يا صدقه بدهد يا آن مال در راه خدا خرج كند خدا تمام اينها را جمع مى كند (ليكن در عوض) او را در داخل آتش مى افكند. و نيز آن حضرتصلىاللهعليهوآله
فرموده:ان اخوف على امتى من بعدى هذه المكاسب الحرام و الشهوه الخفيه و الربا
چيزى كه از هر چيز ديگر براى بعد از خودم نسبت به اين امت بيشتر از چيزهاى ديگر آن خوف دارم مكاسب حرام و شهوت پنهان و رباخوارى است. از قول امام صادقعليهالسلام
روايتى نقل شده كه حضرت فرمودند:اذا اكتسب الرجل مالا من غير حله ثم حج فلبى نودى لا لبيك و لا سعد يك و ان كان من حله نودى لبيك و سعديك
.
اگر كسى مالى را از راه حرام به دست بياورد سپس با آن مال حرام به مكه برود و تلبيه (گفتن لبيك اللهم لبيك ان الحمد و النعمه لك و الملك لبيك لا شريك لك لبيك) بگويد (در جواب تلبيه او) ندا داده مى شودلا لبيك لا سعديك
(يعنى خداوند او را در خانه خود نمى پذيرد) و اما اگر با پول حلال به حج رفته باشد در جواب تلبيه او گفته مى شود لبيك و سعد يك (يعنى خداوند او را در خانه خود مى پذيرد).
روايتى از قول پيامبرصلىاللهعليهوآله
و سلم نقل شده كه آنحضرت فرمودندمن اكتسب مالا من الحرام فان تصدق به لم يقبل منه و ان تركه وارئه زاده الى النار
هر كس مالى را از حرام بدست بياورد اگر بوسيله آن مال حرام صدقه بدهد آن صدقه مقبول نيست و اگر هم بميرد و آن مال پس از او باقى بماند موجب زياد شدن آتش عذاب او خواهد شد.
انواع مال
مال بر سه قسمت تقسيم مى شود:
۱ - مالى كه قطعا حلال است.
۲ - مالى كه قطعا حرام است.
۳ - مالى كه در حلال يا حرام بودن آن شك و شبهه وجود دارد.
هر يك از اين سه قسم مذكور نيز خود داراى درجاتى هستند. مثلا مال حرام ولو اينكه بالاخره حرام است ولى بعضى از اموال حرام پليد ديگرند، مثلا مالى كه از راه يك معامله با راضى بودن هر دو طرف معامله بدست مى آيد (درست است كه حرام است اما) از مالى كه به زور از يتيم و صغير گرفته شود پليدى كمترى دارد. مال حلال هم همينطور است يعنى داراى درجات است و مال شبهه ناك در هر حال مكروه است. (بلكه احتياط لازم در دورى از آن است) و اين مال شبهه ناك كه مكروه است نيز درجاتى دارد و تطهير ان به تخميس آن است مگر حرام ان مشخص باشد و يا عين معينى متعلق حق غير باشد كه عنوان مال حلال مخلوط به حرام پيدا مى كند و احكام خاص به خود را دارد.
يك تقسيم بندى ديگر
مال حرام از طرفى ديگر بر سه قسم منقسم مى شود ۱ - حرام عينى ۲ - حرام وصفى ۳ - حرام به واسطه اخلال دريد.
حرام عينى آن حرامى را مى گويند كه حكم حرمت بر عين آن چيز تعلق گرفته باشد مثل خوك و يا سگ كه خريد و فروش آنها هم حرام است (مگر خريد و فروش بعضى از گلاب مثل سگ پاسبان كه شرح آن در كتب فقهى بيان شده است) و يا مثل خاك كه حكم حرمت خوردن بر عين آن تعلق گرفته است. اما حرام وصفى حرامى است كه حكم حرمت بر صفتى كه معلق بر آن عين است تعلق گرفته باشد مثل شراب كه حرمت بر وصف اسكار آن تعلق گرفته و يا مثل غذاى مسموم كه حكم حرمت خوردن طعام مسموم بر وصف مسموميت آن تعلق گرفته است. حرام خللى آن حرامى را مى گويند كه حكم حرمت بر آن حرام از جهت عين آن و يا وصف آن نباشد بلكه از آن جهت حكم حرمت بر آن بار مى شود كه مالك آن مال بر انتقال ملكيت آن شئى از خود به ديگرى رضايت ندارد. مثل اينكه مالى در دست كسى است در حالى كه معلوم باشد آن مال متعلق به ديگرى است و اين شخص به ظلم در آن مال تصرف كرده است. مثل مال دزدى، مال غصب يا مالى كه از راه ظلم، زور، خيانت، غش در معامله، رشوه، تقلب در توزين جنس، از راه معاملات باطل، از راه احتكار، ربا، و امثال اينها بدست آمده كه تمامى اين ها از اموال حرام است. ايات زيادى از قران مجيد در اين باره موجود است كه حرمت اين اموال كه ذكر شد را مى رساند از جمله خداوند مى فرمايدو لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل
اموال خود را در بين خود به باطل نخوريد (يعنى از راه باطل و به ناحق) و نيز مى فرمايد:ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا و سيطون سعيرا
بدرستى كسانى كه اموال يتيمها را به ستم و ظلم مى خورند در حقيقت در شكم خود آتش فرو مى برند و به زودى در آتش افروخته وارد خواهند شد. و در سوره بقره مى فرمايد:يا ايها الذين امنوا اتقو الله و ذروا ما بقى من الريا ان كنتم مومنين فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و اگر مومن هستيد آنچه از (مطالبات راجع به) ربا مانده است را رها كنيد اگر (چنين) نمى كنيد بدانيد با خدا و رسول او روبرو خواهيد بود.
خداوند مى فرمايد:احل الله البيع و حرم الربا
خداوند بيع را حلا و ربا را حرام فرموده است.
فرق هديه، رشوه و ربا
حال كه بحث به اينجا رسيد نكته اى را تذكر مى دهم كه بنظرم لازم است به ان دقت شود. بايد توجه داشت كه بين رشوه و هديه تفاوت وجود دارد و نبايد تو هم شود كه هديه رشوه يا رشوه هديه است. همانطور كه ربا هم گاهى حلال و گاهى حرام است.
براى روشن شدن موضوع بيان چند نكته ضرورى است:
الف: مالى كه به كسى داده مى شود تا مقدمه دوستى شود و ايجاد محبت نمايد اگر چه بخشنده آن مال، قصد قربت نداشته باشد، اين اعطاء مال هديه محسوب مى شود نه رشوه به شرطى كه واهب، قصدش فقط ايجاد محبت باشد.
ب: مالى كه به كسى پرداخت مى شود و پرداخت كننده آن اميد دارد كه گيرنده آن مال، يك عوض مالى معينى را مساوى با آنچه پرداخت كرده يا بيشتر از آنچه پرداخت كرده به او برگرداند اين هم هديه محسوب مى شود نه ربا مثل كادوهايى كه بعنوان چشم روشنى در بين ما معمول است. روايتى از امام صادقعليهالسلام
وارد شده كه مى فرمايد:الرباء ربائان رباء يوكل و رباء لا يوكل فاما الذى يوكل فهديتك الى الرجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلك الرباء الذى يوكل و هو قول الله تعالى و ما اتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند الله
و اما الذى لايوكل فهو الذى نهى الله عزوجل عنه و اوعد على النار
ربا دو نوع است يكى رباى حلال و ديگرى رباى حرام و اما ربائى كه حلال است هديه تو به كسى است كه از او اجرى (هديه اى) افضل از آنچه به او دادى طلب مى كنى اين نوع ربا حلال است و اين همان قول خداوند است كه مى فرمايد آنچه را بعنوان ربا مى پردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد نزد خدا فزونى نخواهد يافت...
ج: مالى كه به كسى پرداخت مى شود و پرداخت كننده قصد دارد به وسيله دادن مال، گيرنده مال را به يك نوع همكارى با خود دعوت كند مثلا به يكى از مستخدمين و كاركنان دولت پولى بدهد تا كار او را راه بياندازد كه اين هديه نيست بلكه رشوه محسوب مى شود و پرداخت آن توسط راشى و دريافت آن توسط مرتشى هر دو حرام است. گرچه حكم حرمت در مورد راشى در مواردى جارى نيست.
در اين مورد، اينكه كار خواسته شده از مرتشى كار غير قانونى و يا حرامى باشد يا كارى كه انجام آن وظيفه قانونى او مى باشد تفاوتى ندارد. اما اگر كارى كه انجام مى شود مباح باشد و انجام دهنده كار مستخدم دولت نباشد اينجا وجه پرداختى رشوه محسوب نمى شود اينجا ممكن است حكم جعاله جارى باشد.
د: مالى به كسى پرداخت شود به انگيزه ايجاد محبت و دوستى، ليكن غرض پرداخت كننده مال دوسيت تنها نباشد بلكه اين دوستى را بعنوان مقدمه براى مقاصد بعدى خود بخواهد مثل اينكه پولى را به كسى ببخشد تا اينكه بعدها اگر به او احتياجى داشت از او كمك بخواهد اگر اين مال به مستخدم دولت پرداخت شود اينهم رشوه محسوب مى شود اما اگر كسى مال را نزد كسى بفرستد و به او ببخشد و قصد او ايجاد محبت و دوستى با او باشد تا از اين دوستى بعدا در جهت استفاده از علم و تقواى آن شخص استفاده كند اينجا پرداخت مال رشوه محسوب نمى شود ولى گرفتن اين مال توسط آن عالم و يا آن شخص متفى مكروه است و از حكم حرمت ربا نيز مواردى مثل ربا بين پدر و پسر استثناء شده كه تفصيل آن در كتب فقهى آمده است.
كلاه شرعى
بعضى خيال مى كنند مى توانند با ساختن صورت هاى شرعى به رشوه، عنوان هديه بدهند در صورتى كه اينگونه نخواهد بود و وجدان محكمه اى است كه در اين زمينه اگر بخواب نرفته باشد قاضى خوبى است. پس كسى كه رشوه مى گيرد اما عنوان هديه بر آن مى گذارد خودش از نظر وجدانى در عذاب خواهد بود. رسول گرامى اسلامصلىاللهعليهوآله
خطاب به كسى كه او را والى بر صدقات قرار داده بود و او در مراجعت قدرى از آن اموال را به عنوان هديه براى خود نگهداشته بود فرمود:الا جلست فى بيت ابيك و امك حتى تاءتيك هديه ان كنت صادقا
آيا تو در خانه پدر و مادرت نشسته بودى تا اينكه به تو هديه عطا شود (يعنى تو كه در خانه ات ننشسته بودى و ديگرى در خانه تو نزدند كه بيا هديه آورده ايم، تو به عنوان والى رفته اى و مردم به عنوان والى به تو صدقاتشان را پرداخت كرده اند) اما در خصوص ربا و اينكه اگر گاهى با ضميمه چيزى خريد و فروش مى شود كه فرار از ربا حاصل شود موضوعى است كه با توجه به اختلاف فتاوى بايد هركس از مرجع تقليد خودش كسب تكليف نمايد.
۴ - خيانت
در اين بحث به موضوع خيانت و عذر مى پردازيم. خيانت ممكن است در مسائل مالى باشد مثلا كسى مالى را نزد كسى امانت بگذارد مثل اينكه مى خواهد به مكه معظمه جهت انجام مراسم حج مشرف شود و از ترس دزد اموالش را نزد اين شخصى كه او را امين دانسته به امانت مى گذارد و مى رود. خيانت ممكن است در چنين مواردى صورت بگيرد به طورى كه آن شخص كه او را امين دانسته اند. از اين اموال امانتى به نفع خودش سود بجويد، اين نوع خيانت را خيانت مالى مى نامند. لذا خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:ان الله يامركم ان تودو الامانات الى اهلها
خداوند به شما امر مى كند كه امانتها را به صاحبانشان برسانيد.
خيانت ممكن است در عرض باشد. در زمانهاى قديم وقتى كسى مى خواست عازم تشرف به حج شود همسر و فرزندان خود را به ديگرى كه به او اعتماد داشت مى سپرد و با خاطر جمعى به اين كه شخص امين است مسافرت مى كرد. اين موضوع منحصر به سفر حج هم نبوده است، بلكه تجارب كه مسافرتهاى طولانى داشته اند نيز خانواده هاى خود را به ديگران مى سپردند و يا حتى گاهى در منزل آنها مى برند تا از خطرات احتمالى مصون بماند. لذا در چنين مواردى كه گاه خيانت عرض و آبرويى رخ مى داده و به ناموس ديگران نظر نامربوط مى شده است. در زمان ما هم، كم و بيش اين نوع امانت و نيز در مقابل آن اين نوع خيانت ممكن است اتفاق بيفتد. مثلا كسى مى خواهد. مثلا كسى مى خواهد مسافرتى طولانى برود يا خداى ناخواسته به زندان مى افتد و خانواده او سرپرستى ندارد و به دوستش مى گويد در مدتى كه من مسافرت يا در حبس هستم شما به منزل ما سركشى كن و مراقب باش و يا اگر گرفتارى و بيمارى و امثال آنها برايشان رخ داد از كمك به آنها دريغ مكن. آن وقت اين شخص كه به او اعتماد شده و او را امين و امانت دارد دانسته اند بجاى اينكه بنابر قاعده الضرورات تقدر بقدرها (يعنى مسائلى كه ضرورتا پيش مى آيد بايد به همان اندازه ضرورت آن بسنده كرد) عمل كند مثلا صرفا از بيرون منزل سوال كند، وارد منزل ديگران مى شود و به جاى اينكه احيانا اگر ضرورتى پيدا شد به آن خانواده سرى بزند، هر روز مراجعه مى كند و با آنها گرم مى گيرد و تا آخر كه گاهى كار به جايى مى رسد كه عمل حرامى پيش مى آيد كه اين خيانت عرضى است.
و نيز ممكن است خيانت در جاه و مقام باشد به اين معنى كه كسى از موقعيت خود استفاده هاى غير مشروع بنمايد. و اين مساله كلى است (شامل تمام رده هاى حكومتى مى شود و نيز در سازمانها و موسسات غير دولتى هم مصداق دارد. هيچ تفاوتى نمى كند مسئوليت براى همه هست، منتها در رده هاى بالا مسئوليت سنگين تر و در رده هاى پايين تر سبكتر است. لذاست كه گفته شده وزير از ماده وزر به معنى سنگينى است و وزير (بر وزن شريف صيغه مبالغه) يعنى كسى كه سنگينى مسئوليت او بسيار است.
بنابراين اگر كسى بجاى اينكه با توجه به مسئوليت محوله به او، انجام وظيفه كند به فكر استفاده هاى شخصى باشد و به اصطلاح عرفى پشت خود را ببندد حال يا از جهت مالى يا استفاده سوء از شهرت و جاه و غيره، اين شخص خيانت در مقام كرده است.
دين و شريعت مقدسه نيز امانتى است به دست دانشمندان اسلام شناس. لذا پيامبر گرامى اسلامصلىاللهعليهوآله
مى فرمايدالفقها امناء الرسل
دانشمندان دينى امين پيامبرانند. بنابراين نوعى از خيانت اين است كه دانشمندان دينى مصالح شخصى خود را مد نظر قرار دهند و آلت دست فسقه و ظلمه عصر خود بشوند و امثال شريح قاضى ها فاجعه به وجود بياورند و يا اينكه در بيان احكام، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال كنند كه از اين خيانت، خيانت بالاترى نيست. امام صادقعليهالسلام
رئيس مذهب تشيع مى فرمايد:ان الله عزوجل لم يبعث نبيا الا مصدق الحديث و اداء الامانه الى البر و الفاجر
خداوند عزوجل هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده است مگر از براى راستى درگفتار (و كردار) و نيز براى اداء امانت به نيكوكار و فاجر (يعنى فرقى نمى كند كه امانت مربوط به شخصى نيكوكار باشد يا مربوط به فاجر بالاخره بايد امانت را به صاحبش رد كرد) و نيز آن حضرت در تعيين ملاك شناسائى انسانهاى منزه مى فرمايد:لا تغتروا بصلاتهم و لا بصيامهم فان الرجل ربما لهج بالصولوه و الصوم حتى لو تركه استوحش و ليكن اختبرهم بصدق الحديث و اداء الامانه
براى شناخت افراد به نماز و روزه آنها اعتماد نكنيد زيرا چه بسا اشخاصى كه چنان به نماز و روزه عادت كرده اند كه اگر آن را ترك كنند نگران و مضطرب مى شوند (بناچار و از روى عادت فرائض را انجام مى دهند) و اشخاص را با دو ملاك راستگويى و امانتدارى امتحان كنيد. حديثى از امام صادقعليهالسلام
نقل شده آن حضرت فرموده است:ثلاث لا عذر فيهما لاحد اداء الامانه الى البر و الفاخر و الوفاء بالعهد الى البر و الفاخر و برالوالدين برين كانا او فاخرين
سه چيز است كه در (ترك) آنها عذرى از هيچ كس قبول نمى شود: ۱ - رد امانت به صاحبش خواه صاحب آن نيكوكار و خواه فاجر باشد ۲ - وفاى به عهد و وعده (اگر اصل عهد و وعده غير مشروع نباشد) چه كسى كه به او وعده داده شده نيكوكار باشد و چه فاجر و نيكى به پدر و مادر، چه پدر و مادر نيكوكار و متدين باشد و چه فاجر باشند. مى بينيم كه امامعليهالسلام
مى فرمايد هيچ عذرى در ترك اداء امانت وجود ندارد. در بعضى از واجبات عذر پذيرفته مى شود مثلا ترك حج بلحاظ عدم استطاعت مالى، ولى در اداء امانت اينچنين نيست و هيچ عذرى پذيرفته نخواهد بود. معروف است كه امام زين العابدينعليهالسلام
فرموده است اگر شمشيرى كه پدرم را با آن كشتند نزد من امانت بگذارند آن را به صاحبش باز پس خواهم داد.
خيانت در اصل ديندارى
كسى كه به انواع فجور يا بعضى از آنها مبتلا است در اصل ديندارى خيانت كرده است. يعنى كسى كه اهل گناه است اهل زنا، لواط، شراب خمر و اشتغال به كارهاى لغو است و از اعضاى بدن خود در راه غير مشروع استفاده مى كند دو نوع خيانت مرتكب شده است، اول خيانت به دين خود نموده است. زيرا دين كه به ما رسيده بر اثر زحمات بسيار زياد و غير قابل تصور افراد فراوانى از خود نبى اكرمصلىاللهعليهوآله
گرفته تا جان نثاران راه دين در طول تاريخ تا اين زمان بدست ما رسيده است و امانتى است كه بايد حفظ شود و حفظ آن علاوه بر تبيين اصول اعتقادى و مبانى نظرى در عمل به آن است. دوم خيانت به اعضاى بدن خود كرده است زيرا اعضاى بدن از چشم و گوش و دست و پا و بالاخره حواس پنجگانه امانتهاى خدائى هستند كه صاحب اين امامت (خدا) فقط اجازه استفاده از آنها در راه مشروع را به ما داده و لذا اگر در راه خلاف شرع از آنها بهره بگيريم، خيانت در امانت كرده ايم.
۵ - آزار مومنين و خوددارى از كمك به آنها
ايذاء اهانت و تحقير افراد مومن از لغوهاى فعلى عملى هستند. كارهايى از قبيل اين افعال معمولا به انگيزه هاى مختلفى مثل عداوت، حسد، طمع، حرص، غضب، سوء خلق، تكبر و غيره ايجاد مى شود. عداوت و دشمنى موجب اذيت ديگران (اعم از كتك زدن، فحاشى و غيره) مى شود و نيز موجب تحقير افراد و اهانت به آنها مى گردد. حسد هم انگيزه قوى و قدرتمندى است كه انسان را وادار مى كند نسبت به ديگران اهانت و تحقير روا دارد و موجب اذيت و آزار محسود شود. طمع هم كه عبارت است از انتظار از اموال مردم و يا امكانات آنها گاهى محقق نمى شود، يعنى ديگران از اموالشان و يا امكاناتشان توسط طماع مى شود. حرص نيز همين طور است. زيرا حرص بلند پروازى در آرزوهاى دور و دراز است و طبعا آدمى در راه رسيدن خود به اين آرزوها موانعى را تصور مى كند كه بايد با آنها مبارزه كند از جمله بعضى افرار جامعه را مانع رسيدن به آرزوهاى خود مى داند.