تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)0%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12542
دانلود: 3941

تفسير نور (سوره ى انعام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12542 / دانلود: 3941
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى 136 اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.


۸۰- وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أتُحَجُّونِّى فِى اللّهِ وَقَدْ هَدَينِ وَلاََّ أخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إ لا أنْ يَشَأ رَبِّى شَيْئاً وَسِعَ رَبِّى كُلَّ شَىْءٍ عِلْماً أفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ

 ترجمه :

و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت : آيا درباره ى خدا با من محاجّه و ستيزه مى كنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مى پنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بت ها) علم پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمى گيريد؟


پيام ها :

 ۱- اهل باطل، تعصّب دارند.حاجّه قومه (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مى شود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مى كنند)

۲- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفت آور است.أتحاجّونى فى اللّه

۳- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابله با يك جمعيّت نگرانى ندارد.أتحاجّونى فى اللّه...و لا اخاف...

۴- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خداست.هَدانِ (حتّى انبيا نياز به هدايت الهى دارند)

۵- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد.هَدانِ ولا أخاف

۶- نترسيدن از غير خدا، نشانه ى توحيد است.لا أخاف (مشركين، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام بت ها تهديد مى كردند)

۷- از ريشه هاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيب رسانى بت ها و طاغوت ها مى باشد.لا أخاف ما تشركون (ترس موهوم از بت ها، سبب پافشارى و تعصّب بر بت پرستى بود)

۸- تأثير و نقش هر پديده اى وابسته به اراده خداوند است.لا أخاف ما تشركون به الاّ ان يشأ ربّى

۹- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطه ى علمى دارد.وسع ربّى كلّشى ء علماً

۱۰- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است.أفلا تتذكّرون


۸۱- وَكَيْفَ أخَافُ مَآ أشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أنَّكُمْ أشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَناً فَأىُّ الْفَرِيقَيْنِ أحَقُّ بِالاَْمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

 ترجمه :

و چگونه از چيزى كه شريك خدا ساخته ايد بترسم و حال آنكه شما آنچه را كه خدا هيچ دليلى درباره ى آن بر شما نازل نكرده است شريك او گرفته و نمى ترسيد؟ اگر مى دانيد (بگوييد كه) كدام يك از ما دو دسته به ايمنى (در قيامت) سزاوارتر است ؟


نكته ها :

 كلمه ى سلطان، به معناى دليل و حجّت و برهان است.

 بر خلاف آنان كه ترس را انگيزه ى اعتقاد به خداوند مى دانند، اين آيه، ترس را انگيزه ى شرك مى داند.


پيام ها :

 ۱- از تهديدات موهوم، نهراسيد.كيف أخاف ما أشركتم

۲- امنيّت روحى، در پرتو توحيد حاصل مى گردد.كيف أخاف ما أشركتم

۳- عقائد دينى بايد بر اساس دليل و برهان باشد.كيف ما أشركتم باللّه ما لم يُنزّل به عليكم سلطانا

۴- در بحث و مناظره، نبايد تعصّب مردم را تحريك كرد.فأىّ الفريقين و نفرمود: ما در امان و شما در خطريد.

۵- علم صحيح، وسيله راهيابى به خداست، اگر آن را درست به كار گيريم، به نتايج صحيح مى رسيم.ان كنتم تعلمون


۸۲- الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُوَّاْ إِيمَنَهُم بِظُلمٍ أوْلَئِكَ لَهُمُ الاَْمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ

 ترجمه :

كسانى كه ايمان آورده و ايمانشان را به ستم و شرك نيالودند، آنانند كه برايشان ايمنى (از عذاب) است و آنان هدايت يافتگانند.


۸۳- وَتِلْكَ حُجَّتُنَا ءَاتَيْنَهَا إِبْرَهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَتٍ مَن نَشَأ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

 اين (نوع استدلال) حجّت ماست كه در برابر قومش به ابراهيم داديم، هر كس را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم) به درجاتى بالا مى بريم. همانا پروردگارت حكيم و داناست (و بر اساس علم و حكمت مقام انسان ها رابالا مى برد).


نكته ها :

 آيات قبل درباره ى توحيد و شرك بود و اين آيات به منزله ى جمع بندى آيات گذشته است، چنانكه امامعليه‌السلام فرمود: مراد از ظلم در اين آيه شرك است.(۱۷۸)

 در بعضى روايات مراد از ظلم را شك و ترديد گرفته اند.(۱۷۹) البتّه شك گاهى غير اختيارى و مقدّمه ى تحقيق است، ولى گاهى جنبه بهانه و تشكيك دارد كه اين نوع دوّم، ظلم است.(۱۸۰)

 امام باقرعليه‌السلام فرمود: اين آيه درباره حضرت علىعليه‌السلام نازل شد كه لحظه اى در طول زندگى به سراغ شرك نرفت.(۱۸۱)

 كلمه ى لبس به معناى پوشاندن است. بنابراين ايمان چون فطرى است، نابود شدنى نيست بلكه غبارهايى آن را مى پوشاند.


پيام ها :

 ۱- آفت ايمان، ظلم و شرك و به سراغ رهبران غير الهى رفتن است.آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم

۲- حفظ ايمان، مهمتر از خود ايمان است.لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن

۳- امنيّت و هدايت واقعى، در سايه ى ايمان و عدالت است.آمنوا...لهم الأمن و هم مهتدون (نه مؤ منانِ ظالم، هدايت يافته اند و نه عدالت خواهان بى ايمان)

۴- تا ايمان خالص نباشد، دلهره است.و لم يلبسوا...بظلم...لهم الأمن

۵- علم و حكمت دو شرط لازم براى تدبير و مديريّت است.اِنّ ربّك حكيم عليم (با توجّه به اينكه كلمه ربّ در لغت به معناى مدير و مربّى آمده است)

۶- موحّدى كه با برهان و دليل در برابر انحراف هاى جامعه بايستد، داراى درجاتى است.درجات

۷- درجات الهى، حكيمانه به افراد داده مى شود.نرفع درجات...حكيم


۸۴- وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ وَأيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَرُونَ وَ كَذ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

 ترجمه :

و ما به او (ابراهيم)، اسحق و يعقوب را بخشيديم و يكايك آنان را هدايت كرديم و نوح را پيش از آنان هدايت كرده بوديم. و از نسل او (ابراهيم)، داود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (نيز هدايت كرديم) وما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم.


نكته ها :

 در اين آيه و دو آيه بعد، جمعا نام ۱۷ نفر از پيامبران آمده است و اين ترتيب، نه به حسب زمان است و نه به حسب رتبه، شايد هم تقسيم آنها در اين سه آيه بر اين اساس باشد كه در آيه ۸۴ نام پيامبرانى آمده است كه حكومت داشتند. در آيه ى ۸۵ پيامبرانى كه فقير بودند و از زندگى دنيا بهره اى نداشتند و در آيه ى ۸۶ پيامبرانى كه گرفتارى هاى ويژه اى داشتند.(۱۸۲)

 در ضميرذرّيته دو احتمال است : يكى آنكه ضمير به حضرت ابراهيم برگردد، چون آيات پيش درباره ى اوست و اكثر اين افراد از نسل اويند، روايت نيز همين را مى فرمايد. ديگر آنكه به نوحعليه‌السلام برگردد، چون ضمير به نام او نزديكتر است و از نسل او پيامبرانى همچون لوط بوده اند.


پيام ها :

 ۱- فرزند صالح، هديه و موهبت الهى است.وهبنا نجزى

۲- پيامبرزادگى به تنهايى سبب افتخار نيست، ذرّيه ابراهيم، خودشان كمالاتى داشتند و از هدايت الهى برخوردار بودند.كلا هدينا

۳- سنّتِ هدايت و بعثت، همواره جريان داشته است.ونوحا هدينا من قبل

۴- الطاف الهى بى حساب و جهت به كسى داده نمى شود.كذلك نجزى المحسنين


۸۵- وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعيْسَى وَإِلْيَاسَ كُلُّ مِنَ الْصَّلِحِينَ

 و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند.


۸۶- وَإِسْمَعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعلَمِينَ

 ترجمه :

و اسماعيل و يَسَع و يونس و لوط را (نيز هدايت كرديم) و همه را بر جهانيان برترى داديم.


۸۷- وَمِنْ ءَابَآئِهِمْ وَذُرِّيَّتِهِمْ وَإِخْوَنِهِمْ وَاجْتَبَيْنَهُمْ وَهَدَيْنَهُمْ إِلَى صِرَ طٍ مُسْتَقِيمٍ

 واز پدران وذرّيه وبرادرانشان، كسانى را (مورد لطف قرارداده وبه خاطر لياقتشان آنان را به نبوّت) برگزيديم و به راه راست هدايتشان كرديم.


نكته ها :

 برخى گمان كرده اند كه ذريّه تنها به نوه هاى پسرى گفته مى شود، در حالى كه حضرت عيسى كه پدر نداشت و تنها از طرف مادر به ابراهيمعليه‌السلام منسوب بود، در اين آيه از ذريّه حضرت ابراهيم به شمار آمده است.و من ذرّيّته...عيسى امام صادق و امام كاظم ۸ به استناد همين آيه، اهل بيت عليهم السلام را كه از طرف مادر به پيامبر مى رسند، ذرّيه رسول اللّه و ابنأ رسول اللّه دانسته اند.(۱۸۳) فخررازى نيز در تفسير خود، اين نكته را پذيرفته است. در تفسير المنار هم حديثى از صحيح بخارى نقل شده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كلمه ى ذريّه را درباره امام حسنعليه‌السلام به كار برده است.

 در اينكه يَسَع نام مستقلّى است، يا اينكه مضارع وسع است (مثل يحيى) و يا اينكه همان يوشع است كه با تغييراتى از عبرى به عربى وارد شده، اقوالى است.

 برخى خواسته اند از كلمه ى مِن درمِن آبائِهم استفاده كنند كه در ميان پدران انبيا افراد منحرف هم بوده اند ولى لحن آيات، در مقام برگزيدگى پدران براى نبوت است. نه در مقام كفر و ايمان آنان.(۱۸۴)


۸۸- ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِى بِهِ مَن يَشَأ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

 ترجمه :

آن هدايت خداست، هر كس از بندگانش را كه بخواهد به آن هدايت مى كند و اگر شرك ورزند، قطعاً آنچه انجام داده اند از دستشان خواهد رفت.


پيام ها :

 ۱- هدايت واقعى، هدايت خداوند است. هدايت هاى ديگر، سراب است.ذلك هدى اللّه

۲- هدايت، كار خداست. حتّى پيامبران، از خود راه هدايتى ندارند.يهدى به مَن يشأ

۳- شرك، عامل محو و باطل شدن كارهاست.لو اشركوا لحبط

۴- در سنّت الهى، تبعيض نيست. حتّى اگر پيامبران شرك ورزند، تنبيه مى شوند، چون اصالت با حقّ است، نه اشخاص. (با توجّه به اينكه آيات قبل مربوط به انبيا است).ولو أشركوا

۵- انبيا معصومند و غبار شرك هرگز بر دامانشان نمى نشيند. در آيه، فرضِ شرك به عنوان فرض محال آمده است.لَوْ

۶- در جهان بينى الهى، ارزش كارها در اخلاص آنهاست. اگر اخلاص نباشد، چيزى باقى نمى ماند.ولو أشركوا لحبط


۸۹- أوْلَئِكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلأ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَيْسُواْ بِهَا بِكَفِرِينَ

 ترجمه :

آنان كسانى بودند كه كتاب آسمانى و حكومت و قضاوت و مقام نبوّت به آنان داديم. پس اگر اين مشركان به آنها كفر ورزند و نپذيرند (ناراحت نباش، چرا كه) ما گروهى ديگر را كه به آن كافر نيستند مى گماريم.


نكته ها :

 كلمه ى حُكم، هم به معناى حكومت وزمامدارى است، هم به معناى قضاوت و داورى و هم به معناى درك و عقل. در مفردات راغب، معناى اصلى آن منع وجلوگيرى ذكر شده و چون عقل وقضاوت وحكومتِ صحيح مانع اشتباه وخلافند، به آنها حُكم اطلاق شده است.

 در تفسير المنار و روح المعانى از مفسّران نقل شده كه مراد از (قومى كه كفر نمى ورزند و حقّ را پذيرفته و حمايت مى كنند) ايرانيانند.(۱۸۵)

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: اصحاب صاحب اين امر، محفوظ هستند، اگر همه ى مردم از او دور شوند، خداوند اصحاب او را مى آورد. آنان همان كسانى هستند كه خداوند درباره ى آنان فرمود:فاِن يكفر بها هؤ لأ فقد وكّلنا... (۱۸۶)


پيام ها :

 ۱- پيامبران، حقّ حكومت و قضاوت دارند.آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوّة

۲- نيكوكارى، صلاح پيشگى و راه يافتن به راه مستقيم، از اوصاف انبياست.نجزى المحسنين.... كلُّ من الصالحين.... هديناهم الى صراط مستقيم...آتيناهم الكتاب

۳- هر مكتب طرفداران ومخالفانى دارد وميان آنان نيز ريزش است و هم رويش. گاهى طرفدار، مخالف و يا مخالف، طرفدار مى شود. مسلمان، مرتدّ و كافر، مسلمان مى شود.فاِن يكفر بها هؤ لأ فقد وكّلنا بها قوماً

۴- با كفر گروهى، مكتب حقّ بى طرفدار نمى ماند. وقتى راه، حقّ و الهى باشد، آمد و رفت افراد نبايد در انسان اثر كند.فاِن يكفر بها هؤ لأ فقد وكّلنا بها قوماً


۹۰- أوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَيهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاَ أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أجْراً إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرَى لِلْعَلَمِينَ

 آنان كسانى اند كه خداوند هدايتشان كرده، پس به هدايت آنان اقتدا كن. (اى پيامبر! به مردم) بگو: من بر اين (رسالت ودعوت) از شما مزدى طلب نمى كنم، اين قرآن جز تذكّرى براى جهانيان نيست. (و خواست من جز پندگرفتن اهل عالم نيست).


نكته ها :

 حرف ه در اقتده، ضمير نيست، بلكه هأ سَكت است و براى وقف به كار مى رود.


پيام ها :

 ۱- پيروى از هدايت پيامبران، اقتدا به هدايت الهى است.هَدَى اللّه فَبِهُداهمُ اقتَدِه

۲- نام و ياد و راه اولياى خدا بايد زنده بماند و نوآورى ها نبايد ارزش هاى پيشين را از ياد ببرد.فبهداهُمُ اقتَدِه

۳- ارزش انسان به خط فكرى و سيره ى عملى اوست. (فرمود:فَبِهُداهُمُ اقتده، و نفرموده : بهم اقتَدِه)

۴- نسخ اديان گذشته، به معناى بطلان اصول و كليّات آنها نيست، خط كلّى انبيا بايد تداوم يابد.فَبِهُداهمُ اقتَدَه

۵- موفّق ترين انسان بايد از كمالات و اخلاق نيك و روش استوار پيشينيان بهره مند شود.فَبِهداهمُ اقتَده

۶- اهداف تمام انبيا، يكى است. (زيرا اقتدا به انبيايى كه اهداف متضادّى دارند ممكن نيست).فبهداهم اقتده

۷- دليل و نتيجه ى پيروى، بايد هدايت يافتگى باشد.هَدَى اللّه فبهداهم اقتده

۸- مبلّغ نبايد به دنياطلبى، گرايش داشته و به آن متّهم شود.قل لاأسئلكم

۹- يكى از تفاوت هاى پيامبران با ديگر مدّعيان آن است كه هدف پيامبران، مادّيات نيست.لا أسئلكم

۱۰- انبيا، مايه ى يادآورى انسان هاى فراموشكار و غافلند.ذِكرى

۱۱- اسلام، دين جهانى است.ذكرى للعالمين


۹۱- واْ مَا أنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِن شَىْءٍ قُلْ مَنْ أنْزَلَ الْكِتَبَ الَّذِى جَأ بِهِ مُوسَى نُوراً وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُم مَا لَمْ تَعْلَمُوَّاْ أنْتُمْ وَ لاَ ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ

ترجمه :

خداوند را آنگونه كه شايسته ى اوست نشناختند، چرا كه گفتند: خداوند بر هيچ بشرى، چيزى نازل نكرده است. بگو: كتابى را كه موسى آورد و نور و هدايت براى مردم بود، چه كسى نازل كرد؟ كتابى كه آن را ورق ورق كرده (و به دلخواه خود) بخشى را آشكار و بسيارى را پنهان مى سازيد، و آنچه را شما و پدرانتان نمى دانستيد، (از طريق همان كتاب آسمانى تورات،) به شما آموخته شد. (اى پيامبر!) بگو: خدا (بود كه آنها را نازل كرد)، سپس رهايشان كن تا در ياوه گويى هاى خود غوطه ور باشند.


نكته ها :

 گروهى از يهود با اينكه به نزول وحى بر حضرت موسى عقيده داشتند، امّا از سر لجاجت مى گفتند: خداوند بر هيچ پيامبرى كتابى نازل نكرده است.

اين آيه مى فرمايد: حرف شما با عقيده شما تناقض دارد. اگر خداوند بر هيچكس وحى نمى فرستد، پس تورات را كه به آن عقيده داريد چه كسى نازل كرده است ؟


پيام ها :

 ۱- فرستادن پيامبران و كتب آسمانى، لطفى از سوى خدا به بندگان است. كسانى كه آنان را انكار مى كنند، در واقع منكر لطف، رحمت و حكمت الهى اند.ما قدروا اللّه...

۲- به شبهاتى كه القا مى شود بايد پاسخ داد.قالوا...قل

۳- تورات اصلى، نور و هدايت بوده است.نورا و هدى

۴- در تورات مطالبى بوده كه علماى يهود آنها را كتمان كرده اند.تخفون كثيرا

۵- مبلّغان دينى بايد بدون مصلحت انديشى بى مورد، معارف و حقايق مكتب را براى مردم بيان نمايند.ماقدروا اللّه...تخفون كثيرا

۶- بدون وحى، دست انسان از معارف بسيارى كوتاه است.عُلِّمتم ما لم تعلموا...

۷- وظيفه ى انبيا، ابلاغ است، نه اجبار.قل اللّه ثمّ ذرهم

۸- احتجاج بايد به قدر ضرورت باشد نه بيشتر. اين آيه كه خود نوعى احتجاج است مى فرمايد: اكنون كه نمى پذيرند آنان را رها كن.ذرهم


۹۲- وَهَذَا كِتَبٌ أنزَلْنَهُ مَبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَ تِهِمْ يُحَافِظُونَ

 ترجمه :

اين مبارك كتابى است كه نازل كرده ايم، تصديق كننده آنچه (از كتب آسمانى) كه پيش از آن آمده است، (تا مردم را به پاداش هاى الهى مژده دهى) و اهل مكّه و كسانى را كه اطراف آن هستند هشدار دهى و (البتّه) آنان كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن) نيز ايمان خواهند آورد وهمانان بر نمازهاى خود محافظت دارند.


نكته ها :

 در اين آيه، لتنذر همراه با واو آمده است،وَ لِتُنذِرَ شايد اشاره به اين باشد كه قرآن، غير از انذار، هدف هاى ديگرى نيز دارد.

 با آنكه انبيا مبشّران هدايت و نجاتند، ولى چون دفع ضرر مقدّم بر جلب منغعت است و نياز روحى انسان به انذار بيشتر است، در قرآن كلمه نذير و مشتقّات آن، بيش از بشير و مشتّقات آن به كار رفته است.


پيام ها :

 ۱- قرآن، در بردارنده ى همه بركات است. (همچون : هدايت، عبرت، شفا، رشد، عزّت)مبارك

۲- قرآن، هماهنگ با كتب آسمانى ديگر و تصديق كننده آنهاست و اين نشانه ى وحدت هدف و الهى بودن آنهاست.مصدّق

۳- در تبليغ بايد از اُمّالقرى و مراكز مهم شروع كرد و سپس به اطراف پرداخت.لتنذر اُمّالقرى و من حولها

۴- عقيده به قرآن و قيامت، در كنار هم است.يؤ منون بالا خرة يؤ منون به

۵- روشن ترين مظهر ايمان، نماز است.على صلاتهم يحافظون

۶- ايمان به آخرت، از عوامل مراقبت بر نماز است.يؤ منون بالاخرة...على صلاتهم يحافظون


۹۳- مِثْلَ مَا أنزَلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الْظَّلِمُونَ فِى غَمَرَتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَ ئِكَةُ بَاسِطُواْ أيدِيهِمْ أخْرِجُواْ أنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهَوْنِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَعَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ ءَاي تِهِ تَسْتَكْبِرُونَ

ترجمه :

و كيست ظالم تر از آنكه بر خدا دروغى بست و يا گفت : به من وحى شده، در حالى كه چيزى به او وحى نشده است. و نيز آن كس كه گفت : به زودى من هم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل مى كنم. و (اى پيامبر!) اگر ببينى زمانى را كه ستمگران در سكرات مرگ قرار گرفته و فرشتگان (براى قبض روح آنان) دست هاى (قدرت) خويش را گشوده و فرمان جان دادن مى دهند (و مى گويند:) امروز به خاطر نسبت هاى ناروا كه به خداوند مى داديد و از آيات او سرپيچى مى كرديد، به عذاب خواركننده كيفر داده خواهيد شد.


نكته ها :

 در شأن نزول اين آيه چنين آمده است : شخصى به نام عبدبن سعد از نويسندگان وحى بود. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ او را به خاطر خيانتى طرد كرد. او هم مردم را جمع كرده و مى گفت : من نيز مى توانم آياتى مثل قرآن بياورم.

بعضى هم شأن نزول آيه را ادّعاى پيامبرى مسيلمه كذّاب دانسته اند كه در اواخر عصر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ پيش آمد و آيه را مدنى پنداشته اند كه به امر پيامبر در اينجا گنجانده شده است.

 غَمَرات از غمره، به معناى شدايد لحظه ى مرگ است كه انسان را در كام خود فرومى برد.

 برخى از مدّعيان پيامبرى عبارت بودند از: مسيلمه در يمن، أسود عنسى در يمن، طليحه اسدى در بنى اسد.(۱۸۷)

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: مراد از عذاب هون، مرگ در حال تشنگى است.(۱۸۸)

 امام باقرعليه‌السلام كسانى را كه بى جهت ادّعاى امامت كنند، از مصاديق اين آيه دانسته اند.(۱۸۹)


پيام ها :

 ۱- افترا به خداوند ظلم فرهنگى است و ادّعاى رهبرى از سوى نااهلان، بزرگ ترين ظلم است.و مَن أظلم ممّن افترى...أو قال اوحى الىّ

۲- دشمن حقّ، يا حقّ را پايين مى آورد، يا خود را بالا مى برد. ابتدا مى گويد: قرآن افسانه است، اگر موفّق نشد، مى گويد: من هم مى توانم مثل قرآن حرف هاى جالب بزنم.سأنزل مثل ما أنزل اللّه در جاى ديگر مى خوانيم :لو نشأ لقلنا مثل هذا (۱۹۰)

۳- مدّعيان ناأهل ودروغين مناصب دينى، بدجان مى دهند.ولو ترى اِذِالظّالمون...

۴- كيفرهاى اخروى از لحظه ى مرگ شروع مى شود، به كافران مى گويند: جان بده، بمير،أخرجوا أنفسكم كه همراه با نوعى تحقير است.

۵- روح انسان از جسم او مجرّد و مستقلّ است.أخرجوا أنفسكم

۶- كيفر توهين به وحى ودين، عذاب مهين وخواركننده است.تجزون عذاب الهون


۹۴- مُونَا فُرَ دَى كَمَا خَلَقْنَكُمْ أوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَكُمْ وَرَأ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَأكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَؤُاْ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّاكُنتُمْ تَزْعُمُونَ

ترجمه :

به راستى همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم، اكنون نيز (به هنگام مرگ يا قيامت) تك و تنها نزد ما آمديد و همه ى اموالى را كه به شما داديم پشت سر گذاشتيد و آن شفيعان را كه در (تعيين سرنوشت) خودتان شريكان خدا مى پنداشتيد، همراه شما نمى بينيم. به راستى (پيوندهاى) ميان شما گسسته و آنچه (از شريكان و شفيعان كه به نفع خود)مى پنداشتيد از (دست) شما رفت.


نكته ها :

 اين خطاب، در لحظه ى مرگ يا هنگام قيامت، با مشركان صورت مى گيرد.

خَوَّلنا از خَوَل، به معناى چيزى است كه نياز به سرپرست دارد و معمولاً به اموال گفته مى شود.خوّلناكم به معناى تمليك و اعطاست.


پيام ها :

 ۱- در قيامت، انسان، تنهاست.جئتمونا فُرادى

۲- معاد، جسمانى است.كما خلقناكم أوّل مرّة

۳- مشركان به چهار چيز تكيه داشتند: قوم و قبيله، مال و دارايى، بزرگان و اربابان و بت ها و معبودان.

اين آيه، بى ثمرى هر چهار تكيه گاه را در قيامت مطرح مى كند:

فُرادى بدون قوم و قبيله.

تَركتُم ما خَوّلناكم بدون مال و ثروت و دارايى.

ما نَرَى مَعكم شُفعأ بدون يار و ياور.

ضَلّ عنكم محو تمام قدرت هاى خيالى.

۴- گمان هاى بى پايه، اساس بسيارى از گمراهى هاست.شُفعأكم الّذين زعمتم

۵- در قيامت، حقايق ظاهر و سراب ها، محو مى شوند.ضَلّ عنكم ما كنتم تزعمون


۹۵- إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ ذَلِكُمْ اللّهُ فَأنَّى تُؤْفَكُونَ

 ترجمه :

همانا خداوند، شكافنده ى دانه و هسته است، زنده را از مرده بيرون مى آورد و بيرون آورنده ى مرده از زنده است. آن است خداوند شما، پس چگونه (از حقّ) منحرف مى شويد؟


نكته ها :

 فالق از فلق به معناى شكافتن است. حَبّ و حَبّه، به دانه هاى خوراكى و غذايى مثل گندم و جو گفته مى شود. نَوى به معناى هسته است.

 از علف بى جان، حيوان جاندار و از حيوان جاندار، شير بى جان پديد مى آيد. از هسته بى جان، درخت زنده، و از درخت رشديافته، هسته ى بى جان خارج مى شود.

 يكى از مصاديق آيه به گفته روايات آن است كه گاهى از انسان هاى بى ايمان، افراد مؤ من پديد مى آيد و از انسان هاى با ايمان، گاهى فرزندان كافر به وجود مى آيد.(۱۹۱) يخرج الحىّ مِنَ الميّت و مخرج الميّت مِنَ الحَىّ


پيام ها :

 ۱- كاشتن دانه و هسته، كار انسان است، ولى شكافتن و روياندن، كار خداست.اِنّ اللّه فالق الحَبّ و النوى

۲- دقّت در آثار طبيعى، از بهترين راه هاى خداشناسى است.فالق الحَبّ...مخرج الميّت...ذلكم اللّه

۳- رزق و روزى انسان، از راه همين دانه ها و بذرهاست كه خداوند رويانيده است، پس به سراغ چه كسى مى رويم ؟فأنّى تؤ فكون


۹۶- فَالِقُ الاِْصْبَاحِ وَجَعَلَ الَّيْلَ سَكَناً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَاناً ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

 ترجمه :

(خداوند،) شكافنده ى سپيده دم است، و شب را مايه ى آرامش قرار داد و خورشيد و ماه را اسباب شمارش (ايّام). اين است اندازه گيرى خداوند قدرتمند دانا.


نكته ها :

 اِصباح هم به معناى صبح است، هم به معناى سپرى كردن شب و وارد صبح شدن، امّا در اينجا مراد، هنگام دميدن سپيده ى صبح است.

 در آيه ى قبل، سه نشانه از قدرت خداوند در زمين مطرح شد، در اين آيه نشانه هايى از قدرت الهى در آسمان ها آمده است. شب و روز دو نشانه از قدرت الهى است كه به واسطه ى گردش منظّم خورشيد و ماه پديد مى آيند.

 شب، براى استراحت است و از كار و تلاش و سفر در شب، نكوهش شده است.(۱۹۲) (از اينكه در اين آيه، شب عامل سكون و آرامش شمرده شده، معلوم مى شود صبح براى كار و تلاش است.)

 امام رضاعليه‌السلام فرمود: ازدواج را در شب قرار دهيد، چون شب و همسر، هر دو وسيله ى سكون و آرامش انسانند.(۱۹۳)


پيام ها :

 ۱- پيدايش شب و روز، نياز به قدرت و دانش دارد كه اين كار را با تقدير و اندازه گيرى دقيق انجام دهد.فالق الاصباح...تقدير العزيز العليم

۲- خورشيد و ماه، وسيله ى نظم و حسابرسى و برنامه ريزى است.(۱۹۴) حسباناً

۳- برنامه ريزى دقيق واجراى كامل، نياز به علم وقدرت دارد.تقدير العزيز العليم

۴- تفكّر در نظم دقيق كرات آسمانى، راه خداشناسى است.انّى تؤ فكون...فالق الاصباح...