ليبراليسم

ليبراليسم0%

ليبراليسم نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: کتابها

ليبراليسم

نویسنده: فاطمه رجبی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 6188
دانلود: 9362

توضیحات:

ليبراليسم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 9 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6188 / دانلود: 9362
اندازه اندازه اندازه
ليبراليسم

ليبراليسم

نویسنده:
فارسی

ليبراليسم

نام نويسنده : فاطمه رجبى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

سخن ناشر

خلاء فكرى و فرهنگى اى كه گريبانگير طيف وسيعى از نسل جوان امروز ما است، بر كسى پوشيده نيست. اين نسل، نه دوران قبل از پيروزى را ديده است و نه به آن مرتبه از رشد و بلوغ رسيده كه بتواند رويدادها و حوادث دهه اول انقلاب را نظاره و تجزيه و تحليل كند، به همين لحاظ قصور يا تقصيرى متوجه اين نسل نيست و اگر قرار باشد انگشت انتقاد به سوى كسى دراز شود، قطعا اين نهادهاى فرهنگى، هنرى، و تبليغى كشور هستند كه بايد مورد خطاب و نشان قرار بگيرند. كتاب صبح وظيفه خويش می داند كه سهمى هرچند اندك و ناچيز، در پر كردن خلا ياد شده داشته باشد. بدين منظور كتابى كه در دست داريد، از مجموعه كتابهايى با همين قطع و حجم است كه با استمداد از خداوند انتشار مرتب آن آغاز شده است. تلاش ما بر است كه موضوعات و مباحث فكرى، سياسى، فرهنگى، تاريخى و... را به فراخور نياز روز انتخاب كرده و با نگارشى روان و مختصر، شكل و شمايلى مناسب در اختيار مخاطبان جوان قرار دهيم، بدان اميد كه اين مجموعه كتب، گشاينده روزنه ها و دريچه هاى معرفت و فضيلت به سوى فرزندان اين كشور باشد. در راهى كه قدم گذاشته ايم، نيازمند راهنمايى و هميارى اهل معرفت و فضيلت هستيم و آثارى كه در مسير تامين نياز فوق الوصف باشد، استقبال مى كنيم.

ناشر

مقدمه

ليبراليسم ليبرالها، ليبرال منشى، گرايشهاى ليبرالى و... واژه ها و تعابيرى هستند كه ظرف چند سال اخير همزمان با طرح گسترده موضوع تهاجم فرهنگى، زياد گفته و شنيده مى شود. اكنون اين باور وجود دارد كه بسيارى از تحركات فرهنگى و سياسى كنونى در كشور كه سرناسازگارى با جوهره دينى و انقلابى جمهورى اسلامى دارند و در پى تهى كردن نظام از روح الهى و آرمانى اش - آنگونه كه مى باشد -، ريشه در گرايشها، باورها و وابستگى هاى فكرى و علمى معارضين به مكتب ليبراليسم دارد. عبارت ديگر، امروز يك جريان ليبراليستى، رو در روى آرمانها، ارزشها و اصول انقلاب اسلامى ايستاده و در جهت به زانو در آوردن عظيم ترين نهضت اسلامى و مردمى جهان معاصر، تلاش مى كند.

اگر چه عده اى مى توانند رد پاى اين زيان را تا حدودى با تكيه بر تجربه هاى گوناگون دوران انقلاب در عرصه فرهنگى، اقتصادى، و سياسى كشور مشاهده كنند، اما شايد براى نسل جوان ما و حتى عده اى ديگر درك اين مسئله بدون شناخت ليبراليسم و اطلاع از خاستگاه و مبانى فكرى و فرهنگى و سياسى و اين مرام و مكتب، ميسور نباشد. اين كتاب، پاسخى به نياز و ضرورت فوق است. در فصل اول كتاب، به خاستگاه و مبانى فكرى ليبراليسم و ابعاد فرهنگى، سياسى و اقتصادى آن پرداخته شده است. در فصل دوم، تاريخچه ورود ليبراليسم به جهان اسلام و ايران مورد بحث قرار مى گرفته است. فصل سوم، مرورى دارد به وضعيت كنونى گرايشهاى ليبراليستى در كشور.

ليبراليسم چيست؟

ليبراليسم، مشتق از واژه ليبرال است. ليبرال دارى ريشه فرانسوى ليبر به معناى آزادى است. اين مكتب، انسان را محور جهان هستى مى داند، خواسته ها و انتخابهاى او را به طور كلى نيك مى داند و آنچه او نمى پسند يا نمى خواهد را بد قلمداد مى كند. ليبراليسم مى گويد: آزادى نامحدود انسان را هيچ نيرو يا معنى نمى تواند مقيد كند و بايدها و نبايدها يى را براى او تعين كند. انسان ليبرال در رسيدن به اميال نفسانى، هيچ گونه كنترل يا منعى ندارد و با آزادى بى حد، مى تواند از تمام لذائذ دنيايى بهره مند شود. بر اين اساس، اين فلسفه را مكتب آزادى طلبى ناميده اند.(۱) الكساندر سولژنيتسين متفكر روسى مى گويد: انسان گرايى سرشار از ايمان به انسان، زاييده اين انديشه است كه فرمانرواى دنيا، بشر است. او فطرتا از خبث طينت عارى است، همه عيوب و زشتى ها به نقص روشهاى حاكم بر جامعه بر مى گردد كه بايد بر طرف شود. جهانبينى ليبراليسم كه در دوران رنسانس، در غرب پديد آمد و پايه علوم جامعه شناسى و سياسى قرار گرفت، مى توان آن را اومانيسم عقل گرا، يا خودمختار اومانيستى ناميد كه در آن، انسان خودمختار، از وابستگى به هر قدرتى منع مى شود. به كلامى ديگر مى توان مكتب را انسان محورى ناميد كه بشر را مركز تمام جهان هستى مى شناسد(۲)

تاريخ پيدايش ليبراليسم 

براى پيدايش ليبراليسم، تاريخ مشخصى ذكر نشده است، اما تاريخ رشد و اوج آن را دوران رنسانس دانسته اند. از اين دوره به بعد، انسان در جهانبينى ليبرالى مركز جهان هستى قرار مى گيرد و تاكيدى بى سابقه بر فرد انسانى، از ويژگى هاى مشخص عصر رنسانس است.(۳)

قرون وسطى و رنسانس 

از آنجا كه در بحث ليبراليسم، از رنسانس بسيار سخن به ميان مى آيد، ضرورى است مرورى كوتاه بر اين دوره شود. رنسانس، پيوسته همراه با قرون وسطى مطرح مى شود، بنابراين قبل از پرداختن به رنسانس، بايد اندكى پيرامون قرون وسطى توضيح دهيم. مشهور آنست كه قرون وسطى دورانى از تاريخ غرب است كه حاكميت، از آن كليسا و روحانيون مسيحى بوده است و اينان جامعه را در خرافه و جهل فرو برده بودند، به مبارزه با علم و هنر و پژوهش پرداخته و عالمان و هنرمندان را تا سر حد مرگ، آزار و اذيت و شكنجه مى نمودند.

اما از كنكاش هاى منصفانه، نتايج ديگرى به دست مى آيد كه با مطالب فوق دمساز نيست. به عنوان مثال، نويسنده كتاب جوان مسلمان و دنياى متجدد در باره قرون وسطى مى نويسد: در دورانى از تاريخ غرب كه امروزه قرون وسطى ناميده مى شود، هنر مسيحى به اوج كمال خود رسيده بود كه اين مسئله وام دار مسيحيت كاتوليك بوده است. در طول قرون وسطى، مسيحيان غرب، با اخلاص ‍ دينى شديد و پايبندى شديد به مسيحيت، بدان گونه كه مذهب كاتوليك براى ايشان تفسير مى كرد، زندگى مى كردند. لذا با وجود دشمنى زيادى كه با مسلمين نشان مى دادند، احساس شباهت و نزديكى بسيارى نيز، با آنان داشتند.(۴)

بر خلاف آنكه مسيحيت و روحانيت كليسا در قرون وسطى به ضديت بى حدى با علم و هنر و پژوهش مشهور شده اند، نويسنده فوق مدعى است : بزرگترين دستاوردهاى هنر را پيش از دوران جديد، هنرمندانى خلق كرده بودند كه به تعاليم كليسا ايمان داشتند. همچنين كليسا بانى تعداد بى شمارى از بناها و آثار موسيقى و نقاشى و غير آن بود كه تمام آن ها معنا و محتواى دينى داشتند.(۵) پس از ذكر اين مختصر درباره قرون وسطى، بايد نگاهى گذرا به رنسانس داشت. رنسانس يا عصر روشنگرى دورانى است كه همزمان با پيشرفت هاى علمى، و تكنيكى، نويسندگان و هنرمندان و فلاسفه اروپا، مبارزه اى جديد آغاز كردند. طبق انديشه هايى كه در اين مبارزه بر دين و كليسا غلبه يافت، انسان از اوامر و نواهى الهى بى نياز انگاشته شده و بلكه اعتقاد به خدا و غيب امرى موهوم تلقى شده و در نتيجه، افراد به دنيا گرايى و نفسانيات سوق داده شدند.

در اين مبارزه، دين و حاكميت دينى نفى و حذف شد و انديشه هاى شرك آلود يونان و روم قبل از مسيحيت، زنده شد و به جامعه غربى بازگشت، از اين رو اين دوران را رنسانس يا تجديد حيات ناميدند.(۶) دكتر رضا داورى درباره رنساس مى گويد: از اوصاف اين دوره، يكى هم استيلا است.

در تاريخ بشر همواره قوم پيروز، اقوام ديگر را زير سلطه سياسى و نظامى خود درآورده است. اما استيلاى غرب در رنساس، چيزى ديگرى بوده و به تسلط نظامى و سياسى و اقتصادى منحصر نبوده است. غرب مى بايست بطور كامل بر جهان سلطه مى يافت. به عبارت ديگر ارزش هاى غربى، جاى تمام ارزشهاى ديگر را در جهان مى گرفت(۷) بنابراين نه قرون وسطى به آن وسعت و شدت كه مشهور است حاكميت جهل و خرافه و مبارزه با علم و هنر و... بلكه در رنسانس، روشنفكران غرب، براى زدودن نقش دين از حاكميت بر جامعه تلاش كرده و با زنده كردن و بازگرداندن كفر و شرك، پيوند انسان رابا خداوند و وحى و احكام الهى قطع مى كند.

از سوى ديگر پس از رنسانس و عصر روشنگرى بود كه سلطه گسترده و عميق غرب در ابعاد سياسى، اقتصادى و فرهنگى بر جهان آغاز مى شود و اين امر تنها با حذف دين از صحنه اجتماع و سياست ممكن بود. البته ابن امر، بدان معنى نيست كه كليسا در دوران قرون وسطى از هر گونه كژانديشى، تحجر و يا انديشه و عمل غلط مبرا بوده است.

مسئله اين است كه در اين دوره از سوى برخى مورخين غربى، براى بدنام كردن دين و حذف آن از صحنه اجتماع، بزرگنمايى هاى غلط و جهت دار فراوانى صورت گرفته است. با اين مقدمه كوتاه، سراغ عرصه ها و ابعاد گوناگون ليبراليسم مى رويم.