تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)16%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13420 / دانلود: 4274
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى ۱۳۶ اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.

تفسير نور (سوره ى انعام)

تاليف : حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.


سيماى سوره ى انعام

 اين سوره، يكصد و شصت و پنج آيه دارد و همه ى آياتش يكجا در مكّه و با تشريفات خاصّى نازل شده است. جبرئيل، اين سوره را با بدرقه ى هفتاد هزار فرشته بر پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نازل كرد.

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى ۱۳۶ اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.

رواياتى درباره ى فضيلت اين سوره و نيز برآورده شدن حاجت به واسطه ى تلاوت اين سوره آمده است. از جمله از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه هر كس چهار ركعت نماز (با دو سلام) بخواند، آنگاه اين سوره و سپس دعايى را قرائت كند، حاجاتش برآورده مى شود.(۱)

در هيچ سوره اى به اندازه ى اين سوره، كلمه ى قل نيامده است. تكرار ۴۴ بار اين خطاب به پيامبر، شايد به خاطر آن است كه در اين سوره، عقائد باطل و انحراف ها و توقّعات بى جاى مشركان بيان شده و لازم است قاطعيّت در كار باشد. اين مطلب بيانگر آن است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مأمور است متن وحى را بى كم و كاست بگويد.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند بخشنده ى مهربان


۱- ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ الْسَّمَوتِ وَالاَْرْضَ وَجَعَلَ الْظُّلُمَتِ وَ الْنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

 ترجمه :

ستايش مخصوص خداوندى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنى را قرار داد، امّا كافران (ديگران را) با پروردگارشان برابر و همتا مى گيرند.


نكته ها :

 در تمام قرآن، واژه ى نور مفرد و واژه ى ظلمات به صورت جمع آمده است. اصولا حقّ، يكى و راههاى باطل بسيار است. آرى نور، نشانه ى وحدت و ظلمات، نشانه ى پراكندگى است. يعدلون از عدل، به معناى همتاست.

 اوّلين آيه ى اين سوره، به آفرينش نظام هستى، دوّمين آيه به آفرينش انسان و سوّمين آيه به نظارت بر اعمال و رفتار انسان اشاره دارد.

 به فرموده ى حضرت علىعليه‌السلام : اين آيه، پاسخ به سه گروه از منحرفان است :

الف : مادّيون كه منكر آفرينش الهى و حدوث خلقتند.خلق السماوات...

ب : دوگانه پرستان كه براى نور و ظلمت دو مبدأ قائلند.جعل الظّلمات والنّور (۲)

ج : مشركين كه براى خداوند، شريك وشبيه قائلند.ثمّ الّذين كفروا بربّهم يعدلون (۳)

 امام موسى بن جعفر درباره ى...بربّهم يعدلون فرمودند: يعنى كافران، ظلمات و نور و جور و عدل را يكسان مى شمارند.(۴)


پيام ها :

۱ خداوند هم از عدم به وجود آورده است، هم در موجودها، كيفيّات جديد و نوآورى هايى قرار مى دهد. آفرينش ابتدائىخَلَق آفرينشتَبَعى جَعَل

۲ شريك دانستن براى خدا، نوعى انكار خدا وكفر به اوست.الّذين كفروا بربّهم يعدلون


۲- هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِن طِينٍ ثُمَّ قَضَىَّ أجَلاً وَأجَلٌ مُّسَمّىً عِندَهُ ثُمَّ أنْتُمْ تَمْتَرُونَ

 ترجمه :

او كسى است كه شما را از گل آفريد، پس از آن أجلى را (براى زندگى شما در دنيا) قرار داد و أجلى معيّن (كه مربوط به آخرت يا غير قابل تغبير در دنياست) نزد اوست. پس (با وجود اين) شما شك و شبهه مى كنيد؟


نكته ها :

 در آيه ى پيش، مسائل آفاقى و خلقت آسمان ها و زمين مطرح شده، اينجا خلقت انسان و حيات محدود او در اين دنيا آمده است.

 در قرآن، ۲۱ مرتبه از أجل مسمّى سخن به ميان آمده است.

 خداوند براى عمر انسان دو نوع زمان بندى قرار داده : يكى حتمى كه اگر همه ى مراقبت ها هم به عمل آيد، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مى شود. و ديگرى غير حتمى كه مربوط به كردار خودمان است، مثل چراغى كه نفت دارد، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهيم.

 در روايات، كارهايى چون صله ى رحم، صدقه، زكات و دعا سبب طول عمر و اعمالى چون قطع رحم و ظلم، سبب كوتاه شدن عمر دانسته شده است.(۵)

 امام باقرعليه‌السلام در مورد أجلا و أجلٌ فرمود: آنها دو أجل هستند: يكى محتوم و قطعى و ديگرى موقوف (يعنى مشروط و معلّق).(۶)

 به نقل ابن عباس، خداوند براى انسان دو أجل قرار داده : يكى از تولّد تا مرگ، ديگرى از مرگ تا قيامت. انسان با اعمال خود، گاهى از يكى مى كاهد وبه ديگرى مى افزايد. پس پايان أجل هيچكس قابل تغيير نيست.ومايُعمَّر مِن مُعَمَّرٍ ولايَنقَصُ مِن عُمُرِه الاّ فى كتاب (۷)


پيام ها :

 ۱ مدّت عمر و پايان زندگى، به دست ما نيست.هو الذى...قضى اجلاً

۲ تنها خداوند بر أجل مسمّى (أجل قطعى)، آگاه است.أجل مسمّى عنده

۳ با آنكه آفرينش و پايان كار انسان، همه از خدا و به دست اوست، پس چرا در مبدأ و معاد شك كنيم ؟ثم انتم تمترون


۳- وَهُوَ اللَّهُ فِى السَّمَوَتِ وَفِى الاَْرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ

 ترجمه :

و اوست كه در آسمان ها و در زمين خداوند است. نهان و آشكار شمارا مى داند، و هرچه را به دست مى آوريد (نيز) مى داند.


نكته ها :

 در پاسخ به عقيده ى انحرافى چند خدايى (خداى باران، خداى جنگ، خداى صلح، خداى زمين و...) اين آيه مى فرمايد: خداى همه چيز و همه جا يكى است.

 امام صادقعليه‌السلام درباره اين آيه فرمود: او به تمام مخلوقات از نظر علم و قدرت و سلطه و حاكميّت احاطه دارد.(۸)


پيام ها :

 ۱ منطقه ى فرمانروايى خداوند، تمام هستى است.فى السموات و فى الارض

۲ خداوند چون حاكم است، آگاه است.هو اللّه فى السموات و فى الارض يعلم...

۳ آشكار و نهان انسان نزد خداوند يكسان است.(۹) يعلم سرّكم و جهركم

۴ ايمان به احاطه علمى خداوند، هم انگيزه براى كار نيك است و هم بازدارنده از كار بد.يعلم سرّكم و جهركم

۵ خداوند، از آينده ى كارهاى انسان آگاه است.و يعلم ما تكسبون


۴- وَمَا تَأتِيهِم مِنْ ءَاَيَةٍ مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِمْ إِلا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

 ترجمه :

و هيچ نشانه و آيه اى از نشانه هاى پروردگارشان براى آنها نمى آمد، جز آنكه (به جاى تصديق و ايمان) از آن اعراض مى كردند.


۵- فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَأهُمْ فَسَوْفَ يَأتِيِهمْ أنْبَّؤُ اْ مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

 پس همين كه حقّ براى آنان آمد، آن را تكذيب كردند، پس به زودى خبرهاى مهم (و تلخ درباره ى كيفر) آنچه را به مسخره مى گرفتند به سراغشان خواهد آمد.


نكته ها :

 شايد مراد از خبرهاى بزرگ در آيه، خبر فتح مكّه يا شكست مشركين در جنگ بدر و امثال آن باشد.(۱۰)


پيام ها :

 ۱ براى لجبازان، نوع دليل و آيه تفاوتى ندارد، آنها همه را رد مى كنند.آية من آيات ربّهم

۲ لجوجان و كافران، حاضر به شنيدن و تفكّر و تحقيق كردن نيستند، همين كه حقى آمد، تكذيب مى كنند.فقد كَذّبوا بالحقّ لمّا جأهم

۳ هم بايد به مؤ منان دلگرمى داد كه راهشان حقّ است،بالحق و هم كافران را تهديد كرد كه خبرهاى تلخ برايتان خواهد آمد.فسوف يأتيهم

۴ استهزا، شيوه ى هميشگى كفّار است.كانوا به يستهزءون

۵ سقوط انسان سه مرحله دارد: اعراض، تكذيب و استهزا. در اين دو آيه به هر سه مورد اشاره شده است.معرضين كذّبوا يستهزءون


۶- ءَلَمْ يَرَوْا كَمْ أهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَكَّنَّهُمْ فِى الاَرْضِ مَا لَم ْنُمَكِّن لَّكُمْ وَأرْسَلْنَا السَّمَأ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الاَنْهَرَ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمْ فَأهْلَكْنَهُمْ بِذِنُوبِهِمْ وَأنْشَأنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ

آيا نديدند كه چه بسيار امت هاى پيش از آنان را هلاك كرديم، با آنكه در زمين به آنان جايگاه و توانى داده بوديم كه به شما نداده ايم ؟ و (باران و بركت) آسمان را پى در پى برايشان فرستاديم و نهرهاى آب از زير پاهايشان جارى ساختيم، پس آنان را به كيفر گناهانشان هلاك كرديم و نسل ديگرى پس از آنان پديد آورديم.


نكته ها :

 قَرْن به امّتى گفته مى شود كه يكپارچه هلاك شده باشند.(۱۱) به مردمى هم كه در يك زمان زندگى مى كنند، قرن گفته مى شود و چون معمولاً يك نسل، از ۶۰ تا ۱۰۰ سال طول مى كشد، از اين رو به ۶۰ يا ۸۰ يا ۱۰۰ سال يك قرن مى گويند.(۱۲)

 كلمه مدرار به معناى ريزش فراوان و پى در پى باران و به مقدار نياز است.(۱۳)


پيام ها :

 ۱ افرادى كه از تاريخ پند نمى گيرند، توبيخ مى شوند.ألم يروا

۲ كفّار صدر اسلام از تاريخ امّت هاى پيشين آگاه بودند و مى توانستند درس بگيرند.ألم يروا

۳ توجّه به زوال نعمت ها و سرنگونى گنهكاران، از عوامل غفلت زدايى است.ألم يروا...فاهلكناهم بذنوبهم

۴ تمدّن هايى قبل از اسلام وجود داشته و سپس منقرض شده اند.اهلكنا من قبلهم

۵ از روشهاى تربيتى قرآن است كه داستان هاى واقعى و آموزنده را براى عبرت مردم نقل مى كند.اهلكنا من قبلهم

۶ كيفر آنان كه از امكانات خداداد استفاده سوء كنند، نابودى است.كم أهلكنا

۷ به جاى أرسلنا من السمأ، فرمود:أرسلنا السمأ (آسمان را براى شما فرستاديم) تا نهايت لطف الهى را بيان كند.

۸ عملكرد مردم، عامل تحوّلات و حوادث تاريخى است.فاهلكناهم بذنوبهم

۹ هلاكت مردم به سبب گناهانشان، از سنّت هاى الهى است.فاهلكناهم بذنوبهم

۱۰ خداوند، علاوه بر عذاب آخرت، در اين دنيا هم كيفر مى دهد.فأهلكناهم

۱۱ اگر امكانات در دست صالحان باشد، نماز را برپا مى دارند.ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصلاة (۱۴ ) ولى اگر در دست نااهلان بى ايمان باشد، فساد و گناه مى كنند.مكّناهم...فاهلكناهم بذنوبهم

۱۲ امكانات مادّى، مانع قهر و عذاب الهى نيست.مكّناهم...فاهلكناهم آن گونه كه كافران خيال مى كردند:نحن اكثر أموالاً وأولاداً ومانحن بمعذّبين (۱۵)

۱۳ امكانات مادّى، رمز كاميابى نيست.مكّناهم...فاهلكناهم چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم :انّ الانسان ليطغى أن رآه استغنى (۱۶)

۱۴ دو نوع مرگ داريم : طبيعى، كه با رسيدن أجل است و غير طبيعى كه به خاطر كيفر الهى و با حوادث غير منتظره است.بذنوبهم

۱۵ قدرتمندان گنهكار فكر نكنند دنيا هميشه به كامشان است، خداوند ديگران را جايگزين آنان مى كند.أهلكناهم...و أنشأنا من بعدهم قرناً آخرين


۷- وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَباً فِى قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَاَّ إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ

 ترجمه :

و (كافران لجوج كه در پى بهانه جويى اند حتى) اگر نوشته اى را در كاغذى بر تو نازل مى كرديم كه آن را با دست هاى خود لمس مى كردند، باز هم كافران مى گفتند: اين، جز جادويى آشكار نيست.


نكته ها :

 گروهى از مشركان مى گفتند: ما درصورتى ايمان مى آوريم كه نوشته اى بر كاغذ، همراه با فرشته اى بر ما نازل كنى. ولى دروغ مى گفتند و در پى بهانه جويى بودند.

 قِرطاس چيزى است كه بر روى آن بنويسند، چه كاغذ، چه چوب، يا پوست و سنگ، ولى امروز به كاغذ گفته مى شود.


پيام ها :

 ۱ وقتى پاى لجاجت در كار باشد، هيچ دليلى كارساز نيست، حتّى محسوسات را منكر مى شوند.فلمسوه بايديهم...ان هذا الاّ سحر مبين

۲ نسبت سحر، از رايج ترين نسبت هايى بود كه مشركان به پيامبر مى دادند.ان هذا الاّ سحر مبين


۸- وَقَالُواْ لَوْلاََّ أنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِىَ الاَمْرُ ثُمَّ لاَ يُنْظَرُونَ

 ترجمه :

و (كافران بهانه جو) گفتند: (اگر محمّد، رسول است) چرا فرشته اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت كمك كند)، در حالى كه اگر فرشته اى نازل مى كرديم (باز هم لجاجت خواهند كرد و) كار آنان پايان مى يافت وهيچ مهلتى به آنان داده نمى شد.


نكته ها :

 نزول فرشته ى مورد تقاضاى كفّار، اگر به صورت انسان باشد كه مانند همان پيامبر خواهد بود و اگر به صورت واقعى اش جلوه كند، طاقت ديدن آن را ندارند و با مشاهده ى آن، جان خواهند داد.(۱۷)

 روحيّه ى شيطانى تكبّر، اجازه نمى دهد انسان از بشرى همانند خود پيروى كند. گاهى مى گويد: چرا انبيا مثل ما غذا مى خورند و در بازارها راه مى روند و همچون ما لباس مى پوشند؟و قالوا ما لهذا الرّسول يأكل الطعام و يمشى فى الاسواق (۱۸ ) گاهى به يكديگر مى گفتند: اگر از پيامبرى مثل خودتان اطاعت كنيد، زيان كرده ايد.ولئن أطعتم بشراً مثلكم انّكم اذاً لخاسرون (۱۹)


پيام ها :

 ۱ كفّار بهانه گير، انسان را شايسته مقام رسالت نمى دانستند و تقاضاى ديدن فرشته را داشتند.لولا انزل عليه ملك

۲ سنّت الهى چنين است كه اگر معجزه اى به درخواست مردم انجام شود و انكار كنند، هلاكت قطعى سراغشان خواهد آمد.(۲۰) لقضى الامر

(شيوه دعوت هاى الهى، براساس آزادى، تفكّر، انتخاب ومهلت داشتن است. تقاضاى راه ديگرى مانند نزول فرشته يا غذاى آسمانى، فرصت و مهلت را مى گيرد ودر اين صورت تنها راه، پذيرش دعوت است وگرنه هلاكت.)


۹- وَ لَوْ جَعَلْنَهُ مَلَكاً لَّجَعَلْنهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَا يَلْبِسُونَ

 ترجمه :

و اگر (پيامبر را) فرشته قرار مى داديم، حتماً او را به صورت مردى در مى آورديم (كه باز هم مى گفتند اين انسانى همانند خود ماست و همان شبهه را تكرار مى كردند بنابراين) كار را بر آنان مشتبه مى ساختيم همان طور كه آنان (با ايرادهاى خود) كار را بر ديگران مشتبه مى سازند.


نكته ها :

 كلمه لَبس (بر وزن درس) به معناى پرده پوشى و اشتباه كارى است ولى كلمه لُبس (بر وزن قفل) به معناى پوشيدن لباس است.(۲۱)

 اگر پيامبر و الگوى انسان ها فرشته باشد، چگونه مى تواند پيشواى انسان هايى باشد كه دچار طوفان غرائزند و شكم و شهوت دارند؟

 ممكن است معنى آيه چنين باشد: اگر پيامبر، فرشته مى شد، بايد به صورت مردى ظاهر شود كه او را ببينند، و اين سبب به اشتباه افتادن مردم مى شد كه آيا او انسان است يا فرشته.للبسنا عليهم


پيام ها :

 ۱ سنّت هاى الهى حكيمانه است و با تمايلات اين و آن عوض نمى شود.لو جعلناه ملكا (حرف لَو نشانه آن است كه ما كار خودمان را مى كنيم و كارى به تقاضاهاى بيجا نداريم.)

۲ براى تربيت و دعوت، بايد الگوهاى بشرى ارائه داد، كه در دعوت و عمل پيشگام باشند.لجعلناه رجلاً

۳ پيامبران از ميان مردم انتخاب مى شوند.لجعلناه رجلاً


۱۰- وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

 ترجمه :

و قطعاً پيامبرانى پيش از تو هم استهزا شدند، پس عذابى كه به استهزاى آن مى پرداختند بر مسخره كنندگان از ايشان فرود آمد.


نكته ها :

 اين آيه، تسكينى براى پيامبر اسلام است، كه اوّلاً: پيامبران پيشين هم مورد استهزا قرار گرفته اند. ثانياً: نه تنها عذاب اخروى، بلكه قهر دنيوى هم دامنگير استهزا كنندگان مى شود.


پيام ها :

 ۱ ياد مشكلات ديگران، صبر انسان را زياد مى كند و مبلغ دين نبايد از استهزاى مخالفان دلتنگ شود.لقد استهزى ء برُسلٍ من قبلك

۲ استهزا، يكى از جنگ هاى روانى دشمن و براى تضعيف روحيه ى رهبران است كه بايد در برابر آن مقاومت كرد.استهزى ء برسل من قبلك

۳ مسخره كنندگان، عاقبت ذليل مى شوند و استهزا، دامن خودشان را مى گيرد.فحاق بالّذين سخروا

۴ استهزاى دين، يكى از گناهان كبيره است كه وعده ى عذاب بر آن داده شده است.فحاق بالّذين سخروا...

۵ خداوند حامى انبياست واستهزا كنندگان را هلاك مى كند.فحاق بالّذين سخروا...

۶ استهزا شيوه دائمى كفّار است.كانوا به يستهزءون


۱۱- قُلْ سِيرُواْ فِى الاَْرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

 ترجمه :

(اى پيامبر! به آنان) بگو: در زمين بگرديد، سپس بنگريد كه سرنوشت تكذيب كنندگان چگونه شد؟


نكته ها :

 فرمان سيروا فى الارض شش بار در قرآن آمده است. متأسّفانه كافران بيش از ما به اين دستور عمل كردند و وجب به وجب كشورهاى اسلامى را كاوش كردند و از منابع، ذخاير، نقاط قوّت و ضعف، آثار فرهنگى، كتب خطى و هنرهاى مسلمانان آگاه شده و آنها را غارت كردند و مسلمانان در خواب غفلت ماندند.


پيام ها :

 ۱ سفرهاى علمى وآموزنده وعبرت آور، ستوده و نيكوست.سيروا...ثمّ انظروا

۲ شكست و سقوط مخالفان حقّ حتمى است، اگر شك داريد، تاريخشان را بخوانيد و با سفر، آثارشان را ببينيد و عبرت بگيريد.سيروا...ثم انظروا

۳ عوامل عزّت يا سقوط جوامع، قانونمند است. اگر عواملى مثل انكار و تكذيب حقّ در زمانى سبب هلاكت شد، در زمان ديگر هم سبب مى شود.سيروا...انظروا

۴ يكى از عوامل سقوط تمدّن ها، تكذيب انبيا است.عاقبة المكذّبين

۵ جلوه هاى گذرا مهم نيست، پايان كار مهم است.عاقبة المكذّبين


۱۲- قُل لِّمَن مَّا فِى السَّمَوَتِ وَ الاَْرْضِ قُل لِّلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ أنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

 ترجمه :

بگو: آنچه در آسمان ها و زمين است براى كيست ؟ بگو: براى خداوند است كه بر خود، رحمت را مقرّر كرده است. او قطعاً شما را در روز قيامت كه شكّى در آن نيست جمع خواهد كرد. كسانى كه خود را باختند (و با هدر دادن استعدادها، به جاى رشد، سقوط كردند) همانان ايمان نمى آورند.


نكته ها :

 موضوع وجوب رحمت بر خدا، در قرآن دوبار آنهم در اين سوره (آيات ۱۲ و۵۴) آمده است.

 جمله ى لاريب فيه، هم درباره ى قرآن آمده است، هم درباره ى قيامت.

 خداوند همان گونه كه بر ما تكاليفى واجب كرده است، وظايفى را هم بر خود مقرّر فرموده ؛ از جمله : هدايت كردن :اِنّ علينا للهدى (۲۲) ، رزق دادن :على اللّه رزقها (۲۳) ، لطف كردن :كتب على نفسه الرّحمة (۲۴) و پيروزى وغلبه ى دين خدا:كتب اللّه لاغلبنّ انا و رسلى (۲۵) ولى شرط بهره مند شدن از رحمت الهى، رحم به بندگان است. چنانكه در حديث آمده است :مَن لايَرْحَم لا يُرحَم (۲۶)

 سلمان از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نقل كرده كه فرمود: رحمت خداوند، صد درجه است، يك درجه ى آن، منشأ همه ى الطاف الهى در دنيا شده است، خداوند در قيامت، با همه ى صد درجه رحمت خود با مردم معامله خواهد كرد.(۲۷)

 قرآن، رحمت الهى را بر همه چيز شامل مى داند:رَحمَتى وَسعت كلّ شى ء (۲۸) و اين رحمت، مصداق هاى فراوان دارد، از جمله :

باران :ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا وينشر رحمته (۲۹)

باد:يُرسل الرّياح بُشرىً بين يدى رحمته (۳۰)

شب و روز:و مِن رَحمته جَعَل لكم الليل و النّهار (۳۱)

پيامبر:و ما أرسلناك الاّ رحمة للعالمين (۳۲)

قرآن :هذا بصائر للنّاس و هُدىً و رحمة (۳۳)

تورات :كتاب موسى اماما و رحمة (۳۴)

آزادى :فأنجيناه و الّذين معه برحمة منّا (۳۵)

علاقه به همسر:و جعل بينكم مودّة و رحمة (۳۶)

گياهان و ميوه ها:فانظُر الى آثار رحمة اللّه كيف يُحيى الارض بعد موتها (۳۷)

پذيرش توبه :لاتَقنطوا من رحمة اللّه (۳۸)


پيام ها :

 ۱ يكى از شيوه هاى تبليغى كه پيامبر مأمور به آن است، طرح سؤ ال و جواب است.قل لمن...قل للّه

۲ هستى بر اساس رحمت است و رحمت الهى بر همه چيز و همه جا گسترده است.كتب على نفسه الرّحمة

۳ همان گونه كه آفريده هاى خدا در دنيا (مثل باد، باران، روز و شب، گياهان...) رحمت است، معاد هم رحمت است.ليجمعنّكم

۴ دليل بر پا شدن قيامت، برخوردارى مردم از رحمت است.كتب على نفسه الرّحمة ليجمعنّكم

۵ گرچه رحمت الهى گسترده و لازم است، لكن گروهى خود را محروم مى كنند.خسروا انفسهم

۶ به جاى استدلال، در پى هوا و هوس بودن و به جاى اولياى خدا، سراغ طاغوت رفتن و به جاى ايمان و اعتقاد به آخرت، كفر ورزيدن و به جاى تسليمِ نور، تسليمِ نار شدن، خسارت عظيم كفّار است. (تمام آيه)


۱۳- وَلَهُ مَا سَكَنَ فِى الَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

 ترجمه :

و تنها براى اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته و او شنواى داناست.


نكته ها :

 شب و روز، مانند گهواره، انسان و موجودات را در دامن خود آرامش مى بخشد. برخى موجودات در شب، و بعضى در روز استراحت مى كنند.


پيام ها :

 ۱ هم كلّ نظام از خداوند است ؛وله ما سكن، هم نظارت و كنترل از آنِ اوست.هو السميع العليم


۱۴- قُلْ أغَيْرَ اللّهِ أتَّخِذُ وَلِيّاً فَاطِرِ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَ لاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّىَّ أمِرْتُ أنْ أكُونَ أوَّلَ مَنْ أسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

 ترجمه :

بگو: آيا غير از خدا را سرپرست خود بگيرم در حالى كه او آفريدگار آسمان ها و زمين است او همه را طعام مى دهد، ولى كسى به او طعام نمى دهد. بگو: همانا من مأمورم كه اوّلين كسى باشم كه تسليم فرمان اوست. و (به من گفته شده كه) هرگز از مشركان مباش.


نكته ها :

 در شأن نزول آيه آمده است كه جمعى از اهل مكّه به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ گفتند: تو به خاطر فقر، از بت ها دست كشيده اى، ما حاضريم تو را بى نياز كنيم تا با ما مخالفت نكنى. اين آيه نازل شد و به آنان پاسخ داده شد.


پيام ها :

 ۱ يكى از شيوه هاى تبليغ و هدايت كه پيامبر براى برانگيختن عقل مردم مورد استفاده قرار مى دهد، بيان دليل در قالب سؤ ال است.قل أغير اللّه

۲ انسان به دليل نيازها ومحدوديّت ها به طور فطرى به سراغ سرپرست وپناهگاه مى رود، لكن بحث اصلى بر سر آن است كه به سراغ چه كسى برويم.قل أغير اللّه اتّخذ...

۳ خداوند آسمان و زمين را بدون الگوى قبلى آفريد.فاطر السموات فاطر، يعنى آفريننده مبتكر.

۴ تأمين نيازها از شئون ولايت الهى است.وليّا...يطعم

۵ جز خداوند، همه ى معبودها و مخلوقات نيازمندند.لايطعم

۶ چون خداوند هم خالق بشر و هم رازق اوست و نيازهايش را برطرف مى كند، به اين دليل انسان بايد نسبت به خدا تعبّد و ولايت پذيرى داشته باشد.فاطر...و هو يطعم...انّى اُمرتُ أن اكون اوّل مَن اسلم

۷ پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مأمور به اظهار موضع عقيدتى خود مى باشد.قل انّى اُمرت أن...

۸ رهبر بايد پيشگام در آيين باشد و بالاترين درجه ى اخلاص و تسليم را داشته باشد.اوّل مَن أسلم

۹ پذيرش ولايت غير خدا، شرك است.أغيراللّه اتّخذ وليّا...لاتكوننّ من المشركين


۱۵- قُلْ إِنِّىَّ أخَافُ إ نْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

 ترجمه :

بگو: همانا اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى بزرگ بيمناكم.


نكته ها :

 خوف و ترس دو گونه است :

الف : ناپسند، مثل ترس از جهاد.

ب : پسنديده، مانند خوف از عذاب الهى.


پيام ها :

 ۱ قانون الهى براى همه يكسان است، پيامبر خدا هم اگر معصيت كند، بايد از گرفتارى آن بترسد.أخاف اِن عَصيتُ ربّى

۲ ترس اولياى خدا، از قهر الهى است، نه از طاغوت ها و مردم.أخاف...ربّى

۳ توجّه به ربوبيّت خداوند، مقتضى پرهيز از معصيت اوست.ان عصيت ربّى

۴ ترس از كيفر، از عوامل بازدارنده از انحراف و خطاست.أخاف ان عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

۵ اظهار ترس رسول خدا از قيامت، نقش سازنده براى ديگران دارد.قل انّى أخاف...عذاب يوم عظيم

۶ در برابر تطميع و وعده هاى ديگران، از اهرم حساب قيامت استفاده كنيد. (با توجّه به شأن نزول آيه ى قبل كه پيشنهاد كردند ما تو را بى نياز مى كنيم، تو از تبليغ دست بردار، پيامبر مى فرمايد: من از قيامت مى ترسم.)انّى اخاف...عذاب يوم عظيم


۱۶- مَن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ

 ترجمه :

در آن روز، از هر كس عذاب الهى برداشته شود، قطعاً مشمول رحمت الهى شده و اين است رستگارى آشكار.


نكته ها :

 رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، هيچ كس در قيامت با عمل خود به بهشت نمى رود. پرسيدند: حتّى شما يا رسول اللّه ؟ فرمود: حتّى من، مگر آنكه فضل و رحمت خدا مرا دريابد. سپس دستان مبارك خود را روى سر نهاد واين آيه را تلاوت كرد.(۳۹) البتّه بديهى است كه رحمت الهى تنها به اعمال صالح و افراد نيكوكار تعلّق مى گيرد.


پيام ها :

 ۱ خطر، متوجّه همه است و نجات از عذاب الهى، لطف ويژه مى طلبد.من يُصرف...فقد رَحِمَه

۲ تسليم خدا شدن، زمينه ى دريافت رحمت الهى است.انّى اُمرت ان اكون اوّل مَن اسلم من يُصرف عنه...فقد رَحِمَه

۳ تنها رحم الهى قهر او را برمى گرداند، قبول اعمال ما و شفاعت اولياى خدا هم پرتوى از رحمت اوست.مَن يُصرف...فقد رَحِمَه


۱۷- وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ

 ترجمه :

و اگر خداوند (براى آزمايش و رشد، يا كيفر اعمال) تو را با (اسباب) زيان و آسيب درگير كند، جز خودش هيچ كس برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند، پس او بر هر چيز تواناست.


پيام ها :

 ۱ سرچشمه ى همه ى امور يكى است، نه آنكه خيرات از منبعى و شرور از منبع ديگر سرچشمه گيرد.و اِن يَمْسَسْك اللّه بضرّ...و اِن يَمْسَسْك بخير

۲ بايد همه ى اميدها به خدا و همه ى خوف ها از او باشد.فلا كاشف له الاّ هو

۳ قوانين الهى استثنا بردار نيست، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نيز در مواجهه با حوادث تلخ و شيرين، بايد متوجّه خدا باشد.و اِن يَمْسَسْك اللّه بضرّ...واِن يَمْسَسْك بخير فهو على كلّ شى ء قدير


۱۸- وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

 ترجمه :

اوست كه بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حكيم آگاه.


نكته ها :

 كلمه ى قهر، به آن نوع غلبه اى گفته مى شود كه مقهور، ذليلِ در برابر قاهر باشد.

 در آيه ى ۱۴، ولايت و رزّاقيّت خدا مطرح بود:وليّاً...و هو يطعم در آيه ى ۱۵، قهر و قيامت الهى :انّى اخاف...عذاب در آيه ى ۱۶، نجات و رحمت خدايى :...فقد رَحِمَه در آيه ى ۱۷، حلّ مشكلات و رسيدن به خيرات :فلا كاشف له الاّ هو و در اين آيه، قدرت مطلقه ى خدا مطرح است :و هو القاهر فوق عباده


پيام ها :

 ۱ از ديگران هراسى نداشته باشيم كه قدرت خدا فوق همه ى قدرت هاست.و هو القاهر فوق عباده

۲ قدرت و قهاريّت خدا، همراه با حكمت و علم اوست.الحكيم الخبير

۳ نفع و ضرر رساندن خداوند، بر اساس حكمت و آگاهى اوست.


۱۹- يَمْسسك اللّه بضرّ...يَمْسسك بخير...و هو الحكيم الخبير ٌبَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ أوحِىَ إِلَىَّ هَذَا الْقُرْءَانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أنَّ مَعَ اللّهِ ءَالِهَةً أخْرَى قُل لاَّ أشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَحِدٌ وَإِنَّنِى بَرِىَّءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ

ترجمه :

بگو: چه موجودى در گواهى برتر و بزرگتر است ؟ بگو: خداوند ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم. آيا شما گواهى مى دهيد كه با خداوند، خدايان ديگرى هست ؟ بگو: من گواهى نمى دهم. بگو: همانا او خداى يكتاست و بى ترديد من از آنچه شما شرك مى ورزيد، بيزارم.


نكته ها :

 مشركان مكّه، از پيامبر اسلام براى رسالتش شاهد مى طلبيدند و نبوّت آن حضرت را نمى پذيرفتند و مى گفتند: حتّى يهود و نصارا تو را پيامبر نمى دانند. اين آيه در زمان غربت اسلام، خبر از آينده اى روشن و رسالت جهانى اسلام مى دهد.

 حضرت علىعليه‌السلام در تفسير عبارت انّما هو اله واحد فرمودند: اگر خدايان ديگرى بودند، آنها هم پيامبرانى مى فرستادند.(۴۰)

 عدّه اى را به عنوان اسير نزد پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آوردند، حضرت از آنان پرسيد: آيا تاكنون دعوت به اسلام شده ايد؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: همه را به محل اَمن برسانند و آزادشان كنند، زيرا كسى كه هنوز نداى اسلام را نشنيده است نبايد اسير نمود، سپس اين آيه را تلاوت فرمود:لانذركم به و من بلغ (۴۱)

 امام صادقعليه‌السلام فرمودند: انذار هميشگى بايد همراه با منذر هميشگى باشد. پس امامت و رهبرى الهى نيز تا ابد بايد همراه قرآن باشد.(۴۲)

 معمولاً در انسان ها انگيزه ى دفع ضرر، قوى تر از جلب منفعت است. لذا قرآن، به مسأله ى انذار تأكيد كرده است.لانذركم در آيات ديگر نيز مى خوانيم :ان أنت الاّ نذير (۴۳ ) ،انّما أنا نذير مبين (۴۴)

 در احاديث متعدّدى مَن بَلَغ به ائمّه معصومين عليهم السلام تفسير شده است.(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام نيز درباره مَن بَلغ فرمودند: مقصود كسى است كه وظيفه امامت به او رسيده است و او همانند پيامبر، مردم را با قرآن انذار مى كند.(۴۶)


پيام ها :

 ۱ براى حقّانيت پيامبر اسلام، گواه بودن خداوند كافى است.قل اللّه شهيد

۲ طرح و بيان حقايق به شكل سؤ ال و جواب از شيوه هاى تبليغى قرآن است.قل اىّ شى ء...قل اللّه

۳ غفلت و سهو و فراموشى و محدوديّت، هم قدرت خبرگيرى انسان را كم مى كند، هم قدرت گواه بودن او را، و چون خدا از اين عوارض دور است، پس بزرگ ترين شاهدها خداوند است.أكبر شهادة قل اللّه

۴ قرآن، بزرگ ترين گواه بر رسالت پيامبر است.اللّه شهيد بينى و...هذا القرآن

۵ براى مردم غافل، سخن گفتن از زاويه ى انذار مؤ ثّرتر است.لانذركم

۶ رسالت حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ جهانى و جاودانى و براى همه ى مردم در همه ى عصرها و نسل هاست.لانذركم به و مَن بلغ

۷ تا قانون به مردم ابلاغ نشود، توبيخ و مسئوليّتى در كار نيست.و من بلغ و به اصطلاح علم اصول، عِقاب بدون بيان، قبيح است.

۸ از جمله شرايط لازم براى رهبر آسمانى : ايمان به مكتب :اوحى الى هذا القرآن، اميد به آيندهو مَن بَلَغ، صلابتقل لا أشهد و برائت از شرك است.انّنى برى ء ممّا تشركون


۲۰- ألَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَايَعْرِفُونَ أبْنَأهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ أنْفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

 ترجمه :

كسانى كه به آنان، كتاب (آسمانى) داديم (يهود و نصارى)، محمّد را همانند فرزندان خود مى شناسند (و بشارت هاى انبيا و كتب آسمانى پيشين را منطبق بر آن حضرت مى بينند، ولى حاضر به پذيرفتن آن نيستند) پس كسانى كه به (فطرت و رشد و سعادت آينده) خودشان زيان زدند، ايمان نمى آورند.


نكته ها :

 اين آيه، مشابه آيه ى ۱۴۶ سوره ى بقره است.

 هم نام و نشان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در تورات وانجيل بوده وعلماى اهل كتاب، او را به عنوان پيامبر موعود به مردم بشارت مى دادند، و هم اخلاقيّات حضرت و يارانش در كتب آنان بوده است :محمّد رسول اللّه والّذين معه أشدّأ علَى الكفّار رحمأ بينهم...ذلك مثلهم فى التوراة و مثلهم فى الانجيل كزرع... (۴۷)

 شناخت فرزند، اصيل ترين و قديمى ترين شناخت هاست. چون او را از هنگام تولّد مى شناسند، ولى شناخت برادر و پدر و مادر براى انسان، ماه ها پس از تولّد است چنانكه شناخت همسر نيز پس از ازدواج مى باشد. از اين رو آيه مى فرمايد: آنان پيامبر را مانند فرزندان خود مى شناسند.


پيام ها :

 ۱ خداوند بر اهل كتاب حجّت را تمام كرده و آنان پيامبر اسلام را به خوبى مى شناختند.الّذين آتيناهم الكتاب يعرفونه

۲ پيامبر بايد به گونه اى شناخته شود كه هيچ شكّى در او نباشد.يعرفونه كما يعرفون أبنأهم

۳ تنها شناخت و علم، مايه ى نجات انسان نيست، چه بسيار خداشناسان و پيامبرشناسان و دين شناسان كه به خاطر عناد و لجاجت از زيان كارانند.يعرفونه كما يعرفون ابنأهم الّذين خسروا أنفسهم

۴ كتمان حقّ، سبب سوء عاقبت وخسارت است.خسروا أنفسهم فهم لايؤ منون


۲۱- وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أوْ كَذَّبَ بَِايَتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

 ترجمه :

و كيست ستمكارتر از آن كس كه به خداوند دروغ بندد، يا آيات الهى را تكذيب كند؟ همانا ستمگران رستگار نمى شوند.


نكته ها :

 در قرآن پانزده مرتبه تعبير مَن أظلَم آمده كه در مورد افترا بر خدا، بازداشتن مردم از مسجد و كتمان شهادت و حقّ است. اين مى رساند كه ظلم فرهنگى و بازداشتن مردم از رشد و فهم، بدترين ظلم به جامعه است.


پيام ها :

 ۱ هر چيز كه عزيزتر و مقدّس تر باشد، خطر ظلم درباره ى آن بيشتر است. از اين رو ظلم به خدا و افترا بر ذات مقدس الهى، بدترين ظلم هاست.ومن أظلم

۲ ظلم به تفكر و فرهنگ انسان ها، بدترين ستم هاست. شرك، افترا به خدا، ادّعاى نبوّت دروغين، بدعت، تفسير به رأى، همه نمونه اى از اين گونه ظلم هاست.و مَن اظلم ممّن افترى على اللّه كذبا او كذّب بآياته


۲۲- وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أشْرَكُوَّاْ أيْنَ شُرَكَاَّؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ

 ترجمه :

و روزى كه آنان را يكسره محشور مى كنيم، سپس به كسانى كه شرك ورزيدند گوييم : كجايند شريكان شما كه بر ايشان گمان (خدايى) داشتيد؟


نكته ها :

 بازخواست ذلّت بار مشركين در قيامت، نشانه ى محروميّت آنان از رستگارى است، همان محروميّتى كه در آيه ى قبل به آن اشاره شده است.

 گرچه آيه، به شرك نظر دارد، ولى آنان هم كه رهبرى غير اولياى خدا را بپذيرند و با اولياى معصوم الهى به مخالفت و جنگ برخيزند، به نوعى مشركند. در زيارت جامعه ى كبيره مى خوانيم : و مَن حاربكم مشرك(۴۸) و در حديث آمده است : الرّاد علينا كالرّاد على اللّه و هو على حدّ الشرك باللّه(۴۹) كسى كه كلام و راه ما را رد كند، همچون كسى است كه كلام خدا را نپذيرد و چنين شخصى به منزله ى مشرك است.


پيام ها :

 ۱ دادگاه قيامت، علنى است.نحشرهم جميعاً ثم نقول

۲ قبل از هر عقيده و عشق و پرستشى، آماده ى پاسخگويى در روز قيامت باشيم.و يوم نحشرهم...أين شركاؤ كم

۳ قيامت روز ظهور حقّ بودن توحيد، حتّى براى مشركان است.أين شركاؤ كم

۴ شرك، خيالى بيش نيست.تزعمون


۲۳- ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أن قَالُواْ وَاللّهِ ربِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ

 ترجمه :

پس (از آن همه فريفتگى به بتان، در پيشگاه خداوند) عذرى نيابند جز آنكه (از بتان بيزارى جسته و) بگويند: سوگند به خدا! پروردگارمان، ما هرگز مشرك نبوده ايم.


۲۴- اُنظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَىَّ أنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

 بنگر كه چگونه عليه خود دروغ گفتند و (تمام بت ها و شريكان كه همواره مى ساختند از نزد آنان محو شد و) آنچه به دروغ و افترا به خدا نسبت مى دادند از دستشان رفت.


نكته ها :

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: مراد از فتنه در لم تكن فتنتهم، معذرت خواهى مشركان مى باشد.(۵۰)

 ضلّ الشى ء به معناى ضايع شدن، هلاكت و نابودى چيزى است.(۵۱)

 دروغگويان به مقتضاى خصلتى كه در دنيا كسب كرده اند، در قيامت نيز دروغ مى گويند.واللّه ما كنّا مشركين، چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم :يوم يبعثهم اللّه جميعاً فيَحلفون له كما يَحلفون لكم و يحسبون انّهم على شى ء الا انّهم هم الكاذبون (۵۲)

 حضرت علىعليه‌السلام در ذيل آيه در حديثى مى فرمايد: بعد از اين دروغ، بر لبشان مهر زده مى شود و ساير اعضاى آنان حقّ را بازگو مى كنند.(۵۳)

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: روز قيامت خداوند آن چنان عفو وبخشش مى كند كه به ذهن هيچ كس حتّى خطور نمى كند، تا آن اندازه كه مشركان نيز مى گويند: ما مشرك نبوديم، (تا مشمول عفو الهى شوند).(۵۴)


پيام ها :

 ۱ قيامت، آن چنان حتمى است كه گويا هم اكنون نيز حاضر است.اُنظر و نفرمود: ستنظر. (پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در دنيا نيز مى تواند باچشم ملكوتى، شاهد صحنه هاى قيامت باشد.)

۲ تكيه گاه هاى غير الهى نابود خواهد شد.ضلّ عنهم

۳ در دادگاه الهى، نه دروغ انسان كارساز است، نه سوگند او.ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

۴ آن همه اصرار بر تكيه گاه هاى غير الهى، خيالى بيش نيست.و ضلّ عنهم ما كانوا


۲۵- يفترون ْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أكِنَّةً أن يَفْقَهُوهُ وَ فِىَّ ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لا يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّىَّ إِذَا جَأوكَ يُجَدِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ

ترجمه :

بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى دهند، ولى ما بر دلهايشان پرده هايى قرار داده ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان (نسبت به شنيدن حقّ) سنگينى قرار داديم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آيه و معجزه اى را ببينند، باز هم به آن ايمان نمى آورند تا آنجا كه چون نزد تو آيند با تو جدال مى كنند و كسانى كه كافر شدندمى گويند: اين نيست جز افسانه هاى پيشينيان.


نكته ها :

 در شأن نزول اين آيه آمده است كه ابوسفيان، وليد بن مغيره، عتبه، شيبه و نضربن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مى دادند، به نضر گفتند: چه مى خواند؟ گفت : به خداى كعبه نمى فهمم چه مى خواند، ولى چيزى جز افسانه ها و داستان هاى پيشينيان نيست، من مشابه اين داستان ها را براى شما گفته ام. سپس اين آيه نازل شد.

 أكنّة جمع كنّ يا كنان به معناى پرده است. وقر به معناى سنگينى و أساطير جمع اسطوره به معناى مطالب پى در پى و خيالى است كه شنيدن آن جاذبه دارد.

 پرده افكنى بر دل وسنگينى گوش، به خاطر روحيّه ى لجاجت مشركان است. قرآن مى فرمايد:فلما زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم (۵۵)

 از اينكه در آيه ى قبل، سخن از مشركين بود ولى در اين آيه درباره همان گروه تعبير بهالّذين كفروا نموده است معلوم مى شود مشركين همان كفّارند.


پيام ها :

 ۱ پيامبران و رهبران الهى بايد از روحيات كفّار و مخالفين و ترفندهاى آنان آگاه باشند.و منهم مَن يستمع

۲ از همه ى كفّار مأيوس نباشيد، بعضى از آنان لجوجند.و منهم

۳ شنيدن صوت قرآن، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند.أكنة ان يفقهوه

۴ كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار، به خاطر همين عناد و اصرار خود آنان است.ان يَروا كلّ آية لايؤ منوا

۵ لجاجت، درد بى درمان است و مثل آينه ى موج دار، بهترين صورت ها را هم زشت نشان مى دهد.ان يروا كل آية لايؤ منوا

۶ اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگيرى قبلى، حتّى با پيامبر هم ملاقات كند، بهره اى نخواهد برد.جأك يجادلونك...

۷ كفّار هيچ راه صحيح و منطقى براى مقابله با پيامبر اسلام نداشتند. (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است)يجادلونك...

۸ قرآن، براى كافران و مشركان نيز جذّاب است.يقول الذين كفروا ان هذا الاّ اساطير الاوّلين (اساطير، به معناى سخن زيباست.(۵۶))


۲۶- وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنَْوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إ لا أنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ

 ترجمه :

و آنان، مردم را از آن (پيامبر و قرآن) باز مى دارند و خود نيز از آن دور و محروم مى شوند، (ولى بدانند كه) جز خودشان را هلاك نمى سازند، و (لى) نمى فهمند.


نكته ها :

 يَنئَون از ريشه ى نأى، به معناى دور كردن است.

 برخى از اهل سنت، در تفسير خود اين آيه را درباره ابوطالب دانسته و گفته اند كه وى مردم را از آزار پيامبر نهى مى كرد ولى خودش ايمان نمى آورد و از مسلمان شدن دورى مى جست و برخى آيات ديگر را هم در اين باره مى دانند (مثل توبه ۱۱۳، قصص ۵۶)، ولى به نظر پيروان مكتب اهل بيت، ابوطالب از بهترين مسلمانان است و دلايل ايمان ابوطالب پدر عزيز حضرت علىعليه‌السلام بسيار است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنم :

 جملاتى كه شخص پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و اهل بيت عليهم السلام درباره ايمان او فرموده اند، بهترين دليل بر ايمان اوست.

۲- حمايت هاى بى دريغ وى از پيامبر در شرائط بسيار سخت.

۳- اقرارهاى ابوطالب كه در اشعار خود نسبت به پيامبر و رابطه خود با خدا دارد.

۴- سفارش هاى او به همسر و فرزند و برادرش حمزه كه از اسلام و نماز و پيامبر حمايت كنند.

۵- حزن و اندوه فراوانى كه براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به خاطر فوت ابوطالب پيدا شد.

۶- ابوبكر و عباس گواهى دادند كه ابوطالب هنگام مرگ، كلمات لااله الاّاللّه و محمّد رسول اللّه مى گفت.

۷- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بالاى منبر براى ابوطالب دعا كرد و جنازه ى او را تشييع نمود و به حضرت علىعليه‌السلام دستور كفن كردن او را داد. تنها بر او نماز گذاشته نشد زيرا تا آن روز نماز ميّت واجب نشده بود، چنانكه بر خديجه هم نماز گزارده نشد.

۸- حضرت علىعليه‌السلام در نامه اى به معاويه نوشتند كه بسيار فرق است ميان پدر من ابوطالب با پدر تو ابوسفيان.

۹- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: من در قيامت، شفيع پدر و مادر و عمويم ابوطالب هستم.

۱۰- در حديث مى خوانيم كه خداوند به رسول خود وحى كرد كه آتش بر پدر و مادر و كفيل تو حرام است.

۱۱- در مسلمان بودن فاطمه بنت اسد عليها السلام كه از زنان خوش سابقه و مهاجر است، شكّى نيست و اگر ابوطالب مسلمان نبود، هرگز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ اجازه نمى داد كه شوهر اين زن، مردى بى ايمان باشد.(۵۷)


پيام ها :

 ۱- كفّار و مشركان، همواره در تلاش براى كارشكنى و بازداشتن مردم از گوش دادن به قرآن بودند.و هم ينهون عنه...

۲- دورى از پذيرفتن حق، سبب به هلاكت انداختن خود انسان مى شود.و ما يهلكون الاّ انفسهم

۳- شعور واقعى، يافتن راه حقّ است و گم كردن راه حقّ و رهبر حقّ، از سوى هر كه باشد، بى شعورى است.و ما يشعرون


۲۷- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَلَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بََايَ تِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

 ترجمه :

و اگر آنان را، آن هنگام كه بر لبه ى آتش (دوزخ) نگه داشته شده اند ببينى، پس مى گويند: اى كاش (بار ديگر به دنيا) بازگردانده شويم و آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤ منان (واقعى) باشيم.


نكته ها :

 طبق آيات قرآن، آرزوى برگشت به دنيا، هم در لحظه ى مرگ است، و هم در قبر و هم در قيامت،ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحا (۵۸ ) ،ربّنا اخرجنا منها فان عُدنا فانّا ظالمون (۵۹)

 در آيه ۲۳، مشركين شرك خود را انكار مى كردند، ولى در اين آيه، اعتراف و تقاضاى برگشت و جبران مى كنند.


پيام ها :

 ۱- كفّار هنگام عرضه بر آتش، وحشت زده و ذلّت بار ناله مى زنند.اذ وقفوا على النّار فقالوا مراحل و مواقف قيامت متعدّد است، در بعضى از مراحل گنهكاران ناله مى زنند و در بعضى مواقف مهر سكوت بردهانشان مى خورد.

۲- تكذيب آيات الهى، موجب پشيمانى در آخرت است.اذ وقفوا...فقالوا يا ليتنا

۳- تا فرصت دنيا باقى است ايمان آوريم، چون در آخرت مجال برگشت نيست.يا ليتنا نردّ از آرزوها و حسرت هاى كافران در قيامت، برگشت به دنيا و ايمان و اطاعت است.و لا نكذّب...و نكون من المؤ منين


۲۸- بَلْ بَدَا لَهُمْ مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ

 ترجمه :

(چنين نيست،) بلكه آنچه (از كفر و نفاق) قبلاً (در دنيا) پنهان مى كردند، (در آن روز) برايشان آشكار شده و اگر آنان (طبق خواسته و آرزويشان) به دنيا بازگردانده شوند، بى گمان باز هم به آنچه از آن نهى شده اند بازمى گردند. و آنان قطعاً دروغگويانند.


نكته ها :

 روز قيامت، روز آشكار شدن اسرار پنهانى مردم است و قرآن بارها به اين حقيقت اشاره كرده است. از جمله :وبدالهم سيّئات ما عملوا (۶۰ ) ،و بدالهم سيّئات ما كسبوا (۶۱)


پيام ها :

 ۱- در قيامت، همه ى اسرار و رازها كشف و نهان و درون انسان ها آشكار مى شود.بل بدالهم ما كانوا يخفون

۲- برگشتن از آخرت به دنيا، محال است.و لو ردّوا

۳- بعضى هرگز اميدى به خوب شدن و اصلاحشان نيست و با فرصت دادن (كه خودشان خواستار آنند) باز هم همانند كه بودند.لو ردّوا لعادوا

(آرى انسان بارها در دنيا به هنگام برخورد با شدايد و تلخى ها، تصميم هايى مى گيرد، ولى چون به آسايش رسيد، همه چيز را فراموش مى كند).

۴- وقتى دروغگويى خصلت انسان شد، در قيامت هم دروغ مى گويد.و انّهم لكاذبون چنانكه در آيه ۲۳ خوانديم كه مشركين در قيامت به دروغ قسم مى خورند و مى گويند:واللَّه ربّنا ما كنّا مشركين


۲۹- وَقَالُوَّاْ إِنْ هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْياَ وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

 ترجمه :

و گفتند: جز زندگى دنيوى ما، هيچ زندگى ديگرى نيست و ما (پس از مرگ) برانگيحته نمى شويم.


۳۰- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ ألَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

 و اگرببينى آنگاه كه در برابر پروردگارشان بازداشته شده اند، (خدا) مى فرمايد: آيا اين (رستاخيز) حقّ نيست ؟ مى گويند: بلى، به پروردگارمان سوگند (كه حقّ است). او مى فرمايد: پس به كيفر كفرورزى ها وكفران هايتان، عذاب را بچشيد.


نكته ها :

 در آيه ۲۷ و ۳۰، دو بار كلمه ىو لو ترى تكرار شده است تا صحنه هاى سخت قيامت را ترسيم و گامى براى هدايت مردم باشد.

 طبق آيه ى ۳۰ خداوند با مجرم سخن مى گويد. ولى بعضى آيات، سخن گفتن خدارا با آنان نفى مى كند.لايكلّمهم اللّه، اين مطلب يا اشاره به مواقف و صحنه هاى مختلف در قيامت است، و يا آنكه مراد آن است كه خداوند با آنان كلام طيّب و دلشادكننده نمى گويد.

 در آيه ى ۲۲، خداوند كفّار را در برابر نفى توحيد مؤ اخذه نمود:أين شركاؤ كم و در آيه ۲۷ به خاطر تكذيب نبوّت مؤ اخذه كرد:لانكذّب بايات ربّنا و در آيه ۳۰ به سبب انكار قيامت مؤ اخذه مى كند.أليس هذا بالحقّ

 اسلام براى انسان ها چند نوع حيات را ترسيم مى كند:

۱- حيات دنيا.زهرة الحياة الدّنيا (۶۲)

۲- حيات برزخى.من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (۶۳)

۳- حيات معنوى و هدايت.دعاكم لما يحييكم (۶۴)

۴- حيات اجتماعى.ولكم فى القصاص حياة (۶۵)

۵- حيات طيبه (در سايه ى قلب آرام و قناعت).فلنحيّينه حياة طيّبة (۶۶)


پيام ها :

 ۱- مشركين، افرادى سطحى نگر و مادّى هستند و محدوده ى حيات را تنها در همين دنيا مى بينند و منكر رستاخيزند.اِن هى الاّ حياتنا الدّنيا (اگر در جاى ديگر قرآن مشركين بت را شفيع خود مى دانند:هؤ لأ شفعاؤ نا (۶۷ ) مرادشان شفاعت در دنياست.(۶۸) )

۲- خداوند، پيامبرش را تسليت و دلجويى مى دهد كه همه ى لجاجت ها بى پاسخ نخواهد ماند.و لوترى

۳- مجرمان، همانند اسيران ذليل، بازداشت و نگه داشته مى شوند.اذ وقفوا

۴- در قيامت قاضى و بازپرس در درجه ى اوّل خود خداوند است.قال أليس هذا بالحقّ

۵- اعترافات كفّار و مشركان در قيامت، سودى ندارد.قالوا بلى...فذوقوا

۶- كفّار، در قيامت بارها سوگند ياد مى كنند.واللّه ربّنا ما كنّا مشركين قالوا بلى و ربّنا

۷- كيفرهاى قيامت، به خاطر مداومت در كفر و انكار معاد در دنياست.و مانحن بمبعوثين...فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون


۳۱- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَأ اللّهِ حَتَّىَّ إِذَا جَأتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَ حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ ألاَ سَأ مَا يَزِرُونَ

 ترجمه :

قطعاً كسانى كه ديدار خداوند (در قيامت) را تكذيب كردند زيانكار شدند، همين كه ساعت موعود ناگهان به سراغشان آيد، در حالى كه بار سنگين گناهان خويش را بر پشتشان مى كشند، گويند: دريغا از آن كوتاهى ها كه در دنيا كرده ايم، آگاه باشيد كه چه بد بارى است آنچه به دوش مى كشند.


نكته ها :

 مراد از لقأاللّه، ملاقات معنوى و شهود باطنى در قيامت است، چون در قيامت همه ى وابستگى هاى انسان به مال و مقام و بستگان قطع مى شود و با روبرو شدن با پاداش و كيفر الهى، حاكميّت مطلقه ى الهى را درك مى كند.

 حسرت، براى از دست دادن منافع است و ندامت براى پيش آمدن ضررها.(۶۹)

 به قيامت، ساعت مى گويند، چون در ساعتى و لحظه اى برق آسا ايجاد مى شود. (در آيه ى ۷۷ سوره نحل آمده است :وما أمر الساعة الاّ كلَمح البصر أو هو اقرب، برپايى قيامت، مانند چشم به هم زدن يا نزديك تر از آن است).

 در حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمده است : اهل آتش، جايگاه خود (آن جايگاهى كه خداوند براى هر شخصى در بهشت قرار داده است،) را در بهشت مى بينند و مى فهمند زيان كرده اند مى گويند: ياحسرتنا.(۷۰)


پيام ها :

 ۱- كسى كه قيامت را نپذيرد، هستى خود را با دنياى فانى معامله كرده و اين بزرگ ترين خسارت است.قد خسر

۲- قيامت، ناگهانى فرا مى رسد و كسى از زمان آن آگاه نيست، پس بايد هميشه آماده بود.جأتهم الساعة بغتة

۳- روز قيامت، روز حسرت است.يا حسرتنا

۴- اعتراف و حسرت، نشانه ى آزادى انسان در عمل است زيرا مى توانست خوب عمل كند و نكرد.يا حسرتنا

۵- قيامت روز حست و افسوس خوردن است، امّا حسرت ها در آن روز بى نتيجه است.قالوا يا حسرتنا...و هم يحملون...

۶- گناهان، در قيامت تجسّم يافته و بر انسان بار مى شوند.يحملون أوزارهم

۷- تكذيب يا فراموشى قيامت، سبب ارتكاب گناهانى است كه در قيامت، وزر و وبال انسان مى گردد.كذّبوا أوزارهم


۳۲- وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الاَّْخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ

 ترجمه :

و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و البتّه خانه ى آخرت، براى تقوا پيشگان بهتر است. آيا نمى انديشيد؟


نكته ها :

 اگر دنيا مزرعه ى آخرت قرار نگيرد، بازيچه مى شود و مردم مانند كودكانى كه سرگرم به اسباب بازى هايى چون مال و مقام و مانند آن شده اند. مثل صحنه ى نمايش كه يكى لباس شاه مى پوشد، ديگرى نقش نوكر را بازى مى كند و سوّمى وزير مى شود، ولى ساعتى بعد كه همه ى لباسها و نقش ها كنار مى رود، مى فهمند كه همه ى عناوين، خيالى بيش نبود.

 خير بودن آخرت به خاطر آن است كه هم لذّت هايش آميخته به رنج نيست و هم زودگذر و موهوم و خيالى نيست.

 با توجّه به آيات ديگر قرآن، نبايد اين آيه را دعوت به رهبانيّت و ترك دنيا دانست.

 كلمه ى لعب به كارى گفته مى شود كه قصد صحيحى در آن نباشد و كلمه ى لهو به كارى گفته مى شود كه انسان را از كارهاى مهم و اصلى باز دارد.(۷۱)

 شباهت دنيا به لهو و لعب از جهاتى است :

الف : دنيا مثل بازى، مدّتش كوتاه است.

ب : دنيا مثل بازى، تفريح و خستگى دارد و آميخته اى از تلخى و شيرينى است.

ج : غافلان بى هدف، بازى را شغل خود قرار مى دهند.

د: دنياگرايى مثل بازى، انسان را از اهداف مهم باز مى دارد.


پيام ها :

 ۱- دنيا محورى، فكرى كودكانه و پوچ است. (لهو ولعب معمولاً كار كودكان است و سرگرم شدن به دنيا انسان را از آخرت باز مى دارد)لهو ولعب

۲- راه نجات از حسرت آخرت، فكر و تعقّل است.يا حسرتنا...أفلا تعقلون

۳- خردمند، فريب دنيا را نمى خورد.و للدّار الاخرة خير...أفلا تعقلون

۴- بكار نگرفتن انديشه، زمينه توجّه به دنيا وغفلت از آخرت است.أفلاتعقلون

۵- غفلت از آخرت، سبب توبيخ است.أفلا تعقلون

۶- تعقّل و تقوا، ملازم يكديگرند.يتّقون أفلاتعقلون


۳۳- قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّلِمِينَ بَاَيَتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ

 ترجمه :

البتّه ما مى دانيم كه آنچه مى گويند، تو را اندوهناك مى كند، (ولى غم مخور و بدان كه) آنان (در واقع) تو را تكذيب نمى كنند، بلكه (اين) ستمگران آيات خدا را انكار مى كنند.


نكته ها :

 در شأن نزول آيه آمده است كه : دشمنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آن حضرت را امين و صادق مى دانستند، ولى مى گفتند: اگر او را تصديق كنيم، قبيله و موقعيّت ما تحقير مى شود. گاهى هم مى گفتند: او صادق است ولى خيال مى كند به او وحى شده، از اين روى، اين گونه آيات الهى را تكذيب مى كردند.

 امام صادقعليه‌السلام درباره ى لا يكذّبونك فرمود: يعنى آنان نمى توانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند.(۷۲)


پيام ها :

 ۱- رهبر نبايد از تكذيب مخالفان محزون شود. به همين دليل، خداوند پيامبرش را دلدارى مى دهد و حمايت مى كند.قد نعلم انّه ليحزنك

۲- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است.قد نعلم انّه ليحزنك

۳- تكذيب پيامبر، تكذيب خداست، همان گونه كه بيعت با پيامبر، بيعت با خداوند است.لايكذّبونك ولكن الظالمين بايات اللّه يجحدون

۴- با توجّه به مشكلات و تكذيب و جسارت هاى بزرگتر به ديگران، مشكل خود را آسان بدانيم.لايكذّبونك...بآيات اللّه يجحدون

۵- مخالفان رسول خدا، با مكتب طرفند، نه با شخص.لايكذّبونك...بآيات اللّه يجحدون

۶- تكذيب آيات الهى، هم ظلم به خود است، هم ظلم به رسول اللّه، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسل هاى بعد.ولكنّ الظالمين بآيات اللّه يجحدون


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12