بخش دهم
بسم الله الرحمن الرحيم
فايده تاريخ چيست ؟
هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد و از پسران خود پرسيد كه پس از من چه چيز را پرستش خواهيد كرد؟
گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه خدايى يگانه است و شريك ندارد خواهيم پرستيد قرآن مى گويد تلك امه قد خلت لها ماكسبت و لكم ماكسيتم و لا تسئلون عما كانوا يعلمون
يعنى يعقوب و فرزندان خداشناس او ملتى بودند كه رفتند و نيك و بد خود را با خود بردند نه نيكى هاى آنان را به شما خواهند داد و نه از بديهاى ايشان بر شما خواهند نهاد.
سپس قرآن در سوره بقره پس از آيه ۱۴۰ كه مى گويد: مگر شما مى گوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و دوازده سبط بنى اسرائيل يهودى يا نصرانى بوده اند، اى رسول خدا به اينان بگو: آيا شما بهتر مى دانيد يا خدا و چه كسى ستمكارتر است از آنكه شهادتى از خدا نزد او باشد و آن را مخفى كند و خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست، اينجا هم بعد از اين آيه مى گويد تلك امه قد خلت يعنى اولاد ابراهيم و فرزندان او يهودى يا نصرانى نبوده اند و پيش از موسى و عيسى عليهم السلام مى زيسته اند، ثانيا هر چه بوده اند و هر كيشى داشته اند و هر نيك و بدى ارتكاب مى كرده اند به حال شما چه سود و زيانى دارد. اگر مردمى نيك بوده اند و كار نيك و شايسته انجام داده اند و اگر مردمى بد و بدكار بوده اند شما چرا نگران بدى هاى آنها باشيد، مگر ممكن است كه روز حساب شما را مسؤ ول بدى هاى آنها بشناسند؟
سلام و درود فرستادن به روح پاك شهيدان و رادمردان و از جان گذشتگان راه خدا و لعن و نفرين كردن به كسانى كه در مقابل حق ايستاده اند و به روى اهل حق شمشير كشيده اند، و مردان با فضيلت و با تقوى را كه بهترين سرمايه هر ملتى هستند از ميان برده اند كارى است نيك و شايسته اما نمى تواند سعادت انسان را تامين كند مگر آنگاه كه آدمى هم فكر و هم افق و همگام مردان نيك باشد و در فكر و عمل از بدكاران كناره گيرى كند، وگرنه سخن همان است كه خدا گفته تلك امه قد خلت آن نيكان و آن مردان پاك و ملكوتى، و آن بدسيرتان آدمى صورت ملتى هستند كه به راه خود رفته اند، هر چه توفيق و خوبى و نيكى داشته اند براى خود آنها است، و هر چه گناه و بدى و ستمگرى داشته اند بر خود ايشان بار است، نه شما بر كارهاى نيك ايشان پاداش خواهيد برد، و نه بر كارهاى بدشان مسؤ ول هستيد.
تكرار اين آيه هم در سوره بقره آنهم در فاصله كمتر از ده آيه براى آن است كه توجه به اين موضوع بسيار مهم است، و نبايد كسى به اين دلخوش باشد كه بگويد حسين بن علىعليهالسلام
و ياران او مردانى بزرگ و بزرگوار بوده اند يا ابن زياد و يزيد و همكارانش مردمى بد و بيراه.
مردم و انتقاد از بدكاران
چه بسا مردمى كه ممكن است به روح مقدس امامعليهالسلام
درود مى فرستند اما خود از لحاظ فكر و عمل و طرز كار ابن زياد را پسنديده اند، و راه او را در پيش گرفته اند، و چه بسا مردمى كه از بدان گذشته تاريخ انتقادها كرده اند و بدها گفته اند و عذاب هاى فراوان براى ايشان خواسته اند اما در طرز رفتار و كردار خويش همان ها را به عنوان پيشوا و رهنما برگزيده اند.
در اين نكته شبهه اى نيست كه تاييد حق و اهل حق به هر نسبتى كه باشد و مبارزه با بدان و بدى ها هر چند كارى است خوب و در حد خود اثر بخش، اما انسان را در رديف نيكان و سعادتمندان قرار نمى دهد، و از جرگه بدان و بدكاران بيرون نمى آورد، مگر آنگاه كه روش عمل انسان به آنان نزديك شود و از اينان دور گردد، و در اين صورت است كه مى شود گفت من هواخواه و طرفدار خوبان و نيكانم و دشمن و مخالف بدان و بدكاران قرآن مجيد به موضوع تاريخ و نقل سرگذشت ملت هايى كه آمده اند و رفته اند و نقل و قصص پيمبرانصلىاللهعليهوآله
و كسانى كه با ايشان درافتاده اند بسيار عنايت فرموده است و قسمتى مهم از آيات و سوره هاى قرآن مجيد به نقل و بيان همين موضوع يعنى تاريخ گذشتگان اختصاص يافته است، اما منظور از اين قسمت تنها آن نبوده كه مسلمانان جهان بدانند كه موسىعليهالسلام
مرد خوبى بود و فرعون مرد بدى، يا قوم عاد و ثمود مردمان بد و بيراه بودند، و فلان ملت ديگر مردمى خوب و سر به راه خوبى موسىعليهالسلام
و ديگر پيمبران خدا و خوبى مسيحيان نجران كه به دست ذونواس پادشاه يمن كشته شدند و بدى ذونواس به حال مسلمان چه سود و زيانى دارد.
بهره مندى از تاريخ گذشتگان
نقل تاريخ گذشتگان براى آن است كه مسلمانان در علل پيشرفت و سعادتمندى و سرفرازى ملتى و بدبختى و زبونى و بيچارگى ملتى ديگر تامل كنند و آنچه را در ملتهاى گذشته جهان موجب سربلندى و سرفرازى و نيرومندى و سرورى بوده است بشناسند و پى آن بروند و نيز آنچه را در ملت هاى گذشته دنيا باعث سقوط و بدبختى و گرفتارى به عذاب خداى متعال و نابودى مى شده است نيك بشناسند و از آن پرهيز كنند و بدانند كه سنت خداى متعال عوض نمى شود و تغيير نمى كند، و اگر قومى به جهتى در دنيا سرفراز شده اند، آن نكته هميشه موجب سرفرازى خواهد بود و اگر ملتى به علتى بدبخت و زبون شدند، آن علت هميشه باعث بدبختى و زبونى خواهد گشت.
سنتهاى خداوندى
كلمه سنت هر جا كه در قرآن مجيد استعمال شده به همين معنى لغوى است يعنى روش و طرز عمل كه خداى متعال با امت هاى گذشته داشته و در همه جا خدا مى گويد كه سنت من تغييرپذير نيست، براى عزت و سربلندى راهى است كه تغيير نمى كند و براى بدبختى و بيچارگى هم راهى و علتى كه تغييرپذير نيست.
سنه الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجدلسنه الله تبديلا
.
بندگان منافق صفت
يعنى آن گونه رفتارى كه خدا درباره بندگان منافق و گنه كار خود داشته است كه اول پيمبران و فرستادگان برايشان بفرستد و اتمام حجت آنان را كه ايمان نياورند و به كفر خويش اصرار ورزند هلاك گرداند و نابود كند، و آنان را كه با خدا و پيغمبرش از راه دورويى و فريبكارى و نفاق درآيند، و هم با خدا باشند و هم با دشمنان خدا و هم از رسول خدا غنيمت جنگ و ديگر بهره هاى مسلمانى گرفته باشند، و هم از دشمنان او حق حساب جاسوسى و فتنه انگيزى، اينان را رسوا كند، و دستشان را از هر دو طرف كوتاه سازد، و رانده اينجا و آنجا كند، اين سنت خدا تغييرناپذير نيست و نبايد انتظار داشت كه نفاق و دورويى روزى موجب شرمندگى و رسوايى باشد و روزى باعث سرفرازى و نيك نامى در قرآن سوره اسراء نيز همين نكته به اين گونه بيان شده :
سنه من قد ارسلنا قبلك من رسلنا و لا تجد لسنتنا تحويلا
.
تحويل هم همان تبديل و تغيير و از حالى به حالى بردن است در سوره انفال نيز كلمه سنت به همين معنى به كار رفته است.
قل الذين كفروا ان ينتهوا يغفرلهم ماقد سلف، و ان يعودو افقد مضت سنه الاولين
.
يعنى به كافران بگو اگر از كفر و عناد خويش بازگرداند و دست از عناد يا حق كوتاه سازند آمرزيده شوند، و اگر به كفر و عناد خود بازگردند روش ما درباره گذشتگان عمل شده است، يعنى درباره اينان هم همان روش به كار خواهد رفت و چنان كه آنان را هلاك كرديم اينان را نيز هلاك خواهيم كرد، در سوره حجر نيز همين نكته به اين صورت آمده است :
لا يومنون به و قد خلت سنه الاولين
.
كفار مكه و دشمنى با رسول خدا
يعنى اين كفار مكه كه در دشمنى و عنادورزى با رسول خدا اصرار مى ورزند، اميدى به ايمان آنها نيست، اينان ايمان نمى آورند اما تكليفشان روشن است و روش ما درباره كافرانى كه پيش از ايشان بوده اند و بر كفر خود اصرار ورزيده اند معلوم است با اينان نيز چنان كنيم كه با آنان رفتار كرديم در سوره فتح مى گويد:
ولو قاتلكم الذين كفروا لولوا الادبار ثم لا يجدون وليا و لا نصيرا سنه الله التى قد خلت من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا
.
يعنى اگر مشركان مكه در حديبيه با شما جنگ مى كردند صرفه اى نمى بردند و پشت به جنگ مى دادند و سپس نه پناهى به دست مى آوردند و نه ياورى و اين طرز رفتارى است كه پيش از اين هم خدا با كافران داشته و رفتار و سنت خدا را تغيير و تبديل نيست، يعنى يكى از سنت هاى پروردگار اين است كه ايمان مايه پيروزى و غلبه يافتن بر دشمن است و نه شما تنها و بت پرستان مكه بلكه هر دو دسته اى كه با هم درافتند و يكى از آنها با انگيزه ايمان به ميدان كارزار آيد خداى او را پيروز مى كند. در سوره فاطر يعنى سوره ملائكه مى گويد:
و لا يحيق المكر السيى ء الا باهله فهل ينظرون الا سنت الاولين فلن تجد لسنه الله تبديلا و لن تجد لسنه الله تحويلا
.
رفتار بد دامنگير آدمى شود
يعنى اينان كه دست از بت پرستى برنمى دارند و مكرهاى بد به كار مى برند تا از پيشرفت اسلام جلوگيرى كنند بدانند كه مكرهاى بد دامنگير همان كسانى مى شود كه مكر مى كنند و اگر ايشان انتظار داشته باشند كه ما با ايشان روشى در پيش گيريم جز روشى كه با گذشتگان داشته ايم انتظارى است بى جا، زيرا سنت خدا تغييرپذير نيست و مكر و فريبكارى هرگز مايه سرفرازى و پيشرفت نبوده است در سوره مومن يعنى سوره غافر مى گويد:
فلم يك ينفعهم ايمانهم لماراوا باسنا سنه الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالك الكافرون
.
يعنى كسانى كه پيمبران را تكذيب و آنها را مسخره كردند و عذاب بر آنها فرستاديم چون سختى عذاب ما را ديدند و دست به دامن ما شدند و گفتند دست از شرك و كفر خويش برداشتيم و به خداى يگانه ايمان آورديم اين ايمان كه از فشار عذاب ناشى شده بود سودى به حال ايشان نمى داشت و اين روش خدايى است كه در ميان بندگانش عمل شده و كافران در آن حال زيان بردند.
سنتهاى الهى در تمام امتها يكى است
از مجموع اين آيات چنين برمى آيد كه خداى متعال براى خاطر كسى از سنت هاى خويش دست برنمى دارند نه كسى را بى جهت عزيز و سربلند و سعادتمند مى كند، و نه كسى را بى جهت خوار و زبون و بدبخت مى گرداند، هم آن را راهى است و هم اين را جهتى و علتى نه خدا ملتى را آفريده تا بر ديگران سرورى كنند و در دنيا عزيز و سربلند باشند، و نه مردمى را خلق كرده براى آنكه بيچاره و بدبخت و ناروا درمانده باشند، هم آن كه در دنيا سرورى و توانگرى يافته اند بر حسب سنت الهى بوده است و هم اينان كه زبونى و بدبختى و رسوايى كشيده اند.
امير المومنينعليهالسلام
در يكى از خطبه هاى خود كه در نهج البلاغه نقل شده مى گويد:
والله لا ظن ان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم و بمعصيتكم امامكم فى الحق، و طاعتهم امامهم فى الباطل و بادائهم الامانه الى صاحبهم، و خيانتكم صاحبكم و بصلاحهم فى بلادهم و فسادكم، فلو ائتمنت احدكم على قصب لخشيت ان يذهب بعلاقته
.
پيروزى دشمن بر دورافتادگان از ايمان
يعنى به خدا قسم گمان مى كنم كه اين دشمنان شما به زودى بر شما پيروز شوند و كار را از دست شما بگيرند چرا كه اينان در همان باطل خود هماهنگى دارند اما شما در حق خود پراكنده و از هم جدا هستيد، آنان امام خود را در راه باطل اطاعت مى كنند اما شما امام خود را در راه حق معصيت مى كنيد، و فرمان او را نمى بريد، آنان با رهبر خود به امانت رفتار مى كنند اما شما به امام خود خيانت مى كنيد، آنان در سرزمين خود و براى خود خوب مردمى هستند و كار به زيان كشور خود نمى كنند، اما شما در سرزمين خودتان و جايى كه از آن شما است بد مردمى هستيد و تبهكارى مى كنيد، با شما مردم چگونه مى توانم كار كنم كه اگر به يكى از شماها كاسه اى چوبى به امانت بسپارم راستى مى ترسم كه دسته آن را براى خود جدا كند.
مى توانم بگويم كه امير المومنينعليهالسلام
با اين كلمات همه آن آيات را شرح و تفسير كرد و نشان داد كه از قانون هاى خدايى و سنت هاى الهى نمى توان سرپيچى كرد. امير المومنينعليهالسلام
مى خواهد به اصحاب خود بگويد كه شما تنها به اينكه امام شما على است غالب نخواهيد شد و آن ديگران تنها به اين دليل كه مرد بدى بر آنها حكومت مى كند مغلوب نخواهند شد، سنت خدا در غالب و مغلوب شدن ملت ها اين نبوده و نيست كه هر دسته اى امام عادل و خوبى داشتند غالب شوند و كار آنها پيشرفت كند، اگر چه با هم متحد و هماهنگ نباشند، و اگر چه امام خود را نافرمانى كنند
.
و اگر چه به امام خود خيانت ورزند و اگر چه در سرزمين خود و در كشور خود و براى خود هم مردمانى بد و تبهكار باشند، و نيز سنت خدا اين نيست كه هر دسته اى كه رهبر ستمگرى داشته باشند كار آنها پيش نرود و از مقاصد خويش باز مانند و هرگز نوبت دولت به آنها نرسد و هرگز پيروز نگردند هر چند مردمى متحد و متفق و هماهنگ باشند، و هر چند رهبر خود را اطاعت كنند و با وى به امانت رفتار كنند و در ميان خود براى خود مردمى خوب و نافع و درستكار باشند بر حسب سنتى كه خداى متعال دارد آن دسته اول با همان امام خوبى كه دارند شكست خواهند خورد و قدرت و دولت خود را از دست خواهند داد، چه با پراكندگى و اختلاف و نافرمانى و خيانت، و نادرستكارى نمى توان برقرار ماند و اين دسته دوم با همين رهبر ستمگر پيش خواهند برد و قدرت را از دست ديگران خواهند گرفت، چه مقتضاى اتحاد و اتفاق و اطاعت و انقياد و امانت داشتن و درستكارى به حكم سنت ديرين پروردگار پيشرفت و پيروزى و غالب شدن و قدرت يافتن است.
علىعليهالسلام
اصحاب خود را مغرور نمى كرد
علىعليهالسلام
نمى خواست اصحاب خود را مغرور كند و به آنها دروغ بگويد كه با داشتن امامى مانند على خيالتان آسوده باشد، به هر حال دنيا و آخرت مال شماست اتحاد و اتفاق نداشتيد مهم نيست. امام شما امير المومنين است خيانتكار بوديد عيبى ندارد، امام شما على است از امام خود اطاعت نكرديد و حرف او را گوش نداديد جاى نگرانى نيست، چه امامى مثل على داريد اگر در ميان خود و در شهر و كشور خود و براى خود بد مردمى بوديد و خانه خود را به دست خود خراب كرديد و براى خود هم مردمى فاسد و مفسد بوديد چون امامى مثل على بر شما حكومت مى كند زيانى به شما نخواهد رسيد.
از طرف ديگر دشمنان شما چون مرد ستمگرى بر ايشان حكومت مى كند هر چه باشد و هر طور باشند هميشه زبون و خوار و شكست خورده شما خواهند بود اگر چه بيش از شما با هم متحد و متفق باشند و اگر چه بيش از شما امين و درستكار باشند، و اگر چه بيش از شما گوش به فرمان امام خود باشند، و اگر چه بيش از شما براى خود و كشور خود خوب و سودمند باشند، از اين گونه دروغ ها كه همه بر خلاف سنت پروردگار است امير المومنينعليهالسلام
به اصحاب و شيعيان خود هرگز نگفت و هميشه در هر مقامى آنان را به تخلف ناپذيرى و تغيير نيافتن سنت هاى پروردگار توجه مى داد، اما خود شيعيان و اصحاب امير المومنينعليهالسلام
از اين گونه دروغ ها به خود مى گفتند و شايد بسيارى از آن ها تصور مى كردند يا تصور مى كنند كه راستى مى توان سنت ها و روش هاى خدا را عوض كرد و از آنچه تمام بشر نتيجه بد گرفته اند و مى گيرند نتيجه خوب گرفت، و يا كارهايى كه ديگران را پست و زبون و بيچاره ساخته است و عزت و قدرت و سعادتشان را به باد داده است با همان كارها مى توان عزيز و نيرومند و سعادتمند شد.
در خطبه ديگر هم امير المومنينعليهالسلام
درباره جهاد گويد:
فمن تركه رغبه عنه البسته الله ثوب الذل و شمله البلاء و شملته البلاء و خ ل و ديث بالصغار و القماء و صرب على قلبه بالاسهاب، واديل الحق منه بتضييع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف
.
اينجا هم امير المومنينعليهالسلام
نمى خواهد از ثواب جهاد در راه خدا و دفاع از مرزهاى خود و دين خود سخن بگويد، يا بگويد كه اگر كسى جهاد نكرد و ملتى وظيفه جهاد و دفاع از وطن را از ياد برد و در خانه اش نشست تا دشمن بر سر او تاخت عقوبت او در قيامت اين گونه و آن گونه خواهد بود، در اين بيان امير المومنين هيچ كارى به ثواب و عقاب اخروى ندارد و مى خواهد مردم را توجه دهد به يكى از قوانين و سنن الهى كه هر قومى شانه از زير بار وظيفه جهاد و دفاع خالى كنند، و در فكر حفظ مرزهاى خود از تعرض دشمن نباشند، اگر چه پيغمبرشان خاتم انبياء باشد و امام شان امير المومنين، خوار و زبون خواهند شد، و سر تا پاى آنها را گرفتارى و بيچارگى فرا خواهد گرفت، در ميان ملت ها كوچك و سرشكسته خواهند بود، نور عقل و درايت را از دست خواهند داد در اثر ترك وظيفه جهاد و دفاع حق را از دست مى دهند و دولت به دست ديگران خواهد افتاد، داغ مذلت بر پيشانى چنين ملتى خواهد خورد و كسى با او به انصاف و عدل رفتار نخواهد كرد.
آثار ناگوار ترك جهاد
مى توان گفت امير المومنينعليهالسلام
با نااميدى از آنكه مردم را از طريق عاطفه دينى براى جهاد آماده سازد، دست به دامن عاطفه ملى آن ها شد و به آنها فرمود كه اگر براى ثواب اخروى وى به جهاد نمى رويد و از عقوبت و كيفرى كه بر ترك جهاد مترتب است بيم نداريد، از آثار بدى كه ترك جهاد در زندگى شما دارد بترسيد و از سنت هاى خدايى كه تغييرناپذير است برحذر باشيد، شما اگر هم ثواب اخروى را نخواهيد بايد براى حفظ عزت و استقلال و سربلندى خود به پا خيزيد و مرزهاى كشور خود را از تعرض دشمنان حفظ كنيد و حيثيت و آبروى خود را در ميان ملل از دست ندهيد و خود را در اثر خانه نشينى و فرصت به دست دشمن دادن گرفتار و بيچاره نسازيد.
سپس امير المومنينعليهالسلام
مى گويد:
الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهار و سرا و اعلانا، و قلت لكم : اغزوهم قبل ان يغزوكم، فو الله ماغزى قوم قط فى عقردارهم الاذلوا، فتواكلتم و تخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات و ملكت عليكم الاوطان
.
يعنى من شب و روز، پنهان و آشكار به شما مى گفتم كه با مردم شام و دشمنان خود بجنگيد، و پيش از آنكه آنها بر شما بتازند و شما را غافل گير كنند شما بر آن ياغيان حمله بريد و پيشگيرى نماييد چه هرگز ملتى نبوده كه در خانه خود بماند و همانجا بنشيند تا دشمن بر وى بتازد، و مرزهاى او را يكى پس از ديگرى غارت كند، و آنگاه در مركز كشورش با وى در جنگ شود و آن ملت ذليل و خوار نشود و شكست نخورد، اما هر چه گفتم شما كار را به اين و آن حواله ساختيد و يكديگر را از كار جهاد سست كرديد تا در نتيجه به حكم قانون و سنت الهى دشمن از مرزهاى شما به كشور شما راه يافت و هر روز ناحيه اى را غارت كرد و از دست شما گرفت.
قانون الهى
قرآن مجيد در توجه دادن مردم به اين حساب كه ما براى اين و آن حساب خود را به هم نمى زنيم اصرار ورزيده و آياتى بسيار براى روشن ساختن اين حقيقت در قرآن مجيد مى توان يافت.
در سوره بقره راجع به يهوديان معاصر رسول خدا مى گويد:
و قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدوده قل اتخذتم عندالله عهدا فلن يخلف الله عهده ام تقولون على الله ما لا تعلمون بلى من كسب سيئه و احاظت به خطيئته فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون
.
اين بهوديان معاصر و معاند رسول خدا گفتند ما اگر به دوزخ هم رفتيم چند روزى بيشتر در آن نخواهيم ماند اى رسول ما به اينان بگو مگر شما از خدا سندى گرفته ايد و خدا با شما عهد و پيمانى بسته و اطمينان داريد كه خدا عهد خود را به هم نمى زند، يعنى مگر خدا به شما تنها سندى داده كه ما در موقع رسيدگى به حساب ها با گنهكاران ديگر به گونه اى رفتار مى كنيم و با شما به گونه ديگر همان گناهى كه ديگران را براى هميشه معذب خواهد داشت، براى شما چند روزى بيشتر توليد زحمت نخواهد كرد راستى خدا چنين قرار محرمانه اى با شما دارد؟! يا آنچه را كه نمى دانيد به خدا نسبت مى دهيد.
سپس اشاره به همان قانون خدايى مى كند كه اگر گناه بر آن مستولى شد و اثر گناه همه وجود او را فرا گرفت ديگر براى هميشه در عذاب خواهد بود بلى من كسب... بلى شما را هم با همان قانون عمومى عذاب مى كنم و آن قانون اين است كه هر كس به گناه و شرك گرفتار شود و گناهش او را فرا گيرد چنانكه تا مرگ از آن رهايى پيدا نكند چنين كسانى هميشه در عذاب دوزخ خواهند بود.
در سوره نساء همين نكته صريح تر و جامع تر بيان شده است
ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءا يجزبه و لا يجدله من دون الله وليا و لا نصيرا و من يعمل من الصالحات من ذكر اوانثى و هو مومن فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون نقيرا
.
يعنى ثواب و عقاب و آثار نيك و بد كارها بستگى به آرزوهاى شما و اهل كتاب ندارد، نه قانون الهى براى خاطر شما مسلمانان به هم خواهد خورد و نه براى خاطر اهل كتاب و آن قانون اين است كه هر كس كار بدى انجام دهد به كيفر آن خواهد رسيد و جز خدا پناه و ياورى به دست نخواهد آورد، و هر كسى از مرد و زن درستكار و با ايمان باشد اينان وارد بهشت خواهند شد و كمتر ظلمى بر ايشان نخواهد شد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته