شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد ۲

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت0%

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

نویسنده: رضا کوشاری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10232
دانلود: 2851


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10232 / دانلود: 2851
اندازه اندازه اندازه
شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد 2

نویسنده:
فارسی


وجود مناطق پست و مرتفع بر سطح زمين

 درست است كه زمين كروى است اما به معناى همچون دائره اى است كه با خط، آنرا دقيقا مدور بكشيم بلكه داراى فرورفتگى و برآمدگى بسيار است و به صورت كلى، زمين از فضاى دور كروى ديده مى شود، هر چند كه آن فراز و نشيب ها محسوس نمى باشد و اين به جهت بزرگى كره زمين است كه اين همه ناهمواريها بر سطح زمين نمايان نيستند.

چهارده قرن پيش، علىعليه‌السلام اولين كسى بود كه به اين نكته توجه داشت و به گوشه اى از آن اشاره نموده و اين در حالى است كه دانشمندان علوم جغرافيا در اوائل قرن بيستم به اين نكته مهم پى بردند كه سطوح مختلف كره زمين، هيچگاه با هم يكسان نمى باشد، البته عكسهاى هوائى و تصاوير ماهواره اى، در اين زمينه، اطلاعات ارزشمندى را براى جغرافيدانان فراهم آورد و اين موضوع را آن حضرت براى اولين بار در اين زمينه صحبت نمودند.

به گوشه اى از سخنان علىعليه‌السلام درباره شهر بصره و موقعيت آن در جغرافيا، اين چنين مى فرمايد:.

و من كلامه عليه‌السلام فى البصره قال عليه‌السلام ارضكم قريبه من الماء و بعيده من السماء

(اى مردم شهر بصره بدانيد كه زمين شما به آب نزديك است و به آسمان دور است).

شهر بصره در جنوبى ترين نقطه از كشور عراق است و سواحل آن در انتهاى شمال غرب خليج فارس مى باشد.

اينك معلوم شد كه زمين شهر بصره و اطراف اين استان كه منطقه جنوب كشور عراق است، بر خلاف نواحى اطراف اين ناحيه، مثل ايران و شمال عراق و تركيه، كه سطح زمين اين مناطق، صدها متر، بلكه بيش از هزار متر از سطح آب دريا و خليج فارس و نواحى بصره، بالاتر است.

سماء در جمله آن حضرت، اشاره به جو زمين است كه ضخامت آن در اطراف كره زمين، حدود ۸۰۰ كيلومتر است و اين همه ناهمواريها بر سطوح مختلف كره زمين، تاثير بر قطر لايه جو ندارد، يعنى هر جا كه ناهموارى وجود دارد، جو آن ناحيه به همان اندازه، ناهموار نمى باشد بنابراين، مقايسه سطح زمين با سطح آب و دريا و جو زمين، بهترين معيار براى سنجش و بيان كلى اوضاع سطوح مختلف زمين است، و با اين حساب، سرزمين پست استان بصره، نسبت به سرزمينهاى مرتفع مجاور، فاصله آن با عرض جو زمين بيشتر است، يعنى در اين ناحيه، ضخامت قطر جو بيشتر از جاهاى مرتفع مى باشد.

ابن ابى الحديد يكى از نويسندگان و اديبان و مورخان عاليرتبه بيش از هزار سال پيش بود، او در باره معناى كلام آن حضرت اين چنين مى گويد: اين سخن امير مؤمنان علىعليه‌السلام يكى از خصوصيات منحصر به فرد آن حضرت است، چون او از امرى بيان نموده كه عربها معناى آنرا نمى دانند و متوجه مفهوم آن نمى شوند و اين مخصوص انديشمندان و حكما است كه با دقت و تيزبينى خاصى، بايد به راز اين سر عجيب و غريب و بسيار مهم معناى سخن آن حضرت پى ببرند.

و اين اديب توانا، تنها به اين نكته پى برد كه منظور علىعليه‌السلام در اين جمله، بيانگر يك امر مهمى است چون او به خوبى مى داند كه آن حضرت هر چه بگويد، كلامش داراى ارزش و ابعاد علمى است.

و در اوائل قرن بيستم، انديشمندان علوم زمين شناسى و جغرافى دانان، به اين نكته پى بردند كه زمين با اينكه كروى است ولى داراى فرورفتگى و برآمدگى هاى بسيار است.

آن حضرت در ادامه سخن خود مى فرمايد:

بانها تغرق و يبقى مسجدها كجو جو سفينه فصارت كما قال نهج البلاغه

(بدانيد كه در آينده، شهر بصره در آب غرق خواهد شد و تنها مناره مسجد اين شهر همانند علم و ستون وسطى كشتى ها نمايان مى شود) اتفاقا قرنها بعد همانطور شد كه آن حضرت پيش بينى نمودند)

در زمان اواخر حكومت بنى عباس، شهر بصره دو بار زير آب فرو رفت و تنه نصفه بالاى گلدسته مسجد اين شهر، از آب بيرون مانده بود، و اين يكى از پيش بينى هاى آن حضرت بود كه بعد از ده ها سال، اين اتفاق رخ داد و دقيقا همانطور شد كه آن حضرت بيان فرموده بود نه اين سخن آن حضرت را كسى مى تواند انكار كند و نه آن حوادث پيش بينى شده، دور از حقيقت بود.

و نكته جالب اين است كه، هيچ مورخى در جائى ياد نكرده از اين كه شهر بصره، قبل از اين تاريخ پيش بينى شده آن حضرت، در زير آب فرو رفته باشد و مهمتر از همه، تعريف وضعيت طبيعى اين سرزمين به توسط آن حضرت ، نشان دهنده آگاهى كامل وى از كليه شرايط حاكم بر تمام سطوح مختلف كره زمين است.


وسط زمين

 در مدت چند قرن گذشته، دلاور مردانى بودند كه با گشت و گذار خود از اين سو به آن سوى زمين سفر كردند و با تحمل سختى ها و مشقت بسيار، به شناختى مختصر و محدود از مناطق مختلف در چند ناحيه دور و نزديك پى بردند و در اين باره نظريه هائى از وضعيت مناطق زمينى و دريائى، يا به اصطلاح امروزى كه جغرافيا ناميده مى شود، اظهار نظر كردند و آنها با تحقيقاتى كه انجام دادند، در اين زمينه، گفته هائى دارند و نقشه هائى كشيده اند، اما كار آنها با آنچه كه امروز در دانش جغرافيا شناسى مى بينيم متفاوت است و هيچ تشابهى با همديگر ندارند، چون آنها از خيلى مسائل و لوازم ضرورى محروم بودند، بطور مثال: كشتى هاى كوچك چوبى و كندرو: هيچگاه قادر نبودند، تا به گشت زنى در تمام درياها و سفر به مناطق مختلف ادامه دهند و ماشين هاى سوارى هم در كنار نبود تا مناطق خشك را درنوردند و اطلاعاتى كسب كنند، و هواپيما هم وجود نداشت، و ابزار و تجهيزات متنوع در اختيار آنان نبود، و از همه مهمتر، هيچكس از كروى بودن زمين آگاهى نداشت، لذا تمام نقشه ها گفتار آنها با واقعيت، منطبق نبود.

در واقع، كارشناخت جغرافياى سطوح مختلف كره زمين در قرن نوزدهم شروع شد و با مرور زمان، كم كم سير تكاملى خود را يافت تا اين كه از اوائل قرن بيستم، كار نقشه كشى مناطق مختلف، به صورت صحيح و دقيق انجام شد و اينكه مردم از كليه نواحى سطوح كره زمين بخوبى آگاه شدند.

نكته جالب اينجا است كه پيامبر گرامى و علىعليه‌السلام در زمانى كه هيچ امكانات اوليه براى سفر و گشت زنى و شناخت اوضاع سطح كره زمين وجود نداشت و هنوز صحبتى از كروى بودن زمين مطرح نشده بود، و با آنكه خود، به مناطق دور هم به سفر نرفته بودند، در اين زمينه با بيان مطلبى هر چند مختصر، ولى به نوعى ياد شده كه نشان دهنده آگاهى كامل آنها از نقشه جغرافياى كلى جهان است حكايت دارد.

عن على ابن ابيطالب عليه‌السلام قال: جاء رجل من

اليهود الى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فقال...

يا محمد لاى شى بنى ابراهيم عليه‌السلام الكعبه مربعا؟

قال (صلى الله عليه و آله و سلم): لان الكمات اربعه

قال: فلاى شى سميعت الكعبه كعبه؟

قال (صلى الله عليه و آله و سلم): لانها وسط الدنيا

(علىعليه‌السلام مى فرمايد: شخصى از بزرگان يهود از پيامبر گرامى پرسيد كه چرا حضرت ابراهيمعليه‌السلام كعبه را مربع ساخت؟ آن حضرت فرمودند به جهت چهار سمتى كه وجود دارد يعنى مشرق و مغرب و شمال و جنوب.

آن شخص دوباره پرسيد كه چرا خدا، كعبه ناميده شد؟

پيامبر گرامى فرمودند: به اين علت ناميده شد چون كعبه در وسط دنيا قرار دارد).

مى دانيم خانه خدا، كعبه چهار گوشه دارد و گفته آن حضرت كه اينجا وسط دنيا است، بالاخره همانطور كه ميدانيم، زمين چهار سمت اصلى دارد و آن شمال و جنوب و مشرق و مغرب است و اين چهار نشانه اصلى براى شناخت نواحى و جهت چهار گانه در زمين است.

يكى از نكات جالب اين است كه حضرت ابراهيمعليه‌السلام اولين كسى بود كه موضوع مشرق و مغرب و شمال و جنوب را براى اولين بار مطرح كرد و آن حضرت، جهات چهار گانه را به مردم آموخت و خانه خدا را به صورت نمادين به چهار گوشه ساخت كه هر گوشه آن به جهت يكى از چهار سمت، نشانه رفته است تا موضوعى را كه مطرح نمود براى هميشه نظريه اى پايدار بماند و راهنماى خوب و دقيقى براى آنها باشد.

وقتى كه پيامبر گرامى اين چنين مى گويد، حتما او مى بايستى از همه جاى سطوح زمين و اوضاع آن باخبر باشد تا بتواند اين چنين جوابى را براى آن سوال مطرح كند، در حاليكه هيچكس نمى توانست بگويد اينجا وسط زمين است و اين كه آن حضرت مى فرمايد: خانه خدا در وسط دنيا است، حتما او از كروى بودن زمين باخبر بوده و الا ممكن نبود بدون آگاهى اين چنين بگويد، و خانه خدا واقعا وسط زمين قرار دارد چون از چهار سمت دنيا اگر حساب كنيم مى بينيم كه مكه مى تواند وسط باشد، هم از لحاظ كروى بودن زمين و هم از لحاظ اين منطقه كه در نزديكى خط استوا قرار دارد و روز و شب، مدت هر كدام از آنها دوازده ساعت است و از لحاظى اين منطقه بين شمال و جنوب، بين دو قطب قرار دارد.

اگر هر جائى از زمين را در نظر بگيريم، در واقع همانجا وسط است اما كعبه براى وسط بودن، امتيازات بيشترى از جاهاى ديگر دارد و دانش جغرفيا شناسى بر اساس مبنا و محاسباتى كه دارد وسط و يا مناطق ديگر را مشخص كرده است و دقيقا مكه و نواحى اطراف آن، جائى مناسب در عرف علمى دارد.

بيشتر موارد در سخنان پيامبر گرامى و ائمه معصومينعليه‌السلام كلمات و اصطلاحاتى به كار برده اند كه در اين زمينه ها، براى اولين بار در تاريخ گذشته، اينچنين ياد شده اند و يكى از آن موارد، اين است كه آن حضرت بر وسط بودن منطقه مكه بر سطح كره زمين اشاره نموده است.

آن حضرت به دلائلى فرمودند مكه وسط دنيا است و اتفاقا جغرافى دانان عصر ما، بدون اينكه شناختى از پيامبر گرامى داشته باشند به اين منطقه ميان قاره اى، كه مكه در وسط آن قرار دارد، اصطلاح خاورميانه را بكار بردند يعنى جائيكه در وسط قرار دارد و مفهوم خاورميانه از كلام آن حضرت به خوبى دانسته مى شود و در واقع اصطلاح خاورميانه براى اولين بار از آن حضرت شنيده شد و در اين باره، احاديث ديگرى هم هست كه در موضوعات آينده مطرح مى شود.

اگر به نقشه هاى جغرافيا نگاه كنيم مى بينيم كه مكه در نزديكى خط استوا قرار دارد، يعنى اين شهر فاصله كمى از استوا دارد و فرموده پيامبر به طور كلى است و نمودار حقيقتى است كه در يك منطقه از كره زمين است.

بنابراين آن حضرت تا از همه جاى سطوح زمين آگاه نباشد نمى تواند بگويد كه اينجا وسط دنيا است.

آن حضرت خانه خدا را در مكه به صورت نمادين براى منطقه اى استراتژى بر سطح زمين معرفى نموده و اين جايگاه خاص و ابدى است تا از شناخت آن مناطق ديگرى را در رابطه با سمت مكه، جهت يابى و شناخته و معلوم شود، بخصوص براى حاجيان و كاروانها.


وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش

 انديشمندان و محققان در تمام رشته هاى علوم گوناگون، جهان را داراى وحدت و هماهنگى و برنامه اى منسجم و متحد مى بينند و به قوانين و ظوابط موجود در اين جهان بزرگ، پى برده اند و همه اينها نشان دهنده يك وحدت و اتفاق نظر در يك تشكيلات بزرگ هستند، از موجودات ميكروسكپى و ذرات بسيار كوچك اتم گرفته، تا خورشيد بزرگ و منظومه شمسى و كهكشانها، همه و همه بر اساس محاسبات و قانون مرتبط به هم وضع شده اند، و همه اينها با وجود همديگر حيات و بقاء دارند و بدون اين همه نظم و نظام، چيزى بر پا و برقرار نمى ماند.

امام صادقعليه‌السلام درباره يكى از نشانه هاى وجود آفريدگار، به وجود وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش، استدلال مى كند.

فلما راينا الخلق منتظما، والفلك جاريا، و اختلاف الليل و النهار و الشمس و القمر، دل ذالك على صحه الامر و التدبير، و ايتلاف الامر، و ان المدبر واحد .

وقتى كه آفرينش جهان با اينهمه عظمت را داراى نظامى هماهنگ مى بينيم، وقتى كه مى بينيم زمين همواره در حال حركت منظم است، وقتى كه تفاوت منظم شب و روز و پديدار شدن خورشيد و ماه، و دقت زمان آنها را مى بينيم، همه اينها بر صحيح و يكپارچه بودن برنامه كلى جهان، و تدبيرى خردمندانه دلالت دارد و در اين ائتلاف جمعى، وحدت و هماهنگى و انسجام هستى را مى بينيم، و به يقين درك مى كنيم كه مدبر و آفريدگار يكى است.

سخن گفتن و شناختن از درك وحدت و هماهنگى موجود در تمام ابعاد جهان بزرگ، كار ساده اى نيست و ما نمى توانيم اين كلمات آن حضرت را يك گفتار ساده و معمولى به حساب آوريم و يا بگوئيم، آن حضرت كه آن زمان، اينچنين گفت، خوشبختانه به طور اتفاقى، امروز دانسته شد كه آنها درست از كار در آمده است.

انديشمندان كه با مطالعات و تحقيقات بسيار خود در طى دهها سال، چه در مراكز علمى و يا دانشگاهى، به شناخت وسيعى از مرزهاى علم و ابعاد نامحدود آگاهى ها پى مى برند و به ديگران مى آموزند و اينهمه اطلاعات گوناگون را به همديگر منتقل مى كنند و با گذشت زمان، و نسل در نسل، اين موضوعات علمى، گسترده تر و كاملتر مى شود، و به يقين كسانى كه با علوم متنوع سر و كار دارند، آنها بهتر مى فهمند كه اين كلمات امام صادقعليه‌السلام گفتار شخصيتى والامقام است چون سخنانش بر اساس مطالعات و تحقيقات نبوده و آن حضرت و پيشوايان ديگر ما، در زمانى كه نه دانشى بود و نه دانشمند و نه مراكز تحقيق و نه ابزار و نه تجهيزات، مى بينيم كه آنها درباره موضوعاتى سخن مى گويند كه نشان دهنده ابعاد علمى و آگاهى آنها است و در واقع، آنها جلوه هائى از حق تعالى هستند كه در وجودشان اين روح دميده شده است.

جمله دوم درباره حركت كره زمين است و بر عدم ايستا بودن آن دلالت دارد، در حاليكه تا دو سه قرن پيش ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين ثابت و در يك جا ايستاده است و احاديثى كه بر كروى بودن كره زمين و حركت انتقالى و چرخش وضعى آن دلالت دارد، آنقدر زياد است كه ديگر نمى تواند در اين باره براى هر حديثى، همان توضيح را بدهيم و ناچاريم به حداقل اكتفاء كنيم مثل اين حديث كه از امام صادقعليه‌السلام نقل شده و درباره حركت مداوم كره زمين اشاره نموده است در حاليكه مردم آن زمان از حركت زمين بى خبر بودند و عقيده ستاره شناسان بر اين بود كه خورشيد و ماه به دور زمين مى چرخند.

همانور كه مى بينيم زمين همزمان داراى چند حركت گوناگون به دور خورشيد است و حركت آن به قدرى دقيق است كه ثانيه اى اختلاف در پديدار شدن طلوع و غروب و مقدار روشنائى و تاريكى بر زمين به وجود نمى آيد، و در اين همه حركات متنوع زمين در مدارى كه دارد، هيچگاه فاصله آن، كم و زياد نمى شود و هيچگاه اندك انحرافى به وجود نمى آيد و زمين، اين كره غول پيكر و بسيار سنگين، بايد ناخدائى داشته باشد تااين كشتى با عظمت در اين اقيانوس بيكران فضا، با دقت تمام در حال حركت باشد.(۱۱)


عامل اصل حركت و حيات بر زمين

 حركت و حيات بر زمين از حركات متنوع زمين پديدار مى شود و اين خلاصه معناى بيانات امام صادقعليه‌السلام است كه مى فرمايد:.

ان الاشياء تدل على حدوثها من دوران الفلك، و هى على سبعه افلاك، و تحريك الارض و من عليها

(بدانيد كه وجود تمامى چيزها دلالت بر پايدار شدن آنها از حركت و گرشهاى گوناگون زمين حاصل مى شود، با هر آنچه كه در آن است، و آن بر هفت شكل در حركت و گردش متنوع است، و به حركت در آمدن زمين و آنچه كه بر آن هست)

در جمله اول از بيانات امام صادقعليه‌السلام اين چنين آمده كه تمامى اشياء يعنى هر چيزى را كه در نظر بگيريم، عامل اصلى به وجود آورنده آنها نتيجه و حاصل از گردشهاى متنوع زمين است.

يعنى اگر حركت و گردشهاى زمين مثل دوران زمين حول خورشيد و چرخش زمين حول خود، و حركات ديگر زمين نبود و زمين ايستاده و بى حركت مى ماند، به يقين كه زمينه ها و لوازمات پيدايش حيات هيچ موجودى شكل نمى گرفت و همچنين، هيچ گياه و درخت و سبزه و خرمى پديدار نمى شد و هيچگاه بادى نمى وزيد و ابر و بارانى در كار نبود و موارد بسيار و بيشمار ديگر بر سطح زمين مشاهده نمى شد، و خلاصه مطلب آن است كه هر آنچه را كه درباره اش فكر كنيم مى بينيم كه عامل پيدايش و شكل گيرى آن، از حركتها و گردشهاى متنوع زمين، نشات گرفته است.

امروز براى همه معلوم و مسلم شد كه اكوسيستم حيات، عوامل زنجيره اى و متصل به هم است و تمامى آنها از بركت حركات متنوع زمين پديدار شده است كه بر اساس يك برنامه محاسباتى خاص و دقيق بر پا شده، بوجود آمده و شكل گرفته است و اين اصول كلى پيدايش اكوسيستم حيات بر زمين است.

در جمله اول: آن حضرت به حركات متنوع زمين اشاره نموده، در حاليكه مردم زمانهاى گذشته، از حركات و گردشهاى گوناگون سياره زمين بيخبر بوده اند و آنها از طبيعت و جهان، شناخت كافى نداشتند و از اكوسيستم و عوامل زنجيره اى و متصل به هم حيات كه ساخته و پرداخته به چند نوع حركت و گردش زمين است آگاهى نداشتند و در اين زمينه ها،هيچ كس ‍ سخنى نگفته بود، ولى امام صادقعليه‌السلام در جملاتى كوتاه، بارها و بارها و به عناوين مختلف از حركات متنوع زمين همانند حركت و چرخش ‍ و حركات ديگر، سخنان بسيارى دارد و همزمان با آن، ارتباط عوامل حيات در نظام طبيعت كه امروز به نام اكوسيستم معروف شده، و اين عنوان علمى، تعريف مجمل از مفاهيم كلى مسائل طبيعى است و آن حضرت چندين بار از آن سخن گفته و همه آنها را به اين حركات متنوع ارتباط داده است.

يعنى اگر اين حركت و دورانهاى زمين از كار بيفتد، به يقين كه تمامى زنجيره هاى متصل به هم اسباب و لوازم حيات همگانى از بين مى رود و سازمان طبيعت از هم گسسته مى شود و فرو پاشى زندگى همه بر آن حتمى بود، در حاليكه زمان قديم، كسى نمى دانست كه هر آنچه بر زمين است تمامى آنها مرتبط و پيوند به همديگر دارند چون عامل اصلى در پيدايش و بقاى همديگر، تاثير مهمى دارند و هيچ چيزى بر سطح زمين، براى خودش ‍ به تنهائى مستقل نيست و هر كدام يك از آنها، پديده مستقل و جداى از همديگر نمى باشد.

آن حضرت در اين جملات ياد شده، بطور صريح و ساده از حركات زمين و هر آنچه كه بر آن است سخن گفته، و مردم نيز بر آن، در حركت و دوران هستند، و شايد گفتن اين كه زمين حركت مى كند و دوران دارد به نظر ما يك موضوع ساده و عادى و غير مهم جلوه كند، چون از بس كه ما آنرا زياد شنيده و خوانده ايم ولى در هزارو سيصد و يا چهار صد سال پيش، مطرح كردن اين موضوع بسيار مهم، براى مردم آن زمان، غير قابل درك و باور بود و اگر كسى اين چنين مى گفت، شايد مردم به او مى گفتند چگونه زمين حركت و چرخش مى كند و چيزى تكان نمى خورد و ما آن را احساس ‍ نمى كنيم.

و تا دو سه قرن پيش بود كه اين موضوع، كم كم دانسته شد و با گذشت زمان انديشمندان ديگر آمدند و با تحقيقات تازه و دلائل بيشترى توانستند صحت اين موضوع را به اثبات برسانند.

و اينكه متخصصان علوم بر تمامى موضوعات زمين و شناخت آن آگاهى كامل يافته اند و براى ما حرفهاى تازه اى را بازگو كرده اند و اكنون اين موضوع در ميان مردم جا افتاده شده است.

نزديك به سيصد سال پيش وقتى كه گاليله ادعا كرد كه زمين كروى است و بعد از او نابغه هاى ديگر آمدند و ادعاى او را ثابت كردند و هم چنين پس از آن، حركت زمين را دانستتند و مردم از اين حرفها آنچنان مات و مبهوت از اين خبر مى شدند كه براى آنها يك موضوع خارق العاده و باور نكردنى به نظر مى آمد و آن روزها اين موضوع، يك خبر داغى بود كه با شنيدنش همه بهت زده شده بودند ولى امروز اين موضوع، جا افتاده و يك بحث پيش ‍ افتاده شده و جاى تعجب براى كسى ندارد.(۱۲)


كم و زياد شدن فاصله زمين به خورشيد

 خيلى از موضوعات مهم علمى را وقتى كه امروز صحبتى از آنها مى شنويم براى ما تعجب آور نمى باشد چون از بس كه آنها را بسيار شنيده ايم و آنها براى ما موضوعات عادى شده است در حاليكه همين موضوع بحث حاضر را اگر در زمانهاى گذشته، مطرح مى شد شايد در آن وقت خيلى از مردم، آنرا باور نمى كردند چون نمى فهميدند كه چگونه اين چنين است.

بطور مثال: اگر در زمان قديم، فرضا شما بوديد و به آن مردم مى گفتيد كه زمين كروى است، آيا مى دانيد كه هيچ كس آن را باور نمى كرد.

همانگونه كه در سه قرن پيش، وقتى گاليله ادعا كرد زمين كروى است، آن وقت بلائى نبود كه بر سرش نياوردند، تا چه برسد به چهارده قرن پيش؟

و اگر ما در آن زمان بوديم و به آن مردم مى گفتيم كه زمين بدور خود مى چرخد، هيچوقت آن را نمى توانستيم تصور كنند.

و اگر به آن مردم مى گفتيم كه زمين به دور خورشيد حركت انتقالى دارد، و اگر به آن مردم مى گفتيم كه مدار گردش زمين به دور خورشيد بيضى شكل است، و اگر به آن مردم مى گفتيم زمانى كه زمين در اين مدار بيضى، فاصله آن از خورشيد بيشتر شود، بر سطح زمين هوا سرد مى شود و به آن فصل زمستان مى گوئيم، و زمانى كه زمين در اين مدار، فاصله اش به خورشيد كمتر شود، آنگاه بر زمين هوا گرم مى شود و با آن، فصل تابستان مى گوئيم و خيلى از اين اگرها...؟

حالا كه نه من و نه شما در زمان قديم نبوديم تا به آن مردم، موضوعات علمى را بگوئيم ولى پيشوايان ما بودند و هزاران موضوع علمى را براى آن مردم باز گو كردند ولى متاسفانه، آن طور كه شايسته بود از وجود آنها استفاده نشد...؟

در حالى كه اگر مردم آن زمان، قدردان حضور در نزد پيامبر گرامى و يا ائمه معصومينعليه‌السلام بودند، حتما و يقينا، هم آنها پيشرفت مى كردند و هم ما امروز خيلى جلوتر و سر بلندتر بوديم و اسلام در سر تا سر جهان، چهره اى ديگر داشت ولى متاسفانه اين طور نشد...؟

و اكنون يكى از آن موضوعات مهم از حضرت علىعليه‌السلام نقل شده است توجه كنيم.

فال مشرق الشتاء على حده و مشرق الصيف على حده اما تعرف ذالك من قرب الشمس و بعدها

(به يقين بدانيد كه مشرق گاه خورشيد در زمستان جدا است و مشرق گاه خورشيد در تابستان جدا است، آيا مى دانيد كه آن، نتيجه نزديكى و دورى زمين به خورشيد است) از كلام آن حضرت به خوبى مى فهميم كه بوجود آمدن وضعيت زمستان و تابستان كه اوج سرما و گرما هستند نتيجه فاصله زمين به خورشيد ارتباط دارد، و امروز همين نكته بسيار مهم، براى همه آشكار و عيان است و جائى براى ابهام و بحث ندارد.

در زمستان و تابستان، خورشيد را به اندازه مى بينيم و از نظر حجم آن در تمام فصلها به يك اندازه ديده مى شود لذا از اين وضع دور و نزديك شدن خورشيد را احساس نمى كنيم.

مدار گردش زمين به دور خورشيد بيضى شكل است و اگر زمين در محور خود به دور خورشيد به شكل دائرى بود، در تمام روزهاى سال، هيچگاه فصلى به وجود نمى آمد چون فاصله زمين به خورشيد، به يك اندازه بود لذا تفاوتى ميان روزهاى سال وجود نداشت، پس خداوند، اين حركت به دور خورشيد را بيضى شكل قرار داد تا تنوع فصلهاى چهار گانه به وجود آيد.

بنابراين از سخن آن حضرت مى فهميم كه زمين با دور و نزديك شدن به دور خورشيد، به معناى همان حركت در مدار بيضى شكل دلالت دارد.(۱۳)


چرخش زمين در مقابل خورشيد

 دعا بهترين زمزمه و سرود دلنشين هميشگى مردم است. دعا بهترين فرصت و كوتاهترين كلاس، با قوى ترين و مؤ ثرترين معلم براى آموختن خداشناسى و كسب علم و ايمان است.

دعا يعنى راز و نياز خداوند است و براى برقرار كردن رابطه معنوى يعنى با پرودگار، وقت و شرايط خاصى ندارد، در صبح ميتوان دعا كرد و در شب هم ميتوان دعا كرد و همچنين در تنهائى و يا دسته جمعى، در غم و شادى، در فقر و بى نيازى، در مريضى و سلامتى، در گرفتارى و راحتى، در پيرى و جوانى، براى زن و مرد و در هر حال، با خدا راز و نياز كردن، روح آدمى را آرامش و اميدوارى ميدهد، و هيچكس از دعا كردن، بى نياز نيست.

در دعا كردن لذتى است كه هر كسى آنرا درك نمى كند. دعا بهترين زمزمه مردم است و در وقت دعا، در واقع بهترين لحظات انسان است چون با بهترين كلمات، با بهترين موجود هستى، انس مى گيريم.

پس دعا بهترين كلمات، با بهترين موقعيت براى آموختن خداشناسى است و در تمام زمينه ها، دعا مى تواند نقش مؤ ثرى در زندگى ما داشته باشد.

بزرگواران ما در تمام زمينه ها براى ما كلماتى را بيان نموده اند تا ما روش ‍ آموختن دعا را بياموزيم و در قالب دعاها، به آميخته هائى از علم و ايمان را پى ببريم.

امام رضاعليه‌السلام در قالب اين دعا و لابلاى كلمات آن، علاوه بر شكر گذارى و معرفى گوشه اى از آفرينش، نيز در اين دعا، آن حضرت به صورت واضح، به حركت وضعى كره زمين اشاره ميكند.

قال سمعت الرضا عليه‌السلام يقول حين يسمع اذان الصبح: اللهم انى اسئلك باقبال نهارك و ادبار ليلك

(يكى از ياران و شيفتگان امام رضاعليه‌السلام مى گويد: كه آن حضرت با شنيدن اذان صبح، اين دعا را مى خواند پروردگارا تو را قسمت مى دهيم به عظمتت كه روشدن روزت بر ما است و به پشت كردن شب تو از نظر ما است)

صحنه هائى است بسيار جالب، روزها به قدرى روشن است و ساعاتى پس ‍ از آن، همانجا تاريك و ظلمات، و دنيا سياه مى شود و اين دو هيچ شباهتى با همديگر ندارند.

منظور آن حضرت از پشت و رو شدن شب و روز، در واقع چيزى نيست جز همين چرخش وضعى كره زمين است كه همواره اين وضعيتها براى ما نمايان و پنهان مى شود

نهارك: (روز تو است) = ليلك (شب تو است) هر چه هست از آن خدا است و به فرمان و اراده او است.

پشت و رو شدن زمين به سمت خورشيد، يعنى همان چرخش زمين است كه بر اثر چرخش وضعى زمين، شب و روزى نمايان مى شود.

اين (نهار) و (ليل) است كه نتيجه چرخش زمين در مقابل تابش نور خورشيد پديدار مى شود و شب كه همان پشت قرار گرفتن ناحيه اى از زمين به خورشيد و روز كه همان رو در روى تابش مستقيم خورشيد قرار گرفتن است هر چند كه به لطف خدا ما اين چرخش زمين را هيچگاه حس ‍ نمى كنيم.

از جملات اين دعاى ياد شده، به خوبى اين را فهميديم كه آن حضرت حقيقتى را براى ما بيان نموده كه ستاره شناسان آنزمان نمى دانستند زمين كروى و همواره در حال چرخش است و در حالى كه تا قرنها بعد از آن حضرت نيز كسى، اين موارد ياد شده را ندانست.

علت اصلى پديدار شدن روشنائى بجاى تاريكى و تاريكى بجاى روشنائى، بر اثر چرخش كره زمين است و ۲۵۰ سال پيش، گاليله فهميد كه زمين كروى است ولى متوجه اين موضوع نشد كه زمين چرخش وضعى هم دارد و گاليله زمين را در يك جا ثابت و بى حركت مى دانست تا بعدها كه....

و خيلى از ستاره شناسان گذشته از چرخش وضعى زمين، آگاه نبود و ادعا مى كردند كه زمين ثابت و مركز كائنات است و اين خورشيد و ماه است كه به دور زمين مى گردند.

آن كه اين چنين هنرمندانه، به چرخش وضعى زمين اشاره مى كند، حتما و به يقين بايد بدانيم كه آن حضرت، از مسائل بسيارى نيز با خبر بوده است كه توانسته اين نكته مهم علمى را بيان كند و به نوعى خاص از چرخش ‍ وضعى، ما را باخبر كند.(۱۴)


گنجهاى نهفته درون زمين

 در قرنها و هزاران سال گذشته، مردم به خوبى نمى دانستند كه خداوند چه گنجهاى گرانبهائى در زمين نهفته است.

و يكى از عوامل مهم ترقى بشر معاصر، پى بردن او به انواع معادن موجود در زمين است و با كشف و شناسائى هر چه بيشتر معادن، سبب افزايش ‍ ثروت و ترقى او گرديد و امروز همانطور كه مى دانيم، كشورهائى غنى هستند كه معادن بيشترى دارند، و در واقع معادن گنجهاى نهفته درون زمين و يا نعمتهاى الهى در زمين مى باشد.

پيامبر گرامى از روى آگاهى، چيزى را بيان مى كند كه امروز، انسان به اهميت آن پى برده، و حقيقت كلام آن حضرت را بهتر از هر زمان ديگر درك كرده است.

اطلبوا الرزق فى خبايا الارض

(روزى و درآمد بسيار را در نهانگاههاى درون زمين بجوئيد).

پيامبر گرامى اشاره مى كند به اين كه درون زمين، مواد گوناگونى است كه سبب مى شود تا علاوه بر منافع بسيار، ثروتهاى كلان بدست آيد.

آن حضرت ذهن مردم را متوجه زمين و اعماق آن مى كند تا هوش و استعداد خود را به آن سمت بكار برند به اميد اين كه ثروت و قدرت بيشترى نصيبشان شود.

در عصر ما كه علم و صنعت و تجهيزات توسعه يافته، تمامى آن از بركت شناخت و كشف بيشتر معادن يا كانها يا گنجهاى درون زمين بود كه در واقع، بشر فهميد كه خيلى از نعمتهاى الهى روى زمين است و برخى ديگر در زمين نهفته است و دانست كه درون زمين گنجهائى از مواد گرانبها مى باشد.

دانشمندان، معادن و كانها را به سه دسته تقسيم كرده اند، گروه اول: موادى سوختنى مانند زغال سنگ، نفت خام و گاز طبيعى هستند.

گروه دوم: موادى مانند سنگ آهك و سنگ گچ و سنگ مرمر و سنگ لوح و غيره كه در صنعت و بشر، كاربرد بسيارى دارند،

گروه سوم: انواع فلزهايى كه نقش عمده اى در صنعت و زندگى بشر دارند.

تمام اين معادن نقش عمده اى در ايجاد ترقى و تحولات زندگى مردم دارد و بدون اين معادن، ثروت و صنعت بدست نمى آيد و تجهيزات گوناگون شكل نمى گيرد.

در هر كجا كه هستيم، اگر به اطراف خود نگاه كنيم خيلى چيزها را مى بينيم كه مواد اوليه آنها از معادن است.

ساختمانها كه از محصولات گوناگونى ساخته شده اند از قبيل سنگ و خاك و سيمان و ماسه و در و پنجره و ستونهاى آهنى و رنگ و ميخ و قفل و دستگيره و لولاى در و شيشه و چيزهاى پلاستيكى و موارد بسيار ديگر، و همچنين صنايع گسترده از قبيل كارخانجات و پلها و ماشين و هواپيما و قطار و انواع تجهيزات ديگر و لوازم و امكانات برق و تلفن و انواع وسائل ديگر و چيزهائى كه هيچگاه قابل شمارش نيستند و انواع لباس و ظروف و موارد و لوازم زندگى بسيارى كه همه اين موارد ياد شده، مواد اوليه آنها از معادن كه در زمين قرار دارند تهيه مى شوند، پس براى پيشرفت و صنعت، لازم است كه ابتدا، معادن و مواد و عناصر آن را بشناسيم، بنابراين شناخت معادن، يك امر ضرورى است چون عامل ترقى و پيشرفت او است.

و در زمان ما، شناخت مواد و عناصر داراى بحثهاى وسيعى است كه هر رشته آن، دانش، جداگانه اى براى خود دارد.(۱۵)