زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام25%

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7098 / دانلود: 3111
اندازه اندازه اندازه
زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نویسنده:
فارسی

اين نوشته براى عموم خوانندگان ارجمند، مفيد و قابل استفاده بوده، و با مطالعه آن بيشتر آشنا ميشويم، چرا حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام را زيارت ميكنيم؟ و چگونه بايد او را زيارت كنيم؟
و در اين نوشته هم از آثار آنان بهره جسته ايم، كه تا آنجائيكه اينجانب برخورد كردم، كتابهاى مستقل در اين زمينه، به اين ترتيب است:
۱ - جنة النعيم، تأليف: ملا باقر مازندارنى. اين كتاب بيش از ۵۰۰ صفحه دارد، و در سال ۱۲۹۶، يعنى حدود ۷۰ سال پيش از اين نوشته شده است.
۲ - الخصائص العظيميه، تأليف: شيخ جواد فرزند مهدى لاريجانى. اين كتاب هم خصوصيات زندگى حضرت عبدالعظيم عليه‌السلام را معرفى مى كند، و از تاريخ تأليف آن ۵۵ سال بيشتر ميگذرد و اكنون كمياب است.
۳ - عبدالعظيم الحسنى عليه‌السلام، حياته و مسنده. تأليف: دانشمند محقق، شيخ عزيز الله عطاردى، اين كتاب هم در سال ۱۳۴۳ يعنى ۲۳ سال قبل از اين نوشته شده، داراى ۳۲۰ صفحه مى باشد و اثر عالمانه اى است.
بنابراين، همانطور كه ملاحظه كرديد، اولا از تاريخ تأليف كتابهاى ياد شده ساليانى مى گذرد، و آنها عموما ناياب يا كمياب شده است، ثانيا همانطور كه اشاره شد، اين كتابها مفصل مى باشد، و براى استفاده دانشمندان و اهل علم و تحقيق مناسبتر خواهد بود.

1

2


فصل يازدهم: امامزاده ها و مزارهاى معروف «شهر رى»

 در اين فصل تاريخچه كوتاه، و خصوصيات فشرده اى، از ساير مزارهاى معروف و مقابر متبرك و همجوار حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام را در «شهر رى» مورد بررسى قرار مى دهيم:

اينرا هم بايد بدانيم، وظيفه اخلاقى و انسانى هر مسلمانى ايجاب مى كند، پاكان و نيكان و مؤ منين را مورد تكريم و تجليل قرار دهد، و رعايت اين وظيفه هم منحصر به زمان حيات افراد نيست، بلكه نسبت به افراد شايسته و عالم و خدمتگزارى، كه زندگى اين جهان را پشت سر گذاشته، و در وادى ديگرى اسكان يافته اند، از باب تعظيم شعائر و زنده نگهداشتن نام و يادواره آنان، براى آنان موجب علو درجه و افزايش غفران پروردگار، و براى زندگان سبب دريافت پاداش، نشانه نمكشناسى و قدردانى، و باعث تشويق براه صحيح و تقدير از خدمات نيكوكاران و خدمتگزاران جامعه مى شود.

گاهى هم براى افرادى كه امكان زيارت معصومين و ائمه اطهار را ندارند، طبق احاديث متعددى توصيه شده، مقابر و مزارهاى اوليأ و دوستان آنان را زيارت كنند، تا بدين وسيله، هم براى زائرين اجر و ثوابى منظور گردد، و هم از اين راه، دوستان و ياران مؤ من و پيرو پيشوايان اسلامى، مورد تقدير و تجليل واقع شوند، بدين جهت امام رضاعليه‌السلام فرموده است:

 من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحى موالينا يكتب له ثواب زيارتنا (۱۲۴) .

«هر كس داراى امكان و قدرت نيست كه، ما را زيارت كند، حتما بايد دوستاران صالح ما را زيارت كند، زيرا بخاطر چنين عملى، ثواب زيارت ما براى او مقرر مى گردد».

بنابراين، زيارت مؤ منين و صالحين، غير از اينكه خود بطور مستقل داراى اجر و ثواب مى باشد، و معيار اخلاقى و انسانى آنرا ايجاب مى كند، يك وظيفه حقوقى و اخلاقى نيز براى اهل ايمان محسوب مى شود، بدين لحاظ در اين فصل، زيارتى را كه، در اين زمينه مناسبت دارد، و براى همه مؤ منين و صالحين ميتوان از آن استفاده نمود، مى آوريم و سپس تاريخچه كوتاهى از مقابر و مزارهاى معروف «شهر رى» را مورد مطالعه قرار مى دهيم:

«ابوبصير» مى گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمود: هرگاه كسى از شما، به قبرستان مسلمانان برخورد كند، اينطور آنان را زيارت و سلام بنمايد.

 السلام على اهل القبور، السلام على من كان فيها من المؤ منين و المسلمين، انتم لنا فرط ونحن لكم تبع، وانا بكم لا حقوق، انا لله وانا اليه راجعون. يا اهل القبور بعد سكنى القصور؟ يا اهل القبور بعد النعمة و السرور. صرتم الى القبور؟ يا اهل القبور كيف وجدتم طعم الموت؟ (۱۲۵) .


۱ - امامزاده حمزه

 در اينكه يكى از فرزندان ۳۷ گانه حضرت امام موسى بن جعفرعليه‌السلام «حمزه» بوده است(۱۲۶) ، كمتر بخود ميتوان ترديد راه داد، اما اينكه تاريخ وفات يا شهادت، و نيز خصوصيات ديگر زندگى آن بزرگوار، در چه زمانى، و با چه وضعى بوده، به مطلب و مدرك معتبرى برخورد نشده است.

اما درباره محل دفن وى مورخين شيعه، از شخصيتى بنام «حمزة بن موسى الكاظم»عليه‌السلام نام ميبرند، كه مدفن او در «اصطخر» شيراز است، بعضى هم «امامزاده حمزة» مدفون در خيابان آذر قم را، حمزة بن موسى بن جعفرعليه‌السلام ميشمارند(۱۲۷) .

در صورتيكه به احتمال زياد، مقبره «حمزة بن موسى بن جعفر»عليه‌السلام را ميتوان همان مكانى دانست، كه هم اكنون، در جهت قبله بارگاه حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام در «شهر رى» واقع شده است، زيرا روايت معروفى را كه حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام در زمان حيات خود هر روز، بزيارت قبرى ميرفت و ميفرمود: اين قبر مردى از فرزندان امام موسى بن جعفرعليه‌السلام است، عموم محدثين و مورخين شيعه پذيرفته اند(۱۲۸) .

روى اين حساب باحتمال قوى، ميتوان اين مقبره را، مدفن «حمزه» فرزند گرامى امام موسى بن جعفرعليه‌السلام دانست، و از او تجليل و تكريم بعمل آورد، و نيز او را قربة الى الله هم زيارت نمود.

مرحوم «محدث قمى» درباره زيارت وى مينويسد: همان زيارت را كه براى حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مى شود خواند، بغير از جمله:السلام عليك يا اباالقاسم و جمله بعد آنرا، براى امامزاده حمزه نيز قرائت كرد.

اضافه بر اين هم، مرحوم «حاج ملا باقر نورى مازندرانى» براى امامزاده حمزه، زيارتى بيان كرده، كه بدين شرح است:

 صلوات الله وسلامه و تحياته و بركاته عليك يا سيدى و مولاى و على اجدادك الهادين و آبائك المهديين بعدد ما فى علمه، من بدو خلقه وعوده اليه.

السلام عليك يا سيد السادات، السلام عليك يا خير من فاز بالسعادات، ثم الصلاة و السلام عليك ممن زار مشهدك و استجار بمرقدك، و من قدم دارك ولزم جوارك، فطوبى للزائر و المزور، و من توسل بهما لرفع كل محذور، و اشهد ان زائرك قام عندك حتى لحق بك، و اشهد انك عند جدك و بابك و اشهد ان الله عظم بك شعائر دينه بعد مضى قرون و سنينه.

السلام عليك ايها الولى الكريم وعلى زائرك و مجاورك السيد عبدالعظيم، السلام عليك ايها العبد الصالح الناصح العالم، السلام عليك يا اباالقاسم، يا حمزة بن موسى الكاظم، فاستشفع لى عند ابيك خلاصا من البلايا و الشرور، مناصا حتى يستشفع عند ربه و يستغفر لعبده المقربا لرق عن ذنبه، و اشهد ان مشهدك خيرالمشاهد، و انى مستجير ببابك و قائد فلاتردنى يا مولاى خائبا، فاجعل يا سيدى توسلى صائبا و توسل بابيك المقتول المسموم لقضأ حاجتى، ومهمى المكتوم، و اقسم بالله عليك و بحق آبائك و اجدادك ان تسمع دعوتى و تستشفع بقضأ حاجتى.

اللهم صل على محمد و آله، الذين هم شفعائى و سادتى وائمتى و قادتى و ارجوا بهم النجاة و التبرء من اعدائهم فى كل الحالات، و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته(۱۲۹) .


۲ و ۳ - امامزاده طاهر، و مطهر

 از امامزادگان ديگرى كه در قسمت شمال شرقى صحن حضرت عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام مدفونند و بقعه و بارگاه مرتبى نيز دارند، طاهر، و فرزند او «مطهر» مى باشد كه مادر طاهر «زينب» مشهور به «جعفريه» بوده است(۱۳۰) .

آنطوريكه از تاريخ بدست مى آيد، امامزاده طاهر از عالمان و عابدان بوده، و نسب او، با هشت واسطه به امام زين العابدينعليه‌السلام ميرسد، كه سلسله نسب او بدين ترتيب است:

طاهر فرزند محمد، محمد فرزند محمد، محمد فرزند حسن، حسن با لقب صالح فرزند حسين، حسين فرزند عيسى، عيسى فرزند يحيى، يحيى فرزند حسين، حسين فرزند زيد، زيد فرزند على بن حسين زين العابدينعليه‌السلام است(۱۳۱) .

از تحقيقى كه اينجانب درباره سلسله نسب، و اجداد بزرگوار امامزاده طاهر بعمل آوردم، توانستم از بررسى تاريخ، از جد سوم وى، يعنى حسين بن عيسى ببعد، خصوصيات و اطلاعات مفيدى بدست آوردم، كه جهت آشنائى بيشتر شيفتگان سادات و ذريه اهل بيتعليه‌السلام و نيز بمنظور تجليل از مقام و مجاهدتهاى طاقت فرساى آنان در راه حفظ دين و مكتب، و نيز بدين خاطر كه پاكان و نيكان و اوليأ خدا بهتر معرفى شوند، و نيز بيشتر از زندگى آنان، درس ديندارى بياموزيم، مطالبى را بطور خلاصه مرور ميكنيم:

حسين بن عيسى

جد سوم امامزاده طاهر، حسين بن عيسى ملقب به «احول» مى باشد، حسين جد على بن زيد بن الحسين است، و علىعليه‌السلام كسى بود كه در زمان «مهتدى بالله» در كوفه قيام كرد، و مرد شجاع و دلاورى هم بود، اما بدليل سستى ياران خود از قيام نتيجه اى نگرفت، و بوسيله «شاه مكيال» فرمانده سپاه مهتدى سركوب گرديد(۱۳۲) .

عيسى بن عيسى

جد چهارم امامزاده طاهر، عيسى فرزند سوم زيد بن على بن الحسين بود، كنيه او «ابو يحيى» و لقب «موتم الاشبال» يعنى، يتيم كننده بچه شيران را داشت، علت اينكه چنين لقبى را باو داده بودند اين بود كه، وى شيرى را كه داراى بچه هائى بود و پيوسته سر راه افراد را ميگرفت و آنانرا آزار ميرساند كشته بود، و از آن تاريخ به بعد او را «موتم الاشبال» ناميدند(۱۳۳) .

يحيى بن حسين

جد پنجم امامزاده طاهر، يحيى فرزند حسين بن زيد على بن الحسينعليه‌السلام است، وى از ياران امام موسى بن جعفرعليه‌السلام بوده، و كسى است كه، در سال ۲۰۹ هجرى در بغداد وفات كرد، و مأمون بر جنازه او نماز خواند، و او را در بغداد بخاك سپردند(۱۳۴) .

حسين بن زيد

حسين فرزند زيد، جد ششم امامزاده طاهر بود، و با كنيه ابوعبدالله و «ابوعاتقه» و لقب «ذوالعبرة» شهرت داشت، وقتى يحيى پدر او شهيد شد، حسين هفت سال داشت و امام صادقعليه‌السلام او را بخانه خود برد و تحت سرپرستى خود قرار داد، و او را تربيت و علم آموخت، و دختر «محمد بن ارقط بن عبدالله باهر» را بازدواج او درآورد.

حسين سيدى زاهد و عابد بود، و باين خاطر كه در نماز شب از ترس خدا گريه زياد ميكرد او را «ذوالدمعه» و «ذوالعبره» يعنى كسيكه زياد گريه مى كند و بسيار اشك ميريزد، ناميدند، و بدين خاطر هم كه در آخر عمر در اثر گريه زياد چشم خود را از دست داد، و نابينا شده بود، او را «مكفوف» ميگفتند. حسين بن زيد، جد ششم «امامزاده طاهر» از نظر علم و دانش نيز مقام بلندى داشت، و از حضرت امام صادق (عليه السلام ) و امام موسى بن جعفرعليه‌السلام رواياتى نقل كرده است(۱۳۵) .

«نجاشى» گفته است: حسين بن زيد، از راويان حديث است و داراى كتابى هم بوده است(۱۳۶) .

حسين در سال ۱۳۵ هجرى وفات كرد(۱۳۷) .

زيد بن علىعليه‌السلام

جد هفتم امامزاده طاهر، ابوالحسين «زيد» فرزند امام زين العابدينعليه‌السلام است، زيد دختر نداشت، اما چهار پسر بنامهاى: عيسى، يحيى، حسين و محمد داشت.

زيد، فرزند امام زين العابدين و برادر كوچكتر امام باقرعليه‌السلام مردى عابد، فقيه، پرهيزكار، سخاوتمند، و شجاع بود، كه بمنظور اجراى امر بمعروف و نهى از منكر، و انتقام خون حضرت سيدالشهدأ قيام كرد.

زيد براى قيام، با برادر خود، امام باقرعليه‌السلام نيز مشورت نمود، اما آنحضرت بدليل سمت عهدى مردم كوفه، و حيله هائى كه درباره علىعليه‌السلام و امام حسن و امام حسينعليه‌السلام روا داشته بودند، ويرا از قيام و خروج منع نمود، و هشدار به كشته شدن داد، اما زيد كه از اعمال «بنى مروان» و مخصوصا «هشام بن عبدالملك» بسيار ناراحت بود، بطرف كوفه و مناطق اطراف رفت، افراد با او بيعت كردند، در برابر وى هم «يوسف بن عمر ثقفى» فرماندار عراق از سوى «هشام بن عبدالملك» با وى درگير شد و ياران زيد بغير از اندكى، پيمان شكنى كردند و رفتند، و زيد با تعداد ۵۰۰ نفر از ياران باقيمانده، در برابر ۱۲ هزار نفر شامى كه نيروهاى دشمن بودند، درگير شدند، تيرى به پيشانى او اصابت كرد، و همانطور كه امام باقرعليه‌السلام پيشگوئى كرده بود، (در سال ۱۲۰ هجرى و در سن ۴۲ سالگى) شهيد شد، و ياران او جسدش را در كف جوى آبى دفن كردند و آب را روى آن جارى ساختند، اما يوسف بوسيله جاسوسى از اين راز باخبر شد، و قبر او را شكافت، جسد را از قبر بيرون آورد، و سر او را از تن جدا كرد، و براى هشام فرستاد، و سپس بدستور هشام جسد او را در كنار كوفه به دار كشيدند، و بدن او برهنه و عريان، مدت چهار سال بالاى چوبه دار قرار داشت!

«ابوالفرج اصفهانى» مينويسد: جسد زيد همچنان بالاى چوبه دار بود، تا اينكه روزگار خلافت «وليد بن عبدالملك» رسيد، و همينكه «يحيى بن زيد» قيام كرد، جسد او را از چوبه دار پايين آوردند، آنرا سوزانده و خاكستر آنرا در نهر فرات ريختند(۱۳۸) !

وقتى خبر شهادت زيد، به امام صادقعليه‌السلام رسيد، آنحضرت بسيار غمناك شد، و از دارائى خود هزار دينار اختصاص داد، تا ميان بازماندگان كسانيكه در ركاب زيد شهيد شده بودند، تقسيم كنند، كه از جمله آنان عائله عبدالله زبير، برادر «فضيل بن زبير» بودند، و بهر كدام چهار دينار رسيد(۱۳۹) .

اين بود تاريخچه خلاصه اى از آبأ و اجداد امامزاده «طاهرين محمد» كه بدين ترتيب تاريخچه آبأ و اجداد «مطهرين طاهر» فرزند او نيز كه در نزديكى وى مدفون است روشن گرديد، اما از خصوصيات زندگى و ساير مسائل و عللى كه سبب هجرت آنان به ايران گرديده، و نيز از نحوه فعاليت و آثار ديگر شخصيت آن بزرگواران، اطلاع بيشترى بدست نيآمد، ولى در هر صورت، آنان از ذريه مهاجر خاندان پيامبر ميباشند، و احترام و تجليل از آنان هم، وظيفه اخلاقى و لازمى خواهد بود.


۴ - امامزاده ابوعبدالله، حسين بن عبدالله

 ابوعبدالله حسين بن عبدالله بن عباس بن محمد بن عبدالله شهيد، ابن حسن افطس بن على اصغر بن على بن حسين بن ابيطالب است، كه نسب وى با پنج پشت، به امام زين العابدينعليه‌السلام منتهى مى گردد(۱۴۰) .

امام چهارم زين العابدينعليه‌السلام جمعا ۱۵ فرزند دختر و پسر داشت، كه كوچكترين پسرهاى او «على اصغر» بود(۱۴۱) و آن حضرت اين فرزند را بنام برادر خود، «على بن الحسين» كه در كربلا شهيد شد، نامگذارى كرده بود(۱۴۲) .

على اصغر، فرزندى داشت بنام: حسن افطس كه وى به همراه محمد بن عبدالله بن حسن نفس زكيه، در جريان «فخ»، قيام كرد، پرچم سفيدى حمل ميكرد، و دو شمشير همراه داشت، و در شجاعت و دلاورى كمتر كسى به مقام او ميرسد، علت اينكه او را «افطس» مى ناميدند اين بود كه، وى قد و قامت بلندى داشت، و حتى در جريان فخ، محمد بن عبدالله وصيت كرده بود، چنانكه او در جبهه جنگ شهيد شود، حسن جانشين او و فرمانده ارتش گردد(۱۴۳) .

اما وقتى محمد و بسيارى از ياران او شهيد شدند، حسن نيز مانند بقيه افراد شكست خورده متوارى شد، و از آن پس بطور مخفيانه زندگى مى كرد(۱۴۴) .

حسن افطس فرزندانى داشت، كه از جمله آنان «عبدالله» و مادر عبدالله «زينب» دختر موسى بن عمر بن على بن الحسينعليه‌السلام بود، از وقتيكه برمكيان عبدالله را كشتند، از آن پس وى، عبدالله شهيد نام گرفت(۱۴۵) .


داستان شهادت عبدالله

 هارون الرشيد، عبدالله را دستگير كرد، و او را تحويل «جعفر بن يحيى» برمكى داد، تا او را زندانى كند، جعفر در زندان به عبدالله ظلم و ستم فراوانى كرد، تا جائيكه عبدالله بخاطر ظلم و فشارى كه بر وى وارد ميشد، ناچار شد نامه شكايت آميزى به هارون الرشيد بنويسد، تا شايد در زندان براى او آسايش و وسعتى فراهم گردد، اما وقتى آن نامه هم تأثيرى نكرد، عبدالله ناچار شد، در حضور «جعفر بن يحيى» به هارون الرشيد نفرين كند، و همين كار سبب شد در يك شب عيد نوروز، جعفر گردن عبدالله را بزند، و سر بريده را بعنوان هديه نوروزى براى هارون الرشيد فرستاد(۱۴۶) .

بارى، عبدالله بدين ترتيب شهيد شد، و قبر وى هم در بغداد، در «سوق الطعام» قرار دارد(۱۴۷) .


محمد بن عبدالله، و فرزند او عباس

«محمد» امير جليل شهيد، فرزند عبدالله شهيد و جد عبدالله ابيض كسى است كه، معتصم عباسى او را بوسيله زهر مسموم و شهيد كرد(۱۴۸) .

ممكن هم هست آن «عباس» را كه محدث قمى، برادر محمد معرفى كرده فرزند محمد و پدر عبدالله ابيض باشد(۱۴۹) .

بهرحال، «عبدالله بن عباس» بهمراه «على بن محمد علوى» صاحب زنج در بصره بوده، و چون «على بن محمد» شهيد شد، عبدالله و برادر او، «حسن بن عباس» از آن سامان متوارى شدند، و آن طوريكه «تاريخ قم» نوشته ساكن قم گرديدند، در قم از «عبدالله بن عباس» ابوالفضل عباس، و ابوعبدالله ملقب به ابيض، و سه دختر بوجود آمد، از عباس، ابوعلى احمد متولد شد، و «ابوعبدالله ابيض» هم به «رى» رفت، و با فرزندان خود در آن مكان سكونت گرفتند(۱۵۰) .

«ابونصر بخارى» گفته است: حسين بن عبدالله عباس ابيض، در سال ۳۱۹، (يعنى ۱۰۸۹ سال قبل از اين) وفات نمود، و همانطور كه «قاضى نورالله شوشترى» هم در مجالس المؤ منين نوشته است، در همين مقبره معروف، نزديك مزار حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مدفون است(۱۵۱) .

بنابراين، مقبره، و زيارتگاهى كه امروز بنام «امامزاده عبدالله» معروف شده، در واقع «حسن بن عبدالله» است، كه عمدتا بخاطر كنيه او كه «ابوعبدالله» بوده بتدريج در زبان عامه مردم شهرت به «امامزاده عبدالله» پيدا كرده است، آنوقت عبدالله حسين بن عبدالله، از نظر حسب و نسب، با هفت پشت به امام زين العابدينعليه‌السلام ميرسد و از نواده هاى آن معصوم است.

بارى، آنطور كه از تاريخ استفاده مى شود، ابوعبدالله حسين بن عبدالله، از يكطرف فرزند پدران و اجدادى است كه آنان عموما در طول زندگى خود با حاكمان ظلم و غاصبين حقوق اهل بيتعليه‌السلام درگير بوده اند و پيوسته به اسارت و زندان دشمنان اسلام در ميآمده اند و شربت شهادت نوشيده اند و از طرف ديگر خود و بسيارى از بستگانش از مبارزينى بوده اند، كه هجرت و آوارگى در راه دين را اختيار كرده، و در اثر ظلم و فشار و ظلم و اختناق «بنى عباس» متوارى شده، و به ايران و شهر رى پناهنده شده، و خلاصه آوارگان به خاطر اسلام و هدف مقدسى بوده اند، و به همين دليل تكريم و احترام آنان لازم خواهد بود. چنانچه بقعه مجللى را كه اهل خير و ارادتمندان به خاندان پيامبر بر مزار او ساخته اند، خود دليل روشن اين معنى است.


فصل ششم: احاديث عبدالعظيم حسنى از امام جوادعليه‌السلام

 در اين فصل، ترجمه تعدادى از احاديث را كه، جنبه اعتقادى و اخلاقى و آموزشى دارد، و حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام گاهى خود به حضور امام جوادعليه‌السلام مى رسيده، و به صورت سؤال و جواب، يا به وسيله نامه و مكاتبه، يا بنوع ديگرى آن را حضورى و مستقيم، از محضر آن بزرگوار آموخته است، مورد مطالعه و دقت قرار مى دهيم:


سنت واجب و مستحب

 عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام از امام جوادعليه‌السلام و آنحضرت از پدران گرام خود، و آنان از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ روايت كرده اند: سنت بر دو گونه است: سنت واجب، كه پيروى و عمل بآن سبب هدايت و ارشاد مى شود، و روى گرداندن از آن موجب ضلالت و گمراهى مى گردد. و سنت غيرواجب، كه عمل به آن باعث فضيلت و ثواب مى شود، و ترك آن گناه و معصيت محسوب نمى گردد.

 السنة سنتان: سنة فى فريضة الاخذ بها هدى، و تركها ضلالة، و سنة فى غير فريضة، الاخذ بها فضيله، و تركها الى غير خطيئه (۶۶) .


شيعه در عصر غيبت

 عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام از امام جوادعليه‌السلام و آن حضرت از پدران بزرگوار خود، از علىعليه‌السلام روايت ميكنند، كه آنحضرت فرمود: قائم ما داراى غيبت طولانى است، و شيعيان ما در عصر غيبت مانند گوسفندانى كه دنبال چراگاه ميگردند، سرگردان خواهند بود، و بدنبال امام خويش ميگردند، اما هر كس بر دين خود ثابت قدم بماند، و روحيه او در طول غيبت خسته و افسرده نگردد، روز قيامت نزد من قرار خواهد گرفت. سپس فرمود: قائم ما آنگاه كه قيام كند، براى هيچكس در ذمه او بيعتى نيست، و او متابعت از كسى نخواهد كرد، و براى همين است كه، ولايت، و وجود او، از نظر مردم مخفى و پنهان است(۶۷) .


گناهان كبيره

 قبل از اينكه، روايت حضرت عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام را درباره گناهان كبيره مورد مطالعه قرار دهيم، توجه بدو مطلب ضرورى بنظر ميرسد:

۱ - گناه كبيره، يعنى گناه بزرگ، اما در اصطلاح شرع و از زبان امامان معصومعليه‌السلام بآن دسته از گناهان، عموما گناهان كبيره گفته مى شود، كه در قرآن كريم يا روايت اهل بيتعليه‌السلام بطور صريح يا كنايه، براى مرتكب شونده اينگونه گناهان، وعده آتش جهنم داده شده باشد.

امام صادقعليه‌السلام فرموده است:الكبائر، التى اوجب الله عزوجل عليها النار (۶۸) .

۲ - رواياتيكه تعداد گناهان كبيره را بيان مى كند، در مورد تعداد گناهان كبيره، عبارات مختلفى دارد، بعضى از روايات گناهان كبيره را، پنج، برخى هفت، و در موردى بيست و يك و در حديثى هم تعداد آن سى و يك گناه معرفى شده است، كه صرف نظر از علت اين تفاوتها، در اينجا روايت حضرت عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام را كه، تعداد گناهان كبيره را، نوزده مورد ميشمارد، مورد دقت قرار مى دهيم:

حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام از امام جوادعليه‌السلام روايت كرده، كه آن حضرت نيز از پدر خود از قول موسى بن جعفرعليه‌السلام شنيده است كه، آن بزرگوار فرمود: «عمرو بن عبيد» خدمت امام صادقعليه‌السلام رسيد، و پس از سلام، بحضور آن امام نشست، و آيهالذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش (۶۹) را كه درباره گناهان كبيره است قرائت كرد، و پس از آن سكوت نمود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: چرا ساكت شدى؟ «عمرو بن عبيد» گفت: علاقه دارم، گناهان كبيره را از نظر قرآن برايم، بيان بفرماييد. آنگاه امام صادقعليه‌السلام گناهان كبيره را با ستناد آيات قرآن، بدين ترتيب معرفى كرد:

۱ - بزرگترين گناهان، شريك قرار دادن براى خداست، و قرآن هم در اين باره فرموده است: هر كس براى خدا شريكى قائل شود، از بهشت محروم گرديده است(۷۰) .

۲ - گناه كبيره ديگر، نااميدى از رحمت خداوند است و قرآن فرموده است: از رحمت الهى نااميد نمى شوند مگر كافران(۷۱) !

۳ - كبيره ديگر، غافل شدن از نقشه و مجازات پنهانى الهى است، و قرآن در اين باره فرموده: از مجازات پنهانى خداوند غافل نخواهند بود، مگر گروه كافران(۷۲) !

۴ - گناه كبيره ديگر، نافرمانى و ناراضى كردن پدران و مادران است كه، خداوند چنين افرادى را، ستمگر و بدبخت معرفى كرده است(۷۳) .

۵ - آدم كشى و خونريزى نيز، گناه كبيره ديگرى است، و خداوند متعال، كشتن افراد بى گناه را حرام نموده، و مجازات آدم كشان را جهنم و عذاب جاويد قرار داده است(۷۴) .

۶ - از معاصى بزرگ ديگر، نسبت ناپاكى و آلودگى بمردان و زنان پاكدامن مسلمان دادن است، و خداوند چنين تهمت زنندگانى را به لعنت دنيا و عذاب عظيم آخرت وعده داده است(۷۵) .

۷ - گناه كبيره ديگر، خوردن مال يتيمان و تصرف نامشروع در زندگى آنهاست، خداوند در اين باره ميفرمايد: كسانيكه مال يتيمان را ميخورند، مانند اين است كه آتش ميبلعند، و بزودى گرفتار آتش دوزخ نيز خواهند شد(۷۶) .

۸ - گناه كبيره ديگر، فرار از جنگ است، كه طبق وعده قرآن هر كس پشت به جنگ كند، مشمول غضب الهى و آتش دوزخ خواهد بود(۷۷) .

۹ - گناه كبيره ديگر، رباخوارى است، كه وضعيت چنين افرادى در قيامت، مانند شيطان زدگان و جن زدگان خواهد بود(۷۸) .

۱۰ - از گناهان كبيره ديگر، جادوگرى و ساحرى است، كه خداوند براى قيامت شخص جادوگر جز عذاب و مجازات دردناك بهره ديگرى قرار نداده است(۷۹) !

۱۱ - گناه كبيره ديگر، زناكارى و ناپاكى دامن است، كه خداوند براى آن عمل، مجازات دو چندان و آتش ابدى و ذليل كننده قرار داده است(۸۰) .

۱۲ - از گناهان كبيره ديگر، قسم دروغ است، كه دروغ، دروغگو را در فساد و آلودگى غوطه ور ميسازد، و او خداوند و ارزشهاى دينى و مقدسات را وسيله معامله و منافع خود قرار ميدهد، كه اينان در آخرت بهره و عاقبت خوبى نخواهند داشت(۸۱) !

۱۳ - گناه كبيره ديگر، خيانت در اموال و اسرار و ناموس مسلمانان و دوز و كلك كارى است كه، بفرموده قرآن: چنين افرادى با دست به زنجير بسته، در صحراى قيامت حاضر خواهند شد(۸۲) .

۱۴ - خوددارى از پرداخت زكات، گناه كبيره ديگرى است كه خداوند روز قيامت چنين متخلفينى را با همان اموال و اندوخته هاى طلا و نقره گداخته، مجازات خواهد نمود(۸۳) .

۱۵ - گناه كبيره ديگر گواهى دروغ و نيز كتمان شهادت واجب است كه، خداوند فرموده: هر كس شهادت حقى را پنهان دارد، و از گواهى شهادت حقى خوددارى كند، قلب او گرفتار گناه و عصيان خواهد شد(۸۴) .

۱۶ - از جمله ديگر گناهان كبيره، شرابخوارى و ميگسارى است، كه خداوند آنرا ممنوع و حرام كرده، و زشتى آنرا در رديف بت پرستى و شرك قرار داده است(۸۵) .

۱۷ - گناه كبيره ديگر، نماز نخواندن بدون دليل و ترك هر عمل واجب ديگرى از احكام الهى است، كه درباره خوددارى از نماز خواندن، پيامبر اسلام فرموده است:

 من ترك الصلاة متعهد فقد برى من ذمة الله و ذمة الرسول (۸۶) .

هر كس نماز را از روى عمد و بدون علت ترك كند، از تعهد بندگى خدا و پيمان اطاعت رسول خارج شده، به پرتگاه شرك لغزيده است!

۱۸ و ۱۹ - گناهان كبيره ديگر، عبارت است از: پيمان شكنى، ناديده گرفتن قول و قرار، و نيز قطع رابطه با قوم و خويشان، كه خداوند متعال، چنين افرادى را هم، مورد تنفر و لعنت خود قرار داده، و عاقبت بدى را براى آنان مقرر داشته است(۸۷) :

امام موسى بن جعفرعليه‌السلام فرمود: عمرو بن عبيد، با شنيدن اين مطالب، از محضر امام صادقعليه‌السلام خارج شد، در حالى كه با صداى بلند گريه ميكرد و ميگفت: هر كس در برابر شما خاندان پيامبر، اظهار عقيده خودسرانه كند و در مقابل علم و فضيلت شما ادعائى داشته باشد و مطالب اسلام را بر اساس هوى و هوس خود توجيه كند، يقينا راه هلاكت و نابودى را پيش گرفته است(۸۸) .


زيارت امام رضاعليه‌السلام

 حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام از امام جوادعليه‌السلام روايت مى كند، كه آن بزرگوار فرمود:

 ضمت لمن زار ابى بطوس عارفا بحقه الجنة على الله تعالى (۸۹) .

«كسيكه پدرم را در طوس زيارت كند، و نسبت به مقام او معرفت داشته و او را امام واجب الاطاعه بداند، من بهشت را براى او ضمانت ميكنم».

همچنين عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام مى گويد: بامام جوادعليه‌السلام عرض كردم، من درباره زيارت قبر حضرت سيدالشهدأ و زيارت پدر بزرگوار تو در طوس متحيرم كه كدام را انتخاب كنم، شما در اين باره چه دستورى داريد؟

امام جواد بمن فرمود: اندكى صبر كن، آنگاه داخل اتاق شد، و بعد از اتاق بيرون آمد، و در حاليكه اشك از چشم او بروى گونه هاى او سرازير بود، فرمود:

 زوار قبر ابى عبدالله كثيرون، و زوار قبر ابى بطوس ‍ قليلون (۹۰)

«زائرين قبر امام حسينعليه‌السلام در كربلا فراوانند، اما زائرين قبر پدرم در طوس كم مى باشند».


موعظه هاى حكيمانه علىعليه‌السلام

 حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مى گويد: به امام جوادعليه‌السلام عرض كردم، از پدران خود براى من حديثى بيان كن، آنحضرت فرمود: پدرم از جد خود، و او بوسيله پدران خود از اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت كرده است:

 لايزال الناس بخير ماتفاوتوا، فاذا استووا هلكوا !

«تا ماداميكه مردم با هم تفاوت دارند و مساوى نيستند، در خير و سعادت خواهند بود، اما هر گاه همه مردم يكسان و مساوى شوند، هلاك و نابود خواهند شد»!

درخواست كردم آنحضرت بيشتر موعظه كند، امامعليه‌السلام از زبان علىعليه‌السلام فرمود:لوتكاشقتم ما تدافنتم !

اگر در مقام افشاگرى و پرده درى يكديگر برآئيد، نمى توانيد معايب و نواقص خود را رفع كنيد، و در جهت اصلاح و تكامل هم اقدام كنيد.

وى درخواست موعظه بيشترى كرد، آنحضرت، از علىعليه‌السلام روايت كرد:

 انكم لن تسعوا الناس باموالكم، فسعوهم بطلاقة الوجه و حسن اللقأ....

«شما هرگز نميتوانيد، بوسيله مال و ثروت خود، مردم را بخود جلب و جذب كنيد. بنابراين، با چهره گشاده و لبخند، و نيز با برخورد شايسته و گيرا، افراد را بخود جذب و علاقمند نمائيد، زيرا من اين مطلب را از رسول خدا شنيدم».

باز هم من عرض كردم بيشتر بفرمائيد، آنحضرت از علىعليه‌السلام نقل كرد:

 من عتب على الزمان، طالت معتبته.

«هر كس بر (مردم) روزگار خشمگين شود، ناراحتى و اندوه او طولانى مى گردد».

گفتم، زيادتر بيان كنيد، اضافه كرد، علىعليه‌السلام فرمود:

 مجالسة الاشرار تورث سؤالظن بالاخيار.

«همنشينى و معاشرت با زشتكارن، سبب بدبينى به نيكان مى شود».

موعظه بيشتر خواستم، از قول علىعليه‌السلام فرمود:

 بئس الزاد الى المعاد، العدوان الى العباد.

«دشمنى و تجاوز به بندگان خدا، رهتوشه بسيار بدى براى روز قيامت خواهد بود».

درخواست اندرز بيشترى كردم، از علىعليه‌السلام بيان نمود:

 قيمة كل امرأة ما يحسنه.

«ارزش و شخصيت هر انسانى بستگى دارد، به اعمال نيك و مفيدى كه او انجام ميدهد».

تقاضاى موعظه بيشترى كردم، وى از علىعليه‌السلام حديث كرد:

 المرء مخبوء تحت لسانه.

«شخصيت انسان زير زبان او پنهان است، و انسان تا لب به سخن نگشايد عيب و هنر او شناخته نميشود».

از امام جوادعليه‌السلام موعظه زيادترى خواستم، از علىعليه‌السلام روايت كرد:

 التدبير قبل العمل، يؤ منك من الندم.

«انديشه و مطالعه قبل از اقدام بهر كارى، موجب محفوظ ماندن از حسرت و پشيمانى بعدى براى تو مى گردد».

باز هم عرض كردم، مرا موعظه كن، آنحضرت از علىعليه‌السلام بيان كرد:

 من وثق بالزمان صرع.

«هر كس به زمان و روزگارى اعتماد و تكيه كند، بر زمين خواهد خورد».

همچنين موعظه بيشترى خواستم، گفت: علىعليه‌السلام فرموده است:

 خاطر بنفسه من استغنى.

«هر كس خود را بى نياز و مستقل احساس كند، خويشتن را بورطه هلاكت و نابودى كشانده است».

باز هم ادامه موعظه را خواستار شدم، از زبان علىعليه‌السلام بيان فرمود:

 قلة العيال، احد اليسارين.

«يكى از دو وسيله آسايش زندگى، كم بودن عائله و نان خورهاست».

من پيگير موعظه بيشترى شدم، از علىعليه‌السلام روايت كرد:

 من دخله العجب هلك.

«هر كس بر مركب خودخواهى و خودمحورى نشيند، خويشتن را به هلاكت و نابودى كشانده است»!

موعظه بيشترى از حضرت جوادعليه‌السلام تقاضا نمودم، وى از علىعليه‌السلام روايت نمود:

 من ايقن بالخلف جاد بالعطيه.

«هر كس يقين داشته باشد، اعمال نيك پس از مرگ بدرد او خواهد خورد، و از بخشش و كمك نسبت به همنوعان خود مضايقه نخواهد كرد».

باز هم از امام جوادعليه‌السلام خواستم اضافه بفرمايند، آن بزرگوار اضافه كرد: علىعليه‌السلام فرموده است:

 من رضى بالعافية ممن دونه، رزق السلامة ممن فوقه.

«هر كس با گذشت و خيرخواهى نسبت به زيردستان خشنود گردد. از اذيت و آزار بالاتر و قوى دست تر از خود، مصون و سالم خواهد ماند».

آنگاه حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام بحضور امام جوادعليه‌السلام عرض كرد: اين موعظه ها مرا كفايت مى كند، كمال استفاده را بردم و همين اندازه براى رسيدن به سعادت انسانى مرا كفايت خواهد كرد(۹۱) .


انتظار ظهور مهدى (عج)

 حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام روايت مى كند: به حضور امام جوادعليه‌السلام وارد شدم، و خواستم از آن حضرت درباره قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ سؤالى كرده باشم، كه آيا او همان مهدى موعود است؟

اما قبل از اينكه من سؤال خود را مطرح كنم، آن بزرگوار خود شروع به سخن كرد و فرمود: اى ابوالقاسم! قائم ما، همان مهدىعليه‌السلام است كه، در زمان غيبت انتظار او واجب، و به هنگام ظهور اطاعت او واجب خواهد بود، و او سومين فرزند از اولاد من است.

آرى، سوگند به خدائى كه، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را به رسالت فرستاد و مقام امامت را مخصوص خاندان ما گردانيد، اگر از دنيا جز يكروز باقى نمانده باشد، خداوند متعال آنروز را آنقدر طولانى ميگرداند، تا مهدىعليه‌السلام از پس پرده غيبت ظهور كند و سراسر زمين را از عدالت و انسانيت لبريز گرداند، همانطور كه از ظلم و ستم انباشته شده باشد.

بارى، خداوند، مقدمات كار قيام او را در يك شب فراهم مى كند، به همان ترتيبى كه كار موسى بن عمران را در حاليكه رفت از كوه طور آتش بيآورد اصلاح فرمود، و او را بخاندان خود برگردانيد، در حاليكه او پيامبر شده بود.

آنگاه در پايان سخن خود فرمود:افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج (۹۲) .

بهترين اعمال شيعيان ما، انتظار فرج و ظهور امام زمان است.


«ذوكفل» كيست؟

 حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام مى گويد: نامه اى به امام جوادعليه‌السلام نوشتم، و ضمن آن از اسم «ذوكفل» جويا شدم و اضافه بر اين خواستم، بدانم وى از پيامبران مرسل بوده است، يا نه؟

آن حضرت در جواب نامه من نوشت: خداوند يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرستاده، كه سيصد و سيزده نفر آنان از مرسلين بوده اند، و ذوالكلفل نيز از آنان محسوب مى شود.

آرى، ذوالكلفلعليه‌السلام پس از حضرت سليمان بن داودعليه‌السلام برسالت مبعوث شد، و مانند داود ميان مردم قضاوت و حكومت ميكرد، و هرگز جز براى رضاى خدا خشمناك نشد، و نام او هم «عويديا» بود، و منظور از آيهواذكر اسماعيل واليسع وذاالكفل كل من الاخيار (۹۳) . همين بزرگوار است(۹۴) .


فصل هفتم: روايات عبدالعظيمعليه‌السلام
، از امام هادىعليه‌السلام

 با توجه باينكه حضرت عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام از اصحاب امام جوادعليه‌السلام و امام هادىعليه‌السلام بوده و با آن بزرگواران مراوده و معاشرت زيادى داشته، از آن دو امام معصوم، اخبار و احاديث فراوانى نقل كرده است، كه برخى از احاديث وى را از امام جوادعليه‌السلام در فصل ششم همين كتاب مطالعه كرديم، اكنون در اين فصل نيز بعنوان نمونه، تعداد چهار حديث او را كه از امام هادىعليه‌السلام آنرا بطور مستقيم و بدون واسطه روايت كرده، و بيشتر جنبه اخلاقى و اجتماعى براى امروز ما دارد، مورد بررسى قرار مى دهيم:


چرا ابراهيم، خليل ناميده شد؟

 عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام از امام هادىعليه‌السلام روايت مى كند، كه آن بزرگوار فرمود: خداوند متعال، ابراهيم خليلعليه‌السلام را باين جهت دوست و خليل خود قرار داد، كه او بر محمد و اهل بيتعليه‌السلام او سلام و صلوات ميفرستاد(۹۵) .


اوقات نامناسب زناشوئى

 عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام ، از امام هادىعليه‌السلام نقل مى كند، كه آن بزرگوار از پدر خود، امام جوادعليه‌السلام روايت كرده است: عمل زناشوئى در اول، وسط و آخر هر ماه مناسب نخواهد بود، و كسيكه در اين اوقات عمل زناشوئى انجام دهد، بيم آن ميرود فرزنديكه بدنيا ميآيد مجنون باشد، آيا نديده ايد كه جنون بيشتر ديوانگان در اول، وسط، و آخر ماه افزايش پيدا مى كند؟

همچنين كسى كه به هنگام قمر در عقرب بودن، عقد ازدواج برقرار كند خيرى نخواهد ديد، سپس آن حضرت فرمود: كسيكه وقتى ازدواج كند كه ماه در محاق باشد (در اواخر ماه)، بايد منتظر ساقط شدن فرزند خود باشد(۹۶) !


مردم قم و آبه

 حضرت عبدالعظيمعليه‌السلام از امام هادىعليه‌السلام روايت مى كند، كه آن بزرگوار فرمود:

 اهل قم واهل آبه مغفور لهم لزيارتهم لجدى على بن موسى بن الرضا عليه‌السلام بطوس.

«يعنى، مردم قم و آبه (كه اكنون از نواحى ساوه است) مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار ميگيرند، زيرا آنان قبر پدرم را در طوس زيارت ميكنند».

آرى، هر كس پدرم را زيارت كند، و در راه آن زيارت حتى به اندازه قطره بارانى كه از آسمان بسر او ميچكد رنج ببيند، خداوند بدن او را از آتش ‍ دوزخ محفوظ مى دارد(۹۷) !


سخنان موسىعليه‌السلام
با خدا

 عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام از امام هادىعليه‌السلام حديث مى كند كه آنحضرت فرمود: وقتى موسى بن عمران با خداوند سخن ميگفت، عرض كرد: پروردگارا! پاداش كسيكه شهادت بدهد، من پيامبر و فرستاده تو هستم، چيست؟

خداوند فرمود: فرشتگان من نزد او ميروند، و او را مژده بهشت ميدهند.

موسى بن عمران عرض كرد، خداوندا! كسيكه در برابر تو بنماز و عبادت بايستد چه پاداشى دارد؟

خداوند فرمود: بخاطر ركوع و سجود و قيام و قعود او، من به فرشتگان مباهات ميكنم، و هرگز او را عذاب نخواهم كرد.

موسى عرض كرد، پروردگارا! كسيكه بخاطر رضايت تو نيازمندى را سير كند، چه اجرى دارد؟

فرمود: روز قيامت دستور ميدهم، اعلام كنند، چنين كسى آزاد شده از آتش دوزخ است. موسى عرض كرد خدايا! پاداش كسيكه صله رحم كند، چيست؟

فرمود: عمر او را طولانى ميكنم، و سختيهاى جان كندن را بر او آسان ميگردانم، و نگهبانان بهشت، او را مورد خطاب قرار ميدهند و ميگويند: بسوى ما بشتاب، و از هر درى ميل دارى، ببهشت وارد شو. موسى عرض ‍ كرد، خدايا پاداش كسيكه از اذيت مردم خوددارى كند و با آنان به نيكى و مهربانى رفتار نمايد چگونه است؟!

فرمود: آتش جهنم، براى او فرياد برميآورد: از من كنايه گيرى كن، براى تو بسوى من راهى نيست! موسى عرض كرد: پروردگارا، پاداش كسيكه ذكر ترا با قلب و زبان هرگز ترك نكند چه خواهد بود؟

فرمود: اين موسى! روز قيامت او را زير سايه عرش خود قرار ميدهم، و در پناه رحمت من محفوظ خواهد بود!

موسى عرض كردت خداوندا! كسيكه كتاب حكيمانه ترا در پنهان و آشكارا تلاوت كند، چه پاداشى خواهد داشت؟ فرمود: او را بسرعت برق از پل صراط عبور خواهيم داد.

موسى درخواست نمود، خدايا، پاداش كسيكه در برابر آزار و اذيت و دشنام نااهلان صبر و تحمل بخرج دهد، چگونه خواهد بود؟

فرمود: او را در شدائد و سختيهاى قيامت كمك خواهيم كرد، موسى سؤال كرد: خداوندا، اجر كسيكه از ترس نافرمانى تو گريه كند، چيست؟ فرمود: چهره او را از حرارت دوزخ و دل او را از هراس قيامت حفظ ميكنم. موسى عرض كرد: وضعيت كسانيكه بخاطر شرم از تو، از خيانت بديگران خوددارى كند، چه خواهد شد؟

فرمود: او را در روز قيامت امنيت و آسايش ميبخشم. باز هم موسى بعرض رسانيد: خدايا، بكسيكه مؤ منين و بندگان اطاعت كننده ترا دوست بدارند، چه پاداشى خواهى داد؟

فرمود: آتش جهم را بر بدن او حرام خواهم كرد.

موسى سؤال كرد: پروردگارا! پاداش كسيكه كافرى را بهدايت اسلام دعوت كند چه چيزى خواهد بود؟

فرمود: اى موسى باو اجازه ميدهم، كه بتواند روز قيامت از هر كسى كه بخواهد شفاعت كند!

موسى عرض كرد: خداوندا، پاداش كسيكه نمازهاى خود را اول وقت بخواند، چه خواهد بود؟

فرمود: درخواستهاى او را ميپذيرم، و بهشت را براى او آزاد ميگردانم.

عرض كرد، پاداش كسيكه از خوف تو، وضوى خود را بطور كامل و صحيح انجام دهد، چه خواهد بود؟

فرمود: چنين كسى در روز قيامت بصورتى مبعوث مى گردد كه، نور پرفروغى از جبهه او جلوه گرى مى كند.

موسى عرض كرد: خدايا، پاداش كسيكه صرفا به خاطر تو، ماه رمضان را روزه بگيرد، چيست؟

فرمود: روز قيامت او را در جائى قرار خواهم داد، كه از هر گونه هول و وحشتى در امان بماند!

موسى عرض كرد: پاداش كسيكه ماه رمضان را براى حرف مردم، يا نماياندن بديگران روزه بگيرد، چه خواهد بود؟

خداوند متعال فرمود: مزد او مانند پاداش كسى است كه، اصلا روزه نگرفته باشد(۹۸) !


5

6

7

8