حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان0%

حيات عارفانه فرزانگان نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده: حسن صدرى مازندرانى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 7448
دانلود: 4140

حيات عارفانه فرزانگان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7448 / دانلود: 4140
اندازه اندازه اندازه
حيات عارفانه فرزانگان

حيات عارفانه فرزانگان

نویسنده:
فارسی

کتاب حيات عارفانه فرزانگان علما و دانشمندان و چهره هاى بر جسته ى اسلامى و بعضا ناشناخته را به رشته ى تحرير درآورده است. حيات عارفانه، شرح حيات معنوى و الهى و عبادى بزرگانى است كه بسيارى از آنان از روستاها و از گمنامى، به اوج بندگى و عبوديت و پارسايى رسيدند كه شايسته است به عنوان الگو و سرمشق در زندگى معنويمان از آنان پيروى كنيم باشد كه با اين كار بتوانيم نماز را از غربت نجات دهيم و خودمان در قيامت گرفتار غربت نشويم.

سه روز خادم ايشان باشم، فرمودند: احتياجى نيست، اصرار كردم قبول فرمودند، لذا سه روز از صبح تا شب در منزل ايشان بودم، در اين مدت و ساير اوقات سوالاتى از محضرشان مى كردم كه به برخى از آن ها اشاره مى كنم.

سوال: هر عارفى يك نقطه دگرگونى داشته است! شما چطور شد كه منقلب شديد؟!

جواب: رسيدن به محضر مرحوم قاضى.

س: الان چه كسى را به عنوان استاد كامل معرفى مى كنيد؟

ج: آقاى بهجت آقاى بهجت.

س: مهمترين خصوصيات مرحوم قاضى چه بود؟

ج: صبر و توكل.

س: رمز موفقيت را در چه مى دانيد؟

ج: نشستن با بزرگان، نماز شب.

س: سفارشى به بنده و طلاب بفرمائيد؟

ج: تقوا داشته باشيد و درس بخوانيد.

س: چند سال محضر مرحوم قاضى بوده ايد؟

ج: ۸ سال.

س: رابطه شما با امام چطور بود؟ آقا مصطفى شاگرد شما بود؟

ج: علاقه زيادى به من داشت، آقا مصطفى رفيق من بود.

س: مقام معظم رهبرى را مى شناسيد؟

ج: نه خير، حكومت اسلامى است خيلى خوب است(۱۴۴)

س: از سفارشات مرحوم قاضى اگر يادتان هست بيان فرمائيد؟

ج: سجده يونسيه حداقل ۴۰۰ بار در سجده در سحر بهتر است و قرآن بخوانيد.

س: در ماه رجب چه عملى انجام بدهيم؟

ج: هر روز ۱۰۰۰ مرتبه استغفار و دعاى (يا من تحل)

س: ترك حيوانى چقدر در نورانيت موثر است؟

ج: خيلى فقط قبل از چهل روز يك مرتبه گوشت بخوريد جهت رفع كراهت.

س: چه موقع انسان مى تواند خدمت امام زمان برسد؟

ج: هر وقت متقى شديد خدمت امام زمان برسد.

س: براى عصبانيت چه ذكرى خوب است؟

ج: لا اله الا الله.

س: رابطه شاگرد با استاد چگونه بايد باشد؟

ج: مثل عبد و غلام در برابر مولا.

س: شما با مرحوم قاضى اين طور بوديد؟

ج: بله.

س: از آثار نماز شب چيست؟

ج: نورانيت و روحانيت مرحوم قاضى سفارش مى كردند.

س: براى اداى قرض چه دعائى بخوانيم؟

ج: يا من يكفى من كل شى و لايكفى من الشى اكفنى ما اهمنى.(۱۴۵)


۱۵۱- همه در تسبيح و من به غفلت (يك اهلدل)

ياد دارم كه شبى در كاروان همه شب رفته بودم و سحر در كنار بيشه اى خفته. شوريده اى كه در آن سفر همراه ما بود، نعره اى بر آورد و راه بيابان گرفت و يك نفس آرام نيافت. چون روز شد گفتمش:

آن چه حالت بود. گفت: بلبلان را ديدم كه بنالش در آمده بودند از درخت و كبكان از كوه، و غوكان در آب و بهايم از بيشه انديشه كردم كه مروت نباشد همه در تسبيح و من به غفلت خفته(۱۴۶) .


۱۵۲- پاداش نماز صبح و عشا (پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله
)

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله براى نماز صبح با جماعت، وارد مسجد شد. پس از نماز به پشت سر نگاه كرد و ديد عده اى از مسلمين براى نماز نيامده اند.

نام آن ها را به زبان آورد و فرمود:

آيا اين افراد در نماز شركت نمودند؟

حاضران عرض كردند: «نه ».

فرمود: «آگاه باشيد بر افراد منافق نمازى سخت تر از نماز عشا و نماز صبح نيست. اگر پاداش بسيار نماز صبح و عشا را با جماعت در مى يافتند - گرچه چهار دست و پا، مانند راه رفتن كودكان شير خوار باشد - خود را به جماعت مى رساندند(۱۴۷) . »


۱۵۳- من از نماز سير نمى شوم (رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله
)

صداى اذان براى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان جاذبه داشت و نشاط مى آورد، كه هنگام اذان، به بلال مى فرمود:

«ما را از غم و اندوه تلخى رهايى بخش!»

هر گاه وقت نماز مى رسيد، گويى كسى را نمى شناخت و حال معنوى خاصى پيدا مى كرد. حضرت مى فرمود: «گرسنه از غذا سير و تشنه از آب، سيراب مى شود، ولى من از نماز، سير نمى شوم(۱۴۸) »


۱۵۴- در شبانه روز هزار ركعت نماز امام رضاعليه‌السلام

در سفينه البحار روايت شده است كه خواجه اباصلت هروى مى گويد:

به سرخس مسافرت كردم، و در آن جا به طرف زندان رفتم تا اجازه بگيرم و به حضور امام رضاعليه‌السلام كه در حبس بود برسم و احوالپرسى كنم.

زندانبان ها اجازه ندادند و گفتند: هيچ راهى نيست.

گفتم: چرا؟ گفتند: چون امام در بسيارى اوقات، در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند. فقط ساعتى در اول روز و قبل از ظهر و هنگام غروب، در محل نمازش مى نشيند و با خداوند سبحان مناجات مى كند(۱۴۹) .


۱۵۵- عبادت (آيت الله العظمى گلپايگانى)

در كتاب «نورى از ملكوت » كه درباره زندگى اين مرد الهى ؛ از زبان فرزندش مى فرمايد: از نظر عبادت و توجه به ذات اقدس الهى در مرحله اى بود كه دائما با قرآن انس داشتند و غالبا روزى دو سه جزء قرآن مى خواندند و هنگام خواندن قرآن حالت خاصى داشتند كه ما به حال ايشان غبطه مى خورديم در طول زندگيشان نماز شب ايشان ترك نشد هميشه قبل از اذان صبح بيدار بودند شايد حدود هفتاد سال ايشان موفق بودند كه پيش از نماز صبح به حرم مشرف شوند و نماز صبح رابه جماعت در حرم بخوانند(۱۵۰) .


۱۵۶- شب زنده دارى (آيت الله العظمى گلپايگانى)

آيت الله كريمى جهرمى (داماد داماد آقا) كه افتخار شاگردى معظم له را دارند در مورد عبادت و تهجد و شب زنده دارى معظم له مى نويسد:

آن مرجع بزرگ از اهل عبادت و تهجد بود و به واجبات و مستحبات اهتمام مى ورزيد. شب زنده دارى و تهجد او و گريه ها و اشكهاى جارى او و تلاوت قرآن و دعاهاى مختلف او ترك نمى شد و نيز تقيد به گفتن اذان داشتند و صداى مباركشان به هنگام طلوع فجر به اذان بلند مى شد. اين جانب خود كرارا صداى مباركشان را كه به هنگام طلوع فجر و سفيده صبح بلند بود شنيدم و بلند اذان مى گفتند و چه قدر اذان آن بزرگوار به هنگام صبح، طنين جذابى داشت(۱۵۱) .


۱۵۷- با حبيب چه خواهى كرد؟ (ملا حبيب الله شريف كاشانى)

يكى از نوادگان(۱۵۲) ايشان از برخى افراد كهنسال كه افتخار ملاقات ايشان را داشته نقل مى كرده كه شبى قبل از اذان صبح وارد مسجد شدم ديدم آقا ملاحبيب الله مشغول مناجات است و سر خود را برهنه كرده و با خدا راز و نياز مى كند. گويى با كسى زمزمه اى داشت! خوب گوش كردم اين را شنيدم كه گفت: خدايا عاقبت با حبيب چه خواهى كرد؟

زمزمه اش ياد آورى شكوه هاى امام سجادعليه‌السلام بود. كاهش ‍ مى دانستم آيا مادرم مرا، براى سرانجامى سراسر بدبختى زاده است يا براى رنج پرورده است اى كاش مرا نزاده و تربيت نكرده بود!(۱۵۳)


۱۵۸- در سجاده عبادت و بندگى (حضرت آيت الله محمدى لائينى)

فرزند معظم له حضرت حجت الاسلام و المسلمين محمد باقر محمدى لائينى درباره رمز موفقيت و سفارشات ايشان بيان مى كند:

او تهجد و شب زنده دارى ؛ اين مستحب با ارزش را بسيار سفارش مى نمود و با مناجات وقت سحر و خلوت با خداى سبحان و تفكر در آيات، وجود خويش را نورانى و شب ظلمانى را به روز روشن تبديل مى كرد.

بعد از نماز شب و اقامه نماز صبح، تعقيبات را تا نزديك طلوع خورشيد ادامه مى داد.

او بسيار مقيد به اقامه نماز جماعت در مسجد بود حتى در زمان بيمارى. اگر برايشان ممكن بود در شرائط نامساعد هم حاضر به ترك نماز جماعت در مسجد نمى شد.

او تنديس اخلاص بود. در حديث قدسى وارد شده است كه خداوند جل و علا مى فرمايد: اخلاص سر من اسرارى استودعه قلب من احبه من عبادى. اخلاص سرى از اسرار من است كه آن را فقط در قلب بندگان محبويم قرار مى دهم.

معظم له محبوب خدا بود و از اين موهبت الهى حظ وافرى داشت.

ايشان ايمان واقعى به نماز داشت و پى به عظمت و اسرار آن برده بود و حتى در اواخر عمرش درسى را به همه مومنين داد و فرمودند: هر كس ‍ درباره من غيبتى يا تهمتى از او سر زده است براى اين كه از او راضى باشم برايم يك شبانه روز نماز بخواند. و به افرادى كه براى رفتن به زيارت عتبات عاليات خدمتش براى خداحافظى مى رسيدند. مى فرمود: در آن جا برايم دو ركعت نماز بخوانيد.

از ويژگى هاى فراموش نشدنى ايشان اين بود كه هميشه مهر مخصوص ‍ داشت و ديگران را به آن سفارش مى نمود و به قبله شناسى بسيار اهميت مى داد و هميشه قبله نما همراهش بود تا به قبله يابى دقيق بپردازد.

هم چنين يكى از امورى كه ايشان به همه مومنين مخصوصا طلاب و روحانيون سفارش مى كرد قرائت صحيح و درست نماز بود.

در ميان نمازهاى مستحبى ؛ به نماز جعفر طيار بسيار اهميت مى داد و ديگران و فرزندان را به آن سفارش مى نمود ودر تربيت فرزندان روى مسئله نماز توجه و عنايت ويژه اى داشت(۱۵۴) .


۱۵۹- وسواس در عبادات ممنوع (مرحوم قاضى)

در كتاب «اسوه عارفان »، مرحوم آقاى حاج سيد هاشم رضوى هندى از تلاميذ مرحوم آقاى قاضى، مى فرمود: روزى يكى را به محضر آقاى قاضى آوردند كه مثلا آقا دستش را بگيرد و راهنمايى اش نمايد.

مرحوم قاضى فرموده بودند: به اين آقا بگوئيد كه نماز را در اول وقت بخواند. بعد معلوم شد كه آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تاخير مى انداخت.


۱۶۰- نماز سير الى الله (حضرت آيت الله العظمى ايازى)

حضرت استاد دريابارى، درباره نماز حضرت آيت الله العظمى ايازى (رض) مى فرمايد: روح اين مرد الهى هنگام نماز سير الى الله داشت، فناء لله بود. نمازش را بسيار نيكو مى خواند و نماز شبش ترك نمى شد و هنگام نماز تمامى مستحبات را رعايت مى كرد و زندگى بسيار زاهدانه داشت و تمام حركات معظم له براى ما درس بود.(۱۵۵) »


شرح حال حضرت آيت الله العظمى ايازى (ره)

زادگاه حضرت آيت الله العظمى ايازى (ره) مازندرانى شهر رستم كلا (حد فاصل بهشهر و نكا) است. ايشان در سال ۱۳۱۰ هجرى شمسى در شهر رستم كلا، در خانه اى كه با گلهاى عطرآگين ايمان و اخلاص و روشنايى علم و عمل آذين بندى شده بود چشم به جهان گشود و صداى كودكى به فضاى خانه قديمى و بى آلايش، كانون پر مهر و محبت خانواده، صفايى تازه بخشيد، نوازادى كه با گريه هاى كودكانه گوش والدين خود را نوازش مى داد و مادر چون نسيم ؛ فرزند خويش را به سينه فشرد در حالى كه گلاب اشكش روى گونه نوازاد مى چكيد و كودك با نگاههاى معصومانه دل مهربان والدين را سرشار از اميد مى نمود.


ستاره اى به خانه كوچك شيخ حيدر قدم نهاد.

پدر او را «ابوالحسن » ناميد تا با انتخاب اين نام ياد خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله «على » و «حسن » در لحظه لحظه ى زندگى وى تجديد گردد.

 

نوگل گلستان پدر

خنده هاى شيرين و نگاهاى معصومانه ابوالحسن همه اهل خانه را شيفته خود ساخته بود، او آرام آرام گامهاى كوچك اش را روى خاك رستم كلا مى گذاشت و راه مى رفت، زمين به خودش مى باليد كه ابوالحسن بر روى آنها قدم مى گذارد.

نوگل گلستان پدر؛ در آغوش مادرى مهربان و پاكدامن و پدرى ارزشمند، پرورش يافت و روزهاى شيرين كودكى را يكى پس از ديگرى، پشت سر گذاشت و بالاجبار روانه مدرسه شد و دوران ابتدايى را با هوش سرشارش گذراند.

استعداد درخشان ابوالحسن از همان آغاز، پدر بزرگوارش را بر آن داشت تا بعد از دوران ابتدايى ؛ براى كسب علوم و معارف و تربيت اسلامى تحت اشراف مرحوم حضرت آيت الله العظمى كوهستانى قرار دهد.

در خصوص همين مسئله فرزندش حجه الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى مسئول مدرسه جعفريه رستم كلا مى گويد:

آيت الله ايازى دوران طلبگى خود را از حوزه كوهستان شروع كردند و از نظر علمى و عملى بهره بردند و همين امر موجب شده بود كه در طول دوران تحصيل همواره تحت اشراف مرحوم آيت الله كوهستانى باشند.

 

در محضر استاد

علاوه بر اراده قوى و محكم، و تلاش وافر و خستگى ناپذير معظم له در راه كسب و تحصيل دانش، اساتيد ارزشمندى هم در شخصيت علمى و اخلاقى او نقش اساسى داشتند استاد هم چون شمع مى سوخت و مى ساخت و پروانه وار شاگرد را دور خود مى كشاند و عشق به سوختن را به او مى آموخت. معظم له از خرمن دانش استادى بزرگ چون حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره) در حوزه علميه كوهستان خوشه ها چيد و بيشترين بهره اخلاقى و عرفانى را از محضر اين عالم الهى برد و ايشان به استادش عشق مى ورزيد و در مقابل عظمت او زانوى ادب بر زمين مى زد.

 

شوق هجرت به قم

پس از كسب علم و عمل از محضر استادش آيت الله العظمى كوهستانى (ره)، شوق هجرت به حوزه علميه قم كه هم چون كوثرى گوارا تشنگان عشق به تحصيل و معارف الهى را به سوى خود مى كشيد. در وجود معظم له مشتعل شد.

همزمان با مرجعيت و زعامت فقيه اهل بيتعليه‌السلام حضرت آيت الله العظمى بروجردى (ره) بر جهان تشيع ؛ معظم له وارد حوزه علميه قم شدند و از استادانى چون آيت الله ميرزا مهدى مازندرانى امير كلايى و آيت الله سلطانى و علامه طباطبايى و آيت الله العظمى بروجردى بهره فراوان بردند.

فرزندش حجه الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى در خصوص استادان معظم له مى گويد:

ايشان وارد حوزه علميه قم شده و در آنجا رسائل و مكاسب را نزد آيت الله ميرزا مهدى امير كلايى فرا گرفتند و كفايتين را خدمت آيت الله سلطانى آموختند، منظومه را از محضر مرحوم آيت الله سيدرضا صدر استفاده كردند، تفسير را هم نزد مرحوم علامه طباطبايى بهره بردند و چندين سال در درس ‍ خارج آيت الله بروجردى شركت كردند.

ايشان در سال هايى كه در حوزه علميه قم حضور داشتند از خرمن دانش اين بزرگواران كه هر كدام از ستاره هاى درخشان آسمان فقاهت بشمار مى رفتند، خوشه خوشه علم و ايمان مى چيد.

 

هجرت به نجف اشرف

آيت الله العظمى ايازى (ره) دانشمند و حكيم فرزانه، الگو و اسوه كامل زهد و تقوى، پس از سالها (حدود ۱۲ سال) از چشمه دانش اهل بيتعليه‌السلام در قم ؛ استفاده كرده و با توجه به علاقه اى كه به بارگاه ملكوتى امير المومنين علىعليه‌السلام و حوزه علميه نجف داشت به زيارت آن حضرت و كسب علم شتافت.

سفره وجودشان را گشودند و متوسل به خورشيد ولايت امير المومنين علىعليه‌السلام شدند و بيش از ۸ سال در آنجا اقامت گزيدند و از محضر اساتيد بزرگ كسب فيض نموده اند. فرزندش حجه الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى در خصوص اساتيد معظم له در حوزه علميه نجف مى گويد: «به حوزه علميه نجف هجرت كرده و بيش از ۸ سال در آنجا اقامت داشتند در آنجا هم از محضر اساتيد بزرگ بهره بردند از جمله در درس اصول مرحوم آيت الله ميرزا باقر زنجانى شركت كردند و تمام درسهاى ايشان را به رشته تحرير در آوردند.

دوره فقه معاملى را خدمت آيت الله ميرزا هاشم آملى گذراندند و مباحث ايشان را هم تحرير نمودند كه آماده طبع است در درس فقه مرحوم آيت الله سيد محمود شاهرودى و آيت الله حكيم هم شركت مى كردند و در ايام فراغت هم قواعد فقهيه را خدمت آيت الله ميرزا حسن بهيدين مى آموختند. هم چنين در درس مرحوم ميرزا حسن حلى و ميرزا حسن يزدى نيز شركت مى كردند.

 

بر قله اجتهاد

معظم له با استفاده از محضر فرزانگان علم و فقهاى شيعه در حوزه علميه نجف، در سى سالگى بر بلنداى قله اجتهاد رسيد.

فرزندش حجه الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى مى گويد:

از بسيارى از علما و بزرگان همچون حضرات آيات زنجانى، حلى و آملى اجازه اجتهاد دارند.

به حق او، محقق و فقيهى پرتلاش، و عالمى عامل و با ارزش، حكيمى دانا و عارف و عابدى زنده دل و عاشقى دلباخته بود و از خوان گسترده اهل بيتعليه‌السلام و دانشمندان فرزانه و فقهاى شيعه به بهترين وجه پذيرايى گرديد. و كام تشنه روحش را با شراب طهور علم سيراب نمود و مشام جانش را با عطر دل انگيز دانش نوازش داد.

 

بازگشت به وطن

ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون.

معظم له پس از رسيدن به درجه اجتهاد و مدارج عالى علمى در سن سى سالگى، بنا به درخواست مكرر مردم از پيشگاه حضرت آيت الله العظمى كوهستانى (ره)؛ و درخواست معظم له از محضر مبارك آيت الله العظمى شاهرودى ؛ مبنى بر عزيمت حضرت آيت الله العظمى ايازى از حوزه علميه نجف به زادگاهش رستم كلا برگشت. چرا كه وى هم چون شجره طيبه اى است كه هم اكنون به بار نشسته و از ميوه آن ديگران بايستى بهره كافى ببرند و مومنين و علاقه مندان زادگاهش از وجود با بركت وى بهره مند شوند و به آيه شريفه (توبه آيه ۱۲۲) فوق جامه عمل پوشد.

 

استاد به ديدار شاگرد مى آيد

معظم له زمانى كه در پائيز سال ۱۳۴۱ هجرى و شمسى براى خدمات علمى و اخلاقى به وطنش برگشت. استاد عظيم الشان او، حضرت آيت الله العظمى كوهستانى پس از سالها دورى، شيرينى اين ديدار را مى چشيد. استاد؛ لب به سخن گشود و يك سرى مسائل اخلاقى، اجتماعى... كه بيش از بيست سال با آنها سر و كار داشت را به شاگردان انتقال داد و به او فرمود:

«از آن جا كه دوران كهولت را سپرى مى نمايم، همواره نگران تداوم نيافتن تلاش ده ها ساله خويش در امر اداره حوزه علميه و تربيت طلاب بودم. و اين نگرانى را داشتم كه مبادا اين مهم پس از حيات من به زمين بماند، و شخصيتى، متكفل اداره آن نشود. ليكن اينك پس از مراجعت شما از نجف اشرف و شايستگى هايى كه در شما سراغ دارم، خاطرم آسوده گرديد. و خوش وقتم كه اين مهم با جديت و تلاش شما، ادامه خواهد يافت. »

 ميراث ماندگار تاسيس حوزه علميه جعفريه رستم كلا

بعد از اين كه معظم له براى خدمات علمى و فرهنگى به وطنش بر مى گردد در اولين فرصت حوزه علميه اى به نام «جعفريه » تاسيس مى كند شكوه و عظمت حوزه علميه جعفريه از آغاز تا به امروز - كه حدود ۴۰ سال از شكل گيرى آن مى گذرد - هر سال چشمگيرتر از گذشته در عرصه هاى مختلف، نمود داشته است. در رشته هاى اعتقادات، ادبيات، فقه و اصول و تفسير پاسخگوى نيازهاى اجتماعى و فكرى جامعه نيز بوده هست و در اين راه شاگردان ممتازى را در دامن خود پرورانده است.

در جزوه ى كه در ارتحال عالم ربانى تحت عنوان «يم يارستن » منتشر شده مى نويسد:

تاسيس حوزه علميه عالى ترين عملى بود كه انجام آن مى بايد لازم الاجرا و سرلوحه كارها قرار گيرد. آن هم در محيطى كه سالها زير بمباران تبليغات ضد اسلامى رژيم از يك طرف و جولانگاه افكار چپاولگرانه از طرف ديگر، در صدد ركود فعاليتهاى دينى و حتى به تعطيلى كشاندن آن نيز در برخى از نقاط استان اقدام شده، و مانعى در سر راه و سدى در مقابل اجراى آن بوده اند.

با همه اين احوال كه هر يك از موانع، خنثى كننده اقدامات اين نيت خير خواهانه بود، اين تفكر توانا كه در راس عملش (توكلت على الله) قرار داشت، توانست هر يك از سدها را به راحتى بشكند و به تاسيس ‍ حوزه، دست زند. كه نه تنها، نيم نگاهى در تعجب اين تاسيس نبود، بلكه تا اين تاريخ (۱۳۸۰) به ستون استوار چهل ساله خود، هر چه قوى تر و غنى تر، تكيه زده است. و در اين راستا از زمان بالغ بر هزاران نفر از علما، فضلا و طلاب گرانمايه به مصداق «فيه رجال يحبون ان يتطهروا» به بهرورى از فيوضات علمى و عملى اين عالم ربانى، تزكيه و تهذيب و تعليم و تعلم پرداخته اند. »

حوزه علميه جعفريه هم اكنون بطور شبانه روزى فعال مى باشد و فرزندش حجت الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى با همان دقت و ظرافت خاص پدر بزرگوارش به مسائل درسى، و معنوى و تربيتى طلاب علوم دينى، عنايت دارند و هم اكنون نهال هاى پر طراوت آن بوستان با دستان باغبانى دلسوز (پسر)؛ مثل پدر، به راه خود ادامه مى دهد چنانكه طلاب علوم دينى حركات آقا، را درسى گويا و پندى رسا مى دانستند هم اكنون در اين انديشه اند كه در كنار فرزندش، و يادگار او در همان سنگر، تحصيل را ادامه دهند. انشاء الله.

 

غروب آفتاب

در روز يكشنبه دوم محرم الحرام سال ۱۴۲۳ هجرى و قمرى سرانجام آفتاب زندگى انسان وارسته و مجتهد سخت كوش، عارف مخلص، فقيه صمدانى، مسلمان عصر، حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ ابوالحسن ايازى (ره) غروب كرد و در سن هفتاد سالگى دعوت حق را لبيك گفت و ديدار معبودش را با جان و دل پذيرا گشت.

افول اين خورشيد، انفجارى در دلهاى مومنين پديد آورد كه كوچكترين نمودش، جارى شدن سيلاب اشكها بود.

آفتابى غروب كرد، غروبى كه به دنبال خود آنچه به دل مى ريزد اندوه است و اندوه! من خود شاهد غروب آفتاب، از ساحل دريا بوده ام.

من در ساحل خورشيدى را ديدم كه پس از هفتاد سال طلوع خود، غروب كرد؛ ولى شعاع نورانى اين خورشيد بر دلهاى طلاب و مريدانش مى تابد.

من شاهد اوج و عروجى بودم بس زيبا؛ اوج و عروج يك روح بزرگ و بلند، يك روح لطيف و پاك، روحى كه با شكسته شدن قفس تن، تا اوج افلاك و عرش خدا پركشيد. او گرچه در قفس دنيا مى زيست اما در فضاى بهشت تنفس مى كرد، چرا كه تمام لحظه هاى عمرش را با كلام اهل بيتعليهم‌السلام سپرى كرده بود.

براى ما خاكيان رهيدن از خاك تازگى دارد. براى كسى چون ايازى (ره) كه هيچگاه وابسته به خاك نشد، مرزى به نام خاك، وجود نداشت.

ما از بهشت مى گوييم ولى او در اين دنيا به بهشت رسيده بود.

او در انتظار رفتن، روزها را سپرى كرد، رفتن و رهيدن از اين خاكدان براى او همانند بيرون آمدن از اتاقى به اتاق ديگر بود، با اين تفاوت كه در اتاقى همه عمرش بوى عطر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علىعليه‌السلام و خاندانش را در لابلاى احاديث استشمام مى كرد و در اتاقى ديگر به زيارت گل هاى بوستان اهل بيتعليهم‌السلام مى رسيد.

رفتنى به اين آرامى!

چه روزى بود؟

دانشمند فقيه در بستر بيمارى افتاد.

همه دعا مى كرديم تا حالش بهتر و دوباره از سخنان شيرين و پرارزش او بهره ببريم.

استاد الگو و سرمشق زندگى ما بود.

ما طلبه ها از نشست و برخاست استاد با مردم، راه چگونه زيستن را مى آموزيم.

هر كس به سويى مى رفتند.

اما ناراحت.

خيلى شتابان و با عجله راه مى پيمودند.

آيا آن چه را شنيده ايم، درست است؟

خدا نكند!

نمى خواستيم باور كنيم كه استاد عزيزى را از دست داديم.

درياى وجودم خروشان بود؛ در تلاطم عجيبى بودم.

به رستم كلا رفتم، نزديك درب مدرسه جعفريه رسيدم.

شلوغ بود.

تپش قلبم تندتر شد.

صداى ناله و ضجهاى طلاب بلند بود.

بر زمين ميخ كوب شدم.

بعد از چند لحظه به خودم آمدم.

چند قدمى هم جلوتر رفتم...

ديدم ؛ عده اى بر سر و صورت مى زنند و اشك مى ريزند.

عده اى هم سر به ديوار گذاشته زار زار مى گريند.

بلى ؛ آن چه شنيده بودم صحيح بود.

«انالله و انا اليه راجعون»

 وداع (بگذار تا بگريم)

به راستى علامه بزرگوار ايازى (ره) از ميان مردم رفته بود؟

اما هنوز باورش مشكل بود. با اعلام سه روز عزاى عمومى در استان عالم پرور مازندران در اولين ساعات بامداد روز سه شنبه ۲۸ / اسفند ۱۳۸۰ مصادف با چهارم محرم الحرام ۱۴۲۳ هجرى شمسى دو روز بعد از ارتحال علامه ايازى (ره) نزديك به صد هزار از مردم قدرشناس استان مازندران ناله كنان در حاليكه عزادار بودند بر سر و صورت مى زدند اشك ريزان در اطراف بيمارستان امام خمينى (ره) بهشهر گرد آمدند تا با او در لحظات آخرين وداع كنند.

تشيع جنازه سه ساعت پس از طلوع فجر آغاز شد. همه گريان بودند.

خورشيد از پس پرده ابرها نيم نگاهى به زمين مى انداخت تمام شهر سياه پوشيده بود.

انبوه شاگردان و مردم قدرشناس جنازه او را بر دوش داشتند.

صداى شيون و فرياد از خيابانهاى شهر بلند بود دوست و دشمن در سوگ او اشك مى ريختند.

شيعه و سنى در ماتم جانسوز علامه ؛ رخت سياه پوشيده بودند در حالى كه پيكر مطهر عالم ربانى را مردم روى دستهايشان حركت مى دادند، سيل جمعيت خروشان و ماتم زده شعار مى دادند:

عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز مهدى صاحب زمان، صاحب عزاست امروز.

حدودا ساعت ۵/۱۰ صبح پيكر پاك آيه زهد و اخلاص به پارك ملت بهشهر رسيد و بر پيكر مطهر آن توسط فرزندش حجت الاسلام و المسلمين محمد جواد ايازى اقامه نماز شد و پيكر مطهر علامه، در ميان باران اشك مردم استان مازندران از بهشهر تا رستم كلا با پاى پياده با نهايت تجليل و احترام تشيع گرديد و در حياط حوزه علميه جعفريه رستم كلا به خاك سپرده شد.

هم اكنون قبر شريفش زيارتگاه خاص و عام به خصوص حاجتمندان است.

مداومت كردن به زيارت قبر او، و استمداد از روح پاك او براى انجام مقاصد، و بر آورده شدن حاجت بسيار مجرب و آموزنده است.

فقدان آن عارف الهى، حوزه هاى علميه و جهان تشيع را سوگوار ساخت و مسلمانان و مومنين را در اندوه و ماتم فرو برد. و جامعه روحانيت و حوزه هاى علميه، و محصلان مكتب اهل بيتعليهم‌السلام را در عزاى خود داغدار ساخت. تغمده الله بغفرانه و اسكنه بحبوحات جنانه. انشاء الله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

۲۹/۱/۱۳۸۱ شمسى

قم: حسن صدرى مازندرانى