نبايد هدف تو از دنيا تنها رسيدن به لذتى يا خنك كردن دل از انتقام باشد. بلكه بايد هدف، زنده كردن حقى يا ميراندن باطلى باشد.
سرانجام بايد دانست كه شهوترانى و خوشگذرانى با بهشت برين و سعادت آن دنيا در تضاد است. كسى كه طالب سعادت ابدى است، بايد در دنيا از لذت هاى بسيارى چشم بپوشد.
دنيا طالبان فاسد و ظالم، بيشترين تلاش را براى اشاعه فساد و فحشاء مى كنند و جوانان كشور را كه سرمايه زندگى هر كشور محسوب مى شوند، با سرگرم نمودن به شهوات و خوشگذرانى ها و پوچى بى هويت و از خلاقيت و پيشرفت دور مى كنند اين جنايت بزرگى است در حق ملت ها و ترويج جلسات عيش و رقص و اشاعه مسائل جنسى و ترويج سكس از طريق فيلم و...به همين منظور است. جوانان بايد خطر اين گرگ هاى درنده را درك نمايند و عمر خود را صرف تحصيل و كسب كمالات كنند تا بتوانند فردا براى كشور و ملت خود مايه سرافرازى و افتخار باشند، نه مايه ننگ.
۷۴- جوانمردى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
مروه الرجل على قدر عقله
.
جوانمردى آدمى به اندازه عقل او است.
جوانمردى از صفات خوب انسان است و بخشى از انسانيت به حساب مى آيد كه اگر نباشد انسانيت آسيب مى بيند.
من لا مروه له لا همه له
.
كسى كه جوانمردى ندارد همت ندارد.
من افضل المروه الدين و لا خير فى دين ليس له مروه
.
بهترين جوانمردى، ديندارى و وقتى كه در آن جوانمردى نباشد، خيرى در آن نيست.
المروه تمنع من كل دنيه
.
جوانمردى، آدمى را از هر گونه پستى باز مى دارد.
المروه اجتناب الدنيه
.
جوانمردى، دورى از پستى است.
المروه تعهد ذوى الارحام
.
جوانمردى، با نيكى به خويشاوندان حاصل مى شود.
المروه بث المعروف و اقرا الضيوف
.
جوانمردى، كارهاى خوب را نشر كردن و از مهمان پذيرايى كردن است.
المروه اجتناب الرجل ما يشينه
.
جوانمردى، دورى كردن است از هر چيزى كه آدمى را سبك و بى مقدار مى سازد.
المروه العدل فى الحكم و العفو مع القدره و المواساه فى العسره
جوانمردى عبارت است از عدالت در حكومت و گذشت ددر هنگام قدرت و همدردى با مردم هنگام سختى.
ثلاث هن من جماع المروه، عطاء من غير مسئله و وفاء من غير عهد وجود مع اقلال
سه چيز است كه از جوانمردى است : عطا كنى بر آن كه بخواهند و وفا كنى بر آن كه عهدى از تو گيرند و ببخشى در آن هنگام كه ندارى.
من تمام المروه ان تنسى الحق لك و تذكر الحق عليك
از كمال جوانمردى است كه فراموش كنى حقى را كه بر ديگرى دارى و از ياد نبرى حقى را كه ديگرى بر تو دارد.
من المروه كثره الحياء و بذل الندا و كف و الاذى
.
سه چيز از جوانمردى است : حيا و شرم، بذل و احسان و خوددارى از مردم آزارى.
۷۵- پرهيز از شوخى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
من مزح استخف به
.
كسى كه شوخى كند او را سبك مى شمارند.
شوخى در حد بسيار كم و مشروع و بدون فعل حرام بد نيست، و گاه مطلوب نيز هست، ولى شوخى زياد به خصوص اگر همراه كلمات ركيك و بى ادبانه باشد يا در آن دروغ و غيبت و تحقير مسلمانى باشد، حرام است و زيان هاى اجتماعى و اخلاقى در پى دارد. شوخى زياد نشانه سبك عقلى و حماقت است.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
الافراط فى المزاح خرق
.
زياده روى در شوخى كردن حماقت است.
آفه الهيبه المزاح
.
آفت هيبت آدمى شوخى است.
كثره المزاح تسقط الهيبه
.
شوخى بسيار، هيبت و جلال آدمى را مى برد.
دع المزاح فانه لقاح الضغينه.
شوخى را رها كن كه كينه و دشمنى را باور مى كند.
كثره المزاح تذهب البهاء و توجب الشحنا.
شوخى بسيار، ارزش آدمى را مى برد و سبب كينه و دشمنى مى گردد.
لكل شى ء بذر و بذر العداوه المزاح
.
هر چيز بذرى دارد و بذر دشمنى مزاح است.
۷۶- وقار و متانت
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الوقار حليه العقل
.
وقار زيور عقل است.
سبك سرى و رفتار بچگانه آدمى را در جامعه سبك مى سازد در حالى كه متانت و سنگينى مايه عزت است. انسان در همه حال بايد باوقار و سنگين باشد، بدون اين كه دچار تكبر و خودخواهى شود كه اين دو مقوله از هم جدايند.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
السكينه عنوان العقل
.
وقار، نشانه عقل است.
ان توقرت اكرمت
.
اگر وقار داشته باشى گرامى مى شوى.
جمال الرجل الوقار
.
زيبايى مرد به وقار او است.
بالوقار تكثر الهيبه
.
با وقار هيبت انسان بيشتر مى شود.
بر مومن و عاقل است كه در زندگى و در برخورد با افراد جامعه متانت و سنگينى و وقار خود را حفظ كند و از هر چيزى كه وقار او را خدشه دار سازد دورى نمايد.
امورى است كه انجام آن آدم را سبك مى كند؛ مانند غذا خوردن در راه يا دويدن در جاى نامناسب يا حضور در بعضى مكان ها كه ممكن است براى بعضى اشخاص درست نباشد و دور از انتظار و سبك باشد مگر در مقام انجام وظيفه دينى كه گاه لازم است انسان از آبروى خود هم مايه بگذارد. در همه حال حتى در برخورد با دشمن متانت بسيار كارساز و سازنده است.
۷۷- دورى از سخن چينى و سخن چينان
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
النميمه شيمه المارق
.
سخن چينى گونه اى بيمارى بسيار زشت اجتماعى است كه پيامدهاى زيانبار فراوانى دارد و مهمترين آن ايجاد فتنه، اختلاف، دشمنى، هتك حرمت و خونريزى است.
اين صفت زشت به معناى حرف اين و آن را براى ديگرى بردن و تحريك كردن ديگرى به انتقام و دشمنى است.
آدم عاقل نبايد خود را درگير حرف اين و آن كند و آتش بيار معركه شود و وزر و بال ديگران را به گردن گيرد.
النميمه ذنب لا ينسى
.
سخن چينى گناهى است فراموش نشدنى.
اياك و النميمه فانها تذرع الضغينه و تبعد عن الله و عن الناس
از سخن چينى بپرهيز، كه سخن چينى تخم كينه را در دل مى كارد و آدم را از خدا و مردم دور مى سازد.
نقل سخن براى ديگران هرچند راست باشد، اگر زيانبار باشد، از نوع سخن چينى است.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
اسوء الصدق النميمه
.
بدترين راستگويى، سخن چينى است.
انسانى كه حرف براى اين و آن مى برد، قابل اعتماد نيست؛ زيرا همان گونه كه حرف ديگران را براى ما مى آورد، حرف ما را نيز براى ديگران خواهد برد.
به قول سعدى :
امام علىعليهالسلام
فرمود:
من نقل اليك نقل عنك
.
كسى كه چيزى را از ديگرى براى تو نقل مى كند، از تو نيز براى ديگران نقل خواهد كرد.
مسئولان بايد بسيار به اين نكته ظريف توجه كنند كه حرف شنوى از اين گونه كسان نداشته باشند و آن ها را از خود طرد نمايند و به اين رو به صفتان ميدان خودنمايى و عرض اندام ندهند كه با سخن چينى، خوبان را بد و بدان را خوب جلوه دهند و با نفوذ در يك فرد مدير و مسئول هم او را ساقط مى كنند، هم به آن تشكيلات ضربه وارد مى سازند.
حضرت علىعليهالسلام
در سفارش به حاكم جديد مصر مالك اشتر مى فرمايد:
و لا تعجلن الى تصديق ساع و ان تشبه بالناصحين فان الساعى ظالم لمن سعى به غاش لمن سعى اليه
در تصديق سخن چينان شتاب مكن هرچند خود را به شكل و لباس خير خواهان درآورند؛ زيرا سخن چين ستمكار است، نسبت به كسى كه سخن او را آورده و خيانت كرده و به كسى كه سخن را برايش آورده است.
يعنى زمامدار و كارگزار به اين خطر نزديك است و سخن چينان سعى مى كنند ديگران را طرد نمايند و خود را به كارگزاران نزديك نمايند و وظيفه آن مسئول است كه در لحظه اول و گام نخست، راه را بر او سد كند و وى را از اثر گذارى نااميد سازد و براى هميشه او را طرد نمايد؛ زيرا بزرگ ترين خطرى كه كارگزاران را تهديد مى كند، حضور افرادى است در اطراف آنان مانند سخن چينان كه نيت خيرى ندارند.
۷۸- صبر در زندگى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الصبر راس الايمان
.
صبر بنيان ايمان است.
بى گمان زندگى داراى مشكلات و فراز و نشيب هايى است كه انسان بايد خود را با آن وفق دهد و با سختى هايش بسازد. بى طاقتى يا كم طاقتى و بى صبرى در برابر مشكلات، آدمى را مى شكند و او را از پا درمى آورد، بى آن كه از مشكل بكاهد. انسان كم طاقت و بى صبر زود شكست مى خورد، نااميد مى شود و از زندگى دلسرد مى گردد و هيچ گاه نمى تواند سالم به مقصد برسد و هميشه با ناكامى و شكست موجه مى شود. انسان بى صبر، دين خود را نيز نمى تواند حفظ كند.
در سخنان علىعليهالسلام
در نهج البلاغه آمده است :
ان الصبر من الايمان بمنزله الراس من الجسد
نسبت صبر به ايمان مانند سر آدمى به تن او است و همان طور كه تن بدون سر، ارزشى ندارد، ايمان بدون صبر نيز نتيجه نمى دهد.
حضرت، تنها راه مبارزه با حوادث تلخ و تندبادهاى روزگار را صبر مى داند و مى فرمايد:
الصبر ينازل الحدثان
.
صبر، با حادث كوبنده روزگار مى جنگد.
الصبر كفيل الظفر
.
صبر، كفيل پيروزى است.
الصبر عده البلاء
.
صبر، ساز و برگ آماده اى است براى هر بلا و گرفتارى.
الصبر يرغم الاعداء
.
صبر، بينى دشمنان را به خاك مى مالد.
الصبر خير جند المومن
.
بهترين لشكر مومن، صبر است.
از صفات زيباى مردان با ايمان صبر به هنگام بلا و شاكر بودن به هنگام رفاه است.
الايمان صبر فى البلاء و شكر فى الرخاء
.
افزون بر لزوم صبر به هنگام مصيبت به خصوص مصيبت از دست دادن عزيزان بايد انسان در برابر ديگر گرفتارى ها مانند فقر و ندارى يا بيمارى ها و رنج هاى زندگى نيز صبر داشته باشد و ايمان خود را از دست ندهد و نا شكرى نكند و تن به رضاى دوست مى دهد كه فرمود: اگر همه دنيا را به صورت يك لقمه در دهان مومن گذارم خير او است و اگر با قيچى گوشت او را ريز ريز كنند، باز هم خير او است.
صبر در برابر گناه و ترك آن هرچند سخت هست، از بهترين گونه هاى صبر است.
امام علىعليهالسلام
صبر را بر دو گونه مى شمارد كه گونه دوم را صبر در برابر گناهان مى داند و مى فرمايد:
الصبر عند ما حرم الله.
صبر براى انجام ندادن گناه.
همچنين صبر در برابر فرمان خدا و انجام واجبات؛ مانند روزه يا اداى تكاليف مانند خمس و زكات يا جهاد در راه خدا كه انسان با نيروى صبر مى تواند وظيفه دينى خود را به خوبى انجام دهد.
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الصبر صبران صبر فى البلاء حسن جميل و احسن منه الصبر عن المحارم
صبر دو نوع است : صبر در بلاها كه زيبا و نيكو است، ولى نيكوتر از آن صبر در برابر حرام هاى الهى است كه طاقت بياورد و مرتكب حرام نشود.
رسيدن به مقامات و درجات عالى نيز نياز به مقاومت و صبر دارد.
حضرت فرمود:
بالصبر تدرك معالى الامور
.
با صبر به درجات عالى در امور خود خواهى رسيد.
بنابر اين، به هر مرتبه اى از زندگى انسانيت و شرف كه بخواهى برسى يا در برابر هر بنده اگر بخواهى شكست نخورى و در برابر هر تكليفى اگر بخواهى توفيق يابى و هر سختى را بخواهى با پيروزى از آن عبور كنى، جز با صبر و تلاش و مقاومت و ايستادگى امكان ندارد، پس بكوش كه در اين زندگى صبور باشى.
۷۹- كسب و كار حلال
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
ازكى المكاسب كسب الحلال
.
برخى مردم تنها در پى درآمد بهترند، ولى كارى ندارند كه از چه راهى و چگونه. اين راه درست نيست. به خصوص اگر كسى گرفتار درآمد حرام بشود، زندگى خود و زن و فرزند خود را سياه مى كند.
اسلام، مسلمانان را به كسب و كار حلال مكلف كرده است و شغل حلال را بهترين عبادت و سرآمد عبادت ها مى داند و نان حلال درآوردن را بهترين بندگى خدا به حساب آورده است.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
من توفيق الحر اكتسابه المال من حله
.
از توفيقات انسان آزاده اين است كه بتواند از راه حلال مال به دست آورد.
مال حرام افزودن بر اين كه مانع قبولى اعمال مى شود و تا چهل روز عبادت كسى است كه يك لقمه حرام خورده باشد مقبول نيست و دعايش نيز اجابت نمى شود و در روحيه خود و فرزندانش نيز اثر سوء مى گذارد، قساوت قلب مى آورد و او را نسبت به عبادت و به خصوص نماز بى تفاوت مى سازد. لذت عبادت خدا را از دلش بيرون مى برد و او را از خداوند ور مى سازد و اين بدترين عقوبت و بلا است.
بنابر اين، سعى كن نان حلال به دست آورى هرچند اندك و پر زحمت باشد.
علىعليهالسلام
فرمود:
احفظ بطنك و فرجك من الحرام
.
شكم و زير شكم خود را از حرام حفظ كن.
الانقباض عن المحارم من شيم العقلاء و سجيه الاكارم
خوددارى از محرمات الهى از اخلاق خردمندان و خوى مردمان بزرگوار است.
بئس الكسب الحرام
.
بد كسبى است كسب و كار حرام.
بئس الطعام الحرام
.
بد خوراكى است خوراك حرام.
لا زهد (لا تقوا) كاكف عن الحرام
.
هيچ زهدى (و هيچ تقوايى) مانند پرهيز از مال و غذاى حرام نيست.
پس زندگى خود را به مال و درآمد حرام آلوده مساز كه از عقل زندگى به دور است.
۸۰- آرزوهاى رويايى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
ما عقل من اطال الامل
.
كسى كه آرزويش دراز باشد خردمند نيست.
زندگى هر روز گسترده تر و مشكلاتش افزون تر مى شود. جوانانى كه تازه پا به زندگى گذاشته اند، ذهنى پر از رويا دارند و با آرزوهايى كه معمولا تحقق نمى يابد، زندگى مى كنند كه اين كار نتيجه اى جز سرخوردگى و دلسردى نخواهد داشت.
انسان خردمند از اول دنبال آرزوهاى رويايى و غير قابل دستيابى برود كه اين كار بسيار خطرناك است. خواسته هاى بلند و رويايى، آدمى را به كارهاى زشت وا مى دارد؛ زيرا براى رسيدن به آن ها ناچار است از مسير ناصحيح وارد شود و بى گمان دچار خطاكارى ها خواهد شد.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
اطول الناس املا اسوئهم عملا
.
هركس آرزويش بيش تر است، كارهايش زشت تر است.
و اما طول الامل فينسى الاخر
.
آرزوى دراز آخرت را از ياد شما مى برد.
يسير الامل يوجب فساد العمل
.
حتى آرزوهاى اندك نيز موجب فساد كارها مى شود.
به هر حال، آرزوهاى دراز و روياهاى زياد نه تنها به پيشرفت آدمى كمك نمى كنند، بلكه تمام وقت و فرصت ها را نيز هدر مى دهند و اعصاب و روان انسان را مشغول مى سازند و آدمى را از پى كارهاى ناروا مى كشانند و سرانجام به ياس و نااميدى و سرخوردگى و گاه تباهى زندگى و نابودى دين و دنيا دچار مى سازند. بايد از همان آغاز به واقعيت ها انديشيد و در امورى كه تحقق آن ها به سادگى ميسر نيست، حتى فكر هم نكرد.
۸۱- دورى از تنبلى و بيكارى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
آفه العمل البطاله
.
آفت كار، تنبلى است.
به جاى پرداختن به آرزوهاى خيالى، بهتر است انسان در پى كسب و كار و تلاش برود و از گوشه اى خزيدن و تن پرورى كردن بپرهيزد كه آفت موفقيت و پيشرفت، همان تنبلى است.
كسى كه به آينده خوب و زندگى همراه عزت و سرافرازى مى انديشد، فقط بايد از راه زحمت كشيدن و امكانات خود را به كار گرفتن و هدر ندادن فرصت ها، به دنبال آينده اى خوب برود كه امام علىعليهالسلام
فرمود:
هيهات من نيل السعاده السكون الى الهوانى و البطاله
كسى كه به تن آسايى و تنبلى بسنده كرده است هرگز به خوشبختى و آزادگى نخواهد رسيد.
آفه النجح الكسل
.
آفت پيروزى، بى حالى است.
من دام كسله خاب امله
.
كسى كه همواره كسل است، به خواسته ها و مقاصدش نخواهد رسيد.
۸۲- پرهيز از وامدارى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
بئس القلاده قلاده الدين
.
وامدارى، بند (اسارت) بدى است.
بسيارى از مردم به دليل بلند پروازى ها و ميل به پيشرفت در زندگى مادى و عقب نماندن از همقطاران خود، خويش را رفتار وام هاى طولانى با سودهاى سنگين مى كنند و در اين ميان بسيارى از زندگى ها متلاشى مى شود و به ورشكستگى و گاه زندان و نابودى زندگى منجر مى گردد، در صورتى كه اگر قدرى قناعت پيشه مى كرد و با اندك مى ساخت، مى توانست زندگى را پيش ببرد بى آن كه نياز به وام پيدا كند.
اسلام آن قدر كه به قرض الحسنه و كار مردم را راه انداختن سفارش كرده است، بيش از آن از قرض گرفتن و خود را اسير مردم نمودن، نكوهش كرده است.
امام علىعليهالسلام
فرموده :
الدين احد الرقين
.
وامدارى يكى از دو بردگى است.
الدين رق و القضاء عتق
.
وامدارى بردگى است؛ چنان كه اداى آن آزادى است.
كثره الدين تصير الصادق كاذبا و المنجر مخلفا
.
قرض زياد، آدم راستگو را به دروغگويى وامدار مى كند و آدم خوش قول را بد قول مى گرداند.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرموده :
اياكم و الدين فانه هم بالدليل و ذل بالنهار
.
از بدهكارى پرهيزيد كه بدهكارى غصه شب و خوارى روز است.
از امام صادقعليهالسلام
نقل است كه فرمود:
خففوا الدين فان فى خفه الدين زياده العمر
.
بدهى خويش را سبك كنيد كه كمى و سبكى بدهى مايه زيادى عمر است.
روزى رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود:
به خدا پناه مى برم، از كفر و بدهكارى. از حضرت پرسيدند:
آيا بدهكارى معادل كفر است؟ فرمود: بله
بنابر اين، از عقل به دور است كه انسان بدون ضرورت خود را اسير قرض ها و بدهكارى هاى سنگين و گاه با سود زياد كند كه هم دين خود را خراب مى كند و هم دنياى خود را و كسى كه سال ها بايد قسط بانك بدهد، هيچ گاه جلو نمى افتد و زندگى اش رشد نمى كند، البته كسانى هستند كه ناچارند براى حفظ آبرو يا بيمارى يا بى خانگى به قرض و وام پناه ببرند و هستند كسانى كه بدون اضطرار و فقط براى هوا و هوس، رقابت و هم چشمى، زياد كردن سرمايه و بلند پروازى هاى بى مورد خود را اسير وام مى كنند كه توصيه ما اين است كه قرض گرفتن در اصل كار خوبى نيست و نبايد بدون اضطرار خود را گرفتار آن كرد، بايد با اندك ساخت و قناعت نمود و خود و زندگى را نابود نساخت.
۸۳- زير بار ذلت نرفتن
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
ساعه ذل لا تفى بعز الدهر
.
يك ساعت خوارى دنيا به همه عزت آن نمى ارزد.
سربلندى و عزت و شرف، مطلوب هر انسان آزاده اى است؛ زيرا در فطرت وجودى او عزت خواهى و كرامت جويى است، و از اين رو، خداوند نيز در قرآن از كرامت انسان دفاع فرموده است و او را از پست شدن و گرد خوارى رفتن پرهيز داده است. از انسان هاى با كرامت تمجيد نموده و آدم هاى بى مايه را نكوهش كرده است.
ذلت و خوارى براى انسان آزاده به قدرى زشت و نازيبا است كه علىعليهالسلام
يك ساعت آن را برابر با تمام عزت روزگار نمى داند و نيز مى فرمايد:
الجوع خير من ذل الخضوع
.
كسى كه از غير خدا عزت بجويد ذليل مى شود.
بنابر اين، انسان عاقل كه جوياى سربلندى است، بايد از كار پست و اعمال ناشايست كه در شان انسان هاى والا مقام نيست دورى كند و با تحمل سختى ها و ناكامى ها، عزت و اقتدار و قناعت نفس خويش را حفظ نمايد و از بزرگ سرافراز عالم، حسين بن علىعليهالسلام
بياموزد كه فرمود: هيهات من الذله
ما به اسارت دنيا و شهادت و كشته شدن و محروميت از تمام مظاهر دنيا تن مى دهيم، ولى لحظه اى زير بار ذلت نمى رويم و ملت سرافراز ايران با همين شعار عزت و پيروزى را به دست آورد.
چه زيبا است كه پيرو حسينعليهالسلام
نيز در عزت خواهى و انجام وظيفه به آن حضرت اقتدا كند.
۸۴- نجوا نكردن
(انما النجوا من الشيطان...
)
يكى از كارهاى ناشايست اخلاقى، در گوشى صحبت كردن با فرد يا افراد است. البته در حضور ديگران و در جلسه اى كه چند نفر حضور دارند. اگر دو نفر در حضور ديگران آهسته و در گوشى با هم صحبت كنند كار درستى نيست و حاضران ممكن است ناراحت شوند و تصور كنند كه شما به علتى به آن ها پشت مى كنيد و يا اين كه آن ها را محرم نمى دانيد و طبيعتا ناراحت مى شوند و كدورت پيدا مى كنند، از اين رو، نبايد در حضور جمع اين كار خلاف اخلاق انجام گيرد از امام صادقعليهالسلام
نقل شده است كه فرمودند:
اذا كان القوم ثلاثه فلا يتناجى منهم اثنان دون صاحبهما فان ذلك يحزنه و يوذيه
هنگامى كه سه نفر با هم هستند، نبايد دو نفر آنان با هم درگوشى صحبت كنند كه اين كار نفر سوم را غصه دار مى كند و آزارش مى دهد.
۸۵- بلند سخن گفتن
قرآن مى فرمايد:
واحفض من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحميرو
سخن آهسته گوى كه صداى الاغ از همه بلندتر است.
بلند سخن گفتن و به صورت داد و قال صحبت كردن نشانه سبك عقلى است. در صحبت كردن با ديگران بايد ملايم و نرم و آرام صحبت كرد. از جمله سفارش هايى كه حضرت لقمان به فرزندش مى كند همين است كه فرزندم صدايت را پايين بياور؛ زيرا بلندترين صداها صداى الاغ است. امام علىعليهالسلام
نيز فرمود:
خفض الصوت و غض البصر و مشى القصد من امارات الايمان و حسن التدين
پايين آوردن صدا و چشم را پايين انداختن و سنگين و ميانه راه رفتن از نشانه هاى ديندارى و ايمان نيكو است.
برخى مرم عادت دارند در همان صحبت هاى معمولى نيز داد بزنند و صدايشان را بلند كنند كه اين كار از سنگينى و وقار مومن مى كاهد و به خصوص در برابر بزرگ ترها، استاد، پدر، مادر و اشخاص ديگر بلند سخن گفتن از بى ادبى است.
۸۶- حسادت نكردن
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الحسد شر الامراض
.
حسادت بدترين بيمارى است.
حسادت از بدترين امراض روحى و اخلاقى است و خدا نكند كسى گرفتار آن شود كه هم زندگى خود را تباه و نابود مى كند و هم زندگى كسى را كه به او حسد ورزيده است. شيطان آن قدر شخص حسود را تحريك مى كند تا دست به هر كار زشتى براى آرامش دل خود بزند و بسا خون بريزد و جنايتى مرتكب شود تا خون را از آن درد حسادت برهاند.
شخص مومن معمولا حسادت ندارد و اگر هم دارد ايمانش او را از انجام و بكارگيرى آن باز مى دارد، ولى بايد اين را دانست كه حسد بيمارى خطرناكى است كه بايد در مقابله با آن جدى بود.
علىعليهالسلام
فرمود:
الحسد يضرنى
.
حسادت آدم را رنجور و بيمار مى سازد.
الحسد يذيب الجسد
.
حسادت بدن آدمى را ذوب مى كند.
الحسود لا يسود
.
حسود به سيادت و بزرگى نمى رسد.
الايمان برى ء من الحسد
.
ايمان از حسد بيزار است.
الحسد كثير الحسرات متضاعف السيئات
.
غصه و افسوس حسود بسيار و گناهانش چند برابر است.
الحسد ياكل الحسنات كما تاكل الناز الحطب
.
حسادت كارهاى خوب را مى خورد و نابود مى كند، همان طور كه هيزم آتش را.
انسان بايد با تكيه بر ايمان و اخلاق انسانى و روح بلند از اين بيمارى كشنده فاصله بگيرد و زمينه رشد آن را فراهم نكند.
بلند نظر بودن، توكل و ايمان قوى، عدم حرص و علاقه به دنيا، نگاه به كسانى كه حال بدتر و زارتر دارند، مى تواند ريشه حسد را از بين ببرد.
۸۷- پرهيز از كينه توزى
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
سبب الفتن الحقد
.
ريشه تمام فتنه ها، كينه توزى است.
كينه توزى همانند حسادت بيمارى كشنده اى كه بسيارى از زندگى ها را نابود مى كند و موجب اختلاف و جرم و جنايت و تهمت و غيبت، پرونده سازى، حق كشى، ظلم و تبعيض، دشمنى و خونريزى و ده ها اتفاق ناگوار ديگر خواهد شد. كينه توزى از مومن به دور است.
حضرت علىعليهالسلام
فرمود:
الحقد الام العيوب
.
پست ترين عيب ها كينه است.
شخص كينه توز راحتى را از خود و ديگران سلب مى كند و دنيا را بر همه تنگ مى كند و سرانجام تنها مى ماند و همه را از خود مى رنجاند.
لا راحه لحقود
.
آدم كينه توز راحتى ندارد.
سرانجام تا مى توان بايد بذر صفا و صميميت و محبت را در دل كاشت، نبايد دل را جايگاه كينه ها و دشمنى ها قرار داد و زندگى را بر همه تلخ و تنگ نمود.
۸۸- احسان
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الانسان عبد الاحسان
.
آدمى بنده احسان است.
نفوذ در دل ها و محبوب شدن آرزوى همه است. البته مومن به دليل ايمانى كه دارد، خداوند محبت او را در دل ها قرار مى دهد.
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا
كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند، خداوند محبت آنان را در دل ها قرار مى دهد.
ولى به هر حال راه هايى براى نفوذ در دل ها و همراه كردن ديگران وجود دارد كه در احاديث اسلامى به دو نكته بيش تر توجه شده است : يكى بى نيازى از مردم و خود را محتاج آنان ندانستن و قطع طمع از آنچه دارند و دوم احسان و نيكى به ديگران كه كليد فتح دل ها، بى گمان كمك و احسان و خوبى كردن است و به تعبير مولا علىعليهالسلام
:
الاحسان يستيعد الانسان
.
احسان آدمى را به بندگى وامى دارد.
الاحسان محبه
.
احسان محبت مى آورد.
احسن الى من شئت تكن اميره
.
به هركه خواستى خوبى كن كه امير و فرمانرواى او خواهى شد.
بالاحسان تملك القلوب
.
با احسان آدمى مالك دل ها مى شود.
سبب المحبه الاحسان
.
احسان مايه محبت دل ها است.
من كثر احسانه كثر خدمه و اعوانه
.
كسى كه نيكى زياد كند ياران و خدمتگزارانش زياد مى شوند.
من كثر احسانه احبه اخوانه.
كسى كه نيكى بسيار كند، مورد محبت برادرانش قرار مى گيرد.
بنابر اين، چنان كه از احاديث فوق و ده ها حديث ديگر استفاده مى شود، از راه هاى مهم و معجزه آسا براى نفوذ در دل ها همانا نيكى و احسان در حق ديگران است و نبايد از اين كار اخلاقى و اجتماعى بسيار ارزنده غافل شد.
۸۹- شك نكردن
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
المريب ابدا عليل
.
شكاك هميشه بيمار و دردمند است.
از حالات بسيار بد و شكننده كه برخى مردم به آن دچارند، شكاكى است؛ يعنى به همه كس و همه كارى شك مى كنند و همه چيز را با چشم بدبينى و دشمنى و بغض و كينه مى بينند و با اين كار زندگى را براى خود و ديگران تبديل به جهنم سوزان مى كنند. شكاكى در حقيقت نوعى بيمارى روانى و نوعى وسواس است كه بايد از به وجود آمدن آن پيشگيرى نمود و اگر هم پيش آمد با تمام وجود بايد با آن مبارزه كرد كه برطرف شود وگرنه هم جسم و هم جان و هم ايمان آدم شكاك را مى سوزاند.
شكاك چون بر خلاف دين و قدم برمى دارد، كاش نوعى كفر و شرك به حساب مى آيد؛ زيرا دستور خداوند و اسلام است كه نبايد به افراد شك نمود.
علىعليهالسلام
فرمود:
الارتياب يوجب الشرك
.
شك در امور به شرك مى انجامد.
المرتاب لا دين له
.
شكاك دين ندارد.
صلاح التقوا تجنب الريب؛
صلاح تقوا به دورى از شك است.
الريبه توجب الظنه
.
شرك و ترديد مايه بدگمانى است.
به هر حال سوء ظن و بدگمانى و شك به افراد، كارى ضد اخلاقى و ضد ارزش و ضد دين است.
مسلمان در عين اين كه بايد مراقب باشد زود به كسى اعتماد نكند، بايد از متهم نمودن اين و آن و ايجاد شك و ترديد، در كارهاى افراد كه منجر به تجسس و دخالت در كار ديگران مى شود و بيش از پيش بى اعتمادى را گسترش مى دهد، پرهيز نمايد.
۹۰- پل عبور براى منافع ديگران
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
كن فى الفتنه كابن اللبون
.
برخى كسان خود را نخود هر آشى مى كنند و در هر كارى دخالت مى نمايند و گاه دين خود را فداى دنياى ديگران مى كنند كه بسيار كار نابخردانه اى است.
از رسول خداصلىاللهعليهوآله
نقل شده است كه فرمود:
شر الناس من باع دينه بدنياه و شر منه من باع دينه بدنيا غيره
بدترين مردم كسى است كه دين خود را به دنيا بفروشد و بدتر از آن كسى است كه دينش را فداى دنياى ديگران كند.
شيادان براى در رسيدن به مقام و خواسته هاى خود، به ساده لوحان و ساده انديشان و توسل مى شوند و نيز به كسانى كه در جامعه داراى وجهه اى مردمى هستند، مانند روحانى، خانواده شهيد و جانباز و اين گونه افراد را وسيله دنيا خود قرار مى دهند و پل عبور منافع خود مى كنند.
سفارش علىعليهالسلام
اين است كه مومن هيچ گاه براى منافع دنيايى ديگران پل و واسطه نشود و خود را از كشمكش دنيا طلبان و سياست بازان و فتنه گران دور نگه دارد.
كن فى الفتنه كابن اللبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب
در فتنه و آشوب همچون بچه شتر دوساله باش كه به پستانى دارد كه شيرش دوشند و نه پشتى كه سوارش شوند.
۹۱- سستى نكردن در دين
كوچك شمردن احكام دين و بى توجهى و بى تفاوتى به دين فرجام خوشى ندارد و حفظ دين و حراست از آن و اهميت هم براى دنياى انسان مفيد است و هم براى آخرتش.
علىعليهالسلام
مى فرمايد:
من تهاون بالدين هان
.
هركس دين را خوار بشمارد، خود خوار مى شود.
من دق فى الدين نظره جل يوم القيامه خطره
.
كسى كه در دين دقيق و باريك بين باشد، در قيامت شرف بزرگى پيدا كند.
تعهد به دستورهاى دينى بسيارى از مشكلات را حل مى كند. انسان بدون ايمان موجودى عبث و بى هدف و سرگردان است كه در اين دنيا و در آن دنيا دستش به جايى بند نيست. پس در زندگى هيچ كارى را بر امور دينى مقدم مدار و خود را از چشم خداوند متعال مينداز و از خيرات و بركات الهى خود را محروم مساز كه بى گمان روزى پشيمان مى شوى هرچند ديگر آن روز سودى ندارد.
۹۲- اعتراف به ندانستن
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
لا يستحين احدكم اذا لا يعلم شيئا ان يقول لا اعلم
.
اگر از شما چيزى را پرسيدند كه نمى دانيد، شرم مكنيد و بگوييد نمى دانم.
آن روز كه انسان به دنيا آمده، نادان و جاهل بوده است و قدم به قدم، به بعضى از امور دانا و عالم گشته، ولى همچنين نسبت به بسيارى از امور جاهل است هرچند علامه دهر شود. هيچ عالمى ادعا نمى كند كه همه چيز را مى داند و هيچ كس نيز اين انتظار را ندارد كه ما همه چيز را بدانيم، در زندگى بسيار اتفاق مى افتد كه علت و راز و دليل چيزى را از ما مى پرسند. ما اگر مى دانيم، پاسخ مى گوييم و اگر نمى دانيم، راه درست اين است كه بگوييم : نمى دانم. اين نه تنها زشت و عيب و عار نيست، بلكه شهامت و صداقت آدمى است، بنابر اين، اگر چيزى را از تو پرسيدند كه نمى دانى، خيلى راحت و بدون هراس بگو: نمى دانم و خود را از پيامدهاى آن نجات ده و ديگران را نيز شريك جهل خود مساز.
۹۳- ميان سخن ديگران وارد نشدن
از آداب زندگى اجتماعى اين است كه انسان حرمت خود را نگه دارد و در امورى كه به او مربوط نيست وارد نشود و اگر ديد دو نفر با هم سخن مى گويند، وارد نشود مگر خودشان و او را دعوت كنند و دوست داشته باشند او هم با آنان هم سخن شود، وگرنه، مادام كه اجازه نداده اند و احساس شود دوست ندارند كس ديگرى با آن ها باشد، بايد خود را كنار بكشيد و در جلسه آن ها دخالت نكند و اگر به اين نكته اخلاقى توجه نكرد و آنان به او بى اعتنايى كردند، كسى را ملامت نكند جز خود را.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: هشت دسته اند كه اگر به آن ها اهانت شود، بايد تنها خود را ملامت كنند و از جمله كسى است كه ميان دو نفر درآيد كه خصوصى با هم گفت و گو مى كنند.
۹۴- پرهيز از خشم
امام علىعليهالسلام
فرمود:
اياك و الغضب فاوله جنون و آخره ندم
.
از خشم بپرهيز كه آغازش ديوانگى و آخرش پشيمانى است.
برخى صفات اخلاقى هست كه بر سعادت و سرنوشت انسان بسيار تاثير مى گذارند و زندگى را از اين رو به آن رو مى كنند.
از جمله صفات ناشايسته اخلاقى كه بسيار اثر زيانبار دارد، عصبانيت و خشم است. البته خشم مقدس هم هست كه در جاى خود اگر باشد يك نقص به حساب مى آيد، به خصوص خشم در مقابل هتك حدود الهى كه بسيار مقدس و گونه اى غيرت دينى است، همچنين، خشم در برابر ظلمى كه به آدمى مى شود، ولى چه در مورد دوم و چه در امور روزمره بايد خشم به عنوان يك آتش مقدس مهار گردد و به جاى درست به كار رود.
اگر خشم مهار شود و از آن خوب استفاده شود، مانند آب مهار شده يا آتش مهار شده بسيار مثبت و مقدس است، ولى اگر مهار نشود، مانند شعله هاى آتش يا سيل بنيان همه چيز را ويران و خاكستر مى كند.
خشمگين شدن در امور جزيى و كارهاى روزانه و عكس العمل هاى تند و جنون آميز و برخوردهاى نابخردانه، با زن و شوهر و فرزند و دوست و كارمند و كارفرما و دانش آموز و استاد كاملا نادرست است و بايد با قدرت ايمان و حلم و بردبارى و صبر و شكيبايى، فرو نشاند كه فرو نشانده غيظ شيرين ترين چيز است.
امام صادقعليهالسلام
فرمودند:
الغضب مفتاح كل شر
.
كليد همه بدى ها خشم است.
و امام علىعليهالسلام
فرمود:
الغضب يثير كوامن الحقد
.
خشم، كينه هاى پنهان را برمى انگيزد.
من لم يملك غضبه لم يملك عقله
.
كسى كه نتواند خشم خود را مالك شود، عقل خويش را از دست خواهد داد.
اقوى الناس من قوى على غضبه بحلمه
.
نيرومندترين مردم كسى است كه با حلم خود بر غضب پيروز شود.
و نيز فرمود:
زورمندى به كشتى گرفتن و رقيب را زمين زدن نيست، بلكه زورمند كسى است كه هنگام غضب، نفس خود را مهار كند.
در احاديث آمده كه هرگاه به خشم آمدى، تصميم مگير و قضاوت مكن و دست به كارى مزن و براى فرونشاندن خشم، حالت خود را عوض كن، اگر نشسته اى برخيز و اگر ايستاده اى، چند قدم راه برو تا تسكين پيدا كنى.
۹۵- محكم كارى
رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
اذا عمل احدكم عملا فليتقنه
.
هرگاه يكى از شما كارى انجام مى دهد، بايد آن را محكم و درست انجام دهد.
امروز سازمان هايى بر توليد اجناس اعم از خوراكى، پوشاكى، صنعتى و غيره نظارت مى كنند كه مبادا از نظر حجم مواد، كيفيت، كميت، بهداشت و...دچار نقص و كمبود باشد، موسسه اى به نام استاندارد بايد يك جنس توليد شده را تاييد نمايد. با اين حال هستند كسانى كه مقررات و ضوابط را رعايت نمى كنند و در كميت و كيفيت جنس اخلال ايجاد مى كنند. از مواد يا امور ديگر كم مى گذارند و به عبارتى از جنس يا مواد آن مى دزدند. اگر پيمانكار ساختمانى را قرار است بسازد و اگر جنس توليد مى شود، در بسيارى از موارد آثار دزدى، كم گذاشتن و نادرستى و معيوب بودن جنس آشكار است و از اين رو، دوام آن را كاهش مى دهد و از عمر مفيدش مى كاهد و صدها زيان اقتصادى و حتى غير اقتصادى وارد مى سازد كه يكى از آن ها بى اعتمادى به جنس ساخت وطن است.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
موسس اسلام و سرور رهبران دينى، يكى از سفارش هاش مهمشان اين بود كه كارتان را درست انجام دهيد، صحيح انجام دهيد، پاكيزه انجام دهيد و از محكم كارى دريغ نكنيد.
شما نيز هر كارى به دستت سپردند، دلسوزانه و درست و صحيح انجام ده كه كار از محكم كارى عيب نمى كند.
۹۶- قانع بودن به حق خود
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
رحم الله عرف قدره و لم يتعد طوره
.
خداوند رحمت كند كسى كه قدر خويش را بشناسد و از آن تجاوز نكند.
خودشناسى و معرفت النفس از مزاياى انسان است. كسى كه حدود و ظرفيت خود را بشناسد، زياده طلبى نخواهد داشت.
مهم ترين اصل براى انسان اين است كه حدود و مرز خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند و به قول معروف پايش را از گليمش فراتر ننهد.
علىعليهالسلام
فرمود:
من عرف قدره لم يضع بين الناس
.
كسى كه قدر و منزلت خويش را بشناسد در ميان مردم ضايع نشود.
من تعدى حده اهانه الناس
.
كسى كه از حد و مرز خود تجاوز كند، مردم او را سبك شمارند.
ما عقل من عدى طوره
.
خردمند نيست كسى كه به حق خود قانع نباشد.
ما هلك من عرف قدره
.
كسى كه قدر خود را بشناسد، هلاك نخواهد شد.
بنابر اين، تلاش كن كه به حد خود قانع باشى و از حد و مرز خود تجاوز نكنى.
۹۷- تشنه قدرت نبودن
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
من طلب الرياسه هلك
.
كسى كه طالب رياست و مقام باشد، هلاك خواهد شد.
قدرت طلبى يك بيمارى بسيار خطرناك است كه اگر كسى گرفتار آن شود دنيا و آخرتش تباه مى شود و هم خود را هلاك مى سازد و هم ديگران را. جناياتى كه در تاريخ روى مى دهد، معمولا معلول اين بيمارى خطرناك است و اگر افرادى مانند هيتلر دنيا را به آشوب مى كشند، دچار همين بيمارى بوده اند.
جنايات صدر اسلام و خانه نشين كردن اسلام و جنايات بنى اميه و بنى العباس و...به وسيله باندهاى قدرت طلب اتفاق افتاده است.
هركس را ديدى تشنه قدرت و رياست است، بدان كه منحرف و موجودى خطرناك است و اگر در وجود خود احساسى كردى كه به قدرت و مقام علاقه دارى و براى به دست آوردنش بى ميل نيستى كه تلاش كنى، بدان كه گرفتار همان بيمارى شده اى و بايد در علاج آن بكوشى وگرنه هلاك خواهى شد.
امام موسى بن جعفرعليهالسلام
فرمودند:
خطر رياست طلبى براى دين مسلمانان از دو گرگ درنده كه به جان گوسفندان بى چوپان بيفتد، بيش تر است.
۹۸- بى توجهى به شايعات
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
من عرف من اخيه وثيقه دين و سداد طريق فلا يسمعن فيه اقاويل الرجال
وقتى مومن را به صداقت و ديانتى شناختى، ديگر سخن مردم را درباره او باور مكن و دلت را بد مكن.
از ابزار دشمنان ببه خصوص منافقان در طول تاريخ و به ويژه پس از انقلاب اسلامى پخش شايعات دروغ و نشر اكاذيب عليه دين مداران و شخصيت هاى دينى و علمى و مذهبى است. با اين ابزار براى بد نام كردن نظام اسلام، شخصيت هاى اسلامى و تخريب چهره نورانى خدمتگزاران، بهره جسته و سخت از آن استفاده مى كنند.
امروز راديوهاى بيگانه و تلوزيون ها و استعمار و استكبار خبرى و ابزار علمى و رسانه اى نيز به كمك آنان آمده است. در انقلاب اسلامى ما نيز دشمنان زخم خورده و بى رحم از همين شيوه استفاده كرده و متاسفانه گروهى از روى نادانى و جهالت و عده اى هم از روى اغراض سياسى و كينه توزانه به آن ها دامن مى زنند و ابزار دست دشمن شده اند و خيلى راحت با تبليغات، شخصيتى را منكوب و منزوى مى كنند و مردم را از وجود او و خدماتش محروم مى سازند.
اگر انسان بخواهد شايعاتى را فقط به دروغ در اين چند سال پس از انقلاب توسط منافقين و دشمنان در كشور ما عليه نظام اسلامى يا مسئولان پخش شده، شمارش كند، قابل شمارش نيست.
از اين رو، براى حفظ دين و ديانت هم كه شده، مراقب باش و شايعات را باور مكن و به آن دامن مزن و فكر اين را بكن كه روزى در صحراى محشر كه زمين آن در شدت داغى است در حضور اولين و آخرين بايد بايستى و پاسخ دهى.
زنهار كه با شايعات آبروى كسى را بريزى!
زنهار كه گفتار دشمنان قسم خورده را باور كنى!
۹۹- خدمت به همنوعان
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
المومنون خدم بعضهم لبعض
.
مومنان خدمتگزار يكديگرند.
خدمت كردن به بندگان خدا زيباترين كار و شيرين ترين عبادت است. مبادا يك وقت از اين لذيذترين لحظه زندگى شانه خالى كنى يا احساس خستگى و دلتنگى نمايى.
از رسول خداصلىاللهعليهوآله
نقل است كه فرمود:
اذا اراد الله بعبد خيرا صير حوائج الناس اليه
.
هرگاه خداوند بخواهد به بنده اى خير برساند، مردم را به او نيازمند مى سازد و كارهاى مردم را به او وا مى گذارد.
و در جاى ديگر فرمود:
ان لله عبادا خلقهم لحوائج الناس
.
خداوند بندگانى دارد كه آن ها را براى كار مردم خلق كرده است.
خداوند نعمت هايى را نزد انسان ها قرار مى دهد تا در خدمت مردم باشند و چنانكه از خدمت كردن دريغ نمايند، خداوند، نعمت ها را از آن ها مى گيرد و به ديگرى مى دهد. امام صادقعليهالسلام
نيز فرمود: افراد باايمان خام ديگرند. سئوال شد: چگونه؟ فرمود: اينكه به يكديگر سود برسانند و براى هم مفيد باشند
.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود:
ايما مسلم خدم قوما من المسلمين الا اعطاه الله مثل عددهم خدما فى الجنه
هر مسلمانى كه به مسلمانان خدمت كند، خداوند به عدد آن ها خادمانى در بهشت به او عطا فرمايد.
و انسان موفق كسى است كه بتواند گره گشا و كار راه انداز ديگران باشد و نه تنها بارى بر دوشى نباشد كه بار بردار از دوشى باشد.
هرجا خدمت مى كنى، در هر نهادى هستى، در ميان هر جمعيتى كه هستى، خدمت كردن را افتخار بدان و به آن ها مباهات كن تا مبادا توفيق خدمتگزارى از تو سلب شود.
۱۰۰- پرهيز از سه خصلت زشت
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
اذا اراد الله سبحانه صلاح عبده الهمه قله الكلام و قله الطعام و قله المنام
چون خداوند صلاح بنده اش را بخواهد، بدو الهام مى كند كه سخن اندك گويد و طعام اندك خورد و خواب اندك كند.
پرگويى و پر خورى و پر خوابى در احاديث اسلامى به شدت نكوهش شده اند. البته بدن آدمى به مقتضاى ويژگى آفرينش نيازمند به غذا و گفت و گو و خواب است. هم بايد بخوابد تا جسم و جان او از خستگى بيرون آيد و نشاط كار دوباره را پيدا بيابد؛ چنان كه خوراك به عنوان منبع انرژى براى فعاليت بدن و ادامه حيات ضرورى است، سخن گفتن نيز از كمالات آدمى و خصلت پر ارزش او است، ولى هريك در جاى خود و به اندازه نياز، نيكو و مفيد است و بيش تر از آن زيانبار است.
۱۰۱- نگفتن هر چيز كه شنيده شده
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
لاتحدث بكل ما تسمع فكفى بذلك خرقا
.
براى كم خردى تو همين بس كه هرچه مى شنوى به ديگران بگويى.
اگر انسان بخواهد درست سخن گويد، زود حرف هايش تمام مى شود و طبعا بايد ساكت بماند تا گرفتار گناه نشود وگرنه اگر بخواهد زياد حرف بزند، نمى تواند هميشه حرف خوب بزند، ناچار مى شود از اين شاخه به آن شاخه برود و از هر دردى سخنى بگويد و بسيارى از ناگفتنى ها را بگويد كه زيانبار خواهد بود.
از صفات بد اين است كه آدمى عادت كند هرچه مى شنود براى ديگران نقل كند كه اين كار بسيار زشتى است، زيرا هر شنيده اى حق، راست و گفتنى نيست. از دستورهاى خوب اخلاقى كه احاديث اسلامى به آن پرداخته اند، اين است كه انسان نبايد هرچه مى شنود و يا حتى هرچه مى داند، براى ديگران نقل كند، بلكه بايد اهميت موضوع، شرايط آن، ارزش سخن و، و راست و دروغ بودن سخن را در نظر بگيرد و پس از اين كه تشخيص داد آن سخن گفتنى است و حق است، بگويد وگرنه لب فرو بسته و سخن نگويد كه بسا يك سخن نسنجيده نابجا گفته شود و فسادى برپا كند و خونى بريزد، اختلافى درست كند، زندگى اى را متلاشى سازد و...
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود:
كفى بالمرء من الكذب ان يحدث بكل ما يسمع
.
در دروغ گويى انسان همين بس كه هرچه بشنود براى ديگران نقل نمايد.
امام علىعليهالسلام
فرمود:
من عقل الرجل ان لا يتكلم بجميع ما احاط به علمه
.
از درايت و عقل مرد اين است كه هرچه مى داند نگويد
.
هرچه نمى دانى مگوى، بلكه تمام آنچه را كه مى دانى هم مگو
.
امام صادقعليهالسلام
فرمود:
سخنى گرانقدر را از من بشنويد كه برايتان سودمند است : سخنى مگوييد كه به شما مربوط نيست و از سخن هاى بجا نيز خوددارى كنيد كه بسا شخصى سخن بى جايى بگويد و تيشه بر ريشه خود زند
.
۱۰۲- حرمت شكنى نكردن
رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه
.
مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
هركس براى خود شخصيتى و حرمتى قائل است و دوست دارد ديگران حرمت او را حفظ كنند و بديهى است كه از حرمت شكن بدش مى آيد و از كسانى كه او را احترام نمايند خشنود مى شود.
از دستورهاى موكد اسلام عزيز و امامان معصومعليهالسلام
اين است كه حرمت اشخاص را حفظ كنيد و هيچ گاه در مقام حرمت شكنى بر نياييد كه عقيده ها و كينه ها و دشمنى ها را عليه خود تحريك خواهيد نمود. بدزبان بودن و دشنام دادن، اهانت كردن، تحقير نمودن، مسخره و استهزاء نمودن شخص را نزد ديگران سبك كردن، آبرويش را ريختن، او را ملامت كردن و...همگى حرمت شكنى است و بسيار زيانبار و عوارض منفى آن قابل جبران نيست.
حتى پدر و مادر يا استاد نبايد شخصيت كودك را نزد ديگران خرد كند. بسيار شده كه به صورت ناخودآگاه سخنى گفته اند يا حركتى كرده اند و كودكى تحقير شده و نتيجه آن بعدها بسيار تلخ بوده است و كودك را منحرف نموده و مشكل ساز شده است.
۱۰۳- اميدوارى
پيامبرصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
الامل رحمه لامتى و لولا الامل ما ارضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا
اميد براى امت من رحمت است كه اگر نبود، هيچ مادرى فرزند را شير نمى داد و هيچ باغبانى درختى نمى كاشت.
اميد و رجا در زندگى به منزله روح است در جسم انسان با اميد به آينده مى تواند شادابى و نشاط خود را حفظ كند و به زندگى ادامه دهد.
عشق به آينده و زندگى است كه نيرو بخش فكر و جسم انسان است. اگر اميد به آينده از دل آدمى بيرون رود، او همانند جسمى است بى جان و هيچ حركتى و تلاشى نمى تواند داشته باشد و هيچ قدمى مثبت براى آينده نمى تواند بردارد و به گفته امام علىعليهالسلام
:
الامل رفيق مونس
.
اميد، مونس و رفيق آدمى است.
اگر در زندگى يك بار و دو بار شكست خوردى و موفق نشدى، باز هم اميد را از دست مده. توكل و اميد به پروردگار قادر و توانا تمام بن بست ها را مى تواند باز كند و گرهى نيست كه به دست او باز نشود و از نااميدى و ياس و كنارى نشستن و غصه خوردن و يا دست به كارهاى نابخردانه زدن نه تنها مشكلى را حل نمى كند، بلكه بر مشكلات مى افزايد، ولى اميد به آينده تلاش و توكل مى تواند بسيارى از گره ها را باز كند، پس هرگز در زندگى نااميد مشو.
۱۰۴- تحمل نكردن
امانم جوادعليهالسلام
مى فرمايد:
ليس حسن الجوار كف الاذى و لكن...الصبر على الاذى
.
همسايه خوب بودن به اين نيست كه همسايه را آزار ندهى، بلكه به اين است كه آزارش را تحمل كنى.
سعه صدر و دشمنان و مخالفان و رقيبان را تحمل كردن از سيره و روش انبياءعليهالسلام
است.
آنان براى موفقيت در رسالت خود از خداوند تقاضاى شرح صدر مى نمودند؛ چنانكه از قول حضرت موسىعليهالسلام
قرآن نقل مى كند كه عرض كرد: خدايا! به من شرح صدر عطا كن...و درباره خاتم الانبياء هم فرمود:
(الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك
.)
بنابر اين، مردان بزرگ الهى و مومنان خردمند موفقيت را در شرح صدر و تحمل ديگران دانسته اند.
هر انسانى اگر با ظرفيت باشد و بتواند دوست و دشمن را تحمل كند، بسيارى از منازعات و درگيرى ها خاتمه مى يابد و صلح و صفا و محبت و صميميت بر جوامع بشرى حكم فرما مى شود. ولى برعكس، عدم تحمل و نظرتنگى و كم ظرفيتى عامل بسيارى از مشكلات و اختلافات شده و مى شود.
تحمل يك حرف، تحمل يك عقيده، تحمل يك رقيب، تحمل همكار تازه وارد، تحمل رئيس جديد، تحمل كارمند جديد و بداخلاق، تحمل عروس، تحمل داماد، تحمل مدر شوهر، تحمل هر مزاحم مى تواند زندگى را شيرين و گلستان كند.
در احاديث آمده كه : بهترين اخلاق دنيا و آخرت به اين است كه خوبى كنى به كسى كه در حق تو بدى كرده و صله كنى به كسى كه حق تو را خورده و عفو كنى از كسى كه به تو ظلم كرده است.
تو از برادر! بكوش كه در زندگى روح گذشت و بزرگوارى را در خود زنده كنى و با ظرفيت و نظر بلند، ديگران را تحمل كنى تا زندگى شيرين شود.
۱۰۵- مسئوليت پذيرى
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرموده است :
ان لله عبادا خلقهم لحوائج الناس
.
كسى كه توان انجام كارى را دارد، نبايد از انجام آن طفره رود و خود را كنار بكشد. انسان متعهد نمى تواند به كارى كه زمين مانده بى تفاوت باشد و اگر به وجودش نياز بود، بايد به ميدان آيد. مسئوليت پذيرى از صفات پسنديده انسان خردمند است.
انسانى كه به پيشرفت و تعالى خود و كشور و ملت خود علاقه مند است، از هر تلاشى دريغ نمى كند.
در احاديث اسلامى تاكيد شده كه اگر مسلمان كارى از عهده اش برمى آيد، بايد انجام دهد و نبايد آن را به ديگرى حواله دهد و از انجامش شانه خاى كند؛ چنان كه اگر كاى به او پيشنهاد شد و از انجام آن ناتوان بود و شرايط را نداشت و كسى كه آن كار را بهتر انجام دهد وجود داشت، نبايد آن كار را قبول كند. در حقيقت انسان متعهد و فهميده تابع تكليف و انجام وظيفه است، هر جا تكليف انجام كارى باشد آن را مى پذيرد و بى تفاوت و بى مسئوليت نخواهد بود.
استعمارگران و دشمنان انسانيت براى ايجاد زمينه سلطه گرى و چپاول يك كشور، نخستين كارى كه انجام مى دهند سست كردن و بى تفاوت كردن و بى اراده كردن ملت آن كشور است؛ زيرا سلطه بر ملت زنده و با اراده مشكل است. بنابر اين، نشر فساد و اعتياد نيز با همين هدف است.
از اين رو، روح تلاش و احساس مسئوليت در يك ملت مى تواند آزادى، استقلال و عزت و سرافرازى وى را تضمين نمايد.
علىعليهالسلام
فرمود:
كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا
.
يار مظلوم و دشمن ستمگر باشيد.
و اين يعنى همان احساس مسئوليت در برابر جامعه و حقوق مردم و احساس وظيفه در برابر متجاوزان به حقوق انسانيت.
قرآن با لحنى معترضانه مى فرمايد:
و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل الله المستضعفين من الرجال
چرا در برابر ظلمى كه به مردم و كودكان شده قيام و مبارزه نمى كنيد...؟
البته نمونه هاى بسيارى در فرهنگ قرآن و سنت اسلامى يافت مى شود كه مسلمانان را به احساس مسئوليت و تعهد در برابر خدا، خود، خانواده و اجتماع دعوت مى كند و تاكيد بر دفاع از حقوق مظلومان، سالخوردگان، كودكان، زنان، ايتام، فقرا، درماندگان، دارد و از راحت طلبى، تن پرورى، بى تعهدى و بى مسئوليتى مذمت نموده است.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
افراد بى تفاوت را مسلمان مى داند و مى فرمايد:
من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم
.
كسى كه صبح كند و در فكر امور مسلمين نباشد، مسلمان نيست.
۱۰۶- انصاف داشتن
امام علىعليهالسلام
مى فرمايد:
الانصاف يرفع الخلاف و يوجب الائتلاف
.
اگر در جامعه و خانواده و هر جاى زندگى انصاف حاكم شود، اختلاف برطرف مى شود و به جاى آن الفت و وحدت پديد مى آيد.
انصاف در زندگى اثرات مثبت بسيارى دارد و محبت و همدلى مى آورد و كينه و دشمنى ها را برطرف، خدا را خشنود و اطرافيان را راضى مى سازد.
انصاف يعنى طرف حق را گرفتن، قبول كردن منطق حق و حق را به ذى حق دادن اگرچه به زيان خود انسان باشد.
اگر آدمى با كسى نزاع مى كند، و خود مقصر است، اعتراف به تقصير كند و از طرفش عذر خواهى نمايد، اگر حق كسى را خورده، اعتراف كند و حق را برگرداند، اگر قضاوت بى جايى كرده، جبران نمايد و معذرت خواهى كند و اگر همسرش حق مى گويد، بپذيرد.
اگر فرد كوچكترى موضوع را مطرح كرده و ايراد مى گيرد و ايراد وارد است، نگويد او كوچكتر است و براى من زشت است كه سخن او را قبول كنم، بلكه راحت بپذيرد و به اشتباه خود اعتراف نمايد.
ريشه اختلافات و جنگ ها و نزاع هاى اجتماعى بى انصافى است و ريشه وحدت و رفع اختلافات همان انصاف و حق را پذيرفتن است.
۱۰۷- خرافه پرستى بر خلاف عقل زندگى
رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
الطيره شرك
.
فال بد زدن، شرك است.
اعتقاد به خرافات هميشه بلاى جان انسان هاى بى خرد و بى فرهنگ است. عامل اصلى آن جهل است و هرچه آدمى جهلش بيشتر اعتقادش به خرافات بيشتر است. البته منظور از جهل، بى سوادى نيست، بلكه فهم و درك و فرهنگ صحيح است كه بسا سوادى كه بيشتر به خرافات دامن مى زند.
كم نيستند كسانى كه به فال بد و خوب عقيده دارند يا به سرنوشت معتقدند يا دنبال سحر و جادو و دعا نويسى و فال نخودى و...مى روند.
چه در ميان مردان و چه در ميان زنان و چه باسوادان و چه بى سودان. اعتقاد به مسائل خرافى كه گاهى آن را به دين و اسلام هم نسبت مى دهند، موجب عقب افتادگى و سلب مسئوليت و انجماد فكرى مى شود. اسلام با خرافات مخالف است و خرافه پرستى را كارى زشت و ضد فرهنگ مى شمارد.
نقل است كه يكى از منجمان به علىعليهالسلام
عرض كرد: اين سفر نحس است و ستاره، ستاره پر خيرى نيست. از اين سفر صرف نظر كن. حضرت سخنش را نپذيرفت و فرمود: مگر جهان هستى تابع نظر يك نادان مثل تو حركت مى كند؟! و بر خلاف نظر او به سفر خود ادامه داد
.
در احاديث از طيره يا همان فال بد زدن مذمت شده و از ستاره بينى و اينكه ستاره فلانى نحس است يا سعد، و نيز از تفال به صداى پرنده يا حتى عطسه كردن به شدت نهى شده و همه آن ها را مصداق خرافات دانسته و فرموده اند: اگر دلت نسبت به چيزى بد شد، صدقه بده و اعتنا نكن يا در حديث ديگر آمده است :
اذا تطيرت فامض
.
يعنى اگر ناخودآگاه به چيزى برخوردى و فال بد زدى و دلت بد شد، اعتنا مكن و راه كار خود را ادامه ده.
از رسول خداصلىاللهعليهوآله
نقل است كه فرمود:
ليس منا من تطير
.