تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)0%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12537
دانلود: 3941

تفسير نور (سوره ى انعام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12537 / دانلود: 3941
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى 136 اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.


۱۹- يَمْسسك اللّه بضرّ...يَمْسسك بخير...و هو الحكيم الخبير ٌبَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ أوحِىَ إِلَىَّ هَذَا الْقُرْءَانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أنَّ مَعَ اللّهِ ءَالِهَةً أخْرَى قُل لاَّ أشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَحِدٌ وَإِنَّنِى بَرِىَّءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ

ترجمه :

بگو: چه موجودى در گواهى برتر و بزرگتر است ؟ بگو: خداوند ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم. آيا شما گواهى مى دهيد كه با خداوند، خدايان ديگرى هست ؟ بگو: من گواهى نمى دهم. بگو: همانا او خداى يكتاست و بى ترديد من از آنچه شما شرك مى ورزيد، بيزارم.


نكته ها :

 مشركان مكّه، از پيامبر اسلام براى رسالتش شاهد مى طلبيدند و نبوّت آن حضرت را نمى پذيرفتند و مى گفتند: حتّى يهود و نصارا تو را پيامبر نمى دانند. اين آيه در زمان غربت اسلام، خبر از آينده اى روشن و رسالت جهانى اسلام مى دهد.

 حضرت علىعليه‌السلام در تفسير عبارت انّما هو اله واحد فرمودند: اگر خدايان ديگرى بودند، آنها هم پيامبرانى مى فرستادند.(۴۰)

 عدّه اى را به عنوان اسير نزد پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آوردند، حضرت از آنان پرسيد: آيا تاكنون دعوت به اسلام شده ايد؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: همه را به محل اَمن برسانند و آزادشان كنند، زيرا كسى كه هنوز نداى اسلام را نشنيده است نبايد اسير نمود، سپس اين آيه را تلاوت فرمود:لانذركم به و من بلغ (۴۱)

 امام صادقعليه‌السلام فرمودند: انذار هميشگى بايد همراه با منذر هميشگى باشد. پس امامت و رهبرى الهى نيز تا ابد بايد همراه قرآن باشد.(۴۲)

 معمولاً در انسان ها انگيزه ى دفع ضرر، قوى تر از جلب منفعت است. لذا قرآن، به مسأله ى انذار تأكيد كرده است.لانذركم در آيات ديگر نيز مى خوانيم :ان أنت الاّ نذير (۴۳ ) ،انّما أنا نذير مبين (۴۴)

 در احاديث متعدّدى مَن بَلَغ به ائمّه معصومين عليهم السلام تفسير شده است.(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام نيز درباره مَن بَلغ فرمودند: مقصود كسى است كه وظيفه امامت به او رسيده است و او همانند پيامبر، مردم را با قرآن انذار مى كند.(۴۶)


پيام ها :

 ۱ براى حقّانيت پيامبر اسلام، گواه بودن خداوند كافى است.قل اللّه شهيد

۲ طرح و بيان حقايق به شكل سؤ ال و جواب از شيوه هاى تبليغى قرآن است.قل اىّ شى ء...قل اللّه

۳ غفلت و سهو و فراموشى و محدوديّت، هم قدرت خبرگيرى انسان را كم مى كند، هم قدرت گواه بودن او را، و چون خدا از اين عوارض دور است، پس بزرگ ترين شاهدها خداوند است.أكبر شهادة قل اللّه

۴ قرآن، بزرگ ترين گواه بر رسالت پيامبر است.اللّه شهيد بينى و...هذا القرآن

۵ براى مردم غافل، سخن گفتن از زاويه ى انذار مؤ ثّرتر است.لانذركم

۶ رسالت حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ جهانى و جاودانى و براى همه ى مردم در همه ى عصرها و نسل هاست.لانذركم به و مَن بلغ

۷ تا قانون به مردم ابلاغ نشود، توبيخ و مسئوليّتى در كار نيست.و من بلغ و به اصطلاح علم اصول، عِقاب بدون بيان، قبيح است.

۸ از جمله شرايط لازم براى رهبر آسمانى : ايمان به مكتب :اوحى الى هذا القرآن، اميد به آيندهو مَن بَلَغ، صلابتقل لا أشهد و برائت از شرك است.انّنى برى ء ممّا تشركون


۲۰- ألَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَايَعْرِفُونَ أبْنَأهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ أنْفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

 ترجمه :

كسانى كه به آنان، كتاب (آسمانى) داديم (يهود و نصارى)، محمّد را همانند فرزندان خود مى شناسند (و بشارت هاى انبيا و كتب آسمانى پيشين را منطبق بر آن حضرت مى بينند، ولى حاضر به پذيرفتن آن نيستند) پس كسانى كه به (فطرت و رشد و سعادت آينده) خودشان زيان زدند، ايمان نمى آورند.


نكته ها :

 اين آيه، مشابه آيه ى ۱۴۶ سوره ى بقره است.

 هم نام و نشان پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در تورات وانجيل بوده وعلماى اهل كتاب، او را به عنوان پيامبر موعود به مردم بشارت مى دادند، و هم اخلاقيّات حضرت و يارانش در كتب آنان بوده است :محمّد رسول اللّه والّذين معه أشدّأ علَى الكفّار رحمأ بينهم...ذلك مثلهم فى التوراة و مثلهم فى الانجيل كزرع... (۴۷)

 شناخت فرزند، اصيل ترين و قديمى ترين شناخت هاست. چون او را از هنگام تولّد مى شناسند، ولى شناخت برادر و پدر و مادر براى انسان، ماه ها پس از تولّد است چنانكه شناخت همسر نيز پس از ازدواج مى باشد. از اين رو آيه مى فرمايد: آنان پيامبر را مانند فرزندان خود مى شناسند.


پيام ها :

 ۱ خداوند بر اهل كتاب حجّت را تمام كرده و آنان پيامبر اسلام را به خوبى مى شناختند.الّذين آتيناهم الكتاب يعرفونه

۲ پيامبر بايد به گونه اى شناخته شود كه هيچ شكّى در او نباشد.يعرفونه كما يعرفون أبنأهم

۳ تنها شناخت و علم، مايه ى نجات انسان نيست، چه بسيار خداشناسان و پيامبرشناسان و دين شناسان كه به خاطر عناد و لجاجت از زيان كارانند.يعرفونه كما يعرفون ابنأهم الّذين خسروا أنفسهم

۴ كتمان حقّ، سبب سوء عاقبت وخسارت است.خسروا أنفسهم فهم لايؤ منون


۲۱- وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أوْ كَذَّبَ بَِايَتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

 ترجمه :

و كيست ستمكارتر از آن كس كه به خداوند دروغ بندد، يا آيات الهى را تكذيب كند؟ همانا ستمگران رستگار نمى شوند.


نكته ها :

 در قرآن پانزده مرتبه تعبير مَن أظلَم آمده كه در مورد افترا بر خدا، بازداشتن مردم از مسجد و كتمان شهادت و حقّ است. اين مى رساند كه ظلم فرهنگى و بازداشتن مردم از رشد و فهم، بدترين ظلم به جامعه است.


پيام ها :

 ۱ هر چيز كه عزيزتر و مقدّس تر باشد، خطر ظلم درباره ى آن بيشتر است. از اين رو ظلم به خدا و افترا بر ذات مقدس الهى، بدترين ظلم هاست.ومن أظلم

۲ ظلم به تفكر و فرهنگ انسان ها، بدترين ستم هاست. شرك، افترا به خدا، ادّعاى نبوّت دروغين، بدعت، تفسير به رأى، همه نمونه اى از اين گونه ظلم هاست.و مَن اظلم ممّن افترى على اللّه كذبا او كذّب بآياته


۲۲- وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أشْرَكُوَّاْ أيْنَ شُرَكَاَّؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ

 ترجمه :

و روزى كه آنان را يكسره محشور مى كنيم، سپس به كسانى كه شرك ورزيدند گوييم : كجايند شريكان شما كه بر ايشان گمان (خدايى) داشتيد؟


نكته ها :

 بازخواست ذلّت بار مشركين در قيامت، نشانه ى محروميّت آنان از رستگارى است، همان محروميّتى كه در آيه ى قبل به آن اشاره شده است.

 گرچه آيه، به شرك نظر دارد، ولى آنان هم كه رهبرى غير اولياى خدا را بپذيرند و با اولياى معصوم الهى به مخالفت و جنگ برخيزند، به نوعى مشركند. در زيارت جامعه ى كبيره مى خوانيم : و مَن حاربكم مشرك(۴۸) و در حديث آمده است : الرّاد علينا كالرّاد على اللّه و هو على حدّ الشرك باللّه(۴۹) كسى كه كلام و راه ما را رد كند، همچون كسى است كه كلام خدا را نپذيرد و چنين شخصى به منزله ى مشرك است.


پيام ها :

 ۱ دادگاه قيامت، علنى است.نحشرهم جميعاً ثم نقول

۲ قبل از هر عقيده و عشق و پرستشى، آماده ى پاسخگويى در روز قيامت باشيم.و يوم نحشرهم...أين شركاؤ كم

۳ قيامت روز ظهور حقّ بودن توحيد، حتّى براى مشركان است.أين شركاؤ كم

۴ شرك، خيالى بيش نيست.تزعمون


۲۳- ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أن قَالُواْ وَاللّهِ ربِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ

 ترجمه :

پس (از آن همه فريفتگى به بتان، در پيشگاه خداوند) عذرى نيابند جز آنكه (از بتان بيزارى جسته و) بگويند: سوگند به خدا! پروردگارمان، ما هرگز مشرك نبوده ايم.


۲۴- اُنظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَىَّ أنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

 بنگر كه چگونه عليه خود دروغ گفتند و (تمام بت ها و شريكان كه همواره مى ساختند از نزد آنان محو شد و) آنچه به دروغ و افترا به خدا نسبت مى دادند از دستشان رفت.


نكته ها :

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: مراد از فتنه در لم تكن فتنتهم، معذرت خواهى مشركان مى باشد.(۵۰)

 ضلّ الشى ء به معناى ضايع شدن، هلاكت و نابودى چيزى است.(۵۱)

 دروغگويان به مقتضاى خصلتى كه در دنيا كسب كرده اند، در قيامت نيز دروغ مى گويند.واللّه ما كنّا مشركين، چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم :يوم يبعثهم اللّه جميعاً فيَحلفون له كما يَحلفون لكم و يحسبون انّهم على شى ء الا انّهم هم الكاذبون (۵۲)

 حضرت علىعليه‌السلام در ذيل آيه در حديثى مى فرمايد: بعد از اين دروغ، بر لبشان مهر زده مى شود و ساير اعضاى آنان حقّ را بازگو مى كنند.(۵۳)

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: روز قيامت خداوند آن چنان عفو وبخشش مى كند كه به ذهن هيچ كس حتّى خطور نمى كند، تا آن اندازه كه مشركان نيز مى گويند: ما مشرك نبوديم، (تا مشمول عفو الهى شوند).(۵۴)


پيام ها :

 ۱ قيامت، آن چنان حتمى است كه گويا هم اكنون نيز حاضر است.اُنظر و نفرمود: ستنظر. (پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در دنيا نيز مى تواند باچشم ملكوتى، شاهد صحنه هاى قيامت باشد.)

۲ تكيه گاه هاى غير الهى نابود خواهد شد.ضلّ عنهم

۳ در دادگاه الهى، نه دروغ انسان كارساز است، نه سوگند او.ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

۴ آن همه اصرار بر تكيه گاه هاى غير الهى، خيالى بيش نيست.و ضلّ عنهم ما كانوا


۲۵- يفترون ْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أكِنَّةً أن يَفْقَهُوهُ وَ فِىَّ ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لا يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّىَّ إِذَا جَأوكَ يُجَدِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ

ترجمه :

بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى دهند، ولى ما بر دلهايشان پرده هايى قرار داده ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان (نسبت به شنيدن حقّ) سنگينى قرار داديم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آيه و معجزه اى را ببينند، باز هم به آن ايمان نمى آورند تا آنجا كه چون نزد تو آيند با تو جدال مى كنند و كسانى كه كافر شدندمى گويند: اين نيست جز افسانه هاى پيشينيان.


نكته ها :

 در شأن نزول اين آيه آمده است كه ابوسفيان، وليد بن مغيره، عتبه، شيبه و نضربن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مى دادند، به نضر گفتند: چه مى خواند؟ گفت : به خداى كعبه نمى فهمم چه مى خواند، ولى چيزى جز افسانه ها و داستان هاى پيشينيان نيست، من مشابه اين داستان ها را براى شما گفته ام. سپس اين آيه نازل شد.

 أكنّة جمع كنّ يا كنان به معناى پرده است. وقر به معناى سنگينى و أساطير جمع اسطوره به معناى مطالب پى در پى و خيالى است كه شنيدن آن جاذبه دارد.

 پرده افكنى بر دل وسنگينى گوش، به خاطر روحيّه ى لجاجت مشركان است. قرآن مى فرمايد:فلما زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم (۵۵)

 از اينكه در آيه ى قبل، سخن از مشركين بود ولى در اين آيه درباره همان گروه تعبير بهالّذين كفروا نموده است معلوم مى شود مشركين همان كفّارند.


پيام ها :

 ۱ پيامبران و رهبران الهى بايد از روحيات كفّار و مخالفين و ترفندهاى آنان آگاه باشند.و منهم مَن يستمع

۲ از همه ى كفّار مأيوس نباشيد، بعضى از آنان لجوجند.و منهم

۳ شنيدن صوت قرآن، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند.أكنة ان يفقهوه

۴ كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار، به خاطر همين عناد و اصرار خود آنان است.ان يَروا كلّ آية لايؤ منوا

۵ لجاجت، درد بى درمان است و مثل آينه ى موج دار، بهترين صورت ها را هم زشت نشان مى دهد.ان يروا كل آية لايؤ منوا

۶ اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگيرى قبلى، حتّى با پيامبر هم ملاقات كند، بهره اى نخواهد برد.جأك يجادلونك...

۷ كفّار هيچ راه صحيح و منطقى براى مقابله با پيامبر اسلام نداشتند. (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است)يجادلونك...

۸ قرآن، براى كافران و مشركان نيز جذّاب است.يقول الذين كفروا ان هذا الاّ اساطير الاوّلين (اساطير، به معناى سخن زيباست.(۵۶))


۲۶- وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنَْوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إ لا أنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ

 ترجمه :

و آنان، مردم را از آن (پيامبر و قرآن) باز مى دارند و خود نيز از آن دور و محروم مى شوند، (ولى بدانند كه) جز خودشان را هلاك نمى سازند، و (لى) نمى فهمند.


نكته ها :

 يَنئَون از ريشه ى نأى، به معناى دور كردن است.

 برخى از اهل سنت، در تفسير خود اين آيه را درباره ابوطالب دانسته و گفته اند كه وى مردم را از آزار پيامبر نهى مى كرد ولى خودش ايمان نمى آورد و از مسلمان شدن دورى مى جست و برخى آيات ديگر را هم در اين باره مى دانند (مثل توبه ۱۱۳، قصص ۵۶)، ولى به نظر پيروان مكتب اهل بيت، ابوطالب از بهترين مسلمانان است و دلايل ايمان ابوطالب پدر عزيز حضرت علىعليه‌السلام بسيار است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنم :

 جملاتى كه شخص پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و اهل بيت عليهم السلام درباره ايمان او فرموده اند، بهترين دليل بر ايمان اوست.

۲- حمايت هاى بى دريغ وى از پيامبر در شرائط بسيار سخت.

۳- اقرارهاى ابوطالب كه در اشعار خود نسبت به پيامبر و رابطه خود با خدا دارد.

۴- سفارش هاى او به همسر و فرزند و برادرش حمزه كه از اسلام و نماز و پيامبر حمايت كنند.

۵- حزن و اندوه فراوانى كه براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به خاطر فوت ابوطالب پيدا شد.

۶- ابوبكر و عباس گواهى دادند كه ابوطالب هنگام مرگ، كلمات لااله الاّاللّه و محمّد رسول اللّه مى گفت.

۷- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بالاى منبر براى ابوطالب دعا كرد و جنازه ى او را تشييع نمود و به حضرت علىعليه‌السلام دستور كفن كردن او را داد. تنها بر او نماز گذاشته نشد زيرا تا آن روز نماز ميّت واجب نشده بود، چنانكه بر خديجه هم نماز گزارده نشد.

۸- حضرت علىعليه‌السلام در نامه اى به معاويه نوشتند كه بسيار فرق است ميان پدر من ابوطالب با پدر تو ابوسفيان.

۹- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: من در قيامت، شفيع پدر و مادر و عمويم ابوطالب هستم.

۱۰- در حديث مى خوانيم كه خداوند به رسول خود وحى كرد كه آتش بر پدر و مادر و كفيل تو حرام است.

۱۱- در مسلمان بودن فاطمه بنت اسد عليها السلام كه از زنان خوش سابقه و مهاجر است، شكّى نيست و اگر ابوطالب مسلمان نبود، هرگز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ اجازه نمى داد كه شوهر اين زن، مردى بى ايمان باشد.(۵۷)


پيام ها :

 ۱- كفّار و مشركان، همواره در تلاش براى كارشكنى و بازداشتن مردم از گوش دادن به قرآن بودند.و هم ينهون عنه...

۲- دورى از پذيرفتن حق، سبب به هلاكت انداختن خود انسان مى شود.و ما يهلكون الاّ انفسهم

۳- شعور واقعى، يافتن راه حقّ است و گم كردن راه حقّ و رهبر حقّ، از سوى هر كه باشد، بى شعورى است.و ما يشعرون


۲۷- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَلَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بََايَ تِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

 ترجمه :

و اگر آنان را، آن هنگام كه بر لبه ى آتش (دوزخ) نگه داشته شده اند ببينى، پس مى گويند: اى كاش (بار ديگر به دنيا) بازگردانده شويم و آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤ منان (واقعى) باشيم.


نكته ها :

 طبق آيات قرآن، آرزوى برگشت به دنيا، هم در لحظه ى مرگ است، و هم در قبر و هم در قيامت،ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحا (۵۸ ) ،ربّنا اخرجنا منها فان عُدنا فانّا ظالمون (۵۹)

 در آيه ۲۳، مشركين شرك خود را انكار مى كردند، ولى در اين آيه، اعتراف و تقاضاى برگشت و جبران مى كنند.


پيام ها :

 ۱- كفّار هنگام عرضه بر آتش، وحشت زده و ذلّت بار ناله مى زنند.اذ وقفوا على النّار فقالوا مراحل و مواقف قيامت متعدّد است، در بعضى از مراحل گنهكاران ناله مى زنند و در بعضى مواقف مهر سكوت بردهانشان مى خورد.

۲- تكذيب آيات الهى، موجب پشيمانى در آخرت است.اذ وقفوا...فقالوا يا ليتنا

۳- تا فرصت دنيا باقى است ايمان آوريم، چون در آخرت مجال برگشت نيست.يا ليتنا نردّ از آرزوها و حسرت هاى كافران در قيامت، برگشت به دنيا و ايمان و اطاعت است.و لا نكذّب...و نكون من المؤ منين


۲۸- بَلْ بَدَا لَهُمْ مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ

 ترجمه :

(چنين نيست،) بلكه آنچه (از كفر و نفاق) قبلاً (در دنيا) پنهان مى كردند، (در آن روز) برايشان آشكار شده و اگر آنان (طبق خواسته و آرزويشان) به دنيا بازگردانده شوند، بى گمان باز هم به آنچه از آن نهى شده اند بازمى گردند. و آنان قطعاً دروغگويانند.


نكته ها :

 روز قيامت، روز آشكار شدن اسرار پنهانى مردم است و قرآن بارها به اين حقيقت اشاره كرده است. از جمله :وبدالهم سيّئات ما عملوا (۶۰ ) ،و بدالهم سيّئات ما كسبوا (۶۱)


پيام ها :

 ۱- در قيامت، همه ى اسرار و رازها كشف و نهان و درون انسان ها آشكار مى شود.بل بدالهم ما كانوا يخفون

۲- برگشتن از آخرت به دنيا، محال است.و لو ردّوا

۳- بعضى هرگز اميدى به خوب شدن و اصلاحشان نيست و با فرصت دادن (كه خودشان خواستار آنند) باز هم همانند كه بودند.لو ردّوا لعادوا

(آرى انسان بارها در دنيا به هنگام برخورد با شدايد و تلخى ها، تصميم هايى مى گيرد، ولى چون به آسايش رسيد، همه چيز را فراموش مى كند).

۴- وقتى دروغگويى خصلت انسان شد، در قيامت هم دروغ مى گويد.و انّهم لكاذبون چنانكه در آيه ۲۳ خوانديم كه مشركين در قيامت به دروغ قسم مى خورند و مى گويند:واللَّه ربّنا ما كنّا مشركين


۲۹- وَقَالُوَّاْ إِنْ هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْياَ وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

 ترجمه :

و گفتند: جز زندگى دنيوى ما، هيچ زندگى ديگرى نيست و ما (پس از مرگ) برانگيحته نمى شويم.


۳۰- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ ألَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

 و اگرببينى آنگاه كه در برابر پروردگارشان بازداشته شده اند، (خدا) مى فرمايد: آيا اين (رستاخيز) حقّ نيست ؟ مى گويند: بلى، به پروردگارمان سوگند (كه حقّ است). او مى فرمايد: پس به كيفر كفرورزى ها وكفران هايتان، عذاب را بچشيد.


نكته ها :

 در آيه ۲۷ و ۳۰، دو بار كلمه ىو لو ترى تكرار شده است تا صحنه هاى سخت قيامت را ترسيم و گامى براى هدايت مردم باشد.

 طبق آيه ى ۳۰ خداوند با مجرم سخن مى گويد. ولى بعضى آيات، سخن گفتن خدارا با آنان نفى مى كند.لايكلّمهم اللّه، اين مطلب يا اشاره به مواقف و صحنه هاى مختلف در قيامت است، و يا آنكه مراد آن است كه خداوند با آنان كلام طيّب و دلشادكننده نمى گويد.

 در آيه ى ۲۲، خداوند كفّار را در برابر نفى توحيد مؤ اخذه نمود:أين شركاؤ كم و در آيه ۲۷ به خاطر تكذيب نبوّت مؤ اخذه كرد:لانكذّب بايات ربّنا و در آيه ۳۰ به سبب انكار قيامت مؤ اخذه مى كند.أليس هذا بالحقّ

 اسلام براى انسان ها چند نوع حيات را ترسيم مى كند:

۱- حيات دنيا.زهرة الحياة الدّنيا (۶۲)

۲- حيات برزخى.من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (۶۳)

۳- حيات معنوى و هدايت.دعاكم لما يحييكم (۶۴)

۴- حيات اجتماعى.ولكم فى القصاص حياة (۶۵)

۵- حيات طيبه (در سايه ى قلب آرام و قناعت).فلنحيّينه حياة طيّبة (۶۶)


پيام ها :

 ۱- مشركين، افرادى سطحى نگر و مادّى هستند و محدوده ى حيات را تنها در همين دنيا مى بينند و منكر رستاخيزند.اِن هى الاّ حياتنا الدّنيا (اگر در جاى ديگر قرآن مشركين بت را شفيع خود مى دانند:هؤ لأ شفعاؤ نا (۶۷ ) مرادشان شفاعت در دنياست.(۶۸) )

۲- خداوند، پيامبرش را تسليت و دلجويى مى دهد كه همه ى لجاجت ها بى پاسخ نخواهد ماند.و لوترى

۳- مجرمان، همانند اسيران ذليل، بازداشت و نگه داشته مى شوند.اذ وقفوا

۴- در قيامت قاضى و بازپرس در درجه ى اوّل خود خداوند است.قال أليس هذا بالحقّ

۵- اعترافات كفّار و مشركان در قيامت، سودى ندارد.قالوا بلى...فذوقوا

۶- كفّار، در قيامت بارها سوگند ياد مى كنند.واللّه ربّنا ما كنّا مشركين قالوا بلى و ربّنا

۷- كيفرهاى قيامت، به خاطر مداومت در كفر و انكار معاد در دنياست.و مانحن بمبعوثين...فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون


۳۱- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَأ اللّهِ حَتَّىَّ إِذَا جَأتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَ حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ ألاَ سَأ مَا يَزِرُونَ

 ترجمه :

قطعاً كسانى كه ديدار خداوند (در قيامت) را تكذيب كردند زيانكار شدند، همين كه ساعت موعود ناگهان به سراغشان آيد، در حالى كه بار سنگين گناهان خويش را بر پشتشان مى كشند، گويند: دريغا از آن كوتاهى ها كه در دنيا كرده ايم، آگاه باشيد كه چه بد بارى است آنچه به دوش مى كشند.


نكته ها :

 مراد از لقأاللّه، ملاقات معنوى و شهود باطنى در قيامت است، چون در قيامت همه ى وابستگى هاى انسان به مال و مقام و بستگان قطع مى شود و با روبرو شدن با پاداش و كيفر الهى، حاكميّت مطلقه ى الهى را درك مى كند.

 حسرت، براى از دست دادن منافع است و ندامت براى پيش آمدن ضررها.(۶۹)

 به قيامت، ساعت مى گويند، چون در ساعتى و لحظه اى برق آسا ايجاد مى شود. (در آيه ى ۷۷ سوره نحل آمده است :وما أمر الساعة الاّ كلَمح البصر أو هو اقرب، برپايى قيامت، مانند چشم به هم زدن يا نزديك تر از آن است).

 در حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمده است : اهل آتش، جايگاه خود (آن جايگاهى كه خداوند براى هر شخصى در بهشت قرار داده است،) را در بهشت مى بينند و مى فهمند زيان كرده اند مى گويند: ياحسرتنا.(۷۰)


پيام ها :

 ۱- كسى كه قيامت را نپذيرد، هستى خود را با دنياى فانى معامله كرده و اين بزرگ ترين خسارت است.قد خسر

۲- قيامت، ناگهانى فرا مى رسد و كسى از زمان آن آگاه نيست، پس بايد هميشه آماده بود.جأتهم الساعة بغتة

۳- روز قيامت، روز حسرت است.يا حسرتنا

۴- اعتراف و حسرت، نشانه ى آزادى انسان در عمل است زيرا مى توانست خوب عمل كند و نكرد.يا حسرتنا

۵- قيامت روز حست و افسوس خوردن است، امّا حسرت ها در آن روز بى نتيجه است.قالوا يا حسرتنا...و هم يحملون...

۶- گناهان، در قيامت تجسّم يافته و بر انسان بار مى شوند.يحملون أوزارهم

۷- تكذيب يا فراموشى قيامت، سبب ارتكاب گناهانى است كه در قيامت، وزر و وبال انسان مى گردد.كذّبوا أوزارهم


۳۲- وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الاَّْخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ

 ترجمه :

و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و البتّه خانه ى آخرت، براى تقوا پيشگان بهتر است. آيا نمى انديشيد؟


نكته ها :

 اگر دنيا مزرعه ى آخرت قرار نگيرد، بازيچه مى شود و مردم مانند كودكانى كه سرگرم به اسباب بازى هايى چون مال و مقام و مانند آن شده اند. مثل صحنه ى نمايش كه يكى لباس شاه مى پوشد، ديگرى نقش نوكر را بازى مى كند و سوّمى وزير مى شود، ولى ساعتى بعد كه همه ى لباسها و نقش ها كنار مى رود، مى فهمند كه همه ى عناوين، خيالى بيش نبود.

 خير بودن آخرت به خاطر آن است كه هم لذّت هايش آميخته به رنج نيست و هم زودگذر و موهوم و خيالى نيست.

 با توجّه به آيات ديگر قرآن، نبايد اين آيه را دعوت به رهبانيّت و ترك دنيا دانست.

 كلمه ى لعب به كارى گفته مى شود كه قصد صحيحى در آن نباشد و كلمه ى لهو به كارى گفته مى شود كه انسان را از كارهاى مهم و اصلى باز دارد.(۷۱)

 شباهت دنيا به لهو و لعب از جهاتى است :

الف : دنيا مثل بازى، مدّتش كوتاه است.

ب : دنيا مثل بازى، تفريح و خستگى دارد و آميخته اى از تلخى و شيرينى است.

ج : غافلان بى هدف، بازى را شغل خود قرار مى دهند.

د: دنياگرايى مثل بازى، انسان را از اهداف مهم باز مى دارد.


پيام ها :

 ۱- دنيا محورى، فكرى كودكانه و پوچ است. (لهو ولعب معمولاً كار كودكان است و سرگرم شدن به دنيا انسان را از آخرت باز مى دارد)لهو ولعب

۲- راه نجات از حسرت آخرت، فكر و تعقّل است.يا حسرتنا...أفلا تعقلون

۳- خردمند، فريب دنيا را نمى خورد.و للدّار الاخرة خير...أفلا تعقلون

۴- بكار نگرفتن انديشه، زمينه توجّه به دنيا وغفلت از آخرت است.أفلاتعقلون

۵- غفلت از آخرت، سبب توبيخ است.أفلا تعقلون

۶- تعقّل و تقوا، ملازم يكديگرند.يتّقون أفلاتعقلون


۳۳- قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّلِمِينَ بَاَيَتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ

 ترجمه :

البتّه ما مى دانيم كه آنچه مى گويند، تو را اندوهناك مى كند، (ولى غم مخور و بدان كه) آنان (در واقع) تو را تكذيب نمى كنند، بلكه (اين) ستمگران آيات خدا را انكار مى كنند.


نكته ها :

 در شأن نزول آيه آمده است كه : دشمنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آن حضرت را امين و صادق مى دانستند، ولى مى گفتند: اگر او را تصديق كنيم، قبيله و موقعيّت ما تحقير مى شود. گاهى هم مى گفتند: او صادق است ولى خيال مى كند به او وحى شده، از اين روى، اين گونه آيات الهى را تكذيب مى كردند.

 امام صادقعليه‌السلام درباره ى لا يكذّبونك فرمود: يعنى آنان نمى توانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند.(۷۲)


پيام ها :

 ۱- رهبر نبايد از تكذيب مخالفان محزون شود. به همين دليل، خداوند پيامبرش را دلدارى مى دهد و حمايت مى كند.قد نعلم انّه ليحزنك

۲- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است.قد نعلم انّه ليحزنك

۳- تكذيب پيامبر، تكذيب خداست، همان گونه كه بيعت با پيامبر، بيعت با خداوند است.لايكذّبونك ولكن الظالمين بايات اللّه يجحدون

۴- با توجّه به مشكلات و تكذيب و جسارت هاى بزرگتر به ديگران، مشكل خود را آسان بدانيم.لايكذّبونك...بآيات اللّه يجحدون

۵- مخالفان رسول خدا، با مكتب طرفند، نه با شخص.لايكذّبونك...بآيات اللّه يجحدون

۶- تكذيب آيات الهى، هم ظلم به خود است، هم ظلم به رسول اللّه، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسل هاى بعد.ولكنّ الظالمين بآيات اللّه يجحدون