عنوان چهارم: الطاف و احترامات ويژه خداوند به امام حسينعليهالسلام
خصايص امام حسينعليهالسلام
از جهت برخوردارى آن حضرت از الطاف الهى و احترامات ربانى ؛ و آن بر چند قسم است:
الف: الطاف خاص خداوند به امام حسين
اول: در كامل الزيارة در روايت معتبر نقل شده است كه: «رسول خدا در منزل فاطمه عليها السلام بودند و حسنين در آغوش پيامبر قرار داشتند كه ناگهان رسول خدا گريه كرد و به حالت سجده افتاد و سپس فرمود: فاطمه، خداوند على اعلى در اين ساعت، در خانه تو در بهترين صورت بر من تجلى كرد و به من تهنيت گفت و فرمود: يا محمد! آيا حسين را دوست دارى؟ گفتم آرى ؛ او نور چشم من، گل من و ميوه دل من است. آنگاه (خداوند) دستش را بر سر حسين گذاشت و به من فرمود: مبارك باد مولودى كه بركات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او است. او سرور شهيدان اولين و آخرين در دنيا و آخرت است و آقاى جوانان اهل بهشت مى باشد. پدرش از او برتر است. سلام مرا به او برسان و او را مژده بده كه پرچم هدايت و منبع انوار اولياى من و حافظ و شاهد من بر خلق و خزانه دار علم من و حجت من بر اهل آسمان ها و زمين و جن و انس و ثقلين است. »
منظور از «تجلى» (خداوند) در اين روايت نهايت ظهور است و از«بهترين صورت »، ظهور صفات كمال، و منظور از «نهادن دست» كنايه از افاضه رحمت خاص خداوند نسبت به حسينعليهالسلام
مى باشد.
در اين روايت شانزده خصوصيت وجود دارد كه بيانگر لطف خاص الهى به حسينعليهالسلام
است كه اخص و پرافتخارترين آنها اين است كه رسول خدا فرمود: «خداوند دستش را بر سر حسين نهاد»؛ زيرا اين مطلب كنايه از افاضه لطف كامل نسبت به آن حضرت است، به گونه اى كه نمى توان لطفى برتر از آن را تصور نمود. چنانكه خداوند نهايت افاضه لطف كامل خود بر پيامبر (ص) در شب معراج را با نهادن دست بر پشت پيامبر بيان فرمود.
دوم: خداوند خودش عهده دار قبض روح امام حسينعليهالسلام
به هنگام شهادت بود و بر او درود فرستاد.
اين تعبيرات جملگى كنايه هايى از الطاف خاص الهى است كه نمى توان فوق آن را تصور كرد. و مى توان نتيجه گرفت كه آنچه امكان عطا و لطف وجود داشته، خداوند به امام حسينعليهالسلام
افاضه كرده است.
با توسل به پيشگاه آن حضرت، اميد آن داريم كه اصلاح امور دنيا و آخرت ما را از جمله الطاف حضرت حق به ايشان قرار دهد.
ب: عطاياى خاص خداوند به امام حسينعليهالسلام
خداوند متناسب با صفات خودش عطايايى به حسينعليهالسلام
داده است، البته نمى گوييم آنچه خدا به حسينعليهالسلام
عطا كرده شبيه و يا مانند صفات خودش مى باشد، بلكه نمونه هايى از صفات خداوندى است كه به امام حسينعليهالسلام
اختصاص داده است. تبيين موضوع چنين است:
اول: يكى از صفات خداوند اين است كه و ان من شى ء الا يسبح بحمده
هيچ چيز نيست مگر اينكه خداوند را تسبيح مى كند. امام حسين نيز داراى خصوصيتى متناسب با اين معنا است و آن اينكهو ان من شى ء الا و قد بكى لمصيبته
هيچ چيز نيست مگر اينكه در مصيبت امام حسينعليهالسلام
گريه كرد.
البته ما گريه آنها را درك نمى كنيم ؛ زيرا گريه هر چيزى به حسب حال خودش است، و گريه فقط منحصر به جارى شدن اشك از چشم نيست ؛ بلكه همان طور كه در روايات آمده گريه آسمان، ريزش قطرات خون و گريه زمين اين بوده است كه هر سنگى را برمى داشتند، زير آن خون مى ديدند و گريه ماهى بيرون افتادن آن از آب بوده و گريه هوا تاريك شدن آن و گريه خورشيد كسوف آن و گريه ماه خسوف آن بوده است.
دوم: اقرار به وجود صانع حكيم امرى فطرى است كه انسان ها را بر اساس آن فطرت آفريده است. بنابراين پيروان هر مسلكى حتى بت پرستان به وجود خداوند اقرار مى كنند و ملحدان و بى دينان نيز آنگاه كه با زبان، وجود خدا را انكار مى كنند، اما وجود او را اثبات مى نمايند. در مورد امام حسينعليهالسلام
نسبت به آنچه دل در مصائبش مى سوزد، نيز مطلب همين است. همه، حتى كسانى كه آن حضرت را نمى شناسند بر او گريه مى كنند و عزاى او را برپا مى دارند، مانند بعضى از هندوهاى مخالف اسلام. حتى دشمنان آن حضرت، در همان حال كه دشمنى خود را با امام ابراز مى نمودند، براى او گريه مى كردند. مثلا عمر سعد در آن هنگام كه فرمان به قتل امام داد و همچنين زمانى كه حضرت زينب سلام الله عليها با او سخن گفت، گريه كرد. آن كه لباس فاطمه را ربود، نيز گريه كرد.
آرى، تنها در مورد ابن زياد ملعون، در روايتى نيامده است كه متأثر شده و يا بر حالى از حالت هاى حسين گريه كرده باشد. تنها در يك مرحله است كه رفتار او بيانگر تغيير حال اوست و آن زمانى است كه دستور به قتل امام سجادعليهالسلام
داد، اما عمه اش زينب سلام الله عليها او را در آغوش گرفت و گفت: اگر مى خواهى او را بكشى مرا هم بكش. در اين حال بود كه ابن زياد گفت: رهايش كنيد، مصائبى كه بر او وارد شده و بيمارى اش او را بس است.
سوم: در صفات خداوند، افعل تفضيل (صفتى برتر از صفت ديگر) حقيقا جريان ندارد، اگر چه به حسب ظاهر جارى باشد، كما اينكه تمام بخش هاى دعاى بهأ (سحرهاى ماه رمضان) گواه بر اين مطلب است. در آن دعا مى خوانيم اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه و كل بهائك بهى
خدايا! من از تو به حق نورانى ترين مراتب انوارت درخواست مى كنم، در صورتى كه تمام مراتب آن نورانى است. » درباره اسمأ الهى نيز مطلب همين است. هر چند گفته مى شود اسم اعظم، اما در حقيقت همه اسمأ خداوند به طور مساوى اعظم هستند.
در مورد امام حسينعليهالسلام
نيز موضوع به همين تناسب است. گاهى گفته مى شود مى خواهيم بزرگترين مصيبت هاى او را يادآورى كنيم، اما همه مصائب آن حضرت عظيم است، تا آنجا كه اگر در كوچكترين مصيبت هاى او تأمل كنى، آنها را بزرگترين مصائب مى يابى و هر گاه به ساده ترين آنها بنگرى، آن را مشكل ترين مصيبت ها مى بينى.
چهارم: خداوند متعال راه تقرب و نزديكى به خودش و خشنودى از بندگان و آموزش آنها را در وسايل بسيارى قرار داده است و براى بندگان در انجام هر كار يا صفت و نيتى قرار داده، و براى رساندن فيض به همه بندگانش عواملى قرار داده كه نمى شود همه آنها را ثبت و ضبط كرد.
همچنين به امام حسينعليهالسلام
چيزى متناسب با همين خصوصيت عطا شده است ؛ يعنى در وجود او عوامل و وسايل بسيارى قرار داده و مانند عبادت ها، براى آنها بدل و عوض نيز مقرر داشته است، تا جايى كه هيچ كس را از آنها محروم نكرده است. و همان طور كه خداوند براى هر عملى عوض و بدلى قرار داد و حتى براى نيت عمل در بعضى اوقات ثواب همان عمل را مقرر داشت، درباره امام حسينعليهالسلام
نيز چنين است، به نحوى كه براى زيارت آن حضرت ارزش فراوانى قايل شد و بدل و عوض اين امر را آماده شدن براى رفتن به سوى او و زيارت حضرت از راه دور قرار داد.
همچنين از آنجا كه خداوند براى گريه بر آن حضرت پاداش فراوانى مقرر داشت، خواسته است هيچ كس از اين خير محروم نگردد؛ از اين رو مصيبت هاى او را بسيار و موجبات گريه بر امام را به حسب اختلاف دل ها و انگيزه ها متنوع گردانيد. مثلا چه بسا دلى بر مصيبت غريبى نسوزد، اما بر غريب تشنه لب مى سوزد. ممكن است دلى بر پيكرى مجروح رقت پيدا نكند، اما بر پيكرى كه زخم ها روى زخم است، رقت پيدا كند و چه بسا كسى دلش به اين حالت نسوزد، اما به خاطر تاختن با اسب بر بدن مجروح اشك از چشمانش جارى شود.
سخن در اين باره بسيار است ؛ زيرا هر مصيبتى را كه در نظر بگيرى عظيم ترين آن براى امام حسينعليهالسلام
وجود دارد؛ به نحوى كه عظيم ترين و شديدترين مصيبت ها، همه بر امام حسينعليهالسلام
وارد آمد.
پنجم، خداوند تعالى در صفات شريكى ندارد. درباره امام حسينعليهالسلام
نيز هر چه منسوب و متعلق به اوست خاص آن حضرت است و امام در آن ممتاز و بر ديگران برترى دارد.
ششم: از جمله صفاتى كه به خدا نسبت داده شده، اين است كه محبت خداوند، محبتى مخصوص به خود اوست و به محبت محبان ديگر شباهت ندارد. محبت امام حسينعليهالسلام
نيز چنين است. حتى محبت كسى كه از حيث مقام با او مساوى يا برتر است، با محبت امام حسينعليهالسلام
شباهت ندارد و همان طور كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمودند؛ «محبت حسين در اعماق جان مؤمنان نهفته است. »
به همين خاطر است كه دل هاى مؤمنان، علاقه مند به زيارت امام حسينعليهالسلام
است و آنگاه كه نام او را مى شنوند متأثر مى شوند و بر او گريه مى كنند، و اين علاقه بيش از علاقه به حج و زيارت ائمه ديگر است. نكته ديگر اينكه اگر از زائران قبر ائمه (در عراق) سؤ ال كنى كه به كجا مى رويد يا از كجا مى آييد، مى گويند از كربلا، با اينكه آنها به زيارت قبر اميرالمؤمنين و ائمه كاظمين و همچنين سامرأ هم مشرف شده اند.
از سوى ديگر نام شريف آن حضرت تأثير خاصى در دل ها دارد. امامعليهالسلام
همان گونه است كه پدر بزرگوارش او را مخاطب قرار داده، فرمود: «اى اشك چشم هر مؤمن» و همان طور كه امامعليهالسلام
خودشان فرمودند كه من كشته اشكم ؛ نام حسينعليهالسلام
نزد هر انسان مؤمنى برده شود، اشك چشمانش جارى مى شود.
يكى ديگر از موارد اينكه ؛ با حلول ماه محرم دل ها پر از غم و اندوه مى شود و همچنين رقت و گريه بر آن حضرت، هر چند مصائب آن حضرت بسيار تكرار شود ملال آور نيست، تا آنجا كه اگر مؤمنى هر روز هزار بار مصيبت هاى امام حسينعليهالسلام
را بشنود، به محض اينكه نزد او يادآور شوند كه امام را لب تشنه سر بريدند، يا حالتى را كه امام ايستاده بود و فرياد استغاثه سر داده بود، تصور كند، فريادش به گريه بلند مى شود.
ج) الطاف خاص خداوند به امام حسين در قرآن و سخن گفتن با او
در باب عنايت خاص خداوند در قرآن به امام حسينعليهالسلام
تحت عنوان مستقلى سخن خواهيم گفت. همچنين حق تعالى در سخنان خود با آدمعليهالسلام
و پس از آن با ديگر پيامبران تا خاتمصلىاللهعليهوآله
، بارها مصيبت امام حسينعليهالسلام
را ذكر كرده است كه تفصيل آن در عنوان مجالس عزاى حسينعليهالسلام
خواهد آمد.
سخن گفتن خاص خداوند با امام حسينعليهالسلام
بسيار است. آنچه انس بن مالك روايت كرده، يكى از اين موارد است. انس مى گويد: «با امام حسينعليهالسلام
بر سر قبر خديجه آمديم. امام گريه كردند و به من فرمودند: مرا تنها بگذار. من خودم را از امام مخفى كردم. نيايش امام طولانى شد. شنيدم كه مى گفت: «اى خداى من! اى پروردگار، تو مولاى منى، به بنده ات كه به تو پناهنده شده، رحم كن. اى خداوند بلندمرتبه، به تو تكيه مى كنم. خوشا به حال كسى كه تو مولاى او هستى. خوشا به حال آن شب زنده دار پشيمانى كه مشكل خود را با خداوند ذى الجلال در ميان مى گذارد و به درگاه او ناله مى كند. خوشا به حال آن كه هيچ دردى جانكاه تر از عشق به مولايش ندارد و چون حزن و اندوه خود را با او در ميان بگذارد، او را اجابت كرده، لبيك گويد و آنگاه كه گرفتار شود و در تاريكى شب ناله و زارى سر دهد، او را گرامى داشته و به خود نزديك مى سازد. »
آنگاه خطاب به امام حسينعليهالسلام
ندا آمد: «لبيك اى بنده من! تو در كنف عنايت منى. ما به گفته هاى تو آگاهيم. فرشتگانم مشتاق صداى تو هستند. همين صدا براى تو كافى است، ما آن را شنيديم. دعاى تو در نزد من در حجاب ها جولان دارد. پس همين بس است كه براى تو پرده ها را كنار زديم. (دعاى تو آن چنان مقامى دارد كه) اگر باد از اطراف او بوزد، به خاطر شدت خضوعى كه دارد، ساقط مى شود. از من بدون هيچ ترس و حسابى بپرس كه من پروردگارم. »
و از جمله موارد سخن گفتن خداوند با امام حسينعليهالسلام
، نداهاى مخصوص به آن حضرت در روز شهادتشان مى باشد كه برترين آن نداها، همان عبارت «يا ايتها النفس المطمئنة» مى باشد.
د) عنايت و الطاف خاص پيامبر خدا به امام حسينعليهالسلام
پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
قلب باطنى خود را به امام حسينعليهالسلام
عطا كرده و آن را محل و جايگاه مخصوص محبت به او قرار داده است. همچنين رسول خدا قلب ظاهريش را نيز به حسينعليهالسلام
داده است.
پيامبرصلىاللهعليهوآله
حتى فرزندش ابراهيم را فدايى حسينعليهالسلام
قرار داد و پيوسته مى فرمود: فداى آن كسى بشوم كه پسرم ابراهيم را فداى او كردم.
علاقه پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
به امام حسينعليهالسلام
از نحوه ملاقات و حضور نزد آن بزرگوار (رسول خدا) و رفت و آمد پيش آن حضرت آشكار مى گردد. البته علاقه به فرزندان به ويژه كودكان و انس با آنها و بازى كردن با آنها امرى معمولى است، اما علاقه و رفتار پيامبرصلىاللهعليهوآله
با امام امرى خارق العاده است. پيامبر با آن همه شكوه و جلال و وقار و با آن آرامشى كه خداوند به ايشان عطا كرده بود و او را ملقب به صاحب وقار و سكينه فرموده بود، وقتى حسينعليهالسلام
را مى ديد، به طرف او مى آمد و در حالى كه با اصحاب سخن مى گفت، سخنانش را قطع مى كرد و از جايش برمى خواست و به استقبال امام مى آمد و او را روى شانه اش مى گذاشت و با خود مى آورد و يا در كنار خودش و يا در آغوشش مى نشاند.
عجيب تر اينكه، اگر پيامبرصلىاللهعليهوآله
بر منبر بودند و خطابه ايراد مى كردند، همين كه حسينعليهالسلام
وارد مى شد، سخنان خود را قطع مى كردند و از منبر پائين مى آمدند و به استقبال او مى رفتند و سخنى مى گفتند كه تعجب ديگران را برمى انگيخت.
و تعجب آورتر از همه، موضوعى است كه ابن ماجه در «السنن» و زمخشرى در الفائق نقل كرده اند. آنها گفته اند كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
ملاحظه فرمود كه حسينعليهالسلام
با كودكان در كوچه بازى مى كند. پيامبر جلوى مردم آمد يك دست خود را گشوده كودك (حسينعليهالسلام
) به اين طرف و آن طرف فرار مى كرد و پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
او را مى خنداند. سپس او را گرفت و يكى از دستانش را زير چانه اش قرار داد و ديگرى را بر بالاى پيشانيش و لبان مباركش را بر لبان او گذاشت و او را بوسيد و فرمود: «من از حسينم و حسين از من است، خداوند دوست بدارد كسى را كه حسين را دوست مى دارد، حسين نوه من است. »
يادآورى
محبت پيامبر تنها اختصاص به حسينعليهالسلام
ندارد، بلكه شامل كسانى هم كه او را دوست دارند، نيز مى شود. پيامبر، خداوند را بر اين امر گواه مى گيرد و مى گويد: خدايا! من حسين را دوست دارم و محبان او را نيز دوست دارم. آن حضرت دعا مى كردند و مى فرمودند: خداوند محبان حسين را دوست بدارد. روزى پيامبر (ص) بچه اى را در راه ديد. نشست و او را گرفت و به او اظهار لطف و مهربانى كرد. وقتى علت را جويا شدند فرمود: «من او را دوست دارم، چون او فرزندم حسين را دوست دارد، زيرا ديدم وقتى حسين مى گذشت خاك زير پايش را بر مى داشت و بر صورت مى كشيد و جبرئيل به من خبر داد كه او از ياران حسين در واقعه كربلا خواهد بود. »
اميد آن داريم كه از محبان حسينعليهالسلام
باشيم تا پيامبرصلىاللهعليهوآله
ما را دوست بدارد و با دعاى آن حضرت در حق ما، خداوند نيز ما را دوست بدارد، چرا كه در اين صورت، ما را مى آمرزد و مورد عفو قرار مى دهد.
مطلب ديگر اينكه بسيار اتفاق مى افتاد كه حسينعليهالسلام
بر پشت پيامبرصلىاللهعليهوآله
سوار مى شد و اين امر آن طور كه بسيارى از مردم با فرزندانشان رفتار مى كنند، معمولى نبود، بلكه خارق العاده بود؛ زيرا اتفاق مى افتاد كه پيامبر در نماز جماعت در سجده هستند و حسينعليهالسلام
بر پشت آن حضرت سوار است. آنگاه آن حضرت سجده را طول مى دادند و سر را بر نمى داشتند تا حسين به اختيار خود برخيزد. اين امر موجب تعجب نمازگزاران مى شد و مى پرسيدند آيا وحى بر شما نازل شده بود؟ پيامبر مى فرمود: نه، پسرم بر پشتم سوار بود.
اما اين كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
امام حسينعليهالسلام
را بر شانه خود حمل مى كرد، موضوعى است كه هيچ انسان جليل القدرى اين كار را نمى كرد. آن حضرت كودك را بر دوش مى نشاند و در كوچه و بازار مى رفت و هر گاه اصحاب مى خواستند او و برادرش را حمل كنند، حضرت مى فرمود: اين دو سوار خوبى هستند. آرى گاهى جبرئيل به جاى پيامبر، وقتى ايشان در نماز بودند، حسينعليهالسلام
را حمل مى كرد.
درباره اينكه پيامبر او را در آغوش خود قرار مى داد، آن حضرت كارى را عهده دار شدند كه جز زنان عهده دار نمى شوند. پيامبرصلىاللهعليهوآله
به محض اينكه حسينعليهالسلام
متولد شد، او را در آغوش خود گرفتند و به اسمأ گفتند پسرم را بياور. اسمأ گفت هنوز او را شستشو نداده ايم، پيامبر فرمود: تو مى خواهى او را شستشو دهى؟ خداوند او را تطهير فرموده است. آنگاه او را گرفت و از انگشت ابهامش حسينعليهالسلام
را شير داد و مانند زنان با او بازى كرد و نغمه هايى كه زنان مى خوانند براى او خواند و با زبان كودكانه با حسينعليهالسلام
سخن مى گفت و امثال اين مسائل. تا جايى كه اين رفتار موجب تعجب شد و حتى يكى از اصحاب بر آن حضرت ايراد گرفت. حضرت فرمود: آنچه بر تو پوشيده است، بسيار است.
بنابراين معلوم مى شود كه اين مسأله، يك امر الهى است. گاهى پيامبر عذر خود را آشكار مى كرد و مى فرمود: خداوند مرا به محبت اين دو (فرزند) امر كرده است. از اين رو بلند نشدن از سجده هنگامى كه حسينعليهالسلام
بر پشت او سوار بود و همچنين حمل كردن او بر شانه و دويدن با او در كوچه، برخاستن و به استقبال او رفتن و قطع سخن براى گرفتن او، همه به امر الهى بوده است.
مورد ديگر اين كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
لب هاى حسينعليهالسلام
را مى بوسيد، تعجبى ندارد، كه اين نحوه بوسيدن پيامبر از حسينعليهالسلام
بود. پيامبر حسنين را در آغوش مى كشيد و به مدت نيم ساعت مى بوئيد و مى بوسيد و مى فرمود: آنها دو دسته گل من هستند، و گاهى در هنگام نماز در حالى كه دست يكى از آنها در دست پيامبر بود، حسنين را مى بوسيد.
در روايات معتبر آمده است كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
گاهى گلوى، گاهى پيشانى و زمانى تمام بدن و گاهى دندان ها و دو لب حسينعليهالسلام
را مى بوسيدند و اين امر را مكرر انجام مى دادند. چنين خصوصيتى يكى از معجزات آن حضرت است كه گاهى علت آن را هم بيان مى كردند. پيامبر وقتى تمام بدن حسينعليهالسلام
را مى بوسيدند، مى گفتند: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم ؛ اما علت بوسيدن لب ها و دندان ها و زير قلب را بيان نفرمودند تا اينكه علت آن پس از وقوع حادثه كربلا آشكار گرديد.
بايد دانست كه علت احترام هاى ويژه پيامبر به حسين به سه دليل بود:
الف: تبيين مرتبه و عظمت درجه و كرامت حسينعليهالسلام
؛
ب: احترام به حسينعليهالسلام
، در ازاى هتك حرمت آن حضرت ؛ بزرگى مصيبت وارده به آن حضرت وقتى آشكار مى شود كه انسان ملاحظه كند پيامبر با آن حالت از حسينعليهالسلام
كه كودك بود، استقبال مى كرد، اما زمانى چنان غريب و بى ياور مى شود كه حتى كسى در منزل با آن حضرت فرود نمى آمد تا مبادا از او استمداد و طلب يارى كند. در روايت زهير آمده كه امام در راه با هر كسى برخورد مى كرد از او طلب يارى مى نمود؛ از اين رو آنها راه را كج مى كردند تا از امام دورى گزينند. كما اينكه در ماجراى آن دو مرد اسدى اين اتفاق افتاد.
ج: مسرور كردن حسينعليهالسلام
تا غم و اندوه و مظلوميت آن حضرت جبران شود؛ زيرا اگر مقصود اين باشد تا از او چنين غم و اندوهى جبران شود به تلافى آن، بايد تا اين اندازه مورد لطف و عنايت قرار گيرد. آيا غير از حسين شما نمونه اى سراغ داريد كه با گريه و سلام و درود و تحيت بر او، قلب هاى شكسته را التيام بخشد و غم و غصه ها را برطرف نمايد؟!
بعد از همه اينها بايد گفت كه مسأله بالاتر و رساتر از آن است كه گفته شود: خداوند او را به پيامبرش عطا فرمود، زيرا پيامبرصلىاللهعليهوآله
از حسين مى باشد؛ و اين مطلب از باب مبالغه و گزافه گويى نيست، بلكه خود پيامبر (ص) فرمودند: «حسين از من است و من از حسين»
بخش پنجم
اين بخش درباره اعظم مخلوقات، يعنى عرش است كه خداوند به امام حسينعليهالسلام
عطا فرموده و اين اعطأ كيفيت هايى دارد كه به اين شرح است:
اول ؛ درباره خصوصياتى از عرش است كه به آن حضرت اختصاص دارد. در اين باره بايد بگوييم:
الف: خداوند سايه عرش را به حسين عطا فرموده است و آن را محل جلوس آن بزرگوار قرار داده است. روز قيامت در آنجا مى نشيند و زائرانش و گريه كنندگان بر او در معيت آن حضرت هستند. آنها محضر آن حضرت و گوش دادن به سخنان ايشان را بر همسران بهشتى ترجيح مى دهند.
ب: خداوند يمين عرش را به حسين بخشيده است و آنجا را مقرى براى امام در برزخشان قرار داده است. امام از آنجا به قتلگاه خود مى نگرد و زائران و گريه كنندگانش را ملاحظه مى كند و براى آنها طلب آمرزش مى نمايد و با آنها سخن مى گويد و از پيامبر و على عليهما السلام تقاضا مى كند براى آنها استغفار كنند.
ج: بارى تعالى فوق عرش را نيز محل سخن گفتن با زائران حسينعليهالسلام
قرار داده است و چه سخن دلنشينى!! در بعضى از اقسام زيارت هاى آن حضرت آمده است كه زائر حسينعليهالسلام
از جمله كسانى است كه خدا بالاى عرش، با او سخن مى گويد. بنابراين عرش محل سخن گفتن با زائران حسينعليهالسلام
است: سايه اش براى كسانى است كه حضرت حسينعليهالسلام
با آنها سخن مى گويد و بالايش براى كسانى است كه خدا با آنها سخن مى گويد.
دوم ؛ بالاتر و رساتر از اينها بايد بگوييم كه خداوند عرش را به امام حسينعليهالسلام
بخشيده است. گويى تمام عرش از آن حسينعليهالسلام
است ؛ زيرا آن حضرت با برادرش زينت و گوشواره عرش اند. پس هر چيزى به زينت حسين مزين است و اگر عرش به سخن در آيد خواهد گفت: من از حسينم.
بخش ششم
اين قسمت درباره بهترين مخلوقات خدا، يعنى بهشت است كه به حسينعليهالسلام
عطا فرموده و داراى دو كيفيت است:
الف: درباره ويژگى هاى بهشت است ؛ خداوند در بهشت درخت و قصر مخصوصى به حسين عطا فرموده و حوريه اى مخصوص ايشان آفريده و از بهشت درى را به نام باب الحسين بطور مستقل به ايشان عطا كرد كه آن بزرگترين درهاى بهشت است.
ب: بالاتر از اينها، خداوند تمامى بهشت را به حسينعليهالسلام
عطا فرموده ؛ زيرا بهشت از نور حسين آفريده شده است. بنابراين همان طور كه در روايت صحيح آمده، همه بهشت از آن حسينعليهالسلام
است و اگر بهشت به سخن در آيد، به حقيقت خواهد گفت: من از حسينم.
بخش هفتم
اين بخش پيرامون خصوصياتى از مخلوقات ديگر است كه خداوند به حسينعليهالسلام
عطا فرمود، و در اين باره بايد گفت:
خداوند از موجودات - آسمان، زمين، آب، هوا، فضا، درختان، درياها، كوهها، جن و انس... - بهترين و نيكوترينش را، تا آنجا كه ممكن بود، به حسينعليهالسلام
بخشيده است، كه شرح آن چنين است:
خداوند بخش خاصى از آسمان ها را به حسينعليهالسلام
عطا فرمود و آن را محل صعود پيكر پاك آن حضرت در روز شهادتشان قرار داد و آن را با خون و خاك قرمز و سرخ بر او گريان قرار داد. سپس از خصايص ظاهرى و معنوى كربلا، ويژگى هايى را به حسين عطا فرمود، بهتر از آنچه از آسمان به او بخشيد.
بنابراين بر حسب آنچه به آسمان هاى هفتگانه و مافوق آنها عطا فرمود، بهترين آنها به امام حسينعليهالسلام
تعلق دارد. يك بار به صفات معنوى و بار ديگر به موجودات ظاهرى بنگر و گوش دل بسپار به آنچه بر تو تلاوت مى شود، آنگاه است كه ملاحظه مى كنى كه خصوصيات (آسمان و كربلا) با هم تطبيق مى كنند.
الف: صفات معنوى
آسمان معدن و سرچشمه فيوضات الهى است، و حسين معدن آن فيوضات است، اما (با اين تفاوت كه) حصول به آن آسان تر و اسباب آن فراهم تر و اثر بخشى آن بيشتر است. آسمان محل بالاتر رفتن دعا و استجابت آن است، نام حسينعليهالسلام
نيز موجب استجابت دعاست، كما اينكه اين امر در دعاى آدم و زكريا عليهما السلام و ديگر كسانى كه متوسل به خمسه طيبه شده اند، تحقق يافته است.
فرياد مظلوم به آسمان مى رسد، از كربلا هم فرياد مظلومان به نحو خاصى برخاست. ناله يتيمان به آسمان مى رسد، بويژه آنگاه كه گريه كنند عرش خدا مى لرزد؛ در كربلا هم ناله يتيمان با آن شرايط خاص خودشان، بلند گرديد.
در آسمان براق وجود دارد كه سوار خود را تا قاب قوسين رساند؛ در كربلا نيز ذوالجناح وجود داشت كه صاحبش را - آنگاه كه از زين به زمين افتاد - به مرتبه «انا من حسين»، (من از حسينم) رساند. آسمان معراج پيامبران است، اما كربلا معراج فرشتگان مى باشد. آسمان، موقعيت مؤثر در هوا و زمين دارد، اما موقعيت كربلا در آسمان و عرش اثر گذاشت. در آسمان فرشتگانى وجود دارند كه در حال تسبيح، تهليل و تكبير هستند و گروه هايى در حال قيام و ركوع و سجود و قنوت اند؛ اما در كربلا فرياد و ناله و استغاثه بلند بود، كه اين ناله و فرياد در عالم عبوديت و تسليم از تسبيح ملائكه، نزد خداوند محبوب تر است. در آسمان تمامى فرشتگان در برابر آدم سجده كردند، اما در كربلا همه ملائكه و پيامبران بر بدن حسينعليهالسلام
نماز خواندند.
خداوند آسمان را به سقف مرفوع و برافراشته توصيف كرده است، و حسينعليهالسلام
را نيز سقف رافع درجات، براى متوسلين به او قرار داد. و نيز خداوند آسمان را به سقف محفوظ توصيف كرد، امام حسينعليهالسلام
را نيز سقف حافظ براى كسانى قرار داد كه به او پناه مى برند.
خداوند در مورد آسمان فرموده است: «و انزلنا من السمأ مأ طهورا»
(از آسمان آب پاك فرو فرستاديم) ، ولى امام حسينعليهالسلام
سبب نزول آب پاك است، زيرا به خاطر اوست كه باران را فرو مى فرستد، و همچنين هنگامى كه طلب باران كرد، باران بر او نازل شد و مخلوقات خدا از چهارپايان تا مزارع و مردم بسيارى از آن سيراب شدند. علاوه بر اين، خداوند به آن حضرت اين ويژگى را داده است كه به واسطه او آبى فرو فرستاده كه همه ناپاكى ها و بليات معنوى را پاك مى كند، و آتش را خاموش مى سازد، كه اين آب، درست از آب بهشت است.
خداوند درباره آسمان فرموده است «و فى السمأ رزقكم و ما توعدون»
(روزى شما و آنچه به شما وعده داده شده، در آسمان است. ) بنابراين روزى دنياى فانى در آسمان است ؛ اما روزى حيات جاودان و آنچه از فوز و دستيابى به بهشت ها و درجات آن به شما وعده داده شده، در حسينعليهالسلام
است.
ب: حسيات ظاهرى
آيا به آسمان نمى نگرند كه چگونه خداوند آن را بنا كرد و زينت داد. از سوى ديگر درباره حسينعليهالسلام
بايد بگوييم كه آيا به سرزمين كربلا نگاه نمى كنى كه جايگاه و محل شهادت آن حضرت و زينت و مصابيح اطراف آن چگونه است و چگونه در آنجا شياطين رجم مى شوند و آيا نور و روشنايى اش را نمى بينى. پس بار ديگر خوب بنگر و براى چندمين بار بنگر تا اينكه ديده به سوى تو حسرت زده و اشك ريزان باز گردد.
ابتدا به اوضاع آسمان و زينت آن و تأثيراتش و كسانى كه در آن جايگاه قرار دارند، بنگر، آنگاه به حسينعليهالسلام
و مدفن او در كربلا نظر كن. در آسمان عرش عظيم قرار دارد، اما در كربلا زينت عرش عظيم وجود دارد. آسمان مسكن ملائكه است، در حالى كه كربلاى حسينعليهالسلام
محل رفت و آمد فرشتگان است. آسمان معراج پيامبران است، كربلا معراج ملائكه ؛ آسمان داراى برج هاست، حسينعليهالسلام
نيز - آن طور كه در روايت آمده - صاحب برج هاست ؛ چرا كه آن حضرت، فرزند امام، برادر امام و پدر نه امام است. در آسمان ضريح هايى است كه در هر روز هفتاد هزار فرشته آن را طواف مى كنند و هنوز هم نوبت به همه آنها نرسيده است. حسينعليهالسلام
هم داراى ضريحى است كه هفتاد هزار فرشته بر آن گماشته شده اند كه تغيير نمى كنند و هفتاد هزار ديگر كه هر روز تغيير مى كنند.
در آسمان بهشت قرار دارد، اما حسينعليهالسلام
زينت آن بهشت است و بهشت از نور او آفريده شده و قبر آن حضرت جايگاه بلندى از بستان هاى بهشت است و خود ايشان نيز سرور و آقاى جوانان اهل بهشت مى باشند. در آسمان، جبرئيل قرار دارد، اما در كربلا كسى است كه جبرئيل خادم اوست. در آسمان، پيامبر خدا شبانه در آن سير داده شد، اما در كربلا پيامبر خدا روزانه در آن سير داده شد؛ چنانچه فرمود: مرا به موضعى سير دادند كه به آن كربلا گفته مى شود.
در آسمان، موسى است و در كربلا شجره موسى. در آسمان عيسى است و در كربلا عيسى تولد يافت. در آسمان خورشيدى وجود دارد كه دچار كسوف مى گردد، اما خورشيد پرفروغ روى حسينعليهالسلام
، هر چه كار بر او سخت تر و به شهادت نزديك تر مى گرديد، درخشنده تر و پرفروغ تر مى شد.
در آسمان ماه هست، در كربلا هم ماه بنى هاشم (حضرت ابوالفضل العباس) است و با اينكه در ميدان جنگ در كنار برادرش بود، آنگاه كه بين او و برادرش حايل شدند و آنان را از هم جدا كردند، ماه وجودش دچار خسوف شد.
در آسمان «كف الخضيب»
وجود دارد، حسينعليهالسلام
نيز داراى سر و صورت و بدن خضاب شده است و لذا در استجابت دعا تأثير دارد. در آسمان سيارات هفتگانه است، در كربلا هم هفت تن از فرزندان علىعليهالسلام
(حسين، عباس، عون، جعفر، عثمان، زينب، ام كلثوم) و هفتاد و دو تن ديگر بودند كه سرهايشان را بر سر نيزه كرده و در همه جا چرخاندند.
در آسمان هزار و بيست و پنج ستاره ظاهرى است، اما ستارگان ناپيدا بى شمارند و هر كدام تأثير مخصوصى دارند. در بدن امام حسينعليهالسلام
هم چهار هزار اثر آشكار از شمشير و نيزه و تير وجود داشت، در حالى كه ناپيداها نيز قابل شمارش نبود كه براى هر كدام تأثير خاصى است كه موجب الطاف خاصى مى گردد.
در آسمان ستاره قطب و بنات النعش (دب اكبر و دب اصغر) است كه به دور قطب مى چرخند. در كربلا هم بدن قطب امامت است كه فرزندانش با ناله و فرياد به دورش مى چرخيدند. در آسمان حامل رأس (حسين) وجود دارد و در كربلا سرهايى كه از تن جدا شدند و آنها را در همه جا چرخاندند.
در آسمان بيت المعمور قرار دارد كه در مقابل كعبه است و همه روزه هفتاد هزار فرشته دور آن مى چرخند و ديگر نوبت به آنها نمى رسد. در كربلا هم فرشتگان با همان كيفيت بر گرد قبر امام حسينعليهالسلام
طواف مى كنند كه ما در بحث عنوان ملائكه آن را يادآور خواهيم شد. در آسمان راه شيرى است كه گفته مى شود اثر گوسفندى است كه قربانى حضرت اسماعيلعليهالسلام
شد. حسينعليهالسلام
نيز كهكشانى است كه اثر آن باقى مى ماند تا با آن اثر، در روز قيامت محشور مى گردد. و اين امر از ويژگى هاى آن بزرگوار است، به منظور حكمتى خاص و آثارى كه براى نجات گناهكاران بر آن مترتب است.
باب زمين
خداوند به حسينعليهالسلام
زمينى را عطا كرده كه با ويژگى هايى، آن را بر ساير زمين ها فضيلت بخشيده است كه در «باب احترام به مدفن» آن بزرگوار خواهد آمد. خداوند تمام صفات و ويژگى هاى زمين را به حسينعليهالسلام
داده است، زيرا در زمين جواهر و طلا و نقره است، در حالى كه حسينعليهالسلام
معدن قصرهايى از لؤ لؤ، ياقوت، طلا و نقره است. خداوند در زمين هر زوج نيكويى را آفريد و به خاطر امام حسينعليهالسلام
نيز تمام چيزهاى نيكوى ممتازى را آفريد كه بدون وجود آن بزرگوار براى مردم دست نايافتنى است. خداوند زمين را براى استقرار مردم گهواره قرار داده تا روزگارى در آن قرار گيرند و امور آنها را كفايت كند، خواه زنده باشند يا مرده، اما حسينعليهالسلام
را موجب آرامش و استقرار دايم گهواره قرار داده و محل دفن آن حضرت، شيعيانش را، چه زنده يا مرده، كفايت مى كند.
باب آنچه خداوند از هوا و فضا به حسين بخشيده است
خداوند ميان قبر حسينعليهالسلام
و آسمان، بلكه بين قتلگاه و آسمان را محل رفت و آمد فرشتگان و معراجى قرار داده كه زائرانش به واسطه اعمالى، از آن عروج مى كنند.
آن مكان را محل صعود اعمالى قرار داده كه نظيرى ندارد.
آنجا را محل نزول رحمت خاص و بى همتاى خود قرار داده است.
آنجا محل صعود فيوضات از زمين براى اهل آسمان و معراج ملائكه است.
باب آنچه خداوند از آب به ايشان عطا كرده است
از آنجا كه امام حسينعليهالسلام
را از نوشيدن آبى كه حق ساير مردم است، باز داشتند، خداوند به آن حضرت چهار نوع آب عطا فرمود:
الف: آب كوثر؛ خداوند آن را حق عطش او و شهدايش قرار داد و آنها را از اين آب در روز عاشورا، هنگامى كه بر زمين مى افتادند و قبل از خروج روح از بدنشان، سيراب نمود. كما اينكه وقتى حضرت على اكبر بر زمين افتاد، خطاب به امام گفت: «اى پدر! جدم، مرا به جامى سيراب كرد كه در روز عطش اكبر از آن آب مى نوشند. » البته پاداش بسيارى از اعمال نيك سيراب شدن از آب كوثر است، اما ويژگى امام حسينعليهالسلام
اين است كه كوثر، آنگاه كه گريه كنندگان بر حسينعليهالسلام
از آن مى نوشند، خوشحال مى شود.
ب: آن طور كه در روايت معتبر آمده است، آب حيات در بهشت با اشك هايى كه براى آن حضرت ريخته شده است، در هم مى آميزد و بر گوارايى آن مى افزايد.
ج: خداوند اشك ديده ها را به آن حضرت اختصاص داده است، چرا كه آن حضرت كشته اشك چشم است و در اثر بردن نام آن حضرت و هر آنچه به نام اوست و در اثر ذكر مصيبت امام و بوييدن تربت پاك او اشك از ديده ها جارى مى شود.
د: شيعيان آن حضرت هر آب سرد و گوارايى كه بنوشند بايد حسينعليهالسلام
را ياد كنند، چرا كه ايشان فرمودند: اى شيعيان من، هر گاه آب سرد و گوارايى نوشيديد مرا ياد كنيد. امام صادقعليهالسلام
نيز فرمودند: من هرگز آب سرد و گوارايى ننوشيدم مگر اينكه حسينعليهالسلام
را ياد كردم.
حكمتى كه در حقوق چهارگانه مربوط به آب براى حسينعليهالسلام
وجود دارد، ممكن است به خاطر يكى از اين دو وجه باشد: يكى اينكه امام حسينعليهالسلام
را از حقوق چهارگانه اى كه نسبت به آب داشت منع كردند؛ كه اين حقوق عبارتند از:
يكم: آب حق مشترك ميان ايشان و همه مردم است ؛ زيرا همه مردم در آب و زمين شريكند. به همين خاطر مى توان از نهرهايى كه متعلق به ديگران است، بدون اجازه صاحبان آنها، آب نوشيد، و شايد به همين خاطر باشد كه سيراب كردن كافر تشنه، امرى مستحب است.
دوم: از جهت اشتراك با تمام موجودات ذى روح ؛ زيرا تمام موجودات ذى روح حق دارند از آب بهره مند شوند. به همين دليل هر گاه خوف آن رود كه حيوان يا ذى روحى از تشنگى تلف مى شود، لازم است تيمم كرد و آب را به آن داد.
سوم: به خاطر حق سيراب كردن مردم كوفه است كه حضرت بر آنها دارد. امامعليهالسلام
سه مرتبه آنها را در كوفه سيراب كرد. يك بار در صفين، بار ديگر در قادسيه و يك بار هم هنگامى كه با لشكر حر بن رياحى روبرو شد.
چهارم: حق خاص امام حسينعليهالسلام
نسبت به فرات ؛ زيرا فرات مهر فاطمه زهرأ سلام الله عليها از جانب خداوند، هنگام ازدواج با امام علىعليهالسلام
است. اما هيچ كس اين حقوق را نسبت به آن حضرت رعايت نكرد، حتى وقتى قطره اى آب براى فرزندش مطالبه كرد و كودك را به آنها نشان داد كه چگونه از تشنگى پرپر مى زند، به او رحم نكردند. آنگاه براى خودش آب خواست، اما به آن حضرت هم آب ندادند و ايشان لب تشنه به شهادت رسيد.
اى حسين! من پيش از تو سراغ ندارم كه دريايى از تشنگى مرده باشد و يا شيرى كه شتران گرد او را گرفته باشند.
وجه دوم
وجه دوم اين است كه تشنگى آن حضرت در چهار عضو ايشان اثر گذاشت: لب مباركشان از شدت تشنگى خشكيده شد. كبد ايشان در اثر نبودن آب تفتيده گرديد. خود امامعليهالسلام
وقتى اظهار تشنگى كرد از اين مسأله خبر داد. امامعليهالسلام
قبل از آن، تا زمانى كه بر روى پاى خود ايستاده بود اين موضوع را اظهار نكرد، بلكه زمانى كه نااميد شد و دريافت دشمن نيز يقين پيدا كرده كه ايشان زنده نمى ماند، خطاب به آنها گفت: قطره آبى به من بدهيد، جگرم از تشنگى پاره پاره شد. آن طور كه در حديث آمده است، زبان امام نيز از شدت گرداندن در دهان، مجروح شده بود و چشم ايشان نيز از شدت تشنگى تيره و تار شده بود. در حديث جبرئيل به آدم آمده است: اى آدم! كاش او را مى ديدى در حالى كه فرياد واعطشا مى زند.
بر شهيد آغشته به خونى گريه كنيد كه ديدگان بسيارى بر او گريه كردند و بر آن تشنه لبى گريه كنيد كه اگر تمام آب درياها مركب شوند و براى مدح و ثناى او به كار روند، نمى توان مدح او را نوشت.
باب درختان
بهترين درختان، درختى است كه از ناحيه آن، به موسىعليهالسلام
خطاب آمد «همانا من خدايم». در روايات آمده است كه آن درخت در محل قبر حسينعليهالسلام
بوده است. و بافضيلت ترين درخت خرما، نخل مريم است كه خطاب به مريم عليها السلام وحى شد «شاخه آن درخت را تكان بده. » و فرزندش عيسىعليهالسلام
نيز در پاى آن متولد گرديد، كه در روايات آمده آن درخت در كربلا بوده است.
باب درياها
ويژگى امام حسينعليهالسلام
نسبت به درياها اين است كه وقتى آن حضرت به شهادت رسيد، فرشته درياها فرياد زد كه لباس غم و اندوه بر تن كنيد كه فرزند رسول خدا را سر بريدند.
باب كوه ها
شريف ترين كوه ها، طور سينا مى باشد؛ روايت است كه آن كوه در محل قبر حسينعليهالسلام
است. اين كوه همان جودى (كوهى) است كه كشتى نجات جهان (سفينه نوح) بر آن استقرار يافت.
اينك اگر به احوال ما نظر افكنى، ملاحظه خواهى كرد همان گونه كه علىعليهالسلام
فرمود: «دنيا شما را به ميان كشتى مى كشاند كه در دل درياها گرفتار طوفان هاى شديد است. كسانى كه از اين كشتى غرق شوند، نجات پيدا نمى كنند و آنهايى هم كه نجات يابند به سمت مهلكه ايى در حركتند. »
آن گاه كه فرمان خداوند صادر شود ما نمى دانيم اين كشتى كه به آن پناه آورده ايم چه وضعيتى دارد؛ اما آنگاه كه بر جودى (كوه) حسينعليهالسلام
استقرار يابد، اميد نجات و سلامت خواهيم داشت.
باب انس و جن
خداوند از انسان ها، اصحاب خاصى به حسينعليهالسلام
عطا فرمود و اين گونه آنها را توصيف كرده كه هيچ كس اصحابى بهتر و باوفاتر از او (حسين) ندارد. البته اين مسأله از حالات آنها هم مشخص است. همچنين خداوند به حسينعليهالسلام
از ميان انسان ها پيروانى به او عطا كرده كه محبت خاصى به آن حضرت دارند و آن محبت را با افعال خاصى بروز مى دهند كه تحت ملاحظه تقرب به خداوند وارد نمى شود؛ بلكه اگر به آنها گفته شود كه اين كارها معصيت است، وقعى نمى گذارند. اين مسأله در بعضى از حالت هاى آنها در لطمه زدن و مجروح ساختن خودشان در روز عاشورا پيداست. برخى از افراد مورد وثوق براى من نقل كرده اند كه در كشور چين، شيعيانى هستند كه در روز عاشورا به شيوه خاصى سينه مى زنند و كانال هايى حفر مى كنند و آن را پر از هيزم مى نمايند و آتش مى زنند و در آن فرو مى روند و بر سينه مى زنند و از آن چند بار مى گذرند و مى گويند حرارت آتش را احساس نمى كنيم.
اما جن ؛ خداوند از جن به حسينعليهالسلام
انصارى عطا فرمود كه هنگام خروج امام از مدينه خدمت ايشان رسيدند و حضرت به آنها فرمود: وعده ما، قبر و بقعه من، هر وقت به آنجا وارد شدم، نزد من آييد. همچنين يارانى از جن در روز عاشورا به خدمت امام رسيدند، اما آن بزرگوار لقاى پروردگار را برگزيد و به آنها اجازه شركت در جنگ را نداد. گروه ديگرى از جن شب يازدهم محرم آمدند و ملاحظه كردند امام به شهادت رسيده است، آنگاه گرد پيكر مطهر امام ناله و زارى سر دادند و مرثيه خواندند. همچنين در بصره، مدينه، كوفه و بيت المقدس براى امام مرثيه خواندند و عزادارى كردند. تعدادى از جنيان نيز با ناله و فرياد در تمام اقطار جهان ندا سر دادند كه حسين كشته شد. در آن شب هايى هم كه بدن امام بر روى زمين افتاده بود، زنان جن در اطراف پيكر آن حضرت نوحه سرايى مى كردند و فرياد واحسينا و گريه شان بلند بود.
باب ويژگى هاى وحوش نسبت به آن حضرت
قبل از دفن امام، خداوند به وحوشى امر كرد كه براى آن حضرت عزادارى كنند؛ كما اينكه در روايت آمده است كه آهويى در كربلا با عيسىعليهالسلام
(در اين باره) سخن گفته است.
باب خصوصيات پرندگان
خداوند پرندگان را نوحه سراى حسينعليهالسلام
قرار داد. همچنين آنها بال هاى خود را بر پيكر مطهر امام گشودند و در مدينه كنار قبر جدش رسول خدا، براى امام نوحه سرايى كردند و خبر شهادت حسينعليهالسلام
را به پرندگان ديگر رساندند.
باب مربوط به اسبان و شتران
خداوند اسب رسول الله را به امام حسينعليهالسلام
اختصاص داد كه شايد همان اسبى باشد كه ذوالجناح ناميده مى شود. مركبى كه در تشنگى اقتداى به صاحبش كرد و در اين كار او را بر خود مقدم شمرد؛ زيرا وقتى هنگامه نبرد وارد بر آب شدند، ذوالجناح دهانش را در آب گذاشت و امام فرمود: تو تشنه اى و من هم تشنه ؛ به خدا سوگند تا ننوشى، من آب نمى نوشم. آنگاه ذوالجناح سرش را برداشت، به اين معنا كه اى مولاى من تا شما آب ننوشيد من نمى نوشم. سپس امام فرمود: بنوش من هم مى نوشم ؛ آنگاه دستش را به طرف آب برد و سپس آن ماجرا واقع شد كه بعدا خواهد آمد.
همچنين بعد از شهادت امام، اين اسب به شكوه از قاتلان آن حضرت، فرياد ستم از امتى سر داد كه فرزند دختر پيامبر خدا را كشتند. و نيز آن طور كه در روايت آمده با ناله و زارى خبر شهادت امام را به اهل بيتش رساند.
از شتران نيز خداوند ناقه اى را به آن حضرت اختصاص داد كه صبح عاشورا بر آن سوار شد و روى آن خطبه ايراد نمود و سپس از آن پياده شد و به «عقبة بن سمعان» فرمود كه آن را عقال كن (يعنى بخوابان و دستهايش را ببند) اين ناقه همچنان در حال عقال بود تا حضرت به شهادت رسيد، آنگاه سر خود را بر زمين كوبيد تا مرد.
باب آنچه از اوضاع دنيايى به حسين اختصاص يافت
با اينكه خداوند متعال دنيا را براى اوليايش نخواسته است، اما از آنجا كه حسينعليهالسلام
را از آب و غذا منع كردند و بدن ايشان را دفن نكرده رها نمودند، خداوند سه چيز از جنس همان چيزهايى كه ايشان را از آن منع كردند، به حسينعليهالسلام
عطا فرمود. يعنى براى ايشان سقايت، اطعام و عمارت متصل دايم تا روز قيامت قرار داد.
درباره سقايت بايد گفت كه، اين كار در كنار قبر شريفش در شب عاشورا پاداش ويژه اى دارد. در روايت وارد شده است كسى كه شب عاشورا در كنار قبر آن حضرت ديگران را سيراب كند، مانند كسى است سپاهيان حسينعليهالسلام
را سيراب كرده باشد. از اين مسأله استنباط مى شود، سقايتى كه پاداش آن اولين پاداشى است كه روز قيامت داده شود، بزرگترين اجر آن به حسين عطشان اختصاص دارد؛ از اين رو شيعيان آن حضرت در هر جايى كه فى سبيل الله به ديگران آب دهند، اين كار را به نام آن حضرت انجام مى دهند. تا جايى كه گويا تنها براى حسينعليهالسلام
سقايت انجام مى شود.
موضوع اطعام در مراسم عزادارى آن حضرت، هميشه، بويژه در ماه محرم و شايد در تمام روزهاى سال استمرار دارد؛ و اگر آنچه در مجالس عزاى آن حضرت به عنوان اطعام به مصرف مى رسد، به تعداد روزهاى سال تقسيم شود، هر روز بيش از يك خروار مى شود.
درباره عمارت آن حضرت ؛ از آنجا كه پيكر آن حضرت را بر زمين رها كردند، خداوند در مقابل - آن طور كه جبرئيل از جانب خداوند خبر داد و حضرت زينب از امام سجاد آن خبر را روايت كرد - بارگاه رفيعى به امام داد كه تا روز قيامت به علو و مرتبه آن افزوده مى شود؛ از اين روست كه عمارت و تعمير بيت الله الحرام و عتبات مقدسه به اتمام رسيده و كار بناى و ساخت آنها به پايان رسيده است، اما حرم حسينى از روزى كه بنا شد تا روزى كه متوكل آن را ويران كرد و دوباره خودش آن را ساخت، خلفا و سلاطين به ساخت و ساز آن اشتغال داشته اند و اين كار پايانى نخواهد داشت و بناها و نقاشان و تذهيب كاران به طور دايم مشغول به آن هستند و ظاهرا اين امر تا روز قيامت استمرار داشته باشد.
احترامات ويژه به هر آنچه به آن حضرت تعلق دارد:
اولين آن مربوط به حامله شدن به آن حضرت است كه در فرمايش پيامبرصلىاللهعليهوآله
حالت هاى حضرت زهرأ سلام الله عليها آشكار است. پيامبر خطاب به حضرت فاطمه فرمودند: من در پيشانى تو نورى مى بينم و تو براى اين خلق، حجتى به دنيا مى آورى. همچنين حضرت زهرأ فرمودند: در زمان باردارى به حسين، در خانه تاريك نياز به چراغ نداشتم. در دوران باردارى صداى تقديس و تسبيح او را مى شنيدم. هر گاه مى خوابيدم دو شخص نورانى را در خواب مى ديدم كه بر من قرآن قرائت مى كنند.
دوم ؛ احترام خاص و تبريك و تهنيت به مناسبت ولادت آن حضرت است.
هنگام ولادت حسينعليهالسلام
پنج قسم وحى نازل شد. خداوند به بهشت رضوان وحى فرستاد كه جنان را به احترام و كرامت فرزندى كه براى محمدصلىاللهعليهوآله
به دنيا آمده است، خوشبو كنند و زينت ببخشند. به حورالعين وحى فرستاد كه به احترام اين مولود خود را زينت كنند. به ملائكه وحى كرد كه بپا خيزند و صف ببندند و به كرامت اين مولود تسبيح، حمد، ثنا و تكبير بگويند. به جبرئيلعليهالسلام
وحى كرد كه با هزار گروه، كه گروه هزار هزار فرشته اند، و به همراه فرشتگان روحانى كه مشعل هايى از نور به دست دارند، بر اسب هاى ابلق مزين شده به قبه هاى در و ياقوت بر بيت پيامبرم فرود آييد و بر او به مناسبت اين مولود تهنيت گوييد. اين تعداد فرشته و اين كيفيت براى اداى تبريك به پيامبر جاى تأمل دارد.
سوم ؛ احترامات ويژه به نامگذارى ايشان است. خداوند به جبرئيل فرمود به پيامبر خبر بده و نام او را حسين نهاده ام. خداوند همچنين در كتابش از حسين نام برده و او را به اوصاف خاصى توصيف كرده است و آن طور كه در روايت آمده در آسمان ها نيز اسامى خاصى به حسينعليهالسلام
اختصاص داده است.
چهارم ؛ احترام ويژه به عزادارى آن حضرت است. خداوند بعد از تهنيت به پيامبر و نامگذارى حسينعليهالسلام
، به جبرئيل فرمود كه به او بگو امت تو حسين را خواهند كشت.
پنجم ؛ احترام ويژه براى قابله آن حضرت مى باشد. خداوند حوريه خاصى را كه برتر از حور است، به هنگام ولادت حسينعليهالسلام
، به عنوان قابله آن حضرت فرستاد.
ششم ؛ احترام ويژه به گهواره آن حضرت مى باشد، كه فطرس (ملك) به آن پناه برد.
هفتم ؛ احترام مخصوص به جنباندن گهواره حسينعليهالسلام
است كه ملائكه و ميكائيل گهواره جنبان آن حضرت بودند.
هشتم ؛ احترام ويژه به سخن گفتن با او در گهواره است. خداوند جبرئيل را مأمور كرد كه با حسينعليهالسلام
در گهواره سخن بگويد.
نهم ؛ احترام مخصوص به شيرخوارگى حسينعليهالسلام
مى باشد. خداوند حسينعليهالسلام
را از زبان مبارك پيامبر و انگشت ابهام ايشان تغذيه كرد. ضمن اينكه آن حضرت از سينه مادرى شير نوشيده است كه خداوند آن را اشرف از همه سينه ها قرار داده است ؛ ولى از آنجا كه پيامبر اسلام اشرف و افضل از همه است، مصداق آنچه در زيارت جابر خطاب به امام حسينعليهالسلام
آمده، براى آن حضرت تحقق يافت. در زيارت مذكور مى خوانيم: دستان (پيامبر) رحمت تو را تغذيه كرد و از سينه ايمان شير نوشيدى و در دامن اسلام تربيت يافتى.
دهم ؛ احترام خاص به لباس آن حضرت است. خداوند به امام حسينعليهالسلام
لباس مخصوصى اهدأ كرد. پيامبرصلىاللهعليهوآله
، هنگامى كه آن را بر حسينعليهالسلام
پوشاند درباره آن فرمود: اين هديه اى است كه پروردگارم به حسين اهدأ فرموده و من آن را بر او مى پوشانم.
يازدهم ؛ احترام ويژه به قبر آن حضرت است. از شگفتى هاى قبر امام حسينعليهالسلام
اين است كه هيچ قبرى قبل از آنكه بدنى در آن به خاك سپرده شود، زيارت نشد، اما مدفن امام حسينعليهالسلام
را تمام پيامبران از آدم تا خاتم (عليهمالسلام
) قبل از دفن زيارت كردند.
دوازدهم ؛ احترام ويژه به اشكى است كه براى حسينعليهالسلام
ريخته مى شود. طبق رواياتى كه بعدا خواهد آمد، اشك چشم دوستان و عزاداران حسينى را جمع مى كنند و براى گريه كننده ذخيره مى نمايند و فرشتگان آن را با آب حيات ممزوج مى كنند.
سيزدهم ؛ احترام مخصوص به خون آن حضرت مى باشد. خون حسينعليهالسلام
از چنان احترام و قداستى برخوردار است كه پيامبر با دست مباركشان آن را جمع كرد و در شيشه اى سبز رنگ قرار داد كه آن شيشه را ملكى از مقامى عظيم به همين منظور آورد.
چهاردهم ؛ احترام مخصوص به محل جريان اشك است. چهره آنكه بر حسينعليهالسلام
گريه كند، چون محل جريان اشك چشم اوست، هرگز گرد پريشانى و ذلت بر او ننشيند.
پانزدهم ؛ احترام خاص به مجلس آن حضرت است. به اين مسأله هنگام يادآورى خواص مجالس حسينى پرداخته خواهد شد.
شانزدهم ؛ احترام ويژه به شفاعت آن حضرت مى باشد. خداوند چنان احترامى براى شفاعت حسينعليهالسلام
قايل است كه ايشان را در روز ولادتشان شفيع ملائكه قرار داد و در روز قيامت نيز مردم از شفاعت او برخوردار خواهند شد.
هفدهم ؛ احترام مخصوص به خاك حريم قبر امام حسينعليهالسلام
مى باشد. علاوه بر حرمت و شرافت خاك قبر شريف امام حسينعليهالسلام
، خاك اطراف قبر امام نيز داراى حرمت است كه احترام آن از حيث نزديكى و دور بودن با قبر شريف تفاوت مى كند. همچنين خداوند در روز دحوالارض كربلا را براى مدفن امام برگزيد و براى آن خصوصياتى قايل شد كه عبارتست از:
از امام باقرعليهالسلام
به سندهاى معتبر روايت شده است كه خداوند اين سرزمين را قبل از خلق كعبه آفريد و آن را تقديس كرد و مبارك شمرد.
همچنين از آن حضرت به سندهاى متعدد نقل شده است كه اين سرزمين قبل از خلق موجودات، مقدس و مبارك بوده و همچنان مى باشد. حتى خداوند آن را برترين سرزمين در بهشت و بهترين منزل و مسكنى قرار داد كه اوليايش را در آن ساكن مى گرداند.
خداوند تربت كربلا را از نوع تربت بهشت قرار داد.
از امام سجادعليهالسلام
نقل است كه وقتى زلزله قيامت برپا شود، سرزمين كربلا با تربت نورانى و پاكش - همان طور كه هست - در جايگاه رفيعى قرار مى گيرد و در بالاترين و برترين روضه از رياض جنت قرار داده مى شود و در ميان رياض جنت آن طور مى درخشد كه ستاره زهره در ميان ستارگان ديگر مى درخشد، و نور آن ديدگان اهل بهشت را خيره مى كند و ندا مى دهد من سرزمين مقدس، طيب و مبارك خداوند هستم كه (پيكر) سيدالشهدأ و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم.
ذكر تسبيح و استغفار با دانه هايى كه از تربت كربلا ساخته شده باشد، ثوابش هفتاد برابر است. گرداندن تسبيح از تربت كربلا بدون ذكر نيز ثواب تسبيح را دارد.
اگر از خاك كربلا تسبيح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود: خدايا من صبح كردم و تو را حمد و ستايش مى كنم و تو را شايسته و اهل ستايش مى دانم، تا زمانى كه تسبيح در دستم مى چرخد تو خود آن را شمارش كن (و به حساب حمد و ستايش خودت قرار بده) ، تا وقتى آن تسبيح را در دست دارد، براى او ثواب حمد و ذكر تسبيح مى نويسند، و اگر آن ذكر را قبل از اينكه بخوابد، بگويد و تسبيح را زير سر بگذارد - بر اساس روايت نقل شده از امام سجادعليهالسلام
- همان ثواب را براى او مقرر مى دارند.
سجده بر خاك كربلا، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين حديث يا شكافتن آسمان ها براى صعود است و يا منظور حجاب هاى هفتگانه گناهان است كه - بنا بر روايت معاذ بن جبل - مانع قبولى اعمال مى شوند.
خوردن هر نوع گلى حرام است و در روايت از امام صادقعليهالسلام
آمده است كه مثل خوردن گوشت خوك است و اگر كسى خاك بخورد و بميرد بر او نماز نگذارند؛ مگر خوردن خاك قبر امام حسينعليهالسلام
براى شفا يافتن. البته اين كار نسبت به مكان برداشتن آن خاك، نگهدارى، خوردن و نيت بر آن، شرايط و آدابى دارد كه عمده ترين آن نيت است. در حديث از ابن ابى يعفور با سندهاى متعدد آمده است كه نقل كرده است: به ابى عبدالله (امام صادق)عليهالسلام
گفتم انسان از خاك قبر حسينعليهالسلام
برمى دارد و از آن بهره مند مى شود، اما غير از خاك قبر او را برمى دارد ولى از آن منتفع نمى شود. امام فرمودند: سوگند به خدايى كه جز او نيست، هر كس از آن خاك بردارد و اعتقاد داشته باشد كه خداوند به واسطه آن به او نفع مى رساند، قطعا چنين خواهد شد.
البته اثر اين تربت اگر آن را نپوشانند، از بين مى رود؛ چون جن و شياطين آن را مسح مى كنند و آن طور كه در روايت آمده پوشاندن آن نيز راه هايى دارد.
خاك كربلا را با خود داشتن، انسان را پناه مى دهد و او را از امور ترس آور مصون مى دارد، البته اگر به اين نيت حمل شود.
آن طور كه در روايت آمده است ؛ گذاشتن خاك كربلا در كالايى كه براى داد و ستد است، موجب بركت در آن مى شود.
در روايت آمده است كه به كام فرزندان خود پس از ولادت، تربت قبر امام حسينعليهالسلام
برسانيد كه موجب امان است.
اگر به همراه ميت در قبر او مقدارى از تربت حسينعليهالسلام
قرار دهند، در امان است. نقل شده است كه زنى بدكاره بود و فرزندان خود را مى كشت، وقتى مرد و دفن شد، زمين چندين بار جنازه او را بيرون افكند، به دستور يكى از امامان مقدارى از تربت قبر حسينعليهالسلام
را با او دفن كردند، ديگر زمين جسد او را بيرون نينداخت.
مستحب است حنوط را با تربت كربلاى حسينعليهالسلام
مخلوط نمود.
دفن در خاك كربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است.
حورالعين تربت قبر حسينعليهالسلام
را به عنوان هديه براى متبرك شدن، از فرشتگانى كه به زمين نازل مى شوند، درخواست مى كنند.
تربت قبر حسين را هر ملكى برداشته و آن را به پيامبرصلىاللهعليهوآله
اهدأ نموده است.
پيامبر و حسين عليهما السلام نيز خودشان از آن برداشته اند.
همان طور كه در روايت آمده در اين خاك قبل از دفن امام حسينعليهالسلام
، دويست پيامبر، دويست وصى و دويست سبط كه همه از شهدا هستند، دفن شده اند.
بوييدن تربت حسينعليهالسلام
موجب جارى شدن اشك است و اين موضوع قبل از دفن آن حضرت نيز براى پيامبر اسلام و امام حسين اتفاق افتاد.
تربت امام حسينعليهالسلام
، آنگاه كه خون آن حضرت به زمين ريخته شد، به خون تبديل گرديد. اين مسأله از روايت هاى فراوان از جمله روايتى كه نزد ام سلمه است و عامه و خاصه آن را نقل كرده اند، آشكار مى شود. پيامبر اسلام آن تربت را كه جبرئيل در شب معراج برايش آورده بود، با دست شريف خود به ام سلمه داد و به او فرمود: اين خاك را نگه دار و هر زمان به خون تبديل شد، فرزندم كشته شده است. ام سلمه مى گويد: من آن خاك را در شيشه قرار دادم و هر روز به آن نگاه مى كردم و مى گريستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به آن نگاه كردم، خاك به همان حال خود بود، سپس بعد از ظهر مراجعه كردم و ناگهان ديدم كه به خون تبديل شده است ؛ آنگاه فرياد زدم. سلمى مى گويد: من ديدم كه آن شيشه مقابل اوست و خون از آن مى جوشد.
ورود به خاك كربلا موجب حزن و اندوه مى شود، بويژه وقتى به قبر شريف نزديك شوى و ملاحظه كنى كه قبر فرزندش در پائين پاى مبارك ايشان قرار داد. در روايت است كه هر كس به قبر فرزندش در پائين پاى ايشان نگاه كند، مشمول رحمت حق واقع مى شود.
در روايت است كه هر فرشته اى كه به خدمت پيامبر رسيد، با او مقدارى تربت كربلا بود و هر پيامبرى كه كربلا را زيارت كرده، از تربت آن برداشته و آن را بوئيده است و خاك كربلا مقام همه پيامبران تا روز قيامت است.
خداوند در مقابل هتك حرمت امام توسط دشمن، براى ايشان احترام مخصوصى مقرر فرموده است ؛ تا جايى كه حتى آنانى كه حرمت امام را شكسته و در صدد اذلال آن حضرت برآمدند، خودشان امام را عزيز شمرده و احترام كرده اند، كه من اين معنا را در نزديك به چهل قضيه ملاحظه كردم. براى تأئيد اين امر كافى است كه به جزئيات سرگذشت كسانى كه بر امام جسارت كردند و حرمت او را شكستند، دقت كنى.
از سوى ديگر، اذلال و هتك حرمت يك موضوع است و كشته و مجروح شدن به دست دشمن، موضوع ديگرى. و از آنجا كه از جمله الطاف واجب بر خداوند اين است كه اوليايش را به نحوى ذليل نگرداند كه دل ها از آنها روى گردان شوند، آنها را در عين ضعف و تنگدستى ظاهرى، آنچنان قرار داده است كه غنا، صولت و هيبت و وقارشان ديدگان همگان را پر مى كند و بر قلب ها چيره مى سازد.
خداوند در اين زمينه براى امام مظلوم ما، ويژگى خاصى را قايل شده اند (كه فقط به ذكر چند نمونه اكتفا مى شود) :
معاويه اولين كسى بود كه علاقه مند به كشتن امام حسينعليهالسلام
بود، اما همين معاويه در وصيتش به يزيد، او را به احترام به امام توصيه كرد. او گفت: من نسبت به تو از حسين بن على نگرانم، اما اگر بر او پيروز شدى حقش را رعايت كن، زيرا او پاره جگر رسول خداست.
اولين كسى كه دستور كشتن امام را داد، وليد حاكم مدينه بود. اما او گفت: از اين كه به ريختن خون حسين مبتلا شوم، به خدا پناه مى برم.
پسر سعد - كه لعنت بر او باد - زمانى كه تصميم به جنگ با امام گرفت، ايشان را احترام كرد و ابياتى سرود؛ از جمله گفت:
ملك رى را رها مى كنم در حالى كه رى آرزوى من است ؛ يا اينكه با كشتن حسين گناهكار مى شوم. كشتن او موجب آتشى است كه حجاب و مانعى براى آن وجود ندارد، اما ملك رى نور چشم من است.
شمر نيز وقتى دستور هجوم بر آن حضرت را صادر كرد، ايشان را احترام نمود. او گفت: حسين حريف بزرگوار و كريمى است كه كشته شدن به دست او عار نيست.
حامل رأس حسينعليهالسلام
نيز امام را احترام كرد. او گفت ركاب مرا از طلا و نقره پر كن كه من سيد بزرگوارى را كشته ام كه پدر و مادر او بهترين خلق خدايند. آنانى هم كه اسب بر پيكر مطهر امام حسينعليهالسلام
دوانيدند، آن حضرت را احترام كردند و با سرودن اشعارى به ايشان تعظيم نمودند. حتى يزيد - كه لعنت خدا بر او باد - آنگاه كه سر امام حسينعليهالسلام
در مقابلش بود، با مدح و ستايشى كه از امام نمود، ايشان را احترام كرد.
علاوه بر اينها، همزمان با اين موضوع كه برخى در صدد برآمدند با زبان، هتك حرمت امام را نمايند، مسائلى رخ داد كه نشان از احترام خاص امام دارد؛ از جمله: كسى در شب عاشورا به امام گفت: تو را بشارت باد بر آتش، كه خداوند اين گفته او را همزمان كرد با اين مسأله كه اسبش رم كرد و او پايش در ركاب گير كرد و اسب او را به طرف خندق آتش برد و در آنجا افكند. در همين مورد باز گفته شده كه فردى در آن روز به امام حسينعليهالسلام
گفت: اى حسين! از طرف رسول خدا چه حرمتى به تو رسيده است؟ در همان ساعت براى قضاى حاجت بيرون رفت و مارى او را نيش زد و او در ميان آلودگى ها و كثافات خود در جا مرد. همچنين شخصى به امام گفت: به آب نگاه كن اما تو حق نوشيدن از آن را ندارى تا تشنه از دنيا بروى. در همين حال امام فرمود: خدايا! او را تشنه بميران. آنگاه حالتى بر او دست داد كه فرياد العطش سر داد. مشك آبى به او دادند، او نوشيد و باز فرياد تشنگى سر مى داد تا از عطش مرد.
طعام امام از احترام خاصى برخوردار است. خداوند، هر گاه امام ميلشان كشيد، از ميوه هاى بهشتى به ايشان اهدأ فرمودند كه حديث رطب و گلابى و سيب از آن جمله است. بلكه هر طعامى كه از بهشت به جد، پدر، مادر و برادر ايشان اهدا گرديد، عمدتا به استدعاى ايشان يا به خاطر او بود.
براى لباس امام نيز تشريفات مخصوصى وجود دارد. خداوند حسن و حسين عليهما السلام را مختص به اين گردانيد كه بارها از لباس هاى بهشتى به آن دو اهدأ نمايد، اما خداوند امام حسينعليهالسلام
را به لباس مخصوصى ملبس فرمودند.
ام سلمه مى گويد: ديدم پيامبر لباسى بر حسين مى پوشاند كه مانند آن را در دنيا نديده بودم، از ايشان در اين باره سؤ ال كردم. فرمودند: اين هديه اى از جانب خداوند براى حسين است و من آن را بر او مى پوشانم.