شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام0%

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده: سید ابو فاضل رضوی اردکانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21809
دانلود: 5637

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21809 / دانلود: 5637
اندازه اندازه اندازه
شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده:
فارسی

چهره درخشان فرزندان پاك پيامبر كه مدافعان راستين اين مكتب بودند، در تاريخ پر هيجان شيعه مى درخشد.
رهبران و پيشوايان شايسته شيعه گاهى با جهاد، و گاهى با سكوت و گاهى با نبرد مسلحانه، در حفظ و عظمت ميراث پيامبر كه قرآن و عترت و سنت بود و به تعبير واقعى آن «تشيع» است كوشيدند.
نهضتها و قيام هاى خونين آنان بيش از هر عامل ديگر به مكتب جان و حركت داد.
و در اين ميان قيام خونين و نهضت ثمربخش زيد بن على عليه‌السلام شعله اى درخشان و گرم بود كه پايه هاى حكومت هاى پوشالى خلفاى غاصب را لرزاند و به شيعيان نور و حركت و گرمى بخشيد.


فصل يازدهم : شعرائى در عزاى زيد شعر سروده اند

« من قال فينا بيت شعر بنى اللّه له بيتا فى الجنة». (الغدير» ج ۲ ص ۳)

ترجمه : هر كس درباره ما «اهل بيت» شعرى بسرايد، خداوند در مقابل هر بيت آن بيتى (قصرى) در بهشت به او خواهد داد.


اثر انقلاب در اشعار سخن سرايان

زيد بن علىعليهما‌السلام در راه دفاع از مبادى اسلام و كيان دين و نجات مسلمين قيام كرد و در اين راه مقدس به شهادت رسيد، به همين جهت ياد او از دل هيچ مسلمان آزاده و معتقدى بيرون نمى رود و بايد هم چنين باشد، بلى شاءن مبارزين راه خدا آن كسانى كه : « ضحوا بانفسهم فى سبيل اللّه»(۵۶۰) ، جان خود را فداى اسلام كردند، همين است.

« و كان استشهاده مصدر وحى للشعراء»(۵۶۱) ، شهادت زيد، الهام بخش سرايندگان آزاده بود.

لذا شعراء و سخن سرايان متعهد ذوق سليم خود را در راه هدف و بيدارى مسلمين و تجليل از رهبران فداكار بشر و انقلابيون آزاده به كار گرفتند. و شعراى با هدف و مسؤ ول آن عصر و پس از آن اشعار و سخنانى محرك جانسوز و انقلابى در رثاى زيد سرودند كه ما نام بعضى از آنان را در اينجا يادآور مى شويم.


شعراى آزاده اى كه درباره زيدعليه‌السلام
شعر و مرثيه سروده اند

۱ - «كميت بن زيد بن خنيس»،

كنيه اش (ابومستهل) او يكى از شعراء آزاده و حق گويان با هدفى بود، كه : ذوق سليم و قريحه خدادادى خود را در راه خدا و حقگويى و مرام مقدسش بكار برد.

او مى توانست چون ديگر شاعران دربارى و متملق و چاپلوس و بى شخصيت، از حاشيه نشينان و كاسه ليسان سلاطين بنى اميه باشد، و از همه مزاياى زندگى استفاده كند امّا كميت، مرد بود، زندگى با شرافت و عزت و حقگويى و هدف را بر همه چيز ترجيح مى داد.

او در سال شهادت امام حسينعليه‌السلام ديده به دنيا گشود (سال ۶۱ بعضى سال ۶۰ مى دانند) بيشتر ايام زندگى سراسر افتخار خود را در زندان ها و مخفيگاه ها شكنجه گاه ها به سر برد، و عاقبت هم به خاطر طرفدارى از اهل بيتعليهم‌السلام و گرايش به حكومت علوى و مخالفت با رژيم غاصب بنى اميه در سال ۱۲۷ ه‍ ق در زمان حكومت مروان بن محمّد اموى به شهادت رسيد، و خون گرم مقدس اين شاعر آزاده در راه هدف انقلابى و عاليش ريخته شد، سلام و درود ما به روان پاك او باد.

علامه مجلسى از « (كفاية الاثر)» نقل مى كند كه (ورد) فرزند كميت از پدرش نقل مى كند كه گفت : بر امام باقرعليه‌السلام وارد شدم و عرض ‍ كردم : آقايم، من ابياتى را درباره شما سروده ام اجازه مى فرمائيد بخوانم؟؟

امام فرمود: ايام البيض ؟!

گفتم : اين اشعار را فقط در مدح شما گفته ام و چيز ديگرى نيست، من اشعارى خواندم، كه در عزاى اهل بيت پيامبر بود، و امام به شدت گريست، آنگاه حضرتش مطالبى در ثواب گريه و خواندن مرثيه در سوگوارى خاندان پيامبر بيان فرمود.

سپس امام دست مرا گرفت و گفت : « اللهم اغفر للكميت ما تقدم من ذنبه و ما تاءخر» پروردگارا، گناهان گذشته و آينده كميت را ببخش.(۵۶۲)

خواننده محترم اگر مايل باشند قسمتى از سرگذشت و اشعار كميت را بدانند به كتاب « (الغدير» ج ۲ ص ۲۱۱) مراجعه فرمايند.

كميت، در قصيده (هاشميات) خود اشعارى درباره زيدعليه‌السلام و فرزند او حسين بن زيد دارد كه، مطلع آن در مدح بنى هاشم است. و به اين شعر آغاز مى شود:

الاهل عم فى رايه متاءمل ؟

و هل مدبر بعد الاساءة مقبل ؟

و علاوه بر آن قصيده، اشعار ديگرى دارد كه مى گويد:

يعز على احمد بالذى

اصاب ابنه امس من يوسف(۵۶۳)

خبيث، من العصبه الاخبثين

و ان قلت : زانين، لم اقذف(۵۶۴)

يعنى : ناگوارست بر احمدصلى‌الله‌عليه‌وآله آنچه از يوسف به فرزندش ‍ رسيد، او پليدى است از گروه بدترين پليدها، و اگر گويم زناكارند تهمت ناروا نزده ام.

۲ - سيد حميرى(۵۶۵)

نام او (اسماعيل) فرزند (محمّد) لقب (حميرى) او به (سيدالشعراء» سرور شاعران معروف است، و جلالت و مقام او ظاهر و هويدا است، او مردى عالم و حاضر جواب بود.

روزى امام صادقعليه‌السلام او را ملاقات كرد و به او فرمود: « سمتك امك سيدا و وفقت فى ذلك انت سيد الشعراء». » مادرت ترا (سيد) نام نهاد و تو توفيق اين نام را يافتى، آرى تو آقاى شاعرانى.

علامه، در مقام تجليل از اين شاعر آزاده مى فرمايد:

« ثقة جليل القدر عظيم الشاءن و المنزلة (رحمة اللّه تعالى)» او مورد وثاقت و جليل القدر و عظيم الشاءن و والا مرتبه است خداى او را رحمت كند.

تمام همّ او به شعر سرودن در فضائل اميرالمؤ منين و اهل بيت پاكش بود به طورى كه صاحب كتاب (اغانى) از مدائنى نقل مى كند كه روزى سيد گفت هر كس فضيلتى از اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل كند كه من در آن شعرى نگفته باشم اسم را به او جايزه مى دهم، و مردم دسته دسته هر چه كه از فضائل علىعليه‌السلام در نظر داشتند و شنيده و يا نوشته بودند آوردند، و سيد درباره همه آنها شعر سروده بود، تا اينكه يك عربى آمد و فضيلتى را نقل كرد كه سيد در آن زمينه شعرى نگفته بود و اسبش را به او جايزه داد و اشعارى سرود. مى گويند اشعار (ميميات) سيد را با شترها حمل مى كردند.

و او از مجلسى كه در آن فضائل آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله ياد نمى شد بدش مى آمد و مى گفت :

انى لاكره ان اطيل بمجلس

لاذكر فيه لا ل محمّد (ص)

من كراهت دارم از مجلسى كه در آن يادى از دودمان محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله در ميان نباشد.


قصيده عينيه سيد

اين قصيده يكى از معروف ترين و بهترين آثار شعرى سيد به شمار مى رود، اين قصيده را سيد، بعد از شهادت زيدعليه‌السلام در محضر امام صادقعليه‌السلام سروده، مطلع اين قصيده با اين بيت آغاز مى شود:

لام عمر و باللوى مربع

طامسة اعلامها بلقع

در « (بحارالانوار)» از امام هشتم روايت شده كه حضرتش پيامبر را در عالم خواب ديد، و على و فاطمه و حسن و حسينعليهم‌السلام نيز همراه پيامبر بودند، و سيد جلو آنان نشسته و همين قصيده را مى خواند.

موقعى كه سيد از خواندن آن فارغ شد، پيامبر روبه فرزند عاليقدرش امام رضاعليه‌السلام نمود و فرمود: « احفظ هذه القصيدة و مر شيعتنا بحفظها و اعلم ان من حفظها و ادمن قرائتها ضمنت له الجنة على اللّه تعالى». » (اين قصيده را حفظ كن و به شيعيان ما دستور بده آن را حفظ نمايند. و آنان را آگاه كن كه هر كس آن را حفظ نمايد و به خواندن آن مداومت كند، من بهشت خداوند را براى او ضمانت مى نمايم.)

سيد در سال ۱۷۹ در بغداد چشم از جهان بست.

و حكايت شده كه بعد از مرگ سيد، حدود هفتاد هزار كفن ارزنده از طرف بزرگان و شخصتيهاى معروف اسلام براى كفن كردن او فرستاده شده امّا هارون الرشيد خليفه عباسى همه آن كفن هاى قيمتى را به صاحبانش ‍ برگرداند. و خود يك كفن ارزنده را به او پوشاند.(۵۶۶)

از جمله قصايد معروف سيد، اشعارى است كه در رثاء حضرت زيد بن علىعليه‌السلام و سب دشمنان اهل بيت سروده است، و چند شعر آن در اينجا نقل مى شود:

بت ليلى مسهدا

ساهر الطرف مقصدا

و لقد قلت قولة

و اطلت التبلدا

لعن اللّه حوشبا

و خراشاو مزبدا

و يزيدا فانه

كان اعتى واعندا

الف الف و الف الف

من اللعن سرمدا

انهم حاربوا الاله

و آذوا محمدا

شركوا فى دم المطهر

زيد تعندا

ثم عالوه فوق جذع

صريعا مجردا

يا خراش بن حوشب(۵۶۷)

انت اشقى الورى غدا(۵۶۸)


اسماعيل، از گفتارت متشكريم !

حافظ مرزبانى در حالات سيد حميرى نقل مى كند كه :

فضيل گفت : بعد از شهادت زيدعليه‌السلام خدمت امام صادقعليه‌السلام رسيدم و حضرتش سخت مى گريست، و مى فرمود: خدا زيد را رحمت كند، او عالمى درستكار بود، و اگر پيروز مى شد مى دانست حكومت را به كى بسپارد.

فضيل مى گويد: عرض كردم : اجازه مى فرمائيد شعر سيد را برايتان بخوانم؟

فرمود: كمى صبر كن.

بعد امام دستور داد، پرده هايى زدند و در اطاق ها را غير از يك در باز كردند.

سپس فرمود: بفرما بخوان.

من آن اشعار معروف سيد را خواندم كه مى گويد:(۵۶۹) « لام عمرو باللوى مربع » تا آخر.

فضيل ۱۳ بيت آن را در مجلس براى امام خواند، و مى گويد: موقعى شعرها را مى خواندم، صدايى از پشت پرده در ميان شيون زنان به گوشم رسيد، كه مى گفت :

اسماعيل(۵۷۰) از گفتارت متشكرم.

من به امام عرض كردم : مولايم، معروف است سيد شراب مى خورد!!

فرمود: كسى چون او، توبه، نجاتش مى دهد، بر خداوند سخت نيست كه گناهان دوستداران ما و مدح كننده ما را ببخشد.(۵۷۱)

و باز فضيل رسان مى گويد: بعد از شهادت حضرت زيدعليه‌السلام براى عرض تسليت خدمت برادرزاده اش امام صادقعليه‌السلام رسيدم.

عرض كردم : آقا جان اجازه مى فرمائيد شعر سيد(۵۷۲) را برايتان بخوانم؟

فرمود: بخوان.

من آن قصيده معروف سيد را خواندم كه با اين اشعار شروع مى شد: « فالناس يوم البعث راياتهم»(۵۷۳)

۳ - سديف بن ميمون، در قصيده اش مى گويد:(۵۷۴)

لاتقيلن عبد شمس عثارا

و اقطعوا كل نحلة و غراس

واذكروا مصرع الحسين و زيد

و قتيلا بجانب المهراس(۵۷۵)

۴ - مرثيه فضل بن عباس بن عبدالرحمن در عزاى زيدعليه‌السلام (۵۷۶)

الاياعين لاترق وجودى

بدمعك ليس ذاحين الجمود(۵۷۷)

غداة ابن النبى ابوحسين

صليب بالكناسة فوق عود(۵۷۸)

يظلل على عمودهم و يمسى

بنفسى اعظم فوق العمود(۵۷۹)

تعدى الكافر الجبار فيه

فاءخرجه من القبر اللحيد(۵۸۰)

فظلوا ينبشون اباحسين

خضيبا بينهم بدم جسيد(۵۸۱)

فطال به تلعبهم عتوا

و ما قدروا علتى الروح الصعيد(۵۸۲)

و جاور فى الجنان بنى ابيه

و اجدادا هم خير الجدود(۵۸۳)

فكم من والد لابى حسين

من الشهداء اوعم شهيد(۵۸۴)

و من ابناء اعمام سيلقى

هم اولى به عند الورود(۵۸۵)

دماء معشر نكثوا اباه

حسينا بعد توكيد العهود(۵۸۶)

فسار اليهم حتى اتاهم

فما رعوا علتى تلك العقود(۵۸۷)

و كيف تضن بالعبرات عينى

و تطمع بعد زيد فى الهجود(۵۸۸)

و كيف لهاالرقاد و لم ترانى

جياد الخيل تعدو بالاسود(۵۸۹)

تجمع للقبائل من معد

و من قحطان فى حلق الحديد(۵۹۰)

كتائب كلما اردت قتيلا

تنادت : ان الى الاعداء عودى(۵۹۱)

بايديهم صفائح مرهفات

صوارم اخلصت من عهد هود(۵۹۲)

بها نشفى النفوس اذا التقينا

و نقتل كل جبار عنيد(۵۹۳)

و نحكم فى بنى الحكم العوالى

و نجعلهم بها مثل الحصيد(۵۹۴)

و ننزل بالمعطيين حربا

عمارة منهم و بنوالوليد(۵۹۵)

و ان تمكن صروف الدهر منكم

و ما ياتى من الامر الجديد(۵۹۶)

نجازيكم بما اوليتمونا

قصاصا او نزيد على المزيد(۵۹۷)

و نترككم بارض الشام صرعى

وشتى من قتيل او طريد(۵۹۸)

تنوء بكم خوامعها و طلس

و ضارى الطير من بقع و سود(۵۹۹)

و لست بآيس من ان تصيروا

خنازيرا و اشباه القرود(۶۰۰)

۵ - مرثيه ابوتميلة الابار در عزاى زيدعليه‌السلام (۶۰۱)

اباالحسين اعار فقدك لوعة

من يلق ما لقيت منها يكمد(۶۰۲)

فغدالسهاد و لوسواك رمت به

الاقدار حيث رمت به لم يشهد(۶۰۳)

و نقول : لاتبعد، و بعدك دؤ نا

و كذاك من يلق المنية يبعد(۶۰۴)

كنت المؤ مل للعظائم و النهى

ترجى لامر الامة المتاءود(۶۰۵)

فقتلت حين رضيت كل مناضل

و صعدت فى العلياء كل مصعد(۶۰۶)

فطلبت غاية سابقين فنلتها

باللّه فى سير كريم المورد(۶۰۷)

و ابى الاهك ان تموت و لم تسر

فيهم بسيرة صادق مستنجد(۶۰۸)

و القتل فى ذات الاله سجية

منكم واحرى بالفعال الامجد(۶۰۹)

و الناس قد امنوا و آل محمد

من بين مقتول و بين مشرد(۶۱۰)

نصب اذا اءلقى الظلام ستوره

رقد الحمام، وليلهم لم يرقد(۶۱۱)

يا ليت شعرى و الخطوب كثيرة

اسباب موردها و ما لم يورد(۶۱۲)

ماحجة المستبشرين بقتله

بالامس او ما عذراهل المسجد(۶۱۳)

۶ - جيب بن جدر هلالى

جيب بن جدر هلالى شاعر خوارج(۶۱۴) در مرثيه زيدعليه‌السلام و نيرنگ مردم كوفه چنين سرايد:

ياباحسين و الامور الى مدى

اولاد درزة اسلموك و طاروا

ياباحسين لوشراة عصبابة

علقتك كان لوردهم اصدار

و نيز مى گويد:

اولاد درزة اسلموك مبللا

يوم الخميس لغير ورد الصادر

تركوا ابن فاطمة الكرام تقوده

بمكان مسلمة تعين الناظر

۷ - ابن حماد گويد:(۶۱۵)

و دليل ذلك قول جعفر عندما

عزى بزيد قال كالمستعبر

لو كان عمى ظافرا لوفى بما

قد كان عاهد غير ان لم يظفر

۸ - اشعار يحيى بن زيدعليه‌السلام (۶۱۶)

خليلى عنى بالمدينة بلغا

خليلى عنى بالمدينة بلغا

بنى هاشم اهل النهى و التجارب

فحتى متى مروان يقتل منكم

خياركم والدهر جم العجائب

و حتى متى ترضون بالخرق منهم

و كنتم اباة الخسف عند التحارب

لكل قتيل معثر يطلبونه

و ليس لزيد بالعراقين طالب

اى دوست پيام مرا در مدينه به بنى هاشم آن مردان با خرد و تجربه برسان (و بگو) تا كى بنى مروان از خوبان شما را بكشد و روزگار پر شگفت است، تا كى با بدرفتارى و عهد شكنى آنان تن در دهيد و حال آنكه شما آزاد مردان در كارزاريد براى هر شهيدى خوانخواهى است، امّا براى زيد در عراق و حجاز خوانخواهى نيست.

۹ - اشعار صاحب بن عباد(۶۱۷)

بدى من الشيب فى راسى تفاريق

و حال للهو تمحيق و تطليق

هذا فلا لهو من هم يعوقنى

بيوم زيد و بعض الهم تعويق

لها راى ان حق الدين مطرح

و قد تقمسه نهب و تمحيق

و ان امر هشام فى تفرعنه

يزداد شرا و ان الرجس تنديق

قال الامام بحق اللّه تنهضه

محجة الدين ان الدين مرموق

يد عوالى ما دعى آباءه زمنا

اليه و هو بعين اللّه مرموق

۱۰ - در « تحفة الراغب» اين دو بيت در مرثيه زيدعليه‌السلام آمده است:

مصيبة زيد انها لعظيمة

اذا ذكرت يوما نسيت المصائبا

قتيلا نيبشا بارزا فوق جذعه

بوجنته يلقى الظبا و القواظبا

مصيبت و اندوه از دست رفتن زيد بسيار بزرگ است، موقعى كه به ياد آن افتى ديگر مصائب فراموش كنى.

آن كشته اى كه قبرش را نبش كردند و دارش زدند و در پيشانى او اثر زخم تير بود.(۶۱۸)

۱۱ - ابومحمّد عبدى كوفى مى گويد:(۶۱۹)

حسبت امية ان سترضى هاشم

عنها و يذهب زيدها و حسينها

كلا و رب محمّد و الهه

حتى تباع سهولها و حزونها

و تذل ذل حليلة لحليلها

بالمشرفى و تسترد ديونها

۱۲ - شيخ يعقول نجفى سرايد:

يبكى الامام لزيد حين يذكره

و ان زيدا بسهم واحد ضربا

فكيف حال على بن الحسين و قدت

راءى ابنه لنبال القوم قد نصبا

۱۳ - و شيخ صالح كواز گويد:

و زيد و قد كان الاباء سجية

لابائه الغر الكرام الاطايب

كان عليه القى الشبح الذى

تشكل فيه شبه عيسى لصالب

۱۴ - سيد محمّد اعرجى قصيده اى كه ۱۹ بيت است در رثاء زيدعليه‌السلام دارد كه مطالع آن اين شعر است :

خليلى عوجابى على ذلك الربع

لاسقيه ان شح الحياها طل الدمع

۱۵ - و ميرزا محمّد على اردوبادى قصيده اى كه(۲۵ بيت است) در مدح و عزاى زيد دارد كه اول آن اين شعر است :

ابت علياؤ ه الا الكرامة

فلم تقبرله نفس مضامه

۱۶ - سيد على نقى تقوى لكهنوئى در مرثيه زيد اشعارى(۲۲ بيت است) دارد كه مطالعش اين شعر است :

ابى اللّه للاشراف من آل هاشم

سوى ان يموتوا فى ظلال الصوارم

۱۷ - شيخ جعفر نقدى در مرثيه زيدعليه‌السلام گويد: ۳۱ بيت است.

يا منزل بالبلاغيبن ارسمه

يبكيه شجوا على بعد متيمه(۶۲۰)