بخش ۳: رفتار بچه ها را اصلاح كنيد
۳۳. اطمينان حاصل كنيد كه فرزندتان براى خواندن آمادگى دارد
جنيفر كه متولد ماه آوريل است هنگام ورود به كلاس اول در ماه سپتامبر شش سال تمام داشت. نسبت به سن خود قو بلند بود، خيلى خوب صحبت مى كرد، عاشق رنگ آميزى بود و بلافاصله از نظر توانايى خواندن در بالاترين گروه كلاس خود قرار گرفت و تا پايان سال تحصيلى نيز در آن گروه درخشيد. دو سال بعد كه برادرش جاستين به كلاس اول رفت، او پنج سال و ده ماه سن داشت او يكى از كوچك ترين و كوتاه قدترين بچه هايى كلاس خود بود. معلم او به زودى متوجه شد كه جاستين نمى تواند براى مدت زيادى روى موضع واحدى تمركز كند، هماهنگى بين چشمان و دستان او ضعيف است و هيچ علاقه اى به خواندن از خود نشان نمى دهد. جاستين از نظر خواندن در پايين تر سطح كلاس خود قرار داده شد. در كلاس سوم جاستين به طور ناگهانى انرژى زيادى را از خود نشان داد، از دانش آموزان ديگر جلو زد و جايگاه حقيقى خود را بين بهترين هاى كلاس به دست آورد.
وقتى فرزندتان به كلاس اول مى رود با بچه هايى همكلاس مى شود كه ممكن است حدود يك سال با هم اختلاف سن داشته باشند، تفاوت سنّى در اين مرحله يعنى تفاوت رشد جسمى، عاطفى و ذهنى. البته سن تقويمى كودك نسبت به عواملى چون جنسيت، درك تصويرى و شنيدارى، سلامت جسمى، توانايى زبانى و علاقه به خواندن، در آمادگى او براى خواندن تاءثير كمترى دارد.
دخترها معمولا زودتر از پسرها براى خواندن آمادگى پيدا مى كنند. آمادگىِ بيشتر دخترها به اين واقعيت ها ربط دارد كه دخترها اغلب زودتر از پسرها زبان باز مى كنند و هنگام ورود به دبستان از دايره ى لغات گسترده ترى برخوردارند.
اطلاعات زمينه اى بچه ها، يعنى تجربياتى كه با خود به مدرسه مى آورند، در آمادگى آنها براى خواندن عامل كليدى اند. به عنوان نمونه يكى از بچه هايى كه من امتحان مى كردم در مركز شهر بزرگ شده بود، امتحان، آزمايش ساده اى بود و او بايد كلمات را با تصوير مربوط به خود ربط مى داد. تصوير، تصوير يك حيوان شاخدار بود و كلمات: گاو، پرچم و گوزن. كودك كلمه گاو را برگزيد و وقتى از او پرسيدم گفت: (خوب اين گاو است.) معلوم شد كه هرگز نه گوزن ديده است و نه درباره آن چيزى شنيده است. معلوم شد وقتى بايد به كمك قدرت درك خود مى خواند، از موقعيت خوبى برخوردار نبوده است.
درك تصويرى در بچه هاى مختلف با سرعت متفاوتى رشد مى كند. بچه هاى خيلى كوچك ممكن است M و A را با هم اشتباه بگيرند چون نوك هر دو رو به بالا است و وقتى كمى بزرگ تر مى شوند ممكن است d و b، p يا m و w را با هم اشتباه بگيرند.
درك شنيدارى در آمادگى براى خواندن، به توانايى كودك براى تشخيص تفاوت صداى حروف يا تشخيص كلمات هم صدا مربوط مى شود. كودكانى كه مهارت آنها براى تشخيص تفاوت صداها به قدر كافى رشد نكرده است، ممكن است نتوانند كلمات هم وزن را تشخيص بدهند يا صداى ب و پ را با هم اشتباه بگيرند.
مشكلاتى جسمى از قبيل ضعف بينايى يا شنوايى و ضعف مهارت هاى حركتى مى تواند بچه ها را از خواندن باز دارد. و گاهى ناتوانى در تمركز، به مشكلات جسمى مانند كم خونى، كمبود خواب و سوء تغذيه برمى گردد و نه مشكلات عاطفى.
وقتى فرزندتان به كلاس اول وارد مى شود احتمالا معنى چند هزار لغت را مى داند و البته دايره لغاتى كه به زبان مى آورد و مى شنود بر آمادگى او براى خواندن تاءثير به سزايى دارد. عامل مؤ ثر ديگر درك درونى او از ساختار و دستور زبان است. اگر اين درك درونى را داشته باشيد مسلما آنچه را مى خوانيد، بهتر مى فهميد. با اين درك درونى مى توانيد حدس بزنيد كه كلمه اى كه بعد از اسم آمده است و نمى توانيد آن را بخوانيد صفت است و اسم را توصيف مى كند و مى توانيد حدس بزنيد كه بعد از فاعل بالاخره فعل مى آيد. لازم نيست اين واژگان دستورى را بلد باشيد، تنها چيزى كه لازم است بدانيد اين است كه يك زبان چگونه عمل مى كند.
تمايل كودك براى خواندن تابع دو چيز است: رشد عاطفى او و برخوردهايى كه در خانه مى بيند. اگر با صداى بلند براى كودكتان مى خوانيد و به او نشان داده ايد كه خواندن كار باارزشى است، كودكتان با علاقه براى ياد گيرى به كلاس مى آيد.
در هر گروهى از بچه هاى كلاس اول، هم بچه هايى پيدا مى شوند كه مى توانند كمى بخوانند، هم بچه هايى كه با كمى تلاش براى كسب آمادگى، خواندن را مى آموزند و هم بچه هايى كه تا يكى دو سال بعد آمادگى واقعى را به دست نخواهند آورد. كار معلم سخت است و سخت تر از آن احساس ناكامى والدينى است كه فرزندانشان در گروه سوم قرار مى گيرند، ممكن است فرزندتان در سال دوم دبستان مهارت و علاقه ى لازم را به دست آورد تا به همكلاسى هاى خود برسد و اين خود تجربه ى خوبى است. شايد از اين بترسيد كه فرزندتان هيچ وقت به سطح همكلاسى هاى خود نرسد اما مهارت هاى او ناگهان شكوفا شود و شما را به تعجب وا دارد.
هر بچه با بچه هاى ديگر تفاوت دارد (مراجعه كنيد به روش ۴۹). تشخيص اين تفاوت ها به شما كمك مى كند با فرزندتان كه با سرعت خاص خود براى خواندن آماده مى شود، كنار بياييد. كارهايى هست كه مى توانيد براى آماده كردن فرزندتان براى خواندن انجام دهيد. اما به خاطر داشته باشيد كه به زودى نمى توان او را وادار به رشد كرد. اگر قبل از اين كه آمادگى پيدا كند او را به خواندن وادار كنيد ممكن است توانايى خواندن داشته باشد اما از خواندن لذت نبرد.
چگونه فرزند خود را براى خواندن آماده كنيد.
تجربه
از جاهاى جديد ديدن كنيد و درباره ى آنها صحبت كنيد.
براى معرفى مفاهيم تازه از برنامه هاى آموزشى تلويزيون استفاده كنيد.
درباره ى تجربيات مختلف زندگى براى او صداى بلند قصه بخوانيد.
درك بينايى
رسم شكل و نقاشى را از روى سرمشق تمرين كنيد.
با همديگر پازل درست كنيد.
با خمير بازى و آجرهاى خانه سازى كار كنيد.
درك شنيدارى
با هم با صداى بلند شعر و ترانه بخوانيد و بازى هاى زبانى بكنيد
. (مراجعه كنيد به روش ۴۳).
بازهاى لغوى كنيد كه شامل ذكر كلمه هايى مى شود كه مانند هم شروع يا تمام مى شوند.
مشكلات جسمى
قبل از ورود به دبستان بخواهيد كه چشم ها و گوش هاى فرزندتان توسط متخصص معاينه شود.
توانايى گفتارى
فرزندتان را تشويق كنيد جمله ها را به صورت كامل بيان كند.
. وقت بگذاريد و از تجربيات خود براى همديگر تعريف كنيد و به حرف يكديگر گوش كنيد.
تمايل براى خواندن
به صورت منظم به كتابخانه سر بزنيد.
به بچه هايى كه سواد خواندن ندارند كتاب هايى بدهيد كه ظاهرى جذاب دارند.
در هر فرصت ممكن با صداى بلند كتاب بخوانيد.
۳۴. خواندن فعال را تشويق كنيد
جادى كه ۱۶ سال داشت يك سال تابستان داوطلب شد تا براى بچه ها در كتابخانه قصه هاى پريان بخواند. روز اول وقتى بعد از اتمام كار خود به خانه برگشت، چهره اش حالت متحير داشت:
(خيلى عجيب است، من اين همه صداى ترسناك از خود در مى آورم و صداى شخصيت هاى وحشتناك را تقليد مى كنم اما هر بار كه به آخر صفحه مى رسم و مى رسم: حالا چه مى شود؟ يا به نظرتان چطور بود؟ هيچ پاسخى نمى گيرم. بچه ها همين طور مى نشينند. آخرش فقط يكى از دخترها گفت: ديو آنها را مى گيرد! و بعد سرخ شد، انگار كسى اجازه ندارد در كتابخانه حرف بزند!
(به خاطر همين بعد از يك جلسه با يكى دو تا از بچه ها حرف زدم و از آنها پرسيدم كه آيا از قصه خوششان آمد. گفتند، بله، خوششان آمد، قصه خوب بود. پرسيدم از خواندن من خوشتان آمد؟ گفتند صداى ترسناكى كه تقليد مى كردم خوب بود. پرسيدم چرا خوابم را نمى دادند. گفتند چون معمولا وقتى براى شنيدن قصه مى آيند، كسى كه قصه را مى خواند، فقط كتاب را بر مى دارد و از اول تا آخر مى خواند. آنها بايد فقط مى نشستند و گوش مى كردند و به همين دليل نمى دانستند بايد چه كار كنند.)
خوانندگان و شنوندگان فعال نسبت به خوانندگان و شنوندگان منفعل مطلب را بهتر درك مى كنند. خودتان فكر كنيد: وقتى هوشيار هستيد، سؤ ال مى كنيد و درباره ى روايت شخص مقابل اظهار نظر مى كنيد، گفت و گو را بهتر از حالتى كه فقط سخنان گوينده را مى شنويد، دنبال مى كنيد و به خاطر مى آوريد. به همين دليل است كه بيشتر افراد با شركت در سمينار بهتر مى آموزند تا با گوش كردن به سخنرانى. احتمالا سقراط اولين كسى بود كه فوايد ياد گيرى فعال را تشخيص داد. در روش سقراطى با پرسيدن يك سرى سؤ ال از دانشجويان و بررسى عميق پاسخ آنها، دانش را از زبان خود دانشجويان بيرون مى كشند. بدين ترتيب دانشجويان تشويق مى شوند دانسته هاى خود را در ارتباط با آنچه نمى دانند به كار بگيرند.
اصلى كه خواندن جدى براساس آن نهاده شده است نيز شبيه به همين است. گاهى قبل از شروع به خواندن از دانشجويان يك سرى سؤ ال پرسيده مى شود. ممكن است در طول داستان چند بار مكث كنند تا آينده ى داستان را پيشگويى كنند، به سؤ الات پاسخ دهند يا درباره ى اتفاقات داستان اظهار نظر كنند. در پايان داستان، دانشجويان آنچه را كه آموخته اند دوره مى كنند.
ما بزرگسالان بدون اين كه كسى برايمان سؤ ال فراهم كند به صورت فعال مى خوانيم. از خودمان مى پرسيم كه چه چيزهايى برايمان خوشايند و چه چيزهايى ناخوشاينداند، علايقمان چيست، در دانشمان چه خلاءهايى وجود دارد و بدين ترتيب انتخاب مى كنيم كه چه چيزى بخوانيم. هنگامى كه مى خوانيم به طور پيوسته آينده را پيشگويى مى كنيم و پيش خودمان درباره تعصّبات نويسنده، انگيزه ى شخصيت ها يا علاقه مان نسبت به مطلب اظهار نظر مى كنيم. ما به صورت خودكار دانسته هاى خود را در ارتباط با متنى كه مى خوانيم به كار مى گيريم و ضمن خواندن، عقايد خود را تغيير داده و پالايش مى كنيم. فعال ترين خوانندگان بعد از خواندن به عمل واداشته مى شوند: براى ويراستار نامه مى نويسند، با دوستانشان درباره ى آنچه آموخته اند بحث مى كنند يا به جست وجوى كتاب هاى ديگر از همان نويسنده مى پردازند.
ياد گيرى فعال يك مهارت است و بچه ها لزوما به صورت خود به خود به آن دست نمى يابند. اگر هنگامى كه با صداى بلند براى فرزندانتان كتاب مى خوانيد از برخى از روش هاى زير استفاده كنيد مى توانيد به آنها كمك كنيد خواندن و گوش دادن فعال را بياموزند.
خواندن جدى و هوشمندانه را چگونه تشويق كنيم
قبل از خواندن
۱. جلد كتاب را بالا نگه داريد و از بچه ها بخواهيد موضوع داستان را حدس بزنند.
۲. عنوان كتاب و نام نويسنده را ذكر كنيد. اگر داستان مشابهى براى بچه ها خوانده ايد برايشان يادآورى كنيد يا اگر از همان نويسنده چيزى ديگر خوانده ايد ذكر كنيد.
در ضمن خواندن
۳. تصاوير را به بچه ها نشان دهيد و از آنها بخواهيد شخصيت هاى داستان و كارهاى آنها را مشخص كنند.
۴. درباره ى شخصيت ها و وقايع داستان، سؤ الاتى مانند سؤ الات زير بپرسيد:
آيا چنين اتفاقى واقعا مى تواند بيفتد؟
چرا چنين كرد؟
اگر تو بودى همين كار را مى كردى؟
مشكلش چيست؟
چگونه مى تواند مشكلش را حل كند؟
بعدا چه اتفاقى مى افتد؟
۵. اگر داستان به نظم نوشته شده است يا ترجيع بند دارد هنگام رسيدن به بندهاى تكرارى مكث كنيد و به بچه ها اجازه بدهيد آنها را به زبان بياورند.
بعد از خواندن
۶. به بچه ها يادآورى كنيد كه درباره ى داستان چه چيزهايى پيش گويى مى كردند و از آنها بپرسيد كه داستان با پيشگويى آنها چه تفاوتى داشت.
۷. نظر بچه ها را درباره ى تصاوير، شخصيت پردازى، سبك نگارش و طرح داستان بپرسيد.
۳۵. اجازه بدهيد بچه ها به موضوعى علاقه مند شوند و آن رادنبال كنند
آرون مثل همه بچه ها به مهد كودك مى رود. اگر چيزى حتى شكل سبزيجات باشد، آن را نمى خورد، فقط لباس قرمز و آبى مى پوشيد و چند ماه است كه تنها به كتاب هاى دايناسورها نگاه مى كند. نود نه درصد از نقاشى هاى كه مى كشد نقاشى دايناسورها است. در اتاق خواب خود پوستر دايناسورها را نصب كرده است. و روى هر سطح ممكن نيز دايناسورهاى كوچك پلاستيكى و لاستيكى قرار داده است. از محاسنش اين كه واقعا درباره دايناسورها چيزهاى زيادى مى داند: نام ها، زيستگاه ها، علايق غذايى و غيره. وقتى مهمان داريم على رغم ميل خود چند لحظه اى بازى با دايناسورها را قطع مى كند و كمى از اين اطلاعات را با بى ميلى با مهمانان در كيان مى گذارد. پدرش مى گويد كه در كودكى هرگز چنين دوره اى را با عشق دايناسورها نگذرانده است اما در خاطرات مهمش به ياد مى آورد كه در يك دوره تنها چيزى كه توجهش را جلب مى كرد آمار بازى هاى بيس بال بود.
چرا دايناسورها مشكل است بگويم كه چه چيزى پسرها را به سمت اين خزندگان منقرض شده جلب مى كند و چه چيزى دخترهاى كوچك را در يك سن خاص به اسب ها علاقه مند مى كند. پدر و مادرهاى هوشمند از اين وسواس هاى زودگذر حسن استفاده را به عمل مى آورند و از آنها به عنوان انگيزه اى براى ايجاد علاقه به خواندن كمك مى گيرند.
يادگيرى براساس پرسش نوعى آموزش است كه در آن معلم به دانش آموز اجازه مى دهد كه به موضوع خاص خود علاقه مند شود و تا جايى كه مى خواهد آن را دنبال كند. اين كار براى معلمى كه مسئول ۳۰ دانش آموز است پرزحمت است اما اگر يك، دو يا سه فرزند داشته باشيد خيلى ساده تر است. در ياد گيرى براساس پرسش تمام ياد گيرى كودك براساس سؤ ال هايى صورت مى گيرد كه نسبت به دنياى اطراف خود دارد. اين روش ياد گيرى روشى طبيعى است كه مشابه روش ياد گيرى او درباره ى دنيا، هنگام خردسالى است. اين چيه؟ آها، چقدر نرم است. چه بوى خوبى دارد. مزه اش عجيب است.
بچه ها نسبت به دنياى خود به طور طبيعى كنجكاوند اما وقتى مجبور مى شوند با ۲۹ نفر ديگر كه هر كدام گذشته، نقطه نظر، علايق و توانايى هاى متفاوتى دارند، در يك كلاس بنشيند، اغلب اوقات اين كنجكاوى طبيعى تضعيف مى شود. گاهى بهترين جا براى پرورش اين كنجكاوى خانه است.
فرض كنيد كه جاى يك روز به خانه مى آيد و مى پرسد: (امريكاى جنوبى كجاست؟ امروز يك شاگرد جديد به كلاسمان اضافه شد كه از امريكاى جنوبى آمده است. مگر امريكاى كشور ما نيست؟)
حالا شما فرصت داريد كه كره ى جغرافيايى را گردگيرى كنيد و قاره ها را به فرزندتان نشان دهيد. هنوز وقت آن نرسيده است كه با عجله به كتابخانه برويد و با يك بغل كتاب درباره ى پوشش گياهى و جانورى و توليدات ناخالص ملى برزيل و اكوادور به خانه برگرديد. شايد درسى كه با كره ى جغرافيايى به فرزندتان داده ايد كاملا او را راضى كرده باشد و به موضوع پايان داده باشد. در ياد گيرى براساس پرسش، نكته اين است كه اجازه بدهيد كودك علايق خود را تا جايى كه ادامه دارند دنبال كند و بدين ترتيب سبب شود تا چيزى ياد بگيرد.
ممكن است قسمتى از امريكاى جنوبى كه نزديك قطب جنوب است براى جان جالب باشد. در اين مرحله مى توانيد دايرة المعارف را بياوريد و او را راهنمايى كنيد كه مقاله هاى مربوط به شيلى، آرژانتين و قطب جنوب را بخواند. اگر در آن مقاله ها موضوع جالبى پيدا كرد شايد لازم باشد سرى به كتابخانه بزنيد يا براى كسب اطلاعات بيشتر در اينترنت سير كنيد.
هنگام گردش علمى با همكلاسى ها يا خانواده، هنگام گفت و گو با يك دوست يا با ديدن كلمه اى ناشناخته در روزنامه ممكن است فرصتى براى ياد گيرى پديد آيد. هدف اين نيست كه شما پاسخ سؤ الات فرزندتان را بدهيد، بلكه نقش كتابدار كتاب هاى مرجع را باز كنيد و منابع اطلاعاتى مورد نياز فرزندتان را در اختيار او قرار دهيد.
والدين آرون دقيقا به خاطر نمى آورند كه وسواس او نسبت به دايناسورها چگونه آغاز شد اما فكر مى كنند به زمانى برمى گردد كه نزد داندانپزشك مى رفتند و او هر بار كه دندانهاى پسرشان را تميز مى كرد به آرون يك دايناسور لاستيكى مى داد. در آن زمان بود كه آرون از والدينش يك پوستر از دايناسورها خواست و بعد خواست هنگام خواب اطلاعاتى را كه درباره هر دايناسور روى پوستر نوشته شده است براى او بخوانند. بعد مادر آرون كه از خواندن عناوين و اعداد و ارقام روى پوستر خسته شده بود ابتكار عمل به خرج داد و درباره دايناسورها كتاب داستانى پيدا كرد تا آنها را در هنگام خواب براى آرون بخواند. از اينجا بود كه آرون تصوير دايناسورها را از كتاب ها كپى مى كرد و در اطراف آنها مناظر خيالى مى كشيد و بعد از آن هم بر اساس ذهن خود از دايناسورها تصاويرى خلاق رسم مى كرد.
آرون اكنون صاحب دوازده جلد كتاب درباره ى دايناسورها است و به تازگى يك مجله كودكان خريده است كه روى جلد آن تصوير دايناسور چاپ شده است. در همى مجله نيز يك مقاله درباره ى نهنگ ها بود، و بعد ناگهان عكس نهنگ آبى روى ديوار اتاق آرون نصب شد. هفته گذشته كه به كتابخانه رفتند، دو جلد كتاب درباره ى نهنگ ها قرض كرد. اكنون مى توانند چند نوع از نهنگ ها را شناسايى كند. تصور كنيد كه وقتى آرون واقعا خواندن بياموزد چه توانايى هايى به دست مى آورد!
۳۶. به بچه هايى كه نمى توانند بخوانند اجازه بدهيد قصه را از روى تصاويرتعريف كنند
خواهر زاده ام كه چهار ساله است دوست دارد هنگام گفت و گوى تلفنى با من (اتاق را بخواند) او بدون اين كه از نظم خاصى تبعيت كند و بدون هيچ منطق قابل دركى به تك گويى مى پردازد:
(خب، مى دانى يك كاسه سيب آنجاست، و بلوز بافتنى مامان روى صندلى افتاده بود. به اسب هاى كوچولوى روى ميز نگاه مى كرد و بيرون پنجره يك ماشين است و ماشين هاى اسباب بازى روى زمين اند.)
اگر غريبه اى رهگذرى اين سخنان را بشنود شايد به نظرش ديوانه وار بيايد اما من مى توانم خواهرزاده ام را تصور كنم كه در اتاق ايستاده است، گوشى را در يك دست خود گرفته است، به اطرافش نگاه مى كند و آنچه را مى بيند، (مى خواند).
او اجسام فيزيكى را به زبان تبديل مى كند و به شكلى روايت گونه پشت سر هم بيان كند. روايت او مانند روايت هايى است كه از زبان بزرگسالان هنگام گفت و گو مى شنود يا شبيه آنچه از كتاب هاى داستان كه براى او مى خوانند.
او از برخى عناصر روايت، يعنى توصيف، ترتيب فضايى و از حروف ربط نيز استفاده مى كند. خواهر زاده ام هنوز از نظر رشدى در مرحله قبل از خواندن قرار دارد اما به سرعت مفهوم خواندن در ذهن او شكل مى گيرد. اگر يك كتاب تصويرى به او بدهيم مى تواند صفحات آن را ورق بزند و ماجرا را برايتان تعريف كند. اگر داستان كتاب را بارها شنيده باشد و بر اثر تكرار مطلب آنها را حفظ كرده باشد مى توانند آنها را مانند كسى كه مى خواند از بر بگويد. همين روزهاست كه جهش كند و خواندن بياموزد.
هر مادرى يا پدرى كه كتاب را براى صدمين مرتبه خوانده باشد حاضر است براى ابد از خواندن قصه با صداى بلند صرف نظر كند. حوصه ى مادر بزرگ ترها از تكرار سر مى رود اما همين تكرار در رشد فرزندانمان نقشى باور نكردنى دارد. تكرار و كار يكنواخت بچه ها را آرام مى كند و به آنها احساس امنيت مى بخشد. وقتى بچه ها قصه اى را بارها و بارها مى شنوند. با اين تكرار آن را حفظ مى كنند و سپس يكدفعه خواندن را مى آموزند. در ميان تكرار يكنواخت داستان، كودك متوجه مى شود كه بين كلماتى كه به زبان مى آوريد و كلماتى كه نوشته شده است رابطه اى وجود دارد. علائم پيچ در پيچ و بى معنى صفحه معنى پيدا مى كند و يك انسان ديگر باسواد مى شود.
تكرار = حفظ كردن = خواندن
بعد از شنيدن داستان و قبل از اين كه فرزندتان بتواند كلمات آن را بخواند، مى توانيد داستان را از روى تصاوير آن تعريف كند. اين مرحله، مرحله ى مهمى در مسير خواندن است. كودك با هجى كردن صداى كلمات قادر به خواندن نمى شود. براى اين كه بتواند مسلط و روان بخواند بايد بتواند ساختار يك داستان را درك كند و آن را درونى كند.
كتاب هاى مصور با به تصوير كشيدن اتفاقات، شخصيت ها و موقعيت مكانى داستان به بچه ها كمك مى كنند كه اين مهارت را در خود پرورش دهند.
چگونه داستان را از روى تصوير تعريف كنيم
از ابتدا شروع كنيد از فرزندتان بخواهيد بگويد كه چه كسانى در داستان نقش دارند و داستان در كجا اتفاق مى افتد.
صفحات را ورق بزنيد يا از فرزندتان بخواهيد اين كار را انجام بدهد. در هر صفحه از فرزندتان بپرسيد كه چه اتفاقى مى افتد. اگر نمى تواند يا نمى خواهد بگويد، صفحه را بخوانيد. در صورت تمايل از فرزندتان بخواهيد پيشگويى كند كه چه اتفاقى مى افتد.
در آخر از فرزندتان بپرسيد قصه چگونه تمام شد. آيا پايان خوش داشت؟ آيا قابل فهم و قابل قبول بود؟
و چند توصيه هنگام به كار گيرى اين مراحل: اصرار نكنيد فرزندتان طرح دقيق داستان را توصيف كند يا از همان كلماتى استفاده كند كه در كتاب نوشته شده است. اجازه بدهيد تا حد امكان از تخيل خود استفاده كند. اگر خيلى از موضوع پرت شده مى توانيد بپرسيد: (در تصوير چه اتفاقى افتاده است؟ تو از كجا فهميدى؟) تنها يك پاسخ درست وجود ندارد پس از پاسخ خلاق فرزندتان با آغوش باز از او استقبال كنيد. اگر هنگامى كه قصه را از روى تصاوير آن مى خوانيد از خود شور و هيجان نشان دهيد براى خواندن از روى كلمات تشويق مى شود و شايد ضرورت پيدا نكند در طول چند ماه آينده يك داستان را بيش از چند صدبار براى او بخوانيد!
۳۷. از بچه ها بخواهيد پس از شنيدن داستان آن را دوباره تعريف كنند
چند روز پيش كه به كتابخانه رفته بودم كودك پنج ساله اى را ديدم كه قصه سه بزغاله كوچم را براى كودك سه ساله اى (مى خواند). اين دختر كوچك صفحه هاى كتاب را روق مى زد و با صداى آهنگين خود داستان آشنا را تعريف مى كرد: سه تا بزغاله كوچولو بودند! مى خواستند خونه بسازند! يك بزغاله كوچولو خونه اش را، از كاه ساخت، اما گرگه، هوف!، فوت كرد و آن خانه هم خراب شد. يك بزغاله كوچولو خونه اش را از چوب ساخت و گرگه هوف! فوت كرد آن خانه هم خراب شد. آن وقت بزغاله كوچولوى زرنگ كه خونه اش اجرى است و با هوف و فوت اما اين خونه خواب نمى شه! خلاصه، گرگه مى ره روى شيروونى و مى افته توى ديگ آب جو# همه بزغاله ها از خوشحالى مى رقصند. تموم شد.
تمام عناصر داستان اصلى در قصه اى كه دختر كوچك تعريف كرد وجود داشت البته چند تغيير كوچك هم رخ داده بود، مثلا جايگزينى كلمه (كاه) به جاى (پوشال) (كاه را از تصوير حدس زده بود و كلمه ى پوشال كمى برايش ناآشنا بود). روشن است كه (خواننده) داستان را درونى كرده است و با كمى راهمنايى توسط تصاوير مى تواند آن را دوباره تعريف كند.
تعريف كردن يكى از مهارت هاى مهم تفكر انتقادى است. ممكن است ساده به نظر برسد ولى واقعا پيچيده است. كودكى كه مى خواهد يك قصه ى پريان را تعريف كند بايد اصول ترتيب، شخصيت پردازى، طرح و درونمايه را درك كند.
اگر صاحب كودكى باشيد حتما با داستان هاى بى سر و تهى كه از وقايع روزمرّه تعريف مى كند آشنايى داريد. آنها وقتى خرابكارى مى كنند و دسته گل به آب مى دهند و مى آيند تا به ما نشان بدهند و بگويند چه اتفاقى افتاده است، داستانشان نامفهوم است و ما را به كلى گيج مى كند. ما نيز به آنها التماس مى كنيم (از اوّلش شروع كن!)
بچه هايى كه مى توانند داستانى را به ترتيب از اول تا آخر و با حذف جزئيات زايد اما با حفظ مفاهيم اصلى تعريف كنند، از مهارتى مفيد و كاربردى برخوردارند.
اگر مى خواهيد به فرزندتان كمك كنيد اين مهارت را به دست بياوريد او را تشويق كنيد داستان هاى آشناى خود را از بَر تعريف كند. هفته اى يك بار به جاى اين كه داستان هاى تكرارى را با صداى بلند بخوانيد، از فرزند پيش دبستانى تان بخواهيد قصه ى كتاب مورد علاقه ى خود را برايتان، با استفاده يا بدون استفاده از كتاب به عنوان راهنما، تعريف كند. اگر فرزندتان كمى بزرگ تر است از او بخواهيد طرح داستان هاى آشناى خود را براى بچه هاى كوچك تر تعريف كند.
شما مى توانيد مهارت فرزند خود را براى تعريف وقايع زندگى واقعى نيز بهبود بخشيد. هنگام صرف غذا از فرزندتان بخواهيد خلاصه ى يكى از كارهايى كه در مدرسه انجام داده را بيان كند. تشويق اش كنيد كه براى روايت خود، قسمت آغاز، ميانى، و پايانى قائل شود. براى اين كه گيج نشود از او بپرسيد: (اول چه اتفاقى افتاد؟ بعد چه شد؟ چگونه تمام شد؟) براى اين كه از روش صحيح بيان خلاصه ى يك جريان الگويى در اختيار او قرار دهيد، آنچه را در محل كار، در فروشگاه يا در مسير خانه برايتان اتفاق افتاده تعريف كنيد. بد نيست براى اتفاقات واقعى زندگى تان يك تيتر خبرى بگذاريد: (شغل جديد پدر باعث معروفيّت خانواده مى شود (،)مادر از فروشگاه ميوه اى عجيب مى خرد.) اين كار به شما كمك مى كند ضمن اين كه جزئيات را به ترتيب وقوع بيان مى كنيد موضوع اصلى را نيز در خاطر داشته باشيد.
چگونه اتفاقات زندگى واقعى خود را تعريف كنيم
۱. به موضوع اصلى بيانديشيد. مهم ترين اتفاقى كه افتاد چه بود؟ براى داستان چه تيترى مى توانيد بگذاريد؟
۲. از ابتدا شروع كنيد. افرادى را كه نقش داشتند و محل وقوع جريان را توضيح دهيد.
۳. جزئيات طرح را به ترتيب وقوع اضافه كنيد. سعى كنيد از بيان جزئيات كه به مفهوم اصلى ربط ندارند يا موضوع را مبهم مى كنند، اجتناب كنيد.
۴. در صورت امكان براى داستان خود پايانى پر سر و صدا و هيجانى قرار دهيد.
۳۸. از بچه ها بخواهيد داستان ها را ارزيابى كنند
كاترين مى گويد: (كلافه شده ام، گزارش هاى را كه درباره ى كودكان مى نويسند مى خوانم و كتاب هايى كه براى بچه هاى هم سن بچه هاى من توصيه مى كنند تهيه مى كنم ولى هيچ وقت موفقيت آميز از آب در نمى آيند. كتاب ها يا بيش از حد غم انگيز، يا فاقد جذابيت يا مبهم يا زيادى بزرگسالانه است. بچه هاى من ترجيح مى دهند به جاى اين كه از اين كتاب هاى به اصطلاح داغ تازه را آزمايش كنند، خواندن همان كتاب هاى قديمى و مورد علاقه ى خود را باز هم تكرار كنند.)
در ۱۹۷۹ سام سباستا درباره ى علايق بچه ها نسبت به انواع مختلف داستان تحقيقى انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه:
بچه ها طرح هايى را دوست دارند كه سريع پيش مى رود.
دوست دارند جزئيات محل وقوع داستان ذكر شود.
در بسيارى از اوقات از داستان هاى پند آميز لذت مى برند.
داستان هاى غم انگيز براى آنها ناخوشايند است.
شخصيت هاى مهربان را دوست دارند.
داستان هايى كه بچه ها معمولا در سال هاى اول دبستان انتخاب مى كنند شامل قصه هاى حيوانات، قصه هاى طنز، و داستان هاى واقع گرايانه درباره ى خانواده، دوستان و مدرسه است.
بچه هاى بزرگ تر كتاب هايى را مى پسندند كه موضوع آن فشارهاى گروه هم سن و سالانه، عقايد سفت و سخت و تعصب آميز و مشكلات خانوادگى است.
تعجبى ندارد كه منتقدان هميشه همان كتاب هايى را كه كودكان انتخاب مى كنند، انتخاب نكنند. بچه هاى شما درباره ى ادبيات نظر خاص خود را دارند اما ممكن است براى بيان اين نظرها به كمك نياز داشته باشند. همانطور كه تجربه خيلى خوب به شما نشان داده است:
هر كتابى ارزش خواندن ندارد
نبايد انتظار داشته باشيد فرزندتان به هر كتابى كه به او توصيه مى كنيد با تمام وجود علاقه نشان دهد، حتى اگر اين كتاب ها، كتاب هاى مورد علاقه دوران كودكى شما باشند. بهتر است به آنها اجازه بدهيد از كتاب هايى كه به نظر آنها بعد است بدگويى كنند و از كتاب هايى كه لذت مى برند تمجيد كنند، اما آنها را تشويق كنيد براى دفاع از عقيده ى خود دليل بياورند. كسى كه خواندن را دوست دارد به صورت خودكار از هر مطلبى خوشش نمى آيد؛ او با نگاهى انتقادى مى خواند، ارزش ادبى را درك مى كند، سبك و نقطه نظر نويسنده را دقيقا بررسى مى كند و به تدريج و به مرور زمان علايق شخصى خود را پيدا مى كند.
اين سؤ ال ها به فرزند شما كمك مى كنند تا كتاب ها را ارزيابى كند:
آيا اين كتاب، كتاب خوبى بود؟
آيا چنين داستانى مى تواند واقعا اتفاق بيفتد؟
آيا رفتارها و گفته هاى شخصيتها مانند افراد واقعى بود؟
آيا مى توانيم محل وقوع داستان را تصور كنيم؟
آيا هنگام خواندن داستان در آن (غرق) شدم؟
آيا پايان داستان معقول بود؟
آيا پيام نويسنده معقول بود؟
آيا كتاب هيجان انگيز بود؟ جالب بود؟ ناراحت كننده بود؟
آيا وقتى كتاب را بستم باز هم دوست داشتم بخواندن ادامه بدهم؟
آيا علاقه دارم درباره ى اين موضوع يا از همين نويسنده كتاب ديگرى بخوانم؟
۳۹. بين داستانها و زندگى بچه ها ارتباط برقرار كنيد
يك معلم كلاس سوم برايم تعريف مى كرد كه داستانى واقعى را براى دانش آموزان خواند. محل وقوع داستان جامعه اى روستايى بود كه براى بچه هاى كلاس بيگانه بود. بعد از خواندن داستان كه معلم درباره ى آن با بچه ها بحث كرد، متوجه شد كه در درك بچه ها نسبت به داستان يك دوگانگى وجود دارد.
بعضى از بچه ها كه در شهر زندگى كرده بودند فكر مى كردند كه داستان سالها پيش رخ داده است چون همه ى شخصيت هاى آن لباس هاى قديمى به تن داشتند و با اسب و گارى به اين طرف و آن طرف مى رفتند. بيشتر بچه هايى كه در نواحى كشاورزى اطراف شهر زندگى كرده بودند چنين برداشتى نداشتند چون در تجربه ى خود به ديدن اسب و گارى عادت داشتند. چند تا از بچه ها فكر مى كردند كه داستان در كشور خارجى رخ داده است چون هيچ گاه نام هاى خانوادگى شخصيت هاى اصلى را كه به نظرشان از كتاب مقدس مسيحيان برگرفته شده بود، نشنيده بودند. تنها چيزى كه همه بچه ها در آن اتفاق نظر داشتند طرح داستان بود؛ داستان، ماجراى ساده اى بود كه براى يك پسر و گربه اش اتفاق افتاد و واقع گرايانه بود نه تخيلى.
دانسته هاى بچه ها بر كوچك ترين متنى كه مى خوانند تاءثير مى گذارد. براى اين كه بتوانند آنچه را مى خوانند درك كنند بايد بين دانش خود از جهان و آنچه كه در صفحه چاپ شده است ارتباط برقرار كنند.
دانش پيش زمينه + محتواى داستان = درك متن
شما مى توانيد به بچه ها كمك كنيد بين داستان ها و زندگى واقعى ارتباط برقرار كنند. براى اين كار به آنها بياموزيد آنچه را مى خوانند با آنچه مى دانند مقايسه كنند. هنگامى كه با صداى بلند براى بچه ها قصه مى خوانيد، از آنها سؤ ال بپرسيد. محتواى سؤ ال ها متغيير است اما آنچه در زير آمده است مى تواند شما را راهنمايى كند:
سؤ ال هايى براى كمك به فرزندتان براى برقرارى رابطه بين داستان ها وزندگى واقعى
يادت مى آيد كه از مزرعه بازديد كرديم؟ آيا مانند مزرعه ى اين داستان بود؟
بيابانى كه در قصه وجود دارد با جايى كه ما در آن زندگى مى كنيم چه تفاوتى دارد؟
آيا بچه هاى اين قصه در زمان ما زندگى مى كنند؟ از كجا مى فهمى؟
طرح
آيا چنين اتفاقى براى آشنايان ما افتاده است؟
اگر چنين اتفاقى براى تو مى افتاد چه مى كردى؟
شخصيت پردازى
اين شخصيت چه احساسى دارد؟ از كجا مى فهمى؟
اگر تو بودى اين شاهزاده خانم را چگونه توصيف مى كردى؟
(براى اطلاعات بيشتر درباره ى ايجاد ارتباط با شخصيت ها مراجعه كنيد به روش ۴۰.)
۴۰. بچه ها را تشويق كنيد با شخصيت ها همانند سازى كنند
ليندا پرسيد: (نظرت راج به نمايش چه بود؟)
من گفتم: (بدم آمد. تحمل هيچ يك از شخصيت هايش را ندارم. جز اين كه زبانمان مشترك است هيچ وجه اشتراك ديگرى با هيچ يك از آن آدم ها ندارم.)
داستان هايى مى توانند ما را عميقا تحت تاءثير قرار دهند كه بتوانيم با شخصيت هاى آنها ارتباط برقرار كنيم، چه داستان تخيّلى باشد و چه واقعى. در ادبيات داستانى شخصيتى كه خوب پرداخته شده باشد نقاط ضعف و نقاط قوتى دارد كه از طريق انديشه ها، رفتارها، گفت وگوها، روايت مستقيم يا انديشه و كلام شخصيت هاى ديگر داستان آشكار مى شود. در ساختار سنّتى داستان، شخصيت اصلى با مشكلى روبه رو مى شود كه تغييرى در او ايجاد مى كند. وقايع داستان را معمولا برخورد شخصيت اصلى با مشكل تعيين مى كند. داستان هاى خوب انواع مختلف رفتار را نشان مى دهند. اگر با شخصيت ها همانند سازى كنيم مى توانيم احساس آنها را درك كنيم و عكس العمل آنها را پيش بينى كنيم. اگر رفتار و انديشه ى آنها غلط باشد، اين را نيز درك مى كنيم و آرزو مى كنيم كه روش خود را تغيير دهند.
برخى معتقدند بايد از (آموزش شخصيت) حمايت شود، مى گويند شخصيت هاى داستانى مى توانند در ارائه ى الگوى رفتارى خوب براى بچه ها نقش مؤ ثرى داشته باشند. همان طور كه در قصه هاى سنتى نمونه هاى اخلاقى فراوان است و مثلا مى تواند آنها را در حكايت هاى سعدى پيدا كنيد. در قصه اى كه خوب پرداخته شده باشد هم نمونه هايى از رفتار خوب و هم رفتار بد ديده مى شود. داستان خوب به جاى اين كه يك درس اخلاقى را به زور در حلقوم خواننده فرو كند، به او اجازه مى دهد كه انتخاب كند: به نظرم بنا به اين دلايل اين شخصيت درست رفتار كرد و اين شخصيت غلط.
پياژه مى گويد كه توانايى كودك براى گذاشتن خود در جاى ديگران يكى از قدم هاى مهم رشد اوست. خواندن داستان هاى خوب كه شخصيت هاى آنها خوب پرداخته شده اند و رشد و تغيير مى كنند، به بچه ها كمك مى كند اين قدم مهم را بردارند و به سوى بزرگسالى حركت كنند.
شما مى توانيد حتى به خردسالان نيز كمك كنيد از شخصيت پردازى دركى به دست آورند. وقتى با صداى بلند برايشان مى خوانيد، از آنها بپرسيد كه شخصيت يا قهرمان داستان چه احساسى دارد. آيا تو هم چنين احساسى را داشته اى؟ آيا تو هم در موقعيت مشابهى قرار گرفته اى؟ شخصيت ها با چه مشكلى روبه رو شده اند؟ شخصيت ها بايد چه كارى انجام دهند؟ شخصيت ها از چه نظر تغيير كرده اند؟
با بچه هاى بزرگ تر مى توانيد درباره ى داستان هاى واقعى صحبت كنيد: درباره ى مردم، رفتارها و احساسات آنها و اين كه آيا رفتارشان درست بود يا نه. به يك درس خشك تاريخ، كمى شخصيت پردازى تزريق كنيد و ببينيد چقدر جان مى گيرد! چه چيزى كاشفان را وادار كرد به جست وجو راهى به سوى شرق بپردازند. آيا كارشان درست بود كه دريانوردان ناآگاه را با خود به هر كجا مى كشيدند تا به هدف خود برسند؟
آيا هدف وسيله را توجيه مى كند؟ وقتى نماينده ى فتحعلى شاه معاهده ى تركمن چاى را (در سال ۱۲۴۳ ه. ق) امضا مى كرد چه احساسى داشت؟ آيا تمام احساس هايش مثبت بود؟ اگر تو بودى چه احساسى داشتى؟
وقتى بچه ها را تشويق مى كنيد احساس و رفتار شخصيت ها را با احساس و رفتار خود مقايسه كنند، به آنها كمك مى كنند احساسات و رفتارهايى را كه جنبه ى جهانى دارند، تشخيص دهند. بچه ها از طريق ادبيات نسبت به احساسات و اعمال ديگران آگاهى بيشترى پيدا مى كنند و بدين ترتيب در زندگى واقعى خود مى توانند با ديگران بهتر رابطه برقرار كنند.
۴۱. بين كتاب ها رابطه برقرار كنيد
وانسا كه خواندن كتاب تار عنكبوت شارلوت را تازه تمام كرده بود. سرشار از هيجان به كلاس آمد. طرح داستان را با دقت و با آب و تاب تعريف كرد كه چه داستان خوبى بود. چقدر شخصيت ها جالب بودند، بعضى از قسمت هاى آن چقدر غم انگيز بود و بعضى از قسمت ها چقدر خنده دار.
وقتى صحبتهاى وانسا تمام شد معلم از او پرسيد (آيا استوارت كوچولو و شيپور قو را خوانده اى؟) و افزود: (اين كتاب ها هم اثر ايى. بى. وايت، يعنى همان كسى است كه تار عنكبوت شارلوت را نوشته است.)
چشمان وانسا گرد شد و با صداى كه از شدت هيجان به زور در مى آمد گفت: (يعنى جز آن هم چيزى نوشته؟)
بچه ها در سن و سال خاصى هيچ وقت به اين موضوع نمى انديشند كه كتاب نويسنده هم دارد. آنها به دنياى يك كتاب وارد مى شوند، رقص كنان از آن عبور مى كنند و با بستن كتاب از آن دنيا خارج مى شوند. اگر از آن كتاب خوششان آمد ممكن است آن را بارها و بارها بخوانند.
اگر درباره ى كتاب مورد علاقه ى بچه ها با آنها صحبت كنيد، به جاى اين كه به خاطر عشقشان همان صفحات ثابت را بارها و بارها بخوانند، مى توانند اين عشق را با خود به دنياى بيرون بياورند. از بچه ها بپرسيد كه چه چيز خاصى در آن كتاب وجود دارد؟ آيا موضوع كتاب خاص است؟ يا نوع آن، تصاوير، يا شخصيت هايش؟
آيا از ابتدا تا انتهاى كتاب همين احساس كلى را داشتى كه كتاب عالى است؟
اگر كتاب از نظر فرزندتان واقعا عالى بود به او كمك كنيد از همان نويسنده كتاب هاى ديگرى پيدا كند. به خاطر داشته باشيد كه يك نويسنده ممكن است براى گروه هاى سنّى گوناگون بنويسد. كتابدار مى تواند به شما در انتخاب عناوين مناسب كمك كند. اگر نويسنده يك سرى كتاب نوشته باشد برنامه ى مطالعاتى فرزندتان تا مدتى پر مى شود. (مراجعه كنيد به روش ۲۷.)
اگر موضوع كتاب جالب بود، كتاب هاى ديگرى پيدا كنيد كه موضوع مشابهى دارند. اگر نوع ادبى كتاب (مثلا نمايشنامه، يا داستان پليسى) براى فرزندتان جالب بود به او كمك كنيد كتاب هاى ديگرى از همان نوع پيدا كند. براى اين كه مهارت هاى انتقادى فرزندتان را برانگيزد از او بخواهيد كتاب هايى را كه موضوعى واحد يا شخصيت هايى مشابه يا... دارند با هم مقايسه كند. از او بپرسيد كدام يك را ترجيح مى دهد و چرا.
اگر خودتان هم اهل مطالعه هستيد احتمالا با استفاده از همين روش ها كتاب هاى خود را انتخاب مى كنيد. موضوع خاصى توجهتان را جلب مى كند و دنبال كارهاى مشابه آن مى گرديد. نويسنده اى كه تازه با كار او آشنا شده ايد نظرتان را مى گيرد و برمى گرديد كه ببينيد چه چيزهاى ديگرى نوشته است. علايق بچه ها تازه در حال شكل گيرى است و آنها براى اين كه كشف كنند كه چگونه تمايل خود را نسبت به خواندن ارضا كنند، به كمك نياز دارند.
۴۲. بچه ها را تشويق كنيد پاسخ خود را از كتاب بگيرند نه از شما
كسانى كه من و خواهر و برادرانم را از كودكى مى شناختند مى گويند روى ميز غذاخورى ما اغلب كتاب هاى مرجع ديده مى شد. اگر كسى بدون قصد و غرض سؤ الى مى پرسيد، مثلا مى پرسيد: (آيا اهرام نزديك قاهره اند؟) ناگهان ظرف هاى غذا عقب رانده مى شد و سطح ميز از اطلس هاى جغرافيايى و دايرة المعارف ها پوشانده مى شد. اگر مى پرسيديم: (ديكته استقلال چيست؟ ساكسيفون را چه كسى اختراع كرد، كبك لانه خود را كجا مى سازند؟) جواب پدرم هميشه اين بود: (خودتان پيدا كنيد).
پدر و مادر اولين مرجع اطلاعاتى فرزندان خوداند. به سؤ الات فرزندان خود، به خصوص سؤ الاتى كه هنگام خواندن به ذهن آنها خطور مى كند، حتما پاسخ دهيد. البته مى توانيد آنها را در جهت مستقل شدن كمك كنيد و منابع ديگر را به آنها معرفى كنيد. وقتى روند كلى سؤ ال كردن آنها تغيير مى كند و به جاى اين كه بپرسند: (زرّافه چيست؟) مى پرسند: مهم ترين (شكارچى زرافه در طبيعت چه موجودى است؟) معرفى منابع جديد اهميت بيشترى پيدا مى كند. به هر حال شما كه پاسخ همه چيز را نمى دانيد و نبايد و نبايد هم بدانيد. همين قدر كافى است كه بدانيد پاسخ را كجا مى توان پيدا كرد.
در خانه ى شما بايد يك اطلس جغرافيايى، يك لغت نامه خوب و يك دايرة المعارف (دايرة المعارف تك جلدى كافيست) پيدا شود.
چاپ هاى كمى قديمى تر آنها را مى توانيد به صورت دست دوم تهيه كنيد. اگر چاپ آن به بيش از پنج سال پيش برمى گردد زحمت خريدن آن را به خود ندهيد با گذر زمان مرز كشورها تغيير مى كند، به واژگان زبان، لغت هاى جديد افزوده مى شود و واقعيت هاى علمى تغيير مى كند. اگر رايانه اى با Rom CD داريد مى توانيد يك CD تهيه كنيد كه تمام اين منابع را شامل شود. اگر مودم داشته باشيد مى توانيد در اينترنت به بسيارى از آنها دست پيدا كنيد.
منابع مرجع را در جايى قرار دهيد كه به راحتى قابل دسترسى باشند. براى آموزشِ روشِ استفاده از اين منابع به فرزندان خود، لازم نيست وقت زيادى صرف كنيد. اگر به صورت عملى به آنها نشان بدهيد مفيدتر و معنى دارتر است. به مثال زير توجه كنيد:
پسر: پدر، dingbat يعنى چه؟ انگار يك جور حيوان است، اما در اين متن انگليسى كه من مى خوانم آدم ها همديگر را dingbat خطاب مى كنند.
پدر: بيا معنى آن را پيدا كنيم. اگر معنى يك كلمه را ندانيم آن را در كجا مى توانيم پيدا كنيم؟
پسر: لابد در فرهنگ لغت.
پدر: درست است، كدام حرف را بگرديم؟
پسر: D، اول dingbat.
پدر: باز هم درست گفتى، حالا از واژه اى راهنما كه در بالاى صفحه نوشته مى شود براى پيدا كردن صفحه اى كه dingbat در آن نوشته شده است استفاده مى كنيم. اين صفحه با diet شروع مى شود و با dinghy تمام مى شود پس فكر مى كنم dingbat هم بايد همين جا باشد، بله، همين جاست. مى خواهى آن را بخوانى؟
پسر: (dingbat. معنى اول: آدم كم عقل. معنى دوم: سنگ يا آجرى كه براى پرتاب استفاده مى شود معنى سوم: شى ء كوچكى كه نام آن را ندانند يا فراموش كرده باشند. معنى چهارم: يكى از علائم چاپگر) فكر مى كنم آنى كه در متن من استفاده شده است معنى اول است.
بعد از چند تمرين مانند تمرين فوق بچه ها مى توانند به تنهايى معنى لغاتى را كه نمى دانند در لغت نامه پيدا كنند و بدين ترتيب به جاى اين كه به صورت منفعل اطلاعات را دريافت كنند، آن را به صورت فعال جست وجو كنند.