آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)

آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام) 0%

آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام) نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عليرضا رجالى تهرانى
گروه: مشاهدات: 7301
دانلود: 3121

توضیحات:

آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7301 / دانلود: 3121
اندازه اندازه اندازه
آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)

آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آثار و بركات سيد الشهداعليه‌السلام

نویسنده: عليرضا رجالى تهرانى

مقدمه‏

١- حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام ، يك انسان كامل و شخصيتى استثنائى است كه داراى ابعاد وجودى متعددى بوده و در چهره‏هاى گوناگونى براى مردم جهان با مشربهاى مختلف ، جلوه كرده است از اين رو هر يك از آنها طبق مشرب خود، آثار و بركاتى را براى آن وجود شريف و نهضت مقدسش بيان مى دارند، اما در اين كتاب سعى شده، فارغ از هرگونه انحصارنگرى، به بررسى آثار و بركات سيدالشهداعليه‌السلام پرداخته شود.

٢- از آنجايى كه سالار شهيدان يك امام است و امامانعليه‌السلام به لحاظ مقام امامت، منشأ خيرات، بركات و آثار بسيارى هستند؛ آن حضرت نيز از آثار و بركات بى‏شمارى برخوردار است ولى بناى ما در اين مختصر، بيان آثار و بركاتى است كه مى توان با استفاده از شواهد روايى و تاريخى در خصوص ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام متذكر شد.

٣- شناسايى و بررسى موقعيت سياسى، اجتماعى و فرهنگى دوران حسين بن علىعليه‌السلام مى تواند در بيان و اهميت آثار و بركات آن حضرت و حماسه كربلا، نقش مهمى را ايفا كند، كه اين مسئله نيز سعى شده در كتاب از نظر نگارنده دور نباشد.

٤- اين كتاب كه در نوع خود از اسلوب ، تقسيم و تدوين جديد برخوردار است بدان جهت نگارش يافت كه عاشقان و دوستداران سيد الشهداءعليه‌السلام از آثار، بركات و فوايدى كه آن امام شهيد، در دنيا و آخرت، براى دوستدارانش دارد آگاهى بيشترى حاصل كرده تا درجهت معرفت و ازدياد عشق و محبت به آن حضرت، تلاش جدى‏تر از خود نشان دهند.

٥- اگر چه به نظر مى رسد كه بايد طبق نام كتاب، مطالب، در دوبخش : «دنيا و آخرت» تدوين مى شد؛ ولى به خاطر پرهيز از عناوين تكرارى و جلوگيرى از پراكندگى مطالب، كتاب را به صورت حاضر تدوين كرده و دو مقوله دنيا و آخرت را در هر يك از عناوين كلى داخل نموديم

٦- نظر به اينكه مقصود نگارنده از نگارش اين كتاب، معرفى و بيان اجمالى آثار و بركات سيدالشهداءعليه‌السلام بوده است ، از شرح و بسط زياد مطالب پرهيز نموده و به عناوين و توضيحى كوتاه بسنده شده است

٧- به اميد آنكه اين مختصر ، مورد قبول حضرتش واقع شده، و براى عاشقان و دلباختگان آن عزيز ، در جهت شناخت اثرات و بركات وجودى وى مؤثر افتد.

تهران - فروردين ٧٥

عليرضا رجالى تهرانى

فصل اول :آثار و بركات فردى سيدالشهدا عليه‌السلام

١- چراغ هدايت و كشتى نجات

من آن نورم كه در شبهاى تاريك

چراغ رهنماى كاروانم

در اين دريا منم آن ناخدايى

كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم

روايت شده كه امام حسينعليه‌السلام فرمود: «خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شرفياب شدم در حاليكه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زينت آسمانها و زمين ابى گفت : چگونه او زينت آسمانها و زمين است در صورتى كه كسى غير از تو چنين نيست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسين بن على در آسمان بزرگتر از روى زمين است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدايت و كشتى نجات است »١

يكى از بركات فردى حضرت سيدالشهداعليه‌السلام اين است كه او «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» است اگر چه همه پيامبران و امامانعليه‌السلام چراغها و انوار هدايت و كشتيهاى نجات و رهايى اند، چنانكه پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك»٢

همانا خانداون و اهل بيت من در ميان شما مانند كشتى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پيدا كرده و هركس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.

اما كشتى نجات حسينعليه‌السلام حركتش بر امواج گسترده دريا، سريعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دايره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسينعليه‌السلام وسيعتر است

در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگين فساد و گناه بر پيكره نيمه‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازيانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پليديها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاريكى و تباهى مى كشيد ، اين حسين بود كه با قيام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بيت خويش ، گرفتاران در اين اوضاع خطرناك را از درياى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى اميه» نجات بخشيد و با كشتى رهايى خود ، اين خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.

آرى ، حسينعليه‌السلام «مصباح الهدى » است تا در اين ظلمتكده خاك، دليل و راهنماى راه باشد؛ و «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالتها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فرياد رس باشد.

‏٢- محبت مكنون

از جمله احاديث نبوى كه در واقع بيانگر تأثير پذيرى معنوى مردم از وجود مبارك سيدالشهداءعليه‌السلام مى‏باشد، حديثى است كه فرمود:

«ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين ».٣

در كانون دلهاى مؤمنين ، محبتى نهفته و ويژه نسبت به حسين وجود دارد.

كيست كه نام حسينعليه‌السلام را بشنود و فردى از افراد بشر يا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انكسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسينعليه‌السلام دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مى‏سازد، و شورش دل و آتش درون را به ريزش قطرات اشك از ديدگان ، آشكارا و عيان مى‏كند.

در كجاى دنيا ديده مى شود كه شيعه و دوستدار حسين در آنجا باشد و اقامه عزاى حسينى نكند كيست كه پس از دادن عزيزترين محبوب و مطلوب خود به اندك فاصله و مختصر وقت و گذشتن كمتر زمانى، آن مصيبت را فراموش نكند؛ جز مصيبت حسينعليه‌السلام كه با اين همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز اين مصيبت تازه‏تر و شور و شراره‏اش بيشتر و بلندتر مى‏گردد. آيا نه اين، جذبه عشق و علاقه و تأثير محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقه‏مندان نسبت به آن امام محبوب است؟

و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسينى تسليم شده و به تواضع و تكريم در مقابل نام مبارك حسين و جلال و مقام او قد خويش به تعظيم و تسليم خم نموده و به دين و آيين حسينى گراييده و از اكسير محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مى‏گردانند.

به راستى، سنت الهى چنين بوده كه محبت امامى كه مسير تاريخ را عوض كرده و دين الهى را نجات مى بخشد به گونه‏اى خاص در دل و جان مسلمين و مؤمنين قرار گيرد، حتى كسانى كه مقابل حسينعليه‌السلام قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهايشان با او بود، اگر چه بر اثر دنيا پرستى شمشيرهايشان بر روى او كشيده شد» چه رسد به مؤمنينى كه عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است

حتى محبت حسينعليه‌السلام در دل و جان رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز ريشه دوانيده بود، به طورى كه مى فرمود: «هر گاه كه به فرزندم حسين مى‏نگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى‏بندد»٤ و نيز مى فرمود: «بار خدايا ، من حسين را دوست دارم و آنان كه دوستدار او هستند نيز دوست دارم ». ٥

راه حسينعليه‌السلام راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مى‏كند لذا در برخى روايات وارد است كه : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست».

سلام از دور و از نزديك بهر او بود يكسان‏

بلى قبر شريف او دل اهل يقين باشد

آرى، دل مؤمن جايگاه تابش نور پر فروغ و احياگر حسين است و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابديت به خود مى‏گيرد، زيرا پيوند اين محبت در حريم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فيض ذات سرمدى، جاودانه است ، كه گفته‏اند:

اين محبت راز محبتها جداست

حب محبوب خدا حب خداست

شاهى كه نه سپهر از او برقرار شد

ماهى كه مهر و ماه از او كسب نور كرد

سيدالشهداعليه‌السلام ، پدر امامان نه گانه‏

يكى ديگر از بركات فردى سيدالشهداعليه‌السلام كه از ارزش معنوى بسيارى برخوردار است ، اين است كه نه امام معصومعليه‌السلام بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى‏باشند ، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه يافت چنانكه از امام باقر و امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسينعليه‌السلام چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذريه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - كنار و زير قبه او دعا مستجاب مى‏باشد، چهارم - ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود».٦

از طرفى در روايات بر اين امر تصريح شده كه على بن الحسينعليه‌السلام بعد از پدر به امامت رسيده است چنانكه عبدالله بن عتبه روايت كرده: خدمت امام حسينعليه‌السلام بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (يعنى حضرت سجادعليه‌السلام كه از على اكبر كوچكتر بوده است و اين واقعه قبل از تولد على اصغر مى‏باشد). تا آنجا كه مى‏گويد: عرض كردم : اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مى‏برم اتفاق افتاد ، به چه كسى رجوع كنيم؟ (يعنى امام بعد از شما كيست؟) فرمود: به اين پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...»٧ .

روايت در اين زمينه زيادتر از آن است كه در اين مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اينكه ادامه امامت از ذريه امام حسينعليه‌السلام به خاطر مشهور بودن آن ، نيازى به استدلال روايى بيشتر از آنچه ذكر شده، ندارد.

بارى ، استمرار خط مستقيم و هدايتگر امامت به بركت وجود مقدس سيدالشهداعليه‌السلام است، و اين از بزرگترين بركتهاى فردى و معنوى آن حضرت است

او شفيع است اين جهان و آن جهان

اين جهان در دين و آنجا در جنان

٤- شفاعت

يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهداءعليه‌السلام كه در نزد شيعيان اهميت و جايگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است

شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضميمه كردن چيزى به همانند اوست، و از اينجا روشن مى شود كه بايد نوعى شباهت و همانندى در ميان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهايى نيز در ميان آنها ديده شود به همين دليل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدين معنى است كه : انسان گنهكار به خاطر پاره‏اى از جنبه‏هاى مثبت (مانند ايمان يا انجام بعضى از اعمال شايسته) شباهتى با اولياى الهى پيدا كند و آنها با عنايت و كمك‏هاى خود ، او را به سوى كمال سوق دهند و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو كند. و به تعبير ديگر حقيقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قويتر و برتر، در كنار موجودى ضعيفتر، و يارى رساندن به او براى پيمودن مراتب كمال است

شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است اما شفاعت مورد نظر در قرآن كريم و روايات اسلامى، متوجه شايستگى‏هاى افراد است نه روابط شخصى بين شفاعت كننده و شفاعت شونده.

شفاعت اقسامى دارد كه برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحيح حافظ و تأييد كننده قانون است شفاعت غلط آن است كه كسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگيرد. برحسب چنين تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مى‏كند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چيره مى‏گردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن ايرادهايى كه بر شفاعت مى‏شود بر همين قسم از شفاعت وارد است، و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفى فرموده است

شفاعت صحيح، نوعى ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است قرآن اين نوع شفاعت را صريحاً تأكيد كرده است كه اين نيز بر دو قسم‏

است :

١- شفاعت «رهبرى» يا شفاعت «عمل».

٢- شفاعت «مغفرت» يا شفاعت «فضل».

نوع اول شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مى‏باشد، و نوع دوم شفاعتى است كه تأثير آن در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.

با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذكر است كه يكى از شفاعت كنندگان از اهل بيت ، حضرت سيدالشهداعليه‌السلام است، ولى آن حضرت شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافته‏اند، نه شفيع كسانى كه مكتبش را وسيله گمراهى ساخته‏اند.

قرآن و مكتب حسينى ريسمانهايى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: يكى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر كسى از اين دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ريسمان نيست، علت اين است كه او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنين مردمى به وسيله قرآن و مكتب حسينى به قعر دوزخ برده مى‏شوند.٨

شفاعت به معنى وسيع كلمه ، در هر سه عالم (دنيا ، برزخ و آخرت) صورت مى‏پذيرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از اين رو سيدالشهداء هم در دنيا ، هم در برخ و هم در آخرت شفيع دوستداران و شيعيان حقيقى‏اش بوده و خواهد بود.

چنانكه در روايتى از اميرالمؤمنينعليه‌السلام آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نيز شفاعت است »٩ و در روايتى ديگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند»١٠ .

و معلوم است كه امام حسينعليه‌السلام يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از شيعيان و دوستانش شفاعت مى كند به طورى كه يكى از راويان گويد: روايتى از قول ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام به من رسيده بود كه آقا فرموده است : «هر كس پس از مرگ من مرا زيارت كند، پس از مرگش من هم او را زيارت مى نمايم» اين روايت در ذهن من بود، تا اينكه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام را ديدم ، گفتم : آقا اين روايت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو كان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بيرون مى آورم. عرض كردم: آيا از اين به بعد اين روايت را بدون واسطه از خود شما نقل نمايم؟ فرمود:آرى١١

به محشر كه كسى نيست غمخوار كس

شفيع محبان ، حسين است و بس

ترا ز باب حسينى برند جانب جنت

ترا كه عاشق اويى ، ترا كه شيعه اويى

٥- دوستداران حسين و دوستان دوستداران او بهشتى‏اند

يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهداعليه‌السلام كه در سراى ديگر ظهور كرده و جلوه‏نمايى مى‏كند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانكه حذيفة بن يمان گويد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را ديدم كه دست حسين بن علىعليه‌السلام را در دست خودگرفته بود و مى‏فرمود:

«يا ايها الناس، هذا الحسين بن على فاعرفوه ، فو الذى بيده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبيه فى الجنة»١٢ .

اى مردم ، اين حسين بن على است ، او را بشناسيد؛ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نيز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نيز در بهشت مى‏باشد.

و از امام موسى بن جعفرعليه‌السلام روايت شده كه فرمود:

«رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دست حسن و حسينعليه‌السلام را گرفت و فرمود:

«هر كس اين دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قيامت من با من خواهد بود»١٣.

و نيز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «آگاه باشيد، همانا حسينعليه‌السلام درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند»١٤ .

و معلوم است كه اين مقام عظيم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمى‏شود، بلكه مقصود، محبت خاصى است كه مخصوص كسانى مى‏باشد كه در درجات بالاى ايمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسينعليه‌السلام ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معيت بارسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در بهشت برين ، محبتى فراتر از ظاهر مى‏طلبد.

------------------------------------

پى نوشتها:

١ فرائد السمطين , جوينى خراسانى , ج ٢ ص ١٥٥

٢ فرائد السمطين , جوينى خراسانى , ج ٢ ص ٢٤٦

٣ حماسهء حسينى , استاد شهيد مطهرى , ج ٣ ص ٢٤٧

٤ بحارالانوار , علامه مجلسى , ج ٤٣, ص ٣٠٩

٥ بحارالانوار , علامه مجلسى , ج ٤٣, ص ٢٨١

٦ وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج ١٠ ص ٣٢٩

٧ اثبات الهداة , شيخ حر عاملى , ج ٥ ص ٢١٥

٨ اقتباس از كتاب عدل الهى , استاد شهيد مطهرى , ص ٢٤١تا ٢٤٦

٩ خصال , شيخ صدوق , ص ٦٢٤

١٠ المحاسن , ابى جعفر برقى , ج ١ ص ٢٩٣

١١ نقل از كتاب آيت الله شهيد دستغيب , ص ١٠٥

(#) ـ بيتى از نگارنده

١٢ بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج ٤٣, ص ٢٦٢

١٣ منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص ٣٢

١٤ سفينة البحار, محدث قمى , ج ١ ص ٢٥٧

2 -فصل دوم: آثار و بركات اخلاقى - تربيتى سيد الشهداء عليه‌السلام

١- ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلمين‏

اگر ديدى كه نابينا و چاه است

اگر خاموش بنشینى گناه است

يكى از آثار و بركات سيدالشهداعليه‌السلام در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.

آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوه‏اى وحشتناك زندگى مى‏كردند ، امام حسينعليه‌السلام يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنه‏ها و راههاى توجيه را فرو بندد.

سيدالشهداعليه‌السلام نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمى‏توان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. به راستى شهادت حسين بن علىعليه‌السلام تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت به جاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را به هم ريخت.

در اثر قيام و شهادت امام حسينعليه‌السلام موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبداللهعليه‌السلام به اجتماع اسلامى شخصيت داد.

كربلا و قيام سيدالشهداعليه‌السلام نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.

از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديم

زينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم

٢- احساس گناه در بين مسلمين

يكى ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهداعليه‌السلام اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهى متوجه عدم توانايى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براى جبران اين اهمال كارى و غفلت ، و نيز براى طلب بخشايش الهى، بايد جانبازيهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله كارهاى امام زين‏العابدينعليه‌السلام اين بود كه كوشيد اين احساس گناه را شعله‏ور سازد. از اين رو به گروه انبوهى از مردم كوفه نهيب زده و فرمود:

«اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا شما فراموش كرديد كه نامه‏ها براى پدرم نوشتيد و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نيرنگ زديد؟! شما با پدرم عهد و پيمان بستيد و با وى بيعت كرديد، اما بيعت خود را شكستيد و او را به قتل رسانديد پس هلاكت بر شما باد و با اين توشه‏اى كه به آخرت فرستاديد هلاكت بر شما باد چه رأى زشت و پليدى را كه براى خود پسنديديد! آنگاه كه به ديدار پيغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏شتابيد و به شما بگويد: «عترت مرا كشتيد ، هتك حرمت مرا كرديد.» با چه ديده‏اى به او نظر خواهيد كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهيد بود»١٥ .

اين احساس گناه عامل هميشه شعله‏ورى بود كه مردم را براى شورش و انتقام جويى همواره به جلو مى‏راند.

استاد «عادل اديب» در اين باره مى‏نويسد: شهادت فجيع امام حسينعليه‌السلام در كربلا موجى شديد از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگيخت آنان پى بردند كه مى‏توانستند او را يارى دهند. اما از آن پس كه با او براى قيام پيمان بستند، او را يارى نكردند اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف انسان را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده با كفاره بشويد، و از طرف ديگر نسبت به كسانى كه او را به ارتكاب چنين گناهى واداشته بودند، احساس كينه و نفرت كند. به طورى كه انگيزه انقلابهاى متعددى كه در اثر قتل امامعليه‌السلام برپا شد، همان كفاره يارى نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امويان بود

مقدر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته بماند و انگيزه انتقام از بنى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضد ستمگران منتهى گردد.١٦

بارى ، بر اثر شهادت امام حسينعليه‌السلام اين آيه شريفه مصداقى روشن يافت:

«و يوم يعض الظالم على يديه » ١٧

و روزى كه ستمكار دستهاى خود را از پشيمانى مى‏گزارد.

٣-ازدياد محبوبيت سيد الشهداء عليه‌السلام و خاندان وحى‏

سؤمين اثر مهم تربيتى قيام و شهادت سيدالشهداءعليه‌السلام ، بالا بردن محبوبيت خاندان حضرت علىعليه‌السلام در اجتماع اسلامى و شناساندن بيشتر و بهتر آنان به مردم بوده است

مسئله داشتن محبوبيت و قبضه كردن افكار اجتماع از مسائل حياتى و مهمى است كه همواره مورد نظر حكومتها بوده و هست حكومتها هر چند به طور اكثر تكيه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند كه نيرومندتر از قدرت نظامى ، جايگاهى است كه در دلهاى مردم مى‏باشد، وسعى دارند آن را براى خويش به دست آورند معاويه نيز با همه تلاشهاى شيطانى خود به طور كلى مى خواست دو چيزرا به دست آورد: يكى محبوبيت بخشيدن به خاندان و شجره خبيثه بنى اميه ، و ديگرى سقوط خاندان و شجره طيبه حضرت علىعليه‌السلام از محبوبيت متأسفانه معاويه در اين تلاش خود موفقيت بسيارى هم كسب كرد. اما با ظهور حماسه حسينى و جانبازيهاى مردان راستين خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عميقى براى سيدالشهدا و اهل بيتعليه‌السلام ايجاد نمود به طورى كه هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بيشترى به خاندان حضرت علىعليه‌السلام جذب مى‏شدند اين محبوبيت رفته رفته چنان بالا گرفت كه عده‏اى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دست به قيام زدند.

آرى ، اگر حسين بن علىعليه‌السلام پيش از نهضت مردانه‏اش به عنوان امام وقت و سبط پيغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترين شخصيت از خاندان وحى شناخته مى‏شد، پس از قيام با حفظ مقامات سابق، به نام عاليترين و كاملترين نمونه مردانگى و مجاهدت و فداكارى در راه خدا و حقيقت شناخته شد.

«مسيوماربين آلمانى» در اين خصوص مى‏نويسد: «مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحانى كه در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجدداً به دست بنى‏هاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسينعليه‌السلام مسلم گرديد، و چندى طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بنى اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد كه امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخى نامى از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسينعليه‌السلام و ياران با وفاى او »١٨.

-------------------------------------

پى نوشتها:

١٥ سيرهء امامان , سيد محسن امين , ص ١٨٨

١٦ زندگانى تحليلى پيشوايان ما, عادل اديب , ص ١٤٩

١٧ سورهء فرقان , آيه ٢٧

١٨ نقل از كتاب درسى كه حسين به انسانها آموخت شهيد هاشمى نژاد, ص ٤٤٥