شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام0%

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده: سید ابو فاضل رضوی اردکانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21823
دانلود: 5637

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21823 / دانلود: 5637
اندازه اندازه اندازه
شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده:
فارسی

چهره درخشان فرزندان پاك پيامبر كه مدافعان راستين اين مكتب بودند، در تاريخ پر هيجان شيعه مى درخشد.
رهبران و پيشوايان شايسته شيعه گاهى با جهاد، و گاهى با سكوت و گاهى با نبرد مسلحانه، در حفظ و عظمت ميراث پيامبر كه قرآن و عترت و سنت بود و به تعبير واقعى آن «تشيع» است كوشيدند.
نهضتها و قيام هاى خونين آنان بيش از هر عامل ديگر به مكتب جان و حركت داد.
و در اين ميان قيام خونين و نهضت ثمربخش زيد بن على عليه‌السلام شعله اى درخشان و گرم بود كه پايه هاى حكومت هاى پوشالى خلفاى غاصب را لرزاند و به شيعيان نور و حركت و گرمى بخشيد.

شخصيت و قيام زيد بن علىعليه‌السلام

نويسنده : سيد ابوفاضل رضوى اردكانى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.


پيشگفتار

بسمه تعالى

تاريخ شيعه با خون نوشته شده است، و راز بقاء و عظمت اين مكتب همان فداكارى ها و مجاهدت هاى رهبران راستين و مردان شايسته و تربيت يافته آن است. از آن روزى كه مسير خلافت اسلامى و رهبران صحيح مردم، كه پايه گذار آن شخص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بود، به دست عده اى نالايق و هوسران افتاد، شيعيان به رهبرى پيشوايان خود در مقابل آن انحراف بزرگ قيام كردند و ائمه معصومين از خاندان پاك پيامبر كه خداوند رسالت رهبرى امت اسلام را در زمان فقدان پيامبر مسلمين به عهده آنان نهاده بود به روشنگرى و جهاد بپا خاستند.

چهره درخشان فرزندان پاك پيامبر كه مدافعان راستين اين مكتب بودند، در تاريخ پر هيجان شيعه مى درخشد.

رهبران و پيشوايان شايسته شيعه گاهى با جهاد، و گاهى با سكوت و گاهى با نبرد مسلحانه، در حفظ و عظمت ميراث پيامبر كه قرآن و عترت و سنت بود و به تعبير واقعى آن «تشيع» است كوشيدند.

نهضتها و قيام هاى خونين آنان بيش از هر عامل ديگر به مكتب جان و حركت داد.

و در اين ميان قيام خونين و نهضت ثمربخش زيد بن علىعليه‌السلام شعله اى درخشان و گرم بود كه پايه هاى حكومت هاى پوشالى خلفاى غاصب را لرزاند و به شيعيان نور و حركت و گرمى بخشيد.

با قاطعيت مى گويم : قيام زيد بعد از قيام خونين حسين بن علىعليه‌السلام شكوهمندترين و شورانگيزترين نهضت مقدسى بود كه در عالم شيعه به وقوع پيوست، و ديگر نهضتها از اين دو نهضت اصيل مايه گرفتند.


انگيزه نگارش

نام پرافتخار زيد بن على بن الحسينعليهم‌السلام ، با انقلاب خونين و قيام خدا پسندانه اش همراه است.

و هر كس نام «زيد» را شنيده باشد، كم و بيش قيام و شهادت او نيز به گوشش خورده است، شايد افراد زيادى باشند كه بخواهند بدانند، زيد كه بود؟ و انگيزه قيامش چه بود؟ و نتيجه آن قيام چه شد؟ و بالاخره اين ابهام را درك كنند و ماهيت آن را بدانند.

شايد تاكنون كتابى در اين زمينه بدين نحو (مبسوط و تحقيقى) نوشته نشده باشد و تنها كسانى كه اطلاعاتى از حالات و قيام زيد بن علىعليهما‌السلام دارند در لابلاى كتب مختلف روانى و تاريخ اسلامى و يا بعضى كتاب ها و جزوات مستقلى كه شامل شرح حال اين مجاهد بزرگ است ديده باشند.

از آنطرف، اظهار نظرهاى متضاد و متغاير پيرامون ماهيت قيام اين رجل انقلابى آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله تا اندازه اى سبب ابهام شخصيت و نهضت او براى بعضى از افراد مسلمان شده است.

بزرگان شيعه و علماى رجال - از قدما تا متاءخرين و معاصرين - قيام او را نهضتى اصيل و حساب شده و با رضايت امام صادق و اذن و نظريه معصومعليه‌السلام مى دانند.

ليكن، برخى با نظرى غير محققانه و سطحى، قيام زيد را يك قيام خودسرانه و بدون رضايت و نظر امام مى پندارند.

و ما « ان شاء اللّه» در اين كتاب، ثابت خواهيم كرد كه : نهضت حضرت زيد بن علىعليه‌السلام نهضتى اصيل و قيام ثمربخش و آموزنده بوده است. و كاملا با نظر و رضايت امامعليه‌السلام و اذن معصوم صورت گرفته است.

و علت خفاى اين حقيقت و ابهام آن، موقعيت سياسى امام صادقعليه‌السلام و تدبير محتاطانه رهبر انقلاب و مقتضاى جنبش بوده است. و در واقع مى توان گفت : زيدعليه‌السلام فرمانده انقلاب آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله به رهبرى سرى امام صادقعليه‌السلام بوده است.

و اين كتاب روشنگر حقايق بالاست.


درس آموزنده

چون نهضت انبياء و ائمهعليهم‌السلام و پيشوايان بزرگ اسلامى، هميشه سرمشق و درس آموزنده اى براى توده هاى مسلمان بوده است.

لذا لازم است ما زندگانى و قيام حضرت زيد بن علىعليهما‌السلام را به طرز شايسته و دقيق بررسى كنيم، و از تجزيه و تحليل آن نتيجه مثبت بگيريم. و به يارى خدا راه اين مجاهد بزرگ اسلام را ادامه داده و همانطورى كه امام حسينعليه‌السلام فرمود: « لكم فى اسوة» انقلاب من سرمشق شماست، مكتب آنان را الهام بخش زندگى خويش قرار دهيم.

تشكر و قدردانى

از دانشمند مبارز و متعهد حضرت حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى سيد حسين آيت اللهى شيرازى دامت بركاته (امام جمعه محترم شهرستان جهرم)، كه مرا در تاءليف اين كتاب ترغيب فرمودند، صميمانه تشكر و قدردانى مى كنم.

سلامتى و موقعيت اين روحانى خدمتگزار و مسؤ ول و همه مسلمانان را در راه نشر احكام قرآن و تنوير افكار عمومى از خداوند بزرگ مسئلت دارم.

مؤلف


فصل اول : ويژگى هاى شخصى

بسم اللّه الرحمن الرحيم


پدر زيد بن علىعليه‌السلام

پدر عاليقدر زيد، امام على بن الحسينعليهما‌السلام امام چهارم شيعيان است، او امامى معصوم و شخصيتى بى نظير بود. البته شرح حال اين پيشواى بزرگ اسلام در كتب مستقل و ارزنده نوشته شده است و ما در اينجا لازم نمى دانيم كه به نحو تفصيل متعرض حالات ايشان شويم، فضائل اين امام عاليمقام بى كران و بى انتها است.

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست

كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم

امّا بنحو اشاره در زهد و تقوا مردى بى نظير بود « كان قد بلغ الغاية فى العبادة و التدين»(۱) يعنى او به انتها درجه تقوا و تدين نائل شده بود. بطورى كه از كثرت عبادت، بستگان و آشنايان ايشان وحشت هلاكت او را داشتند، و آن حضرت را از عبادات طاقت فرسا و مشقت آميز نهى مى كردند، ولى او ترتيب اثر نمى داد، و يك لحظه از توجه به خدا غافل نبود.

او در علم و فقه و فضائل همتائى نداشت « فلم ير هاشميا افضل و لا افقه منه»(۲) در بين خاندان بنى هاشم از او افضل و افقه ديده نشد وى در كرم و احسان وجود و سخاوت ضرب المثل بود.

« و كان يخرج فى الليل حاملا الدنانير و الدراهم فيوزعها على الفقراء... »(۳) يعنى (در نيمه هاى شب، پول و خرجى را خود شخصا به در خانه تهيدستان مى برد و بين آنان تقسيم مى كرد) پس از آنكه حضرت را مسموم ساختند و چشم از جهان بست، فقرا فهميدند كه، سرپرست و دلسوز آنان، امام سجاد بوده است.


موقعيت سياسى امام سجادعليه‌السلام

وى در انقلاب كربلا دوش بدوش پدر معصومش امام حسينعليه‌السلام و ساير شهدا همراه بود و خداوند او را بوسيله بيمارى از مرگ در آن موقعيت حساس نجات داد، او در سخت ترين دوره ها بار مسؤ وليت امامت را به دوش كشيد و به خاطر نجات توده ها از اسارت، زنجير اسارت را به خود حمل كرد و پس از واقعه عاشورا در كوفه و شام و سپس در مدينه به رسالت الهى و انقلابى خويش ادامه داد.

امام در عصرى قرار گرفته بود كه فشار و خفقان و رعب از ناحيه حكومت اموى همه جاى كشور وسيع اسلامى آن روز را احاطه كرده بود.

عصر امام سجاد، عصر نهضتها و خونخواهى و قتل و كشتار بود. او رسما نهضت مقدس مختار بن ابى عبيده ثقفى را چون در راه هدف صحيح و طرفدارى از حكومت علوى و انتقام خون شهيدان كربلا بود تصويب كرد و مختار را مورد تفقد و مرحمت قرار مى داد.(۴)


امام سجادعليه‌السلام
و فتنه عبداللّه زبير

در فتنه عبداللّه زبير و قيام او عليه بنى اميه، امام معصوم ما به هيچ وجه دخالت نداشت، چون قيام فرزند زبير بخاطر برگرداندن مجراى خلافت به مسير اصلى خود نبود، بلكه نهضتى بود كه روى منافع شخصى خود عبداللّه و طرفدارانش دور مى زد، و از حقوق از دست رفته ملت اسلام مخصوصا حق اهل بيت پيامبر سخنى در ميان نبود، لذا امام سجاد در اين موقعيت سخت به فكر فرو رفته بود و از سرنوشت امت بسيار بيمناك بود. ابوحمزه ثمالى، يار وفادار حضرتش مى گويد:(۵)

«به در خانه امام سجاد رسيدم، خواستم دق الباب كنم، ادب نسبت به امام اين اجازه را به من نداد، نشستم تا خود امام از خانه بيرون آمد، سلام و عرض ادب كردم، جوابم داد و مرا دعا فرمود. آنگاه با او به كنار ديوارى رسيديم.

فرمود: ابا حمزه اين ديوار را مى بينى ؟

عرض كردم : بلى، فرزند پيغمبر. فرمود: روزى بر همين ديوار تكيه زده بودم و بسيار محزون و گرفته بودم، ناگهان مردى خوش صورت و خوش لباس بر من ظاهر شد، و روبروى من به من مى نگريست، سپس گفت : اى على بن الحسين، چرا تو را غمگين و محزون مى بينم ؟ آيا بر دنيا غصه مى خورى ؟ و حال آنكه رزقى است حاضر، و خوب و بد از آن برخوردارند، گفتم : نه براى دنيا غصه اى ندارم، گفت : و اگر ناراحتى تو براى آخرت است، و حال آنكه آن وعده ايست درست و ملكى قاهر بر آن روز حاكم است، گفتم : نه براى آخرت هم نگران نيستم، پرسيد: پس اين گرفتگى و حزن تو از چيست ؟

گفتم : از سرنوشت ملت اسلام، از فتنه پسر زبير بيمناكم.(۶)

امام سجاد، در زمان حكام جنايتكار اموى تحت نظارت مستقيم و يا غير مستقيم آنان قرار گرفته بود. و تمام حركات و سكنات حضرتش را مراقب بودند. و امام را از بيان احكام الهى و حتى مسائل فرعى فقهى باز مى داشتند و بارها او را با وضع رقت بار و توهين آميز به دربار احضار مى كردند.(۷)


فرزندان امام سجادعليه‌السلام
:

طبق نقل مرحوم شيخ مفيد(۸) تعداد اولاد امام چهارم ۱۵ نفرند، چهار دختر و يازده پسر كه عبارتند از:

۱ - امام محمّد باقرعليه‌السلام ۲ - عبداللّه ۳ - حسن ۴ - حسين ۵ - زيد ۶ - عمر ۷ - اصغر ۸ - عبدالرحمن ۹ - سليمان ۱۰ - على ۱۱ - خديجه ۱۲ - محمّد اصغر ۱۳ - فاطمه ۱۴ - عليه ۱۵ - ام كلثوم


مادر زيدعليه‌السلام

در نام مادر وى اختلاف است، بعضى او را به نام «جيداء» يا «جيّد» ياد كرده اند(۹) و بعضى نام او را «حيدان» مى دانند(۱۰) و در روايتى امام سجادعليه‌السلام او را به نام «حوراء» مى خواند(۱۱)

او كنيز بود شايسته و با نجابت، كه مختار بن ابى عبيده ثقفى او را به سى هزار درهم خريد،(۱۲) اين در نظرش جلوه كرد و او را خوشايند شد، كه با خود گفت : نه، من لياقت اين زن را ندارم، او شايسته على بن الحسينعليهما‌السلام است و او را به عنوان هديه اى ارزنده به خدمت امام فرستاد، و اين بانو از امام چهارم داراى چهار فرزند شد، سه پسر و يك دختر، فرزند اول او، قهرمان كتاب ما زيدعليه‌السلام ناميده شد. و سه فرزند ديگر عمر، على و خديجه نامگذارى شدند.(۱۳)

اين بانو، زنى با نجابت و پرهيزگار و پاكدامن بود. روزى امام باقرعليه‌السلام چشمش به زيد افتاد، فرمود: « لقد انجبت ام ولدتك يا زيد» يعنى اى زيد مادر نجيبى تو را زاده است.(۱۴)


مشخصات زيدعليه‌السلام

نام مقدس او همانطورى كه مبسوطا خواهد آمد «زيد» است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قبل از ميلاد او، اين نام را برايش انتخاب كرد.

لقب هاى او عبارتند از:

۱ - «شهيد» كه در بعضى روايات او را با اين لقب ياد كرده اند. ۲ - « حليف القرآن » يعنى هميپيمان قرآن. بخاطر ممارست و ارتباط فراوان او با كتاب خدا اين لقب براى او يادگار مانده است. ۳ - « زيدالازياد» كنايه از مقام والا و عظمت و شخصيت بى نظير او نسبت به همنام هاى او (مانند: زيد بن حارثه، زيد بن ارقم، زيد بن حسن،...) مى باشد.(۱۵)

كنيه او «ابوالحسين» است به خاطر اينكه يكى از فرزندان رشيد او به نام حسين بود، بنابراين او را به اين كنيه مى خوانند.(۱۶)


نقش انگشتر

بزرگان صدر اسلام و نيز در زمان ائمهعليهم‌السلام مسلمين روى نگين انگشتر خود جمله و مطلبى را حك مى كردند كه در واقع اين به حساب شعار فكرى و تجلى روحى شخص گذاشته مى شد.

زيد كه مظهر جميع صفات عاليه بود، دو صفت از بهترين صفات كماليه را كه عبارت از «صبر» و «راستگوئى» مى باشد شعار خويش قرار داد و نگين انگشتر خود را با آن زينت داده بود و آن دو جمله « اصبر تؤ جر - اءصدق تنجح» يعنى «شكيبا باش تا به پاداش آن برسى» و «راستگو باش تا نجات يابى» نقش خاتم «زيد» فرزند انقلابى امام سجادعليه‌السلام بود.(۱۷)


سيماى زيدعليه‌السلام

زيدعليه‌السلام داراى قامتى رشيد بود و صورتى زيبا و با ابهت داشت كه متانت و وقار از آن به خوبى آشكار بود.

چشمان درشت و سياه و جذاب با ابروانى كشيده و نزديك به هم و محاسنى پرپشت و پيشانى برجسته و بلند و بينى برآمده و كشيده او هر بيننده را به ياد صورت زيبا و نمكين جدش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى انداخت.

موى سر و صورتش سياه بود، ولى در اواخر عمر گرانمايه اش با تارهاى سفيدى، محاسن او جو و گندمى نمايش مى داد.(۱۸)

فروغ معنوى و نور ايمان در صورت او بيننده را مجذوب خود مى ساخت، بطورى كه خصيب وابشى مى گويد: « كنت اذا راءيت زيد بن علىعليه‌السلام رايت اسارير النور فى وجهه» يعنى هرگاه زيد بن على را مى ديدم فروغ نور را در صورتش مشاهده مى كردم.(۱۹)


همسران وى

او در طول زندگى خود سه زن عقدى و سه كنيز داشت اولين همسرى كه زيدعليه‌السلام انتخاب كرد «ريطه» دختر ابى هاشم عبداللّه بن محمّد حنفيه بود، اين زن از بانوان با شخصيت و بنام بنى هاشم بود، او در اواخر عمر دو زن ديگر در شهر كوفه اختيار كرد.(۲۰)


فرزندان زيد

او داراى چهار فرزند پسر بود كه هر يك خود شخصيتى برازنده و عالم و مجاهد بودند، به نامهاى يحيى، (كه مادرش ريطه است) عيسى، حسين و محمّد (كه مادر اين سه نفر كنيز بودند).

و ما، در همين كتاب (فصل شانزدهم) شرح حال آنها را به تفصيل نگاشته ايم.


فصل دوم : تولد


تاريخ ولادت

روز ولادت «زيد» به هيچ وجه مشخص نيست و بين مورخين در سال ولادتش نيز اختلاف است.

ابن عساكر (متوفاى ۵۷۱ ه‍ ق) سال تولد او را ۷۸ ه‍ ق مى داند(۲۱) و مورخ ديگر به نام ممحلى (متوفاى ۶۵۲ ه‍ ق) سال ولادت او را ۷۵ ه‍ ق ياد مى كند(۲۲) و برخى سال ميلاد او را سنه ۸۰ پنداشته اند.(۲۳)

گرچه دانشمند بزرگ شيعه، شيخ مفيد(۲۴) يادى از سال ولادت او نكرده، امّا نتيجه كلام وى مؤ يد قول ابن عساكر در تهذيب است، زيرا روايات متفق است كه عمر گرانمايه حضرت زيدعليه‌السلام در موقع شهادت ۴۲ سال بود(۲۵) و شيخ مفيد سنه شهادت او را ۱۲۰ ه‍ ق مى داند. بنابراين بايد سال ولادت او سنه ۷۸ باشد.

امّا شيخ مفيد در كتاب ديگرش « (مسارالشيعه)» سال شهادت او را سنه ۱۲۱ اول صفر ذكر مى كند و ظاهرا اين تاريخ را اختيار كرده است.(۲۶)

در مقدمه كتاب «مسند امام زيد»(۲۷) در شرح حال حضرت زيد بن علىعليه‌السلام سال ولادت او را ۷۶ هجرى و سال شهادت را ۱۲۲ و مدت عمر حضرتش را ۴۶ سال مى داند و شيعيان زيدى اكثرا اين تاريخ را معتبر مى دانند.

و بعضى سال ولادت او را ۶۶ يا ۶۷ دانسته اند(۲۸) و دليل مى آورند كه چون مختار در سال ۶۷ به شهادت رسيد، لذا معقول نيست او در سال هاى پس از ۶۷، مادر زيد را به امام سجادعليه‌السلام هديه داده باشد.


نظر ما

در تعيين سال ولادت حضرت زيدعليه‌السلام مى توان نظريه ديگرى را ارائه داد كه بيشتر مقرون به حقيقت است و تا اندازه اى اطمينان آور است و آن سال «۷۹ ه‍ ق» است.

به اين بيان : همانطورى كه در صفحه قبل اشاره شد اكثر علماى علماى بزرگ و مورخين معتبر در اين مطلب اتفاق نظر دارند كه، عمر مبارك زيد ۴۲ سال بوده و سنه شهادت او را ۱۲۱ ه‍ ق. مى دانند، مانند:

شيخ طوسى(۲۹) شيخ مفيد(۳۰) مسعودى(۳۱) ابوالفرج اصفهانى(۳۲) طبرى(۳۳) و « نقدالرجال»(۳۴) و جمع ديگرى از مورخين و محدثين.

از اين اقوال مى توان اطمينان حاصل كرد كه سال شهادت زيد بن على «۱۲۱ ه‍ ق. » بوده و اگر مقدار عمر حضرتش را كه ۴۲ سال است از اين مدت كم كنيم، سال ولادت(۷۹) بدست مى آيد. « واللّه اعلم.»


نور اميد

زيد در زمانى سخت و دوره اى وحشت بار چشم به جهان گشود، در زمانى كه بنى اميه در اوج قدرت و عمالشان يكه تاز ميدان كشور وسيع اسلامى آن روز بودند.

در آن زمان، آزاديخواهان و انقلابيون علوى بالا خص بزرگ آنان و تنها يادگار امام حسينعليه‌السلام يعنى امام على بن الحسينعليهما‌السلام در فشار سخت سياسى بودند و تمام حركات و سكنات حضرتش در كنترل عمال كثيف حكومت بود، نه تنها او از بيان احكام الهى ممنوع بود، بلكه تماس هاى او با افراد هم در كنترل آنان بود.

زيد بن علىعليه‌السلام در دوره اى پا به عرصه وجود نهاد كه ملت در بند كشيده مسلمان آن روز آرزوى فرمانده اى انقلابى، مخصوصا از خاندان علتىعليه‌السلام را در دل مى پروراند.

او در زمانى متولد شد كه كوچكترين قيام مسلحانه علنى توسط ائمه دينعليهم‌السلام سبب از هم پاشيدن تمام آمال شيعيان و انقلابيون و در نتيجه محروم ماندن مردم از وجود ائمه معصومعليهم‌السلام و بى نظير خويش مى شد، و حتى كمترين اثرى از اسلام واقعى باقى نمى ماند.

در اين شرايط سخت احتياج به فرماندهى لايق و ارزنده از دودمان نمونه ابوطالب در همه جا محسوس بود و بايد فرد بارزى از ايشان با صلاحديد امام به نحو سرى و تاكتيكى، فرماندهى رسمى نبرد مسلحانه را به عهده بگيرد.

آرى، در يك چنين محيط حساس و پر خفقان و در سحرگاه يكى از روزها يعنى هنگام طلوع فجر نورى در خانه كوچك امام على بن الحسينعليهما‌السلام در مدينه، محله بنى هاشم درخشيد، و ولادت نوزادى را بشارت داد(۳۵) و اين نور بعدا نه تنها دلهاى تاريك و ماءيوس و يا خانه ها و كوچه ها و قريه ها و شهرها و بازداشتگاه ها و زندان ها را روشن ساخت، بلكه اين اشعه از فراز قرون و اعصار گذشت، و براى هميشه چون مشعلى تابناك و جاويد در قلب انقلابيون مسلمان درخشيدن گرفت و به قوت روشنائى خود راه تاريك و پر پيچ و خم نهضت هاى اصيل اسلامى را منور ساخت.


رؤ ياى امام چهارمعليه‌السلام

«ابوحمزه ثمالى» يكى از ياران وفادار و نزديك امام چهارعليه‌السلام است و دعاى مفصل معروف ابى حمزه ثمالى را از امام آموخت، او يكى از رجال برجسته علم و حديث و از فقهاى عاليقدر اسلام بشمار مى رود(۳۶) و بسيار مورد علاقه امام چهارمعليه‌السلام بود.

ابوحمزه مى گويد:(۳۷) سالى عازم زيارت خانه كعبه شدم و از آنجا به مدينه مشرف شدم تا خدمت مولايم امام سجاد برسم و تجديد عهد و عرض ارادتى كنم، به همين منظور به خانه امام رفتم و در زدم، پس از اذن ورود در اطاقى نشستم، امام نزد من آمد، و پس از سلام و احوالپرسى و اندكى وقت، حضرتش با حالتى صميمانه لب را به سخن گشود و فرمود:

اباحمزه، خوابى ديده ام برايت تعريف كنم، خواب ديدم مثل اينكه داخل بهشت هستم و در آنجا از همه نعمتهاى بهشتى برخوردار بودم، از جمله حوريه اى زيبا برايم آوردند، كه هيچگاه به زيبايى او احدى را نديده بودم، در همين حال كه من بر جايگاه مخصوص خود تكيه زده بودم، و لحظاتى از معاشرت من با آن حوريه گذشته بود، كه ناگهان صدايى به گوشم رسيد كه مى گويد: اى على بن الحسين، زيد براى تو مبارك باد و سه مرتبه اين بشارت غيبى را شنيدم.(۳۸)

روز بعد از آن خواب، صداى در بلند شد و شخصى كنيزى زيبا را به خدمت امام آورد و گفت : اين را مولايم مختار براى شما فرستاده است.(۳۹)

(مجلسى (ره) همين خبر را با تفصيلى بيشتر و اضافاتى نقل مى كند.)(۴۰)

ابوحمزه در ضمن نقل رؤ ياى امام چهارمعليه‌السلام اضافه مى كند كه :

سال بعد باز به حج رفتم و از آنجا عازم مدينه شدم و به خدمت مولايم رسيدم، دق الباب كردم در را برايم گشودند، ناگهان چشمم به امام افتاد در حالى كه نوزادى زيبا در آغوش داشت، من از اين منظره خوشحال شدم و حضرت بلافاصله اين آيه را برايم تلاوت فرمود: « هذه تاءويل رؤ ياى قد جعلها ربى حقا» يعنى اين تعبير خواب منست كه خداوند آنرا حق قرار داد(۴۱) و اضافه كرد: اين فرزند من زيد است.(۴۲)


نامگذارى

مساءله نامگذارى در اسلام، اهميت زيادى دارد، روايات فراوانى از پيشوايان ما در اين زمينه رسيده كه سفارش فرموده اند هميشه نامهاى خوب و شايسته را براى فرزندان خود انتخاب كنيد، براى نمونه نظر شما را به چند خبر در پاورقى صفحه جلب مى نماييم.(۴۳)

لذا، امام چهارمعليه‌السلام براى انتخاب نام نوزاد عزيزش از قرآن استمداد مى جويد، به همين منظور امام قرآن را به نحو تفاءل گشود و خيره خيره به صدر آن نگريست، گويى امام دنبال گمشده اى مى گردد، باز قرآن را بست و دوباره آن را گشود و در آيه صدر صفحه به دقت نظر كرد.

عجيب است، اين آيات كه امام براى انتخاب نام كودكش مى بيند، همه، آيات جنگ است و جهاد، آيه قتل است و شهادت آيه كشتن است و كشته شدن، آيه نبرد است و انقلاب.

خدايا چه سرى است، دفعه اول بالاى صفحه قرآن اين آيه بود: « فضل اللّه المجاهدين على القاعدين»(۴۴) يعنى خداوند، پيكار كنندگان را بر راحت طلبان و خانه نشينان برترى بخشيد.

و در دفعه دوم كه امام قرآن را گشود، آيه صريح تر و تكان دهنده تر از دفعه اول آمد، و آن اين آيه بود: « ان اللّه اشترى من المؤ منين اءنفسهم و اموالهم بان لهم الجنة، يقاتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التورية و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من اللّه، فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم. »(۴۵) خداوند جان و مال مؤ منان را خريد، به اينكه براى آنان است بهشت جاويد، آنانكه در راه خدا پيكار مى كنند و مى كشند و كشته مى شوند، وعده اى است حق بر خدا در تورات و انجيل و قرآن، و كيست وفا كننده تر به عهد از خدا، پس به اين معامله تان دلشاد باشيد، و اين همان رستگارى بزرگ است.


اين همان زيد است

امام قرآن را بست، و با چهره اى آرام و مطمئن، سه مرتبه فرمود: « هو واللّه زيد... » به خدا قسم اين همان زيد است !!

و از آن پس او را به نام «زيد» خواندند.(۴۶)

آرى امام، بارها از پدرش، امام حسينعليه‌السلام و او از اميرالمؤ منين او نيز از رسول خدا مكرر نام زيد را شنيده بود، و مى دانست كه سخن جدش ‍ از روى هوا و هوس نيست و گفته هاى او راست و درست است، و به اين نكته توجه داشته كه فرزند رشيد و مجاهدى از او به وجود مى آيد، و در راه خدا به شهادت مى رسد و اين فرزند را پيامبر و پدرانش به نام زيد خوانده اند.

لذا امام با تطبيق آيات و جهاد و شهادت با پيشگوئى هاى جد و پدرانش ‍ يقين حاصل مى كنند كه اين همان زيد است، اين همان انقلابى شهيدى است كه خداوند نام او را تعيين كرده و جبرئيل آن را به پيامبر گفته و رسول خدا مكرر او را به اين نام ياد كرده است، اين مطلب را علامه مجلسى در رساله « مفتاح الغيب» يادآور شده است.

اخطب خوارزم در مقتل مى گويد: موقعى حضرت زيدعليه‌السلام متولد شد امام پس از آن استخاره فرمود: « عزيت عن هذا المولود و انه لمن الشهداء» يعنى من از اين مولود مفتخر گشتم، و او از شهيدان است.(۴۷)

اين همان كودكى است كه قبلا پيامبر اسلام اسم وى را تعيين كرده و نام او را با عظمت و مهر ياد كرده است.(۴۸)

و ائمه دين بارها اين نام را به زبان جارى مى كردند و ولادت و ظهور و قيام وى را بشارت مى دادند.

اين همان فرزندى است، كه اميرالمؤ منين قبلا بشارت ظهور و قيام او را داده و مردم را به ياريش تحريك مى كند(۴۹) و در مواردى با دل پر غم و چشم اشكبار از او ياد و تجليل مى كند.(۵۰)

اين همان فرزندى است كه، امام سجاد بارها يادآور مى شد.(۵۱)

اين همان عالم شب زنده دارى است كه مقام او در ميان شهداء در صحنه قيامت مى درخشد.(۵۲)

اين همان فقيه مسؤ ولى است كه آثار فراموش شده اسلام را احياء مى كند و بخاطر امر به معروف و نهى از منكر مى جنگد.(۵۳)

اين همان جانباز سلحشورى است كه نبرد او سرمشق همه انقلابيون و مبارزين است.(۵۴)

اين همان عابد و همراه قرآن است كه او را لقب « حليف القرآن» دادند.(۵۵)

اين همان، در خون غلتيده راه حقى است كه بخاطر نجات توده ها از بند اسارت و تغيير رژيم غاصب وقت و تشكيل حكومت علوى و تفويض آن به امام صادق، جام شهادت مى نوشد.(۵۶)

اين همان برهم زننده حكومت ننگين بنى اميه و متزلزل كننده بنيان ظلم و جنايت است و همان جسد سوخته ايست كه خداوند بعد از او اذن به هلاكت بنى اميه داد.(۵۷)

اين همان قهرمان دليرى است كه فداكاريها و شجاعت او در تاريخ ضرب المثل است.(۵۸)

اين همان فرزند عزيزيست كه امام چهارم او را چون جان شيرين به بغل مى گيرد و مى بوسد و دوست دارد.(۵۹)

اين همان، مجاهدى است كه امام باقر به وجودش افتخار مى كند.(۶۰)

اين همان، شهيد عزيزيست كه امام صادق به ياد او اشك مى ريزد.(۶۱)