تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)0%

تفسير نور (سوره ى انعام) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12541
دانلود: 3941

تفسير نور (سوره ى انعام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12541 / دانلود: 3941
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره ى انعام)

تفسير نور (سوره ى انعام)

نویسنده:
فارسی

پيام اصلى آيات اين سوره، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است. از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط، از آيه ى 136 اين سوره به بعد، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره، انعام نام گرفته است.


۱۲۹- وَكَذَ لِكَ نُوَلِّى بَعْضَ الظَّلِمِينَ بَعْضاً بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ

 ترجمه :

و بدين گونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مى كنيم، (تا كيفرى باشد) براى آنچه عمل مى كردند.


نكته ها :

 در آيه ۱۲۷ خوانديم كه سرپرست آنان كه به راه مستقيم مى روند، تنها خداست. در اين آيه مى خوانيم كه سرپرست گروهى از مردم به خاطر عملكردشان ستمگرانند.

 طبق روايات، كيفر ترك كنندگان امر به معروف و نهى از منكر، متخلّفان از اداى خمس و زكات و يارى كنندگان به ظالمان، تسلّطِ ستمگران بر آنان است.(۲۴۸) در حديث مى خوانيم : هر گاه خداوند از كار قومى راضى باشد، كارشان را به نيكان مى سپارد و اگر ناراضى باشد، كارشان را در دست بدان قرار مى دهد.(۲۴۹)


پيام ها :

 ۱- همان گونه كه شياطينِ جنّ بر انسان مسلّط مى شوند، برخى از ظالمان نيز بر بعضى ديگر تسلّط مى يابند.كذلك

۲- كام جويى هاى حرام، زمينه ساز حكومت هاى باطل و سلطه ى ظالمان است.استمتع بعضنا ببعض...نولّى بعض الظالمين بعضا

۳- تنها حاكمان ظالم نيستند، محكومانِ ترسو و ساكت و عياش هم ظالمند.بعض الظالمين بعضاً

۴- سبب سلطه ى ستمگران، رفتار خود مردم است.نُولّى...بما كانوا يكسبون


۱۳۰- لاِْنسِ ألَمْ يَأتِكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتِى وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَأ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أنفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى أنْفُسِهِمْ أنَّهُمْ كَانُواْ كَفِرِينَ

ترجمه :

در قيامت به آنان گفته مى شود:) اى گروه جنّ و انس ! آيا پيامبرانى از خودتان به سويتان نيامدند تا آيات مرا بر شما بخوانند و شما را از ديدار اين روز بيمتان دهند؟ گويند: ما عليه خودمان گواهى مى دهيم و زندگى دنيا آنان را فريب داد و بر عليه خود شهادت دادند كه كافر بوده اند.


نكته ها :

 از آيات قرآن استفاده مى شود كه حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، براى جنّ نيز فرستاده شده و آنان نيز قرآن را مى فهمند، گروهى هم ايمان مى آورند.(۲۵۰) به گفته ى برخى مفسّران (مثل آلوسى، قرطبى، طبرسى و سيّد قطب) رسولان جنّ، وحى را از طريق رسولان انس دريافت كرده و به نژاد خود مى رساندند. زيرا كلمه ى رسول به غير انسان هم گفته مى شود، مثل :اللّه يصطفى من الملائكة رسلاً (۲۵۱)

 در اين آيه، دو اقرار از سوى كافران آمده است، يكى گواهى به آمدن پيامبران، دوّم اعتراف به كفر خويش.

 مواقف در قيامت مختلف است ؛ گاهى در موقفى كفّار ابتدا انحراف خود را انكار مى كنند، مثل آيه ۲۳ همين سوره :واللّه ربّنا ما كنّا مشركين، آنگاه كه فهميدند قيامت جاى انكار نيست، به گناه خود اعتراف مى كنند.


پيام ها :

 ۱- جنّ و انس هر دو مكلف به پذيرش دعوت انبيايند و رسولان براى هر دو نژاد آمده اند.الجنّ والانس

۲- انذار، قوى ترين اهرم تربيت و وظيفه ى مهم پيامبران است.و ينذرونكم

۳- قوى ترين ضامن اجراى احكام الهى براى اصلاح فرد وجامعه، ايمان به معاد است.ينذرونكم لقأ يومكم هذا

۴- قيامت، جاى كتمان وانكار نيست، لذا انسان ها عليه خود اقرار مى كنند.شهدوا على انفسهم

۵- دنياخواهى، عامل بى اعتنايى به دعوت هاى انبياست.غرّتهم الحياة... (فريفته شدن به دنيا، موجب فراموشى آخرت است.)

۶- علاقه ى افراطى به دنيا، انسان را به كفر مى كشاند.غرّتهم الحياة الدنيا...انهم كانوا كافرين


۱۳۱- ذَلِكَ أن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأهْلُهَا غَفِلُونَ

 ترجمه :

اين (اتمام حجّت و هشدار) براى آنست كه پروردگارت هرگز از روى ستم، آبادى هايى را كه اهلش (از شناخت حقّ) غافلند نابود نمى كند. (خداوند ابتدا مردم را از غفلت و جهل بيرون مى آورد و با پيامبرانش به آنان هشدار مى دهد و سپس اگر قبول نكردند هلاكشان مى كند).


نكته ها :

 سنّت خداوند آن است كه راه حقّ را با فرستادن انبيا و هشدارهاى مختلف به مردم نشان مى دهد و حقايق را بيان كرده، اتمام حجّت مى كند. در آن صورت اگر بى اعتنايى كردند، كيفر مى دهد. اين قانون و سنّت كلّى در آيات متعدّدى مطرح شده است، از جمله :و ما أهلكنا من قرية الاّ لها منذرون (۲۵۲ ) ما هيچ قريه اى را هلاك نكرديم مگر آنكه مردم آنجا بيم دهندگانى داشتند.و ما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً (۲۵۳ ) ما تا پيامبرى نفرستيم، عذاب نمى كنيم.


پيام ها :

 ۱- كيفردادن گناهكار، از شئون ربوبيّت خداوند است.ربّك مهلك القرى

۲- عقاب بدون بيان وهشدار، ظلم و قبيح است.مهلك القُرى بظلمٍ و اهلها غافلون


۱۳۲- وَلِكُلٍّ دَرَجتٌ مِمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

 ترجمه :

و براى هر كس بر اساس آنچه انجام داده اند درجاتى است، و پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست.


نكته ها :

 مراد از درجات در اين آيه، درجاتِ رشد نيست، بلكه شامل دركاتِ سقوط نيز مى شود.


پيام ها :

 ۱- خداوند، عادل است و مرتبه ى هر كس را طبق عملكرد خود او قرار مى دهد.درجاتٌ ممّا عملوا

۲- سعادت و شقاوت انسان، بسته به اعمال اوست.ممّا عملوا

۳- انسان بايد بهوش باشد، زيرا تحت نظر خداست.و ما ربّك بغافل عمّا يعملون


۱۳۳- وَرَبُّكَ الْغَنِىُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَأ كَمَا أنْشَأكُم مِن ذُرِيَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِينَ

 ترجمه :

و پروردگار تو بى نياز و صاحبِ رحمت است. اگر بخواهد، شما را مى برد و پس از شما هر كه را بخواهد جايگزين مى كند، همان گونه كه شما را از نسل قوم ديگرى پديد آورد.


۱۳۴- إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لاََتٍ وَمَا أنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ

 به راستى آنچه وعده داده مى شويد، آمدنى است و شما نمى توانيد (خدا را) ناتوان سازيد (و از كيفر و عدل او بگريزيد).


پيام ها :

 ۱- تنها خداوند بى نياز مطلق است، پس هرگز خود را بى نياز نبينيم.ربّك الغنى در جاى ديگر مى فرمايد:يا أيّها النّاس أنتم الفقرأ الى اللّه واللّه هو الغنىّ الحميد (۲۵۴ ) اى مردم ! همه شما نيازمند خداييد و تنها اوست كه بى نياز وستوده است.

۲- گناهكاران، بايد در همين دنيا هم بترسند، زيرا محو آنان توسط قدرت الهى بسيار ساده است.يذهبكم

۳- ريشه ى ظلم (كه در دو آيه قبل آمده بود)، يا نياز است، يا سنگدلى و هيچ يك از اين دو در خدا وجود ندارد.الغنىّ ذوالرّحمة

۴- شرط مربّى خوب، بى نيازى و عطوفت است.ربّك الغنىّ ذو الرّحمة

۵- بقاى اجتماعات بشرى، به مشيّت الهى بستگى دارد.اِن يشأ يذهبكم

۶- بود و نبود انسان ها، نفع و زيانى براى خداوند ندارد.الغنىّ...اِن يشأ يذهبكم

۷- خداوند از عبادات ما بى نياز است، دستورهاى عبادى، عامل رشد خودماست.الغنىّ

۸- رحمت خداوند، فراگير است، ولى گاهى بشر كار را به جايى مى رساند كه خداوند همه را نابود مى كند.ذوالرّحمة...يذهبكم

۹- وعده هاى الهى قطعى است، نه شوخى.انّ ما توعدون لآت

۱۰- مجرم در قيامت نمى تواند با قدرت الهى در افتد.و ما انتم بمعجزين


۱۳۵- قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الْدَّارِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

 ترجمه :

بگو: اى قوم من ! بر جايگاه و سيرت خويش عمل كنيد كه من نيز (بر اساس سيرت خويش) عمل مى كنم و به زودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى از كيست، همانا ستمكاران رستگار نمى شوند.


پيام ها :

 ۱- پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، چون به راه خود يقين دارد، مأمور است در برخوردهاى خود، ثبات و قاطعيّت خود را به ديگران اعلام كند.قل يا قوم اعملوا على مكانتكم انّى عامل...

۲- سرپيچى مردم، وظيفه ى پيامبران را عوض نمى كند.انّى عامل

۳- سرنوشت مردم، وابسته به عملكرد خودشان است.اعملوا...فسوف تعلمون

۴- ملاك موفقيّت، حسن عاقبت و سرانجام كار است، نه جلوه ها و تلاشهاى زودگذر.عاقبة الدّار

۵- ظالم، رستگار نمى شود.انّه لا يفلح الظالمون

۶- سرپيچى از راه خدا و انبيا ظلم است.الظالمون


۱۳۶- لِلَّهِ مِمّا ذَرَأ مِنَ الْحَرْثِ وَالاَْنْعَمِ نَصِيباً فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَأ مَا يَحْكُمُونَ

ترجمه :

و (بت پرستان) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت هايى كه هم) شريكان (خدايند، هم شريك اموال) ما پس آنچه سهم شركا و بت ها بود به خدا نمى رسيد، ولى هرچه سهم خدابود به شركا مى رسيد، چه بد است آنچه داورى مى كنند!


نكته ها :

 آنان كه از مدار تربيت انبيا بيرون رفته و به وادى خيال مى روند، حرف ها و تصميم هايشان نيز خيالى و بى منطق است و خود را مالك همه چيز مى دانند و تقسيم بندى مى كنند. يكبار پسران را سهم خود و دختران را سهم خدا مى دانند.الكم الذكر و له الانثى (۲۵۵ ) يكبار هم غلات و حيوانات را بين خدا و بت ها تقسيم مى كنند. مشركان مى پنداشتند سهم بت ها غير قابل تغيير است و آن را خرج بتكده ها و خدمه آنها مى كردند، و سهم خدا را نيز به اين بهانه كه خداى آسمان ها بى نياز است، هنگام كم و كسر آمدن ها خرج بتخانه ها مى كردند. نه خرج كودكان، فقرا و مهمانان.


پيام ها :

 ۱- در كشاورزى و دامدارى، گرچه انسان نقش دارد، امّا زارع و خالق اصلى خداست.للّه ممّا ذرأ در آيه اى ديگر مى فرمايد:ءانتم تزرعونه أم نحن الزّارعون (۲۵۶)

۲- قانون زكات و تقسيم درآمد و منافع، در عقائد انسان هاى قبلى نيز بوده است، هر چند به صورت خرافى.هذا للّه...هذا لشركائنا

۳- مشركان با آنكه بت ها را شريك خدا مى پنداشتند، ولى براى خداوند موقعيّت ويژه اى از عزّت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا كم مى كردند و مى گفتند: او نيازى ندارد.ما كان للّه فهو يصل الى شركائهم

۴- رسالت انبيا، مبارزه با خرافات است.سأ ما يحكمون


۱۳۷- وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أوْلَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَأ اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ

 ترجمه :

و بدين سان (بت ها و خادمان بت ها كه) شريكان آنها (در اموالشان محسوب مى شدند،) كشتن فرزند را براى بسيارى از مشركان (به عنوان قربانى براى بت ها) زيبا جلوه دادند تا آنان را به هلاكت كشيده و آيين آنان را مشتبه سازند. و اگر خداوند مى خواست چنين نمى كردند (و به اجبار جلو آنان را مى گرفت)، پس آنان را با دروغ هايى كه مى بافند واگذار.


نكته ها :

 همان گونه كه تقسيم كشت و دام، ميان خدا و شريكان، در نظر مشركان جلوه داشت، عشق به بت و فرزندكشى در پاى بت را هم وسوسه هاى شيطانى در نظرشان آراسته بود.

 يُردُوهُم : از اردأ به معناى هلاك كردن است.

 مشركان يا مى گويند: دختر ننگ است و زنده به گورش مى كنند،أيمسكه على هون (۲۵۷ ) يا مى گويند: خرجى ندارم و بايد نابود شود،خشية املاق (۲۵۸ ) يا آن را نوعى قرب به بت ها مى دانند، كه همه ى اينها نوعى تزيين است.


پيام ها :

 ۱- بينش غلط و خرافى، سبب مى شود كه انسان، فرزند خود را پاى بت سنگى و چوبى قربانى كرده و به آن افتخار نمايد.زَيَّن...قتل أودلاهم

۲- مجرمان، حتّى براى فرزندكشى هم توجيه درست مى كنند تا روان و وجدان خود را آرام كنند.زَيَّن

۳- در انتقاد، انصاف را مراعات كنيم.لكثير من المشركين نه آنكه همه چنين اند.

۴- توجيه گناه و آراستن زشتى ها، عامل هلاكت و سقوط است.زَيَّن...ليُردُوهم

۵- خرافه گرايى، سبب التقاط و آميختگى دين با شبهات است.وليلبسوا

۶- پيامبر، مسئول ابلاغ است نه اجبار، اگر مردم گوش نكردند، آنان را رها كرده و به سراغ دل هاى آماده مى رود.فذرهم

۷- افكار و رفتار منحرفان، نبايد حقّجويان را دلسرد كند.فذرهم و ما يفترون

۸- شريك پنداشتن براى خداوند، افترا به اوست.فذرهم و ما يفترون


۱۳۸- وَقَالُواْ هَذِهِ أنْعَمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُهَا إِلا مَن نَشَأ بِزَعْمِهِمْ وَأنْعَمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأنْعَمٌ لاَ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَأ عَلَيْهِ سَيَجْزِيِهم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

 ترجمه :

و مشركان (به پندار خويش) گفتند: اينها، دام ها و كشت هايى ممنوع است، كسى نخورد مگر آن (خادمين بتكده ها) كه ما بخواهيم. و چهارپايانى است كه (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چهارپايانى كه نام خدا را (هنگام ذبح) بر آن نمى برند (اين احكام را) به دروغ به خدا نسبت مى دادند. خداوند به زودى آنان را به كيفر آنچه به او افترا مى بستند جزا خواهد داد.


نكته ها :

 حِجْر به معناى منع است و تحجير يعنى منطقه اى را سنگ چين كردن و مانع شدن از ورود ديگران براى تصاحب آن. حِجر اسماعيل نيز جايى است كه با ديوار سنگى جدا شده است. عقل را هم حِجر گويند، چون انسان را از زشتى ها باز مى دارد.هل فى ذلك قسم لِذى حِجر (۲۵۹)

 در دو آيه ى قبل، عقائد خرافى مشركان درباره ى سهم خدا و بت ها از كشاورزى و چهارپايان مطرح بود. در اين آيه چگونگى مصرف سهم بت ها بيان شده كه احدى حقّ استفاده ندارد، مگر خادمين بت ها و بتكده ها.

 با توجّه به اين آيه، مشركان چهار انحراف داشتند: ۱ ممنوع شمردن بعضى از چهارپايان. ۲ ممنوع شمردن بعضى از محصولات كشاورزى. ۳ ممنوع كردن سوارى برخى از چهارپايان. ۴ نبردن نام خدا به هنگام ذبح حيوانات.

 قرآن، هدف آفرينش چهار پايان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها مى داند:جعل لكم الانعام لتركبوا منها و منها تأكلون (۲۶۰ ) و تحريم بهره بردارى از چهارپايان را، از بدعت هاى جاهلى مى شمرد كه در آيه ۱۰۳ سوره ى مائده نيز بيان شده است.

 اسلام، آيين جامعى است كه حتّى انحراف در بهره گيرى از حيوانات را هم تحمّل نمى كند. وقتى قرآن، از بى مصرف ماندن حيوان وتحريم سوارشدن بر آن نكوهش مى كند، به طريق اولى از بى مصرف ماندن انسان ها، منابع، سرمايه ها واستعدادها بيشتر نكوهش مى كند.


پيام ها :

 ۱- احكام دين بايد منسوب به خدا باشد، نه بر پايه ى گمان، خيال، قياس و استحسان.قالوا...بزعمهم...افترأ عليه

۲- مبارزه با خرافات، يكى از وظايف اصلى پيامبران است.افترأ عليه سيجزيهم

۳- تحريم حلال ها و تحليل حرام ها، افترا بر خداست.هذه انعام و حرث حجر...افترأ

۴- بدعت گذاران، در انتظار كيفر قوانين موهوم خود باشند.سيجزيهم


۱۳۹- وَقَالُواْ مَا فِى بُطُونِ هذِهِ الاَْنْعَمِ خَالِصَةً لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أزْوَجِنَا وَإِن يَكُن مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَأ سَيَجْزِيِهمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

 ترجمه :

و (از ديگر عقائد خرافى مشركان، اين بود كه مى)گفتند: آنچه در شكم اين چهارپايان (نذر شده براى بت ها) است، (اگر زنده به دنيا آيد) مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنيا آيد، پس همه (زن و مرد) در آن شريكند، خداوند به زودى آنان را به سزاى اين گونه توصيف هاى باطل كيفر خواهد داد. همانا او حكيم و داناست.


نكته ها :

 آشنايى با خرافات دوران جاهليّت، انسان را با زحمات رسول خدا براى هدايت آنان آشنا ساخته، روح قدرشناسى را در انسان، زنده و شكوفا مى كند.


پيام ها :

 ۱- تبعيض بى جا ميان زن و مرد، عملى جاهلى و مطرود است.خالصة لذكورنا و محرّم على ازواجنا

۲- در جاهليّت، تحقير زن تا آن حد بود كه در برخى موارد از حيوان سالم بهره اى نداشت و فقط در گوشت حيوان مرده شريك بود.شركأ

۳- جزا و كيفر الهى، بر اساس علم و حكمت اوست.سيجزيهم...حكيم عليم


۱۴۰- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أوْلَدَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَأ عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ

 ترجمه :

به يقين زيان كردند كسانى كه فرزندان خود را سفيهانه و از روى جهل كشتند، و آنچه را خداوند روزى آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام كردند، آنان گمراه شدند و هدايت يافته نبودند.


نكته ها :

 ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى گويد: هر كه مى خواهد ميزان جهالت اقوام دوران جاهلى را بداند، همين آيات سوره ى انعام كه بيانگر خرافات و اعتقادات بى اساس مشركان است، را بخواند.(۲۶۱)

 جاهلان عرب، به گمان تقرّب به بت ها، يا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت ها يا زنده به گور مى كردند.


پيام ها :

 ۱- جهالت و سفاهت، عامل خسارت است. (خسارت هايى چون : از دست دادن فرزند، از دست دادن عاطفه، فقدان نعمت هاى حلال، كسب دوزخ و كيفر الهى).قد خَسر

۲- خسارت واقعى، فدا شدن انسان در راه باطل است. (چه قربانى بت شدن، چه فداى خيال و غيرت نابجا)قد خَسر

۳- تحريم نابجاى حلال ها، افترا بر خداوند است.وحرّموا ما رزقهم اللّه افترأ

۴- انجام هر كارى و تحريم هر چيزى، يا دليل شرعى مى خواهد يا عقلى.بغير علم افترأ على اللّه

۵- با خرافات، با شديدترين وجه مقابله وبرخورد كنيم.


۱۴۱- و هو الذي انشا جنت معروشت وَغَيْرِ معْرُوشَتٍ وَالنَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَبِهاً وغَيْرَ مَتَشَبِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أثْمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

ترجمه :

و اوست كسى كه به وجود آورد باغهايى با داربست و بى داربست، و درخت خرما و كشتزار با خوردنى هاى گوناگون، و زيتون و انار، (برخى ميوه ها) شبيه به همند و برخى شباهتى با هم ندارند. همين كه باغها ثمر داد، از ميوه اش بخوريد و روز درو كردن و ميوه چيدن حقّ آن (محرومان)را بدهيد و اسراف نكنيد، چرا كه خداوند، اسراف كاران را دوست ندارد.


نكته ها :

 جَنّات، باغ هاى پر درخت و زمين هاى پوشيده از زراعت است. معروش، درختى است كه نياز به داربست دارد. اُكُل به معناى مأكول و خوراكى است.

 در آيه ۹۹ همين سوره خوانديم :اُنظروا الى ثمره اذا أثمر هنگامى كه درخت بار آورد، با دقّت به آن نگاه كنيد. در اين آيه مى خوانيم كهكلوا من ثمره اذا اثمر ، هنگامى كه بار داد، بخوريد. نتيجه اينكه : خوردن بايد با تأمّل و دقّت باشد، نه غافلانه.

 امام باقرعليه‌السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: شخصى زراعتى داشت كه تمام محصولاتش را صدقه مى داد و خود و عيالش بى چيز مى ماندند. خداوند اين عمل را اسراف خواند.(۲۶۲)

اين آيه، درس خداشناسى را همراه با اجازه مصرف خواركى ها و رسيدگى به طبقات محروم و انفاق به آنان و اعتدال داشتن و زياده روى نكردن در مصرف و انفاق را بيان مى كند.انشأ، كلوا، آتو، لا تسرفوا چنانكه در جاى ديگر نيز مى خوانيم :و الّذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواماً (۲۶۳)

 امام صادقعليه‌السلام ذيل اين آيه فرمودند: حتّى اگر مسلمان يافت نشد، حقِّ برداشت را به مشرك فقير بپردازيد(۲۶۴) در روايتى ديگر فرمود: اين حقِّ برداشت، غير از زكات است.(۲۶۵)

 امام صادقعليه‌السلام فرمود: ميوه را در شب برداشت نكنيد و شبانه درو نكنيد تا فقيران نيز بتوانند حاضر شوند و چيزى بگيرند.(۲۶۶)

در سوره ن والقلم نيز مى خوانيم كه خداوند باغ كسانى را كه تصميم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا ميوه ها را بچينند و به آنها ندهند، سوزاند.


پيام ها :

 ۱- تنوّع ميوه ها و محصولات كشاورزى، آن هم از يك آب وخاك، نشانه قدرت الهى است.انشأ...مختلفاً اُكله

۲- خداوند براى خود در محصولات، حقّى قرار داده است.آتوا حقّه

(آرى، نور و هوا، آب و خاك، توان و نيرو و فكر و استعداد، همه و همه از آنِ خداوند است و او بر همه حقّ دارد.)

۳- در انفاق نيز ميانه رو باشيم.و آتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا

۴- اسلام، دين اعتدال است، هم تحريم نابجا را ممنوع مى كند (در آيه قبل) و هم مصرف بى رويّه را.لاتسرفوا

۵- شرط مصرف، پرداخت حقّ محرومان است.كلوا...آتوا حقّه

۶- مقدار مصرف، محدود به عدم اسراف است.كلوا...لا تسرفوا

۷- هنگام برداشت محصول، به ياد محرومان باشيم.يوم حصاده

۸- توليد و محصول را در زمانى برداشت كنيم تا زمينه ى بهره بردارى ديگران هم باشد.يوم حصاده

۹- هنگام رسيدن وبرداشت محصول، آمادگى انسان براى انفاق بيشتر است، پس فرصت را از دست ندهيم.آتوا حقّه يوم حصاده

۱۰- ميوه ى نارس نخوريد وميوه را تازه مصرف كنيد.كلوا من ثمره اذا اثمر

۱۱- اسراف كار، مبغوض خداوند است.انّه لايحبّ المسرفين


۱۴۲- وَمِنَ الاَْنْعمِ حَمُولَةً وَفَرْشاً كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَتِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُبِينٌ

 ترجمه :

و بعضى از چهارپايان باركش و بعضى غير باركش و مثل فرش (به زمين نزديك)اند (و يا از كرك و پشم آنها براى فرش استفاده مى شود) از آنچه خداوند روزى شما ساخته بخوريد و از گام هاى (وسوسه انگيز) شيطان پيروى نكنيد، چرا كه او دشمن آشكار شماست.


نكته ها :

 در آيه ى قبل به نعمت هاى خداوند در محصولات كشاورزى اشاره شده و در اينجا به دامدارى و انواع بهره هايى كه انسان از حيوانات مى برد.

 مراد از كلمه فَرش، چهارپايانى مثل گوسفند است كه به خاطر نزديكى بدنشان به زمين، به منزله فرش هستند، يا اينكه از پشم و كرك و موى آنها فرش مى بافند.

 بيشتر مفسّران، كلمه ى حَمولَة را به معناى حيوانات باربر دانسته اند، و فَرش را حيوانات غير باربر معنا كرده اند.


پيام ها :

 ۱- هستى و آفريده هايش، مسخّر انسان است.حمولة و فرشا

۲- قانون كلى در حيوانات، حلال بودن مصرف آنهاست، مگر آنكه دليلى بر حرمت باشد.كلوا ممّا رزقكم اللّه

۳- تحريم حلال ها، از گام هاى شيطانى است.كلوا...و لاتتّبعوا خطوات الشيطان

۴- تنها توصيه به خام خوارى كه امروز در ميان گروه كثيرى رواج دارد و نهى از مصرف گوشت، ممنوع است.و من الانعام...كلوا ممّا رزقكم اللّه

۵- نسبت به خوردنى ها بايد مواظب باشيم.كلوا...و لاتتّبعوا چنانكه اوّلين اهرم شيطان براى گمراه كردن حضرت آدم، غذا بود.

۶- سر سفره ى خداوند، از دشمن او پيروى نكنيم.كلوا ممّا رزقكم اللّه و لاتتّبعوا خطوات الشّيطان

۷- سياست شيطان، انحراف تدريجى است، نه دفعى.خطوات الشّيطان


۱۴۳- ثَمَنِيَةَ أزْوَ جٍ مِنَ الضَّأنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ ءَالذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أمِ الاُْنْثَيَيْنِ أمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِى بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ

 ترجمه :

(خداوند براى شما حلال كرده است) هشت زوج از حيوانات را. از گوسفند دو زوج (نر و ماده) و از بز، دو زوج (به كسانى كه از پيش خود، بعضى چهارپايان را تحريم مى كنند) بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده هاى آنها را يا آنچه را شكم آنها در برگرفته است ؟ اگر راست مى گوييد از روى علم و دانش به من خبر دهيد.


۱۴۴- نْثَيَيْنِ أمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ أمْ كُنتُمْ شُهَدَأ إِذْ وَصَّكُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّالنَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ

و از شتر دو زوج (نر و ماده) و از گاو دو زوج (نر و ماده) را (براى شما حلال كرده است) بگو: آيا خداوند نرهاى اين دو را حرام كرده يا ماده ها را يا آنچه را كه شكم آن دو در برگرفته است ؟ يا مگر شما شاهد و حاضر بوده ايد كه خداوند به حرمت اين گوشت ها به شما سفارش كرده است ؟! پس كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند، دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه سازد؟ قطعا خداوند، گروه ستمكار را هدايت نمى كند.


نكته ها :

 كلمه ى زوج هم به مجموع نر و ماده گفته مى شود و هم به هر يك از نر و ماده به تنهايى. در اين آيه به هر كدام به تنهايى گفته شده و مراد از هشت جفت، هشت عدد است، چهار نر و چهار ماده كه چهار تا در آيه ۱۴۳ و چهار تا در آيه ۱۴۴ بيان شده است. در آيه ۴۵ سوره ى نجم نيز كلمه ى زوج در يك فرد بكار رفته است، نه در دو تا.خلق الزّوجين الذّكر والانثى

 در آيه ۶ سوره ى زمر، خلقت هشت نر و ماده ى حيوانات در كنار خلقت انسان بيان شده است.خلقكم من نَفسٍ واحدة، ثُمّ جعل منها زوجها وانزل لكم من الانعام ثَمانيَة اَزواج

 احتمال دارد كه ترتيب نام بردن از حيوانات چهارگانه، اشاره به برترى آنها در مصرف باشد. (گوسفند، بز، شتر و گاو)

 در بعضى روايات، ثمانية ازواج به ۱۶ فرد تفسير شده كه اين چهار حيوان هر كدام دو نوع يكى نر يكى ماده و هر كدام اهلى و وحشى دارد. امام هادىعليه‌السلام فرمود: گاوميش از نوع گاو وحشى است.(۲۶۷)


پيام ها :

 ۱- براى خرافه زدايى از دين، بايد عقائد حقّ را بسيار باز و روشن مطرح كرد.ثمانية ازواج...

۲- در فتوا يا عقيده به حلال و حرام چيزى، علم لازم است.نبّئونى بعلم

۳- حلال بودن نيازى به دليل ندارد زيرا اصل در خوردنى ها حِلّيّت است بلكه حرام بودن دليل لازم دارد.قل الذكرين حرّم ام الاُنثيين...نبئونى بعلم

۴- افترا بر خدا، بزرگ ترين ظلم است.فمن أظلم ممّن افترى على اللّه

۵- دروغ بستن به خدا، مايه ى گمراه ساختن مردم است.ليضلّ النّاس

۶- افترا، انسان را از هدايت پذيرى خارج مى كند.لايهدى

۷- باورها و عقائد يا بايد بر اساس علم و عقل باشد كه در آيه قبل خوانديم،نبّئونى بعلم و يا بر اساس شرع.


۱۴۵- قل لا اجد في ما اوحي إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلا أنْ يَكُونَ مَيْتَةً أوْ دَماً مَسْفُوحاً أوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنْ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَغَفُورٌ رَحِيمٌ

ترجمه :

بگو: در آنچه به من وحى شده، بر كسى كه چيزى مى خورد هيچ حرامى نمى يابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه قطعا پليد است، يا حيوانى كه از روى فسق و نافرمانى به نام غير خدا ذبح شده باشد. پس هر كس كه (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد، به شرط آنكه از روى سركشى و بيش از حدّ ضرورت نباشد، (مانعى ندارد). هماناخداوند تو آمرزنده و مهربان است.


نكته ها :

 ميتة، تنها حيوانى نيست كه خود به خود مرده باشد، بلكه اگر طبق دستور اسلام، ذبح نشود در حكم مردار و حرام است.

 حرمت مردار و خون، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است، دوبار در سوره هاى مكّى(۲۶۸) و دوبار در سوره هاى مدنى(۲۶۹) .

 اُهِلّ از اِهلال به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدن هلال اوّل ماه است. سپس به هر صداى بلندى گفته شده است. مشركان در هنگام ذبح حيوانات، با صداى بلند نام بت ها را مى بردند، از اين رو اُهِلَّ گفته شده است.

 جملهلا أجد...الاّ أن يكون ميتة در برابر تحريم هاى جاهلانه مشركان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان ديگر نيز حرام است كه در اين آيه نيامده است و به اصطلاح اين حصر، حصر اضافى است نه حقيقى.

 از نظر اسلام مضطر به كسى مى گويند كه خود را از راه ستمگرى وگردن كشى وگناه مضطر نكرده باشد،غير باغٍ وتنها به مقدار رفع اضطرار، مجاز است نه بيشتر.و لاعاد


پيام ها :

 ۱- يگانه منبع علم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ براى بيان احكام، وحى است.لا اجد فى ما اوحى الىّ

۲- اصل و قانون اوّليه، حلال بودن حيوانات است.لا أجد

۳- تنها محرّمات ابلاغ شده در آيات و روايات تكليف آور است، پس اگر با جستجو و تتبّع، دليلى بر حرمت چيزى نيافتيم، براى ما حلال است.لا أجد

۴- وقتى در مسأله ى خوردن و نخوردن شخص پيامبر هم بايد از وحى دستور بگيرد، ديگران چگونه از پيش خود چيزى را حرام مى كنند؟فى ما اوحى الىّ

۵- دليل تحريم گوشت خوك، آلودگى و پليدى آن است.فانّه رِجس

۶- احكام تغذيه، براى مرد و زن يكسان است.طاعم يطعمه در مقابل آن عقيده خرافى در آيه ۱۳۹ كه براى مردان گوشت همه ى حيوانات را حلال و براى زنان برخى موارد را حرام مى دانستند.خالصة لذكورنا ومحرّم على أزواجنا

۷- در قانون، بايد اهمّ و مهمّ رعايت شود. حفظ جان، مهم تر از حرام بودن مصرف مردار است.فمَن اضطرّ

۸- در اسلام بن بست نيست، وقتى اضطرار پيش آيد مصرف حرام ها مجاز مى شود.فمَن اضطرّ

۹- سوء استفاده از قانون در موارد استثنا، ممنوع است و بايد به همان مقدار اضطرار، بسنده شود.غير باغ ولا عاد

۱۰- خون باقيمانده در گوشت پس از ذبح شرعى حرام نيست. خون ريخته شده حرام است.دما مسفوحا

۱۱- در جايى كه اضطرار به طور قهرى پيش آيد، مى توان از گوشت حرام استفاده كرد، ولى اگر با دست خودمان كارى كرديم كه مضطر شديم استفاده مجاز نمى شود.اُضطر (به صورت مجهول آمده است)

۱۲- وجود قوانين تخفيفى و اضطرارى، جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است.