راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)0%

راه خود سازی (چهل مجلس) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده: جواد حبيبى تبار
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 17962
دانلود: 4057

راه خود سازی (چهل مجلس)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17962 / دانلود: 4057
اندازه اندازه اندازه
راه خود سازی (چهل مجلس)

راه خود سازی (چهل مجلس)

نویسنده:
فارسی

مجموعه اى كه پيش رو داريد سلسله سخنرانيهايى است كه در زمينه تزكيه نفس و خود سازى در سال 1362 در بين پرسنل محترم شهربانى استان مركزى ايراد شده و هم اينكه به همت فرزندان عزيزم جمع آورى و تدوين گشته و به درخواست بعضى دوستان و به اميد آنكه براى جامعه مفيد باشد چاپ و منتشر مى گردد.
مباحث مطروحه در اين مجموعه شرحى پيرامون سه آيه اول از سوره مباركه مؤ منون با گرايش به مباحث اخلاقى است. تذكر اين نكته لازم است كه چون مطالب مورد بحث به صورت سخنرانى بوده، طبعا در زمان ايراد هر سخنرانى مسائل متناسب با حوادث روز و مطالب حاشيه اى در آن وجود داشته و در ابتداى هر بحث خطبه و در انتهاى آن ذكر توسل و دعا بوده است كه اين قسمتها تنظيم اين مجموعه براى چاپ حذف گرديده است.
مطالب اين مجموعه مى تواند مورد استفاده عموم به ويژه وعاظ و مبلغين مذهبى، دبيران و آموزگاران دينى و مردمى و مربيان تربيتى و دانشجويان و دانش پژوهان دينى ء معارف اسلامى قرار گيرد.

د. كثرت دوست و يار:

مادامى كه كسى داراى اموال و دارايى بسيار باشد دوست و يار او نيز به همان نسبت اضافه مى شود. افراد زيادى اطراف او را مى گيرند و به او احترام مى گذارند و به او اظهار اخلاص و دوستى مى كنند و به او امداد و كمك مى نمايند. گر چه قول شاعر:

معيار دوستان دغل روز حاجت است

قرضى براى تجربه از دوستان طلب

و يا به قول سعدى:

اين دغل دوستان كه مى بينى

مگسانند گرد شيرينى

و: حصول وقار و كرامت:

كسى كه داراى مال و اموال باشد مى تواند در ميان مردم به طور موقر و سنگين، محترمانه با كرامت و بزرگوارى زندگى كند و اين نيز از فوائد دنيوى مال است.

اما فوائد دينى مال عبارتند از:

الف: انفاق بر خود در عبادات:

ثروتمند مى تواند به وسيله مالش بر خودش جهت عبادت انفاق كند. مثلا حج برود، جهاد مالى كند، زيارت مستحبى برود، و امثال آنها.

ب: انفاق بر ديگران:

ثروتمند و دارنده مال مى تواند به ديگران هم انفاق كند مثل اينكه گرسنه اى

را سير نمايد يا برهنه اى را بپوشاند، براى كسى مسكن تهيه كند، مخارج ازدواج جوانان را فراهم سازد، مدرسه سازى كند، صدقه بدهد و امثال اينها.

راه خلاصى از غوائل مال

حال اين سؤ ال مطرح مى شود چه كنيم كه از غوائل مال دنيوى و اخروى مال در امان باشيم.

اينجاست كه در جواب بايد گفت سه عامل در دورى از غوائل مال موثر است:

۱ - شناخت مقصود از مال و خلقت آن و علت نياز به مال كه باعث مى شود علاقه قلبى به مال پيدا نشود.

۲ - مراعات در جهت در آمد و كسب مال كه از راه حرام نباشد كه باعث مى شود تكاثر در اموال پيدا نشود.

۳ - مراعات در جهت خرج و مصرف صحيح و بمورد و انجام كليه واجبات مالى كه باعث مى شود فاصله طبقاتى در اجتماع كمتر شود.

با رعايت سه موضوع ياد شده و عمل به آنها يعنى توجه به اينكه مال چيست چرا خداوند آن را خلق كرده؟ چرا در اختيار من قرار داده؟ من در مقابل اين نعمت چه وظيفه اى دارم؟ و مراعات در دخل و خرج آن انسان از غوائل دنيوى و اخروى مال دور مى شود.

ما همانطور كه در بحث لغوهاى فعلى بنا داشتيم ضد خاص هر يك از لغوها را بيان كنيم و به تشريح آن بپردازيم اينجا نيز بنا داريم به ضد خاص حب دنيا و حب مال بپردازيم. ضد خاص حب دنيا و حب مال كه از شعب حب دنيا است زهد مى باشد. ما واژه زهد را بسيار شنيده ايم و به افراد زيادى هم شايد زاهد گفته ايم اما بايد ديد زهد چيست و زاهد كيست؟

اينجا ما ابتدا تعريفى كه علماء اخلاق در اين زمينه دارند را بيان مى كنيم.

تعريف زهد

 زهد عبارت است از عدم راه بسوى دنيا قلبا و ترك آن با جوارح مگر به قدر ضرورت بدن و نيز دروى از متاع دنيا كه متاع دنيا مى تواند شامل اموال و منصبها و مانند آن باشد.

ما قبلا در بحث حب دنيا گفتيم انسان دو نوع رابطه و علاقه مى تواند به دنيا داشته باشد يكى علاقه قلبى و ديگرى علاقه بدنى. آنجا مشروحا بيان داشتيم اين علاقه قلبى به دنيا كه مذموم است والا علاقه بدنى به دنيا اقدام به اصلاح امور دنيوى باشد، هيچ مذمتى ندارد. زهد يكى از درجات عالى معنويت است كه كسى كه مى خواهد بدان مرتبه نائل شود بايد براى تحصيل رضاى خداى از بعضى از لذات مشروع هم تا حدى دست بكشد. اينجاست كه موضوع با مسئله رياضت دنيوى مثل كسى كه مى خواهد مرتاز شود تفاوت پيدا مى كند. يك مرتاز با اينكه از نظر قانون و شرع حق استفاده از نعم دنيوى را دارد، مع الوصف خودش براى رسيدن به آن وصف مرتازى رياضت مى كشد، پس بين مسئله زاهد و مرتاز تفاوت وجود دارد. يك مرتاز مى تواند بدون داشتن هدف الهى و معنوى مرتاز باشد و رياضتهاى فراوان را هم متحمل شود، اما يك زاهد ابدا چنين نيست و تنها با وجود هدف الهى است كه لفظ زاهد بر كسى صدق مى كند. يك مرتاز در راه رياضت خود ممكن است اعمال خلاف شرع هم انجام دهد، مثل تحمل مشقتهايى كه تحمل آن جايز نيست كه اينها چنين سختيهايى را نيز به بدن خود هموار مى كنند. يك رياضت كش به اين معنى، گاهى سه شبانه روز يا بيشتر بدن خود را بطور وارونه به درختى آويزان مى كند، خوب از نظر شرع اسلام آيا بر اين شخص نماز واجب نبوده است، آيا انجام اين عمل و ترك نماز، خلاف شرع نيست. پس مى بينيم رياضتهاى اين چنينى ممكن است باعث انجام بعضى اعمال شود كه حرام است يا باعث ترك بعضى از اعمال شود كه انجام آن واجب و ترك آن نيز حرام است. اما زهد با توجه به هدف و مبدا معنى پيدا مى كند به قول سعدى مى گويد:

يا رب دل پاك و جان آگاهم ده

آه شب و ناله سحرگاهم ده

در راه خود اول زخودم بيخود كن

بيخود چو شدم زخود خود راهم ده

زاهد واقعى كسى است كه ديوانه معبود خود و عاشق الله باشد و در راه او خودى را نشناسد. يك زاهد واقعى بر خلاف يك راهب يا راهبه (رهبانيت در مسيحيت معمول است) هيچگاه جهاد فى سبيل الله دور نمى ماند و لذاست كه ما حضرت علىعليه‌السلام و ياران مخلص او را با لقب زاهدان شب و شيران روز مى شناسيم كه به حق نيز اين چنين هستند، بنابراين زهد با جهاد كاملا سازگار است. زهد به معنى سر فرو بردن در زنخدان و بى حركت بودن نيست و به معنى عبادت تنها هم نيست. نمونه بارز زاهد واقعى امير مومنان علىعليه‌السلام است. ما مى بينيم به حسنينعليه‌السلام خبر مى دهند كه پدرتان در نخلستان از حال رفته وقتى حسنينعليه‌السلام به آنجا مى روند مى بينند پدرشان از فرط عبادت و خضوع و خشوع در مقابل خداوند به حالت اغما و بى هوشى دچار شده در حالى كه پيشواى مومنين و حاكم مطلق مسلمين است، در همان حال براى به دست آوردن دل كودكان يتيم و خنداندن آنها با كودكان هم بازى مى شود و نيز همين علىعليه‌السلام است كه در ميدان نبرد مثل شمشير مى زند و در حالى كه بدن او مانند آبكش سوراخ سوراخ شده مع الوصف اذن نشستن و از پا افتادن به خود نمى دهد. شجاعت و دلاورى و جوانمردى در كنار عبادت و بندگى اين زهد واقعى است و لذا نثار جان در راه خدا انتهاى درجات زهد است و چه خوش گفته است شاعر:

آن كس كه توراشناخت جانرا چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى

ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

اما زهد داراى مراتب و درجاتى است كه ما سعى مى كنيم آنها را به اختصار بيان كنيم.

درجات زهد

زاهد و زهد مراتب و درجاتى دارند كه ما با استفاده از بيان علماء بزرگ اخلاق به آن اشاره مى كنيم.

الف: درجات افراد زاهد

۱ - زهد مطلق:

زاهد در اين درجه كسى است كه از هر چه غير از خدا باشد اعراض و فقط رو به سوى خدا مى كند كه او را زاهد مى گويند. توضيحا بايد گفت زاهد واقعى و زاهد مطلق آن زاهدى است كه به آنچه غير از خداست نپردازد و فكر غير خدايى در ذهن او راه نيابد و هر چه مى بيند و مى شنود و مى گويد خدا باشد و بس. فانى در معبودش باشد. اين زاهد مطلق و زهد واقعى است كه خدا را براى خدا مى خواهد.

۲ - دورى از دنيا و عدول از آن به سوى خدا و معبود:

اين رتبه دوم زاهد است كه اعراض و دورى او از ما سوى الله نيست، بلكه از دنيا است. از دنيا چشم مى پوشد و به معبود رو مى كند. البته وقتى مى گوييم از دنيا چشم مى پوشد منظورمان اين است كه از همه آنچه در دنيا است چشم بپوشد و هيچگونه علاقه قلبى به دنيا و ما فيها نداشته باشد. فقط خدا را بنگرد و به كل دنيا پشت كند ولى گوشه چشمى هم به اجر و پاداش اخروى داشته باشد.

۳ - دورى از دنيا و عدول به سوى آخرت:

رتبه سوم زهد اين رتبه است كه كسى از دنيا و موجودات آن چشم بپوشد و علاقه اى به آنها نورزد، اما رو به آخرت كند. يعنى توجه او صرفا به معبود نباشد بلكه توجه او به آخرت و دنياى ديگر و لذات آن دنيا باشد. يعنى به دنيا پشت مى كند و به آخرت اقبال نمايد كه اين رتبه سوم زهد است.

۴ - دورى از دنيا و عدول به آخرت از ترس عذاب الهى و يا طمع به بهشت:

آخرين مرتبه از مراتب زهد اين مرتبه است كه انسان چشم از دنيا بپوشد و طمعى به دنيا نداشته باشد و علاقه به دنيا را از بين ببرد، اما به طمع آنكه خداوند در قبال آن به او بهشت عنايت كند يا از خوف اينكه خداوند او را در دوزخ بياندازد. اين نوع رابطه با خدا پايين ترين مرتبه زهد است و لذاست كه مى بينيم حضرت علىعليه‌السلام در مناجاتش مى فرمايد: خداوندا من تو را مى ستايم اما نه بهر طمع به بهشت تو و معصيت تو را انجام نمى دهم اما نه از بهر دورى از دوزخ، بلكه به خاطر حالت مذكور دورى و ترك دنيا موجود است. اما در هر يك از اين چهار حالت كه ذكر شد اين انگيزه زاهد است كه درجات را تغيير مى دهد. پس بايد توجه داشت كه زاهد نمى تواند اقبال به دنيا داشته باشد چون ترك دنيا وجه مشترك تمام مراتب زهد است. يعنى زاهد نمى تواند به بعض از دنيا اقبال و به بعض ديگر ادبار كند چون در اين صورت او ديگر زاهد نيست، نكته ديگرى كه بايد متذكر شوم اين است كه تارك دنيا با تفاضيل كه گفته شد به شرطى زاهد است كه بتواند به دنيا متمايل شود و او به اين جهت كه دنيا را پست، دانى، حقير و بى ارزش مى داند آن را ترك كند و اين قاعده در هر چهار درجه زاهدين جارى است و استثناء نمى پذيرد. پس مشخص شد اگر كسى به خاطر عدم مردم به زاهد و عابد بودن، اين طريقه را پيشه خود كند قطعا هم از زهد و هم از عبادت بهره اى نبرده است.

اينجا دو تقسيم بندى ديگر نيز وجود دارد كه به اعتبار خود زهد است. يكى در رابطه با دنيا و ديگرى به اعتبار متروكات.

تقسيم بندى زهد بنا به اعتبار ديگر

ب: به اعتبار ترك دنيا نيز خود زهد تقسيماتى دارد:

۱ - زهد در دنيا همراه علاقه به دنيا:

يعنى زاهد ضمن اينكه به دنيا پشت مى كند، علاقه به سوى آن دارد ولى نفس خود را كنترل مى كند و با مجاهدت و مشقت پيگير، از دنيا دورى مى كند و علاقه خود را تحت الشعاع قرار مى دهد كه به اين نوع از دسترسى به زهد تزهد مى گويند.

۲ - زهد در دنيا بدون علاقه به دنيا:

به اين ترتيب كه زاهد اصولا براى دنيا ارزشى قائل نيست تا ميلى به سوى آن داشته باشد. او دنيا را حقير و كوچك مى شمرد و آن را پست مى داند، از طرفى طمع به لذات اخروى دارد و زهد پيشه مى كند كه اين نوع زهد پيشه كردن براى او مشقتى ندارد.

۳ - زهد در دنيا با شوق و ذوق و علاقه:

اين نوع افراد زمانى كه در حال ترك دنيا هستند، گويى هيچ اتفاقى نيفتاده، يعنى اصولا ترك دنيا و پشت كردن به آن براى او حادثه اى محسوب نمى شود، زيرا اصولا دنيا را پوچ و هيچ مى دانند (البته نه به معنى سوفسطائى و ايده آليسم) و اين هيچى و پوچى در مقابل پروردگار جهان كه خالق اوست اعتبار پيدا مى كند و به دليل فانى شدن اين عبد در خالق است. او به خاطر عشق و علاقه به پروردگار و شوق وصال، آنقدر از خود بى خود مى شود كه خود را نيز نمى بيند چه رسد به اطراف خود و مشهور است كهحب الشى ء يعمى و يصم و بغض الشيى ء يعمى و يصم دوستى و دشمنى با چيزى انسان را كر و كور مى كند. آرى اين گونه زاهدان به خاطر حب به خدا كر و كورند و جز خدا و خالق را نمى بينند و به همين جهت است كه به سرزنش ديگران يا مدح آنان توجه ندارند. اينگونه رابطه با خدا را بر اساس عرفان مى توان توجيه كرد و اين نوع زاهد واقعا عارف است.

درجات زهد در رابطه با مرغوب

ج: زهد به اعتبار يا متروك (بنا به اعتبار چيزهايى كه در آن ترك مى شود) نيز درجاتى دارد كه در اينجا به آنها اشاره مى كنيم:

۱ - ترك محرمات كه همان زهد در حرام است. دورى از محرمات كه خود بخشى از لذائذ دنيوى هستند نوعى ترك دنيا است و به اين نوع زهد، زهد فرضى مى گويند.

۲ - ترك چيزهايى كه حيلت يا حرمت آنها بر او مشتبه مى شود نه تنها ترك محرمات بلكه دورى از چيزهايى كه حيلت آنها بر او مشخص نيست و نيز در طهارت و نجاست، پرهيز از چيزهايى كه طهارت آنها بر او معلوم نيست كه نام اين زهد را زهد سلامت مى گذارند.

۳ - زهد از زائد بر قدر حاجت حتى در حلال، يعنى زاهد به بيش از حد حاجت دست نمى بازد و لو آنكه براى او حلال باشد كه نام اين نوع زهد را زهد عقل مى گذارند.

۴ - ترك جميع آنچه نفس انسانى از آن تلذذ و تمتع مى جويد، حتى در قدر ضرورت آن از شهوت گرفته تا غضب، از كبر گرفته تا رياست و از مال و جاه گرفته تا غير اينها هم نوعى از زهد است. لازم به ذكر است زمانى اين زهد مطلوب و محسن است كه در زمينه دورى از شهوات افراط نشود يعنى به محروميت مطلق منجر نشود.

۵ - ترك جميع ما سوى الله حتى در بدن و نفس خودش و توجه كامل به سوى خداوند جل اسمه كه اين بالاترين درجه زهد و زاهد و عالى ترين رتبه در متروك و مرغوب آن است و لازم است به عرض برسانم التفات داشتن به بعض ما سوى الله مثل اشتغال به ضرورياتى چون خوردن، پوشيدن، با مردم و در ميان آنها بودن و مكالمه با آنها با اين رتبه از زهد منافاتى ندارد، چه آنكه زاهد عارف همين اقدامات را نيز براى تحصيل رضاى خدا انجام مى دهد.

زهد از ديدگاه قرآن و احاديث

خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:فخرج على قومه فى زينته قال الذين يريدون الحيوه الدنيا يا ليت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظ عظيم و قال الذين اوتوا العلم ويلكم ثواب الله خير لمن امن و عمل صالحا و لايلقيها الاالصابرون (۸۹) يعنى قارون در ميان قوم خود در حالتى كه زينب آلاتش همراهش بود ظاهر شد آن كسانى كه طالب حيات دنيوى بودند، گفتند اى كاش ما هم مثل او مالك آنچه به قارون داده شده است بوديم. به درستى كه او صاحب بهره بزرگ و عظيمى است. اما آن دسته كه به آنها دانش عطا شده بود گفتند واى بر شما مردمان باد (مگر نمى دانيد كه) ثواب خدا (تحصيل رضاى او) بهتر است براى كسانى كه ايمان آورده اند و عمل نيكو انجام مى دهد و البته به غير از صابران اين رتبه به كسى داده نمى شود. پس ما مى بينيم قرآن كسانى كه به مال دنيا و زينت و زيور آن توجه ندارند تمجيد مى كند و آنها را صاحبان خرد، عقل، علم، دانش و نيز از صابران و شكيبايان معرفى مى نمايد و اين خود تمديح از زهد است، زيرا در واقع همان نداشتن علاقه به مال و دنياست و نيز در اين زمينه خداوند مى فرمايد:من كان يريد حرث الاخره نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نوته منها و ما له فى الاخره من نصيب (۹۰) يعنى كسى كه زراعت آخرت را بخواهد به او بركت مى دهيم و در اين زراعت مى افزاييم و آن كسى كه توشه و زراعت دنيا را انتخاب كند نيز، به او مقدارى از آن توشه دنيوى عطا مى كنيم ليكن براى سهم و نصيبى در آخرت نيست. ما مى بينيم اين آيه شريفه هم بيانگر تقدس زهد است، همين مقدار از قرآن بسنده مى كنيم و به سراغ روايات مى رويم. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در اين زمينه مى فرمايد:اذا راتيم العبد قد اعطى صمتا و زهدا فى الدنيا فاقتربوا منه فانه يلقى الحكمه (۹۱) يعنى هنگامى كه بنده اى (از بندگان خدا) را ديديد كه به او سكوت و زهد در دنيا عطا شده است پس به او نزديك شويد كه او حكمت به شما القاء مى كند.

در روايت است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به اميرالمومنان علىعليه‌السلام فرمودند:يا على من عرضت له دنياه و آخرته فاختار الاخره و ترك الدنيا فله الجنه و من اختار الدنيا استخفافا بآخره فله النار (۹۲) يا على كسى كه دنيا و آخرت بر او عرضه شود و او آخرتش را بر دنيا ترجيح دهد و آخرت را اختيار كند و دنيا را ترك گويد بهشت براى اوست. و كسى كه دنيا را در حالى كه آخرتش را سبك مى شمارد اختيار كند براى او آتش است.

برخى روايات در زمينه درجات و اعتبارات زهد

نقل شده است كه:الزهد فى الدنيا ثلاثه اخرف زاء وهاء و دال اما الزاء فترك الزينه و اما الهاء فترك الهوى و اما الدال فترك الدنيا (۹۳) زهد در دنيا سه حرف است زاء و هاء و دال.