زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام0%

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نویسنده: احمد صادقى اردستاني
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 6586
دانلود: 2661

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6586 / دانلود: 2661
اندازه اندازه اندازه
زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نویسنده:
فارسی

اين نوشته براى عموم خوانندگان ارجمند، مفيد و قابل استفاده بوده، و با مطالعه آن بيشتر آشنا ميشويم، چرا حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام را زيارت ميكنيم؟ و چگونه بايد او را زيارت كنيم؟
و در اين نوشته هم از آثار آنان بهره جسته ايم، كه تا آنجائيكه اينجانب برخورد كردم، كتابهاى مستقل در اين زمينه، به اين ترتيب است:
1 - جنة النعيم، تأليف: ملا باقر مازندارنى. اين كتاب بيش از 500 صفحه دارد، و در سال 1296، يعنى حدود 70 سال پيش از اين نوشته شده است.
2 - الخصائص العظيميه، تأليف: شيخ جواد فرزند مهدى لاريجانى. اين كتاب هم خصوصيات زندگى حضرت عبدالعظيم عليه‌السلام را معرفى مى كند، و از تاريخ تأليف آن 55 سال بيشتر ميگذرد و اكنون كمياب است.
3 - عبدالعظيم الحسنى عليه‌السلام، حياته و مسنده. تأليف: دانشمند محقق، شيخ عزيز الله عطاردى، اين كتاب هم در سال 1343 يعنى 23 سال قبل از اين نوشته شده، داراى 320 صفحه مى باشد و اثر عالمانه اى است.
بنابراين، همانطور كه ملاحظه كرديد، اولا از تاريخ تأليف كتابهاى ياد شده ساليانى مى گذرد، و آنها عموما ناياب يا كمياب شده است، ثانيا همانطور كه اشاره شد، اين كتابها مفصل مى باشد، و براى استفاده دانشمندان و اهل علم و تحقيق مناسبتر خواهد بود.


فصل يازدهم: امامزاده ها و مزارهاى معروف «شهر رى»

 در اين فصل تاريخچه كوتاه، و خصوصيات فشرده اى، از ساير مزارهاى معروف و مقابر متبرك و همجوار حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام را در «شهر رى» مورد بررسى قرار مى دهيم:

اينرا هم بايد بدانيم، وظيفه اخلاقى و انسانى هر مسلمانى ايجاب مى كند، پاكان و نيكان و مؤ منين را مورد تكريم و تجليل قرار دهد، و رعايت اين وظيفه هم منحصر به زمان حيات افراد نيست، بلكه نسبت به افراد شايسته و عالم و خدمتگزارى، كه زندگى اين جهان را پشت سر گذاشته، و در وادى ديگرى اسكان يافته اند، از باب تعظيم شعائر و زنده نگهداشتن نام و يادواره آنان، براى آنان موجب علو درجه و افزايش غفران پروردگار، و براى زندگان سبب دريافت پاداش، نشانه نمكشناسى و قدردانى، و باعث تشويق براه صحيح و تقدير از خدمات نيكوكاران و خدمتگزاران جامعه مى شود.

گاهى هم براى افرادى كه امكان زيارت معصومين و ائمه اطهار را ندارند، طبق احاديث متعددى توصيه شده، مقابر و مزارهاى اوليأ و دوستان آنان را زيارت كنند، تا بدين وسيله، هم براى زائرين اجر و ثوابى منظور گردد، و هم از اين راه، دوستان و ياران مؤ من و پيرو پيشوايان اسلامى، مورد تقدير و تجليل واقع شوند، بدين جهت امام رضاعليه‌السلام فرموده است:

 من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحى موالينا يكتب له ثواب زيارتنا (۱۲۴) .

«هر كس داراى امكان و قدرت نيست كه، ما را زيارت كند، حتما بايد دوستاران صالح ما را زيارت كند، زيرا بخاطر چنين عملى، ثواب زيارت ما براى او مقرر مى گردد».

بنابراين، زيارت مؤ منين و صالحين، غير از اينكه خود بطور مستقل داراى اجر و ثواب مى باشد، و معيار اخلاقى و انسانى آنرا ايجاب مى كند، يك وظيفه حقوقى و اخلاقى نيز براى اهل ايمان محسوب مى شود، بدين لحاظ در اين فصل، زيارتى را كه، در اين زمينه مناسبت دارد، و براى همه مؤ منين و صالحين ميتوان از آن استفاده نمود، مى آوريم و سپس تاريخچه كوتاهى از مقابر و مزارهاى معروف «شهر رى» را مورد مطالعه قرار مى دهيم:

«ابوبصير» مى گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمود: هرگاه كسى از شما، به قبرستان مسلمانان برخورد كند، اينطور آنان را زيارت و سلام بنمايد.

 السلام على اهل القبور، السلام على من كان فيها من المؤ منين و المسلمين، انتم لنا فرط ونحن لكم تبع، وانا بكم لا حقوق، انا لله وانا اليه راجعون. يا اهل القبور بعد سكنى القصور؟ يا اهل القبور بعد النعمة و السرور. صرتم الى القبور؟ يا اهل القبور كيف وجدتم طعم الموت؟ (۱۲۵) .


۱ - امامزاده حمزه

 در اينكه يكى از فرزندان ۳۷ گانه حضرت امام موسى بن جعفرعليه‌السلام «حمزه» بوده است(۱۲۶) ، كمتر بخود ميتوان ترديد راه داد، اما اينكه تاريخ وفات يا شهادت، و نيز خصوصيات ديگر زندگى آن بزرگوار، در چه زمانى، و با چه وضعى بوده، به مطلب و مدرك معتبرى برخورد نشده است.

اما درباره محل دفن وى مورخين شيعه، از شخصيتى بنام «حمزة بن موسى الكاظم»عليه‌السلام نام ميبرند، كه مدفن او در «اصطخر» شيراز است، بعضى هم «امامزاده حمزة» مدفون در خيابان آذر قم را، حمزة بن موسى بن جعفرعليه‌السلام ميشمارند(۱۲۷) .

در صورتيكه به احتمال زياد، مقبره «حمزة بن موسى بن جعفر»عليه‌السلام را ميتوان همان مكانى دانست، كه هم اكنون، در جهت قبله بارگاه حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام در «شهر رى» واقع شده است، زيرا روايت معروفى را كه حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام در زمان حيات خود هر روز، بزيارت قبرى ميرفت و ميفرمود: اين قبر مردى از فرزندان امام موسى بن جعفرعليه‌السلام است، عموم محدثين و مورخين شيعه پذيرفته اند(۱۲۸) .

روى اين حساب باحتمال قوى، ميتوان اين مقبره را، مدفن «حمزه» فرزند گرامى امام موسى بن جعفرعليه‌السلام دانست، و از او تجليل و تكريم بعمل آورد، و نيز او را قربة الى الله هم زيارت نمود.

مرحوم «محدث قمى» درباره زيارت وى مينويسد: همان زيارت را كه براى حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مى شود خواند، بغير از جمله:السلام عليك يا اباالقاسم و جمله بعد آنرا، براى امامزاده حمزه نيز قرائت كرد.

اضافه بر اين هم، مرحوم «حاج ملا باقر نورى مازندرانى» براى امامزاده حمزه، زيارتى بيان كرده، كه بدين شرح است:

 صلوات الله وسلامه و تحياته و بركاته عليك يا سيدى و مولاى و على اجدادك الهادين و آبائك المهديين بعدد ما فى علمه، من بدو خلقه وعوده اليه.

السلام عليك يا سيد السادات، السلام عليك يا خير من فاز بالسعادات، ثم الصلاة و السلام عليك ممن زار مشهدك و استجار بمرقدك، و من قدم دارك ولزم جوارك، فطوبى للزائر و المزور، و من توسل بهما لرفع كل محذور، و اشهد ان زائرك قام عندك حتى لحق بك، و اشهد انك عند جدك و بابك و اشهد ان الله عظم بك شعائر دينه بعد مضى قرون و سنينه.

السلام عليك ايها الولى الكريم وعلى زائرك و مجاورك السيد عبدالعظيم، السلام عليك ايها العبد الصالح الناصح العالم، السلام عليك يا اباالقاسم، يا حمزة بن موسى الكاظم، فاستشفع لى عند ابيك خلاصا من البلايا و الشرور، مناصا حتى يستشفع عند ربه و يستغفر لعبده المقربا لرق عن ذنبه، و اشهد ان مشهدك خيرالمشاهد، و انى مستجير ببابك و قائد فلاتردنى يا مولاى خائبا، فاجعل يا سيدى توسلى صائبا و توسل بابيك المقتول المسموم لقضأ حاجتى، ومهمى المكتوم، و اقسم بالله عليك و بحق آبائك و اجدادك ان تسمع دعوتى و تستشفع بقضأ حاجتى.

اللهم صل على محمد و آله، الذين هم شفعائى و سادتى وائمتى و قادتى و ارجوا بهم النجاة و التبرء من اعدائهم فى كل الحالات، و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته(۱۲۹) .


۲ و ۳ - امامزاده طاهر، و مطهر

 از امامزادگان ديگرى كه در قسمت شمال شرقى صحن حضرت عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام مدفونند و بقعه و بارگاه مرتبى نيز دارند، طاهر، و فرزند او «مطهر» مى باشد كه مادر طاهر «زينب» مشهور به «جعفريه» بوده است(۱۳۰) .

آنطوريكه از تاريخ بدست مى آيد، امامزاده طاهر از عالمان و عابدان بوده، و نسب او، با هشت واسطه به امام زين العابدينعليه‌السلام ميرسد، كه سلسله نسب او بدين ترتيب است:

طاهر فرزند محمد، محمد فرزند محمد، محمد فرزند حسن، حسن با لقب صالح فرزند حسين، حسين فرزند عيسى، عيسى فرزند يحيى، يحيى فرزند حسين، حسين فرزند زيد، زيد فرزند على بن حسين زين العابدينعليه‌السلام است(۱۳۱) .

از تحقيقى كه اينجانب درباره سلسله نسب، و اجداد بزرگوار امامزاده طاهر بعمل آوردم، توانستم از بررسى تاريخ، از جد سوم وى، يعنى حسين بن عيسى ببعد، خصوصيات و اطلاعات مفيدى بدست آوردم، كه جهت آشنائى بيشتر شيفتگان سادات و ذريه اهل بيتعليه‌السلام و نيز بمنظور تجليل از مقام و مجاهدتهاى طاقت فرساى آنان در راه حفظ دين و مكتب، و نيز بدين خاطر كه پاكان و نيكان و اوليأ خدا بهتر معرفى شوند، و نيز بيشتر از زندگى آنان، درس ديندارى بياموزيم، مطالبى را بطور خلاصه مرور ميكنيم:

حسين بن عيسى

جد سوم امامزاده طاهر، حسين بن عيسى ملقب به «احول» مى باشد، حسين جد على بن زيد بن الحسين است، و علىعليه‌السلام كسى بود كه در زمان «مهتدى بالله» در كوفه قيام كرد، و مرد شجاع و دلاورى هم بود، اما بدليل سستى ياران خود از قيام نتيجه اى نگرفت، و بوسيله «شاه مكيال» فرمانده سپاه مهتدى سركوب گرديد(۱۳۲) .

عيسى بن عيسى

جد چهارم امامزاده طاهر، عيسى فرزند سوم زيد بن على بن الحسين بود، كنيه او «ابو يحيى» و لقب «موتم الاشبال» يعنى، يتيم كننده بچه شيران را داشت، علت اينكه چنين لقبى را باو داده بودند اين بود كه، وى شيرى را كه داراى بچه هائى بود و پيوسته سر راه افراد را ميگرفت و آنانرا آزار ميرساند كشته بود، و از آن تاريخ به بعد او را «موتم الاشبال» ناميدند(۱۳۳) .

يحيى بن حسين

جد پنجم امامزاده طاهر، يحيى فرزند حسين بن زيد على بن الحسينعليه‌السلام است، وى از ياران امام موسى بن جعفرعليه‌السلام بوده، و كسى است كه، در سال ۲۰۹ هجرى در بغداد وفات كرد، و مأمون بر جنازه او نماز خواند، و او را در بغداد بخاك سپردند(۱۳۴) .

حسين بن زيد

حسين فرزند زيد، جد ششم امامزاده طاهر بود، و با كنيه ابوعبدالله و «ابوعاتقه» و لقب «ذوالعبرة» شهرت داشت، وقتى يحيى پدر او شهيد شد، حسين هفت سال داشت و امام صادقعليه‌السلام او را بخانه خود برد و تحت سرپرستى خود قرار داد، و او را تربيت و علم آموخت، و دختر «محمد بن ارقط بن عبدالله باهر» را بازدواج او درآورد.

حسين سيدى زاهد و عابد بود، و باين خاطر كه در نماز شب از ترس خدا گريه زياد ميكرد او را «ذوالدمعه» و «ذوالعبره» يعنى كسيكه زياد گريه مى كند و بسيار اشك ميريزد، ناميدند، و بدين خاطر هم كه در آخر عمر در اثر گريه زياد چشم خود را از دست داد، و نابينا شده بود، او را «مكفوف» ميگفتند. حسين بن زيد، جد ششم «امامزاده طاهر» از نظر علم و دانش نيز مقام بلندى داشت، و از حضرت امام صادق (عليه السلام ) و امام موسى بن جعفرعليه‌السلام رواياتى نقل كرده است(۱۳۵) .

«نجاشى» گفته است: حسين بن زيد، از راويان حديث است و داراى كتابى هم بوده است(۱۳۶) .

حسين در سال ۱۳۵ هجرى وفات كرد(۱۳۷) .

زيد بن علىعليه‌السلام

جد هفتم امامزاده طاهر، ابوالحسين «زيد» فرزند امام زين العابدينعليه‌السلام است، زيد دختر نداشت، اما چهار پسر بنامهاى: عيسى، يحيى، حسين و محمد داشت.

زيد، فرزند امام زين العابدين و برادر كوچكتر امام باقرعليه‌السلام مردى عابد، فقيه، پرهيزكار، سخاوتمند، و شجاع بود، كه بمنظور اجراى امر بمعروف و نهى از منكر، و انتقام خون حضرت سيدالشهدأ قيام كرد.

زيد براى قيام، با برادر خود، امام باقرعليه‌السلام نيز مشورت نمود، اما آنحضرت بدليل سمت عهدى مردم كوفه، و حيله هائى كه درباره علىعليه‌السلام و امام حسن و امام حسينعليه‌السلام روا داشته بودند، ويرا از قيام و خروج منع نمود، و هشدار به كشته شدن داد، اما زيد كه از اعمال «بنى مروان» و مخصوصا «هشام بن عبدالملك» بسيار ناراحت بود، بطرف كوفه و مناطق اطراف رفت، افراد با او بيعت كردند، در برابر وى هم «يوسف بن عمر ثقفى» فرماندار عراق از سوى «هشام بن عبدالملك» با وى درگير شد و ياران زيد بغير از اندكى، پيمان شكنى كردند و رفتند، و زيد با تعداد ۵۰۰ نفر از ياران باقيمانده، در برابر ۱۲ هزار نفر شامى كه نيروهاى دشمن بودند، درگير شدند، تيرى به پيشانى او اصابت كرد، و همانطور كه امام باقرعليه‌السلام پيشگوئى كرده بود، (در سال ۱۲۰ هجرى و در سن ۴۲ سالگى) شهيد شد، و ياران او جسدش را در كف جوى آبى دفن كردند و آب را روى آن جارى ساختند، اما يوسف بوسيله جاسوسى از اين راز باخبر شد، و قبر او را شكافت، جسد را از قبر بيرون آورد، و سر او را از تن جدا كرد، و براى هشام فرستاد، و سپس بدستور هشام جسد او را در كنار كوفه به دار كشيدند، و بدن او برهنه و عريان، مدت چهار سال بالاى چوبه دار قرار داشت!

«ابوالفرج اصفهانى» مينويسد: جسد زيد همچنان بالاى چوبه دار بود، تا اينكه روزگار خلافت «وليد بن عبدالملك» رسيد، و همينكه «يحيى بن زيد» قيام كرد، جسد او را از چوبه دار پايين آوردند، آنرا سوزانده و خاكستر آنرا در نهر فرات ريختند(۱۳۸) !

وقتى خبر شهادت زيد، به امام صادقعليه‌السلام رسيد، آنحضرت بسيار غمناك شد، و از دارائى خود هزار دينار اختصاص داد، تا ميان بازماندگان كسانيكه در ركاب زيد شهيد شده بودند، تقسيم كنند، كه از جمله آنان عائله عبدالله زبير، برادر «فضيل بن زبير» بودند، و بهر كدام چهار دينار رسيد(۱۳۹) .

اين بود تاريخچه خلاصه اى از آبأ و اجداد امامزاده «طاهرين محمد» كه بدين ترتيب تاريخچه آبأ و اجداد «مطهرين طاهر» فرزند او نيز كه در نزديكى وى مدفون است روشن گرديد، اما از خصوصيات زندگى و ساير مسائل و عللى كه سبب هجرت آنان به ايران گرديده، و نيز از نحوه فعاليت و آثار ديگر شخصيت آن بزرگواران، اطلاع بيشترى بدست نيآمد، ولى در هر صورت، آنان از ذريه مهاجر خاندان پيامبر ميباشند، و احترام و تجليل از آنان هم، وظيفه اخلاقى و لازمى خواهد بود.


۴ - امامزاده ابوعبدالله، حسين بن عبدالله

 ابوعبدالله حسين بن عبدالله بن عباس بن محمد بن عبدالله شهيد، ابن حسن افطس بن على اصغر بن على بن حسين بن ابيطالب است، كه نسب وى با پنج پشت، به امام زين العابدينعليه‌السلام منتهى مى گردد(۱۴۰) .

امام چهارم زين العابدينعليه‌السلام جمعا ۱۵ فرزند دختر و پسر داشت، كه كوچكترين پسرهاى او «على اصغر» بود(۱۴۱) و آن حضرت اين فرزند را بنام برادر خود، «على بن الحسين» كه در كربلا شهيد شد، نامگذارى كرده بود(۱۴۲) .

على اصغر، فرزندى داشت بنام: حسن افطس كه وى به همراه محمد بن عبدالله بن حسن نفس زكيه، در جريان «فخ»، قيام كرد، پرچم سفيدى حمل ميكرد، و دو شمشير همراه داشت، و در شجاعت و دلاورى كمتر كسى به مقام او ميرسد، علت اينكه او را «افطس» مى ناميدند اين بود كه، وى قد و قامت بلندى داشت، و حتى در جريان فخ، محمد بن عبدالله وصيت كرده بود، چنانكه او در جبهه جنگ شهيد شود، حسن جانشين او و فرمانده ارتش گردد(۱۴۳) .

اما وقتى محمد و بسيارى از ياران او شهيد شدند، حسن نيز مانند بقيه افراد شكست خورده متوارى شد، و از آن پس بطور مخفيانه زندگى مى كرد(۱۴۴) .

حسن افطس فرزندانى داشت، كه از جمله آنان «عبدالله» و مادر عبدالله «زينب» دختر موسى بن عمر بن على بن الحسينعليه‌السلام بود، از وقتيكه برمكيان عبدالله را كشتند، از آن پس وى، عبدالله شهيد نام گرفت(۱۴۵) .


داستان شهادت عبدالله

 هارون الرشيد، عبدالله را دستگير كرد، و او را تحويل «جعفر بن يحيى» برمكى داد، تا او را زندانى كند، جعفر در زندان به عبدالله ظلم و ستم فراوانى كرد، تا جائيكه عبدالله بخاطر ظلم و فشارى كه بر وى وارد ميشد، ناچار شد نامه شكايت آميزى به هارون الرشيد بنويسد، تا شايد در زندان براى او آسايش و وسعتى فراهم گردد، اما وقتى آن نامه هم تأثيرى نكرد، عبدالله ناچار شد، در حضور «جعفر بن يحيى» به هارون الرشيد نفرين كند، و همين كار سبب شد در يك شب عيد نوروز، جعفر گردن عبدالله را بزند، و سر بريده را بعنوان هديه نوروزى براى هارون الرشيد فرستاد(۱۴۶) .

بارى، عبدالله بدين ترتيب شهيد شد، و قبر وى هم در بغداد، در «سوق الطعام» قرار دارد(۱۴۷) .


محمد بن عبدالله، و فرزند او عباس

«محمد» امير جليل شهيد، فرزند عبدالله شهيد و جد عبدالله ابيض كسى است كه، معتصم عباسى او را بوسيله زهر مسموم و شهيد كرد(۱۴۸) .

ممكن هم هست آن «عباس» را كه محدث قمى، برادر محمد معرفى كرده فرزند محمد و پدر عبدالله ابيض باشد(۱۴۹) .

بهرحال، «عبدالله بن عباس» بهمراه «على بن محمد علوى» صاحب زنج در بصره بوده، و چون «على بن محمد» شهيد شد، عبدالله و برادر او، «حسن بن عباس» از آن سامان متوارى شدند، و آن طوريكه «تاريخ قم» نوشته ساكن قم گرديدند، در قم از «عبدالله بن عباس» ابوالفضل عباس، و ابوعبدالله ملقب به ابيض، و سه دختر بوجود آمد، از عباس، ابوعلى احمد متولد شد، و «ابوعبدالله ابيض» هم به «رى» رفت، و با فرزندان خود در آن مكان سكونت گرفتند(۱۵۰) .

«ابونصر بخارى» گفته است: حسين بن عبدالله عباس ابيض، در سال ۳۱۹، (يعنى ۱۰۸۹ سال قبل از اين) وفات نمود، و همانطور كه «قاضى نورالله شوشترى» هم در مجالس المؤ منين نوشته است، در همين مقبره معروف، نزديك مزار حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مدفون است(۱۵۱) .

بنابراين، مقبره، و زيارتگاهى كه امروز بنام «امامزاده عبدالله» معروف شده، در واقع «حسن بن عبدالله» است، كه عمدتا بخاطر كنيه او كه «ابوعبدالله» بوده بتدريج در زبان عامه مردم شهرت به «امامزاده عبدالله» پيدا كرده است، آنوقت عبدالله حسين بن عبدالله، از نظر حسب و نسب، با هفت پشت به امام زين العابدينعليه‌السلام ميرسد و از نواده هاى آن معصوم است.

بارى، آنطور كه از تاريخ استفاده مى شود، ابوعبدالله حسين بن عبدالله، از يكطرف فرزند پدران و اجدادى است كه آنان عموما در طول زندگى خود با حاكمان ظلم و غاصبين حقوق اهل بيتعليه‌السلام درگير بوده اند و پيوسته به اسارت و زندان دشمنان اسلام در ميآمده اند و شربت شهادت نوشيده اند و از طرف ديگر خود و بسيارى از بستگانش از مبارزينى بوده اند، كه هجرت و آوارگى در راه دين را اختيار كرده، و در اثر ظلم و فشار و ظلم و اختناق «بنى عباس» متوارى شده، و به ايران و شهر رى پناهنده شده، و خلاصه آوارگان به خاطر اسلام و هدف مقدسى بوده اند، و به همين دليل تكريم و احترام آنان لازم خواهد بود. چنانچه بقعه مجللى را كه اهل خير و ارادتمندان به خاندان پيامبر بر مزار او ساخته اند، خود دليل روشن اين معنى است.