تفسير نور (سوره يوسف)

تفسير نور (سوره يوسف)22%

تفسير نور (سوره يوسف) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره يوسف)
  • شروع
  • قبلی
  • 115 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12786 / دانلود: 7081
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره يوسف)

تفسير نور (سوره يوسف)

نویسنده:
فارسی

سوره يوسف از سوره هاى مكّى و داراى يكصد و يازده آيه است. نام حضرت يوسف، ۲۷ مرتبه در قرآن آمده، كه ۲۵ مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره به هم پيوسته و در چند بخش. جذاب و فشرده، داستان زندگى يوسف را از كودكى تا رسيدن او به مقام خزانه دارى كشور مصر، عفت و پاكدامنى او، خنثى شدن توطئه هاى مختلف عليه او و جلوه هايى از قدرت الهى را مطرح مى كند.


۳۲ - قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِى لُمْتُنَّنِى فِيهِ وَلَقَدْ رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَّمْ يَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّغِرِينَ

ترجمه:

(همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مى كرديد. و البته من از او كام خواستم ولى او پاكى ورزيد. و اگر آنچه را به او دستور مى دهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و قطعاً ازخوارشدگان خواهد بود.


نكته ها:

. شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكس العمل افراد تاءثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مى ترسد، غلقّت الابواب. درها را مى بندد، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مى بيند، علناً مى گويد: اءنا راودته. من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيت به زشتى از بين برود، گناه آسان مى شود. شايد براى جلوگيرى از همين اخلاق است كه در دعاى كميل مى خوانيم: اللّهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم. خداوندا؛ گناهانى كه پرده حيا را پاره مى كند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همينكه پرده ها برافتاد آسان مى شود.


پيام ها:

 ۱- ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مى شويد.فذالك الذى لمتننّى فيه

۲- عشق گناه آلود، سبب رسوائى مى شود.لقد راودته

۳- دروغگو رسوا مى شود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشتهاراد باهلك سوء امروز مى گويد:اءنا راودته من قصد كام گرفتن از او را داشتم.

۴- گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مى دهد.فاستعصم

(وجدان مجرم نيز گاهى بيدار مى شود.)

۵- سوء استفاده از قدرت، حربه ى طاغوتيان است.ليسجننّ

۶- تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوه ى طاغوتيان است.ليسجنن، الصاغرين

۷- عاشقِ شكست خورده، دشمن مى شود.ليسجنّن وليكوناً من الصاغرين

۸- روحيه كاخ ‌نشينى، غيرت را مى ميراند. (با آنكه عزيز خيانت همسر را فهميد و از او خواست كه توبه كند، ولى باز هم ميان او و يوسف فاصله نيانداخت.)

۹- پاكى لازمه ى نبوت است.فاستعصم...

۱۰- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مى روند.فاستعصم... ليسجنن يوسف از دامان پاك خود به زندان مى رود


۳۳ - قَالَ رَبِّ السِّجْنُ اءَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِىَّ إِلَيْهِ وَإِلا تَصْرِفْعَنِّى كَيْدَهُنَّ اءَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَاءَكُن مِّنَ الْجَهِلِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: پرودگارا؛ زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مى خوانند محبوب تر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى من به سوى آنها تمايل مى كنم و از جاهلان مى گردم.


پيام ها:

 ۱- توجه به ربوبيت خدا، از آداب دعا مى باشد.ربّ

۲- اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مى دانند.ربّالسجن احبّ الىّ

۳- هر آزادبودنى ارزش نيست وهر زندان بودنى عيب نيست.رب السجن احبّ

۴- انسان با استمداد از خداوند، مى تواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد.ربّ السجن احبّ (هجرت از محيط گناه لازم است)

۵- رنج و سختى نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد.رب السجن...

۶- دعا و نيايش و استمداد از خداوند، راه مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است.رب السجن...

۷- شخصيت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مى شود.السجن احبّ

۸- يا همه زنان عاشق يوسف شدند و پيغام دادند و يا او را براى پذيرش درخواست همسر عزيز تشويق كردند.كيدهن، يدعوننى

۹- راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است.ربّ... يدعوننى

۱۰- هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمى ماند.الاّتصرف عنى... در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است.

۱۱- آزمايش هاى الهى هر لحظه سخت تر ميشود. (يوسف قبلاً گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.)كيدهنّ اليهنّ

۱۲- گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتى است.اتيناه علما و حكما... اكن من الجاهلين

۱۳- جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذت آنى و چشم پوشى از رضاى خداوند، جهل محض است.اكن من الجاهلين


۳۴ - فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

ترجمه:

پس پرودگارش (در خواست) او را اجابت كرد و حيله زنان را از اوبرگرداند، زيرا كه او شنواى داناست.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا مستجاب الدعوة هستند.فاستجاب له

۲- هر كس به خداوند پناه ببرد، محفوظ مى ماند.فصرف عنه كيدهنّ

۳- استجابت دعا، دليل بر قدرت شنوايى و بينايى و علم خداوند است.فاستجاب... هو السميع العليم


۳۵ - ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَاءَوُاْ الاَْيَتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ

ترجمه:

سپس بعد از آن همه نشانه ها و شواهدى كه (براى پاكى يوسف) ديدند، اينگونه برايشان جلوه كرد كه او را تا مدتى زندانى كنند.


پيام ها:

 ۱- زيبايى هميشه خوشبختى آور نيست، دردسر هم دارد.ثم بدالهم... ليسجننّه

۲- يك ديوانه سوزنى را در چاه مى اندازد، صد نفر عاقل نمى توانند آنرا در آورند. يك زن عاشق شد، مردان متعدد و رجال مملكتى نتوانستند اين رسوايى را، چاره انديشى كنند.بدالهم بعد ما راءوا

۳- در دربارها و كاخهاى طاغوتيان، دادگاه و محاكمه غيابى و تشريفاتى است، تا بى گناهان محكوم شوند.ليسجننّه

۴- كاخ ‌نشينى معمولاً با بى پروايى و پررويى همراه است.من بعد ما راءوا الايات ليسجننه با اين همه دليل بر پاكى يوسف، باز هم محكوم به زندان مى شود.


۳۶- َمَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ اءَحَدُهُمَآ إِنِّىَّ اءَرَيَنِى اءَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الاَْخَرُ إِنِّىَّ اءَرَيَنِىَّ اءَحْمِلُ فَوْقَ رَاءْسِى خُبْزاً تَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَاءْوِيلِهِ إِنَّا نَرَيَكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

وبا يوسف دو جوان ديگر وارد زندان شدند. يكى از آن دو (نزد يوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را ديدم كه براى شراب (انگور) مى فشارم و ديگرى گفت: من خود را در خواب ديدم كه بر سرم نانى مى برم و پرندگان از آن مى خورند ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز، كه ما ترا از نيكوكاران مى بينيم.


نكته ها:

. در حديث مى خوانيم: دليل آنكه يوسف را نيكوكار ناميدند اين بود كه به افراد مريض در زندان رسيدگى مى كرد و براى نيازمندان تلاش مى نمود و براى سايرين، جا باز مى كرد.(۴۴)


پيام ها:

 ۱- زندان و زندانى در تاريخ، سابقه ى طولانى دارد.دخل معه السجن

۲- زندان يوسف، عمومى بوده است.معه السجن

۳- احترام افراد را حفظ كنيد. قرآن از زندانى ها به فتيان. ياد مى كند.

۴- خواب ها را ساده نگيريم، در بعضى از آنها اسرارى نهفته است.ارانى اعصر خمراً (ممكن است انسان هاى عادى نيز خواب هاى مهمى ببينند.)

۵- اگر مردم اعتماد به كسى پيدا كنند، تمام رازهاى خود را با او در ميان مى گذارند.انّا نريك من المحسنين

۶- انسان هاى وارسته، در زندان نيز روى افراد تاءثير مى گذارند.انا نريك من المحسنين

۷- حتى مجرمان و گناهكاران نيز براى نيكوكاران، جايگاه شايسته اى قايلند.انانريك من المحسنين


۳۷ - قَالَ لاَ يَاءْتِيْكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّاءْتُكُمَا بِتَاءْوِيلِهِ قَبْلَ اءَن يَاءْتِيَكُمَاذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِى رَبِّىَّ إِنِّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالاَْخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ

ترجمه:

(يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تاءويل خوابتان را خواهم گفت. اين تعبير از چيزهايى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان نمى آورند و به قيامت كفرمى ورزند، رها كرده ام.


نكته ها:

. درترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مى دانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس. مى توانم خواب شما را هم تعبير كنم يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مى داده است. مثل حضرت عيسىعليه‌السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مى خوردند، خبر مى داد.

سؤ ال: چرا حضرت يوسفعليه‌السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقت ديگر، و ساعتى بعد موكول كرد؟

پاسخ اين سؤ ال را از فخر رازى مى شنويم:

۱- مى خواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود.

۲- مى خواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند.

۳- مى خواست آنها را تشنه تر كند، تا بهتر بشنوند.

۴- چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره مى رفت تا قالب تهى نكند.


پيام ها:

 ۱- گاهى براى تاءثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند.نبّاتكما بتاءويله

۲- از فرصت ها، بهترين استفاده را بكنيد.نبّاتكما بتاءويله... انى تركت ملة

(يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.)

۳- معلومات و دانسته هاى خود را از خداوند بدانيم.علّمنى ربّى

۴- هدف از آموزشها نيز پرورش است.علّمنى ربّى

۵- خداوند حكيم است و بى جهت درى را به روى كسى باز نمى كند.علّمنى ربّى زيرا من ؛تركت ملّة قوم لايؤ منون

۶- كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مى رسد.علمنى ربى انى تركت. (دليل علم من ترك كردن كفر است.)

۷- در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر لازم است.قوم لايؤ منون باللّه و هم بالاخرة كافرون

۸- اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفار و در آيه بعد ولايت اولياى الهى مطرح است.انى تركت - واتّبعت


۳۸ - وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ ءَابَآءِىَّ إِبْرَهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَآ اءَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِنشَىْءٍ ذَ لِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ

ترجمه:

و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كرده ام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خداوند قرار دهيم. اين از فضل خدا بر ما وبر مردم است ولى بيشتر مردم سپاس گزارى نمى كنند.


نكته ها:

. اصالت خانوادگى، همچنانكه در ساختار شخصيت افراد مؤ ثر است، در پذيرش مردم نيز اثر دارد. لذا حضرت يوسف براى معرفى خود، به پدران خود كه انبياى الهى هستند تكيه مى كند، تا هم اصالت خانوادگيش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را. اين همان روشى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نيز در معرفى خود به كار مى برد و مى فرمود: من همان پيامبر امّى هستم كه نام ونشانم در تورات و انجيل آمده است. حضرت سيدالشهدا حسين بن على عليهماالسلام وامام سجادعليه‌السلام نيز در كربلا و شام در برابر مردم خود را چنين معرفى كردند: اَنا بن فاطمة الزّهرا.

كلمه ملّة. در قرآن به معناى آيين بكار رفته است. و در آيه ۷۸ سوره حج سيماى ملّة ابراهيم. اينگونه ترسيم شده است ؛ با تمام قُوا در راه خدا جهاد كنيد و اهل نماز و زكات و اعتصام به خدا باشيد. در دين سختى و حرجى نيست، تسليم خدا باشيد، اين است ملّت پدرتان ابراهيم


پيام ها:

 ۱- رسيدن به حق، در گرو شناخت باطل و ترك آن است.تركت ملة قوم لا يومنون و اتبعت ملة...

۲- جدّ انسان، در حكم پدر انسان است و كلمه اءب. به او نيز اطلاق شده است.ملّة ابائى ابراهيم و اسحق ويعقوب

۳- انبيا بايد از خاندان پاك باشند.ابائى ابراهيم و...

۴- پيامبران الهى از يك وحدت هدف برخوردارند.ملة ابائى ابراهيم واسحق و...

۵- نبوت و هدايت، توفيق وفضل الهى براى همه است.علينا و على الناس

۶- در كنار راههاى منفى، راه مثبت را نيز نشان دهيم.تركت ملّة... واتبعت ملّة...

۷- پرهيز از شرك و گرايش به توحيد، توفيق الهى مى خواهد.ذلك من فضل اللّه

۸- شرك در تمام ابعادش (ذات وصفات و عبادت)، منفور است.من شىء

۹- اكثريت، معيار شناخت صحيح نيست.اكثرهم لا يشكرون

۱۰- پشت كردن به راه انبيا، بزرگترين كفران نعمت است.لايشكرون

۱۱- شرك ورزى، ناسپاسى در برابر خداوند است.لايشكرون


۳۹ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ ءَاءَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اءَمِ اللّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ

ترجمه:

اى دو يار زندانى من، آيا خدايان متعدد و گوناگون بهتر است ياخداوند يكتاى مقتدر.


نكته ها:

. انسان ها سه دسته اند: گروهى قالب پذيرند، مثل آب و هوا كه از خود شكلى ندارند و در هر ظرفى به شكل همان ظرف در مى آيند. گروهى نفوذ ناپذير و مقاوم هستند، همچون آهن و فولاد كه در برابر فشار بيرونى ايستادگى مى كنند. اما گروهى امام و راهبرند كه ديگران را به رنگ حق درمى آورند. يوسف نمونه اى از انسان هاى دسته سوّم است كه در زندان نيز از مشرك، موحّد مى سازد.

در قرآن كريم در جاهاى مختلف، از روش مقايسه و پرسش. استفاده شده است كه به نمونه هايى از آن درباره خداوند اشاره مى كنيم:

 هل من شركائكم من يبداء الخلق ثمّ يعيده. (۴۵ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا گرفته ايد كسى هست كه بيافريند و سپس آنرا برگرداند؟

 هل من شركائكم من يهدى الى الحق (۴۶ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا قرار داده ايد كسى هست كه به حق راهنمايى كند؟

 اءغير اللّه اَبغى ربّاً و هو ربّ كلّ شى ء (۴۷ ) ؛ آيا غير خداى يكتا پروردگارى بپذيرم در حاليكه او پروردگار همه چيز است؟

 ءَاَّللّه خيرٌ امّا يشركون (۴۸ ) ؛ خداوند بهتر است يا آنچه (او را) شريك مى گردانيد؟


پيام ها:

 ۱- مردم را با محبت و عاطفه، صدا بزنيد.ياصاحبى

۲- از مكان ها وزمان هاى حساس براى تبليغ استفاده كنيد.ياصاحبى السجن ءارباب متفرّقون.. (يوسف در زندان همينكه مى بيند به تعبير خواب او نياز دارند، فرصت را غنيمت شمرده و تبليغ مى كند.)

۳- پرسش ومقايسه يكى از راه هاى ارشاد وهدايت است.ءارباب متفرّقون خير...


۴۰- ِن دُونِهِ إِلاَّ اءَسْمَآءً سَمَّيْتُتُموهَآ اءَنتُمْ وَ ءَابَآؤُكُم مَّآ اءَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَنٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ اءَمَرَ اءَلا تَعْبُدُوَّاْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

شما غير از خداوند چيزى را عبادت نمى كنيد مگر اسم هايى (بى مسمّا) كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده ايد (و) خداوند هيچ دليلى (برحقانيت) آن نفرستاده است. كسى جز خداوند حق فرمانروايى ندارد، او دستور داده كه او را نپرستيد. اين دين پا برجاى و استوار است ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- معبودهايى غير او واقعى نيستند، بلكه ساخته خيال شما و نياكان شماست.ماتعبدون الا اسماء سمّيتموها انتم و اباؤ كم

۲- عقايد آدمى بايد متكى بر دليل وبرهان عقلى يا نقلى باشد.من سلطان

۳- در برابر هيچ فرمانِ غير الهى، كرنش نكيند. زيرا فرمان دادن تنها حق خداوند است.ان الحكم الاّ للّه

۴- هر قانونى جز قانون الهى، متزلزل است.ذلك الدين القيّم

۵- جهل و نادانى، زمينه ساز پيدايش شرك است.لا يعلمون

۶- بيشتر مردم جاهلند.اكثر النّاس لايعلمون (يا جاهل بسيط كه به جهل خود آگاه است يا جاهل مركب كه خيال مى كند مى داند ودر واقع نمى داند)

۷- بسيارى از قدرت ها، سازمان ها، مؤ سسات، سمينارها، قطعنامه ها، ملاقات ها وحمايت ها ومحكوميت ها وعناوين والقاب ديگر، اسمهاى بى مسمّى وبت هاى مدرن روزگار ما هستند كه خود ساخته ايم و به جاى خدا، دنباله رو آنان شده ايم.ما تعبدون... اسماء سمّيتموها


۴۱ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ اءَمَّآ اءَحَدُكُمَا فَيَسْقِى رَبَّهُ خَمْراً وَاءَمَّا الاَْخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّاءْسِهِ قُضِىَ الاَْمْرُ الَّذِى فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ

ترجمه:

اى دوستان زندانيم، امّا يكى از شما (آزاد مى شود) و به ارباب خود شراب مى نوشاند و ديگرى به دار آويخته مى شود (و آنقدر بالاى دار مى ماند) كه پرندگان (با نوك خود) از سر او مى خورند، امرى كه درباره آن از من نظر خواستيد حتمى و قطعى است.


نكته ها:

. كلمه ى ربّ به حاكم، مالك و ارباب نيز اطلاق مى شود. مثل، ربّ الدار يعنى صاحب خانه. پس. جمله ى فيسقى ربّه خمرا يعنى به ارباب خود شراب مى دهد.


پيام ها:

 ۱- بعضى از رؤياها اگر چه از شخص غير موّحد باشد، مى تواند تعبير مهمّى داشته باشد.فيسقى ربّه خمراً

۲- كرامت افراد را رعايت كنيد هر چند در خط فكرى شما نباشند.يا صاحبى

۳- تعبير خواب يوسف پيش بينى و حدس نيست، بلكه خبر قطعى از جانب خداست.قضى الامر

۴- نوبت مراعات شود.اما احدكما... (اوّل كسى كه زودتر خوابش. را گفته است)


۴۲ - وَقَالَ لِلَّذِى ظَنَّ اءَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِى عِنْدَ رِبِّكَ فَاءَنسَهُ الشَّيْطَنُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ

ترجمه:

و (يوسف) به آن زندانى كه مى دانست آزاد مى شود گفت: مرا نزد ارباب خود بياد آور (ولى) شيطان يادآورى به اربابش را از ياد او برد، در نتيجه (يوسف) چند سالى در زندان ماند.


نكته ها:

. كلمه ى ظنّ به معناى اعتقاد و علم نيز استعمال شده است. زيرا در آيه قبل يوسف به صراحت وقاطعيت از آزادى يكى واعدام ديگرى خبر داده است. بنابراين ظنّ در اينجا به معناى گمان همراه با شك نيست.

كلمه ى بضع. به عدد زير ده گفته مى شود و اكثر مفسرين مدت زندان حضرت يوسف را هفت سال گفته اند. (واللّه اعلم)

 در بعضى تفاسير جمله فانسيه الشيطان. را اينگونهترجمه كرده اند كه شيطان ياد پروردگار را از ذهن يوسف برد و او به جاى استمداد از خداوند به ساقى شاه توجه كرد و اين براى يوسف ترك اولى بود و لذا سال هاى ديگرى را نيز در زندان ماند. امّا صاحب الميزان مى نويسد: اينگونه روايات خلاف قرآن است چون قرآن يوسف را از مخلصين دانسته و شيطان به مخلصين نفوذ ندارد. به علاوه در دو آيه بعد آمده كهقال الذى نجا منهما وادّكر بعد امّة فراموش كننده بعد از مدتها يوسف را به خاطر آورد، از اين معلوم مى شود كه فراموشى مربوط به ساقى بوده است نه يوسف.


پيام ها:

 ۱- انبيا نيز از طرق معمول، براى حل مشكلات خود اقداماتى را انجام مى داده اند، و اين با توحيد و توكل منافاتى ندارد.اذكرنى عند ربك

۲- هر تقاضايى رشوه نيست.اذكرنى عند ربك. يوسف براى ارشاد وتعبير خواب، مزد و رشوه اى درخواست نكرد، بلكه گفت: به شاه مظلوميتم برسان.

۳- معمولاً افراد بعد از رسيدن به پست و مقام و رفاه، دوستان قديمى را به فراموشى مى سپارند.فانسيه الشيطان

۴- خروج يوسف از زندان و رفع اتهام از او، با اهداف شيطان ناسازگار بود، لذا دسيسه نمود.فانساه الشيطان


۴۳ - وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّىَّ اءَرَى سَبْعَ بَقَرَ تٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ يََّاءَيُّهَا الْمَلاَ اءَفْتُونِى فِى رُءْيَ ىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبُرُونَ

ترجمه:

و (روزى) پادشاه (مصر) گفت: من هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را مى خورند وهفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ى ديگر را (در خواب) ديدم، اى بزرگان قوم! اگر تعبير خواب مى كنيد درباره ى خوابم به من نظر دهيد.


نكته ها:

. تاكنون در اين سوره، سه خواب مطرح شده است ؛ خواب خود يوسف، خواب دو رفيق زندانى و خواب پادشاه مصر.

در تورات آمده ؛ پادشاه يك نوبت در خواب ديد گاوهاى لاغر گاوهاى فربه را مى خورند و نوبت ديگر، خوشه ى سبز در كنار خوشه هاى خشكيده را ديد.(۴۹)

 درباره ى اينكه عزيز مصر همان پادشاه مصر است يا دو نفر هستند، گفتگو واختلاف نظر است كه ما از آن مى گذريم، زيرا نقشى در بحث ندارد.

در كتاب روضه ى كافى آمده ؛ خواب ديدن سه نوع است: گاهى بشارت الهى، گاهى ايجاد وحشت از شيطان و گاهى خواب هاى بى سروته وپريشان.(۵۰)


پيام ها:

 ۱- خداوند با خواب ديدن يك شاه ظالم، (به شرطى كه تعبير كننده اش يوسف باشد) ملّتى را از قحطى نجات مى دهد.قال الملك انى ارى

۲- پادشاه مصر، روياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود.ارى

۳- روسا و قدرتمندان با اندك خاطره ى ناگوارى، احساس خطر مى كنند كه مبدا قدرت از آنها گرفته شود.قال الملك انى ارى... افتونى

۴- براى تعبير خواب، بايد به اهل آن مراجعه كرد و نبايد به تعبير هركس توجه نمود.اءفتونى.... ان كنتم للرؤيا تعبرون


۴۴ - قَالُوَّاْ اءَضْغَثُ اءَحْلَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَاءْوِيلِ الاَْحْلَمِ بِعَلِمِينَ

ترجمه:

(اطرافيان پادشاه) گفتند: خواب هايى پريشان است و ما به تعبيرخواب هاى آشفته دانا نيستيم.


نكته ها:

. كلمه ى اضغاث. جمع ضَغث. به معناى مخلوط كردن و ضِغْث. به معناى دسته چوب مختلط است.

كلمه ى احلام. جمع حلم. به معناى خواب پريشان است. اضغاث احلام. يعنى خواب هاى پراكنده ودرهمى كه معّبر نمى تواند سرنخى از آنرا به دست آورد.


پيام ها:

 ۱- ندانستن و جهل خود را توجيه نكنيد. (اشراف چون تعبير صحيح خواب را نمى دانستند گفتند: خواب شاه پريشان است)قالوا اضغاث احلام

۲- كار را بايد به كاردان سپرد. (كارشناس تعبير مى كند، ولى غير كارشناس مى گويد خواب پريشان و غير قابل تعبير است)ما نحن بتاءويل الاحلام بعالمين


۴۵ - وَ قَالَ الَّذِى نَجَا مِنْهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ اءُمَّةٍ اءَنَاْ اءُنَبِّئُكُم بِتَاءْوِيلِهِ فَاءَرْسِلُونِ

ترجمه:

و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته بود، پس از مدتى (يوسف را) به خاطر آورد، و (به عزيز مصر) گفت: مرا (به سراغ يوسف) بفرستيد تا (از تعبير خواب) شما را با خبر كنم.


نكته ها:

. اُمّة. گرچه به معناى اجتماع مردم است، ولى در اينجا به اجتماع روزها (مدّتها) اطلاق شده است.(۵۱)


پيام ها:

 ۱- خوبى ها دير يا زود اثر خود را نشان مى دهند.وادّكر بعد اُمة

۲- آگاهان را به جامعه معرفى كنيد تا مردم از آنان بهره مند شوند.فارسلون

۳- بعضى از كارشناسان در انزوا به سرمى برند از آنان غافل نشويد.فارسلون


۴۶ - يُوسُفُ اءَيُّهَا الصِّدِّيقُ اءَفْتِنَا فِى سَبْعِ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ لَّعَلِّىَّ اءَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

(فرستاده شاه وارد زندان شد و گفت:) اى يوسف، اى مرد راستگوى درباره ى (اين خواب كه) هفت گاو فربه هفت گاو لاغر مى خورند و هفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ديگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان (از اسرارخواب) آگاه شوند.


نكته ها:

. صدّيق. به كسى گفته مى شود كه گفتار و رفتار و اعتقادش، همديگر را تصديق كنند. دوست يوسف چون رفتار و كلام يوسف را در زندان ديده بود و از سوى ديگر، تعبيرهاى خواب او نسبت به خودش و دوستش را مطابق واقع ديده بود يوسف را صدّيق صدا زد.

صدّيق. از القابى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به حضرت علىعليه‌السلام داده است.(۵۲)

 جمله لعلهم يعلمون. احتمال دارد به معنى واقف شدن مردم به وجود ارزشى يوسف باشد. يعنى ؛ به سوى مردم برگردم تا آنها بدانند كه تو چه گوهرى هستى.


پيام ها:

 ۱- قبل از درخواست، سزاوار است از كمالات شخص تجليل شود.ايّهاالصديق

۲- سؤ الات و مشكلات خود را از افراد خوش سابقه و صدّيق بپرسيد.ايّها الصديق اءفتنا


۴۷ - قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَاءَباً فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِى سُنبُلِهِ إِلا قَليلاً مِّمَّاتَاءْكُلُونَ

ترجمه:

(يوسف در جواب) گفت: هفت سال پى درپى كشت كنيد و آنچه را درو كرديد، جز اندكى را كه مى خوريد، در خوشه اش كنار بگذاريد.


نكته ها:

. يوسفعليه‌السلام بدون گلايه و شكوه از رفيق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قيد و شرطى براى تعبير خواب پادشاه تعيين كند، فورى به تعبير خواب پرداخت، زيرا كتمان دانش. به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن، امرى به دور از شاءن انسان هاى پاك و نيكوكار است.

يوسف به جاى تعبير خواب، راه مقابله با قحطى را با برنامه اى روشن بيان كرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبير خواب، قدرت برنامه ريزى و مديريت دارد.

 علم كشاورزى و سياست ذخيره سازى و لزوم صرفه جويى در مصرف از اين آيه استفاده مى شود.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا بايد براى رفاه مردم، فكر كنند و طرح دراز مدت و كوتاه مدت داشته باشند.تزرعون سبع سنين

۲- گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه مى شود.ذروه فى سنبله

۳- مى توان با برنامه ريزى، خود را براى مقابله با حوادث طبيعى همچون قحطى، زلزله و سيل آماده كرد.فذروه فى سنبله

۴- برنامه ريزى و تدبير براى آينده، منافاتى با توكل و تسليم در برابر امر خدا ندارد.فذروه فى سنبله (با تدبير به استقبال تقدير برويم)

۵- طرحها بايد قابليت عملى داشته باشند.فذروه فى سنبله (بهترين شيوه عملى در آن زمانِ بدون سيلو و تكنولوژى، واگذاردن گندم در خوشه بود.)

۶- هر تلخى بد نيست. همين قحطى مقدمه ى حاكميت يوسف شد وهمچنين مقدمه صرفه جويى وكار بيشتر در ميان مردم گشت.تزرعون، فذروه، الاّقليلا

۷- صرفه جويى امروز خودكفايى فردا و اسراف امروز نيازمند شدن فردا را به دنبال دارد.قليلاً ممّا تاءكلون

۸- آينده نگرى وبرنامه ريزى بلندمدت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مديريت كشور است.تزرعون... فذروه... الاّ قليلا

۹- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است.تزرعون... فذروه...

۱۰- روياى كافران نيز مى تواند بيانگر واقعيت ها و حاوى دستورالعمل هايى براى حفظ جامعه باشد.


۴۸ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَاءْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن، هفت سال سخت مى آيد كه مردم آنچه را برايشان از پيش ذخيره كرده ايد خواهند خورد جز اندكى كه (براى بذر) حفظ مى كنيد.


۴۹ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن سالى فرا مى رسد كه به مردم در آن سال باران مى رسد (ومشكل قحطى تمام مى شود) ودر آن سال مردم (بخاطر وسعت وفراوانى، از ميوه ها ودانه هاى روغنى) عصاره مى گيرند.


نكته ها:

. يغاث الناس. يا از غوث. است يعنى مردم از جانب خداوند يارى مى شوند و مشكلات ۱۴ ساله تمام مى شود و يا از غيث. است يعنى باران مى بارد و حوادث تلخ پايان مى پذيرد.(۵۳)

هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به ۱۴ سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوتش فراهم باشد.ثمّ ياتى من بعد ذلك عام...

 شرايط يك مديريت كارآمد در جامعه:

۱- اعتماد مردم.انا لنريك من المحسنين

۲- صداقت.يوسف ايها الصديق

۳- علم و دانايى.علّمنى ربّى

۴- پيش بينى صحيح.فذروه فى سنبله

۵- اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند.


پيام ها:

 ۱- پس انداز وبرنامه ريزى براى ايام ناتوانى ارزشمن است.سبع شداد ياءكلن ماقدمتم

۲- در مصرف مقدارى را براى بذر وسرمايه ذخيره كنيد.(۵۴) الاّ قليلاً ممّاتحصنون

۳- روياها مى تواند بازگو كننده ى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا براى انسان باشد.يغاث الناس و فيه يعصرون


۱۲ - اءَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ

ترجمه:

او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى كند و قطعاً مانگهبانان (خوبى) براى او خواهيم بود.


نكته ها:

. انسان نيازمند تفريح و ورزش است و چنانچه در اين آيه مشاهده مى شود قويترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.

در روايات آمده است: مؤ من بايد زمانى را براى تفريح و لذت اختصاص دهد تا به وسيله آن بر انجام ساير كارها موفق گردد.(۳۴)

 نه تنها ديروز بلكه امروز و حتّى در آينده نيز به نام ورزش و بازى، جوانان را سرگرم كرده و خواهند كرد و او را از هدف اصلى جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازى ها را جدى مى گيرند تا جدّى ها بازى تلقى شود. استكبار و توطئه گران، نه تنها از ورزش سوءاستفاده مى كنند، بلكه با هر نام پسنديده و مقبول ديگرى نيز، اهداف شوم خود را تعقيب مى كند. به نام ديپلمات خطرناكترين جاسوس ها را به كشورها اعزام مى كند. به نام مستشار نظامى، توطئه گرى مى كند و به اسرار نظامى دست مى يابد. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمايت مى كند. به نام دارو، براى مزدوران خود اسلحه مى فرستد. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعيف نگه مى دارد. به نام سم پاشى، باغها و مزارع را از بين مى برد و حتى به نام اسلام شناس، اسلام را وارونه جلوه مى دهد.


پيام ها:

 ۱- تفريح فرزند بايد با اجازه پدر باشد.اَرْسِلْه

۲- ورزش وتفريح يكى از دامهاى شيطان و وسيله اغفال بوده وهست.اَرْسله معنا غدا يرتع و يلعب

۳- برادران از وسيله اى مباح و منطقى براى فريب دادن سوءاستفاده كردند.اَرْسِله... يرتع و يلعب


۱۳ - قَالَ إِنِّى لَيَحْزُنُنِىَّ اءَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَاءَخَافُ اءَنْ يَاءْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ اءَنْتُمْ عَنْهُ غَفِلُونَ

ترجمه:

(يعقوب) گفت: همانا اينكه او را ببريد حتما مرا غمگين مى سازد واز اين مى ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد.


پيام ها:

 ۱- پرده درى نكنيد.اخاف ان ياكله الذئب

(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل فرمود: خوابى را كه ديده اى به برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا سخن از حسادت آنان نمى گويد، بلكه گرگ و غفلت آنان را بهانه مى آورد).

۲- تعهد و سوز داشتن نسبت به فرزند، يكى از خصلت هاى پيامبران است.ليحزننى... اخاف

۳- به فرزند خود، استقلال بدهيد.

(عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كم كم از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمل مشكلات و اندوه باشد.)

۴- به دروغگو، تلقين نكنيد.

(در روايات آمده است كه موضوع گرگ به ذهن برادران يوسف نرسيده بود و پدر با القاى اين فكر، آنان را به اين ادّعا سوق داد.)(۳۵)


۱۴ - قَالُواْ لَئِنْ اءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَسِرُونَ

ترجمه:

(فرزندان يعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنكه ما گروهى قوى هستيم، در آن صورت ما زيانكار (و بى كفايت) خواهيم بود.


نكته ها:

. عصبة. به گروه متحد و قوى مى گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون اعصاب. يك بدن از همديگر حمايت مى كنند.


پيام ها:

 ۱- گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى احساس خطر مى كنند، امّا جوان ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى گيرند.ونحن عصبة (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند)

۲- اگر كسى مسئوليتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده وزيانكار خواهد بود.لخاسرون

۳- ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسه هاى ديگر برادران يوسف بود. (در حضور پدر گفتند:)انا اذا لخاسرون


۱۵ - فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَاءَجْمَعُوَّاْ اءَن يَجْعَلُوهُ فِى غَيَبَتِ الْجُبِّ وَ اءَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِاءَمْرِهِمْ هَذا وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ

ترجمه:

پس چون او را با خود بردند وهمگى تصميم گرفتند كه او را در مخفى گاه چاه قرار دهند (تصميم خود را عملى كردند) وما به او (در همان چاه) وحى كرديم كه در آينده آنها را از اين كارشان خبر خواهى داد در حاليكه آنها (تو را) نشناسند.


پيام ها:

 ۱- بهترين وسيله ى آرامش براى يوسف در دل چاه، الهام خدا نسبت به آينده روشن و نجات است.اوحينا اليه

۲- اتفاق نظر و اجتماع مخالفان، همه جا كارساز و نشانه ى حقانيت نيست، بلكه قانون خداوند نشانه ى حق است.اجمعوا... اوحينا اليه

۳- امداد الهى، در لحظه هاى حساس به سراغ اولياى خدا مى آيد.فى غيابت الجُبّ و اوحينا اليه

۴- يوسف در نوجوانى، شايستگى دريافت وحى الهى را دارا بود.اوحينا اليه

۵- ميان طرح و نقشه تا عمل، فاصله است. (طرح برادران ؛ پرتاب در چاه بود،القوه ولى در عمل، قرار دادن در چاه شد.يجعلوه )


۱۶ - وَ جَآءُوَّ اءَبَاهُمْ عِشَآءً يَبْكُونَ

ترجمه:

و (بعد از انجام نقشه خود) شب هنگام گريه كنان نزد پدرشان آمدند.


پيام ها:

 ۱- گريه، هميشه نشانه ى صداقت نيست. به هر گريه اى اطمينان نكيند.يبكون (۳۶)

۲- توطئه گران از نقش احساسات و زمان، غفلت نمى كنند.عشاءً


۱۷ - قَالُواْ يََّاءَبَانَآ إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَ عِنَا فَاءَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَآ اءَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صاَدِقِينَ

ترجمه:

گفتند: اى پدر ما رفتيم كه مسابقه دهيم و يوسف را نزد وسايل خود (تنها) گذاشتيم، پس گرگ او را خورد و البته تو سخن ما را هر چند راستگو باشيم باور ندارى.


نكته ها:

. برادران براى توجيه خطاى خود، سه دروغ پى درپى گفتند: مسابقه رفته بوديم، يوسف را نزد وسايل گذاشتيم، گرگ او را خورد.


پيام ها:

 ۱- خائن ترسو است ودروغگو از افشا شدن مى ترسد.ما اءنت بمؤ من لنا و لو كنا صادقين

۲- مسابقه دادن، در ميان پيروان اديان سابق نيز بوده است.نستبق


۱۸ - وَ جَآءُو عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اءَنفُسُكُمْ اءَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ

ترجمه:

و پيراهن يوسف را آغشته به خونى دروغين (نزد پدر) آوردند. (پدر) گفت: چنين نيست بلكه نفسِتان كارى (بد) را براى شما آراسته است. پس (من را) صبرى جميل و نيكوست و خدا بر آنچه مى گوييد به كمك طلبيده مى شود.


نكته ها:

. سؤ ال: صبر بر مقدرات الهى زيباست ولى صبر بر ظلمى كه در حق كودكى مظلوم روا شده است، چه زيبايى دارد كه يعقوب مى گويد:فصبر جميل ؟.

جواب: اولاً يعقوب از طريق وحى مى دانست كه يوسف زنده است. ثانياً اگر يعقوب حركتى مى كرد كه ظن و گمان آنها را بيافزايد، برادران بر سر چاه رفته، يوسف را از بين مى بردند. ثالثاً نبايد كارى كرد كه راه توبه حتى بر ظالمان بكلى بسته شود.


پيام ها:

 ۱- فريب مظلوم نمايى ها را نخوريد. (يعقوب فريب پيراهن خون آلود و اشك ها را نخورد بلكه گفت: امان از نفس شما)بل سولت لكم انفسكم

۲- مراقب جوسازى ها باشيد.بدمٍ كذب

۳- بهترين نوع صبر آن است كه عليرغم آنكه دل مى سوزد و اشك جارى مى شود، خدا فراموش نشود.واللّه المستعان

۴- در حوادث بايد علاوه بر صبر وتوانايى درونى، از امدادهاى الهى استمداد نمود.فصبر جميل واللّه المستعان

۵- شيطان و نفس، گناه را نزد انسان زيبا جلوه مى دهند و انجام آن را توجيه مى كنند.سوّلت لكم انفسكم


۱۹ - وَ جَآءَتْ سَيَّارَةٌ فَاءَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَاءَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشْرَى هَذا غُلَمٌ وَ اءَسَرُّوهُبِضَعَةً وَ اللّهُ عِلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ

ترجمه:

و (يوسف در چاه بود تا) كاروانى فرا رسيد و ماءمور آب را فرستادند پس او دلو خود را به چاه افكند (يوسف به طناب و دلو آويزان شد و به بالاى چاه رسيد) ماءمور آب فرياد زد مژده كه اين پسرى است. او را چون كالائى پنهان داشتند (تاكسى ادّعاى مالكيت نكند) در حالى كه خداوند بر آنچه انجام مى دادند آگاه بود.


نكته ها:

. خداوند بندگان مخلص خود را تنها نمى گذارد و آنها را در شدايد و سختى ها نجات مى دهد. نوح را روى آب، يونس را زير آب و يوسف را كنار آب، نجات داد. همچنانكه ابراهيم را از آتش، موسى را در وسط دريا و محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را در داخل غار و علىعليه‌السلام را در ليلة المبيت كه به جاى پيامبر خوابيده بود، نجات داد.

خداوند هرجا اراده كند، بدون خواست انسان عملى مى شود. مثلا حضرت موسى رفت تا آتش بياورد، ولى با وحى و پيامبرى برگشت و اين كاروان رفتند تا آب بياورند، ولى يوسف را نجات داده و با او برگشتند.

 با اراده الهى ريسمان چاهى وسيله شد تا يوسف از قعر چاه به تخت و كاخ برسد، پس بنگريد با حبل اللّه چه مى توان انجام داد!؟


پيام ها:

 ۱- تقسيم كار، يكى از اصول مديريت و زندگى جمعى است.(۳۷)

واردهم به معناى مسئول آب آوردن است

۲- گروهى حتى انسان را، به ديد كالا مى نگرند.بضاعة

۳- كتمان حقيقت در برابر مردم است، با خدا چه مى كنيم كه به همه چيز آگاه است.اسرّوه.... واللّه عليم ۴- وقتى خودى ها حمايت نكنند، خداوند از طريق بيگانگان حمايت مى كند. (برادران يوسف رفتند، ولى قافله اى ناشناس آمد)جائت سيارة


۲۰ - وَشَروْهُ بِثَمَنِ بَخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ

ترجمه:

و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند ودرباره او بى رغبت بودند.


پيام ها:

 ۱- مالى كه آسان به دست آيد، آسان از دست مى رود.شروه

۲- هر كس ارزش چيزى را نداند، آنرا ارزان از دست مى دهد.بِثَمن بخس. (كاروانيان، ارزش يوسف را نمى شناختند.)

۳- انسان اول ساقط، بعد برده و سپس ارزان به فروش مى رسد.

۴- تاريخ پول، به صدها سال قبل از اسلام مى رسد.دراهم

۵- نظام برده دارى وبرده فروشى، سابقه اى دراز دارد.شروه بثمن بخس

۶- قانون عرضه وتقاضا، تعيين كننده ى نرخ است. (چون قافله تمايل و تقاضايى در خود نمى ديد، به ارزانى يوسف رابه ديگران عرضه كرد.)

۷- مردان بى شناخت، يوسف را به بهاى كم فروختند. ولى زنان با شناخت، او را به ملك كريم توصيف نمودند. در روايت آمده است: رب امرئة افقه من رجل. چه بسا زنى كه از مرد فهيم تر باشد.


۲۱- لاِمْرَاءَتِهِ اءَكْرِمِى مَثْوَيَهُ عَسَىَّ اءَن يَنْفَعَنآ اءَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَكَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الاَْرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَاءْوِيلِ الاَْحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَىَّ اءَمْرِهِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

و كسى از مردم مصر كه يوسف را خريد به همسرش گفت: مقام او را گرامى دار (او را به ديد برده نگاه مكن) اميد است كه در آينده ما را سود برساند يا او را به فرزندى بگيريم. و اينگونه ما به يوسف در آن سرزمين جايگاه و مكنت داديم (تا اراده ما تحقق يابد) و تا او را از تعبير خواب ها بياموزيم و خداوند بر كار خويش تواناست ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- بزرگوارى، در سيماى يوسف نمايان بود. تا آنجا كه سفارش او را به همسر مى كند.اكرمى مثواه

۲- دلها به دست خداست. مهر يوسف، در دل خريدار نشست.عسى ان ينفعنا او نتخذه ولداً

۳- با احترام به مردم، مى توان انتظار كمك ويارى از آنان داشت.اكرمى... ينفعنا

۴- فرزندخواندگى، سابقه تاريخى دارد.نتخذه ولداً

۵- علم وقدرت دو شرط ونعمت الهى، براى مسئوليت پذيرى است.مكّنّا... لنعلمه

۶- پايان تحمل تلخى ها، شيرينى هاست.ثمن بخسٍ - مكّنّا ليوسف

۷- اراده غالب خداوند، يوسف را از چاه به جاه كشاند.مكّنّا ليوسف

۸- آنچه را ما حادثه مى پنداريم، در حقيقت طراحى هاى الهى براى انجام يافتن اراده ى اوست.غالب على امره

۹- مردم ظاهر حوادث را مى بينند، ولى از اهداف و برنامه هاى الهى بى خبرند.لايعلمون


۲۲ - وَلَمَّا بَلَغَ اءَشُدَّهُ ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش. مى دهيم.


نكته ها:

. كلمه ى اشدّ از شدّ به معناى گِره محكم، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن ؛ گاهى به معناى بلوغ. استعمال شده است، چنانچه در آيه ۳۴ سوره اسراء آمده:حتّى يبلغ اَشدّه يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سن بلوغ برسد. گاهى مراد از اشدّ سن چهل سالگى است. نظير آيه ۱۵ سوره ى احقاف كه مى فرمايد:بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى شود، مانند آيه ى ۶۷ سوره غافر:ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا


پيام ها:

 ۱- براى رهبرى جامعه، علم و حكمت كافى نيست، توانايى جسمى نيز ضرورت دارد.بلغ اشدّه

۲- علوم انبيا، اكتسابى نيست.اتيناه علماً

۳- الطاف الهى، بر اساس قانون ولياقت افراد است.كذلك نجزى المحسنين

۴- اوّل بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش الهى باشيم.نجزى المحسنين

۵- نيكوكاران در همين دنيا نيز كامياب مى شوند.كذلك نجزى

۶- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است.نجزى المحسنين


۲۳ - وَرَوَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الاَْبْوَبَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَاللّهِ إِنَّهُ رَبِّىَّ اءَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

ترجمه:

و زنى كه يوسف در خانه او بود از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آماده ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاًستمگران رستگار نمى شوند.


نكته ها:

. در تفسير انّه ربّى احسن مثواى دو احتمال داده اند: الف: خداوند پرودگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى برم. ب: عزيز مصر ربّ من است و من سر سفره او هستم و درباره ى من به تو گفت: اكرمى مثواه. و من به او خيانت نمى كنم.

هر دو احتمال طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقى بر من دارد، من به همسرش تعرض. و سوء قصد نمى كنم. چون ارزش اين كار كمتر از تقوى است. البته در چند جاى اين سوره، كلمه ى ربّك. كه اشاره به عزيز مصر است، به چشم مى خورد ولى كلمه ربّى. كه در اين سوره استعمال شده است، مراد خداوند است. و از طرفى دور از شاءن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر ربّى. بگويد.


پيام ها:

۱- پسران جوان را در خانه هايى كه زنان كم تقوى و نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا باب مراوده باز مى شود.و راودته... فى بيتها

۲- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى شود.راودته

۳- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم و با اشاره از او ياد كنيم.التّى

۴- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند.و راودته

۵- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى كند.غلقت الابواب و قالت هيت لك

۶- گناه زنا، در طول تاريخ يك جرم ثابت شده است و به همين دليل، همه ى درها را محكم بست.غلّقت الابواب

۷- براى جلوگيرى از رسوايى، شخصا اقداماتى انجام داد.غلقت

۸- عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى شود، نه به صورت دفعى و يكباره. وجود دائمى يوسف در خانه كم كم سبب عشق شد.فى بيتها

۹- قدرت شهوت، به اندازه اى است كه همسر پادشاه را نيز اسير برده خود مى كند.و راودته الّتى

۱۰- بهترين نوع تقوى آن است كه به خاطر لطف ومحبت وحق خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت.معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى

۱۱- همه ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى به خدا باز است.غلّقت الابواب... معاذاللّه

۱۲- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است.انّه لايفلح الظالمون

۱۳- تقوى واراده ى انسان، مى تواند بر زمينه هاى انحراف وخطا غالب شود.معاذاللّه

۱۴- توجه به خداوند، عامل بازدارنده از گناه و لغزش است.معاذاللّه

۱۵- زنا يا توطئه نسبت به جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است.لايفلح الظالمون

۱۶- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم.هيت لك قال معاذ اللّه (لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.(۳۸) به خاطر اطاعت از مردم نبايد نافرمانى خدا نمود.)

۱۷- يك لحظه گناه، انسان را از رستگارى ابدى دور مى كند.لايفلح الظالمون

۱۸- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت هاست.لايفلح الظالمون

۱۹- به جاى گفتن: اعوذباللّه. يك سره به سراغ پناه دادن خدا رفت وگفت: معاذاللّه. تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد.


۲۴ - وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ اءَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوَّءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ

ترجمه:

و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است.


نكته ها:

. امام صادقعليه‌السلام فرمود: برهان رب. همان نور علم و يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود:و اتيناه علماً و حكماً (۳۹ ) و آنچه در بعضى از روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد.


پيام ها:

 ۱- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى لغزد.همّ بها لولا ان رَا برهان ربّه

۲- خداوند بندگان مخلص را حفظ مى كند.لنصرف عنه... انّه من عبادناالمخلصين

۳- انبيا نيز در غرايز، مانند ساير انسان ها هستند ولى به دليل ايمان به حضور خداوند، گناه نمى كنند.(۴۰) همّ بها لولا ان رآ برهان ربّه


۲۵ - وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَاءَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَآءُمَنْ اءَرَادَ بِاءَهْلِكَ سُوَّءاً إِلاَّ اءَن يُسْجَنَ اءَوْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ

ترجمه:

و هر دو به سوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (با چهره حق به جانبى براى انتقام از يوسف يا تبرئه خويش) گفت: كيفر كسى كه به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و يا شكنجه دردناك چيست؟


نكته ها:

. استباق. به معناى سبقت و پيشى گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است. و قدّ به معناى پاره شدن از طرف طول است. و لفاء به يافتن ناگهانى گفته مى شود.


پيام ها:

 ۱- گفتن معاذاللّه. به تنهايى كفايت نمى كند، بايد از گناه فرار كرد.استبقا

۲- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدفها مختلف است. (يكى مى دود تا آلوده نشود، ديگرى مى دود تا آلوده بكند.)استبقا

۳- هجرت و فرار از منطقه ى گناه، لازم است.استبقا الباب

۴- بهانه ى بسته بودن درها كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود.استبقا الباب

۵- همسر عزيز از عواطف واحساس شوهر استمداد كرد.اهلك

۶- مجرم به دنبال توجيه يا تبرئه خود، به ديگران اتهام مى بندد.اراد باهلك سوء

۷- گاهى شاكى، خود مُجرم است.قالت ما جزاء...

۸- تجاوز به زن شوهردار، در طول تاريخ جُرم محسوب مى شده است.ما جزاء من اراد باهلك سوءً

۹- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد.ليسجن

۱۰- اعلام كيفر، نشانه ى قدرت همسر عزيز بود.ليسجن او عذاب اليم

۱۱- عشق هوس آلود، عاشق را در يك لحظه قاتل مى كند.ليسجن او عذاب اليم


۲۶ - قَالَ هِىَ رَوَدَتْنِى عَن نَّفْسِى وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ اءَهْلِهَآ إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِّنَ الْكَذِبِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: او خواست از من (برخلاف ميلم) كام گيرد وشاهدى از خانواده زن شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد پس زن راست مى گويد واو از دروغگويان است (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز از روبرو درگير مى شدند و پيراهن از جلو چاك مى خورد)


نكته ها:

. در برخى از روايات، شاهد را كودكى معرفى كرده اند كه مثل عيسىعليه‌السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمى توان به آن اعتنا كرد. و بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر وداراى هوش وذكاوت بود. وهمانند عزيز مصر، شاهد اين اتفاق گرديد. والاّ اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله ى شرطيه، شهادت دهد و بگويد:ان كان...


پيام ها:

 ۱- يوسف، ابتدا به سخن نكرد و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمى زد، يوسف حاضر نمى شد آبروى او را بريزد وبگويد:هى راودتنى

۲- متهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند.هى راودتنى

۳- خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمى رود، افراد را حمايت مى كند.شهد شاهد من اهلها

۴- در جرم شناسى از آثار ظريف، مسايل كشف مى شود.ان كان قميصه...

۵- قاضى مى تواند بر اساس قراين، حكم كند.من قُبُل

۶- دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت همه جا زيبا نيست.شهد شاهد

۷- آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مى دهند.من اهلها

۸- در شهادت، مراعات حسب ونسب وموقعيت وخويشاوندى، مطرح نيست.شهد شاهد من اهلها


۲۷ - وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّدِقِينَ

ترجمه:

و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده باشد پس زن دروغ گفته و يوسف از راستگويان است.


نكته ها:

. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است ؛

در يك جا؛ پاره گى پيراهن يوسف از پشت، دليل بى گناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم براردان گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! ودر پايان داستان نيز، پيراهن وسيله ى بينا شدن چشم پدر شد.


پيام ها:

 ۱- بكارگيرى روشهاى جرم شناسى براى تشخيص جرم ومجرم، لازم است.ان كان قميصه قد من دبر...


۲۸ - فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ

ترجمه:

پس همينكه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بى شك اين از حيله شما زنان است. البته حيله شما شگرف است.


نكته ها:

. مراد از كَيْدكنّ، تهمت زدن به افراد پاك و دفع تهمت از خود، آن هم با سرعت و بدون دلهره است.

با اينكه قرآن كيد شيطان را ضعيف مى داندانّ كيد الشيطان كان ضعيفا (۴۱ ) ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفته ى تفسير صافى اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان لحظه اى و غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطايف و محبت و حضورى و دايمى است.

 گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيله هاى كوچك انجام مى دهد؛ مثلاً سرنگونى ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را با تار عنكبوت، آموزش نسل بشر را با كلاغ، اثبات پاكى مريم عليهاالسلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با خبر آوردن هُدهُد و كشف و مشخص شدن اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقق بخشيده است.


پيام ها:

 ۱- حق، پشت پرده نمى ماند و مجرم رسوا مى شود.انّه من كيدكنّ

۲- از مكر زنان ناپاك، بترسيد كه حيله ى آنان بزرگ و خطرناك است.انّ كيدكنّعظيم


۲۹ - يُوسُفُ اءَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنبِكَ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

ترجمه:

(عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بوده اى.


پيام ها:

 ۱- عزيز مصر مى خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود.يوسف اعرض عن هذا

۲- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ ‌نشينان، نسبت به مسئله ى ناموس وغيرت تساهل كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!.و استغفرى

۳- رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به همسر متخلف خودشان را ندارند.و استغفرى

۴- رابطه زناشويى زن با غير همسر خويش، رابطه اى ناروا و نامشروع است.واستغفرى لذنبك


۳۰ - وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَاءَتُ الْعَزِيزِ تُرَوِدُ فَتَهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاًإِنَّا لَنَرَيَهَا فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ

ترجمه:

زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند) و گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يوسف او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مى بينيم.


نكته ها:

. كلمه ى شغاف. به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمى گيرد، گفته شده است. و جمله ى شَغَفها حُبّاً يعنى علاقه به قلب گره خورده و عشق شديد شده است.(۴۲)


پيام ها:

 ۱- اخبار مربوط به خانواده هاى مسئولان زودتر شايع مى گردد.قال نسوة... اِمراءت العزيز

۲- آنجا كه خدا بخواهد، بستن درها نيز مانع رسوايى نمى شود.قال نسوة... اِمراءت العزيز تراود


۳۱- إِلَيْهِنَّ وَاءَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَ اً وَءَاتَتْ كُلَّ وَحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَاءَيْنَهُ اءَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اءَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَشَلِلَّهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَآ إِلا مَلَكٌ كَرِيمٌ

ترجمه:

پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيه گاهى آماده كرد و به (دست) هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همينكه زنان او را ديدند (از زيبايى) بزرگش يافتند و دست هاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند منزه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشته اى بزرگوار.


نكته ها:

. كلمه حاشا وتحاشى. به معنى كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مى خواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مى كردند بعد آن شخص را.(۴۳)

همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود، با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند. و آنان را غافلگير نمايد.


پيام ها:

 ۱- گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است.مكرهن

۲- عشق كه آمد انسان بريدن دست را نمى فهمد.قطعن ايديهنّ

(اگر شنيده ايد كه حضرت علىعليه‌السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى و زيبايى ظاهرى، تا بريدن دست پيش مى رود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.)

۳- زود انتقاد نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مى شديد.قطعن ايديهنّ (انتقاد كنندگان وقتى براى يك لحظه يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند.)

۴- پاسخ مكر را بايد با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد).ارسلت اليهنّ

۵- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مى كند.اكبرنه

۶- مردم مصر در آن زمان، ايمان به خداوند وفرشتگان داشتند.حاش للّه... ملك كريم


3

4

5

6

7

8

9