شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد ۲

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت0%

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

نویسنده: رضا کوشاری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10233
دانلود: 2851


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10233 / دانلود: 2851
اندازه اندازه اندازه
شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت

شگفتى هاى آفرينش در كلام اهل بيت جلد 2

نویسنده:
فارسی


موجودات زنده در آب و هوا

 اگر به شما گفته شود كه در يك قاشق آب يا يك مشت خاك باغچه، يا در هواى محيطى مثل اتاق، ممكن است صدها هزار جاندار وجود داشته باشد، لابد تعجب مى كنيد، اما اين گفته ها حقيقت دارد، چون دنياى موجوداتى كه فقط با ميكروسكوپ ديده مى شوند، بسيار وسيعتر از دنياى جانداران بزرگ است.

قبل از اختراع ميكروسكوپ توسط ليوون هوك، انديشمندان موجودات زنده را فقط شامل گياهان و جانوران مى دانستند، اما از زمانى كه اين وسيله مفيد در اختيار آنان قرار گرفت، با دنياى بسيار بزرگ ديگرى آشنا شدند، دنياى جانداران ذره بينى يا ميكروبها بود.

و اكنون به نكته مهمى كه در يك جمله از سخنان امير مؤمنان علىعليه‌السلام است توجه كنيم.

لايبل احدكم على سطح الهواء، و لا فى ماء جار فمن فعل ذلك فاصابه شى فلا يلومن الانفسه فان للماء اهلا و للهواء اهلا

(هيچگاه كسى از شما از بالا و بلندى در هوا بول نكند، و همچنين كسى در آب روان نيز بول نكند، و هر كسى كه اين كار را بكند اگر به او آسيبى رسيد كسى را جز خود سرزنش نكند چون كه آب داراى موجودات نامرئى است و در هوا نيز هوا داراى موجودات نامرئى است)

منظور آن حضرت از موجودات زنده در آب، آن نيست كه ماهيان و غيره باشد و منظور آن حضرت از موجودات زنده در هوا آن نيست كه پرندگان و حشرات ريز و درشت باشد و در خاك نيز همين وضع را دارد، و تمام اين موارد ياد شده، منظور و مقصود آن حضرت نمى باشد بلكه آن حضرت اشاره مى كند به موجوداتى كه بر اثر آلوده گى، يا با اصطلاح جديد امروزى بنام ميكروب ناميده ميشوند كه بر اثر ادرار در هواى محيط باز، آنهم از جاى بلند و مرتفع كه همه جا پخش مى شود، و يا در آب سالم و پاكيزه و روان ادرار كردن، آنرا آلوده مى كند، و اين آلوده گى اشاره به همان موجودات ريز و نامرئى كه آنرا بعنوان ميكروب مى شناسيم.

بول: عفونت زا و باعث مرض است و ميكروبها همان موجودات موجود در آب و هوا كه به آن آغشته شده است.

يكى از راههاى پراكنده شدن و انتقال ميكروبها، ادرار است، پس براى سلامتى خود و ديگران، مى بايستى پاكيزه گى و بهداشت را مراعات كنيم و در غير اينصورت، بسيارى از ميكروبها از راه دهان و بينى ما وارد مى شوند و ايجاد آلوده گى مى كنند، بخصوص كه اگر بول شخصى كه مريض باشد، پس مراعات بهداشت و سلامتى همه، بر ما واجب است.

وقتى كه در قرن نوزدهم، كم كم ساختمان ميكروسكوپ همواره تكميل تر مى شد، عده اى از انديشمندان به مطالعه چيزهاى مختلفى در زير آن پرداختند و حاصل اين مطالعات و تحقيقات، نشان داد كه جانداران ذره بينى تاثير مهمى در زندگى انسان دارد و دهها سال پس از آن به اين نتيجه رسيدند كه بين بيماريها و باكتريها رابطه اى وجود دارد.

وقتى كه ادرار در آب روان تاثير بدى دارد حتما در آب راكد تاثير بدتر و بيشترى دارد لذا آن حضرت وقتى كه از آب روان اين چنين تعريف مى كند پس در آب راكد، اين موجودات خلق الساعه بمراتب، قوى تر و بيشتر تاثير بد ميگذارند.

بنابراين دانستيم كه در صورت آلوده شدن آب و هوا به ميكروب، مى تواند عامل مهمى در انتقال ميكروب به ديگران باشد، پس بدون ميكروسكوپ و بدون لابراتور و آزمايشگاه و بدون متخصصين طب و ميكروب شناسى، ممكن نبود كسى بتواند از وجود ميكروب آگاه شود و تمام اين موارد ياد شده، زمينه هاى براى شناخت ميكروب و تاثير بد آنها براى سلامتى ما است، بنابراين در زمانهاى گذشته، از موجودات ناديدنى و ناشناخته بنام ميكروب كه در آب و هوا پخش مى شود هيچكس از آن باخبر نبود.

علىعليه‌السلام قبل از ساخت ميكروسكوپ و قبل از پيدايش دانش ‍ ميكروب شناسى و قبل از كشفيات انديشمندان درباره ميكروب و قبل از اين كه براى آنها ثابت شود كه بين بيمارى ها رابطه اى وجود دارد، آن حضرت با يك جمله كوتاه ، تمام اين موارد ياد شده را در معانى سخنش ‍ گنجانده شد، و او بخوبى از اين موجودات ميكروسكوپى آگاه بود و او بخوبى مى دانست كه اين موجودات براى سلامتى ما آفت و مضر هستند و او مى دانست كه بين ميكروب و مريضى رابطه اى تنگاتنگ است.(۴۸)


ميكروبها با همديگر متفاوت است

 در زمان ما، معلوم و مسلم شد كه مرگ افراد بسيارى از مردم به سبب ابتلا به بيمارى ميكروبى است، و در هزاران سال گذشته، هيچكس از اين پديده بسيار كوچك و نامرئى خبر نداشت و از كار و عوارض و اثرات گوناگون آنها، هيچ شناخت و آگاهى در كار نبود و براى مبارزه با بيماريهاى ميكروبى، كارى نمى توانستند انجام دهند، چون آن را نمى شناختند و امروز، همه مى دانيم كه ميكروبها بسيار كوچكتر از آنند كه با چشم ديده شوند.

در حدود سه قرن پيش، ميكروسكوپ اختراع شد و براى نخستين بار، چيزهائى به كوچكى ميكروب را توانستند با آن ببينند، ولى سالها گذشت و كسى نمى دانست كه ميكروبها توليد كننده بيمارى هستند.

در حدود صد سال پيش، به طور تصادفى معلوم شد كه ميكروبها، عامل اصلى در ايجاد بيماريها مى باشند و از آن به بعد، متخصصان دانش طب، كم كم راه مبارزه با بعضى از آنها را دريافتند و از آن زمان تا كنون، چيزهاى بسيارى درباره ميكروب دانسته شد.

پيامبر گرامى و ائمه معصومينعليه‌السلام بارها و بارها و به عناوين مختلف، از موجودات بسيار ريز و ناديدنى كه براى سلامتى، انسان زيان آوراست تعريف و تذكر داده اند.

امام زين العابدينعليه‌السلام قرنها قبل از پيدايش ميكروسكوپ و هزار و سيصد سال قبل از دانشمندانى كه به توسط ميكروسكوپهاى پيشرفته دريافتند كه ميكروبها مولد بيمارى است، آن حضرت در نفرين به دشمنان اسلام و عدالت و آزادى مى فرمايد:.اللهم وامزج مياههم بالوباء واطعمتهم بالادواء

(پروردگارا آبهايشان را به وبا درهم بياميز، و خوراكيهاى آنها را به آفت آلوده كن)

در آب سالم، ميكروب وجود ندارد ولى با پديد آمدن وضعيت نامناسب، آب به ميكروب آغشته و آلوده ميشود و همچنين آلوده شدن خوراكيها به ميكروب نيز باعث ميشود كه آن خوراكيها، بيمارى زا شوند، لذا آن حضرت در اين باره ميفرمايد - و امزج - يعنى آلوده كن آبهايشان را به آفتى، يعنى آنچه كه مناسب آن آبها، آفتى سرايت كننده باشد آغشته كن، و نيز در خوراكيهاى آنها آنچه مناسب است و از جنس آن خوراكيها به عمل ميايد، آفتى كه باعث بيمارى شود در آن پديد آيد.

از معناى كلام آن حضرت اينچنين دانسته مى شود كه ميكروبها و عوارض ‍ آن با هم ديگر متفاوت است و آن حضرت، وبا و دردها را بر خاسته از وجود آن آفتها ميداند.

و همچنين آن حضرت دو نوع آفت را بيان ميكند، اول آن آفتى كه باعث وبا و سرايت كننده به همه افراد است و دوم آن آفتى كه در خوراكيها بوجود مى آيد و باعث بيمارى مى شود.

آن حضرت تشخيص دادند كه نوع بيماريهاى وبا و مسرى در آب با نوع ميكروبهائى كه در خوراكيها عامل بيمارى هستند، با همديگر متفاوت است لذا آنها را جداگانه بيان نمود.

خوشبختانه در زمان ما دانش ميكروب شناسى با ابزار مدرن آن كه به اوج پيشرفت رسيده است، اكنون دقيقا مشخص شده كه وبا از نوع ميكروبى به نام ويبريون حاصل ميشود، و اين ميكروب شناخته شده با انواع ميكروبها ديگر كه در خوراكيها توليد مرض ميكنند متفاوت است و بر همين اساس، هر نوع ميكروب، عوارض و مرضهاى خاص در بدن انسان پديد مى آورند.

آن حضرت در نفرين به دشمنان كوردل و ستمگر، درهاى مضاعف و اشكال مختلف مرضها را بر آن بيخردان، از خدا طلب ميكند تا آنها ذليل و زمين گير شوند و نتوانند به خلق الله، آزار برسانند.

آن حضرت دو نوع آفت كه بيانگر دو سيستم يعنى با دو وضعيتى جداگانه را در قالب دعا، براى ما بيان نموده است و آن حضرت از آغشته شدن آبها و غذاها سخن ميگويد، حتما از ميكروب و مسائل آن، بخوبى آگاه و آشنا است چون آب و غذا به تنهائى عامل مرض نيستند و چيزى بعنوان ميكروب در آن ها بايد نفوذ كند تا اينكه باعث آلوده گى شود و اين آلودگى، توليد كننده مرضهاى گوناگون است.(۴۹)


موجودات بى سر و صدا

 اين جمله ها از دعائى است كه معمولا پس از نماز صبح خوانده ميشود و اين دعااز حضرت علىعليه‌السلام در كتاب مفاتيح الجنان و مصباح المتهجد نقل شده است.

جملاتى كوتاه ولى داراى معناى مهمى است چون در زمانى بيان شده است كه مردم از خيلى مسائل بيخبر بودند و نميدانستند موجوداتى وجود دارد كه قابل روئيت نيستند و ما بطور ساده و مختصر، معناى جملات آن حضرت را توضيح مى دهيم.

اصبحت اللهم معتصما بذما مك المنيع الذى لا يطاول ولا يحاول من شر كل غاشم و طارق، من سائر ما خلقت، و ما خلقت من خلقك الصامت و الناطق، من جنه من كل مخوف بلباس .

(پروردگار امروز را به صبحى آغاز كردم در حالى كه پناه به تو دارم، آن پناهگاهى كه اءمن و استوار است و بازدارنده اى كه نه آسيب به ما مى رساند و نه آسيب پذير است، پناهگاهى كه ما را از شر هر آفتى كه ناخواسته بر ما وارد مى شود و يا از شر آن آفتى كه بناگاه و بناچار با ما برخورد ميكند و از ساير آنچه را كه تو آفريدى از مخلوقات، از مخلوقاتى كه خاموش و نهانند و از شر مخلوقاتى كه آنها را مى بينيم و سر و صدائى دارند، ما را از آفت و بلاى آنها در سپر امنى قرار ده، تا از آنچه كه ترسناك و خطرناك در هر شكل و لباسى است ايمن باشيم.

از دويست سال پيش به اين طرف، بتوسط دستگاه ميكروسكوپى كه ساخته شده بود انديشمندان از وجود انواع موجودات بسيار ريز و نامرئى باخبر شدند و از آنروز به بعد، هر چه زمان گذشت، همواره ميكروسكوپهاى قوى تر و مدرن تر ساخته شدند و باعث توسعه آگاهيهاى آنها شد و تا كمتر از صد سال پيش بود كه متخصصين علوم، با تحقيقات بسيار دريافتند كه برخى از اين موجودات نامرئى براى سلامتى انسان خطرناك و زيان آورند، و در دعا اينگونه موجودات را آن حضرت بعنوان بى سر و صدا ياد نموده، بمعناى نامحسوس مى باشند و اين معنا بر نامرئى بودن آنها دلالت دارد.

آن حضرت از شر آفت و بلاى آنها به خدا پناه ميبرد و اين نشاندهنده اين است كه اين موجودات ميكروسكوپى براى ما خطر بسيار دارند و آفتى براى سلامتى جسم و جان ما هستند.

در اين دعا موجودات بر دو نوع تعريف شد است

۱. آن دسته از موجوداتى كه براى ما آشنا هستند، از ريز و درشت آنها كه هر كدام سر و صدائى دارند مثل فيل بزرگ گرفته تا پشه و حشرات كوچكى كه چشمان ما آنها را مى بيند و در اين دعا آنها را بعنوان (ناطق) يعنى گويا و سر و صدا دار معرفى شده اند.

۲. آن دسته از موجوداتى كه براى ما هيچگاه قابل رويت نيستند، در حالى كه هزاران سال گذشته، كسى از وجود آنها خبر نداشت چون آن مخلوقات از نظرها پنهانند و بعنوان خاموش، در اين دعا ياد شده اند.

از معناى جملات آن حضرت دانسته مى شود كه موجودات مرئى و نامرئى، محدود به مقدار نشده اند و تنها از مفهوم اين دعا، بر اندوه و كثرت آنها معلوم ميشود و اتفاقا علوم طبيعى در زمان ما به اين نتيجه رسيده اند كه اين دو نوع مخلوقات بسيارند و بخصوص، نامرئيها بيشمار اعلام شده اند، درست همانگونه كه جمله هاى آن حضرت بر بسيارى آن دو نوع مخلوقات، اشاره و دانسته شده است.

موجوداتى كه بى سر و صدايند، به اين معنا است كه اينها نشانى از خود براى نمايان شدن به چشم ما ندارند.

از مفهوم كلمات اين دعا مى فهميم كه آن حضرت بطور كامل از موجودات ذره بينى آگاهى كامل داشته و از احوالات آنها باخبر بوده است.

آگاه شدن از موجوداتى كه هيچگاه به چشم ديده نمى شوند كار ساده اى نيست چون اين موجودات، تنها بتوسط ميكروسكوپ قابل رويت هستند و در شرايطى ما اينها را مى بينيم كه ميكروسكوپ، اين موجودات را صدها و هزاران بار بزرگتر مى كند و در آنصورت چشم ما قادر به ديدن آنها مى شود و در آنصورت ميتوانيم كه از احوالات آنها باخبر شويم، يعنى بينائى ما، صدها و هزاران بار از ميكروسكوپ، ضعيف تر است و سخن گفتن از موجودات كه هيچگاه سر و صدا و نشانى آشكار ندارند آن هم قرنها قبل از ساخته شدن اين دستگاه، اهميت زيادى دارد و اين همه آگاهى بدون ميكروسكوپ، امرى عجيب و خارق العاده بنظر مى رسد.

آن حضرت درباره گرفتار شدن انسان به شر و آفت اين موجودات را بر دو نوع ياد نموده، نوع اول: اين است كه آنها ناخواسته و بنحوى همچون آلوده گى چيزى، بر ما وارد شوند بدون اين كه ما توجه آنها شويم و به ما آسيب و زيان مى رسانند.

و نوع دوم اين است كه آنها بنحوى به جسم ما برخورد مى كنند همچون وباى مسرى كه خواسته يا ناخواسته، مردم را در همه جا گرفتار مى كنند، و اتفاقا دانش امروز، نوع آفت و زيان رسانى اين موجودات را نيز به همين دو شيوه ياد مى كند.

صبح بخشى از روز و لحظاتى از لحظه هاى روز است.

از شر بلاى اين موجودات بى نشان و بى سرو صدا، حتى در لحظاتى اندك براى ما مهم است چون مى دانيم كه در لحظاتى كوتاه، اينها قادرند به جسم و جان ما، آفت و آسيب برسانند و در كمترين مدت، حتى بمقدار يك لحظه، ميتوانند ما را در معرض خطر جدى قرار دهند.

پيشوايان ما گاهى ما را به نظافت و مراعات بهداشت سفارش ميكنند و گاهى ما را از وجود اين موجودات نامرئى، باخبر و هشدار مى دهند.

و گاهى هر دو يكجا متذكر مى شوند و در اين باره، احاديث بسيارى در كتابهاى معتبر و قديمى ما ياد شده است، در حالى كه مردم گذشته، نه از اين موجودات خبر داشتند و از آفت و آسيب داشتن آنها براى سلامتى هم آگاه نبودند.

پناه بردن به خدا از شر اين موجودات به اين معنا است كه اين موجودات داراى خطر بسيارى است، و آن حضرت در اين كلمات دعا، هر دو را به ما گوشزد نموده، پس شايسته است كه براى سلامتى خودمان، تمام جوانب امر را از اول وقت صبح تا شام تا بامداد، مواظبت كنيم.


جانداران قابل شمارش نيستند

 به جمله اى كه از دعاى روز چهارشنبه، در صحيفه سجاديه از امام زين العابدينعليه‌السلام نقل شده، توجه كنيم كه ميفرمايد

و لا يحصى له الخلايق عددا

(سپاس خدايرا آنكه مخلوقاتش قابل شمارش نيستند)

علاوه بر انسان و تمام حيوانات ريز و درشت، امروز داسته شد كه بيش از دو ميليون نوع موجودات نامرئى در همه جاى سطوح زمين وجود دارند بطورى كه حتى در خاك، درون آب و روى درختان و تنه آن و در كوه و جنگل و هوا وجود دارند.

آن حضرت بيشتر عمر خود را در مدينه گذراند، مدينه شهرى در ميان بيابانهاى كويرى عربستان است و همانگونه كه كارشناسان ميگويند معمولا بيابانها و مناطق سرد قطبها، مناسب براى زيستن حيوانات گوناگون نيست با اينحال، آن حضرت ميفرمايد تمامى موجوداتى كه خداوند آفريده است براى ما قابل شمارش نيستند و زيست شناسان جهان، پس از سالها تحقيق مداوم در تمامى قاره ها و جزاير و درياها و مناطق قطبى، اكنون به اين نتيجه رسيدند كه شمارش و تشخيص انواع مخلوقات و جانداران كارى بسيار مشكل و غير قابل شمارش ميدانند و متخصصان علوم طبيعى با زحمت بسيار و تا آنجا كه توانستند، انواع گونه هاى موجودات ريز و درشت را شمردند آن هم با كمك دم و دستگاه و ميكروسكوپهاى جور واجور و غيره، تا به اين جا رسيدند كه اعلام كنند ممكن نيست تمامى موجودات را شمارش كرد، ولى آن حضرت بتنهائى و بدون تجهيزات گوناگون، آنهم چهارده قرن پيش، موضوعى را مطرح كرد كه زيست شناسان زمان ما، اكنون به همان نتيجه رسيدند و همان را گفتند كه آن حضرت فرمود: شمارش ‍ تمامى موجودات، غير ممكن است.(۵۰)


موجوداتى كه در رگها با خون در جريان هستند

 شيطان موجود نامرئى در تمام ذرات وجود انسان ميتواند نفوذ كند و تاثير بد بگذارد، و تاثيرات شيطانى، همواره انسان را به بديها ميكشاند و روح و روان انسان را به كجى و انحراف متمايل ميكند.

كار ميكروبها همانند قدرت و عملكرد شيطان، در تمامى ذرات بدن انسان، ميتواند تاثير بد بگذارد و بدن انسان را دچار درد و مرضى ميكند كه در نتيجه آن، تعادل وضعى خود را از دست ميدهد.

پيامبر گرامى و ائمه معصومينعليه‌السلام درباره ميكروب اين موجود نامرئى، به بعناوين مختلف و با شيطان كه مظهر بديها و آفت است ياد مى كنند.

در اين حديث كه از پيامبر گرامى نقل شده، شيطان را همانند ذره اى كه در خون نفوذ كرده، وصف ميكند كه ميتواند در تمام رگهاى بدن، همچون خون در جريان باشد.

ان الشيطان يجرى من ابن آدم مجرى الدم

(بيقين بدانيد كه شيطان اين موجود نا ديدنى و اين پليد ناپيدا همانند خون كه در رگهاى انسان جارى است او هم به همين نحو، در تمام رگهاى خون انسان جريان مى يابد.

در اين حديث، پيامبر گرامى از موجود پليدى كه آفت و زيان به جسم و جان انسان ميرساند بعنوان شيطان معرفى ميكند و اين پديده كه ناديدنى و نامرئى است همانگونه كه شيطان مظهر پليدى و بديهااست ميكروب نيز همچون آفت براى سلامتى جسم و جان ما است.

در زمان ما كه دانش ميكروب شناسى گسترش بسيارى نموده و با كمك مدرنترين ميكروسكوپها، پردهاى حجاب را كنار زده و ميكروبها را رسوا و آشكار نموده است و اكنون ميدانيم كه انواعى از ميكروبها و ويروسها، درون سلولهاى گوناگون بدن وارد ميشود و درون گلبولهاى قرمز، رشد و توليد مثل ميكنند و در رگها، همانند خون كه جريان دارد آنها نيز با خون بتمام نقاط بدن در جريانند و جابجا ميشوند.

يكفرد هنگامى كه به بيمارى ميكروبى مبتلا ميگردد كه ميكروب بيمارى زا وارد بدنش شده باشد و ميكروبها، خود را به محلى ميرسانند كه در آنجا بتوانند رشد كنند و مناسب ترين جا براى اين موجودات ذره بينى، در خون رگهاى بدن است.

آيا ممكن است كه اين موجودات بسيار ريز در رگها با خون ما در جريان هستند؟

بله اين موضوع كه در بيش از چهارده قرن پيش مطرح شده، اينك در عصر ما ثابت و شناسائى شده است و ديگر جاى شك و ابهامى وجود ندارد كه موجود هوشمندى همچون شيطان و ميكروب در تمامى ذرات بدن، ميتوانند نفوذ كنند و آسيب برسانند.

در آن زمان كه پيامبر گرامى اين موضوع و موضوعات ديگرى را براى آن مردم تعريف ميكرد، مردم هيچگونه آگاهى از وضع جسم و درون آن باخبر نداشتند و بخصوص از ميكروبها كه موجودات بسيار ريز و ناديدنى است بى اطلاع بودند.

پيامبر گرامى به نحوى براى مردم سخن ميگفتند كه آنها تحمل شنيدن و باور كردن آن را داشته باشند و علاوه بر آن، بيان يك موضوع، نبايد بگونه اى باشد كه مردم، تحمل شنيدن و باور كردن آن را نداشته باشند، چون مردم آنزمان، چيزى را كه قابل ديدن و لمس كردن بود، آنرا قبول و باور داشتند و اگر به آنها گفته مى شد كه موجوداتى هست درون خون و رگهاى انسان جريان و حركت و فعاليت دارند، آن مردم اين موضوع را نمى توانستند تصور و باور كنند و پيامبر گرامى ائمه معصومينعليه‌السلام چاره اى نداشتند جز اين كه آن را به شيطان تشبيه و معرفى كنند، لذا مى بينيم كه در زمينه تعريف از موضوع سلامتى و آفت و مرض و وبا، وقتى كه سخن مى گفتند، بجاى ميكروب از اصطلاح شيطان استفاده ميكردند.

دانش ميكروب شناسى طى صد سال اخير شكل گرفت و با مرور زمان، كم كم توسعه يافت و آخرين بخش هاى دانش ميكروب شناسى كه دانسته شد، وجود ويروسهاى گوناگون در خون بود، و هر چه تجهيزات پيشرفته شود در واقع، اين دانش و آگاهيها نيز توسعه مى يابد.

ولى پيامبر گرامى بدون همه اين تعريفها، بعناوين مختلف از ميكروب و ضرر و آفت آن، موضوعات بسيارى را براى مردم بيان نموده است.(۵۱)


وقتى كه ميكروبها پيروز شوند

 پيامبر گرامى در رابطه با درد و مرض و مرگ، سخنان بسيار مهمى دارد كه شايسته توجه است.

۱. ان الله لم ينزل داء الا انزل له دواء

۲. علمه من علمه، وجهله من جهله

۳. الا السلام و هم الموت

۱. بيقين بدانيد كه خداوند هيچگاه درد و مرضى را فرود نياورد مگر از براى آن داروئى قرار داده است.

۲. و دانست آنكه آن را شناخت و ندانست آن كه آن را نشناخت.

۳. مگر براى آن مسموم كننده كه مرگ است.

در جمله اول: آن حضرت مى فرمايد:، براى هر درد و مرضى داروئى هست كه آن را درمان ميكند.

و در عصر ما با توسعه دانش هاى گوناگون، انديشمندان توانستند كه بيش از نود درصد دردها و مرضها را شناسائى كنند و براى آن چاره اى بيابند، و با تحقيق و تلاش بسيار، اكنون انواع داروها ساخته شده و به محض ابتلا، با استفاده از داروهاى آماده شده، افراد مريض و دردمند، سلامتى خود را باز مى يابند.

زمانى كه پيامبر گرامى اين جمله ها را بيان نمود، آن زمان مردم به انواع درد ومرضها و آفتهاى گوناگون، گرفتار و مبتلا مى شدند، اما دارو و درمانى كه همانند زمان ما وجود دارد در ميان نبود و بيشتر مردم از داروهاى گياهى استفاده ميكردند كه غالبا اين داروها، موثر واقع نميشد چون درد و مرض را نمى توانستند تشخيص بدهند، ولى امروز همانگونه كه پيامبر گرامى فرمود، انديشمندان دريافتند كه ابتلا به هر نوع درد و مرضى، علاج و داروئى دارد كه آن را درمان ميكنند، و اكنون صحت گفتار پيامبر گرامى به اثبات رسيده است.

در جمله دوم آن حضرت مى فرمايد:: دانست آنكه آنرا شناخت يعنى ميتوان با انديشيدن و تحقيق دريافت كه درد و مرضها چيست و علاج آن چه خواهد بود و اتفاقا در زمان ما، شناخت نوع هر درد و مرضى، پس از شناخت چگونگى آن مسير است و ميتوان فهميد كه چاره آن چيست و علاج كدامست و چگونه.

و همچنين پيامبر گرامى فرمودند: آنكه ندانست و غافل از شناخت درد و مرضها بود، دارو و درمان آنرا نيز نمى توانند بشناسند، پس علت خوب نشدن بعضى از دردها و مرضها، نشناختن ماهيت اصلى آن است و همانگونه كه يكى از پزشكان متخصص سرطان، در پاسخ يكنفر كه از او پرسيد، چرا سرطان علاج و چاره اى را براى آن نيافته اند؟ دكتر در پاسخ به او گفت، داروهاى سرطان را به راحتى ميتوانيم بسازيم و تهيه كنيم ولى مشكل اين است كه ما هنوز ريشه و علل شكل گيرى سرطان را نشناخته ايم و براى همين است كه سرطان، درد بى درمان مانده است.

در جمله سوم: آن حضرت ميفرمايد مگر آن مسموم كننده ها كه مرگ فرد را حتمى ميكنند.

درد و مرضى بنام سام (مسموم كننده) نداريم و جز پيامبر گرامى و ائمه معصومينعليه‌السلام كه آن را براى تعريف از مرضهائى كه به مرگ منجر مى شوند، اين اصطلاح در موارد بسيارى بكار برده اند ولى ميان مردم، اين واژه رواج نيافت چون كسى از معانى نامعلوم آن شناختى نداشت و تاكنون كسى نمى داند كه سام بر چه نوع درد و مرض دلالت دارد تا اين كه (سام) را بر آن نوع ابتلا ناميده شود و معناى واقعى آن را كسى در گذشته ها بخوبى ندانسته است و شايد در اين تحقيق كه مى خوانيد، براى اولين بار است كه معناى آن بخوبى دانسته ميشود.

سام از سم مشتق شده و به معانى مسموم كننده است، و اين معنا بر چيزى اشاره دارد كه باعث مرگ حتمى خواهد شد.

و در زمان ما معلوم شد كه مسموم كننده، آن نيست جز ميكروبهائى كه با توليد سم در بدن، فردى را از پاى در مى آورند.

بدن ما داراى يك ارگانيسم خاصى است و با سيستمى كه دارد در مقابل انواع آفتهاى ميكروبى، بخوبى مى تواند استقامت كند و آنها را از بين ببرد و بدن ما براى مبارزه با ميكروبهاى بيمارى زا آمادگى دارد.

گاه ميكروبها از سدهاى دفاعى بدن عبور مى كنند و به داخل آن راه مى يابند.

در حالت تندرستى، سيستم دفاعى بدن، قويتر است و اگر خسته و رنجور و ناتوان باشد، دفاع بدن ما نيز ضعيف خواهد شد، در اين حالت، ميكروبها سريعتر توليد بيمارى ميكنند زيرا بدن ما نمى توانند گلبولهاى سفيد و پادتن كافى بسازد.

بيمارى ميكروبى، در واقع مبارزه اى است كه ميان بدن ميزبان و ميكروب بيمارى زا در ميگيرد، اگر در اين مبارزه، سيستم دفاعى بدن پيروز شود، ما و يا هر جاندار مبتلا، بهبود مى يابد، اما اگر پيروزى با ميكروب باشد مرگ ما و يا هر جاندارى قطعى خواهد شد.

بنابراين همانگونه كه پيامبر گرامى فرمود: آن مسموم كننده ها و يا آن ميكروبهاى پيروز شده، در واقع، مرگ انسان و پايان حيات مبتلا را فراهم مى سازند.

پيامبر گرامى بدون وجود ميكروسكوپها و بدون لابراتورها و بدون تحقيق و آزمايشات و بدون وجود علم پيشرفته طب و ميكروب شناسى و بدون صدها مسائل و موارد ديگر، تعريف منطقى از موجوداتى كه مسموم كننده بدن هستند، كه مرگ انسان و هر جاندارى را به اين علت، فرا خواهد رسيد بيان نموده، و شايد اين تعريف و توصيف از رازهاى ناشناخته و نامرئى ميكروبها، براى اولين بار، بهترين و منطقى ترين بيانى بوده كه در اين زمينه گفته شده است آنهم در زمانى كه هيچگونه اثرى از علم پيشرفته و تجهيزات مردن وجود نداشت(۵۲)


عناصر بدن انسان

 پيكر انسان يكى از عجايب آفرينش است و اين جسم، گرچه بصورت يك اندام نمايان است ولى تعريف و توصيف اعضاء و اجزاء ريز و درشت آن، بسيار پيچيده و دانستنش محيرالعقول است و هر ذره و يا مجموعه و زاويه اى از بدن انسان، شرح و توضيح بسيار مفصلى لازم دارد و خارج از بحث محدود ما است و تنها اين را مى توانيم بگويم كه انسان در قرن بيستم، در پرتو دانش توسعه يافته و تجهيزات پيشرفته اى كه بوجود آورد، از عظمت و عجائب بدن خود، پى برد و تا قبل از اين قرن گذشته، از ماهيت و محتواى بدن، هيچگونه، شناخت واقعى وجود نداشت.

امام رضاعليه‌السلام درباره بدن انسان كه جلوه اى از عظمت آفرينش ‍ پروردگار است سخنان بسيار جالبى دارد.

فاما الانسان المخلوق المصنوع من اجزاء مختلفه، و جواهر شتى، غير انه بالاجتماع شى ء واحد

(و اما اين انسان كه از اجزاى بسيار مختلفى ساخته شده، و بدن او از عناصر گوناگونى تركيب يافته است و در مجموع، او بصورت يك پيكر واحد و متحدالشكل در آمده است).

آن حضرت در جمله اول به دو چيز مهم كه در بدن ما است اشاره نموده.

اول اين كه ميفرمايد بدن انسان از اجزاء بسيار مختلفى ساخته شده و دانش ‍ روز، دقيقا به همين موضوع پى برده است، و همچنين دانسته شده كه جسم انسان داراى بيش از ۲۰۰ قطعه استخوان ريز و درشت است كه هر كدام از آنها، شكل و حجم خاصى دارد.

دوم اين استكه در جسم انسان ۵۰۰ عضله گوشته بزرگ و كوچك وجود دارد كه بسيارى از آنها شبيه همديگرند و خيلى از آنها نامحسوس مى باشند و نياز بدقت بسيار دارد تا آن ماهيچه هاى بسيار ظريف، شناسائى شوند و چيزهاى بسيار ديگر به اضافه سيستم هاى گوناگون كه در سازمان بدن ما موجود است.

آن حضرت: جسم انسان را تشكيل شده از اجزاء بسيار و گوناگون معرفى نموده و بدون كالبد شكافى بسيار دقيق، آنهم توسط كارشناسان عاليرتبه دانش پزشكى، ممكن نيست دانسته شود كه جسم انسان داراى ۵۰۰ عضله ريز و درشت است كه اغلب آنها در ميان گوشت و ماهيچه هاى همديگراست.

و جمله دوم كه اهميت بسيارى دارد آن حضرت مى فرمايد: كه جسم انسان از عناصر گوناگونى تركيب شده است و دانشمندان علوم پزشكى به اين نكته پى بردند كه جسم انسان از مجموعه عناصر مختلفى تركيب يافته كه مهمترين آنها عبارت از - اكسيژن، كربن، هيدروژن، نيتروژن، كلسيم، فسفر، پتاسيم، گوگرد، سديم، كلر، منيزيم، آهن، منگنز، سيليسيم، يود، و چندين عنصر ديگر.

آن حضرت در زمانى بخ وجود عناصر بسيار و گوناگون در بدن اشاره ميكند كه امروز حقيقت آن بخوبى دانسته شده است در حاليكه تا آن زمان هنوز كسى بر وجود يك عنصر در بدن، اشاره اى نكرده بود و علاوه بر آن هيچگونه شناختى از عناصر گوناگون در ميان نبود، و انديشمندان قديم تنها آتش و آب و هوا را بعنوان سه عنصر مى شناختند در حاليكه اين موارد ياد شده، به اين شكل نمى توانند عنصر بوده باشند و در واقع، تنها آن حضرت و امامان ما بودند كه مفهوم واقعى و حقيقى عنصر را بخوبى تشخيص دادند و باد بدانيم كه سخت ترين چيز در كشفهاى انديشمندان، شناخت عناصر بود كه به سختى و تلاش بسيار يكى پس از ديگرى شناسائى شدند و شناخت انواع عناصر، مستلزم توسعه پديد آمدن دانشهاى گوناگون و بودن انواع تجهيزات است، در حالى كه در زمان آن حضرت نه دانشهاى گوناگون بود و نه انواع تجهيزات.

جواهر شتى: بمعناى عناصر گوناگون است آن حضرت اصطلاح جوهر براى عنصر بكار برده و جواهر بمعناى عناصر بسيارى است كه در بدن انسان موجود است.

جوهر بمعناى آنچه كه اهميت ويژه اى در بدن ما دارد و همانطور كه ميدانيم بدن ما بدون هيچيك از آن عناصر، دچار اختلال ميشود و كمبود هر عنصرى در بدن، مشكلات وضعفهائى در جسم انسان پديد مى آورد.

تا آن روز كه آن حضرت از وجود عناصر گوناگون در بدن، صحبت ميكرد، هنوز يك عنصر هم كسى نشناخته بود، پس آن حضرت از وجود عناصر گوناگون در بدن، بخوبى آگاه بوده است.

متخصصان علوم پزشكى اهميت كلام آن حضرت را، بهتر از ديگران درك مى كنند و بدينوسيله، آنها بهتر به اين شخصيت والاى علم و ايمان پى ميبرند.

همانطور كه دانستيم در زمانى كه هيچكس از عناصر، شناختى نداشت، حضرت رضاعليه‌السلام از وجود عناصر گوناگون در بدن ما سخن ميگويد، و قصد آن حضرت از تعريف جنس انسان، تنها معرفى وضع آن نبود بلكه علاوه بر آن او مى خواست عظمتهاى الهى را كه در بدن ما وجود دارد بشناساند تا از اين راه، به خالق يكتا، اعتقاد و ايمان قوى تر در خود بيابيم.

ارزش انسان به پيكر چند ده كيلوئى او نيست چون بدن، مجموعه اى از عناصر است و از هر عنصر، مقدارى در جسم ما هست و رويهمرفته نمى تواند معيار ارزش والاى انسان، عناصر و قطعات بدن او باشد.

خداوند انسان را با ارزش آفريد تا به اهميت آفرينش خود پى ببرد و با اين حساب درك كند كه چه كسى او را با اين همه احترام در كالبدى قيمتى بوجود آورده است در حالى كه خود، ناتوان از تصميم گيرى و ساخت بناى جسم خود مى باشد و اين خداوند است كه تصميم گيرنده اصلى در بنياد جسم ما است و او اين چنين آفريد كه در بدن از هر عنصرى، بايد اين مقدار وجود داشته باشد.(۵۳)


خداوند پاكيزگى را دوست دارد

 يكى از نكاتى كه در قراآن و احاديث از آن تعريف و سفارش بسيار شده، نظافت و تميزى است.

و اين تكرار و تاكيدها، نشانه اهميت و ارزش آن در ميان مردم است، لذا اسلام از هر فرصتى در هر زمينه، مى بينيم كه بحث پاكيزگى را ميان مى آورد چون روح باصفا در جسم پاكيزه شكل مى گيرد و ريشه و سرمنشاء سلامتى جامعه و اخلاق پسنديده، از پاكيزگى حاصل مى شود.

و ما اكنون يك جمله كوتاه و ساده را براى شما نقل مى كنيم كه حامل معناى وسيع و جالبى است و هر كسى بايد روى آن بينديشد و تاثيرات آن تا به كجا ريشه دارد خود بفهمد پيامبر گرامى ميفرمايد:

ان الله تعالى نظيف و يحب النظافه

(بيقين بدانيد كه خداوند پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد)

مى دانيم كه خداوند از آلوده گيها و نسبت هاى ديگر، منزه است و اين كلام پيامبر گرامى، نشان دهنده ارزش پاكيزگى است، لذا براى اعتلاى معنا و اهميت پاكيزگى، خداوند اين صفت حياتى را به خود نسبت مى دهد تا مردم به اهميت و ارزش آن پى ببرند و اين شيوه نيك، در هر حال و در هر زمان، همواره پيروى و آن را مراعات كنيم و پاكيزگى كه يكى از صفات الهى است، هميشه مد نظر باشد.

نظافت: سلسله مراتب، تاثيرات گوناگونى بر ما دارد و اولين نتيجه و خاصيت آن، اين است كه نظافت، عامل اصلى سلامت و ثبات بهداشت جسم و جلاى روح ما است.

آن حضرت وقتى كه از تميزى سخن ميگويد، او بخوبى ميداند كه عدم پاكيزه گى، چه ضررها براى سلامتى افراد بوجود مى آيد، به اين معنا است كه مراعات نكردن آن، عامل و سرمنشاء اوليه براى پيدايش آفت و مرضها است و پاكيزه گى يكى از عوامل اصلى بهداشت و پادزهر آفتها است و در پرتو مراعات پاكيزه گى، بهداشت و سلامتى براى ما تضمين و پايدار است.

علاوه بر سلامتى و بهداشت افراد كه نتيجه پاكيزه گى است، پاكيزه گى نيز عامل موثرى در سلامت روحيه و ساختار شخصيت افراد مردم است و اينگونه افراد كه پاكيزه و سالم هستند، در تمام زمينه ها از جلوه و جايگاه خوبى بهرمند مى شوند، و همواره در ميان مردم، از محبوبيت و علاقه خاصى قرار ميگيرند و اين چنين افراد، موفقيت و نشاط آنها در جامعه بيشتر از ديگران است.

بزرگواران دين و آئين ما درباره تميزى كه يكى از اصول مسلم دين اسلام و مسلمانى است، بقدرى سخن گفته اند كه جمع آورى آنها يك كتاب قطور مى شود و هيچ آئينى همانند اسلام تا به اين حد از نظافت، سفارش نكرده است.(۵۴)