گلشن ابرار جلد ۲

گلشن ابرار0%

گلشن ابرار نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

گلشن ابرار

نویسنده: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 43087
دانلود: 4655

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 58 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43087 / دانلود: 4655
اندازه اندازه اندازه
گلشن ابرار

گلشن ابرار جلد 2

نویسنده:
فارسی

مجموعه گلشن ابرار که خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
در این بین علمایی هستند که غیر از زندگی علمی خود، زندگی سیاسی پرباری داشته اند و در صحنه های گوناگون سیاسی شرکت داشته اند و برخی دیگر فقط زندگی علمی و زاهدانه ای داشته اند و در سیاست و اوضاع سیاسی دوران خویش هیچ دخالتی نداشته اند که هر کدام در جای خود به آن پرداخته شده است.
برخی از علما شرح کوتاهی دارند و برخی بسیار مفصل است که این امر یا به دلیل محدودیت اطلاعات راجع به عالم موردنظر است یا به جهت اهمیتی که آن عالم در بین مردم دوران خویش داشته، کمیت اطلاعات راجع به آن عالم تغییر کرده است. ساختار نوشتاری کتاب های این مجوعه در تمام مجدات آن به این ترتیب است:
1) تولد، خانواده و حسب و نسب
2) دوران کودکی
3) دوران تحصیل و تهذیب و مقام علمی
4) زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی
5) سفرها
6) شاگردان
7) آثار و تألیفات
8) تاریخ و چگونگی وفات یا شهادت


آية الله غروى اصفهانى

متوفاى ۱۳۱۲ ش.

غدير انديشه

محمد صحتى سردرودى


از نخجوان تا نجف

ديار نخجوان و آذربايجان از ديرباز سرزمينى مسلمان نشين و عالم خيز بوده است و ما تاريخ قفقاز و نخجوان را بيشتر با شخصيتهاى سرشناس و درخشان آن مى شناسسيم. خاندان محقق غروى از آن خانواده هاى متدينى بودند كه نسل در نسل در آن ناحيه سكونت داشتند و هميشه ميان مردم جايگاه ممتازى را دارا بودند. از اجداد و نياكان محقق، تنها نام نيكى در تاريخ مانده است كه به ترتيب و اجمال نام برده مى شوند:

پدرش «حاج محمد حسن» كه تاجرى درست كار و ديندار بود فرزند «على اكبر» و نواده «حاج محمد حاتم نخجوانى» است.(۱۶۸)

پس از آنكه در سال ۱۲۴۳ ق. قرارداد تركمانچاى با دستهاى خيانت پيشه قاجاريان امضا شد و در نتيجه شوم آن، بخشى از سرزمين پاك ايران (قفقاز و نخجوان و قسمتى از آذربايجان) از پيكر پاك ايران عزيز جدا گشت، مسلمانان آن سوى رود ارس دچار بلاهاى بزرگ و درد و رنجهاى سنگينى گشتند و در زير فوج فاجعه ها و در حصار حادثه ها خرد شدند. گروهى مردند، گروهى ساختند و سوختند و گروهى ديگر هجرت را برگزيده، از خانه و كاشانه چشم پوشيده، تنها جان به سلامت بردند. حاج محمد اسماعيل نخجوانى (پدر بزرگ محقق غروى) از اين گروه اخير بود كه به همراه خانواده اش به شهر قهرمان خيز تبريز كوچيد.

اما در تبريز هم اوضاع را مساعد نديد و پس از چند صباحى به شهر اصفهان روى آورد. ساليانى را در آن شهر سپرى ساخت تا آنجا كه خود و فرزندانش ‍ به « اصفهانى» شهرت يافتند. ولى ديرى نپاييد كه خاندان نخجوانى از اصفهان هم كوچ كردند تا بالاخره به شهر زيارتى و مذهبى كاظمين پناه بردند و همانجا را براى خود وطن اختيار كردند و در آنجا حاج محمد حسن اصفهانى (پدر غروى اصفهانى) براى خود اسم و رسمى يافت.

حاج محمد حسن ديگر آن مرد غريب نبود كه روزى پس از روزگارى آوارگى روى به شهر كاظمين آورد. اكنون همه او را مردى محترم، پر خير و با كفايت مى شناختند. بگذريم از اينكه او در ميان مردم و تاجران سرشناس ‍ عراق به نيك مردى و كارسازى پرآوازه بود و در حوزه بزرگ آن روز نجف هم تاجرى صاحب نام و آبرومند بود و همگان وى را با شهرت «معين التجار» گرامى مى شمردند.(۱۶۹)


مولود كاظمين

اقبال خوش معين التجار، بيش از همه آنگاه به اوج رسيد كه از لطف خدا، او صاحب پسرى سالم و كامل گشت.

روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ ق. آسمان كاظمين هم مانند ديگر شهرهاى مسلمان نشين، بوى كربلا و عطر عشق و عاشورا مى داد. همزمانى اين تولد مبارك با ماه حماسه هاى هميشه جاويد حسينى، سبب شد كه كودك كاظمين و مولود محرم «محمد حسين» ناميده شود.


حديث اشتياق

حاج محمد حسن معين التجار تنها همان يك پسر را داشت و دلخوش بود كه وى مى تواند پس از مرگش راه او را در جهان تجارت دنبال كند. اما پسرش محمد حسين در سر سودايى ديگر و فكرى فراتر از فكر پدر داشت. جوان پر جنب و جوش كاظمين تنها آرزويش اين بود كه پدرش اجازه دهد تا راه كمال طلبى و دانشجويى پيش گيرد.

محمد حسين هر گاه فرصت را مناسب مى ديد، آرزوى خود را با پدر در ميان مى نهاد و با اصرار از او مى خواست كه رضايت دهد تا وارد حوزه معارف اسلامى شود. اما پدر كه پسرى جز او نداش، راضى به اين كار نمى شد.

اما هر چه زمان پيشتر مى رفت اشتياق محمد حسين به تحصيل علوم اسلامى بيشتر مى شد و پدر خود را بيشتر از پيش پيرتر احساس مى كرد و با جديت از پسر مى خواست كه فن تجارت را ياد گيرد و فكر طلبه شدن را از سر بيرون كند. چيزى كه اين مشكل را از سر راه جوان كمال جوى كاظمين برداشت تنها يك توسل به حضرت باب الحوائج امام موسى كاظمعليه‌السلام بود. او خود مى گويد:

«آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتى كه عصرها در صحن مطهر كاظمين برپا مى شد شركت جسته بودم. نماز تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من در حالى كه زانوى غم در بغل گرفته بودم، با فاصله اندكى پدرم را مى پاييدم كه ديدم با يكى از تجار بغداد گرم صحبت است. همچنانكه نشسته بودم داشتم در آتش اشتياق مى سوختم. چشمم در گنبد زيباى امام كاظمعليه‌السلام بود كه... عنان از كف هر صاحب دلى مى ربود. در اين حال از دلم گذشت كه اى باب الحوائج، اى موسى بن جعفر، تو عبد صالح و از بندگان برگزيده خدايى و در پيش ‍ حضرت حق آبرودارى، تو را چه مى شد اگر از خدا مى خواستى دل پدرم را به من نزديكتر مى كرد تا با تصميم من - كه چيزى جز تحصيل علم و كمال در مكتب شما نيست - راضى مى شد... در همين انديشه ها بودم كه ديدم پدرم صدايم مى كند:

محمد حسين! محمد حسين، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندى كه به حوزه بروى تا دروس اسلامى بخوانى برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمى شوم... اگر دلت مى خواهد به نجف اشرف بروى برو!(۱۷۰)

از آن روز زندگانى محقق غروى آغازى ديگر داشت كه خشنودى پدر را نيز همراه داشت با خيالى آسوده راه نجف اشرف در پيش گرفت تا روح تشنه اش را از چشمه هاى جوشان علم و حكمت و عرفان علوى سيراب سازد.


استادان و سرچشمه هاى نور

كودك كاظمين هنوز در فصل بهاران زندگى بود. تازه در باغ خرم حيات، نونهالى سرسبز بود كه توانست هنر ظريف خط و خوشنويسى را - آن هم در انواع گوناگون آن - ياد گيرد. از آنجا كه آن روزها هم چون روزگاران گذشته، صنعت خط از هنرهاى بديع و چشمگير بود، مهارت محمد حسين، آن هم در دوران كودكى وى را در ميان آشنايان زبانزد ساخت. پدر هم كه به استعداد درخشان فرزندش پى برده بود، با تمام توان وسايل تحصيل و ترقى او را در حوزه علميه نجف فراهم ساخت تا اين استعداد زلال و جوشان هر چه بهتر و بيشتر شكوفا گردد.

محمد حسين در دهه دوم زندگى (در سال ۱۳۱۴ يا۱۳۱۵ ق) بود كه پا به حوزه بزرگ نجف نهاد و چيزى نگذشت كه مراحل كمال را در دروس ‍ مقدماتى يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت و بزودى در حلقه درس ‍ بزرگترين اساتيد حوزه آن روز شركت جست. استادان او در مرحله سطح و خارج، به ترتيبى كه در تاريخ و كتابهاى تراجم نوشته اند، عبارت بودند از:

۱. شيخ حسن تويسركانى (متوفاى ۱۳۲۰ ق. )

محمد حسين غروى، پيش از همه، پله هاى نخست ترقى و تعالى را به پيروى از او پيمود، درس تلاش و تقوا را از او ياد گرفت و بيست و چهار بهار از عمرش مى گذشت كه استادش تويسركانى رحلت كرد.

۲. آية الله سيد محمد طباطبايى فشاركى (۱۲۵۳ - ۱۳۱۶ ق. )

محقق غروى نتوانست بيش از دو سال از محضر پرفيض اين استاد خليق و بزرگوار بهره مند گردد. آية الله فشاركى تا سال ۱۳۱۲ ق. در سامرا سكونت داشت.

۳. حاج آقا رضا همدانى (۱۲۵۰ - ۱۳۲۲ ق. )

حضور در درس و بحث آية الله همدانى كه بيشتر با اثر بزرگش كتاب «مصباح الفقيه» شناخته مى شود، چندان طولى نكشيد و محقق غروى بيست و ششمين سال از زندگانى را سپرى مى ساخت كه اين استاد بزرگوارش هم به ديار باقى شتافت.

۴. آية الله آخوند خراسانى (۱۲۵۵ - ۱۳۲۹ ق. )

آقا محمد حسين جوانى بيست ساله بود كه به حوزه درس آخوند خراسانى راه يافت و تا آخر عمر آخوند، كه سيزده سال پس از آن به درازا كشيد به طور مرتب در حلقه درس اصول آخوند شركت جست و در همين سالها بود كه بيشترين بخش از شرحش بر كفاية الاصول را نگاشت. او از شاگردان طراز اول آخوند بود و تا ايشان زنده بود به احترام او از تدريس مستقل و متشكل اجتناب مى كرد و روزى كه آخوند در گذشت آقا محمد حسين مردى بزرگ سرشناس شده بود و در حالى كه تنها سى و سه سال از عمرش مى گذشت پس از وفات آخوند در جاى وى نشست و از مدرسان بنام و پرآوازه نجف گشت.

محقق غروى در نزد اين چهار استاد بزرگوارش بيشتر علم فقه و اصول خواند. اما استادان وى در حكمت و فلسفه عبارتنداز:

۵. حكيم محمد باقر اصطهباناتى شيرازى (متوفاى ۱۳۲۶ ق. )

حكيم اصطهباناتى تنها تا سال ۱۳۱۹ ق. در نجف بود و آقا محمد حسين در حدود چهار يا پنج سال از محضر اين استاد فرزانه، استفاده كرده است.(۱۷۱)

۶. شيخ احمد شيرازى (متوفاى ۱۳۲۲ ق. )

با عنايت به تاريخ وفات وى مى توان گفت كه محقق غروى بيشترين بهره را از اين استاد حكيم مى توانست ببرد ولى عجيب اين است كه حتى بيشتر كسانى كه زندگانى علامه غروى را نوشته اند از اين استاد نام نبرده اند!(۱۷۲)


روايت ياران

داستان دوستان حكايتى بس دلكش و آموزنده است و كارساز بودنش در شناخت شخصيتها چنان پر اهميت است كه سعدى مى گويد:

تو اول بگو با كيان زيستى

من آنگه بگويم كه تو كيستى

اما از ياران علامه غروى چيزى ننگاشته اند تنها از چند شخصيت يادى شده است كه نام مى بريم:

۱. بزرگ عارف معاصر آية الله ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى.

۲. ميرزا على اصغر ملكى تبريزى.

۳. ميرزا حبيب ملكى تبريزى.

ميرزا على اصغر و ميرزا حبيب دو برادر و پسر عموهاى ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى بودند.

آية الله غروى با هر سه بزرگوار رفت و آمد داشت اما بيش از همه با ميرزا على اصغر ماءنوس بود(۱۷۳) ... رفاقت و مصاحبت با عارف واصل ميرزا جواد آقا ملكى هم از دير باز برقرار بود. علامه غروى و ميرزا جواد آقا هر دو از شاگردان حاج آقا رضا همدانى بودند و تا سال ۱۳۲۰ ق كه ميرزا جواد آقا از نجف به ايران بازگشت با هم ماءنوس بودند. پس از آن نيز توسط نامه از حال همديگر با خبر مى شدند.(۱۷۴)

۴. فقيه اصولى ميرزا محمد حسين نايينى (۱۲۷۷ - ۱۳۵۵ ق. )

ميرزاى نايينى و غروى اصفهانى ارتباط تنگاتنگى با هم داشتند و در مواقع دشوار ياور و ياور يكديگر بودند.

۵. آية الله سيد احمد كربلايى تهرانى (م ۱۳۲۲ ق. )


مشايخ

بزرگان بسيارى براى علامه غروى اجازه نامه روايتى نوشته اند كه براى نمونه دانشمندان و انديشوران زير را مى توان نام برد:

۱. بزرگ محدث معاصر حاج ميرزا حسين نورى طبرسى، گردآورنده مجموعه روايتى شيعه، مستدرك الوسائل(۱۷۵)

۲. آية الله سيد حسن صدرالدين موسوى معروف به صدر كاظمى نويسنده كتاب تاءسيس الشيعه و...(۱۷۶)

۳. ميرزا محمد باقر اصطهباناتى شيرازى

۴. شيخ احمد شيرازى مشهور به «شانه ساز»

۵. شيخ ‌الشريعه اصفهانى.(۱۷۷)


در آسمان آثار و ابتكار

مهم ترين امتيازى كه در آثار نابغه نجف ديده مى شود استدلالى و ابتكارى بودن آنهاست كه حكايت از ژرف نگرى و دقت نظر او مى كند و همين است كه او را يكى از استوانه هاى علم اصول و حكيم ژرف انديش و عارف پارسا و زاهد شب زنده دار، مشهور و پرآوازه كرده است و اين همه را آثار او و به زبان رسا حكايتگرند. حال بخشى از آثار ماندگار او را در اينجا مى آوريم:

الف - علم اصول

۱. الاجتهاد والتقليد والعداله(۱۷۸)

۲. الاصول على النهج الحديث

۳. الطلب والارادة عندالامامية والمعتزلة والاشاعرة

اين سه كتاب در يك مجلد بزرگ با نام « بحوث فى الاصول» چاپ شده است.

۴. چندين رساله در مباحث مختلف اصولى

۵. حاشيه بر رساله قطع شيخ انصارى

۶. نهاية الدرآية فى شرح الفاية، در چهار جلد

در مورد اين كتاب كه بزرگترين اثر علامه غروى در علم اصول است تجليل و تعظيم بسيار شده است. به راستى كه اين شرح، نهايت درايت را داراست و اگر برتر از كتاب كفايه نباشد كمتر از آن نيست.(۱۷۹)

ب - علم فقه

۷. كتاب الاجارة

۸. صلاة الجماعة

۹. صلاة المسافر

اين سه كتاب هم بتازگى در يك مجلد با نام «بحوث فى الفقه» انتشار يافته است.

۱۰. حاشية كتاب المكاسب

حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى، معروف ترين اثر فقهى علامه غروى است كه پس از گذشت دو سال از وفاتش در دو جلد بزرگ به قطع رحلى انتشار يافت.

۱۱. حاشيه بر كتاب الطهاره شيخ اعظم انصارى.

۱۲. چندين رساله فقهى

۱۳. سه منظومه درباره اعتكاف، روزه و نماز جماعت

۱۴. الوسيلة توضيح الماسئل به زبان عربى

۱۵. ذخيرة العباد. توضيح المسائل فارسى

ج - فلسفه و حكمت

۱۶. تحفة الحكيم. منظومه اى است به سبك منظومه حكيم سبزوارى در حكمت متعاليه.

تحفه حكيم از همان روزهاى نخستين انتشارش مورد توجه اهل فن بوده و بعضى از حكما و نويسندگان به شرح آن دست زده اند.

۱۷. رسالة فى اثبات المعادالجسمانى

۱۸. حاشيه بر اسفار ملاصدرا.

۱۹. مكاتبات فلسفى و عرفانى

مجموعه اى است از ۱۴ نامه در شرح و تحليل دو بيت شعر از عطار نيشابورى آنجا كه مى گويد:

دائما او پادشاه مطلق است

در كمال عز خود مستغرق است

او بسر نايد زخود آنجا كه اوست

كى رسد عقل وجود آنجا كه اوست

نيمى از نامه ها از حكيم غروى اصفهانى و نيمى ديگر از عارف معروف سيد احمد كربلايى است كه ديدگاه يكديگر را به نقد و بررسى نشسته اند. حاصل آن مناظرات علمى اين اثر جاويد گشته است.

۲۰. تفسير قرآن اين تفسير كه گويا نيمه تمام مانده تاكنون چاپ نشده است.

۲۱. الانوارالقدسيه مجموعه دل انگيزى از اشعار عربى آية الله غروى است

۲۲. ديوان مفتقر اين كتاب كه شعرهاى فارسى حكيم غروى را در خود گردآورده است با نام نامناسبى كه هيچ برازنده ايشان نيست دهها بار چاپ شده و انتشار يافته است و اين اشتباه از آنجا ناشى شده است كه پدر شاعر حكيم و عارف حوزه نجف حاج محمد حسن اصفهانى معروف به معين التجارك كمپانى يعنى شركت راه آهن بغداد - كاظمين را به عهده داشت و او بود كه براى نخستين بار بانى اين كار خير گشت. از اينجا و تنها به همين علت است كه ديوان اشعار فرزندش با نام «ديوان كمپانى» و نام آن حكيم الهى به نام «آية الله كمپانى»! معروف گشت. ولى چنانكه شمارى نقل كرده اند او از اين اسم ناراضى بود و از شنيدن اين كلمه بيگانه به سختى ناراحت مى شد.

۲۳. ديوان غزليات يا مجموعه عارفانه ها(۱۸۰)


شاگردان

مكتب علامه غروى را چه در علم اصول و فقه و چه در حكمت و فلسفه بايد از مكتبهاى بسيار پربركت شيعه به حساب آورد. بر طبق تحقيقى حدود يكصد و پنجاه بزرگوار افتخار شاگردى در مكتب علامه غروى را داشته اند. عجيب اينكه در ميان شاگردان، از مرجع تقليد و فقيه و فيلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفكمر و نويسنده و عارف و واعظ و... را مى توان ديد كه همگى به نوعى به شاگردى غروى اصفهانى مباهات مى كرده اند. اكنون ما تنها از بعضى از آنان نام مى بريم،(۱۸۱) حضرات آيات:

سيد محمد حجت كوه كمرى (۱۳۱۰ - ۱۳۷۲ ق)،

سيد حسين طباطبايى بروجردى (۱۲۹۲ - ۱۳۸۰ ق)،

سيد محمد هادى ميلانى (۱۳۱۳ - ۱۳۹۵ ق)،

سيد ابوالقاسم خويى (۱۳۱۷ - ۱۴۱۳ ق)،

سيد عبدالاعلى سبزوارى ۱۳۲۸ - ۱۴۱۴ ق)،

سيد محمد كاظم موسوى حسينى (۱۳۲۲ - ۱۴۰۵ ق)،

شيخ سلمان خاقانى (۱۳۳۱ - ۱۴۰۸ ق)،

شيخ محمد تقى بهجت فومنى رشتى (متولد ۱۳۳۲ ق)،

سيد محمد باقر طباطبايى سلطانى بروجردى (متولد ۱۳۳۲ ق)،

شيخ ابوالفضل خوانسارى (متولد ۱۳۳۴ ق)،

سيد على بهشتى بابلى (متولد ۱۳۲۴ ق)،

ميرزا غلامحسين جعفرى همدانى (۱۳۲۴ - ۱۴۱۶ ق)،

شيخ على خوزانى اصفهانى معروف به «آية الله مشكات»،

حاج شيخ على محمد بروجردى (۱۳۱۵ - ۱۳۹۵ ق)،

شيخ عبداللطيف سمامى حائرى (۱۳۳۰ - ۱۴۰۰ ق)،

شيخ ابوالحسن شيرازى،

آقا ميرزا كاظم دينورى تبريزى (۱۳۲۰ - ۱۴۱۶ ق)،

سيد مهدى اشكورى نجفى (متولد ۱۳۳۶ ق)،

شيخ احمد اهرى (۱۳۰۵ - ۱۳۸۸ ق)،

علامه سيد محمد حسين طباطبايى (۱۳۲۱ - ۱۴۰۲ ق)(۱۸۲)

سيد محمد حسن الهى طباطبايى(۱۸۳)

علامه شيخ عبدالحسين امينى تبريزى (۱۳۲۰ - ۱۳۹۰ ق)،

محمد على اردوبادى (۱۳۱۲ - ۱۳۸۰ ق)،

شيخ محمد رضا مظفر (۱۳۲۲ - ۱۳۸۴ ق)،

شيخ محمد حسين مظفر (۱۳۱۲ - ۱۳۸۱ ق)،

ميرزا شيخ نجم الدين جعفر عسكرى (۱۳۱۳ - ۱۳۸۱ ق)،

سيد عبدالحسين طيب (۱۳۱۲ - ۱۴۱۲ ق)،

سيد محمد حسينى همدانى (۱۳۲۲ - ۱۴۱۷ ق)،

شيخ محمد حسين اعلمى (۱۳۲۰ - ۱۳۹۳ ق)،

سيد ميرزا محمود موسوى زنجانى (۱۳۰۹ - ۱۳۷۴ ق)،

سيد امير محمد كاظمى قزوينى (۱۳۳۵ - ۱۴۱۴ ق)،

شيخ محمد جواد يثرى (۱۳۳۰ - ۱۴۱۵ ق)،

سيد محمد تقى آل بحرالعلوم (۱۳۱۸ - ۱۳۹۳ ق)،

شيخ عبدالرحيم سامت قزوينى (متولد ۱۲۸۱ ش)،

شيخ محمود شريعت مهدوى (متولد ۱۳۳۵ ق)،

شيخ محمد رضا غراوى (۱۳۰۳ - ۱۳۸۵ ق)،

سيد نورالدين ميلانى حائرى (متولد ۱۳۳۶ ق)،

سيد صدرالدين شوشترى جزايرى (۱۳۱۳ - ۱۳۸۵ ق)،

سيد محمد شبر (متولد ۱۳۳۰ ق)،

محمد طاهر آل شيخ راضى (۱۳۲۲ - ۱۴۰۰ ق)،

شيخ كاتب طريحى (۱۳۰۳ - ۱۳۹۰ ق)،

محمد طه كرمى هويزى (۱۳۱۷ - ۱۳۸۸ ق)،

شيخ محمد امين زين العابدين بصرى (متولد ۱۳۳۳ ق)،

شيخ عبدالمهدى مطر (۱۳۱۸ - پس از ۱۳۹۰ ق)،

حاج شيخ حسين انوارى همدانى، توسلى شيرازى،

سيد سجاد علوى گرگانى (۱۳۲۲ - ۱۴۰۷ ق)،

حاج سيد على مولانا تبريزى (۱۳۲۰ - ۱۳۹۲ ق)،

حاج شيخ نصرالله شبسترى (متولد ۱۳۳۰ - ق) و...


شاگردان برگزيده عرفان

حكيم غروى اصفهانى، مدت زمان طولانى حوزه درس عرفانى خصوصى داشتند كه در خانه خود برگزار مى كرد. بزرگمردانى كه در اين حلقه حال و اشراق، گرد هم مى آمدند، عبارت بودند از:

۱. علامه سيد محمد حسين طباطبايى تبريزى

۲. آية الله سيد محمد هادى ميلانى

۳. آية الله سيد ابوالقاسم خويى

۴. آية الله ميرزا يوسف ايروانى

۵. آية الله امام زنجانى

۶. آية الله اعتماد رشتى(۱۸۴)


از ديدگاه ديده وران

در تجليل و تمجيد از مقام علمى و معنوى آية الله غروى اصفهانى داستانهاى گويا و سخنان رسايى از بزرگان و صاحبنظران نقل شده است كه همه حاكى از اخلاص و نبوغ فكرى اوست. اينك براى نمونه به چند سخن توجه مى كنيم:

۱. آية الله سيد محمد هادى ميلانى:

«شيعه در دويست سال اخير، فردى به جامعيت مرحوم (غروى) اصفهانى به خود نديده است. »(۱۸۵)

پس از وفات ميرزاى نايينى اعلاميه اى به امضاى مرحوم ملكى (ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى) و حضرات آيات آقاى ميلانى و آقاى خويى به اين مضمون انتشار يافت كه:

«بعد از مرحوم شيخ انصارى در اين اواخر نظير آية الله غروى اصفهانى در روحانيت تشيع پيدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظير ايشان نيست... »(۱۸۶)

۲. علامه سيد محمد حسين طباطبايى:

«استاد بزرگ، حكيم خداشناس و فقيه پارسا و دايرمدار آسمان پژوهش و تحقيق، و سالك و مرزبان سرزمين دانش و تدقيق، شيخ محمد حسين اصفهانى غروى است كه خدا مقام بلندش را بلندتر سازد. »(۱۸۷)

۳. علامه اديب محمد على اردوبادى:

«... استاد بزرگ ما، يكه سوار هر ميدان بود از هر نظر بى نظير مى نمود. و نسبت به هر فضيلت به او مانند نسبت دندانه هاى شانه به شانه است...

او در هر يك از دانشهاى حكمت، كلام، فقه، اصول، تفسير، حديث، شعر و ادب، تاريخ، معارف، اخلاق و عرفان به طور مساوى وارد بود و در هر كدام از ملكات برترى بخش و روحيات كريمانه و كارهاى نيكو و گسترده و فضيلتهاى توصيف شده، از جديت شديد در عبادت و خطر كردن در زهد، و شب زنده دارى گرفته تا سجده هاى طول و دراز و رياضت و تهذيب و محاسبه نفس، همه و همه براى او يكى و مساوى بود... و به هيچ وجه براى خدا، مشكل نيست كه جهان را در يك فرد جمع كند و حكمت نورى است كه خدا در دل هر كس كه سزاوار باشد مى اندازد... »(۱۸۸)

۴. استاد و محقق بزرگوار علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى يزدى.

«من در تاريخ تشيع، فيلسوفى متعبدتر از آية الله شيخ محمد حسين اصفهانى نمى شناسم. او عاشق دعا و عبادت و شيفته نماز و زيارت بود. به اهل بيت اطهارعليهم‌السلام ارادت ويژه اى داشت... »(۱۸۹)

۵. متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى:

«حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى، در تقوا و علم منقولا و معقولا يگانه بود... و انديشه اش هم اكنون جزو انديشه هاى زنده اى است كه در ميان علما و فضلاى حوزه هاى درس فقه و اصول مطرح است... »(۱۹۰)


فصل فراق و هجران

پنجم ماه ذيحجه سال ۱۳۶۱ ق. روز دوشنبه بود كه از فراز بارگاه قدس مولا علىعليه‌السلام خبر وفات بزرگ استاد نجف به گوش همگان رسيد. اين خبر چنان نابهنگام بود كه فضلا و دانشوران حوزوى را دچار تحير غمبار كرد. بزرگ اديب شيعى، علامه اردوبادى، سوگ سروده اى را كه در گراميداشت استادش گفته بود ورد زبان همگان ساخت مردم بويژه شاگردان و ياران و نزديكان استاد كه سخت از اين فاجعه اندوهبار، آزرده و آشفته بودند بيتى از آن سوگواره دلسوز را به هم مى خواندند و ناله مى كردند. اديب اردوبادى در آن بيت گفته بود:

حق ان تبكى من بعدالحسين آرى تشييع پيكر نابغه نجف و خادم صادق امام حسينعليه‌السلام با نام و ياد حسينعليه‌السلام برگزار شد و در آستان قدس علوى، زير ايوان طلاى مولا جنب مناره شمالى مقبره كوچكى در كنار مقبره علامه حلى به خاك سپرده شد.(۱۹۱)

عاكفان حرمت قبله اهل كرمند

واقف از نكته سربسته لوح و قلمند

خاكساران تو ماه فلك ملك حدوث

جان نثاران تو شاه ملكوت قدمند

«مفتقر» دست تو و دامن آنانكه همه

خضرجانند ومسيحا نفس وروح دمند