ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)0%

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده: كاظم محمدى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 8346
دانلود: 5041

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8346 / دانلود: 5041
اندازه اندازه اندازه
ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده:
فارسی

نگارنده در این کتاب مفهوم، اهمیت، مراتب و آثار ذکر را بیان کرده است. ذکر از نظر او اقسامی دارد که عبارت‌اند از :ذکرالله، ذکر رب، ذکر آلاء‌الله (نعمت‌های خداوند)، ذکر آیات و ذکر ایام .وی همچنین نتیجه و تاثیر ذکر را آرامش، خشوع، بصیرت، رستگاری و مانند آن می‌داند. در پایان ضمن شواهدی از زندگی انبیا، چگونگی ذکر علم و قدرت الهی تبیین می‌گردد .



۷. ذكر رسولان

 نبوت دومين اصل مشترك همه اديان الهى است، نبى به كسى مى گويند كه از ناحيه اى خبرى تازه و بزرگ به هم راه آورد. آن خبر بزرگ چيزى جز بيان اصل اول و سوم مشترك در همه اديان نيست. خبر از مبدا و خبر از معاد، بزرگ ترين اخبارى است كه توسط رسولان الهى براى مردم آورده و ابلاغ شده است.

رسولان در بدو انجام مسئوليت سنگين و طاقت فرساى خويش به بندگى و عبوديت خود اعتراف داشته اند و قدرت احتمالى اى كه در مواقف گوناگون به مرحله انجام و ظهور مى رسيد و نام اعجاز به خود مى گرفت را منسوب به خداى خويش كه هم خالق آنان بوده و هم مبعوث كننده ايشان دانسته اند. پس از اين دعوت به توحيد را آغاز كرده و فرياد نفى شركت سر داده اند و خلايق را در جهت يكتايى و يگانگى دعوت مى نموده اند. و همچنين رسولان اخبار آينده دور را كه پيرامون مرگ و حيات جاويد كه در قيامت ظاهر مى شود ابلاغ و معرفى كرده اند.

خداوند بزرگ در كتاب خويش از رسولان خود ياد مى كند و اوصاف پاكشان را يك به يك بر مى شمرد. و اينان را الگوهاى عملى براى رسيدن به مقامات والاى سلوك معنوى معرفى مى نمايد.

از مباحث زيباى قرآنى يكى هم ذكر انبيا و اولياى الهى است به عنوان كسانى كه دائم الذكر بوده و الگوى مناسب و خوب براى مردم به حساب مى آيند. اينان اهل الذكرند. بخش عمده اى از قرآن به بحث نبوت پرداخته و شخصيت، صفات، رفتار و رسالتشان را توضيح داده است و ذكر احوال بيش از ۲۵ پيامبر و شرح صفات و حالات ايشان نشان از ارزش آنان و اعتبار بخشيدن به مسئله نبوت است. بحث نبوت به دو مقوله ديگر مربوط است يكى آفرينش و ديگر هدايت و رشد مخلوقات. در اين كه خداوند جهان آفرين آفريننده جهان هستى است ترديدى وجود ندارد و پيام و سخن اولياى الهى و انبيا با مردم و قوم خود نيز چيزى جز اين نبوده است. در سوره شريفه ابراهيم، آيه ۱۰ آمده است:قالت رسلهم افى الله شك فاطر السموات و الارض يدعوكم ليغفرلكم من ذنوكم و يؤ خركم الى اجل مسمى... «پيامبرانشان گفتند: آيا در خدا - آن آفريننده آسمان ها و زمين - شكى هست؟ شما را فرا مى خواند تا گناهانتان را بيامرزد و تا مدتى معين شما را زنده گذارد. »

جهان آفرينش كه به قدرت آن حكيم لايزالى آفريده شده البته كه هدفى دارد و هيچ چيز در اين جهان با توجه به آيات شريفه سوره هاى ص و انبيا (آيات ۲۷ و ۱۶) بى هدف نيست و حتى ذره اى از ذرات باطل و عبث خلق نشده است.و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا - و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لاعبين.

بديهى است كه اين عبث نبودن تنها به صورت جهان خلاصه و ختم نمى شود بلكه به جهان انسانى نيز مربوط است و همين نكته است كه ظهور و بروز نبوت را سبب مى شود. اما پيش از توجه به اين مسئله، اشعار آيات نسبت به هدفمند بودن آفرينش انسان بسيار مهم و جالب است. در سوره شريفه مومنون، آيه ۱۱۵ مى خوانيم:افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون «آيا گمان كرده ايد كه شما را بيهوده آفريده ايم و شما به سوى ما بازگشت نمى كنيد؟»

اين آيه به جدى بودن نظام خلقت و آفرينش انسان اشاره دارد و هم به اين نكته تاكيد مى كند كه هم چنان كه آمدن و پديدار شدن از سوى اوست و بازگشت همه نيز به سوى اوست. اما براى آن كه اين آمدن با معرفتى بايسته تواءم باشد خارج نشود باز به وجود اهل الذكر كه اولياء و راهبران معنوى بشرند نياز اساسى است. پس اين كه ايشان حلقه هاى اتصال انسان و خدا و خدا و انسانند به خودى خود كافى است كه اعتبارى فزون داشته و در كتاب ذكر از ايشان نيز ياد شود.

قرآن نام بيست و پنج تن از پيامبران را ذكر كرده است. به ترتيب الفبا نام مباركشان به اين شرح است:

۱- حضرت آدمعليه‌السلام .

۲- حضرت ابراهيمعليه‌السلام .

۳- حضرت ادريسعليه‌السلام .

۴- حضرت اسحاقعليه‌السلام .

۵- حضرت اسماعيلعليه‌السلام .

۶- حضرت الياسعليه‌السلام .

۷- حضرت ايوبعليه‌السلام .

۸- حضرت ابراهيمعليه‌السلام

۹- حضرت ذوالكفلعليه‌السلام .

۱۰- حضرت ذكرياعليه‌السلام .

۱۱- حضرت سليمانعليه‌السلام .

۱۲- حضرت شعيبعليه‌السلام .

۱۳- حضرت صالحعليه‌السلام .

۱۴- حضرت عزيرعليه‌السلام .

۱۵- حضرت عيسىعليه‌السلام

۱۶- حضرت لوطعليه‌السلام

۱۷- حضرت موسىعليه‌السلام .

۱۸- حضرت نوحعليه‌السلام .

۱۹- حضرت هارونعليه‌السلام .

۲۰- حضرت هودعليه‌السلام .

۲۱- حضرت اليسععليه‌السلام .

۲۲- حضرت يحيىعليه‌السلام .

۲۳- حضرت يعقوبعليه‌السلام .

۲۴- حضرت يوسفعليه‌السلام .

۲۵- حضرت يونسعليه‌السلام .

علاوه بر اين، نام چندى از سوره هاى قرآن نيز به اسم بعضى از رسولان الهى است، از جمله سوره يونس، سوره هود، سوره يوسف، سوره ابراهيم، سوره محمد و سوره نوح را مى توان نام برد. علاوه بر اينها سوره اى نيز به نام سوره انبياء در قرآن وجود دارد. همچنين در سوره هاى ص، طه، مريم و نيز صافات و شعراء به تفضيل پيرامون رسولان بزرگ الهى و دعوت ايشان و دامنه گسترده رسالتشان بحث و گفتگو شده است.

اضافه بر همه اين ها در چند آيه از قرآن، خداوند بزرگ به رسولش ‍ حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ وحى مى فرستد كه از رسولانش و نيز پاكانى كه مدام در ياد خداوند مى باشند و صاحب اسماى حسنى و صفات نيك و برجسته انسانى اند ياد كند، نمونه اى از آيات كه خداوند امر به ياد كردن بندگان ذاكر خويش مى كند چنين است:

«ذكر رحمه ربك عبده زكريا (۳۲۸) »

«واذكر فى الكتاب مريم ...(۳۲۹) »

«واذكر فى الكتاب ابراهيم ...(۳۳۰) »

«واذكر فى الكتاب موسى ...(۳۳۱) »

«واذكر فى الكتاب اسمعيل ...(۳۳۲) »

«واذكر فى الكتاب ادريس ...(۳۳۳) »

«واذكر عبدنا ايوب ...(۳۳۴) »

«واذكر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب ...(۳۳۵) »

«واذكر اسمعيل و اليسع وذااكفل ...(۳۳۶) »

با در نظر داشتن آيه «اذكرونى اذكركم»، و اين كه در آيات فوق خداوند از بندگان خاص خود ياد مى كند خود بزرگ ترين گواه است بر اين كه مذكورين از ذاكرين خداوند تعالى بوده اند و آنى از خداوند غفلت نكرده و هيچ گاه نسيان رب بر آنان مستولى نشده است. اگر آيات مذكور را با دقت تحت بررسى قرار دهيم با به دست آوردن صفاتى كه خداوند به يكايك اين بزرگان نسبت مى دهد به خوبى، صفات ذاكر به دست مى آيد.

يكى از بهترين بخش هاى قرآن كريم آياتى است كه از نبوت انبياى الهى سخن مى گويد و هم آن دسته از آياتى كه از اولياى او ياد مى كند، شايد جزو شيرين ترين آيات قرآن نيز همين باشد چه از يك سو ربط ايشان است با خدا و از يك سو ارتباط آنان است با جامعه بشرى و در اين قسمت رنج ها و آسيب ها و استقامت و پايدارى ها و بسيارى مسائل ديگر وجود دارد كه بهاى هر كدام از آنان را مى توان در اين چالش ها ديد. ارزش ‍ انبيا در نزد خداوند آن قدر هست كه سبب وساطت او و خلق باشند و چنان معتبرند كه سراسر قرآن به ذكر ايشان و سلوك عرفانى و چالش هاى آنان با گروه هاى مخالفان پرداخته است و به راستى كه شناخت هر يك از آنان چنان تاثير گذار است كه با آشنايى هر يك از آنان يك گام بلند به كمال و هدايت مى توان برداشت.

تفصيل صفات، سلوك و فرمان پذيرى هر يك از پيامبران را در كتاب هاى تاريخ و قصص در تفاسير معتبر مى توان جست و جو نمود. ما نيز در دو كتاب قرآنى با نام هاى سروش آسمانى و نسيم وحى به تفصيل از اين بابت سخن گفته و آيات هر پيامبرى را به تفكيك ثبت كرده ايم. شرحى عرفانى و برداشتى باطنى و معنوى نيز توسط شيخ اكبر محيى الدين بن العربى در كتاب بى نظير فصوص الحكم درباره انبياى الهى صورت گرفته است و هر پيامبرى چونان نگينى است كه بر انگشترى نشسته است، با هر نبى يك واژه عرفانى هم راه شده و مباحث شگرفى در آن باره صورت گرفته است. فهرست انبياء و صفات معنوى رمزآميزى كه در فصوص ‍ الحكم آمده بدين شرح است:

۱- حكمه الهيه فى كلمه آدميه

۲- حكمه نفثيه فى كلمه شيثيه

۳- حكمه سبوحيه فى كلمه نوحيه

۴- حكمه قدوسيه فى كلمه ادريسيه.

۵- حكمه مهيمنيه فى كلمه ابراهيميه

۶- حكمه حقيه فى كلمه اسحاقيه

۷- حكمه عليه فى كلمه اسماعيليه.

۸- حكمه روحيه فى كلمه يعقوبيه

۹- حكمه نوريه فى كلمه يوسفيه.

۱۰- حكمه احديه فى كلمه هوديه.

۱۱- حكمه فاتحيه فى كلمه صالحيه.

۱۲- حكمه قلبيه فى كلمه شعيبيه.

۱۳- حكمه ملكيه فى كلمه لوطيه.

۱۴- حكمه قدريه فى كلمه عزيريه.

۱۵- حكمه نبويه فى كلمه عيسويه.

۱۶- حكمه رحمانيه فى كلمه سليمانيه

۱۷- حكمه وجوديه فى كلمه داووديه.

۱۸- حكمه نفسيه فى كلمه يونسيه.

۱۹- حكمه غيبيه فى كلمه ايوبيه.

۲۰- حكمه جلاليه فى كلمه يحياويه.

۲۱- حكمه مالكيه فى كلمه زكرياويه.

۲۲- حكمه ايناسيه فى كلمه الياسيه.

۲۳- حكمه احسانيه فى كلمه لقمانيه.

۲۴- حكمه اماميه فى كلمه هارونيه.

۲۵- حكمه علويه فى كلمه موسويه.

۲۶- حكمه صمديه فى كلمه خالديه.

۲۷- حكمه فرديه فى كلمه محمديه.

غير از اين تفصيل شرح حال انبيا به انضمام فهرست آياتى كه در قرآن درباره هر كدام از انبياى الهى و اولياى عظام او وجود دارد در كتاب سروش آسمانى ثبت كرده ايم كه براى اهل تحقيق و پژوهندگان علوم قرآنى مى تواند محل رجوع باشد.

و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون. (۳۳۷)

«و براى هر امتى پيامبرى هست. پس هنگامى كه پيامبرشان آمد بر اساس عدل ميان آن ها حكم خواهد شد و بر هيچ كس ستم نخواهد شد. »

اين آدمى كه به زير سلطه نفس مى رود و شيطان و وسوسه هاى اماره او را از راه منحرف مى سازد و از ذكر دو روش مى گرداند از الطاف خداست كه اوليا خود را به سوى ايشان گسيل نمايد تا از پس غفلت، بيدارى، از پس ‍ جهل و نادانى، دانش و معرفت و از پس فراموشى حق، ياد او را برايشان زنده گرداند. اين اوليا كسانى هستند كه به واسطه لطف حق بر شيطان و نفس خويش احاطه پيدا كرده اند و از فيض ذكر حق صاحب نفس ‍ شده اند.

اين كاملان كه از سوى خداوند حكيم مامور هدايت و ارشاد بشرند داراى عقولى عالى و اراده اى نيرومندند، و از سوى او برآنند تا آدميان را هماره در بيم و اميد و بشارت و انذار نگاه دارند تا از خدا غافل و دور نشوند. قرآن در اين باره مى فرمايد:

رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجه بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما. (۳۳۸)

«پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم رسان بودند تا براى مردم پس از آمدن انبيا بر خدا حجتى باقى نماند و خداوند با عزت و حكيم است. »

و نيز مى فرمايد:

ولو انا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك من قبل ان نذل و نخزى. قل كل متربص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى. (۳۳۹)

«و اگر پيش از آمدن پيامبرى عذابشان مى كرديم مى گفتند: اى پروردگار ما، چرا رسولى به ما نفرستادى تا پيش از آن كه به خوارى و رسوايى افتيم از آيات تو پيروى كنيم؟ بگو: همه منتظرند شما نيز منتظر بمانيد. به زودى خواهيد دانست آن ها كه به راه راست مى روند و آن ها كه هدايت يافته اند چه كسانى هستند.»

بر اساس تعاليم قرآن اهداف رسالت و بعثت انبياى الهى كه ذاكران حق و مذكران خلق هستند صرف نظر از ذكر آيات مربوطه به اين شرح خواهد بود:

۱- دعوت به توحيد و پرستش خدايى واحد.

۲- آشنايى دادن مردم با اسماء و صفات خداى جهان آفرين «الله».

۳- اشاره داشتن به اين كه انسان ها همگى بندگان خدايند و معبودى جز الله، آفريننده همه موجودات نيست.

۴- آشنايى دادن مردم به رسم و آئين و احكام و فرمان هاى خداوند.

۵- هشدار دادن نسبت به جهان پس از مرگ و حتمى بودن قيامت و معاد.

۶- هشدار دادن نسبت به خطاهاى بشرى و بيدار كردن حس فطرى آن ها.

۷- هشدار دادن به مردم براى وقوع عذاب الهى در صورت تداوم كفر و ظلم و شرك و نفاق.

۸- معرفى آيات و بينات الهى در همه جوانب آن.

۹- بر پا داشتن عدل و قسط در جامعه انسانى.

۱۰- اصلاح امور شخصى و اجتماعى مردم.

۱۱- تلاوت آيات الهى بر مردم.

۱۲- تعليم كتاب و حكمت دينى.

۱۳- پاكسازى و تزكيه باطن و روان آدميان.

۱۴- دعوت به تقواى الهى و اطاعت از اوامر خداوند.

۱۵- آزاد كردن انسان ها و باز كردن عقل و زنجير از دست و گردن آن ها.

۱۶- خارج كردن انسان ها از ظلمات و راهنمايى نمودن آنان به نور و روشنايى.

و قرآن كريم ذكر يكايك رسولان و كارهايى كه براى سعادت مردم و كمال بشرى انجام داده اند را متذكر شده و آنان را اوصاف بلندشان الگويى مناسب براى جامعه هاى انسانى قرار داده است.



۸. ايجاد زمينه ذكر

 قرآن كريم براى اين كه در وجود انسان ها ذكر ايجاد شود و متذكر انسان ها باشد مطالبى را بيان مى كند و اظهار مى دارد كه اين سلسله مطالب ممكن است كه شما را به تذكر برساند در صورتى كه نسيان و غفلت ناخودآگاه صورت گرفته باشد و حالتى از جحد و انكار دانسته در آن مشاهده نشود. اينك آيات قرآنى كه اين مطلب را بيان مى كند ذيلا مى آوريم تا ببينيم كه چه چيزهايى زمينه ساز ايجاد ذكر خداوند در انسان مى باشد:

ولا تنكحوا المشركات حتى يؤ من و لامه مؤ منه خير من مشركه و لو اعجبتكم و لا تنحكوا المشركين حتى يؤ منوا و لعبد مؤ من خير من مشرك ولو اعجبكم اولئك يدعون الى النار والله يدعو الى الجنه و المغفره باذنه و آياته للناس لعلهم يتذكرون. (۳۴۰)

«به زنى مگيريد زنان مشرك را مگر آن كه ايمان آورند و كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند كه شما را خوش آيد از جهت مال يا نسبت يا صورت، و زن مسلمان را به مردان مشرك ندهيد مگر ايمان آورند و هر آينه بنده با ايمان بهتر از مشرك است هر چند كه شما را از دارايى او خوش آيد، كه آن ها به آتش خوانده مى شوند و خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى كند شايد كه ايشان متذكر شوند پند پذيرند و حق را دريابند. »

يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوآتكم و ريشا و لباس التقوى ذلك خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون. (۳۴۱)

«اى فرزند آدم، ما بر شما پوشيدنى و جامه و متاع مناسب هر گروه فرستاديم، ليكن جامه پرهيزكارى بهترين لباس است و اين از نشانه هاى نيك و شگفتى هاى لطيف خداوند است تا شايد متذكر شويد. »

الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء. توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون. (۳۴۲)

«نبينى چگونه خداوند مثل زده است سخن خوش پاك را به درخت خوش پاك كه بيخ آن در زمين استوار و شاخ و برگ آن در بالاست، آن درخت هر زمان ميوه خود را به دستور پروردگارش مى دهد و خداوند اين مثل ها را براى مردم مى زند، باشد كه دريابند و متذكر شوند»

و لقد آتينا موسى الكتاب من بعد ما اهلكنا القرون الاولى بصائر للناس ‍ و هدى و رحمه لعلهم يتذكرون. (۳۴۳)

«ما پس از آن كه مردمان پيشين را هلاك كرديم، موسى را كتاب تورات داديم كه در آن حكم ها و پيغام هاى روشن براى مردم و راه نمونى و بخشايش است، تا مگر آنان متذكر شوند. »

و ما كنت بجانب الطور اذ نادينا و لكن رحمه من ربك لتنذر قوما ما اتيهم من نذير من قبلك لعلهم يتذكرون. (۳۴۴)

«و تو (اى محمد) به آن سوى طور نبودى آن گاه كه ندا داديم، ليكن از رحمت خداوند تو بود كه تو را پيغام داديم تا با سخنان ما آن گروه را بيم دهى، گروهى كه پيش از تو بيم دهنده اى براى آن ها نيامده بود، تا مگر آنان متذكر شوند. »

و لقد وصلنا لهم القول لعلهم يتذكرون. (۳۴۵)

«و ما براى آنان (كافران) سخن در سخن پيوستيم (از وعده و وعيد و قصه) تا مگر آنان پذيراى ذكر شوند. »

و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون. قرآنا عريبا غير ذى عوج لعلهم يتقون. (۳۴۶)

«ما در اين قرآن براى مردم از هر سانى (مثل) زديم تا مگر متذكر شوند، قرآنى عربى، بدون هيچ كژى و انحراف تا مگر از گناه و عذاب بپرهيزند و پرهيزكار شوند. »

در آيات اين بخش اگر توجه كنيم در مى يابيم كه خداوند تعالى جهت ايجاد زمينه هاى ذكر چه مطالبى را بيان داشته است، براى توضيح بيش تر آن مفاهيم، آيات را فهرست وار مرور مى كنيم: در آيه اول (بقره، ۲۲۱) بيان مى كند كه زنان مشرك را به عقد و نكاح نگيرند مگر اين كه ايمان آورند، در اين جا اشاره به قدرت و نفوذ زنان دارد كه گاه با جاذبه هاى مخصوص زنانه مشغوليت هاى فراوانى را مى توانند به بار آورند و در قسمت دوم آيه مى فرمايد زن مسلمان را به مرد مشرك در صورتى كه مومن نشود ندهيد، در اين صورت نيز اشاره به سلطه مردان دارد كه به راحتى مى توانند مانع طاعات و عبادات زنان شوند. در آيه دوم (اعراف، ۲۶) از تقوى به عنوان لباسى ياد مى كند كه به خودى خود به علت خود نگهدارى از گناه و فساد مى تواند عامل يا زمينه ساز ذكر الهى باشد.

در آيات سوم (ابراهيم ۲۵ -۲۴)، پنجم، ششم و هفتم (قصص، ۵۱ - زمر، ۲۸ - ۲۷)، به مفاهيم مثال ها و قول اشاره مى كند از آن ها به عنوان مقدمه ايجاد زمينه ذكر ياد مى كند، و نهايتا در آيه چهارم مستقيما كتاب الهى را كه عامل هدايت و داراى رحمت است براى زمينه ذكر معرفى مى نمايد.

چنان كه از آيات مذكور پيداست خداوند بزرگ براى اين كه انسان ها را متذكر سازد مدام با آن ها در تماس بوده و آنى آنان را به حال خويش ‍ واگذار نكرده است و هيچ گاه نخواسته است آن ها در سرگردانى خود غوطه ور گردند، از اين اين رو گاهى آياتش را براى مردم بيان كرده است و آشكارا آن را براى مردم به نمايش مى گذارد. گاهى مثل هايى ملموس و عينى مى زند و حال افراد متذكر و غير متذكر را ياد آور مى شود و نيز آدميان را به سمت تقوى كه به معناى كنترل كردن خود مى باشد فرا مى خواند تا از اين طريق مردم را از گرايش به سوى فساد و گناه برحذر دارد تا در نتيجه دورى از گناه و فساد منعى براى رسيدن به تكامل و كمال انسان ها پديد نيايد و چون منعى در مسير كمال انسان نباشد قهرا انسان در مسير فطرت خويش حركت مى كند و بديهى است كه حركت مبتنى بر فطرت در مسير الهى بوده و ختم به خير هم مى باشد و همه كس را معلوم است كه پايان هر خيرى خداوند و كمال هر خيرى نيز هم اوست و بس.