بررسى تاريخ عاشورا

بررسى تاريخ عاشورا0%

بررسى تاريخ عاشورا نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام حسین علیه السلام

بررسى تاريخ عاشورا

نویسنده: دكتر محمدابراهيم آيتى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 19293
دانلود: 3911

بررسى تاريخ عاشورا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 21 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19293 / دانلود: 3911
اندازه اندازه اندازه
بررسى تاريخ عاشورا

بررسى تاريخ عاشورا

نویسنده:
فارسی

كتابى ارزشمند، حاوى سخنراني هاى مرحوم دكتر محمدابراهيم آيتى كه در سال هاى 3-1342 از راديو ايران پخش شده است و درباره قيام سیدالشهدا و ابعاد گوناگون آن است.


بخش هفدهم

بسم الله الرحمن الرحيم

 روز اربعين از روزهاى مقدس اسلامى

 فرا رسيدن اربعين ابا عبدالله الحسينعليه‌السلام يعنى در حدود چهل روز از شهادت امام و ياران فداكار از جان گذشته اش مى گذرد و در چنين روزى زيارت آن بزرگوار و شهداى واقعه طف مستحب است و بدين جهت روز اربعين همه سال يكى از روزهاى بسيار پرازدحام شهر مقدس كربلا است كه مردمى مسلمان و شيعه مذهب از اطراف و اكناف به آن سرزمين پرافتخار روى مى آورند، و به ياد مردانى بس بزرگ و بزرگوار كه عاليترين مراحل فداكارى و سربلندى را از خويش نشان داده اند و درود و سلام مى فرستند البته با هر زمانى و بيانى مى توان مراسم زيارت را انجام داد و علاقمندى خود را به هدف مقدس كه شهداى راه حق را به ميدان شهادت كشانده است اظهار كرد اما چه بهتر كه در باب زيارات و جز آن از آنچه از پيشوايان دين رسيده غفلت نشود و زيارت يا دعا به همان كيفيتى كه دستور آن از رسول خدا يا ائمه طاهرينعليه‌السلام روايت شده به انجام و حتى در باب دعا به دعاهايى كه در خود قرآن مجيد آمده بيشتر اهميت داده شود، چه بسيار جاى تاسف است كه مردمى از راه دور مثلا براى زيارت مرقد مطهر امام هشتمعليه‌السلام مشرف مى شوند اما در چند روز اقامت و تشرف در مشهد جز همان زيارت عاميانه اى كه زيارت نامه فروش ها درست كرده اند نمى خوانند و از فيض خواندن آن همه زيارت هاى روايت شده از ائمه طاهرين محروم مى مانند و امام رضاعليه‌السلام را جز به عنوان غريب الغربا نمى شناسند.


دين دارى و دين شناسى

 اين مردم اگر چه دين دار باشند اما دين شناس نيستند و دين دارى غير از دين شناسى است، مردمى به خدا و رسول و دين و آيين عقيده دارند و در انجام مراسم مذهبى كوششى به سزا مى كنند، اما دين شناس نيستند و كوشش هاى آنان غالبا جاهلانه و عاميانه است همين مردمند كه گاهى به قصد قربت با خدا مى جنگند و براى خاطر دين به دين و دينداران حمله مى كنند و براى آن كه كافر نشوند مردمى ديندار را كافر مى شمارند هر كس رسول خدا محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را به عنوان رسالت و پيامبرى بشناسد و او را در آنچه از طرف خدا مى گفت تصديق كند مسلمان است، اما اين طور نيست كه هر مسلمانى بفهمد مسلمانى چيست و مقصد از بعثت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چه بوده است و دعا و زيارت را چگونه بايد انجام داد، و چه عمل هايى مى تواند وسيله نزديكى به خداى متعال باشد، بلكه بسا مى شود شخصى با اشخاصى در عين آنكه مسلمان و متدين باشند، فكرى يا افكار ضد دين داشته باشند و به نام توحيد و خداشناسى شرك ورزند و به نام اخلاص رياكارى كنند.

بنابراين اگر گفته شد كار فلان شخص بر خلاف دين است، يا فكر آن فرد يا افراد ديگر تفكرى ضد دين و ضد قرآن است هيچ معنى اين عبارت اين نيست كه آن شخص يا آن افراد ديندار نباشند.


تاريخ اسلام و حركتهاى خلاف دين

 در طول تاريخ اسلام كسانى بودند كه راستى به قصد قربت و براى رضاى خدا قدم هايى بر خلاف دين برداشته اند، راستى بى نظر بوده اند، راستى در مقام حفظ دين خود و بلكه در مقام ترويج بوده اند اما در عين حال قدم هايى بر ضد دين برداشته اند و چه بسيار مردمى كه به قرآن مجيد و ترويج آن علاقمند بوده اند و اما قدم هايى عليه قرآن برداشته اند، چه بسا مردمى كه به عقيده خود براى ترويج دين روايات و اخبار دروغ و افسانه مانند را در كتاب ها نوشته و موجب گمراهى بسيارى از مسلمانان شده اند، چه بسيار كسانى كه مطالبى بر خلاف هدف قرآن به نام تفسير قرآن نوشته اند چه افسانه ها كه جزء تاريخ اسلام شده است و چه كارهاى عاميانه اى كه جزء مراسم دينى و مذهبى به شمار آمده است، براى همين است كه گفتيم هر ديندارى دين شناس نيست، و مردم ديندار بايد بيش از هر چيز به فكر دين شناسى باشند تا هم آبروى دين را نبرند و هم آنچه به نام دين انجام مى دهند مورد رضاى خدا و رسول باشد، مراسم دينى را نمى توان با ذوق و سليقه شخصى ساخت و پرداخت و راه و رسم زيارت رسول خدا و ائمه طاهرينعليه‌السلام را نمى توان جاهلانه برگزار كرد.


تفكرات خطرناك ضد دين

 يكى از افكار خطرناك ضد دين آن است كه هر كارى قيافه مذهبى پيدا كرد خوب است و ثواب دارد اگر چه روح دين و آن پيغمبرى كه اين دين را آورده است از آن بيزار و بيخبر باشد، و هر تشريفاتى كه نام مقدس امام حسينعليه‌السلام روى آن باشد باعث سربلندى دنيا و آخرت است هر چند روح مقدس ابا عبداللهعليه‌السلام را در فشار قرار دهند و خاطر مبارك امامعليه‌السلام را برنجاند و هر سخنى كه بر منبر امام امام حسين گفته شود عبادت است و ثواب آن نزد خدا محفوظ، گو اين كه دروغ باشد و يا مدح و قدح اشخاصى باشد، بر اساس همين خطرها بود كه برخى از بزرگان دين و دانشمندان مذهبى با آن كه خود شايستگى تعليم و تربيت ديگران را داشته اند باز دين و عقايد و افكار مذهبى خود را بر امام زمان خود عرضه مى داشتند تا مبادا به نام دين چيزى را بر خلاف دين معتقد باشند يا به حساب دين كارى را بر خلاف دين انجام دهند، از جمله اينان يكى عبدالعظيم حسنى است كه نسبش با چهار امام حسنعليه‌السلام مى رسد، با امام جواد و امام هادى معاصر است و خود از بزرگان اهل بيت و از علماى اسلام به شمار مى رود، در عين حال خدمت امام هادى شرفياب مى شود و مى گويد: انى اريد ان اعرض عليك دينى فان كان مرضيا ثبت عليه مى خواهم كه دين خود را بر شما عرضه كنم تا اگر مورد پسند شما باشد بر آن استوار بمانم، و پس از آنكه دين عقايد خود را بر امام عرضه داشت امام هادىعليه‌السلام فرمود: هذا والله دين الله الذى ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبتك بالقول الثابت فى الحيوه الدنيا و فى الاخره (۱۰۹) .

يعنى دينى كه خداى براى بندگان خود پسنديد، به خدا قسم همين دينى است كه تو دارى، پس بر همين عقيده ثابت بمان خداوند تو را در زندگى دنيا و آخرت بر حق و استوار و پايدار بدارد.


عرضه فهم دينى بر امامعليه‌السلام

 راستى عجب است كه عبدالعظيم حسنىعليه‌السلام با آن جلالت قدر و مقام شامخ علمى كه داشت تا دين و عقايد خود را بر امام زمان خود عرضه نكرد آسوده خاطر نشد، اما چه بسا يك نفر عامى اطمينان كامل دارد كه هر چه مى داند و هر چه انجام مى دهد همان است كه رسول خدا از طرف خداى متعال آورده است.

حمران بن اعين كه يكى از بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادقعليه‌السلام است و امام پنجم به او گفت تو در دنيا و آخرت از شيعيان هستى، و او را از قاريان قرآن و علماى قرآن و علماى نحو و لغت شمرده اند، دين و عقايد خود را بر امام صادقعليه‌السلام عرضه كرد و امام به او فرمود: هر كس در اين عقايد كه اظهار كردى با تو مخالفت ورزد بى دين است. عمران گفت اگر چه علوى و فاطمى باشد؟ امام فرمود: اگر چه محمدى و علوى و فاطمى باشد، يعنى نسبت و خويشاوندى با رسول خدا و على و فاطمه نمى تواند جاى دين را بگيرد.

عبدالله بن ابى يعفور دين خود را بر امام صادقعليه‌السلام عرضه كرد، همچنين عمرو بن حريث دين خود را بر امام صادقعليه‌السلام عرضه داشت و امام به او فرمود:

 يا عمرو هذا والله دينى و دين آبائى الذى ندين يدين الله به فى السرو العلانيه فاتق الله و كف لسانك الا من خير و لا تقل انى هديت نفسى بل هذلك الله و اشكر ما نعم الله عليك (۱۱۰) .

اى عمرو به خدا قسم كه دين من و دين پدران من كه در هر حال متدين بدان بوديم، و يا پرستش خدا بر آن استوار است همين است كه تو دارى، پس تقوى و پرهيزكارى را از دست مده و جز گفتار خير بر زبان خويش مياور و مگو كه من خود را هدايت كرده ام چه خدا است كه تو را هدايت كرد و خدا را بر نعمت هايى كه به تو داده سپاسگزار باش.

خالد بجلى از اصحاب امام ششم خود را بر امام عرضه داشت تا آنكه امام به او فرمود:

 حسبك اسكت الان فقد قلت حقا همين كه گفتى بس است خاموش باش كه آنچه گفتى حق بود.

يوسف نامى از اصحاب امام صادقعليه‌السلام به آن حضرت گفت اجازه دهيد دينى كه به آن معتقد و پايبندم براى شما بيان كنم، آن گاه اگر حق باشد بفرماييد تا بر آن استوار باشم و اگر عقيده اى بر خلاف حق داشتم مرا به حق بازگردان امام پذيرفت و يوسف گفت :

به يگانگى خدا و بى شريك بودن او گواهى مى دهم و نيز شهادت مى دهم كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بنده و فرستاده اوست و علىعليه‌السلام امام من و حسن امام من و حسين امام من و على بن الحسين امام من، و محمد بن على امام من و اكنون تم خود امام منى، امام چندين بار فرمود، خداوند تو را رحمت كند و سپس گفت والله دين الله و دين ملائكته و دينى و دين آبائى الذى لا يقبل الله غيره (۱۱۱) به خدا قسم هر آنچه گفتى و اظهار داشتى دين خدا و دين فرشتگان او و دين من و دين پدران من است دينى كه خدا جز آن را نمى پذيرند.

حسن بن زياد عطار نيز انديشه دينى خود را بر امام ششمعليه‌السلام عرضه كرد و امام دين و عقايد او را تاييد كردند.

از جمله كسانى كه دين خود را بر امام زمان خود عرضه داشتند، صفوان بن مهران اسدى است كه شتر به كرايه مى داد مى گويد كه در مقام عرض عقايد به امام صادقعليه‌السلام گفتم : به يگانگى خدا و بى شريك بودن او گواهى مى دهم، سپس گفتم شهادت مى دهم كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ پيامبر خدا است و تا بود حجت خدا بود بر خلق خدا آنگاه امير المومنين علىعليه‌السلام حجت خدا بود بر خلق خدا امام گفت خدا تو را رحمت كند گفتم : سپس حسين بن على كه حجت خدا بود بر خلق خدا باز گفت : خدا تو را رحمت كند، گفتم : پس حسين بن على بود كه حجت خدا بود بر خلق خدا و سپس محمد بن علىعليه‌السلام بود كه حجت خدا بود بر خلق خدا و اكنون تويى كه حجت خدايى بر خلق خدا، پس امامعليه‌السلام فرمود خداوند تو را رحمت كند.


انسان خوشبخت

 اين مرد سعادتمند كه از بزرگان اصحاب امام صادق و امام كاظمعليه‌السلام است چند بار امام صادقعليه‌السلام را از مدينه به عراق برد و امام ششم از او شتر به كرايه مى گرفت، خود صفوان هم، همراه امام مى رفت و از بركت همراهى با امام ششم قبر امير مومنان علىعليه‌السلام را كه تا آن تاريخ شناخته شده نبود شناخت و بيست سال مجاور قبرعليه‌السلام شد.

صفوان از بزرگان روات شيعه است و آثارى از ائمه طاهرين روايت كرده از جمله زيارت وارث و زيارت معروف به عاشوراى امام حسينعليه‌السلام و دعاى علقمه و يكى از زيارت هاى امير المومنين را او روايت كرده است. شيخ طوسى در كتاب مصباح المتهجد زيارت وارث را از همين صفوان از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است، زيارت عاشورا را نيز شيخ طوسى از علقمه بن محمد حضرمى از امام محمد باقر و يكبار از همين صفوان جمال از امام ششم روايت مى كند.

صفوان به سيف بن عميره مى گويد كه من همراه امام صادقعليه‌السلام كربلا بودم كه چنين زيارت كرد و دعاى علقمه را خوانند، عجيب آن است كه دعاى معروف به دعاى علقمه را كه بعد از زيارت عاشورا خوانده مى شود صفوان از امام صادق روايت كرده نه علقمه از امام باقر و مى بايست دعاى صفوان گفته شود نه دعاى علقمه و معلوم نيست كه چرا آن را دعاى علقمه، گفته اند، يكى از دو زيارت اربعين امام حسين را همين صفوان شتردار از امام ششم روايت مى كند.


زيارت اربعين

 زيارت ديگر اربعين زيارتى است كه جابر بن عبدالله انصارى امام را به آن طريق زيارت كرد و عطيه بن سعد بن جناده آن را از جابر صحابى جليل آنقدر بزرگوار روايت مى كند اين عبارات بسيار معروف از زيارت اربعين صفوان است.

 اشهد انك كنت نورا فى الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجك الجاهليه بانجاسها و لم تلبسك المدلهمات، من ثيابها و اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين و معقل المومنين، و اشهد انك الامام البراتقى الرضى الزكى الهادى المهدى، و اشهد ان الائمه من ولدك كلمه التقوى و اعلام الهدى و العروه الوثقى و الحجه على اهل الدنيا (۱۱۲) اينها همان كلماتى است كه بر حسب روايت صفوان امام صادقعليه‌السلام به عنوان زيارت امام گفته است يعنى گواهى مى دهم كه تو نورى بودى و در نسل پدران والامقام، و رحم هاى مادران پاك و پاكيزه پليدى هاى جاهليت تو را آلوده نساخت، و تيرگى هاى شرك و كفر و گمراهى جامعه هاى خود را بر تو نپوشانيد، گواهى مى دهم كه تويى از پايه هاى دين و استوانه هاى مسلمين، و تويى پناه مردم با ايمان و گواهى مى دهم كه تويى امام نيكوكار، پرهيزكار، پسنديده، پاكيزه، هدايت كننده، هدايت شده، و گواهى مى دهم كه سندهاى پرهيزكارى و نشانه هاى هدايت و وسيله قابل اطمينان و حجت بر اهل دنيا تنها امامان از فرزندان تواند.


فهم دينى

 بنابراين آيا مى تواند انسان دين دار باشد و با كمال علاقه مندى از دين و آنچه مربوط به دين است طرفدارى كند، اما در عين حال دين شناس نباشد و مطالبى را به عنوان دين معتقد باشد كه روح دين از آنها بى خبر است و كارهايى را به نام دين انجام داده باشد كه دين دستور چنان كارهايى را نداده باشد بر همين اساس بر حسب حديثى كه سبوطى در كتاب جامع الصغير روايت مى كند رسول خدا فرمود اذا اراد الله بعبد خيرا فقهه فى الدين وزهده فى الدنيا و بصره عيوبه (۱۱۳) يعنى هرگاه خدا خير بنده اى را بخواهد او را فقيه در دين قرار دهد، و او را زاهد در دنيا گرداند، و او را به عيب هاى خودش آشنا سازد، ظاهرا مراد رسول خدا از جمله اول حديث همان است كه هرگاه خدا بخواهد بنده اى را بخواهد او را فقيه در دين قرار دهد و او را زاهد در دنيا گرداند، و او را به عيب هاى خودش آشنا سازد، ظاهرا مراد رسول خدا از جمله اول حديث همان است كه هرگاه خدا بخواهد بنده اى را اهل خير قرار دهد و او را سعادتمند سازد او را دين شناس مى كند كه دين خود را بشناسد تا آنچه را معتقد است از روى بصيرت و معرفت معتقد باشد و آنچه را انجام مى دهد نيز از روى بصيرت و معرفت انجام دهد، و نه چيزى را از هواى نفس بر دين خود بيفزايد و نه چيزى از دين را از روى نادانى و كم بصيرتى رها كند.


دين شناسى از پايه هاى خوشبختى

 بر حسب اين حديث شريف دين شناسى يكى از پايه هاى سعادتمندى بنده خداست و نمى تواند جز اين باشد راستى مى توان گفت منشا پيدايش فتنه هايى كه در تاريخ اسلام روى داده و زيان هاى جبران ناپذيرى كه به مسلمانان زده همان بوده كه در طول تاريخ اسلام بسيارى از مردم مسلمان دين شناس نبوده اند و در عين دين دارى و پافشارى و اصرار در راه دين صدمه هايى به اسلام و مسلمين وارد ساخته اند و شايد جهت عمده اين كار آن باشد كه فتوحات اسلامى در زمان خلفا به سرعت پيش مى رفت و هر روز شهرى و ناحيه اى اسلام را مى پذيرفت، كجا امكان داشت كه مردم مسلمان شده با حقيقت اسلام و تعليمات واقعى آن آشنا شوند، و مردمى كه مسلمان شده اند و دين اسلام را پذيرفته اند اسلام شناس هم بشوند و راستى از روى بصيرت و معرفت با قرآن و احكام و اخلاقيات اسلام آشنايى پيدا كنند.


پيامبران براى كشورگشايى مبعوث نشدند

 حساب كشور گشايى و مردمى را به پذيرش مقررات سياسى دولت اسلامى وادار كردن، از حساب تعليم و تربيت و مردمى را به روح اسلام و ارزش تعليمات آن آشنا كردن جداست در هيچ يك از آيات كريمه قرآن كه در توصيف شخصيت رسول خدا نازل شده سخن از آن نيست كه محمد پيغمبرى است كشور گشا در هيچ سند مذهبى كشور گشايى را از فضايل رسول خدا نشمرده اند بيان قرآن درباره رسول خدا و بيان وظيفه او و مقصد از دعوت و رسالت در اين است يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا، و نذيرا و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا يعنى اى پيامبر، ما تو را فرستاديم تا گواه و مژده دهنده و بيم دهنده و دعوت كننده به سوى خدا به فرمان وى و چراغى فروزان و نوربخش خدا و نگفت و فاتحا للبلدان باذنه ما تو را فرستاديم تا با اذن خدا سرزمين ها فتح كنى و به كشور اسلامى ضميمه سازى. بلكه خدا مى گويد و داعيا الى الله باذنه(۱۱۴) تو را فرستاده ايم تا به اذن خدا مردم را به خدا دعوت كنى در سوره بقره مى گويدانا ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا (۱۱۵) ما تو را فرستاده ايم تا مژده و بيم دهى، در سوره فرقان مى گويد و ما ارسلناك الا مبشرا و نذيرا(۱۱۶) ما تو را جز براى آنكه مژده رسان و بيم دهنده باشى نفرستاده ايم در سوره سبا مى گويد و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيرا (۱۱۷) ما تو را نفرستاديم مگر براى آن كه همه مردم را بشارت دهى و بترسانى در سوره فاطر انا ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا در سوره فتح انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا (۱۱۸) در سوره آل عمران مى گويد هو الذى بعث فى الاميين رسولامنهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه (۱۱۹) يعنى خداست كه در ميان مردمى بى فرهنگ و بى سواد پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات خدا را برايشان تلاوت كند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد.


توجه پيامبر به تعليم دينى مردم

 در اين آيات كه و در آيات ديگر كه در مقام بيان شؤ ون نبوت و تعيين وظايف رسول خداست هيچ سخن از كشور گشايى نيست و همه اش سخن از تعليم و تربيت و هدايت و توجه دادن و تشويق كردن مردم به آثارى است كه بر كارهاى نيك مترتب است و بيم دادن و برحذر داشتن آنان از بيچارگى ها و بدبختى هايى كه بدكاران بدان ها گرفتار مى شوند. در سال هشتم هجرت پس از آن كه شهر مكه به دست مسلمانان فتح گرديد و بساط بت پرستى در مكه برچيده شده و مسلمين در جنگ با قبيله هوازن كه در حنين براى حمله به مسلمانان آماده مى شدند پيروز گشتند، رسول خدا آهنگ شهر طائف كرد و بدان شهر روى نهاد تا بلكه بساط بت پرستى را در آنجا هم برچيند و بت خانه لات را كه كعبه طائف شمرده مى شد در هم بكوبد اما پس از مدتى كه شهر طائف را در محاصره داشت به مكه و از آنجا به مدينه بازگشت و شهر طائف همچنان فتح نشده باقى ماند، اما در سال نهم هجرى خود بزرگان طائف و نمايندگان مردم آن شهر در مدينه نزد رسول خدا آمدند و پيشنهاد كردند كه مسلمان شوند اما به شرط آن كه اولا از نماز خواندن معاف باشند و ثانيا براى مدتى هر چه كم رسول خدا از ويران ساختن بت خانه لات صرف نظر كند.


مسلمانى بدون نماز نشود

 اگر هدف فتح شهر طائف بود، مى بايست رسول خدا بى درنگ اين پيشنهاد را بپذيرد و تسليم شدن مردم اين شهر را مغتنم بشمرد و اين شهر را هم بدينوسيله جزء قلمرو حكومت اسلامى قرار دهد و از مردم مسلمان شد، طائف زكاه و ماليات بگيرد و در جنگ هاى اسلامى مردانشان را به ميدان نبرد دعوت كند و بدين طريق جمعى بر سپاه اسلامى افزوده شود، البته مسلمان شدن مردم طائف و تسليم شدن آنان هر چند با اين دو شرط پيشنهادى از نظر تشكيلات و فتوحات و تعداد و سلاح به نفع مسلمانان بود، اما رسول خدا به هيچ وجه روى موافق نشان نداد و تا موقعى كه اهل طائف در پيشنهادهاى خود پافشارى داشتند. از پذيرش اسلام آنان امتناع ورزيد و آخرين پاسخى كه به آنان داد اين بود كه : اما كسر اوثانكم بايديكم نستغيكم منه و اما الصلوه فانه لا خير فى دين لا صلوه فيه (۱۲۰) عادت رسول خدا آن بود كه هر جا را فتح مى كرد بزرگان همان جا را مى فرمود تا بتخانه ها را به دست خود خراب كنند، مساعدتى كه در اينجا با مردم شهر طائف كرد اين بود كه گفت از اينكه بتهاى خود را با دست خود بشكنيد و خرد كنيد شما را معاف مى دارم و ديگرانى را براى شكستن و ويران ساختن آنها مى فرستم. اما نماز كه مى خواهيد مسلمان باشيد و نماز نخوانيد بدانيد كه خيرى نيست در دينى كه نمازى در آن نباشد، يعنى نه تنها شهر طائف بلكه اگر كشورى را هم بگشايى و مردم آنجا نماز نخوانند خيرى در آن كشور گشايى نمى بينم، به تعبير ديگر خير نيست كه دين دار باشند اما دين شناس نباشند.

 والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته