تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)0%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12538
دانلود: 3941

تفسير نور (سوره ى انعام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12538 / دانلود: 3941
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى 136 اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.


۹۷- وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِى ظُلُمَتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

 ترجمه :

و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاريكى هاى خشكى و دريا، به وسيله آنها راه را يابيد. قطعا ما نشانه ها را براى قومى كه آگاه و دانايند به تفصيل روشن ساختيم.


نكته ها :

 علم هيئت، از قديمى ترين علوم بشرى است و انسان از ستارگان در سفرهاى صحرايى و دريايى بهره مى برده است. اين وسيله ابزارى مطمئن، هميشگى، دست نخورده، طبيعى، عمومى و بى هزينه است.

 اسلام به مظاهر طبيعت، توجّه خاصّى دارد. نام برخى سوره ها از اشياى طبيعى است. عبادات اسلامى نيز با طبيعيات گره خورده است، همچون : وقت شناسى، قبله شناسى، خسوف و كسوف و نماز آيات، اوّل ماه و هلال. اينها سبب آشنايى مسلمانان با علم هيئت و ايجاد رصدخانه هايى در بغداد، دمشق، قاهره، مراغه و اندلس و نگارش كتاب هايى در اين زمينه به دست مسلمانان شد.

 خداوند براى سفرهاى دريايى و صحرايى كه در عمر انسان ها به ندرت پيش مى آيد، خداوند راهنما قرار داده است، آيا مى توان پذيرفت كه براى حركت دائمى انسان ها و گم نشدنشان در مسير حق، راهنما قرار نداده باشد؟ و اين بيانگر لزوم رسالت و امامت براى هدايت بشر مى باشد.

 در احاديث مراد از ستارگان هدايت كننده، رهبران معصوم و اولياى خدا بيان شده است.(۱۹۵)


پيام ها :

 ۱- ستارگان، مخلوق خدا و وسيله ى راهيابى اند، (نه آنگونه كه برخى پنداشتند خالق و مدبّرند).جعل لكم النّجوم لتهتدوا بها

۲- نظام ستارگانِ آسمان چنان دقيق است كه مى توان راه هاى زمينى را با آن پيدا كرد.لتهتدوا بها

۳- شناخت وزن و حجم و ميزان فاصله و سرعت حركت و مدار ستارگان و كلاً علم ستاره شناسى و نجوم، به تنهايى انسان را به خدا نمى رساند، بايد انسان اراده كند و بخواهد كه از اين راه، خدا را بشناسد.لقوم يعلمون

(آرى، تنها نگاه به آيينه براى اصلاح سر وصورت كافى نيست، بلكه اراده و تصميم و اقدام براى اصلاح نيز لازم است، چه بسيارند آيينه فروشانى كه دائما به آيينه نگاه مى كنند، ولى حتّى يقه ى خود را صاف نمى كنند.)


۹۸- وَهُوَ الَّذِى أنْشَأكُم مِن نَفْسٍ وَ حِدَةٍ فَمُسْتَقَرُّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

 ترجمه :

و اوست كسى كه شما را از يك نفْس آفريد، پس برخى قرار يافته (و به دنيا آمده اند) و برخى (در پشت پدرها و رحم مادرها) به امانت گذاشته شده اند. ما آيات خويش را براى گروهى كه مى فهمند به تفصيل بيان كرديم.


نكته ها :

 در تعبير أنشأ دو نكته نهفته است : ۱ ابتكار ۲ تربيت مستمر، در آفرينش انسان هم نوآورى و ابتكار است، هم تربيت مستمر. آرى، آفريدن تقليدى يا آفريدن و رها كردن، چندان ارزشى ندارد.

 در باره ى تعبير مستقر و مستودع، معانى ديگرى هم گفته شده است، از جمله : شما داراى روح پايدار و جسم ناپايداريد، شما داراى ايمان پايدار و يا ناپايداريد، شما از نطفه ى زن كه در رحم پايدار است و نطفه ى مرد كه ناپايدار است پديد آمده ايد، مستقر در زمين و وديعه ى در قبر تا روز قيامت هستيد، نعمت ها گاهى پايدار است و گاهى ناپايدار. در دعايى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه پس از نماز عيد غدير، از خدا خواسته شود نعمت هايش را براى ما مستدام بدارد، چون خود فرموده است : فمستقر و مستودع.(۱۹۶)


پيام ها :

 ۱- اصل و ريشه ى همه ى شما يكى است، پس اين همه اختلاف و برترى طلبى و تبعيض چرا؟من نفس واحدة

۲- اين همه تنوّع و نوآورى در خلقت انسان ها تنها از يك نفْس، نشانه ى عظمت خداوند است.و هوالّذى انشاكم من نفس واحدة

۳- همه ى داده ها پايدار نيست. تا نعمت و امكانات هست، بهترين استفاده و بهره را ببريم.فمستقر و مستودع

۴- انسان تا اهل فهم نباشد، از معارف بهره نمى برد.قد فصّلنا الايات لقوم يفقهون


۹۹- و هو الذي انزل من السما ما فاخرجنابه نبات كل شي فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا مترا رَاكِباً وَمِنَ الْنَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّتٍ مِنْ أعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مَتَشَبِهٍ انظُرُواْ إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِى ذَ لِكُمْ لاََيَتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

ترجمه :

و او كسى است كه از آسمان، آبى نازل كرد، پس به وسيله ى آن، هر گونه گياه برآورديم و از آن سبزه ها خارج ساختيم. از آن (سبزه ها) دانه هاى برهم نشسته و چيده شده بيرون آوريم. و از شكوفه ى خرما خوشه هايى نزديك بهم (پديد آوريم) و نيز باغ هايى از (انواع) انگورها و زيتون و انار (پرورش دهيم) كه برخى شبيه به هم و برخى غير متشابهند. به ميوه ى آن، آنگاه كه بار دهد و آنگاه كه ميوه مى رسد بنگريد. همانا در آن،نشانه هايى براى گروه با ايمان است.


نكته ها :

 در آيه ى قبل فرمود: همه ى انسان ها از نفْسِ واحدند، در اين آيه مى فرمايد: همه ى گياهان و درختان و ميوه ها نيز از يك سرچشمه اند وآن آب باران است.

 متراكب از ريشه ى ركوب، ميوه هاى سوار بر هم و دانه هاى درهم فشرده است. طلع خوشه ى سربسته خرماست و قنوان، رشته هاى باريك كه بعداً خوشه هاى خرما را تشكيل مى دهد. دانية، خوشه هاى به هم نزديك و يا نزديك به زمين، به خاطر سنگينى بار آن است. مراد از متشابه، يا درختانى است كه شباهت ظاهرى به هم دارند مثل زيتون و انار و يا ميوه هايى است كه شبيه به يكديگرند.

 در اين آيه و دو آيه قبل سه تعبير پى در پى آمده است :لقوم يعلمون، لقوم يفقهون ولقوم يؤ منون كه رمز آن در پيام ۴، بيان گرديده است.


پيام ها :

 ۱- مايه ى رويش همه ى گياهان ونباتات، آب باران است.من السمأ مأ فأخرجنا به نبات كلّ شى ء

۲- هم نزول باران، هم روياندن گياه و ميوه، كار خداست.أنزل...نخرج

۳- رابطه ى انسان با ميوه ها فقط رابطه ى مادّى و غذايى نباشد، بلكه رابطه ى فكرى و توحيدى هم باشد.اُنظروا الى ثمره...فى ذلكم لايات

۴- بهره گيرى از ستارگان، علم و كارشناسى لازم دارد.لقوم يعلمون، درك اينكه كاروان بشرى همه از يك نفس است و اين كاروان، به صورت پايدار و ناپايدار در جريان است درك عميق مى طلبد.لقوم يفقهون، درك اينكه از گياه و باران و ميوه بايد بهره ى معنوى برد و از انتساب همه ى هستى به خدا نبايد غافل بود، ايمان مى طلبد.لقوم يؤ منون


۱۰۰- وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَأ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَنَهُ وَتَعَلَى عَمَّا يَصِفُونَ

 ترجمه :

و آنان براى خدا شريكانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنان را نيز خدا آفريده است و از روى نادانى براى خداوند، پسران و دخترانى ساخته و پرداختند. خداوند برتر و منزّه است از آنچه آنان درباره ى او وصف مى كنند.


نكته ها :

 خلق، ايجاد چيزى از روى حساب است وخرق، پاره كردن چيزى بى رويّه و بى حساب. خرقوا يعنى بدون دقّت و مطالعه مطلبى را اظهار كردن، يا بدون حساب ساختن و و بى دليل ادّعا كردن است.(۱۹۷)

 به گفته ى قرآن، مسيحيان، حضرت عيسى را و يهوديان حضرت عُزَير را پسر خدا مى دانستند.(۱۹۸) جمعى هم ملائكه را فرزندان خدا مى پنداشتند. زردشتيان، اهريمن را كه از جنّ بود رقيب خدا قرار داده و همه ى بدى ها را به او منسوب مى كردند، برخى عرب ها هم ميان خدا و جنّ، نسبتى فاميلى معتقد بودند.جعلوا بينه و بين الجنّة نَسَباً (۱۹۹ ) اين آيه همه ى آن گمان ها را باطل شمرده و مى فرمايد: خداوند از همه ى اين اوصاف، منزّه و برتر است.


پيام ها :

 ۱- جهل، ريشه ى خرافه گرايى است.خرقوا...بغير علم (عقائد انسان نسبت به خداوند بايد بر اساس علم باشد.)

۲- چگونه مخلوق، شريك خالق مى شود؟شركأ...و خلقهم

۳- ازدواج و فرزند آورى، تأمين يك كمبود و نقص است و خداوند از اين عيب ها، منزّه است.سبحانه


۱۰۱- بَدِيعُ السَّموَتِ وَالاَْرْضِ أنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ

 (او) پديد آورنده ى آسمان ها و زمين است، چگونه براى او فرزندى باشد، در حالى كه براى او همسرى نبوده است و او هر چيز را آفريده و به هر چيز داناست.


۱۰۲- ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ خَلِقُ كُلِّ شَىْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ وَكِيلٌ

 ترجمه :

آن است خداوند، پروردگار شما، معبودى جز او نيست، آفريدگار هر چيز است، پس او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه چيز است.


نكته ها :

 كلمه ى بديع به معناى آفريدن ابتكارى است (نه تقليدى).

 آنكه آسمان ها و زمين را بدون تقليد و نقشه ى قبلى آفريد، چه نيازى به فرزند و همسر دارد؟ او با يك اراده، آنچه را بخواهد خلق مى كند.

 خالق كلّ شى ء توحيد در خلق است وهو على كلّ شى وكيل توحيد در امر است.له الخلق والامر (۲۰۰) .


پيام ها :

 ۱- آفريدگار جهان، توانمند است ونيازى به همسر وفرزند ندارد.بديع السموات

۲- خدايى را كه قرآن معرفى مى كند، با خدايى كه ديگران عقيده دارند مقايسه كنيد.ذلكم اللّه

۳- در عقيده ى اسلامى، آفريدگار و پروردگار يكى است.ربّكم...خالق كلّ شى ء (امّا مشركين، خالق را اللَّه مى دانند، ولى عقيده به چندين ربّ دارند).

۴- خالقيّت مطلقه ى خدا، دليل توحيد است.لا اله الاّ هو خالق كلّ شى ء

۵- هم آفرينش به دست خداست، هم بقا و ثبات هر چيز به اراده ى اوست.خالق وكيل

۶- ربوبيّت وخالقيّت خدا، فلسفه ى پرستش است.ربّكم...خالق كلّشى ء فاعبدوه


۱۰۳- لاَ تُدْرِكُهُ الاَْبْصَرُ وَهُوَ يُدْرِكُ الاَْبْصَرَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

 ترجمه :

چشم ها او را در نمى يابد، ولى او چشم ها را در مى يابد و او نامرئى و دقيق و باريك بين و آگاه است.


نكته ها :

 كلمه ى بَصَر هم به معناى چشم است و هم به معناى بصيرت.(۲۰۱) بنابراين آيه را مى توان چنين معنا كرد: نه چشم ظاهرى، خداوند را مى بيند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد.

 لطيف چند معنى دارد: ۱ آنكه عطاى خود را كم بشمارد و طاعت مردم را بسيار،

۲- دقيق، رسيدگى پنهانى به امور و باريك بينى، ۳ خالق اشياى ظريف و ناپيدا.

۴- اهل مدارا و رفاقت، ۵ پاداش دهنده ى اهل وفا و بخشاينده ى اهل جفا.

 امام رضاعليه‌السلام فرمود: لايقع الاوهام و لايُدرك كيف هو، افكار و اوهام بر خداوند احاطه ندارد و ذات او آنگونه كه هست قابل ادراك نيست.(۲۰۲)

 خداوند، هرگز ديدنى نيست. همين كه حضرت موسى از زبان مردم درخواست ديدن خدا را نمود، پاسخ شنيد:لَن تَرانِى (۲۰۳ ) هرگز مرا نخواهى ديد. برخى از اهل سنّت گفته اند: خدا در قيامت ديده مى شود و به آياتى همچونالى ربّها ناظِرَة (۲۰۴ ) استدلال مى كنند.(۲۰۵) غافل از آنكه خداوند، جسم و مادّه نيست و مراد از نظر به خداوند، نگاه با چشم دل است، زيرا ديدن با چشم، در جايى است كه چيزى داراى جسم، مكان، محدوديّت، رنگ و...باشد و همه ى اينها نشانه ى نياز و عجز است كه خداوند از اين نقص ها مبرّا مى باشد.

 امام علىعليه‌السلام مى فرمايد: نه تنها چشم او را نمى بيند، بلكه وهم و فكر نيز نمى تواند بر او احاطه پيدا كند.(۲۰۶) سعدى در ترسيم اين مطلب مى گويد:

اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم

و از آنچه گفته اند و شنيديم و خوانده ايم

مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ايم

 مراد از جمله ىيدرك الابصار ، علم او به ديده هاى انسان است، مانند سميع و بصير كه به معناى علم او به شنيدنى ها و ديدنى هاست.


پيام ها :

 ۱- خداوند، جسم مادّى نيست.لاتدركه الابصار

۲- هيچ كس از ذات خداوند آگاه نيست.هو اللطيف

۳- هيچ پرده و مانعى جلوى علم خدا را نمى گيرد.هواللطيف الخبير

۴- با اينكه زشتى هاى ما را مى داند باز هم به ما لطف دارد.وهو اللطيف الخبير

۵- خداوند به همه ى لطائف و رموز هستى آگاه است.هواللطيف الخبير


۱۰۴- قَدْ جَأكُمْ بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ فَمَنْ أبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا وَمَا أنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ

 ترجمه :

همانا از سوى پروردگارتان، مايه هاى بينش و بصيرت، (كتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر كه بصيرت يافت، به سود خود اوست و هر كس كورى گزيد، به زيان خويش عمل كرده است و من نگهبان و ضامن (ايمان شما به اجبار) نيستم.


نكته ها :

 از آيه ى ۹۵ تا اينجا در معرّفى خدا و انتقاد از شرك بود، اين آيه به منزله ى نتيجه و خلاصه ى آيات گذشته است.

 مشابه اين آيه در قرآن زياد است كه نتيجه ى ايمان وكفر، خوبى وبدى، يا بصيرت وكوردلىِ انسان را متوجّه خود او مى داند. همچون :

لها ما كَسَبَت وعليها ما اكتسبت (۲۰۷)

مَن عَمِلَ صالحاً فلنفسه ومَن اَسأ فَعَليها (۲۰۸)

اِن أحسنتُم أحسنتُم لانفُسِكم و اِن أساتُم فلها (۲۰۹)


پيام ها :

 ۱- با نزول قرآن، راه عذرى بر هيچ كس باقى نمانده است.قد جأكم بصائر

۲- مردم در انتخاب راه، آزادند.مَن أبصر...و مَن عمى

۳- آگاه كردن مردم، از شئون ربوبيّت الهى است.بصائر من ربّكم

۴- سود ايمان و زيان كفر مردم، به خودشان برمى گردد نه خدا.فلنفسه...فعليها

۵- كيفر گروهى از مردم، نشانه باطل بودن تعاليم انبيا نيست، بلكه نشانه ى كوردلى خود آنان است.و مَن عمى

۶- وظيفه ى پيامبر، ابلاغ است نه اجبار.ما أنا عليكم بحفيظ


۱۰۵- وَ كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الاَْيَتِ وَ لِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

 ترجمه :

و بدين سان آيات را در شكل هاى گوناگون بيان مى كنيم، (تا وسيله هدايت شود ولى كافران ايمان نياورده) و گويند: تو (نزد كسى) درس خوانده اى! (بگذار بگويند، ولى ما) براى كسانى بيان مى كنيم كه اهل فهم و علم باشند.


نكته ها :

 كفّار براى باز كردنِ راه تكذيب پيامبر مى گفتند: اين حرف ها از خودش نيست، از ديگرى آموخته است.دَرَسْتَ چنانكه در موارد ديگر نيز مى گفتند:انّما يُعلِّمُه بَشَر (۲۱۰ ) انسانى به او ياد داده است،أعانَه عَليهِ قَومٌ آخَرون (۲۱۱ ) گروهى ديگر كمكش كرده اند.


پيام ها :

 ۱- تنوّع در شيوه ى بيان و استدلال و آموزش، راه پذيرش را بازتر مى كند.نصرّف الا يات

۲- مخالفين به اهميّت قرآن اعتراف دارند و مى گويند: اين معارف را از كسى آموخته و نمى گويند حرفها بى محتوى است.دَرَسْتَ

۳- در مقابل آيات الهى، برخى با تهمت و انكار ايستادگى مى كنند.دَرَسْتَ ، ولى برخى كه اهلند، ارشاد مى شوند.لقوم يعلمون

باآن كه در لطافت طبعش خلاف نيست

در باغ، لاله رويد ودر شوره زار، خَس


۱۰۶- إ تَّبِعْ مَا أوحِىَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أعْرِض ْعَنِ الْمُشْرِكِينَ

 ترجمه :

تنها آنچه را از سوى پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن، معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان.


نكته ها :

 در آيه ى قبل، تهمت مشركان به پيامبر مطرح شد كه مى گفتند: كلام تو وحى نيست، بلكه آموخته از ديگران است. اينجا به پيامبر دلدارى مى دهد كه تو كار خويش را بكن و به حرف مخالفان اعتنايى نداشته باش.

 شيوه هاى برخورد با مخالفان، در موارد مختلف متفاوت است، از جمله :

گاهى سلام كردن است.اذا خاطَبَهُمُ الجاهلون قالوا سلاما (۲۱۲)

گاهى سكوت و عدم برخورد است.ذَرهُم (۲۱۳ ) ،حَسبُنا اللّه (۲۱۴)

گاهى اعراض و بى اعتنايى است.أعرِض عنهم (۲۱۵)

گاهى درشتى و غلظت است.و اغلُظ عليهم (۲۱۶)

گاهى مقابله به مثل است.فاْعتَدوا عليه بِمِثل مَا اعتدى عليكم (۲۱۷)


پيام ها :

 ۱- رهبران الهى نبايد با تهمت ها و تحقيرها و تحليل هاى نارواى دشمنان، در راه خود سست شوند.اِتّبع ما يوحى اليك

۲- گاهى بشر چنان سقوط مى كند كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نيز به فرمان الهى از او روگردان مى شود.وأعرض عن المشركين


۱۰۷- وَلَوْ شَأ اللّهُ مَا أشْرَكوُاْ وَمَا جَعَلْنَكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَمَا أنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ

 ترجمه :

و اگر خداوند مى خواست (همه به اجبار ايمان مى آوردند و) شرك نمى ورزيدند (ولى سنّت الهى چنين نيست) و ما تورا بر آنان نگهبان قرار نداديم و تو وكيل (ايمان آوردن) آنان نيستى.


نكته ها :

 مشيّت و خواستِ خداوند دو گونه است : خواست تشريعى و خواست تكوينى. خداوند از نظر تشريعى، هدايتِ همه ى مردم را خواسته است و لذا پيامبران و كتب آسمانى را فرستاده است، امّا از نظر تكوينى خواسته است كه مردم بر اساس اراده و اختيار خود، راه را انتخاب كنند، نه آنكه مجبور به پذيرش دين باشند.


پيام ها :

 ۱- اراده وخواست خداوند، تخلّف ندارد.لو شأاللّه ما اشركوا

۲- مشيّت و اراده الهى بر آزاد گذاشتن انسان هاست و وجود مشركين، نشانه اى از اين آزادى است.ولو شأ اللّه ما اشركوا

۳- پيامبران الهى، مربّى و معلّم مردمند نه زندانبانانى كه با زور و تحميل، دستور دهند.ما جعلناك عليهم حفيظا

۴- پيامبر، نه مسئول دفع بلا از مشركان و نه مسئول جلب منفعت براى آنان است.ما جعلناك عليهم حفيظا و ما انت عليهم بوكيل

۵- انبيا ضامنِ وظيفه اند نه نتيجه. با آن همه تلاش، گروه بسيارى مشرك ماندند.و ما أنت عليهم بوكيل

۶- پيامبر، براى هدايت مردم سوز و گداز داشت.و ما أنت عليهم بوكيل


۱۰۸- وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَ لِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

 ترجمه :

و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مى خوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مى گويند. ما اين گونه عمل هر امّتى را برايشان جلوه داديم. سپس بازگشت آنان به سوى پروردگارشان است، پس خداوند آنان را به آنچه مى كردند خبر مى دهد.


نكته ها :

 خداوند، انسان را چنان آفريده كه چه كارهاى خوب و چه كارهاى بد، كم كم در روح او تأثير مى گذارد و به آن عادت مى كند. از اين رو، زينت دادن كارها گاهى به خدا نسبت داده شده،زَيَّنّا ، كه خالق اين تأثير است، و گاهى به شيطان نسبت داده شده كه از طريق وسوسه و وعده، زشت ها را زيبا جلوه مى دهد.زيّن لهم الشّيطان (۲۱۸)

 حضرت علىعليه‌السلام در جنگ صفّين به سربازان خود توصيه مى كرد كه به پيروان معاويه دشنام و ناسزا نگويند، بلكه سيماى آنان را مطرح كنند كه بهتر از دشنام است.(۲۱۹)

 اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام فرمودند: از مصاديقِ دشنام به خدا، دشنام به ولىّ خداست.(۲۲۰)

 حساب لعن و نفرين و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده، در واقع بيانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشركان است كه بيزارى خود را از راه آنان اعلام مى كنيم.لعنة اللّه على الظالمين (۲۲۱ ) ،برائة من اللّه... (۲۲۲)


پيام ها :

 ۱- احساسات خود را نسبت به مخالفان كنترل كنيم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهيزيم.لاتسبّوا

۲- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه كنيم.لاتسبّوا...فيسبّوااللّه

۳- با فحش و ناسزا، نمى توان مردم را از مسير غلط باز داشت.لا تسبّوا

۴- ناسزاگويى، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن است.لاتسبّوا...فيسبّوا...عَدْوا

۵- دشنام، يا نشانه نداشتن منطق است، يا نداشتن ادب و يا صبر. (مسلمان با پرهيز از ناسزا، بايد نشان دهد كه صبر و منطق و ادب دارد.)لا تسبّوا

۶- هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است.فيسبّوا اللّه

۷- استفاده از حربه ى دشنام وناسزا، در نهى از منكر و تبليغات ومناظرات ممنوع است.لاتسبّوا

۸- كارى كه سبب كشيده شدن ديگران به گناه وحرام مى شود، حرام است.(۲۲۳) لاتسبّوا...فيسبّوا

۹- گاهى انسان ناخودآگاه در گناه ديگران شريك مى شود، آنجا كه مقدّمات گناه ديگران را فراهم كند.فيسبّوااللّه

۱۰- از سنّت هاى الهى، زيبا جلوه كردن اعمال امّت ها در نظر آنان است.زيّنا لكلّ اُمّة عملهم (هر اُمّتى اعمال خود را هرچند ناحقّ باشد، زيبا مى پندارد)

۱۱- جلوه نمايى و زيباديدن، نشانه ى حقانيّت نيست.زيّنا لكل اُمّة عملهم

۱۲- آگاه كردن مردم از كرده هاى خويش در قيامت، از شئون ربوبيّت الهى است.الى ربّهم مرجعهم فينبّهم...


۱۰۹- وَأقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أيْمَنِهِمْ لَئِن جَأتْهُمْ ءَايَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بَهَا قُلْ إِنَّمَا الاَْيَتُ عِنْدَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أنَّهَا إِذَا جَأتْ لاَ يُؤ مِنُونَ

 ترجمه :

و با سخت ترين سوگندهايشان به خدا قسم ياد كردند كه اگر معجزه و نشانه اى برايشان بيايد، قطعاً به آن ايمان خواهند آورد. بگو: معجزات، تنها نزد خداست (و به دست اوست) و چه مى دانيد (بلكه ما مى دانيم) كه اگر معجزه اى هم بيايد، (باز هم) آنان ايمان نخواهند آورد.


نكته ها :

 گروهى از كفّار قريش، نزد پيامبر آمده، گفتند: تو هم مانند موسى و عيسى معجزاتى بياور تا به تو ايمان آوريم، حضرت پرسيد: چه كنم ؟ گفتند: كوه صفا را تبديل به طلا كن، مردگان ما را زنده كن، خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آنگاه سوگند ياد كردند كه در اين صورت ايمان خواهند آورد. آيه نازل شد كه معجزه دست خداوند است و طبق حكمت انجام مى گيرد، نه هوس هاى مردم.(۲۲۴)

معجزه به مقدار اتمام حجّت لازم است، نه به مقدار ارضاى تمايلات هر فرد. بگذريم كه برخى پيشنهادها مثل ديدن خدا خلاف عقل است و چنان نيست كه نظام هستى بازيچه ى هوس هاى مشركان باشد.


پيام ها :

 ۱- مشركين مكّه، اللّه را قبول داشتند وبه آن سوگند ياد مى كردند.أقسموا باللّه

۲- فريب سوگندهاى دروغين مخالفان را نخوريد.واقسموا باللّه جهد ايمانهم

۳- برهان خواهى آرى، تسليم شدن در برابر هوسها هرگز.انّما الا يات عنداللّه

۴- معجزات پيامبران، به دست خداست.انّما الا يات عنداللّه

۵- لجاجت، درد بى درمانى است كه صاحبان آن، با ديدن هر نوع معجزه، باز هم ايمان نمى آورند.لايؤ منون


۱۱۰- وَنُقَلِّبُ أفْئِدَتَهُمْ وَأبْصَرَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤ مِنوُاْ بِهِ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِى طُغْيَنِهِمْ يَعْمَهُونَ

 همان گونه كه در آغاز ايمان نياوردند، اين بار نيز دلها و چشم هايشان را دگرگون و واژگون مى كنيم و آنان را در طغيانشان رها مى سازيم تا سرگردان بمانند.


پيام ها :

 ۱- وارونه شدن دل افراد لجوج، سنّت خداوند است.و نُقَلِّبُ أفئدتهم

۲- ايمان به خدا و رسالت نياز به قلب سالم دارد.و نُقَلِّب أفئدتهم

۳- گناه و لجاجت، ديد و بينش انسان را دگرگون مى سازد.و نُقَلِّبُ أفئدتهم

۴- كسى كه با ديدن معجزات اوليه ايمان نياورده، نبايد تقاضاى معجزات ديگرى كند.لم يؤ منوا به اوّل مَرَّة

۵- گرچه خداوند مقلّب القلوب است، ولى اين انسان است كه با انتخاب ايمان يا كفر زمينه دگرگونى را فراهم مى كند.نُقَلِّبُ...كما لم يؤ منوا

۶- طغيان، ريشه ى كفر است.لم يؤ منوا...طغيانهم

۷- كسى را كه خداوند رها كند، سرگردان مى شود.نذرهم...يعمهون

جزء ۸


۱۱۱- وَلَوْ أنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كَُلَّ شَىْءٍ قُبُلاً مَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلا أن يَشَأ اللّهُ وَلَكِنَّ أكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ

 ترجمه :

و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مى كرديم و مردگان با آنان سخن مى گفتند و همه چيز را (به گواهى صدق و اعجاز) دسته دسته در برابرشان گرد مى آورديم باز هم ايمان نمى آوردند، مگر آنكه خداوندبخواهد (به اجبار ايمان آورند)، ولى بيشترشان نادانى مى كنند.


نكته ها :

 گويا يكى از درخواست هاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مى گويد:

چون بود اصل گوهرى قابل

تربيت را در او اثر باشد

هيچ صيقل نكو نداند كرد

آهنى را كه بد گهر باشد

سگ به درياى هفتگانه مشوى

چون شود تر، پليدتر باشد

خر عيسى گرش به مكّه برى

چون بيايد هنوز خر باشد

 قُبُل يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته.

 در دو آيه ى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مى گفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مى آوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.

 شبيه اين آيه، در سوره ى حجر آيات ۱۴ و ۱۵ آمده است :ولو فَتَحنا عليهم بابا من السّمأ فظلّوا فيه يعرجون لقالوا انّما سُكِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كرده اند.


پيام ها :

 ۱- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانه اى زمينه ساز ايمان نمى گردد.ما كانوا ليؤ منوا

۲- خدا اگر بخواهد، مى تواند به اجبار، همه را مؤ من سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست.ما كانوا ليؤ منوا الاّ أن يشأ اللّه

۳- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است.ما كانوا ليؤ منوا...و لكنّ اكثرهم يجهلون


۱۱۲- وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوّاً شَيَطِينَ الاِْنسِ وَالْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَأ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

 ترجمه :

اى پيامبر! اينان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند، بلكه ما اين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطان هاى انس و جنّ قرار داديم. كه برخى از آنان حرف هاى دلپسند و فريبنده را به برخى ديگر مرموزانه القا مى كنند. البتّه اگر پروردگارت مى خواست، چنين نمى كردند. (ولى سنّت الهى بر آزادى انسان ها مى باشد،) پس آنان را و آنچه به دروغ مى سازندبه خود واگذار.


نكته ها :

 در دو آيه ى قبل آمده بود كه : ما آنان را به حال خود رها كرديم،نذرهم فى طغيانهم يعمهون اينجا مى فرمايد: تو نيز آنان را به حال خود رها كن.فذرهم

 سقوط انسان، از قبول وسوسه ى شيطان شروع مى شود،يُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس (۲۲۵) آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مى شود،اِخوان الشياطين (۲۲۶) و در نهايت خودش شيطان مى گردد.شياطين الانس

 تضادّ و درگيرى، زمينه ساز تكامل اختيارى است. به همين جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است.وكذلك


پيام ها :

 ۱- از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است.وكذلك

۲- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است.وكذلك

۳- رهبر جامعه، بايد براى مخالفت ها آماده باشد.وكذلك

۴- انتظار ريشه كن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم.وكذلك جعلنا

۵- از سنّت هاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است.و كذلك جعلنا لكلّ نبىٍّ عَدوّا

۶- كفّار لجوج، شيطانند.شياطين الانس...

۷- شياطين انس و جنّ از طريق القا به يكديگر، با هم ارتباط دارند.يوحى بعضهم الى بعض...

۸- شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مى آموزند.يوحى بعضهم الى بعض

۹- مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند.يوحى بعضهم الى بعض

۱۰- كلمات زيبا و فريبنده، مى تواند از عوامل اغفال انسان باشد.يوحى...زخرف القول غرورا

۱۱- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرى ها قرار داده است.ولو شأ ربّك ما فعلوه

۱۲- اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست.و لو شأ ربّك ما فعلوه

۱۳- در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاش هاى انحرافى از قدرت و سلطه ى الهى بيرون نيست.ولو شأ ربك ما فعلوه