زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)

زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)0%

زيتون (ترجمه خصائص الحسينية) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام حسین علیه السلام

زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)

نویسنده: آيت اللّه حاج شيخ جعفر شوشترى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 11164
دانلود: 18484

توضیحات:

زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11164 / دانلود: 18484
اندازه اندازه اندازه
زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)

زيتون (ترجمه خصائص الحسينية)

نویسنده:
فارسی


عنوان هشتم: خصوصيات امام حسينعليه‌السلام
در قرآن مجيد

عنوان هشتم درباره خصوصيات امام حسينعليه‌السلام است كه در قرآن مجيد و كلام خداوند عزيز آمده و داراى چندين مقصد است:


مقصد اول

حسينعليه‌السلام كلام الله واقعى و قرآن است ؛ زيرا آن حضرت كلام ناطق حقيقى است كه وجودش، به نحوى، وجود كلام الله و مبين كلام الله صامت است و اين دو از هم جدا نمى شوند و دو ثقل مى باشند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آنها را بر جاى گذاشت و در ميان امتش به امانت سپرد؛ اما در اين ميان، حسينعليه‌السلام را به امور مخصوصى، بطور خاص به امت سپرد. آن حضرت، حسين را با خود به منبر برد و فرمود:

اى مردم! اين حسين بن على است، او را بشناسيد و او را بر ديگران ترجيح دهيد. سپس حضرت فرمود: خدايا! من او را به تو و صالح مؤمنان به وديعه سپردم. بنابراين حسينعليه‌السلام امانت پيامبر خدا نزد امتشان مى باشد، و نه تنها در آن زمان، بلكه در زمان ما نيز، حسينعليه‌السلام امانت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله مى باشد. بنابراين دقت كنيد ببينيد چگونه از اين امانت حفاظت مى كنيد.


مقصد دوم

اين مقصد در بيان اين مطلب است كه حسينعليه‌السلام در همه صفات و خصايص و فضايل با قرآن شريك است.

قرآن مردم را به سوى اسلام هدايت مى كند و آيات بيناتى از هدايت و فرقان است. حسينعليه‌السلام نيز هادى مردم به سوى ايمان است. (كه ما اين مطلب را در جاى خود تبيين كرديم) همچنين آن حضرت، هنگامى كه تصميم گرفت با حاكمان ستمگر بجنگد و روزى كه به شهادت رسيد، آيات بيناتى از هدايت و فرقان در ميان اهل حق و باطل است.

شب نزول قرآن، ليلة القدر است. شب ولادت حسينعليه‌السلام نيز ملائكه و روح به اذن خدا از هر امرى نازل مى گردانند. اين شب از جانب خداوند با درود و تهنيت به او از زبان جبرئيل، تا سپيده صبح سلام است و تهنيت.

قرآن براى كسانى كه آن را تلاوت كنند و اين كار را تداوم بخشند، شفيع است. حسينعليه‌السلام نيز شفيع كسانى است كه او را زيارت مى كنند و بر او گريانند.

قرآن با اسلوب خاص و معانى متعالى اش معجزه است. سر حسينعليه‌السلام ، بدن او، خون آن حضرت و تربت پاكش نيز معجزه است. اين مطلب در كرامت هايى كه در قضاياى متعدد از هر يك از اين اعضا سر زده است، معلوم مى شود.

قرآن جديد است و با كثرت تكرار، كهنه و ملال آور نمى شود. مصيبت هاى حسينعليه‌السلام نيز جديد است و با كثرت يادآورى و تكرار آنها در هر سال ملال آور نيست.

تلاوت قرآن، شنيدن آيات الهى و نگاه به قرآن عبادت است. رثاى حسينعليه‌السلام ، شنيدن رثاى او، نشستن براى او تظاهر به گريه كردن براى او، گرياندن براى او و تظاهر به گريه كردن براى او، همه و همه عبادت است.

قرآن داراى احترام خاص است و در اين زمينه احكامى وجود دارد، از جمله اينكه مهجور نماند، غبار بر آن ننشيند و جز انسان هاى پاك و مطهر او را لمس نكنند و مانند كالاهاى دنيايى با چيزى معامله نشود. در احترام نهادن به حسينعليه‌السلام نيز احكامى و آدابى وجود دارد. اما بادها، خاك را برداشته و بر پيكر مطهر آن حضرت ريختند و خاك آن را احاطه كرد و دشمن با به شهادت رساندن آن حضرت دين خود را به بهاى اندك فروخت.

قرآن كلام الله صامت است، امام حسينعليه‌السلام كلام الله ناطق است.

قرآن كريم، شريف و مجيد است، حسينعليه‌السلام نيز، كريم، شريف، مجيد و شهيد است. در قرآن سرگذشت ها، حالات، گرفتارى ها و ماجراهاى پيامبران ذكر شده است. در حالت حسينعليه‌السلام ، سرگذشت و حالت هر پيامبرى بالعيان آمده است.

قرآن آياتش آشكار و تعداد آن ۶۶۶۶ است. حسينعليه‌السلام نيز آياتش در بدنش آشكار است و تعداد آن ۱۹۰۰ است و گفته اند چهار هزار است. اما اگر تعداد زخم بر روى زخم و تعداد ضربت هايى كه بر آن حضرت وارد شده، شمرده شود، تعداد آن بالغ بر ۶۶۶۶ مى شود.

قرآن داراى ۱۱۴ بسم الله است. در بدن حسينعليه‌السلام نيز به مانند بسم الله، تعداد ۱۱۴ زخم شمشير است.

قرآن داراى جزء، سوره، (آيه) ، سطر، كلمات، حروف، نقطه و اعراب است. بدن حسينعليه‌السلام نيز از اجتماع سطور شمشيرها و كلمات نيزه ها و نقطه تيرها و اعراب آنها، داراى اجزأ، سوره ها، سطور، كلمات، حروف، نقطه ها و اعراب گرديد.

قرآن چهار قسم است: طوال، مبين، مثانى و مفصل. حسينعليه‌السلام نيز داراى چهار قسم است: سرش بر روى نيزه ها در حركت بود، جسدش در كربلا افتاده بود، خونش بر بال هاى پرندگان و بر شيشه خضرأ نزد فرشتگان و صغار اعضاى اطراف جسد (دستها و پاها) در هر طرف افتاده بود.

قرآن داراى سى جزء است و هر نصف جزء را به طور جداگانه آورده اند كه در فارسى به آن شصت پاره مى گويند. اما درباره حسين در تطبيق با اين ويژگى قرآن نمى دانم چه بگويم؟!!

خداوند قرآن را به نام هايى اسم برده كه تعداد آن به ۲۳ عنوان مى رسد. اين اسامى بر حسينعليه‌السلام نيز صدق مى كنند. خداوند از قرآن به مبارك نام برده است و فرموده «هذا ذكر مبارك. »(۴۷) خداوند متعال امام حسينعليه‌السلام را نيز مبارك نام نهاد و اين مطلب را بدون واسطه در روايت عجيبى كه خبر از فضيلت عجيب آن حضرت مى دهد، بر پيامبرش وحى مى كند، كه از جمله الفاظ آن روايت اين است كه «بورك من مولود عليه صلواتى و رحمتى» كه ما اين مطلب را در عنوان مربوط به الطاف خاص الهى نسبت به امام حسينعليه‌السلام آورده ايم.

قرآن براى مؤمنان شفأ و رحمت است. حسينعليه‌السلام نيز براى بيمارى هاى باطنى شفأ است و تربت او شفاى بيمارى ظاهرى است. آن حضرت همچنين براى مؤمنان رحمت است و سعادت و رستگارى هر چه بيشتر آنها به واسطه حسينعليه‌السلام حاصل مى شود. قرآن، نور است. حسينعليه‌السلام نيز آن زمان كه جسد پاكش با خاك و خون آغشته شد، نور افشانى كرد.

آن طور كه در آيه شريفه آمده است، قرآن براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و مردم روح است. حسينعليه‌السلام نيز آن طور كه در حديث آمده است ؛ ريحانه رسول خدا و راحت مردم است.

قرآن، حكيم است ؛ دل ها را معالجه و آنها را به اطاعت، هدايت مى كند. حسينعليه‌السلام نيز حكيمى است كه با هدايت گروهى به اطاعت، آنها را معالجه و معصيت كاران را با شفاعت معالجه كرد.

قرآن بشارت دهنده و هشدار دهنده است. حسينعليه‌السلام نيز بشير و نذير است. قرآن كتاب مبين است و حسين ذكر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و ورد آن حضرت در تمام طول عمر شريفشان بوده است.

در قرآن آية الكرسى و آية النور است. در حسين هم كرسى است كه معدن علم الهى است و در حسين آية النور و آيه اى است كه نه با سياهى هاى شب و نه با خاك و خون خاموش ‍ مى شود.

در قرآن آيات شفأ، رجأ و رحمت وجود دارد. در حسينعليه‌السلام نيز آيات و صفات شفأ و اسباب رجأ وجود دارد و آن حضرت علل تامه رحمت است.

قرآن داراى ۱۴ منزل، از اول حدوث آن - كما هوالحق - تا استقرار آن در بهشت مى باشد. منزل اول ؛ حدوث و ايجاد آن در لوحى مى باشد كه جسمى خاص يا فرشته اى است. دوم ؛ قلب اسرافيل كه ناظر بر لوح است. سوم ؛ قلب ميكائيل، وقتى اسرافيل قرآن را برايش تلاوت كرد. چهارم ؛ قلب جبرئيل، وقتى كه ميكائيل آن را بر او تلاوت كرد. پنجم ؛ نزول قرآن در بيت المعمور در شب قدر. ششم ؛ نزول يك باره قرآن بر قلب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تا آن را فرا بگيرد نه اينكه براى مردم تلاوت كند، كه آن در ماه مبارك رمضان بوده است. هفتم ؛ نزول قرآن بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در اول مبعث براى اينكه آن را تلاوت كند. هشتم ؛ نزول قرآن در هر شب قدر بر امام عصر كه تهنيت است تا سپيده صبح. نهم ؛ جايگاه قرآن در گوش ها. دهم ؛ جايگاه قرآن در زبان كه همان تلاوت است. يازدهم ؛ جايگاه قرآن در ميان اوراق. دوازدهم ؛ منزل قرآن در قلب ها. سيزدهم ؛ منزل قرآن در روز محشر، با هيأتى عجيب. چهاردهم ؛ جايگاه قرآن در بهشت كه داراى درجاتى است و به قارى آن گفته مى شود، تلاوت كن و ارتقأ مقام بگير. همه اين موارد بر اساس روايات گردآورى شده است. و كيفيت اين منازل شرح و تفصيلى دارد كه مقام ديگرى را مى طلبد و نياز به تحقيق بيشتر در اين زمينه دارد كه من پاره اى از حقايق را در «روضات الجنات» ذكر كرده ام ؛ از خداوند توفيق طلب مى كنم تا آن را به اتمام برسانم. اما در حال حاضر مقصود آن است كه بگويم، حسينعليه‌السلام نيز در فضايل داراى چهارده منزل و جايگاه است و همچنين آن حضرت در مصائب نيز چهارده منزل دارد كه تفصيل آن به اين شرح است:

الف: ابتدا شرح جايگاه و مراتب آن حضرت: اول، خلق نور آن حضرت، قبل از خلقت آفرينش است. دوم ؛ منزل امام كه متعلق به عرش است و مشتمل به حالاتى است. سوم ؛ منزل امام در بهشت است، آن حضرت در بهشت كيفياتى دارد كه از آن جمله اين است كه امام درختى در بهشت و ميوه آن است، همچنين گوشواره گوش زهرأ سلام الله عليها و زينت بهشت و گوشواره آن و زينت اركان بهشت است. چهارم ؛ منزل آن حضرت به صورت نور در صلب هاى شامخ پدران آن حضرت، پنجم ؛ منزل آن حضرت به صورت نور در رحم هاى مطهر و پاك بويژه زمانى كه حضرت فاطمه زهرأ سلام الله عليها به آن حضرت باردار شدند؛ چرا كه حضرت فاطمه فرمود: وقتى به او باردار شدم، در شب هاى تاريك، نيازى به چراغ نداشتم. ششم ؛ بر دست لعيأ حوريه، كه به عنوان قابله به همراه حورالعين فرستاده شد. هفتم ؛ بدن مبارك حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ زمانى كتف شريف آن حضرت، زمانى دوش مبارك، گاهى دامن پاك آن حضرت، گاهى، سينه معظم و زمانى هم پشت مبارك ايشان جايگاه حسينعليه‌السلام بود. كه هر يك از اين موارد كيفيت خاصى دارد كه ما آن را در محل خودش يادآور شده ايم.

همچنين اعضاى مطهر پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله بر جسم حسينعليه‌السلام داراى منازل خاصى است. مثلا منزل زبان آن حضرت، دهان حسين است كه او را شير مى دهد. و منزل انگشت ابهام پيامبر، حلق حسينعليه‌السلام است، تا او را تغذيه كند. اما لب هاى مبارك پيامبر، بر جسم حسينعليه‌السلام داراى منزلگاه هايى است كه يكى از آن منزلگاه ها پيشانى حسين و ديگرى، گلوى آن حضرت بود. آن حضرت بيش از ساير اعضا، اين دو جا را مى بوسيد، و جاى ديگر بالاى ناف آن حضرت بود كه حضرت رسول مخصوصا آن محل را مى بوسيد. هشتم ؛ سينه حضرت زهراى بتول عليها السلام. نهم ؛ دستان علىعليه‌السلام ، زمانى كه حسينعليه‌السلام را روى دست گرفت و رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله او را بوسيد و گريه كرد و چون از علت گريه سؤ ال كرد، ايشان فرمود: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم. دهم ؛ كتف و گردن جبرئيلعليه‌السلام ، جبرئيل بارها از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله تقاضا مى كرد و حسين را از ايشان مى گرفت و با خود حمل مى كرد. يازدهم ؛ منبر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ، آن حضرت هيچ كس جز علىعليه‌السلام را بالاى منبر نبرد. در روز غدير پيامبر، على را بالا برد و فرمود: هر كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست. ولى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ، حسينعليه‌السلام را با خود بالاى منبر برد و او را در جلو يا بر دامن مباركشان نشاند و فرمود: اى مردم! اين حسين فرزند على است ؛ او را بشناسيد و ترجيح دهيد، كما اينكه خداوند او را برترى داده است. سپس خبر شهادت او را داد و بعد قاتل او و كسانى را كه او را يارى نكردند، نفرين نمود و سپس او را به تمام مؤمنان به امانت سپرد - تا جايى كه آن حضرت را به شما هم سپرده است، زيرا اين فرمايش پيامبر عموميت دارد كه فرمود: «خدايا! من او را به تو و صالح مؤمنان به امانت سپردم. » - آنگاه مردم گريه كردند و حضرت فرمود: آيا گريه مى كنيد ولى او را يارى نمى نماييد؟!» دوازدهم ؛ قلب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ حسينعليه‌السلام در قلب پيامبر خدا داراى جايگاه و موقعيت مخصوصى است كه خود آن حضرت اين جايگاه را چنين توصيف كرده كه كسى جاى او را در قلبش نمى گيرد. سيزدهم ؛ سينه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در زمانى مخصوص ؛ آن هنگام كه حضرت در حال احتضار بودند؛ حسينعليه‌السلام بر روى سينه ايشان قرار داشت. چهاردهم ؛ قلب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالت احتضار؛ در حالى كه پيامبر اسلام در حال احتضار بودند براى حسين حسرت مى خوردند و حالات او را يادآور مى شدند و فرمودند: مرا با يزيد چه كار است؟ خداوند به او بركت ندهد. سپس فرمود: به سوى رفيق اعلى مى روم و روح شريفش از جسد مطهرش جدا شد. پانزدهم ؛ قلوب مؤمنان ؛ در قلب هاى مؤمنان محبتى نسبت به حسينعليه‌السلام است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از آن اين گونه تعبير كرده اند كه اين محبت در باطن آنها نهفته است، و اگر تو به درون خودت مراجعه كنى صدق فرموده پيامبر خدا را تأييد مى كنى.

ب: شرح و مصائب و منزلگاه هايى كه اين مصائب بر آن حضرت روى آورد:

اول ؛ اولين منزل در مدينه بود، هنگامى كه امام از آنجا رانده شد، خيلى براى او سخت آمد و يك بار به درگاه پروردگار دعا كرد و گفت: خدايا! ما عترت پيامبر تو هستيم، آنها ما را طرد كردند، و بار ديگر به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شكايت كرد و در كنار قبر آن حضرت گفت: من حسين فرزند فاطمه ام، آنها با من دشمنى كردند و حق ما را ضايع نمودند.

دوم ؛ منزل آن حضرت در جايى كه براى همه، از انسان گرفته تا حيوان و پرنده و حيوانات وحشى و درختان و گياهان، امن است، يعنى مكه مكرمه. اما همين جاى امن براى آن حضرت ناامن شد، زيرا در صدد برآمدند او را در اين محل به شهادت برسانند؛ به همين خاطر آنجا را ترك كرد.

سوم ؛ حد فاصل ميان مكه و كوفه ؛ در طى اين سفر، حضرت در منازل بين راه نسبت به هر كس كه با او ملاقات مى كرد، نگران بود و هر كس را كه ديد، او را يارى نكرد و آن حضرت را تنها گذاشت.

چهارم ؛ كربلأ؛ حسينعليه‌السلام به قصد اقامت و نيت توطن در آنجا فرود آمد و به شتردارانى كه همراهش بودند، فرمود: شتران را در همين جا بخوابانيد و بارها را پائين آوريد و برويد، كه من هرگز از اين نقطه نخواهم رفت.

پنجم ؛ نقطه اى در ميدان جنگ ؛ امام پس از مدتى جنگيدن، هر گاه مى خواست استراحت كند، به آن نقطه برمى گشت و مى گفت:لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم

ششم ؛ آنجا كه امام بر زمين افتاد؛ امام درباره آن نقطه فرمود: «براى من مصرعى(۴۸ ) انتخاب شده است كه آن را ملاقات مى كنم» جنازه آن حضرت سه يا چهار روز بر روى زمين باقى ماند و بعد در بطن همان زمين كه همان قبر شريف معظمشان باشد، دفن شد.

هفتم ؛ محل نزول سر مبارك آن حضرت ؛ در شب يازدهم محرم سر مطهر آن حضرت را به خانه خولى فرزند يزيد بردند. در حديث است كه بر آن پوشش قرار دادند، اما مشهور بر زبان ها اين است كه آن نور در تنور فرود آمد.

هشتم ؛ منزل ابن زياد، سر مطهر امام حسينعليه‌السلام را در طبقى جلوى آن ملعون گذاشتند و او از اينكه سر حسينعليه‌السلام را برايش آورده بودند، خوشحال بود. بزرگترين مصيبت آن است كه وقتى سر مبارك را پيشش گذاشتند لبخند زد و شايد اين تبسم گران تر از آن خيزران و ضرباتى بود كه بر لب و چشم آن حضرت وارد شد.

نهم ؛ منزل آن حضرت در كوفه، آنگاه كه سر آن حضرت را بر درختى آويختند.

دهم ؛ منزلگاه هاى ميان كوفه تا شام است. در اين فاصله گاهى سر آن حضرت بر نيزه ها و گاهى در صندوقچه اى بود. تعداد اين منزل ها در مناطق مختلف فراوان است و از هر منزلى تا كنون علامت و نشانى باقى مانده است.

يازدهم ؛ دير راهب ؛ در اين منزل از سوى ميزبان، سر امام مورد احترام و اكرام واقع شد، به بوى خوش و طيب آغشته گرديد و در پارچه لطيف و پاك نهاده شد و به او تحيت و سلام داده شد و ايشان جواب سلام او را دادند. شرح اين مطلب در جاى خودش خواهد آمد. ان شأ الله.

دوازدهم ؛ نزول سر آن حضرت در شام، مجلس يزيد - لعنت الله عليه - بود. سر مبارك آن حضرت را در تشتى از طلا گذاشتند و پيش يزيد آوردند. در اين منزل بنا بر جهاتى - كه تعداد آن از بيست مورد بيشتر است - مصيبت ها بر آن حضرت فراهم آمدند.

سيزدهم ؛ نزول سر آن حضرت آن زمان كه به در خانه يزيد آويخته شد؛ اما همسر يزيد نتوانست اين صحنه را تحمل كند و سر برهنه بيرون آمد و نزد يزيد رفت و فرياد زد: آيا اين سر حسين پسر فاطمه است كه به در خانه ما آويخته شده است؟ يزيد برخاست و او را پوشاند و به حرمش باز گرداند و دستور داد سر مبارك را پائين بياورند. و به او گفت: هند! برو و براى پسر رسول خدا و فريادرس قريش گريه و زارى كن.

چهاردهم ؛ دروازه شهر دمشق بود كه سر امام را در آنجا آويختند و اين جا بود كه امام سجادعليه‌السلام هم نتوانست آن را تحمل كند و صبرشان به سر آمد و با اينكه سخن گفتن برايش دشوار بود، شروع به صحبت نمودند. وقتى سر امام را نهادند و با خيزران بر او جسارت كردند، امام سجادعليه‌السلام سخن نگفت، اما وقتى ملاحظه كرد كه سر مبارك حسينعليه‌السلام بر دروازه شهر آويخته شده است، فرياد زد و گفت: اى يزيد! آيا از اين كه سر فرزند فاطمه بر دروازه شهر شما آويخته شده است، حيا نمى كنى. او امانت پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است.

بعد از اين منازل، آن حضرت مانند قرآن، داراى منازل خاصى در محل دفن و محشرش به هيأت خاصى است. پايان منازلش، محل خاص آن حضرت در بهشت، در درجاتى است كه جدش به او فرمود: تو درجاتى دارى كه جز با شهادت به آنها نايل نشوى. عالى ترين آن درجات، اين است كه در حديث آمده است ؛ خداوند آن حضرت را در منزلت و درجه، به پيامبرش ملحق گردانيد.


مقصد سوم

اين مقصد درباره آياتى از قرآن است كه در رثاى آن حضرت مى باشد.

اول ؛ در بيان حامله شدن به ايشان و ولادت آن حضرت است كه خداوند فرمود: و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصله ثلاثون شهرا حتى اذا بلغ أشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين. (۴۹) و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش كرديم كه مادر با رنج بار حمل كشيد و باز با مشقت وضع حمل نمود و سى ماه تمام مدت حمل و شيرخوارى بود تا وقتى كه طفل به حد رشد رسيد و چهل ساله گشت، گفت: پروردگار من! به من توفيق بده شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم داده اى به جا بياورم و عمل شايسته اى را كه تو از آن راضى مى شوى انجام دهم و فرزندان مرا صالح گردان. من به درگاه تو باز آمده ام و از تسليمان فرمان تو شده ام.

در كتاب الكامل و بحارالانوار به اسناد معتبر وارد شده است كه وقتى حضرت فاطمه سلام الله عليها به امام حسينعليه‌السلام باردار شدند، جبرئيلعليه‌السلام نازل شد و گفت: يا محمد! خداوند به تو سلام مى فرستد و تو را به مولودى بشارت مى دهد كه از فاطمه متولد مى شود و امت تو او را بعد از تو به شهادت مى رسانند.

حضرت رسول فرمود: سلام من بر پروردگارم باد. من به فرزندى كه از فاطمه به دنيا آيد و امتم او را به شهادت برسانند، احتياجى ندارم. جبرئيل عروج كرد و دوباره نازل شد و همان عبارت هاى قبل را تكرار كرد. پيامبر نيز همان جواب را داد. جبرئيل مجددا عروج كرد و سپس براى بار سوم نازل شد و عرض كرد: خداوند به تو بشارت مى دهد كه امامت، ولايت و وصايت را در فرزندان او قرار دادم. پيامبر گفت: راضى شدم. سپس حضرت رسول، حضرت فاطمه را از آنچه جبرئيلعليه‌السلام در مرتبه اول آورده بود، باخبر كرد. حضرت فاطمه سلام الله عليها گفت: من به فرزندى كه امت تو او را بعد از تو به شهادت برسانند، احتياج ندارم. سپس پيامبر به فاطمه مژده اى را داد كه جبرئيل به او داده بود. آنگاه حضرت زهرأ گفت: راضى شدم. سپس حضرت زهرأ با رنج و غم بار حمل او را كشيد، چون مى دانست حسينعليه‌السلام شهيد مى شود و همچنين به همان حالت، وضع آن حضرت نيز با رنج و مشقت بود. دوران حمل و شيرخوارى آن حضرت ۳۰ ماه بود تا اينكه به حد رشد رسيد و چهل ساله شد و به درگاه خدا عرض كرد: خداى من! به من توفيق بده كه شكر نعمتى را كه بر من و پدر و مادرم داده اى به جا آورم و عمل شايسته اى انجام دهم كه تو را خشنود كند و فرزندانم را صالح بگردان. امامانعليه‌السلام همه از فرزندان امام حسينعليه‌السلام مى باشند. حسينعليه‌السلام نه از مادرش فاطمه و نه از زن ديگرى شير خورد، بلكه او را نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى بردند و آن حضرت انگشت ابهامش را در دهان حسين مى گذاشت، و طفل آن را مى مكيد به طورى كه تا دو يا سه روز او را كفايت مى كرد.

بنابراين گوشت حسينعليه‌السلام از گوشت پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روئيد و خون او از خون پيامبر است و هيچ كودكى جز حسينعليه‌السلام و يحيى فرزند زكريا عليهما السلام، شش ماهه به دنيا نيامد.

بدان كه معناى كره همراه با حزن و تأسف بر آن حضرت اين است كه دوران باردارى بر او، به دنيا آمدن او، شيرخوارگى اش، تربيتش، بازى با او در دوران كودكى اش، شاد كردن او از طرف جد، پدر و مادرش، همه و همه با حزن و غم و اندوه بود. حتى روزى كه جد بزرگوارش مى خواست از دنيا برود و همچنين روز وفات مادر و پدرش، آنها بر حسينعليه‌السلام تأسف مى خوردند و اندوهگين بودند، كما اينكه هنگام رحلت، اين مسأله را بر زبان مى آوردند. خواهرش نيز در مقتل از او با سختى و غم و اندوه فراوان جدا شد و او را رها كرد. چه غم و اندوه و تأسف جانكاهى و چه فرياد و شيونى!!

آيه دوم ؛ در بيان خروج آن حضرت از مدينه است و آن اين است كه خداوند فرمود: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله. (۵۰) رخصت (جنگ) به (مؤمنان) كه (ديگران) با آنها مى جنگند، داده شد، زيرا آنها از دشمن ستم كشيدند و خدا بر يارى آنها قادر است. آن مؤمنانى كه بناحق از خانه هايشان آواره شدند (و) جز آن كه مى گفتند پروردگار ما خداى يكتا است (جرمى نداشتند)

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه اين آيه درباره حضرت على، جعفر و حمزهعليهم‌السلام نازل گرديده است. آنها از خانه هايشان آواره شدند و به شهادت رسيدند، در حالى كه گناهى نداشتند و هيچ كس حقى بر آنها نداشت و جرم آنها فقط اين بود كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و بر اين گفته خود ثابت قدم ايستادند. اما درباره امام حسينعليه‌السلام جريان خاصى پيش آمد، زيرا آن حضرت از خانه اش و همچنين از هر مقر ديگرى نيز آواره شد و هيچ جاى امن و مفرى براى آن حضرت باقى نگذاشتند تا جايى كه فرمود: «اگر در لانه حشره اى از حشرات زمين هم بروم، مرا بيرون مى آورند و به شهادت مى رسانند. »

سپس آن حضرت را به نحو خاصى به شهادت رساندند و به او و فرزندان و كودكانش ظلم خاصى روا داشتند. و امام حسين همان كسى است كه قدرت خدا براى نصرتش ‍ ظهور كرد.

آيه سوم ؛ درباره اندك بودن ياران آن حضرت است كه خداوند فرموده است: الم تر الى الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكاة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله او اشد خشية و قالوا ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الى اجل قريب. (۵۱) آيا نمى نگرى و عجب ندارى از حال آن مردمى كه مى گفتند به ما اجازه جنگ بده و به آنها گفته شد اكنون از جنگ خوددارى كرده و به وظيفه نماز و زكات قيام كنيد، ديدى آنگاه كه بر آنها حكم جهاد آمد، در آن هنگام بيش از آن اندازه كه بايد از خدا بترسند از مردم ترسيدند و گفتند: اى خدا! چرا بر ما حكم جنگ را فرض كردى كه عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت ندهى.

از حسن بن زياد عطار نقل شده كه گفت: در مورد اين آيه از امام صادقعليه‌السلام سؤ ال كردم. ايشان فرمود: اين آيه درباره حسن بن على عليهما السلام نازل شده است. «خداوند دستور داد كه از جنگ خوددارى كند. » پرسيدم: پس چرا جنگ بر آنها واجب شد: امام فرمود: اين امر درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شد. خداوند بر او و اهل زمين واجب كرد كه در ركاب او بجنگند.

على بن اسباط گفته است، يكى از اصحاب ما از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: اگر تمام اهل زمين در ركاب او مى جنگيدند كشته مى شدند.

در تفسير عياشى از ادريس، غلام عبدالله بن جعفر از امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه (فوق) آمده است: «آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه با حسنعليه‌السلام از جنگ خوددارى كنيد و نماز به پا داريد و آنگاه كه جنگ به همراه حسين بر آنها واجب شد گفتند خدايا! چرا جنگ را بر ما واجب نمودى و عمر ما را تا به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه) به تأخير نيندازى؟ چرا كه پيروزى و نصرت با اوست. خداوند تعالى فرمود: به آنها بگو كه متاع اين دنيا اندك است و آخرت براى تقواپيشگان بهتر مى باشد.

آيه چهارم ؛ آيه چهارم درباره شهادت، مكان شهادت و حالات امام حسينعليه‌السلام است ؛ كه خداوند تعالى فرمود: «كهيعص»(۵۲) كما اينكه اين مسأله در حكايت زكريا - آنگاه كه قضيه كربلا و كشته شدن عترت پاك حسين توسط يزيد، عطش و صبر آنها به حضرت زكريا وحى شد - آمده است، و ما آن را در عنوان مربوط به مجالس ‍ رثاى حسينعليه‌السلام آورده ايم.

آيه پنجم ؛ درباره ندايى است كه از جانب پروردگار به هنگام شهادت حسينعليه‌السلام ، خطاب به آن حضرت آمد و آن اين آيات شريفه است يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى. (۵۳) اى نفس مطمئن (به ياد خدا) باز آى به سوى خدايت كه خشنود و خشنود شده اى، در صف بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو.

از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه فرمود: منظور حسينعليه‌السلام است، زيرا آن حضرت صاحب نفس مطمئنه و راضية و مرضية است.

در اينجا بايد بگويم كه هر كس خدا را بشناسد و او را بزرگ بدارد، عاشق خدا مى شود و هر كس به او عشق بورزد، به هر آنچه از جانب خدا باشد، راضى و خشنود است و هر چه از جانب پروردگارش بر او وارد شود، دچار تزلزل و غم و اندوه نمى شود، بلكه به هنگام سخت ترين مصيبت ها و گرفتارى ها آرامش و اطمينان خاطر و رضايتمندى اش ‍ بيشتر مى شود و مصداق اين قضيه عملا در حسينعليه‌السلام ظهور پيدا كرد.

آيه ششم ؛ در بيان خونخواهى آن حضرت است و آن اين فرمايش خداوند تعالى در قرآن است كه فرمود: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه كان منصورا. (۵۴) كسى كه خون مظلومى را به ناحق بريزد، ما به ولى او حكومت و تسلط بر قاتل داديم، پس در مقام قتل و خونريزى اسراف نكند كه او از جانب ما مؤيد و منصور خواهد بود. از امام باقرعليه‌السلام روايت شده كه منظور از «قتل مظلوما» حسينعليه‌السلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد و «فقد جعلنا لوليه سلطانا» ما به ولى او حكومت و تسلط داديم ؛ ولى حسينعليه‌السلام ، حضرت قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است. «فلا يسرف فى القتل»، يعنى درباره قاتلش اسراف نمى كند. و «انه كان منصورا» يعنى حسينعليه‌السلام مؤيد و منصور مى باشد. همچنين در بعضى از روايت ها آمده است كه فاعل فعل «يسرف» همان ولى است و مرجع ضمير «ه» در «انه» نيز همان كلمه ولى مى باشد و منظور اين است كه در قتل به غير از قاتل آن حضرت اسراف نمى كند، نه اينكه از جهت كثرت باشد.

اما من معتقدم كه معناى ظاهرى آيه، حكمى عام است كه بر همه مردم صدق مى كند و آن اين است كه هر كس مظلومانه به قتل برسد، ولى او حق قصاص قاتل را دارد و در كشتن غير از قاتل نبايد اسراف كند.

بنابراين معنا، ولى حسينعليه‌السلام بايد قاتل آن حضرت را قصاص كند و اگر بخواهيم قاتل او را معين كنيم و بگوييم چه كسى قاتل او است: آيا قاتل امام، يزيد يا ابن زياد، يا ابن سعد، يا شمر، يا سنان يا ديگران، از جمله، صالح بن وهب است كه آن حضرت را با تير زد و ايشان از روى اسب به زمين افتاد يا صاحب آن تير سه شعبه اى است كه بر قلب امام زد و يا ديگران هستند؟! واقعيت اين است كه اين شهيد صد هزار قاتل دارد؛ البته نه به معناى مشتركا بلكه هر يك در اين امر مستقل هستند و اگر قاتلان آن حضرت به طور منفرد در نظر گرفته شوند، واقعا آن حضرت صد هزار قاتل مستقل دارد كه عبارت هستند از: يزيد، (و لذا در اخبار پيامبران آمده كه قاتل حسينعليه‌السلام يزيد است. ) ابن زياد (از اين رو يزيد گفت او را پسر مرجانه كشت. ) ابن سعد (به همين خاطر اصحاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله وقتى پسر سعد را كه كودكى بيش نبود، مى ديدند، مى گفتند او قاتل حسين است) ، شمر، سنان، خولى و پرتاب كننده تير سه شعبه، و آخر كلام اينكه، قاتل آن حضرت، تشنگى، غيرت و اشك چشم است. اما حقيقت امر همان است كه خود آن حضرت فرمود: من با غم و اندوه كشته شدم، يعنى غم و اندوه مرا كشت، يعنى غم و اندوه قلب مرا كشت. از اين رو صاحب كربلا ناميده شد و لفظ كربلا اشاره به سبب قتل آن حضرت دارد.

همچنان بايد گفت: عبارت «قتل مظلوما» معانى ديگرى دارد كه همه آنها منطبق با حال حسينعليه‌السلام است و آن حضرت حقيقت اين معنا است كه در اينجا برخى از آن معانى را يادآور مى شويم:

الف: قتل مظلوما، يعنى در حالت مظلوميت به شهادت رسيد. امام حسين در حالتى به شهادت رسيد و بر او تعدى كردند كه همه چيز او را، - ملك، مال، اصحاب، برادران، فرزندان، اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى اش را - گرفتند و زخم شمشيرها و نيزه ها همه اعضاى او، حتى گلوى شريفشان را تغيير داد، دشمن بر مال، عيال و فرزندان آن حضرت مسلط شد، در حالى كه غريب و تنها و آواره بود. حضرت با چنين شرايط و حالتى به شهادت رسيد. پس تنها كسى كه به نسبت همه چيز مظلومانه به شهادت رسيد، حسينعليه‌السلام است و چون اين كليت فقط درباره آن حضرت صدق مى كند، از اين رو كلمه مظلوم با الف و لام به صورت «المظلوم» به عنوان اسم معرفه و صفت براى آن حضرت آورده شده است و آن حضرت را «المظلوم » مى نامند. لذا در دعا وارد شده است كه تو را به خون مظلوم سوگند مى دهم و در حديث هم آمده كه زيارت مظلوم را ترك نكن. راوى نيز پرسيده است مظلوم كيست؟ در جواب به او گفته شده است: آيا نمى دانى كه او، همان حسينعليه‌السلام ، صاحب كربلا، است؟!

ب: «من قتل مظلوما» در اصل اشاره به شهادت آن حضرت است، يعنى بى آنكه مستحق قصاص يا حدى باشد و يا فسادى را مرتكب شده باشد. به عبارت ديگر معنى عبارت اين است: كسى كه بدون هيچ جرمى كشته شود كه بارزترين آن معنى حسينعليه‌السلام است. كما اينكه خود آن حضرت فرمود: واى بر شما! آيا از من خون كسى را كه كشته ام يا مالى را كه صاحب شده ام مطالبه مى كنيد، يا مى خواهيد مرا به خاطر زخمى كه بر كسى وارد كرده ام يا تغييرى در دين ايجاد نموده ام، قصاص كنيد؟!

ج: «من قتل مظلوما» درباره كيفيت قتل آن مظلوم است. خداوند در همه ابعاد به احسان و نيكى دستور داده است، حتى درباره ذبح حيوانات ؛ مثلا در قربانى كردن حيوان، سفارش شده است كه كارد، تيز و تند باشد و كشته حيوان ديگرى از نوع خودش به قربانى نشان داده نشود. كارد را به حيوان نشان ندهند، حيوان به شدت به بند كشيده نشود و به هنگام قربانى سيرابش كنند و...

در مورد انسان نيز چه بسا مظلوم كشته شود در حالى كه به او در نحوه كشته شدنش يا حالش احسان شود، اما ممكن است كسى كشته شود، ولى نسبت به اين امور هم مظلوم واقع شود؛ يعنى هيچ احسانى به او نشود. مانند حسينعليه‌السلام كه از روى ظلم و مظلومانه به شهادت رسيد، زيرا هيچ گونه احسانى به آن حضرت نشد.

د: «و من قتل مظلوما» منظور اين باشد كه وقتى آن حضرت را به شهادت رساندند، به وجوه مختلف، بر ايشان تعدى نمودند. و اين امر منحصر در يك مقتول است كه همان شهيد مظلوم (حسينعليه‌السلام ) مى باشد.

ه: «و من قتل مظلوما» منظور بعد از قتل آن حضرت است كه لباس از تن حضرت بيرون آوردند، اعضاى بدنش را بريدند، جسمش را پايمال سم اسبان نمودند و بدون كفن و دفن در بيابان رها كردند. چنين معنايى فقط در مورد حسين مظلوم صدق مى كند. حتى پيراهن كهنه ى پاره اى را كه ارزشى نداشت، از تن او بيرون آوردند.

آيه هفتم ؛ اين آيه درباره انتقامى است كه روز قيامت به خاطر او گرفته مى شود؛ كه اين فرمايش خداوند تعالى است: و اذا الموئودة سئلت باى ذنب قتلت. (۵۵) آنگاه كه از دختران زنده به گور شده سؤ ال شود، به كدامين گناه كشته شدند. از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده كه اين آيه درباره حسينعليه‌السلام نازل شده است.

از آنجا كه اين آيه شريفه پس از ذكر وقايع بزرگى چون تاريك شدن خورشيد، تيره شدن ستارگان و به حركت درآمدن كوه ها آمده است، مى بايست مسأله اى كه پس از اين وقايع عظيم يادآورى شود، از نظر عظمت و دگرگونى احوال اهل محشر در آن، داراى ويژگى خاصى باشد، به نحوى كه تمام مردم را شامل شود و به واسطه آن دچار ترس و وحشت شوند.

هر چند سؤ ال درباره زنده به گورشدگان است و اينكه آنها بدون هيچ جرم و تقصيرى زنده به گور شدند، و هر چند اين كار امر عظيمى است، اما سؤ ال از كسى كه گرفتار و مورد ظلم و ستم واقع شد و از هر طرف در تنگنا بود؛ يعنى حسينعليه‌السلام ، فرزندان و عيال او، و اينكه آنها به چه گناهى كشته شدند، سؤ ال مهم تر و بزرگترى است. و شايد به همين خاطر باشد كه امام فرمود اين آيه درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شده است. حقيقت مطلب آن است كه زنده به گورشدگان واقعى حسينعليه‌السلام ، فرزندان و عيال آن حضرت در روز عاشورا، قبل از اينكه به شهادت برسند، مى باشند. زيرا تعدادى از آنها از شدت تشنگى، محاصره و گرفتارى ها و وارد شدن مصيبت ها دچار خفقان شده و جانشان به لب رسيده بود.

آيه هشتم ؛ «و فديناه بذبح عظيم»(۵۶) و بر او ذبح بزرگى را فدا ساختيم. در روايت آمده كه ذبح بزرگ، همان حسينعليه‌السلام مى باشد. لازم نيست مرتبه كسى كه فداى او مى شوند، برتر باشد، بلكه معنا اين است كه آنچه را فداى او ساختيم به سبب ذبح عظيمى است كه از صلب او خارج مى شود، يا به اين معناست كه فدا شدن او (اسماعيلعليه‌السلام ) به خاطر پروردگارش، تبديل به فدايى بزرگتر ديگرى شد و اين مرتبه عظمى از آنجا حاصل شد كه حسينعليه‌السلام جان خود را در راه خدا فدا نمود.


مقصد چهارم: اين مقصد درباره خصوصيات سوره حمد و بويژه بسم الله است كه درباره حسينعليه‌السلام
نيز به ثبوت رسيده است:

سوره حمد، فاتحة الكتاب است، حسينعليه‌السلام هم فاتح مصحف شهادت است.

سوره حمد، ام الكتاب است، حسينعليه‌السلام نيز ابوالائمه است.

سوره حمد، گنج اطاعت است، حسينعليه‌السلام هم گنج اسباب شفاعت است.

سوره حمد، وافى است و حسينعليه‌السلام وافى به اسباب مغفرت است.

سوره حمد، شفادهنده است در حالى كه تربت آن حضرت شفاست (كما اينكه در قضيه دختر يهودى آمده است. ) و اشكى كه به خاطر او ريخته مى شود شفايى است كه آتش هاى درون و برون را خاموش مى كند، و - آن طور كه در حديث آمده - اگر يك قطره از آن در جهنم افتد، حرارت آن را خاموش مى گرداند.

سوره حمد، كافى است، محبت حسينعليه‌السلام هم كافى است.

سوره حمد، معادل قرآن است، حسينعليه‌السلام نيز شريك قرآن و عدل آن در امانتى است كه پيامبر او را به امت سپرد.

سوره حمد، سبع المثانى است، زيرا دو بار نازل شده است، و حسينعليه‌السلام نيز اين خصوصيت را دارد كه دوبار از آسمان نازل شد و دو بار عروج كرد. روح آن حضرت مانند ساير ائمه و انبيأعليهم‌السلام ، هنگام ولادت و وفات نازل شد، يك بار هم، جسم آن حضرت را بالا بردند و سپس به پائين آوردند، كه اين از ويژگى هاى آن حضرت است. اين مطلب در روايت آمده كه وقتى حسينعليه‌السلام به شهادت رسيد و سر آن حضرت را بالاى نيزه ها كردند، ملائكه پايين آمدند و جسد آن حضرت را گرفتند و به همان حالت به آسمان پنجم بردند و آن را در كنار صورت به خون آغشته علىعليه‌السلام قرار دادند و به آن حضرت در حالى كه آغشته به خون بود، نگاه كردند و قاتلش را لعنت نمودند و سپس او را به محل دفنش در كربلا پايين آوردند و در اين امور حكمت پنهانى است كه نمى توان به كنهش رسيد و خداوند عالم به آن است.

در حديث آمده كه، هر كس سوره حمد را تلاوت كند و به ظاهر و باطن آن ايمان داشته باشد، خداوند به ازاى هر حرف آن، به او حسنه اى مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است، برتر است. هر كس هم كه حسينعليه‌السلام را ياد كند و بر او گريه نمايد، خداوند به ازاى هر قطره اشكى، حسنه اى به او مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است برتر مى باشد و هر كس آن حضرت را زيارت كند، خداوند در مقابل هر حرف، حسنه اى به او عطا مى كند كه از دنيا و هر آنچه در آن است برتر است. تفصيل اين مطالب قبلا آمده است.

بسم الله عنوان سوره ها و در صدر آنها است، حسينعليه‌السلام نيز عنوان شهدأ و سرور آنان است. بسم الله ۱۱۴ تاست كه از اجزاى قرآن است و حسينعليه‌السلام هم به ۱۱۴ سبب موجب غفران است. هنگام ذبح حيوانات و نحر شتران گفتن بسم الله تكليف است. مؤمنان نيز به هنگام هر ذبح و نحر و كشتارى، از آنجا كه شهادت و نحر آن حضرت از هر قتل و نحرى سخت تر بود، آن حضرت را به خاطر مى آورند. كما اينكه اين مطلب در حديث نبوى آمده است.


مقصد پنجم

اين مقصد، مقصد لطيفى است كه در آن موارد متعلق به آن حضرت كه منطبق با آيات و كلماتى است كه در قرآن آمده و اشاره به آن حضرت دارد، گردآورى شده است. در قرآن آياتى وجود دارد كه حاوى اسامى، صفات و خواص ويژه اى است، مانند آيه نور، آيه تطهير، آية الكرسى و آياتى كه خواص مخصوصى دارند و آيات شفأ و آيات سجده. در حسينعليه‌السلام نيز كرسى رفيعى است كه علم آن آسمان ها و زمين را فرا گرفته است. همچنين در حسين دو آيه نور وجود دارد، يك آيه نور براى سر آن حضرت و ديگرى براى پيكر پاكش. آيه اول براى بسيارى از كسانى كه در راه شام بودند، متجلى شد؛ مثلا براى زيد بن ارقم، هنگامى كه با سر حسينعليه‌السلام از كنار خانه او گذشتند، اين آيه متجلى شد، او شعاع نور را ديد كه از پنجره اى كه به طرف راه بود، وارد اتاقش شد، تعجب كرد و نگاه كرد، ديد نور از سرى است كه بر نيزه است و از آنجا برده مى شود، همچنين او شنيد كه اين سر در حال تلاوت آيات سوره كهف است. آيه دوم را آن زارع از قبيله بنى اسد كه شبانه آمده بود تا كشته ها را ببيند، ملاحظه كرد. او گفت: در آنجا جسدى را ديدم كه در شب چون خورشيد تابان نور افشانى مى كرد و شيرى آمده در كنار آن نشسته بود. در محبت به حسينعليه‌السلام آيات شفا براى امراض معنوى و در تربت آن حضرت آيات شفا براى بيمارى هاى ظاهرى وجود دارد.

در پيكر مطهر حسينعليه‌السلام چهار آيه مانند آيات چهارگانه سجده وجود دارد كه لازم است محبان آن حضرت هنگام ملاحظه آنها بر زمين افتاده و سجده نمايند، همان طور كه لازم است هنگام تلاوت آيات چهارگانه سجده كرد. يكى از آيات، اثر تير بر قلب آن حضرت است كه بر قلب او وارد شد و از پشت آن حضرت بيرون آمد. آيه ديگر اثر نيزه اى است كه صالح بن وهب زناكار بر پهلوى امامعليه‌السلام زد و موجب شد امام از روى اسب بر زمين افتد. آيه سوم، اثر ضربه شمشيرى است كه مالك بن يسر بر سر مبارك امام حسينعليه‌السلام وارد كرد و در اثر آن عمامه و شب كلاه از سر حضرت افتاد و سر امام برهنه گرديد. آيه چهارم، اثر شمشير بر گلوى بريده آن حضرت است كه در اثر آن سر از بدن جدا گرديد، اما بر قفا اثر گذاشت. اين آيات چهارگانه همان آياتى است كه بر جسد شريف امام نقش بست و لازم است محبان آن حضرت هنگام تصور آنها يا شنيدن آنها سجده كنند.

اما آيات مخصوص كه داراى خواص ويژه هستند: در حسينعليه‌السلام آيات، سبب ها و مسائلى موجود است كه به واسطه آنها مى توان به خواسته هاى دنيا و آخرت دست يافت.


مقصد ششم

اين مقصد، مقصد ظريف، لطيف و جديدى است كه عنوان سوره ها را از اول قرآن تا آخر آن از فاتحة الكتاب تا سوره ناس متذكر مى شويم و آنچه از آنها متعلق به حسينعليه‌السلام است، به اشاره، يا به مناسبت تشريح مى كنيم.

درباره سوره فاتحة الكتاب به طور مستقل در مقصد قبلى سخن به ميان آمد.

اما در سوره بقره ؛ در اين سوره اولين مرثيه حسينعليه‌السلام آمده است ؛ آنجا كه خداوند فرمود: قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدمأ. (۵۷) گفتند: پروردگارا مى خواهى كسانى را بگمارى كه فساد كنند در زمين و خون ها بريزند. در حديث آمده است كه ملائكه شهادت حسين و يارانش را در كربلا ملاحظه كردند و به آن واسطه به اين آگاهى رسيدند كه آنها را نسبت به آن موضوع دلالت كرد.

سوره آل عمران ؛ امام حسينعليه‌السلام ، وقتى فرزندش على عازم ميدان جنگ شد، اين آيات از سوره آل عمران را تلاوت كرد؛ ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم. (۵۸) خداوند آدم و نوح و خانواده ابراهيم و خانواده عمران را بر جهانيان برگزيد. فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خدا به گفته ها و احوال همه شنوا و دانا است.

سوره نسأ، در اين سوره دومين آيه از آيات رثاى آن حضرت وجود دارد: المستضعفين من الرجال و النسأ و الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا. (۵۹) آن گروه از مردان و زنان و كودكان كه ناتوان بودند كه گريز و چاره اى برايشان نبود و راهى به نجات خود نمى يافتند. بارزترين افراد اين گروه همان كسانى هستند كه به همراه آن حضرت بودند. پس چه شده است شما را كه در راه آنها نمى جنگيد.

سوره مائده ؛ براى آن حضرت مائده اى است كه منطبق بر مائده طعام مى باشد و آن عبارت است از مائده اى از شراب كوثر كه براى او يارانش به منظور رفع عطش شان نازل شد، در حالى كه اصحاب امام به او نگفتند كه از خدا بخواه از آسمان مائده اى براى ما نازل كند(۶۰) تا براى ما عيد باشد. بلكه آنها به نهايت تشنگى، گرسنگى، زخمى شدن و شهادت راضى بودند و اين امر براى آنها از هر طعام و شرابى گواراتر بود.

سوره اعراف ؛ بنا بر بعضى از معانى وارده درباره اين سوره، حسينعليه‌السلام از اعراف است. او معرفت خاصى به سيماى زائر خود دارد، چرا كه زائر آن حضرت در روز قيامت داراى سيماى مخصوصى است كه ما آن را در عنوان مربوط به خواص زيارت امام حسينعليه‌السلام آورده ايم.

سوره انفال ؛ انفال حق آن حضرت و حق ۹ نفر از فرزندان ايشان است كه از آن منع شدند و حقشان در اين باره غصب شد، اما علاوه بر اينها، امام حسينعليه‌السلام از حقى كه ميان او و همه مردم، بلكه تمام موجودات ذى روح مشترك است، يعنى آب، باز داشته شد؛ آبى كه نه تنها از انفال نيست، بلكه هر كس كه روح دارد، حتى كفار و حيوانات، حق نوشيدن آن را دارند.

سوره برائت ؛ تمام آيات جهادى كه در اين سوره آمده است، به طور حقيقى با جهاد اصحاب آن حضرت مطابقت دارد. در اين سوره آيه اى است كه اشاره به خريدن جان هاى مؤمنان توسط خدا دارد و آن آيه اين است ان الله اشترى من المؤمنين أنفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم. (۶۱)

خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده، آنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشمنان را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند. اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد كيست؟ اى اهل ايمان! شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و پيروزى بزرگى است.

در بازار اين معامله تمام بندگان خدا به نوعى معامله كرده اند، اما حسينعليه‌السلام در اين رابطه داراى معامله مخصوصى است. آن حضرت كالاى خويش را به نحو مخصوصى تسليم نمود و بهاى آن را به نحو خاصى دريافت كرد و آن طور كه از جميع خصايص آن حضرت با تدبر در آنها به دست مى آيد، نقل متاع و پيمانه و وزن كردن آن و همچنين حفظ و سرانجام بذل آن، به نحو خاصى انجام گرفت.

سوره هود؛ امام حسينعليه‌السلام وقتى در ميدان رو در روى آن قوم ايستاد و براى آنها سخنرانى كرد، اين آيات از سوره هود را تلاوت كرد: انى أشهد الله و اشهدوا انى برى ء مما تشركون من دونه فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون انى توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم. (۶۲) خدا را گواه مى گيرم و شما هم گواهى دهيد كه من از خدايانى كه غير از خداى يكتا مى پرستيد، بيزارم. شما هر فكر و تدبيرى در كار من داريد، بى هيچ مهلت انجام دهيد. من بر خدا كه پروردگار من و شماست توكل كرده ام كه زمام اختيار هر جنبنده به دست مشيت اوست و البته پروردگار من به راه راست خواهد بود.

سوره يوسف ؛ در روايات عامه آمده است كه اين سوره به پيامبر نازل شد، به خاطر اينكه آن حضرت را نسبت به ماجرايى كه براى فرزندش حسينعليه‌السلام پيش مى آيد، دلدارى دهد. در اين سوره تطبيقات ديگرى نيز وجود دارد.

سوره رعد؛ خداوند در اين سوره فرموده است «و يسبح الرعد بحمده. »(۶۳) رعد به تسبيح و ستايش او مشغول است. در حديث است «هيچ ابرى حركت نمى كند و رعد و برق نمى زند مگر اينكه به قاتل حسينعليه‌السلام لعنت مى فرستد. »

سوره ابراهيم ؛ در اين سوره حكايت شده است كه حضرت ابراهيمعليه‌السلام ذريه خود را در صحراى غير قابل زراعت ساكن كرد. اين قضيه با نحوه ساكن كردن ذريه حسينعليه‌السلام توسط آن حضرت در كربلا و وداع او با آنها مطابقت دارد. همچنين گفتگوى ابراهيمعليه‌السلام با خانواده اش هنگامى كه آنها را در آن سرزمين اسكان داد، با گفتگوى حسينعليه‌السلام هنگامى كه خانواده اش را به سوى كربلا حركت داد، تطبيق مى كند.

سوره اسرأ؛ حسينعليه‌السلام داراى معراج خاصى از سرزمين كربلا است كه در معراج قرار گرفتن آن سرزمين براى ملائكه و سير دادن خاص جدشصلى‌الله‌عليه‌وآله اثر گذاشت ؛ تا جايى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مرا به جايى كه به آن كربلا گفته مى شود سير دادند و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين و يارانش را به من نشان دادند.

سوره كهف ؛ هنگامى كه سر مطهر آن حضرت بر نيزه بود، آياتى از سوره كهف را تلاوت نمود و زيد بن ارقم در كوفه شنيد كه سر حسينعليه‌السلام اين آيه را تلاوت مى كندام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا. (۶۴) آيا گمان كردى كه قصه اصحاب كهف و رقيم در مقابل اين همه آيات و قدرت و عجايب حكمت هاى ما واقعه عجيبى است؟ ديگران هم در شام شنيدند كه سر مطهر امام اين آيه را تلاوت مى كند انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى. (۶۵) آنها جوانمردانى بودند كه به خداى خود ايمان آوردند و ما بر مقام ايمان و هدايتشان افزوديم.

البته تلاوت اصل سوره كهف حكمت خاصى دارد، اما تلاوت آيه اول كه در كوفه قرائت شد و آيه دوم كه در شام تلاوت گرديد، هر يك داراى حكمت مخصوصى هستند.

سوره مريم ؛ در حديث زكرياعليه‌السلام آمده است كه «كهيعص»(۶۶) اشاره به كربلا و هلاك شدن عترت پيامبر توسط يزيد در حالت عطش همراه با صبر و تحمل آنها دارد كه قبلا آن را آورده ايم.

در كتاب التهذيب به نقل از بحارالانوار از امام سجادعليه‌السلام درباره اين گفته خداوند تعالى در قرآن كه فرمود: «فحملته فانتبذت به مكانا قصيا»(۶۷) پس مريم عليها السلام به آن پسر بار برداشت و به جايى دور خلوت گزيد، آمده است: از دمشق بيرون آمد تا به كربلا رسيد و او را در محل قبر حسينعليه‌السلام به دنيا آورد، سپس در همان شب مراجعت كرد.

سوره طه ؛ در اين سوره مناسبت هايى براى آن حضرت وجود دارد. در حكايت موسىعليه‌السلام آمده است اذ رأى نارا فقال لاهله امكثوا انى ءانست نار لعلى ءاتيكم منها بقبس او اجد على النار هدى. (۶۸) آنگاه كه موسى آتشى مشاهده كرد، به اهل بيت خود گفت كمى مكث كنيد كه از دور آتشى مى بينم شايد كه پاره اى آتش بر شما بياورم يا از آن به جايى راه يابم.

حسينعليه‌السلام نيز آنگاه كه در مدينه بود، نورى از طرف كربلا ديد، سپس به اهل بيت خود گفت كه همراه من بياييد، و همچنين وقتى در مكه در اين باره از آن حضرت سؤ ال شد، در جواب فرمود: خداوند خواسته است كه آنها را در اسارت ببيند.

در سوره هاى بعد از طه نيز براى آن حضرت مناسبت هاى خاصى وجود دارد؛ به همين خاطر آن حضرت هنگام خروج از مدينه آياتى از سوره قصص و هنگام ورود به مكه نيز آياتى را تلاوت فرمود، كه ما آنها را در عنوان هجرت شرح خواهيم داد. يكى از اصحاب آن حضرت به هنگام مبارزه آياتى از سوره مؤمن را تلاوت كرد كه در عنوان مربوط به شهدا خواهد آمد.

آنچه بيان شد، به منظور ارائه نمونه هايى از مطابقت ها بود، لذا به همين مقدار بسنده مى كنيم و پس از اين، برخى از مناسبت هاى كلى سوره ها را يادآور مى شويم:

سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شوند، از جمله: حم، يس، ص، المر، الم، ق، ن، صورت هاى اين حروف در نقش، تاثيراتى دارند و در آنها بنا به نسبت تعداد حروفشان اشاراتى وجود دارد و حروف آنها داراى تأثيراتى است و همچنين اشاراتى به اسامى خداوند دارند و آنها رموزى هستند كه جز آنكه مخاطب به آنها بوده، كسى به آن پى نمى برد.

در پيكر پاك حسينعليه‌السلام نيز در اثر ضربه شمشيرها حروف مقطعه ايى به وجود آمد كه براى هر يك از اين آثار، چه آثارى كه در اثر يك ضربه، دو ضربه، سه ضربه، چهار ضربه، پنج ضربه به وجود آمد، هيأت و شكل خاصى ايجاد شد؛ كه هر يك از آنها در عالم تسليم و رضا، رمزها و نشانه هايى است كه آنكه به رموز حروف مقطعه در اوايل قرآن راه يافته بود به آن رموز هم راه پيدا كرده بود؛ از اين رو بعضى از نقاط بدن حسينعليه‌السلام را به طور مخصوصى مى بوسيد و گاهى به علىعليه‌السلام مى فرمود كه او را نگه دار و على او را نگه مى داشت و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تمام بدن و جميع جاهاى حروف مقطعه را مى بوسيد و گريه مى كرد.

اوايل سوره هاى مسبحات (سوره هايى كه با سبح لله شروع شده است) از جمله تناسب هاى صفات الهى است كه خداوند به عنوان نمونه به آن حضرت عطا كرده است ؛ ما اين مطلب را در عنوان مربوط به احترامات الهى تشريح كرديم.

سوره مدثر، باطن اين سوره به امام حسينعليه‌السلام تعلق دارد، كما اينكه اين مسأله از معناى ظاهرى آن خارج نيست، چرا كه مدثر، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است و حسين از آن حضرت مى باشد.

سوره مزمل ؛ آن حضرت مخاطب به آن است ؛ زيرا مخاطب به آن، از اوست، آن حضرت است كه به خون خود آغشته شد و در شب تاريك قيام كرد و تاريكى را زدود و نور حق را جلوه گر ساخت و اصحاب به خون غلطيده آن حضرت مانند اصحاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله هستند كه پيامبر در حق آنها در روز جنگ احد فرمود كه آنها را در لباس هاى به خون آغشته شان بپيچيد كه من گواه بر آنها هستم. با اين تفاوت كه براى اصحاب حسينعليه‌السلام لباس و پيراهنى باقى نمانده بود، بلكه آنها را در خونشان پيچيدند.

سوره هايى كه با سوگند آغاز مى شوند؛ اين سوره ها هر يك باطنى دارند كه با حالت هاى حسين، شهادت آن حضرت، سيماى او، روح، جسد، قلب و اصحاب او و حالت هاى آنها، منطبق است.

پس گوش دل به آياتى از اين سوره ها بسپار كه بر تو تلاوت مى شود، كه از جمله آنها اين آيات است: و الصافات صفا فالزاجرات زجرا فالتاليات ذكرا. (۶۹) سوگند به صف زدگان كه صف آرايى كرده اند، قسم به منع و زجر كنندگان، سوگند به تلاوت كنندگان قرآن. باطن اين آيات با حسينعليه‌السلام و سپاهيان آن حضرت در صف بندى شان در جنگ به منظور حمايت از آن حضرت، صف بندى شان براى نماز، صف پيكرهاى به زمين افتاده آنها و صف سرهاى بريده شان و صف آنها در دفن در يك قبر واحد، منطبق است.

- والفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر و الليل اذا يسر. (۷۰) قسم به صبحگاه و قسم به ده شب، قسم به جفت و به فرد و قسم به شب آنگاه كه (به روشنى) حركت كند.

حسينعليه‌السلام با نور هدايتش فجر است و شب هاى مصيبتش ده شب است. او و برادرش شفع (جفت) هستند و آنگاه كه تنها و بى ياور ماند، فرد است ؛ فردى كه ياران و حاميانش به شهادت رسيدند. همچنين روح شريف آن حضرت وقتى به سوى پروردگارش بازگشت - آن طور كه در روايت ها آمده - همان نفس مطمئنه مى باشد كه در آخرين اين سوره آمده است.

پوالطور و كتاب مسطور فى رق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور. (۷۱) قسم به كتاب نوشته شده در صحيفه گشوده فرقان، قسم به بيت المعمور، قسم به طاق بلند و قسم به درياى آتش فروزان.

آن طور كه در حديث آمده است، طور بنا به دو معناى ظاهرى و معنوى، محل شهادت امام حسينعليه‌السلام است و كتاب مسطور، بدن شريف آن حضرت و بيت المعمور سر ايشان و بحر مسجور، ميدان كربلا در روزى است كه جنگ واقع شد.

- «والنجم اذا هوى »(۷۲) قسم به ستاره چون فرود آيد. نحوه افتادن آن حضرت به زمين را بيان مى كند.

«والضحى »(۷۳) قسم به «نور افشانى» خورشيد. نور سيماى حسينعليه‌السلام يا نور اظهار ايمان به آن حضرت است.

- «والسمأ ذات البروج »(۷۴) قسم به آسمان كه داراى كاخ ‌هاى باعظمت است. در واقع اين آسمان، حسينعليه‌السلام است، زيرا آن حضرت آسمانى است كه داراى ۹ برج، بلكه ۱۳ برج است.

- والسمأ و الطارق و ما ادريك ما الطارق النجم الثاقب. (۷۵) قسم به آسمان و كوبنده (شب) چه مى دانى طارق چيست، ستاره درخشان است.

الثاقب «ستاره»ايست كه نورش از آسمان تلألوء مى كند و حسينعليه‌السلام ستاره درخشانى است كه نورش تاريكى هاى زمين را هم درخشندگى مى دهد.

- والشمس و ضحيها و القمر اذا تلاها و النهار اذا جلها. (۷۶) قسم به آفتاب و تابش آن و به ماه كه به دنبال آفتاب آيد و به روز هنگامى كه زمين را روشن كند.

خورشيد همان سيماى نورانى حسينعليه‌السلام است، خورشيد واقعى وجود مبارك آن حضرت مى باشد، زيرا اشعه خورشيد با يك تكه ابر از بين مى رود، در صورتى كه چهره حسينعليه‌السلام آغشته به خاك و خون گرديد، اما ذره اى از نور و درخشش آن كم نشد، بلكه پيكر مطهر آن حضرت در آن سه شب كه در بيابان افتاده بود چون خورشيد نورافشانى مى كرد.

- «والمرسلات »(۷۷) قسم به رسولانى كه فرستاده شدند. مرسلات، ملائكه اى هستند كه به منظور امور مربوط به حسينعليه‌السلام فرستاده شدند.

- آيه «و النازعات غرقا»(۷۸) و آيات بعد از آن، ارواح مطهر حسينعليه‌السلام و اصحاب آن حضرت است.

- «و الذاريات ذروا فالحاملات وقرا »(۷۹) قسم به يك نوع پراكنده سازان، قسم به حمل كنندگان سنگينى. در بعضى از تفسيرها مطالبى درباره اين دو آيه آمده است كه منطبق با اصحاب امام حسينعليه‌السلام و جهاد آنها در روز عاشورا مى باشد.

- «والتين و الزيتون »(۸۰) قسم به انجير و زيتون، در حديث آمده است كه زيتون همان حسينعليه‌السلام است.(۸۱)

- «والعاديات »(۸۲) سوگند به اسبان تندرو، اشاره به اسب هاى آنها در حالت دويدن دارد.

- تمام سوره قيامت منطبق با قيامت اهل بيت است كه روز عاشورا برپا شد، كه همان واقعه عظيم، الحاقه، الصاخه حقيقى و طامة الكبراى واقعى مى باشد، زيرا كه آن واقعه و مصيبت از هر مصيبتى سنگين تر است و اين واقعه همان «القارعة » است كه دل هاى نيكان و فاجران را در هم كوبيد و همان واقعه اى است كه زمين را به لرزه انداخت و همان الغاشية است كه درباره آن فرموده است «هل اتيك حديث الغاشية »(۸۳) آيا حديث فرا گيرنده به تو رسيده است. آيا حديث آن به شما رسيده است و اين همان مطلبى است كه درباره آن تحقق پيدا كرد.

- «اذا السمأ انشقت »(۸۴) هنگامى كه آسمان شكافته شود، و «اذا السمأ انفطرت »(۸۵) هنگامى كه آسمان شكافته شود. و آن هنگامى است كه بر سر مبارك حسينعليه‌السلام ضربت وارد شد.

- و اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت. (۸۶) هنگامى كه آفتاب تابان تاريك شود و ستارگان تيره شوند. اين معنا منطبق بر روز عاشورا است كه خورشيد ظاهرى و خورشيد باطنى، چه به صورت ظاهر و چه به صورت باطن دچار تاريكى شدند.

هر يك از اين مطالب شرح و تفصيلى دارد كه من آن را در كتاب روضات الجنات در بحث مربوط به موعظه هاى قرآن آورده ام. از خداوند مسئلت دارم كه بر من منت بگذارد و توان بدهد كه آن را به اتمام برسانم.

- سوره قدر، فضايل شب قدر براى امام حسينعليه‌السلام ثابت شده است، كه اين مطلب در عنوان مربوط به خصايص امام حسينعليه‌السلام در باب مربوط به اوقات شريف مخصوص زيارت ايشان خواهد آمد.

- سوره اخلاص و توحيد، حسينعليه‌السلام از خود، توحيد حقيقى را كه همان پيراستن علايق قلبى از هر آنچه غير خدا است، بروز داد و اين نوع توحيد فقط مخصوص آن حضرتعليه‌السلام است، او در اين زمينه همتايى ندارد.

- سوره الكافرون ؛ حسينعليه‌السلام دين كافران، اهل نفاق و خلاف را انكار نمود و از آنها بيزارى جست و گفت «لكم دينكم و لى دين »(۸۷) دين شما براى شما و دين من براى من.

- سوره الناس و الفلق نيز همان طور كه در روايت خاصه و عامه آمده، هر دو به آن حضرت و برادرش عليهما السلام تعلق دارد.