گلشن ابرار جلد ۱

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 48858
دانلود: 12933

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48858 / دانلود: 12933
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 1

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


علامه طبرسى متوفاى ۵۴۸ ق.

پيشواى مفسران

محمد باقرپور امينى

علامه بزرگوارامين الاسلام، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى از جمله انديشمندان نادرى است كه هر چند در دانشهاى رايج عصر خويش خبره بود، منزلت او در تفسير، تمام ابعاد و جوانب علمى اش را تحت شعاع قرار داده، وى را به مثابه مفسرى سترگ در دنياى دانش و معرفت كرد. در اين نوشتار بر آنيم كه به گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله اين مفسر قرآن و پيشواى مفسران بپردازيم.


ولادت

او به سال ۴۶۸ ق ( يا ۴۶۸ ق.(۲۰۷) ) ديده به جهان گشود و حسن بن فضل طبرسى پدر طبرسى پدر آن عزيز، او را «فضل» ناميد.(۲۰۸) اصل و منشأ «فضل بن حسن» طبرسى «تفرشى» بوده و به همين سبب به «طبرسى» به معروف و مشهور گشته است(۲۰۹) ؛ هر چند دليلى بر ولادت يا اقامت او در آن ديار علم خيز در دست نيست. در مقابل، گروهى از شرح حال نويسان، طبرسى را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته اند(۲۱۰) ليكن وجود دلايلى روشن بر يكى بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش مى سازد(۲۱۱) ؛ كه مى توان به برخى از آنها اشاره كرد: بيهقى ( معروف به ابن فندق) كه از معاصران طبرسى است(۲۱۲) در بيان شرح حال او مى گويد «طبرس منزلى است ميان قاشان (كاشان) به اصفهان. اصل ايشان از آن بقعت بوده است. »(۲۱۳) همچنين يعقوبى(۲۱۴) و علامه مجلسى(۲۱۵) طبرسى را معرب تفرشى و منسوب به تفرش از توابع قم مى دانستند.

اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروز از شهرهاى استان مركزى به شمار مى آيد اين شهر به دليل نزديكى به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشيع را پذيرفت.(۲۱۶)


تحصيل

فضل بن حسن دوران كودكى و تحصيل خود را در جوار بارگاه ملكوتى امام هشتمعليه‌السلام گذراند و پس از چند سال حضور در مكتب، و فراگيرى و خواندن و نوشتن و يادگيرى قرائت قرآن، خود را به منظور تحصيل علوم اسلامى و شركت در جلسه درس بزرگان دين آماده ساخت. او در فراگيرى علومى چون ادبيات عرب قرائت، تفسير، حديث، فقه، اصول و كلام فوق العاده تلاش كرد، بدان حد كه در هر يك از رشته ها صاحب نظر گرديد. با وجودى كه در مدارس آن عصر علوم چون حساب، جبر و مقابله رايج نبود و كسى براى فراگيرى آن رغبت نمى ورزيد، او به سوى آن علوم شتافت و از صاحب نظران آن فن به شمار مى آمد.(۲۱۷)

اساتيد امين الدين(۲۱۸) طبرسى كه نقش مهمى در باروركردن شخصيت علمى و معنوى او داشتند از اين قرارند: ابوعلى طوسى ( فرزند شيخ طوسى)، جعفر بن محمد دوريستى، عبدالجبار مقرى نيشابورى امام موفق الدين حسين واعظ بكرآبادى جرجانى، سيد محمد غصبى جرجانى، عبد الله قشيرى، ابوالحسن عبد الله محمد بيهقى، سيد مهدى حسينى قاينى، شمس اسلام حسن بن بابويه قمى رازى، موقف عارف نوقانى و تاج القرأ كرمانى.(۲۱۹)


در عرصه شعر

طبرسى در ايام جوانى اشعار بسيارى سروده است(۲۲۰) كه عموم آنها حاوى مضامين عالى و دليل صادقى بر آشنايى و خبرگى وى در سرودن شعر است. اثر ذيل در بيان ارادت وى به اهل بيتعليه‌السلام يكى از آن آثار جاودان مى باشد.

اطيب يومى بذكراكم

و اسعد نومى بروياكم

لئن غبتم عن مغانيكم

فان فوادى مغناكم

فلا بأس ريب دهرى اتى

بما لا يسر رعاياكم

فنصر من الله يأتيكم

و فضل من الله يغشاكم

و عقد و لائى لكم شاهد

بانى فتاكم و مولاكم

لكم فى جدودكم اسوه

اذا سأ كم عيش دنياكم

و كم مثلها افرجت عنكم

و خط بها من خطاياكم

كما صفى التبر فى كورة

كذلكم الله صفاكم(۲۲۱)

ترجمه:

- روز را ياد شما عطر آگين مى سازم و خوابم را با ديدن شما شيرين و دلچسب مى كنم.

- اگر چه از منازل خود غايت شده ايد، ولى دل من منزگاه شماست.

- باكى نيست اگر حوادث روزگار بر من عارض شود و امت شما را خوشايند نباشد.

- زيرا پيروزيى از ناحيه خدا نصيب شما خواهد شد و فضيلتى از جانب او شما را بر خواهد گرفت.

- آنچه از محبت شما در وجدانى جاى گرفته شاهد است كه من غلام و دوستدار شما هستم.

- پيشينيان شمابرايتان اسوه اند، هرگاه زندگى دنيا بر شما بد معامله كند.

- چه بسيار از اين سختيها كه از شما دور مى شود و به وسيله آن گرفتاريهاى شما محو مى گردد.

- همان طور كه طلا در كوره تصفيه مى شود خدا نيز شما را تصفيه نموده است.


هجرتى پر بار

امين الاسلام طبرسى حدود ۵۴ سال در مشهد مقدس سكونت داشت وسپس بنا بر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امكانات بسيارى كه در آن شهر موجود بود و زمينه تدريس، تأليف وترويج دين را براى او فراهم مى ساخت، در سال ۵۲۳ ق. راهى را براى آن ديار گرديد. سادات آل زياره - كه طبرسى با آنان نسبت فاميلى داشت - ميزبان او بودند و از كمك و همكارى با آن عالم وارسته دريغ ننمودند.(۲۲۲)

نخستين اقدام شيخ، پذيرش مسؤ وليت «مدرسه دروازه عراق» بود(۲۲۳) كه با سرپرستى و راهنمايى او، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتى مبدل گشت غناى فرهنگى و علمى اين مكان، سبب جذب محصلان بسيارى از دور افتاده ترين نقاط ايران گرديد و طلبه هاى جوان به عشق رسيدن به كمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفى چون فقه و تفسير را از محضر طبرسى فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذيل ثمره تلاش علمى شيخ است: رضى الدين حسن طبرسى (فرزند طبرسى)، قطب الدين راوندى، محمد بن على بن شهر آشوب، ضيأ الدين فضل الله حسنى راونديت شيخ منتخب الدين قمى، شاذان بن جبرئيل قمى، عبد الله بن جعفر دوريستى، سيد شرف شاه حسينى افطسى نيشابورى و برهان الدين قزوينى همدانى.(۲۲۴)


آثار سبز

مصنفات وآثار متعددى از امين الاسلام از امين الاسلام طبرسى به يادگار مانه است كه جملگى از فضل ودانش آن عالم كوشا و انديشمند، توانا حكايت مى كند. گنجينه آثار او بدين شرح است:

الاداب الدينه للخزانه المعينه، اسرار الامامة، اعلام الورى با علام الهدى، تاج الواليد، جوامع الجامع، الجواهر (جواهر الجمل)، حقائق الامور، عدة السفر و عمدة الحضر، العمده فى اصول الدين و الفرائض النوافل غنية العابد و منية الزاهد، الفائق، الكافى الشافى كنوز النجاج، مجمع البيان، مشكوة الانوار فى الاخبار، معارج السؤ ال، المؤ تلف من المختلف بين ائمة السلف، نثر اللالى، النور المبين و روايت صحيفة الرضاعليه‌السلام (۲۲۵)


پيشواى مفسران

انديشه خدمت به قرآن از اون جوانى در ذهن علامه جاى داشت. زندگى اش آميخته با آن كتاب الهى بود احياى معارف آن معجزه بى بديل و يگانه و نوشتن تفسير از آروزهاى اصلى او به شمار مى رفت. خالق هستى، آن بر آورنده آرزوها، توفيق عرصه آثار جاودان و ميراث ماندگار را به او ارزانى داشت و در حالى كه سن علامه از شصت تجاوز كرده و موهاى سرش به سپيدى گراييده بود سه كتاب تفسير قرآن را به سبك هاى مختلف به رشته تحرير درآورد. او چنان ابتكارى را در تفسير قرآن به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسران ديگر به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسران ديگر بر آستان تفسير او اعتكاف كرده، از خرمن بى پايانش - كه الهام گرفته از مكتب اهل بيت عصمت وطهارتعليه‌السلام بود - استفاده كردند. مناسب است به اختصار به سبك و محتويات هر يك از تفاسير آن دانشمند فرزانه اشاره نماييم.

الف - «مجمع البيان» سرآمد تفاسير

آستين همت بالا زدم و نهايت جد و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه كردم و تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحان توفيق و تيسير طلبيدم و نگارش كتابى را آغاز كردم كه در نهايت فشردگى و پيراستگى و حسن نظم و تربيت است و حاوى انواع و اقسام دانش تفسير است و در و گوهرهايى اعم از علم قرائت، اعراب و لغنت، و پيچدگى و مشكلات، معانى و جوانب، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام در بردارد و از خدشه هايى كه مبطلان آن مطرح كرده اند سخن را آورده ام كه تنها اصحاب ما - رضى الله عنهم - متعرض آن شده اند و استدلالات بسيارى را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونه اى معتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايين تر از تفصيل در بر دارد؛ زيرا انديشه هاى عصر حاضر تاب تحمل سنگينى بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامى مانده و از علوم تنها رمقى».(۲۲۶)

گرايش روحى بر نوشتن تفسير با ابتكار و سبكى منحصر به فرد كه از روزگار جوانى در او جولان داشت و همچنين تشويق يار و دوست نزديكش، محمد بن يحيى (از سادات آل زباره و از شخصيتهاى بر جسته سبزوار) دو عامل و انگيزه اى است كه مؤ لف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخى از مورخان با بيان داستانى از طبرسى، انگيزه ديگرى را در باب علت نوشتن تفسير دخيل مى دانند. آن حكايت از اين قرار است: زمانى سكته اى بر علامه عارض مى شود و خاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدى پيوسته است وى را به خاك مى سپارند. او پس از مدتى به هوش ‍ آمده، خود را درون قبر مى بيند و هيچ راهى را براى خارج شدن و رهايى از آن نمى يابد. در حال نذر مى كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابى را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردى كفن نبش مى شود وآن گور كن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاى او مى كند. در آن هنگام علامه دست او را مى گيرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه مى افتد، علامه با او سخن مى گويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر مى شود. علامه طبرسى به منظور آرام ساختن او، ماجراى خود را شرح مى دهد و پس از آن مى ايستد. كفن دزد نيز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مى نهد و به منزلش ‍ مى رساند. طبرسى نيز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهاى خود را همراه مقدارى بسيارى پول به او هديه مى كند آن مرد نيز با مشاهده اين صحنه و با يارى و كمك علاقه توبه كرده، از كردار گذشته اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مى كند. طبرسى نيز پس از آن به نذر خود وفا كرده، كتاب مجمع البيان را مى نويسد.(۲۲۷)

شيخ طوسى تفسير خود را در مدت هفت سال و با اقتباس «التبيان» اثر شيخ طوسى، تدوين كرده و هر يك از فنون مختلف قرآنى را به صورت جدا از هم درقالبى منظم ومرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندان شيعه وسنى، آن تفسير را بر بسيارى از تفاسير ديگر برترى داده، آن را مورد ستايش قرار دهند.(۲۲۸)

مجمع البيان در ده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است. اين كتاب با مقدمه اى مفيد آغاز شده و موضوعاتى در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است: تعداد آيات قرآن و ثمره آشنايى با آن، ذكر اسامى قرأ مشهور قرآن و نظرات آنان، تعريف تفسير، تأويل و معنى، نامهاى قرآن و معانى آن، يادى از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهايى كه در مورد آن تأليف شده است، احاديث مشهور پيرامون فضيلت قرآن واهل آن و بيان آنچه كه براى قارى قرآن نيكوست (چون زيبا خواندن الفاظ قرآن).

او در پاره اى از موارد به دنبال معنى آيات و به منظور توضيح بيشتر، به مطلبى اشاره و آن موضوع را با عنوان «فصل» مشخص مى كند. عناويتى چون تقوا، خصوصيت هدايت و هدى، توبه وشرايط آن، نام محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و بالاخره چكيده اى از پندها و حكمتهاى لقمان حكيم نمونه هايى از اين فصلها مى باشد. همچنين احاديث و روايات بسيارى در اين تفسير وجود دارد كه تعداد آن بيش از هزار و سيصد حديث است.

ب - «الكافى الشافى» گزيده اى از الكشاف

علامه طبرسى پس از تأليفات مجمع البيان - كه به تفسير كبير شهرت يافت - به تفسير كشاف، اثر جار الله زمخشرى برخورد و به دليل جذابيت و هنر نمايى موجود در آن، به تلخيص آن كتاب اهتمام ورزيد. او معانى نو و بديع و الفاظ نيكويى را كه در نوع خود بى همتا بود از اين تفسير گلچين كرد و آن را در يك جلد تأليف نمود و نام اين تفسير گزديده و مختصر را «الكافى الشافى» نهاد(۲۲۹) . اين كتاب در آثار برخى از شرح حال نويسان به «الوجيز» تعبير شده است(۲۳۰) .

چون نسبت به مجمع البيان و تفسير ديگر علامه، موسوم به جوامع داراى حجم كوچكى بوده است.

ج - جوامع الجامع، تفسير وسيط

اين كتاب پس از مجمع البيان از معروف ترين آثار طبرسى است كه در مدت يك سال (از ماه صفر ۵۴۲ تا محرم ۵۴۳ ق.) و پس از اتمام دو تفسير گذشته تأليف شده است(۲۳۱) . در اين تفسير گزيده گويى شيوه مفسر است و او كوشيده تا مطالب مهم و برجسته و لطايف آن دو كتاب را گرد آورى كرده، از برخى مطالب آن دو تفسير كبير وجيز صرف نظر نمايد. همچنين حسن ابتكار و لطف تعبيرى كه در بيان دقايق آيات و كيفيت توجيه آن به كار رفته و استفاده اى كه از كشاف زمخشرى شده، باعث شد كه اين تفسير از مجمع البيان ممتاز گردد(۲۳۲) علامه، جوامع الجامع را به دليل كمى حجم وفزونى فوايدش، وسيط نيز ناميده است.(۲۳۳)

بيشتر مطالب تفسير جوامع الجامع از كشاف زمحشرى اقتباس شده است. در پاره اى از موارد نيز مطالبى از تفسير در مقايسه با كشاف امتيازاتى دارد؛ همچون اختصار و حذف زوايد و مطالب غير ضرورى نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى غير ضرورى، نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى با تفسير صاحب كشاف موافق و در بسيارى از مواضع با آن مخالف است و بيان آرأ كلامى شيعه اماميه در مواردى كه با ديدگاه معتزله موافق نيست يا نظر شخصى طبرسى در تفسير آيه با نظر زمخشرى مخالف است كه در اين صورت طبرسى از نظر صاحب كشاف عدول نموده و آنچه مى دانسته ذكر كرده است.(۲۳۴)


بر قله فقاهت

علم فقه كه فن استخراج و استنباط احكام از مدارك آن چون كتاب، سنت، اجماع و عقل مى باشد از جمله دانشهاى دقيقى است كه شيخ در آن صاحبنظر بود. علماى بزرگ و شرح حال نگاران، از وى به عنوان مجتهد و فقهى بزرگوار ياد كرده اند.(۲۳۵) طبرسى با عنايت به وجود بيش از پانصد آيه قرآن كه بر احكام عبادات و معاملات اشاره دارد به طرح موضوعاتى فقهى در دو تفسير كبير و وسيط خود پرداخته است. او نخست اقوال فرق مختلف اسلامى را بيان كرده، پس از شرح ديدگاه شيعه نظر خود را به گونه فتوا اظهار مى كند. بسيارى از فقهاى بزرگ شيعه نظرات او را مورد اشاره قرار داده اند كه مى توان به برخى از عناوين ديدگاههاى فقهى او اشاره كرد:

كبيره بودن تمام گناهان(۲۳۶) ، معناى شرعى تيمم(۲۳۷) ، مستحب بودن استعاذه در نماز و غيره آن(۲۳۸) ، اركان و واجبات حج و عمره(۲۳۹) ، حكم صورتى كه بين دوبينه در موردى تعارض واقع مى شود(۲۴۰) ، خمس(۲۴۱) ، قبص در رهن(۲۴۲) ، دين مفلس(۲۴۳) ، حكم ديون در صورت فوت بدهكار(۲۴۴) ، شفعه(۲۴۵) ، حكم ربا(۲۴۶) ، جزيه نگرفتن از صائبين(۲۴۷) ، حكم وقف بر كافر(۲۴۸) ، جواز وصيت بر شخص ذمى(۲۴۹) ، صيد و ذباحه(۲۵۰) ، رضاع(۲۵۱) ، خلع و مبارات(۲۵۲) ، مراد از خوف شقايق(۲۵۳) .


آيينه وحدت

اختلاف وتنش هاى مذهبى، يكى از معضلات و گرفتارهاى عصر شيخ طبرسى بود. حاكميت تركان سلجوقى در مشرق زمين هر چند تحولى بزرگ در تمدن اسلامى ايجاد كرد ليكن به موجب جانبدارى آنان از مذهبى خاص ‍ و تحت فشار قرار دادن مذاهب ديگر - بخصوص شيعه اماميه - سبب شد كه فرق اسلامى به جاى تكيه بر اصولو بها دادن به اتحاد و ائتلاف، درگير مناقشات مذهبى شده بر اختلافت موجود بيفزايند.

شيعه به هنگام حكومت علويان و آل بويه قدرت و عظمتى يافته بود ليكن در عهد غزنويان و در آغاز دولت سلجوقيان زندگى سياسى شان مدتى در پس ابرهاى تيره تعصب پوشيده ماند و افق حيات براى آنان تاريك گشت و بنا به گفته برخى از زمامداران آن عصر، آنان در رديف گبران و ترسايان، ياراى تظاهر به دين و ورود به خدمات عمومى را نداشتند(۲۵۴) .

با تمام اين دشواريها، علماى مذهب تشيع در ايران از مسير توسعه و كسب تدريجى نيرو باز نايستاده، از كيان و فرهنگ خويش پاسدارى كردند. در سالهاى پايانى سلطنت ملك شاه، گروهى از شخصيتهاى بانفوذ شيعه در دستگاه حكومتى سلجوقيان راه يافتند و پس از بر كنارى خواجه نظام الملك و واگذارى كرسى وزارت به يك فرد شيعى به نام تاج الملك ابوالفضل قمى، پاى گروهى از شيعيان چون مجد الملك ابوالفضل قمى به دربار باز گرديد.(۲۵۵)

بحثها و مشاجرات مذهبى فراگير بين علماى مذاهب فراگير بين علماى مذاهب در آن دوره در برخى مواقع به ستيز و خونريزى دسته هاى مختلف دسته هاى مختلف منتهيمى گشت.

در ميان سنيان درباره مذهب حنفى و شافعى، جبر و اختيار يابرترى مذهب اشعرى، معتزلى و؟ و غيره، و بين سنيان و شيعيان در مسائل گوناگون مورداختلاف، و بين همه آنالن با باطنيان، بحثهاى شديد و دامنه دارى انجام مى شد كه غالبا با تشكيل مجالس و تاليف كتابها يا گرفتن اقرار كتبى به ترك عقيده اى و قبول عقيده ديگر منجر مى گرديد و گاه با تبعيد يا كشتن و نظاير آن پايان مى يافت.

راستى، در اين حال براى ائتلاف و نزديك ساختن قلوب مسلمانان - كه از آرزوهاى مصلحان و درد آشنايالن به شمار مى رفت - چه اقدامى بايسته و شايسته مى بد؟ آيا تسليم فضاس مسموم جامعه شدن و ترويج و تشويق صف بنديها، خدمت تلقى مى شد ياسكوت و كنازه گكيرى از اوضاع ومسائل حاد جامعه بهترين راه به شمار مى رفت؟ بى شك اين دو شيوه فوق، آتش اختلاف راشعله ور ساخته بود و براى رهايى از ين بحران اقدامى شايسته و شجاعانه - برخلاف راههاى گذشته - لازم بود أ علامه طبرسى درد را بخوبى احساس كرده بد و در پى رشد واحياى انديشه وحدت فكرى و تفهاهم مذهبى و باعنايت به مقيضيات زمان و به منظور كاستن احتلافهاى موجود، به ميدان ائتلاف وارد شد و قرآن مجيد را كه مورداحترام و قبول همه مذاهب اسلامى بود اساس كار خود قرار داد. آزاد انديشى، بلندنگرى، سعه صدر، عفت قلم وانصاف درپژوهش از خصايص ‍ بارزى است كه در كتاب «مجمع البيان» وى به چشم مى خورد. او خودرادر منبع يا منابع محدودى محصور نساخت ت بلكه انديشه هالى مخالف و موافق را نظاره كرده،؟ دامن پژوهش و تحقيق از مرزهاى انديشه خود گذراند و به كاوش ديگاه ديگران ره سپرد و با نظر يكسان به مهم اصنالف و فرقه ها، انجه را صحيح و معقول به بود مى پذيرفت و در تقديم و تاحير آن غرض خاصى نداشت. علامه همچنين در نقل عقيده ديدگاه محالفان تا آنجا كه از نظزاصولى عقيده و مبانى مكتبش خدشه وارد نمى نمود دريغ نمى ورزيد.

در ميان مولفان و مصنفان كمتر كسى را چون او مى توان يافت كه كلامش از طعن و اعتراف نسبت به مخالفان طريقه خود خالى باشد او همچون سلف صالح وبه دنبال سيره پيشوايان شيعه ت اماميه ت دفاع از اصول ومبانى شيعه را با حفظ اعتدال ت نداشتن تعصب و افراط و پرهيز از غرور در آميخته بودو خدمتى پر ارج را در نزديك ساختن افكار و انديشه هاى مذاهب اسلامى به انجام رسادن و نام خودرادر ميان شيعيان و دانشمندان منصف اهل سنت جاودانه ساخت.

علامه سيد محسن امين عاملى در اين باره چنين نمى نگارد: «بزرگى، عظمت، تبحر در علوم و وثاقت او امرى است كه نياز به بيان ندارد و مجمع البيان بهترين شاهد بر اين مدعاست ؛ كتابى كه انواع را در آن جمع ساخته، نظرات پراكنده در تفسير را بيان نموده، و در هر مقام به احاديث اهل بيت -عليه‌السلام - در تفسير آيات قرآن اشاره كرده است. او دلايل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال، گزينش نيكو در اقوال، رعايت ادب و حفظ نگهدارى گفتار در مقابل مخالفان فكرى جمع كرده است، به نحوى كه در كلامش جمله اى كه نفرت از خضم را حكايت كرده يا مشتمل بر تقبيح آنها باشد يافت نمى شود و اين خصيصه و امتياز در آثار كمتر مؤ لف و مصنفى يافت مى شود. به گفتار او در مقدمه جوامع الجامع بنگريد كه چگونه به تعظيم و ثناى علم و دانش صاحب الكشاف بر خاسته است ؛ تا بدانيد كه آن امر، از بزرگى، انصاف و پاكى نفس او مى باشد. »(۲۵۶)

شيخ محمود شلتوت، رئيس سابق دانشگاه الازهر، طبرسى و آثارش را چنين معرفى مى كند: «طبرسى اگر چه به بيان نظرات اختصاصى شيعه در احكام و آرأ مورد اختلاف طريق افراط در پيش نمى گيرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله نمى دهد. واقعيت آن است كه بايد به اين شيوه تا آنجا كه به اصول مذاهب و مسائل ريشه اى آن مربوط مى شود نگاهى آرام و با اغماض داشته باشيم....

وى به آنچه داشت و به آنچه از دانش شيخ امت و مرجع بزرگ آن در تفسير يعنى «امام طوسى» صاحب كتاب «تبيان» گرد آورد، بسنده نكرد؛ تا آنكه به دانش جديد كه بدان آگاهى يافت روى آورد وآن دانش صاحب كشاف بود كه شيخ طبرسى اين اطلاعات قديم خود پيوند داد و اختلاف ميان او و اين كار مانع نشد، چنانكه امورى كه از تعصب بر مى خاست نيز مانع چنين امرى نشد و حجاب هم عصرى ميان آنها حايل نشد وحال آنكه هم عصرى نيز خود نوعى مانع است....(۲۵۷) »


غروب در شامگاه عرفه

امام مفسران، امين الاسلام طبرسى پس از هفتاد و نه ( هشتاد) سال زندگى با بركت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، شبانگاه روز نهم ذيحجه سال ۵۴۸ ق. در شب عيد قربان در شهر سبزوار به ديار حق شتافت و جهان اسلام را در عزايش سيه پوش ساخته، در سوگ نشاند.(۲۵۸) برخى از نويسندگان اسلامى شيخ طبرسى رابه عنوان «شهيد» ياد كرده اند.(۲۵۹) وسيله سم به شهادت رسيده است. در مقابل، گروهى نيز با توجه به همزمان بودن رحلت شيخ بافتنه طائفه وغز(۲۶۰) ، به شهر ايشان به دست اين گروه شورشى اشاره كرده اند.(۲۶۱)

پيكر پاك علامه از سبزوار به مشهد مقدس انتقال يافت و در نزديكى حرم مطهر امام رضاعليه‌السلام در محلى به نام قبرستان قتلگاه به خاك سپرده شد.(۲۶۲) آرامگاه او كه در ابتداى خيابان طبرسى واقع شده، از آغاز، محل زيارت مؤ منان بوده است و در سال ۱۳۷۰ به موجب طرح توسعه حرم، به داخل باغ رضوان انتقال داده شد.(۲۶۳)


يادگاران

اين مقدمه را با ياد آورى از دو فرزند علامه، پايان مى دهيم.

۱ - ابونصر، حسن بن فضل بن حسن طبرسى: او در فضايل و كمالات معنوى مرتبه اى بلند داشت ومحدث قمى از او به عنوان فاضل كامل فقيه و محدث بزرگ ياد مى كند.(۲۶۴) به در خواست او بود كه پدر، تفسير جوامع الجامع را تأليف نمود مهمترين اثر به يادگار مانده ابونصر، كتاب «مكارم الاخلاق» مى باشد.(۲۶۵)

۲ - على بن فضل طبرسى: از او هيچ گونه اطلاعى به دست نيامده

است.