امام خمينى (قدس سره)
ارتحال: ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ش.
حديث بيدارى
حميد انصارى
سال ۱۳۲۰ هجرى قمرى از نيمه مى گذشت كه مولودى در ايران ديده به جهان گشود كه بعدها با قيام الهى خويش سرنوشت ايران و جهان اسلام را دگرگون ساخت و انقلابى را پديد آورد كه قدرتهاى مسلط جهان و تمامى دشمنان آزادى و استقلال ملتها، از همان آغاز در برابرش صف كشيدند و براى سركوبى اش به ميدان آمدند.
آن روز كسى نمى دانست، اين همان است كه فرداها دنيا او را به نام «امام خمينى» خواهند شناخت. همانكه وقتى قيام خويش را آغاز كند، در برابر بزرگترين قدرتهاى جهان خواهد ايستاد و از استقلال كشور و مجد امت اسلام دفاع خواهد كرد و احياگر دين خدا در عصر مسخ ارزشها خواهد شد.
پيشينه تاريخى:
بيستم جمادى الثانى «روز كوثر» است، پس از وفات فرزندان پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مشركين قريش خوشيها كردند و زبان به زخم گشودند كه نسل پيامبر ادامه نخواهد يافت! از خالق هستى فرمان رسيد: «انا اعطيناك الكوثر... ان شانئك هو الابتر».
در آن روز بزرگ، كوثر و لايت و امامت در زمين جارى گشت و بانوى عفت و ايمان، صديقه طاهرهعليهالسلام
ديده به جهان گشود تا امام هميشه عدالت و انسانيت را مونس و همسر باشد و نسلى پديد آورند كه يازده ستاره امامت، ايستاده بر شاهراه هدايت انسانها از آن جمله اند. نسلى كه صلح و جنگش، مناجات و سكوتش، حلم و علمش و حيات سراسر مقاومت و رنج و شهادتش و سرانجام غيبت موعود به انتظار نشسته اش حكمتهاى الهيه را رقم مى زند و ثابت مى كند كه بندگان خدا در عصر هبوط و در حصار زمان و طبيعت به خود وانهاده نشده اند و حق پويان و رهروان طريق هدايت را هميشه هدايت كننده اى هست و زمين را حجت حق خالى نخواهد ماند. دوران غيبت آغاز شد و كشمش هماره خوب و بد نيز ادامه يافت. نسل در نسل، گردنكشان و زر پرستان و اصحاب فساد در جبهه ظلمت خويش و در آنسو مؤمنان و صالحان و پاك سيرتان در وادى نور رويارو ايستادند. انوار وحى بر جهان تابيده بود و اسلام با فتح قلوب بندگان خوب خدا قلمرو خويش را گسترش مى داد و تا دور دستهاى شرق و از آنسو تات قلب اروپا پيش مى رفت. تمدنى بزرگ و بى سابقه شكل مى گرفت و بشر شاهد جهش و تحولى شگرف در پهنه علم و ادب، فرهنگ و هنر و تمامى آثار تمدن واقعى با مبنايى استوار از ايمان و انگيزه بود.
از ولادت تا هجرت
در روز بيستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهرعليهالسلام
، روح الله الموسوى الخمينى پاى بر خاكدان طبيعت نهاد.
پدر بزرگوار امام خمينى مرحوم آية الله سيد مصطفى موسوى از معاصرين مرحوم آية الله العظمى ميرزاى شيرازى (ره) پس از آنكه ساليانى چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلام را فراگرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجاء مردم و هادى آنان در امور دينى بود. در حالى كه بيش از ۵ ماه از ولادت «روح الله» نمى گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت، نداى حق طلبى پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت برخاسته بود با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وى را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.
بدين ترتيب امام خمينى از اوان كودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد وى دوران كودكى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر مؤمنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آية الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف ) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش (صاحب خانم) كه بانويى شجاع و حق جو بود، سپرى كرد اما در سن ۱۵ سالگى از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد.
حضرت امام از سنين كودكى و نوجوانى با بهره گيرى از هوشى سرشار، قسمتى از معارف متداول روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه، از آن جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمين و علماى منطقه (نظير آقا ميرزا محمود افتخار العماء مرحوم ميرزا رضا نجفى خمينى، مرحوم آقا شيخ على محمد بروجردى، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى و مرحوم آقا عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگش آية الله سيد مرتضى پسنديده) فرا گرفت و در سال ۱۲۹۸. ه ش. عازم حوزه علميه اراك شد.
هجرت به قم، تحصيل دروس تكميلى و تدريس علوم اسلامى:
اندكى پس از هجرت آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى رحمة الله عليه (نوروز ۱۳۰۰ ش. مطابق با رجب المرجب ۱۳۴۰ هجرى قمرى) امام خمينى نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حوزوى را نزد اساتيد حوزه قم طى كرد. كه مى توان از فراگرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معانى و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد على اديب تهرانى و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آية الله سيد محمد تقى خوانسارى، و بيشتر نزد مرحوم آية الله سيد على يثربى كاشانى و دروس خارج فقه و اصول نزد زعيم حوزه قم آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى نام برد.
همزمان با فراگيرى فقه و اصول نزد فقها و مجتهدين وقت به فراگيرى رياضيات و هيئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ادامه همين دروس به اضافه علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقا ميرزا على اكبر حكيمى يزدى و عروض وقوافى و فلسفه اسلامى و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آية الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و عالى ترين سطوح عرفان نظرى و علمى را به مدت شش سال نزد مرحوم آية الله آقا ميرزا محمد على شاه آبادى بپردازد.
پس از رحلت آية الله العظمى حائرى يزدى تلاش امام خمين به همراه جمعى ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آية الله العظمى بروجردى (ره) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد.
مشى سياسى حضرت امام كه سخت معتقد به حفظ كيان حوزه ها و اقتدار روحانيت و زعامت دينى به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزهاى خطير و پرآشوب بود، موجب مى شد تا آن حضرت عليرغم شايستگى ها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خويش را در خدمت به تحكيم حوزه تازه تاءسيس علميه قم و به عنوان مدافعى دلسوز در كنار آية الله العظمى حائرى و بروجردى باقى بماند. پس از رحلت آية الله بروجردى نيز امام خمينى على رغم روى كرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامى به ايشان به عنوان يكى از مراجع تقليد، از هرگونه اقدامى كه شائبه موقعيت طلبى و مقام خواهى داشته باشد به شدت پرهيز داشت.
حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامى در مدرسه فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسى، و... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب ۱۴ سال در مسجد شيخ اعظم انصارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عالى ترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براى نخستين بار مبانى نظرى حكومت اسلامى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگو نمود. به گفته شاگردان ايشان درس امام خمينى از معتبرترين كانونهاى درسى حوزه محسوب مى شد و در برخى از دوره ها - سالهاى تدريس در حوزه علميه قم - شاگردان حاضر در محضر استاد به ۱۲۰۰ نفر هم رسيده بود كه ميان آنان دهها تن از مجتهدين مسلم و شناخته شده حاضر بودند.
ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتى پديد آورد تا ايشان در رهبرى قيام روحانيت ايفاى نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ويژگى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامى بودن انگيزه ها، شعارها و هدفهاى قيام، سرآغازى شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام «انقلاب اسلامى» در جهان شناخته و معرفى شد.
كودتاى رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسى كه بوسيله انگليسى ها حمايت و سازماندهى شده بود هر چند كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودى حكومت ملوك الطوايفى خوانين و اشرار پراكنده را محدود ساخت اما در عوض آنچنان ديكتاتورى پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنوشت ملت مظلوم ايران حاكم شدند و دودمان پهلوى به تنهايى عهده دار نقش سابق خوانين و اشرار گرديد.
امام خمينى علاقه خاصى به پيگيرى مسائل سياسى و اجتماعى داشت. رضاخان پس از محكم كردن پايه هاى سلطنت خويش در همان سالهاى نخست برنامه هاى وسيعى را در جهت زدودن آثار فرهنگى اسلامى در جامعه ايران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضييقات براى روحانيون، طى دستورالعملهاى رسمى مجالس روضه و خطابه هاى مذهبى را تعطيل كرد، تدريس امور دينى قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمه كشف حجاب بانوان مسلمان ايرانى را آغاز كرد. قبل از آنكه رضاخان عملا و در سطحى گسترده هدفهاى خود را علنى سازد، روحانيت متعهد ايران نخستين قشرى بود كه با آگاهى از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض بر خاست. علماى متعهد اصفهان به رهبرى آية الله حاج آقا نورالله اصفهانى در سال ۱۳۰۶ هجرى شمسى دست به هجرت اعتراض آميز به قم و تحصن در اين شهر زدند.
اين حركت از سوى علماى ديگر شهرها نيز همراهى شد. هجرت و تحصن ۱۰۵ روزه علما در قم (۲۱ شهريور تا ۴ ديماه ۱۳۰۶ هش) به عقب نشينى ظاهرى رضاخان انجاميد و نخست وزير وقت (مخبرالسلطنه) متعهد به اجراى شرايط متحصنين گرديد، با شهادت رهبر قيام در ديماه ۱۳۰۶ به دست عمال رضاخان، تحصن عملا پايان يافت.
اين ماجرا فرصتى بود براى طلبه اى جوان، با استعداد و داراى روحى سلحشور به نام روح الله خمينى تا با حضور در متن جريان از نزديك با مسائل مبارزه و چگونگى ستيز روحانيت و رضاخان آشنا بود. از سوى ديگر چند ماه پيش از اين، در نوروز سال ۱۳۰۶ هجرى شمسى ماجراى درگيرى روياروى آية الله بافقى با رضاخان در قم و محاصره اين شهر بوسيله نيروهاى نظامى و مضروب شدن اين عالم مجاهد بوسيله شاه و تبعيد او به شهر رى به وقوع پيوست. اين حادثه و ماجراهاى مشابه و جرياناتى كه در مجلس قانونگذارى اين ايام مى گذشت بويژه مبارزات، روحانى نامدار و مجاهد آية الله سيد حسن مدرس تاءثير خود را بر روح حساس و پر شور امام بر جاى مى نهاد.
پس از رحلت آية الله العظمى حائرى (۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه ش) حوزه علميه قم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حوزه علميه قم را آيات عظام: سيد محمد حجت، سيد صدرالدين و سيد محمد تقى خوانسارى رضوان الله عليهم بر عهده گرفتند. در اين فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مراجعت عظمى فراهم گرديد. آية الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بود كه مى توانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آية الله حائرى و از جمله امام خمينى تعقيب شد. اما خمينى كه با دقت شرايط سياسى جامعه و وضعيت حوزه ها را زير نظر داشت دريافته بود كه تنها نقطه اميد به رهايى و نجات از شرايط ذلت بارى كه پس از شكست مشروطيت و بخصوص پس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيدارى حوزه هاى علميه و پيش از آن تضمين حيات حوزه ها و ارتباط معنوى مردم با روحانيت مى باشد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساسى ساختار حوزه علميه را با همكارى آية الله مرتضى حائرى تهيه و به آية الله بروجردى (ره) پيشنهاد داد. اين طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشن ضمير حوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت.
حضرت امام در تمام دوران زعامت آية الله بروجردى (ره) سعى خويش را در بعد حوزوى مصرف حمايت از اقتدار مرجعيت و حوزه هاى علميه از يكسو و انتقال اطلاعات سياسى و اجتماعى و ارزيابى هاى خويش از مسائل روز و هشدارهاى به موقع در مورد هدفهاى رژيم شاه و جلوگيرى از نفوذ عناصر كج فهم و راحت طلب نموده است. و در همين حال ارتباط خويش را با عناصر سياسى موجه در تهران و شخصيتهايى نظير آية الله كاشانى ادامه مى داد و از طرق مختلف از جمله پيگيرى مستمر مذاكرات مجلس شوراى ملى و نشريات معتبر وقت، تحولات جارى را به دقت زير نظر داشت.
هنگامى كه زمزمه تشكيل مجلس مؤ سسان براى تغيير قانون اساسى و مطلق العنان كردن شاه در سال ۱۳۲۸. ه ش مطرح گرديد، شايعه كردند كه آية الله العظمى بروجردى با اين تغييرات موافق بوده و مشورتهايى با مقامات دولتى داشته است. امام خمينى از اين شايعه برآشفتند و ضمن هشدار در جلسات حضورى به همراه چند تن از مراجع و علماى وقت طى نامه اى سرگشاده به آية الله بروجردى خواستار بيان حقيقت شدند. متعاقب آن، آية الله بروجردى طى بيانيه اى توافق در اين مورد را تكذيب كردند. همزمان با اين واقعه آية الله كاشانى نيز از تبعيدگاه خود در لبنان طى بيانيه اى بر لزوم مقاومت در برابر تصميم جديد شاه تاءكيد كرد.
در جريان انتخاب دوره شانزدهم مجلس، آيت الله كاشانى از سوى مردم تهران انتخاب گرديد. همكارى و ائتلاف جناح روحانى مجاهد آية الله كاشانى با جبهه ملى كفه را به نفع طرفداران نهضت ملى شدن صنعت نفت و به زيان شاه سنگين كرد. فدائيان اسلام كه از حمايتهاى آية الله كاشانى بهره مند بودند طى چند عمليات كم سابقه ضربه هاى كارى بر دولتهاى دست نشانده شاه وارد ساختند. دكتر مصدق رهبر جبهه ملى با بهره مندى از همين حمايتها به صدارت رسيد. قيام سى تير ۱۳۳۱ در تهران شكل گرفت. ايران آرزوى ديرينه خود يعنى پيروزى ملى شدن صنعت نفت را شادمانى مى كرد، اما ديرى نپاييد كه ناسازگارى در جبهه ائتلاف رخ نمود و اختلافات بين فدائيان اسلام و آية الله كاشانى و رهبران جبهه ملى تا مرز رويارويى توسعه يافت.
آية الله كاشانى با جايگزينى آمريكا و شركتهاى آمريكايى به جاى انگليس در صنعت نفت و ديگر پهنه هاى اقتصادى كشور شديدا مخالف بود. در حالى كه بسيارى از كسانى كه اركان قدرت را در دولت مصدق اشغال كرده بودند به اين نظريه تمايل نشان مى دادند.
خطرات مشاركت عناصر غير مذهبى در نهضت و اعتماد به حزب توده نيز از جمله موارد اختلاف بود. به موازات افزايش اختيارات نخست وزير و نفوذ عناصر ياد شده در دولت ملى، تبليغات حساب شده صد دينى نيز افزايش يافت. خيانتهاى حزب توده به اوج رسيد و جناح مذهبى نهضت منزوى گرديد. آمريكا از اين فرصت كمال استفاده را برد و با كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سلطنت بلامنازع شاه را تضمين و مخالفين را ساقط كرد.
آنچه كه از مجموعه پيامها و سخنرانيها بعدى امام خمينى در رابطه با ماجراى نهضت ملى استنباط مى شود اين است كه آن حضرت از ابتدا بر ناپايدارى ائتلاف پيش آمده واقف بود. نهضت ملى در اهداف ضد استعماريش پيروزيهايى به دست آورده بود اما ملى كردن صنعت نفت داراى محدوديتهاى فصلى و زمانى بود و به تنهايى نمى توانست استمرار نهضت را در دراز مدت تضمين نمايد.
جناح ملى گراى نهضت، اعتقادى به شعارها و هدفهاى جناح مذهبى نداشت. فقدان رهبرى واحد، نفوذ عناصر ناصالح و نبود اهداف مشترك سياسى و فرهنگى كه بتواند در درازمدت حمايت عمومى مردم مسلمان ايران را تضمين نمايد از جمله موانعى بودند كه ادامه مسير نهضت را ناممكن مى ساختند.
فعاليت فدائيان اسلام و همچنين تلاشهاى آية الله كاشانى به دلايلى نه تنها مورد حمايت آية الله العظمى بروجردى، مرجع مقتدر آن روز واقع نمى شد بلكه اختلافات فاحشى نيز در بين بود.
قبل از آنكه شيرينى نهضت ملى نفت در ذائقه مردم ايران بنشيند تلخى اثر اختلاف و حوادث ناگوار بعدى و سرانجام كودتاى ۲۸ مرداد در كامها ريخته شد. فدائيان اسلام دست از مبارزه نكشيدند ولى دو سال بعد (۲۵/۸/۱۳۳۴) در ماجراى ترور ناموفق حسين علاء نخست وزير وقت دستگير و رهبران آن در ديماه سال ۱۳۳۴ پس از محاكمه در دادگاههاى سرى نظامى شاه به جوخه اعدام سپترده شدند. تلاشهاى امام خمينى و ديگر علما در جلوگيرى از اعدام آنان به نتيجه نرسيد.
دهم فروردين ۱۳۴۰ آية الله العظمى بروجردى رحلت كرد. در اسفند همين سال نيز روحانى مبارزه آية الله كاشانى دار فانى را وداع گفت. امام خمينى بعد از رحلت آية الله بروجردى على رغم استقبال حوزه علميه و مردم، همچون ادوار گذشته زندگى خويش كوچكترين قدمى براى مرجعيت خود برنداشت.
پس از رحلت آية الله بروجردى و تجزيه مرجعيت عظمى، رژيم شاه شتاب بيشتر به اصلاحات مورد نظر آمريكا داد و همزمان كوشيد تا امر مرجعيت را به خارج از ايرن منتقل نمايد.
لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط «مسلمان بودن، سوگند به قرآن كريم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها» تغيير مى يافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ه ش به تصويب كابينه اسدالله علم رسيد. امام خمينى به همراه علماى بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
رژيم شاه ابتدا دست به تهديد و تبليغات عليه روحانيت زد. با وجود اين، دامنه قيام رو به فزونى نهاد. در تهران، قم و برخى شهرهاى ديگر بازارها تعطيل و مردم در مساجد به حمايت از حركت علما گرد آمدند. يك ماه و نيم پس از آغاز ماجرا، دولت يك گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مكتوب شاه و نخست وزير درصدد دلجويى علما و توجيه آنها برآمد. رژيم شاه با شناختى كه از شخصيت و انعطاف ناپذيرى امام خمينى داشت از ارسال پاسخ براى ايشان عمدا خوددارى كرد. برخى از علماى حوزه علميه موضع دولت را قانع كننده تشخيص داده و خواستار پايان دادن به قيام بودند. امام خمينى سرسختانه مخالفت كرد. حضرت امام معتقد بود كه دولت مى بايست رسما لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى را لغو كند و خبر آن را انتشار دهد.
سرانجام رژيم شاه تن به شكست داد و رسما در ۷ آذر ۱۳۴۱ هيئت دولت، مصوبه قبلى را لغو كرد و خبر آن را به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. اما خمينى در نشست با علماى قم مجددا بر مواضع خويش پاى فشرد و لغو مصوبه در پشت درهاى بسته را كافى ندانست و اعلام كرد تا زمانى كه لغو آن در رسانه ها پخش نشود، قيام ادامه خواهد داشت. فرداى آن روز خبر لغو لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در روزنامه هاى دولتى منعكس شد و مردم نخستين پيروزى بزرگ خويش را پس از نهضت ملى شدن صنعت نفت جشن گرفتند.
امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قم را به چاره جويى و قيامى دوباره فراخواند. با آنكه هدفهاى پشت رده رژيم از اصلاحات و رفراندوم براى شخص امام آشكار، و رويارويى غير قابل اجتناب بود، اما در اين نشست تصميم جمعى بر اين شد كه با شاه مذاكره و انگيزه او را جويا شوند.
پيغامهاى طرفين بوسيله اعزام نمايندگانى براى مذاكره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آية الله كمالوند تهديد كرده بود كه اصلاحات به هر قيمتى ولو با خونريزى و خراب كردن مسجد انجام خواهد شد.
در نشست بعدى علماى قم، حضرت امام خواستار تحريم رسمى رفراندوم شاه بود ولى محافظه كاران حاضر در جلسه، مبارزه در چنين شرايطى را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بى ثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمينى قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صريحا اعلام و شركت در آنرا تحريم كنند. حضرت امام بيانيه اى كوبنده در بهمن ۱۳۴۱ صادر كرد. متعاقب آن بازار تهران تعطيل شد و ماءمورين پليس به تجمع مردم حمله بردند. شاه ناگريز براى كاهش دامنه مخالفتها در چهارم بهمن عازم قم گرديد. امام خمينى از قبل با پيشنهاد استقبال مقامات روحانى از شاه به شدت مخالفت نمود، شاه به شدت مخالفت نمود، و حتى خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه به قم تحريم كرد. تاءثير اين تحريم چنان بود كه نه تنها روحانيون و مردم قم بلكه توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه در اين شهر - كه مهم ترين منصب حكومتى تلقى مى شد - نيز به استقبال شاه نرفت و همين امر سبب عزل او گرديد. دو روز بعد رفراندوم غير قانونى در شرايطى كه به جز كارگزاران رژيم كسى ديگر در آن شركت نداشت، برگزار شد. رسانه هاى رژيم با پخش مكرر تلگرافهاى تبريك مقامات آمريكا و دول اروپايى سعى داشتند تا رسوايى عدم مشاركت مردم در رفراندوم را مخفى نگاه دارند. امام خمينى با سخنرانيها و بيانيه هاى خويش همچنان به افشاگرى دست مى زد. تبليغات وسيعى عليه روحانيت و امام خمينى آغاز شد. شاه تصميم به سركوبى قيام داشت. روز دوم فروردين ۱۳۴۲ كه مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادقعليهالسلام
بود ماءمورين مسلح رژيم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دينى در مدرسه فيضيه را بر هم زدند و متعاقب آن نيروهاى پليس با سلاح گرم وحشيانه به مدرسه فيضيه يورش بردند و به كشتار و جرح طلاب پرداختند همزمان مدرسه دينى طالبيه تبريز نيز مورد هجوم قرار گرفت. منزل امام خمينى در قم هر روز شاهد حضور گروههاى زيادى از نيروهاى انقلابى و مردم خشمگين بود كه براى ابراز همدردى و حمايت علما و ديدن آثار جنايت رژيم به قم مى آمدند.
امام خمينى در اجتماع مردم، بى پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلى جنايات و هم پيمان با اسرائيل ياد مى كرد و مردم را به قيام فرامى خواند.
امام خمينى راه خويش را آگاهانه انتخاب كرده بود، او به تكليف شرعى مى انديشيد و شعارش «عمل به وظيفه، ولو بلغ و ما بلغ» بود. در منطق امام معناى «شكست و پيروزى» غير آن چيزى است كه در عرف سياستمداران حرفه اى تعريف مى شود. امام خمينى زمانى در نقش رهبرى انقلاب اسلامى در سال ۱۳۴۲ ظاهر شد كه سالها پيش از آن مراحل مختل تهذيب نفس و جهاد اكبر و كسب فضائل معنوى و معارف حقيقى را در سطوح عاليه گذرانده بود. راز موفقيتهاى امام خمينى را بايد در مجاهده طولانى او با نفس و نيل به معرفت شهودى حقيقت جستجو كرد. فهم انگيزه و اهداف مبارزات سياسى امام خمينى بدون نظر كردن به مراحل تكامل شخصيت روحى و معنوى و علمى وى ممكن نيست.
از برجسته ترين ويژگيهاى نهضت امام خمينى: اعلام خط مشى مشخص در مبارزه اتخاذ مواضع روشن و عدول نكردن از آنها و قاطعيت در پيگيريهاى هدفهاست كه دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند.
سال ۱۳۴۲ با تحريم مراسم عيد نوروز آغاز و با خون مظلومين فيضيه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمريكا اصرار مى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخالتهاى آمريكا و خيانتهاى شاه پافشارى داشت. در چهارده فروردين ۱۳۴۲ آية الله العظمى حكيم از نجف طى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خواستار آن شد كه همگى به طور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علما و كيان حوزه ها مطرح شده بود. رژيم شاه براى ايجاد رعب و جلوگيرى از پاسخگويى علما به تلگراف آية الله حكيم، نيروهاى نظامى را به قم گسيل داشت و همزمان هيئتى را براى ابلاغ پيام تهديدآميز شاه به منزل مراجع تقليد فرستاد. امام خمينى از پذيرش اين هيئت امتناع ورزيد.
حضرت امام خمينى بدون اعتنا به اين تهديدها، پاسخ تلگراف آية الله العظمى حكيم را ارسال نموده و در آن تاءكيد كرده بود كه هجرت دستجمعى علما و خالى كردن حوزه عليمه قم به مصلحت نيست.
امام خمينى در پيامى (به تاريخ ۱۲/۲/۱۳۴۲) بمناسبت چهلم فاجعه فيضيه بر همراهى علما و ملت ايران در رويارويى سران ممالك اسلامى و دول عربى با اسرائيل غاصب تاءكيد ورزيد و پيمانهاى شاه و اسرائيل را محكوم كرد و بدين ترتيب از آغاز قيام خويش نشان داد كه نهضت اسلامى در ايران از مصالح امت اسلامى جدا نيست.
قيام ۱۵ خرداد
ماه محرم ۱۳۴۲ كه مصادف با خرداد بود فرارسيد. امام خمينى از اين فرصت نهايت استفاده را در تحريك مردم به قيام عليه رژيم مستبد شاه بعمل آورد. روز عاشورا جمعيت صد هزار نفرى در تهران با داشتن عكسهايى از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل كاخ مرمر (محل استقرار شاه) براى اولين بار در پايتخت شعار «مرگ بر ديكتاتور» سردادند. روزهاى بعد نيز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگليس تظاهرات گسترده اى در حمايت از قيام امام بر پا بود.
امام خمينى عصر عاشورا سال ۱۳۸۳ هجرى قمرى (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ شمسى) در مدرسه فيضيه نطق تاريخى خويش را ايراد كرد. بخش عمده اى از سخنان امام در بيان نتايج زيانبار سلطنت دودمان پهلوى و افشاى روابط پنهانى شاه و اسرائيل اختصاص داشت.
سخنان امام خمينى همچون پتكى بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبر فرعونى او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صداى قيام را صادر كرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينى در شامگاه ۱۴ خرداد دستگير و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه پانزده خرداد۴۲) صدها كماندوى اعزامى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حالى كه مشغول نماز شب بود دستگير و به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانى كردند و غروب آن روز به زندان عصر منتقل نمودند. خبر دستگيرى امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پيچيد.
زن و مرد از روستاها و منازل خويش در شهر به سوى منزل قائد خود حركت كردند. شعار اصلى جمعيت «يا مرگ يا خمينى» بود كه از تمام فضاى قم به گوش مى رسيد. هنگامى كه سيل جمعيت از حرم حضرت معصومه بيرون آمدند رگبار مسلسلهاى گشوده شد و تا ساعتى چند درگيرى شديد ادامه داشت. حمام خون به راه افتاد بود. هواپيماهاى نظامى از تهران به پرواز درآمدند و در فضاى شهر قم براى ايجاد رعب بيشتر ديوار صوتى را شكستند. قيام با سركوبى شديد كنترل شد. كاميونهاى نظامى، اجساد شهدا و مجروحين را به سرعت از خيابانها و كوچه ها به نقاط نامعلوم بردند. غروب آن روز شهر قم حالتى جنگ زده و غمگنانه داشت.
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگيرى رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز و ديگر شهرها رسيد و وضعيتى مشابه قم پديد آورد. مردم ورامين و شهركهاى اطراف به سوى تهران سرازير شدند. تانكها و ابزار زرهى و نيروهاى نظامى براى جلوگيرى از ورود معترضين به شهر در سه راهى ورامين با جمعيت درگير شدند و جمع زيادى از راهپيمايان را به خاك و خون كشيدند. جمعيت انبوهى در حوالى بازار تهران و مركز شهر نيز گرد آمده و با شعار «يا مرگ يا خمينى» به سوى كاخ شاه به حركت درآمدند. سرانجام ماءمورين نظامى و پليس شاه با تيراندازى هاى گسترده و مستقيم و به كارگيرى هر چه در توان داشتند. بر قيام مردم فائق آمدند.
روز ۱۵ خرداد در تهران و قم حكومت نظامى برقرار شد اما عليرغم آن روزهاى بعد از تظاهرات وسيعى بر پا بود كه در هر مورد به درگيرى خونين انجاميد.
پانزده خرداد ۴۲ آغاز انقلاب اسلامى مردم ايران بود. امام خمينى پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانى در پادگان نظامى عشرت آباد منتقل شد.
شاه دو روز بعد از نهضت ۱۵ خرداد قيام مردم را بلوا و اقدامى وحشيانه و نتيجه اتحاد ارتجاع سرخ و سياه ناميد و سعى كرد تا آن را به خارج از مرزها و كسانى همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. حزب كمونيست شوروى قيام ۱۵ خرداد را حركتى كور و ارتجاعى بر ضد اصلاحات مترقيانه شاه! دانست. استقلال تمام عيار قيام ۱۵ خرداد آنچنان بر ملا و فاحش بود كه اينگونه انگها نمى توانست كمترين لطمه اى بدان وارد سازد.
با دستگيرى رهبر نهضت و كشتار وحشيانه مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲، قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينى در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجويان، با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه ايران و قوه قضائيه آن را غير قانونى و فاقد صلاحيت مى داند، اجتناب ورزيد.
در سلول انفرادى پادگان عشرت آباد نيز فرصت را از دست نداد و به مطالعه كتب تاريخ معاصر و از آن جمله تاريخ مشروطيت ايران و كتابى از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت. پس از دستگيرى امام خمينى اعتراضات گسترده اى از سوى روحانيت و اقشار مختلف مردم از سراسر كشور آغاز و خواستار آزادى رهبر خويش شدند. جمعى از علماى برجسته كشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت كردند. بيم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واكنش گسترده اى در مردم برانگيخته بود. خشم مردم از ادامه بازداشت امام رو به فزونى بود. از اينرو رژيم ناگزير شد در تاريخ ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلى تحت محاصره نيروهاى امنيتى در منطقه داوديه تهران منتقل نمايد. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوديه سرازير شدند. ساعاتى از ازدحام جمعيت نگذشت كه رژيم ناگزير از پراكندن جمعيت و محاصره علنى منزل، توسط نيروهاى نظامى گرديد. عصر ۱۱ مرداد، روزنامه هاى رژيم شاه خبرى جعلى را مبنى بر تفاهم مراجع تقليد با مقامات دولتى منتشر ساختند.
پس از اين وقايع امام خمينى تحت الحفظ ماءموران رژيم به منزلى واقع در محله قيطريه تهران منتقل شد و تا روز آزادى و بازگشت به قم در ۱۸ فروردين سال ۴۳ در همين محل محاصر شده اقامت داشت.
رژيم شاه در آغاز سال ۱۳۴۳ با اين تصور كه شدت عمل در ماجراى قيام ۱۵ خرداد مردم را متنبه و مبارزين را وادار به سكوت كرده است كوشش داشت تا وقايع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد.
در شامگاه ۱۸ فروردين ۴۳ بدون اطلاع قبلى امام خمينى آزاد و به قم منتقل مى شود. به محض اطلاع مردم، شادمانى سراسر شهر را فرامى گيرد و جشنهاى با شكوهى در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز بر پا مى شود. سه روز از آزادى امام نمى گذارد كه نطق انقلابى آن حضرت، مهر بطلانى بر همه تصورات و تبليغات رژيم مى زند. رهبر انقلاب در نطق خويش به تفضيل، ابعاد قيام ۱۵ خرداد را بر شمرده و در پاسخ به گزارش كذب روزنامه ها مبنى بر تفاهم ايشان با رژيم مى فرمايد: «در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيت با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند. كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سر نيزه نمى شود اصلاحات كرد.»
تحليل بردن نيروهاى مبارز در حوزه علميه از طريق ايجاد اختلاف بين علما و مراجع ترفندى بود كه ساواك پس از آزادى امام خمينى در پى آن بود. امام با آگاهى از اين توطئه در نطق تاريخ خود در مسجد اعظم قم (۲۶ فروردين ۴۳) فرمود: «من كه اينجا نشسته ام دست تمام مراجع را مى بوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران هر جا هستند دست همه علماى اسلام را مى بوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست». امام خمينى در اين نطق نيز عليه روابط پنهانى شاه و اسرائيل افشاگرى كرد و از شاه با عنوان «مردك» ياد كرده و خطاب به او فرمود: «اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى كند.
اولين سالگرد قيام ۱۵ خرداد در سال ۱۳۴۳ با صدور بيانيه مشترك امام خمينى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حوزه هاى علميه گرامى داشته شد و به عنوان روز عزاى عمومى معرفى شد. در تيرماه سال ۱۳۴۳، آية الله طالقانى و مهندس مهدى بازرگان از سران نهضت آزادى ايران كه به حمايت از قيام ۱۵ خرداد برخاسته بودند در دادگاههاى نظامى شاه محاكمه و به زندانهاى طويل المدت محكوم شدند. امام خمينى بيانيه اى صادر كرد و در آن هشدار داد كه: «راءى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند. »
قيام امام خمينى عليه احياى كاپيتولاسيون، و تبعيد به تركيه:
شاه به تصور اينكه كشتارها و بازداشتها و محاكمه ها، نيروى مقاومت عمده را از سر راه برداشته است، تحت فشار آمريكا در انجام اصلاحات ديكته شده كاخ سفيد مصمم بود. احياى رژيم كاپيتولاسيون (مصونيت سياسى و كنسولى اتباع آمريكايى در ايران) در دستور كار قرار گرفت. تصويب لايحه كاپيتولاسيون بوسيله مجلسين فرمايشى سينا و شورا تير خلاصى بر استقلال نيم بند ايران بود. سركوبى شديد مبارزين و حبس و تبعيد آنان و حكومت پليسى شاه نفس را در سينه ها حبس كرده و كسى ياراى مخالفت نداشت. در اين ماجرا نيز امام خمينى به قيامى دوباره برخاست. روز چهارم آبان كه روز تولد شاه بود، به عنوان روز افشاگرى از سوى امام خمينى انتخاب و خبر آن بوسيله نامه و ارسال پيكهايى از سوى آن حضرت به علماى شهرهاى مختلف، منتشر گرديد. شاه براى تهديد امام خمينى و باز داشتن ايشان از تصميم به ايراد سخنرانى در اين روز، نماينده اى به قم اعزام نمود. حضرت امام نماينده شاه را نپذيرفت پيغام شاه به آية الله حاج آقا مصطفى (فرزند ارشد امام) ابلاغ گرديد.
امام خمينى بى اعتنا به تهديدها، در روز موعود يكى از ماندگارترين سخنرانيهاى خويش را در جمع كثيرى از روحانيون و مردم قم و ديگر شهرها ايراد كرد. اين نطق تاريخى در حقيقت محاكمه دخالتهاى غير قانونى هيئت حاكمه آمريكا در كشور اسلامى ايران و افشاى خيانتهاى شاه بود.
افشاگرى امام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون ايران را در آبان سال ۴۳ در آستانه قيامى دوباره قرار داد. اما رژيم شاه به بهره گيرى از تجربه سركوبى قيام ۱۵ خرداد سال قبل به سرعت دست بكار شد از سوى ديگر در اين زمان جمع زيادى از عناصر برجسته مذهبى و سياسى مدافع قيام امام، در زندان و يا تبعيدگاه بودند. برخى از مراجع تقليد و علماى بزرگ نيز كه در ابتدا قيام ۱۵ خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند پاى خود را از صحنه مبارزه بيرون كشيدند كه اين وضعيت تا سال پيروزى انقلاب (۱۳۵۷) نيز ادامه داشت.
خطر اصلى براى رژيم شاه وجود امام خمينى بود كه به هيچ ترفندى نتوانسته بودند وى را به سكوت وادار كنند. تجربه گذشته نشان داده بود كه بازداشت او در داخل كشور دشواريهاى رژيم را صد چندان مى كند. قصد سوء نسبت به جان وى نيز به منزله ايجاد زمينه شورشى غير قابل كنترل در سراسر كشور ارزيابى مى شد. سرانجام تصميم به تبعيد ايشان به خارج كشور گرفته شد.
سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره كماندوهاى مسلح اعزامى از تهران، منزل امام خمينى در قم را محاصره كردند. حضرت امام بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هواپيماى نظامى تحت الحفظ ماءمورين امنيتى و نظامى به آنكارا پرواز كرد. عصر آن روز ساواك خبر تبعيد امام را به اتهام اقدام عليه امنيت كشور! در روزنامه ها منتشر ساخت. موجى از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بين المللى و مراجع تقليد جلوه گر شد.
آية الله حاج آقا مصطفى خمينى نيز در روز تبعيد امام بازداشت و زندانى شد و پس از چندى در ۱۳ ديماه ۱۳۴۳ به تركيه نزد پدر تبعيد گرديد دوران تبعيد امام در تركيه بسيار سخت و شكننده بود. حضرت امام حتى از پوشيدن لباس روحانيت در آنجا ممنوع شده بود. اما هيچيك از فشارهاى روانى و جسمى نتوانست آن حضرت را وادار به سازش كند. محل اقامت، اوليه امام، هتل بولوار پالاس آنكارا بود. فرداى آن روز براى مخفى نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلى واقع در خيابان آتاتورك منتقل كردند. چند روز بعد (۲۱ آبان ۱۳۴۳) براى منزوى تر ساختن ايشان و قطع هر گونه ارتباطى، محل تبعيد را به شهر بورسا واقع در ۴۶ كيلومترى غرب آنكارا نقل مكان دادند. در اين مدت امكان هر گونه اقدام سياسى از امام خمينى سلب شده و ايشان تحت مراقبت مستقيم ماءمورين اعزامى ايران و نيروهاى امنيتى دولت تركيه قرار داشت.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هم شكست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكاپسند زد.
رژيم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزير شد با اعزام نمايندگانى از سوى آنان براى كسب خبر از حال امام و اطمينان از سلامت وى موافقت نمايد. اقامت اجبارى در تركيه فرصت مغتنم براى اما بود تا تدوين كتاب بزرگ «تحريرالوسيله» را آغاز كند. در اين كتاب كه حاوى فتاواى فقهى امام خمينى است، براى نخستين بار در آنروزها، احكام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهى از منكر و مسائل روز بعنوان تكاليف شرعى فراموش شده مطرح گرديد است.
تبعيد امام خمينى از تركيه به عراق:
روز ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ حضرت امام به همراه فرزندشان آية الله حاج مصطفى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشور عراق اعزام شدند علل و انگيزه ها از تغيير محل تبعيد امام عمدتا عبارت بودند از: فشارهاى مداوم جامعه مذهبى و حوزه هاى علميه داخل و خارج و تلاشها و تظاهرات دانشجويان مسلمان خارج كشور براى آزادى امام، تلاش رژيم شاه براى عادى جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خويش به منظور جلب حمايت بيشتر آمريكا، مشكلات امنيتى و روانى دولت تركيه و افزايش فشارهاى داخلى جامعه مذهبى تركيه و از همه مهم تر تصور رژيم شاه از اينكه فضاى ساكت و سياست ستيز آن ايام در حوزه نجف و وضعيت رژيم حاكم بربغداد خود مانعى بزرگ براى محدود نمودن فعاليتهاى امام خمينى خواهد بود.
استقبال پر شور طلاب و مردم از ايشان در شهرهاى مذكور، خود بيانگر آن بود كه بر خلاف تصور رژيم شاه پيام نهضت ۱۵ خرداد در عراق و نجف نيز هوادارانى يافته است.
دوران اقامت طولانى و ۱۳ ساله امام خمينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيم در حد ايران و تركيه وجود نداشت امام مخالفتها و كارشكنيها آنچنان گسترده و آزار دهنده بود كه امام با همه صبر و بردبارى معروفش بارها از سختى شرايط مبارزه در اين سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از اين مصائب و دشواريها نتوانست او را از مسيرى كه آگاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خويش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد، كه تا زمان هجرت از عراق به پاريس ادامه داشت.
امام خمينى در تمام دوران پس از تبعيد، عليرغم دشواريهاى پديد آمده، هيچگاه دست از مبارزه نكشيد، و با سخنرانيها و پيامهاى خويش اميد به پيروزى را در دلها زنده نگاه مى داشت.
امام خمينى در پيامى (۱۷ خرداد ۱۳۴۶) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل فتواى انقلابى خويش را مبنى بر حرمت هر گونه رابطه تجارى و سياسى دولتهاى اسلامى با اسرائيل، و حرمت مصرف كالاهاى اسرائيلى در جوامع اسلامى را صادر كرد.
در همين زمان (خرداد ۱۳۴۶) بود كه قصد رژيم داير بر تبعيد امام از نجف به هندوستان با افشاگرى و تلاش و مخالفت گروههاى سياسى مبارز خارج و داخل كشور عقيم ماند.
با روى كار آمدن حزب بعث (۲۶ تيرماه ۱۳۴۷) در عراق و دشمنى اين حزب با حركتهاى اسلامى، دشواريهاى بيشترى فرا روى نهضت امام خمينى پديد آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نكشيد.
امام خمينى در گفتگويى با نماينده سازمان الفتح فلسطين در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ ديدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوه اختصاص بخشى از وجوه شرعى زكات به مجاهدات فلسطينى فتوا داد.
۳۰ مرداد ۱۳۴۸ قسمتى از مسجدالاقصى بوسيله صهيونيستهاى افراطى به آتش كشيده شد. شاه كه تحت فشار افكار عمومى قرار داشت با پيشنهاد قبول هزينه تعمير مسجد به كمك اسرائيل شتافت، تا از استمرار خشم مسلمانان كاسته شود. امام خمينى در پيامى، فريبكارى شاه را افشاء كرد.
چهار سال تدريس، تلاش و روشنگرى امام خمينى توانسته بود تا حدودى فضاى حوزه نجف را دگرگون سازد. در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزين بى شمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبنان و ديگر بلاد اسلامى بودند كه نهضت امام خمينى را الگوى خويش مى دانستند. حضرت امام سلسله درسهاى خويش را درباره حكومت اسلامى يا ولايت فقيه در بهمن ۱۳۴۸ آغاز كرد. انتشار مجموعه اين درسها در قالب كتابى تحت عنوان «ولايت فقيه» يا «حكومت اسلامى» در ايران و عراق و لبنان و در موسم حج شور تازه اى به مبارزه مى داد.
امام خمينى و استمرار مبارزه (۱۳۵۰ - ۱۳۵۶):
همزمان با افزايش توليد و بهاى نفت از سال ۱۳۵۰ به بعد، شاه احساس قدرت بيشترى مى كرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفين شدت يافت و رژيم ايران در مسابقه اى جنون آميز خريد تجهيزات نظامى و كالاهاى مصرفى آمريكا و ايجاد پايگاههاى نظامى متعدد براى آمريكائيان در كشور و افزايش روابط تجارى و نظامى با اسرائيل را سرعت بخشيد. جشنهاى دو هزار و پانصدمين سال سلطنت شاهان ايران با حضور سران بسيارى از ممالك جهان با هزينه هاى گزاف بر ملت ايران تحميل شد. اين جشنها نمايشى براى نشان دادن قدرت و ثبات رژيم شاه بود.
اواخر اسفند ۱۳۵۳، شاه با تشكيل حزب دربارى «رستاخيز» و ايجاد سيستم تك حزبى، خودكامگى را به حد اعلى رساند و طى يك نطق تلويزيونى اعلام كرد كه تمام ملت ايران بايد عضو اين حزب شوند و كسانى كه مخالفند بايست گذرنامه خود را گرفته و از كشور خارج شوند. امام خمينى بلافاصله طى فتوايى اعلام كرد:«نظر به مخالفت اين حرب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهى از منكر است». فتواى امام خمينى و برخى ديگر از علماى اسلام كار ياز و مؤ ثر افتاد. رژيم شاه عليرغم تبليغات گسترده پس از چند سال رسما شكست رستاخيز را اعلام آنرا منحل كرد.
سال ۱۳۵۴ در سالگرد قيام ۱۵ خرداد، مدرسه فيضيه قم بار ديگر شاهد قيام طلاب انقلابى بود. فريادهاى درود بر خمينى و مرگ بر سلسله پهلوى به مدت دو روز ادامه داشت. اين حركت انقلابى بر شاه و ساواك بسيار گران مى آمد. ماءموران پليس مدرسه را محاصره و در جريان يك يورش بيرحمانه و ضرب و شتم طلاب، كليه معترض را دستگير و به زندان افكندند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهبى ستيز خود در اسفند ۱۳۵۴ وقيحانه تاريخ رسمى كشور را از مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغيير داد. امام خمينى در واكنش سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بى پايه شاهنشاهى داد. تحريم استفاده از اين مبداء موهوم تاريخ همانند تحريم حزب رستاخيز از سوى مردم افتضاحى براى رژيم شاه شده و رژيم در سال ۱۳۵۷ ناگزير از عقب نشينى و لغو تاريخ شاهنشاهى شد.
دمكراتها در سال ۱۳۵۵ به كاخ سفيد راه يافتند. كمكهاى مالى گسترده شاه به جمهوريخواهان در جريان انتخابات رياست جمهورى آمريكا نتيجه اى نبخشيد بود. جيمى كارتر با شعار حقوق بشر و محدوديت در صدور اسلحه به خارج كشور، پيروز شده بود. اين شعارها به منظور جلوگيرى از رشد احساسات ضد آمريكايى در كشورهايى نظير ايران مطرح شده بود. متعاقب سياستهاى حزب دمكرات آمريكا، شاه در ايران سياست «فضاى باز سياسى» را اعلام و دست به تغييرات ظاهرى و جابجائى مهره ها زد. خط مشى هاى آمريكا در مورد ايران كه بوسيله وزارتخانه آمريكا و سازمان سيا ترسيم و به سفارت اين كشور در تهران ارسال مى شد.
اوج گيرى انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۶ و قيام مردم:
امام خمينى كه تحولات جارى جهان و ايران را زير نظر داشت از فرصت به دست آمده نهايت بهره بردارى را كرد.
شهادت آيه الله حاج سيد مصطفى خمينى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد نقطه آغازى بر خيزش دوباره حوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بود. امام خمينى در همان زمان به گونه اى شگفت اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميده بود. رژيم شاه با درج مقاله اى توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.
اعتراض به اين مقاله، به قيام ۱۹ دى ماه قم در سال ۵۶ منجر شد كه طى آن جمعى از طلاب انقلابى به خاك و خون كشيده شدند.
برگزارى مراسم سوم، هفتم و چهلم هاى پياپى در بزرگداشت خاطره شهيدان در تبريز، يزد، جهرم و شيراز، اصفهان و تهران قيامهايى مكرر پديد آورد.
جايگزينى يك تكنوكرات غربزده به نام جمشيد آموزگار به جاى هويدا، نخست وزير ۱۳ ساله شاه، كمكى به حل بحران رژيم نكرد. جعفر شريف امامى با شعار «دولت آشتى ملى» روى كار آمد. فريبكاريهاى وى و مذاكرات او با آقاى شريعتمدارى در قم نيز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او كشتار بيرحمانه مردم بوسيله نيروهاى نظامى در ميدان شهدا (ژاله) تهران در روز ۱۷ شهريور اتفاق افتاد. رسما حكومت نظامى در تهران و ۱۱ شهر بزرگ ايران براى مدتى نامحدود برقرار شد.
از روشهاى موفق امام خمينى در پيشبرد مبارزه عليه رژيم شاه دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهاى سراسرى در ماههاى پايانى رژيم شاه به اركان رژيم و وزارتخانه و ادارات و مراكز نظامى كشيده شد و ضربه نهايى را اعتصاب كاركنان شركت نفت و بانكهاى و مراكز حساس دولتى وارد ساخت.
هجرت امام خمينى از عراق به پاريس:
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف بوسيله قواى بعثى محاصره گرديد. رئيس سازمان امنيت عراق در ديدار با امام خمينى گفته بود كه شرط ادامه اقامت ايشان در عراق دست كشيدن از مبارزه و عدم دخالت در سياست است و امام نيز با قاطعيت پاسخ داده بود كه به خاطر مسئوليتى كه در مقابل امت اسلام احساس مى كند حاضر به سكوت و هيچگونه مصالحه اى نيست.
روز ۱۲ مهر، امام خمينى نجف را به قصد مرز كويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيم ايران از ورود امام به اين كشور جلوگيرى كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و يا سوريه بود اما ايشان پس از مشورت با فرزندشان (حجة الاسلام حاج سيد احمد خمينى) تصميم به هجرت به پاريس گرفت. در روز ۱۴ مهر ايشان وارد پاريس شدند. دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتو (حومه پاريس) مستقر شد ماءمورين كاخ اليزه نظر رئيس جمهور فرانسه را مبنى بر اجتناب از هر گونه فعاليت سياسى به امام ابلاغ كردند. ايشان نيز در واكنشى تند تصريح كرده بود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شود تا از اين فرودگاه به آن فرودگاه و از اين كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهايش نخواهد كشيد.
در مدت اقامه ۴ ماهه امام در پاريس، نوفل لوشاتو مهم ترين مركز خبرى جهان بود و مصاحبه هاى متعدد و ديدارهاى مختلف امام ديدگاههاى ايشان را در زمينه حكومت اسلام و هدفهاى آتى نهضت براى جهانيان بازگو مى كرد. به اين ترتيب جمع بيشترى از مردم جهان با انديشه و قيام ايشان آشنا شدند و از همين جا بود كه بحرانى ترين دوران نهضت را در ايران رهبرى كرد.
دولت شريف امامى دو ماه بيشتر دوام نياورد. شاه رياست كابينه را به دولت نظامى (ازهارى) سپرد. كشتارها رو به فزونى نهاد اما تاءثير در قيام مردم نداشت. شاه در نهايت استيصال از سفير آمريكا و انگليس درخواست راه حل مى كرد اما هيچيك از طرحهاى قبلى آنان نتيجه اى در بر نداشت. راهپيمائيهاى گسترده و ميليونى در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و ديگر شهرها برگزار شد كه به رفراندوم غير رسمى مردم عليه سلطنت شاه شهرت يافت. شاهپور بختيار، يكى از سران جبهه ملى، آخرين مهره آمريكا بود كه براى تصدى پست نخست وزيرى به شاه پيشنهاد شد. پيامهاى امام خمينى مبنى بر وجوب ادامه مبارزه، طرحهاى رژيم را نقش بر آب ساخت. امام خمينى در ديماه ۵۷ شوراى انقلاب را تشكيل داد. شاه نيز پس از تشكيل شوراى سلطنت و اخذ راءى اعتماد براى كابينه بختيار در روز ۲۶ ديماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشن و پايكوبى پرداختند.
بازگشت امام خمينى به ايران پس از ۱۴ سال تبعيد:
اوايل بهمن ۵۷ خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم ۱۴ سال انتظار كشيده بودند. اما در عين حال مردم و دوستان امام نگران جان ايشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. امام خمينى تصميم خويش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بود مى خواهد در اين روزهاى سرنوشت ساز و خطير در كنار مردمش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فرودگاههاى كشور را به روى پروازهاى خارجى بست. جمعيتى انبوه از سراسر كشور به سوى تهران سرازير شدند و در تظاهرات ميليونها تن از مردم تهران شركت كرده و خواستار باز شدن فرودگاهها بودند. جمعى از روحانيون و شخصيتهاى سياسى در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختيار پس از چند روز تاب مقاومت نياورد و ناگزير از پذيرفتن خواست ملت شد.
سرانجام امام خمين بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از ۱۴ سال دورى از وطن وارد كشور شد. استقبال بى سابقه مردم ايران چنان عظيم و غير قابل انكار بود كه خبرگزاريهاى غربى نيز ناگزير از اعتراف شده و مستقبلين را ۴ تا ۶ ميليون نفر برآورد كردند. سيل جمعيت از فرودگاه به سوى بهشت زهرا، مزار شهيدان انقلاب سلامى روانه شد تا سخنان تاريخى امام را بشنوند. در همين نطق بود كه امام خمينى با صداى بلند فرمود: «من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم. » شاپور بختيار ابتدا اين سخن را شوخى گرفته بود اما چند روز بيشتر نگذشت كه در ۱۶ بهمن ۵۷ امام خمينى رئيس دولت موقت انقلاب را تعيين نمود.
روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ پرسنل هوايى در محل اقامت امام خمينى (مدرسه علوى تهران) با ايشان بيعت كردند. ارتش شاه در آستانه سقوط كامل قرار گرفته بود، پيش از اين بسيار از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتواى امام خمينى پادگانها را ترك گفته و به صفوف ملت پيوسته بودند.
روز ۲۰ بهمن همافران در مهم ترين پايگاه هوايى تهران دست به قيام زدند. گارد شاهنشاهى براى سركوب آنان گسيل شد. مردم به حمايت از نيروهاى انقلابى وارد صحنه شدند. روز ۲۱ بهمن پايگاهها پليس و مراكز دولتى يكى پس از ديگر به دست مردم سقوط كردند. فرماندار نظامى تهران طى اطلاعيه اى ساعات منع عبور و مرور را به ساعت ۴ بعد از ظهر افزايش داد. همزمان با آن بختيار جلسه اضطرارى شوراى امنيت را تشكيل داد و فرمان اجراى كودتاى طراحى شده از سوى هايزر را صادر كرد. از سوى ديگر امام خمينى طى پيامى از مردم تهران خواست تا براى جلوگيرى از توطئه در شرف وقوع، به خيابانها بريزند و حكومت نظامى را عملا لغو كنند. سيل جمعيت زن و مرد و كودك و بزرگ به خيابانها ريخته و مشغول سنگربندى شدند. اولين تانكها و تيپهاى زرهى كودتاچيان به محض حركت از پايگاههايشان بوسيله مردم از كار افتادند. كودتا در همان آغاز با شكست مواجه شد. بدين ترتيب آخرين مقاومتهاى رژيم شاه در هم شكسته شد و صبحدم ۲۲ بهمن، خورشيد پيروزى نهضت امام خمينى و انقلاب اسلامى و پايانى بر دوران دير پاى سلطنت شاهان ستمگر در ايران طلوع كرد.
مردم در سال ۵۸ در يكى از آزادترين انتخابات تاريخ ايران راءى به استقرار نظام جمهورى اسلامى دادند و متعاقب آن انتخابات پياپى براى تدوين و تصويب قانون اساسى و انتخاب نمايندگان مجلس شوراى اسلامى برگزار گرديد. امام خمينى براى استقرار اركان نظام اسلام و تبيين هدف ها و اولويتهاى حكومت اسلامى و تشويق مردم به حضور در صحنه ها همه روزه در محل اقامت خود و در مدرسه فيضيه قم در ديدار به هزاران تن از مشتاقان خويش سخنرانى مى كرد. او پس از پيروزى انقلاب در تاريخ دهم اسفند ۱۳۵۷ از تهران به قم آمده بود و تا زمان ابتلاء به بيمارى قلبى (۲ بهمن ۱۳۵۸) در اين شهر بود. حضرت امام پس از ۳۹ روز مداوا در بيمارستان قلب تهران، موقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران، ساكن شد. سپس در تاريخ ۲۷/۲/۱۳۵۹ بنا به تمايل خود به منزلى محقر در محله جماران نقل مكان كرد و تا زمان رحلت در همين منزل ماند.
انقلاب دوم، تسخير لانه جاسوسى آمريكا:
برگزارى موفقيت آميز انتخابات و مشاركت گسترده مردم، اميدهاى آمريكا را در سرنگونى قريب الوقوع نظام اسلامى كه خبر آن مرتبا در رسانه هاى گروهى غرب و بيانيه هاى ضد انقلاب داخلى منعكس مى شد، بر باد داد.
روز ۱۳ آبان گروهى از نيروهاى مسلمان دانشگاهى با نام «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» سفارت آمريكا در تهران را اشغال كرده و پس از شكستن مقاومت تفنگداران آمريكايى نگهبان سفارت جاسوسان آمريكايى را بازداشت كردند. سندهاى بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسيها و دخالتهاى بى شمار آمريكا در ايران و كشورهاى مختلف جهان برمى داشت و اسامى بسيارى از عوامل و رابطها و جاسوسهاى آمريكا و انواع شيوه هاى جاسوسى و تحركات سياسى اين كشور را در مناطق مختلف جهان افشا مى كرد.
امام خمينى از حركت انقلابى دانشجويان حمايت كرد و آنرا انقلابى بزرگتر از انقلاب اول ناميد. طرح عمليات آزاد كردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحراى طبس ايران، با شكست مواجه شد.
مرگ شاه در تاريخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در مصر عملا يكى از شرايط ايران را كه استرداد او به عنوان جنايتكار اصلى در كشتارهاى مردم بود، منتفى ساخت. سرانجام پس از ۴۴۴ روز با وساطت الجزاير و بنا به راءى نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و بر طبق توافقنامه الجزيره بين ايران و آمريكا جاسوسان آزاد شدند. آمريكا متعهد به عدم دخالت در امور داخلى ايران و باز پس دادن اموال و دارائيهاى بلوكه شده ايران شد. كه هيچگاه بدان عمل نكرد.
در انتخابات اولين دوره رياست جمهورى ايران (۵/۱۱/۱۳۵۸) و در حالى كه امام خمينى در بيمارستان قلب تهران بسترى بود. ابوالحسن بنى صدر از رقباى خود پيش گرفت. او مغرور از آراء بدست آمده، از آغاز بنا را بر اختلاف با جناح خط امام و مخالفت با روحانيت گذاشت. او نيز همچون دولت موقت معتقد به سازش و زد و بندها سياسى با كشورهاى قدرتمند بود.
سرانجام امام خمينى طى حكمى كوتاه در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنى صدر را از فرماندهى كل قوا عزل و متعاقب آن مجلس شوراى اسلامى راءى به بى كفايتى وى داد. با سقوط بنى صدر اعضا و هواداران سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، كه بعد از پيروزى انقلاب از ضعف دولت موقت و حمايتهاى بنى صدر كمال استفاده را برده و تشكيلات خود را گسترش داده بودند در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ دست به اغتشاشى خونين زدند.
آية الله خامنه اى روز ۶ تيرماه ۱۳۶۰ بر اثر انفجار بمبى كه منافقين در مسجد اباذر تهران كارگذاشته بودند به هنگام سخنرانى مجروح گرديد. فرداى آن روز فاجعه عظيم ۷ تير به وقوع پيوست. ۷۲ تن از كارآمدترين عناصر نظام اسلام و ياران امام خمينى كه در ميان آنان رئيس ديوانعالى كشور (دكتربهشتى)، چند تن از وزراء تعدادى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و جمعى از مسئولين قوه قضائيه حضور داشتند، در مقر حزب جمهورى اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى كه عامل نفوذى سازمان منافقين كارگذاشته بود، شهيد شدند. دو ماه بعد در روز ۸ شهريور ۱۳۶۰ آقاى محمد على رجايى چهره محبوب مردم ايران كه بعد از عزل بنى صدر از سوى مردم به رياست جمهورى انتخاب شده بود به همراه حجة الاسلام دكتر محمد جواد باهنر (نخست وزير) در محل كار خويش به شهادت رسيدند. تصميم سريع قاطع حضرت امام در انتخاب و نصب بلافاصله افراد به جاى شهيدانى كه در اين حوادث از مديريت نظام گرفته مى شدند، در سامان دادن به امور و ماءيوس كردن دشمن نقشى بس مؤ ثر داشت و موجب حيرت محافل خبرى و سياسى جهان بود.
پس از فاجعه هفتم تير سال ۱۳۶۰ و شهادت دهها تن از ياران امام و مسئولين نظام جمهورى اسلامى، سركردگان گروهك منافقين به همراه رئيس جمهور معزول با لباس و آرايش زنانه و بوسيله عوامل نفوذى در فرودگاه تهران به پاريس گريختند.
منافقين علاوه بر شهادت ۷۲ نفر از محبوبترين شخصيتهاى نظام اسلامى در انفجار مقر حزب جمهورى اسلامى و شهادت رئيس جمهور و نخست وزير ايران چهره هاى برجسته ديگرى نيز بوسيله اقدامات تروريستى منافقين از مردم ايران گرفته شدند.
جنگ تحميلى و دفاع ۸ ساله امام و ملت ايران:
شكست طرحهاى براندازى نظام جمهورى اسلامى با استفاده از محاصره اقتصادى و سياسى كه از سوى آمريكا در جهان پيگيرى مى شد و شكست اين كشور در عمليات صحراى طبس پس از اشغال لانه جاسوسى آمريكا، و ناكامى در تجزيه كردستان، هيئت حاكمه اين كشور را در سال ۱۳۵۹ به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عيار سوق مى داد.
ارتش عراق در روز ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ تجاوز گسترده نظام خويش را آغاز كرد. همزمان هواپيماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و مناطق ديگر را (در ساعت ۲ بعد از ظهر آن روز) بمباران كردند. ماشين جنگى صدام به سرعت كيلومترها در خاك ايران پيشروى كرد و مناطقى وسيع از پنج استان ايران را اشغال كرد. مقاومتهاى جانانه مرزنشينان در مراحل اوليه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگى قبلى و نداشتن تجهيزات و نيروى نظامى با قساوت بعثيها در هم شكسته شد. شهرها و روستاهاى موجود در مناطق اشغالى به سرعت تخريب و به تلى از خاك بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و كاشانه خود آواره گرديدند.
در ۲۹/۴/۱۳۶۷ با قبول قطعنامه ۵۹۸ شوراى امنيت جنگ تحميلى ۸ ساله به پايان رسيد. آغازگران جنگ به هيچيك از هدفهاى خويش نرسيدند، نظام جمهورى اسلامى نه تنها سرنگون نشد بلكه در پرتو وحدت ملى مردم مسلمان ايران، تكليف كليه عوامل ستون پنجم را در داخل كشور يكسره كرد و اقتدار خويش را در حاكميت بر تمام پهنه هاى داخلى تثبيت كرد. در پهنه بين المللى نيز به عنوان يك قدرت با ثبات و غير قابل شكست حضور خود را به اثبات رسانيد و حقانيت خود را عليرغم ۸ سال تبليغات مداوم خصمانه غربيها ثابت كرد و پيام خويش را ابلاغ نمود.
پس از برقرار صلح نسبى، امام خمينى در تاريخ ۱۱/۷/۶۷ طى پيامى در ۹ بند سياستها و خط مشى بازسازى كشور را براى مسئولين جمهورى اسلامى ترسيم نمود. پس از ده سال تجربه نظام جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى در تاريخ ۴/۲/۱۳۶۸ به منظور اصلاح و تكميل اركان تشكيلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئيس جمهورى (حضرت آية الله خامنه اى) هيئتى از صاحب نظران و كارشناسان را مسئول بررسى و تدوين اصلاحات لازم در قانون اساسى بر اساس ۸ محور تعيين شده در همين نامه نمود. مواد اصلاح شده قانون اساسى در تاريخ ۱۲ آذر ۱۳۶۸ (بعد از رحلت امام) به رفراندوم عمومى گذاشتن و با اكثريت مطلق آراء به تاءييد ملت ايران رسيد.
دفاع از پيامبر اسلام و ارزشهاى دينى
آخرين روياوريى امام خمينى با غرب:
جنگ عراق و ايران كه پايان يافت رهبران سياسى غرب تهاجم تازه اى عليه اسلام انقلابى آغاز كردند.
ماجراى تدوين و انتشار وسيع كتاب مبتذل «آيات شيطانى» نوشته سلمان رشدى و حمايت رسمى دولتهاى غربى از آن سرآغازى بر فصل تهاجم فرهنگى بود.
امام خمينى در تاريخ ۲۵/۱۱/۱۳۶۷ در ضمن چند سطر كوتاه به صدور حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدى و ناشرين مطلع از محتواى كفرآميزى اين كتاب، انقلابى ديگر بر پا كرد. پيامدهاى اين واقعه موجوديت جامعه اسلامى را به عنوان يك امت واحده جلوه گر ساخت. صدور اين حكم تصور اشتباه غربيها را در اينكه ايران با پذيرش قطعنامه از هدفهاى انقلابى اسلامى خود دست كشيده است، در هم ريخت.
سالهاى آخر عمر امام خمينى و حوادث ناگوار:
چند حادثه در اين سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح و خاطره امام سنگينى مى كرد. يكى از اين حوادث، شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا و در مراسم حج سال ۱۳۶۶ بود.
در روز ششم ذيحجه سال ۱۴۰۷ هجرى قمرى هنگامى كه بيش از ۱۵۰ هزار زائر در خيابانهاى مكه براى شركت در مراسم برائت از مشركين حركت كردند. ماءمورين دولت سعودى با انواع سلاحهاى سرد و گرم به سركوبى تظاهر كنندگان پرداختند. در اين واقعه حدود ۴۰۰ نفر از حجاج ايرانى، لبنانى، فلسطينى، پاكستانى، عراقى و ديگر كشورها به شهادت رسيده و حدود ۵۰۰۰ نفر مجروح و عده اى بى گناه دستگير شدند. حرمت حرم امن الهى در روز جمعه در ايام مبارك حج، در ماه حرام شكسته شده بود. آثار خشم امام خمينى از اين جسارت و اندوه عميق ايشان از اينكه مصالح امت اسلامى و شرايط جهان اسلام مانع از اقدام عمومى مى شد، تا روزهاى آخر عمر امام در كلام و پيامش آشكار بود.
در پهنه مسائل داخلى شرايطى كه منجر به بركنارى قائم مقام رهبرى از سوى امام خمينى (در تاريخ ۸/۱/۶۸) گرديد از جمله حوادث ناگوار ديگر بود.
امام خمينى در پيامهاى اخير خويش با وضوح بيشتر بر اين حقيقت پافشارى داشت كه تنها راه نجات بشريت از بن بستهاى كنونى بازگشت به عصر دين و دين باورى است و يگانه راه رهايى ممالك اسلامى از وضعيت اسفبار كنونى بازگشت آنان به اسلام ناب و هويت مستقل اسلامى خويش است.
امام خمينى در زندگى، سخت معتقد به برنامه ريزى و نظم و انضباط بود. ساعات مشخصى از شبانه روز را به عبادت و ذكر حق و قرائت قرآن و دعا و مطالعه مى پرداخت. قدم زدن و در همان حال ذكر خدا گفتن و انديشيدن جزئى از برنامه روزانه اش بود. او در حالى كه عمرش به ۹۰ نزديك شده بود هنوز يكى از پركارترين رهبران سياسى جهان بود كه نشاط خدمت در راه تعالى جامعه اسلامى و حل مشكلات آن را هيچگاه، حتى در سهمگين ترين حوادث از دست نمى داد. علاوه بر مطالعه روزانه اهم اخبار و گزارشات مطبوعات رسمى كشور و مطالعه دهها بولتن خبرى و گوش دادن به اخبار راديو و تلويزيون داخلى، او در چندين نوبت در شبانه روز تحليلهاى و خبرهاى راديوهاى بيگانه فارسى زبان را گوش مى داد تا شخصا در جريان روند تبليغات دشمنان انقلاب قرار گيرد و راههاى مقابله با آنرا انديشه كند. فعاليتها متراكم روزانه و تشكيل جلسات با مسئولين نظام اسلامى موجب نمى شد تا ارتباط با قشرهاى مردم عادى را بعنوان اصلى ترين سرمايه هاى نهضت اسلامى ناديده بگيرد. او هيچ تصميمى را كه مربوط به سرنوشت جامعه اش باشد نمى گرفت مگر آنكه صادقانه با مردم در ميان مى گذاشت. مردم را محروم ترين كسان براى دانستن حقايق مى ديد.
چهره اى مصمم و مهربان داشت، نگاهش پرجاذبه و سرشار از معنويت بود. جمعيت كه در حضورش مى نشست بى اختيار غرق در جاذبه معنويش مى شد، بسيارى از حاضران ناخودآگاه اشك شوق مى ريختند. مردم ايران حق داشتند كه سالها از صميم قلب در شعارهاى دعاى گونه شان از خدا بخواهند كه عمر آنان را با افزايش لحظه اى بر عمر امام معاوضه كند. اگر دنياى بيگانه از معنويت باور نداشت اما آنان كه با امام بزرگ شده بودند قدر لحظه هاى عمر آن عزيز را در عمل مى شناختند. زندگى اش وقف خدا و خدمت به خلق او بود.
ساعت ۲۰/۲۲ بعد از ظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ لحظه وصال بود. قلبى از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احياء كرده بود. به وسيله دوربين مخفى اى كه توسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است.
در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى در سن ۸۷ سالگى تحمل كرده بود و در حالى كه چندين سرم به دستهاى مباركش وصل بود نافله شب مى خواند و قرآن تلاوت مى كرد. در ساعات آخر، طماءنينه و آرامشى ملكوتى داشت و مرتبا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را زمزمه مى كرد و با چنين حالى بود كه روحش به ملكوت اعلى پرواز كرد. هجرتش داغى التيام ناپذير بر قلبها نهاد.
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸، مجلس خبرگان رهبرى تشكيل گرديد و پس از قرائت وصيتنامه امام خمينى توسط حضرت آية الله خامنه اى كه دو ساعت و نيم طول كشيد، بحث و تبادل نظر براى تعيين جانشين امام خمينى و رهبر انقلاب اسلامى آغاز شد و پس از چندين ساعت سرانجام حضرت آية الله خامنه اى (رئيس جمهورى وقت) كه خود از شاگردان امام خمينى سلام الله عليه و از چهره هاى درخشان انقلاب اسلامى و از ياوران قيام ۱۵ خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشيبها در جمع ديگر ياوران انقلاب جانبازى كرده بود، به اتفاق آرا براى اين رسالت خطير برگزيده شد.
انبوهى جمعيت و شكوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمينى به كشور در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و تكرار گسترده تر اين حماسه در مراسم تشييع پيكر امام، از شگفتى هاى تاريخ است. رحلت امام خمينى نير همچون حياتش منشاء بيدارى و نهضتى دوباره شد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بود و حقيقت هميشه زنده است و فناناپذير.
او جلوه هاى از جلوه هاى «كوثر» بود و كوثر ولايت هميشه در زمين و زمانه هاى جارى است.
آثار و تاءليفات امام خمينى:
دههاى كتاب و اثر گرانبها از اما خمينى در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، اساسى و اجتماعى بر جاى مانده كه بسيارى از آنها تا كنون منتشر نشده است. متاءسفانه تعدادى از رساله هاى و تاءليفات نفيس امام در جريان جابجايى از منازل استيجارى و در جريان چندين مرحله يورش ماءمورين ساواك شاه به منزل و كتابخانه ايشان مفقود گرديده است.
در اينجا فهرست اسامى آثار و تاءليفات امام خمينى را بر حسب سير تاريخ نگارش مرور مى كنيم.
۱. شرح دعاى سحر
۲. شرح حديث راءس الجالوت
۳. حاشيه امام بر شرح حديث راءس الجالوت
۴. حاشيه بر شرح فوائدالرضويه
۵. شرح حديث جند عقل و جهل
۶. مصباح الهدايه الى الخلافة و الولاية
۷. حاشيه بر شرح فصوص الحكم
۸. حاشيه بر مصباح الانس
۹. شرح چهل حديث
۱۰. سرالصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)
۱۱. آداب نماز (يا: آداب الصلوة)
۱۲. رساله لقاء الله
۱۳. حاشيه بر اسفار
۱۴. كشف الاسرار
۱۵. انوار الهداية فى التعليقه على الكفاية ۲ جلد
۱۶. بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر
۱۷. رسالة الاستصحاب
۱۸. رسالة فى التعادل و التراجيح
۱۹. رسالة الاجتهاد و التقليد
۲۰. مناهج الوصول الى علم الاصول - ۲ جلد
۲۱. رسالة فى الطلب و الارادة
۲۲. رسالة فى التقيه
۲۳. رسالة فى قاعدة من ملك
۲۴. رسالة فى تعيين الفجر فى الليالى المقمره
۲۵. كتاب الطهارة - ۴ جلد
۲۶. تعليقة على العروة الوثقى
۲۷. مكاسب محرمه - ۲ جلد
۲۸. تعليقة على على وسيلة النجاة
۲۹. رسالة نجاة العباد
۳۰. حاشيه بر رساله ارث
۳۱. تقريرات درس اصول آية الله العظمى بروجردى
۳۲. توضيح المسائل (رساله عمليه)
۳۳. مناسك حج
۳۴. تحرير الوسيله - ۲ جلد
۳۵. كتاب البيع - ۵ جلد
۳۶. تقريرات دروس امام خمينى
۳۷. كتاب الخلل فى الصلوة
۳۸. حكومت اسلامى يا ولايت فقيه
۳۹. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس
۴۰. تفسير سوره حمد
۴۱. استفتائات
۴۲. ديوان شعر
۴۳. نامه ها عرفانى
۴۴. صحيفه نور
۴۵. وصيتنامه سياسى - الهى