ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)0%

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده: كاظم محمدى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 8352
دانلود: 5041

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8352 / دانلود: 5041
اندازه اندازه اندازه
ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

ياد خدا (تجلی ذكر در آينه وحی)

نویسنده:
فارسی

نگارنده در این کتاب مفهوم، اهمیت، مراتب و آثار ذکر را بیان کرده است. ذکر از نظر او اقسامی دارد که عبارت‌اند از :ذکرالله، ذکر رب، ذکر آلاء‌الله (نعمت‌های خداوند)، ذکر آیات و ذکر ایام .وی همچنین نتیجه و تاثیر ذکر را آرامش، خشوع، بصیرت، رستگاری و مانند آن می‌داند. در پایان ضمن شواهدی از زندگی انبیا، چگونگی ذکر علم و قدرت الهی تبیین می‌گردد .



۱۱. موانع ذكر

 قرآن در آيات زيادى از موانع ذكر ياد مى كند و آن ها را يك به يك بر مى شمرد، اين قسمت نيز داراى تقسيماتى است كه ذيلا همراه با آيات مى آوريم:



۱ عن ذكر الله

يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوه و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون. (۳۷۳)

«اين اهل ايمان شراب و قمار و بت پرستى و تيرهاى گروبندى (كه رسمى بود در جاهليت) همه اين ها پليد و از عمل شيطان است از آن البته دورى كنيد تا رستگار شويد، شيطان قصد آن دارد به وسيله شراب و قمار ميان شما عدوات و كينه برانگيزد و شما را از ذكر خدا و نماز باز دارد، پس شما آيا از آن دست برمى داريد (تا به فتنه شيطان مبتلا نشويد؟»

يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون. (۳۷۴)

«الا اى اهل ايمان مبادا هرگز مال و فرزندان شما، شما را از ياد خداوند غافل سازد و كسانى كه به امور دنيا از ياد خدا غافل شوند آن ها به حقيقت زيان كاران هستند. »

با نگاهى به دو آيه فوق كه روى سخن آن با انسان هاى مومن است براى اين كه اين ارتباط (ايمان) قطع نشود مى فرمايد نزديك شراب و قمار و بت ها نشويد كه اين ها انسان را چنان به خود مشغول مى سازد كه خداوند فراموش مى شود و رابطه انسان با خدا براى لحظاتى هر چند كوتاه قطع مى شود و چون رابطه با خداوند قطع شد انسان خود را براى مدتى مريد شيطان مى بيند. و نيز در آيه دوم به اهل ايمان هشدار مى دهد كه ثروت هايشان و فرزندانشان آن ها را از ياد خدا غافل نسازد، كه اگر انسان از ياد خداوند غافل شود خسارت جبران ناپذيرى خواهد ديد، خسارتى كه جبران آن بسيار دشوار است.



۲ عن ذكر ربى (ربه - ربهم)

و وهبنا لداود سليمان نعم العبد انه اواب. اذ عرض عليه بالعشى الصافنات الجياد. فقال انى احببت حب الخير عن ذكر ربى حتى تورات بالحجاب. ردوها على فطفق مسحا بالسوق و والاعناق. (۳۷۵)

«به داود فرزندش سليمان را عطا كرديم، او بسيار نيكو بنده اى بود زيرا بسيار به درگاه خداوند (با تضرع و زارى) رجوع مى كرد. (اى رسول ما) ياد كن وقتى را كه بر او اسب هاى بسيار تندرو و نيكو را هنگام عصر ارائه دادند و او به بازديدن اسبان از نماز عصر غافل شد، در آن حال گفت من از علاقه و حب (اسب هاى) نيكو از ذكر پروردگارم و نماز غافل شدم تا آن كه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (آن گاه با فرشتگان موكل آفتاب خطاب كرد كه به امر خدا، آفتاب را بر من بازگردانيد) و چون اداى نماز كرد و شروع به دست كشيدن بر ساق و يال گردن اسبان كرد (همه را براى جهاد در راه خدا وقف كرد). »

لنفتنهم فيه و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا. (۳۷۶)

« (ما آن خوشى ها را داديم) تا آنان را بيازماييم و هر كه از ياد خداوند خويش و پرستش او روى گرداند، خداوند او را به عذابى سخت افكند. »

قل من يكلؤ كم بالليل و النهار من الرحمن بل هم عن ذكر ربهم معرضون. (۳۷۷)

«اى رسول ما به خلق) بگو كيست به جز آن خداى مهربان كه شما را در شب و روز محافظت مى كند؟ بلكه اين مردم از ياد پروردگارشان اعراض ‍ مى كنند. »



۳ عن ذكر الرحمن

و من يعش عن ذكرالرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين و انهم ليصدونهم عن السبيل و يحسبون انهم مهتدون. (۳۷۸)

«و هر كس از ياد خداوند رحمن بگردد، ديوى را فرا دست او سازيم تا او را دمسازى باشد. تا آن ديو آن ها را از راه باز گرداند (و گم راه كند) و آنان گمان برند كه راهنمايى شده اند»



۴ عن ذكرى (ذكرنا)

و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى. (۳۷۹)

«هر گاه از ياد و سخن من رو گرداند (و آن را نپذيرد) او راست زندگى بد، و زيستى به تنگى و سختى، و روز رستاخيز او را كور برانگيزيم. »

الذين كانت اعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعا (۳۸۰)

«آن كافرانى كه چشم هاى دلشان از شناخت ما در پرده است و گوش ‍ نداشتند و نتوانستند ياد ما بشنوند. »

اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشى يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هويه و كان امره فرطا. (۳۸۱)

«و شكيبايى ده خويشتن را با كسانى كه خداى خود را هر بامداد و شامگاه مى خوانند و در آن چه مى كنند خدا را مى خواهند و تو دو چشم را از ايشان مگردان كه رموز اين جهان و آرايش آن را بخواهى، و فرمان بردار و سخن نيوش مباش كسى را كه ما دل او را از ياد خويش غافل ساختيم و او بر پى هواى نفس خويش ايستاد و كار او تباه شد. »

فاعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا (۳۸۲)

«پس تو (اى محمد) از كسانى كه از ياد ما برگشتند و از پذيرفتن سخن ما باز ماندند، روى بگردان كه آنان جز زندگانى همين جهان را نمى خواهند. »

علاوه بر موانعى كه در آيات فوق بدان اشارت رفته است، در روايات پيشوايان بزرگ، ذكرالناس، ذكرالدنيا، غرور، كبر و جهل را از جمله عوامل غفلت از ذكر الله دانسته اند، چنان كه از حضرت اميرالمومنين على بن ابى طالبعليه‌السلام نقل كرده اند كه:

من اشتغل بذكر الناس قطعه الله سبحانه عن ذكره. (۳۸۳)

«كسى كه اشتغالى به ذكر و ياد مردم داشته باشد ياد خداوند سبحان از وى قطع مى گردد. »

به طور كلى علاقه هاى انسانى به غير حق خود تنها عامل غفلت از خداست، و هر چه كه دامنه تعلقات انسانى به غير بيش تر باشد اسارت انسان نيز بيش تر خواهد بود و انسان اسير كه در بند خواسته ها و هواهاى نفسانى خود است و در دنياى دون و دنى و پست، خويشتن را اسير و زندانى كرده است توان ذكر حق را ندارد، اصلا چنين فردى متوجه حق نمى شود، چه برسد كه به ذكرش هم بپردازد، ذكر حق، آزاده عارف و آگاه مى طلبد:

زير بارند درختان كه تعلق دارند               اى خوشا سرو كه از قيد غم آزاد آمد(۳۸۴)

و يا به قول حضرت مولانا جلال الدين:

اين جهان زندان و ما زندانيان

حفره كن زندان و خود را وارهان

چيست دنيا از خدا غافل بدن

نه قماش و نقده و ميزان و زن(۳۸۵)

هر آن كس كه وجود و قلبش را محبت دنيا پر كرده باشد چگونه به ذكر خداوند مى تواند اهتمام بورزد، مگر انسان چند قلب دارد؟ اين گونه است كه ذكر حق در حين آسان بودن بسى مشكل است و چنين است كه باز حضرت مولانا مى سرايد:

اذكروا الله كار هر اوباش نيست

ارجعى بر پاى هر قلاش ‍ نيست(۳۸۶)



۱۲. اهل الذكر

و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون. (۳۸۷)

«اى محمد، ما پيش از تو نفرستاديم مگر مردانى كه به آنان وحى مى فرستاديم، پس (اى مردم) از اهل ذكر بپرسيد اگر خودتان نمى دانيد. »

چنان كه از متن آيه پيداست اهل الذكر را عالمانى تلقى كرده است كه مردم مى توانند رسالت هاى پيشينيان را از آنان سؤ ال كنند و فقط اينان هستند كه توان پاسخ گويى به اين سلسله مسائل را دارند، و هنگامى كه خداوند افراد را دعوت مى كند كه اين گونه مسائل را از «اهل الذكر» سؤ ال نمايند به خوبى مى رساند كه اهل الذكر مورد تاييد مقام ربوبى بوده و توان پاسخ گويى دقيق و مثبت را به سائلين در حد كفاف و به قدر عقول سائل دارند و مطلب ديگرى كه از همين آيه استنباط مى شود اين كه مراد از اهل الذكر كسانى هستند كه آنى از ذكر خارج نمى شوند چرا كه اگر از ذكر خارج شوند يا به وادى غفلت از خدا و يا به برهوت نسيان رب دچار مى گردند و حال آن كه چنين كسى كه در مواقفى ناسى از خداست و از وى غفلت مى ورزد در همان حال در دام نفس و وساوس شيطانى اسير است و چنين كسى را خداوند معرفى نمى كند كه مردم پرستش هايشان را از آنان بپرسند. با اين بيان به خوبى روشن مى شود كه اهل ذكر كسانى، جز معصومين و اولياى الهى نيستند، چرا كه اينان تمامى لحظات حياتشان به ياد خدا و براى خداست و آنى از خداوند غفلت نمى ورزند و خداوند هم از اين مردان بزرگ غافل نيست. نه اولياى خداوند را به دست نسيان مى سپارند و نه خداوند بزرگ اينان را فراموش مى كند.

روايات فراوانى وجود دارد كه مطلب ما را به اثبات مى رساند، مرحوم علامه طباطبائى در جلد ۲۴ تفسير الميزان ذيل آيه مربوطه بحثى روايى مطرح كرده است كه قسمتى از روايات آن را اين جا مى آوريم: در كافى به سند خود از عبدالرحمان بن كثير روايت كرده كه گفت به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم مقصود از آيه:فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون چيست؟ فرمود محمد و ما اهل اوييم كه بايد از ما بپرسند و در تفسير برهان از برقى و او به سند خود از عبدالكريم ابن ابى الديلم از ابى عبداللهعليه‌السلام روايت كرده كه پرسيد خداى تعالى عزوجل دستور داد مردم از آل محمد بپرسند، و نيز در روايتى از امام على بن موسى الرضاعليه‌السلام كه در تفسير نمونه آمده است در پاسخ سوال از آيه مذكور فرمودند:نحن اهل الذكر و نحن المسئولون، ما اهل ذكريم و از ما بايد سوال شود.(۳۸۸)

صاحب كشف الاسرار نيز در ذيل همين آيه در خصوص اهل الذكر مى نويسند: اهل الذكر اهل قرآنند كه در معانى و مبانى آن نظر كرده و به لطايف و حقايق آن راه برده و به احكام و مواعظ آن آگاه و رب عزت، دل هاى آنان را به نور حكمت روشن گردانيده و چراغ معرفت در باطن ايشان افروخته و مومنان را به چراغ دانش ايشان راه حق يافته، شواهد عزت و دلايل حكمت برايشان كشف گرديده.(۳۸۹)

اگر چنان كه پيش از اين هم گفتيم ذكر را قرآن بدانيم كه خداوند هم در قرآن از آن به ذكر ياد كرده است پس اهل الذكر اهل قرآنند يعنى كسانى كه به باطن قرآن راه دارند و تاويل آيات را مى دانند يعنى راسخون فى العلم، اما به هر جهت اهل الذكر، عاشقان پاكباز خداوند تعالى هستند، هر چه مى بينند از خدا مى بينند و با خدا مى بينند و چيزى نيست كه ببينند و از آن ياد محبوب خويش نكنند چنان كه از حضرت امير كه آنى از ذكر خدا غافل نبود بل مذكر حق هم بود نقل مى كنند در جواب كسى كه پرسيد آيا خداوندى را كه مى پرستى هيچ ديده اى؟ فرمود:ما رايت شيئا، الا و راءيت الله قبله و بعده و معه. نديدم چيزى را مگر آن كه قبل از آن، بعد از آن و با آن خداوند را ديدم. و اين حال اهل الذكر است كه عاشقان حق و خداوند هستند، آيا عاشقان حق كم تر از زنى چون زليخا هستند؟

گفته اند زليخا چون عشق يوسف در قلبش جاى گرفت، آنى از ذكرش ‍ غافل نشد، و اين عشق روز به روز به فزونى مى رفت تا جايى كه بر همه چيز نام يوسف نهاد تا همه جا يوسف باشد. عارف بزرگ مولانا جلال الدين در مثنوى خويش اين مطلب را چنين آورده است:

آن زليخا از سپندان تا به عود

نام جمله چيز يوسف كرده بود

نام او در نامها مكتوم كرد

محرمان را سر آن معلوم كرد

صد هزاران نام گر بر هم زدى

قصد او و خواه او يوسف بدى

گرسنه بودى چو گفتى نام او

مى شدى او سير و مست جام او

تشنگيش از نام او ساكن شدى

نام يوسف شربت باطن شدى

ور بدى درديش زان نام بلند

درد او در حال گشتى سودمند

وقت سرما بودى او را پوستين

اين كند در عشق نام دوست اين(۳۹۰)


پی نوشت ها :

۱- نثر طوبى يا دايره المعارف قرآن مجيد، ج ۱، ص ۲۷۵.

۲- اعراف / ۱۷۳ - ۱۷۲

۳- غاشيه / ۲۱

۴- طه / ۱۲۷ - ۱۱۵

۵- يس / ۶۱ - ۶۰

۶- ديوان كبير / غزل ۳۲۶۳.

۷- رعد / ۲۸

۸- احزاب / ۲۱

۹- شعراء / ۲۲۷

۱۰- احزاب / ۴۱

۱۱- انفال / ۴۶

۱۲- بقره / ۲۰۰

۱۳- آل عمران / ۱۳۵

۱۴- آل عمران / ۱۹۱

۱۵- اعراف / ۲۰۵

۱۶- كهف / ۲۴

۱۷- حج / ۲۸

۱۸- انعام / ۱۳۸

۱۹- مزمل / ۸

۲۰- دهر / ۲۵.

۲۱- اعراف / ۶۹

۲۲- اعراف / ۷۴

۲۳- آل عمران / ۱۰۳

۲۴- مائده / ۷.

۲۵- زخرف / ۱۳

۲۶- طور / ۲۹

۲۷- يونس / ۷۱

۲۸- احزاب / ۳۴

۲۹- فرقان / ۷۳

۳۰- سجده / ۲۲.

۳۱- ابراهيم / ۵

۳۲- كيمياى سعادت، ج ۱، ص ۲۰۴

۳۳- نجم كبرى، صص ۱۶۹ - ۱۶۸.

۳۴- مستدرك الوسايل، ج ۱، ص ۴۰۱ به نقل از جلد سوم ميزان الحكمه.

۳۵- اعراف / ۲۰۵ و ۲۰۶

۳۶- كشف الاسرار و عده الابرار، ج ۳، ص ۸۳۳.

۳۷- انعام / ۱۶۱

۳۸- كيمياى سعادت، ج ۱، ص ۲۰۵

۳۹- كتاب الانسان الكامل، ص ۱۱۳.

۴۰- آل عمران / ۱۹۰

۴۱- مصنفات، ص ۲۸۹.

۴۲- مثنوى مولوى، دفتر ۶، ابيات ۱۴۷۶، ۱۴۷۵

۴۳- مثنوى مولوى، دفتر ۲، بيت.

۴۴- ترجمه رساله قشيريه، ص ۳۵۰ و نيز تفسير كشف الاسرار، ج ۲، ص ۳۹۶.

۴۵- ترجمه رساله قشيريه، صص ۳۵۰ - ۳۴۹

۴۶- كشف الاسرار، ج ۵، ص ۶۸۴

۴۷- گلستان سعدى، بخش مجالس سبعه.

۴۸- حجر / ۹.

۴۹- كتاب الانسان الكامل، ص ۱۰۵

۵۰- كتاب الانسان الكامل صص ۱۰۷ - ۱۰۶

۵۱- رساله سه اصل، ص ۴۹.

۵۲- رعد / ۲۸

۵۳- نثر طوبى يا دايره المعارف لغات قرآن مجيد، ج ۱، ذيل لغت اطمينان.

۵۴- ترجمه تفسير الميزان، ج ۲۲، ص ۲۶۳.

۵۵- فرهنگ فارسى دكتر محمد معين.

۵۶- از آن سوى چهره ها، ص ۲۶.

۵۷- از آن سوى چهره ها، ص ۲۶.

۵۸- از آن سوى چهره ها، ص ۲۷.

۵۹- بقره / ۲۶۱

۶۰- انعام / ۷۶

۶۱- بقره / ۲۵۵

۶۲- حشر / ۲۴ - ۲۲

۶۳- حج / ۳۵

۶۴- انفال / ۲

۶۵- نثر طوبى، ج ۲، ذيل لغت وجل.

۶۶- تفسير نمونه، ج ۷، صص ۸۷ - ۸۶

۶۷- بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۴۰۰ و نيز مصباح الشريعه گيلانى، ص ۴۷۷.

۶۸- كشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۰

۶۹- كشف الاسرار، ج ۴ ص ۱۱.

۷۰- حديد / ۱۶

۷۱- ترجمه تفسير مجمع البيان، ج ۲۴، ص ۲۲۵.

۷۲- مثنوى معنوى، دفتر ۴، ابيات ۲۷۶۴ - ۲۷۶۳

۷۳- ترجمه تفسير الميزان، ج ۳۷، ص ۳۳۷

۷۴- حشر / ۲۱

۷۵- مومنون / ۲ - ۱

۷۶- به نقل از رساله لقاء الله حاج ميرزا جواد ملكى، ص ۱۴۷

۷۷- به نقل از رساله لقاء الله حاج ميرزا جواد ملكى، ص ۱۵۵

۷۸- كشف الاسرار، ج ۹، صص ۵۰۶ - ۵۰۵

۷۹- زخرف / ۳۸ - ۳۶

۸۰- از رباعيات شيخ ابو سعيد ابوالخير.

۸۱- ترجمه تفسير الميزان، ج ۳۵، ص ۱۶۵

۸۲- تفسير كشف الاسرار، ج ۹، ص ۷۷

۸۳- بقره / ۱۵۳

۸۴- خصال شيخ صدوق، ج ۱، ص ۱۹۲

۸۵- اعراف / ۲۰۱

۸۶- ترجمه تفسير الميزان، ج ۱۶، ص ۳۱۶

۸۷- اعراف / ۲۰۵

۸۸- ترجمه تفسير الميزان، ج ۱۶، ص ۳۱۲

۸۹- كهف / ۲۴ - ۲۳

۹۰- مثنوى معنوى، دفتر ۱، حكايت پادشاه و كنيزك.

۹۱- مثنوى معنوى، دفتر ۳، ابيات ۳۱۵۵ - ۳۱۵۴

۹۲- انفال / ۴۶

۹۳- محمد / ۸

۹۴- كيمياى سعادت، ج ۱، ص ۲۰۴

۹۵- مصباح الشريعه گيلانى، ص ۴۴

۹۶- ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۴۱۷

۹۷- ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۴۱۸

۹۸- مفاتيح الجنان.

۹۹- مثنوى معنوى، دفتر ۶، ابيات ۲۳۵۵ - ۲۳۵۳

۱۰۰- غرر الحكم و دررالكلم

۱۰۱- نهج البلاغه فيض الاسلام، خ ۲۱۳، و نيز ترجمه دكتر اسدالله مبشرى، ج ۱ خطبه ۲۲۲.

۱۰۲- ديوان هاتف اصفهانى

۱۰۳- مثنوى معنوى، دفتر ۱، ابيات ۳۵ - ۳۴

۱۰۴- مثنوى مولوى، دفتر ۴، ابيات ۲۹۱۳ - ۲۹۰۹

۱۰۵- مثنوى مولوى، دفتر ۱، ابيات ۳۴۶۱ - ۳۴۵۹

۱۰۶- حشر / ۱۹

۱۰۷- قاموس قرآن، ج ۷، ذيل كلمه نسيان.

۱۰۸- معجم مفردات الفاظ القرآن، ذيل كلمه نسيان.

۱۰۹- غرر الحكم، و نيز الحياه ج ۱، ص ۱۱۴

۱۱۰- كهف، ۵۰

۱۱۱- قاموس قرآن، ج ۷، ذيل فسق.

۱۱۲- غرر الحكم. و نيز حكمت ۱۲۱ و ۴۵۵ نهج البلاغه فيض.

۱۱۳- مثنوى مولوى، دفتر ۲، ابيات ۲۶۵ - ۲۶۳

۱۱۴- غرر الحكم.

۱۱۵- كهف / ۲۸

۱۱۶- اعراف / ۱۷۹

۱۱۷- غرر الحكم

۱۱۸- حج / ۴۶.

۱۱۹- نهج البلاغه فيض، خطبه ۲۱۳.

۱۲۰- نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸

۱۲۱- حج / ۴۶

۱۲۲- اعراف / ۱۷۹

۱۲۳- زمر / ۲۲

۱۲۴- بقره / ۷۴

۱۲۵- تفسير پرتوى از قرآن، ج ۱، ص ۲۰۰

۱۲۶- تفسير پرتوى از قرآن، ج ۱، ص ۲۰۲

۱۲۷- اسراء / ۴۴

۱۲۸- رعد / ۱۳

۱۲۹- تفسير ادبى عرفانى خواجه عبدالله، ص ۳۵.

۱۳۰- معراج السعاده، ص ۲۲۵

۱۳۱- مثنوى مولوى، دفتر ۱، ابيات ۱۹۱۲ - ۱۹۱۱

۱۳۲- بحار الانوار.

۱۳۳- مثنوى مولوى، دفتر ۱، ابيات ۸۱۹ - ۸۱۷

۱۳۴- زخرف / ۳۶

۱۳۵- مصباح الشريعه گيلانى، ص ۴۴.

۱۳۶- بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۱۲

۱۳۷- آل عمران / ۳۵

۱۳۸- طه / ۱۲۷ - ۱۲۴

۱۳۹- دعاى شريفه عرفه

۱۴۰- نجم / ۲۹

۱۴۱- جن / ۱۷

۱۴۲- مثنوى معنوى، دفتر اول، بيت ۷۴۱.

۱۴۳- مثنوى معنوى، دفتر سوم، بيت ۳۲۱۲.

۱۴۴- عنكبوت / ۶۹

۱۴۵- ديوان فروغى بسطامى.

۱۴۶- طارق / ۵

۱۴۷- بلد / ۴

۱۴۸- تين / ۴

۱۴۹- انفطار / ۸ - ۶

۱۵۰- بلد /۹ - ۸

۱۵۱- غاشيه / ۱۷

۱۵۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴

۱۵۳- نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷

۱۵۴- غاشيه / ۱۸

۱۵۵- غاشيه / ۲۰

۱۵۶- غاشيه / ۱۹

۱۵۷- شمس / ۶ - ۱

۱۵۸- ضحى / ۲-۱

۱۵۹- تين / ۲-۱.

۱۶۰- طارق / ۱۲ - ۱۱

۱۶۱- كليات ديوان سعدى

۱۶۲- نگاه كنيد به احياى فكر دينى، صص ۲۰ - ۱۲

۱۶۳- ديوان حافظ

۱۶۴- مائده / ۱۱۶

۱۶۵- حج / ۷۰

۱۶۶- بقره / ۳۰

۱۶۷- بقره / ۲۱۶

۱۶۸- يس / ۷۶

۱۶۹- ق / ۱۶

۱۷۰- بقره / ۷۷

۱۷۱- آل عمران / ۷

۱۷۲- انعام / ۵۹

۱۷۳- رعد / ۸

۱۷۴- غافر / ۱۹

۱۷۵- به جلد ۱۱ الميزان صفحات ۲۹۳ و ۲۹۲ رجوع شود.

۱۷۶- عنكبوت / ۲

۱۷۷- مؤ منون / ۱۱۵

۱۷۸- ابراهيم / ۴۲

۱۷۹- ق / ۱۶

۱۸۰- حديد / ۴

۱۸۱- طارق / ۴

۱۸۲- بروج / ۲۰

۱۸۳- غاشيه / ۲۶- ۲۵

۱۸۴- بلد / ۷

۱۸۵- بلد / ۵

۱۸۶- تين / ۸

۱۸۷- علق / ۱۴

۱۸۸- انشقاق / ۸

۱۸۹- انفطار / ۱۱ - ۱۰

۱۹۰- قيامه / ۳۶

۱۹۱- نازعات / ۴۴

۱۹۲- انشقاق / ۶

۱۹۳- بقره / ۲۵۸

۱۹۴- بقره / ۲۶۰

۱۹۵- توبه / ۱۱۶

۱۹۶- يونس / ۵۶

۱۹۷- روم / ۱۹

۱۹۸- شورى / ۹

۱۹۹- حج / ۶۶

۲۰۰- روم / ۴۰

۲۰۱- بقره / ۲۹

۲۰۲- انعام / ۱

۲۰۳- انعام / ۷۳

۲۰۴- نور / ۴۵

۲۰۵- نحل / ۴

۲۰۶- رحمن / ۱۵

۲۰۷- حجرات / ۱۳

۲۰۸- ملك / ۲

۲۰۹- مثنوى مولوى، دفتر ۴ ابيات ۷۹۰ - ۷۸۳

۲۱۰- نساء / ۱

۲۱۱- اعراف / ۱۸۹

۲۱۲- عنوان كتابى است از محقق و دانشمند بزرگ فرانسوى دكتر آلكسيس كارل به نام: انسان موجود ناشناخته.

۲۱۳- مريم / ۲۰ - ۱۶

۲۱۴- آل عمران / ۴۷-۴۵

۲۱۵- ديوان پروين اعتصامى.

۲۱۶- مريم / ۹ - ۲

۲۱۷- ذاريات / ۳۰ - ۲۴

۲۱۸- هود / ۷۳ - ۶۹

۲۱۹- انبياء / ۷۰ - ۶۸

۲۲۰- مثنوى مولوى، دفتر ۱، ابيات ۸۶۲ - ۸۶۱

۲۲۱- بقره / ۶۰

۲۲۲- آل عمران / ۸

۲۲۳- عنكبوت / ۶۹

۲۲۴- نور / ۴۶

۲۲۵- قصص / ۵۰

۲۲۶- قصص / ۵۶

۲۲۷- روم / ۲۹

۲۲۸- فاطر / ۸

۲۲۹- مدثر / ۳۱

۲۳۰- عنكبوت / ۱۴

۲۳۱- نساء / ۱۵۷

۲۳۲- به نقل از جلد ۱۲ تفسير نمونه.

۲۳۳- به نقل از جلد ۱۲ تفسير نمونه.

۲۳۴- كهف / ۲۶

۲۳۵- كهف / ۱۸

۲۳۶- بقره / ۲۶۰

۲۳۷- يوسف / ۹۶

۲۳۸- يوسف / ۸۵ - ۸۴

۲۳۹- يوسف / ۹۳

۲۴۰- يوسف / ۹۶

۲۴۱- مريم / ۲۵ - ۲۲

۲۴۲- رعد / ۳۹

۲۴۳- اعراف / ۹۷ - ۹۵

۲۴۴- نوح / ۱۲ - ۱۰

۲۴۵- مريم / ۲۷ - ۳۳

۲۴۶- اسراء / ۱

۲۴۷- يس / ۸۲

۲۴۸- آل عمران / ۴۷

۲۴۹- نمل / ۴۰ - ۳۸

۲۵۰- مثنوى مولوى، دفتر ۴، ابيات ۹۰۷ - ۹۰۳

۲۵۱- فاطر/ ۳۲ - ۳۱

۲۵۲- غايه المرام، ص ۳۵۱

۲۵۳- رعد / ۴۳

۲۵۴- غايه المرام، ص ۳۵۸

۲۵۵- شواهد التنزيل، ص ۳۰۷

۲۵۶- شواهد التنزيل، ص ۳۱۰

۲۵۷- اصول كافى، كتاب الحجه، ج ۱، ص ۲۵۷.

۲۵۸- ديوان حافظ

۲۵۹- اسراء / ۱

۲۶۰- ديوان كبير، غزل ۲۹۲۲، بيت ۳۱۰۲۷

۲۶۱- نجم / ۱۹ - ۱

۲۶۲- كشف الاسرار، ج ۹، ص ۳۳۷

۲۶۳- مثنوى مولوى، دفتر ۴، ابيات ۳۸۰۸ - ۳۸۰۰.

۲۶۴- ترجمه تفسير الميزان، ج ۳۷، ص ۷۰

۲۶۵- قصص / ۳۲ - ۲۹

۲۶۶- طه / ۲۴ - ۹

۲۶۷- طه / ۴۴ - ۴۲

۲۶۸- ص / ۴۴ - ۴۳

۲۶۹- تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج ۲، صص ۷۷ - ۷۶

۲۷۰- مثنوى مولوى، دفتر ۵، ابيات ۲۰۹۵ - ۲۹۰۳

۲۷۱- طه / ۸۰ - ۷۸

۲۷۲- شعراء ۶۳-۶۷

۲۷۳- يونس / ۹۱ - ۹۰

۲۷۴- مثنوى مولوى، دفتر ۱، بيت ۸۶۳

۲۷۵- بقره / ۲۶۱

۲۷۶- سبا / ۱۳

۲۷۷- ص / ۳۸ - ۳۷

۲۷۸- انبياء / ۸۲ - ۸۱

۲۷۹- ص / ۲۱ - ۱۸

۲۸۰- سبا/ ۱۱ - ۱۰

۲۸۱- مثنوى معنوى، دفتر ۳، ابيات ۴۲۷۰ - ۴۲۶۹

۲۸۲- انعام / ۷۶

۲۸۳- آل عمران / ۵۰

۲۸۴- مائده / ۱۱۰

۲۸۵- مثنوى معنوى، دفتر ۱، بيت ۸۶۵

۲۸۶- يوسف / ۲۱.

۲۸۷- يوسف / ۵۷ - ۵۵

۲۸۸- يوسف / ۳۷ - ۳۶

۲۸۹- تورات، سفر پيدايش، باب ۴۱

۲۹۰- كهف / ۶۸ - ۶۵

۲۹۱- نمل / ۲۴ - ۱۵

۲۹۲- انبياء / ۸۸ - ۸۷.

۲۹۳- صافات / ۱۴۸ - ۱۳۹

۲۹۴- قلم / ۵۰ - ۴۸

۲۹۵- تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج ۲، ص ۳۱۶

۲۹۶- تورات، كتاب يونس نبى، باب چهارم

۲۹۷- قصص / ۸۲ - ۷۶

۲۹۸- مثنوى معنوى، دفتر ۱، بيت ۸۶۴

۲۹۹- اعراف / ۱۴۳

۳۰۰- فرهنگ مصطلحات عرفا، به نقل موسى از ديدگاه قرآن، ص ۱۱۱.

۳۰۱- كتاب مقدس، انجيل متى باب ۱۷، آيات ۲۱ - ۲۰

۳۰۲- مثنوى معنوى، دفتر ۱، ابيات ۲۶-۲۵

۳۰۳- فيل / ۵-۱.

۳۰۴- پرتوى از قرآن، قسمت دوم، جزء سى ام، صص ۲۶۴- ۲۶۳

۳۰۵- پرتوى از قرآن، قسمت دوم، جزء سى ام، صص ۲۶۴ - ۲۶۳

۳۰۶- اعلى، ۷ - ۶

۳۰۷- اعراف / ۱۳۲

۳۰۸- اعراف / ۱۳۰.

۳۰۹- هود / ۸۳ - ۸۱

۳۱۰- هود / ۹۵ - ۹۳

۳۱۱- هود / ۶۸ - ۶۴

۳۱۲- شعرا / ۱۲۲ - ۱۱۶

۳۱۳- ذاريات / ۴۲ - ۴۱

۳۱۴- قمر / ۲۱ - ۱۸

۳۱۵- حاقه / ۸ - ۶

۳۱۶- مثنوى معنوى، دفتر ۳ ابيات ۴۶۵- ۳۶۴

۳۱۷- ترجمه رساله قشيريه، باب ۵۳، در اثبات كرامات اولياء

۳۱۸- تاريخ تصوف غنى، ج ۲، ص ۲۶۳.

۳۱۹- اللمع فى التصوف، به نقل از تاريخ تصوف غنى، ص ۲۶۱

۳۲۰- تذكره الاولياء، ص ۱۱۲ و نيز ترجمه رساله قشيريه، ص ۶۵۰

۳۲۱- تاريخ تصوف غنى، ج ۲، ص ۲۶۲.

۳۲۲- تذكره الاولياء، ص ۳۹۴

۳۲۳- مثنوى خم گلرنگ، فصل ۲۶

۳۲۴- تذكره الاولياء، ص ۳۱۹

۳۲۵- تذكره الاولياء، ص ۲۵۲

۳۲۶- نفحات الانس جامى، ص ۲۶

۳۲۷- از نور العلوم، به نقل از احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى، ص ۱۲۰، ۵۸۱

۳۲۸- مريم / ۲

۳۲۹- مريم / ۱۶

۳۳۰- مريم / ۴۱

۳۳۱- مريم / ۵۱

۳۳۲- مريم / ۵۴

۳۳۳- مريم / ۵۶

۳۳۴- ص / ۴۱

۳۳۵- ص / ۴۵

۳۳۶- ص / ۴۸

۳۳۷- يونس / ۴۷

۳۳۸- نساء / ۱۶۵

۳۳۹- طه / ۱۳۵ - ۱۳۴

۳۴۰- بقره / ۲۲۱

۳۴۱- اعراف / ۲۶

۳۴۲- ابراهيم / ۲۵ - ۲۴

۳۴۳- قصص / ۴۳.

۳۴۴- قصص / ۴۶

۳۴۵- قصص / ۵۱

۳۴۶- زمر / ۲۸ - ۲۷

۳۴۷- انعام / ۸۰

۳۴۸- يونس / ۳

۳۴۹- هود / ۲۴

۳۵۰- هود / ۳۰ - ۲۸

۳۵۱- جاثيه / ۲۳

۳۵۲- مثنوى مولوى، دفتر ۴، ابيات ۲۴۲۳ - ۲۴۱۳

۳۵۳- مثنوى مولوى، دفتر ۳، ابيات ۱۰۲۷ - ۱۰۰۹

۳۵۴- اعراف / ۳ - ۲

۳۵۵- نمل / ۶۲

۳۵۶- تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج ۲، ص ۱۸۲

۳۵۷- مومن / ۵۸

۳۵۸- مثنوى معنوى، دفتر ۲، ابيات ۱۷۵۶ - ۱۷۵۰

۳۵۹- انعام / ۹۰

۳۶۰- مدثر / ۳۱

۳۶۱- ق / ۳۷ - ۳۶

۳۶۲- انبياء / ۸۴ - ۸۳

۳۶۳- اعراف / ۲ - ۱

۳۶۴- هود / ۱۲۰.

۳۶۵- عنكبوت / ۵۱

۳۶۶- ق / ۸ - ۶

۳۶۷- غافر / ۱۳

۳۶۸- ص / ۴۳ - ۴۱.

۳۶۹- مومن / ۵۴ - ۵۳

۳۷۰- زمر / ۲۱

۳۷۱- هود / ۱۱۴

۳۷۲- مثنوى مولوى، دفتر ۱ ابيات ۸۸۴ - ۸۶۸

۳۷۳- مائده / ۹۱ - ۹۰

۳۷۴- منافقون / ۹

۳۷۵- ص / ۳۴ - ۳۰

۳۷۶- جن / ۱۷

۳۷۷- انبياء / ۴۲

۳۷۸- زخرف / ۳۷ - ۳۶

۳۷۹- طه / ۱۲۴

۳۸۰- كهف / ۱۰۱

۳۸۱- كهف / ۲۸

۳۸۲- نجم / ۲۹

۳۸۳- غررالحكم.

۳۸۴- ديوان حافظ.

۳۸۵- مثنوى معنوى، دفتر ۱، ابيات ۹۸۳ - ۹۸۲.

۳۸۶- مثنوى معنوى، دفتر ۴، بيت ۳۰۷۲

۳۸۷- نحل / ۴۳ و انبياء / ۷

۳۸۸- تفسير نمونه، ج ۱۱، ص ۲۴۳.

۳۸۹- تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج ۲، ص ۶۱

۳۹۰- مثنوى معنوى، دفتر ۶، ابيات ۴۰۲۷ - ۴۰۲۱