گلشن ابرار جلد ۱

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 48846
دانلود: 12933

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48846 / دانلود: 12933
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 1

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


صاحب جواهر متوفاى ۱۲۶۶ ق.

فقيه جاودانه

ابراهيم اسلامى


ولادت

در سال ۱۲۰۰ ق.(۱۱۰۶) فرزندى در خانه شيخ محمد باقر نجفى به دنيا آمد كه او را محمد حسن ناميدند.

شرح هجرت نياكان محمد حسن از اصفهان به نجف اشرف را اين گونه ياد كرده اند: زمانى شيخ عبدالرحيم شريف كبير - جد سوم محمد حسن - از اصفهان راهى نجف اشرف شد و در آن شهر مقدس رحل اقامت افكند تا از محضر عالمان بزرگ كسب فيض كند. وى سرانجام از فقيهان وارسته و فاضل گرديد. دو پسر دانشمند به نامهاى آقا محمد كبير و آقا محمد صغير - جد دوم محمد حسن، (مولف كتاب الاقتباس و التضمين در عقايد) از او به يادگار ماندند. شيخ عبدالرحيم، فرزند آقا محمد صغير و جد محمد حسن فرزانه اى است كه به نيكى از او ياد كرده اند.

در حقيقت محمد حسن دوران كودكى و نوجوانى را در دامان خاندان علم و فضيلت سپرى كرد.


در حوزه نجف

هنوز كودكى بيش نبود و تازه خواندن و نوشتن را فراگرفته بود كه وارد حوزه علميه نجف اشرف شد. دروس مقدمات و سطح را بسرعت نزد سيد حسين شقرايى عاملى (متوفى ۱۲۳۰ ق) و شيخ قاسم آل محيى الدين (متوفى ۱۲۳۸ ق) و شيخ حسن (متوفى ۱۲۵۰ ق) گذراند و در نوجوانى به درس خارج فقه و اصول راه يافت.

محمد حسن ساليان دراز در عاليترين سطح دروس حوزه علميه، در درس ‍ آيت الله شيخ جعفر كاشف العظا، آيت الله سيد مهدى بحرالعلوم، آيت الله سيد جواد عاملى و آيت الله شيخ موسى كاشف الغطا شركت كرد.(۱۱۰۷) و با پشتكار و نبوغى كه داشت توانست در ۲۵ سالگى به درجه اجتهاد نايل آمد و نگارش كتاب بى همتاى «جواهر الكلام» را آغاز كند. شيخ سپس به تدريس علوم دينى همت گذارد.


مربى بزرگ

حوزه علميه نجف به بركت تدريس صاحب جواهر(۱۱۰۸) رونق تازه اى گرفت. شيخ آقا بزرگ تهرانى مى نويسد:

«صاحب جواهر اين امتياز را نيز بر ديگر عالمان داشت كه عموم شاگردانش از علماى بزرگ و سرشناس بودند و در محضر درس او جمع فراوانى تربيت شده، در گوشه و كنار جهان پخش گرديدند و بعد از او مقام مرجعيت يافتند و بر كرسى فتوا نشستند كه عدد آنان زياد و شمارش آنان كار مشكلى است. »(۱۱۰۹)

برخى از شاگردان ممتاز او عبارتند از:

۱. آيت الله سيد حسين كوه كمرى: فرزند سيد محمد، كه با ۲۴ واسطه، نسبش به امام حسينعليه‌السلام مى رسد. او در روستاى ارونق از توابع كوه كمره تبريز به دنيا آمد و پس از فراگيرى خواندن و نوشتن به حوزه علميه تبريز راه يافت. سپس براى ادامه تحصيل عازم كربلا شد و پس از مدتى به حوزه علميه نجف روى آورد و در درس صاحب جواهر و شيخ انصارى شركت كرد و به اجتهاد رسيد.(۱۱۱۰) ماجراى تواضع و شركت وى در درس ‍ شيخ انصارى بسيار شنيدنى است.(۱۱۱۱)

آيه الله كوه كمرى بعد از وفات شيخ انصارى (متوفى ۱۲۸۱ ق) به مرجعيت رسيد. بسيارى از شيعيان آذربايجان، تفليس و ايروان از او تقليد مى كردند. سرانجام وى در سال ۱۲۹۹ ق. در نجف درگذشت و در مقبره اى كه اكنون به نام او معروف است، در برابر آرامگاه صاحب جواهر به خاك سپرده شد.(۱۱۱۲)

۲. آيه الله شيخ جعفر شوشترى: فرزند حسين و اهل شوشتر است در جوانى همراه پدر به حوزه علميه نجف راه يافت و در درس صاحب جواهر شركت كرد. پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقامهاى والاى علمى و اخلاقى به زادگاه خود برگشت و بيش از سى سال در آنجا به تبليغ اسلام پرداخت. در سال ۱۲۹۱ ق به نجف بازگشت. او در صحن حرم حضرت علىعليه‌السلام به سخنرانى مى پرداخت و گفتارش مشتاقان زيادى داشت.

در سال ۱۳۰۲ ق براى زيارت امام رضاعليه‌السلام به ايران آمد و علماى بزرگ تهران از او در خواست كردند تا مدتى در تهران بماند. او نخستين امام جماعت مسجد سپهسالار بود.

آيه الله شيخ جعفر شوشترى، مرجع تقليد(۱۱۱۳) و محدثى بزرگ بود و مى بايست بسان اغلب مراجع تقليد به تدريس و فتوا بپردازد اما علاقه وافر او به اهل بيتعليه‌السلام وى را بر آن داشت تا به منبر برود و به ذكر روضه هاى جانسوز بر شنوندگان تاثير بسيار گذارد.

سرانجام در ۲۸ يا ۲۹ صفر ۱۳۰۳ ق، در راه بازگشت به نجف، در كرند غرب بدرود حيات گفت و در نجف به خاك سپرده شد.

۳. ملا على كنى: در سال ۱۲۲۰ ق در روستاى «كن» تهران به دنيا آمد. سالها در حوزه علميه نجف نزد استادان فرزانه اى چون صاحب جواهر به تحصيل پرداخت. تا اينكه وى به اجتهادش گواهى داد و او به تهران بازگشت و به تاليف و تبليغ پرداخت. از وى آثارى در زمينه اصول، فقه، تفسير، حديث و رجال به يادگار مانده است. سرانجام در صبحگاه روز ۲۷ محرم ۱۳۰۶ ق در گذشت و در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم حسنى، در كنار قبر امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.

۴. شيخ محمد ايروانى: فرزند محمد باقر ايروانى است كه در سال ۱۲۳۲ ق به دنيا آمد. در جوانى از ايروان به كربلا رفت و در درس سيد ابراهيم قزوينى شركت كرد. سپس به نجف رفت و در درس بزرگانى چون صاحب جواهر و شيخ انصارى حضور يافت و پس از رسيدن به اجتهاد به «فاضل ايروانى» شهرت يافت. او پس از وفات آيه الله سيد حسين كوه كمرى (متوفى ۱۲۹۹ ق) مرجعيت تقليد بسيارى از شيعيان ايران، هند، تركيه، قفقاز، و روسيه را عهده دار گرديد و در كرسى تدريس عاليترين سطح دروس حوزوى، به تربيت شاگردان پرداخت.

از وى كتابهايى در زمينه اصول، فقه و تفسير برجاى مانده است. سرانجام در سال ۱۳۰۶ ق رخت از جهان بر بست.(۱۱۱۴)


تاليفات

شيخ محمد حسن نجفى در ۲۵ سالگى نگارش كتاب بى همتاى «جواهر الكلام» در شرح كتاب شرايع الاسلام محقق حلى را آغازيد. جواهر الكلام، اين دائره المعارف فقه شيعه ثمره ۳۲ سال تلاش شبانه روزى او اينك معتبرترين متن درسى عاليترين سطح دروس حوزه هاى علميه شيعه، يعنى درس خارج فقه است. علامه سيد محسن امين (متوفاى ۱۳۷۱ ق) درباره اين كتاب مى نويسد: در فقه اسلام كتابى به همتايى جواهر الكلام نيست. شيخ انصارى نيز فرمود: براى مجتهدى كه بخواهد احكام الهى را استنباط كند، كافى است كتابهاى جواهر و وسائل الشيعه (حديث) را در اختيار داشته باشد و كمتر اتفاق مى افتد كه به كتابى از پيشينيان نيازمند شود.(۱۱۱۵)

او علاوه بر كتاب «جواهر» كتابهاى ديگرى نيز نوشت كه عبارتند از:

۱. نجاه العباد فى المعاد: درباره احكام طهارت و نماز

۲. هدايه الناسكين: درباره احكام حج

۳. رساله اى در احكام خمس و زكات

۴. رساله اى در احكام روزه كه به فارسى ترجمه شد.

۵. رساله اى در احكام ارث

۶. مقالاتى پيرامون اصول فقه

صاحب جواهر تا آخرين لحظات عمر به تاليف مشغول بود. در اواخر عمر تصميم به شرح كتاب «قواعد» علامه گرفت اما افسوس كه پيمانه عمرش ‍ به سر آمد.(۱۱۱۶)


ولايت فقيه

ولايت فقه از دير باز در حوزه هاى علميه شيعه مطرح بوده و اصل ولايت فقيه نزد همه فقها مسلم است، اما در محدوده اختيارات فقيه اختلاف است. صاحب جواهر درباره ولايت فقيه مى نويسد:

اگر ولايت عامه فقيه نباشد، بسيارى از كارهاى مربوط به شيعيان معطل مى ماند.(۱۱۱۷)

ايشان علمايى را كه درباره ولايت فقيه ترديد دارند بسختى مورد نكوهش ‍ قرار داده، مى نويسد:

«اين افراد طعم فقه را نچشيده و از فرمايش ائمهعليه‌السلام چيزى نفهميده اند. »(۱۱۱۸)


سيره سبز

ساختن گلدسته براى مسجد كوفه، احداث وضوخانه و مكانى براى سكونت خادمان مسجد سهله، بناى ساختمان حرم حضرت مسلم بن عقيل (س) و حرم هانى بن عروه (س) در كوفه از كارهاى عمرانى صاحب جواهر است.(۱۱۱۹)

وى لباسهاى بسيار تميز مى پوشيد. ظاهرى بس آراسته داشت. بسيار قانع، فروتن و شكيبا بود. به شاگردانش احترام خاصى مى گذاشت. روزى در وسط درس به امتياز چهار تن از شاگردانش تصريح كرد. كارى كه از استادان و مراجع تقليد كمتر رخ مى دهد. آن چهار نفر عبارتند از:

۱. حاج ملا على كنى

۲. شيخ عبدالحسين، معروف به شيخ العراقين

۳. شيخ عبدالرحيم بروجردى

۴. شيخ عبدالله نعمت عاملى.(۱۱۲۰)

او تلاش ديگران را مى ستود و آنان را تشويق مى نمود. زمانى «ازرى» شاعر عرب قصيده بسيار زيبايى در مدح اهل بيت مى سرايد كه به قصيده «هانيه»(۱۱۲۱) مشهور است. صاحب جواهر در مقام قدردانى از او مى گويد: آرزو دارم قصيده «هانيه» ازرى در نامه عمل من نوشته شود و كتاب «جواهر» من در نامه عمل او.(۱۱۲۲)


انتخاب اصلح

اواخر ماه رجب ۱۲۶۶ ق بود و صاحب جواهر در بستر بيمارى دستور داد علماى بزرگ نجف نزد او بيايند. همه با چهره اى غمناك از مريضى مرجع تقليد شيعيان، حاضر شدند. صاحب جواهر نگاهى به حاضران انداخت و گفت: شيخ مرتضى كجاست؟

- نيامده است.

- بگوييد بيايد.

شيخ انصارى را يافتند و پيغام ايشان را به او رساندند. شيخ انصارى به محضر استاد شرفياب شد و استاد به او فرمود:

در چنين وقت حساسى ما را رها مى كنى؟

شيخ انصارى گفت: رفته بودم مسجد سهله براى بهبودى حال شما دعا كنم.

صاحب جواهر فرمود:

زمام امور دينى را كه به من مربوط مى شود، بعد از خود به شما مى سپارم و اين امانتى الهى است در نزد شما. و پس از من، شما مرجع تقليد شيعيان خواهيد بود. سعى كنيد زياد جانب احتياط را نگيريد. احتياط زياد، زحمت امت اسلامى را فراهم مى سازد و دين اسلام، دين جامع و سهل است.(۱۱۲۳)


روز وصل و هجران

روز اول شعبان ۱۲۶۶ ق فرا رسيد. بهشتيان در انتظار به زمين مى نگريستند. بهشت را آذين بستند و بساط ميهمانى گستراندند. جواهر بى نظير شيعه، فقيه بلند آوازه آيت الله شيخ محمد حسن نجفى نفسهاى آخر عمر را مى كشيد. شهادتين را بر زبان جارى مى ساخت. او عمرى در راه اسلام زحمت كشيده بود و اينك آرام مى رفت تا به سوى ملكوت پر بگشايد.

حجاب چهره جان مى شود غبار تنم

خوش آن دمى كه از اين چهره پرده بر فكنم

چنين قفس نه سزاى چومن خوش الحال است

روم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنم

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك

چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم

هنگامى كه آفتاب به وسط آسمان رسيد آفتاب عمر صاحب جواهر غروب كرد. شيعيان غرق در عزا شدند. تشييع پيكر جنازه با شكوهى برگزار شد. پيكر پاكش را در مقبره اى كه خود جنب مسجدش آماده كرده بود، به خاك سپردند. مجالس يادبود او در بسيارى از شهرها برگزار شد.

از گوهر شناس فقه، هشت پسر دانشمند به نامهاى شيخ محمد، شيخ عبدالعلى، شيخ عبدالحسين، شيخ باقر، شيخ موسى، شيخ حسين، شيخ حسن، شيخ ابراهيم و دخترانى چند به يادگار ماند.


ملا هادى سبزوارى متوفاى ۱۲۸۹ ق

حكيم فرزانه

سيد حسين قريشى


طلوع زندگى

در سال ۱۲۱۲ ق در شهر سبزوار و در خانه حاج ميرزا مهدى - يكى از انسانهاى وارسته و مومن سبزوار - كودكى پا به عرصه وجود گذاشت و هادى نام گرفت.

او هشت سال داشت كه به جمع محصلان علوم مقدماتى پيوست و در اوان نوجوانى ادبيات عرب (صرف و نحو) را فرا گرفت و ديرى نگذشت كه به جلسات درسهاى بالاتر راه يافت. وى هر چند در ده سالگى پدرش را از دست داد توانست به كمك يكى از اقوام خويش راههاى سخت آينده را هموار سازد. پسر عمه اش حاج ملا حسين سبزوارى كه خود اهل فضيلت و دانش بود در ادامه تحصيل وى را يارى كرد.(۱۱۲۴) و باكمك او راهى حوزه علميه مشهد شد و ده سال در كنار بارگاه امام رضاعليه‌السلام به تحصيل پرداخت.


به دنبال حكمت

اصفهان در داشتن حوزه هاى علميه پر رونق، تاريخ درخشان دارد و گذشته اين شهر با خاطرات بزرگان بسيارى نقش بسته است.

حضور ملا هادى در حوزه اصفهان از روزى آغاز شد كه وى سفر حج از راه اصفهان گذر مى كرد و چون هنوز موسم حج نبود مدتى در اين شهر اقامت گزيد. در حوزه پر رونق اصفهان آن زمان استادانى چون حاج شيخ محمد تقى مولف كتاب هدايه المسترشدين و حاج محمد ابراهيم كلباسى نگارنده كتاب اشارات الاصول و آيه الله ملا اسماعيل كوشكى در آن، محفل درس و بحث علمى داشتند.

ملا هادى كه هنوز تا موسم حج فرصت داشت لحظاتش را مغتنم شمرده، در درس بزرگان شركت جست او چند وقتى به درس آيه الله كوشكى رفت و احساس كرد اين درس برايش چون گمشده گرانقيمتى بوده كه اكنون بدان دست يافته است. بيان شيوا و عمق معلومات استاد وى را هر روز شيفته تر مى نمود. از همين رو تصميم گرفت سفر حج خود را به سفر در سلوك دانش ‍ و معارف تبديل كند و در اصفهان ماندگار شود. سفر ملا هادى به هشت سال اقامت در اصفهان انجاميد و در اين مدت خود را به زيور دانش و معارف آراست و به بركت بزرگان آن سامان در علم حكمت افقهاى جديدى فرا راهش گشوده گرديد.

ملا هادى در سال ۱۲۴۲ ق به مشهد بازگشت و پنج سال در مدرسه حاج حسن مشغول تدريس شد.


خاطره اى در حوزه كرمان

در يكى از سالها كه ملا هادى به زيارت خانه خدا رفته بود پس از آنكه سفر حج خود را به پايان برد عزم بازگشت به ايران نمود و از راه دريا وارد بندرعباس گرديد. چون راهها ناامن بود از رفتن به سبزوار منصرف گرديد و چندى در شهر كرمان اقامت گزيد. در آنجا مدتها در مدرسه معصوميه كرمان با خادم مدرسه همكارى مى كرد خود را به هيچ كس معرفى نكرده بود، طلاب گمان مى كردند او از خدمتگزاران مدرسه است. از همين رو روز و شب در كنار او به سر مى بردند بدون اينكه بدانند وى چه انسان بزرگ و دانشمند گرانقدرى است! اما اين گمنامى چندان طول نكشيد و رفته رفته درخشش آن گوهر گران سنگ محصلان تيز بين را متوجه خود ساخت و ديرى نپاييد كه استاد شناخته شد و طلاب كه تا چندى او را خادم مى پنداشتند وى را استاد بلند مرتبه و متبحر در علوم مختلف يافتند. پس از آن اطراف حكيم فرزانه را مشتاقان دانش و حكمت فرا گرفتند و حكيم سبزوارى در مدرسه دينى كرمان جلسات درس و بحث علمى تشكيل داد و مدتى در آنجا ماندگار شد.


اساتيد

۱. حاج ملا حسين سبزوارى: حكيم سبزوارى پس از بر شمردن عظمت اين استاد مى گويد:

«... مرا از سبزوار به مشهد مقدس حركت داد و آن جناب انزوا و تقليل غذا و عفاف و اجتناب از محرمات و مكروهات و مواظبت بر فرايض و نوافل را مراقب بود و داعى را هم در اينها چون در يك حجره بوديم سهم و مشاركت داشت و كينونت ما بدين سياق طولى نكشيد و سنواتى رياضات و تسليميتى داشتم و آن مرحوم استاد ما بود در علوم عربيه و فقهيه و اصوليه ولى با آنكه خود كلام حكمت ديده بود و شوق و استعداد هم در ما مى ديد نمى گفت مگر منطق و قليلى از رياضى پس عشره كامله را با آن مرحوم در جوار معصوم به سر بردم... »(۱۱۲۵)

۲. حاج محمد ابراهيم كرباسى (۱۱۸۰ - ۱۲۶۲ ق): او از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطا و سيد على طباطبايى استفاده برده و پس از بازگشت به وطن عمر خويش را با كمال زهد و احتياط و قناعت سپرى نمود.

تاليفات مشهور اين عالم باورع عبارت است از: اشارات الاصول، الايقاظات، شوارع الهدايه الى شرح الكفايه (در شرح كفايه محقق سبزوارى)، منهاج الهدايه الى احكام الشريعه و...(۱۱۲۶)

۳. آقا شيخ محمد تقى، معروف به صاحب هدايه المسترشدين (متوفاى ۱۲۴۸ ق): تبحر او در علم اصول فقه به حدى بوده كه وى را به رئيس ‍ الاصوليين خطاب مى كردند. او در محضر استادان بزرگى همچون علامه سيد مهدى بحرالعلوم و سيد على صاحب رياض و سيد محسن كاظمينى رشد كرده است. تاليفات مشهور او عبارتند است از تقريرات سيد بحرالعلوم - حجه المظنه - شرح الاسمأ الحسنى و هدايه المسترشدين.(۱۱۲۷)

۴. ملا على مازندرانى نورى اصفهانى (متوفاى ۱۲۴۶ ق): وى از محضر علماى مازندران و قزوين استفاده كرده و كلام و حكمت را نزد آقا محمد بيدآبادى آموخته بود. تفسير سوره توحيد، حاشيه اسفار ملاصدرا و حاشيه مشاعر ملاصدرا از جمله تاليفات مشهور اين عالم بزرگوار مى باشد.

۵. ملا اسماعيل كوشكى: او هميشه پس از فراغت از تدريس با تنى چند از شاگردان خود در حوزه درس ملا على نورى حاضر مى شد. حاشيه اسفار ملاصدرا، حاشيه شوارق ملا عبدالرزاق لاهيجى، حاشيه مشاعر ملاصدرا و شرح عرشيه ملاصدرا از جمله تاليفات اين عالم فرزانه است.(۱۱۲۸)


شاگردان

حكيم سبزوارى علاوه بر حوزه علميه كرمان نزديك چهل سال در حوزه علميه مشهد به تدريس پرداخته و حاصل اين تلاش پرورش شاگردان بسيارى بوده است. در اينجا تنها به اسامى تنى چند از آنان اشاره مى شود:

۱. آخوند ملا محمد فرزند ارشد حكيم

۲. آخوند ملا محمد كاظم خراسانى مولف «كفايه الاصول»

۳. ملا محمد كاظم سبزوارى

۴. آقا شيخ على فاضل تبتى

۵. شاهزاده جناب

۶. آيه الله حاج ميرزا حسين مجتهد سبزوارى

۷. ملا على سمنانى

۸. آقا سيد احمد رضوى پيشاورى هندى

۹. ملا عبدالكريم قوچانى

۱۰. شيخ ابراهيم طهرانى معروف به شيخ معلم

۱۱. ملا محمد صادق حكيم

۱۲. شيخ محمد حسين معروف به جرجيس

۱۳. آقا حسن ابن ملا زين العابدين

۱۴. ميرزا اسماعيل ملقب به افتخار الحكمأ طالقانى

۱۵. ميرزا علينقى ملقب به صدر العلمأ سبزوارى

۱۶. سيد عبدالغفور جهرمى

۱۷. ميرزا حسين امام جمعه كرمانى

۱۸. آيه الله حاج ميرزا ابوطالب زنجانى

۱۹. حاج شيخ ملا اسماعيل عارف بجنوردى

۲۰. حاج ميرزا حسن حكيم داماد حاج ملا هادى

۲۱. وثوق الحكمأ سبزوارى

۲۲. حاج ملا اسماعيل ابن حاج على اصغر سبزوارى

۲۳. ميرزا اسدالله سبزوارى

۲۴. شيخ عبدالاعلى سبزوارى

۲۵. شيخ على اصغر سبزوارى

۲۶. فاضل صدخرومى سبزوارى

۲۷. ميرزا ابراهيم شريعتمدار سبزوارى

۲۸. فاضل مغيثه اى سبزوارى

۲۹. سيد عبدالرحيم سبزوارى

۳۰. ملا محمد رضا سبزوارى متخلص به روغنى

۳۱. ملا محمد صادق صباغ كاشانى

۳۲. شيخ محمود ابن ملا اسماعيل كاشانى

۳۳. ميرزا آقا حكيم دارابى

۳۴. آقا ميرزا محمد يزدى معروف به فاضل يزدى

۳۵. ملا غلام حسين شيخ الاسلام

۳۶. ميرزا عباس حكيم(۱۱۲۹)


تاليفات حكيم

عظمت تاليفات حكيم سبزوارى بر اهل دانش و حكمت پوشيده نيست و ما در اينجا با بررسى آثار ارزشمند وى گوشه اى از افق فكرى و وسعت علمى ايشان را معرفى مى كنيم:

۱. منظومه و شرح منظومه سبزوارى: اين اثر نفيس و كم نظير حاصل تلاش ‍ بيش از بيست سال از عمر با بركت حكيم در سنين جوانى است.(۱۱۳۰)

مولف خود در آخر كتاب تاريخ شروع را سال ۱۲۴۰ ق و زمان ختم آن را سال ۱۲۶۱ ق ياد كرده است.

حاج ملا هادى پس از فراغت از تاليف منظومه و شرح آن ابتدا خود به تدريس آن پرداخته و پس از پايان دوره اول آن فرزند بزرگ حكيم، آخوند ملا محمد تدريس مجدد آن را براى شيفتگان حكمت به عهده گرفته است.(۱۱۳۱) در اهميت اين كتاب شريف همين بس كه از زمان تاليف تاكنون همواره در حوزه هاى علميه و حتى در عصر حكيم در مركز علوم عقلى تهران جزو كتابهاى درسى بوده است.(۱۱۳۲)

شرح منظومه كه اكنون چون ستاره اى پرفروغ در محافل علمى و فكرى مى درخشد حاوى دو علم منطق و حكمت مى باشد. حكيم در بخش ‍ حكمت كه نام آن را «غرر الفرائد» گذاشته است با طبع روان خويش بيش ‍ از هزار بيت شعر پيرامون حكمت سروده و در آن به بررسى مسائل مهم فلسفه پرداخته است و چون اين بخش داراى مفاهيم بسيار دقيق فلسفى بوده پس از فراغت از نظم آن خود به شرحش پرداخته است.

بخش ديگر كتاب مربوط به مباحث منطق است.(۱۱۳۳) نام اين بخش «لثانى المنتظمه » و بحق مخزن لولوو مرجان است. وى در اينجا با سرودن اشعارى بالغ بر سيصد بيت دقيق ترين مباحث منطق را به نظم در آورده و با زبان فصيح عرب معضلات اين علم را بيان كرده است و چون اين اشعار نيز بسيار پيچيده و دقيق است خود پس از فراغت از نظم به شرح ابيات پرداخته كه اكنون آن شرح در ذيل منظومه وى به چاپ رسيده و به نام «شرح اللثانى المنتظمه» موسوم است.

مجموع مباحث منطق و فلسفه امروزه به نام شرح منظومه سبزوارى كانون با صفاى حوزه ها را گرم نگه داشته و علاوه بر اينكه نشان مى دهد حاج ملا هادى عالمى منطقى و فيلسوفى بزرگ بوده شاعرى زبر دست و توانا بوده است.

۲. ديوان حاج ملا هادى: اين كتاب كه اشعارش بالغ بر هزار بيت است غزليات و رباعيات و... بسيار زيبايى عرفانى را در برگرفته است و نشان مى دهد كه اين عالم بزرگوار در فن شعر و ادب نيز توانايى كامل داشته است. در قسمتى از اشعارش كه نكات عرفانى در برداشته، مى خوانيم:

شورش عشق تو در هيچ سرى نيست كه نيست

منظر روى تو زيب نظرى نيست كه نيست

زفغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان

سگ كويت همه شب تا سحرى نيست كه نيست

نه همين از غم او سينه ما صد چاك است

داغ او لاله صفت بر جگرى نيست كه نيست

موسى نيست كه دعوى اناالحق شنود

ور نه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست

گوش «اسرار» شنو نيست و گرنه اسرار

برش از عالم معنى خبرى نيست(۱۱۳۴) كه نيست

۳. اسرار الحكمه فى المفتتح و المغتنم: حكيم بزرگوار اين اثر نفيس را در دو بخش تنظيم كرده است. در بخش اول آن كه مربوط به حكمت نظرى است حكمت را پس از مقدمه در اثبات واجب الوجود و مباحث توحيد آغاز و به دنبال آن مباحث معاد و نبوت و امامت را به طور استدلالى دنبال كرده است و با آوردن ادله اى در اثبات امامت حضرت مهدى (عج) اين بخش را به پايان برده است. در بخش دوم كتاب كه در حكمت عملى است پس از مقدمه، فلسفه تفاوت بلوغ زن و مرد را مطرح ساخته و بر آن بحث طهارت و اسرار نجاست را بيان فرموده و با طرح مباحث نماز و زكات و روزه اين بخش را نيز به پايان برده است.

حكيم در اين كتاب از ساير ابواب فقه سخنى به ميان نياورده و در آخر كتاب اشاره كرده كه چون مادر كتاب نبراس ساير ابواب را به نظم در آورده ايم از طرح آن در اينجا خوددارى نموديم.

اين كتاب نشان مى دهد كه حكيم علاوه بر فلسفه در علوم مختلف از جمله فقه تبحر داشته است.

۴. شرح فارسى بر برخى از ابيات مشكل مثنوى مولانا

۵. مفتاح الفلاح و مصباح النجاح: شرح دعاى شريف صباح منسوب به مولى الموحدين امير المومنين است.

۶. شرح الاسمأ: شرح دعاى جوشن كبير است

۷. النبراس فى اسرار الاساس: يك دوره فقه به طور خلاصه در قالب نظم ريخته شده و با اسرار و حكمت بيان شده است.

۸. راح قراح و كتاب رحيق در علم بديع

۹. حاشيه بر الشواهد الربوبيه فى المناهج السلوكيه اثر نفيس مرحوم صدرالحكمأ المتالهين ملاصدرا الدين شيرازى

۱۰. حاشيه بر اسفار اربعه ملاصدر الدين شيرازى

۱۱. حواشى بر كتاب مفاتيح الغيب ملاصدر الدين شيرازى

۱۲. حاشيه بر مبدا و معاد صدرالدين شيرازى: البته نسبت به سه حاشيه قبل مختصرتر مى باشد.

۱۳. حاشيه بر شرح سيوطى لابن مالك (در علم نحو)

۱۴. حاشيه بر كتاب «شوارق» اثر ملا عبدالرزاق لاهيجى (در حكمت)

۱۵. هدايه الطالبين فى معرفه الانبيأ و الائمه المعصومين


شخصيت حكيم در فراسوى مرزها

در حال حاضر شعاع فكرى و عظمت علمى حكيم سرزمينهاى بسيار دور را نيز درنورديده است آرأ و عقايد او در حكمت در ميان دانشمندان جهان مطرح بوده و از طرف آنان مورد توجه قرار گرفته است. امروز كمتر دانشگاهى پيدا مى شود كه در آنجا علوم عقلى و فلسفه شرق مورد توجه قرار نگيرد و نامى از ملا هادى سبزوارى در آنجا نباشد. براى نمونه در آثار اقبال لاهورى، انديشمند مسلمان پاكستان، مى خوانيم: «پس از ملاصدرا، فلسفه ايرانى با ترك آيين نو افلاطونى، به فلسفه اصيل افلاطون روى آورد نماينده بزرگ اين گرايش جديد ملا هادى سبزوارى است. او بزرگترين متفكر عصر اخير ايران است. بنابراين بررسى فلسفه او براى شناخت نحوه تفكر اخير ايران لازم است. فلسفه سبزوارى مانند فلسفه هاى اسلاف او سخت با دين آميخته است. سبزوارى با اسناد فعليت به حق، جهان بينى ايستاى افلاطون را دگرگون كرد و به پيروى از ارسطو حق را مبدا ثابت و موضوع همه حركات شمرد. از ديدگاه او همه موجودات عالم به كمال عشق مى ورزند و به سوى غايت نهايى خود سير مى كنند. جمادى به سوى انسانى، و بدان كه انسان در زهدان مادر از همه اين مراحل مى گذرد. »(۱۱۳۵)

همچنين پرفسور توشى هيكو ايزوتسو، دانشمند ژاپنى و استاد فلسفه دانشگاه مك گيل كانادا و استاد ممتاز دانشگاه توكيو، پيرامون شخصيت فلسفى و عرفانى حاج ملا هادى مى گويد: «حاج ملا هادى سبزوارى متفكرى است كه اثر معروف «منظومه و شرح آن » از اوست و به اتفاق همگان بزرگترين فيلسوف ايرانى در قرن نوزدهم بود. در عين حال وى در ميان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام اول را داشت.

سبزوارى به عنوان يك عارف از طريق كاملترين نوع تجربه شخصى قادر بود كه به ژرفاى اقيانوس هستى و به ديدار اسرار وجود با چشم روحانى خويش راه يابد. وى به عنوان يك فيلسوف مجهز با قدرت تحليلى دقيق، قادر به تحليل و تجزيه ما بعد الطبيعى اساسى به مفاهيم به صورت نظام مدرسى بود. »(۱۱۳۶)


زاهد فقيرنواز

حكيم با همه بزرگوار شخصيت علمى خويش روح بلندى داشت و زندگى را تنها از دريچه حكمت و فلسفه نمى گريست، به گونه اى كه گاهى هم صحبتى با فقرا و همنشينى با طبقات ديگر جامعه را مغتنم مى شمرد. زاهدانه مى ريست و به اشراف و حتى شخص شاه نيز بى توجه بود. نقل مى كنند كه روزى ناصرالدين شاه در سبزوار به خانه وى آمد و او با غذاى ساده خود از شاه پذيرايى كرد و در مقابل اصرار شاه هيچ چيز از وى قبول ننمود.

وى باغ انگورى داشت كه با دسترنج خود از آن محصول برمى داشت و همه ساله به هنگام فصل برداشت ابتدا سهمى را بين نيازمندان تقسيم مى كرد و سپس دوستان خويش را به همراه طلاب علوم دينى به آنجا دعوت مى نمود تا حاصل دسترنج خود را با ديگران مصرف كند.(۱۱۳۷) حكيم خود در دوران زندگى كار مى كرد و بسيار اشتياق داشت كه از دسترنج خود استفاده كند. وى از بيت المال هيچ ارتزاق نمى كرد.(۱۱۳۸) او در تمام مدت عمر در يك خانه بسيار ساده زيست. دارايى حكيم منحصر به يك جفت گاو و يك باغچه بود. او هر آن چه را كه مورد نياز بود، با دسترنج خود به دست مى آورد و نان ساليانه خود را با زراعتى كه خود آن را به عهده داشت مهيا مى كرد گفته اند: حاج ملا هادى يك روز از قنات عميدآباد و يك شبانه روز از قنات قصبه را مالك بود و خودش با استفاده از اين دو آب به كشت گندم و پنبه و ساير مايحتاج زندگى اقدام مى كرد و سالانه سى خروار غله و ده بار پنبه از زمين خويش برداشت مى كرد و از باغى كه در بيرون شهر واقع بود سالانه چهل تومان سود به دست مى آورد، قسمتى از مجموع اين درآمدها را براى امرار معاش خويش و باقيمانده را بين فقرا و نيازمندان تقسيم مى نمود.(۱۱۳۹)


وفات حكيم

حكيم سبزوارى پس از هفتاد و چند سال طلوع بر عالم انديشه در عصر روز بيست و هشتم ذى الحجه سال ۱۲۸۹ ق، دار فانى را وداع گفت و جامعه مسلمانان و حوزه هاى علمى را در ماتم فرو برد. پيكر پاك و مطهر آن عالم فرزانه با شركت اقشار مختلف مردم سبزوار و در حالى كه دوستان و شاگردان آن بزرگوار از شدت حزن و اندوه اشك مى ريختند تشييع شد و در بيرون دروازه سبزوار به نام دروازه نيشابور(۱۱۴۰) (معروف به فلكه زند) دفن گرديد.

مرحوم ميرزا يوسف فرزند ميرزا حسن مستوفى الممالك وزير اعظم ايران در سال ۱۳۰۰ ق آرامگاهى در آنجا احداث نمود. اين آرامگاه كه در مساحت حدود ۱۱۰ و عرض ۵۰ قدم ساخته شد در اطراف صحن آن حجره هاى متعددى براى سكونت زوار ساخته بودند كه اكنون هم با همان بقعه و صحن با كيفيت سابق موجود است.