فضا و ستارگان
فضا رفتن به روشهاى مخصوص خود ممكن است
انسان از دير باز شوق پرواز را در سر مى پروراند ليكن براى آن ها جز تخيل چيز ديگرى نبوده است، اما علم و دانش بشر معاصر آن چنان به مرحله ترقى و رشد رسيده كه اين آرزو از تخيل به مرحله واقعيت رسانيده است.
امروز مى دانيم كه در فضاى آسمان ها هر چند خالى و بدون هوا است ولى براى خود برنامه و قانونى خاص دارد، و حال كه انسان اين را دريافته، روى آن محاسبات، مركب يا سفينه هاى فضايى ساخته كه مى تواند با شيوه مطابق نظم قانون فضا به آسمان ها يا فضاى بسيار دور راه يابد و در آن به گشت و گذار و تحقيق بپردازد. حال به چند نكته از سخنان علىعليهالسلام
در نهج البلاغه در اين باره با دقت بخوانيم تا بدانيم كه آن حضرت اولين فردى در عمق تاريخ بود كه اين پيشنهاد را به بشريت داد و از نظم و قانون رفتن را براى مردم بيان نمود.
۱-و خرق الفجاج فى آفاقها
: و خداوند در هم نور ديدن اين راهها را به سوى فضا باز گذاشته (تا به هر جا كه بخواهند آمد و رفت كنند).
۲-و اءقام المنار للسالكين على جواد طرقها
: و بر پا نمود روشهايى براى رهروندگان با سواريهاى مخصوص آن راهها.
اين كلمات هرچند كه دو جمله مختصر است ولى حامل معانى وسيع است و باطنى پر عمق دارد، و اگر بخواهيم به ترجمه تنها اكتفا كنيم، آن وقت معانى واقعى آن ناقص، و ممكن نيست كه به مقصود معانى كلام آن حضرت برسيم، و اگر بخواهيم كه بهتر بدانيم، ناچاريم كه توضيح و تفسير بيشتر دهيم، تا بتوانيم به هدف و غرض اصلى معانى، آنچه كه حضرت علىعليهالسلام
فرموده به آن دسترسى پيدا كنيم.
وخرق الفجاج فى آفاقها
، در هم نور ديدن راه هاى فضايى به سوى آسمان به صورت اءمرى خارق العاده بيان فرموده تا اين كه در آفاق يعنى به فضاى بالا برسيم و دلالت دارد بر اين كه موضوع، مسئله ساده اى نيست و بسيار مشكل و براى نفوذ و رخنه به اين راهها بايد به صورت خرق يعنى بشيوه خارق العاده اى و با كمك نيرويى باشد يعنى غير از شيوه هاى مرسوم باشد، تا بتوان به آفاقها يعنى در ارتفاعات بسيار دور فضا رفتنن ممكن شود.
و اقام المنار للسالكين على جواد طرقها
: يعنى خداوند قانون و نظامى وضع نمود براى آن ها كه ره روندگان و يا فضانوردان كه بر سواريهاى مخصوص آن راهها است تا در اين راه غير عادى، از جهات مختلف زمين به سوى فضا بروند، البته ما مى دانيم سيستم سوارى خيابان و جاده با سيستم سوارى فضا پيما فرق بسيار است.
و اين كلام علىعليهالسلام
براى آن ها كه اهل علم و دانش هستند، بسيار با ارزش است، او در زمانى چنين سخنانى را بيان مى كند آن هم براى مردمى كه جز اسب و قاطر و الاغ و گارى سوارى نشده و نديده و نشنيده اند، و ممكن نبود كه آن حضرت مى توانست بيشتر بفهماند به اين مردم كه از هيچ چيز با خبر نبودند، و به گمان بنده اگر آن حضزت با توضيح بيشتر از وسايل و امكانات امروزى همچون موشك و سفينه هاى فضايى و غيره را تعريف مى نمود، آن گاه مردم آن زمان به طور يقين نه تنها باور نمى كردند بلكه چه بسا براى آن ها خنده آور هم بود، همان گونه كه گاليله كه نزديك به زمان ما هست و مقدارى از علم و دانش و صنعت هم در آن زمان به وجو آمده بود، او را به اتهام كفر گويى به خاطر ادعاى گاليله بر كروى بودن، چه مصيبتها و چه بدبختيها نبود كه بر سرش نياورند.
كره زمين باربر ما، جو زمين سپر بلاى ما
امام علىعليهالسلام
مى فرمايند:
۱-الا و ان الارض التى تحملكم
: آگاه باشيد زمينى كه شما را بر روى خود حمل مى كند.
۲-و السماء التى تظلكم
: و آسمانى كه شما را در پناه خود قرار مى دهد.
۳-مطيعتان لربكم
: فرمانبر پروردگار شما هستند.
۴-و ما اصبحتا تجودان لكم ببر كتهما توجعا اليكم
: كره و جو زمين هيچ گاه براى شما كارنيك و تلاش بسيار انجام نمى دهد يا به جهت منفعت رسانى براى شما.
۵-ولا زلفه اليكم
: و نه به سبب تقرب جستن به شما و يا دلخوشى شما.
۶-ولا خيرتر جوانه منكم
: و نه به خاطر اين كه اميدوار بخير و توقع نيكى از شما داشته باشند.
۷-ولكن امر تا بمنافعكم فاطاعتا
: ولكن آن ها مامورند كه براى منافه شما كار انجام دهند و آن ها اطاعت امر كردند.
۸-و اقيمتا على حدود مصالحكم فاقامتا
: و آنها بر اساس مصالح و منافع حياتبخش شما بر پا شدند و اين كار را بدين جهت انجام مى دهند.
آن حضرت در جمله اول اين را مى رساند كه همه ى ما بر اين كره، همچون بارى هستيم كه بر آن حمل مى شويم، بالطبع حامل به سوى جهتى و سمتى بارى را بر خود حمل مى كند و اين نشان دهنده حركت مدام كره ى زمين است در حالى كه ستاره شناسان آن زمان فكر مى كردند كه زمين ثابت است.
و جمله دوم را مى رساند كه جو آن، شما را در پناه خود قرار داده است.
قاعدتا پناه دادن به معناى مصون نگاه داشتن و حفاظت از بلاهاى گوناگون است.
در حالى كه آن زمان، مردم از جو و اوضاع و اهميت آن بى خبر بودند و علم امروز براى ما ثابت كرده كه در صورت نبودن اين جو، چه خطرات و بلاهاى هولناكى، كره ى زمين را تهديد مى كرد و آن را به نابودى مى كشاند، و اين جو، سپر بلاى ما است و ما را بلطف خدا محافظت مينمايند و در سايه و پناه آن، ما در امان هستيم. پس اين چنين نيست كه اين كره ى فعال، و جو خدمتگزار، از روى دوست داشتن ما و يا به خاطر دل ما، آن ها مدام در تلاش بى وقفه هستند.
و يا اين كه قصدشان اين باشد كه خير و بركت آن ها به ما برسد و يا دلشان براى ما بسوزد. و يا اين كه ارادت خودشان را بخواهند به ما نشان بدهند، و يا اين كه از ما توقع خدمت و انتظار خيرى داشته باشند، اين چنين نيست، بلكه بفرمان خداوند ماءمور شدند كه در خدمت ما، منافع طبيعى و حياتى در حدود مصالح لازمه زندگى و استمرار بقاى ما، در تلاش دائم ميباشند.
كره زمين بر حركت مداوم محكم و پايدار است
و انشا الاءرض فاءمسكها من غير اشتغال
«و زمين را بر پا ساخته، و آن را نگاهداشت بدون اين كه براى هميشه او را سرگرم و مشغول آن كند. »
بر پا نمودن كره ى زمين يكى از جلوه هاى آفرينش پروردگار است و يكى از عجايب اين پديده، اين است كه در هنگام تكامل آفرينش كره ى زمين با اين همه عظمت و وسعت، خداوند آن را به نحوى آفريد كه از آغاز شروع به كار تا به ابد همواره حيات و نظم و زندگى زمين برقرار است، و هيچ گاه خداوند سر گرم مراقب از ادامه حيات زمين و يا همواره مشغول آن باشد، اين چنين نيست، و كارى را كه خداوند انجام داده بسيار نيكو و تا اءبد محكم و پايدا است و چه است و چه زيبا است كلام علىعليهالسلام
در نهج البلاغه در اين باره كه مى فرمايد، بر پايى زمين بدون اين كه خداوند همواره مشغول و مراقب و سر گرم حيات آن باشد، كامل و ابدى آفريده است.
۲-و اءرساها على غير قرار
(آن را «كره زمين» بر غير توقف و قرار داشتن، محكم و استوار ساخت). يعنى همواره در بى قرارى پايدار است، اين بى قرارى همان حركتهاى وضعى و انتقالى است يعنى كره ى زمين با حركت مداوم به حيات خود ادامه مى دهد، همان گونه كه حيات انسان در گرو حركت و فعاليت است و بدون تحرك و كار و تلاش مرده و بيجان است، و كره ى زمين نيز به حركت و فعاليت، محكم و پايدار است.
سخن با ارزش ح ۲ضرت علىعليهالسلام
از روى آگاهى و برخواسته از نيروى الهى است كه بر او پرتو افكنده، و براى مردم زمان خود كه غافل از همه چيز بودند وضع زمين را از بنياد كار آن تعريف مى نمايد و مردم آگاه و پيشرفته امروز، كلامى بالاتر از اين را ندارند كه عرضه كنند، و اگر همه ى دانشمندان متخصصان علوم متنوع، يك جا جمع شوند و آخرين كلام و عصاره نتيجه كل انديشه آن ها اين است كه حيات و بقاء كره ى زمين همواره وابسته و در گرو جريان حركت وضعى انتقالى است.
و يكى از معانى برخاسته از اين جمله كلام علىعليهالسلام
اين است كه دلالت بر كار و حركت وضعى و انتقالى كره ى زمين از روز نخست بوده كه به همين شكل و يكنواخت در جريان بوده است و آن حضرت هزار و دويست سال قبل از گاليله و غيره، به طور مكرر از كروى بودن و حركت كره ى زمين براى مردم گفته بود.
۳-و اقامها بغير قوائم
«و كره ى زمين را بر پا ساخت بدون اين كه نگه دارنده اى در اطراف آن وجود داشته باشد» يعنى كره اى بسيار بزرگ و شنگين و با عظمت در فضاى خالى و باز آسمان نصب شده بدون اين كه به جايى نگه داشته شده باشد بر خلاف آن هايى كه در آن زمان اعتقاد داشتند كه زمين بر شاخ گاو قرار دارد و افكار غير معقول بسيارى كه در آن زمان وجود داشت.
۴-ورفعها بغير دعائم
«و بلندش نمود در فضاى آسمان ها، بدون ستون هايى كه آن را زير نگه دارند».
۵-و حصنها من الاود و الاعوجاج
«و آن را ايمن ساخت از فرسوده و كهنه شدن و همچنين از كج و تاب دار شدن كره ى زمين».
يعنى بدون اين كه از حالت كروى بدون، در آيد، چون احتمال دارد در صورتى كه كار محكم نباشد به مرور زمانهاى بسيار طولانى، كره ى زمين فرسوده و يا از نظم طبيعى بدر شود و يا از حالت و شكلى كه دارد تغيير كند و به شكل ديگر در آيد، و علىعليهالسلام
به ما مى رساند كه استوارى و ثباتت حيات كره و حفظ شكل و وضع آن را وابسته به حركت وضعى و انتقالى آن نسبت ميدهد
۶-و منها من التهافت و الانفراج
«از باد كردن كره و يا از شكافتن و ترك برداشتن و متلاشى شدن آن جلوگيرى نمود». يعنى هيچ گاه از نظم و قاعده اى كه دارد خارج نخواهد شد، و سخن از وضع عجيبى است كه اگر خداى ناكرده تمام ذرات عناصر كره ى زمين از همديگر جدا شوند و فاصله بگيرند، آن گاه كره ى زمين متورم و باد مى كند و سپس متلاشى مى شود
۷-اءرسى اءوتادها
كوههاى مرتفع و سر بر آورده را جايگاهى سخت و محكم گردانيد».
۸-و ضرب اءسدادها
«بر بست مانعهايى همچون سد محافظ در تمام اطرافش». مى دانيم كه جو زمين همچون سد محافظ از گزند شهابها و از آسيب سرما و گرماهاى هولناك فضايى است و موصون مى كند كره ى زمين را از تابش هاى زياد نور خورشيد، و پالايش نور افشانى خورشيد بحد لازم زمين و موارد بسيارى ديگر، كه اگر اين سد و سپر محافظ نبود زمين در معرض آسيبها و خطرات گوناگون قرار مى گرفت
۹-و اءستفاض عيونها
و چشمه ها و منابع آبى آن را. به جوش و خروش در آورد.
۱۰-و خد اءوديتها
و اوست كه سرزمينهاى مرتفع وبر آمده را بر كره نمايان ساخت. «كه منظور همان قاره ها و جزاير است».
۱۱-فلم يهن ما بناه
پس آن چه را كه ساخت سست و فرسوده نگشته.
۱۲-و لا ضعف ما قواه
«و آن چه را كه محكم و سخت آفريده هرگز ناتوان و ضعيف نمى گردد.
اگر كارشناسان مختلف مسايل كره ى زمين، روى علل پايدار بودن كره و ادامه حيات و نظم آن تحقيقات دقيق و جدى اءنجام شود و بدانند كه با چه برنامه و شرايطى مى تواند باشد، و يا اين كه بر عكس يعنى اگر روزى فرا رسد كه كره ى زمين از هم فرو پاشد، بالاءخره لين هم نظم قاعده اى دارد، يعنى زمين بايد چه مراحلى را طى كند و چه برنامه هايى را از دست بدهند و آن گاه به اين روز و اين وضع منجر شود، تمام اين موارد در چند جمله كلام حضرت علىعليهالسلام
استنباط مى شود و به خوبى دانسته و معلوم مى شود و اين خود يكى از موارد مهمى است كه آن حضرت از آغاز كار و بنياد كره ى زمين از لحاظ علل ادامه حيات و حفظ بقاء آن و يا علل از بين رفتن كره و طرز فرو پاشى آن سخن گفته است، و اين خودش مسئله ساده اى نيست.
كره ى زمين از مسيرى كه دارد خارج نمى شود
حضرت علىعليهالسلام
درباره ى وضعيت حركت كره ى زمين، براى ما اين چنين تعريف و توصيف دارد: فسكنت على حركتهامن اءن تميد باءهلها اءو تسيخ بحلمها اءو تزول عن مواضعها
پس آرام و ساكن گشت كره ى زمين بر حركتى كه دارد، بدون اين كه اهل زمين را بجنباند. و يا اين كه آن ها را كه بر خود دارد آشفته و برنجاند. و يا اين كه از مواضعى كه دارد خارج شود.
يعنى كره ى زمين كه همواره در حال حركت و طى كردن مسيرى است در همان حال به نحوى حركت مى كند كه آرام و ساكن است به طورى كه هيچكس متوجه حركت آن نمى شود و گويى در يك جا مانده و هرگز ساكنان بر خود را، از بد حركتى نمى آزارد و هرگز از مسيرى كه در آن، همواره در حال حركت است خارج نمى شود.
در عنصر ناآگاهى و عدم توسعه و پيدايش علم و تكنولوژى، يعنى هزاروچهارصد سال پيش در سرزمين مجهول عربستان، حضرت علىعليهالسلام
نكات مهمى را از وضعيت كره ى زمين براى مردم زمان خود سخنانى بيان مى فرمايد، و زمان ما كه مردم سال ۲۰۰۰ را، در اوج توسعه علم و دانش هستند، دقيقا به جايى رسيده اند كه كلام آن حضرت را تاءييد و جز اين حرف بهترى را هم ندارند كه بگويند و ارايه بدهند.
كره ى زمين كه همواره در حال حركت است، ساكن و آرام است بر پايه همين حركت وضعى و انتقالى است و معمولا در هر حركتى پس از مدتى، خسته كننده و موجب آزردگى مى شود، و يا هر حركتى احتمال لرزش و تكان هاى شديدى در سر راه خود دارد، و يا مدام در حال حركت بودن امكان لغزش و انحراف و خارج شدن از مسير وجود دارد.
و تنها حركت كره ى زمين با آن سرعتى كه دارد آرام بخش و ساكن است، بدون اين كه عوارض و اثرات بد و خطرناك داشته باشد، حركتى كه عامل حيات و بقاء تمامى موجودات است و حركتى كه سازنده طبيعى زيبا و حركتى كه خير و بركت آن در هر چيزى و هر جانمايان است و اشاره آنحضرت بحركت داشتن زمين در مسير خاص، كه امروز بعنوان خط سير مدار گردش زمين» شناخته شده است
حركت كره زمين به دور خورشيد
گفتيم كه در زمانى كه ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين ثابت و مركز جهان است و خورشيد و ماه به دور زمين مى گردند، در همان زمان، امام، صادقعليهالسلام
درباره ى زمين بر خلاف اعتقاد و نظر دانشمندان وقت، كه قرنها با افكار خود در خطا به سر مى برند و نمى دانستند كه در چه اشتباهى قرار دارند، آن حضرت مى فرمايد:
افلاترى كيف كان يكون للناس هذه الامور الجليله التى لم يكن عندهم فيها حيله فصارت تجرى على مجاريها لا تنفتل و لا تنخلف عن مواقتها لصالح العالم و ما فيه بقاؤ ها
.
آيا مگر نمى بينى كه چگونه اين وضعيت براى حيات مردم، چه گرانبها است، و بدون آن، توانايى بودن ممكن نيست، همانا كه زمين همواره در حال چند گونه حركت در مدار و مسير معين و خاص خود است و به گونه اى حركت مى كند كه هيچ گاه منصرف و يا منحرف از آن مسير و جهت هاى معين نمى شود و از آن زمان معين كه در اين حركتها برايش مشخص شده عقب نمى ماند، چون اين برنامه ى منظم براى صلاح زمين و آن چه را كه در آنست مى باشد.
متخصصان علوم طبيعى در تحقيقات وسيعى كه انجام داده اند مى بينيم كه تمامى گفته هاى امام صادقعليهالسلام
مطابقت دارد با اين تفاوت كه آن حضرت بيش از هزار سال قبل از دانشمندان و مكتشفين و محققين، اين موضوعات را بيان فرموده است. و نتيجه تحقيقات و عصاره اندشه انديشمندان، اكنون بر اين است كه حيات زمين و تمامى پديده ها در گرو حركت چند گونه زمين به دور خورشيد وابسته و برقرار است.
و همچنين خبر از حركت چند گونه زمين، اهميت بسيارى دارد در حالى كه زمان آن حضرت، كسى از حركت چند گونه زمين خبر نداشت. وهمچنين اگر سرعت حركت كره ى زمين بيشتر از اين شود، آن گاه چه فاجعه عظيمى از به هم ريختن سازمان حيات زمين و موجودات فراهم مى شود و اگر از سرعت حركت معمولى كره ى زمين كاسته شود باز هم فاجعه اى بشكلى ديگر ببار مى آيد و نظم حيات را از هم ميگسلد، و اگر اين كره از مسير خاص خود به دور خورشيد رها شود و يا حركت آن از حركت خورشيد عقب بماند. به يقين كه فاصله سال و شب و روز و ماه و سال، از قاعده اى كه دارد خارج مى شود.
دانش امروز همان را مى گويد كه امام صادق در گذشته گفته بود. و وجود حيات و بقاء همه و همه چيز را در حركت زمين به دور خورشيد مى داند و دانستن موضوعات كلام با ارزش و پر محتواى آن حضرت، بحثهاى بسيار مفصلى دارد و ما به همين خلاصه اكتفا مى كنيم كه در زمان بدون آگاهى و دم و دستگاه مدرن، امام صادقعليهالسلام
از حركت و برنامه و قانون عواملى كه موجب آورنده ى حيات تمام موجودات است براى مردم زمان خود با زبان ساده بيان نموده و امروز حرف بالاترى از آن كلام نداريم.
گردش وضعى كره ى زمين
از بيانات گهربار امام رضاعليهالسلام
درباره ى آفريدگار و آفرينش اين جهان، سخنان بسيار جالبى نقل مى كنيم كه بيانگر موضوعات مهمى است.
۱-علمت اءن لهذا البنيان بانيا
: به يقين دانستم كه از براى برپايى اين جهان آفريدگارى است.
۲-فاقررت به مع مااءرى من دوران الفلك
پس به او ايمان آوردم به آن چه را كه مى بينم همچون گردش زمين.
۳-و انشاء السحاب و تصريف الرياح
: و از برپايى ابرها و به راه افتادن بادها.
۴-و مجرى الشمس و القمر و النجوم
: و از حركت خورشيد و ماه و ستاره ها در مسير هايى معين.
۵-و غير ذلك من الآيات العجيبات المتقنات
: و غير از اين ها، نشانه هاى عجيب و دقيق و استوار بسيارى را كه ديدم.
۶-علمت اءن لهذا مقدرا و منشا
: به خوبى دانستم كه براى تمام اين ها كسى هست كه همه چيز را در نظام هماهنگى قرار داده و او است كه تمام اين ها را آفريده است.
و در توضيح جمله دوم: آن حضرت بيش از هزار سال قبل از آن ها كه فهميدند زمين در حال چرخش است، به طور صريح و ساده، چرخش زمين را بيان فرموده است. و در توضيح جمله سوم: از بر پا شدن ابرها سخن مى گويد در حالى كه آن زمان كسى نمى دانست كه ابرها چگونه ساخته و پرداخته مى شوند و شكل مى گيرند چون نظر آن ها بر اين بود كه نوع ابرها در بالا هميشه وجود دارند.
و تصريف الرياح يعنى در راه اندازى و بحركت در آوردن بادها، عامل و سبب و منشاءى دارد كه هوا متراكم و بجهتى، بادها بحركت در مى آيند و امروز معلوم شده كه شكل گيرى ابرها بدون حركت بادها ميسر نمى شود و اين دو در رابطه با هم، مورد بحث و تحقيق قرار مى گيرند و شكل گيرى ابرها و حركت بادها در واقع نتيجه حاصل شده از گردش وضعى زمين است.
و در جمله چهارم، آن حضرت از حركت خورشيد و ماه و ستاره ها يعنى منظومه شمسى در مسير و جهتى معين، بيان فرموده است و اين در حالى است كه در قرن ما كشف حركت خورشيد با تمام منظومه آن در جهت و مسيرى معين را با عنوان كشف بزرگ انسان ناميده و آن را مهمترين كشف قرن به ثبت رسانده اند يعنى دانشمندان پس از هزار و سيصد و پنجاه سال بعد از آن حضرت، اين موضوع مهم را دانسته اند.
و توضيح جمله پنجم: از عجائب بيشمار آفرينش سخن گفته و آن ها را شگفتيهاى بسيار دقيق در رابطه باهمديگر و هماهنگ و محكم و استوارند و اكنون براى همه معلوم شده كه هر چه در نظام خلقت جهان هست همه زنجير وار به هم پيوند دارند و تمام آن حلقه ها، مكمل و پديد آورنده حياتند.
و توضيح جمله اول و آخر بيانات آن حضرت در رابطه با آفريدگار و مدبر اين جهان كه با چنين وضعى آفريده يعنى از راه طبيعت، وجود خداوند را براى ما استدلال مى نمايد.
از چرخش وضعى، مشرقهاومغربها شكل مى گيرد
در زمانى كه تمامى ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين مركز جهان و در يك جا ثابت است و اين خورشيد و ماه است كه به دور زمين مى گردند، دقيقا در همان زمان، امام صادقعليهالسلام
در اين بار سخنان بسيار و متنوعى از اوضاع جهان بيان نموده كه بر خلاف تمام افكار و نظريه دانشمندان و ستاره شناسان آن زمان بود و هر چند كه آن رو به حرفهاى آن حضرت از آن ها اعتنا نكردند ولى امروز دانش پيشرفته ستاره شناسى كه به اوج و كمال رسيده، مى بينيم كه مهر باطله بر تمامى حرفهاى ستاره شناسان آن زمان زده اند و گفته هاى آنها را بى اعتبار و دور از حقيقت و ياوه هاى عهد گذشته مى دانند، و در مقابل، سخن امام صادقعليهالسلام
و امامان و پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
امروز بقدرى تازگى و مطابقت با علوم روز دارد به گونه اى كه دانش مدرن امروز، دقيقا بر اين عقيده هستند و حرفهايى را ميگويند كه امامان ما را در ۱۴۰۰ و ۱۳۰۰ سال پيش بيان نموده اند.
۷-فجعلت تطلع اءول النهار من المشرق فتشرق على ما قابلها من وجه المغرب، فتشرق على ما استتر عنها فى اول النهار، فلا يبقى موضع من المواضع الا اءخذ بقسطه من المنفعه منها و الاءرب التى قدرت له
.
پس اين چنين شد كه خورشيد در آغاز روز از طرف مشرق طلوع كند و از جايى كه طلوع مى كند در مقابل از جاى ديگرى از كره ى زمين غروب مى كند، پس در جايى كه نور خورشيد شروع به تابش مى كند جايى است كه در پشت زمين قرار داشت و ديده نمى شود و پس از آن جايى روى كره نمى ماند مگر اين كه سهميه خود را از خواص و منافع خورشيد بگيرد و آن اندازه استفاده هاى سر شارى كه برايش تعيين شده بهره مند مى شوند.
در اين سخنان امام صادقعليهالسلام
چندين نكته مهم هست كه به ترتيب توضيح داده مى شود.
نكته اول: در زمانى كه مردم از كروى بودن زمين خبر نداشتند و علاوه بر آن، از چرخش وضعى زمين بى اطلاع بودند، آن حضرت مى فرمايد كه زمين هماره در حال چرخش وضعى است.
نكته دوم: آن حضرت جهت چرخش زمين را از سمت مغرب به طرف مشرق مى گويد و اين بر كروى بودن زمين هم دلالت دارد و اكنون مى دانيم كه زمين بر خلاف جهت حركت عقربه هاى ساعت، در حال چرخش وضعى است.
نكته سوم: از بيانات آن حضرت دانسته مى شود كه با پايدار شدن خورشيد از طلوع آن تا وقت غروب، نور خورشيد يكسان بر زمين نمى تابد و آن به جهت چرخش وضعى زمين در مقابل خورشيد است و امروز متخصصان علوم طبيعى با تقسيمات فرضى بر كره ى زمين، با محاسبات و اندازه گيرى، نصف النهارات را مشخص كرده اند و آن حضرت با ذكر جابه جايى موضع زمين در مقابل نور خورشيد همواره از طلوع تا غروب تغيير شكل اندازه روشنايى روز و تاريكى شب، كم و زياد آن پديدار مى شود و سخن آن حضرت دقيقا مشابه آن تقسيمات فرضى است.
نكته چهارم: آن حضرت درباره ى دقت و نظم كار چرخش وضعى و هميشه بودن وضعيت يكسان زمين را به ما مى گويد.
نكته پنجم: آن حضرت درباره ى وابستگى و ضرورت حيات تمام پديده ها به پرتو خورشيد و تاءثيرات مهم و حياتبخش نور خورشيد بر زمين كه با چرخش منظم از آن بهره مند مى شود و بدون تابش نور خورشيدو حركت وضعى زمين: حيات وجود ندارد و نور خورشيد سرمنشاء ساخت و ساز حيات بر زمين است و بدون اين تابش، امكان زندگى براى تمام موجودات وجود ندارد.
نكته ششم: مى فرمايد كره با شرايط خاصى كه برايش مقدر شده، در آن حركت و حيات هست و بدون نظم و برنامه معين، خير و خاصيتى براى تمام پديده ها حاصل نمى شود. و اگر به خوبى دقت كنيم مى بينيم كه نظريه هاى گوناگون چندين دانشمند و مكتشف مثل گاليله و غيره، در جمله هاى اين سخنان امام صادقعليهالسلام
نهفته است با اين تفاوت كه آن حضرت قرنها قبل از كشفيات دانشمندان، همان موضوعات را مطرح كرده بود، به طور مثال مى بينيم كه آن حضرت بيش از هزار و صد سال قبل از گاليله، از كروى بودن و چرخش وضعى آن، سخنان بسيارى در اين باره بيان فرموده است.
در زمانى كه اروپا و علم و صنعتى به كار نبود، اگر نقطه پيشرفت و رشد ما با آن سطح علمى از همان زمان امامان معصوم شروع مى شد و تا به امروز ادامه داشت، آيا مى توانيم تصور كنيم كه امروز مسلمانان در چه حال و روزى بودند؟ و آيا مردم جهان در زمان ما در چه سطح ترقى و پيشرفت و عدالت بودند؟ به يقين كه به مراتب، جلوتر و پيشرفته تر بوديم.
فضا و ستارگان
فضا رفتن به روشهاى مخصوص خود ممكن است
انسان از دير باز شوق پرواز را در سر مى پروراند ليكن براى آن ها جز تخيل چيز ديگرى نبوده است، اما علم و دانش بشر معاصر آن چنان به مرحله ترقى و رشد رسيده كه اين آرزو از تخيل به مرحله واقعيت رسانيده است.
امروز مى دانيم كه در فضاى آسمان ها هر چند خالى و بدون هوا است ولى براى خود برنامه و قانونى خاص دارد، و حال كه انسان اين را دريافته، روى آن محاسبات، مركب يا سفينه هاى فضايى ساخته كه مى تواند با شيوه مطابق نظم قانون فضا به آسمان ها يا فضاى بسيار دور راه يابد و در آن به گشت و گذار و تحقيق بپردازد. حال به چند نكته از سخنان علىعليهالسلام
در نهج البلاغه در اين باره با دقت بخوانيم تا بدانيم كه آن حضرت اولين فردى در عمق تاريخ بود كه اين پيشنهاد را به بشريت داد و از نظم و قانون رفتن را براى مردم بيان نمود.
۱-و خرق الفجاج فى آفاقها
: و خداوند در هم نور ديدن اين راهها را به سوى فضا باز گذاشته (تا به هر جا كه بخواهند آمد و رفت كنند).
۲-و اءقام المنار للسالكين على جواد طرقها
: و بر پا نمود روشهايى براى رهروندگان با سواريهاى مخصوص آن راهها.
اين كلمات هرچند كه دو جمله مختصر است ولى حامل معانى وسيع است و باطنى پر عمق دارد، و اگر بخواهيم به ترجمه تنها اكتفا كنيم، آن وقت معانى واقعى آن ناقص، و ممكن نيست كه به مقصود معانى كلام آن حضرت برسيم، و اگر بخواهيم كه بهتر بدانيم، ناچاريم كه توضيح و تفسير بيشتر دهيم، تا بتوانيم به هدف و غرض اصلى معانى، آنچه كه حضرت علىعليهالسلام
فرموده به آن دسترسى پيدا كنيم.
وخرق الفجاج فى آفاقها
، در هم نور ديدن راه هاى فضايى به سوى آسمان به صورت اءمرى خارق العاده بيان فرموده تا اين كه در آفاق يعنى به فضاى بالا برسيم و دلالت دارد بر اين كه موضوع، مسئله ساده اى نيست و بسيار مشكل و براى نفوذ و رخنه به اين راهها بايد به صورت خرق يعنى بشيوه خارق العاده اى و با كمك نيرويى باشد يعنى غير از شيوه هاى مرسوم باشد، تا بتوان به آفاقها يعنى در ارتفاعات بسيار دور فضا رفتنن ممكن شود.
و اقام المنار للسالكين على جواد طرقها
: يعنى خداوند قانون و نظامى وضع نمود براى آن ها كه ره روندگان و يا فضانوردان كه بر سواريهاى مخصوص آن راهها است تا در اين راه غير عادى، از جهات مختلف زمين به سوى فضا بروند، البته ما مى دانيم سيستم سوارى خيابان و جاده با سيستم سوارى فضا پيما فرق بسيار است.
و اين كلام علىعليهالسلام
براى آن ها كه اهل علم و دانش هستند، بسيار با ارزش است، او در زمانى چنين سخنانى را بيان مى كند آن هم براى مردمى كه جز اسب و قاطر و الاغ و گارى سوارى نشده و نديده و نشنيده اند، و ممكن نبود كه آن حضرت مى توانست بيشتر بفهماند به اين مردم كه از هيچ چيز با خبر نبودند، و به گمان بنده اگر آن حضزت با توضيح بيشتر از وسايل و امكانات امروزى همچون موشك و سفينه هاى فضايى و غيره را تعريف مى نمود، آن گاه مردم آن زمان به طور يقين نه تنها باور نمى كردند بلكه چه بسا براى آن ها خنده آور هم بود، همان گونه كه گاليله كه نزديك به زمان ما هست و مقدارى از علم و دانش و صنعت هم در آن زمان به وجو آمده بود، او را به اتهام كفر گويى به خاطر ادعاى گاليله بر كروى بودن، چه مصيبتها و چه بدبختيها نبود كه بر سرش نياورند.
علىعليهالسلام
آشنا به راه هاى آسمان
راه شناسى خلبانان هواپيما، آن هم در فضا مرتفع جو، خواه در روز و يا در شب تاريك، حتما مستلزم دانستن قوانين سفر و شناخت جو و جغرافيا لازم است و مثال ساده بگوييم تا بعضى ها بهتر بفهمند، كره ى زمين و ماه هر كدام همچون فرفره چرخان در حال چرخش وضعى و انتقالى هستند، پس باى جابه جا شدن و سفر بين اين دو كره، با اين وضعيت خيلى مشكل است بنابراين محاسبه و شناخت مسايل فضايى، حركت و سفر از اين به آن، حتما دقت و شناخت لازم نياز است مثل هر كارى كه راه و روش مخصوص خود دارد.
كره ى ماه هميشه به يك اءندازه از كره ى زمين فاصله نداردن بعضى روزها قرص ماه را در كنار و پايين زمين و بسيار بزرگ مى بينيم و گاهى در شب اءو را در بالاى سر خود، كوچكتر مى بينيم و هر لحظه بين ماه و زمين اختلاف مسافت است و علاوه بر آن هر ثانيه، اختلاف مكان بين اين دو كره به وجود مى آيد، يعنى اين دو در يك جا ثابت و در يك فاصله معين قرار ندارند و در ميان تمام كرات جهان همين وضعيت است لذا راه شناسى بين كرات در آسمان مستلزم دانستنن كامل قوانين فضايى و آگاهى دقيق از وضعيت كليه كرات، لازم و ضرورى است.
مثلا از كره ى ماه اگر بخواهى به زمين بگردى و در آمريكا پياده شوى، اگر از همان جا با يك هزارم ميليمتر اشتباه در محاسبه حركت كنى، ناگاه خود رادر ميان كوههاى يخى قطب و يا در ژاپن و يا در سط اءقيانوس مى بينى، و اگر خطا كمى بيشتر باشد آن گاه زمين را از آنجا گذشته خاهى ديد.
در زمان قدين هيچ كس نمى دانست و در اين فكر نبود كه اين فضاى باز، و خالى آسمان، راهها دارد و براى طى كردن مسافت به كره اى ديگر، شناخت و محاسبه دقيق لازم است چون امروز مى دانيم كرات در حال حركت انتقالى و چرخش وضعى هستند و كره اى ثابت و ايستا در آسمان وجود ندارد ندارد و تمام كرات هر كدام با سرعت وحشتناك در حال چرخش است و در عين حال هر كدام با سرعت وحشتناك در حال شرخش است و در عين حال هر كدام با سرعت مهيب و ديوانه وار در حال حركت پر شتاب به جهتى مى باشند، لذا حركت و سفر از هر كره به كره ى ديگر، شناخت بسيار دقيق و آشنا بودن به كليه مسايل فضايى لازم است چون با اندك اشتباه و لحظه اى غفلت، فاجعه ببار خواهد آمد و مسافر در وادى وسيع آسمان ها به نيستى خواهد رفت.
نزديك به هزار و چهارصد سال پيش، از جو شناختى وجود نداشت قبل از اين كه شخصى به فكر سفر به فضا، در ذهن خود خطور كند در همان زمان علىعليهالسلام
از علوم مختلف بسيار مى گفت و يكى از آن موارد، از راه هاى آسمان در ميان كرات به مردم خبر مى دهد و اءو فرمود:سلونى قبل اءن تفقدونى
، «از من هر چه مى خواهيد بپرسيد قبل از اين كه من از شما بروم».
سلونى عن طرق السموات فانى اءعرف بها من طرق الارض «از من بپرسيد از راههايى كه در آسمان ها است به يقين كه من به آن راهها آشنا ترم تا از راه هاى زمين».
اين سخن در ميان مردمى قدرناشناس بين شد، مردمى كه مى توانستند آنروز از وجود آن حضرت استفاده هاى سرشارى ببرند و اگر اين چنين بود واقعا وضع مردم آن روز تا به امروز، خوشبختى و سعادت و علم و سربلندى و آوازه اسلام سراسر دنيا رافرا گرفته بود، ولى جاى تأسف است كه اين چنين نشد، و در جواب آن حضرت، نابخردى برخاست و از آن حضرت سئوال كرد، يا على ريش من چند عدد مو دارد؟
علىعليهالسلام
اولين كسى بود كه از سفر و جابه جايى راه هاى فضايى بين كرات را بر زبان آورد،طرق السماوات
: راه هاى آسمان يك مسئله مهم و حساس است و مطرح كردن اين موضوع آن هم در آن زمان اين چنين ساده نيست و به طور مثال: بدون راه شناسى، امروز كسى نمى توانست كه كره ى ماه و يا به كرات ديگر برود و طى كردن راه هاى آسمانى تنها روى محاسبات و شناخت علوم فضايى است و معناى كلام آن حضرت اشاره به اين موضوع است.
بى نهايت در حدود آسمان ها و تعداد كرات
الحمد لله الذى لا توارى عنه سماء سماء و لا ارض ارضا
، سپاس خداى را، آن كه بر او نهان نشود آسمانى از آسمان ديگر: و نه زمينى از زمين ديگر و از معناى كلام آن حضرت بر بى نهايت بودن وسعت فضاى آسمان ها و تعداد ستاره ها دلالت دارد.
وسعت بى كران آسمان ها به حدى است كه خارج از عقل و تصور و محاسبه بشرى، است و آنقدر كرات، بسيار است كه شمارش و شماسايى كامل آن ها براى ما ممكن و مقدور نيست.
بله، اين پرودگار است كه بر او درهم نمى شود، ناحيه اى از ناحيه ديگر آسمان ها، و بر او ناپذير نمى شود كره اى از كرات ديگر در اين انبوه كرات ريز و درشت در پهنه گيتى و دانش بشر در عصر ما بر آورده كرده كه هر كهكشان مجموعه اى از بيليونها ستاره است و تعداد كهكشانها، در بخش قابل رؤيت جهان و آن ها كه ديده نمى شوند متجاوز از بيليون عدد است و به موازات تكامل ابزارهاى نجومى، با گذست زمان تعداد بيشترى همواره كشف مى شوند و اكنون به نظريه دانشمندان علوم فضايى زمان ما و نظر حضرت على در هزار و چهار صد سال در اين باره ببينيم كه چه شباهتى دارد.
دانشمندان بر اين عقيده اند كه تا زمانى كه بشر روى زمين باشد و ستاره شناسان، به تحقيق نجوم بپردازد، هيچ گاه به محاسبه كامل از كهكشانها و تعداد ستاره ها دست نخواهد يافت.
از ديدگاه حضرت علىعليهالسلام
درباره ى آسمان ها و كرات، در حدود بينهايت محاسبه شده است و با اين كلام، وسعت و عظمت و شگفتى آن ها را در اين حد براى ما توصيف نموده است. پس شايسته است همچون علىعليهالسلام
بستايش خدايى بنشينيم كه اگر خداى ناكرده كوچكترين اتفاقى مى افتد، آن گاه واقعا چه مى شد؟، ستاره ها و كرات كه هر كدامشان با سرعت سرسام آورى در حال حركت سريع به سمتى هستند و اين همه تعداد بسيار و بيشمار آنها، و در هم بودن بين كرات و ستاره ها اگر تصادمى پيش بيايد و به هم ديگر برخورد مى كردند تبديل به پودر و غبار پراكنده در فضاى عظيم آسمان ها مى شدند و اگر عقل و كارگردانى نبو، آن گاه وجود ما حتمى نبود.
سنت الهى در تمام كرات يكى است
و ان حكمه فى اءهل اءلارض لواحد، و ما بين الله و بين اءحد من خلقه هواده فى اباحه حمى حرمه على العالمين
«حكم و فرمان خداوند در اءهل آسمان و اءهل زمين يكى است، و بين او و هيچ يك از آفريدگانش در روا داشتن كمترين سخنى و تبعيض و فرق بين آن ها را بر تمام مردم جهانها نمى خواهد».
قانون و احكام الهى نسبت به همه ى موجودات يكى است، يعنى چه آن ها كه بر كره ى زمين اند و چه آن ها كه در ساير كرات وجود دارند يكسان به معناى مشابهت دانستن است، يعنى اگر روزى فرا رسد كره اى كه داراى حيات و موجودات كشف شود و به آن ها دسترسى پيدا كنيم، آن گاه مى بينيم وضعيت آن ها همچون ما مى باشد.
از كلام علىعليهالسلام
در اين باره، اين معنا را مى رساند كه موجودات و حيات در كرات ديگر هست و هر چه باشد همچون ما هستند و با حيات زمين تشابه بسيارى را مى رساند و فرقى با همديگر ندارند: چون قانون الهى در آن جا همچون حكم ما را دارد، لذا تشابه نوع طبيعت و اكوسيستم حيات آن ها با ما مشابه خواهد بود.
كسى نمى تواند به طور قطع و يقين ادعا كند كه در كرات ديگر در گهگشانهاى پراكنده، حيات موجودات در آن وجود ندارد. دانشمندان علوم فضايى عقيده و نظر آن ها، بيشتر بر امكان وجود حيات و موجودات در كرات ديگر هست و احتمال آن ها بر اين، به مراتب بيشر است تا نفى، حال كه اين چنين است نظر حضرت علىعليهالسلام
را در اين باره كسى به قوت نمى تواند رد كند، و علىعليهالسلام
او كه نظريات علمى بسيار وسيعى در تمام زمينه ها و امروز هيچ كدام دچار خطا و يا اشكال نشده و اكنون به حقيقت پيوسته اند، پس اين كلام علىعليهالسلام
نيز به نوبه خود، صحيح و ما آن را قبول و باور داريم. آيا بعيد به نظر مى رسد كه شايد به زودى، روزى فرا رسد اعلام شود كره اى كه داراى حيات و موجودات است و در كلام سمت ما و فلان كهكشان كشف شده، و آن گاه يك معجزه عجيب ديگر از ايشان در همين كلام متبلور مى شود.
حكمه: حكم الهى شامل همه چيز است از طبيعت گرفته تا نظام و حيات و آيين؛ يكى از مصاديق كلام حضرت علىعليهالسلام
اين است كه امروزه ثابت شده كه مواد و عناصر تشكيل دهنده ى كرات ريز و درشت از همان مواد و عناصرى است، يعنى جنسى است كه در زمين نيز هست و اين از زمينه هاى تشميل دهنده ى حيات از نوع حيات در كره ى زمين است.
تشويق پيامبر گرامى اسلاك به دانش علوم ستاره شناسى
قال ابن عباس دخل علينا رسول الله و نحن فى المسجد حلق حلق، فقال لنا: انتم؟
قلنا نتفكر فى الشمس كيف طلعت و كيف غربت، قال احسنتم كونوا هكذا تفكروا فى المخلوق و لا تفكروا فى الخالق، فان الله خلق ما شاء لما شاء و تعجبون من ذلك
ابن عباس كه يكى از ياران پيامبر گرامى بود گفت كه در مسجد به دور هم نشسته بودند كه در اين هنگام، پيامبر گرامى بر ما وارد شد و از ما پرسيد كه در چه حالى هستيد و درباره ى چه صحبت مى كنيد؟ گفتيم كه صحبت ما دراين باره بود كه خورشيد چگونه طلوع و غروب مى كند، پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
فرمودند كه آفرين بر شما، همواره در مخلوقات آفرنش خداوند بينديشيد ولى درباره ى تصور خداوند، هرگز فكر نكنيد، چون به يقين كه خداوند هر آن چه را كه آفريد براى آن چه كه مى خواست آفريد و شما شگفت زده و مات و متحير از آن ها مى شويد.
يعنى هميشه در طبيعت جهان بينديشيد ولى درباره ى آفريدگار هستى و چگونگى آن فكر نكنيد، چون بى نتيجه خواهد بود.
وقتى كه انسان دنياى خود را به درستى نفهمد، پس هرگز او نمى تواند خالق آن را درك كند، و آن حضرت كه اين گونه به ما مى گويد، حتما عظمت هستى را به خوبى مى داند و او است كه فرق بين عظمت هستى و خالق آن ها را تشخيص مى دهد، چون وقتى كه اين جهان بزرگ و با عظمت، براى ما قابل درك كامل نيست، پس حتما شناخت چگونگى آفريدگارش براى ما مشخص خواهد بود.
انسان هميشه شگفت زده اين جهان پيچيده و پر از اسرار است با اين كه دانش و پيشرفت تجهيزات و امكانات توسعه يافته، و بشر توانست شناخت خوبى را از اين جهان به دست آورد و آگاهيهاى وسيعى حاصلش شد و با اين وضع، انسان به اين نتيجه رسيده كه شناخت كامل از ابعاد پيچيده و با عظمت اين هستى برايش ممكن نيست و روز بروز بر اسرار نهفته و ناشناخته جهان، مسائل علمى بسيارى رابر انسان پيچيده تر و عرصه را بر او تنگ تر مى گرداند و هر چه در عمق ژرفناى معرفت جهان فرو رود، تازه در مى يابد كه مسايل و معضلات ناشناخته و مجهول بسيارى است كه او، خود را متحير و درمانده تر از گذشته مى بيند.
لذا پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در اين جا مى فرمايد كه هر چه مى توانيد درباره ى جهان و خورشيد و ستاره ها، اين آفرينش خداوند بينديشد ولى هيچ گاه در اين فكر نباشيد كه خداوند چگونه است چون آن حضرت از ابعاد وسيع جهان به خوبى آگاه بوده و روى اين اءصل، مردم را از انديشه مهم چگونگى خداوند، بر حذر مى داشت، چون ظرفيت عقل و استعداد انسان ها قادر به تحمل و تصور كامل جهان را ندارد و ما كه در اين زمان از آفرينش مخلوقات خداوند را به درستى و با دقت دريافته ايم، در فهم اءبعاد وسيع آن عاجز هستيم، پس درست نيست كه در فكر چگونگى خالق آن ها عاجز هستيم، پس براى شناخت خداوند، امكان به خطا رفتن انديشه و در انحراف واقع شدن قطعى است.
اين سخن پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در زمانى بيان شد كه مردم آن روز، دنيا را خيلى ساه مى پنداشتند چون از همه چيز بى خبر بودند، ولى امروز كه بشر توانست با دانش و امكانات پيشرفته اش، كلاهش را بالا گرفته و بر گذشتگان فخر فروشى كند، مى بينيم وقتى كه صحبت از شناخت جهان مى شود زبانش كوتاه و در فهم كامل آن درمانده است ولى پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
درست در همان زمان كه مردم چيزى را نمى دانستند سخنى ماوراى عقل آن ها بيان فرمود و جوابى براى اداعاهاى توانايى ها و دانش معاصر نيز مى باشد و آن حضرت حرفى را زده كه انسان حتى در قرنهاى آينده و با رسيدن به اوج ترقى و پيشرفت علمى، در آخربه اين نتيجه مى رسد و اين را خواهد گفت كه در شناخت و چگونگى خداوند ناتوان است و تازه آنروز به حرف و نظر پيامبرصلىاللهعليهوآله
خواهد رسيد.
و از اين جمله، بهترين نتيجه را از شناخت پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
به دست مى آوريم و آن اين است كه اولين فرد آگاهى بود كه قبل از پيدايش علوم، عظمت جهان را براى ما توصيف نموده و او از وسعت و پيچيدگى اين جهان به خوبى آگاه بوده، و بشر در قرنهاى آينده، با شكست تلاشهاى بسيار خود، براى شناخت خالق هستى، اظهار نظر خواهد كرد و آن وقت به جايى مى رسد كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در زمانهاى گذشته اين چنين بيان نموده است.
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در اين سخنان خود، مردم را به دانش آسمان و ستاره شناسى تشويق مى كند و به آن ها كه در اين انديشه اند آفرين مى گويد ولى بدون شناخت كافى و كامل آفرينش و طبيعت جهان، شناخت خداوند كه به وجود آورنده ى اين پديده ها است، ممكن نمى داند و تحقيق روى شناخت چگونگى خالق، راه به جايى نمى برد و اين كار باعث انحراف و در خطا واقع شدن است.
ستاره ها مدام در حركتند
اغلب دعاها در اسلام؛ خداوند را از راه تعريف طبيعت، اين آفرينش با عظمت، ستايش مى شود و در واقع دعاها درسهايى از علم و ايمان است و مردم را از راه عقل و منطق به خداوند وصل مى كند.
حضرت علىعليهالسلام
فرمود كه پيامبر گرامى اين دعا را به من آموخت و تمام جمله هاى اين دعا وصف خداوند قبل از آفرينش اين هستى و پس از آن است و تعريف گوشه هايى از جهان با وسعتى كه او آفريد، دعايى در دو صفحه است ولى حامل معانى مهمى است كه هر جمله اى از آن احتياج به توضيح و شرح بسيار است و اكنون به چند جمله از اين دعا توجه كنيم.
انت الله لا اله الا انت. كنت اذلم تكن سماء مبينه. و لا اءرضا مدحيه و لا شمس مضيئه، و لا نجم سار.
بار خدايا! جز تو نيست خدايى، تو بودى آن گاه كه آسمانى بر پا نبود، و زمينى فشرده و سخت شكل نگرفته بود، و نه خورشيد فروزانى بود و نه ستاره اى در حال حركت وجود داشت.
دانستن معانى با ارزش دعاها، انسان را به طبيعت آشناتر مى كند و علاوه بر آن سبب تقويت ايمان او است و آفريده را به آفريدگار نزديك تر مى گرداند و اين تقرب و توسل به خداوند، روح انسان را آرامش مى دهد و بيم و اضطراب تنهايى، و ضعف انسان را در اين طبيعت بزرگ فروكش مى كند، طبيعتى سركش كه قلدرانه هر ذره اش يعنى هر ستاره اش پيوسته در حال حركت پر شتاب و خطرناكى از اين سو به آن سو مى باشد، وقتى كه هر ستاره در اين جهان ذره ايست، پس انسان در بى نهايت صفر هم بحساب نمى آيد و سخن بسيار است و اكنون ما به جمله اى از آن دعا كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
به علىعليهالسلام
آموخت. اكتفا مى كنيم و مختصرا توضيح مى دهيم.
كلمات آن حضرت در زمانى بيان شد كه هنوز كسى خبر از آغاز شكل گيرى كره زمين و كرات ديگر نداشت و كسى نمى دانست كه تمام كرات از آغاز پيدايش، اين چنين سفت و سخت نبوده و طى سلسله مراتب تكوينى، آن ها اكنون به اين شكل در آمده اند همان گونه كه دانشمندان و نابغه هاى جهان معاصر، امروز نظريه هايى دارند كه زمين در آغاز از دود و گازهايى متراكم و جمع شده و رفته رفته به اين شكل در آمده اند و همچنين كسى نمى دانست زمين كروى است و اين كره در حال حركت است و همچنين كسى خبر نداشت كه تمام اين كرات و ستاره ها، مدام در حال حركتند و در زمانى اينحرفها بيان شد كه مردم فكر مى كردند ستاره ها، چراغهايى كوچك است كه به طاق آسمان آويزانند و تمام آگاهى آن زمان همين بود و بس، مى بينيم كه آن حضرت درست همان زمان كه مردم اين گونه فكر كى كردند، با يقين و اطمينان، سخنانى فراتر از عقل و تصور و باور مردم، از حركت ستاره ها مى گويد: ولا نجم سار «خدايا تو بودى آن زمان كه هيچ ستاره اى در حال حركت به مسيرى وجود نداشت» به اين معنا است كه خداوند ستاره ها را آفريد و آن ها را به حركت دائمى در آورد و كلام آن حضرت بر حركت تمامى ستاره ها، بدون استثنا دلالت دارد و علم و دانش انديشمندان و مختصصان علوم فضايى و ستاره شناسى با دم و دستگاه مافوق مدرنى كه امروز به وجود آمده، بر همين پايه و اءساس معتقدند كه تمامى ستاره هاى دور و نزديك، خواه در هر كهكشانى كه بوده باشد آن ها مدام در حال حركتند و هنوز كسى از آن ها حتى به صورت فرضيه و تخيل، سخن از يك ستاره ايستا و ثابت و بدون حركت بر زبان نياورده است بنابر اين نظر و نتيجه كاوش و تحقيق عده بسيار دانشمندان اين گوشه دنيا، درست به همان جا رسيد كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
بيش از هزار و چهارصد سال پيش به صورت مختصر بيان فرموده است و آن حضرت سخنان بسيارى درباره ى آسمان و ستاره ها دارد و ما، تنها اين جمله كوچك را از آن حضرت در اين جا انتخاب و يادآورى نموده ايم.
بيانات مهم پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
نشان دهنده آگاهى او از اوضاع طبيعت جهان است و اين آگاهيها از سوى خداوند بر او نازل شده و نتيجه فكر و تحقق او نبوده، و اين به حق بودن رسالت پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
است و علىعليهالسلام
شايسته پذيرفتن و درك و فهم اين معانى است لذا پيامبرصلىاللهعليهوآله
اين كلمات مهم و تمام موارد با اهميت ديگر را با علىعليهالسلام
در ميان مى گذاشت و اين نشان دهنده مقام و منزلت علىعليهالسلام
نزد پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
است.
سرعت حركت ستاره ها متفاوت است
متخصصان و كارشناسان علوم فضايى پس از سالها تحقيق آن هم با محاسبات علمى گوناگون و با كمك دستگاههاى مدرن، اكنون به اين نتيجه رسيدند كه حركت ستاره ها، با هم متفاوت است يعنى در هر كدام در حركت خود، سرعت مخصوصى دارد، و در كتابهاى علمى، موضوعات بسيارى را درباره ى حركت ستاره ها توضيح مفصلى داده اند كه رويهمرفته عجائب شگفت اءنگيزى از آفرينش پروردگار را مى رساند.
قرن ها قبل از پيدايش اين دانشمندان و اعلام نتيجه تلاش و كارشان، همراه و با يارى اءبزار پيشرفته آن ها، حضرت امام صادقعليهالسلام
موضوعى را در اين باره بيان فرموده است كه در صورت دقت و خوب فكر كردن روى كلام آن حضرت، واقعا آدمى را مات و متحير مى سازد كه چگونه از روى زمين و بدون امكانات، موضوع مهمى را مطرح كندو كلامى رابر زبان آورد كه نشان دهنده آگاهى او از كرات و آسمان ها است و امروز درباره ى حركت ستاره ها، مجموعه تشكيلات و مراكز تحقيق علمى جهان، دقيقا همان را مى گويد.
منها السريع و منها البطى ء و منها المعتدل السير
«از آن ستاره ها عده اى پرشتاب و تند رو عده اى ديگر آهسته ترند و عده ديگر نه آن چنان با سرعت و نه آهسته، مدام در حركت اند».
سخن آن حضرت در زمانى بيان شد كه مردم بيخبر و غافل از اسرار هستى و عظمت آن بودند و اكنون متخصصان علوم فضايى سرعت حركت برخى از ستاره ها را در هر ثانيه، ده كيلومتر بر آورد كردند و عده اى را بر صد و دويست و سيصد و چهار صد كيلومتر، و همين طور عدد و ارقام حركت انواع ستاره ها به بالاتر و بالاتر، متفاوت اعلام كردند تا برسد به ستاره هايى كه سرعت حركت آن ها به سه هزار كيلومتر در ثانيه، هر كرام در مسير خاص خود راه مى پيمايند.
نكته جالب اين جا است كه سخنان آن حضرت در زمانى بيان شد كه اعتقاد مردم بر اين بود كه ستاره ها، چيزهاى درخشانى بر طاق آسمان نصب شده اند و زمين را مركز كائنات و ايستاده و ثابت مى دانستند مى بينيم كه امام صادقعليهالسلام
فراتر از همه ى اين حرفها سخن از حركت ستاره ها، و از آن مهمتر حركت گوناگون آن ها را به مردم خبر مى دهد. طبعا زمين هم ستاره اى است و معناى كلام آن حضرت بر حركت زمين نيز دلالت دارد.
گردشگران در مدارها
نكات علمى و موضوعات مهم از طبيعت و جهان و مسايل بسيار متنوع، در اءحاديث و دعاها، فراوان ديده مى شوند كه شايد در برخورد با تك تك اين موضوعات اءهميت چندانى نداشته باشد ولى در مجموع، اگر همه ى اين موضوعات را در يك جا و در يك كتاب بزرگ جمع كنيم، آن گاه مايه تعجب و شگفتى نه تنها مردم جهان خواه از هر دين و مرامى كه بوده باشند و به خصوص آن ها كه اءهل دانش و تخصص در رشته هاى علمى هستند، اين اءفراد بيشتر از ديگران، متاءثر و شگفت زده علوم بزرگواران آيين ما خواهند شد.
نكته آخر كه خدمت شما خواننده عزيز مى رسانيم كه ما كار جمع آورى اءحاديثى كه در رابطه با موضوعات علمى است، در حال تهيه و تدوين كليه آن ها هستيم و كار و تحقيق ما، هرگز تنها به اين كتاب، متوقف نخواهد شد؛ بلكه اميدواريم تا بتوتنيم دهها جلد، يكى پس از ديگرى پيرامون مسايل و كشفيات جديد به دست شما برسانيم.
دعا بهترين شيوه براى ارتباط با خدا است و نيايشى مقبول و منطقى است كه بر پايه عقل و آگاهى استوار باشد، لذا بزرگواران دين ما، از هر فرصتى استفاده مى كردند و همواره در لابه لاى مسايل اخلاقى و عبادى، نكات بسيار مهمى از اوضاع طبيعت و جهان كه نشانه هاى آفرينش و عضمت خداوند است بيان مى كردند تا مردم را به علم و ايمان استوار، راهنمايى و آگاه سازند و براى نمونه به اين جمله توجه كنيم، حضرت علىعليهالسلام
در دعاى «صباح» در مفاتيح الجنان با يك جمله كوچك توانسته يك موضوع مهمى را ماهرانه بيان كند و با خدايش اين چنين راز و نياز مى كردند.و اءتقن صنع الفلك الدوار فى مقادير تبرجه
: خداوند محكم و منظم كرد آفرينش كرات گردشگر را، هر كدام از آن برجها، جايگاه و مقدار معينى در گردش قرار داد.
يكى از مسائل محير العقول جهان، كه دانشمندان را مات و متحير از اين همه دقت و نظم حركت ستاره ها نموده، اين است كه هر كدام از ستاره ها در مدارهاى خاص خود بدون تغيير و انحراف، در منظومه شمسى، همواره در حال حركت هستند.
فلك الدوار: يعنى همان كرات گردشگراند.
فى مقادير تبرجه: كه هر كدام در مدار خاص و در فاصله اى معين قرار دارند، كه همان سيارات منظومه شمسى است و هر كدام از آن ها در جايگاه و موقعيت خاصى در اطراف خورشيد حركت مى كنند.
برج: به معناى ساختمان ثابت براى زير نظر گرفتن منطقه زير دست خود، و همچنين برج به معناى آشيانه و جايگاه خاص پرنده اى است كه پس از پرواز بسيار، در آخر به جايگاه و منزلش باز مى گردد، و به معناى نمايش دهنده كه خود را به ديگران مى نماياند.
كره ى زمين در فاصله ۱۵۰ ميليون كيلومترى در حول خورشيد همواره در حال گردش است و بقيه ستاره هاى منظومه شمسى نيز هر كدام در جاى خود، در همان محور حول خورشيد قرار دارند، همان گونه كه در كتابهاى علوم خوانده ايم، سيارات منظومه شمسى، هر كدام با فاصله معين، يكى پس از ديگرى قرار دارند، و دور خورشيد خطهاى دائرى كشيده اند كه اين دايره ها هر كدام بر حسب فاصله آن سياره تا خورشيد رسم شده و هر سياره روى مدار خاص خود، به دور خورشيد در حال حركت است و مسافت دائرى حركت آن ها به دور خورشيد، يكى از ديگرى بيشتر است.
اين كلمات در زمان عصر فضا و تجهيزات مدرن، گفته نشده بلكه در زمانى بود كه مردم، تنها از چند آبادى اءطراف خود خبر داشتند و آن طرف تر، كسى چيزى نمى دانست ولى حضرت علىعليهالسلام
به گونه اى دقيق بياناتى را فرمود كه گويى خود به فضا رفته و تمام كرات را از نزديك، در مدارهاى خاص خود ديده است و اكنون سخنان او، گويا همچون ماكتى از منزومه شمسى كه بر روى ميزى ساخت و نصب كرده و يا از اين منظومه، يك نقاشى كرده كه ما آن را بر يك صفحه مى بينيم.
بلاهاى آسمانى در كمين است
كره ى زمين با سرعت شش هزار كيلومتر در ساعت به دور خود ميچرخد با اينحال مدت يك چرخش كامل كره ى زمين به دور خود، مدت ۲۴ ساعت بطول ميكشد و به آن، حركت وضعى ميگويند.
و اگر فرض كنيم كه سرعت چرخش اين كره كاسته مى شود يعنى ساعتى با چهار هزار كيلومتر، حركت وضعى زمين بدرازا بكشد آن گاه مى ديديم كه روز و شب، طولانى تر مى شد نسبت به آن سرعت چرخش معمولى كه بود، در اين صورت بر اءثر طولانى تر شدن روز، تابش نور خورشيد، زمين را به شدت گرم ميكرد و بر اءثر آن هر چيز روى زمين بسيار گرم و سوزنده مى شد، و نيز شبها بر اءثر طولانى تر شدن، هوا بسيار سرد و سرما بر همه چيز، آثار بدى مى گذاشت و اين وضعيت خواه ناخواه مخرب اكوسيستم حيات و همه چيز اءوضاع زمين مى شد، چون سيستم شرايط زمين همه ربط و وصل به همديگر است و رشته متصل به هم سازمان حيات بر اين كره از هم مى گسست بنايراين خداوند آن را به نحوى برقرار نموده حيات و بقاء كره و هر چيز بر آن تضمين شده است تا نظم و شرايط خاص زندگى بر آن ممكن و فراهم شود، و در اين زمينه حديث بسيار جالبى از امام باقرعليهالسلام
نقل شده كه مى فرمايد:
ان الله عزوجل اذا اراد فناء دوله قوم، امر الفلك فاسرع السير فكانت على مقدار ما يريد
خداوند عزوجل اگر هر آينه، نابودى دولت و قومى را بخواهد، به زمين فرمان ميدهد كه سرعت حركت آن، باءندازه اى كه لازم است اءفزايش دهد».
اگر سرعت حركت زمين براى مدتى، با شتابى بيشتر از اين كه هست حركت كند، به طول مثال حركت وضعى زمين، ساعتى هشت هزار كيلومتر حركت كند آن گاه آثار مخربى براى حيات اين كره و هر آن چه را كه روى آنست به وجود مى آيد و به يقين كه نابودى و هلاكت مردمى فراهم مى گشت، يعنى اگر سرعت حركت طولانى تر شود آثار مخرب آن به گرنه اى خاص ظاهر مى شود، و برعكس اگر سرعت حركت كره ى زمين كاسته شود آثار مخرب آن به شكلى ديگر نمايان مى شد، و چه بلايى كه بر سر مردم و موجودات ديگر مى آمد كه بحث علمى پيرامون اين موضوع بسيار مفصل است.
در زمانى كه مردم از حركت كره ى زمين آگاه نبودند، آن حضرت مردم را از حركت كره زمين خبر مى دهد و علاوه بر آن مردم را از موضوع موازنه تمام پديده هاى طبيعت كره ى زمين در اين اندازه حركت، بازگو مى نمايد.
اگر كره ى زمين مقدار كمى به خورشيد نزديك تر و يا دورتر شود، چه مى شود؟ يعنى اگر كره ى زمين حلقه حركت انتقالى آن به دور خورشيد، مقدار آن كمتر و يا بيشتر شود، چه مى شود؟ و از اين اگرها آن قدر بسيار است كه تمام اين موارد، خطر و بلا و آفت آن چه كه بر زمين است مى باشد، بنابراين عذابهاى الهى در هر زمان، وقوع آن ممكن است ولى اين لطف الهى مانع آنست كه چنين اتفاقى رخ ندهد تا خطرى متوجه ما و جهان ما نگردد و كسى كه آگاهى به مسايل و علوم جهان است تنها او ميتواند با اين چنين محاسبات و آگاهى كامل، بر از وضعيت و دگرگونى آن داشته باشد و امروز دانشمندان معاصر، كلام آن حضرت را بهتر متوجه مى شوند و عظمت اين شخصيت علمى و الهى را بهتر در مى يابد.
آفتهاى شب و روز فضايى
تا قبل از قرن ۱۹ ميلادى، باد و باران و گرما و سرما و اءغلب تحولات زمين را پديده هاى مستقل مى دانستند و هر كدام ربط به محل خود، تصور مى كردند و از روابط علت و معلولى و همبستگى آن ها در سطح وسيع برو بحرى و بين قاره اى، چيزى نمى دانستند.
و در اواخر قرن ۱۹ ميلادى، محل تكوين و تحول اين حوادث، در ضخامت تقريبا ده كيلومترى جو زمين شناخته شد، اما از اوائل قرن بيستم به بعد، با مطالعاتى كه با هواپيما و بالن هاى فوق جوى و بى سيم و رادار و موشك و اءقمار مصنوعى و با مشاهدات و كشفيات نجومى كه به عمل آمد كم كم به اين نتيجه رسيدند كه دخالت طبقات بالاى جو، يعنى دامنه اين نظريه به ۵۰۰ كيلومترى بالاى جو زمين، جلوتر كشيده شد، و دهها سال پس از آن، اكنون كه علم و تجهيزات به اوج تكامل رسيده، نظر و اعتقاد دانشمندان زمان ما به اينجا رسيد كه فرمان اوليه حركات و حوادث بر زمين، از آسمان بالاتر، يعنى محدوده ى فضايى دورتر، صادر مى شود. يعنى سر نخ در دست اعماق فضا و در دست خورشيد است و تمام دگرگونى هايى كه بر زمين جارى است از تحولات آن ها تاثير مى گذارد و سرچشمه ى اصلى آثار و رساننده ى انرژى و مايه هاى حياتى به زمين، خورشيد است.
وقتى كه انسان از اوضاع جو با خبر شد و پس از آن كه به فضا راه يافت، از خيلى مسايل جديدترى آگاه شد كه يكى از آن ها سرما و گرماى فضايى بود كه ما را روى زمين آن را حس مى كنيم و در واقع به توسط جو، آن ها پالايش مى شود و به نحو رقيق ترى كه مناسب حيات زمين است به اندازه اى لازم از آن گرما و سرما و آثار گوناگون آن ها به ما مى رسد.
و علاوه بر اين ها، زيانهاى ديگر و بسيار متنوع كه هر لحظه براى زمين و حيات ما خطر سازاند كه بحث علمى آن مفصل است و ما چاره اى جز خلاصه گفتن نداريم تا اين كه موضوع اصلى خارج نشويم. امام زين العبدينعليهالسلام
، سلامتى و تندرستى مردم و همچون آفت زندگى آن ها را ربط به تغيير و تحولات آثار و پديده هاى فضايى مى داند و در دعاى خود در صحيفه سجاديه مى فرمايد.
و تقيهم طوارق الليل و النهار الا طارقا يطرق بخير
:
خدايا! مردم و حيات همه چيز آن ها را مصون و در اءمان بدار از پديده آفتهاى شب و روز، مگر آن پديده ها كه آثار خيرى دارند.
معناى «آفتاهاى شب و روز» در ابعاد وسيعتر، همان آسيبهايى كه ممكن است از فضاى سرد و تاريك شب فضايى، و گرما و تشعشعات مرگ بار حاصل از تابش بسيار زياد نور خورشيد مى باشد و منظور آن حضرت اين شب و روز، آن چه در محدوده ى ما كه مى بينيم نيست بلكه بر ابعاد دورتر، در فضاى آسمان ها مى داند، چون روز براى كار و تلاش است و شب مايه آسايش ما است و همه اش خير است پس به آن معنا نيست چون در زمان قديم جايى براى قبولاندن و فهماندن مردم به ابعاد وسيع تر حوادث زمين كه از فضا تاثير مى گذارد، زمينه براى درك مردم وجود نداشت.
آن حضرت به ما مى رساند كه به طور يقين اين شب ورز همواره داراى خطرات و زيانها براى حيات زمين و هر آن چه را كه روى آن است ميباشد و همچنين شب و روز فضايى نيز مبداء و منشاء تحولات خوب و بد بر زمين معرفى مى كند.
آن حضرت نيز مى فرمايد: مگر آن پديده ها كه از فضاى شب و روشنايى نور خورشيد كه آثار خيرى داشته باشند. همان گونه كه منشاء آفت و زيان از فضا است كه به ما مى رسد، همان طور منشاء خير و بركت ها نيز از همان فضا، ناشى مى شود و آن حضرت از خدا مى طلبد آن آثارى كه در فضا، عامل سازدگى و خير و بركت بيشتر بر روى زمين و حيات ما است، آن ها به زمين و بر ما برخورد كند.
پس از ۱۳ قرن، اكنون گفتار امام زين العابدينعليهالسلام
دقيقا همان است كه دانشمندان و متخصصان علوم زمان ما به آن رسيدند و آن را قبول دارند كه تنظيم قوانين و عوامل سازنده حيات ما بر كره ى زمين، از فضا شكل مى گيرد.
دانشمندان زيادى بودند كه در مسايل و موضوعات علمى گوناگون اظهار نظر كردند و سالها مردم همان را باور و قبول داشتند ولى سالها پس از آن، دانشمندان ديگرى آمدند و با نظريه هاى جديدتر و يا متفاوت اظهار نظر كردند و راءى و نظر پيشينيان خود را ناقص و يا مردود و باطل اعلام مى كردند و دوباره مردم سالها با اين نظريه ها موافق بودند و روزگار پى در پى همين طور گذشته تا امروز كه دانشمندان با كمك تكنلوژى و تجهيزات مدرن به اعتقاد و انديشه استوار و معقول رسيده اند و نكته ى جالب كه جلب توجه مى كند اين كه تمامى سخنان پيامبرصلىاللهعليهوآله
و ائمه معصومين به نحوى است كه مطابق و موافق عقل و آخرين نظريه هايى دانش امروز ما است.
در ساحل فضاى تاريك
آناء الليل و اءطراف النهار
: در اعماق تاريكى شبانه و اءطراف روز؛ آناء به معناى ظرف است يعنى جايى كه در آن چيزى قرار مى گيرد، در اين جا شب به معناى ظرف آمده، و به اين دليل ظرف است چون تمامى ستاره ها و از آن جمله، كره ى زمين در اين فضاى وسيع، پخش و قرار دارند.
فضاى وسيع آسمان ها، هميشه تاريك و ظلمانى است، پس ليل در واقع قسمتى از رخ واقعى فضاى آسمان ها است كه بر ما نمايان مى شود.
اءطراف النهار «طرفهاى روز» مى دانيم كه بر همه جاى كره ى زمين، روز يكسان و يك زمان نيست چون كره زمين بر اثر چرخش، هر زمانى قسمتى از آن در مقابل نور خورشيد قرار مى گيرد و نهار كامل در آن جا پديدار مى شود، پس اطراف يا به قول دانش روز و محاسبات و تقسيات فنى آن، همان نصف النهارات است يعنى روزهايى كه در اين جا و آن جاى كره كه در حال چرخش است شكل مى گيرد پس روز بر زمين يك جا نيست.
امام زين العابدينعليهالسلام
در اين باره مى فرمايد:
واقف لنا آثار الذين قاموا لك آناء الليل و اءطراف النهار
:
پروردگارا! به ما عطا كن، همان آثار و نشانه هاى خوشبختى و سعادت را كه مى دهى به آن هايى كه در اءعماق شب و بخشهايى از روز به نيايش تو بر خاستند.
آن حضرت در تعريف جايگاه و منزلت اءهل ايمان كه بر اءثر عبادت و نيايش به درگاه خداوند، مقامهاى والايى نصيبشان شده، ما را نيز به مانند آن ها تشويق مى كند كه اين گونه باشيم.
و در اين جا يكى از دلايل و جلوه، قرآن ناطق بودن آن حضرت اينستكه يكى از اسرار قرآن را با شيوه خاصى، عبادت تواءم با علم و آگاهى از آفرينش خداوند را در هم آميخته، چون كسانى خاشع خداوند هستند و نيايش آن ها مقبول و منطقى است كه بر خاسته از خرد و آگاهى از علم و شناخت طبيعت جهان باشد و در پرتو اين ديدگاه، آن ها اعتقادى محكم و راسخ دارند و اين گونه نيايش با خداوند، برخاسته از اعماق وجودشان مى باشد.
اين آگاهى جالب از وضعيت فضا و احوالات زمين است كه براى اولين بار در اعماق تاريخ، در قرآن مجيد چند بار ياد شده و امام سجاد (عليه السلام ) كه به حق مفسر واقعى و آگاه از اسرار و علوم قرآن است او نيز از همين معنا براى آن ها كه در اين وضعيت شب و روز و آگاهى از آن، همواره به ياد و نيايش او هستند استفاده نموده است.
شب به تاريكى فضا وصل و جزيى از آن است و هر شب، ما در ساحل فضايى تاريك جهان قرار مى گيريم و در واقع، شب نمايشى از حقيقت وضعيت فضا است ولى، روز، اءمرى حادث بر قسمتهايى از زمين است كه در پى در پى آن جا روز است و سپس جاى ديگر روشنايى روز بر اثر تابش مستقيم نور خورشيد: نهار نمايان مى شود و به همين ترتيب به دور كره ى زمين، روزهاى روشن، يكى پس از ديگرى شكل مى گيرد يعنى روشنايى روز بر آن قسمتى از زمين همچون پوششى موقت از روشنايى پديدار مى شود ولى شب، حكم آن با تاريكى فضايى يكى است چون وضعيت آن دايم است و در واقع چهره ى فضا است كه ما آن را مى بينيم.
كسى كه اين گونه سخن مى گويد حتما آگاه از وضعيت زمين و كروى بودن آن و چرخش وضعى و همچنين خبر از وضع تاريك كه هميشه در فضا حاكم است باخبر مى باشد لذا آن معصومينعليهالسلام
تا آن جا كه مى توانستند در لابه لاى كلمات خود موضوعات ديگر را در متن آن قرار مى دادند به اميد اين كه شايد پس از آن ها، مردم حقايق جهان را در يابند.
سخنان پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
و ائمه معصومين در هر زمينه كه باشد مترادف با وضع طبيعت و هستى جهان است و با زبان و منطق علم بيان شده اند و بر ما است كه مفاهيم جنبى اين تعريف ها رادرك كنيم.
خورشيد تابش نور بى آتش
خورشيد به فاصله زيادى از ما قرار دارد، كه در حدود ۱۵۰ ميليون كيلومتر است و اگر شما با موشكى كه سرعت آن ۸ كيلومتر در ثانه است، به سوى خورشيد پرواز كنيد، هفت ماه طول خواهد كشيد تا به آن برسيد.
در حدود هزار و سيصد و هفتاد سال پيش مردى از تبار پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
اسلام، آن هم در زمانى كه اسب، تند روترين وسيله ى نقليه ى آن زمان بود كه بر زمين حركت مى كرد، آن گاه او از وضعيت خورشيد براى مردم اين چنين گفت:
سئل محمد ابن مسلم قال: قلت لابى جعفر
عليهالسلام
جعلت فدلك لاى شى ء صارت الشمس اشد حراره من القمر؟ فقال
عليهالسلام
ان الله تبارك و تعالى خلق الشمس من نور النار... البسها لباسا من نار ثم صار اءشد حراره من القمر
.
محمد بن مسلم يكى از دوستان امام باقرعليهالسلام
مى گويد: از آن حضرت، پرسيدم فدايت شوم ! چرا و چگونه حرارت و گرماى خورشيد بيشتر از ماه است؟ امام باقرعليهالسلام
فرمود: خداوند تبارك و تعالى خورشيد را از نور آتش آفريد... و بر آن - خورشيد - لباسى از آتش پوشانيد، پس گرماى آن بدين جهت از ماه بيشتر است.
با تلاش بى وقفه ى دانشمندان بسيار و بيشمارى در همه جاى اين دنيا، آن هم با كمك ابزارهاى مدرن بود كه پس از سالها تحقيق، توانستند به مقدارى از اوضاع و احوال خورشيد، اطلاعات مهمى به دست آورند.
فقط در سطح خورشيد و فضاى پيرامون آن، براى ما قابل رؤيت است اما در مورد درون آن، اگر چه دانشمندان نمى توانند درون آن را مشاهده كنند، ولى چيزهايى در اين مورد ابراز عقيده كرده اند.
دانشمندان چنين بر آورد مى كنند، كه مركز خورشيد، بايستى دمايى در حدود ۲۵ ميليون درجه، داشته باشد و مركز خورشيد، بيشتر از پروتونها تشكيل يافته است، پروتونها، بخشهايى از اتم ئيدروژن هستند، در دماى بالاتر، در مركز خورشيد، پروتونها با سرعت زيادى حركت مى كنند، و با نيروى زيادى نيز به هم برخورد مى كنند، و با نيروى زيادى نيز به هم مى چسبند، سرانجام، در نتيجه چسبيدن چهر پروتون به هم ديگر، بخشى از اتم هليم به وجود مى آيد، وقتى اين امر اتفاق مى افتد، تابشى به وجود مى آيد كه در سطح خورشيد به شكل نور ظاهر مى شود و به سوى فضا حركت كرده، و در نتيجه آن، ادامه زندگى كليه جانداران بر روى زمين، ممكن مى گردد.
يعنى گازها و غبارها با جذب شدن بطرف يكديگر، داغتر و داغتر ميشوند، و بقدرى داغ شده اند، كه منجر به شكستن اتمها به قتعات كوچكتر گرديده اند، اكثر اين قتعات پروتونها بوده اند، سپس بقدرى اين مجموعه گازى داغ شده است كه پروتونها، با نيروى كافى شروع به تصادم كرده، بعد از چسبيدن به يكديگر، تابش نور را به وجود مى آورند.
خلاصه مطلب اين است كه در خورشيد، چيزى مانند آتش نمى سوزد، خورشيد از هر نوع آتشى داغ تر است، در درون خورشيد يك نوع گاز، به گاز ديگرى تبديل مى شود و بر اثر انجام اين كار، نور زيادى توليد مى شود.
امام باقرعليهالسلام
در جمله اى مختصر ولى پر معنا فرمود، كه خداوند خورشيد را از نور آتشى آفريده است، طبعا هر آتشى نور دارد ولى در جمله كلام آن حضرت تنها از نور بى آتش عنوان شده و نگفته كه در خورشيد آتش گداخته وجود دارد، و گرماى خورشيد برخاسته از آن نور بيان شده است، و از مفهوم كلام آن حضرت اين چنين بر مى آيد كه «نار» به معناى مثل جهنم و يا بموازات تشبيه آن است، مى دانيم و بسيار شنيده ايم كه آتش جهنم بسيار گرم و هولناك است و قابل مقايسه با آتش دنياى ما نيست، پس اين را مى رساند كه گرماى خورشيد بسيار مهيب و درجه دماى آن بسيار است، و اين آتش همان عناصرى هستند كه به توسط فعل و انفعالات خود، تابشى، بسيار گرم توليد مى كنند. و اين «نار» آتش هيزم و غيره نيست. چون اين ها حرارتى آن چنان ندارند و در مقابل حرارت خورشيد صفر است.
و نكته جالب دوم سخن آن حضرت اين است كه «و بر آن لباسى از آتش پوشاند»، آرى اين خورشيد همانند توپى است كه روى سطوح آن توپ است، خورشيد نيز، بر سطح خود آتش گداخته مانندى است، ارتفاع شعله هاى سطح خورشيد نيز، بر سطح آن را پوشانده است، هماره نمايان است، ارتفاع شعله هاى سطح خورشيد بسيار عظيم است، و حتى زبانه ى كوچكى در سطح خورشيد به مراتب از تمام حجم زمين بزرگتر است.
و نكته ديگر كه از سخنان امام باقر دانسته مى شود اينستكه بر سطح ماه هيچگون آتشى وجود ندارد و اين اعتقاد را برخى اينچنين فكر مى كردند رد مى كردند و امروز بخوبى معلوم شد كه در سطح ماه، چيزى بعنوان آتش وجود ندارد و تنها تابش بر ماه است كه ما آنرا روشن مى بينيم.
شراره هاى گرم خورشيد
شراره: آن تكه شعله كه از آتشى جدا مى شود و به اطراف پرتاب مى شود و با بر پا كردن يك آتش بزرگ، مى توانيم آن را ببينيم.
اگر فرضا آتش عظيمى بر پا شود آيا ممكن است از يك شراره پرتاب شده، حرارت آن تا هزار متر آن طرف تر، گرمايش را احساس كنيم؟
اگر كسى به ما بگويد از يك شرر آتش در آن سوى كره ى زمين. گرماى آن در اين سوى كره ى زمين احساس مى شود، آيا باور و تصور آن براى ما ممكن است؟ و اگر ممكن است چه چيزى را مى توانيم براى نمونه، مثال بياوريم؟؟.
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد: كه يك شرر آتشين در مشرق، گرماى آن در مغرب احساس مى شود، آيا اين چنين چيزى وجود دارد؟ و در زمان ما كه دانش و آگاهى بشر توسعه يافته، درباره ى حقيقت داشتن اين موضوع چه خواهد گفت؟؟
لو اءن شرره من شرر جهنم بالمشرق لو جد حرها من بالمغرب
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد: كه اگر شعله اى از شعله هاى آتش جهنم «فرضا» به مشرق باشد، آن كه در مغرب است گرماى آن را احساس مى كند.
عجيب است كه يك شراره، آن قدر گرمى دارد كه با فاصله دهها هزار كيلومتر دورتر، گرماى آن احساس مى شود.
باور كردن اين چنين موضوعى با اين حجم، براى مردم گذشته خيلى مشكل بود چون هيچ گاه اين چنين چيزى را نديده و نشنيده اند كه شرر جدا شده از شعله هاى آتشى، داراى اين همه حرارت باشد، و آيا اين چنين چيزى ممكن است وجود داشته باشد؟
ولى در زمان ما، حقيقت اين موضوع، صد درصد ثابت شده كه آن وجود دارد.
دانشمندانى كه درباره ى خورشيد همواره كار و تحقيق مى كنند، با كمك تجهيزات بسيار پيچيده و مدرن، فوران هاى عظيمى را بر سطح خورشيد ديدند كه زبانه هاى آتشين از سطح خورشيد بيرون مى جهند، و بسيار ديده اند كه يك شرر جدا شده از خورشيد، گاهى ممكن است از كره ى زمين به مراتب بزرگتر باشد، و نيروى عظيم شراره هاى خورشيد، مى تواند حتى به نزديكى زمين برسد كه فاصله ى خورشيد تا زمين ۱۵۰ ميليون كيلومتر است چه برسد كه فاصله ى مشرق و مغرب كه دوازده هزار كيلومتر است.
وقتى كه شراره هاى خورشيد، اين گونه باشد پس قطعا، وضعيت دنياى عجيب جهنم، و شراره هاى آن به مراتب بيشتر و فراتر از اين حرفها است و در واقع آن حضرت تعريف مختصرى از جهنم را بيان نموده تا مردم از تعجب و ناباورى، دچار شك و ترديد نشود و بهترى مصداق براى تصور ما، درباره ى وجود شراره هاى اين چنانى جهنم، مى توانيم از وجود اين پديده در خورشيد مثال بزنيم.
نكته ديگر از بيانات آن حضرت كه مى فرمايد: «شعله اى از شعله هاى جهنم» پس اين چنين دانسته مى شود كه در جهنم همواره شعله ها زبانه مى كشد و در آن جا فوران هاى عظيمى است و شراره ها از هر طرف به بيرون يعنى به فضاى اطراف مى جهند، همان گونه كه تمام اطراف خورشيد، اين وضعيت، يكسره پديدار مى شود.
قطعا شراره هاى جهنم به مراتب از شراره هاى خورشيد بزرگتر و حرارت آن بيشتر است و نكته ى جالب اين جا است كه در كهكشان، خورشيد بسيارى است كه آن ها به مراتب بزرگتر و بيشتر است و خورشيد در مقابل آن خورشيدها، بسيار كوچكتر مى باشد.
و در راستاى اين تعريف و توصيف، بهترين مصداق و نمونه براى اين كه ما بتوانيم وجود شراره هاى آن چنانى جهنم را تصور كنيم، از وجود اين پديده ها در خورشيد كه در آن هم جزيى از آفرينش خداوند است مثال بياوريم.
ما شراره هاى جهنم را نديده ايم، ولى اكنون نمونه ى كوچك گفته ى پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
را در خورشيد مى بينيم و با اين وصف، امروز اين گفته ى پيامبرصلىاللهعليهوآله
از تصور به حقيقت رسيد و در واقع آن حضرت براى اولين بار در تاريخ گذشته، امكان وجود اين چنين وضعيتى را بيان نموده است.
و اگر پيامبرصلىاللهعليهوآله
و يا فرد ديگر، بدون ذكر جهنم، وجود اين چنين شراره هاى عظيم و گرماى هولناك آن را تعريف مى كرد، قطعا به جز خورشيد، نمى توانستيم به جاى ديگر نسبت دهيم، چون اين وضعيت در جاى ديگر پديد نمى آيد.
حركت پرشتاب خورشيد
خورشيد مركز منظومه شمسى است، خورشيد با آن همه بزرگى و عظمت همواره در حال حركت با سرعت مهيبى است و در هر ثانيه ۵/۱۹ كيلومتر راه مى پيمايد يعنى در هر ثانيه ۱۱۷۰ كيلومتر حركت مى كند.
امام صادقعليهالسلام
اولين كسى بود كه به طور صريح، درباره ى حركت سريع خورشيد سخن گفته است.
انى اعلم ما فى اللحظه الواحده مسيره الشمس
«به يقين من ميدانم كه در هر لحظه، حركت خورشيد چقدر است».
از كلام آن حضرت درباره ى حركت خورشيد در هر لحظه، معناى مبالغه دانسته مى شود، يك لحظه يعنى يك ثانيه امروز ما است، مبالغه يعنى بيش از اين است كه ما مى دانيم و بسيار بسيار بيش از حد تند مى رود.
در زمان ما كه عصر سرعت نيز ناميده مى شود، معمولا براى حركت بسيار از ثانيه استفاده مى شود، در حالى كه در زمان قديم، مردم سرعت يك اسب دونده را نديده بودند و در آن زمان مردم در محاسبات زمانى خود، بيشتر از روز استفاده مى كردند، يعنى هر روز چقدر راه مى رود و اگر از اصطلاح ساعت استفاده مى شد، نه به معناى يك ساعت ۶۰ دقيقه زمان ما است بلكه به معناى مقدارى از وقت و زمان است و در اين شرائط بود كه امام صادقعليهالسلام
براى حركت خورشيد در هر يك لحظه را به كار برد كه به معناى پرشتاب بودن حركت خورشيد است و مردم آن زمان قدرت تصور و درك اين را نداشتند كه خورشيد در هر لحظه «ثانيه» ۵/۱۹ كيلومتر راه مى پيمايد، لذا آن حضرت تنها اشاره به سرعت حركت آن در هر لحظه كه چه بسيار است اكتفا نمود.
از مفهوم كلام آن حضرت دانسته مى شود كه خورشيد با سرعت بسيار در حال حركت است چون يك لحظه به معناى آن است كه سرعت حركت خورشيد بسيار زياد است كه تنها روى لحظه ها مى شود سرعت حركت آن را محاسبه كرد كه آن چقدر راه مى رود، و نكته جالب اين است كه از زمان امام صادقعليهالسلام
هزار و سيصد سال گذشته ولى محاسبات زمانى آن حضرت همان گونه است كه دانشمندان امروز، محاسبات حركت خورشيد را در ثانيه به كار مى برند.
در زمان ما دانشمندان بى شمار، با تحقيقات انبوه خود در رصد خانه ها و مراكز تحقيق و با كمك دم و دستگاه مدرن بود كه به اين موضوع حركت بسيار زياد خورشيد پى بردند ولى امام صادقعليهالسلام
بدون همه ى اين ها، اشاره به اين موضوع نمود.
مسيره الشمس: مسيرى كه خورشيد در آن سير مى كند» تنها اشاره به حركت خورشيد نيست بلكه برحركت خورشيد در مسير خاصى نيز دلالت دارد، مسيرى كه خورشيد در آن حركت مى كند همان گونه كه يك ماشين در جاده اى در حال حركت است تا از مبداء به مقصد خود برسد، و اين مسير مخصوص خورشيد است كه در اين جاده خاص خود، همواره در حال حركت بسيار زياد است و دانشمندان زمان ما نيز، دقيقا بر اين عقيده هستند كه خورشيد در مسير و جهت خاصى همواره در حال حركت است.
سخنان پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
و امامان ما قديمى هستند ولى عطر و بوى نو مى دهد و سخنان آن ها نه تنها خاصيت خود را از دست نداده، بلكه حقانيت و درستى آن ها را، امروز بيش از هر زمان ديگر، جلوه بهترى يافته است همانند اشياء قديمى را كه عتيقه جات مى گويند و آن ها در بين صنايع و محصولات لوكس و مدرن روز، باز هم بسيار گرانترند و جايى، نه در طاقچه ها دارند بلكه زينت بخش موزه ها هستند و سخنان آن ها مايه افتخار آن ها است كه به اين بزرگواران معتقدند.
پيدايش خورشيد قبل از ماه
اگر كسى بپرسد كه اول خورشيد و يا ماه به وجود آمد؟، و يا بر عكس، و يا كه هر دو با هم ساخته و پرداخته شدند؟، جواب آن قطعا مشكل است، ولى امروز مجموعه دانشمندان علوم گوناگون و با كمك انواع تجهيزات مدرن، آن ها به اين نظريه رسيدند و متفق القول شدند كه به دلايل علمى بسيارى، خورشيد قبل از ماه وجود داشته.
آن هايى كه در رشته هاى مختلف مثل زمين شناسى و ستاره شناسى و فيزيك و غيره، پس از دهها سال تحقيق وسيع و مداوم، به اين نتيجه رسيدند كه خورشيد قبل از كرات منظومه اش به وجود آمد، يعنى پس از آن، ماه و كرات ديگر منظومه اش به عرصه ظهور رسيدند، آن هم به دلايل و عللى چنين اتفاقى رخ داد كه موضوع و بحث پيچيده ى آن در كتابهاى علوم به طور مفصل تعريف شده است.
امام صادقعليهالسلام
دوازده قرن قبل از انديشمندان كه تمامى نظريه هاى آن ها در مجموعه به توسط همديگر اصلاح شد و خطاهاى همديگر را برطرف كردند و با مرور زمان اين موضوع به تكامل رسيد، مى بينيم كلام آن حضرت علاوه بر قديمى بودن، هنوز هم به اصلاح و تكامل و غلط گيرى ديگران بى نياز است، او به تنهايى و بدون تجهيزات پيشرفته، آن هم در زمانى كه از علم و آگاهى، چندان خبرى نبود، سخنى را در اين باره بيان فرمودند:
و خلق الشمس قبل القمر
به يقين كه خداوند، خورشيد را قبل از ماه بيافريد.
او در زمان پيدايش خورشيد و ماه حضور نداشت و شاهد ماجرا نبود، واقعا كلام آن حضرت بالاتر و فراتر از عقل و خرد آدمى است و آن چنان به طور دقيق، اين موضوع مهم را مطرح كرد كه اين كلام، اولين و قديمى ترين نظريه اى بود كه درباره ى پيدايش تدريجى و به خصوص خورشيد قبل از ماه گفته شده بود، همين كلام آن حضرت است و چه بسا، رازى در سخن آن حضرت هست كه چرا او خورشيد و ماه را در كنار هم مطرح كرده در حالى كه كرات ديگر مثل زمين و مريخ و زحل و غيره وجود داند و اين دو چه نسبتى در رابطه با هم دارند؟ و آن در چه شرايطى در گذشته به وقوع پيوسته كه شايد در آينده علم پيشرفته تر و تجهيزات مدرن تر شود و فضا نوردان و فضا پيماهاى علمى، با تحقيقات بيشتر، به اين موضوع پى ببرند و سر معماى كلام آن حضرت بهتر دانسته شود.
درست است كه انسان معاصر در شناخت هستى به پيشرفتهايى نايل شده ولى به طور مسلم و بنا به گفته خود محققان علوم، رازهاى بسيارى در جهان هست كه هنوز بشر به آن ها پى نبرده و جاى اميد است كه بشر در پرتو دانش و ترقى هر چه بيشتر در آينده، رازهاى ناشناخته جهان را يكى پس از ديگرى شناسايى و كشف كند چون خداوند، انسان را اشرف مخلوقات آفريد و به برترين مجود خطاب كرد، لذا هميشه براى او ميدان علم و عمل باز است.
حديث ياد شده در كتاب انوار النعمانيه جلد اول صفحه ۳۳۲ و كتابهاى معتبر بسيار نقل شده است.
نكته: اين را بدانيد وقتى كه در ذيل هر حديثى، ماءخذ آن را از جه كتابى ياد آورى كرده ام، اين به آن معنى نيست كه اين حديث، تنها در آن كتاب هست بلكه هر حديثى در چندين كتاب معتبر و قديمى وجود دارد و ما به ذكر يكى از مصادر اكتفا نموده ايم. البته آن مصدرى را ذكر مى كنيم كه براى شما آشناتر باشد.
اگر كسى از اين جانب بپرسد كه معصومينعليهالسلام
درباره ى علوم متنوع، تنها همين مضوعات را گفته اند كه در اين كتاب هست؟. در جواب خواهم گفت كه اين طور نيست بلكه، تنها اين حقير، بيش از دو هزار حديث كه درباره ى موضوعات علمى گوناگون است شناسايى نموده ام كه متأسفانه تاكنون در لابه لاب اوراق كتابهاى قديمى ناشناخته و متروك و بلا استفاده بوده اند، و دهها سال طول مى كشد تا به تدريج روى آن ها كار و تحقيق شود و در اختيار شما عزيزان قرار بگيرد و اگر عمرى باقى بود و لطف خدا شامل حال ما شد به يقين كه پيگير اين تحقيقات هستم، انشاء الله.
منظومه هاى شمسى در جهان بسيارند
دانشمندان معتبر قرن اخير، در پرتو تحقيقات بسيار، در زمينه هاى علوم فضايى، آن هم با كمك مدرن ترين دستگاه هاى پيشرفته به كشفيات عجيبى از عظمت پى برده اند و آن ها حركت خورشيد با منظومه اش را كشف كردند و آن را يك رخداد مهم در تاريخ علم و دانش، توصيف و ثبت شده و براى خود افتخار بزرگى مى دانند، كه به يك بعد مهم از ابعاد اين فضاى بى كران آسمان ها را شناسايى كرده اند.
در هزار و سيصد و پنجاه سال پيش، مردمى از تبار پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
، حضرت امام صادقعليهالسلام
پيش از آن كه يك نظريه ى علمى و گفتار عالمى در اين زمينه مطرح شده باشد، آن حضرت از وضعيت آسمان ها براى مردم زمان خود خبر مى دهد و علم و دانش امروز، با انبوه تلاش تلاشگران و با تكنولوژى مدرن آن ها، اكنون و اعتقاد آنها به همين معناى كلام آن حضرت رسيده است.
آن حضرت درباره ى كروى بودن زمين و چرخش و حركت در منظومه شمسى و همچنين خبر از حركت منظومه شمسى نيز سخنانى دارد و مهمتر از همه ى اين ها، وجود منظومه هاى شمسى بسيارى را براى ما بيان مى كردند و اين تعريف به تنهايى اهميت بالاترى از كشفيات مهم مجموعه دانشمندان ستاره شناسان و علوم فضايى، آن هم با وسائل و امكانات گران و بسيار متنوع و پيشرفته ى آن ها در اين زمينه است و آن حضرت در زمان بدون امكانات و تجهيزات اين چنين مى فرمايد:
ان من وراء شمسكم هذه اءربعين عين شمس
به يقين كه آن سوى خورشيد شما، چهل خورشيد ديگر همانند آن در اين گيتى وجود دارد.
عقل مردم آن زمان قدرت تصور و درك بسيارى نداشت و فهم آن ها به مسايل علمى، كم و محدود بود، لذا آن حضرت با زبان ساده و قابل فهم عوام، عدد چهل را در كلام خود به كار برده است و اين نكته در زبان عرب بر تعداد بسيار دلالت دارد.
عين شمس، يعنى همانند خورشيد ما و منظومه اش و با همان برنامه و حركت و وضع و مسايل ديگر.
من وراء شمسكم: (در آن سوى اين خورشيد شما): به معناى آن است كه آن خورشيدها و منظومه هايشان، هر كدام خارج و سواى از منظومه ى شمسى ما است. و اين گفتار عالمانه آن حضرت مساءله ى ساده اى نيست و براى انديشمندان داراى اهميت بسيارى است. ما از فاصله بيش از يك كيلومتر آن طرف، چيزى را نمى دانيم و هيچ گاه نمى توانيم حدس بزنيم كه در آن جا چه خبر است، چه برسد به اين كه شخصى از روى زمين خبر از اعماق بسيار دور آسمان ها داشته باشد و بگويد: و علم در زمان ما با تمام امكاناتش دقيقا گفته هاى او را تاييد كند.
چهل ماه
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
و امامان معصوم از وضعيت و احوال مردم در آخر الزمان، سخنان بسيارى گفته اند كه امروز شاهد بحقيقت پيوستن بيشتر از نود درصد آن ها تاكنون بوده ايم و بقيه پيش بينى هادر آينده رخ ميدهد همان گونه درباره ى اوضاع و احوال كرات و كهكشان و مسايل بسيار متنوع از علوم و طبيعت جهان، سخنان بسيارى گفته اند كه امروز شاهد بحقيقت پيوستن بيش از نود درصد آن ها، به توسط دانشمندان و متخصصان آن هم با كمك وسايل و مكانيزم علمى بسيار مدرن، صحت گفتارشان بى چون و چرا بحقيقت رسيده است و اكنون به يكى از آن موارد پيش بينى شده توجه كنيم.
و ان من وراء قمر كم هذه اربعون قمرا
.
به يقين كه پشت اين اين ماه شما، چهل ماه ديگر وجود دارد
.
سخن آن حضرت در زمانى بيان شد كه مردم از چند سياره منظومه خورشيد با خبر بودند و تنها از وجود يك ماه كه شبها ظاهر مى شود آگاه بودند.
دانشمندان علوم ستاره شناسى در گذشته، كسى جز قمر زمين كه ماه است از وجود قمرهاى ديگر، در منظومه شمسى سخن نگفته، و كسى ادعايى حتى در حد فرضيه و تخيل هم بر زبان نياورده، ولى امام صادقعليهالسلام
آن هم ۱۳۰۰ سال پيش از به وجود آمدن تلسكوپهاى پر قدرت، از وجود چهل ماه ديگر، ما را باخبر مى كند و اكنون دانشمندان با دانش پيشرفته خود، ما را باخبر مى كند و اكنون دانشمندان با دانش پيشرفته خود، از وجو چندين ماه در منظومه شمسى، حول سيارات خود با خبر شده اند و تاكنون ۳۵ ماه را كشف نموده اند و چند ماه پيش بود كه متخصصان علوم ستاره شناسى يك قمر جديد حول مشترى را كشف كردند كه تعداد وجود قمرها به ۳۶ عدد رسيد، پس از نود درصد گفته امام صادقعليهالسلام
به حقيقت رسيده و چه بسا در ماهها و سالهاى آينده، قمرهاى ديگر با دستگاه هاى مدرنترى كه ساخته خواهد شد كشف شود و به اميد آنروز كه عدد چهل ماه تكميل شود و امروز كه تعداد ماهها به ۳۶ عدد رسيده، خود گوياى عظمت اين شخصيت والاى علم و ايمان را مى رساند و براى باور نكردن كلامش، به خاطر كمبود چهار عدد ماه، منطقى نخاهد بود و ما نمى توانيم به حقيقت پيوستن وجود ۳۶ قمر را براى كم بودن چهار قمر ديگر، كلام آن حضرت را مورد سئوال بدهيم در حالى كه اميد به كشف قمرهاى ديگر در آينده از نظر ستاره شناسان، اين احتمال قطعا وجود دارد چون راه تحقيق به پايان نرسيده است.
به اين نكته بسيار جالب و علمى ديگر در سخن آن حضرت توجه كنيم، چرا آن حضرت فرمود كه چهل ماه «در پشت» ماه شما وجود داردت و نه در جاى ديگر؟ جواب: دانشمندان زمان ما از اوضاع منظومه شمسى تا حدودى اطلاع و آگاهى خوب و دقيقى به دست آورده اند و از آن جمله، اكنون معلوم شده كه عطارد به خورشيد نزديكترين سياره است و زهره از آن دورتر و زمين پس از زهره به سمت خورشيد نزديكترين سياره است و بترتيب، سياره ها پس از زمين يكى پس از ديگرى، با فاصله بيشتر از خورشيد قرار دارند، و آن ها عبارت از مريخ و مشترى و زحل و اورانوى و نپتون و پلوتون است و قمرهاى كشف شده در اين سيارات پشت ما، يعنى آن ها كه دورتراند از ما به خورشيد، و اين جا درستى كلام آن حضرت دقيقا معلوم مى شود كه گفته است «در پشت ماه شما، چهل ماه ديگر وجود دارد».
پس مى توان گفت كه آن حضرت از اوضاع منظومه شمسى، آگاهى كامل داشته و ختى مى شود گفت كه آن حضرت از سيارت اورانوس و نپتون و پلوتن قبل از كشف آن ها، نيز با خبر بوده چون اشاره به تعداد وجود قمرهاى اين سيارات را بيان فرموده است.
سيارات هر اندازه كه باشند به يقين كه به مراتب، بزرگتر از قمرهاى حول خود هستند، پس آن حضرت نكته مهمتر از تعريف اين سيارات، از قمرهاى آن ها كه بسيار كوچكتر و ناديدنى ترند، به ما خبر داده است.
مريخ كره اى سرد است
مردم در گذشته از علوم گوناگون آن چنان آگاهى نداشتند لذا در برخورد با اين گونه مضوعات علمى، در كتابهاى قديمى بسيار ديده مى شود كه كلماتى در جمله هاى آن، جابه جا و يا حذف شده است و براى كاتبان آن ها اهميت نداشته، چون نمى دانستند و آگاهى نداشتند تا حق كلام را همان گونه كه هست در رابطه با علم بيان شود، مثل اين جمله از سخنان امام صادقعليهالسلام
كه در بيشتر كتابهاى بحار چاپ جديد كه از يك نسخه قديمى تجديد چاپ شده، و حديث اين چنين نقل شده كه مريخ ستاره اى گرم و زحل ستاره اى سرد است و حال آن كه بر عكس مى باشد، و در نسخه اى ديگر از كتاب بحار چاپ قديم، اين چنين آمده كه مريخ ستاره اى سرد و زحل ستاره اى گرم است و در واقع اين درست است و حقيقت آن با علم روز مطابقت دارد.
در نيم قرن اءخير، پس از سفرهاى مكرر سفينه هاى فضايى، وايكينگ و مارينر، دانسته شد كره مرخ بسيار سرد و منجمد كننده است و زحل به دلايلى گرم مى باشد.
و اكنون معلوم شد كه از مشخصات بارز و عمده مريخ، بسيار سرد بودن آن است و اين ستاره به سرد بودن وصف مى شود و نكته جالب اين جا است كه حضرت امام صادقعليهالسلام
در رابطه با تعريف مريخ، همان مشخصات بارز و عمده مريخ را هدف قرار مى دهد و آن را به سرد بودن، وصف مى كند.
عن الصادق
عليهالسلام
: ان المريخ كوكب باردو زحل كوكب حار
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد: به يقين بدانيد كه مريخ ستاره اى سرد و زحل ستاره اى گرم مى باشد.
در مريخ از شدت سرما، هيج چيز به شكل مايع در آب يافت نمى شود سرماى سطح مريخ از سرماى قطب زمين نيز سردتر است.
زحل كره اى است كه از انواع گازها تشكيل شده و كره اى جامد نيست، يعنى از خاك و سنگ نمى باشد و متخصصان علوم فضا، بر اين عقيده اند كه شايد هسته اين كره گازى، جامد باشد و عمدتا از دو گاز سبك هيدروژن و هليوم تشكيل شده و علاوه بر اين دو نوع، انواع گازهاى ديگر در آن يافت مى شود.
با وجود اين كه فاصله زحل از مريخ، به خورشيد بيشتر است با اين حال گرمتر از مريخ است چون گازها، معمولا گرمايى كه از خورشيد به آن مى رسد، جذب مى كند و گرما به راحتى به درون آن وارد مى شود و تمامى نواحى آن را گرم نگه مى دارد و هسته ى آن به يقين كه گرماى شديدترى مى يابد.
لذا گفته امام صادقعليهالسلام
دقيقا بر پايه تشخيص وضعيت اين دو كره بيان شده و امروز صحت كلام آن حضرت جلوه بيشتر يافته، چون در گذشته، مردم از احوالات و وضعيت اين دو كره بسيار دور، آگاهى نداشته و تنها از روى زمين، آن ستاره ها را مى ديدند و روى سخن آن حضرت كه در مريخ، سرما حكم فرما است، بى خبر بودند.
وجود كرات غير جامد
عن اءبى بصير، عن اءبى عبداللهعليهالسلام
قال: سئلته عن السماوات السبع، فقال: سبع سماوات ليس منها سماء الا و فيها خلق...
قلت: و الاءرض «اءى مثل الاءرض»؟ قال: سبع منهن خمس، فيهن خلق من الرب، و اثنتان هواء ليس فيها شى ء
ابى بصير مى گويد كه از امام صادقعليهالسلام
درباره ى هفت آسمان پرسيدم، آن حضرت فرمودند از اين هفت آسمان، در هر كدام حيات و مخلوقات از آفرينش پروردگار در آن هست... سپس پرسيدم، كرات آن همانند زمين اند؟ فرمودند زمينها «كرات» پنج آسمان در آن حيات و مخلوقات وجود دارد و در دو آسمان ديگر «كرات» آن از هوا است.
من نمى دانم كه هفت آسمان كجاست؟ شايد شما هم نمى دانم چون فضاى آسمان ها آن قدر وسيع است كه دانشمندان تا هزاران سال ديگر هم كه تحقيق كنند، آشنايى كامل از آن به دست نمى آورند، ولى اين را مى توانم بگويم كه هنوز، هيچ دانشمندى نتوانسته به طور يقين ادعا كند كه در ستاره هاى آسمان، يعنى كرات ديگر، در آن حيات و مخلوقات وجود ندارد و احتمال وجود حيات در ستاره ها بعيد نمى دانند.
دوم اين كه آن حضرت مى فرمايد: كرات كه در آن ناحيه از دو آسمان هستند، همه چيز آن از هوا است و هيچ چيز جز توده هوا در آن نيست، يعنى آن ها مثل كره ى زمين جامد نيستند، باز هم اين را نمى دانيم كه مشاهد آنحضرت از اين كرات كه از هوا تشكيل شده، كجا است.
ولى همه اين را مى دانيم كه در زمان ما، دانشمندان به توسط تجهيزات ما فوق مدرن و سفينه هاى فضايى، در همين منظومه شمسى كراتى را يافته اند كه همه ى آن از گاز تشكيل شده است مثل زحل و مشترى و اورانوس و نپتون و پلوتون.
در قديم اصطلاح گاز در ميان مردم رواج نداشته چون از آن شناختى نداشتند، شايد آن حضرت اصطلاحات هوا را به كار برد، به اين دليل كه گاز هم مثل هوا، رقيق و نامئى است.
و يا اينكه كرات ياد شده، بيشتر آن از اكسيژن تشكيل شده باشد و شايد در آينده، بشر كراتى را شناسايى كند كه به جاى هليم و هيدروژن و غيره باشد، خدا مى داند و در اين آسمان پر از عجايب، هيچ چيزى را بعيد نمى دانيم.
و نكته اى كه بسيار جالب و مهم است اين كه امام صادقعليهالسلام
اولين فردى بود كه در اعماق تاريخ گذشته، و در زمانى كه از دم و دستگاه خبر و اثرى نبود، از وجود كراتى كه غير خاكى هستند، بيان نمود، در حالى كه سيزده قرن پيش از آن حضرت، يعنى در قرن اخير بود كه دانشمندان، كم كم با اين نكته پى بردند و با تحقيقات بسيار خود، اين موضوع وجود كرات گازى به اثبات رسيد.
جدا شدن از طبيعت ممكن نيست
وقتى كه آمريكا و شوروى توانستند در سال ۱۹۶۰ميلادى، فضا پيماى بى سرنشين و پس از آن با سرنشين به فضا بفرستند، اين دو ابر قدرت، براى تسخير كرات، نيت هاى عجيبى بذهنشان رسيد و اين ها براى پيدا كردن مستعمره هاى جديد فضايى كه به قصد دسترسى به معادن و استفاده هاى گوناگون و غرضهاى ديگر در آن جا، هر كدام از اين دو ابر قدرت تلاشهاى محرمانه اى را در فضا انجام دادند تا اين كه از همديگر سبقت بگيرند و هر كدام به اهداف خود، زودتر از ديگرى برسند.
در همان احوال، مى ديديم كه سالها لحن كلام دو ابر قدرت، قلدرانه و ياغى مآبانه بود و مدتى گذشت آن ها با اين شيوه و با اميدهاى استعمارى، رجز خوانى مى كردند و سالها پس از آن كه با فرستادن فضا پيماهاى پى در پى به كرات ديگر، دريافتند كه جز زمين براى آن ها جايى ديگر مناسب و محل زندگى نيست، چون زهره با گرماى هولناك آن، قابل استفاده نيست و مريخ كه يخ بندان است و در قمر هوا وجود ندارد و كرات ديگر گازى است و نمى شود بر آن فرود آمد و با اين راه طولانى و هزينه گزاف، معلوم شد كه آن جا حتى براى استراحت موقت، مناسب نيست چه برسد به ماندن و تشكيل مستعمرات، و اگر بخواهند از منظومه شمسى خارج شوند و به نزديك ترين ستاره بروند، ديدند كه ۳۷ سال طول مى كشد تا يك تلگراف به آن جا برسد و ۳۷ سال طول مى كشد تا جواب آن به زمين برگردد، چه برسد كه فضا پيما بفرستند، و در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه به همين زمين قانع شوند و اكتفا كنند و پس از آن كه راه و چاره اى نيافتند، لحن كلام اين دو ابر قدرت، كم كم عوض شد و شروع با افشاگرى و سفرها را علنى اعلام كردند، و آن گاه به افتخار كردن براى گامهايى كه برداشتند اكتفا كردند، و ناچار شدند كه راه فروتنى را پيش بگيرند و از رجز خوانى و ادعاها و هوسها و فكرهاى جور واجور را كنار گذاشتند و خلاصه با اين نتيجه رسيدند كه جدا شدن از طبيعت و حيات بر زمين، غير ممكن است.
اگر آمريكايى ها و روسها پس از اين همه تلاش بى ثمر و آن همه هياهو، غرورشان را كنار مى گذاشتند و اءهل انصراف و ايمان بودند چاره اى نداشتند جز با اين كلمات، با خداى خود، اين چنين با نيايش و استغفار بپردازند و حالا كه آن ها به شكست قصدهايشان، اقرار و اعتراف نمى كنند ولى به جاى آن ها امام زين العابدينعليهالسلام
حرف حق را بيان فرمود:
ولا اءحد من يرحمنى سواك: فلو كان مهرب لهربت، ولو كان لى مصعد فى السماء اءو مسلك فى الاءرض لسلكت، ولكنه لامهرب لى ولا ملجا و لا منجا و لا ماءوى الا اليك
اءو كيف يستطيع يهرب منك من لا حيوه له الا برزقك، اءو كيف ينجو منك من لا مذهب له فى غير ملكك
پروردگارا جز تو، هيچ كس نمى تواند به من رحم كند، و اگر براى من، از اين جهان راه فرارى بود به يقين كه مى گريختم، و اگر به نحوى براى من امكان صعود به آسمان «فضا» بود به يقين كه مى رفتم، و اگر راه و روشى براى من بود كه مى توانستم به درون و اعماق زمين بروم، مى رفتم، ولى راه فرار براى من هرگز وجود ندارد و پناهگاهى در جاى ديگر برايم نيست و نه توانايى نجات و نه آشيانه اى ديگر، جز اين كه در اين جا به تو پناه آوردم.
و آيا چگونه مى تواند كه از جهان تو بگريزد آن كه حياتش به روزى تو در زمين وابسته است، و آيا چگونه مى تواند نجات يابد آن كه راه و چاره اى ندارد كه از ملك تو خارج شود.
امام صادقعليهالسلام
از اورانوس مى گويد
در سال ۱۷۹۰ ميلادى، اخترشناسان آلمانى و نام ويليام هرشل، تلسكوپى را ساخت كه دوازده متر طول داشت و آن بزرگترين و پيشرفته ترين تلسكوپ جهان، در زمان خود بود.
او مثل هر شب كه به توسط اين تلسكوپ به آسمان نگاه مى كرد، يك شب به طور اتفاقى نقطه اى نورانى را در آسمان مشاهده كرد و به آن خيره شد و از آن لحظه به بعد، شب ها به اين ستاره نگاه مى كرد و متوجه شد كه آن ستاره به آرامى حركت مى كند چون مى ديد كه هر شب نسبت به شب پيشين، تغيير مكان مى داد، هر شكل دريافت كه آن نقطه نورانى، بسيار دورتر از زحل، دورترين سياره شناخته شده در آن زمان بود، هر شكل پى برد كه سياره جديدى را كشف كرده است و اين سياره جديد، نخستين سياره اى است كه در عصر جديد كشف شده، از آن روز به بعد تا آخر حياتش، او به اين ستاره خيره مى شد، و بيشتر اوقاتش، به او مى انديشيد و تلاش بسيار كرد تا از آن، چيزهاى ديگرى هم بداند، با اين حال از آن ستاره، آگاهى ديگرى حاصل نشد، و در مدت دويست سال پس از او، كم كم با توسعه دانش و انديشمندان و تجهيزات همواره در حال مدرنتر شدن، و با كمك ماهواره هاى تحقيقاتى و بخصوص، ستاره فضايى ويجر كه به اورانوس رسيد، تا حدودى از اوضاع و احوال اين ستاره، اطلاعات خوبى به دست ما رساند.
امام صادقعليهالسلام
هزار و صد سال پيش از ويليام هرشل، و هزار و سيصد سال پيش از فضا پيماى ويجر كه به آن جا رفته و عكس بردارى كرده، آن حضرت از اورانوس تعريف مى كند.
شخسى كه معروف ترين ستاره شناس عراق باستان بود، به نزد آن حضرت رسيد و به گفتگو نشست و گفت، كسى به اندازه من، از نجوم، شناخت و آگاهى ندارد و من از تمام ستاره شناسان جهان، اطلاعات بيشترى دارم، حضرت در جواب، سئوالاتى درباره ى نور و نجوم و آسمان از او پرسيد، آن مرد با تعجب گفت كه من اين ها رانمى دانم و از هيچ منجمى اين چنين چيزى را نشنيده ام.
يكى از سوالاتى كه حضرت پرسيد، اين بود:
اءفتدرى كم بين الشمس و بين السكينه
آيا تو ميدانى كه چه قدر فاصله بين خورشيد و ستاره ى «سكينه» است. آن مرد گفت، از اين ستاره هرگز خبر ندارم و نام و تعريف آن را از كسى نشنيده ام. امامعليهالسلام
در جواب فرمودند:
سبحان الله فاسقطتم نجما باسره
پناه مى برم به خدا؛ شما چگونه يك ستاره ى مهمى را نديده گرفته و آن را از حساب انداخته ايد.
امروز اورانوس در منظومه شمسى جايگاه ويژه دارد و براى دانش و محاسبات اختر شناسى اهميت دارد و همان گونه كه آن حضرت فرمود، علم نجوم تنها ستاره ديدن نيست و تمام اين سه مرحله يعنى نور و ستاره و فضاى آسمان، شرط اخترشناسى است، و علماى آن زمان وقتى كه به ستاره ها نگاه مى كردند، مسايل ديگرى را مثل نور و فضاشناسى و غيره را مربوط به آن نمى دانستند ولى آن حضرت تمام اين موارد را ربط به همديگر مى دانست و اين ها شرط اخترشناسى كامل است و اختر شناسان در زمان ما، اين سه مورد را زرورى ترين آگاهى در زمينه ستاره شناسى مى دانند، يعنى اندازه گيرى و كيفيت فواصل نور، مساحت شناسى فضا و ابعاد آن و ستاره ها را شناختن است پس بدون شناخت همه ى اين ها، در واقع فهم و توسعه كامل شناسى، ناقص و ممكن نيست.
امام صادقعليهالسلام
نه به طور اتفاقى مثل هرشل بلكه با يقين وآگاهى از اين ستاره اى كه هيچ گاه به چشم ديده نمى شود آن را تعريف نمود و حتى ۱۱ قرن بعد از او، ستاره شناسان درباره ى اين ستاره، شناخت و آگاهى نداشتند چون ديده نمى شد ولى در قرن گذشته كم كم به آن پى برند و از اوضاع آن آگاه شدند.
نام واقعى اورانوس چيست؟
بايد بدانيم كه چگونه اين ستاره را اورانوس ناميدند، و شايد بعلت مناسب تعريف اءوصاف آن بوده، و يا به طور دلخواه چند نفر، اين اسم انتخاب شده، حتى اگر معناى اسم، ربط به بيان وضعيت و مشخصات آن سياره نداشته باشد.
وليام هرشل آلمانى كه در مركز علوم ستاره شناسى سلطنتى انگلستان مشغول به كار تحقيق بود و از دربار حقيوق دريافت مى كرد، هنگامى كه اورانوس كشف شد، او مايل بود كه نام آن را به افتخار جرج سوم پادشاه وقت انگلستان بنامد.
اما اختر شناسان انگليسى، تمايل داشتند به افتخار كاشف آن سياره، آن را «هرشل» بنامند.
اما اختر شناسان كشورهاى ديگر اءروپا كه تحت تاءثير حكومت هاى خود بودند و آن روز چندان دل خوشى از انگليسيها نداشتند، سعى بسيار كردند تا به جاى نام انگليسى، نام اسطوره اى را انتخاب كنند و آن ها اورانوس را كه اسم يونانى و به معناى «خداى آسمان» است بر اين ستاره نهادند.
امام صادقعليهالسلام
كه هزار و صد سال پيش از هرشل، و قبل از اخترشناسان ديگر، از اين ستاره تعريف و توصيف بسيار نمود و اين ستاره را با نام «سكينه» مطرح نمود.
سكينه، كلمه اى عربى است و به چند معناى متشابه وانعطاف پذير به نزديكى در معنا، دلالت دارد. سكينه به معناى آرميده و آرام است. سكينه به معناى آن كه گويى خوابيده و با در حال استراحت و آرامش است. آرام يعنى بر حركت كند و آهسته اى كه دارد دلالت دارد.
نام حقيقى و شايسته اورانوس كدام است؟ آن است كه امام صادق گفت و يا آن است كه اروپائيان بدلخواه خود نام نهاده اند؟واكنون ببينيم كه وضعيت اين ستاره چگونه است؟
اورانوس آن قدر دور است كه هيچ وقت چشم انسان آن را نمى تواند ببيند و دانشمندان حدود دويست سال پس از كشف آن نمى توانستند سرعت حركت وضعى آن را مشخص كنند، و فقط به اين موضوع پى بردند كه چيز غريبى در حركت وضعى اورانوس وجود دارد چون بيشتر سيارات و طريقى مشابه همديگر، دور محور خود مى چرخند كه هنگام حركت انتقالى به دور خورشيد، تقريبا حالات قائم دارند ولى محور اورانوس، به قدرى انحراف دارد كه به نظر مى رسد در حالى كه به پهلو خوابيده است دور خورشيد مى گردد، به همين دليل، اختر شناسان عصر ما آن را به سياره ى آرميده نيز مى نامند و با اين نام آن را وصف مى كنند چون بيانگر حالات استثانيى و نشانه عمده بارز تعريف وضع آنست.
عده اى از اختر شناسان نيز آن را به كره ى آرام وصف مى كنند چون آهسته تر از سيارات ديگر، حركت ميكند.
سفينه هاى فضايى «ويجر» در سال ۱۹۸۶ از كنار اورانوس گذشت و عكس هايى از آن گرفت و انسان به توسط اين كاوشگر فضا پيما، از اين سياره، اطلاعات بسيارى كسب نموده كه بدون اين سفينه علمى تحقيقاتى ممكن نبود كه ما از اوضاع و احوال اين ستاره، خبرهاى ديگرى داشته باشيم حتى اگر تلسكوپها هر روز مدرنتر شو، چون اين سياره از ما بسيار دور است يعنى دو مليارد و هشتصد كيلومتر، از زمين فاصله دارد.
بنابراين امام صادقعليهالسلام
در نامگذارى اين سياره، به نحوى درست و دقيق بيان نمود و نامى كه با واقعيت و حقيقت وضع و اوصاف آنست انتخاب كرده كه امروز دانشمندان، اين سياره را به چند اسم وصف مى كنند كه تمامى اوصاف در معناى «سكينه» دانسته مى شود و اين نام متضمن همان معانى است كه «ويجر» اطلاعات مهمى را به دست ما رساند.
پس شايسته ترين اسمى كه بيانگر حالات و وضعيت اين سياره، همان است كه امام صادقعليهالسلام
فرمودند و اورانوس يك سياره اى گازى است و هيچ گاه، وصف آن به نام خدا به نظر جالب نمى رسد.
آن حضرت قبل از سفر ويجر، در آن زمان نامى را بر آن نهاد كه هم به پهلو آراميدن، كه بيانگر نحوه ى چرخش وضعى آن كه بر خلاف سياره هاى ديگر است و نيز بر آرام حركت كردن اين سياره، ما را خبر كرد و نامى كه امام بر آن نهاد، در واقع منطبق با اصلى ترين خصوصيات بارز آن ستاره است.
اورانوس اسم تخيلى از اسطوره هاى مردم قديم زمين بر آن ستاره است ولى سكينه نامى است كه بيانگر وضع و حالات واقعى آن ستاره مى باشد، پس شايسته و معقول آنست كه اسم با حقيقت ماهيت آن مطابق باشد، بنابراين آن حضرت اسم حقيقتى را كه شايسته و نشاندهنده وضع آن را بر اين ستاره نام نهاده است.
اگر وجدان و انصافى در نهاد بشر باشد، مى بايستى انديشمندان و متخصصان همه بسيج شوند و درباره ى شخصيت علمى آن حضرت بيانديشند كه او چگونه از روى زمين و بدون تجهيزات و بدون سفر به آن سياره، از آن تعريف و توصيف مى كند.
آيا تنها همين موضوع كافى نيست تا هر انسانى كه داراى خرد و وجدانى است به اين فرد والامقام اعتقاد و ايمان بيابد؟؟
و به جا است كه ما از سازمان ملل و يونسكو و مجامع علمى جهان بخواهيم تا درباره ى امام صادقعليهالسلام
كنفرانسها و ميز گردها براى تحقيقات و شناخت آن حضرت، جلساتى را تشكيل دهند.
اين شخصيت علمى كه مى تواند براى ملتى غرور آفرين باشد و به آن افتخار كند و در ميان ملتها، سر خود را بالاتر ببرد، آيا رواست قبر او را منهدم كنند و حتى آثار قبرش را از بين ببرند، به جاى اين كه به ياد بود او عمارت و يادمانى براى سرافرازى و شرافت، لااقل ملت عربستان است بر پا كنند.
آن بزرگواران در زمانى بنى اميه و بنى العباس، مظلوم و روزگار تلخى را گذراندند و آيا مظلوميت اين ها هنوز احساس نمى شود، آن ها انديشمندانى هستند كه با عرضه و پايه گذارى مقدمات علوم و تمدن امروزند، با اين حال مى بينيم كه با اين حال مى بينيم كه هنوز ناشناخته و در جهان وطرح نيستند و نامى از آن ها در بين نيست؟!.
و آيا رواست كه رژيم طالبان براى تبرك و ثواب، سرعلاقمندان آن حضرت را از تن جدا كنند؟ آيا رواست كه رژيم بعث عراق، شيفتگان آن حضرت را دربدترين شرايط و زندگى تلخ و ناگوارى قرار دهد و چندين آياهاى ديگر؟!.
فاصله خورشيد تا اورانوس
در زمان قديم معمولا اين چنين رايج بود كه در محاسبه و اندازه گيرى يك مساحت كم و چيزى كوچك، مثل اطاق و فرش، آن را با وجب كردن، اندازه گيرى مى كردند. اگر يك مساحت و چيز وسيعتر و بزرگترى بود، مثل خانه بزرگ و يا باغ و يا منطقه كشتزار وسيعى را، با پا اندازه گيرى مى كردند. اگر فاصله منطقه و يا شهر دورى را مى خواستند بدانند، آن را با فرسخ اندازه گيرى و مشخص مى كردند. فرسخ آخرين حد براى اندازه گيرى فاصله هاى دور بود و از محاسبات بالاتر، خبر و اءثرى نبود.
امام صادقعليهالسلام
بر خلاف رسم رايج و شناخته شده آن زمان، وقتى كه از فاصله بين ستاره ها به ميان مى آيد مثل مسافت بين خورشيد و اورانوس، از نور مى گويند و چه مقدار فاصله را با ثانيه به كار مى برد.
امام صادقعليهالسلام
در برابر مردى كه ادعا داشت بهترين ستاره شناس زمان است، از او مى پرسد.
افتدرى كم بين الشمس و بين السكينه من دقيقه؟ قلت لا و الله ما سمعته من احد من المنجمين قط
آيا مى دانى كه بين خورشيد و ستاره سكينه چند دقيقه فاصله است؟ آيا منجم مى گويد: هرگز، به خدا از هيچ چيز منجمى «ستاره شناس» نام اين ستاره را نشنيده ام».
آن مرد از اين سئوال ها سر فرود آورد و مات و متحير شد و مى گويد اين چنين حرفهانى را نمى دانم و از هيچ ستاره شناسى نشنيده ام، او ستاره ى اورانوس «سكينه» را نمى شناخت و معنى چند دقيقه بين خورشيد و آن ستاره را نمى دانست، در نتيجه از صحت سخنان آن حضرت شك مى كند و مى رود.
دانش اءختر شناسان آن زمان، محدود به ديد چشم بود و فراتر از آن چه كم با چشم خود، از ستاره ها را كه مى ديدند، جلوتر نرفته بود چه برسد به سياره ى اورانوس كه تنها با تلسكوپهاى غول پيكر كه در زمان ما به وجود آمد، آن هم به سختى قابل مشاهده است و از دورى بسيار آن تا زمين، اين ستاره كوچك و كم نور ديده مى شود و امام صادقعليهالسلام
اولين كسى بود كه براى تبيين مسافت و شناسايى مقدار فاصله، از نور خبر نداشتند و نمى دانستند كه نور از مبداء تا رسيدن به جاى، معين، فاصله زمانى لازم دارد لذا در رابطه با آن، از لحظه ها مى گويد.
دقيقه آن زمان، به معناى دقيقه ۶۰ ثانيه زمان ما نيست بلكه دقيقه به مقدار يك لحظه است همچون صداى دق، دق، كه هر كدام بر يك ثانيه زمان ما برابر است.
سخنان بزرگواران آيين ما از ماوراى طبيعت است كه آن ها را دريافته اند و همچنانكه قبل از پيدايش علوم و آگاهى از زمين و فضا، بيانات مهمى دارند و امروز حقيقت و صحت كلام آن ها بيشتر از هر زمانى به اثبات رسيده است.
وجود درياهاى تاريك در فضا
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
فرمودند: هنگامى كه به فرمان خداوند مرا به معراج بردند، در آسمان ها عجائبى غير قابل وصف از آفرينش پروردگار عزوجل را مشاهده كردم، از آن جمله مى فرمايد:و فيها بحار مظلمه
: و در آن جا درياهايى ديدم كه در تاريكى قرار دارند.
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در اين سفر خود به آسمان ها، عجائب آفرينش بسيارى را ديده بود و مقدارى از آن ها را براى ما وصف نموده كه در كتابهاى معتبر و قديمى نقل شده است و اكنون يك جمله از بيانات آن حضرت را در اين جا نقل مى كنيم و آن، ديدن درياهايى كه در تاريكى قرار دارند.
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
آن درياها را در كلام از ستاره ها در آسمان ها ديده بود، جز خدا كسى نمى داند. شايد موضوع وجود درياها كه در تاريكى قرار دارند براى مردم قديم، تصور آن در ذهن خود، مشكل بود ولى در زمان ما كه دانش و تكنولوژى و تجهيزات از مرز مدرن گذشته و از حد مافوق مدرن فراتر رفته است، با همه ى اين حرفها، بشر اكنون توانسته است كه به گوشه اى از اين فضاى بسيار وسيع و نامحدود آسمان ها، يعنى در حول و اءطراف زمين به گشت و گذار بپردازد و از فضاى كم و چند ستاره ى منظومه شمسى، اطلاعات خوبى به دست اورد، از آن جمله به صورت مثال و نمونه براى اثبات صحت گفتار پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
كه در واقع يكى از معجزات مهم و دلايل حقانيت آن حضرت، كه امروز براى مردم جهان جلوه گر شده، همين موضوع است.
ستاره اءورانوس آن قدر دور است كه تنها به توسط تلسكوپ، به صورت ستاره اى كوچك و آبى رنگ و كم نور ديده مى شود.
فاصله زمين تا اورانوس نزديك به سه ميليارد كيلومتر است؛ از اين رو به علت دورى بسيار آن، اورانوس با چشم ديده نمى شود، روى اين حساب حتى با تلسكوپهاى پيشرفته و غول پيكر، هيچ نشانه اى را بر سطح اورانوس نمى توان مشاهده كرد. سفينه فضايى و كاوشگر «ويجر» پس از نه سال حركت سريع، در ژانويه ۱۹۸۶ از كنار اورانوس گذشت. «ويجر» اطلاعات بسيار زيادى از آن سياره فرستاد و عكسهايى از آن گرفت و تا حدودى از اوضاع و احوال اين ستاره باخبر شديم.
قطر اورانوس ۵۱۰۰۰ كيلومتر يعنى چهار برابر كره زمين است.
پياده شدن بر سطح سياره اى گازى چون اورانوس ناممكن است، زيرا سياره در واقع زمينى ندارد كه بتوان روى آن قرار گرفت.
اورانوس داراى هسته اى صخره اى مذاب به قطر ۱۳۰۰۰ كيلومتر، كه اندازه قطر زمين است و تمام اطراف اين هسته را درياى ژرفى بعمق ۸۰۰۰ كيلومتر اءحاطه كرده است كه از آب تشكيل شده و آن را جو ضخيمى از هليوم و هيدروژن به ارتفاع ۱۱۰۰۰ كيلومتر در بر گرفته است، اين سياره است، اين سياره با چنين جو گازى ضخيم، در واقع آن درياى بزرگ و پر عمق را پنهان و نامرئى كرده است.
سطح اورانوس از دورى بسيار آن تا خورشيد، كم نور است و آن دريا كه در اعماق و زير اين پوشش جو ضخيم گازى، حتما در تاريكى محض قرار دارد، و اين جااست كه مى رسيم به سخن پيامبر گرامى اسلامصلىاللهعليهوآله
كه مى فرمايد «درياهايى را ديدم كه در تاريكى ها قرار دارند» و اين يك نمونه است و به يقين كه ستاره هايى بسيار است كه همين وضعيت را دارند و شايد به مراتب بزرگتر و درياهاى آن تاريك تر است بنابراين پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
چنين ستاره اى را كه دريا هايى اين چنين دارد مشاهده نموده است و ابعاد سفر پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
در فضاى آسمان ها تا كجا است خدا مى داند؟.
درياهاى عميق در فضا
هل فى السماء بحار؟ قال نعم، اخبرنى ابى عن ابيه عن جده قال: قال رسول الله
صلىاللهعليهوآله
ان فى السموات السبع لبحارا عمق احدها مسيره خمس مائه عام
.
شخصى از امام صادقعليهالسلام
پرسيد، آيا در آسمان درياهست؟ آن حضرت فرمودند بله، پدرم از پدرش و او از جدش نقل كرده است پيامبر گرامى فرمودند: در آسمان ها، درياهايى است كه عمق هر يك از آن ها باءندازه پانصد سال راه رفتن است.
وقتى كه ستاره اورانوس چهار برابر كره ى زمين است، عمق درياى آن ۸۰۰۰ كيلومتر مى باشد، پس كراتى كه هزارها برابر كره ى ما است، حتما اگر دريايى در آن جا باشد عمق آن به مراتب، صدها بار بيشتر خواهد بود، وقتى كه اين چنين شد تصور و باور كردن اين موضوع كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
فرموده كه در آسمان ها درياهايى وجود دارد كه عمق آن به اندازه ى پانصد سال راه رفتن است هيچ گاه بعيد به نظر نمى رسد كه درياهايى بسيار عظيمتر و عميق تر در ستاره هاى آسمان ها وجود داشته باشد.
اين موضوع را مى دانيم كه خورشيد بيش از هزار بار از كره ى زمين بزرگتر است و نيز اين را مى دانيم، كرات برگ ديگرى وجود دارد كه هر كدام، هزارها بار از خورشيد بزرگتر است و شايد باز هم كرات ديگرى باشد كه باز از اين كرات، به مراتب بزرگتر باشد خدا مى داند ولى هنوز دانش بشر به آن ها پى نبرده است.
همان گونه كه مردم گونه كه مردم قديم نمى توانستند وجود دريايى در آسمان را كه در تاريكى قرار دارد آن را تصور كنند و امروز مردم به آن رسيدند، و اكنون اين ماييم كه در عصر تسخير فضا به سر نى بريم كه شايد نتوتنيم تصور كنيم وجود درياهايى با اين حد از عمق، و باور آن براى ما مشكل به نظر برسد و چه بسا در آينده با پيشرفت بيشتر و تكنولوژى مدرن تر، آن ها به حقيقت ابعاد اين موضوع آگاه شوند.
فرق بسيار است بين ديد و آگاهى يك فرد عادى با يك پيامبر، به طول مثال از طرز سئوال آن فرد و جواب پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
، اين تفوت بسيار واضح است، آن شخصيت با ديد محدود و تنگ نظرانه خود پرسيد كه آيا در آسمان هست؟ ولى آن حضرت با ديد بازتر در جواب به او مى گويد كه در آسمان ها.
او مى پرسد دريا، حتما منظور و معناى او، يك دريا است ولى آن حضرت به او مى گويد نه يك دريا بلكه درياهايى بسيار است.
شايد آن فرد فكر مى كرد كه اگر هم دريايى مثل درياى زمين است ولى آن حضرت به او مى گويد درياهايى با عمق بسيار و غير قابل وصف.
شايد آن فرد فكر مى كرد كه اگر هم در جايى در آسمان جهانى باشد مثل زمين است ولى از سخن پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
دانسته مى شود در جايى كه درياى آن اين گونه باشد بقيه اءحوالات آن جهان، از وسعت و عظمت آن قدر است كه قابل تحمل و تصور نيست.
وقتى كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد عمق آن درياها باندازه اى است كه اگر كسى پانصد سال راه برود تا بتواند به ته آن برسد اين نشاندهنده اءعماق مهيب اين درياها است كه اين معنا بر وجود جهانهاى بسيار بزرگ و بزرگتر دلالت دارد.
در كتابهاى علوم فضايى و ستاره شناسى، مى بينيم كه درباره ى بزرگى و وسعت كرات عظيم، سخن بسيار گفته شده و هر چه كتابهاى تازه ترى به بازار مى آيد، مى بينيم كه از دامنه وسيعتر و بزرگتر بودن كرات، به مراتب بيشتر از تحقيقات و كتابهاى قبلى را ارائه و تعريف مى كنند و نكته جالب اين است كه در اين كلام پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
، اءبعاد بزرگى و عظمت كرات آسمان ها تعريف شده كه شايد در تاريخ، بى سابقه است و اين اولين كلامى است كه در اين حد بيان شده و دانش بشر در حال نزديك شدن به فهميدن كلام پيامبرصلىاللهعليهوآله
است.
نور داراى حركت است
امروز براى همه معلوم و مسلم شد كه نور با سرعت شگفت انگيزى، داراى حركت است و هر ثانيه حدود سيصد هزار كيلومتر، مسافت را طى مى كند و مدت هشت دقيقه طول مى كشد تا نور خورشيد به زمين برشد و مى دانيم كه فاصلخ خورشيد تا زمين، حدود صد و پنجاه ميليون كيلومتر است و با وجود اين فاصله خورشيد تا زمين، حدود صد و پنجاه ميليون كيلومتر است و با وجود اين فاصله طولانى، نور خورشيد در كمترين مدت به ما مى رسد كه نشان دهنده سرعت حركت آن است.
دانشمندان در ميان مقياس علمى كه اخيرا شناسايى كرده، اين است كه سرعت حركت نور را پر شتاب ترين حركت مى دانند.
حضرت علىعليهالسلام
در دعاى معروف «صباح» جملاتى را به كار مى برد كه نشان دهنده آگاهى او از حركت نور است.
فاجعل اللهم صباحى هذا ناز لا على بضياء الهدى
: پس خدايا روشنايى اين صبحگاهم را كه بر من فرود مى آيد پرتو نور هدايت باشد.
فرو آمدن نور در سپيده دم صبح بر آن قسمت از كره ى زمين، يعنى رسيدن نور خورشيد است، پس براى حركت و رسيدن آن، لازم است كه زمانى را در نظر بگيريم.
در نزول «فرود آمدن» نور، داراى معنا و مفهوم حركت است و در رسيدن روشنايى نور صبحگاهى، بر حركت نور خورشيد دلالت دارد و در قرن اخير بود كه حركت نور و اندازه سرعت آن معلوم و مشخص شده است، و آن حضرت اين موضوع را در زمانى بيان كرد كه مسايل اوليه و به خصوص فيزيك به وجود نيامده بود لذا ممكن نبود كه يك موضوع مهم علمى مثل حركت نور را در ميان آن مردم مطرح كند و آن ها را بدون وجود استدلالهايى از علوم ديگر، بقبولاند، و نكته جالب اين جا است كه مردم زمان نا، پس از شناخت كليه دانشهاى علمى بود كه آنگاه توانستند به اين مضوع پى ببرند و ان را باور كردند و الا، بدون دانشهاى گوناگون قبلى و مقدماتى، حركت نور را نه، مى شنيدند، و نه باور مى كردند، پس كلمات آن حضرت با اين شيوه، نشان دهنده وسعت آگاهى او است و ايت چنين نيست كه ما فكر كنيم، آن كلمات ساده و بدون مفاهيم عميق و علمى، مطرح شده است.
چه خوب است انسان از گمراهى و جهالت، به هدايت و رشد برسد همان گونه كه انسان از تاريكى و ظلمت شب، به روشنايى صبح مى رسد و حيات جديدى را آغاز مى كند.
هدايت يعنى انسان شدن و در اوج كمال و شايستگى قرار گرفتن است و آن حضرت هدايت را بهترين كار ممكن مى داند كه نصيب افراد لايق مى شود.
وقتى كه انسان از پروردگار خود، هدايت و اصلاح را مى خواهد و از او يارى مى جويد، مقبول و مطلوب، آنست كه اين توقع در اسرع وقت انجام گيرد و آن حضرت براى هدايت يافتن، و نجات از تاريكيهاى جهل از نور صبحگاهى خورشيد استفاده نمود پس از آن كه تاريكى و سياهى شب قرار داشتيم و چه به جا و درست، نور سفاف و زلال را براى مقارنه با هدايت و پاكيزگى و سرعت استجابت، مثال زده است.
ثانيه در فاصله هاى نورى
در زمانى كه مردم در كوير جهل و نا آگاهى به سر مى بردند امام صادقعليهالسلام
از افقهاى وسيع بين ستاره ها سخن مى گويد.
دوازده قرن از پيدايش و تكامل علوم گوناگون و ترقى بشر در تمام زمينه ها، آن حضرت درباره ى نور و فاصله بين ستاره ها، سخنانى دارد كه مردم آن روز و حتى قرنها پس از او، معانى آن را به خوبى درك نكردند، تا قرن اخير كه مرزهاى دانش توسعه يافته و تجهيزات جديدتر لحظه به لحظه به وجود آمد و پى در پى مدرنتر شد.
انسان توانست بفضا راه يابد و اكنون حركت نور و سرعت آن در ثانيه و مسافت زياد بين ستاره ها را دريافتيم و تمام محاسباتى همچون كيلومتر و فرسخ به كنار رفت و مسافت ها بر پايه حركت نورى در هر ثانيه، معيار محاسبات خود قرار داده ايم و دانشمندان علوم فضايى براى تعيين فاصله بين ستاره ها، اكنون از حركت نور در ثانيه استفاده مى كنند.
امام صادقعليهالسلام
به شخصى كه ادعا مى كرد بهترين ستاره شناس زمان و جهان است از او چند سؤ الى كرد.
قال الصادق للمنجم: اتدرى كم بين المشترى و الزهره من دقيقه؟ قلت لا و الله، قال: افتدرى كم بين الزهره و بين القمر من دقيقه؟ قلت لا و الله، قال افتدرى كم بين الشمس و السكينه من دقيقه؟ قلت و الله، قال: اءفتدرى كم بين السكينه و بين... قلت لا ما سمعته من منجم قط، قال
عليهالسلام
ما بين كل واحد منهما الى صاحبه، ستين اءو سبعين اءو تسعين دقيقه
آيا تو مى دانى كه بين مشترى و زهره چند دقيقه است؟ گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى بين زهره و ماه چند دقيقه است، گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى كه بين خورشيد و سكينه «اورانوس» چند دقيقه فاصله است گفت نه به خدا، آن حضرت پرسيد آيا تو مى دانى خارج از منظومه شمسى چند دقيقه است، گفت نه به خدا، من هرگز اين حرفها را از هيچ اختر شناسى نشنيده ام، آن حضرت پرسيد بين هر كدام از سياره ها تا همتاى خود، حدود شصت و هفتاد و نود دقيقه است.
دقيقه در زمان برابر با صداى يك ضربه است همچون صداى ضربان قلب و زمان آن يك لحظه است و آن دقيقه برابر ثانيه و يك لحظه است.
در زمانى كه براى مسافتهاى دور، از فرسخ استفاده مى شد امام صادقعليهالسلام
بر خلاف محاسبات متعارف و شناخته شده آن زمان، براى فاصله بين ستاره ها، مقدار چند و با دهها ثانيه استفاده نمود، در حالى كه ستاره شناسان آن زنان، از مقدار فاصله بين ستاره ها حرفى نمى زدند چون در اين باره چيزى نمى دانستند و تنها آشنايى جزيى از ستاره ها در ميان بود.
البته آن حضرت با وجود اين كه اشاره مختصرى درباره ى فاصله هاى نورى بين ستاره ها بيان فرمود، و از شصت شروع كرد و كم كم هفتاد را بر زبان آورد و سپس با ملاحظه، نود گفت و پس از آن سخن را قطع كرد و ديگر از سال نورى و ارقام بالاتر و بيشتر، صحبتى نكردند، شايد آن حضرت با ديدن چهره آن مرد، مى دانست كه اوتاب تحمل اين حرفها را ندارد به اين دليل، آن حضرت به همين ارقام اكتفا نمود ولى با اين حال، آن مرد اين حرفها را دور از حقيقت پنداشت و از نزد امام رفت تا بقيه حرفها را نشنود.
آن حضرت مى خواست كه به او بفهماند كه ستاره شناسى آن نيست كه تو مى دانى، بلكه وسيعتر و فراتر از اين حرفها است.
تفاوت روشنايى بر سطح كرات
قال الامام الرضا
عليهالسلام
للحسن ابن سهل، كيف حسابك للنجوم؟ فقال ما بقى منها شى ء الا و قد تعلمته، فقال
عليهالسلام
: كم لنور الشمس على نور القمر فضل درجه؟ و كم لنور الزهره على نور المشترى فضل درجه؟ فقال لااءدرى، فقال
عليهالسلام
ليس فى يدك شى، هذا ايسر
امام رضاعليهالسلام
از حسن بى سهل - كه يك منجم بود - پرسيد: چگونه است محاسبات و آگاهى تو از ستاره ها؟ آن شخص در جواب گفت: همه چيز را از ستاره ها مى دانم و چيزى نمانده كه من از آن بى خبر باشم. حضرت رضاعليهالسلام
پرسيد: آيا نور خورشيد به مراتب، چند برابر ماه است؟ و آيا نور ماه بر نور مشترى چندين برابر افزون تر است؟ و آيا نور زهره چندين برابر نور سطح مشترى است؟ آن مرد در جواب گفت: در اين باره چيزى نمى دانم. آن حضرت به او گفت، دستهاى تو از دانش ستاره شناسى خالى است و اين ساده ترين سئوالى بود كه من از تو پرسيدم.
برخلاف اعتقاد آن شخص كه فكر مى كرد از اوضاع ستاره ها كاملا با خبر است و خيلى چيزها مى داند ولى از نظر آن حضرت، دانش ستاره شناسى، تنها اين مقدار نيست كه آن مرد ادعا مى كرد بلكه دانسته هاى او بسيار ناچيز و از خيلى موضوعات بى اطلاع است و فقط ستاره ها از دور شناختن و شناخت در حد ديدن كافى نيست و دانستنن اوقات ظاهر شدن آن ها كه در چه مواقع است و در كدام سمت از آسمان روئيت مى شوند، اين اندازه آگاهى، كم و شناخت ساده و اوليه ستاره شناسى است و آن حضرت مى خواهد به آن مرد بفهماند كه دانش ستاره شناسى بسيار پيچيده و مفصل و بيشتر از اين ها است كه او ادعا مى كند و هر كدام از سيارات براى خود، تعريف و توصيف بسيار دارد، و به طور مثال، آن حضرت به اين گوشه از اوضاع ستاره ها را از آن شخص مى پرسد در حالى كه آن شخص، از محاسبات نور و تفاوت روشنايى بر سطح سياره ها، به ذهنش خطور نكرده بود و از مقدار و تفاوت روشنايى بر سطح كرات نسبت بهكرات ديگر، كاملا بى خبر بود.
امام رضاعليهالسلام
براى اولين بار از تفاوت نور و روشنايى بر سطح ستاره را مطرح نمود و براى هر كدام اندازه ى معينى قايل شد كه از سياره ديگرى، چند برابر بيشتر است.
عصر ما كه در آن تلاش و تحقيق براى توسعه علوم و تجهيزات فضايى انجام شده و نتيجه هاى بسيار خوبى حاصل شده، به اين زمان، عصر فضايى انجام شده و نتيجه هاى بسيار خوبى حاصل شده، به و اين زمان، عصر فضا ناميده شد و در پرتو آن، آگاهى ما در ابعاد وسيعى گسترش يافته است و خيلى از مسايل شناخته و دانسته شده است به طور مثال، اكنون مى دانيم كه روشنايى ظطح زمين نهصد برابر روشنايى سطح نپتون است و اورانوس فقط باندازه ۳۶۰/۱ نورى كه بر زمين مى تابد از خورشيد نور مى گيرد، يعنى سيصد و شصت بار سطح زمين در روز، از اورانوس در روز روشن تر مى باشد و همچنين تفاوت بسيار تابش نور خورشيد بر سطح كرات، مقدار آن مشخص شده و مى دانيم كه تاثيرات مقدار نور، بر حرارت و سردى آن سياره ها نقش بسيار مهمى دارد و سلسله مراتب، تاءثيرات فيزيكى ديگر كه تمام آن ها از درجات و اندازه ى تابش نور بر آن ها به وجود مى آيد و اين سئوال آن حضرت در واقع اساسى ترين موضوع در حيات سيارات است.
در جايى ديگر، امام صادقعليهالسلام
از شخصى كه خود را بهترين ستاره شناس معرفى كرد، چند سئوالى مطرح مى كند.
كم السكينه من الزهره جزءا فى ضوئها، قال هذا و الله نجم ما سمعت به ولا سمعت احدا من الناس يزكره، قال
عليهالسلام
فكم الزهره من القمر جزءا فى ضوئه... فكم القمر جزءا من الشمس فى ضوئها
آيا مى دانى كه هر سكينه «اورانوس» چند درجه نور آن كمتر از نور سطح سياره زهره است، آن مرد گفت به خدا هرگز نام اين ستاره را نشنيده ام و نشنيدم كسى از آن تعريف كند ووو آن حضرت پرسيد آيا مى دانى كه زهره چند درجه نور آن بيشتر از ماه است... و آيا مى دانى كه نور ماه چند جزء از نور خورشيد است؟
چند نكته از اين جمله ها دانسته مى شود: آن حضرت مى خواهد به ما بگويد كه ستاره ستاره اى هست به نام سكينه «اورانوس» و مى خواهد به ما بگويد كه ميزان مقايسه در روشنايى سطح سيارات، نسبت به همديگر متفاوت است و مى خواهد به ما بگويد نورى كه بر سطح ماه نمايان است در واقع چند جزء از نور خورشيد است.
آن حضرت مى فرمايد: آيا مى دانى كه اورانوس چند درجه نور آن كمتر از زهره است؟ در اين جمله از سخن آن حضرت نكته اى است كه شايد محسوس نباشد ولى بنظر بنده اين نكته همان گونه كه مى دانيم پس از اورانوس دو سياره است كه پس از آن، مرزهاى منظومه شمسى به پايان محدود آن مى رسد و از اين طرف، زهره آن سويش عطارد و پس از آن خورشيد كه مركز منظومه است يعنى دو ستاره اى را معرفى نمود كه از دو سوى اينها، از لحاظى تعادل و تشابه دارد و شايد شما چيزى بهتر از اين در ذهن شما خطور كند؟.
بنابر اين همانگونه كه آنحضرت فرمودند: هيچگاه روشنائى روز بر سطح زهره با روشنائى روز بر سطح اورانوس، يكسان نمى باشد با اين معنا است كه روسنائى روز بر سطح اورانوس، بسيار كم است لذا ما آنرا كم نور مى بينيم بنابراين آن حضرت از دورى اورانوس بخورشيد، نسبت به فاصله زهره به خورشيد آگاه بوده، و از دورى آن با خبر بودند.
چراغانى فضايى
و اكنون به يك موضوع خيالى و بسيار جالب توجه كنيم، البته اين موضوع هيچ گاه اتفاق نمى افتد، ولى اگر چنين مى شد واقعا چه منظره عجيب و ديدنى بود و خب است كه با دقت روى آنفكر كنيم.
هنگامى كه نگاه چشمان ما به سوى آسمان خيره مى شود ستاره هاى ريز و درشت بسيار و بيشمارى را مى بينيم.
آيا چند سال است كه از عمر اين ستاره ها يا كرات آسمانى مى گذرد؟ چند قرن، چند هزار سال، جند ميليون سال؟ واقعا كسى حساب و كتاب آن را نمى داند.
آيا مى دانيد كه در آسمان ها ستاره ها بسيارند و چشمان ما، آن چه را كه انبوه ستاره ها مى بينيد، در واقع مقدارى از يك هزارم ستاره ها است و شايد هم كمتر، خدا مى داند، پس چشم ما همه ى ستاره هاى آسمان را نمى بيند چون قدرت ديد آن محدود است و فاصله بين ستاره ها بسيار است.
فاصله بين كره ى زمين و خورشيد و همچنين فاصله زمين و ماه به نحوى تنظيم شده كه به صلاح و مناسب كره ى زمين و حيات همه چيز آن هماهنگ شده است و اگر فاصله بين اين ها، مقدارى، بيشتر و يا كمنر شود، تمام معادلات و محاسبات و شرايط وضعيت كنونى زمين اين چنين نبوده و نمى ماند، و اين فاصله و مسافت به نحوى طراحى و تنظيم شده كه آن مقدار معين و حساب شده هيچ گاه تغير نمى يابد و در صورت اندك تغييرى، همه چيز در هم خواهد شد، پس كمترين اشكال در اين برنامه وضع شده، موازه طبيعت و بساط جهان بر چيده مى شد و فرو پاشى سازمان حيا ت آن ها قطعى بود.
فضاى بى كران آسمان ها بسيار وسيع است و تعداد ستاره ها در اين فضاى پهنارو به قدرى زياد است كه حتى به صورت نظريه دادن، تعداد و آمار ستاره ها ممكن نيست ارايه شود.
هر يك از كرات آسمانى با سرعت سرسام آورى، در حال حركت پرشتابى هستند، و از بس ستاره ها بسيار ديده مى شوند، گويى اين ها به دور زمين در حال طواف اند و اگر نزديك بودند معلوم مى شد كه تابش نور آن ها به قدرى است كه چشمان ما تاب و تحمل ديدن آن را نداشت.
فرض كنيم اگر ستاره با اين وضعيت كه تعريف شد از نزديك و با فاصله كم، از كنار زمين بگذرد، واقعا چه خواهد شد؟ و اين منظره بقدرى وحشتناك است كه همچون طوفان مهيبى است كه باعث نابودى زمين مى شد و هر آن چه را كه روى زمين بود بهلاكت مى رسيد، طوفانى كه با قدرت ميليونها برابر يك رعد و برق بزرگ است، طوفانى كه آميخته اى از صداى وحشتناك و نور و حرارت بسيار آن، كه در كمتر از يك ثانيه رخ مى دهد و آن كره از كنار ما مى گذشت و اين حادثه هولناك كه در يك لحظه اتفاق مى افتد، آيا مى توانيم تصور كنيم كه نتائج زيانبار آن چه خواهد بود؟
فرضا تصور كنيم كرات، همه و همه اين چنين با فاصله كم از كنار و نزديكى زمين عبور كنند، و هر كدام از يك طرف و به سويى در حال عبور، همچون گلوله اى بسيار بزرگ و آتشين از كنار ما بگذرند، آيا واقعا مى توان آن منظره را در ذهن خود تصور و مجسم كنيم كهه چگونه است ؟هرگز و هرگز و تمام اين حرفها مقدمه اى براى كلام حضرت امام جعفر صادقعليهالسلام
است كه مى فرمايد:
۱-اءرايت لو كانت الشمس و القمر و النجوم بالقرب منا
: آيا اگر مى ديدى كه خورشيد و ماه و ستاره ها نزديك ما بودند.
۲-حتى يتبين لنا سرعه سيرها بكنه ما هى عليه
: تا اين كه ديده مى شد از نزديك سرعت سير و حركت آن ها همان گونه كه هستند.
۳-الم تكن تستخطف الابصار بوهجها و شعاعها كالذى يحدث اءحيانا من البروق اذا توالت و اضطرمت فى الجو؟
: آيا اينطر نبود كه بر اثر بر افروختگى و درخشش نور زياد آن ها، ديدگان را به سرعت مى ربود، همان گونه كه گاهى نور قوى و پرشتابى، پى در پى بر اثر برخورد با جو، گداخته و شعله ور مى شوند.
۴-و كذالك اءيضا لو اءن اناسا كانوا فى قبله مكلله بيصابيح تدور حولهم دورانا حثيثا، لحارت ابصارهم يخروا لوجههم
به طور مثال همان گونه است كه اگر عده اى از مردم در ميان قبه اى باشند كه چراغ هاى بسيار و پرنورى يكسره و بدون فاصله پشت سر همديگر به دور آن ها بچرخند، آنوقت ديدن از ديدگانش مى ربايد، و حيران و درمانده و بر رو مى افتادند.
اكنون با توضيح بيشتر، معانى با ارزش كلام حضرت را بهتر بدانيم: در جمله اول موضوع مهمى مطرح شده كه قبل از آن سابقه ندارد كسى اين چنين وضعيتى را گفته باشد و كسى اين گونه سخن مى گويد كه مى بايستس حتما از قانون طبيعى كل منظومه شمسى و فراتر از آن را كامل بداند و از تمام جوانب آن آگاه باشد تا بتواند جهت مخالفت و شرايط ديگرى را طرح و پيش بينى كند.
آن حضرت مى فرمايد: كه اگر اين چنين اتفاقى رخ دهد آن گاه چه پيامدهايى خواهد داشت؟ و آن اين است كه خورشيد و ماه و ستاره ها با همان وضعى كه دارند يعنى از جهت بزرگى و سرعت حركت و پرنور بودن آن ها، به طور فرض اگر از نزديك كره ى زمين مى گذشتند واقعا چه مى شد؟
نكته جالب ديگر كه از كلام آن حضرت دانسته مى شود، اين است خورشيد و ماه و ستاره ها، همواره با سرعت زياد، در حال حركت و طى كردن مسيرى هستند، و اين بيانات امام صادقعليهالسلام
در زمانى بود كه ستاره شناس ها، درباره ى خورشيد و ستاره ها به خصوص زمين اختلاف نظر و عقيده هاى متفاوت ابراز مى شد و بر يك راءى خاصى متفق القول نبودند و از آن مهمتر، تصور كروى بودن كرات و زمين، تا آن تاريخ هنوز وجود نداشته و قرنها بعد وجود نداشت و قرنها بعد از آن بود كه دانشمندان به كرويت آن ها پى بردند و از نكات ديگر از بيانات آن حضرت، تعريف از منظومه شمسى و ماه و ستارگان اين مجموعه است چون خورشيد را در ابتدا و آغاز كلام خود بيان فرموده است كه اين، اهميت جايگاه خورشيد و مركزيت آن در اين مجموعه دلالت دارد، در حالى كه ستاره شناسان آنزمان، زمين را مركز مى دانستند وسخنان بسيارى از امام صادقعليهالسلام
درباره ى اين موضوع اشاره شده، كه خورشيد در منظوه اش مركز است و در اين مجموعه داراى اقمار و سياره است و دانش زمان ما نيز دقيقا منظومه شمسى را با اين وضعيت شناسايى كرده است.
و از معناى جمله دوم از سخنان آن حضرت اين است كه اگر سرعت گذشتن ستاره ها پشت سر هم و از نزديك زمين با حجم بزرگشان ديده مى شدندوافعا جه منظره عجيب و پر غوغايى بود.
در جمله سوم، آن حضرت فرمودند كه سرعت سير و برافروختگى نور قوى آن ها بقدرى است كه ديدن از ديدگان مى روبد يعنى بينايى هر موجودى بى اختيار از بين مى رفت و نمونه كوچك آن، نور پر قدرت رعد و برق و شهابها بقدرى قوى و كوتاه مدت و زودگذر است كه نور آن در چشم ما نقش مى بندد كه پس از آن تا چند ثانيه گوئى در چشم ما، آن نور، روشنايى دارد، چه برسد كه نور بزرگتر و قوى تر ستاره هاى قول پيكر، آن هم پى در پى و هر كدام از يكسو در حال گذشتن از كنار و نزديك ما باشد، پس در اين صورت چشم ما قادر نيست كه به بالا بنگرد و از مشاهده كردن آن منظره ها عاجز مى ماند و چشمها نابينا مى گشت و انسان بيهوش و درمانده بر روى مى افتاد و مى دانيم كه سلولهاى حساس به نور چشم ما تا اندازه اى قدرت و تحمل ديدن نور دارد.
از نكات علمى و جالب در جمله سوم، اشاره به برق نورهايى كه بر اثر برخورد با جو زمين بر پا مى شوند و در زمان ما، اينك معلوم و ثابت شد كه شهاب ها، اين سنگهاى سرد و خاموش بر اثر اصطكاك با جو زمين شعله ور و گداخته مى شوند و نور بسيار قوى در يك لحظه ديده مى شوند جه برسد كرات بزرگتر كه اگر با جو زمين برخورد كنند آن گاه چه خواهد شد؟.
نكته ديگر جمله سوم اين است كه نور خورشيد و ستاره ها از نزديك، برافروختگى نور آن ها قوى است و از قدرت و تيزى درخشش آن همانند اشعه نورى بسيار قوى شده است.
هيجان: هيجانهاى خروشان نور خورشيد كه برخاسته از اضطرابات و تحولات درون عناصر آن است.
شعاع: اشعه و نور مستقيم تند و با نفوذى كه همچون بمباران، فروزش مى كند، و امروز بحث نور و عناصر و اندازه و تعريف آن در علم فيزيك جايگاه ويژه اى دارد.
تخيل و تصور يك حادثه هر چند كه اتفاق نمى افتد ولى گوياى مطلب بسيار مهم و با ارزش است و از آن عظمت و قدرت آفريدگار را مى رساند و نشاندهنده وجود نظم و محاسباتى است كه در هر گوشه اى از طبيعت جهان قابل درك است، و گاهى يك تصور، مى تواند مهم و كارساز باشد و بر اساس آن تصور، مى توان برنامه مهمى را بر پا كرد و درس و عبرت از عجايب آفرينش خداوند را مى رساند.
براى تصور از موارد و مسايل مهم، خود بخود قدرت انديشه توانمندى لازم است و اين نشان دهنده روح بزرگ آن حضرت و عقل و خرد وى را در سطح عالى دلالت دارد و اين يك مسئله ساده اى نيست كه در ذهن هر كس اين چنين موضوعات مهمى خطور كند، بنابراين تخيل آن حضرت هم نوعى بيان علم است.
مبارزه عليه خرافات
يكى از وظايفى كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
بر عهده داشت اين بود كه عليه خرافات، تلاش بسيار كند و آن را ريشه كن نمايد تا به نتيجه هاى خوبى برسد و زمينه ها براى اصلاح و ارتقاء مردم، مهيا و فراهم سازد و آن حضرت همواره، در جا واز هر لحظه استفاده مى كرد و مردم را عليه خرافات پند مى داد و به كارها و انديشه صحيح و منطقى راهنمايى مى كرد.
عن رسول الله
صلىاللهعليهوآله
انه قال: فان ناسا يزعمون اءن كسوف الشمس و كسوف هذا القمر و زوال هذه النجوم عن مواضعها لموت رجال عظماء من اءهل الاءرض، انهم قد كذبوا و لكنها آيات من آيات الله ليعتبربها عباده، و لينظر ما حدث لهم مهنم من توبه
.
از پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
نقل شده كه ايشان در ميان جمعى اين چنين فرمودند: مردمى هستند كه فكر مى كنند كسوف خورشيد و ماه گرفتگى و ناپديد شدن ستاره هاى درخشان از جايگاه خود، به دليل مردن مردانى بزرگ كه داراى شهرت و جاه و ثروت و قدرت هستند اين چنين مى شود، بدانيد كه آن ها دروغ گفتند و تمام اين ها نشانه هايى از آفرينش خداوند است و مردم با ديدن اين صحنه ها، از عظمت خدا عبرت بگيرند تا پس از آن بفكر توبه و اصلاح خود باشند.
در ميان مردم قديم خرافات زيادى رواج داشت شغل جادوگران و ساحران از مشاغل پر درآمد بود و به خصوص شغل منجمى، يعنى آن ها كه به ستاره ها نگاه مى كردند و بخت و اقبال تو و آينده ايت را مى گفتند و در تمام زمينه ها پيش گويى مى كردند و اين ها در ميان مردم و به خصوص در نزد سلاطين، جايگاه ويژه اى داشتند و تمام كارهاى مهم را با مشورت و آينده نگرى اين ها انجام مى شد، از جمله خرافات اين بود كه اگر كسوف خورشيد با ماه گرفتگى رخ مى داد، اين نشان دهنده مردن فردى بزرگوار، مثل سلطان توزير به نام، رئيس قبيله اى و يا ثروتمندى مى دانستند كه آن ها داراى شهرت و جاه بسيارند و سببش آن است.
و درباره ى شهابها نيز اين چنين فكر مى كردند و به نظر آن ها اين بود كه شهاب يكى از ستاره هايى بوده، ولى وقتى كه راه مى افتند و جرقه پر نور مى زند و سپس خاموش مى شود، به اين معنا است كه صاحب مقام و منصب و عنوانى، هم اكنون در گذشته، و آن ستاره او بود كه به حركت در آمد و خاموش شد.
پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآله
مردم را تشويق مى كرد تا به آسمان كه لبريز از عجايب و نشانه هاى عظمت آفرينش پروردگار است بنگرد و بينديشد و در پرتو اين انديشه ها، كم كم به مسايل و موضوعات آسمان، باخبر و آگاه شوند و به اتقاء علمى و شناخت منطقى دست يابد، و در واقع آن حضرت پايان دهنده خرافات بود و همچون سدى از علم و دانش در مقابل درياى پر طلاطم جهل و خرافات، قد علم كند.
گذر شب و روز بر كره ى زمين
به گوشه اى از دعاى امام زين العابدينعليهالسلام
در صحيفه سجاديه توجه كنيم.
۱-اللهم صل على محمد و آله و اجعله ايمن يوم عهدناه
: پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و اين روز را با ميمنت و با بركت ترين ايام كه بر ما گذشت قرار بده.
۲-و افضل صاحب صحبناه
: و امروز را بهترين مصاحب و رفيق ما كه با آن بوده ايم بگردان.
۳-و خير وقت ظللنا فيه
: و بهترين اءقاتى باشد كه آن را گذارانيديم مقرر فرما.
۴-و اجعلنا من اءرضى من مر عليه الليل و النهار من جمله خلقك
: و ما به درگاه تو از راضى ترين اءفرادى باشيم كه بر آن ها شب و روز گذشت، قرار بده.
ما هميشه عادت كرده ايم كه بگوييم ما روى كره و بر سطح زمين قرار داريم ولى اين چنين هم مى شود گفت كه، ما در قعر و كف اقيانوس جو قرار داريم. و آيا مى دانيد كه ما در ته اين درياى جو زمين، زير بار صداها تن هوا و گازهاى گوناگون، بر سر و اندام ما افكنده شده، سنگينى مى كند و بدون اين كه حس كنيم آن ها را در حال تحمل هستيم.
امام زين العابدينعليهالسلام
وقتى كه اين گونه سخن مى گويد، در تخيل اين چنين در ذهن ما مجسم مى شود كه گويى او اكنون در فضا، در ارتفاع يك ميليون كيلومترى بالاى سرما است و از آن جا صحنه هاى روى زمين را اين چنين مى بيند و فرضا روزى فرا رسد كه ما هم بتوانيم به همان جا بالا برويم و از آن جا ببينيم كه بر سر زمين چه مى آيد و چه مى گذرد؟ بله از آن بالا مردمى را مى بينيم كه روى سطح كره ى زيمن هستند، روزها اين مردم، زير دريايى از تشعشعات نور خورشيد و فرو ريختن خروارها ذرات گرم نور آن قرار دارند و شبها نيز اين مردم در كف اقيانوس فضاى تاريك و تلخ و سنگين فضايى هستند و اين دو وضعيت، مردم اين موجودات كوچك را همواره به زير گرفته و بر آن ها مى تازند و همه چير آن ها به بازيچه خود در آورده است.
در جمله چهارم نكته ظريفى در سخن آن حضرت نهفته كه شايسته توجه است، امام به نحوى آگاهانه از ابعاد وسيع تر پديد آمدن شب و روز بر ما، تعريف و استدلال علمى به روشى ديگر كه غير متعارف است بيان مى كند و آن حضرت مى خواهد به ما بگويد كه خداوند، خورشيد و نور و گرمى و فضاى شب آسمان و لطافت آن را، پى در پى بر ما نمايان مى سازد تا ما، از بالاى سر خود شاهد شب و روزى باشيم چون شب و روز بر زمين، و بر سطح آن پديد نمى آيد بلكه از بالا و آسمان ها است كه اين دو وضعيت بر ما منعكس مى شود و اين شب و روز كه از بالاست همچون غلطك بر ما پديد نمى آيد بلكه از بالا و آسمان ها است كه اين دو وضعيت بر ما منعكس مى شود و اين شب و روز اين دو وضعيت كه در بالاى ما پديد مى آيد قرار داريم و به اين صورت، سيستم طبيعت زمين به توسط آن عوامل عوامل عصلى شكل مى گيرد و زمينه هاى حيات و زندگى ما را تهديد مى كند پس شايسته و به جا است كه در مقابل اين همه كار وسيع و با عظمت خداوند، از بندگان خوب و شايسته اى باشيم از ما راضى باشد.
و در جمله سوم، آن حضرت مى فرمايد لحظات امروز كه بر ما پرتو افكنده، در پيدايش متوالى شب و روز است كه همواره با ما همراه است و ما شاهد پى در پى آن صحنه هاى تاريكى و روشنايى هستيم و آن حضرت شب و روز را به بهترين و مهمترين همراه خود معرفى مى كند و بدون اين همراهان كه يكى با چهره روشن و ديگرى با چهره تاريك است همراهى نداريم.
و در جمله ى اول: آن حضرت مى فرمايد، امروز كه ما با آن برخورد نموديم از خدا مى خواهد كه از روزهاى خوبى باشد كه ما آن را تاكنون ديده ايم، و يقينا هميشه شاهد و ناظر اين گذشتن شب و روز بر ما نخواهيم بود چون مرگ انسان فراميرسد و پس از ما اين تحولات به وجود آمدن شب و روز بسيارى است كه ما آن را نخواهيم ديد و به ما مى فهماند كه با تلاش خود همواره سعى كنيم كه هر روز ما، از گذشته بهتر باشد.
رنگهاى نور سفيد
نور خورشيد را سفيد مى بينيم چون به نظر مى رسد كه اين نور، سفيد است ولى در واقع، نورى به رنگ سفيد وجود ندارد، و در زمان قديم مردم نور خورشيد را سفيد مى پنداشتند و بجز اين، نظر و عقيده ى ديگرى نداشتند،نور خورشيد را سفيد مى پنداشتند و بجز اين، نظر و عقيده ى ديگرى نداشتند، درست در همان زمان، حضرت امام باقرعليهالسلام
از رنگهاى نور تعريف مى كند و مى فرمايد كه نور سفيد از سه رنگ تشكيل شده، و رنگ نور سفيد به تنهايى وجود ندارد، و اين بيانات براى مردم آن زمان، باور كردنش دشوار بود كه چگونه نور سفيد را ببينيم و بگوييم كه نور سفيد وجود ندارد و حتى قرنها پس از آن حضرت، مردم در اين باره فكر نكردند.
امام باقرعليهالسلام
به طور بسيار ساده و صريح در ۱۲ قرن قبل قبل از تكامل دانش فيزيك و پيدايش تجهيزات ظزيف و حساس به نور، بياناتى دارد كه امروز، دقيقا همان موضوع مطرح و ثابت شده است.
تجزيه و شناخت رنگهاى نور و مسايل ديگر، موضوع پيچيده و ظريفى است، و با تركيب رنگهاى نور، چگونه سفيد ديده مى شود، اهميت بسيار دارد چون، صداها نابغه و متفكر در اين جا و آن جا، همواره با هم تلاش بسيار كردند و عمرى درباره ى نور، تحقيقات بسيار انجام دادند تا اين موضوعات علمى رنگهاى نور و دانش گسترده ى آن شكل گرفت و به دست ما رسيد.
عن الباقر عن اءبيه
عليهالسلام
... النور خلقه من الوان انوار مختلفه من ذلك االنور، نور اخضر منه اخضرت الخضره و نور اصفر منه اصفرت الصفره و نور احمر الحمره، و نور ابيض، و هو نور الانوار، و منه ضوء النهار.
...
خداوند نور را بيافريد از رنگهاى گوناگون در يك نور، نور سبز كه از رنگ، سبز ديده مى شود، و نور قرمز كه از آن قرمز رنگ، قرمز ديده مى شود، و نور سفيد كه آن، نورس از همه ى رنگها است، همانند نور خورشيد.
از سخنان آن حضرت اين چنين مى فهميم، همان گونه كه فيزيك آن را بازگو مى كند، آن است كه هر جسمى، سبز با قرمز و يا هر رنگ ديگر كه باشد، به توسط آن رنگ نورى است كه به چشم ما مى رسد و بدون نور، رنگى وجود ندارد و چيزى را رنگى نخواهيم ديد.
در پرتو اين دانش، معلوم و مشخص شد كه ما رنگهاى اءصلى و و فرعى داريم و نور سفيد در واقع از سه رنگ تشكيل شده و اين سه رنگ نور كه عبارت از قرمز و آبى و سبز، رنگ اصلى نور مى نامند و از آميختن اين رنگهاى اصلى، نورهاى رنگى ديگر را مى توان توليد كرد. هر كدام از نورهاى رنگى كه از آميختن دو نور اصلى به وجود مى آيند، نورهاى فرعى ناميده مى شوند.
نورهاى رنگى اصلى و فرعى از به هم آميختن آن ها نور سفيد به دست مى آيد و رنگهاى مكمل نور سفيد ناميده مى شوند.
آن حضرت در آخر جمله خود، نور خورشيد را ياد آورى مى كند و مى دانيم كه نور خورشيد در اصل، كاملترين نورى است كه داراى رنگهاى نورى مشخص تر است تا نور آتش و چراغ ماشين و غيره.