گلشن ابرار جلد ۱

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 48881
دانلود: 12933

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48881 / دانلود: 12933
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 1

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


ابن فهد حلى متوفاى ۸۴۱ ق.

شمع سحر سوز

محمد جواد نورمحمدى


تولد و كودكى

سال ۷۵۷ ق. بود و سالها از حمله وحشيانه مغول گذشته اما زخم آن همچنان باقى بود. شهرهاى اسلامى به ويرانه تبديل گشته بود ولى حله به تدبير عالمان آن ديار از اين حملات در امان مانده، در آرامشى نسبى به سر مى برد.

حله اكنون يكى از شهرهاى استان بابل است و در گذشته هاى دور به آن جامعان مى گفتند. اين شهر را «سيف الدوله صدقه» يكى از پادشاهان آل مزيد كه از سلسله هاى شيعه به حساب مى آمدند در محل جامعان بنا نهاد و حله ناميد. تا سال ۵۴۷ حكومت حله به دست بنى مزيد بود و پس از آن مدتى در دست عباسيان، زمانى در قلمرو ايلخانان و هنگامى در سيطره آل جلاير به حساب مى آمد.

فارغ از هياهوى دنياپرستان در شهر حله در منزل يكى از شيعيان بنام شيخ شمس الدين محمد بن فهد كودكى به دنيا آمد كه نامش را احمد نهادند. احمد در خانه ساده و زندگى باصفاى شيخ شمس الدين محمد روحانى شيعه پا به جهان نهاد و رشد و نمو را شروع كرد.

بيشترين مدت حيات احمد بن محمد بن فهد حلى در زمان حكومت جلايريان بوده است. جلايريان از سال ۷۴۰ تا سال ۸۱۳ ق بر حله حكومت مى كردند. بنيانگزار اين سلسله شيخ حسن چايلكانى بود كه پس ‍ از او سلطان اويس و سپس سلطان حسين و سلطان احمد بر حله حكومت كردند. ابن فهد حلى ۵۶ سال از مدت ۸۴ سال حيات خود را در زمان آل جلاير بسر برده و در حله بوده است.

احمد كم كم رشد كرد و دوران كودكى را در حله پشت سر گذاشت و در خانواده شيعى خود و در پرتو مهر و محبت پدر و مادر هر روز تعليمى تازه مى يافت و جانش از زلال احكام اسلام در خانواده اى اين چنين نورى تازه مى گرفت پس از آن به سن تحصيل رسيد و چون ديگر فرزندان حله به مكتب خانه رفت و خواندن و نوشتن را آموخت.(۴۶۱)

چنانكه گفتيم به تدبير عالمان حله حوزه علميه حله و شهر از گزند مغول در امان مانده بود و اكنون كه ابن فهد در سنين جوانى است يكى از حوزه هاى پر قدرت شيعى به حساب مى آيد. احمد بن فهد پس از فراگيرى خواندن و نوشتن به حوزه علميه حله رفته و تحصيل علوم اسلامى را شروع كرد. او جدى و مصمم به درس خواندن پرداخت و با تقوا و پرهيزگارى توفيق بيشترى براى ادامه تحصيل يافت. سالها مى گذشتند و ابن فهد سخت مشغول تحصيل شده و دوره هاى علوم اسلامى را پشت سر مى گذاشت تلاش پى گير و زحمت شبانه روزى از او عالمى بزرگ و فقيهى سترگ ساخت كه در آسمان حله درخشيد.


استادان

احمد بن فهد سالها در مكتب استادان خود علم و معرفت اندوخت و خود را به زيور صلاح و ادب آراست. استادان او در اين مدت عبارت بودند از:

۱. على بن محمد بن خازن حايرى

۲. شيخ احمد بن متوج بحرانى: او عالمى بزرگ و عارفى كامل، مفسر و شاعر بوده است.

۳. ضيأ الدين ابوالحسن على بن محمد بن مكى، فرزند شهيد اول

۴. على بن يوسف بن عبدالجليل نيلى

۵. بهأ الدين على بن عبدالكريم بن عبدالحميد نسابه، او از بزرگترين استادان ابن فهد شمرده اند. وى شاعر و عالمى عامل و صاحب مقامات معنوى و كرامات بوده است.

۶. سيد جمال الدين بن اعرج حسينى

۷. فاضل مقداد: از متكلمان بزرگ شيعه.

۸. جلال الدين عبدالله بن شرفشاه.

۹. حسن بن ابى الحسن ديلمى: او عارفى بلند مرتبه و از محدثان والا مقام اماميه بوده است. مشهورترين اثر او «ارشاد القلوب» است. گفته اند او در فقه و حديث و عرفان و سيره نگارى نيز از مردان سرشناس شيعه بوده است.

۱۰. نظام الدين على بن عبدالحميد نيلى.(۴۶۲)


معرفت قدسى

ابن فهد در محضر استادانش همگام با علوم ظاهرى و ابعاد علمى به پالايش روح و تهذيب نفس پرداخت و از معرفت الهى «در مكتب حقايق» و «پيش اديب عشق» بهره ها برد و راهبرى توانا شد. او در پرتو «مراقبت» و «محاسبت» فروغى تابناك يافت و زندگى اش نمونه يك موحد والاتبار شد. اوقاتش غرق در مشاهدات توحيدى و جذبات الهى مى گذشت و به مقامى رسيد كه در وصف نگنجد. عارف كامل علامه ميرزا على آقا قاضى طباطبايى - استاد عرفان علامه طباطبائى و بسيارى ديگر از بزرگان - درباره اش چنين فرموده است:

سه نفر در طول تاريخ عارفان به مقام «تمكن در توحيد»(۴۶۳) رسيده اند: سيد بن طاووس، احمد بن فهد حلى و سيد مهدى بحرالعلوم - رضوان الله عليهم -.


شاگردان

در آن زمان حوزه علميه حله جوششى خاص داشت و ابن فهد از نام آوران حوزه حله به شمار مى آمد. او در مدرسه «زعيه» حلقه تدريس داشته و شاگردانى تربيت كرده است. در اين جا به ياد كردى از آنان مى پردازيم.

۱. ابن طى مولف كتاب «مسائل ابن طى»: از شرح حال او چنين به دست مى آيد كه وى بيشتر به موجب فزونى معرفت آن بزرگ شيفته و در خدمت ابن فهد بوده است.

۲. ابن عشره: فقيهى وارسته بوده كه از حالات روحى او بسيار نوشته اند او در پايان همر براى خود قبرى فراهم آورد و پس از فوت در همان قبر دفن شد.

۳. احمد بن محمد بحرانى

۴. ابن راشد قطيفى

۵. شيخ شمس الدين محمد حولانى عاملى

۶. ظهير الدين بن على عينائى عاملى

۷. شيخ عبدالسميع بن فياض اسدى

۸. على بن هلال جزائرى او از بزرگترين استادان محقق ثانى بوده است.

۹. على بن فضل بن هيكل

۱۰. سيد محمد بن فلاح موسوى حويزى

۱۱. سيد محمد نوربخش

۱۲. شيخ مفلح بن حسن صيمرى

۱۳. عزالدين حسن بن احمد بن فضل مارونى عاملى

۱۴. شمس الدين بن عزالدين بن ابى القاسم الحسينى.(۴۶۴)


تاليفات

كتابهاى ابن فهد نگارستانى است كه از قلم رنگ گرفته و مجموعه اى از كتب و رسايل را پديد آورده است. گنجينه اى كه دانشمندان بزرگوار شيعه در طول حياتشان جمع آورى كرده اند ميراثى پر ارج است كه بايد آن را پاس ‍ داشت و تلاششان را ستود. در اين ميان حتى دشمنان نيز نتوانسته اند از مدح و ستايش اينان دم فرو بندند. و بلكه خود از آنها بهره فراوانى برده اند در اينجا به ذكر شمارى از تاليفات ابن فهد مى پردازيم.

۱. الاوعيه و الفنوم

۲. استخراج الحوادث (رساله فوق برداشتهايى است از حديث حضرت اميرعليه‌السلام كه در آن خبر حمله مغول به و ظهور سلسله صفويه داده شده است.)

۳. اسرار الصلاه

۴. بغيه الراغبين

۵. تاريخ الائمه

۶. التحصين فى صفات العارفين (اين اثر يكى از متون ارزنده عرفانى است كه در آن ضمن بررسى موضوع عزلت و گمنامى از ديدگاه معصومين آن را يكى از صفات نيك و از شرايط كمال دانسته است.)

۷. الدر الفريد فى التوحيد

۸. الدر النضيد

۹. رساله اى به اهل جزاير

۱۰. رساله اى در فضيلت نماز جماعت

۱۱. رساله اى مختصر در واجبات حج

۱۲. شرح ارشاد علامه حلى

۱۳. شرح الفيه شهيد اول

۱۴. شرح نفليه شهيد اول

۱۵. عده الداعى و نجاح الساعى (اين كتاب از مشهورترين آثار ابن فهد حلى و يكى از مهمترين كتابها در ادعيه و اخلاق است. ابن فهد ابواب شش ‍ گانه كتاب را چنين تنظيم كرده است: ترغيب بر دعا، عوامل استجابت دعا، آداب و شرايط دعا كننده، شيوه هاى دعا، ذكر، تلاوت قرآن.)(۴۶۵)

۱۶. مصباح المبتدى و هدايه المقتدى

۱۷. المقتصر من شرح المختصر

۱۸. المهذب البارع (اين كتاب شرح مختصر النافع محقق حلى است و از مهمترين كتابهاى فقهى ابن فهد به شمار مى آيد. فقها و دانشمندان عرصه فتوا در كتابهاى فقهى خود از نظرات او و كتاب دقيق، عميق پربار وى ياد كرده اند.)

۱۹. النجوم

زيبا نكته اى كه در پايان تاليفات ذكر آن بجاست تلاش مداوم و پوياى اين دانشمند و عارف شيعى قرن نهم است كه تا دمادم مرگ به مجاهدت و تحقيق و تاليف پرداخته است. بخشى از كتابهايش نيمه تمام مانده و حتى برخى در ميانه مطلب رها شده است. گويا مرگ را با آخرين مركب قلم او قرابتى تمام بوده است. بعلاوه در ميان انديشه هاى مكتوب او به دو عنصر نماز و دعا توجه خاصى شده است و چيزى در حدود يك سوم تاليفات ايشان در اين باره است. اين ريشه دريافته ها و نهفته هاى روح پاك او دارد و نشان از دركى همراه با يافتن و مشاهده دارد.


سفر به جبل عامل

در سال ۸۲۶ ق احمد به فهد سفرى به مناطق جبل عامل كرده او در اين سفر ۶۷ سال از عمرش گذشته و پس از تلاشها و زحمتها راهى اين سفر گشته بود. در آنجا به روستاى جزين رفته، از فرزند شهيد اول اجازه روايت دريافت كرد اينكه او چرا و چگونه به اين سفر رفته، مشخص نيست ولى شايد زيارت قبور پيامبران و حضور در نخستين قبله گاه مسلمين - بيت المقدس - و نيز ديدارى از عالمان آن ديار بخشى از اهداف سفر عارف حلى بوده است.(۴۶۶)


كرامتى در باغ نقيب

ابن فهد در سالهاى آخر عمر به كربلا هجرت كرد و در آن ديار خونرنگ مرجعى پرنفوذ و والامقام ياد شده است. بررسى استفتأات مختلفى از او شده نشانگر والايى موقعيت و منزلت وى در آن زمان است. او از زيارت سيد الشهداعليه‌السلام و فيوضات آن پاك بهره مند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانى ولايت او را به خضوعى غير قابل توصيف واداشته بود. در اين باره گفته اند: ابن فهد هرگز زمين كربلا را به قضاى حاجتش آلوده نكرد تا حرمت حرم را حفظ كرده باشد و حريم آن پاك و معطر بماند.(۴۶۷) آن معرفت كيش در كربلا براى اينكه اوقاتش در رابطه با مردم كمتر ضايع شود باغى داشت كه به باغ نقيب علويان معروف بود و در آن، با توليد محصول پاكيزه اى كه خود كشت مى كرد زندگى مى گذرانيد. روزى در باغ بود كه شخصى يهودى وارد شد و گفت: شما مى گوييد پيغمبرتان گفته عالمان امت من از انبياى بنى اسرائيل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آرى! يهودى گفت: نشانه اين ادعا چيست؟

موساى كليم عصا را اژدها مى كرد. در اين حال ابن فهد نيز بيلى كه در دست داشت به زمين انداخت و بى درنگ مارى مهيب شد! سپس آن را گرفته دوباره به شكل بيل درآمد. يهودى گفت: شما از اين نظر در رتبه آنان هستيد (نه برتر از آنان)، ابن فهد گفت: براى موسى چنين خطاب آمد «لاتخف» (نترس) ولى ما نترسيده، آن را مى گيريم.(۴۶۸)


صدقه آبرو

نقل كرده اند كه يكى از انسانهاى الهى در خواب چنان ديد كه مجلسى با شكوه بر پاشده و همه عالمان شيعه در آن جمع اند ولى ابن فهد حضور ندارد. در عالم خواب مى پرسد پس ابن فهد كجاست؟ مى گويند او در مجلس انبيا مقام گزيده است! آن عالم بزرگ مدتى بعد پس از ديدار با ابن فهد خوابش را براى وى تعريف مى كند. آنگاه مى پرسد: شما چه كرده ايد كه خلوت نشين محفل انس گشته و در مجلس پيامبران جاى گرفته ايد؟ ابن فهد مى گويد: آنچه مرا بدان مقام رهنمون شد اين بود كه فقير بودم و پولى نداشتم تا به آن صدقه داده، نيازمندى را دست گيرم. از همين رو مقام و آبرويم را صدقه دادم و از موقعيت خويش نيازمند را دستگيرى كردم.(۴۶۹)


جدال پيروز

در سال ۸۴۰ ق در حالى كه شيخ كامل حله ۸۴ بهار را پشت سر گذاشته بود از طرف حكمران بغداد ميرزا اسپند براى مناظره با علماى اهل سنت به بغداد دعوت شد. اسپند ميرزا پسر قرايوسف از امراى سلطان محمد جلاير بود. او و پدرش دوازده سال بر بغداد و اطراف آن حكومت كردند. اسپند ميرزا در سال ۸۳۶ به حكومت بغداد رسيد و از زمان انجام اين مناظره چهار سال از ايام زمامدارى اش گذشته بود. مجلس مناظره بر پاشد و ابن فهد و عالمان شيعى در يك طرف و بزرگان اهل سنت در طرف ديگر به بحث نشستند. ابن مناظره ها پس از جدالى حساس در حضور سلطان به پايان رفت و ابن فهد حلى توانست حقانيت تشيع را به اثبات برساند. بدين ترتيب اسپند ميرزا حاكم بغداد مذهب شيعه ار اختيار كرده، سكه به نام دوازه امام زد و مذهب شيعه را مذهب رسمى حوزه حكمرانى اش قرار داد.(۴۷۰)


در حديث ديگران(۴۷۱)

مرغان رهيده از بند و پرستوهاى عاشقى كه تابى كرا نها پر كشيده در سرزمين دوست فرود آمده اند در وصف نگنجند، اما بى لطف نيست اگر نظر ديگران را درباره آنان بنگريم. ميرزا حسين نورى درباره ابن فهد مى نويسد:

«صاحب مقامات عالى در ميدان علم و عمل و دارنده خصال روحى و باطنى اى كه در كمتر انسانى يافت مى شود، جمال الدين احمد بن فهد حلى... »(۴۷۲) و نيز عارف الهى مولى محمد تقى مجلسى در اجازه اى از او به عنوان «شيخ ربانى و عالمى صمدانى»(۴۷۳) ياد مى كند. آرى، او پاكباخته اى از ديار خوبيها بود كه در وصف او گفته اند: شهرت وى در فضل و استوارى نظر، ذوق، عرفان، زهد، اخلاق، خوف و اشفاق به اندازه اى است كه ما را از هر گونه تعريفى درباره اش بى نياز مى كند. او بين علوم معقول و منقول و نيز فروع و اصول دين جمع كرد و هر دو را به دست آورد... لفظ و معنى ظاهر و باطن را درك... و علم و عمل را به بهترين شيوه در خود جمع كرده بود.(۴۷۴) محقق تسترى درباره اش فرموده است: «شيخ با افتخار جليل، يگانه كامل، نيك بختى كه روشنايى مسلمين و راهنمايى مومنين بود، عالمى كه پيشواى به وحدت رسيدگان و دلير عرصه هاى مناظره با مخالفين و دشمنان بود. الگوى عابدان و نادره عارفان و زاهدان، پدر فضايل و نيكيها، جمال الدين احمد بن محمد بن فهد حلى قدس الله روحه».(۴۷۵)


غروب

سرانجام سال ۸۴۱ ق فرا رسيد و از عمر احمد بن فهد ۸۵ سال گذشته بود و آخرين لحظات زندگى شيخ بود. او مشتاق ديدار بى پرده دوست، آماده پرواز شده، بال گشود و غبار طبيعت را از روح خود زدوده چشم دوستان در فراق شيخ ترانه جدايى سرداد و گلاب اشك را مويه كرد. دوستداران شيخ جنازه را بر گرفته، در ميان اندوه مومنان تا باغ نقيب علويين كربلا تشييع كرده، به خاك سپردند.

آرامگاه آن مرد نامى از همان ابتدا مورد توجه مومنان و عالمان بود. نقل كرده اند آقا سيد على طباطبايى (مولف كتاب «رياض المسائل») بر زيارت قبر او مداومت داشته است.(۴۷۶) قبر او اكنون در مدرسه اى از مدارس علوم دينى قرار دارد و زيارتگاه عام و خاص است.

«يادش جاودان باد و انديشه و عملش اسوه زندگى ها»

والسلام