گلشن ابرار جلد ۱

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 46216
دانلود: 12698

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 46216 / دانلود: 12698
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 1

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


سيد محمد كاظم يزدى متوفاى ۱۳۳۷ ق.

فقيه دور انديش

مرتضى بذرافشان

صفحان زرين دانش، فضيلت و مبارزه به دست با كفايت مردان الهى رقم مى خورد. آنان چون خورشيدى بر تارك پرافتخار تاريخ درخشيده، پرتو نورشان گرمابخش جانهاى خسته است تا تحركى دوباره يابد: به رغم شعار استعمارگران مبنى بر جدايى دين از سياسيت، عالمان متعهد و دين پرور با حضور در ميادين سياست، مردانه از حقوق مظلومان و ستمديدگان حمايت كردند. آنان در جبهه نبرد با كافران گاه تا مرز شهادت پيش رفته، قلم خويش را به مركب خون سيراب كردند.

بزرگمرد دانش و جهاد آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى از يك سو در جبهه مبارزه با جهل و از سويى در نبرد با كفار سر آمد عصر خويش بود. بر فقاهتش، كتاب عروه الوثقى و بر عرفانش، مناجات نامه بستان راز و گلستان نياز و بر سياستش، موضع گيرى روشنگرانه وى در انقلاب مشروطيت و همگام او با آيه الله شهيد شيخ فضل الله نورى و نيز شهادت فرزندش در ميدان نبرد، بهترين گواه است.


تحصيل و تدريس

آن وجود سعادتمند در سال ۱۲۴۸ قمرى. در روستاى «كسنويه»(۱۳۶۱) يزد پا به عرصه گيتى نهاد. از همان زمان بزرگى در چهره كوچكش نمايان بود و با تولدش، رشته هاى اميد را در قلب پدر و مادر خويش محكم ساخت. پدرش به تبرك نام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و با ياد امام هشتم شيعيان، او را محمد كاظم نام نهاد.

سيد محمد كاظم دوران كودكى و نوجوانى را پشت سر گذاشت و با تشويقهاى پدر و مهم تر از همه عنايت خاص خداوند ب علوم دينى رو آورد.(۱۳۶۲) و حوزه علميه «دومنار» يزد يعنى بزرگترين حوزه آن شهر، پذيراى آن نوجوان مخلص از دودمان پاك پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شد. سيد محمد كاظم مدتها در درس ادبيات استاد ملا محمد ابراهيم اردكانى و زين العابدين عقدايى شركت كرد و از آن دو بهره هاى فراوان برد.

جديت فراوانش در كسب علوم اهل بيت عليهم السلام او را مورد توجه اساتيد مدرسه قرار داد. پس از اتمام ادبيات عرب، در درس فقه و اصول آخوند ملا هادى يزدى كه از علماى بزرگ آن زمان محسوب مى شد دوره سطح را به پايان رسانيد.(۱۳۶۳) ديرى نپاييد كه مقام علمى اش او را در زمره نزديكان خاص استاد جاى داد. با توصيه استاد، در ضمن فراگيرى فقه و اصول، به تدريس ادبيات پرداخت. كيفيت تدريس و شيوه بيان او، سرانجام كار را بدانجا رساند كه بعد از اندك زمانى سيد محمد كاظم يزدى به مثابه يكى از اساتيد حوزه علميه يزد شناخته شد.(۱۳۶۴) جوان يزدى پس ‍ از مشورت با دو استادش، اردكانى و عقدايى، به اميد بهره مندى از وجود مقدس امام هشتمعليه‌السلام راهى مشهد مقدس شد تا با استعانت از آن امام همام، به مقامات علمى و معنوى نايل آيد.

وى در مدت زمان كوتاهى، علم هيئت و رياضى را آموخت و طولى نكشيد كه در زمره اساتيد اين علوم در آمد.(۱۳۶۵) حوزه علميه اصفهان نيز دورانى به وجود استادى گرانقدر چون يزدى مفتخر گرديد. وى با ورودش به اصفهان در مدرسه صدر سكونت گزيد.(۱۳۶۶)

سيد محمد كاظم، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفى فرزند شيخ محمد تقى نجفى، نويسنده كتاب «هدايه المسترشدين» را بر درس ساير علما ترجيح داد.(۱۳۶۷) و از محضر اساتيدى چون آيه الله سيد محمد باقر موسوى خوانسارى و برادرش آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانسارى و آيه الله محمد جعفر آباده اى استفاده هاى فراوانى برد.(۱۳۶۸)

سيد محمد كاظم در سال ۱۲۸۱ ق. با اجازه و معرفى استادش آيه الله شيخ محمد باقر نجفى، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد و در آنجا از محضر بزرگانى همچون آيه الله شيد محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ) فتوا دار تحرمى تنباكو، آيه الله شيخ راضى و آيه الله شيخ مهدى جعفرى و آيه الله شيخ مهدى آل كاشف الغطأ استفاده هاى علمى و توشه معنوى فراوانى كسب نمود.(۱۳۶۹)

استاد يزدى تبار، هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وى بعد از هجرت ميرزاى شيرازى به سامرا به طور رسمى حوزه درس خود را در نجف تشكيل داد و به تدريس دروس عالى فقه و اصول كه مرحله نهايى تحصيلات حوزوى است، پرداخت. ديرى نپاييد كه شاگردان زيادى در درس ايشان حاضر شدند، به طورى كه عدد آنان را تا دويست نفر ذكر كرده اند.(۱۳۷۰)


مرجعيت

استاد آيه الله يزدى، بر مباحث فقهى تسلط كامل داشت. از اين رو مسائل مشكل و پيچيده فقهى را با بيانى روان و ساده و با استدلالى قوى، به طلاب عرضه مى كرد، به گونه اى كه شاگردان فراوانى جذب شيوه درس وى شدند. آن گونه كه مورخان نوشته اند وى با تسلط كامل و مهارت تحسين برانگيز و استدلال قوى به طرح نظرات خود مى پرداخت و ابواب مختلف فقهى را يكى پس از ديگرى به بهترين وجه و آسانترين شيوه به پايان مى رساند.

او بدون استدلال قوى و قانع كننده، از مباحث علمى نمى گذشت و به مثالهاى فراوان فقهى استشهاد مى كرد. وقتى شاگردان اشكالات و سوالات خود را مطرح يا در مثالهاى ايشان خدشه مى كردند، با سعه صدر به سخن آنان گوش مى داد و با وقار خاص به آنان مى گفت:

اين اشكال به ذهن من نيز آمده! آنگاه به اشكال جواب مى داد.(۱۳۷۱)

آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى، سيره علماى صالح گذشته را در زمينه مرجعيت رعايت مى كرد و با اينكه از بزرگترين علماى آن زمان به شمارآمد همواره از پذيرش اين امر خطير اجتناب ورزيده، دورى مى جست. مردم و علماى نجف كه به مقام علمى و معنوى وى بخصوص ‍ پس از رحلت ميرزاى بزرگ در سال ۱۳۱۲ ق. پى برده بودند نسبت به پذيرش مرجعيت، به آن فقيه وارسته، اصرار مى كردند.(۱۳۷۲) ايشان سرانجام با احساس مسووليت در قبال سرنوشت اسلام و مسلمين، به اين بار گران تن سپرد و با قبول مرجعيت جهان اسلام در رديف علمايى همچون آيه الله العظمى آخوند خراسانى (متوفاى ۱۳۲۹ ق.) و آيه الله العظمى شيخ محمد طه نجف (متوفاى ۱۳۲۳ ق.) و ديگر مراجع آن زمان جاى گرفت. وى بعد از رحلت آخوند خراسانى و آيه الله محمد طه نجف، زعيم بزرگ جهان تشيع گرديد و به مثابه بزرگترين قدرت مذهبى و يگانه پاسدار حريم تشيع، حفظ كيان مسلمين را بر عهده گرفت. آن روز كه دشمنان اسلام، كمر به نابودى اسلام بسته بودند اين مرد بزرگ چونان مجاهدى نستوه و سياستمدارى فرزانه به صحنه آمد.


مشروطيت

در سال ۱۳۲۴ ق. انقلاب مشروطه در ايران به پيروزى رسيد. نخستين مجلس شوراى ملى ايران تاسيس شد اختيارات شاه و دربار كاسته شد. مجلس شوراى ملى قوانينى براى حل مشكلهاى سياسى - اقتصادى - فرهنگى و آموزش كشور تدوين نمود.

مراجع تقليد نجف از جمله آخوند خراسانى، شيخ عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى از ابتداى مشروطه به پشتيبانى آن بر آمدند. در ايران نيز آيه الله سيد محمد طباطبايى و آيه الله سيد عبدالله بهبهانى رهبرى نهضت مشروطه را بر عهده داشتند. اما گروهى از مراجع تقليد و مجتهدان پس از مدتى كه عملكرد روشنفكران غربزده و برخى از نمايندگان جلس را در مخالفت با مذهب مشاهده نمودند، خواستار مشروطه مشروعه شدند. آيه الله شيخ فضل الله نورى رهبرى مجتهدان هوادار مشروطه مشروعه را در ايران - كه تعدادشان به بيست مى رسيد - به عهده داشت. آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى نيز جزو اين گروه بود. وى خواستار بر پايى حكومت اسلامى و نظام مشروطه موافق با شرع اسلام بود. او از ابتدا سكوت كرد. زيرا سه تن از مراجع تقليد نجف، پشتيبان مشروعه بودند.

موافقت عده اى از عالمان سر شناس نظير آيات والا مقام خراسانى، بهبهانى، طباطبايى، عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى با مشروطيت، فقط نوعى همراهى و همكارى با به اصطلاح روشنفكران، در مبارزه با حكومت ظالمانه بود. و در واقع حضور علماى طراز اول، پاى مردم را به صحنه كشيد و انقلاب را در فراز و نشيبها يارى كرد. وگر نه روشنفكران در هيچ دوره، قدرتى همپاى قدرت علماى دين و مذهب نداشته اند كه بتوانند ملت را با سياسيتها و اهداف خويش همراه سازند.

علماى موافق مشروطه هر چند قصد اصلاح داشتند و در صدد تغيير اوضاع به نفع اسلام بودند اما آيه الله سيد محمد كاظم يزدى، دستى پنهان را مى ديد كه از آغاز، مشروطيت را از مشروعيت جدا مى كرد و براى دين و ديندارن نقشى در سياست قائل نبود. آن فقيه دورانديش به جمعى از شاگردانش گفته بود:

«عاقبت مشروطه را تاريك مى بينم. چون آقايان به اسلام و روحانيت رحم نخواهند كرد. مى بينيم روزى را كه عمامه از سر روحانيت برداشته، آنان را از صحنه كنار خواهند زد. »(۱۳۷۳)

بعد از اعلان قانون اساسى در دولت عثمانى، آيه الله سيد محمد كاظم يزدى به مخالفت با آن برخاست و به سختگيرى و آزار و اذيت مسلمانان از سوى آن دولت اعتراض نمود به طورى كه حكومت عثمانى او را به تبعيد خارج از عراق تهديد كرد.(۱۳۷۴)

بعضى از مشروطه خواهان ايرانى، فرصت را غنيمت شمرده، از طريق ارسال تلگراف به استانبول، تهمتهاى ناروايى به او نسبت داده، به اين اميد كه از ناحيه حكومت عثمانى در حق وى سختگيرى شود و مورد آزار و اذيت قرار گيرد.(۱۳۷۵)

اهميت موضع گيرى سيد در برابر خوديهاى دگر انديش وقتى آشكار مى شود كه بدانيم يكى از رهبران ترك تلاش نمود تا شايد بتواند با اقداماتش او را از نظرش منصرف سازد تا وى دست از مخالفت با قانون اساسى دولت عثمانى بر دارد. از همين رو در نجف اشرف به زيارت سيد شتافت و از او خواست كه با فتوايش قانون اساسى آنان را مورد تاييد قرار دهد. سيد پس از اندكى درنگ جواب داد: شعار شما شعار غربى و قانون شما، گرفته شده از بيگانه است. اينها كه از آزادى و دموكراسى دم مى زنند در پوشش مظاهر غربى، جز نابودى اسلام چيزى در سر ندارند!(۱۳۷۶)


مجاهد بيدار

زمانى كه ايتاليا نيروهايش را براى اشغال كشور ليبى به حركت در آورد و مى رفت تا بخش عظيمى از ممالك اسلامى به اشغال بيگانگان در آيد اين مرجع عاليمقام، فتواى تاريخى و سرنوشت ساز خود را درباره وضعيت مسلمانان جهان صادر كرد. فتواى جهاد ايشان چنين بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

«در اين ايام كه دول اروپايى مانند ايتاليا به طرابلس غرب (ليبى) حمله نموده و از طرفى روسها شمال ايران را با قواى خود اشغال كرده اند و انگليسيها نيز نيروهاى خود را در جنوب ايران پياده كرده اند و اسلام را در معرض خطر نابوى قرار داده اند، بر عموم مسلمين از عرب و ايرانى، واجب است كه خود را براى عقب راندن كفار از ممالك اسلامى مهيا سازند و از بذل جان و مال در راه بيرون راندن نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگليسى از ايران، هيچ فروگذار نكنند، زيرا اين عمل از مهمترين فرايض اسلامى است، تا به يارى خداوند دو مملكت اسلامى از تهاجم صليبى ها محفوظ بماند. »(۱۳۷۷)

امضا

«سيد محمد كاظم يزدى»

در سال ۱۹۱۴ م (۱۳۳۲ ق.) همزمان با جنگ جهانى اول، انگلستان عليه امپراتور عثمانى اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به كشور اسلامى عراق كشيده شد. انگليس براى تصرف بصره در شط العرب نيرو پياده كرد. آيه الله سيد محمد كاظم يزدى با فتوى خود مبنى بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد عليه كفار انگليس ترغيب مى كرد. در اينجا بخشى از فتواى آن فقيه مبارز را مى آوريم تا خوانندگان را با روحيه ضد استعمارى آن بزرگمرد تاريخ آشنا سازيم:

«... فتواى ما مبنى بر دفاع در مقابل هجوم كفار بر بلاد مسلمين در همه جا پخش شده است. از آنجا كه دشمن نزديك شده و كار سخت بالا گرفته و مشكلات زيادى پديد آورده است بر هر كس لازم است در عقب راندن قواى دشمن وسعى در حفظ حدود و ثغور اسلام، با همه امكاناتى كه دارد غفلت نور زند... »(۱۳۷۸) بعد از ابلاغ فتواى جهاد، جمع زيادى از علما به سوى جبهه هاى جنگ شتافتند. از جمله سيد محمد يزدى فرزند ارشد آيه الله يزدى، با حضور در جبهه رشادت خاصى از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجه رفيع شهادت نايل گشت.(۱۳۷۹)


آثار سبز

آثار زيادى از فقيه نامدار شيعه، آيه الله يزدى به يادگار مانده كه حاصل تلاش سالهاى متمادى وى بوده است. برخى از آنها در زمان حياتشان جمع آورى و تدوين شده و برخى نيز بعد از آن بزرگوار، به همت شاگردانش به چاپ رسيده كه به شرح زير است:

۱. العروه الوثقى

۲. حاشيه بر مكاسب

۳. رساله فى التعادل و التراجيح

۴. الصحيفه الكاظميه(۱۳۸۰)

۵. السوال و الجواب

۶. رساله اجتماع امر و نهى

العروه الوثقى مهمترين تاليف و ارزنده ترين كتاب فقهى آيه الله سيد محمد كاظم يزدى به حساب مى آيد. اين اثر فقهى به حدى معروف است كه مولف آن نزد همگان، بخصوص علما و فضلاى حوزه هاى علميه به «صاحب عروه» شناخته مى شود. كتاب مزبور در بر گيرنده ابواب مختلف فقه است. و احكام و مسائل شرعى را بيان مى كند. اين اثر، در مجموع، محتوى ۳۲۶۰ مساله در سه جلد تاليف شده است.(۱۳۸۱)

مسائل كتاب به نحوى ترتيب يافته كه دستيابى به آنها بسيار آسان و همواره مورد توجه مراجع تقليد بوده است و بسيارى از مراجع بزرگ بر آن حاشيه يا شرح نوشته اند.

در مقدمه كتاب «مستمسك العروه الوثقى» تاليف آيه الله سيد محسن طباطبايى حكيم كه اولين شرح بر «العروه الوثقى» مى باشد آمده است:

«كتاب پرارزش عروه الوثقى از حيث دقت و تحقيق، به گونه اى است كه در حوزه هاى محور درسى بسيارى از فقها قرار مى گيرد. با اينكه قبل از آن محور درسهاى فقهى علما، كتاب «شرايع الاسلام» و «تبصره المتعلمى» بود اما با ظهور كتاب عروه الوثقى، اين كتاب ارزشمند محور درسى حوزه هاى علميه گرديده و شروح و تعليقات زيادى بر آن نگاشته شده است... »(۱۳۸۲)


آثار خير

عالم پرهيزگار، آيه الله يزدى در طول عمر مبارك خود، آثار زيادى را به يادگار گذاشت و كمكهاى بسيارى به سرپرستان و يتيمان مبذول داشت. وى در عمران شهرها و روستاها بويژه در ساخت مسجد، حمام و كاروانسرا، همتى والا و نسبت به رسيدگى به امور حوزه هاى علميه و طلاب علوم دينى، عنايت خاصى داشت و بناهاى زيادى را بنياد نهاد كه مهمترين آنها، مدرسه علميه و كتابخانه ايشان در نجف اشرف است. اولين مدرسه، معروف به مدرسه سيد در خيابانى بين خيابان رسول و بازار حويش قرار دارد و دومين مدرسه نيز در محله العماره واقع شده است.(۱۳۸۳)


فرزندان

آيه الله سيد محمد كاظم يزدى، داراى شش فرزند پسر بود كه همگى از علما و فضلا به شمار مى آمدند. اسامى آنان بدين شرح است:

۱. عالم مجاهد سيد محمد يزدى كه در ميدان نبرد با استعمار، شربت شهادت نوشيد.

۲. سيد احمد

۳. سيد محسن

۴. سيد محمود

۵. آقا سيد على

۶. سيد اسدالله(۱۳۸۴)

از دختران سيد در تاريخ نامى به ميان نيامده است.


اوصيا

آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى با حضور روسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگان خود چهار وصى معين كرد كه عبارتند از:

۱. آيه الله شيخ لاحمد كاشف الغطأ

۲. علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطأ

۳. آيه الله آقا ميرزا محمود تبريزى

۴. آيه الله آقا شيخ على مازندرانى

بر اساس وصيت سيد اين چهار تن موظف شدند كه تمام موجودى وجوهات شرعى اعم از سهم امامعليه‌السلام ، سادات، كفارات و مظالم را به مرجع تقليد بعدى تحويل دهند. گفتنى است در جلسه تعيين وصى يكى از نوادگان به سيد محمد كاظم عرض كرد: برخى نوادگان شما يتيم هستند و تحت سرپرستى شما بوده اند، خوب است چيزى براى آنها هم تعيين كنيد. سيد با آن كسالت جسمى و با صداى ضعيف و رنجور كه حكايت از عروجى نزديك داشت، فرمود: «نوادگان من اگر متدين هستند، خدا روزى آنها را مى رساند و اگر نه، چگونه از مالى كه از آن من نيست، به آنان كمك كنم. »(۱۳۸۵)


رو به كوى دوست

دوران زندگى او رو به پايان بود. ديگر اين سرا گنجايش روح بلند سيد را نداشت. سيدى كه عمرى را در مظلوميت به سر برده، اينك در بستر افتاده، با همگان وداع مى كرد. او قصد هجرت داشت. ماه رجب فرا رسيد. سيد آن روزها قرآن بيشتر تلاوت مى كرد و همواره ذكر مى گفت: تو گويى با خود چنين زمزمه مى كرد:

كاظما تا كى به خواب غفلتى

فكر خود كن تا كه دارى مهلتى

هر چه از ماه رجب مى گذشت حال سيد رو به وخامت مى گذاشت و رنگ رخسارش زردتر مى شد. اين وضع تا شب سه شنبه ۲۸ ماه رجب سال ۱۳۳۷ ق. ادامه داشت. سرانجام نزديك طلوع فجر، خورشيد فقاهت، ايثار، زهد و مردانگى غروب كرد و به ملكوت اعلى پيوست. فرزندش ‍ حضرت آيه الله سيد على يزدى، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارك را در صحن مطهر حضرت علىعليه‌السلام ، در ايوان كبير (پشت جامع عمران، جنب در طوسى، پشت سر مبارك حضرت علىعليه‌السلام و در جوار پسر شهيدش) به خاك سپردند. او رفت اما انديشه پاكش هرگز از ياد نمى رود. يادش گرامى باد.