شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام0%

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده: سید ابو فاضل رضوی اردکانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21819
دانلود: 5637

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21819 / دانلود: 5637
اندازه اندازه اندازه
شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

شخصيت و قيام زيد بن على علیه السلام

نویسنده:
فارسی

چهره درخشان فرزندان پاك پيامبر كه مدافعان راستين اين مكتب بودند، در تاريخ پر هيجان شيعه مى درخشد.
رهبران و پيشوايان شايسته شيعه گاهى با جهاد، و گاهى با سكوت و گاهى با نبرد مسلحانه، در حفظ و عظمت ميراث پيامبر كه قرآن و عترت و سنت بود و به تعبير واقعى آن «تشيع» است كوشيدند.
نهضتها و قيام هاى خونين آنان بيش از هر عامل ديگر به مكتب جان و حركت داد.
و در اين ميان قيام خونين و نهضت ثمربخش زيد بن على عليه‌السلام شعله اى درخشان و گرم بود كه پايه هاى حكومت هاى پوشالى خلفاى غاصب را لرزاند و به شيعيان نور و حركت و گرمى بخشيد.


فصل سوم : پيشگوئيهاى پيشوايان درباره زيد


پيشگوييهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

نام مقدس زيدعليه‌السلام و خصوصيات فضائل و قيام و شهادت حضرتش قبلا به وسيله پيامبر اسلام و ائمه معصومين پيشگويى شده بود، و روايات متعددى در اين زمينه در دست است كه اينك ملاحظه مى فرماييد، و ما براى توجه بيشتر خوانندگان عزيز عين اين روايات را در پاورقى مى آوريم.


زيد و يارانش بدون حساب داخل بهشت مى شوند

۱ - روزى پيامبر اسلام خطاب به فرزند عزيزش، حسينعليه‌السلام فرمود: اى حسين، از صلب تو مردى خارج مى شود بنام زيد.

سپس پيامبر به فضائل و شخصيت زيد و همرزمانش اشاره مى كند و مى فرمايد: (او و يارانش در روز قيامت، مقام مشخص و برتر از همه دارند و بر همه مردم مقدمند، آنان با صورتهاى نورانى و چهره هايى گلگون بدون حساب داخل بهشت مى شوند.(۶۲)

۲ - و در جاى ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله قيام و شهادت و مكان شهادت و به دار زدن او را خبر مى دهد و سپس با جملاتى رسا و سنگين به مقام معنوى و درجات عاليه اخروى زيدعليه‌السلام اشاره مى كند و مى فرمايد: او قيام مى كند، و در كوفه به شهادت مى رسد و در كناسه به دارش مى زنند، و بعد از دفن، دشمنان، بدن او را از قبر خارج مى سازند، درهاى آسمان براى عروج روحش گشوده مى گردد و فرشتگان آسمان و اهل زمين از روح او شاد مى گردند.(۶۳)


همنام زيد

۳ - زيد بن علىعليهما‌السلام آنقدر محبوب رسول خدا و مورد علاقه حضرتش بود كه حتى پيامبر اسلام به همنام زيد ابراز علاقه مى كند.

روزى حضرتش اشاره به زيد بن حارثه كرد و فرمود: اى زيد، نزديك من بيا، نام تو سبب شده، كه محبتم به تو بيشتر شود، تو همنام محبوبى از اهل بيتم مى باشى.(۶۴)

۴ - و در جاى ديگر پيامبر اسلام شهادت زيد و به دار آويختن حضرتش را خبر مى دهد و سپس مى فرمايد: چشمى كه به عورت او نگاه كند بهشت را نبيند.(۶۵) چون چهار سال بدن مقدس حضرت زيد به نحو دلخراشى به دار آويخته بود و عمال حكومت خون آشام بنى اميه از پائين آوردن و دفن آن جلوگيرى مى كردند.(۶۶)

۵ - ابوذر غفارى، آن صحابى راستين رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى گويد: روزى به خدمت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله مشرف شدم، حضرتش را سخت گريان و متاءثر ديدم، اين حالت مرا منقلب كرد، علت گريه حضرت را پرسيدم، پيامبر در جوابم فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه از صلب فرزندم حسين پسرى به دنيا مى آيد به نام «على» كه در ميان فرشتگان و مقربان الهى او را «زين العابدين» خوانند و از او فرزندى بوجود خواهد آمد به نام «زيد» اين فرزند به مقام شهادت نائل مى شود.(۶۷)

۶ - جرير بن حازم، مى گويد: پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را در عالم رؤ يا ديدم او در حالى كه به درختى كه زيد بن علىعليهما‌السلام را به آن دار زدند و جسد زيد بالاى دار بود تكيه زده بود، پيامبر با حالت متعجب مى گفت : « اهكذا تفعلون بولدى » يعنى آيا با فرزندم چنين رفتار مى كنيد.(۶۸)


اخبار غيبى اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام

۷ - امام اميرالمؤ منينعليه‌السلام در خطبه اى حماسى و پرشور خطاب به مردم، قيام زيد را خبر مى دهد و حتى نام قاتل او را تصريح مى فرمايد و از مردم معاصر زيد مى خواهد كه به يارى او بشتابند، امام در اين خطبه فرمود:(۶۹)

اى مردم، من شما را به حق دعوت كردم، امّا شما سرپيچى كرديد، و از من اطاعت نكرديد، شما را با چوب ادب كردم باز هم سخنم را نپذيرفتيد همانا بعد از من، حكام ستمگرى بر شما مسلط شوند كه با اين عذاب كم قانع نشوند، بلكه شما را با شمشير و تازيانه شكنجه دهند ليكن من، با اين اسباب شما را عذاب نمى كنم، و شكنجه نمى دهم، زيرا هر كس در دنيا، مردم را آزار دهد، خداوند او را در آخرت عذاب مى كند. و نشانه پيش بينى هايم اين است كه : مردى از ناحيه يمن به جانب شما مى آيد و بر شما مسلط مى گردد و بر گرده شما سوار مى شود او عمال و كارمندان را مى گيرد (شايد اشاره به دستگيرى عمال حكومت خالد قسرى به دست يوسف بن عمر باشد) در اين شرايط سخت و اوضاع وحشت انگيز مردى از خاندان ما قيام مى كند، او را يارى كند، زيرا او مردم را به حق مى خواند و قيامش براى نجات شماست.

مردم بعد از خبر، همه مى گفتند: آن مرد از اهل بيت كه قيام مى كند، زيد است، چون قبلا نظير چنين خبر را از پيامبر و اميرالمؤ منين شنيده بودند.(۷۰)


مقام بزرگ

۸ - در اين خبر كه امام سجادعليه‌السلام از پدر بزرگوارش امام حسين (عليه‌السلام ) و او از پدر گراميش اميرالمؤ منين نقل مى كند، مقام والاى حضرت زيد و عظمت قدر و شخصيت بى نظير حضرتش با جملاتى رسا و محكم بيان شده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام به نحوى از حضرت زيد و اصحاب مجاهدش تجليل و توصيف مى فرمايد كه نظير اين رادمردان مبارز بسيار كم در تاريخ بشريت ديده شده است.

امام فرمود(۷۱) در پشت شهر كوفه مردى به نام زيد، قيام مى كند چهره او را ابهتى خاص فرا گرفته و آن، ابهت حكومت و رهبرى است، نه هيچكس از پيشينيان به مقام شامخ او دست يافتند، و نه آيندگان به آن خواهند رسيد، مگر آن كسانى كه چون او عمل كنند و در ايمان و مبارزه راه آن مجاهد بزرگ را پيش گيرند، با وضعيت خاصى روز قيامت او و همرزمان و اصحابش ‍ جلوه گر مى شوند، در دست آنان طومارهايى يا شبيه آن مشاهده مى گردد، و آنان بر سر و گردن مردم (مقامى برتر از ديگران) عبور كنند، فرشتگان به استقبال ايشان آيند و به آنان گويند: اينان، هم پيمانان درستكاران پيشين و دعوت كنندگان بحقند.

بعد امام، به مقام شايسته و رفعت شاءن آن مجاهدان بزرگ اشاره كرده و مى فرمايد:

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز به استقبال آنان مى آيد، و مى فرمايد: فرزندانم، شما به ماءموريت خود عمل نموديد، پس بدون حساب، داخل بهشت شويد.(۷۲)


در اينجا او را به دار مى زنند

۹ - روزى اميرالمؤ منينعليه‌السلام از موضعى كه بعدا در آنجا حضرت زيد را به دار آويختند مى گذشت، حضرت در آن محل قدرى توقف فرمود، بى اختيار به شدت به گريه افتاد، اصحاب و همراهان امام كه اين حالت غير منتظره را از حضرت ديدند، آنان نيز، بى اختيار اشكشان سرازير شد و با حال گريان علت گريه را از امام سؤ ال نمودند، امام در حالى كه دانه هاى درشت اشك بر صورت مقدسش مى غلتيد و محاسن شريفش از اشك چشمش خيس شده بود، فرمود: « ان رجلا من ولدى يصلب فى هذا الموضع» يعنى همانا، مردى از فرزندانم، در اينجا به دار آويخته خواهد شد.(۷۳)

۱۰ - اميرالمؤ منين مى فرمايد: پيامبر خدا، شهادت فرزندم حسنعليه‌السلام و به دار آويختن فرزند او (زيد بن على) را به من خبر داد.

من عرض كردم : آيا راضى به شهادت فرزندت مى باشى ؟

در جواب فرمود: آنچه خداوند درباره فرزندم حكم كند تسليم و خشنودم، آنگاه دستهاى خود را به دعا بلند كرد و فرمود: من دعا مى كنم، تو آمين بگو، و او دشمنان اسلام را نفرين كرد و من آمين گفتم، بعد از دعا فرمود: جبرئيل به من بشارت داد، كه دعاى ما مستجاب است.(۷۴)


درود خدا بر او و همرزمانش

۱۱ - «حبه عرنى» از ياران اميرالمؤ منين مى گويد: من و اصبغ بن نباته همراه علىعليه‌السلام در محل گندم فروشان و قصابان كوفه، كه در آن وقت بيابانى بود، گذر كرديم، حضرت قصد داشت به مسجد كوفه برود، ديدم امام مرتب به آن مكان نگاه مى كند و بشدت اشك مى ريزد و جملاتى را زمزمه مى كند، گوش دادم، مى فرمود: پدرم فدايت، پدرم فدايت، اصبغ علت گريه و زمزمه را پرسيد، امام به اطراف خويش نگريست، كسى نبود، آنگاه فرمود: پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به وسيله جبرئيل و او از جانب خدا به من خبر داد كه در آتيه اى نزديك فرزندى از من بوجود مى آيد، او در حالى كه با خداوند ملاقات مى كند كه براى او غضب كرده و خداوند از او خشنود و راضى است او در همين جا «مثله» مى شود و (اعضاى بدن او را قطعه قطعه كنند) كه با احدى به اين وضع دلخراش نه قبل از او، نه بعد از او، چنين رفتارى نكنند درود خدا بر روح او و ارواح همرزمان شهيد او باد.(۷۵)


در راه عراق

۱۳ - موقعى كه كاروان حسينى به طرف عراق پيش مى رفت در بين راه وقايع جالبى پيش مى آمد، از جمله مردى دروغگو مدعى بود كه، گوسفندى را به يكى از غلامان امام حسين فروخته و پولش را نگرفته است، مساءله را به عرض امام رساندند، در اين وقت كه امام سجاد حضور داشت از آن مرد مدعى پرسيد: نامت چيست ؟

گفت : زيد.

امام فرمود: در مدينه مردى پارچه فروش است به نام زيد، او در دروغگويى معروف است.

امام حسين با لبان متبسم رو به فرزندش امام سجاد كرد و گفت : او را با اين (نام) ياد نكن، پدر بزرگوارم به من خبر داد كه از خاندان ما، بزودى مردى قيام مى كند به نام «زيد» و در راه مقدسش به شهادت مى رسد. در عالم بالا فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل با روح او ملاقات مى كنند و او را به مقامى رفيع بالا مى برند، او و ياران مجاهدش روز رستاخيز در صحنه محشر از همه مردم مقام والاترى دارند و به آنان « دعاة الحق » يعنى داعيان حق، مى گويند.(۷۶)


سخن جانسوز امام چهارمعليه‌السلام
درباره زيد (عليه‌السلام
)

۱۴ - امام چهارم زين العابدينعليه‌السلام با قلبى پر از اندوه و غم، به ابوحمزه ثمالى فرمود: اى اباحمزه، اگر بعد از من زنده بمانى، خواهى ديد، كه اين پسر (اشاره به فرزند عزيزش زيد نمود) در ناحيه اى از نواحى كوفه، او را مى كشند و بعد دفنش مى كنند، ولى دشمن، بدن او را از قبر بيرون مى آورد و آن را بروى خاك مى كشند و سپس در محلى به نام «كناسه» جسد او را به دار مى زنند، و بعد سنگدلان بنى اميه بدن را از دار پايين مى آورند و آن را آتش مى زنند، آنگاه قطعات سوخته بدن او را خرد مى كنند و به صحرا مى پاشند. (ابوحمزه همه اينها را با چشم خود ديد).(۷۷)


ترا به خدا پناه مى دهم

۱۵ - مردى به نام خالد مى گويد: در محضر امام چهارم على بن الحسينعليه‌السلام نشسته بودم، امام فرزندش «زيد» را صدا كرد و او را طلبيد، اين پسر بچه با شتاب به سوى پدر مى آمد كه ناگاه با صورت به زمين خورد، و خون از صورتش جارى گشت، امام بلافاصله او را از زمين بلند كرد و در حالى كه خون را از رويش پاك مى كرد با دلسوزى فرمود: عزيزم، ترا به خدا پناه مى دهم كه تو همان زيدى باشى كه در «كناسه» كوفه او را به دار مى زنند.(۷۸)

۱۶ - ريطه دختر عبداللّه بن محمّد حنفيه از زبان پدرش نقل مى كند: روزى زيد بن علىعليهما‌السلام بر عمويش محمّد حنفيه مى گذشت، تا چشم محمّد به زيد افتاده براى او متاءثر شد و وى را در كنار خودش جا داد و سپس رو به زيد كرد گفت : فرزند برادر، ترا به خدا پناه مى دهم كه همان زيدى باشى كه او را در عراق به دار مى زنند.(۷۹)

(بعضى قائلند كه محمّد حنفيه معاصر زيد نبود و او را درك نكرده است).(۸۰)


خبر امام باقر(عليه‌السلام
)

۱۷ - يونس بن خباب مى گويد: خدمت امام باقرعليه‌السلام به مكتب مى رفتم، يك روز امام، زيد را طلبيد و به او بسيار ابراز محبت نمود و گرم گرفت، آنگاه وى را در آغوش خود فشرد و با حالتى آميخته با اندوه و تاثر فرمود:

برادر عزيز، تو را به خدا پناه مى دهم به دار آويخته كناسه باشى(۸۱)

۱۸ - و باز امام پنجم در تجليل از مقام زيد فرمود: « هذا سيد اهل بيته و الطالب باوتارهم» يعنى اين بزرگ خاندان خويش است و به خونخواهى آنان بر نخواهد خاست.(۸۲)

۱۹ - و نيز امام پنجم، زيد را براى خويش پشتوانه اى محكم و پناهى در حوادث مى دانست، و با حالت دعا مى گفت : « اللهم اشدد ازرى بزيد» يعنى خدايا، پشت مرا به زيد قوى فرما.(۸۳)


عموجان ترا به خدا پناه مى دهم

۲۰ - امام صادقعليه‌السلام نيز اين جمله را به زيد فرمود و خبر شهادت را در ضمن نقل حديث معروفى كه قبلا از رسول خدا و ائمه نقل كرديم تكرار فرمود.

مردى از اصحاب حضرتش به نام معمر مى گويد:(۸۴) من خدمت حضرت صادقعليه‌السلام نشسته بودم، ناگاه زيد بن على بن الحسينعليهم‌السلام وارد شد و با دو دستش دو طرف در اطاق را گرفت، تا چشم امام به او افتاد با مهربانى و محبت به او فرمود: عموجان، تو را به خدا پناه مى دهم كه همان به دار آويخته كناسه باشى، اتفاقا مادر زيد آنجا حاضر بود، و سخن امام را شنيد، و با دلسوزى مادرى و طرز تفكر زنانه، جمله بيجانى به امام عرض كرد، وى گفت : تو اين را از روى حسد به فرزندم گفتى ؟!

امام صادقعليه‌السلام با متانت و مهربانى در جواب مادر زيد فرمود: اى كاش حسد بود، اى كاش حسد بود، و سه مرتبه اين جمله را تكرار فرمود، بعد امام به سرگذشت قيام و شهادت زيد اشاره كرده و فرمود: پدرم از جدمعليهما‌السلام خبر داد: مردى از فرزندانم به نام زيد، قيام مى كند، در كوفه به شهادت مى رسد و در كناسه او را به دار مى زنند، بدن او را از قبر بيرون مى آورند، سپس امام بقيه حديث را كه در عظمت مقام و منزلت زيد است بيان فرمود و اضافه كرد: براى روح ملكوتى او، درهاى عالم بالا گشوده مى گردد، و فرشتگان آسمان، از روح ملكوتى او شاد مى شوند، روح او در سينه پرنده سبز زندگى قرار داده شود، و آن پرنده در بهشت بهر جا كه بخواهد پرواز مى كند.