گلشن ابرار جلد ۲

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 43080
دانلود: 4655

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 58 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43080 / دانلود: 4655
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 2

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


علامه بلاغى

متوفاى ۱۳۱۳ش.

روايت رويش

على عليزاده مهرانى


طليعه

علامه بلاغى از شخصيتهاى بس ارزنده و والاى تاريخ معاصر است كه زواياى زندگى و مجاهداتش كمتر مورد بررسى و ارائه قرار گرفته است. در اين نوشتار سعى شده است با كمك خامه و رنگ واژه ها تصويرى از چهره اين بزرگمرد گمنام ترسيم گردد هر چند نامه كوچكتر و واژه ها كم رنگ تر از آنند كه از عهده چنين مهمى برآيند. اما مولانا زيبا سروده است:

آب دريا را اگر نتوان كشيد

هم بقدر تشنگى بايد چشيد


رويش صبح

در روز چهارشنبه اى از ماه رجب، در يكى از محله ها نجف (محله براق) در خانه دانشمند عامل و روحانى فاضل، علامه شيخ حسن بلاغى، ستاره اى چشم به جهان گشود كه اميد آن مى رفت تا گمشدگان وادى شب گون نادانى را به كرانه هاى صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال ۱۲۸۲ ق.(۸۰) خداوند نعمتى ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغى يكى از خاندانهاى نجيب، شريف و قديمى شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اى پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگى به جلال و بزرگى در علم و ادب شهرت داشته اند.


جرعه نوش علم و معرفت.

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكى را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردى آن مكتب گرديد. علوم مقدماتى را در حضور نورانى علماى نجف فراگرفت و تا ۲۴ سالگى از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم، استفاده هاى علمى و معنوى فراوانى برد.

روان پاك بلاغى كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال ۱۳۰۶ ق. مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلى مالامال از عشق و علاقه به فراگيرى دانش و خودسازى، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاى بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال ۱۳۱۲ ق. در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسى جزايرى وصلت نمود.

در سى سالگى به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاى علمى و عملى عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش ‍ را با زلال آبهاى با صفاى آن حوزه طراوت بخشيد و مدت ۱۴ سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامى ماند و از باغ و بوستانهاى نجف خوشه هاى فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغى كه سالهاى متمادى را در پى علم و عمل گذرانده بود در سال ۱۳۲۶ ق. وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابى، ميرزا محمد تقى شيرازى شركت جست و ده سال بر سفره علمى اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاى روحى و معنوى آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا ۵۴ سالگى در درس ميرزاى شيرازى شركت نمود.


راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگانى كه علامه بلاغى در حضور نورانى آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

۱. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفى ۱۳۲۳ ق. )

۲. فقيه محقق حاج آقا رضا همدانى (متوفى ۱۳۲۲ ق. )

۳. عالم و اصولى مدقق شيخ محمد كاظم خراسانى (متوفى ۱۳۲۹ ق. )

۴. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمى (متوفى ۱۳۵۴ ق. )

۵. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقانى (متوفى ۱۳۲۳ ق. )

۶. علامه محدث ميرزا حسين نورى (متوفى ۱۳۲۰ ق. )

۷. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندى غروى (متوفى ۱۳۲۳ ق. )

۸. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقى شيرازى (متوفى ۱۳۳۸ ق. )(۸۱)


پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتى بيدار و آگاه بود كه در پى استقلال طلبى كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال ۱۳۳۶ ق. - براى بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامى حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست.


آينده ساز دلسوز

اينك نام تنى چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مى نماييم.

۱. آية الله العظمى آقاى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (متوفى ۱۴۱۱ ق. )

۲. آية الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خويى (متوفى ۱۴۱۴ ق. )

۳. آية الله العظمى آقاى حاج سيد هادى ميلانى (متوفى ۱۳۹۵ ق. )

۴. علامه اديب آقاى ميرزا محمد على اردوباى نجفى (متوفى ۱۳۸۰ ق. )

۵. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفى ۱۳۹۰ ق. )

۶. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفى (متوفى ۱۳۸۶ ق. )

۷. آية الله شيخ محمد مهدوى لاهيجى (متوفى ۱۴۰۳ ق. )

۸. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكرى تهرانى (متوفى ۱۳۹۵ ق. )

۹. حاج شيخ ذبيح الله محلاتى (متوفى ۱۴۰۵ ق. )

۱۰. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى (متوفق ۱۴۰۵ ق. )

۱۱. ميرزا محمد على مدرس خيابانى

۱۲. استاد اديب على خاقانى

۱۳. آية الله شيخ على محمد بروجردى (متوفى ۱۳۹۵ ق. )

۱۴. شيخ مهدى بن داوودالحجار (متوفى ۱۳۵۸ ق. )

۱۵. علامه محقق حاج شيخ مجتبى لنكرانى نجفى

۱۶. آية الله سيد صدرالدين جزايرى (متوفى ۱۳۸۸ ق. )

۱۷. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدى قريشى

۱۸. شيخ مرتضى مظاهرى نجفى

۱۹. آية الله سيد مرتضى لنگرودى (متوفى ۱۳۸۳ ق. )

۲۰. علامه ميرزا محمد على ادبى تهرانى


تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاى فقه، تفسير، تاريخ، اصول فقه، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است.

نشانه هاى ماندگار ايشان عبارت است از:

۱. تفسير آلاءالرحمن ۲. رساله اى در پاسخ به پرسشهايى كه از جبل عامل براى ايشان فرستاده و در آن شبهاتى درباره قرآن نموده بودند ۳. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة ۴. الهدى الى يدن المصطفى ۵. التوحيد والتثليت ۶. اعاجيب الاكاذيب ۷. انوارالهدى ۸. البلاغ المبين ۹. نصايح الهدى ۱۰. المسيح و الانجيل ۱۱. نسمات الهدى ۱۲. المصابيح فى بعض ‍ من ابدع فى الدين فى القرن الثالث عشر ۱۳. مصباح الهدى ۱۴. مسئلة فى البداء ۱۵. نورالهدى ۱۶. اجوية المسائل البغدادية ۱۷. داعى الاسلام و داعى النصرانية

۱۸. تا ۴۵. مجموعه از تعليقه، حاشيه و رساله هاى فقهى، در اين ميان رساله اى در احكام وضو به چشم مى خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسى ترجمه كرده است ۴۶. رساله اى درباره اوامر و نواهى در علم اصول ۴۷. رساله اى در نفى تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب ۴۸. رساله اى درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكرىعليه‌السلام ۴۹. رد بر كتاب «تعليم العلماء» نوشته غلام احمد قاديانى ۵۰ رد بر كتاب «حياة المسيح» نووشته غلام احمد قاديانى ۵۱ رد بر كتاب «ينابيع الكلام» ۵۲. رساله اى در رد جرجيس سائل و هاشم عربى (اين چهار رساله در رد شبه هاى مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحى نوشته است. )

۵۳. رساله اى در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است. ) ۵۴. داروين و اصحابه.(۸۲)


مهتاب ادب

يكى از ويژگيهاى شخصيت علمى علامه بلاغى، جنبه ادبى ايشان است. او دانشمندى اديب و اديبى دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكى ابتكارى و جديد و در قالبهاى ادبى و شعر، داستان، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخى از مسائل عقيدتى و فلسفى را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است.

ايشان در ثنا و رثاى اهل بيتعليهم‌السلام چكامه هايى چند سروده است. يكى از آنها را كه مرثيه اى براى امام حسينعليه‌السلام است مرور مى كنيم:

يا تريب الخد فى رمض الطفوف

ليتنى دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمى الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد فى العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفى

و ابن ساقى الحوض فى يوم الظماء

و شفيع الخلق فى اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضى بين اجناد يزيد

ضاميا تسقى بكاسات الحتوف(۸۳)

- اى كسى كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اى كاش من به جاى تو، جايگاه ضربه هاى شمشير مى شدم.

- اى ياور دين هنگامى كه ياران اندك شدند! و اى اميد بى پناهان هنگامى كه پناه دهندگان كم شدند.

- اى كسى كه در روز جنگ و سختى صبر بسيار دارى و اى ملجاء وارد شدگان در سالهاى خشكى و سخت.

- چه سان است اى پنجمين اصحاب كساء و اى فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله )

- اى فرزند ساقى حوض (حضرت علىعليه‌السلام ) در روز تشنگى، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك.

- اى كشته افتاده روى زمين و اى كسى كه محاسنت با خون گلويت خضاب است.

- چگونه تشنه ماندى بين لشكر يزيد، در حالى كه سيرابت مى كردند از جام مرگها.


چكاد تلاش

آموختن زبانهاى خارجى با امكانات محدود آن روز، كارى بسيار مشكل بوده است. علامه بلاغى علاوه بر زبان عربى، زبانهاى عبرى، انگليسى و فارسى(۸۴) را خوب مى دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيرى آنها به شخصيت علمى ايشان برجستگى ويژه اى بخشيده بود.

درباره چگونگى آموختن زبان عبرى چنين نگاشته اند: «زبان عبرى را از يهود دوره گرد آموخته است. در آن روزگار گروهى يهودى در شهرهاى عراق بودند كه مقدارى جنس، پارچه و امثال آن، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مى گشتند و مى فروختند. بلاغى از اين فرصت استفاده مى كرد و درباره مفردات و جمله بندى زبان عبرى از آنان چيزهايى مى پرسيد. گاه مجبور مى شد همه اجناس يك يهودى دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخنى بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مى ورزيدند. بلاغى گاه شيرينى و شكلات مى خريد تا اگر بچه اى يهودى ببيند به او بدهد و چيزى از او بپرسد. »(۸۵)


شكوه گمنامى

گمنام زيست و بى هياهو، ولى نامش در گمنامى اوست و هنرش در اخلاص ‍ والايش...

شكوه گمنامى و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلى كرده كه مى فرمود:

 «انى لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندى بين ان يكون باسمى او اسم غيرى. »(۸۶) : من جز دفاع از حق انگيزه اى نداشتم. بنابراين هيچ فرقى نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگرى منتشر شود.


اسوه زهد

درباره ساده زيستى اش گويند:

«اتاقى كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايى و روفرشى يى كه بر آن مى نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجى ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمى رفت مگر براى نيازهاى ضرورى. »(۸۷)

بحقيقت كه ايشان با بى پيرايگى اش اسوه برجسته زهد و پارسايى بود.


خنياگر بيدارى

حياتش تركيبى از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناى اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشينى را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روى جامعه اسلامى مى پاشيد و خوابهاى گران را بر مى آشفت گويند:

«برخى از بهائيان جاسوس استعمار در محله اى در بغداد، مكانى را به نام حظيره براى اجتماع خود بنا نهادند. بلاغى با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتى آنجا را به مسجدى تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسينى اقامه مى شد. »(۸۸)

اين روحانى آگاه، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براى بيدار ساختن جامعه دل مى سوزاند و تمام هستى خود را فداى خدمت به حق و خلق كرد.

وى براى چاپ كتاب «الهدى» (در رسوا سازى خدعه ها و توطئه هاى مبلغان مسيحى) پولى نداشت. بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگانى وى را فراهم ساخت.(۸۹)


آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاى شهر جارى بود. زيرا خورشيد انديشه اى رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمى شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمرى رو به پايان مى شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردى وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيدارى فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مى نواخت و نسيم «ارجعى »(۹۰) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط «حياتش» مى رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمرى در وادى رضاى حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان ۱۳۵۲ ق.(۹۱) نداى حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله بارى از خدمت و خوبى و افتخار به سراى ابدى پر كشيد و در آستان دوست جاى گرفت. خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاى علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع، پيكر پاكش را در حجره جنوبى سوم در سمت غربى صحن مبارك حضرت علىعليه‌السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسينى (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاى جانان نورانى باد.


ميرزاى نائينى

متوفاى ۱۳۱۵ ش.

نداى بيدارى

نورالدين على لو


درخشش نور

محمد حسين در سال ۱۲۴۰ ش. / ۱۲۷۷ ق. در شهر نايين و در خاندانى فاضل و محيطى روحانى و خانه اى پرمهر و عطوفت، قدم به عرصه گيتى نهاد و با قدوم مبارك خود آن خانه را رونق و صفايى افزون بخشيد.(۹۲)

پدر او شيخ الاسلام ميرزا عبدالحريم، از خاندان بزرگ منوچهرى بود كه در شهر اصفهان پدرانش - پشت در پشت - لقب شيخ ‌الاسلامى داشتند. خاندانى نايينى در اصفهان به بهره مندى از خوبيها شهره عام و خاص و از نظر علم و ديندارى زبانزد همگان بودند و خانه ايشان در زمان بروز مشكلات پناه مستمندان بود.


تحصيل علوم

ميرزا محمد حسين تحصيلات ابتدايى حوزوى خود را در زادگاه خويش ‍ گذراند و پس از آن بار سفر بست و در هفده سالگى (۱۲۹۳ ق) به شهر اصفهان هجرت كرد و در آن حوزه علمى بزرگ تحصيل علوم دينى را ادامه داد و دروس عالى فقه، اصول، فلسفه و حكمت را از اساتيد فرهيخه ذيل آموخت:

۱. ابوالمعالى فرزند حاج محمد ابراهيم كلباسى (۱۲۴۷ - ۱۳۱۵ ق. )

۲. شيخ محمد باقر ايوانكى فرزند شيخ محمد تقى اصفهانى (۱۲۳۵ - ۱۳۰۱ ق. )

۳. جهانگير خان قشقايى (۱۲۴۳ - ۱۳۲۸ ق. )(۹۳)

نايينى اين اسطوره تقوا، بعد از چندين سال كسب علم از محضر عالمان اصفهان در سال ۱۳۰۳ ق آن حوزه را ترك گفت و راهى نجف اشرف شد. او پس از زيارت بارگاه ملكوتى اميرمؤمنان علىعليه‌السلام به شهر سامرا رفت. زيرا آن ديار مقدس با حضور ميرزا محمد حسن شيرازى و ديگر اساتيد، رونق علمى يافته و دانش پژوهان بسيارى را به سوى خود جلب كرده بود.

نايينى در آغاز ورود به حوزه سامرا در درس دو استاد فرزانه ذيل شركت جست:

۱ - سيد محمد طباطبايى فشاركى (متوفى ۱۳۱۶ ق. )

۲ - سيد اسماعيل صدر (۱۲۵۸ - ۱۳۳۸ ق. )

او سپس در محفل پربار درس ميرزا محمد حسن شيرازى (۱۲۳۰ - ۱۳۱۲ ق. ) حضور يافت و مدت نه سال از دانش سرشار استاد عالى مقام خويش ‍ بهره برد و علاوه بر آن، محرم خاص ميرزا گرديد.(۹۴)

ميرزاى نايينى همچنين با سفر به نجف اشرف از درس اخلاق سالك درگاه الهى آخوند ملا حسينقلى همدانى استفاده كرد.(۹۵)

او پس از رحلت ميرزاى شيرازى به همراه استاد ديگر خويش سيد اسماعيل صدر راهى كربلا شد و در جوار مرقد امام حسينعليه‌السلام از اين استاد عزيز سود جست و اقامتش در آن شهر دو سال به طول انجاميد و سپس با اندوخته اى ارزشمند و كوله بارى گرانسنگ در سال ۱۳۱۶ ق راهى نجف شد و در آنجا اقامت گزيد.(۹۶)

او در كنار تدريس، در جلسه علمى آخوند خراسانى حاضر مى شد و در كمترين زمان از ياران و محرمان اسرار او گرديد.(۹۷)


پرورش يافتگان مكتب ميرزا

ميرزاى نايينى با مقام والاى علمى، سياسى و معنوى خويش شاگردان فاضل و آگاهى را به عالم اسلام عرضه كرد كه هر يك محور فكرى و علمى در جامعه شدند. در مورد شاگردان برجسته اين رادمرد بزرگ مى توان به شخصيتهاى ذيل اشاره كرد:

۱. شيخ محمد على كاظمى خراسانى (۱۳۰۹ - ۱۳۶۵ ق. )

۲. سيد محسن طباطبايى حكيم (۱۳۰۶ - ۱۳۹۰)

۳. سيد جمال الدين گلپايگانى (۱۲۹۵ - ۱۳۷۹ ق. )

۴. سيد محمودحسينى شاهرودى (۱۳۰۱ - ۱۳۹۴ ق. )

۵. سيد محمد حجت كوهكمرى (۱۳۱۰ - ۱۳۷۲ ق. )

۶. سيد محمد هادى ميلانى (متوفى ۱۳۹۵ ق. )

۷. شيخ محمد تقى آملى (۱۳۰۴ - ۱۳۹۱ ق. )

۸. سيد ابوالقاسم خوبى (۱۳۱۷ - ۱۴۱۳ ق. )

۹. سيد محمد حسين طباطبايى (۱۳۲۱ - ۱۴۰۲ ق. )

۱۰- ميرزا هاشم آملى (۱۳۲۲ - ۱۴۱۳ ق. )(۹۸)

۱۱- شيخ محمد رضا طبسى نجفى (۱۳۲۲ - ۱۴۰۵ ق. )

۱۲. سيد محمد حسينى همدانى (متولد ۱۳۲۲ ق. )


يادى از فضيلت ها

از ميان انبوه خصلتهاى پسنديده و فضيلتهاى آموزنده ميرزا، تنها چند نمونه آن را مرور مى كنيم:

الف - مناجات با خدا: ميرزا هنگام مناجات چنان گريه مى كرد كه قطرات اشك بر محاسن شريفشان جارى مى شد و در قنوت نماز شب دعاى ابوحمزه ثمالى را مى خواند و در موقع نماز آشكارا رنگ رخسارش زرد مى شد و لرزه بر اندامش مى افتاد.(۹۹)

آقاى حسينى همدانى - شاگرد ميرزا - به نقل از پدر ارجمندش مى گويد: گاهى يك ساعت به اذان صبح مانده مى رفتيم به حرم، هنوز در حرم را باز نكرده بودند مرحوم نايينى در شب مشغول نماز و دعا بود. بعد از نماز و دعا به منزل برمى گشت تا به درس و بحث خود برسد.(۱۰۰)

ب - شرط شركت در درس: استاد در هنگام بيان درس، توصيه هاى متعددى به شاگردان مى فرمود. از جمله آنكه: با يكديگر گفتگوهاى تند و تيز نداشته باشند، اعتدال و خوشرويى را پيشه خود قرار دهند و پا را از اعتدال فراتر نگذارند. ايشان همچنين خواندن نماز شب و شب زنده دارى كردن را شرطى براى حضور در درس قرار داده بود. او به شاگردان توصيه مى كرد تا درسها را بنويسند و خود نيز به نوشته هاى آنان نظر كرده، ميل داشتند هر روز يكى دو تا از نوشته هاى درس وى در كنارش باشد وبدانها نگاه بكند.

ج - نوآورى در اصول: علم دانش اصول فقه كه شيوه صحيح استنباط از منابع فقه را به ما مى آموزد در طول تاريخ حوزه هاى علمى شيعه تحول، گسترش و نوآوريهاى بسيارى داشته است از جمله دانشمندانى كه در رونق و جلو رفتن اصول زحمت فوق العاده كشيد، آية الله نايينى است، بدان حد كه نوآور و مجددالاصول نام گرفت و به مقامى در اين علم رسيد كه اكثر معاصران از نظريات وى پيروى مى كنند و آن را هم سنگ با نظريات آخوند خراسانى در اصول به حساب مى آورند.(۱۰۱) اين مهم را مى توان از تقريرات نوشته شده از سوى شاگردان ممتاز درس او به دست آورد.


نقش ميرزا در نهضت مشروطيت

در عصر ميرزا انقلابى مردمى به منظور مهار استبداد و تحصيل استقلال و امنيت به رهبرى عالمان دين در ايران انجام شد كه به نهضت مشروطه معروف شده است. در اين نهضت آية الله نايينى را مى توان از پيشگامانى به شمار آورد كه در كنار عالمانى ديگر چون آخوند خراسانى نقش موثرى را در پيروزى آن ايفا كرد.

اهداف علما و رهبران روحانى نهضت مشروطه ايران از اين قرار بود:

۱. برپايى حكومت خدا

۲. اجراى قوانين الهى

۳. حفظ و پاسدارى سنتهاى الهى

۴. حفظ جان و مال و ناموس مردم

در سال ۱۳۲۷ ق. سلطنت استبدادى محمد على شاه با به توپ بستن مجلس به پايان عمر خود رسيد و مشروطه خواهان پس از فتح تهران حكومت را به دست گرفتند. اما با دخالت اجانب به جاى بر سر كار آمدن دانشمندان اسلامى و اجراى احكام دين، فئودالها و عربزدگان و ايادى استكبار رهبرى نهضت را به دست گرفتند و انقلابى را كه علما با اهداف بلندى دنبال مى كردند از مسير اصلى اش منحرف ساختند و به جاى آنكه دشمنان واقعى مشروطه كيفر كنند، شيخ فضل الله نورى را بردار كردند.

اكثر علماى بزرگ نجف اشرف به اين اميد كه خواهند توانست به آن نهضت محتوايى اسلامى ببخشند از آن پشتيبانى كردند؛ كه در اين ميان نام آخوند خراسانى و ميرزا محمد حسين نايينى نيز به چشم مى خورد. مخالفان مشروطه براى مقابله با نهضت تلاش كرده، حتى ميرزا را نيز هدف قرار دادند. در مقابل، روزنامه حبل المتين در دفاع از مشروطه و آية الله نايينى چنين مى نويسد:

«مردم نبايد تحت تاءثير اين بدگوييهاى دشمنان مشروطه، نسبت به نايينى كه خدمات او به مشروطه و اسلام فراموش ناشدنى است قرار گيرند. »(۱۰۲)

آية الله نايينى در كنار آخوند خراسانى، در رهبرى نهضت از اعتمادى كامل برخوردار بود و به از نزديكترين افراد به وى به شمار مى رفت كه در اين باره يكى از نويسندگان مى گويد:

«آشنايان به زندگى نايينى را باور بر آن است كه نامبرده حتى متن تلگرافها و بيانيه هاى عمومى آخوند خراسانى (و ديگر رهبران نهضت) را پيرامون انقلاب مشروطيت انشا مى كرده است. »(۱۰۳)

پس از آنكه آخوند خراسانى حكم به وجوب مبارزه با ديكتاتورى و خلع محمد على شاه داد، مردم مهياى جهاد همراه با علماشدند آخوند نيز همگام با مردم و ديگر علما عازم حركت به ايران گرديد ولى در بامداد همان روزى كه عازم ايران بود (۱۳۲۹ ق. ) به مرگ ناگهانى و مرموز در گذشت و با در گذشت ايشان نهضت مشروطه، رو به ضعف گذارد.(۱۰۴)

البته رحلت آخوند خراسانى حركت علما را به ايران تعطيل نكرد بلكه آنان بعد از توقف، چند هفته اى بعد در محرم ۱۳۳۰ ق به سوى كاظمين حركت كردند؛ كه يكى از آنها آية الله نايينى بود. رهبران روحانى در شهر كاظمين هياءتى تشكيل دادند تا در اجراى هدف جنبش علما فعاليت كنند سرانجام فعاليت هاى آنان باعث شد كه آرامش به كشور ايران باز گردد.(۱۰۵)


با كتاب «تنبيه الامة»

آية الله نايينى اين كتاب را در بحران انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۷ ق. به زبان فارسى نوشت(۱۰۶) و از سوى آية الله آخوند خراسانى و آية الله شيخ عبدالله مازندرانى مورد تايييد و تقريظ قرار گرفت.

ميرزا در اين كتاب حاكميت اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله را با دليل و برهان قاطع اثبات كرده و پرده از چهره حكومتهاى استبداد برداشته است او زندگى در زير سلطه استبداد را مساوى با برده بودن مى داند و در اين باره چنين مى نويسد:

«خداوند متعال در قرآن مجيد و ائمه معصومينعليه‌السلام در مواقع عديده، زندگى همراه با پذيرش سلطه حكمرانان استبدادگر را نوعى بردگى و ضد آزادى مى دانند. »(۱۰۷)

ايشان از قائلين به ولايت مطلقه فقيه است كه در اين كتاب تمام مناصب و شؤ ون اعتبارى امام معصومعليه‌السلام را براى فقيه جامع الشرايط ثابت مى داند.(۱۰۸) بنابر نظريه او، بدون شك علما شرعا مسؤ ول دستگاه حكومتى هستند و جلوگيرى از بى نظمى و بى عدالتى در جامعه از مسائل پر اهميتى است كه از وظايف و مسووليتهاى آنهاست و در غيبت امام عصر (عج) - همانند زمان ما - رهبرى جامعه به عهده آنان مى باشد.

آية الله طالقانى - كه به همت او اين كتاب با ارزش همراه با توضيح و شرح عبارات مشكل به چاپ رسيد - در مقدمه كتاب فوق چنين مى نويسد:

- دقت و توجه به اين كتاب براى هر كس مفيد است، آنهايى كه خواهان دانستن نظر اسلام و شيعه درباره حكومت اند، در اين كتاب نظر نهايى و عالى اسلامى - عموما و شيعه را بخصوص - با مدرك و ريشه خواهند يافت. براى علما و مجتهدين كتاب استدلالى و اجتهادى و براى عوام رساله تقليدى راجع به وظايف اجتماعى است. »(۱۰۹)

شهيد بزرگوار آية الله مرتضى مطهرى پيرامون اين كتاب با ارزش ‍ مى فرمايد:

«انصاف اين است كه تفسير دقيق از توحيد عملى، اجتماعى و سياسى اسلام را هيچ كس به خوبى علامه برزگ و مجتهد سترگ مرحوم ميرزا محمد حسين نايينى - قدس سره - تواءم با استدلالها و استشهادى هاى متقن از قرآن و نهج البلاغه، در كتاب ذيقيمت «تنبيه الامه» بيان نكرده است... ولى افسوس كه جو عوام زده محيط ما، كارى كرد كه آن مرحوم پس ‍ از نشر آن كتاب، يكباره مهر سكوت بر لب زده، دم فرو بست. »(۱۱۰)


مبارزه با استعمارگران

پس از شروع جنگ جهانى اول (۱۹۱۴ م) بخش وسيعى از خاك كشور عراق به دست نيروهاى انگليسى اشغال شد. در پى اين امر علماى شيعه وارد صحنه شده، عليه آنان حكم جهاد دادند. در اين ميان آية الله نايينى نقش خويش را به طور فعال ايفا كرد و همگام با ديگر علما عليه قواى خارجى دست به قيام زدند.(۱۱۱)

بعد از شكست دولت عثمانى، دولت انگليس در صدد روى كار آورن حكومتى دست نشانده و انگليسى بر عراق بر آمد و از مردم عراق دعوت شد تا در يك انتخابات عمومى براى تعيين يك حاكم انگليسى براى خود شركت جويند. علما و روحانيان طراز اول عراق نيز مجددا به مخالفت با انگليسيان برخاسته، با صدور فتوا، انتخاب فردى كافر را براى حكومت بر مسلمانان حرام دانستند. دولت انگليس كه خود را در مخمصه ديد قراردادى با ملك فيصل بست و او را در سال ۱۳۴۰ قمرى پادشاه عراق گردانيد.(۱۱۲)

فتواى علما چنان تاثيرى در مردم گذاشت كه امكان انتخابات را در شهرهايى چون نجف و كوفه سلب كرد. بعد از اين رخدادها بود كه استعمار پير زمينه تبعيد مراجع دينى را تدارك ديد و آية الله نايينى و آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى را به ايران تبعيد كرد.(۱۱۳)

آن دو مرجع بزرگوار با استقبال پرشور مردم مذهبى ايران و علما و روحانيون شهرهاى مختلف مخصوصا علماى قم قرار گرفتند و سپس به برپايى جلسه درس و اقامه نماز جماعت پرداختند.

سرانجام ملك فيصل در اثر فشار مردم و علما، مجبور به عذرخواهى از مراجع تبعيد شده گرديد و آن دو فرزانه دهر پس از يك سال دورى از حوزه علميه نجف در سال ۱۳۴۲ ق. باز گشتند.


تاليفات

از آن درياى بيكران علوم دينى آثار ذيل به يادگار مانده است:

۱ - تعليق بر عروة الوثقى (در فقه)

۲ - لباس مشكوك (در فقه)

۳ - التعبدى و التوصلى (در اصول)

۴ - وسلية النجاة

۵ - سؤ ال و جوابهاى استدلالى فقهى

۶ - تقريرات اصول، كه برخى از شاگردان او درسهاى علم اصول وى را به رشته تحرير در آوردند و در حال حاضر دو كتاب «فوائدالاصول» اثر شيخ محمد على كاظمى و «اجودالتقريرات » اثر سيد ابوالقاسم خويى در دسترس فضلا و دانش پژوهان حوزه هاى علمى است.

۷ - لاضرر (در اصول)

۸ - احكام خلل (در فقه)

۹ - معانى حرفيه

۱۰ - تزاحم و ترتب (در اصول)

۱۱ - تنيه الامة و تنزيه الملة و...(۱۱۴)


افول ستاره آسمان فقاهت

سرانجام استاد فقها و مجتهدان عصر آية الله العظمى ميرزا محمد حسين نايينى پس از عمرى تلاش و خدمت در پرورش شاگردان گرانمايه و تعالى اسلامى و مسلمين در ۲۶ جمادى الاولى سال ۱۳۵۵ ق. نداى حق را لبيك گفت و به جوار رحمت ايزدى پيوست.

پيكر مطهر او در نجف اشرف با شكوه خاصى تشيع گرديد و پس از اقامه نماز به وسيله آيه الله سيدابوالحسن اصفهانى، در كنار حرم مطهر حضرت علىعليه‌السلام به خاك سپرده شد.

«رحمت بى منتهاى حق ارزانى روح پاكش»