حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان0%

حيات عارفانه فرزانگان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده: حسن صدرى مازندرانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 7435
دانلود: 4135

حيات عارفانه فرزانگان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7435 / دانلود: 4135
اندازه اندازه اندازه
حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده:
فارسی

کتاب حيات عارفانه فرزانگان علما و دانشمندان و چهره هاى بر جسته ى اسلامى و بعضا ناشناخته را به رشته ى تحرير درآورده است. حيات عارفانه، شرح حيات معنوى و الهى و عبادى بزرگانى است كه بسيارى از آنان از روستاها و از گمنامى، به اوج بندگى و عبوديت و پارسايى رسيدند كه شايسته است به عنوان الگو و سرمشق در زندگى معنويمان از آنان پيروى كنيم باشد كه با اين كار بتوانيم نماز را از غربت نجات دهيم و خودمان در قيامت گرفتار غربت نشويم.

وقتى به مشهد آمدم حاجتى داشتم و آن را به امام رضاعليه‌السلام عرض كردم تا دوازده روز اثرى نديدم. روز دوازدهم به امام عرض كردم: اى امام! من از افرادى نيستم كه زود دست بر دارم تا وقتى حاجتم را بر آورده نكنى از خانه ات نمى روم فرداى آن روز در مسجد نماز مى خواندم پس از نماز مردى كه با امام ارتباط قلبى داشت دستش را روى شانه ى من گذاشت و فرمود: سيد حاجتت برآورده شد! و هيمن طور نيز شد و به آن چه مى خواستم رسيدم(۴۲) .


۴۷- سجاده ى خونين (حضرت آيت الله مدنى)

جمعه روز ۲۰ شهريور ۱۳۶۰ روز ديگرى در شهر تبريز بود. و آيت الله مدنى در اين روز حال و هواى ديگرى در ايراد خطبه ها داشت مردم مشتاقى كه از سراسر شهر به سوى مصلاى نماز جمعه سرازير شده بودند به نغمه هاى جان سوز اين مرد بزرگ گوش جان مى سپردند. خطبه تمام شد و آيت الله مدنى نماز جمعه را هم به پايان و به عادت هميشگى در بين نماز جمعه و عصر به عبادت مشغول شد. در اين هنگام از صف سوم نماز، منافقى از نسل خوارج بلند شد و به سوى ايشان هجوم برد پس از لحظه اى كوتاه آيت الله مدنى را كه چون كبوترى آزاد در عالم ملكوت اوج گرفته بود، در چنگال كركس خون آشام قرار داد و سپس صداى انفجارى مهيب محراب عبادت را غرق در خون كرد... امام جمعه، بر سجاده ى خونين غلتيد و محاسن سفيدش به خون سرخش خضاب شد و مرغ روح ناآرامش ‍ كه سال ها در سر هواى پرواز داشت قفس تن را شكست و به ملكوت اعلى پرگشود. و به دين گونه دعايش بر كرسى اجابت نشست.(۴۳)


۴۸- دو سال نماز و روزه ى استيجارى (شيخ اعظم انصارى)

در لوء لوء الصدف گويد:

در كتاب مردان علم در ميدان عمل به نقل از لوء لوء الصدف مى گويد: يكى از علماى بزرگ مولف، حكايت كرد كه رفتم نزد شيخ انصارى عرض كردم يكى از سادات كه از فضلاى حوزه است بسيار مضطر شده و عيال او در حال وضع حمل است كمكى درباره او به فرمايد:

شيخ انصارى فرمود: چيزى ندارم به جز مقدارى وجه و روزه، خوب است دو سال نماز و روزه به او بدهم. عرض كردم فلانى آقا زاده است اهل نماز و روزه ى استيجارى نيست به علاوه او علاقه به درس خواندن دارد و اين كار مانع درس او مى شود.

شيخ تاملى نموده فرمود: «پس من دو سال عبادت را خودم به جا مى آورم شما پولش را براى او ببريد. اين كار را خود به عهده گرفت در حالى كه مشاغل زيادى داشت(۴۴)


۴۹- نمازها را من خودم مى خوانم (سيد على دزفولى)

سيد على دزفولى (كه به واسطه ى احتياط كردنش به او سيد محتاط مى گفتند) گفت: «در نجف اشرف به جهت فقرى كه به من آورده بود رفتم نزد شيخ و او را از حالم باخبر كردم. فرمود نزد من چيزى نيست ولى برو نزد فلانى و به او بگو دو سال نماز به تو بدهد و پول آن را براى خودت بگير نمازها را من خودم مى خوانم.(۴۵) »


۵۰- مسجد سهله و اشك روى ريگ ها (شيخ مهدى اصفهانى)

مرحوم شيخ مهدى اصفهانى عارف بزرگ و مراد طريقت مى فرمودند: «كمتر ريگى است در بيابان مسجد سهله كه اشگ من روى آن نريخته باشد. »(۴۶)


۵۱- عروج يك رزمنده

نقل شده كه يكى از رزمندگان بسيار كم سن و سال در زمان جنگ شب جمعه اى در دعاى شركت كرد وقتى روضه خوان رسيد به اين فراز كه «الهى و ربى من لى غيرك » سر بر سجده گذاشت و جان به جان آفرين تسليم كرد.(۴۷)


۵۲- يقين ندارم كه در خواب هم گناه نكنم (سؤال از عالمى)

در قديم طلاب اصلا پيش نماز نمى شدند و ائمه جماعت اكثرا مجتهد بودند. از عالمى پرسيدند شما چرا پيش نماز نمى شويد؟

گفت: يقين ندارم كه در خواب هم گناه نكنم.(۴۸)

اى خوش آن كسى كه عيب خويش ديد

هر عيبى گفت او بر خود خريد


۵۳- سجده طولانى (مرحوم آيت الله كمپانى)

روزى آيت الله محمد حسين اصفهانى معروف به كمپانى در حرم حضرت امير المومنينعليه‌السلام مشغول سجده طولانى بودند كه در آن حضرت سيد الشهداء را مى بينند كه به ايشان مى فرمايد:

«اينجا در حضور جمعيت براى عمل سجده طولانى خوب نيست، اين گونه اعمال را در جاى خلوت انجام دهيد.»(۴۹)


۵۴- دو ركعت نماز و دعا (آيت الله حسن زاده آملى)

حضرت آيت الله حسن زاده آملى فرمودند: شبى در خواب حالت مكاشفه اى برايم رخ داد و مرا به جايى بردند و گفتند كه دو ركعت نماز بخوان و دعا كن، من خواندم و دعا كردم كه خدايا علمم را زياد كن، بعد مرا پيش امام رضاعليه‌السلام بردند امام به من فرمود:

«بيا زبانم را بمك ». من رفتم و زبان آقا را مكيدم در آن جا ياد آن حديث افتادم كه امام علىعليه‌السلام زبان پيامبر را مى مكيد و فرمود: هزار باب علم برويم گشوده شد و از آن هزار باب، هزار باب ديگر، بعد امام رضاعليه‌السلام عملا طى الارض را در عالم خواب به من نشان داد.(۵۰)


۵۵- دو توصيه از شيخ حسنعلى نخودكى (رض)

اين چند جمله هم از پير طريقت و مراد سالكان شيخ حسنعلى (رض) عرضه به پيران راهش: اين كه انسان دو سه خواب ببيند، و يا وقت ذكر نورى مشاهده كند، به هيچ وجه مورد نظر حقير نيست. عمده نظر در دو مطلب است: يكى: غذاى حلال. دوم: توجه در نماز و اصلاح آن.(۵۱)


۵۶- جسارت به شيخ جعفر كاشف بعد از نماز

روزى آيت الله حاج شيخ جعفر كاشف (ره) در نماز جماعت، وقتى كه در سجاده نماز نشسته بودند سيدى آمد و گفت از وجوهاتى كه نزد شماست قدرى به من كمك كنيد، شيخ فرمودند: فعلا چيزى ندارم آن سيد عصبانى شد و آب دهانش را به صورت آقا انداخت. شيخ هيچ نفرمود بلند شد و رو به جمعيت كرده و فرمودند: هر كس محاسن شيخ را دوست دارد به اين سيد كمك كند سپس خودشان در ميان صف ها گشتند و پول جمع كردند و اتفاقا پول زيادى جمع شد و همه را به سيد دادند.(۵۲)


۵۷- نماز ايستاده در هنگام بيمارى (آيت الله كوهستانى)

خدمت كار حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره) نقل كرده: ايامى كه آقاجان در بيمارستان گرگان تحت عمل جراحى قرار گرفته بود و از نظر پزشكى نبايد از جايش حركت مى كرد و براى حالش مناسب نبود، در همان حال به من فرمود: كه او را نگه دارم تا نمازش را ايستاده بخواند و راضى نمى شد كه بر روى تخت بخواند.(۵۳)


۵۸- تضرع در نيمه شب (آيت الله كوهستانى)

يكى از شاگردان حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره) مى گويد: من در مدرسه فضل (مجاور حسينيه آيت الله كوهستانى) حجره داشتم. آقا به ما سفارش كرده بود هنگام خواب درب حياط حسينيه را ببنديد.

در يكى از شب ها بيدار شدم، نيمه شب بود، رفتم ببينم در بسته است يا خير؟ زمزمه اى شنيدم و جلوتر رفتم. صدا از اتاق كوچك حسينيه مى آمد آهسته خود را به نزديك اتاق رساندم و از پشت پنجره نگاه كردم، ديدم مرحوم آقا جان در اتاق ديدم قدم مى زند و سخت گريه و زارى مى كند. مشغول خواندن يكى از دعاهاى صحيفه سجاديه بود و گاه سربه سوى آسمان مى كرد و با توجه و خشوع «ياالله » را تكرار مى نمود گويا كه در و ديوار با او مشغول ذكر شده بود. اين ماجرا براى من جالب توجه و عجيب بود(۵۴) .


۵۹- نمازهاى طولانى (آيت الله كوهستانى)

حضرت آيت الله نصيرى از شاگردان برجسته ى حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره ) مى گويد: به محضرشان عرض كردم نماز شما خيلى طول مى كشد، در نتيجه بسيارى از مامومين از ثواب جماعت باز مى مانند خوب است نمازتان را مختصرتر كرده تا شركت كنندگان نماز جماعت بيش تر گردند و به پاداش و ثواب جماعت برسند. فرمود: خيلى تفاوت ندارد. در عين حال استاد خواهش مرا پذيرفت و چند روزى نماز را سريع تر به پايان مى رساند. تعداد مامومين زيادتر شده بود، ولى طولى نكشيد كه ديديم تعداد شركت كننده به حال اول برگشت. آقا فرمود:

آقا سيد تقى ديدى چندان تفاوت ندارد بگذاريد من به حال خودم باشم(۵۵)


۶۰- سه نفر محو جمال خدا در نماز (يكى از شاگردان رجبعلى خياط)

يكى از شاگردان شيخ رجب على خياط كه حدود سى سال با او بوده مى گويد: خدا شاهد است كه من مى ديدم در نماز مثل عاشق در مقابل معشوق ايستاده و محو جمال اوست. در عمرم سه نفر را ديدم كه در نماز معركه بودند: «مرحوم آقاى شيخ رجب على خياط»، «آيت الله كوهستانى »، و «آقا شيخ حبيب الله گلپايگانى » در مشهد. اين ها عجيب بودند وقتى به نماز مى ايستادند، من با ديده ى الهى مى ديدم كه فضا كيفيتى ديگر است و آن ها به غير خدا توجهى ندارند(۵۶) .


۶۱- نماز اول وقت (آيت الله العظمى كوهستانى)

آن گاه كه صداى ملكوتى اذان در گوش طنين انداز مى شد و وقت نماز مى رسيد، معظم له كارهاى خود را تعطيل مى كرد و آماده نماز و حضور در درگاه بى نياز مى گشت. يكى از شاگردان ايشان مى گويد: روزى با يكى از طلاب مشغول مباحثه بوديم و آقا در حسينيه مشغول تدريس بود، همين كه صداى اذان ظهر را شنيد كتاب را بست و فرمود:

«باباجان من ديگر نمى توانم درس بگويم بايد بروم نماز(۵۷) »


۶۲- نماز خالصانه (آيت الله كوهستانى)

حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره) فرمود:

هنگامى كه افشار طوس(۵۸) حرم امام رضاعليه‌السلام را به توپ بسته بود، من در حرم مشغول نماز بودم هيچ نترسيدم و به آن نماز اميدوارم.


۶۳- اصل ولايت است (آيت الله ميرزا آقا ملكى تبريزى)

از آيت الله ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (رض) پرسيدند:

شما (اشهد ان عليا ولى الله) را جزء اذان و اقامه مى دانيد؟

ايشان فرمودند: ما نماز را جزء مى دانيم يعنى اصل، ولايت است(۵۹) .


۶۴- سوره ى «ص» در نماز وتر (سفارش علامه به علامه)

علامه حسن زاده آملى از علامه (طباطبايى) طلب موعظه و سفارش كردند. علامه فرمود: سوره مباركه «ص » را در نمازها «وتيره » بعد از حمد بخوانيد در حديث است كه «ص » از ساق عرش نازل شده است.

سپس فرمود: در مسجد سهله در مقام ادريس نماز مى خواندم و در نماز وتيره سوره «ص » را قرائت مى كردم كه ناگهان ديدم از جاى خود حركت كردم ولى بدنم در زمين است به قدرى با بدنم فاصله گرفتم كه آن را از دورترين نقطه مشاهده مى كردم تا پس از چندى نهر آب را ديدم چنان كه در روايت آمده است: (ص نهر فى الجنه)(۶۰)


۶۵- نماز شب (مرحوم نخودكى)

نماز شب را مواظبت و مداومت كنيد، زيرا كه سنت پيامبر شماست و از تن تان ؛ بيمارى و درد زائل مى سازد(۶۱) .


۶۶- ذكر وتر نماز شب (امام جعفر صادقعليه‌السلام
)

در كتاب (من لايحضره الفقيه) از حضرت امام صادقعليه‌السلام روايت است كه: هر كس كه در نماز شب خود، آن هنگام كه نماز وتر مى گذارد، هفتاد مرتبه بگويد:

(استغفرالله و اتوب اليه) و بر اين كار مدت يك سال مداومت نمايد، خداوند متعال نام او را از جمله (مستغفرين بالاسحار) آيه ۱۶، سوره آل عمران ؛ نوشته و مغفرت آمرزش حق تعالى، شامل او مى گردد(۶۲) .


۶۷- يك نماز صبحم قضا شد. (مرحوم نخودكى)

حضرت على بن الحسينعليه‌السلام مى فرمايند: اگر آدمى، يك اربعين به رياضت پردازد، اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين، هباء منثورا خواهد گرديد. شيخ نخودكى فرمود: بدان كه تمام عمر خود، تنها يك روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچه اى داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند كه اين رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده اى. اينك اگر شبى، تهجدم ترك گردد، صبح آن شب، انتظار بلايى مى كشم(۶۳) .


۶۸- سفارش مرحوم نخودكى به فرزندش

اول: آن كه نمازهاى يوميه خويش را در اول وقت آن ها به جاى آورى.

دوم: آن كه در انجام حوائج مردم، هر قدر كه مى توانى، بكوشى و هرگز مينديش كه فلان كار بزرگ از من ساخته نيست، زيرا اگر بنده ى خدا در راه حق، گامى بردارد، خداوند نيز او را يارى خواهد فرمود. در اين جا عرضه داشتم: پدر جان، گاه هست كه سعى در رفع حاجت ديگران، موجب رسوايى آدمى مى گردد.

فرمودند: چه بهتر كه آبروى انسان در راه خدا بر زمين ريخته شود.

سوم: آن كه سادات را بسيار گرامى و محترم شمارى و هر چه دارى، در راه ايشان صرف و خرج كنى و از فقر و درويشى در اين كار پروا مى نمايى. اگر تهى دست گشتى، ديگر تو را وظيفه اى نيست.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مكن و تقوى و پرهيز پيشه ى خودساز.

پنچم: به آن مقدار تحصيل كن كه از قيد تقليد وارهى(۶۴) .


۶۹- سجاده را به خاطر سيادت شما مى پذيرم (مرحوم نخودكى)

در سال ۱۳۱۴ هجرى يكى از سادات محترم مشهد براى ايشان (مرحوم نخودكى) سجاده اى و رخت خوابى هديه فرستاد.

در جواب فرموده بودند: سجاده را به خاطر سيادت شما كه رعايت حرمتش را بر خود واجب مى دانم مى پذيرم ولى به رخت خواب نيازم نيست زيرا كه بيست و پنچ سال است كه پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهاده ام. آرى بندگان خدا اين گونه عمل مى كردند و اين چنين بود حال و رفتارشان(۶۵) .


۷۰- از يمن دعاى شب و ورد سحرى بود (مرحوم شيخ حسنعلى نخودكى)

مرحوم حاج شيخ حسنعلى (رض) از دوازده تا پانزد سالگى، تمام سال، شبها را تا صبح بيدار مى ماندند و روزها همه روز، به جزء ايام محرمه، با ترك حيوانى روزه مى گرفتند و از پانزده سالگى تا پايان عمر پر بركتش، هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر سال را صائم و روزه دار بودند و شب ها تا به صبح نمى آرميدند.

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

ازيمن دعاى شب و ورد سحرى بود(۶۶)


۷۱- رفع تنگى معيشت دو نفر (مرحوم نخودكى)

دو تن از كسبه ى بازار مشهد براى من تعريف كردند كه: از تنگى معشيت سخت در مضيقه بوديم و براى رفع اين گرفتارى، به خدمت مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى شرفياب شديم. جماعتى در انتظار نوبت بودند و ما هم منتظر نشستيم. اما ناگهان، حضرت شيخ ما دو تن را از ميان آن گروه، به نزد خود طلبيدند و به يكى از ما فرمودند:

تو بايد كارى بكنى ولى نمى كنى و به ديگرى فرمود: تو كارى نبايد بكنى، انجام مى دهى ؛ برويد و به وظيفه خود عمل نمائيد تا وضع شما اصلاح شود. اعتراف مى كنيم كه يكى از ما نماز نمى گذارد و آن ديگر شراب مى نوشيد. به توصيه حاج شيخ وظائف خود را مراعات كرديم و در اثر آن، معشيت ما از تنگى به وسعت باز آمد.(۶۷)


۷۲- تهجد و شب زنده دارى (حضرت آيت الله طبرسى)

عالمان راستين كه وارثان به حق پيامبرانعليه‌السلام مى باشند هيچ گاه از اين فضليت بزرگ شب زنده دارى و عبادت شبانه بى بهره نبوده اند.

مرحوم حضرت آيت الله طبرسى (رح) بنابر نقل فرزندان بزرگوار و دوستان و بستگان، به تهجد و نماز شب اهميت خاصى مى داد و غير از نماز شب به نوافل ديگر نيز اهتمام داشت. ايشان از باب تذكر به طلاب و روحانيون توصيه مى كرد كه: «از نوافل غفلت نكنيد كه اين مال اهل علم است. عوام فقط به واجب اكتفا مى كنند. »(۶۸)


۷۳- تنظيم ساعت از نماز امام (رض)

دقت امام خمينى (ره) به وقت نماز آن قدر چشمگير بود كه پليس هاى فرانسه در شهر كوچك «نوفل لوشاتو» از روى رفت و آمد ايشان براى نماز، ساعت شان را ميزان مى كردند.(۶۹)


۷۴- «قال» يا «حال» (ميرزا على آقا شيرازى)

هر وقت ميرزا على آقا شيرازى به قم مى آمد، علماى طراز اول قم با اصرار از او مى خواستند كه منبر برود و موعظه نمايد. منبرش بيش از آنكه «قال » باشد «حال » بود. از امامت جماعت پرهيز داشت.

سالى در ماه مبارك رمضان، با اصرار زياد او را وادار كردند كه اين يك ماهه در مدرسه «صدر اصفهان » اقامه نماز جماعت كند. با اين كه مرتب نمى آمد و قيد منظم آمدن سر ساعت معين را تحمل نمى كرد، جمعيت بى سابقه اى براى نماز جماعت شركت كردند. وقتى شنيد نماز جماعت مساجد اطراف خلوت شد، ايشان هم ديگر ادامه ندادند.(۷۰)


۷۵- بانگ نماز «رسول الله (ص »)

چون در مدينه ؛ اسلام قوت گرفت، و پنج نماز به جماعت مى كردند و زكات و روزه فرض شد و حكم حلال و حرام پيدا آمد؛ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خواست تا از وقت هاى نماز، نشانى پيدا كند تا مردم بدان جمع شوند و با صحابه در اين باب مشورت كرد.

جمعى گفتند: «بوق زنند. » و بعضى گفتند: «ناقوس زنند. »

پس رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود كه: «اين علامت يهود و نصارى است. »

جبرئيل آمد و تعليم كرد. بعد از آن، به بلال فرمود: تا بانگ نماز به گفت ؛ چه آواز او خوش تر بود.(۷۱)


۷۶- پيامبر براى پيرزن نماز ميت خواند.

پيرزن فقير و بينوايى مسجدى را كه حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله در آنجا نماز مى خواند، جارو مى كشيد، اين پيرزن معمولا در يكى از گوشه هاى محوطه مسجد مى خوابيد و خوراك او را كسانى كه براى نماز جماعت مى آمدند، تهيه مى كردند. روزى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله وارد مسجد شد و زن جاروكش را نديد. پرسيد: «كجا رفته است؟»

جواب دادند: «اين زن، شب گذشته مرده و او را دفن كرده اند.

تصور نمى كرديم كه اين ارزش آن را داشته باشد كه