اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران0%

اوصاف روزه داران نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: ادعیه و زیارات

اوصاف روزه داران

نویسنده: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 28203
دانلود: 13391

توضیحات:

اوصاف روزه داران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28203 / دانلود: 13391
اندازه اندازه اندازه
اوصاف روزه داران

اوصاف روزه داران

نویسنده:
فارسی


جلسه هفتم

 بسم الله الرحمن الرحيم


فضيلت صدقه در ماه رمضان

 و تصدقوا على فقرائكم، و مساكينكم، و وقروا كباركم، و ارحموا، صغاركم، و صلوا ارحامكم ؛

اى مردم، در ماه رمضان، به فقرا، و مستمندان، بيش از ساير ماه هاى سال صدقه بدهيد و در اين ماه، بزرگسالان، را احترام و كودكانتان را مورد لطف و مهربانى قرار دهيد و با بستگان، صله رحم، به جا بياوريد، چهار دستور رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ را در ماه مبارك، رمضان در اين جلسه، مورد بحث قرار مى دهيم، اول صدقه دادن ورسيدگى مادى بيشتر به تهى دستان، و نيازمندان.

بين علما اختلاف است كه آيا فقير بى چاره تر است و نادارتر است يا مسكين؟

شيخ طوسى، در نهاية و سلار و ابن جنيد و بعض علماى ديگر فرموده اند: مسكين نادارتر است به دليل آيه شريفه كه مى فرمايد: (او مسكينا ذا متربة(۷۶) يعنى مسكين، به خاك افتاده از نهايت بى چيزى. ولى ابن ادريس، و شيخ طوسى، در كتاب خلاف و مبسوط فرموده اند: فقير و بى چاره تر است، به دليل آن كه در آيه تقسيم زكات فرموده است:

انما الصدقات للفقراء و المساكين، و العالمين، عليها (۷۷) در اين آيه فرموده، كه صدقه را ابتدا، به فقرا بدهد؛ و اين شايد به اين دليل است كه آنها بى چاره ترند البته مشهور همان قول اول است.

روايتى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده، كه اين قول را تاءييد مى كند. عبدالله بن مسكان به نقل از ابى بصير مى گويد: از آن حضرت پرسيدم: فقير كيست؟ و مسكين كدام است؟ فرمود: الفقير الذى لايسئل الناس، و المسكين، اجهد منه و الباءس اجهدهم فقير كسى است كه از مردم طلب نكند، ولى مسكين در تحصيل معاش در مشقت بيشترى است و بائس از هر دوى آنها، بيشتر در رنج و تعب است(۷۸) .

ناگفته نماند: اختلاف مزبور در صورتى است كه لفظ فقير و مسكين، هر دو در يك جا ذكر شود مثل آيه زكات و خطبه شريفه ولى در جايى كه فقط يكى از آن دو گفته شود، مسلما شامل هر دو گروه مى شود، مراد كسى است كه مخارج خود و خانواده اش را در سال گذشته باشد (نه بالفعل و نه بالقوة)

بنابراين در حاشيه شرح لمعه گفته اند:

الفقير و المسكين كالجار و المجرور ان اجتمعا افترقا و ان افترقا اجتمعا ؛ فقير و مسكين مثل لفظ جار و مجرور هستند كه اگر هر دو با هم ذكر شدند، از هر كدام، يك معنا اراده مى شود، ولى اگر فقط يكى از آن دو ذكر شد، مقصود، يك معناى، عامى است كه شامل ديگرى، هم مى شود.


گيرنده صدقه در حقيقت خداست

 در دين اسلام، در آيات و روايات تاءكيد بسيار زيادى بر صدقه دادن شده است و ترغيب و تشويق فوق العاده نموده اند، تا آنجا كه در چند آيه، خداوند، خود را به عنوان گيرنده صدقه معرفى مى كند.

من ذا الذى، يقرض الله حسا فيضاعفه له اضعافا كثيرة الله يبقض و يبسط واليه ترجعون (۷۹) .

الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده، و ياءخذ الصدقات، و ان الله هو التواب الرحيم (۸۰) .

آيا نمى دانيد، به راستى، تنها خدا است كه توبه بندگانش را مى پذيرد، و تنها اوست كه صدقات را مى گيرد؟

ان تقرضوا الله قرضا، حسنا يضاعفه، لكم و يغفر لكم و الله شكور حليم (۸۱) .

اگر به خدا قرض الحسنه بدهيد خداى متعال، چند برابر آن را به شما مى دهد، و شما را مى آمرزد، در حالى كه، خدا شكر كننده، بسيار بردبار است.

بنابراين اصل، كه گيرنده، صدقه خداى متعال است ؛ در بعضى روايات آمده است كه بهتر است صدقه دهنده، پول را در كف دست خود بگيرد، و فقير از روى دست او بردارد، تا دست فقير - كه نمايانگر دست خدا است - بالا قرار گيرد(۸۲) .

در روايت مفصلى معلى بن خنيس نقل مى كند كه: در شبى بارانى، امام صادقعليه‌السلام را ديدم كه بيرون آمده و به ظله بنى ساعده رفت و در ميان فقرايى كه خواب بودند، نان تقسيم كرد. سپس او از زبان امام چنين نقل مى كند كه امام فرمود:

و كان ابى اذا تصدق بشى ء و ضعه فى يد السائل، ثم ارتده، فقبله و شمه ثم رده فى يد السائل، و ذلك انها تقع فى يدالله قبل ان تقع فى يدالسائل (۸۳) .

پدرم امام باقرعليه‌السلام وقتى چيزى صدقه مى داد، آن را در دست فقير مى گذاشت، بعد از او مى گرفت و مى بوسيد، و مى بوييد، و دوباره، به او مى داد، زيرا صدقه، پيش از آن كه به دست فقير برسد، به دست خداى متعال مى رسد.

در بحارالانوار، از خصال و ثواب الاعمال از اسحاق بن غالب به نقل از ابى جعفرعليه‌السلام درباره فضيلت صدقه چنين آمده است:

قال البر الصدقة ينفيان، الفقر و يزيدان، فى العمر، و يدفعان، سبعين ميتة سوء (۸۴) .

امامعليه‌السلام فرمود: خوبى كردن، به ديگران و صدقه دادن، فقر را ريشه كن مى كند باز هم روايات زيادى داريم، كه مضمون بسيارى از آنها داوو مرضاكم، بالصدقة يعنى مريض هايتان، به واسطه صدقه دادن معالجه و درمان كنيد، حتى در بعضى از آن ها فرموده آن صدقه مرگ را به تاءخير مى اندازد.

از جمله در ثواب الاعمال از معاذبن مسلم در باره دفع بلا به وسيله، صدقه چنين آمده است:

قال كنت عند ابى عبدالله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فذكروا، الوجع فقال داووا، مرضاكم، بالصدقة و ما على احدكم، ان يتصدق بقوت يومه ان ملك الموت يدفع اليه، الصك بقبض روح العبد، فيتصدق، فيقال له رد عليه الصك (۸۵)

معاذ بن مسلم گويند: خدمت امام صادقعليه‌السلام بوديم، كه گفت و گو از درد و مرض شد، حضرت فرمود: شما مريض هايتان را با دادن، صدقه مداوا كنيد، چه مانعى دارد كه يكى از شما، حتى خوراك، روزانه خود را صدقه دهد؟، به درستى كه گاهى، دستور قبض روح بنده اى به ملك الموت داده مى شود، ولى آن بنده صدقه، مى دهد، در اين هنگام، به ملك الموت، گفته مى شود: نوشته را برگردان!


جلوگيرى، از تراكم ثروت

 آرى همان گونه كه عرض شد، اسلام تاءكيد، فراوان، به دادن صدقه و حقوق، واجبه مالى از خمس و زكاة فطره، و همچنين صدقات و مبرات مستحبه فرموده است.

نكته: يكى از راه هاى جلوگيرى، از تراكم ثروت، و اندوخته نشدن مال، همين پرداخت، حقوق واجبه، و مستحبه، و كمك به مستمندان، است.

استاد شهيد، سيد محمد باقر، صدر در كتاب اقتصادنا مى فرمايد:

اگر مردم دنيا برنامه اقتصادى اسلام را پياده مى كردند، و حقوق مقرره را پرداخت مى كردند، نه تراكم ثروت ميشد كه - دنيا غرب سرمايه دارى با آن دست به گريبان است - و نه مشكلات كمونيستى، دنياى شرق پيش مى آمد.

اكنون به حمدالله، پس از هفتاد سال، هياهو و جنجال، به پيش بينى امام راحل - رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار، جمهورى اسلامى ايران - كشورهاى، كمونيستى، يكى پس از ديگرى، - به ناقص و پوشالى، بودن اين برنامه، اقرار نموده، و همان گونه كه ايشان در دو سال پيش فرمودند، بايد به فراموش سپرده شود، و در گوشه، و كنار اوراق، تاريخ، فقط نوشته بماند.


رمضان، و احترام، به بزرگان، و ملاطفت با كودكان

 و اما جمله و قرواكباركم، و ارحموا صغاركم، يعنى بزرگان، خود را احترام كنيد و با كودكان ملاطفت و ترحم داشته باشيد.

كباركم، جمع كبير است و منظور بزرگ در سن و عمر است و شايد شامل كبير از جهات ديگر هم بشود، از قبيل علم و سيادت و استادى، كه اين هم يك دستور الاخلاق شيرين و جالبى است و احترام بزرگان، از پيرمرد و پيرزن و يا احترام سادات كه نسبت به رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ دارند يا احترام عالم يا احترام استاد بر شاگرد، انصافا به مقتضاى عقل سليم، لازم و واجب است. به قول معروف، ريش را در آسيا سفيد نكرده اند؛ سرد و گرم دنيا را چشيده اند بالاخره چند پيرهن بيشتر پاره كردند و چند سال بيشتر عبادت خدا كرده اند.

موى سفيد را فلكم رايگان نداد

اين رشته را به نقد جوانى خريده ام

جوانى شمع ره كردم كه جويم زندگانى را

نجستم زندگانى را و گم كردم جوانى را

خميده پشت از آن دارند پيران جهان ديده

كه اندر خاك مى جويند، ايام جوانى را

گاهى ديده مى شود چند جوان دور پيرمردى، را گرفته و با او گفت و گو مى كنند يا چند دختر بچه با پيره زنى گرم صحبت و گفتگو هستند نكند، در چنين مواقعى به آن ها بى احترامى شود كه اين مبغوض خدا است. معلم از بچه هاى سر كلاس، پرسيد حسن اگر امروز، كار خوبى، انجام داده اى بگو: گفت آقا پيره زنى، را از عرض خيابان، گذراندم، آفرين، به دومى، گفت تو چه كرده اى: آقا كمك حسن كردم، و دست پيره زن را گرفتم، به سومى گفت: تو چطور، پاسخ داد من هم كمك شان كردم و پيره زن را عبور داديم معلم گفت يك پيرزن مگر چند نفر نياز دارد، پاسخ داد آخر آقا، او نمى خواست، عبور كند، ما به زور او را برديم.

چند سال پيش ماه، رمضان، بعد از نماز، ظهر و عصر، به جماعت مرحوم آيت الله حكيم، در مسجد هندى، نجف اشرف، مقدارى قرائت قرآن كردم. پيرمرد مسنى، كنارم نشسته بود. گفتم: بابا كجا! كجايى هستى؟ گفت: ايرانى ايم، گلپايگانى ام. ديدم خوش لهجه، و خوش اخلاق است. پرسيدم: چند سال دارى؟ گفت: نمى دانم، بين صد و سى و صد و چهل تعجب كردم، گفتم: تو ناصرالدين شاه را ديده اى؟ گفت: من عروسى او هم يادم هست گفتنم: چند پادشاه را ديده اى؟ گفت: ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمد على شاه، احمد شاه، رضاخان ؛ مى گويند حالا پسرش شاه است! مخصوصا گفت رضاخان ؛ در آن وقت حدود بيست سال از سلطنت محمد رضاى بدبخت، مى گذشت. گفتم: بيست سال است او بر اريكه قدرت است و تو شك دارى! پرسيدم: زمان تحريم تنباكو توسط مرحوم ميرزاى شيرازى را به خاطر دارى، قدرى خنديد و گفت: من آن وقت قليان مى كشيدم، گفتم: چند اولاد دارى؟ گفت: چهار پسر داشتم، و دو دختر گفت: پسر مثل اين است (از خودش پيرتر به نظر مى آمد!) حتى اين جملات را هم با تبسم و خنده مى گفت بعد گفت: سه زن هم گرفته ام ؛ اولى بست و دو ساله بود؛ من چهل و چند سال داشتم كه مرد دومى را گرفتم، شصت و چند ساله بود، مرد؛ سومى را گرفتم، حدود نود ساله بودم كه او هم مرد و ديگر زن نگرفتم. گفتم: حالا نمى خواهى؟ با خنده گفت: نه به دردم نمى خورد؛ چيزى از من نمانده، كمى گوشش سنگين بود؛ ولى چشمش خوب و سبز رنگ بود.

گفتم: دندان تازه ندارى؟ نود سال عمر كردم خبرى از دندان جديد، نشد، صد سال گذشت خبرى نشد، صد و بيست ساله، نشد. دهان را باز كرد و گفت هان ببين، الان هم ندارم. خلاصه آن كه صله رحم عمر را طولانى مى كند و همچنين است صدقه دادن ؛ پس عمر طولانى امر عادى است.

و اما احترام و ملاطفت با كودكان ؛ اين جمله را هم توجه داشته باشيم و ارحموا صغاركم بعضى از بزرگ ترها نسبت به كودكان، كمال بى احترامى را دارند پاسخ سوالشان را نمى دهند؛ به حرفشان اعتنا نمى كنند. حتى در حضور جمع و يا افراد غريب به بچه توهين مى كنند؛ اين هم كار غلطى است، اينجا كينه و عقده مى كند، دل بچه شكسته مى شود.

امام صادقعليه‌السلام در اين باره مى فرمايد:

حسن المعاشرة مع خلق الله تعالى فى غيره معصية، من مزيد، فضل الله عزوجل عند عبده الى ان قال، و اجعل من هو اكبر منك بمنزلة الاب و الاصغر بمنزلة الولد والمثل به منزلة الاخ (۸۶) .

از فضل وكرم خدا، نسبت به بنده اين است كه با تمام مخلوق خدا خوش برخورد و خوش معاشرت باشد. با هر كس برخورد كرديد احترام، بگذاريد؛ زيرا آن كسى كه از تو بزرگتر است، او را پدر قرار بده، و كسى كه كوچكتر از تو باشد او را به منزله فرزند، فرض كن و آن كسى هم سن تو باشد، به منزله برادر بدان.


فضيلت صله رحم در رمضان

 وصولا ارحامكم، بعضى گفته اند: رحم آن كسى است كه با انسان، محرم باشد؛ و ازدواج با او حرام باشد، مثل خواهر و خاله، و عمه. ولى بعضى مى فرمايند: رحم هر كسى است كه با انسان خويشى و بستگى فاميلى دارد، به طوريكه تو و او و به يك نفر برسيد - يا از طرف مادرى و يا پدرى - و به نظر عرفى قوم و خويش باشد. شيخ بهائى در اربعين مى فرمايد: از روايات استفاده مى شود، كه حتى اگر دو نفر به چند پشت به هم برسند، باز هم رحم حساب مى شوند. بعد تاءييد مى كند نظر خود را به روايتى كه على بن ابراهيم قمى در تفسير آيه شريفه  فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامكم (۸۷) فرموده: به اين كه اين آيه، در شاءن بنى اميه، نازل شده، كه خداوند، آنها را سرزنش، مى كند، كه اگر والى و حاكم در زمين شديد نزديك است در زمين فساد كنيد و رحم هايتان را قطع كنيد (اشاره به ظلم ها و ستمهايى كه نسبت به بنى هاشم نمودند، و معلوم است كه ارتباط اين دو طايفه به هم در اجداد رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ بوده است)(۸۸) .

به هر حال، در روايات زيادى فرموده اند، كه صله رحم، موجب طول عمر است هم چنان كه قطع رحم، موجب كمى عمر و مردن زود رس، خواهد شد.

در بحارالانوار، از قرب الاسناد از امام صادقعليه‌السلام به نقل از پدرانش علهيم السلام چنين آمده است:

ان رسول الهل صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ قال ان المعروف، يمنع مصارع السوء، و ان الصدقة تطفى ء غضب الرب و صلة الرحم تزيد فى العمر و تنفى الفقر و قول لاحول ولاقوة الابالله فيها شفاء من تسعة و تسعين داء ادناها الهم (۸۹)

راستى كه خوبى رساندن، به ديگران، مرگ بد را برطرف مى كند و صدقه دادن، غضب پروردگار را خاموش مى كند، و صله رحم، عمر را زياد و فقر را ريشه كن مى كند و گفتن لا حول و لاقوه الابالله موجب شفاى از نود و نه نوع مرض است كه از همه كمتر اندوه است.

در تفسير عياشى، از حسين بن يزيد، از جعفر بن محمد، به نقل از پدرش چنين آمده است كه فرمود:

قال رسول الله ان المرء، ليصل رحمة و ما بقى من عمره، الا ثلاث سنين فيمدها الله الى ثلاث و ثلاثين سنة و ان المرء ليقطع رحمه و قد من عمره ثلاث و ثلاثون، سنة فيقصرها، الله الى ثلاث سنين، او ادنى قال الحسين، و كان جعفر يتلوا هذه الاية يحمحواالله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (۹۰) (۹۱) .

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: به درستى كه چه بسا صله رحم به جا بياورد در حالى كه فقط از عمر او سه سال باقى مانده، باشد، پس خداى متعال آن را به سى و سه سال كشش دهد. و به كس چه بسا كسى قطع رحم كند؛ در حالى كه كه از عمر او سى و سه سال مانده باشد، پس خدا آن را به سال يا كمتر مبدل مى كند. بعد حضرت صادق اين آيه را خواند. آن چه را كه خدا خواسته باشد، محو و برطرف مى كند و آن چه بخواهد ثابت و استوار مى نمايد.


نصيحت و اندرز

 برادران! بياييد، به اين روايات و دستورات عمل كنيم، و پايبند، باشيم. ماه مبارك رمضان، است، پيغمبر فرموده: در اين ماه، اخلاقتان را خوب كنيد، بياييد سعى كنيم، به زور هم كه شده، خود را وادار به اخلاق حسنه كنيم، و پر حوصله شويم و متواضع و فروتن باشيم. برادران، پيامبر فرمود: به فقرا صدقه بدهيد، بياييد بزنم به دهان شيطان كه مى گويد: چرا پولت را بدهى مفت بخورند. پس در اين ماه، صدقه بيشترى بدهيم، پيامبر فرمود: به بزرگان احترام، كنيد، با كودكان، مهربان باشيد، بياييد اين چنين باشيم.

فرموده است صله رحم انجام دهيد. برادر، اگر با برادرت با دايى، با عمو، با فاميل، كدورتى، دارى، بيا همين امشب، به خاطر دستور رسول اكرم برو به ديدنش. آرى تو آشتى، كن شروع از تو باشد، گرچه بزرگتر باشى. نگو نه نمى روم، دلم از او پر است. او به ديدنم نيامد من هم نمى روم از سفر آمدم آمد نيامد من هم از مكه آمده نمى روم، تا تلافى كرده باشم. مريض بودم به عيادتم نيامد، من هم به عيادتش نمى روم. اين گفتار و رفتار اسلامى نيست تو برو به عيادتش دسته گلى، شيرينى، ميوه اى ببر كه چشمش، به تو بيفتد در روى تخت بيمارستان اشكش جارى شود. دردش تسكين شود، و از صميم قلب اردات پيدا كند. (فاذا الذين بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم )(۹۲) . دشمن را با اين رفتار دوست گرم كن، پس ما عمل نكنيم به دستور پيغمبر چه كسى بايد بكند. اگر ماه رمضان، صله رحم، به جا نياورم، كى بياورم.

اين حديث را هم گوش كنيد:

بحارالانوار، از معانى الاخبار از جابر، از ابى جعفرعليه‌السلام چنين نقل ميكند:

قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ : اخبرنى، جبرئيل، ان ريح الجنة توجد من مسيرة الف عام، ما يجدها عاق و لاقاطع رحم و لاشيخ زان (۹۳)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌‌ فرمود: جبرئيل: به من خبر داد كه بوى بهشت تا مسافت هزار سال راه استشمام مى شود ولى سه نفر آن را نخواهند يافت: عاق والدين، قاطع رحم و پيرمردى كه در سن پيرى زنا كند، (پيرى و معركه گيرى)

خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم

ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم

بر لوح معاصى، خط عذرى، نكشيديم

پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم

ما كشته نفسيم و بس آوخ كه برآيد

از ما به قيامت كه چرا نفس نكشتيم

افسوس بر اين عمر گران مايه كه بگذشت

ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم

دنيا كه در او مرد خدا گل نسرشته است

نامرد كه ماييم، چرا دل بسرشتيم؟

پيرى و جوانى چو شب و روز برآمد

ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم

واماندگى اندر پس ديوار طبيعت

حيف است و دريغا كه در صلح بهشتيم

ما را عجب ار پشت و پناهى بود آن روز

كه امروز كسى را نه پناهيم و نه پشتيم

گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت

شايد كه ز مشاطه نرنجيم كه زشتيم

باشد كه عنايت برسد ور نه مپندار

با اين عمل دوزخيان، كاهل بهشتيم

سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان

يك خوشه ببخشند كه ما تخم نكشتيم(۹۴)


ذكر توسل به على اكبر

 السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح التى بفنائك الخ

وقتى على اكبر، اجازه ميدان، گرفت، سيدالشهداءعليه‌السلام با يك نگاه ماءيوسانه اى به او نگاه كرد، و گريه كرد. بعد محاسن، مبارك را به جانب آسمان، بلند كرد و فرمود: خدايا شاهد باش جوانى، به سوى اين قوم مى رود، كه از هر جهت شبيه ترين مخلوقات است به پيغمبر تو، بعد حضرت با صداى بلند عمر سعد را مخاطب قرار داده صيحه زد كه از ماچه مى خواهى خداوند رحم تو را قطع كند، و امر تو را نامبارك گرداند و بعد تاز من كسى را كه تو را در فراش بكشد بر، تو مسلط گرداند، همانگونه كه رحم مرا قطع كردى و حق فرزندى مرا با رسول خدا رعايت نكردى، سپس اين آيه را تلاوت كرد:ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم، و آل عمران، على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (۹۵) .

آقا بر در خيمه ايستاده است، يك وقت آواز على به گوشش رسيد؛ يا ابتاه عليك منى السلام، در زبان عربى اگر عليك مقدم بر سلام شود، به معناى خداحافظى است، يعنى بابا من هم رفتم، خداحافظ. سيدالشهدا خود را به جوانش رسانيد، خاك و خون از دهان على پاك كرد. و جعل يمسح الدم عن ثناياه تا اگر على بخواهد، حرفى بزند، وصيت و سفارشى، داشته باشد بگويد، اما مى دانيد، على اكبر چه گفت؟ كلامى گفت كه عقده از دل سيدالشهداء باز كرد:يا ابتاه هذا جدى رسول الله عليه‌السلام قد سقانى بكاءسه الاوفى، شربة لااظماء بعدها ابدا و هو يقول العجل العجل فان لك كاءسا مذخوره، حتى تشربها، الساعة (۹۶) .

بابا اگر از شما آب خواستم، و نداشتيد، كه بدهيد، اينك جدم رسول خدا شربت آبى كامل به من داد كه ديگر هيچ وقت تشنه نمى شوم او مى فرمايد: حسين عزيزم! هر چه زودتر، به سوى ما بيا! شربت آبى براى تو مهيا شده است و انتظار تو را دارم.

بعد صورت به صورت جوان گذاشت، تا بلكه، دلش آرام بگيرد. پدران شهدا مرا، ببخشيد، نگاه به شما مى كنم و اين جملات را مى گويم، خجالت مى كشم.

چهر عالم تاب بنهادش به چهر

شد جهان تار از قران ماه و مهر

سرنهادش بر سر زانوى ناز

گفت كاى باليده سرو سرفراز

اين بيابان جاى خواب ناز نيست

كايمن از صياد تيرانداز نيست

خيز بابا تا از اين صحرا رويم

رو به سوى خيمه ليلا رويم

تو سفر كردى و آسودى زغم

من در اين وادى گرفتار الم

يا على عل الدينا بعدك العفا اماانت فقد استرحت من هم الدنيا و غمها و بقى ابوك وحيدا فريدا

لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم.