ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)0%

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده: كاظم محمدى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 8347
دانلود: 5041

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8347 / دانلود: 5041
اندازه اندازه اندازه
ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده:
فارسی

نگارنده در این کتاب مفهوم، اهمیت، مراتب و آثار ذکر را بیان کرده است. ذکر از نظر او اقسامی دارد که عبارت‌اند از :ذکرالله، ذکر رب، ذکر آلاء‌الله (نعمت‌های خداوند)، ذکر آیات و ذکر ایام .وی همچنین نتیجه و تاثیر ذکر را آرامش، خشوع، بصیرت، رستگاری و مانند آن می‌داند. در پایان ضمن شواهدی از زندگی انبیا، چگونگی ذکر علم و قدرت الهی تبیین می‌گردد .



۲. اهميت ذكر

 ذكر شالوده و اساس دين و قرآن و عرفان است و اگر آيات و روايات و متن اصيل عارفان را مورد بررسى قرار دهيم مى يابيم كه چيزى جز ذكر به معناى ياد خدا نيست. نفس دين و دين دارى حفظ حدود و اوامر و نواهى الهى است و اين كه اين بشر خاكى با حفظ و حرمت داشت اين احكام با توجه به اين كه از سوى خدواند به واسطه نبى صادق و كامل تشريع شده مى تواند به كمال مطلوب برسد و هر لحظه به خداوند جهان آفرين نزديك تر شود. در قرآن نيز اين همه تاءكيد شده و اصرار زياد به حفظ روابط انسان و خدا صورت گرفته است. در طريقت عارفان هم جز ذكر راستين چيزى نيست چه آنان از همه دنيا خداى را برگزيده اند و از اين كه با او خلوت مى كنند و نام و يادش را در دلها زنده نگه مى دارند راضى و خشنودند. پس غير از دين و قرآن، بنيان عرفان و طريقت عارفان هم بر همين مبنا استوار شده، يعنى ياد كردن خدا و ارتباط يافتن و پيوند داشتن با آن ذات بزرگ و بى مانند.

خلوت اهل طريق و سير سالكان الى الله نيز به امر شيخ صاحب كمال با ذكر پر مى شود و سالك در خلوت خود بيش ترين زمان خود را به ذكر و ياد او مى گذراند. اين ذكر بر اساس آيات و روايات از مسائل بنيادين دين محسوب مى شود. در قرآن كريم همچنان كه اشاره كرديم به اين مقوله آن قدر توجه شده كه آدمى به خوبى مى تواند تصور كند كه قرآن خود كتاب ذكر است و بر اساس آيات ۴۴ از سوره نحل و نيز آيه ۹ از سوره مباركه حجر خود به اين مطلب گواهى داده است.

اين ذكر كه ياد خداست از اهم فرايض طريقت و شريعت محسوب مى شود و هم چنان كه اهل دين و عرفان گفته اند مهم ترين ريسمان كمال سالك جهت يافت و دريافت حقيقت به حساب مى آيد. از اين رو خداوند بزرگ خود به اين نكته امر فرموده: «فاذكرونى اذكركم». «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» پس ياد كردن مقوله ى دو طرفه است كه يك سوى آن انسان و در طرف ديگر خداست، و ذكر حلقه اتصال انسان به خداست پس تا متذكر نباشيم سير به سوى او خيالى بيش نيست و متذكر بودن به منزله چنگ زدن به ريسمان ذكر است، ريسمانى كه اگر به آن چنگ زده شود به سوى خدا بالا مى رود. بارى اين ذكر قوام دين و عرفان، و شريعت و طريقت است. اگر نماز به منزله ستون دين - الصلوه عمود الدين - بر شمرده شده و هم در حكم معراجى - الصلوه معراج المؤ من - در آمده است و هم اسباب پاك شدن معنوى سالكان و هم باعث دورى جستن از فحشا و منكر است - «ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر» - از آن روست كه قوام آن بر ذكر است كه فرمود: «اقم الصلوه لذكرى. » و اگر نماز به ياد او نباشد البته كه بى تاءثير و خالى از اثر است. آنچه تاثير گذار است ياد اوست كه اين ياد اسباب ارتباط خالق مخلوق و انسان و خداست.

آرامش راستين سالك الى الله نيز در پرتو همين ذكر تحقق مى يابد و تا سالك به ذكر در نيايد و ذاكر نشود و مذكور را پيدا و حاضر نيابد سلوكش ‍ خام و بى نتيجه است، و اين همه از براى آن است كه آدمى توسط او به آرامش برسد و مايه و پايه اين آرامش چيزى جز ذكر نيست يعنى ياد او.

خلوت درويشان نيز عموما به امر شيخ صاحب كمال با ذكر پر مى شود و درويش در خلوت، بيش ترينه زمانش را به ذكر مى گذراند. اين ذكر بر اساس آيات و روايات از مسائل بنيادين دين محسوب مى شود. در قرآن كريم آن قدر به اين مقوله توجه شده كه گاه چنان كه گفتيم آدمى تصور مى كند كه قرآن كتاب ذكر است كما اين كه هست و نامى از نام هاى مقدس ‍ و مبارك آن نيز همين «ذكر» است و اين مسئله اى است؟ در سوره هاى نحل و حجر در آيات ۴۴ و۹ به آن توجه داده است.

ذكر كه ياد كردن خداست از اهم فرايض سلوك محسوب مى گردد. مهم ترين ريسمان رسيدن به كمال نيز براى سالكان چيزى جز ذكر نيست چه «ذكر» از معدود وسايلى است كه «ذاكر» را به «مذكور» متصل مى گرداند و قرآن كريم با صراحت تمام در سوره شريفه بقره، آيه ۵۲ فرموده است: «فاذكرونى اذكركم»، «مرا ياد كنيد تا من هم شما را ياد كنم. » پس تا به ياد او نباشيم ما را ياد نمى كند و همين كه به ياد او بوديم در نتيجه او هم به ياد ما خواهد بود، و بزرگ ترين امكان عروج و كمال سالك در اين است كه او ما را ياد كند و در عين حال ما را رها نكرده و به خود وامگذارد. كه غفلت از او بزرگ ترين بلايى است كه ممكن است بر سر سالك طريق بيايد. غفلت به گفته سلطان العارفين بايزيد بسطامى سخت ترين آفت براى اهل سلوك و ايمان است و به زعم او كه درست هم هست آن چه كه آتش با هيزم خشك مى كند به اندازه تخريب و نابود كردن غفلت برجان سالك نيست، و اين است كه بزرگان راه با توجه به الطاف بى كران الهى دست به سوى او گشوده و گفته اند:

اى خدا مگذار كار ما به ما

گر گذارى واى بر احوال ما

پس اين ذكر در حقيقت قوام دين توحيدى نيز خواهد بود، چه اگر نماز به منزله پايه و ركن، و ستون محكم دين باشد كه فرموده اند: «الصلوه عمود الدين» و هم اگر به منزله معراج اهل ايمان باشد كه فرموده اند: «الصلاه معراج المومن، » و اگر اين نماز به بيان زيباى قرآن مانع فسق و فجور مى شود و از فحشا و منكر دور مى گرداند همه به خاطر ذكر است كه نماز براى ايجاد ذكر است و لذا اگر ذكر به بار ننشيند نماز بى حاصل خواهد بود و از اين است كه در سوره شريفه رعد مى فرمايد: (اقم الصلاه لذكرى). «نماز را به ياد من به پا دار» كه بى ياد او نماز بى تاءثير و بى خاصيت است. آن چه كه تاءثير گذار است اين است كه فرد سالك به هنگام نماز، او را به خوبى ياد كند و با او ارتباط برقرار سازد.

آرامش راستين و سكون بايسته اهل ايمان در پرتو همين ذكر تحقق پيدا مى كند و تا آدمى از لحاظ ذكر مجرب و آموخته و فهميده و كامل نگردد هرگز به آرامش و اطمينان لازم دست نمى يابد كه قرآن با صراحت تمام فرموده است: «الا بذكر الله تطمئن القلوب »(۷) اين آرامش قلب نيز بازتاب فهم سالك و اجراى دقيق آن چيزى است كه به آن ذكر مى گويند.

اهميت ذكر در آيات و روايات آن قدر زياد است كه اگر كسى بدان رجوع كند به خوبى مى يابد كه از عمده مسائل دينى اسلام به حساب مى آيد، و در اين رساله همه سعى و تلاش ما بر آن است كه اين حقيقت را تا جايى كه مقدور باشد طرح و بررسى نماييم.

اهميت ذكر در آيات و روايات چنان كه ذكر كرديم آن قدر زياد است كه اگر كسى بدان رجوع كند به خوبى مى يابد كه نه تنها عمده ترين مسئله دينى و عرفانى است بلكه مى توان گفت كه خود دين و عين نتيجه و مقصود دين است. اهميت ياد خدا علاوه بر اين كه از طريق تكرار بيش از حد آن در قرآن مشخص شده، در آياتى نيز اشاره مستقيم به كثرت ذكر و ذكر كثير و همين طور شدت ذكر مى كند و خداوند از بندگان خود مى خواهد كه وى را بسيار ياد كنند، كه اين تنها سرمايه ايشان است كه به آن واسطه اگر اهل معامله باشند مى توانند به خريد بهشت بروند اما اگر آزاده و اهل عشق باشند مرادشان از ذكر يافتن مذكور است كه اين يافتن از براى ايشان بهشت است و لذا براى اين منظور از خود خداوند براى اداء و ايجاد و كثرت ذكر مدد مى گيرند. ما در همين جا به چند نمونه از آيات اشاره مى كنيم.

لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوالله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا (۸)

«البته شما را در اقتداى به رسول خدا چه صبر و مقاومت با دشمن و چه ديگر از اوصاف و افعال نيكو خير و سعادت بسيار است براى آن كس كه به ثواب و روز قيامت اميدوار باشد و ياد خدا بسيار كند. »

الا الذين آمنوا و عملوالصالحات و ذكروالله كثيرا و انتصروا من بعد ما ظلموا اى منقلب ينقلبون (۹)

«مگر آن شاعران كه اهل ايمان و نيكوكار بوده و ياد خدا بسيار كردند و براى انتقام از هجوى و ستمى كه در حق آن ها شده يارى خواستند و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه كيفرگاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى كنند.»

۳-يا ايها الذين آمنوا اذكرواالله ذكرا كثيرا. (۱۰)

«اى كسانى كه به خدا ايمان آورده ايد ذكر حق و ياد خدا (به دل و به زبان) بسيار ياد كنيد. »

۴-يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئه فاثبتوا و اذكرواالله كثيرا لعلكم تفلحون (۱۱)

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر گاه با فوجى از دشمن روياروى شديد پايدارى و مقاومت كنيد و ثابت و استوار باشيد و خداوند را پيوسته ياد آريد باشد كه فيروزمند و فاتح گرديد. »

۵-فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواالله كذكركم آبائكم اءو اءشد ذكرا فمن الناس من يقول ربنا آتنا فى الدنيا و ماله فى الاخره من خلاق (۱۲)

«آن گاه كه مناسك حج به جا آورديد پس مانند پدران خود بلكه بيش از پدران خدا را ياد كنيد (و هر حاجت دنيا و آخرت را از خدا بخواهيد) بعضى مردم كوتاه نظر از خدا تمناى متاع دنيوى تنها كنند و آنان را از نعمت آخرت نصيبى نيست. »

با در نظر داشتن كثرت آيات ذكر كثير و اهميت و موقعيت آن در قرآن كريم، اينك آيات اين بخش را در دسته بندى منظمى جا كرده و در ادامه بحث اشاراتى به موارد خاص هر كدام خواهيم داشت. آيات ذكر از لحاظ صورت واژه به دسته هاى ذيل قابل تقسيمند:

۱- ذكر الله

۲- ذكر رب

۳- ذكر اسم الله

۴- ذكر اسم رب

۵- ذكر نعمت الله

۶- ذكر نعمت رب

۷- ذكر آلاء الله

۸- ذكر آيات الله

۹- ذكر آيات رب

۱۰- ذكر ايام الله

هر يك از مراتب و موارد فوق آياتى چند را به خود اختصاص داده است. معلوم است كه هر قسمت از قسمت ديگر مجزا و متفاوت بوده و هر مورد معنى و مفهوم خاص خود را دارد، باتعمق و تدبر در آيات و با در نظر داشتن آيات قبل و بعد آن و همچنين با در نظر داشتن زمان و مكان نزول و نيز با توجه به شاءن نزول آيات مى توان مطالب بسيار مفيد و جالبى در اين خصوص به دست آورده در اين جا فقط به ذكر نمونه اى از آيات در هر مورد مى پردازيم و به ترجمه ساده آن بسنده مى كنيم.



۱ ذكرالله

و الذين اذا فعلوا فاحشه اءو ظلموا انفسهم ذكرواالله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله، و لم يصروا على مافعلوا و هم يعلمون (۱۳)

«نيكان آن ها هستند كه هر گاه كار ناشايسته از ايشان سر زند يا ظلمى به نفس خويش كنند خدا را به ياد آورند و از گناه خود به درگاه خدا توبه و استغفار كنند (كه مى دانند) جز خدا هيچ كس نمى تواند گناه خلق را بيامرزد و آنها هستند كه اصرار در كار زشت نكنند چون به زشتى معصيت آگاهند. »

الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض، ربنا ما خلقت هذا باطلا، سبحانك فقنا عذاب النار. (۱۴)

«آن هايى كه در هر حالت ايستاده و نشسته و در حال خفتن خدا را ياد كنند و دايم فكر و انديشه در خلقت آسمان ها و زمين كرده و گويند پروردگارا اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريدى، پاك و منزهى، ما را به لطف خود از عذاب آتش دوزخ نگاه دار»



۲ ذكر رب

و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتكن من الغافلين (۱۵)

«خداى خود را با تضرع و پنهانى و بى آن كه آواز بركشى در دل خود در صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش (يك دم از ياد خدا غافل مشو). »

و اذكر ربك اذا نسيت و قل عسى ان يهدين ربى لاقرب من هذا رشدا (۱۶)

«مگر آن كه بگويى (ان شاء الله) اگر خدا بخواهد و خدا را لحظه اى فراموش مكن و به خلق بگو اميد است كه خداى من مرا به حقايقى بهتر و علومى برتر از اين قصه هدايت فرمايد. »



۳ ذكر اسم الله

ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله فى اءيام معلومات على ما رزقهم من بهميه الانعام فكلوا منها و اءطمعوا البائس الفقير. (۱۷)

«تا در آن جا منافع بسيار براى خود فراهم ببينند و نام خدا را در ايام معين ياد كنند كه ما آن ها را از حيوانات و بهايم (شتر و گوسفند و غيره) روزى داديم تا از آن تناول كرده و فقيران بيچاره اى را نيز طعام دهند. »

و قالوا هذه اءنعام و حرث حجر لا يطعمها الا من نشاء بزعمهم و اءنعام حرمت ظهورها و اءنعام لايذكرون اسم الله عليها افتراء عليه سيجزيهم بما كانوا يفترون. (۱۸)

«و گفتند اين چهارپايان و زراعت ها بر همه ممنوع و مخصوص بتان است نبايد از آن بخورد مگر آن كس كه معين كنيم و سوارى بعضى چهارپايان بر آن ها حرام بود و چهارپايانى را نيز بدون ذكر نام خدا ذبح مى كردند و چون در اين احكام به خدا دروغ بستند به زودى خدا بدان دروغ، آنان را مجازات خواهد كرد. »



۴ ذكر اسم رب

واذكر اسم ربك و تبتل اليه تبتيلا (۱۹)

«و دايم در شب و روز نام خدا را ياد كن و به كلى از غير او علاقه ببر و به او بپرداز. »

و ذكر اسم ربك بكره و اصيلا.(۲۰)

«و نام خدا را صبح و شام به عظمت ياد كن. »



۵ ذكر آلاء الله

او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم لينذركم و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زاد كم فى الخلق بصطه فاذكروا آلاء الله لعلكم تفلحون. (۲۱)

«آيا تعجب كرده ايد كه مردى از جانب خدا به ياد آورى شما فرستاده شده تا شما را از (هول و عذاب قيامت) بترساند و اى مردم متذكر باشيد كه خدا شما را پس از هلاك قوم نوح جانشين آن گروه كرد و در خلقت و نعمت شما بيفزود پس اى قوم انواع نعمت هاى خدا را به ياد آوريد شايد كه رستگار شويد. »

واذكروا اذجعلكم خلفاء من بعد عاد و بواءكم فى الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بيوتا فاذكروا آلاء الله و لا تعثوا فى الارض مفسدين. (۲۲)

«متذكر باشيد و فراموش نكنيد كه شما را پس از هلاك قوم عاد، خدا جانشين اقوام سلف نموده و در زمين منزل داد تا اراضى سهله (خاك نرم) قصرهاى عالى و از كوه به تراشيدن سنگ، منزل هاى محكم بنا كنيد پس نعمت هاى خدا را ياد كنيد و در زمين به فساد و تبهكارى برنخيزيد. »



۶ ذكر نعمت الله

واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اءعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم على شفا حفره من النار فانقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون. (۲۳)

«همگى به رشته دين خدا چنگ زنيد و به راههاى متفرق (مدعيان دين ساز) نرويد و به ياد آريد اين نعمت بزرگ خدا را كه شما با هم دشمن بوديد خدا در دلهاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف خداوند همه برادر دينى يكديگر شديد و در پرتگاه آتش بوديد خدا شما را نجات داد، اين چنين خداوند آياتش را براى راهنمايى شما بيان مى كند، باشد كه به مقام سعادت، هدايت شويد. »

اذكروا نعمه الله عليكم و ميثاقه الذى واثقكم به اذا قلتم سمعنا و اءطعنا و اتقوا الله ان الله عليم بذات الصدور. (۲۴)

«و ياد كنيد نعمت خدا را كه به شما ارزانى داشت و عهد او را كه با شما استوار كرد (كه اطاعت امر او كنيد) آن گاه كه گفتيد امر تو را شنيديم و طاعت تو پيش گرفتيم پس از خدا بترسيد كه خدا به نيات قلبى و انديشه هاى درونى شما آگاه است. »



۷ ذكر نعمت رب

لتستووا على ظهوره ثم تذكروا نعمه ربكم اذا استويتم عليه و تقولوا سبحان الذى سخر لنا هذا و ماكنا له مقرنين. (۲۵)

«تا چون در سفرها با كمال تسلط بر پشت آن ها نشستيد متذكر نعمت خدا شويد و گوييد پاك و منزه خدايى كه او اين ها را مسخر ما گردانيد و گرنه ما هرگز قادر بر آن نبوديم. »

فذكر فما انت بنعمت ربك بكاهن و لا مجنون (۲۶)

«اى رسول ما خلق را متذكر (خدا) ساز كه تو به نعمت (وحى و رسالت) پروردگارت جنون و كهانت هيچ در تو نيست. »



۸ ذكر آيات الله

و اتل عليهم نبا نوح اذقال لقومه يا قوم ان كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بايات الله فعلى الله توكلت فاجمعوا اءمركم و شركائكم ثم لايكن امركم عليكم غمه ثم اقضوا الى و لا تنظرون. (۲۷)

«اى رسول حكايت نوح را بر اينان بازگو، كه به امتش گفت: اى قوم اگر شما بر مقام رسالت و اندرز من به آيات خدا تكبر و انكار داريد (و در مقام حسد و آزار من بر مى آييد) من تنها به خدا توكل مى كنم شما هم به اتفاق بتان و خدايان باطل خود هر مكر و تدبيرى داريد انجام دهيد تا امر بر شما پوشيده نباشد و درباره من هر انديشه باطل داريد به كار بريد. »

واذكرن مايتلى فى بيوتكن من آيات الله و الحكمه و ان الله كان لطيفا خبيرا (۲۸)

«و از آن همه حكمت و آيات الهى كه در خانه هاى شما تلاوت مى شود متذكر شويد و پند گيريد (و بدانيد كه) همانا خدا را به خلق لطف و مهربانى است و به حال همه آگاه است. »



۹ ذكر آيات رب

والذين اذا ذكروا بايات ربهم لم يخروا عليها صما و عميانا. (۲۹)

«و آنان هستند كه هر گاه متذكر آيات خداى خود شوند كر و كورانه در آن آيات ننگرند تا بر مقام معرفت و ايمانشان بيفزايد. »

و من اءظلم ممن ذكر بايات ربه ثم اءعرض عنها انا من المجرمين منتقمون (۳۰)

«كدامين كس در عالم از آن كس كه به آيات خدا پند و تذكرش دادند و باز اعراض كرد ستم كارتر است، البته ما از بدكاران انتقام خواهيم كشيد. »



۱۰ ذكر ايام الله

و لقد اءرسلنا موسى باياتنا اءن اءخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله ان فى ذلك لايات لكل صبار شكور. (۳۱)

«و ما موسى را با آيات خود فرستاديم و به او دستور داديم كه قومت را از ظلمات جهل و گمراهى بيرون آر و به عالم نور رسان و روزهاى خدا را به ياد آن ها آور كه اين يادآورى بر هر شخصى كه صبور و شكر گذار است دلايل روشنى خواهد بود. »

پس از دانستن اين كه ذكر اهميت فراوانى دارد و قرآن نه تنها دعوت به كثرت ذكر مى كند بلكه تداوم ذكر را نيز منظور مى دارد و براى درك تداوم ذكر موارد ده گانه بالا را در جاى جاى آيات الهى آورده تا بنده پروردگار آنى از ذكر غافل نباشد، چرا كه ذكر به منزله هويت دهنده انسان است و انسان بى ذكر را كه در واقع فردى بى هويت است آدمى نتوان لقب داد، و در نهايت اين كه ذكر مقصود همه عبادات و طاعات است و عبادت بى ذكر را هيچ ارزشى نيست و عابد را هيچ سود و بهره اى نمى رساند.

حجه الاسلام امام محمد غزالى (متوفى به سال ۵۰۵ هجرى) از اعاظم بزرگ كلام، فلسفه و عرفان اسلامى در خصوص ذكر مى نويسد:

«بدان كه لباب و مقصود عبادات ياد كردن حق تعالى است كه عماد مسلمانى نماز است، و مقصود وى ذكر حق تعالى است، چنان كه گفت:ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر، و لذكرالله اكبر - «به درستى كه نماز باز مى دارد از زشتى و بدى، و هر آينه ياد خدا بزرگ تر است. » و قرآن خواندن فاضل ترين عبادات است به سبب آن كه سخن حق تعالى است و مذكر است، و هر چه در وى است همه سبب تازه گردانيدن ذكر حق تعالى است، و مقصود از روزه كسر شهوات است تا چون دل از كثرت شهوت خلاص يابد صافى گردد و قرارگاه ذكر شود، كه چون دل به شهوات آكنده باشد ذكر از وى ممكن نشود و در وى اثر نكند، و مقصود از حج كه زيارت خانه خداست جل جلاله، ذكر است خداوند خانه را و تهييج شوق به لقاى او، پس سر و لباب همه عبادات ذكر است. »(۳۲)

ذكر در حكم آتش است و آن چه كه آتش با غير مى كند همان را با قلب اهل سلوك و ايمان مى كند، يعنى سوختن و خاكستر ساختن، و در اين كار آدمى را از هواهاى نفسانى و از ياد خود غافل و به آن كه باقى است متوجه مى سازد. ذكر آن گاه كه در خلوت با توجه به شرايطى كه براى آن گفته اند صورت بگيرد فرد را به استغراق مى كشاند و او را با عوالم بالاى عشق آشنا و مرتبط مى گرداند. در اين ذكر آن گونه كه پير ولى تراش حضرت شيخ نجم الدين كبرى (مقتول به سال ۶۱۸ هجرى) گفته است گاه آدمى را به استغراق مى كشاند و در آنجا سالك مى بيند كه دريچه اى به واسطه ذكر از بالاى سرش گشوده شده و پارچه اى دايره مانند كه گشوده است چيزى بر سر سالك قرار مى دهد و در نتيجه گشايش آن تيرگى و آتش و سبزى از بالا به پايين نازل مى گردد، و اين سه هر كدام مظهرى هستند. تيرگى مظهر وجود سالك است كه به نفس آميخته است و هنوز صاحب هوا و شهوت است و آتش مظهر ذكر و ياد خداست كه سوزاننده و از بين برنده است و سبزى نشانى از قلب سالك است كه رنگ حيات نيز مى تواند باشد.

شيخ نجم الدين كبرى به اين پرسش كه چرا در استغراقى كه از ذكر حاصل مى شود سالك شاهد باز شدن دريچه اى از بالا مى گردد اين گونه پاسخ مى دهد كه: ذكر كلمه طيبه اى است كه همراه با مواجهه هويت از طرف بالاى سر صعود مى كند و به پيشگاه حق تعالى معرفى مى شود و خدا هم او را در پرتو فضل خود قرار مى دهد و از نعمت خويش كه از واردات روحانيه و انوار قدسيه است برخوردار مى سازد و سراپاى او را امن و ايمان، و رغبت و شوق، و محبت و ايقان و اتقان و عرفان فرا مى گيرد و مملو از فيض و كمال مى شود و در اين هنگام كه قلب سالك آزاد شده و از هر گونه عارضه اى در امان است و با كمال تندرستى به سوى پروردگار توجه مى نمايد، ذكر حق تعالى در دل او استغراق يافته آن هم نه استغراق فنا بلكه استغراق وقوع و ورود در قلب و در اين موقع چنين وانمود مى شود كه قلب همانند چاه است و ذكر به مثابه دلوى كه در آن واقع مى شود تا از آن آب بكشد و به دنبال آن پيش آمد پرشى در اعضا و حركاتى ناخودآگاه كه سابقه اى نداشته از قبيل حركتى كه در وجود رعشه دار مى باشد به وجود مى آيد و هر گاه انسان سالك از ذكر موظف خود باز بماند قلب حركتى در سينه نظير حركت جنين در شكم مادر ايجاد مى كند و در نتيجه آن طالب ذكر مى شود.(۳۳)

ذكر حق تعالى از چنان اهميت خاصى برخوردار است كه گفته اند: اهل بهشت بر هيچ چيز حسرت نخورند مگر بر يك ساعت كه در دنيا برايشان گذشته باشد كه ذكر حق تعالى نكرده باشند. به راستى كه حاصل تلاش ‍ آدمى اگر ياد خدا نباشد عمر را به عبث سپرى كرده و اگر اهل معنى باشد به اين زندگى به باد رفته و خسارت ديده جز با حسرت و تاءسف نگاه نمى كند. فلسفه اين همه آفرينش و ارسال حدود يكصد و بيست هزار پيامبر و ولى همه براى اين بوده كه آدمى به اين حسرت نرسد و زندگى را مفت و ارزان نبازد. زندگى بدون «او» زندگى بى نفس است، زندگى بى لذت و آرامش است، مردگى متحرك است. اما با او زندگى كردن كه اصل زندگى است حضورى كامل است، حضورى بى من، حركتى بى نفس و سيرى مجذوب. در اين جا حسرت به عمر رفته نيست حسرت به دير رسيدن است، حسرت به كم دريافت كردن است، و بين اين دو حسرت و اين دو خسارت البته كه فرق هاست. بارى ارزش زندگى به زيستن با اوست و اگر زندگى بدون او باشد به داشتن نمى ارزد و جان كلام عارفان همين جاست كه ما براى او آمده ايم، آمده ايم تا با او زيست كنيم، و لازمه اين زيستن يافت و دريافت اوست، برخى مى يابند و مى رسند و برخى مى رسند و مى يابند و هر دو رستگارند حسرت براى آنان است كه نه مى يابند و نه مى رسند، و اين جاست كه انتهاى سير را به پشيمانى مى كشاند و به قول حكيم سخن، سعدى بزرگ:

هر چه گفتيم جز حكايت دوست

در همه عمر از آن پشيمانيم