فصل دهم: دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله العظمى بهجت دام ظله الوارف
شناخت محرك
الحمد لله وحده و الصلوه على سيد الانبياء محمد و آل ساده الاوصياء و الطاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم من الاولين و الآخرين.
و بعد مخفى نيست بر اولى الالباب كه اساس نامه حركت در مخلوقات شناختن محرك است كه حركت احتياج به او دارد و شناختن ما منه الحركه و ما اليه الحركه و ما له الحركه، يعنى بدايت و نهايت و غرض كه، آن به آن ممكنات متحرك به سوى مقصد مى باشند، فرق بين عالم و جاهل معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتداء پس اگر محرك را شناختيم و از نظم حركات حسن تدبير و حكمت محرك را دانستيم تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه او است. خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترين شهيد باشد و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد در عواقب اين حركات جاهل مى گويد: اى كاش خلق نمى شدم، عالم مى گويد: كاش هفتاد حركت به مقصد نمايم و باز گردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم. مبادا از زندگى خودمان پشيمان شده بر گرديم صريحا مى گويم به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در ياد منعم حقيقى است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگى حيات او محسوب است و نصف ديگر ممات او محسوب است با اختلاف فوت در اضرار به خويش و عدم نفع.
خداشناس مطيع خدا مى شود و سر كار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نمايد، و در آنچه نمى داند توقف مى نمايد تا بداند و آن به آن استعلام مى نمايد و عمل مى نمايد يا توقف مى نمايد.
عملش از روى دليل و توقفش از روى عدم دليل. آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خداى قادر باشيم و قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست مگر براى خدايان و ضعفى نيست مگر براى غير آنها حال اگر در اين مرحله صاحب يقين شديم بايد براى عملى نمودن صفات و احوال بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا آخر مخالفت با محرك دواعى باطله است كه اگر اغناء به آنها نكنيم كافى است در سعادت اتصال به رضاى مبداء اعلى:
افضل زاد الراحل عزم اراده
و الحمد لله اولا و آخرا و الصلوه على محمد و آله طاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم اجمعين
مرد عمل باشيد
جماعتى هستند كه وعظ و خطابه و سخنرانى را كه مقدمه عمليات مناسب مى باشند با آنها معامله ذى المقدمه مى كنند كانه دستور اين است كه بگويند و بشنوند براى اينكه بگويند و بشنوند و اين اشتباه است. تعليم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد براى تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرموده اند: «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم
»
با عمل بگويد و از عمل ياد بگيرد و عملا شنوايى داشته باشيد، بعضى مى خواهند معلم را تعليم نمايند.
حتى كيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند بعضى التماس دعا دارند و مى گوييم براى چه؟ درد را بيان مى كنند دوا را معرفى مى كنيم به جاى تشكر و به كار انداختن باز مى گويند: دعا كنيد! دور است آنچه مى گوييم و آنچه مى خواهند، شرطيت دعا را با فضيلت آن مخلوط مى كنند ما از عهده تكليف خارج نمى شويم بلكه بايد از عمل بگيريم و محال است عمل بى نتيجه باشد و نتيجه از غير عمل حاصل بشود اينطور نباشد:
بى مصلحت مجلس آراستند
|
|
نشستند و گفتند و برخاستند
|
خدا كند قوال نباشيم فعال باشيم، حركت عمليه بدون علم نكنيم توقف با علم بكنيم آنچه مى دانيم بكنيم در آنچه نمى دانيم توقف و احتياط بكنيم تا بدانيم قطعا اين راه پشيمانى ندارد به همديگر نگاه نكنيم بلكه نگاه به دفتر شرع نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم.
تولى و تبرى
كسى كه به خالق و مخلوق متيقن و معتقد باشد و با انبياء و اوصياء صلوات الله عليهم جميعا مرتبط و معتقد باشد و توسل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد و مطابق دستور آنها حركت و سكون نمايد و در عبادات قلب را از غير خدا خالى نمايد و فارغ القلب نماز را كه همه چيز تابع آن است انجام دهد و با مشكوك ها تابع امام عصر (عجل الله الفرج) باشد، يعنى هر كه را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد و هر كه را موافق مى داند با او موافق، لعن نمايد ملعون او را ترحم نمايد و بر مرحم او على سبيل الاجمالى، هيچ كمالى را فاقد نخواهد بود و هيچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
در خانه اگر كس است يك حرف بس است
گفتم كه الف، گفت دگر، گفتم هيچ، در خانه اگر كس است يك حرف بس است بارها گفته ام و بار دگر مى گويم كسى كه بداند هر كه خدا را ياد كند خدا همنشين اوست احتياج به هيچ وعظى ندارد. مى داند چه بايد بكند و چه بايد نكند، مى داند كه آنچه را كه مى داند بايد انجام دهد و آنچه كه نمى داند بايد احتياط كند.
ذكر عملى
هيچ ذكرى بالاتر از ذكر عملى نيست، هيچ ذكر عملى بالاتر از ترك معصيت در اعتقادات نيست، و ظاهر اين است كه: ترك معصيت به قول مطلق و بدون مراقبه دائميه ما صورت نمى گيرد.
ياد خدا
همه مى دانيم كه رضاى خداوند اجل با آنكه غنى با لذات و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد در اين است كه بندگان هميشه در مقام تقرب به او باشند. پس مى دانيم كه براى حاجت بندگان به تقرب به مبدا الطاف و به ادامه تقرب، محبت به ياد او ادامه ياد او دارد پس مى دانيم كه به درجه اشتغال به ياد او انتفاع ما از تقرب به او خواهند بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر كوشا باشيم به همان درجه مقرب و منتفع و به قرب خواهيم بود و فرق ما و سلمان (سلام الله عليه) در درجه طاعت و ياد او كه موثر در درجه قرب ماست خواهد بود و آنچه مى دانيم كه اعمالى در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد و بايد بدانيم كه آنها هر كدام مورد رضا خداست. ايضا خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است، پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر صرفا در ياد خدا و طاعت او و عبادت بايد باشد تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضى ها به مقامات عاليه رسيدند و ما بى جهت عقب مانديم پشيمان خواهيم شد و وفقنا الله لترك الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين
به معلومات عمل كنيد
آقايانى كه طالب مواعظ هستند از ايشان سوال شود آيا به مواعظى كه تا حال شنيده ايد عمل كرده ايد يا نه؟
آيا مى دانيد كه هر كس عمل كرد به معلومات خود خداوند مجهولات او را معلوم مى فرمايد آيا اگر عمل به معلومات اختيارا ننمايد شايسته است توقع زيادتى معلومات؟ آيا بايد دعوت به حق از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق نماييد آيا طريق تعليم را بايد بدهيم يا آنكه ياد بگيريم؟ آيا جواب اين سوال ها از قرآن كريم «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا
»
و از كلام معصوم:من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم
روشن نمى شود؟ خداوند توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را مى دانيم زير پا نگذاريم و از آنچه نمى دانيم توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود نباشيم از آنها كه گفته اند:
بى مصلحت مجلس آراستند
|
|
نشستند و گفتند و برخاستند
|
استفتائات عرفانى
سوال - چندى است كه اسير محبت به شخصى شده ام و عنان از كفم ربوده شده، چه كنم؟
ج: عاقل به اكمل و اجمل و انفع و ادوم محبت پيدا مى كند و ترجيح مى دهد محبت او را بر محبت غير، با اينكه محبت اكمل، دافع شرور بليات است و به خلاف غير.
سوال: مستدعى است جمله كوتاه، و رسائى درباره نماز، مرقوم فرماييد كه نصب العين ما قرار گيرد؟
جواب: بسمه تعالى از بيانات عاليه در فضيلت نماز در مرتبه عليا كلام معروف از معصومعليهالسلام
است: «الصلوه معراج المومن
» براى كسانى كه يقين به صدق اين بيان نمايند و ادامه دهند طلب اين مقام عالى را: و از يقينيات خارج نشوند.
سوال: خواهشمندم بفرماييد چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهارعليهمالسلام
انس گرفت؟
ج: با طاعت خداى تعالى و رسولصلىاللهعليهوآله
و ائمهعليهمالسلام
و ترك معصيت در اعتقاد و عمل.
سوال: براى اينكه در انجام فرمان الهى مخصوصا نماز با خشوع باشيم چه كنيم؟
ج: در اول نماز، توسل حقيقى به امام زمان عجل الله تعالى فرجه كردن كه عمل را با تماميت مطلقه انجام بدهيد.
سوال: براى دورى از رياء چه بايد كرد؟
ج: با عقيده كامل اكثار حوقله (لا حول و لا قوه الا بالله) گفتن.
سوال: براى درمان عصبانيت چه كنيم؟
ج: با عقيده كامل زياد صلوات فرستادن (اللهم صل على محمد و آل محمد).
سوال: بعضى از طلاب از ما در مورد درمان «ريا» و عجب و كبر و سمعه و شهوت و غير آن سوال نموده اند، نظر شريف چيست؟
ج: همه اين رذائل از ضعف در شناخت خداوند سرچشمه مى گيرد و آنها به وسيله اش با انس گيرنده ترين انس گيرندگان در عبادت رفع و دفع مى شوند، اگر انسان بداند كه خداوند متعال در همه حالات و زمان ها از هر خوبى خوب تر است از انس با او تعالى منصرف نخواهد شد.
سوال: يا در سير به سوى خداوند، بايد استاد داشت و با فرض نبودن استاد چاره چيست؟
ج: استاد تو، علم توست، به آنچه مى دانى عمل كن، آنچه را كه نمى دانى، كفايت مى شود.
سوال: زهد حقيقى چيست و چگونه زاهد حقيقى باشيم؟
ج: «زهد» آن است كه مالك نفس خودت باشى و در هر عملى و ترك آن مراقب اذن خداى متعال باشى.
سوال: بالاترين ذكر و بهترين ذكر چه ذكرى است؟
ج: بسمه تعالى - بالاترين ذكر به نظر حقير «ذكر عمل» است، يعنى ترك معصيت در اعتقاد و در عمل، همه چيز محتاج به اين است و اين، محتاج به چيزى نيست و مولد خيرات است.
سوال: اين جانب تصميم دارم كه قرب الهى پيدا كنم. لطفا مرا راهنمايى فرماييد:
آيا اين كار نياز به استاد دارد؟
ج: بسمه تعالى - استاد، علم و معلم واسطه است، عمل به معلومات بنمائيد و معلومات را زير پا نگذاريد، كافى است.
سوال: علاج غرور، چه راهى است توصيه فرماييد؟
ج: بسمه تعالى - اكثار «حوقله» علاج غرور است يعنى «لا حول و لا قوه الا بالله»
سوال: براى حضور قلب در نماز و تمركز فكر چه بايد كرد؟
ج: بسمه تعالى - در آنى كه متوجه شديد، اختيارا منصرف نشويد.
سوال: اين جانب به وسواس، مبتلا هستم، لطفا جهت برطرف شدن آن مرا راهنمايى فرماييد؟
ج: اكثار تهليل، علاج وسواس (وساوس) است (لا اله الا الله)
سوال: با نذر و قسم، تصميمات اخلاقى مى گيرم، بعد از مدتى عزمم سست مى شود و شكست مى خورم چه كنم؟
ج: يك دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختيارا منصرف نشويد، و به انصراف و غفلت غير اختيارى، اهميت ندهيد.
سوال: اين جانب تصميم دارم كه به خداوند، قرب پيدا كنم و سير و سلوك داشته باشم، آن چيست؟
ج: بسمه تعالى - چنانچه طالب، صادق باشد «ترك معصيت» كافى و وافى است براى تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد.