گلشن ابرار جلد ۲

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 43090
دانلود: 4655

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 58 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43090 / دانلود: 4655
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 2

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


آية الله ربانى شيرازى

متوفاى ۱۷/۱۲/۱۳۶۰ ش.

آية استقامت


زادگاه

دارالفضيله شيراز زادگاه اوست. شهر تاريخى با مردمى اصيل و فرهنگى و هنرى كه در طول تاريخ مشاهير و مفاخر گرانقدرى مثل سعدى و حافظ، ميرزا محمد حسن شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، ميرزا على آقا شيرازى، شهيد دستغيب، ملاصدرا و... به خود ديده است.


تولد، كودكى، نوجوانى

در سال ۱۳۰۱ شمسى كودكى به دنيا آمد كه او را عبدالرحيم نام نهادند. تا سن ۲۰ سالگى نزد پدر، آداب زندگى معاشرت، تحصيل و كسب و كار را فرا گرفت.


دوران جوانى

عبدالرحيم پس از آموختن روش زندگى و چگونگى اداره آن - از محضر پدر بزرگوارش - تصميم به زندگى مستقلى گرفت. ابتدا مغازه اى كوچك در بازار شيراز دست و پا كرد و از كنار پدر به آنجا رفت. انصاف او با مشتريان سبب شده بود كه بيشتر اوقات دكانش محل ازدحام جمعيتى باشد كه براى خريد سوغات به بازار آمده بودند. زائران مرقد مطهر احمدبن موسى (شاهچراغ) از مغازه عبدالرحيم اجناسى - از قبيل مهر و تسبيح، سجاده، انگشتر - خريدارى مى كردند.


حزب برادران

در آن سالها آية الله سيد نورالدين حسينى - براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت - حزبى به نام «حزب برادران» تاءسيس كرده بود. اين حزب مركز تجمع كسانى بود كه نمى خواستند از كنار جريانات ضد اسلامى - ملى آن روزها، بى تفاوت بگذرند. عبدالرحيم كه از قبل بنيانگذار اين حزب را مى شناخت و بارها از مجلس وعظ و دانش او بهره مند شده بود به عضويت حزب برادران درآمد و فعاليتهاى سياسى خود را رسما شروع كرد.


تحصيل

ربانى شيرازى در كنار فعاليتهاى حزبى، براى تكميل اطلاعات دينى به مدرسه علميه آقا بابا خان رفت.

فرزندش انگيزه پدر مبنى بر ورود ايشان به حوزه علميه را چنين بيان كرده است:

روزى از روزها كه مثل هميشه در مغازه اش مشغول كار بود صداى داد و فريادى را شنيد نزديك رفت تا ببيند چه خبر است. مشاهده كرد كه يكى از ماءموران انتظامى رضا شاه، وسط بازار با روحانى پيرمردى كه گويا - به عمل پاسبانى در مورد كشيدن چادر از سر زن مسلمانى اعتراض كرده بود - درگير شده است و پس از آنكه عمامه اش را از سرش برداشته او را به زمين كوفته و با مشت ولگد و ناسزا به جانش افتاده است.

آية الله ربانى گفته است:

من با ديدن اين صحنه، در يك لحظه ماجراهاى پيامبران در ذهنم مجسم شد و با خود گفتم كه پس معلوم مى شود كه اينها بر حق اند كه اينگونه با آنان رفتار مى شود و از همانجا اين احساس در من به وجود آمد كه بروم طلبه بشوم.


هجرت به قم

آية الله ربانى شيرازى در سال ۱۳۲۷ شمسى پس از كسب علم و معرفت در حوزه علميه شيراز - در زمان مرجعيت آية الله بروجردى - به قم مشرف شد. چند سالى در مدرسه حجتيه مسكن گزيد و از درس اساتيد و مراجع معظم آن زمان از جمله حضرت آية الله بروجردى - بهره مند شد تا آنكه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى مستضعف نشين قم اجاره كرده بود نقل مكان نمود. بنا داشت كه از سهم امام مصرف نكند و به همين سبب براى امرار معاش به بيع و شرا پرداخت. چون كتاب شناس بود، بيشتر سعى مى كرد كه از طريق خريد و فروش كتاب هزينه زندگى اش را تاءمين كند گاهى هم فرش معامله مى كرد.


در محضر استاد

حضور آية الله ربانى شيرازى در حوزه درس حضور آية الله بروجردى به گونه اى ملموس و محسوس بود كه اگر تصادفا روزى نمى توانست در كلاس ‍ درس حاضر شود، همگان متوجه عدم حضور وى مى شدند. بارها اتفاق افتاده بود كه آية الله بروجردى از ميان آن همه شاگرد كه به درس وى حاضر مى شدند سراغ آقاى ربانى را گرفته بود و وقتى گفته مى شد كه كسالت دارد و مريض است افرادى را به نيابت از خود جهت عيادت و احوال پرسى او به منزلشان مى فرستاد. و اين جلب توجه استاد به شاگرد به سبب نقدهاى دقيق علمى آية الله ربانى به كلام حضرت آية الله العظمى بروجردى، بود كه بارها استاد را وادار به تجديد نظر در راءى و مطلب ارائه شده كرده بود.

فقط قدرت علمى و دقت نظر مرحوم ربانى نبود كه منزلت وى را نزد استاد بالا برده بود؛ روح دينى و فكر روشن و تقواى شديد او در امر دين نيز از ديگر علل علاقه آية الله بروجردى به وى به شمار مى رفت. و اين اعتماد استاد به شاگرد تا جايى بود كه كرارا آقاى ربانى را به عنوان نماينده خويش ‍ براى رسيدگى به امور مسلمين به شهرهاى مختلف بفرستد.


بر كرسى تاليف

۱. بنا به پيشنهاد آية الله العظمى بروجردى مبنى بر تشكيل و تاءسيس مكتب فقهى جديدى - تحت عنوان - «فقه الحديث» آية الله ربانى يكى از سه نفر شاگردان ممتاز و قبول شدگان از بين شصت نفر شاگردان برجسته معظم له بود - كه در احياء وسائل الشيعه از طريق تصحيح و تعليق و چاپ، همت گمارد. ضمن اينكه در گروه تدوين كتاب «جامع الحديث» نيز حضور فعال داشت.

۲. تصحيح و تعليق بر بحار الانوار

دقت و مهارتى كه مرحوم ربانى شيرازى در تصحيح وسائل الشيعه و نگاشتن پاورقى هاى آن از خود نشان داد، آوازه فضلش را به دور دست ها رساند و متعاقب پيشنهاد تصحيح و تنقيح كتاب عظيم بحارالانوار به حضرت علامه طباطبايى از سوى يكى از ناشران متعهد، علامه طباطبايى را بر آن داشت تا در اجراى اين امر مهم از آية الله ربانى دعوت به همكارى كند. از مجموعه ۱۱۰ جلدى بحارالانوار كار تصحيح و تعليق ۴۰ جلد آن توسط ايشان انجام گرفته است.

۳. قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق

اين كتاب را به منظور حق شناسى از صدوق عليه الرحمة به رشته تحرير در آورده است.

۴. حركت طبيعى از دو ديدگاه

اين اثر از آخرين نوشته هاى مرحوم ربانى شيرازى است كه زندان شاه به رشته تحرير در آورده است.

۵. آثار چاپ نشده

ولايت فقيه،

سلاسل الصوفيه،

شرح حال علماء و دانشمندان

و چند اثر ديگر در فقه و اصول از جمله آثار منتشر نشده از ايشان است.


طرح پيشنهاد اتحاد مراجع

پس از رحلت حضرت آية الله العظمى بروجردى در سال ۱۳۴۰ شمسى ؛ رژيم شاهنشاهى براى اينكه هميشه خود را از نقش احياء گرانه روحانيت راحت كند فورا دست به كار شد و در اولين گام با ارسال تلگراف تسليتى به محضر آية الله العظمى حكيم كه در نجف اقامت داشت، سعى كرد كه تشكيلات مركزى روحانيت را به خارج از ايران انتقال دهد.

آية الله ربانى از توطئه شاه با خبر شد و احساس خطر كرد. درس و بحث و تاءليف و تحقيق را كنارى نهاد و قدم به ميدان مبارزه سياسى گذاشت. احساس مرحوم ربانى اين بود كه شرط اصلى رويارويى با دشمن در درجه اول ؛ برخوردارى از يك تشكيلات قوى و منسجمى است كه در راءس آن كسى باشد كه در عين اينكه از لحاظ صلاحيت هاى علمى مورد تاءييد علماء و بزرگان حوزه باشد، داراى ديدى دشمن شناس و دلى پرجراءت و معتقد به مبارزه با انحرافات و كژى ها باشد و بخوبى بتواند از عهده رهبرى دفاع از اسلام بر آيد. وى در اين باره مى گويد:

« چون خبر داشتم كه شاه اقدامات ضد اسلامى خود را با وفات آية الله بروجردى شروع كند لذا پس از وفات ايشان مدرسين را دعوت كردم در منزل آقاى حرم پناهى و چند جاى ديگر و پيشنهاد انتخاب مرجع واحد را مطرح كردم و در مقام نظر خواهى پيشنهاد مرجعيت آقاى خمينى را دادم. در آن جلسه اين مطلب به ذائقه خيلى ها خوش نيامد و قبول ننمودند. »(۹۵۲)


كادرسازى

آية الله ربانى از سال ۱۳۴۹ ش. با مطرح شدن حكومت اسلامى از ناحيه امام خمينى (ره) در صدد برآمد تا با سازماندهى روحانيون انقلابى و فرستادن آن ها به نقاط مختلف كشور به پرورش كادرهاى لازم براى شركت در يك قيام همگانى و به دست گرفتن پستهاى كليدى در حكومت آينده بپردازد. طولى نكشيد كه ثمره اين فعاليتهاى فرهنگى - سياسى به صورت هيئت ها، جمعيت ها، جلسات، انجمن هاى مختلف اسلامى در سراسر كشور ظاهر شد و حتى برخى از آنها، براى تشكيل حكومت اسلامى دست به اسلحه بردند و با زبان گلوله با رژيم شاه سخن گفتند.


گروه انقلابى ابوذر

يكى از گروههاى فعالى كه با آية الله ربانى در تماس مستقيم بودند و پايگاه مركزى آنها در شهر نهاوند قرار داشت گروه ابوذر بود. افراد اين گروه فعاليتهاى - سياسى انقلابى خود را تا جايى پيش بردند كه در شهر قم - در حين خلع سلاح ماءمور شهربانى - كه منجر به درگيرى شد اعضاى اصلى گروه دستگير و هر شش نفر به اعدام محكوم و حكم صادره در ۳۰/۱۱/۱۳۵۲ به اجرا در آمد.


دستگيرى آية الله ربانى

در رابطه با گروه ابوذر و دستگيرى كادر مركزى آن ؛ منزل آية الله ربانى در قم به محاصره ساواك قم در آمد و سپس به داخل خانه ايشان هجوم بردند و او را با خشونت تمام دستگير و در حضور همسر و فرزندانش او را زير ضربان مشت و لگد و قنداق تفنگ و... به شهربانى بردند.

پس از انتقال وى به شهربانى، ماءموران تا ساعت دو بعد از نيمه شب تمامى خانه را زير و رو كردند و چون مدركى دال بر همكارى ايشان با گروه ابوذر نيافتند به ناچار به ضبط كتابهايشان پرداختند و همه آنها را به ساواك انتقال دادند. آية الله ربانى در خصوص برخورد ماءموران ساواك در اولين لحظات دستگيريش مى گويد:

«حدود دو ساعت با انواع مختلف مرا شكنجه مى كردند. اول با شلاق، گاهى با باطوم برقى زمانى با سيگار... اما من استقامت كردم. وقتى ديدم دست از شكنجه برنمى دارند، پيش خود گفتم خود را به بيهوشى مى زنم شايد مؤ ثر باشد. خود را به بيهوشى زدم هر چه شلاق زدند تكان نخوردم. با باطوم برقى از بالا تا پايين بدنم كشيدند و من حركت نكردم. خودم هم تعجب مى كردم كه چطور توانستم از هر گونه حركتى خوددارى كنم... چون ديدند فايده ندارد، يك ليوان آب به صورتم پاشيدند، تكان خوردم فهميدند كه به هوش آمده ام ؛ دوباره شروع كردند به شكنجه و من همچنان خداوند را در نظر گرفتم و مطمئن بودم كه به من كمك خواهد كرد. براى اينكه ما براى او حركت كرده بوديم و در آن لحظات با تمام وجود يارى خداوند را احساس مى كردم. حدود يك ساعت ديگر به شكنجه ادامه دادند كه بار ديگر تصميم گرفتم خودم را به بيهوشى بزنم و در مقابل هيچ چيز، عكس العمل نشان ندهم همين كار را هم كردم و هر چند انواع شكنجه ها را بر روى من امتحان كردند، تكان نخوردم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببريدش بيمارستان، بى هوش است»(۹۵۳)


تبعيد يا زندان؟

ساواك قم پس از مدتى كه نتوانستند هيچگونه اعترافى از آية الله ربانى بگيرد و يا به مدركى دست پيدا كند. وى را به زندان قصر تهران منتقل و به سه سال و يك ماه حبس محكوم ساخت با اينكه ابتداء قرار بود به همين مدت به شهرستان چابهار تبعيد گردد.


اقامه نماز در زندان شاه

از آنجايى كه آية الله ربانى شيرازى براى مبارزه زمان و مكان خاصى را نمى شناخت به محض ورود به زندان تصميم گرفت اقامه نماز صبح را رسميت بخشد؛ چرا كه از مقررات زندان اين بود كه: نماز خواندن براى افراد مذهبى ده دقيقه قبل از طلوع آفتاب و پيش از بيدار باش رسمى است و رژيم براى اينكه ثابت كند كه كليه زندانيان ضد امنيت (سياسى) ماركسيست هستند اين استثناء را نيز از بچه مذهبى ها لغو كرده بود. اين سوژه خوبى براى آية الله ربانى جهت ادامه مبارزه بود. بر همين اساس او طى مشورتى با برخى از آقايان موجود در زندان ؛ پيشنهاد اجراى مراسم نماز صبح در اول وقت شرعى به طور دسته جمعى را داد كه به اتفاق آراء به تصويب رسيد.

بدنبال آن قرار شد كه زندانيان مذهبى و نماز خوان، در ساعت چهار صبح درست اول اذان صبح به يكباره بيدار شوند و عليرغم قانون زندان به انجام مراسم نماز بپردازند.

زندانيان مذهبى كه به واسطه گرمى هوا در حياط زندان مى خوابيدند آن شب در كنار يكديگر و نزديك به هم خوابيدند تا بتوانند با هماهنگى بيشتر به اجراى برنامه هاى پيش بينى شده بپردازند. در سحرگاه آن روز در حالى كه يكديگر را بيدار كرده بودند دست جمعى برخاستند و براى وضو گرفتن به سوى شيرهاى آب حركت كردند.

ماءمورين داخل زندان كه انتظار چنين حركت مقدسى را از سوى زندانيان نداشتند با اخطارها و تهديدهاى پى در پى خواستند آنها را از وضو گرفتن باز دارند كه با مقاومت زندانيان روبرو شدند و ديدند كه چگونه عده اى زندانى تهديدهاى آنها را ناديده گرفته و با دلى آكنده از ايمان براى انجام عبادت و اقامه نماز تا پاى جان ايستاده اند.


حمله ماءمورين به نمازگزاران

ماءموران و مسئولين داخلى زندان نيروهاى ضربت زندان و ساير نگهبانانى را كه در استراحت به سر مى بردند، جهت سركوبى زندانيان بى پناه و بى دفاع به كمك فراخواندند و چيزى نگذشت كه نمازگزاران از هر سو مورد هجوم وحشيانه قرار گرفتند. همين قضيه در هنگام اذان صبح فردا تكرار شد و عليرغم ضرب و شتم و شدت عملى كه سركوبگران به خرج دادند به هر طريقى كه بود نماز صبح را در اول وقت شرعى اقامه كردند. روزهاى بعد نيز اين موضوع تكرار شد به طورى كه حتى بعضى از افرادى كه اهل نماز نبودند به صف نمازگزاران پيوستند.

حاصل اين مقاومتها اين شد كه از طرف مسئولين زندان اعلام شد كه «نماز خواندن همان طور كه قبلا (ده دقيقه به طلوع آفتاب) اعلام شده بود بلا مانع است. »

آية الله ربانى و ديگر زندانيان سرشناس روحانى كه ديدند موقعيت مناسبى براى ضربه زدن به رژيم شاه بدست آمده، به عقب نشينى مسئولان زندان اعتنايى نكردند و فرداى آن روز نيز در آغاز اذان صبح با همان كيفيت قبل، شروع به برپايى نماز در اول وقت شرعى كردند.


شكنجه به خاطر برپايى نماز

ساواك پس از اين استقامت زندانيان مذهبى در خصوص اقامه نماز اول وقت صبح، آية الله ربانى را مسبب و محرك اصلى معرفى كرد و با احضار ايشان به نگهبانى و اعمال شكنجه جسمى و تراشيدن محاسن ايشان به شكنجه روحى نيز پرداخت و سپس وى را به سلول انفرادى منتقل ساختند.

قساوتها و شكنجه هاى ساواك در مورد زندانيان مذهبى سودى نبخشيد و موضوع اقامه نماز در اول وقت شرعى همچنان ادامه پيدا كرد تا اينكه سرهنگ محررى رئيس كل زندان قصر، به منظور جلوگيرى از رسوايى بيشتر به زندان آمد و صريحا دستور سرهنگ زمانى را لغو كرد.

ديرى نگذشت كه خبر رفتار وحشيانه ساواك و پليس در برابر انجام فرائض ‍ مذهبى و شكنجه شدن روحانيون بخاطر اقامه نماز در زندان خبر داغ همه خبرگزاريهاى جهان شد و افكار عمومى جهانيان دريافتند كه ادعاى شاه خائن مبنى بر اينكه مبارزان عليه رژيم، ماركسيست هستند، در چه پايه اى با حقيقت تطبيق دارد!!


دفاع از انقلاب

ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگى ما عدم ماست

پس از مبارزات مستمر حضرت امام خمينى (ره) عليه رژيم شاهنشاهى و سقوط آن در سال ۱۳۵۷ شمسى و پيروزى انقلاب و استقرار نظام مقدس ‍ جمهورى اسلامى، عده اى گمان مى كردند كه ديگر وقت آن است كه به گوشه خلوت و راحتى بروند و خستگى دوران مبارزه را از تن بدر كنند، اما هجوم همه جانبه دشمنان انقلاب به نظام نوين، نشان داد كه چنين نيست و به قول حضرت امام با پيروزى انقلاب فقط نيمى از راه طى شده و نيم ديگر آن كه عبارت از حفظ و حراست از انقلاب و دستاوردهاى آن است، باقيمانده است. وظيفه مردم است كه براى دفاع از موجوديت انقلاب همچنان در صحنه باشند.

شروع جنگ هاى داخلى در مناطق مختلف كشور و بخصوص در استانهاى مرزى مثل كردستان، سيستان و بلوچستان آذربايجان، فارس و... حكايت از اين داشت كه پيش بينى شاه، مبنى بر اينكه با رفتن او از ايران به ايرانستان تبديل مى شود در حال وقوع است.


ماءموريت به كردستان

در اين ميان وضع دو استان كردستان و آذربايجان از ساير مناطق نگران كننده تر به نظر مى رسيد و از ديرباز همواره به عنوان اهرمهاى فشار به دولت مركزى مورد استفاده قرار مى گرفت.

در چنين شرايطى آية الله ربانى شيرازى اولين كسى بود كه مجددا براى دفاع از انقلاب پيشقدم شد و در ميدان خطر حاضر گرديد. او با صلاحديد حضرت امام (ره) در تاريخ ۲۴/۵/۱۳۵۸ ابتدا به كردستان و سپس به آذربايجان عزيمت كرد.

رفتن وى به كردستان در زمان صورت گرفت كه نيروهاى ضد انقلاب بر بسيارى از امور منطقه حاكم شده و تقريبا اختيار آنجا را به دست گرفته بودند. اين گروهها كه نوعا چپ گرا و ماركسيستى بودند عليرغم اختلاف نظر شديدى كه در بعضى از مسائل اعتقادى و اقتصادى و حتى سياسى و... با يكديگر داشتند با هم مؤ تلف شده و براى باج خواهى از دولت، روانه مناطق مرزى و بخصوص كردستان شده بودند و به ايجاد آشوب و ناامنى پرداختند.

آية الله ربانى پس از ورود به منطقه كردستان و آگاه شدن از تركيب نيروهاى مخالفى كه در آنجا جمع شده بودند و همچنين به منظور پيشگيرى از تكرار حوادث كردستان در مناطق مرزى و غير مرزى كشور پيشنهادى را خدمت امام و دولت موقت فرستاد كه به بخشى از آن پيشنهادهاى تاريخى اشاره مى شود:

عمليات پاك سازى لازم منطقه و نمايش قدرت نظامى

۲. برقرارى و يا تقويت پادگان ها و پاسگاهها و تقويت روحيه پرسنل و تنبيه و اخراج بعضى از متخلفان.

۳. رسيدگى به وضع عشاير و روحانيون و طلاب اهل سنت و جماعت.

۴. دستگيرى افراد خائن و ضد انقلاب

۵. محاصره اقتصادى مهاباد در صورتى كه عمليات نظامى به زودى شروع نشود و انتقال نظاميان كرد از منطقه و...

برخورد ضعيف دولت موقت با مسئله كردستان سبب شد كه آذربايجان هم به آن بپيوندد و علم مخالفت برافرازد.


ماءموريت به آذربايجان

اما وضع آذربايجان از جهات گوناگون با كردستان تفاوت داشت. يكى از آن جهات اين بود كه مردم آذربايجان بر خلاف مردم كرد، مسلمانانى شيعه مذهب و متعصب و سخت پاى بند به مقررات شرعى و مذهبى بودند. به همين سبب حزب خلق مسلمان براى اجراى برنامه هاى خود، مجبور بود كه چهره ضد انقلابى خود را در پشت سر شريعتمدارى كه در آن زمان در مقام مرجعيت قرار داشت پنهان كند و با زبان او به تحريك مردم بپردازد و حتى زمزه هايى براى بردن وى از قم به آذربايجان بر سرزبان ها افتاده بود.

آية الله ربانى شيرازى كه از سالها قبل آقاى شريعتمدارى را مى شناخت، از همان راهى وارد شد كه خلق مسلمانى ها وارد شده بودند و آن اين بود كه ضمن سفرى به آذربايجان تماس با علماء و مردم آن منطقه به افشاى شريعتمدارى در دوران مبارزه و پس از آن پرداخت و آن سوى چهره اش را به مردم معرفى كرد و بدينوسيله توانست حزب خلق مسلمان را خلع سلاح نمايد و توطئه هاى پشت پرده را بر ملا كند و در نتيجه در تاريخ ۲۰/۹/۱۳۵۸ ضمن همكارى مردم با نيروهاى انتظامى، با يك يورش، عناصر ضد انقلاب و ضد خلق مسلمان را از مراكز راديو تلويزيون تبريز - كه مدتى بود در اشغال و تصرف آنها قرار داشت - بيرون ريختند.

ربانى شيرازى طى پيامى اقدام شجاعانه مردم تبريز - را در پس گرفتن مراكز راديو و تلويزيون - ستود.


ماءموريت به استان فارس

توانايى آية الله ربانى در حال مشكلات كردستان و آذربايجان و برخورد واقع بينانه و اصولى او با حوادث و جريانات دو منطقه مزبور سبب شد كه اندكى پس از شروع غائله استان فارس، امام امت او را طى حكمى به شرح زير به آن منطقه فرستاد و مقامات اجرايى محل را موظف به پيروى از ايشان نمود:

جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى شيخ عبدالرحيم ربانى دامة افاضاته

با توجه به مشكلاتى كه در مناطق عشايرى فارس وجود دارد، جنابعالى ماءموريت داريد جهت بررسى اوضاع و رفع مشكلات به مناطق مزبور برويد و با مشورت و كمك آقايان معتمدين محل و افراد ذى صلاح، سعى كافى در اين باره نماييد و ساكمين مناطق را به اتحاد و يگانگى و پرهيز از اختلاف و تفرقه دعوت كنيد. بديهى است كه مقامات اجرايى نيز به وظيفه خود در پيروى از راهنمايى هاى آن جناب و همكاريهاى لازمه با شما عملى خواهند نمود. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را مسئلت دارم.

روح الله الموسوى الخمينى

۲۳/۹/۱۳۵۸

در پى اين فرمان تاريخى ؛ آية الله ربانى به آن منطقه عزيمت كرد و با برخورد اصلى و حكيمانه در مقابل خوانين قشقايى، توانست شورش آنها را مهار كند و گلوله را به گل تبديل نمايد.


مبارزه با سازشكارى

يكى ديگر از ويژگيهاى آية الله ربانى شيرازى مبارزه وى با سازشكاران مكتبى و جريانات فكر انحرافى و التقاطى بود. او به همان نسبت كه در مقابل مخالفان سياسى و عقيدتى خود انعطاف پذير بود و سعى در جذب آنها مى كرد به هيچ وجه حاضر به هيچ گونه عقب نشينى و گذشتى در مقابل انحرافات كسانى كه با ذهن ديگران مى انديشيدند و دست پخت مكاتب شرق و غرب را با نام اسلام، به خورد مردم مى دادند، نبود.

حجم تبليغات و شعارهاى گروههاى چپ مثل حزب توده، سازمان چريكهاى فدايى خلق، پيكار، پيشگام، شفق سرخ، و راست متمايل به ماركسيسم و چپ مثل سازمان منافقن و جنبش مسلمانان مبارز، و افكار عمومى مردم مسلمان و جوانان انقلابى مؤمن را تحت تاءثير قرار داده بود.

يكى از مسائلى كه در آن روزها به عنوان خواسته اساسى عموم گروهكها مطرح بود، مسئله ملى كردن «تجارت خارجى» و اجراى «بند جيم» بود كه آية الله ربانى با هر دوى آنها مخالف بود و معتقد بود كه هيچ يك از دو قانون ربطى به اسلام ندارد. و اول بايد انسان اسلامى را شناخت تا اقتصاد - كه تابعى از انسان آن مكتب است - بشناسيم.


ربانى شيرازى و قانون اساسى

تسلط آية الله ربانى بر فقه شيعه و قانون اساسى كه خود يكى از ۶ فقيه شوراى نگهبان و يكى از نمايندگان مؤ ثر مجلس خبرگان تهيه و تدوين قانون اساسى بود كه توانست بسيارى از منويات خود را به صورت قانون جلوه گر سازد كه از جمله آنها رد قانون ملى كردن تجارت خارجى و همچنين رد بند چهارم (بند جيم) قانون اصلاحات ارضى و زمين ها شهرهاى بود.


ترور ربانى شيرازى

مواضع قاطعانه آية الله ربانى شيرازى دشمنان ايشان را بر آن داشت كه وى را مورد تهديد قرار دهند و وقتى صلابت و تهور ايشان را مشاهده كردند دست به ترور او زدند و در تاريخ ۹/۱/۶۰ در راه بازگشت از جهاد سازندگى، براى چندمين بار او را مورد سوء قصد قرار دادند به سوى ايشان تيراندازى كردند كه يكى از گلوله ها به گردن وى اصابت كرد. حضرت امام (ره) در تلگرافى خطاب به ايشان فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى ربانى شيرازى دامة افاضاته

از سوء قصد به جنابعالى مطلع شدم. اين نحو برخورد با روحانيون متعهد، برنامه منحرفين بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع كاردان و متعهد از صحنه است، غافل از آنكه به حكم تاريخ روحانيون آگاه در تمام صحنه هاى سياسى پيشقدم بوده اند و ترور اشخاص نمى تواند آنان را ماءيوس كند و راه را براى بدخواهان به اسلام و كشور بازكند.

بحمدالله جنابعالى از اين سانحه نجات پيدا نموديد و اميد است كه به زودى صحت خود را بازيافته و به خدمت به اسلام و مملكت ادامه دهيد.(۹۵۴) روح الله الموسوى الخمينى

آية الله ربانى پس از دريافت تلگراف امام خمينى، بلافاصله پاسخى تهيه نموده و براى آن حضرت ارسال كردند كه در بخشى از آن چنين مى خوانيم ؛

... ماهيت انقلاب اسلامى ايران بر خلاف زعم كج انديشان متكى به فرد يا افراد نيست كه با ترور آنها، وقفه يا ضربه اى بر آن وارد شود. انقلاب اسلامى ايران مرحله اى از تكامل انقلاب جهانى الهى است كه با كوشش پى گير پيامبران الهى و پيشوايان راستين و مردان معتقد استوار گشته است... و بر دو اصل «ايمان» و «جهاد» متكى است كه حاملان آن دو اصل امتى مسئول و متعهدند كه با رفت و آمد اشخاص خللى در تصميم آنها وارد نمى شود.(۹۵۵)


رحلت

رفت و آمدهاى مكرر و مداوم ايشان از شيراز به تهران و بالعكس، كه جهت انجام مسئوليتها و وظايفى كه در آن هر دو شهرستان به عهده وى بود؛ دشمنان ربانى را به اين فكر واداشت كه با استفاده از حربه كه با استفاده از حربه تصادف؟! به زندگى سراسر جهاد و مبارزه وى خاتمه دهند. لازم به ذكر است كه ايشان چه در دوران تصدى نمايندگان مجلس خبرگان و چه در زمان عضويت در شوراى نگهبان نيمى از يك هفته را در تهران و بقيه را در شيراز بسر مى بردند و غالبا راه طولانى بين شيراز و تهران را نيز با اتومبيل طى مى كردند.

تا اينكه در تاريخ ۱۷/۱۲/۱۳۶۰ كه براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بودند، در بين راه دليجان و محلات، اتومبيل ايشان پس ‍ از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله؟! از جاده منحرف و واژگون شد. هنوز ساعاتى از انتقال ايشان به درمانگاه نگذشته بود كه خبر رسيد روح پاكش از محنت آباد دنيا پرواز كرد.

غم فقدان آن عزيز بيش از همه سينه خمينى بزرگ را آتش زد، آنچنانكه در مرثيه اى كه براى او نوشت، رحلتش را غم انگيز خواند:

بسم الله الرحمن الرحيم

با كمال تاءسف رحلت غم انگيز جناب حجة الاسلام و المسلمين مجاهد عزيز آقاى ربانى شيرازى را به اسلام و اولياى معظم اسلام بويژه حضرت بقيه الله ارواحنا فداه و به ملت شريف و حوزه هاى علميه و اهالى محترم فارس و بازماندگان اين فقيه سعيد تسليت عرض عرض مى كنم.

در طول تاريخ مدعيان فضيلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دين بسيار بوده و هستند تنها در سختى ها و گرفتاريها و حق گوييها در مقابل قدرت هاى شيطانى است كه مدعيان لاف زن از متعهدان بى سرو صدا و خالصان فداكار از مغشوشان و متمايز شوند.

مرحوم مجاهد سعيد ارزشمند ربانى شيرازى كه اكنون در جوار حق آرميده و ما از بركت وجودش محروم شديم از اين اقليت بود. او در طول زندگانى شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در مقابل باطل و باطل ها ايستاد و از خودش نرمش نشان نداد. او در حبس ها و زجرها و ناملايمات با قامت راست انسانهاى متعهد ايستادگى كرد و تسليم نشد او كه خدايش رحمت كند و به جوار قرب حضرتش بپذيرد با روحى ملايم در مقابل دوستان و مؤمنان و مقاوم در برابر دشمنان خلق به لقاءالله پيوست و ما عقب ماندگان كه احتياج به اين مردان حق داريم از آن كمال و جمال محروميم. از خداوند متعال توفيق خدمت براى همگان و سعادت و صبر در اين مصيبت براى دوستان و بازماندگان ايشان را خواستارم.(۹۵۶)

روح الله الموسوى الخمينى