راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)0%

راه خود سازی (چهل مجلس) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده: جواد حبيبى تبار
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 17965
دانلود: 4057

راه خود سازی (چهل مجلس)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17965 / دانلود: 4057
اندازه اندازه اندازه
راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده:
فارسی

مجموعه اى كه پيش رو داريد سلسله سخنرانيهايى است كه در زمينه تزكيه نفس و خود سازى در سال 1362 در بين پرسنل محترم شهربانى استان مركزى ايراد شده و هم اينكه به همت فرزندان عزيزم جمع آورى و تدوين گشته و به درخواست بعضى دوستان و به اميد آنكه براى جامعه مفيد باشد چاپ و منتشر مى گردد.
مباحث مطروحه در اين مجموعه شرحى پيرامون سه آيه اول از سوره مباركه مؤ منون با گرايش به مباحث اخلاقى است. تذكر اين نكته لازم است كه چون مطالب مورد بحث به صورت سخنرانى بوده، طبعا در زمان ايراد هر سخنرانى مسائل متناسب با حوادث روز و مطالب حاشيه اى در آن وجود داشته و در ابتداى هر بحث خطبه و در انتهاى آن ذكر توسل و دعا بوده است كه اين قسمتها تنظيم اين مجموعه براى چاپ حذف گرديده است.
مطالب اين مجموعه مى تواند مورد استفاده عموم به ويژه وعاظ و مبلغين مذهبى، دبيران و آموزگاران دينى و مردمى و مربيان تربيتى و دانشجويان و دانش پژوهان دينى ء معارف اسلامى قرار گيرد.

لذا اينجاست كه حريص نسبت به كسانى كه آنها را سد راه خود براى رسيدن به آرزوهايش تصور مى كند اقدامات ايذائى، اهانت بار و تحقيرآميز مرتكب مى شود.

انگيزه غضب هم كه احتياج به توضيح ندارد زيراالغضب مفتاح كل شر (۴۱۸) عصبانيت كليد هر شرى است، از جمله اين آثار شر ايذاء و اهانت و تحقير ديگران است. سوء خلق نيز از آنجا كه موجب مى شود كسى كه دچار فساد اخلاق است نتواند رعايت حقوق اجتماعى ديگران را بنمايد از اين جهت نسبت به آنها ممكن است اهانت و تحقير و ايذاء روا دارد.

عامل آخرى كه ذكر كرديم تكبر است. شخص متكبر كه خود را در قياس با ديگران برتر از آنها مى داند بديهى است كه از سايرين توقعات نابجائى دارد و وقتى با بى تفاوتى مردم نسبت به خواسته هاى درونى خودش مواجه مى شود خودش مى بيند كه نسبت به آنها ايذاء و اهانت و تحقير روا دارد.

چيزى كه مسلم است حرمت اين نوع افعال است. يعنى از نظر دين مقدس اسلام هيچكس حق تحقير و اهانت و ايذاء و آزار كسى را ندارد مگر در مواردى كه شرع آن را تجويز كرده باشد مثل موارد امر به معروف و نهى از منكر.

خداوند در سوره احزاب مى فرمايد:و الذين يوذون المومنين و المومنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا (۴۱۹) و كسانى كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كارى كه انجام نداده اند آزار دهند پس به تحقيق بهتان و گناه آشكارى شده اند.

در اين موارد روايات زيادى موجود است كه بعضى از آنها را در اينجا بيان مى كنيم. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:من آذى مومنا فقد آذانى فقط آدى الله ومن آذى الله فهو ملعون فى التورات و الانجيل و الزبور و الفرقان (۴۲۰) كسى كه مومنى را اذيت كند محققا مرا اذيت كرده و آن كس كه مرا اذيت كند خداوند را آزار داده و كسى كه خداوند را آزار دهد (يعنى خدا را از خودش برنجاند و ناراحت كند) يقينا در تورات و انجيل و زبور و قرآن مورد لعنت است. (در كتاب جامع الاخبار باب ۷ فصل چهارم، بعد از عبارت من آذى الله اين عبارت را بيان كرده كهفعليه الله و الملئكه و الناس اجمعين و از همان حضرت داود شده:المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه (۴۲۱) مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند.

و نيز فرموده استلا يحل للمسلم ان يشير الى اخيه بنظره توذيه (۴۲۲) جايز و حلال نيست براى مسلمان كه به برادر (مومن) خود به شكلى آزاردهنده اشاره كند كه موجب ناراحتى او شود.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: قال الله عزوجللياذن بحرب منى من آذى عبدى المومن (۴۲۳) خداوند فرموده است كسى كه بنده مومن مرا اذيت كند به جنگ من آمده است.

ضد خاص ايذاء و تحقير

ضد خاص ايذاء و تحقير مومن، اكرام كردن و خدمت به مومن است. كه در اين زمينه روايات زيادى وجود دارد. از جمله پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده اند:من زحزح من طريق المسلمين شيئا يوذيهم كتب الله له به حسنه و اوجب به بها الجنه (۴۲۴) كسى كه از راه (جاده عمومى) مردم مسلمان چيزى را كه مانع است و موجب آزار آنهاست بردارد خداوند براى او بخاطر اين كار نيكش ثواب مى نويسد و به اين واسطه او را به بهشت مى برد. و نيز فرموده اند:من اكرم اخاه المسلم بلكمه و يلطفه بها و فرج عنه عند كربته لم يزل فى ظل الله الممدود، عليه الرحمه ماكان فى ذلك (۴۲۵) كسى كه برادر مسلمان خود را به وسيله (اداء) كلمه اى اكرام كند و مورد لطف قرار دهد و در وقت گرفتارى گره كار او را بگشايد هميشه در سايه گسترده خدا خواهد بود. رحمت الهى بر اوست مادامى كه در سايه خداست.

از همان حضرت وارد شده:ايما مسلم خدم قوما من المسلمين الا اعطاه الله مثل عددهم خداما فى الجنه (۴۲۶) هر مسلمانى كه به گروهى از مسلمين خدمت كند خداوند براى او در بهشت به تعداد كسانى كه به آنها خدمت كرده خدمتكار مقرر مى فرمايد. و نيز فرموده اند:من اتاه اخوه المومن فاكره فانما اكرم الله عزوجل (۴۲۷) كسى كه برادر مومنش نزد او آيد و او را اكرام كند به درستى خداوند را اكرام كرده است. امام صادقعليه‌السلام در اين زمينه مى فرمايد:قال الله سبحانه ليامن غضبى من اكرم عبدى المومن (۴۲۸) خداوند سبحان فرموده است هر كس بنده مومن مرا اكرام كند از غضب من قطعا در امان است. پس معلوم شد كه اكرام مومنين تا چه اندازه با ارزش و تحقير، سرزنش و ايذاء آنها تا چه حد زشت است. البته بايد توجه داشت اصل بر اين است كه مردم مومن هستند. (يعنى ما حق نداريم به هر كس مى رسيم به اين عنوان كه از كجا معلوم مومن باشد از اكرام او خوددارى كنيم يا ايذاء و اهانت و تحقير او را جايز بشمريم) چه بسا بعضى از افراد كه ما احيانا آنها را سبك مى شماريم از اولياء خدا باشند. البته در روايات نسبت به احترام به بعضى از اقشار مردم تاكيد شده، مثل علماء و متقين و افراد كهنسال و كسانى كه معمولا مورد احترام بوده اند، و نيز ذريه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، در مورد همه اينها در روايات تاءكيد شده است كه بايد مورد احترام بيشترى قرار بگيرند.

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:من عرف فضل كبير لسنه فوقره آمنه الله من فزع يوم القيامه (۴۲۹) كسى كه رعايت احترام بزرگى را از جهت سنش بنمايد و او را موقر و محترم بشمارد خداوند او را نزد روز قيامت در امان خواهد داشت. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:ان من اجلال الله الشيخ الكبير (۴۳۰) بدرستى رعايت احترام بزرگسالان بخشى از بزرگ داشت خداوند است. و نيز آن حضرتعليه‌السلام فرمود:ليس منا من لم يوقر كبير نا و يرحم صغيرنا (۴۳۱) از ما نيست كسى كه محترم نشمارد پيران ما را و رحم نكند بر خردسالان ما و نيز در روايت است كهو قروا كباركم و ارحموا صغاركم (۴۳۲) محترم بداريند بزرگسالانتان را و ترحم كنيد بر خردسالانتان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده استاذا اتاكم كريم القوم فاكرموه (۴۳۳) هر گاه بزرگ قومى بر شما وارد شد او را اكرام كنيد و از همان حضرت نقل شده است:حقت شفاعتى لمن اعان ذريتى بيده و لسانه و ماله (۴۳۴) هر كس ذريه مرا با دست و زبان و مالش كمك كند مستحق شفاعت من است.

پس با اين مقدمه روشن شد كه ضرر رساندن به مومنين نيز نوعى ايذاء است. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:خصلتان ليس فوقها شيئى من الشر الشرك بالله تعالى و الضرر بعبادالله (۴۳۵) دو خصلت است كه مافوق آن دو هيچ شرى وجود ندارد، يكى شك به خداى تعالى و ديگرى ضرر رساندن به بندگان خداوند.

ضد خاص اضرار و ضرر رساندن به افراد مومن رسانيدن نفع به آنهاست كه اين كار مورد ستايش قرار گرفته است:سئل من احب الناس الى الله قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ انفع الناس للناس (۴۳۶) از حضرت نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ سوال شد كه چه كسى محبوترين افراد نزد خداوند است؟ آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ پاسخ فرمودند كسى كه خير و نفع او براى مردم بيشتر از ديگران باشد. و نيز آنحضرت فرموده اند:خصلتان من الخير ليس فوقها شيئى من البر الايمان بالله و النفع لعباد الله (۴۳۷) دو صفت نيك است كه بالاتر از آن دو صفت، صفت نيك ديگرى نيست يكى ايمان به خداوند و ديگرى رساندن نفع به بندگان خدا.

ظلم

ظلم يك معنى اصطلاحى دارد كه در مقابل لفظ عدالت قرار گرفته و آن عبارت است از عدول و تعدى از حد وسط در هر چيزى به تعبير ديگر ظلم به معناى اعم را وضع الشيئى فى غير محله معنا كرده اند.

اما لفظ ظلم كه در بين عموم مردم استعمال مى شود مترادف با ضرر رساندن و اذيت كردن است. پس بنابراين در عرف مردم كارهايى از قبيل قتل، ضرب، شتم، فحش، غيبت، گرفتن اموال مردم به زور، خيانت در امانت، غصب، سرقت و غير اينها كه در آكولاد ايذاء و آزار جاى مى گيرد ظلم محسوب مى شود. لفظ ظلم با اين معناى عرفى، ظلم به معنى اخص است. ما در اينجا در مورد ظلم به معنى اعم بحث نمى كنيم. بلكه در مورد ظلم به معنى اخص مطالبى بيان مى داريم.

ظلم صفتى است بسيار زشت كه از لغوهاى فعلى خارجى شمرده شده است (كه البته بنابر تعريفى كه از ظلم به معنى اخص شد اينجا لغو قولى را هم شامل شده است.) در مذمت و پليدى ظلم همين بس كه حضرت لقمانعليه‌السلام در نصايح خود به فرزندش شرك را كه اكبر الكبائر است به وسيله توصيف آن به ظلم مورد تقبيح قرار داده است.و اذ قال لقمان لابنه و هم يعظه يا بنى لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم (۴۳۸) شرك ظلم بزرگى است و نيز خداوند مى فرمايدانما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الارض بغير الحق اولئك لهم عذاب اليم (۴۳۹) ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند و در زمين به ناحق ظلم روا مى دارند براى آنها عذاب دردناكى است.

در سوره مباركه ابراهيم مى خوانيمو لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون (۴۴۰) و خدا را غافل از آنچه ستمكاران انجام مى دهند مپندار. و نيز در آيه شريفه دارد كهو سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون (۴۴۱) و به زودى آنها كه ستم كردند مى دانند كه بازگشتشان به كجاست.

در زمينه ظلم رواياتى موجود است از جمله:

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:جور ساعه فى حكم اشد و اعظم عند الله من معاصى تسعين سنه (۴۴۲) يك ساعت ظلم كردن در يك حكم (از نظر عقوبت و گناه) در نظر خداوند از معاصى و گناهان نود سال بزرگتر و شديدتر است.

و نيز فرموده اند:اتقوا الظلم فانه ظلمات يوم القيامه (۴۴۳) از ظلم بپرهيزيد كه ظلم تاريكى روز قيامت است.

قال على بن الحسينعليه‌السلام لابنه ابى جعفر عليه‌السلام حين حضرتع الوفاء يا بنى اياك و ظلم من لا يجد عليك ناصرا الا الله (۴۴۴) امام سجادعليه‌السلام در حين احتضار به امام محمد باقرعليه‌السلام فرمودند بترس از ظلم به كسى كه جز خدا ناصر ديگرى ندارد.

خوددارى از كمك به مومنين

سستى و بى تفاوتى به امور مسلمين نوعى لغو است. علت اينكه ترك فعل را هم فعل مى ناميم اين است كه هر چه بر آن عقاب يا ثواب مترتب باشد و به آن مذمت يا مدح تعلق بگيرد كار يا فعل محسوب مى شود. از طرفى بر ترك كمك به مسلمين عقاب مترتب است و مذمت به آن تعلق مى گيرد. و اما اينكه ترك كمك را از لغوهاى فعلى خارجى قرار داريم جهتش اين است كه اعانت به مسلمين فعل خارجى است پس ترك اعانت هم ترك فعل خارجى يعنى لغو فعلى خارجى است. بنابراين اگر كسى بتواند هر نوع خدمت واجبى را به برادر دينى خود ارائه كنند اگر از آن خدمت دريغ نمايد دچار لغو شده است. حال اين كمك مالى باشد، يا غير مالى، بدنى باشد يا غيره، مادى باشد يا معنوى فرقى نمى كند. بلكه ملاك وجوب كمك است، در زمينه لزوم كمك به مسلمين و زشتى ترك كمك رسانى به همنوعان مسلمان روايات زيادى وجود دارد. از قول امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه حضرت فرموده:ايما رجل شيعتنا اتاه رجل من اخوانه فاستعان فى حاجه فلم يعنه و هو يقدر الا ابتلاه الله تعالى بان يقضى حوائج عده من اعدائنا يعذبه الله عليها يوم القيامه (۴۴۵) هر كدام از شيعيان ما كه فردى از مومنين از او طلب كمك كند و با اينكه قادر به يارى او باشد او را يارى ندهد، خداوند تعالى او را به اقتضاء حوائجح عده اى از دشمنان ما مبتلا مى كند و به اين واسطهه در روز قيامت او را عذاب مى نمايد. همانطور كه روشن است در روايت قيدو هو يقدر آمده است پس هر كس توان كمك كردن به ديگرى را ندارد يا گرفتارى آن شخص طورى است كه حل آن از دست او بر نمى آيد اينجا ديگر مسئوليتى نخواهد داشت:

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:ايما مومن منع مومنا شيئا مما يحتاج اليه و هو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله عزوجل يوم القيامه مسودا وجهه مرزقه عيناه مغلوله يده الى عنقه و يقال له هذا الخائن الذى خان الله و رسوله ثم يومر به الى النار (۴۴۶) هر يك از مومنان كه از ديگرى چيزى كه او به آن احتياج دارد را دريغ مى كند در حالى كه قدرت رفع احتياج او را دارد (چه خودش قدرت داشته باشد چه بواسطه مراجعه به ديگرى بتواند) خداوند عزوجل در روز قيامت او را در حاليكه رويش سياه و چشمانش نابينا و دستهايش به گردنش بسته است وامى دارد و به او گفت مى شود كه اين خائنى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده است، سپس دستور مى رسد كه او را به آتش افكنند. توجه به عبارتو من عند غيره لازم است با لحاظ اين عبارت معلوم مى شود هر كس كه افرادى را مى شناسد كه آنها توانايى كمك به مومنى را دارند و او نزد آن شخص توانا، وجهه اى دارد و بالاخره حرف او نزد او تاثير دارد بايد از او بخواهد كه در رفع گرفتارى اين شخص بكوشد و الاقاصر و بلكه مقصر است. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:من كانت له دار فاحتاج مومن الى سكناها فمنعه اياها قال الله تعالى يا ملئكتى ابخل عبدى على عبدى بسكنى الدنيا و عزتى و جلالى لا يسكن جناتى ابدا (۴۴۷) هر كسى داراى منزلى باشد و مومنى به سكونت در منزل او احتياج پيدا كرد و از اسكان آن مومن در منزلش خوددارى كند خداوند خطاب به ملائكه اش مى فرمايد: اى ملائكه، اين بنده من بر بنده ديگرم در مورد سكونت دنيا بخل ورزيد، به عزت و جلالم قسم كه او هرگز بهشت من سكنى نخواهد گزيد. اتفاقا اين روايت در زمان ما بايد مورد توجه قرار گيرد چون فعلا مسكن غائله بزرگى در كشور ما مى باشد.

امام هشتم حضرت ابوالحسن على ابن موسى الرضاعليه‌السلام مى فرمايد:من قصد اليه رجل من اخوانه مستجيرا به فى بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولايه الله عزوجل (۴۴۸) اگر يك برادر دينى به سوى هم كيش خودش مراجعه و تقاضاى كمكى داشته باشد و او قادر به كمك باشد و خوددارى كند ولايت پروردگار از او قطع مى شود.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم ومن سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم (۴۴۹) هر كس روزگار خود را بگذراند در حالى كه اهتمام به امر و مسلمين (و كوشش در رفع گرفتارى هاى آنها و رتق و فتق امور آنها) ندارد او مسلمان نيست و كسى كه صداى شخصى را كه فرياد مى زند اى مسلمانان (به فرياد من برسيد كه مظلوم واقع شدم) بشنود پس به او جواب ندهد مسلمان نيست (جواب ندهد يارى نرساند) به همين اندازه كه ترك كمك به مسلمين ناپسند است بر آوردن حوائج آنها ارزشمند و نيكو مى باشد. لذا نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:من قضى لاخيه المومن حاجه فكانما عبدالله دهره (۴۵۰) كسى كه حاجتى از برادر دينى اش (برادر مومنش) را بر آورده كند مثل اين است كه تمام عمرش را عبادت خدا كرده است. همان حضرت فرموده اند:من مشى فى حاجه اخيه ساعه من ليل او نهار قضاها او لم يقضها كان خيرا له من اعتكاف شهرين (۴۵۱) كسى كه حركت كند در برآورده كردن حاجت برادر (برادر دينى اش) ساعتى از شب يا روز را چه آن حاجت را بتواند بر آورده كند چه نتواند براى او (خير اين حركت در رفع مشكل و گرفتارى برادر دينى اش) بيشتر است از اينكه دو ماه معتكف باشد (اعتكاف نوعى عبارت خاص است كه با بيتوته در مسجد انجام مى گيرد و احكام مخصوص به خود را دارد كه در اين مباحث جاى تفصيل آن نيست) در اين خصوص روايات بسيارى وارد است و ما مجال بيان همه آنها را نداريم فقط به ذكر چند روايت كه بيان كرديم بسنده مى كنيم.

از طرفى قدر مسلم آن است كه مسلمين و مومنين بايد در رفع حاجات يكديگر بكوشند و هميارى، همكارى و غمخوارى نسبت به يكديگر را ترك ننمايند. متاسفانه كم و بيش ديده مى شود نه تنها يارى به يكديگر ترك شده بلكه بعضى از افراد در صدد اين هستند كه براى ديگران ايجاد مزاحمت كنند و از اين عجيب تر اينكه ايجاد اشكال در كار ديگران را نوعى هنرمندى و قدرت براى خودشان بحساب مى آورند. راه را بر ديگران گرفتن، مانع كسب و كار ديگران شدن، مردم را به استهزاء گرفتن، شايعه پراكنى، قيافه گرفتن براى ديگران، ترساندن آنها، قدرت نمائى كردن و امثال اين نوع اعمال را موجب افتخار خود مى دانند و اينكه كسى از آنها بترسد يا در دل ديگران ايجاد دلهره و هراس مى كنند موجب شوق و شادى آنها مى شود. اين حالات مثل اينكه كسى خبر دروغ به ديگرى بدهد، او را تهديد كند، يا با اخم كردن، ترشروئى كردن، يا كشيدن اسلحه سرد يا گرم بر روى او، يا حمله ور شدن به او و غيره موجب ترساندن او شود، همه حالات لغو است كه در مقابل اعانت به مسلمين قرار دارد. اينگونه افراد نه تنها بارى از كوله بار غم و اندوه و گرفتارى مردم كم نمى نمايند، بلكه غم و دردى بر ناراحتى هاى آنها مى افزايند. در روايات وارده شده:من نظز الى مومن نظره ليخيفه بها اخافه الله تعالى يوم لاظل ظله (۴۵۲) پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده است هر كس به قصد آزار به گونه اى به ديگران نگاه كند كه او را بترساند خداوند در روز قيامت او را خواهد ترسانيد. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:من روع مومنا بسلطان ليصيبه منه مكروه فلم يصبه فهو فى النار فان اصابه فهو مع فرعون و آل فرعون فى النار (۴۵۳) كسى كه مومنى را (با جاسوسى خود و نحو اينها) به سلطانى معرفى كند تا اينكه آن سلطان او را مورد آزار (بهر نحو) قرار دهد (و حتى اگر) آن سلطان او را آزار ندهد كسى كه اين عمل را مرتكب شده در آتش است و اما اگر كسى چنين كارى را انجام داد و اتفاقا از ناحيه سلطان هم آزارى به آن شخص رسيد اين فرد (سخن چين) با فرعون و آن فرعون (همراه او) در آتش است.