تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)0%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12547
دانلود: 3941

تفسير نور (سوره ى انعام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12547 / دانلود: 3941
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى 136 اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.


۱۱۳- وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُقْتَرِفُونَ

 ترجمه :

و (شياطين، سخنان فريبنده ى خود را بر مردم مى خوانند) تا گوش دل آنان كه به قيامت ايمان ندارند، به آن سخنان مايل شود و آن را بپسندند و آنان به دست آورند آنچه را به دنبال به دست آوردنش هستند.


نكته ها :

 تَصغى از صَغْو، به معناى تمايل است، تمايلى كه از راه شنيدن حاصل مى شود.

 اِقتراف، به معناى تحصيل و كسب چيزى است.


پيام ها :

 ۱- وسوسه ها و تبليغات، به تنهايى عامل انحراف نيست، بلكه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن، مؤ ثّر است.لتصغى...ليرضوه

۲- ايمان نداشتن به آخرت، سبب تسخير و نفوذ شيطان است.لايؤ منون بالاخرة


۱۱۴- أفَغَيْرَ اللّهِ أبْتَغِى حَكَماً وَهُوَ الَّذِى أنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَبَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْلَمُونَ أنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

 ترجمه :

پس (بگو:) آيا (با اين همه دلايل روشن) غير خدا را به داورى جويم ؟ در حالى كه اوست كه كتاب آسمانى را به تفصيل به سوى شما نازل كرد، وكسانى كه به آنان كتاب داده ايم، (يهود و نصارى) مى دانند كه اين كتاب، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است، پس به هيچ وجه ازترديدكنندگان مباش.


نكته ها :

 حَكَم را برخى با حاكم يكى دانسته اند، امّا برخى گفته اند: حَكَم، داورى است كه طرفين دعوا، او را انتخاب كرده باشند، ولى حاكم، هرگونه داور است.(۲۲۷) در مجمع البيان آمده است : حَكَم، كسى است كه به حقّ داورى كند، ولى حاكم، به هر قاضى گفته مى شود.

 در آيه ۱۱۱، سخن اين بود كه اگر مردگان هم با اينان حرف بزنند يا فرشتگان فرود آيند، ايمان نخواهند آورد. در اين آيه مى فرمايد: اهل كتاب، وحى بودن قرآن را مى دانند و تقاضاى معجزات ديگر، تنها بهانه است.

 پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در راه خود ترديدى ندارد، لذا خطاب لا تكوننّ مِنَ المُمترين هشدار به مسلمانان است كه نگران حقّانيت راه خود نباشند.


پيام ها :

 ۱- با وجود كتابى همچون قرآن، به سراغ داورى ديگران رفتن، نادرست و قابل توبيخ است.أفغَير اللّه اَبتَغِى حَكَماً (جز خداوند، كسى حقّ قانون گذارى و داورى ندارد)

۲- خداوند، قرآن را به تفصيل نازل كرده است.هو الّذى انزل اليكم الكتاب مفصّلاً

۳- قوانين و احكام اسلام، ابهام ندارد.مفصّلا

۴- يكى از دلايل حقانيّت اسلام، بشارت انبياى گذشته در تورات و انجيل است.الّذين آتيناهم الكتاب يعلمون انّه منزّل من ربّك چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد:يَعرِفونَه كما يَعرفُون ابنائهم (۲۲۸ ) اهل كتاب، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مى شناختند.

۵- رهبر بايد از قاطعيّتى ترديدناپذير در راه دعوت خود برخوردار باشد.فلاتكوننّ...

۶- مبادا به خاطر ايمان نياوردن اهل كتاب، در شما ترديدى پيدا شود، زيرا آنان حقانيّت قرآن را خوب مى دانند و انكارشان به دليل لجاجت است.يعلمون انّه منزّل من ربّك بالحقّ فلا تكوننّ من الممترين


۱۱۵- وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَتِهِ وَ هُوَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ

 ترجمه :

و كلام پروردگارت، در صداقت و عدالت به حدّ كمال و تمام رسيد. هيچ تغييردهنده اى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست.


نكته ها :

 مراد از كلمة در اين آيه، به دليل آيه قبل، آيات قرآن است ولى واژه ى كلمة در فرهنگ قرآن و روايات، گاهى به معناى وعده ى حتمى آمده است،و تمّت كلمة ربّك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا (۲۲۹ ) كه تحقّق وعده ى الهى را نسبت به بنى اسرائيل به خاطر صبرشان بيان مى كند. گاهى به معناى دين آمده است، كلمة اللّه يعنى دين خدا، و گاهى به پيامبر و اولياى الهى اطلاق شده است، چنانكه درباره ى حضرت عيسىعليه‌السلام مى خوانيم :كلمته القاها الى مريم (۲۳۰) در روايات نيز از قول ائمّه عليهم السلام آمده است كه ما كلمات الهى هستيم. نحن الكلمات(۲۳۱)


پيام ها :

 ۱- قرآن، آخرين كتاب آسمانى و اسلام، آخرين دين الهى است.تمّت كلمة ربّك

۲- قرآن، معجزه اى كامل براى اثبات رسالت پيامبر اكرم است.تمّت كلمة ربك

۳- قرآن، پاسخگوى همه ى نيازهاى هدايتى جوامع بشرى است.تمّت كلمة ربّك

۴- اسلام، مكمّل اديان گذشته است.تمّت كلمة ربّك...

۵- اتمام دين با بعثت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، جلوه اى از ربوبيّت خداوند است.و تمّت كلمة ربّك

۶- مبناى قوانين و سنّت هاى خداوند در نظام هستى، صدق و عدل است.و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً

۷- اخبار قرآن، صادق و احكامش بر عدل استوار است.و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً در آيه ى ديگر مى خوانيم :و مَن اصدق من اللّه حديثاً (۲۳۲)

۸- در قرآن، تحريف راه ندارد.لا مبدّل لكلماته

۹- خداوند نيازها را بسيار خوب مى داند و با توجّه به آن، قرآن را نازل كرده است.و هو السّميع العليم


۱۱۶- وَإِنْ تُطِعْ أكْثَرَ مَن فِى الاَْرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ

 ترجمه :

و اگر از بيشتر افراد روى زمين اطاعت كنى، تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه مى كنند. زيرا آنان جز از گمان پيروى نمى كنند وآنان، جز به حدس و گمان نمى پردازند.


نكته ها :

 خَرْص به معناى تخمين و حدس است. چون بعضى از تخمين ها نادرست از آب در مى آيد، به معناى دروغ هم آمده است.(۲۳۳)


پيام ها :

 ۱- راه هدايت و راه قرآن ملاك است، نه راه مردم و اكثريّت.و تمّت كلمة ربّك...و اِن تُطِع اكثر...

۲- اكثريّت، دليل حقانيّت نيست. ملاك، حقّ است نه عدد، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد.اِن تُطِع اكثر...

۳- جلب نظر اكثريّت، گاهى به قيمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مى شود.اِن تطع اكثر...يضلّوك (در راه خدا حركت كنيم هر چند خلاف رأى اكثريّت باشد)

۴- اكثريّت، چنان جلوه اى دارد كه خدا پيامبر را هم از تبعيّت آن بر حذر مى دارد.واِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يضلّوك (انبيا بايد تابع وحى باشند، نه آراى مردم)

۵- ريشه ى ضلالت ها، اعتماد به حدس وگمان است.يضلّوك اِن يتّبعون الاّ الظنّ

۶- اكثريّتى كه به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پيروى نيستند.اِن تطع اكثر...يضلّوك...يخرصون

۷- در انتخاب راه، دليل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان.اِن يتّبعون الاّ الظنّ...يخرصون


۱۱۷- إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

 ترجمه :

قطعاً پروردگار تو، خود به كسانى كه از راه او گمراه مى شوند، داناتر است و او به هدايت يافتگان (نيز) آگاه تر است.


نكته ها :

 مَهدىّ، يعنى كسى كه از ابتدا به هدايت الهى راه يافته است، مانند امامان معصوم عليهم السلام امّا مُهتَدى كسى است كه پس از ضلالت، هدايت شده باشد.(۲۳۴)


پيام ها :

 ۱- بشر نيز علم دارد، امّا تنها خدا اعلم است.هو اعلم (ضمير هو ميان مبتدا و خبر نشانه ى انحصار است.)

۲ تربيت، نياز به آگاهى عميق دارد.ربّك...اعلم

۳ با تظاهر و نفاق، خود و ديگران را مفريبيم، كه خدا همه را بهتر مى شناسد.هو أعلم مَن يَضلّ...

۴ از اعلم پيروى كنيم، نه اكثريّت.و اِن تُطِع اكثر يضلّوك...انّ ربّك هو اعلم


۱۱۸- فَكُلُواْ مِمّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بَِايَتِهِ مُؤْمِنينَ

 ترجمه :

پس اگر به آيات الهى ايمان داريد (تنها از) آنچه نام خداوند (هنگام ذبح) بر آن برده شد بخوريد.


نكته ها :

 بردن نام خداوند هنگام ذبح حيوان، نوعى مصونيّت دادن به ماديات و به صحنه آوردن ايمان است. ياد خدا در هر كارى خوب است، امّا در ذبح حيوان كه گرفتن جان آن مطرح است، ضرورت مى يابد.

 از نشانه هاى جامعيّت مكتب اسلام اين است كه در يك مسئله ى جزيى مانند ذبح، همه ى جوانب آن را مطرح كرده است : هم مكتب (نام خدا)، هم وسيله (آهن)، هم شيوه ى بريدن رگ ها، هم امّت (مسلمان بودن كسى كه ذبح مى كند) و هم جهت (قبله) و هم موارد مصرف.فكلوا مما ذكر اسم اللّه


پيام ها :

 ۱- غذا و خوراك مؤ من بايد جهت الهى داشته باشد.فكلوا مما ذكر اسم اللّه

۲- نام خداوند، مُهر جواز مصرف و پروانه ى استفاده از گوشت حيوانات قابل مصرف است.فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه...

۳- براى تحكيم پايه هاى توحيد، از هر فرصتى، حتّى ذبح حيوان بايد استفاده كرد. آرى توحيد، تنها يك مسأله ى ذهنى نيست.فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه

۴- تغذيه ى حلال و التزام به احكام، شرط ايمان است.اِن كنتم بآياته مؤ منين


۱۱۹- وَمَا لَكُمْ ألا تَأكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَد فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ

 ترجمه :

و شما را چه شده كه از آنچه كه نام خداوند بر آن برده شده است نمى خوريد؟ (و بى جهت حلال ما را بر خود حرام مى كنيد،) در صورتى كه خداوند آنچه را بر شما حرام كرده خودش به تفصيل براى شما بيان كرده است، مگر آنچه (از محرّمات) كه به خوردن آن مضطرّ شديد، همانا بسيارى از مردم، ديگران را جاهلانه به خاطر هوس هاى خود گمراه مى كنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه تر است.


نكته ها :

 گروهى با با شبهه افكنى ومقايسه ميان حيوان ذبح شده و مرده، مردم را به انحراف كشيده و مى گفتند: چرا حيوانى را كه ما مى كشيم حلال است و آنچه را خدا مى كشد، حرام ؟ كه اين آيه ضمن هوشيار نمودن مردم، پاسخ آنان را نيز مى دهد.


پيام ها :

 ۱- هر كس بدون دليل حلال هاى الهى را بر خود حرام كند بايد توبيخ شود.و ما لكم الاّ تأكلوا... (گويا بعضى از مسلمانان تحت تأثير سنّت هاى جاهلى قرار مى گرفتند و حلال هايى را بر خود حرام مى كردند.)

۲- خوردن گوشت حيوان هم اگر رنگ الهى داشته باشد حلال، و گرنه حرام است.ذكر اسم اللّه

۳- همه ى محرّمات الهى، در مكتب آسمانى اسلام بيان شده است.و قد فصّل لكم ما حرّم عليكم (۲۳۵)

۴- اصل و قانون كلّى در خوردنى ها، حلال بودن است و هر چه حرام باشد، خداوند بيان مى كند.فصّل لكم ما حرّم

۵- احكام اسلام، بن بست ندارد.الاّ ما اضطررتم اليه

۶- اضطرار، تكليف را ساقط مى كند.الاّ ما اضطررتم اليه

۷- تكليف هاى الهى، متناسب با شرايط زمان، مكان و توان انسان است.الاّ ما اضطررتم اليه

۸- استفاده از خوردنى هاى حرام، در موارد اضطرارى جايز است.الاّ ما اضطررتم اليه

۹- تعيين حلال و حرام، بر پايه ى دستورات الهى است.حرّم عليكم

۱۰- جهل و هواپرستى، از عوامل انحراف است.ليضلّون بأهوائهم بغير علم

۱۱- گمراه ساختن مردم، تجاوز به حقوق جامعه است.أعلم بالمعتدين


۱۲۰- وَذَرُواْ ظَهِرَ الاِْثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الاِْثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ

 ترجمه :

و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد، همانا كسانى كه مرتكب گناه مى شوند، به زودى كيفر كارهايى را كه مرتكب شده اند، خواهند ديد.


نكته ها :

 چه در گذشته چه امروز، مردم تنها از گناه آشكار هراس داشته و دارند.

 بعضى گفته اند مراد از گناهان پنهان، گناهانى است كه آثار آن پنهان است، مثل غذاهاى حرام كه قساوت قلب مى آورد.


پيام ها :

 ۱- گناه، جاذبه وكششى دارد كه بايد با اراده ى قاطع، از آن دل كند.و ذروا ظاهر الاثم و باطنه

۲- اسلام، هم به طهارت ظاهر توجّه دارد، هم باطن، هم بايد از گناهان عملى دورى كرد و هم از گناهان قلبى، مانند سوء ظنّ.ظاهر الاثم و باطنه

۳- كيفر الهى، براى گناهانى است كه با علم و عمد انجام مى گيرد.انّ الّذين يكسبون الاثم

۴- گرچه شيطان وسوسه مى كند، امّا انسان با اراده گناه مى كند.يكسبون الاثم

۵- قيامت و كيفر آخرت، دور نيست.سيجزون

۶- كيفرهاى الهى، نتيجه ى عملكرد خود ماست.بما كانوا يقترفون


۱۲۱- وَلاَ تَأكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أوْلِيَائِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَإِنْ أطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ

 ترجمه :

و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده، نخوريد، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى) است. همانا شياطين، به دوستان خود القا مى كنند تا به جدال با شما برخيزند (كه مثلا چه فرقى است ميان حيوان مرده يا ذبح شده) و اگر از آنان اطاعت كنيد، قطعاً شما هم مشرك مى شويد.


نكته ها :

 چون حرام خوارى، قساوت قلب مى آورد و زمينه ى گناهان ديگر است، اسلام آن را به شدّت منع كرده است.

 در آيه ۵ سوره ى مائده خوانديم كه طعام اهل كتاب براى شما حلال است. اين آيه مى گويد: گوشت هر حيوانى كه نام خداوند بر آن برده نشود حرام است. از آنجا كه اهل كتاب، اين شرط را رعايت نمى كنند، پس گوشت حيوان آنها براى ما حرام است و مراد از طعام در آن آيه، حبوبات و امثال آن است، نه گوشت.(۲۳۶)

 وسوسه ى شياطين اين گونه است كه مى گويد: حيوان مرده را خدا كشته و كشته ى خدا بهتر از كشته ى انسان است ! پس چرا حيوانِ مرده، حرام ولى حيوانِ ذبح شده حلال است ؟! غافل از آنكه اجراى فرمان الهى مهم است و حيوان مرده، به خاطر بيرون نيامدن خون هاى كثيف از بدنش، معمولا بيمارى هايى را همراه دارد. علاوه بر آنكه مردن، خود دليل بيمارى و ناسالم بودن حيوان است.


پيام ها :

 ۱- مسلمان، حتّى در مسائل تغذيه بايد تعهّد دينى را مراعات كند.و لاتأكلوا ممّا لم يذكر اسم اللّه عليه

۲- بردن نام خدا به هنگام ذبح، تشريفات نيست، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترك آن، فسق است.اِنّه لَفِسق

۳- هر كجا ناباورى بيشتر است، تأكيد نيز لازم است. چون پذيرفتن شرايط حلال بودن ذبح، براى مردم جاهل سنگين بود، خداوند با چند تأكيد مسئله را مطرح كرد.انّه لفسق (جمله اسميّه، اِنّ وحرف لام، نشان تأكيد است)

۴- انسان، در اثر مصرف حرام، زمينه ى پذيرش القائات شيطانى را پيدا مى كند.و لا تأكلوا...و انّ الشياطين ليوحون

۵- شيطان ها، قدرت وسوسه و القا دارند.انّ الشياطين ليوحون

۶- وسوسه هاى شياطين، تنها در اولياى آنان نافذ است، نه در اولياى خدا.ليوحون الى أوليائهم

۷- پشتوانه ى جدال هاى انسان، وسوسه ها وهوس هاست.ليوحون...ليجادلوكم

۸- جدال در احكام الهى، از حربه ها و القائات شيطانى است.و انّ الشياطين...ليجادلوكم

۹- جدال در احكام دينى، انسان را به شرك مى كشاند.ليجادلوكم...لمشركون

۱۰- خداپرستانى كه در عمل، مطيع غير خدا مى باشند، مشركند.انّكم لمشركون


۱۲۲- أوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

 ترجمه :

وآيا آنكه (به واسطه ى جهل و شرك) مرده بود، پس او را (با هدايت خويش) حيات بخشيديم و براى او نورى (از ايمان) قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه خود را بيابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت هاى (جهل و شرك) قرار دارد و از آن بيرون آمدنى نيست ؟ اين گونه براى كافران،كارهايى كه مى كردند جلوه داده شده بود.


نكته ها :

 اين آيه درباره ى ايمان آوردن حضرت حمزه، عموى پيامبر نازل شده است، كه چون از اذيت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و مكتب او آگاه شد، به حمايت از پيامبر سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او كوبيد. آنگاه گفت : من از امروز، به محمّد ايمان مى آورم.

از آن پس تا زمان شهادت، يك افسر رشيد و با ايمان براى اسلام بود.

 در تعابير قرآنى، مرگ، هم بر مرحله قبل از نطفه گفته شده است :كنتم امواتا فأحياكم (۲۳۷ ) هم به گمراهى :أوَ مَن كان ميتا هم به منطقه ى بى گياه و خشك :فسقناه الى بلد ميّت (۲۳۸ ) هم به مرگ موقّت :فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحياهم (۲۳۹ ) و هم به مرگ حقيقى :انّك ميّت و انّهم ميّتون (۲۴۰) .

 امام باقرعليه‌السلام فرمود: نورى كه در ميان مردم راه را از چاه نشان مى دهد، امام و رهبر آسمانى است.(۲۴۱)


پيام ها :

 ۱- حيات و مرگ واقعى انسان، ايمان و كفر اوست.ميتا فأحييناه

۲- ارشاد و هدايت، كار خداست، هر چند خود انسان زمينه ى هدايت را فراهم مى كند.فأحييناه

۳- استفاده از تمثيل، سؤ ال و مقايسه، در تبليغ و تربيت مؤ ثّر است.أومن كان...كمن مثله...

۴- مؤ من، هرگز به بن بست نمى رسد. او در جامعه هم بينش دارد و هم حركت.نورا يمشى به فى النّاس

۵- وقتى نور نباشد، ظلمت ها انسان را فرامى گيرد.فى الظلمات ليس بخارج منها

۶- حقّ، يكى وباطل بسيار است. (كلمه ى نور مفرد آمده، ولى كلمه ى ظلمات جمع آمده است)

۷- جز نور ايمان وهدايت الهى، براى بشر نجات بخشى نيست.ليس بخارج منها

۸- زيبا پنداشتن اعمال، مانع رشد و خروج انسان از تاريكى است.ليس بخارج منها كذلك زيّن للكافرين

۹- كارهاى انسان بى ايمان، در ديد و تفكّر او مؤ ثّر است.كذلك زيّن لكافرين ما كانوا يعملون

۱۰- كارهاى پر جاذبه، كفّار (مثل ابتكارات و اختراعات و تكنولوژى و تمدّن)، چنان براى آنان جلوه كرده كه نمى گذارد انحرافات و سقوط انسانيّت خود را درك كنند.زيّن للكافرين ما كانوا يعملون


۱۲۳- وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ أكَبِرَ مُجْرِمِيهَا لَِيمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلا بِأنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُروُنَ

 ترجمه :

و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مى گماريم تا در آن قريه ها و مناطق، حيله (و فسق و فساد) كنند، امّا جز به خودشان نيرنگ نمى كنند ولى نمى فهمند (كه نتيجه ى حيله، به خودشان باز مى گردد).


نكته ها :

 در شأن نزول آيه ى قبل، به جنگ و ستيز ابوجهل با پيامبر اسلام اشاره شد، اين آيه مى فرمايد: وجود ابوجهل ها، چيز تازه اى نيست و هميشه و همه جا در مقابل دعوت هاى حقّ، چنين مهره هاى فاسدى بوده است.و كذلك


پيام ها :

 ۱- سنّت الهى، پاسخ دادن به مكر و حيله هاى دشمنان است.و كذلك

۲- تلاش هاى خوبان و بدان، همه در مدار قدرت الهى است.جعلنا...مجرميها

(هم در اين آيه كه مربوط به مجرمان است و هم در آيه قبل كه درباره مؤ منين بود كلمه ى جعلنا بكار رفته است)

۳- رهبران فاسد و مفسد، ريشه ى فساد جامعه اند.اكابر مجرميها ليمكروا فيها

۴- مكر و تزوير، حربه ى رهبران مفسد است.ليمكروا

۵- از دست دادن صفا و صداقت و گرفتار شدن به قهر الهى، بزرگ ترين ضربه اى است كه حيله گران به خود مى زنند.ما يمكرون الاّ بأنفسهم

۶- بدتر از بيمارى، جهل به بيمارى است و بدتر از حيله، ندانستن اينكه آثار سوء آن به حيله گر برمى گردد.ما يشعرون


۱۲۴- وَإِذَا جَأتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أوِتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أجْرَمُواْ صَغَارٌ عِنْدَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كَانُوا يَمكُرُونَ

 ترجمه :

ون آيه و نشانه اى (از سوى خدا براى هدايت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ايمان نمى آوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مى داند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى) قرار دهد. به زودى به آنها كه گناه كردند، به سزاى آن مكر ونيرنگ ها كه مى كردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد.


نكته ها :

 در شأن نزول آيه گفته اند كه وليدبن مغيره، مغز متفكّر كفّار، مى گفت : چون سن وثروت من بيش از محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است، پس بايد به من هم وحى شود. البتّه چنين حرفى از ابوجهل هم نقل شده است.

درباره ى جمعى از سران كفر كه در جنگ بدر كشته شدند، وعده ى الهى عملى شد و ذلّت به آنان رسيد.


پيام ها :

 ۱- سردمداران قدرتمند، به دليل خود برتربينى، استكبار نموده ودعوت اسلام را نمى پذيرند.قالوا لن نؤ من حتّى نؤ تى مثل ما اوتى

۲- ملاك گزينش هاى الهى، علم او به شايستگى هاست.اللّه أعلم

۳- نتيجه ى استكبار در برابر حقّ، ذلّت و خوارى است.لن نؤ من...سيصيب الّذين اجرموا صغار عند اللّه


۱۲۵- فَمَنْ يُرِدِ اللّهُ أن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلَمِ وَمَن يُرِدْ أن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأنَّمَا يَصَّعَّدُ فِى الْسَّمَأ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ

 ترجمه :

خداوند هركه را بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش) اسلام مى گشايد و هر كه را (به خاطر اعمال وخصلت هاى خلافش) بخواهد گمراه كند، سينه اش را (از پذيرفتن ايمان) سخت قرار مى دهد، گويا به زحمت در آسمان بالا مى رود. خداوند اين چنين پليدى (كفر) را بر كسانى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد.


نكته ها :

 رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: نشانه ى شرح صدر چند چيز است : الانابة الى دارالخلود والتجافى عن دار الغرور والاستعداد للموت قبل نزول الفوت توجّه و گرايش خاضعانه به سوى آخرت و دورى از دنياى حيله گر و آمادگى براى مرگ قبل از آنكه فرصت را از دست بدهد.(۲۴۲) امام سجادعليه‌السلام نيز در شب ۲۷ رمضان دعايى را كه متضمّن همين خواسته است، مكرّر مى خواند.(۲۴۳)

 مراد از هدايت و ضلالت الهى، فراهم كردن اسباب هدايت براى شايستگان و از بين بردن اسباب، براى نااهلان است.

 منظور از صدر، روح و دل است. مراد از شرح صدر، گسترش افق عقل و فكر بلندى روح، براى پذيرش حقّ و هدايت است و اين نيازمند گذشتن از هوسها و تمنيات دل است. آنكه شرح صدر نداشته باشد، همواره در لاك خود مى ماند و بيرون نمى آيد. نتيجه ى شرح صدر، بصيرت و نورانيّت همراه با قلب رقيق و حقّپذير است.

 اين آيه يكى از معجزات علمى قرآن است كه عوارض صعود به آسمان را بيان كرده و مى فرمايد: كسى كه حاضر به پذيرش حقّ نگردد، روحش تنگ و كم ظرفيت مى شود، همانند كسى كه مى خواهد به آسمان برود كه به علّت سنگينى و فشردگى هوا و نبود اكسيژن، سينه اش تنگ و تنفّسش سخت مى شود.

 امام رضاعليه‌السلام فرمود: نشانه ى سعه صدر، تسليم خدا بودن، اطمينان به او داشتن و دلگرم شدن به وعده هاى الهى است و نشانه ضيق صدر، ترديد و اضطراب است.(۲۴۴)

 از سنّت هاى الهى آن است كه براى پاكدلان حقّپذير، شرح صدر قرار دهد و لجوجانِ گريزان از ايمان را گرفتار سلب توفيق و رجس سازد.

 حضرت موسى همين كه مأمور تبليغ شد، در اوّلين دعاى خود از خداوند خواست :ربّ اشرح لى صدرى (۲۴۵ ) ولى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بدون درخواست، خداوند به او سعه ى صدر عطا كرد.ألم نشرح لك صدرك (۲۴۶) .


پيام ها :

 ۱- قبول حق، ظرفيّت و زمينه درونى مى خواهد.يشرح صدره للاسلام

۲- شرح صدر، موهبتى الهى است.يشرح صدره للاسلام

۳- خروج از مدار فطرت و عقل، عامل خفقان و تنگى روح و روان مى گردد.يصّعّد فى السمأ

۴- منحرفان هر چند به ظاهر، خود را در گشايش و آرامش ببينند، ولى در واقع گرفتار تنگناها و فشارند.ضيّقا حرجا

۵- بى حوصلگى و كم ظرفيّتى، نوعى رجس و پليدى روح است.يجعل صدره ضيّقا...الرِّجس

۶- كسى كه به حقّ ايمان نياورد، به تدريج آلوده مى شود.كذلك يجعل اللّه الرِّجس على الّذين لايؤ منون


۱۲۶- وَهَذَا صِرَطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

 ترجمه :

و اين راه پروردگار تو است كه مستقيم است، قطعاً ما آيات خود را براى قوم و گروهى كه پند مى پذيرند به تفصيل بيان كرده ايم.


نكته ها :

 كلمه ى هذا، ممكن است اشاره به كلمه ى اسلام باشد كه در آيه ى قبل آمده بود.


پيام ها :

 ۱- جز راه خدا، راه هاى ديگر بيراهه است.وهذا صراط ربك مستقيماً

۲- براى تذكر، تفصيل و تنوع و تكرار لازم است.فصّلنا...يذّكرون

۳- خداوند، حجت را بر همه تمام كرده است، اگر اهل توجّه باشند، آيات و نشانه هاى حق، با بيان هاى مختلف روشن شده است.لقوم يذكرون

۴- توجّه دائمى به تذكّرات الهى، راه دستيابى به صراط مستقيم است.هذا صراط ربّك...لقوم يذّكّرون


۱۲۷- لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِنْدَ رِبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

 ترجمه :

سراى سلامت نزد پرردگارشان، تنها براى آنان است و او به پاداش اعمالى كه انجام مى دادند، سرپرست و پشتيبان و دوست آنان است.


پيام ها :

 ۱- در بهشت، خشونت، رقابت، حسرت، تهمت، حسد، كينه، دروغ، اندوه و هيچ گونه مرگ و مرض و فقر راهى ندارد.دار السّلام

۲- برتر از نعمت امنيّت و سلامت، در سايه ى لطف مخصوص پروردگار بودن است.دار السّلام عند ربّهم

۳- خداوند خود امور رهروان راه مستقيم را به عهده دارد.و هو وليّهم

۴- رسيدن به ولايت الهى، در سايه ى عمل و تلاش انسان است.و هو ولّيهم بما كانوا يعملون


۱۲۸- سْتَكْثَرْتُم مِنَ الاِْنْسِ وَقَالَ أوْلِياؤُهُم مِنَ الاِْنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا أجَلَنَا الَّذِى أجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَيكُمْ خَلِدِينَ فِيهَا إِلا مَا شَأ اللّهُ إ نَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

ترجمه :

(به ياد آوريد) روزى كه خداوند، همه آنان را گرد مى آورد (سپس به جِنّيان خطاب مى فرمايد:) اى گروه جنّ! از انسان ها (پيروان) بسيارى يافتيد. و دوستان ايشان از نسل بشر گفتند: پروردگارا! ما انسان ها و شياطين از يكديگر بهره گرفتيم و اينك به سرانجامى كه برايمان قرار داده بودى رسيديم. خداوند مى فرمايد: آتش جايگاهتان است كه هميشه در آن خواهيد بود، مگر آنكه خداوند بخواهد (كه گروهى از شمارا ببخشايد). همانا پروردگار تو حكيم و داناست.


نكته ها :

 در آيات قبل، به كارهاى شياطين و وسوسه هايشان اشاره شد، در اينجا سرنوشت وسوسه پذيرى از شياطين را كه دوزخ است، بيان مى كند. ضمنا به گفته قرآن، شيطان از جنّ است و جنّى كه مردم را گمراه كرده همان شيطان است.


پيام ها :

 ۱- به عاقبت كار خود بينديشيم.ويوم (هر كجا كلمه يوم در آغاز آيه بكار رفته، مراد يادآورى چنين روزى است.)

۲- جنّ، مكلّف و مختار است و مورد خطاب و توبيخ وكيفر و پاداش قرار مى گيرد.يا معشر الجنّ

۳- شيطان، به گمراه كردن گروه كم راضى نيست و گروه زيادى از انسان ها را منحرف كرده است.قد استكثرتم من الانس در آيه اى ديگر مى فرمايد:ولقد اضلّ منكم جبلاّ كثيرا أفلم تكونوا تعقلون (۲۴۷)

۴- دادگاه قيامت، علنى است.يحشرهم، يا معشر الجنّ

۵- در قيامت، جنِّ اغواگر پاسخى در برابر توبيخ ندارد و تنها پيروان انسانى او سخن مى گويند.يا معشر الجنّ...قال اولياؤ هم من الانس

۶- بهره گيرى انسان و جنّ از يكديگر طرفينى است.استمتع بعضنا ببعض

۷- در قيامت، انسان و جنّ، يكجا جمع و محشور مى شوند.جمعيا

۸- پيروى از وسوسه هاى شيطانى، به تدريج انسان را به ولايت پذيرى از او وامى دارد.اولياؤ هم

۹- همه ى منحرفان، كيفر يكسان ندارند و باقى ماندن در آتش، وابسته به اراده ى خداوند است.الاّ ماشأ اللّه

۱۰- احكام دادگاه الهى، بر مبناى علم و حكمت است.حكيم عليم