تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد ۱

تاریخ ادیان و مذاهب جهان0%

تاریخ ادیان و مذاهب جهان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان

نویسنده: عبدالله مبلغى آبادانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 15272
دانلود: 18673

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15272 / دانلود: 18673
اندازه اندازه اندازه
تاریخ ادیان و مذاهب جهان

تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد 1

نویسنده:
فارسی

روانشناسي تاريخي انسان نشان مي‌دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه‌اي بي‌دين و بي‌عقيده نبوده است به طوري كه اشكال مختلف پرستش در كليه ادوار تاريخ همين را اثبات مي‌كند. دين از بدوي‌ترين شكل خود كه به صورت باور به يك نيروي مزبور عيني بود تا شكل منطقي، فلسفي عقل و علمي و مترقي امروزين وجود داشته است.
بررسي دين‌هاي روم و يونان، ژاپن و مصر و ايران باستان، دين يهود، مسيحيت، دين حنيف حضرت ابراهيم، اسلام و ... .
در اين كتاب دين‌هاي فوق به طور مختصري شرح داده شده، تاريخ و علل پيدايش، آئين‌ها، برنامه‌ها و همچنين خصوصيات قومي و ظاهري هر يك نيز به همراه مناطق جغرافيايي و برنامه‌هايي كه به قول خود انسان براي بشر داشته‌اند نيز آورده است...

تاريخ اديان و مذاهب جهان

جلد اول

نویسنده : عبداللّه مبلغى آبادانى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.


مقدمه ناشر

استقبال از «كتاب» و گرايش به «كتابخوانى» در جامعه ما بعد از انقلاب اسلامى، داراى فراز و نشيب قابل توجهى بوده و بدين جهت چاپ و نشر كتاب نيز از طرف ناشرين دستخوش تغييرات قابل ملاحظه اى گريده است.

بدون شك تحولات اجتماعى در ابعاد گوناگون تأثيرات مهمى بر فكر و فرهنگ مردمى كه تأثير از محيط اجتماعى هستند دارد. ولى از طرف ديگر توانايى فكرى و رشد فرهنگى آگاهان مسائل فكرى مى تواند ساختار حركت هاى كمى و كيفى موجود در بافت هاى گوناگون اجتماعى را در جهت پويائى انديشه هاى آگاه قرار دهد.

و مى دانيم اساس «فرهنگ پويا» بر وجود «كتاب آگاهى بخش» مبتنى و استوار است. و آگاهى هاى اصيل و زيربنائى كه مغزها را متحول و متكامل مى گرداند، از طريق كتابهاى مفيد و ارزنده حاصل مى گردد.

با توجه به اين نكات، پيشگامان مسائل فكرى و فرهنگى و آگاهان دردمند مردمى مسئوليت مهمى در قبال نسل چشم انتظار و اميدوار به حال آينده را دارند.

بر همين اساس ما تلاش هاى پيگير پيكارگران عرصه هاى فكرى و فرهنگى را در ستيز با اهريمن جهل و نادانى و ركود مى ستائيم و بر احيأگران انديشه هاى آگاه و بيدار و پوياى اسلامى درود و تحيت مى فرستيم، و توفيق مؤلفان محقق و بيدارگر را از درگاه حق مسئلت داريم.

روزى مؤلف محترم اين كتاب براى تهيه كتاب به انتشارات مراجعه كردند، سخن از كتابهاى «تاريخ اديان» به ميان آمد ايشان گفتند كه حدود سه هزار صفحه مطلب را در مدت ده سال درباره تاريخ اديان و مذاهب جمع آورى نموده اند. بر اين مبنا كه مؤلف كار چشمگيرى انجام داده، با ملاحظه يادداشت هاى ايشان علاقه مند به چاپ چنين كتابى شدم، و از طرفى چون يادداشت ها در مقاطع مختلف به مدت ده سال جمع آورى شده بود بدون دسته بندى و نظم كامل بود، و چون هدف ما ارائه كتابى بى عيب و نقص و منقح براى دوستداران كتاب بود، از اين جهت به يكى از دوستان كه در كار ويراستارى و تأليف سابقه داشت اين مطلب را در ميان گذاشتم و ايشان نيز پذيرفتند كه در مدت يكسال كار ويرايش و مرتب كردن مطالب را به عهده بگيرند و بحمدالله به شايستگى اين كار را انجام دادند.

بدينوسيله ناشر و مؤلف هر دو، خود را مديون زحمات و تلاش ايشان مى دانند. ولى با همه تلاشى كه در كار چاپ اين كتاب به عمل آمده مسلما خالى از نقص و ايراد نخواهد بود. و ما هم ادعاى كار بدون نقص را نداريم. از اين جهت از دوستداران كتاب و ارباب فضل و دانش خاضعانه خواستار ارائه نظرات اصلاحى هستيم.


درآمدى بر تاريخ

بنام خداوند جان و خرد

كزين برتر انديشه بر نگذرد

خداوند نام و خداوند جاى

خداوند روزى ده رهنماى

خداوند كيوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهيد و مهر

زنام و نشان و گمان برتر است

نگارنده بر شده پيكرست

به بينندگان آفريننده را

نبينى مرنجان دو بيننده را

نيايد بدو نيز انديشه راه

كه او برتر از نام و از جايگاه

سخن هر چه زين گوهران بگذرد

نيابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزيند همى

همانرا گزيند كه بيند همى

ستودن نداند كس او را چو هست

ميان بندگى را ببايدت بست

خرد را و جان را همى سنجد اوى

در انديشه سخته كى گنجد اوى

بدين آلت راى و جان و زبان

ستوده آفريننده را كى توان

به هستيش بايد كه خستو شوى

زگفتار بى كار يكسو شوى

پرستنده باشد و جوينده راه

بژرفى بفرمانش كردن نگاه

توانا بود هر كه دانا بود

ز دانش دل پير برنا بود

از اين پرده برتر سخن گاه نيست

ز هستى مر انديشه را راه نيست(۱)


تاريخ


تعريف، لغت، اصطلاح، علم تاريخ، فلسفه تاريخ، تاريخ و تمدن، تاريخ وتكامل

آغاز تاليف تاريخ، كتب برجسته تاريخ، تقسيم تاريخ، و...

ابوريحان بيرونى مى گويد: «تاريخ مدت معينى است كه از آغاز سال شروع مى شود. »(۲) مى توان گفت كه آغاز هر چيزى آن است ؛ مثلا مبدأ بعثت پيامبرى يا لحظه قيام مصلحى يا هنگام هلاكت امت و ملتى و... تمام اين حوادث و زمان وقوع آن به وسيله تاريخ شناخته مى شود. بديهى است كه كليه جوامع بشرى در همه حالات دينى و دنيوى خود به ناچار در دايره تاريخ قرار مى گيرند. تاريخ هر ملتى متعلق به مردمى است كه آن را ساخته و پرداخته اند، «پس اين انسان است كه تاريخ را مى سازد.(۳) »

تاريخ در لغت به معناى وقت شناسى است و در اصطلاح يعنى تعيين وقت ؛ زمان گذشته، حال، آينده. تاريخ شناسائى وقت است با اسناد به آغاز حدوث امرى شايع و رايج. تاريخ علمى است كه از تعيين وقت (زمان) و حالات و موضوعات مربوط به آن بحث مى كند.

«كافيجى» مى گويد: «لفظ تاريخ معرب (ماه، روز) فارسى است كه به پيشنهاد هرمزان ايرانى وارد جلسات مسلمانان شده است. تواريخ مشهور عبارت است از:

تاريخ هجرى، تاريخ رومى، تاريخ فارسى، تاريخ سلطانى. »(۴)

مؤلف «مفتاح السعاده» مى گويد

مؤلف «مفتاح السعادة» مى گويد: «علم تاريخ معرف احوال طوايف بشرى است كه آداب و رسوم و انساب آدمى را در بر مى گيرد... هدف علم تاريخ آشنائى و آگاهى از حالات گذشتگان است. فايده علم تاريخ گرفتن عبرت و پند از سرنوشت پيشينيان است. »(۵)

«سخاوى» مى گويد: «تاريخ در لغت يعنى وقت. گفته مى شود:

ارخت الكتاب و ورخته زمان و اوقات كتاب را بيان كردم. »(۶)

«جوهرى» مى گويد: «تاريخ به معناى تعريف وقت و توريخ نيز مانند آن است.

گويند: ورخت و ورخته. »(۷)

اصمعى مى گويد: «قبيله بنو تميم مى گويند: ورخت الكتاب توريخا، و قبيله قيس مى گويند: ورخته تاريخا. »(۸) و اين نشانه اصالت عربى وارژه «تاريخ» است.

بعضى گفته اند كه اين لغت عربى خالص نيست، بلكه معرب و مأخوذ از «ماه» و «روز» فارسى است كه «ماه» به معنى «قمر» و روز به معناى «يوم» است.

ابو منصور جواليقى مى گويد: «كلمه تاريخ كه امروز مردم استعمال مى كنند، عربى خالص نيست. مسلمين اين كلمه را از اهل كتاب اقتباس ‍ كرده اند، زيرا تاريخ مسلمانان براساس سال هجرى در زمان خلافت عمر نوشته شده و تاكنون متداول و مرسوم است. »(۹)

«سخاوى» مى گويد: «موضوع علم تاريخ، «انسان» و «زمان» است، و مسائل تاريخ بررسى جزئيات حالات عارضه بر آدميان در زمانم و در دايره اوضاع و احوال است. » و مى افزايد: «علم تاريخ فنى از فنون علم حديث نبوى است و زينتى است كه هرگاه روش استوار و محكم را در آن بپيمايند، ديده را روشن و بينا مى كند و موقعيت اين دانش در دين، عظيم است و سود حاصله از آن به شرع كمك مى رساند و به سبب شهرتش ‍ از بيان و تفهيم بى نياز است...»(۱۰)

سيوطى مى گويد: «از فوائد علم تاريخ آشنائى با نسلها و توطن گزيدن آنها و شمارش عدد آنان و اوقات ويژه و درگذشت بزرگان و تولد آنها و رواة آنان است، با علم تاريخ دروغ دروغگويان و راست گوئى راستگويان شناخته مى شود. چنانكه خداوند مى فرمايد:

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هرگاه به قرض و نسيه معامله مى كنيد، براى زمان معلوم شند و نوشته در ميان قرار دهيد (قرآن ۲/۲۸۲).(۱۱)

«ظهير الدين مرعشى» مى گويد: «بدان كه علم تاريخ علمى است مشتمل بر حالات گذشتگان اين جهان كه چون اهل بصيرت به نظر اعتبار بر مصداق «فاعتبروا يا اولى الابصار » (قرآن، حشر، ۲) نگاه كنند، به دلايل عقلى كه «فاعتبروا يا اولى الالباب » بدانند كه احوال مردم حال را مآل كار بر همان منوال خواهد بود و غرض از آن، مجرد قصه خوانى و خوش ‍ آمد طبع و هواى نفسانى نباشد، و غرض كلى و مقصود اصلى بر آن باشد كه از داشتن آن فايده دين و دنيا حاصل آيد كه اگر مقصود از آن فايده دارين نبودى، خداى تعالى در كلام مجيد ذكر انبيأ و اوليأ كه پادشاهان دين و دنيااند، نكردى و احوال كفره و فجره و فسقه را كه خسر الدنيا و الآخره اند هم به استقصأ ياد نفرمودى... »(۱۲)

«ابن خلدون» مى گويد: «بدان كه فن تاريخ را روشى است كه هر كس ‍ بدان دست نيابد، و آن را سورهاى فراوان و هدفى شريف است، چه اين فن ما را به سرگذشتها و خويها ملتها و سيرتهاى پيامبران و دولت ها و سياستهاى پادشاهان گذشته آگاه مى كند. بايد دانست كه حقيقت تاريخ خبردادن از اجتماع انسانى يعنى اجتماع جهان و كيفياتى است كه بر طبيعت اين اجتماع عارض مى شود، چون توحش و همزيستى، عصبيت ها و انواع جهانگشائى هاى بشر و چيرگى گروهى بر گروه ديگر و آنچه از اين اجتماع ايجاد مى شود مانند: تشكيل سلطنت و دولت و مراتب و درجات آن و آنچه بشر در پرتو كوشش و كار خويش به دست مى آورد چون پيشه ها و معاش و دانش ها و هنرها و ديگر عادات و احوالى كه در نتيجه طبيعت اين اجتماع روى مى دهد. »(۱۳)

مؤلف «ريحانه الادب» مى گويد: «بديهى است كه علم تاريخ و دانستن اطوار و ادوار زندگى پيشينيان، بويژه طبقات علما و اهل فضل و دانش از ايشان، از مهمات عقليه و نقليه بوده و قسمت عمده از آيات شريفه قرآن به همين موضوع تخصيص داده شده و قلم و رقم از احصاى مزاياى آن قاصر و همين بس كه احياى آثار پيشينيان و سلف تأمين حيات آيندگان و خلف و به مثابه احياى خودشان و بهترين وسيله تجربه و عبرت ايشان است، و توان گفت كه در حقيقت عمر ايشان را با عمر خود توام كردن و چندين عمر بر عمر خود افزودن است... »(۱۴)

در «كشف الظنون» آمده است : «تاريخ» در لغت به معناى «وقت» است. گفته اند كه از لحاظ ريشه غير عربى است، زيرا مصدر «مورخ» است و آن معرب «ماه» و «روز» است. امام در اصطلاح مورخان، «تاريخ» به معناى شناخت احوال طوايف و شهرها و آداب و رسوم و عادات و اعمال رجحال و انساب و وفيات آنان است. و «موضوع تاريخ» عبارت است از شرح رويدادها و بناها و احوال مردم گذشته و رجال بزرگ ؛ مانند پيامبران، حكما، علما، سلاطين، شعرا و... و بطور كلى غرض از تاريخ آگاهى بر احوال اقوام گذشته است. و «فايده تاريخ» عبرت از اين حالات و حصول ملكه تجربه از راه وقوف بر دگرگونيهاى روزگار است، تا از مضرات مهمى كه از آنها ياد مى شود، احتراز كرده و از منافع آنها استفاده شود.

و اين علم همان گونه كه گفته اند «عمر دوباره» است.... »(۱۵)

دكتر على شريعتى، مورخ و جامعه شناس معاصر مى گويد:

«... «تاريخ»، اطلاع بر گذشته ها نيست... «تاريخ»، مجموعه حوادثى كه پيش از اين روى داده نيست ؛ «تاريخ»، مطالعه فرهنگهاى مستقل، تمدنهاى مستقل و جامعه هاى مستقل و اقوام و نژادهاى مشخص ‍ و معين در يك عمر خاص نيست، «تاريخ» حتى اطلاع بر تغييرات و تحولات گوناگون و مختلف اين واقعيتها در طول زمان و ادوار مختلف نيست ؛ «تاريخ»، تاريخ ادبيات، شغر يا هنرى كه نويسنده، شاعر يا هنرمندى به نام مورخ با نتخاب عناصر موجود در گذشته خلق مى كند و خود، طبق ذوق، عقيده و آرمان خويش بدان شكل و جهت و معناى خاصى مى بخشد، نيست ؛ «تاريخ» گذشته اى است كه زمان حال را پديد آورده است، «تاريخ» حركتى است كه به سوى آينده در جريان است... «تاريخ» عمر نوع انسان است. »(۱۶)


آغاز تأليف تاريخ

«هومر» نخستين مورخى است كه «تاريخ» را به «نظم» آراست و «ايلياد» نام نهاد و به جهانيان تقديم كرد. اما در عين حال «هرودت» پدر «تاريخ» نام گرفته و نخستين مورخ «نثر» نويس ‍ «تاريخ بشر» است.(۱۷)

نخستين كسى كه در تاريخ اسلام كتابى نوشته، «ابان بن عثمان» (م ۱۴۰ ه‍) بوده است، اما نخستين تاريخ جامع در اسلام تأليف «هشام بن محمد بن سائب» است.(۱۸)

«در دوره نخست خلافت عباسيان (۲۳۲ ۱۳۲ ه‍) نگارش تاريخ اوج گرفت ؛ ابواسماعيل محمد بن عبدالله ازدى واسطى (نيمه قرن دوم هجرى) كتاب فتوح الشام را نوشت. ابو عبدالله محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷ ه‍) كتابهاى : «المغازى»، «فتوح الشام»، «فتح العجم»، «فتح مصر» و... را نوشت.

ابو عبدالله محمد بن سعد زهرى كاتب واقدى (م ۲۳۰ ه‍) كتاب «الطبقات الكبرى» را نوشت. ابوالمنذرين هشام بن محمد بن سائب كلبى (م ۲۰۴ ه‍) و هيثم بن عدى طائى (م ۲۰۷ ه‍) و ابوالحسن على بن محمد بصرى مدائنى (م ۲۲۵ ه‍) كتبى در تاريخ و علم الانساب تأليف كردند.

در دوره دوم خلافت عباسيان (۳۳۴ ۲۳۲ ه‍) و استقرار آل بويه در بغداد، كار تأليف و ترجمه رونق فراوان يافت و در رشته هاى گوناگون تاريخ اسلام از فتوحات و تاريخ جزيره العرب و تاريخ عمومى و خصوصى و جز آن، دانشمندانى كار تحقيق و تأليف را دنبال كردند و آثارى گرانبها از خود بر جاى گذاشتند».(۱۹)


تقسيمات تاريخ

الف : تاريخ قديم ؛ كه درباره ادوارى از ازمنه بسيار قديم بحث مى كند. تاريخ قديم به انقراض امپراتورى روم غربى (۴۷۶ ه‍) و به عقيده برخى به مرگ «تئودوسيوس » (۳۹۵ م) خاتمه مى يابد.

ب : تاريخ قرون وسطى ؛ شامل ادواربين تاريخ قديم و جديد مى شود.

ج : تاريخ معاصر، شامل حوادث دوران معاصر يا از ادوارى بحث مى كند كه هنوز شواهد و آثار آن دوره موجود است.


تقويم تاريخ

الف : تاريخ جلالى ؛ منسوب به ملك شاه سلجوقى كه مبدأ آن را ۴۷۱ ه‍ قرار داد. تثبيت نوروز در اول فروردين هر سال يادگار آن دوران است. به همين دليل، به نوروز سلطانى شهرت يافت.

ب : تاريخ غازانى (يا سال غازانى) منسوب به غازان خان مغول مبدأ آن ۷۰۱ ه‍ ق.

ج : تاريخ يزدگردى (يا تاريخ ايرانيان) كه مبدأ آن جلوس يزدگرد سوم آخرين شاه ساسانى است (۶۳۲ يا ۶۶۱ م).(۲۰)


مبدأ تاريخ ؟


نظر دانشمندان اسلامى

ابن خيشمه مى گويد «چون آدم از بهشت هبوط كرد و فرزندانش در زمين پراكنده شدند، اين جريان مبدأ تاريخ بود... تا آنگاه كه خداوند نوح را به رسالت مبعوث كرد، پس مردم مبدأ تاريخ را بعثت نوح قرار دادند... و پس ‍ از طوفان نوح تا آتش ابراهيم، مبدأ تاريخ طوفان نوح بود... و فرزندان اسحاق مبدأ تاريخ را از آتش ابراهيم تا بعثت يوسف و از بعثت يوسف تا بعثت موسى و از بعثت موسى تا بعثت سرورمان رسول اكرم كه درود خدا بر او باد، گرفتند. و اما فرزندان اسماعيل، مبدأ تاريخ را از به آتش افكندن ابراهيم تا بناى كعبه تا آنگاه كه پراكنده شدند، گرفتند. از آن پس، هر كسى از آن قوم كه از تهامه بيرون مى رفت، آن را مبدأ تاريخ مى گرفتند تا كه لوئى بمرد.

از مرگ لوئى تا حادثه اصحاب فيل، مبدأ تاريخ مرگ لوئى بود. و از حادثه فيل به بعد تا قبل از هجرت پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله ، مبدأ تاريخ عام الفيل بود. تا آنكه مبدأ تاريخ را هجرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از مكه به مدينه گرفتند. »(۲۱)


تاريخ اسلام و مبدأ آن

«ابن عساكر» مى گويد: «رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در روز ورود به مدينه (ربيع الاول) امر به نوشتن تاريخ فرمودند. »

«يعقوب بن سفيان» مى گويد: «نگارش تاريخ در اسلام از روز ورود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به مدينه است». «ابن عساكر» اين قول را تائيد مى كند و مى افزايد كه مشهور است كه «عمر بن خطاب» دستور نگارش تاريخ را داده است.

«سيوطى» با ارائه سندى مى گويد: «هنگامى كه «پيامبر»صلى‌الله‌عليه‌وآله به نصاراى نجران نامه اى نوشتند، بر اساس تاريخ هجرى نوشتند و به «على»عليه‌السلام دستور دادند كه تاريخ نامه را بنويسند و ايشان هم سال پنجم هجرى را مبدأ تاريخ قرار داده و نوشتند. » و اين نشان مى دهد كه «عمر بن خطاب» در تعيين مبدأ تاريخ دخالتى نداشته است.

«بخارى» مى گويد: «عمر پرسيد تاريخ را از چه زمانى بنويسم ؟ براى اين كار مهاجرين را گرد آورد. على عليه السلام به او گفت : تاريخ را از روز هجرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بنويس. » در همين رابطه «ابن عساكر» مى نويسد: «ابو موسى الشعرى به عمر نامه اى نوشت كه نامه هاى تو تاريخ ندارد، پس تاريخ بگذار. عمر در اين باره با افرادى مشورت كرد. بعضى گفتند: بر اساس بعثت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و برخى گفتند: بر اساس وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله . عمر گفت : نه، بر اساس هجرت ايشان تاريخ را مى نويسم... ».

بخارى مى گويد: «قراردادى به دست عمر دادند كه تاريخ آن ماه شعبان بود. عمر گفت : كدام شعبان، اينكه در آنيم يا آنكه گذشته و يا آنكه هنور نيامده است ؟ سپس عمر به اصحاب پيامبر گفت : چيزى را براى مردم قرار دهيد كه با آن تاريخ را بدانند. بعضى از ياران گفتند: بر اساس تاريخ روم بنويسيد. عمر گفت : تاريخ روم طولانى است، زيرا آن تاريخ از عصر ذوالقرنين آغاز شده است. برخى گفتند: بر اساس تاريخ پارسيان باشد. عمر گفت : پارسيان نيز هر پادشاهى از آنان كه به سلطنت مى رسد، تاريخ پيشين را فرو مى افكنند. آنگاه نظر همگى بر آن قرار گرفت كه تاريخ را بر اساس ‍ «هجرت» كه ده سال از آن زمان مى گذشت، بنويسند. لذا بر اساس ‍ هجرت رسول اكرم، مبدأ تاريخ اسلام تعيين شد كه تا اين زمان باقى و استوار است. »(۲۲)

... از اين اقاويل كه بگذريم، در اين ميان آنچه مهم است، بنيان تاريخ است كه بر گامهاى استوار انسان بنا نهاده شده ؛ يعنى كه انسان علت غائى تاريخ است. و چنين مى نمايد كه تاريخ به مثابه يك كل حقيقى است كه اديان و مذاهب و عقايد و آرأ بشرى علت فاعلى آن هستند، چرا كه بخشى از حوادث خاستگاهى فكرى عقيدتى دارند كه طبعا براى شناخت آن حوادث بايد مصدر آن را شناخت و اين مهم مستلزم يك كار تحليلى است و نه نقلى.

تاريخ نقلى كارش همان نقالى است و احيانا گرفتن پندى و دادن اندرزى ! آنچه سرنوشت ساز است، بيان تحليلى است كه البته رسالتى بس عظيم است و دانش گسترده و بصيرت و بينائى ژرفى را مى طلبد.


كتاب شناسى

خواننده براى دريافت دقيق تاريخ و مباحث آن ر. ك منابع اصلى به فارسى : ادوارد هالت كار / تاريخ چيست ؟ ترجمه حسن كامشاد. تهران. خوارزمى. چاپ دوم. ۱۳۵۶.

كارل پوپر/ فقر تاريخيگرى ترجمه احمد آرام. تهران. خوارزمى. چاپ اول. ۱۳۵۰.

هگل / عقل در تاريخ. ترجمه حميد عنايت. تهران. دانشگاه آريامهر. ۱۳۵۶.

ويل وارى يل دورانت / درسهاى تاريخ. ترجمه احمد بطحائى.

تهران. كتابهاى جيبى. ۱۳۵۰.

دكتر على شريعتى / تاريخ تمدن. م. آ. ۱۱ و ۱۲. تهران. ۱۳۵۹.

دكتر زرين كوب / تاريخ در ترازو. تهران. امير كبير. چاپ دوم. ۱۳۶۲.

دكتر شريعتى / اسلام شناسى. م. آ. ۳۰. تهران. ۱۳۶۴.

دكتر شريعتى / انسان. م. آ ۲۰. تهران. ۱۳۶۱.