گناه شناسى

گناه شناسى0%

گناه شناسى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

گناه شناسى

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 7662
دانلود: 3034

توضیحات:

گناه شناسى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7662 / دانلود: 3034
اندازه اندازه اندازه
گناه شناسى

گناه شناسى

نویسنده:
فارسی

كنترل گناه

اهرم هاى بازدارنده ى گناه

همان گونه كه ترمز در اتومبيل لازم است تا آن را از سقوط در پرتگاه ها و خطرات كنترل كند، غرائز و خواسته هاى انسان نيز، نياز به كنترل دارد.

خطوط كلى كنترل انسان در برابر گناه را مى توان در امور زير خلاصه نمود:

۱ تفكر در امور گوناگون.

۲ توجه به حضور خدا در همه جا.

۳ خودشناسى و توجه به شخصيت خود.

۴ ايمان به معاد و روز حساب.

۵ توجه به عرض اعمال بر پيشوايان.

۶ نزديك ديدن مرگ.

۷ ترس از عواقب گناه.

۸ توجه به نقش عبادت ترك معصيت.

۱. تفكر در امور گوناگون

تفكر در عاقبت گناه، عامل توبه است.

تفكر در فناى دنيا، عامل زهد است.

تفكر در نعمت ها، عامل حب خداست.

تفكر در حوادث عبرت آموز، عامل تواضع است.

تفكر در مرگ عامل كنترل هوس هاى نفسانى است.

تفكر در احوال بزرگان، عامل مقايسه و رشد است.

تفكر در عواقب كار، عامل مصونيت از گناه است.

تفكر در عذاب الهى، عامل خوف از خداست.

تفكر در ضعف ها، عامل توكل است.

تفكر در تاريخ، عامل عبرت است.

تفكر در آفريده ها، عامل ايمان به خدا است.

تفكر در مفاسد اخلاقى، عامل تهذيب است.

تفكر در سختى هاى ديگران، عامل استقامت است.

تفكر در نيكى و مهربانى هاى والدين، عامل احسان به آنها است.

از خصوصيات فكر و تفكر اين است كه :

فكر عبادتى است بى ريا، زيرا پيدا نيست تا ريا بردار باشد.

فكر عبادتى است بى وسيله، هر چيز مانند نماز و حج، نياز به وسيله مانند مهر و لباس و وسايل نقليه و... دارد، ولى فكر نياز به وسيله ندارد.

بطور كلى تفكر و انديشه ى صحيح، بطور مستقيم يا غير مستقيم عامل بازدارنده از انحرافات و گناهان مى شود، و همچون آينه ى صاف نشان دهنده ى زيبايى ها و زشتى ها است. چنانكه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

الفكر مرآة صافية(۳۴۸)

فكر آينه ى صاف است.

و نيز: ما زل من احسن الفكر(۳۴۹)

كسى كه نيكو بينديشد، دستخوش لغزش نمى شود.

۲. توجه به حضور خدا در همه جا

ايمان به خدا، و ياد او در همه حال و اعتقاد به اينكه همه ما در محضر خدا هستيم از اساسى ترين اهرم هاى بازدارنده از گناه است، اثر و نقشى كه اين عقيده در كنترل انسان و جلوگيرى از طغيان غرائز حيوانى دارد، هيچ چيز چنين اثر و نقش را ندارد. و قدرت ايمان به خدا و ياد او در ريشه كن نمودن گناه از همه ى قدرت ها نيرومندتر است. سازمان هاى پليسى و انتظامى با فقدان ايمان و تكيه گاه معنوى هرگز نمى توانند در اصلاح فرد و جامعه توفيق يابند.

ايمان به خدا و اعتقاد به آگاهى او بر همه چيز و حضور او در همه جا، در انسان آنچنان نيرويى در برابر گناه به وجود مى آورد كه او را همچون سپرى فولادين و نفوذ ناپذير در برابر گناهان مى كند.

نيروهاى انتظامى و امنيتى، هر چند قوى و گسترده باشند قادر به جلوگيرى از گناهان مخفى نيستند و هرگز نمى توانند در كنترل گناهان در خلوت نقشى داشته باشند. ولى ايمان درونى مى تواند نقش خلل ناپذيرى در بازدارى انسان از گناهان آشكار و پنهان ايفا كند، بر همين اساس در آيات و روايات بر نقش ايمان در بازدارى از گناه بسيار تكيه شده است؛ به عنوان نمونه قرآن مى فرمايد:

أ لَم يَعلَم بِأ نّ اللّه يَرى (۳۵۰)

آيا انسان نمى داند كه خداوند همه اعمالش را مى بيند؟

إ نّ ربّكَ لَبِالمِرصاد (۳۵۱)

قطعاً پروردگار تو در كمينگاه است.

يَعلَم خائِنَة الاَعيُن و ما تُخفِى الصُّدور (۳۵۲)

خداوند چشم هايى را كه به خيانت گردش مى كند، مى داند و بر آنچه در سينه ها پنهان است. آگاه مى باشد.

در قرآن واژه ى «بصير» «خدا بيناست» ۵۱ بار، و واژه «سميع» «خدا شنواست» ۴۹ بار آمده است.

اين آيات به روشنى بيان مى كند كه همه ما در محضر خداى بزرگ هستيم. در هرجا، در خلوت و جلوت، هر كارى بكنيم و حتى اگر در فكر و مغز خود، مطلبى را تصور كنيم، خداوند به آن آگاه است و در كمين انسان گنهكار است؛

در مقامى كه كنى قصد گناه

گر كند كودكى از دور نگاه

شرم دارى، زگنه در گذرى

پرده عصمت خود را ندرى

شرم بادت كه خداوند جهان

كه بود خالق اسرار نهان

بر تو باشد نظرش بى گه و گاه

تو كنى در نظرش قصد گناه

راننده وقتى كه به چهارراه مى رسد، همين كه چراغ راهنمايى قرمز شد، از ترس پليس و جريمه، توقف مى كند، آيا نبايد انسان در محضر خدا و در برابر ديد خدا، خود را كنترل كند؟! و از مجازات الهى بترسد؟

در دعاى «يستشير» كه از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده مى خوانيم :

اءسمَع السّامَعين اءبصَر النّاظِرين

خدواندى كه شنواترين شنواها و بيناترين بينندگان است.

اميرمؤمنان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

اتّقوا مَعاصِى اللّه فى الخَلوات، فانّ الشّاهِد هو الحاكم(۳۵۳)

از معصيت خدا در پنهانى و خلوتگاه ها بپرهيزيد، چرا كه شاهد همان دادرس ‍ است.

و لا تَهتكوا أ ستاركم عند مَن يَعلم اءسراركم(۳۵۴)

پرده خويش را در نزد خداوندى كه از اسرارتان آگاه است، ندريد.

شخصى به حضور امام حسينعليه‌السلام آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله من يك شخص گنهكار هستم و نمى توانم گناهم را ترك كنم، مرا موعظه كن. حضرتعليه‌السلام فرمود:

إ فعَل خَمسَة اءشياء و اءذنب ما شئت....(۳۵۵)

پنج كار را انجام بده و آنگاه هر چه مى خواهى گناه كن؛

روزى خدا را مخور، و آنچه مى خواهى گناه كن.

از زير حكومت خدا بيرون برو و آنچه خواهى گناه كن.

جايى را انتخاب كن تا خدا تو را نبيند و هر چه خواهى گناه كن. وقتى عزرائيل براى گرفتن جانت نزد تو آمد او را از خود بران و هرچه خواهى گناه كن. و زمانى كه مالك دوزخ تو را به سوى آتش برد، تو به سوى آتش مرو و آنچه خواهى گناه كن.

ياد خدا

بدون شك يكى از عوامل زمينه ساز گناه غفلت و سرمستى است، و ذكر و ياد خدا از عوامل بازدارنده ى گناه مى باشد.

امام باقرعليه‌السلام فرمودند:(۳۵۶)

سه چيز از مهمترين امورى است كه خداوند بر خلق فرض كرده است : انصاف و فداكارى در مورد برادر ايمانى و ياد خدا در هر حال.

سپس فرمود: ياد خدا آنست كه هنگام نزديك شدن به گناه، انسان به ياد خدا بيفتد و همين امر او را از گناه باز دارد.

آنگاه فرمود: همين است سخن خداوند كه مى فرمايد:

إ نّ الّذينَ اتّقوا إ ذا مَسّهم طائف مِن الشّيطان تذكّروا فاذا هم مُبصِرون(۳۵۷)

پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند بياد خدا مى افتند و بينا مى گردند.

امام صادقعليه‌السلام در ضمن گفتارى درباره ى ذكر خدا فرمودند:

منظور، ياد كردن خداست به هنگامى كه انسان با حلال و حرام روبرو مى شود اگر طاعت خدا باشد آن را انجام مى دهد و اگر معصيت باشد آن را ترك مى كند..(۳۵۸)

تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه در قرآن از امورى مانند: شيطان، اموال، اولاد، تجارت و تمتع بيش از حد از متاع دنيا، به عنوان عوامل غفلت و مانع ذكر، سخن به ميان آمده است.

بنابراين ذكر خدا، وقتى ثمربخش و بازدارنده گناه است كه حجاب هاى غفلت فرا راه آن قرار نگيرد.

۳. خود شناسى و توجه به شخصيت انسانى 

يكى از عوامل بازدارنده گناه اين است كه انسان شخصيت خود را بشناسد و به آن توجه داشته باشد چرا كه بخشى از گناهان بر اثر آن است كه انسان به ارزش خود پى نبرده است.

به عنوان مثال : اگر بچه در خانه استكانى را بشكند به او تندى مى كنى كه چرا استكان را شكستى، ولى همين بچه اگر در كنار مهمان ها، ديس ‍ قيمتى غذا را بشكند، با كمال خونسردى مى گويى مهم نيست جانت بسلامت! در اينجا به شخصيت خود نزد مهمان ها توجه كردى و همين باعث گرديد كه خود را كنترل نمودى.

شخصيت انسان از ديدگاه قرآن

انسان از ديدگاه قرآن، خليفه ى خدا و مسجود فرشتگان مى باشد. خداوند همه چيز را براى او آفريده و تحت تسخير او قرار داده است؛

و سَخّر لَكم ما فِى السّموات و ما فِى الا رض جَميعاً منه (۳۵۹)

و خداواند آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش ‍ مسخر شما ساخته است.

و لَقد كرَّمنا بنى آدم و حَمَلناهم فِى البَرّ و البَحر و رزقناهم من الطّيّباتِ و فَضّلناهم على كَثيرٍ ممّن خَلقنا تَفضيلا (۳۶۰)

و هر آينه فرزندان آدم را گرامى داشتيم و در خشكى و دريا (بر مركبها و كشتى) برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريدگان برترى كامل بخشيديم

اين تعبيرات بيانگر شخصيت ارزشمند و والاى بشر، و مواهب مادى و معنوى الهى نسبت به اوست كه گل سرسبد موجودات است.

خداوند در سوره توبه خطاب به مؤمنين مى فرمايد:

أ رَضيتم بِالحَيوة الدّنيا (۳۶۱)

آيا شما به زندگى دنيا راضى شده ايد؟

يعنى تو انسان هستى، شخصيت تو بسيار بالاتر از دنيا است خود را به دنيا نفروش. اگر شما ماشين نو و گران قيمتى داشته باشيد آن رابه جاده خاكى نمى بريد مى گوييد حيف است با اين ماشين به اين جاده بروم. خداوند تو را خليفه و برترين موجود خود خوانده، آيا حيف نيست آن را در كژراهه هاى پليدى و گناه نابود سازى؟

به راستى اگر ما خود را بشناسيم و به شخصيت خود توجه كنيم، همين توجه ما را از گناه باز مى دارد ولى وقتى كه خود را پست و خوار و پوچ تصور كنيم به پستى تن مى دهيم؛

در سوره ى زخرف مى خوانيم :

فَاسْتَخفّ قومَه فَاَطاعُوه (۳۶۲)

فرعون قومش را تحقير و تحميق كرد پس آنان از او اطاعت كردند.

يعنى : برنامه هاى استعمارى و استثمارى فرعون، مردم را بى شخصيت و تهى از خود كرد، وقتى آنها خود را پست و كوچك تصور كردند به دنبال فرعون راه افتادند ولى اگر شخصيت خود را مى شناختند و به آن توجه داشتند هرگز زندگى خود را فداى زندگى آلوده فرعون نمى نمودند ولى به عكس همين احساس حقارت آنها را به بندگى غير خدا واداشت.

خود شناسى از ديدگاه روايات

۱ اميرمؤمنان علىعليه‌السلام فرمودند:

انّه ليس لاَنفُسكم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبيعوها الاّ بها(۳۶۳)

بدانيد كه جان شما هيچ بهايى جز بهشت ندارد پس آن را به كمتر از بهشت نفروشيد.

۲ نيز آن حضرت فرمودند:

قبيح بذى العقل اءن يكون بهيمة وقد امكنة اءن يكون انساناً(۳۶۴)

براى خردمند زشت است كه همچون حيوان باشد، با اينكه براى او ممكن است انسان باشد.

۳ و از سخنان آن حضرتعليه‌السلام است :

ما تكبّر الاّ وضيع(۳۶۵)

تكبر نمى ورزد مگر انسان بى شخصيت.

۴ امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

القَلب حَرَم اللّه فَلا تَسكنوا حَرَم اللّه غَير اللّه

قلب حرم خداست، غير خدا را در حرم خدا جاى ندهيد.

به راستى انسان كه قلبش مى تواند حرم خدا باشد، چرا بر اثر گناه و نافرمانى از خدا، خود را به چاه سقوط مى افكند؟

۵ اميرمؤمنان علىعليه‌السلام فرمودند:

عجبت لمن ينشد ضالته، و قد اضل نفسه فلا يطلبها(۳۶۶)

در شگفتم از كسى كه در جستجوى گمشده اش برمى آيد و حال آن كه (شخصيت) خود را گم كرده است و در جستجوى آن برنمى آيد!!

۶ نيز فرمودند:

قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر اللّه(۳۶۷)

دل هاى پاك بندگان، جايگاه هاى نظر خدا است.

۷ و در جاى ديگر مى فرمايد:

العارف مَن عَرف نَفسَه فَاعتَقها و نَزهّها عن كلّ ما يبعدها و يوبقها(۳۶۸)

عارف كسى است كه روح خود را بشناسد و آن را آزاد كند و از هر چيزى كه موجب دورى (از كمال) و باعث هلاكت مى گردد، پاك سازد.

۸ و نيز فرمودند:

و لبئس المتجر اَن تَرَى الدّنيا لنفسك ثمناً(۳۶۹)

و چه تجارت زشتى است كه انسان دنيا را بهاى خويشتن بنگرد!

از مجموع اين آيات و روايات، چنين نتيجه مى گيريم كه : انسان داراى كرامت ذاتى و اكتسابى است، بايد كرامت خود را بازيابد تا توجه به شخصيت خود، او را از بخشى از گناهان باز دارد.

۴. ايمان به معاد

قرآن كتاب انسان سازى و تربيت است و در اين مسير قسمت مهمى از مسايل تربيتى را از طريق ايمان به معاد و توجه به حساب و قيامت، تعقيب نموده است.

قرآن حدود ۱۴۰۰ بار از مساله ى معاد و خصوصيات آن سخن به ميان آورده است. و بيش از يك ششم قرآن، انسان ها را به معاد و ياد روز رستاخيز دعوت مى نمايد.

ايمان به معاد يعنى ايمان به يك زندگى ابدى كه همه چيز آن از روى حساب است. ايمان به معاد يعنى ايمان به دريافت كيفر و پاداش اعمالى كه ما در دنيا انجام داده ايم. يعنى هيچكدام از نيكى ها و بدى هاى ما نابود و فانى نمى شود، بلكه انسان در گرو اعمال خود است. چنين عقيده اى نقش ‍ عميقى در پرورش روح انسان دارد.

در اينجا به عنوان نمونه به ذكر چند آيه مى پردازيم :

يوم تجد كل نفس ماعملت من خير محضراً و ما عملت من سوء (۳۷۰)

روز قيامت روزى است كه هر كس آنچه را از كار نيك يا بد انجام داده حاضر مى بيند.

خشعاً ابصارهم يخرجون من الاجداث كانهم جراد منتشر (۳۷۱)

انسان ها از قبرها بيرون مى آيند، در حالى كه چشمهايشان (از وحشت) خاشع و به زير افتاده است و همچون ملخ ‌هاى پراكنده (بى هدف) به هر سو مى دوند.

يوم يَفِرّ المَرءُ مِن اءخيه و اُمّه و اءبِيه و صاحِبَته وَ بَنيه لِكلّامرءٍ مِنهم يَومَئذٍ شاءنٌ يُغنِيه (۳۷۲)

در آن روز انسان از برادر خود فرار مى كند و (نيز) از پدر و مادرش، و از زن و فرزندانش مى گريزد و هر كس در وضعى قرار دارد كه او را به خود مشغول كرده است.

اين آيات چند نمونه از صدها آيات قرآن درباره روز قيامت است. روزى كه ندامتگاه گنهكاران است. روزى كه راه برگشت و راه فرار در آن نيست، روزى كه همه اعمال مردم در كارنامه هايشان ثبت است.

مهم اين است كه ما معاد را فراموش نكنيم و همواره به ياد آن باشيم، گرچه ايمان و يقين قطعى به آن نداشته باشيم، بلكه ظن و گمان به آن داشته باشيم، براى تربيت كافى است. چنانكه مى خوانيم :

اءلا يَظنّ اُولئك انّهم مَبعُوثون لِيَوم عَظيم يَومَ يَقومُ النّاس لِربّ العالَمين (۳۷۳)

آيا اين كم فروشان گمان نمى كنند كه در روز بزرگى برانگيخته خواهند شد، روزى كه همه مردم در پيشگاه پروردگار برانگيخته خواهند شد.

پيشوايان و معاد

پيامبران و امامان و اولياء خدا همواره به ياد معاد بودند آغاز دعوتشان از مبدا و معاد شروع مى شد و لحظه اى از فكر معاد غافل نبودند. اگر غذاى داغ و يا آفتابِ گرم را مى ديدند به ياد روز قيامت مى افتادند، و در پرتگاه ها، ياد معاد آنها را از ارتكاب گناه باز مى داشت.

هنگامى كه عقيل برادر علىعليه‌السلام از آن حضرت تقاضاى كمك اضافى از بيت المال كرد، حضرتعليه‌السلام آهن تفتيده و سوزانى را نزديك دست برادرش عقيل برد، وقتى فرياد عقيل برخاست علىعليه‌السلام به او فرمود:

تو از شعله آتش كوچكى كه بسان بازيچه در دست انسانى است فرياد مى كشى و فرار مى كنى، اما برادرت را به سوى آتشى مى كشانى كه شعله قهر و غضب پروردگار آن را افروخته است!

و در سخنى مى فرمايد:

واتّقوا ناراً حرّها شديد و قَعرها بعيد و حُليتها حَديد و شرابها صديد

بپرهيزيد از آتشى كه حرارتش شديد، و ژرفاى آن زياد و زيور آن غل و زنجير آهنين و نوشيدنى آن آب جوشان مى باشد.

دوست سلمان!

روزى سلمان در كوفه از بازار آهنگران عبور مى كرد، چشمش به جوانى افتاد كه نعره اى كشيد و بيهوش به زمين افتاد. مردم اطراف او اجتماع كردند، وقتى سلمان را ديدند به او گفتند: مثل اينكه اين جوان بيمارى حمله مغزى دارد، شما بيا و دعايى در گوش او بخوان شايد سلامتى خود را باز يابد. سلمان جلو آمد و جوان هم به هوش آمد، وقتى كه سلمان را شناخت گفت :

اين گونه كه اين مردم خيال مى كنند بيمار نيستم بلكه هنگام عبور در بازار آهنگرها ديدم آنها ميله هاى سرخ شده را با پتك مى كوبند بياد اين آيه افتادم :

ولهم مقامع من حديد(۳۷۴)

براى مامورين دوزخ گرزهايى از آهن است.

از ترس عذاب الهى عقل از سرم پريد و چنين حالى پيدا كردم.

سلمان به او علاقمند شد و پيوند دوستى با او برقرار ساخت و همواره از او ياد مى كرد، تا اينكه چند روز او را نديد، جوياى حال او شد، دريافت كه بيمار و بسترى است، به عيادت او رفت وقتى به بالين او رسيد او را در حال جان دادن يافت از او دلجويى كرد و خطاب به عزرائيل گفت :

يا مَلك الموت ارفِق باءخى «اى فرشته مرگ به برادر ايمانيم مدارا كن. »

عزرائيل گفت : إ نّى بكلّ مؤمن رفيق

«من به همه ى مؤمنان مهربانم. »(۳۷۵)

۵. عرض اعمال 

يكى از معتقدات اسلامى كه نقش بسزايى در كنترل و بازدارندگى از گناه دارد مساله ى «عرض اعمال بر پيشوايان دينى» است يعنى خداوند از طرق خاصى اعمال انسان ها را هر روز يا هر هفته يكبار به عرض ‍ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و امامانعليهم‌السلام مى رساند. اگر نيك بود، موجب خوشحالى آنها مى گردد و اگر بد بود موجب ناراحتى آنها مى شود.

انسان وقتى بداند، چنين جريانى در كار است بيشتر رعايت و مراقبت مى نمايد تا با ترك گناه قلب آن عزيزان را خشنود سازد مثل اينكه كاركنان مؤ سسه اى بدانند همه روزه يا هر هفته يكروز همه كارهاى نيك و بد آنها را به مقامات بالا گزارش مى دهند، در اين صورت مى كوشند كه با كارهاى نيك خود موجب خرسندى مقامات گردند. چنانكه در قرآن آمده :

و قل اعملوا فَسَيرى اللّه عَمَلكم و رَسوله و المؤمنون و سَتُردّون اِلى عالِم الغَيب و الشّهادة فَيُنبِّئُكم بما كُنتم تَعملون (۳۷۶)

بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده ى او و مؤمنان، اعمال شمارا مى بينند و بزودى به سوى كسى باز مى گرديد كه پنهان و آشكار را مى داند و شما را به آنچه عمل مى كرديد خبر مى دهد.

در مورد عرض اعمال، روايات متعددى از طرق امامانعليهم‌السلام به ما رسيده و در كتاب اصول كافى بابى با عنوان «عرض الاعمال على النبى و الائمه» تنظيم شده كه داراى شش حديث است.(۳۷۷)

در بعضى از اين روايات آمده : اعمال نيك و بد انسان هر روز صبح بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله عرضه مى شود و در بعضى آمده : هر عصر پنجشنبه. و در بعضى يادآورى شده كه اعمال بر امامانعليهم‌السلام عرضه مى گردد و در بعضى آمده كه اعمال بر اميرمؤمنان علىعليه‌السلام عرضه مى شود.

۶. ياد مرگ 

ياد مرگ، موجب شكستن غرور و عامل بازدارنده و كنترل كننده است؛

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

اكثروا ذكرالموت فانه يمحض الذنوب.(۳۷۸)

بسيار در ياد مرگ باشيد، زيرا ياد مرگ گناهان را مى زدايد.

اميرمؤمنان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

الموت الزم لكم من ظلكم(۳۷۹)

پيوند مرگ از سايه محكمتر است.

۷. خداترسى و ترس از عواقب گناه

يكى از عوامل كنترل كننده گناه خوف از خدا و ترس از عواقب گناه است. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

كسى كه بداند خدا او را مى بيند و گفتار او را مى شنود و به كار نيك و بد او آگاه است، همين دانستن او را از كارهاى زشت باز مى دارد و چنين فردى كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس خود را از هوس گناه باز داشته است.(۳۸۰)

نيز فرمودند:

چنان از خدا بترس كه گويا خدا را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند...(۳۸۱)

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

مؤمن گناهش را چون سنگ بزرگى مى نگرد و ترس آن دارد كه آن سنگ بر سر او فرود آيد، ولى كافر گناه خود را چون پشّه اى مى نگرد كه از كنار بينى اش عبور كند.(۳۸۲)

اميرمؤمنان علىعليه‌السلام فرمود:

لاتخف الا ذنبك(۳۸۳)

از هيچ چيز مترس مگر از گناه خود.

امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

العجب ممن يخاف العقاب و لم يكف(۳۸۴)

عجبا از كسى كه از عذاب الهى مى ترسد، ولى خوددارى از گناه نمى كند.

يعنى دورى از گناه نشانه ى ترس از عذاب الهى است.

۸. نقش عبادات در بازدارندگى از گناه 

عبادات، اگر بطور صحيح و با شرايط انجام گيرند، علاوه بر فوايد بسيار معنوى، نقش بسزايى در كنترل گناه دارند.

در قرآن تقوى و پاكسازى هدف از روزه گرفتن ذكر شده است.

يا اءيّها الّذين آمنوا كُتب عَليكم الصّيام كما كُتِب على الّذين من قَبلكم لعلّكم تَتّقون (۳۸۵)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما روزه واجب و مقرر شد چنانكه بر آنان كه پيش از شما بودند مقرر شد باشد كه پرهيزكار شويد

و نماز را وسيله اى براى دورى از زشتى ها و گناهان نموده است.

إ نّ الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر (۳۸۶)

در روايات نيز اين مطلب با كمال صراحت بيان شده است :

۱ رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

مثل الصّلوة كَمثل النَّهر الجارى كلّما صلّى كَفرت ما بَينهما

نماز همانند آب جارى است، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند گناهانى را كه در ميان دو نماز انجام شده از ميان مى برد.(۳۸۷)

۲ امام صادقعليه‌السلام فرمود:

مَن اَحبّ يَعلَم اَقُبِلتْ صلاتُه ام لم تُقبَل فَلينظُر: هل مَنعَت صلاتُه عَن الفَحشاء و المُنكر؟ فَبِقَدر ما مَنعَتْه قُبِلت منه(۳۸۸) كسى كه دوست دارد بداند آيا نمازش مقبول درگاه الهى واقع شده يا نه؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتى ها و منكرات باز داشته يا نه، به همان مقدار كه بازداشته نمازش پذيرفته است.

۳ اميرمؤمنان علىعليه‌السلام در ضمن شمارش فلسفه هاى عبادات اسلامى مى فرمايد:

والصّلاة تَنزيها عن الكِبر.... و النَّهى عن المُنكر رِدعَاً لِلسُّفهاء(۳۸۹)

خداوند نماز را براى پاك شدن از تكبر واجب نمود.... و نهى از منكر را براى بازداشتن بى خردان (از گناه) فرض كرد.

اصولاً مسلمانى كه مى خواهد نماز يا روزه و يا حج را بجا آورد مراقب است آنچه را موجب بطلان عبادات مى گردد انجام ندهد. همين مواظبت يك نوع تمرين تقويت اراده و پرورش استقامت در برابر گناهان است چرا كه مقدار پرهيز از گناه، بستگى به مقدار اراده و استقامت انسان ها دارد.