گلشن ابرار جلد ۱

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 48836
دانلود: 12933

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48836 / دانلود: 12933
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 1

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


محقق ثانى متوفاى ۹۴۰ ق.

مقتداى شيعه

محمد جواد نور محمدى


تولد

آفتاب قرن نهم از نيمه گذشته بود كه در يك خانواده صميمى در روستاى «كرك» از روستاهاى جبل عامل لبنان كودكى به دنيا آمد.

سال ۸۶۵ يا ۸۷۰ بود كه خانه ساده «عزالدين حسين» به نور جمال كودكى شيعى نورانى شد. پدرش نام وى را «على» گذاشت و او با نشانى از تشيع در اولين قدمهاى زندگى پيش رفت و «نورالدين» لقب گرفت. دوران كودكى او به پاس مراقبت مادر و تلاش پدر بخوبى گذشت و محيط خانواده اسلامى آنان در او تاثير شگرفى گذاشت.


تحصيل

على بن عبدالعالى(۴۷۷) اندك اندك پاى به سن نوآموزى گذاشت و درس و مدرسه را شروع كرد و پس از آموزشهاى ابتدايى به حوزه علميه كرك و در جرگه دانش پژوهان علوم اسلامى وارد شد. درس و بحث و مطالعه از او طلبه اى جوان و دوست داشتنى ساخت و با تقواى الهى بر گزمه هاى سپاه شب پرستان حمله برد و به تهذيب نفس همگام با تحصيل همت گماشت. پس از آن به روستاى «ميس» رفت و با تلاش پيگير، از استادان آن حوزه شناخته شد. شهيد ثانى يكى از شاگردان آن حوزه بود كه «شرايع الاسلام» و «قواعد» را نزد او فرا گرفته است.(۴۷۸) چندى نيز در «جبع» لبنان به تحصيل مشغول بود و پس از آشنايى و به دست آوردن تجارب و علوم در حوزه علميه «جبل عامل» رهسپار حوزه «دمشق» شد. آنگاه از دمشق راهى «بيت المقدس» شد و لختى از زمان را نيز به تحقيق و دانش ‍ اندوزى در شهر «الخليل ۲» گذراند و سپس بار خود را بسته، رهسپار مركز حوزه اهل سنت در «مصر» گرديد. اين سفرها و ديدار حوزه هاى گوناگون از او مردى حزيم و دانشمندى خوش انديشه ساخت و شخصيت او را چنان زيبا ترسيم كرد كه عاقبت يكى از بزرگترين دانشمندان قرن دهم به شمار آمد و به «محقق ثانى»، «مولاى مروج»، «محقق كركى» و «شيخ علايى» شهرت يافت.

در كشور مصر از دانشمندان زيادى بهره جست و محضر فرزانگان آن ديار را غنيمت شمرد. گوهر جان به متاع ناچيز دنيا نفروخت و سخت در راه تكامل و معرفت كوشيد و در اين مدت نيز موفق به گرفتن اجازه از علماى اهل سنت شد. (در بخش استادان به تنى چند از آنان اشاره خواهيم كرد.)

زندگى علمى على بن عبدالعالى كه در اين زمان از دانشمندان بلند مرتبه جبل عامل بود زيبا و شيرين و مساله آموز مى گذشت. او در پى ورود به سرزمينى تازه توشه اى از خرمن انديشمندان آن سامان بر مى گرفت و باز سوار بر گرده سفر، بار و بنه به سويى ديگر مى كشيد و اين بار حوزه مصر را به سوى عراق و حوزه نجف اشرف ترك گفت و به سرزمين ولايت و آستان امامان معصوم وارد شد.


استادان

على بن عبدالعالى فروغ معرفت و فقيهى جان بر كف براى شيعه شد ولى اين ميوه شيرين به آسانى به دست نيامد. از لبنان تا مصر و از مصر تا نجف، حضور در حلقه هاى درس و تحقيق و استفاده از محضر استادان دلسوز و با معرفت بود كه توانست جوانه علم و تحقيق را در وجودش بارور كند و درخت تناور فقاهت و ديانت را در جانش به بار بنشاند و ما به پاس خدمت آن اسوه هاى علم و عمل به يادكرد تنى چند از آنان بسنده مى كنيم.

على بن هلال جزايرى (بزرگترين استاد محقق ثانى)، محمد بن داوود بن موذن جزينى، شمس الدين محمد بن خاتون عاملى، سيد حيدر عاملى، احمد بن على عاملى، زين الدين جعفر بن حسام عاملى، شمس الدين محمد بن احمد صهيونى، كه جملگى از استادان شيعى اويند. علاوه بر اين از ابى يحيى زكريا انصارى (متوفى ۹۲۶ ق) و كمال الدين ابراهيم بن محمد بن ابى شريف قرشى (متوفى ۹۲۳ ق) از علماى اهل سنت نيز بهره برده است.(۴۷۹)


تلاش مصلح

محقق كركى در نجف اشرف بر كرسى تدريس نشسته بود كه پيكى از دربار ايران و شاه اسماعيل صفوى رسيد و او را براى تلاش و كار به دربار ايران دعوت كرد. او ديد از اين فرصت مى تواند براى سرفراز گردانيدن شيعيان و رساندن فرهنگ ناب تشيع به جامعه استفاده كند. اين تصميم بسيار مهم و حساس مى توانست مسير زندگى او و شيعيان را عوض كند. به همين دليل آن را پذيرفته، در سال ۹۱۶ ق. در جنگ هرات به شاه اسماعيل صفوى پيوست. در اين حال او در حدود ۵۰ بهار از عمر خود را گذرانده و پاى به عرصه مبارزه و تلاش، آن هم در محيط بسيار حساس دربار صفوى گذاشته بود. تاثير او و ديگر عالمان شيعه در هدف بخشى به سلسله صفوى بود كه تفكر آنان را تصحيح مى كرد. گويند شاه تهماسب به محقق مى گفت:

«شما به حكومت و تدبير امور مملكت سزاوارتر از من مى باشيد. زيرا شما نايب امام زمان - سلام الله عليه - هستيد و من يكى از حكام شما هستم و به امر و نهى شما عمل مى كنم. »(۴۸۰)

در واقع وجود كسانى چون شيخ لطف الله ميسى، شيخ على منشار (پدر زن شيخ بهايى) شيخ عبدالصمد (پدر شيخ بهايى)، سيد ماجد بحرانى، شيخ حر عاملى و شيخ بهايى در طول دوره صفويه تا اندازه اى توانست جلو انحرافات بيش از حد آنان را بگيرد و تشيع را مذهب رسمى كشور گرداند و مردم و صاحبان حكومت عالمان الهى را محترم بشمارند. البته ريشه خانوادگى صفويان نيز در اين طرز تفكر سهيم بود و نبايد آن را از نظر دور داشت.

يكى از بخشهاى حساس زندگى محقق كركى انتخاب او به عنوان شيخ الاسلام رسمى كشور ايران و دادن اختيارات به اوست كه وظيفه وى را بيش ‍ از پيش سنگين كرد و از طرفى اين فرمان نشانگر عظمت او در ميان شاهان صفوى به مثابه يك رهبر شيعى است. ما به لحاظ اهميت اين رويداد بخشى از متن فرمان شاه تهماسب را در اينجاآوريم:

«فرمان مبارك شاهى جارى شد كه:

بلند گردانيدن پرچشم شريعت نبوى را از بنيادهاى كامكارى مى دانيم و زنده كردن مراسم دين سيد پيامبران و روش امامان عليهم السلام را از جمله مقدمات ظهور امام زمان مى شماريم. و بدون ترديد سرچشمه و راه تحقق يافتن اين مقصود جز پيروى و اطاعت عالمان دين نيست و بخصوص در اين زمان با وجود عالى مقامى كه به آستان ائمه هدى پا نهاده، ختم مجتهدين، وارث علوم سيد پيامبران و نگهبان آيين اميرالمومنين، قبله تقوا پيشگان با اخلاص و پيشواى دانشمندان، مقتداى مردم، نايب امام زمان - سلام الله عليه - على بن عبدالعالى. مقرر فرموديم كه سادات و اشراف ايران، وزرا و ساير اركان دولت، ايشان را مقتدا و پيشواى خود دانسته، در تمام امور اطاعت و فرمانبردارى به تقديم رسانند. و نيز هر كس از دست اندركاران امور شرعيه و از لشكريان حكومت را عزل كند، بركنار خواهد بود و هر كه را مسوول كند، مسوول خواهد بود و مورد تاييد است.

مقرر شده آنچه از مستمرى سالهاى قبل از محل ضرب سكه باقى مانده بدون درنگ به ايشان برسانند و سكه مدينه المومنين «حله» را نزد نمايندگان ايشان ببرند و بدون نظر ايشان از ضرب سكه خوددارى نمايند و از مخالفت با اين دستورات بپرهيزند.(۴۸۱)

محقق در ايران با حمايت صفويان تلاش زيادى كرد و براستى از مروجان آيين توحيد و تشيع بود. در آن روزگارى كه ايران اوضاع نابسامانى داشت كسانى چون محقق ثانى بودند كه مردانه در ميدان به تلاش مى پرداختند. عمق فاجعه و نابسامانى در امور مذهبى را بايد در گفته هاى يكى از نويسندگان جستجو كرد كه آورده است:

«در آن اوان مردم از مسائل مذهب حق جعفرى و قوانين آن اطلاعى نداشتند و شيعيان از دستورات دينى خود بى خبر بودند. زيرا از كتب فقه اماميه چيزى در دست نبود و فقط جلد اول «قواعد علامه حلى» بود كه از روى آن تعليم و تعلم مسائل دينى صورت مى گرفت. »(۴۸۲)

در اين زمان بود كه او قلم به دست گرفت و بر غناى حوزه ها و انديشه هاى علوم دينى افزود و در ترويج دانش آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و سلم كوشش كرد. شرح قواعد و رسائل و كتابهاى زيادى كه در زمينه هاى اخلاقى، عبادى و اقتصادى و اجتماعى نگاشته در پى انجام اين مهم صورت گرفته است.

درباره اقدامات اجتماعى و مذهبى محقق كركى جاى سخن بسيار است و ستايشى در خور از اين فرزانه خطه جبل را مى طلبد و براستى بايد به اين سرول مكتب تشيع آفرين گفت و از او و انديشه اش به نيكى ياد كرد. در آن زمان «اشهد ان عليا ولى الله و حى على خير العمل» كه از آمدن سلطان طغرل بيك سلجوق در سال ۴۵۰ تا اين تاريخ (۹۰۶ ق.) چهارصد و پنجاه و شش سال بود كه برطرف شده بود، در سايه اقتدار صفويان و درايت محقق به اذان ضميمه شد و بر ماذنه ها گفته شد. »(۴۸۳)

يكى ديگر از اقدامات محقق را حسن بيك روملو چنين آورده است: «محقق در جلوگيرى از فحشا و منكرات و ريشه كن كردن اعمال نامشروع و رواج دادن واجبات الهى و دقت در وقت اقامه نماز جمعه و جماعت و بيان احكام نماز و روزه و دلجويى از علما و دانشمندان و رواج دادن «اذان» در شهرهاى ايران و همچنين قلع و قمع مفسدين و ستمگران كوششهاى فراوان و نظارت شديدى را به عمل آورد. »(۴۸۴)

از آنجا كه سخن در عرصه تلاش محقق ثانى به درازا مى كشد از سر اختصار به مواردى اشاره مى كنيم. از نظرگاه تاثير صفويه در ايران بايد گفت به واقع اگر درايت و توانمندى محقق نبود صفويه موفق به انجام آن همه كارهاى ارزشمند نمى شد و اين پيروزى را بايد به حساب سعى توانفرساى عالمان دينى گذاشت. درباره اصلاح ساختار اخلاقى جامعه آن روز آمده است:

«شاه تهماسب با كمك محقق كركى بدعتها را برداشت و شرع را رواج داد. شيره كش خانه ها، شرابخانه ها، مركز فحشا و فساد را ويران كرد و نيز منكرات را از بين برد و آلات لهو قمار را بشكست. »(۴۸۵)

آرى اين اقدام بود كه غبار مسموم گناه را از خانه و كاشانه مردم زدود و ديو معصيت را قتل عام كرد.

محدث جزايرى مى نويسد:

«من بعضى از فرمانها و دستورهايى را كه محقق ثانى به حكام و زمامداران نواحى كشور نوشته، ديده ام ؛ همه در بردارنده قوانين عدالت پيشه اى و چگونگى برخورد مسئولين با مردم و راجع به اخذ ماليات و مقدار آن است و در آنها دستور داده شده در هر شهر و دهى بايد پيشنمازى تعيين شود تا با مردم نماز گزارد و احكام دينى و مراسم اسلامى را به آنها بياموزد. »(۴۸۶)

درباره تلاش اين مصلح بزرگ در احسن التواريخ آمده است:

بعد از خواجه نصيرالدين طوسى هيچ كس مانند محقق ثانى در راه اعتلاى مذهب شيعه و مرام ائمه طاهرين عليهم السلام سعى و كوشش به عمل نياورده است.(۴۸۷)

تلاش محقق به اينها نيز پايان نمى يابد بلكه او اهتمام فراوانى در شكوفايى حوزه هاى علميه داشت. او هر ساله از شاه تهماسب هفتاد هزار دينار شرعى مى گرفت تا به مصرف تحصيل دانشجويان علوم اسلامى برساند و از اين راه مبانى اعتقادى تشيع را استحكام بخشد.

ديگر از خروشهاى الهام بخش «احياگر جبل» اصلاح روش صوفيانه صفويان بود. زيرا آنان با تصوف پيوندى ناگسستنى داشتند و دچار انحرافاتى شده بودند. شهيد مطهرى نقش محقق و عالمان دين را در كنار سلاطين صفوى چنين تبيين مى كند:

«فقهاى جبل عامل نقش مهمى در خط مشى ايران صفويه داشتند... صفويه درويش بودند. راهى كه ابتدا آنها بر اساس سنت خاص درويشى خود طى مى كردند اگر با روش فقهى عميق فقهاى جبل عامل تعديل نمى شد... به چيزى منتهى مى شد نظير آنچه در علويهاى تركيه و شام هست. اين جهت تاثير زيادى داشت در اينكه اولا روش عمومى دولت و ملت ايرانى از آن گونه انحرافات مصون بماند و ثانيا عرفان و تصرف شيعى نيز راه معتدل ترى طى كند. از اين رو فقها جبل عامل از قبيل محقق كركى و حق بزرگى برگردن مردم اين مرز و بوم دارند. »(۴۸۸)

در سال ۹۲۹ ق. محقق مناصب رسمى را رها كرد و دست از كار اجتماعى شست و به درس و بحث در حوزه نجف مشغول شد. شايد يكى از دلايل كناره گيرى او فشارهايى بود كه از طرف مخالفان وى وجود داشت و البته اوضاع اجتماعى و مذهبى ايران آن روز نيز اين نظر را تقويت مى كند. او در نجف مدت شش سال به تدريس و پرورش طالبان علوم و تشنگان دانش آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله پرداخت و حوزه نجف از آبشار انديشه اش ‍ بهره ها برد و پس از آن در سال ۹۳۵ ق. ديگر بار به كار اجتماعى روى آورد و در اين زمان شاه تهماسب پسر شاه اسماعيل اول بر تخت نشسته و موقعيت حساس جديدى پيش آمده بود. چرا كه در پى نفوذ بيشتر بيگانگان مخالفان داخلى تحرك زيادترى داشتند.


ولايت فقيه

... بايد در دل بذر حكومت مستضعفين را كاشت و براى عملى شدن آن گام برداشت. ما بر اين عقيده ايم كه فقيه جامع الشرايط بايد بپا خيزد و به عنوان حاكم جامعه اسلامى مقتدر و استوار رهبرى را به دست گيرد و اسلام را به عنوان يك انديشه مهم سياسى و اجتماعى مطرح كند و آن را بسان نظام كاملى براى اداره جوامع بشرى عرضه كند. اختيارات حكومتى رسول الله را امامان معصوم يكى پس از ديگرى دارا هستند و فقيه جامع الشرايط نايب امام معصوم است و تمامى اختيارات حكومتى او را داراست.

اين سخنان، انديشه هاى فقيه سترگ، محقق كركى بود. او اين انديشه بلند را در رساله نماز جمعه چنين بيان مى كند:

«فقها و دانشمندان اماميه اتفاق كرده اند كه فقيه عادل امين كه جامع شرايط فتوى باشد - فقيهى كه از او به مجتهد در احكام شرعى تعبير مى شود، نايب امامان شيعه است - در حال غيبت در تمام آنچه كه يك امام در راستاى حكومت مى تواند انجام دهد و البته عده اى از اصحاب كشتن و جارى كردن حد را استثنا كرده اند. »(۴۸۹)


گفته ها و اسوه ها

با همه اين احوال و اينكه محقق دل در گرو تلاش اجتماعى داشت، نبايد از احوالات درونى و لطافتهاى روحى او غفلت كرد. زيباييهايى كه بر سال جان شيخ علايى، تنه زده بود و ما در اينجا اشاره اى گذرا به بخشى از آن داريم:

يكى از كسانى كه به محقق ثانى حسد مى ورزيد و از موقعيت او سخت آزرده روح بود محمود بيك مهردار يكى از نزديكان و درباريان شاه صفوى بود. آتش درونى او را وادار كرد كه با تنى چند از همدستانش محقق را در خانه به قتل رساند. وى يك روز قبل از اينكه موفق شود نقشه خود را عملى كند سرمست از نقشه پنهانى خود در ميدان صاحب الامر تبريز به چوگان بازى مشغول و شاه نيز در حال تماشا بود. فارغ از اين صحنه محقق بزرگ و شيخ الاسلام كشور در حال خواندن دعاى سيفى بود. پس از دعاى سيفى شروع به خواندن دعاى انتصاف مظلوم - منسوب به امام حسين - كرد. هنوز دعا تمام نشده بود كه خبر آوردند محمد بيك مهردار از اسب به زمين افتاد، و لگدكوب اسبها گرديده و جان به ناچار تسليم كرده است.(۴۹۰)

و نيز نقل كرده اند روزى سفير روم محقق كركى را در دربار ملاقات كرد. سفير زيركانه گفت: تاريخ مذهب شما - منظور سفير سال ۹۰۶، تاريخ ظهور سلسله صفوى بود - بر اساس حروف ابجد مى شود «مذهب ناحق» و اين ماده تاريخ خود گواهى است بر باطل بودن مذهب شما. محقق نيز بدون درنگ جواب داد ما عرب هستيم و زبان و ادبيات ما نيز عربى است و تاريخ مذهب ما بر اساس حروف ابجد، «مذهبنا حق» - يعنى مذهب ما حق است - مى شود. سفير از اين حاضر جوابى شيخ الاسلام غرق در اعجاب شد و سكوت اختيار كرد.(۴۹۱)

على بن عبدالعالى در وادى وارستگى نيز امير بود و مهر دنيا از دلش بريده بود. تقيد عميق و التزام فراوان به احكام اسلام داشت ولى با همه پاكى و زلالى و قناعت پيشگى و زاهدانه زيستن باز مى ترسيد و از روز واپسين بيمناك بود. از همين رو وصيت كرده بود:

«همه نمازها و روزه هايم را قضا كنيد و به نيابت از من حج خانه خدا بجا آوريد. »(۴۹۲)


آثار قلمى

از شيخ الاسلام بزرگ قرن دهم اندوخته هاى علمى فراوانى به جاى مانده و تاليفات گرانسنگى به نسلهاى پس از خود هديت كرده است. آثار قلمى آن بزرگوار عبارت اند از:

جامع المقاصد (شرح قواعد الاحكام)، منهج السداد (شرح ارشاد الاذهان علامه حلى)، حاشيه بر مختلف الشيعه علامه حلى، رساله جعفريه، رساله اى در صيغه هاى عقود و ايقاعات، نفحات اللاهوت در لعن جبت و طاغوت، رساله اى در آب كر، رساله اى در تعقيبات نماز، رساله غيبت، رساله نجميه، رساله اى در تعريف طهارت و رساله اى در احكام شير دادن، حاشيه بر الفيه و نفليه شهيد اول، شرح الفيه، حاشيه بر تحرير علامه حلى، حاشيه بر «الدروس الشرعيه» شهيد اول، حاشيه بر «الذكرى فى الفقه»، رساله اى در قبله، رساله اى در تسبيح، رساله اى در تقيه، رساله اى در نماز و روزه مسافر، رساله اى در شنيدن دعواى مدعى در دادگاه و راه استنباط احكام شرعى، حاشيه بر بخش ميراث «مختصر النافع»، رساله اى در اثبات رجعت، كتابى در ارث، حاشيه بر قواعد الاحكام، حديث شناسى، المطاعن المحرميه، رساله اى در قبله خراسان، رساله اى در نيت و كتب و رسائل ديگر كه به حدود ۷۱ كتاب و رساله مى رسد.(۴۹۳)


شاگردان

علاوه بر آثار علمى محقق بزرگوار، وى آبشار معرفت ديگرى نيز فرا راه آيندگان قرار داده است و آن تربيت شاگردانى بود كه هر يك مسئوليتى را در جامعه اسلامى به عهده گرفتند و كمبودى را در اجتماع برطرف كردند. از جمله شاگردان محقق ثانى مى توان به ناموران ذيل اشاره كرد:

شيخ على منشار عاملى (پدر زن شيخ بهايى)، شيخ محمد بن حسن عاملى نطنزى، سيد محمد بن ابيطالب استرآبادى، على بن عبدالصمد عاملى، مير معزالدين عبدالعباس بن عماره الجزائرى، شيخ زين الدين فقعانى، احمد بن احمد بن ابى جامع معروف به ابن ابى جامع، شيخ نعمت الله بن احمد بن خاتون عاملى، ابراهيم بن على خوانسارى، جمال الدين بن عبدالله حسينى جرجانى، سيد شرف الدين سماك عجمى، شهيد ثانى، شيخ احمد بن محمد بن خاتون عاملى، امير نعمت الله جزايرى، ظهيرالدين ابراهيم بن على الميسى، حسين بن على بن ابى السروال بحرينى، شيخ بابا، قاضى صفى الدين عيسى، حسين بن محمد بن مكى.(۴۹۴)


خانواده كركى

محقق ثانى داراى دو پسر و دو دختر بود كه پسر اول او شيخ عبدالعالى نام داشت و از دانشمندان بزرگ عصر خود شناخته مى شد و در كاشان مقيم بود. پسر ديگرش شيخ حسن نام داشت. يكى از دختران محقق در جبل عامل ازدواج كرده است كه فرزندى از اين پيوند مبارك متولد شد كه مير سيد حسين حسينى نام داشت. او در اردبيل به تدريس و حل و فصل مشكلات مردم پرداخته، شيخ الاسلام آن شهر بوده است. دختر ديگرش در ايران با ميرشمس الدين محمد استرآبادى ازدواج كرد و از آنان فرزندى عزيز به دنيا آمد كه نامش را سيدمحمد باقر گذاردند. او در آسمان علم و معرفت ايران درخشيد و به ميرداماد معروف شد و همو استاد صدرالمتالهين، فيلسوف بزرگ و بنيانگذار حكمت متعاليه بود.(۴۹۵)


شهادت

سال ۹۴۰ ق. فرا رسيد و محقق باز به نجف اشرف بازگشته بود. در اين دوران او سنى نزديك به ۷۵ سال داشت. كار و تلاش او را فرتوت و شكسته كرده و برف سفيد پيرى بر رخسارش نشسته بود. تلاش ارزشمند و قابل ستايش او موجب كينه توزيهاى فراوانى نسبت به او گرديده بود و اين حقد و حسدها هنوز ادامه داشت و هر لحظه جان پير شيعى حوزه نجف را تهديد مى كرد. تا اينكه عاقبت در ۱۸ ماه ذيحجه سال ۹۴۰ همزمان با عيد غدير خبرى در نجف پيچيد...! آن خبر اين بود كه:

محقق كركى، شيخ الاسلام، به وسيله زهر عده اى از متعصبان اهل سنت مسموم شده و شربت شهادت نوشيده است. آرى! نام وى در رديف شهداى فضيلت ثبت گرديد. پيكر آن عالم الهى را در جوار مرقد اميرالمومنينعليه‌السلام به خاك سپردند و دفتر زندگى اش بسته شد ولى نامش، يادش و ميراث ماندگارش تا ابد زنده است. ماده تاريخ فوتش (سال ۹۴۰) «مقتداى شيعه» را رقم زد.(۴۹۶)

رحمت بى منتهاى پروردگار بر روح پاكش باد.