فصل چهاردهم : بيهوده گويى
اعظم الناس قدرا من ترك ما لا يعنيه
.
ارزشمندترين مردم كسى است كه آن چه را به كار او نمى آيد، ترك كند.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
مقدمه
شايسته نيست انسان سرمايه عمر را با سخنان بيهوده و بى فايده از بين ببرد و بايد بكوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهايش بهره مند شود و سرمايه زندگانى را به سادگى از دست ندهد. بايد از آن چه مدت كوتاهى در اختيارش گذاشته شده، بيش ترين استفاده را برده، براى آخرت خود زاد و توشه اى فراهم آورد؛ بنابراين سخن بيهوده، حتى براى يك لحظه هم هدر دادن سرمايه است.
بيهوده گويى از آفاتى است كه بيش تر انسان ها به آن مبتلايند و به سبب آن، به وادى آفات ديگر زبان، كشيده مى شوند؛ پس بايد در رفع آن كوشيد و راه را بر گناهان زبان بست.
اين فصل بر آن است كه با بررسى ابعاد گوناگون آفت پيش گفته، راهى را براى درمان آن ارائه دهد، و موضوع هاى زير در آن مطرح مى شود:
۱ -تعريف بيهوده گويى
۲ - اقسام بيهوده گويى
۳ - نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
۴ - ريشه هاى درونى بيهوده گويى
۵ - پيامدهاى زشت بيهوده گويى
۶ - راه هاى درمان بيهوده گويى.
(۱) تعريف بيهوده گويى
مقصود از بيهوده گويى، به زبان آوردن سخنى است كه فايده مجاز و مشروع دنيايى با آخرتى، مادى يا معنوى و عقلايى يا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آن چه براى گوينده بهره اى ندارد، بيهوده گويى است كه از آن به شهوت كلام نيز تعبير شده است ؛ البته بى فايده بودن سخن براى گوينده، به معناى بى ارزش بودن آن براى همگان نيست. چه بسا سخنانى كه براى برخى بى فايده، و براى ديگران سودمند و مفيد است ؛ از اين رو مفيد بودن را مى توان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگر چه ممكن است برخى سخنان، براى همگان بى فايده باشد.
(۲) اقسام بيهوده گويى
۱ - سخن گفتن درباره موضوع بى فايده
گاه انسان از موضوعى سخن مى گويد كه هيچ فايده اى براى او ندارد؛ اگر چه ممكن است همان موضوع، براى برخى مفيد باشد؛ در اين حال، سخن او از اقسام كلام بى فايده يا بيهوده گويى به شمار مى رود؛ مانند سخن گفتن از رنگ چشم و موى ديگران كه براى بيش تر افراد بى فايده، ولى براى برخى از مراكز اطلاعاتى، مفيد است.
۲ - سخن اضافى (فضول كلام)
سخن بيش از اندازه لازم و كافى - اگر چه درباره موضوعى سودمند هم باشد، از اقسام كلام بى فايده به شمار مى رود؛ البته روشن است كه مقصود از آن، توضيح يا تكرارى كه جهت درك بهتر ارائه مى شود نيست ؛ زيرا به چنين تكرارى نياز بوده از آن استفاده مى شود.
۳ - سخن نابجا
سخن كافى و به اندازه درباره موضوع سودمند و مفيد، اگر بيرون از جايگاه مناسبش گفته شود، از اقسام كلام بى فايده شمرده مى شود. نابجايى سخن، گاه از عدم تناسب سخن با مخاطب پديد مى آيد؛ ماننده اقامه برهان هاى غامض و دشوار براى عوام، و گاه از نبود تناسب زمانى، مكانى و... مخاطب حاصل مى شود؛ مانند سخن گفتن با افرادى كه از فرط خستگى، توان گوش سپردن به سخنان گوينده را ندارند.
پرسش بى فايده را هم مى توان از اقسام كلام بيهوده به شمار آورد كه در اين قسم نيز گاه از امرى بى فايده، پرسيده مى شود؛ مانند آن شخص كه پس از كلام امير مؤمنان علىعليهالسلام
: سلونى قبل ان تفقدونى
؛ از من بپرسيد پيش از آن كه مرا در ميان خود نيابيد، از تعداد موهاى سر و صورت خويش پرسيد و گاه از كسى مى پرسد كه به پاسخ گفتن قدرت يا رغبت ندارد. همه اين ها افزون بر اين كه وقت پرسش كننده را از بين مى برد، وقت پاسخ دهنده را نيز هدر مى دهد و او را به زحمت مى اندازد. اين در صورتى است كه آفتى متوجه آن دو نشود و طرح پرسش براى اظهار فضل، فخر فروشى و تحقير طرف مقابل نباشد؛ وگرنه افزون بر نابودى عمر، انسان را به وادى گناه نيز مى كشاند و بى مقدار مى كند. براى پاسخ دهنده نيز ممكن است پيامد زشتى را به همراه داشته باشد؛ براى نمونه ؛ آن گاه كه روزه دارى را نا آگاهانه به خوردن و آشاميدن فرا مى خوانند و او مى پرهيزد، از او مى پرسند: «روزه هستى ؟» با اين پرسش، چند مشكل براى پاسخ دهنده پديد مى آيد. اگر بگويد روزه نيستم، دروغ گفته است. اگر بگويد روزه هستم، از پاداش عبادت پنهانى او كاسته شده است. اگر پاسخ مثبت دهد و از اين پاسخ، انگيزه لذت و غرور داشته باشد، به ورطه «ريا» افتاده و اگر پاسخ ندهد، به پرسش كننده توهين كرده است. همچنين اگر از شخصى چيزى بپرسد كه او نمى خواهد در آن مورد پاسخى دهد و دوست دارد مساءله از ديد پرسش كننده يا ديگران پنهان بماند، در اين جا پرسش كننده نه تنها وقت پربار خود را هدر داده، بلكه وقت طرف مقابل خود را نيز گرفته و تباه كرده است بدون اين كه نتيجه خاصى از گفتار خود گرفته باشد. به اين ترتيب، پرسش بى فايده، از بدترين نوع كلام بى فايده است.
(۳) نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
نهاد پاك آدمى، از زيان و كاستى نفرت داشته، انسان را از هر امر زيانبارى باز مى دارد. از سويى عمر، سرمايه اصلى بشر است كه به تندى سپرى مى شود و راهى براى بازگشت آن نيست. با توجه با اين دو نكته، خرد آدمى، به ناپسندى گفتار بيهوده حكم كرده، گزافه گو را سزاوار نكوهش مى داند. شريعت هم با صحه نهادن بر حكم عقل، انسان را از اين كار باز مى دارد. روايات موجود در اين زمينه، اهميت پرهيز از سخن بيهوده را نمايان مى سازد. رسول خداصلىاللهعليهوآله
در حديث طولانى معراج مى فرمايد: (ديدم) كه دوزخ، هفت در داشت و بر هر درى سه جمله نوشته شده بود. بر در پنجم نوشته بودند:
... و لا تكثر منطقك فيما لا يعنيك فتسقط من رحمه الله...
.
و در آن چه بيهوده است، بسيار سخن نگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى. در جاى ديگرى مى فرمايد:
من حسن اسلام المرء تركه ما لا يعنيه
.
از خوبى اسلام آدمى است كه آن چه را به كارش نمى آيد، ترك كند.
روايت به روشنى ستايش پيامبرصلىاللهعليهوآله
از ترك اين رفتار را مى نماياند چرا كه آن را از جمله نيكى ها و محاسن اعتقاد شخص مسلمان شمرده است.
و همچنين به ابوذر غفارى (ره) فرمود:
الا اعلمك بعمل خفيف على البد ثقيل فى الميزان ؟ قلت : بلى يا رسول اللهصلىاللهعليهوآله
. قال : هو الصمت و حسن الخلق و ترك ما لا يعنيك
.
آيا عملى آسان و سبك براى بدن، و سنگين و پر بها در ميزان اعمال به تو بياموزم ؟ عرض كردم : آرى، اى رسول خداصلىاللهعليهوآله
حضرت فرمود: خاموشى و خوش خلقى و ترك كار بيهوده.
حضرت در اين عبارت بر اهميت و سنگينى اعمال در آخرت اشاره داشته، بر ترك سخن بيهوده تاءييد مى فرمايد. در جاى ديگر نيز مى فرمايد:
من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه
.
هر كس كلام خود را جزئى از عمل خويش بداند، سخن او كم مى شود، مگر در مواردى كه براى او فايده دارد.
اما علىعليهالسلام
يكى از صفات مؤمنان را دورى از سخن بى فايده بر مى شمرد و از گزافه گويان اظهار شگفتى مى كند:
عجبت لمن يتكلم بما لا ينفعه فى دنياه و لا يكتب له اجره فى اءخراه
.
در شگفتم از كسى كه سخنى مى گويد كه در دنيا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت.
سخن اضافى - اگر چه درباره امرى مفيد هم باشد - نكوهيده است ؛ زيرا اضافه آن بيهوده است و فايده اى به بار نمى آورد. رسول خدامى فرمايد:
طوبى لمن امسك الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله
.
خوشا به حال كسى كه زيادى كلامش را نگاه دارد و زيادى مالش را انفاق كند. در سخنى از امير مؤمنان علىعليهالسلام
نيز آمده است :
شر ما شغل به المرء وقته الفضول
.
بدترين چيزى كه آدمى وقت خود را به آن سرگرم مى كند، كارهاى زيادى است (كه شامل سخن زيادى هم مى شود.)
روزى امير مؤمنان علىعليهالسلام
از كنار مردى كه فراوان سخن مى گفت، عبور كرد، ايستاد و خطاب به وى فرمود:
يا هذا انك تملى على حافظيك كتابا الى ربك فتكلم بما يعنيك ودع ما لا يعنيك
.
اى (مرد!) همانا تو (با اين گفتارت) نامه اى را به سوى پروردگارت نزد دو فرشته نگاهبانت، پر مى كنى [= گفتار بيهوده تو نوشته مى شود]؛ پس، از آن چه مفيد است، سخن بگو و چيز بيهوده را رها كن.
سخن نابجا هم، اگر چه درباره موضوعى مفيد باشد، نكوهيده است ؛ زيرا افزون بر آن كه فايده اى ندارد، چه بسا كاستى شخص گوينده را نيز در پى داشته است.
سيدالشهدا حضرت حسينعليهالسلام
به ابن عباس فرمود:
يا ابن عباس لا تتكلمن بما لا يعنيك فاننى اخاف عليك الوزر و لا تتكلمن بما يعنيك حتى ترى له موضعا فرب متكلم قد تكلم بحق فعيب
.
اى فرزند عباس ! هرگز از آن چه بى فايده است، سخن مگو؛ چرا كه من از وزر براى تو مى ترسم و هرگز از آن چه مفيد است، سخن نگو تا هنگامى كه جايگاهى مناسب براى سخنت ببينى. چه بسا گوينده اى كه به حق سخن گويد (اما در جايگاه نامناسبش)؛ پس بر او عيب گرفته مى شود.
امام صادقعليهالسلام
نيز در گفتارى مانند همين مى فرمايد:
- ودع كثيرا من الكلام فيما يعنيك حتى تجد له موضعا قرب متكلم بحق فى غير موضعه فعنت
.
... و بسيارى از سخنان مفيد را ترك كن تا براى آن ها جايگاهى مناسب بيابى. چه بسا گوينده بحقى كه در جايگاه نامناسب سخن مى گويد و در سختى قرار گرفته، نابود مى شود.
پرسش بى فايده هم امرى نكوهيده است ؛ چنان كه يكى از اصحاب امام صادقعليهالسلام
نقل مى كند نزد امام بوديم كه آسمان رعدى زد. حضرت فرمود:
سبحان من يسبح له الرعد بحمده والملائكه من خيفته فقال له ابو بصير جعلت فداك ان للرعد كلاما فقال : يا ابا محمد سل عما يعنيك ودع ما لا يعنيك
.
پاك و منزه است كسى كه رعد به ستايش او، و فرشتگان از ترس او تسبيح مى گويند. ابو بصير عرض كرد: فداى تو شوم. آيا رعد هم سخن دارد؛ امام فرمود: اى ابا محمد! از چيزى كه به كارت مى آيد بپرس و آن چه را به كارت نيايد، رها كن.
(۴) ريشه هاى بيهوده گويى
عوامل ذيل، انسان را به وادى بيهوده گويى مى كشاند:
۱ - كنجكاوى بيجا
اشتياق به دانستن چيزى كه براى شخص سودى ندارد يا كاوش در مسائل غير مفيد، از عوامل مهم بيهوده گويى است، البته اين نبايد با مساءله كسب دانش و فهميدن امور مفيد و نيكو، اشتباه شود. مقصود از اين عامل، حرص به دانستن چيزهايى است كه فقط سرگرم كننده ولى بى فايده اند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص، يا پرسش از تعداد موهاى سر خود.
۲ - علاقه فراوان و صميميت
شدت علاقه به ديگرى، موجب پيدايش ميل فراوان به سخن گفتن با او مى شود كه اين مى تواند انسان را به بيهوده گويى و پر گويى وا دارد. فرد، در اين حال آن قدر سرگرم سخن گفتن است كه به مفيد بودن يا نبودن گفتارش توجه ندارد.
۳ - وقت گذرانى
گاه گوينده به اشتباه گمان مى كند كه وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مى تواند اين وقت را پر كند؛ براى همين به سخن گفتن درباره هر چيزى پرداخته، وقت خويش را هدر مى دهد.
۴ - حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل ديگران است كه در اين حال، فرد با سخن گفتن مى كوشد توجه ديگران را به خود جلب كند تا مردم به ارتباط با او تمايل نشان دهند.
(۵) پيامدهاى زشت بيهوده گويى
۱ - تباه شدن عمر
كم ترين زيان كلام بيهوده براى شخص متكلم، تباه شدن عمر او است كه بزرگترين سرمايه زندگى او شمرده مى شود. آن چه انسان در اين جهان به دست مى آورد، به سبب عمر او است. انسان مى تواند از اين بخش زندگانى، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بيهوده كه هيچ فايده دنيايى و آخرتى ندارد، اين فرصت از بين مى رود. اگر زمانى را كه صرف سخنان بيهوده مى كند، به سكوت بگذراند و در سكوتش هم به ياد حق باشد، گنجينه اى بزرگ براى آخرت خويش ذخيره كرده است. افزون بر اين، انرژى خود را نيز نگاه داشته است.
۲ - حقارت در اجتماع
كلام بى فايده و اضافى، سبب كاستى مقام گوينده مى شود؛ زيرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنيدن سخنان بى ارزش از گوينده، ارج و منزلت پيش از شنيدن را براى او باور نخواهد داشت.
۳ - درخواست پوزش
يكى ديگر از آثار زشت بيهوده گويى، اين است كه چه بسا سخنى بر زبان آورد يا برخوردى كند كه از آن پشيمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آن كه در روايات آمده است : «مؤمن وارد كلامى نميشود يا كارى نمى كند كه پس از آن عذر بخواهد. »
۴ - زمينه سازى گناهان زبان
سخن بيهوده، زمينه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم مى سازد؛ زيرا بيهوده گويى، از شهوت كلام سرچشمه مى گيرد و اين اشتها به سخن گفتن، خطرهايى چون غيبت، دروغ، فرو رفتن در باطل و... را در پى دارد. كسانى كه شهوت سخن گفتن دارند، بسيار آسان تر از ديگران به گفتار حرام دچار مى شوند. روشن است كه بيهوده گويى و پر گويى، انسان را به وادى گناه نزديك مى سازد؛ زيرا سخن درست، اندك است و شخص پر گو براى سخن گفتن، به نادرست روى مى آورد؛ چنان كه پيامبرصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولى به
.
كسى كه بسيار سخن گويد، خطايش فراوان مى شود و كسى كه خطايش فراوان شود كار بيهوده اش فزونى مى گيرد و كسى كه بيهوده كارى اش فزونى گيرد، دروغش افزون مى شود و كسى كه دروغش فراوان شود، گناهانش بسيار مى شود...
.
گويا بيهوده گويان، سخن را جزو رفتار خويش به شمار نمى آورند و براى همين است كه به وادى هولناك گناه كشيده مى شوند. رسول خدامى فرمايد:
من لم يحسب كلامه من عمله كثرت خطاياه و حضر عذابه
.
هر كس سخنش را از رفتارش به شمار نياورد، خطاهايش زياد و عذابش حاضر مى شود.
۵ - دورى از رحمت الاهى
بيهوده گويى، انسان را از رحمت خداوند دور مى سازد. همان گونه كه گذشت، رسول خداصلىاللهعليهوآله
در حديث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آن چه به كارت نيايد [= براى تو بى فايده است]، بسيار سخن مگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى
.
۶ - از دست دادن امور مفيد
هنگامى كه شخص به امور بى فايده سرگرم مى شود، از آن چه مفيد و سودمند است، باز مى ماند؛ يعنى نه تنها سودى نمى برد، بلكه منفعت هاى بسيارى را از دست مى دهد. حضرت علىعليهالسلام
مى فرمايد:
من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه
.
هر كس خود را به چيزى كه به كارش نيايد سرگرم سازد، آن چه را كه به كارش آيد از دست مى دهد.
۷ - نابودى خرد
عقل، انسان را به پيشرفت و كمال فرا مى خواند. سرگرم شدن به امور زايد و بى فايده، حركتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده، موجب نابودى آن مى شود. از امام علىعليهالسلام
نقل شده است :
ضياع العقول فى طلب الفضول
.
ضايع شدن عقل ها، در جست و جوى كارهاى زايد است.
۸ - گمراهى
بيهوده گويى موجب نابودى خرد مى شود و با از دست دادن خرد، انديشه به خطا رفته، انسان، راه كمال و سعادت را گم خواهد كرد. امير مؤمنان مى فرمايد:
وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضل
.
قرار گرفتن تو در آن چه به كارت نمى آيد، نادانى گمراه كننده اى است.
۹ - قساوت قلب
دورى از ياد خدا، دل را سخت مى كند، و نتيجه پر گويى در آن چه به كار نمى آيد، كاهش ذكر خدا، و سرانجام آن، قساوت قلب است. رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله فان كثره الكلام بغير ذكر الله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى
.
سخن در غير ياد خدا را زياد نكنيد. همانا سخن بسيار در غير ياد خدا، دل را سخت مى كند. همانا دورترين مردم از خدا، دل شخص سنگدل است.
۱۰ - خستگى شنونده
بيهوده گويى، افزون بر زيان هاى پيش گفته، موجب ملامت و خستگى شنونده نيز مى شود كه اين خود، بى ميلى شنونده به هم سخن شدن با بيهوده گو را در پى خواهد داشت.
امير مؤمنان علىعليهالسلام
مى فرمايد:
اياك و كثره الكلام فانه يكثر الزلل و يورث الملل
.
از پرگويى بپرهيز؛ زيرا بر لغزش ها مى افزايد و كسالت و خستگى را به دنبال مى آورد.
(۶) راه هاى درمان بيهوده گويى
درمان بيهوده گويى از دو راه علمى و عملى ممكن است.
دقت در پيامدهاى سخن بى فايده و يادآورى مستمر آن ها، سبب ترك اين عادت ناشايست مى شود. بيهوده گو بايد بداند كه عمر عزيزش بر نمى گردد؛ پس نبايد آن را صرف كار بيهوده كند. اگر شدت علاقه، او را به بيهوده گويى وا داشته است، بداند كه با اين كار عمر دوستش را تباه مى كند؛ در حالى كه مى تواند با سخنان سودمند محبت خويش را ابراز كند.
به يادآوردن ارزش والاى ذكر خدا و انديشه در مبداء و معاد نيز او را بر ضد بيهوده گويى، تشويق و تحريك مى كند. شناخت نقش گفتار در ميان ديگر رفتار، گامى بسيار مهم در ترك بيهوده گويى است. آن گاه كه انسان به اهميت نقش سخن در زندگى آگاه شود، ديگر به گفتار بى فايده روى نخواهد آورد. امام صادقعليهالسلام
به نقل از رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه
.
هر كس جايگاه سخنش را در ميان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفيد، كم مى شود.
سرگرم شدن به كارهاى مفيد و سودمند، كوششى مناسب براى ترك عادت بيهوده گويى است ؛ زيرا پرداختن به بيهوده گويى انسان را از كارهاى سودمند باز داشته است ؛ پس براى ترك آن بايد به ضدش عمل كرد. امير مؤمنان علىعليهالسلام
مى فرمايد:
من اطرح ما يعنيه وقع الى ما لا يعنيه
.
كسى كه آن چه را به كارش آيد كنار گذارد، در آن چه به كارش نيايد [= مفيد نباشد] قرار مى گيرد.
پرداختن به ذكر، دعا، مسائل مفيد علمى و ارشاد و تربيت، از جمله امور مفيدى است كه انسان را از بيهوده گويى دور مى سازد.