فصل هشتم: فضيلت و فلسفه زيارت عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
در مورد فضيلت زيارت، امامزاده واجب التعظيم و سيدالكريم، عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
دو حديث وارد شده، كه بمنظور توجه بيشتر به زيارت آن بزرگوار، و درك فضيلت و معنويت بهتر از آستان نورانى آن سيد جليل القدر، آن احاديث را مورد بررسى و مطالعه قرار مى دهيم:
۱ - من زار قبره، وجبت له الجنة.
اين حديث ظاهرا از امام دهم حضرت هادىعليهالسلام
است، آنحضرت فرموده است: هر كس قبر عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى گردد.
۲ - مردى از «شهر رى» مى گويد: در «سامرا» بحضور امام هادىعليهالسلام
رسيدم، آن بزرگوار از من سؤال كرد، كجا بودى؟ پاسخ دادم:زرت الحسين بن على عليه السلام.
من بزيارت حسين بن علىعليهالسلام
رفته بودم، و اكنون از كربلا ميآيم.فقال: اما انك لوزرت قبر عبدالعظيم عندكم، لكنت كمن زار الحسين عليه السلام
.
آن حضرت فرمود: توجه داشته باش، اگر قبر حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
را كه نزد شماست زيارت كرده بودى، مثل اين بود كه بزيارت قبر حسين بن علىعليهالسلام
رفته باشى!
بنابراين، بدليل بيان امام دهم، پاداش زيارت حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
با فضيلت زيارت سيدالشهدأعليهالسلام
مساوى مى باشد.
آنوقت ممكن است، بخاطر مقايسه زيارت آن بزرگوار با زيارت حضرت سيدالشهدأعليهالسلام
اين مطلب مطرح شود، كه: زيارت حضرت عبدالعظيمى كه، اولا نسب او با چهار واسطه به امام مجتبىعليهالسلام
ميرسد، و ثانيا مبارزه و فضيلت شهادتى نداشته است، با زيارت حضرت حسينى كه اولا خود امام معصوم است، و نيز فرزند علىعليهالسلام
و فاطمهعليهالسلام
مى باشد، و ثانيا در راه خدا آنهمه مصيبتها و رنجها كشيده، و بفيض بزرگ شهادت رسيده، چگونه ممكن است، با هم مساوى و هم سنگ باشد؟!
براى توضيح اين معنى، دو مطلب پراهميت را، مورد دقت قرار مى دهيم:
الف: اعتبار سند حديث
اين حديث از نظر سند و مدرك معتبر است، و بسيارى از عالمان آگاه و حديث شناس، و مورخ و فقيه، آنرا در كتابهاى متين و ارزشمند خود آورده اند، كه از باب نمونه، تعدادى از كتابها و نويسندگان آنرا، مورد توجه قرار مى دهيم:
۱ - محمد بن قولويه قمى، در كتاب «كامل الزيارات» ص ۳۲۴.
۲ - شيخ صدوق، در كتاب «ثواب الاعمال» ص ۱۲۴.
۳ - حاج ميرزا حسين نورى، در كتاب «مستدرك الوسائل» ج ۳، ص ۶۱۴ و ۶۶۹.
۴ - حاج شيخ عباس قمى در كتاب «سفينة البحار» ج ۲، ص ۱۲۱.
۵ - حاج شيخ عباس قمى در كتاب «مفاتيح الجنان» ص ۶۵۶.
۶ - حاج شيخ عباس قمى در كتاب «منتهى الامال» ج ۱، ص ۱۷۹.
۷ - محمد بن على اردبيلى در كتاب «جامع الرواة» ج ۱، ص ۴۶۰.
در كتابهاى ديگر زيارتى و حديثى شيعه نيز اين حديث آمده است، و علماى بزرگ حديث و رجال، همگان اين حديث را از لحاظ سند و مدرك معتبر و موثق دانسته اند، و موضوع حديث از لحاظ مدرك خدشه بردار نيست.
ب: دلالت و مفهوم حديث
از لحاظ دلالت و مفهوم نيز، جهت تبيين معنى اين حديث، مناسب است كه اين جهات را مورد، دقت قرار دهيم:
۱ - موضوع مبارزه و هجرت
براى ارزش مبارزه و جهاد و فداكارى و شهادت حضرت ابى عبدالله عليه الصلاة و السلام، هرگز نميتوان اندازه اى قرار داد، و عمل آن بزرگوار را با اعمال ديگران مقايسه نمود: زيرا:الاسلام، نبوى الحدوث و حسينى البقأ.
يعنى، اسلام بوسيله پيامبر بوجود آمد، و سبب بقأ و استمرار آن، حسين بن علىعليهالسلام
بوده، و اين معنى هم براستى يك واقعيت اجتناب ناپذير است.
اما حضرت عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
هم آنگونه نيست كه، مبارزه و جهادى نكرده، و در راه اسلام، صدمات و مشقتهائى تحمل ننموده باشد، بلكه همانطور كه در فصل دوم تحت عنوان «مبارزه با ظلم و ستم» و نيز در فصل چهارم مطالعه كرديم، آن بزرگوار هم، بخش زيادى از عمر خود را، در راه مبارزه و ستيز با حكام جور گذرانده، و تحت تعقيب بوده، و درگيرى و آوارگى داشته، و نيز قيام و هجرت نموده است، و ميتواند، مشمول آيه:و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله...
قرار گيرد، و زيارت او، داراى ارزش و فضيلت زيادى باشد.
۲ - اطاعت و ولايت اهل بيتعليهالسلام
اگر چه نسب عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
با چهار واسطه بامام حسن مجتبى ميرسد، و باصطلاح وى امامزاده است، اما نبايد فراموش كرد كه، وى امامزاده بزرگوارى است، كه بخاطر خلوص و اطاعت، بمقامى ميرسد كه، امام هادىعليهالسلام
ميفرمايد:انت ولينا حقا
.
روى اين حساب، او ولى، ولى الله مى گردد، و در مورد ديگر، آنحضرت بخاطر مقام علمى و بيان حديث و نشر فرهنگ تشيع، براى عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
سلام ميرساند، و از شخصيت او تجليل بعمل مى آورد
.
۳ - بيان عظمت و تقويت عقيده
جهت ديگرى را كه در تبيين اين حديث ميتوان مورد توجه قرار داد اينست كه، ممكن است، امام هادىعليهالسلام
نسبت بآن مردميكه از «شهر رى» به زيارت حسين بن علىعليهالسلام
مشرف شده، نظر خاصى داشته، و باصطلاح حديث ناظر به مورد خاصى صدور يافته است، يعنى ممكن بوده آن مرد مقام حضرت عبدالعظيم را مورد توجه قرار نميداده، و نسبت بآن بزرگوار بى اعتنا و يا كم توجه بوده است، و امام هادى (عليه السلام ) خواسته است از اين راه، از مقام والاى سيدالكريم، تجليل كرده، و اعتقاد آن مرد را تقويت نموده باشد و بدين لحاظ چنين مطلبى را درباره زيارت وى، براى آن مرد، ابراز داشته است!
علامه عاليقدر، مرحوم شيخ عبدالحسين امينى، نويسنده كتاب كم نظير «الغدير» در پاورقى كتاب كامل الزيارات» مينويسد: اين حديث بخصوصيت آن راوى و آن مرد زيارت كننده، توجه خاصى دارد، و معلوم مى شود، كه آن شخص نسبت به مقام حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
بى اعتنا بوده و از خود نسبت بآن حضرت رغبتى نشان نميداده، و از مقام و شخصيت والاى آن بزرگوار، بى اطلاع بوده است
.
و حضرت هادىعليهالسلام
هم خواسته است، بدين وسيله، عظمت عبدالعظيم را مورد تجليل قرار داده و معرفت آنمرد را تقويت نموده باشد.
۴ - شرائط خاص زمان و مكان
ممكن است شرائط خاص زمانى و مكانى، سبب گرديده باشد، كه امام هادىعليهالسلام
فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم را مانند فضيلت زيارت سيدالشهدأعليهالسلام
محسوب داشته، و اين درك فضيلت را مخصوص آن زمان قرار داده است.
زيرا همانطور كه در فصل چهارم اين كتاب خوانديم، متوكل عباسى، و برخى ديگر از حكام جور، پس از تخريب بارگاه حضرت حسين (عليه السلام ) براى جلوگيرى از زيارت آن بزرگوار، مأموران دژخيم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، كه به صغير و كبير رحم نمى كردند، و جان افراد در خطر كشته شدن قرار ميگرفت، و حتى زائرين زيادى را، بيرحمانه بخاك و خون كشيده بودند
.
آنگاه حضرت هادىعليهالسلام
خواسته است، با بيان عظمت و فضيلت زيارت عبدالعظيم حسنىعليهالسلام
بدين وسيله، جان افراد را از مرگ و خطر حفظ كرده باشد.
۵ - تشكيل پايگاه و مركز تبليغ
مسئله لزوم پايگاه سازى و تشكيل مراكز تجمع نيروها و اجتماعات، موضوعى است، كه بطور كلى از اخبار و احاديث بدست مى آيد، روشن مى شود كه ائمه اطهار دوست ميداشتند، شيعيان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاكره كنند، و براى حفظ كيان تشيع و نشر معارف و گسترش مكتب، فعاليت هاى دينى و تبليغى و اجتماعى داشته باشند.
براى اين مطلب هم، دلائل و شواهد فراوانى وجود دارد، كه برخى از آن را مورد مطالعه و دقت قرار مى دهيم:
الف: «خثيمه» مى گويد براى خداحافظى به حضور امام باقرعليهالسلام
رفتم، آن بزرگوار براى شيعيان سلام رسانيد، و سفارش كرد، آنان تقوى پيشه باشند، توانگران از نيازمندان حمايت نمايند، در اجتماعات هم شركت كنند و با يكديگر ملاقات و مذاكره برقرار سازند، سپس فرمود:
و ان لقيا بعضهم بعضا حياة لامرنا، رحم الله عبدا احيا امرنا
.
«اگر شيعيان ما با هم ملاقات و ديدار داشته باشند، اين كار سبب احياى راه ما مى شود، خدا رحمت كند بنده اى را كه راه و هدفهاى ما را زنده بدارد».
ب: وقتى امام زين العابدينعليهالسلام
كنار قتلگاه شهيدان كربلا، منقلب و ناراحت مى شود، حضرت زينبعليهالسلام
او را دلدارى ميدهد، كه وضع آن جسدهاى مطهر اين طور نمى ماند!
و ينصبون لهذا الطف علما لقبر ابيك سيدالشهدأ، لايدرس اثره و لايعفو رسمه على كرور الايام
.
«فرزند برادرم! از اينكه وضع بدنهاى اين شهدأ و آثار آنان را اينگونه مى بينى، ناراحت نباش، در سرزمين كربلا، براى قبر پدر بزرگوار تو، علامت و مركزى بوجود ميآيد، كه آثار آن هرگز محو و نابود نمى گردد، بلكه با مرور ايام آثار آن زنده تر و پاينده مى شود»!
ج - «على بن مهزيار» مى گويد: از امام جوادعليهالسلام
سؤال كردم، اى امام بزرگوار، قربانت گردم، آيا فضيلت زيارت پدر شما امام رضاعليهالسلام
بيشتر است يا فضيلت زيارت امام حسينعليهالسلام
؟
آن حضرت فرمود:
زيارة ابى افضل، و ذلك ان ابا عبدالله يزوره كل الناس و ابى لايزوره الا الخواص من الشيعه
.
«زيارت پدرم داراى فضيلت بالاتر است، و علت آنهم اينست كه اباعبداللهعليهالسلام
را همه مردم زيارت ميكنند، اما زيارت پدرم را فقط عده خاصى از شيعه انجام ميدهند».
«علامه امينى» در تفسير و تبيين اين حديث مينويسد: در متن حديث دليل مستحب بودن و بالاتر بودن زيارت امام رضاعليهالسلام
روشن است و منظور اين نيست كه بطور مطلق زيارت امام رضاعليهالسلام
بر زيارت امام حسينعليهالسلام
برترى دارد، بلكه اين روايت ناظر به زمان خاصى است كه، زيارت كنندگان قبر امام رضاعليهالسلام
كم بوده اند و به خاطر دورى راه و موانع ديگر (كه آنروز در شهرهاى حجاز و ساير جاها نسبت به شيعيان حاكم بوده) نسبت بآن علاقه نشان نمى دادند
!
بنابراين، از اينكه امام باقرعليهالسلام
ملاقات افراد و تشكيل اجتماع را دوست مى دارد، و بدان توصيه مى كند، حضرت زينب امام سجادعليهالسلام
را دلدارى و نويد ميدهد كه، مزار حسينعليهالسلام
مركز ولايت و تجمع پيروان آن حضرت مى شود، و امام جوادعليهالسلام
براى زياد شدن زائرين قبر امام رضاعليهالسلام
فضيلت برتر معرفى مى كند، به اين نتيجه ميتوان رسيد كه، پيشوايان اسلام، تأسيس مراكز جديد و پايگاههاى زيارت و اجتماعات را، به منظور احياى آثار امامت و ولايت دوست مى داشته اند و براى آن تشويق و تأكيد مى نمودند.
روى اين حساب، بيان امام هادىعليهالسلام
كه، فرموده: اگر كسى حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
را در «شهر رى» زيارت كند مثل اين است كه، حسينعليهالسلام
را در كربلا زيارت نموده، شايد يك جهت عمده آن اين باشد كه آن حضرت ميخواسته است با اين گونه تحريكها و تشويقها، براى معرفى اهل بيتعليهالسلام
و نشر معارف خاندان پيامبرصلىاللهعليهوآله
پايگاه عبادت و زيارت، و بالاخره، مركز تبليغ و ارشاد و مبارزه و سازندگى جديدى بوجود آورده باشد.
خاصه اينكه در عصر امام جواد و امام هادىعليهالسلام
بارگاه امام حسينعليهالسلام
مورد توجه شيعيان واقع شده بود و با وجود فشارها و مخالفتهاى دشمن، هر طورى شده بود، آنان بزيارت آن بزرگوار مشرف ميشدند، اما «شهر رى» و مزار عبدالعظيمعليهالسلام
برخلاف قبر امام حسينعليهالسلام
كه در مركز بلاد اسلامى مانند: مكه مدينه و نجف واقع شده بود، آنروز زائر كمترى داشت!
اضافه بر اين، آنطور كه از بيان امام هادىعليهالسلام
نسبت به آن مردى كه كربلا رفته بود، استفاده مى شود، وى و شايد ديگران هم، به مقام بلند حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
آن معرفت لازمى را كه مى بايست داشته باشد، نداشته اند، بدين لحاظ امام هادىعليهالسلام
خواسته است اولا، شخصيت آن بزرگوار را معرفى كرده، ثانيا، عقيده آن راوى را تقويت نموده
و ثالثا، با تشويق جهت توجه و تشكيل مركز جديد تبليغى و مبارزاتى، ارشاد مفيدى نموده باشد، بدين خاطر، زيارت حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
را با زيارت حضرت حسينعليهالسلام
مساوى دانسته، و ضرورى شناخته است!