واژه هاى اخلاقى از اصول كافى

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى0%

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى

نویسنده: ابراهيم پيشوايى ملايرى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 9817
دانلود: 4035

توضیحات:

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 28 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9817 / دانلود: 4035
اندازه اندازه اندازه
واژه هاى اخلاقى از اصول كافى

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى

نویسنده:
فارسی

حرف : م

مؤمن

۱. نشانه ها و صفات مؤمنان

(۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كه از نيكى خود شادمان و از بدى خويش بدحال گردد، او مؤمن است.(۴۹۳)

(۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: همانا مؤمن كسى است كه چون خشم كند از حق نگذرد و چون راضى و خشنود گردد، در باطل قدم ننهد و چون قدرت يابد بيشتر از حق خود نگيرد.(۴۹۴)

(۳) امام صادقعليه‌السلام فرمود: سه چيز از علامات مؤمن است : علم به خدا و (دوستى با) هر كه خدا دوستش مى دارد و (دشمنى با) هر كه خدا دوستش نمى دارد.(۴۹۵)

(۴) رسول خدا -صلى‌الله‌عليه‌وآله - فرمود: مؤمن مانند درختى است كه برگش در زمستان و تابستان فرو نريزد: گفتند يا رسول الله! آن چه درختى است؟ فرمود: درخت خرما.(۴۹۶)

(۵) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمن بردبارى است كه نادانى نورزد و اگر نسبت به او نادانى ورزند بردبارى كند و ستم نكند و اگر به او ستم كنند، ببخشند و بخل نورزد و اگر نسبت به او بخل ورزند صبر كند.(۴۹۷)

(۶) امام باقرعليه‌السلام فرمود: مؤمن از كوه محكم تر است، زيرا از كوه چيزى بر گرفته شود، ولى از دين مؤمن چيزى گرفته نشود.(۴۹۸)

(۷) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمن يارى كردنش نيكو و خرجش ‍ سبك است، زندگى اش را خوب اداره مى كند، از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود (يعنى از يك راه دوبار گول نمى خورد، بلكه در همان بار اول عبرت مى گيرد).(۴۹۹)

۲. اندك بودن تعداد مؤمنان

(۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: زن مؤمن كميابتر از مرد مؤمن است و مرد مؤمن كميابتر از گوگرد سرخ است، كدام يك از شما گوگرد سرخ را ديده ايد.(۵۰۰)

(۲) امام كاظمعليه‌السلام مى فرمود: چنين نيست كه هر كه به ولايت ما معتقد شد مؤمن باشد، بلكه آنها همدم مؤمنين قرار داده شده اند.(۵۰۱)

(۳) امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: براى مؤمن سزاوار نيست كه از ترس و وحشت با برادر و غير برادرش ماءنوس شود، مؤمن در دينش عزيز و قدرتمند است. (يعنى عزت و شرافت دينش از هر همدمى براى او بهتر و بالاتر است).(۵۰۲)

(۴) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمن در كنار مؤمن آرامش مى يابد، چنانكه تشنه با آب سرد آرامش مى يابد.(۵۰۳)

توضيح : چنانچه شخص تشنه از فراق آب اضطراب و پريشانى دارد و همواره جوياى آن است و چون آب را پيدا كرد دلش آرام مى گيرد، مؤمن هم از فراق مؤمن پريشان است و چون او را پيدا كند دلش آرام شود و خاطر جمع گردد، پس اين كلام از باب تشبيه معقول به محسوس ‍ است.

۳. آثار و بركات مؤمنان

(۱) امام باقرعليه‌السلام فرمود: همانا خدا به واسطه يك مؤمن نابودى را از يك قريه دفع مى كند.(۵۰۴)

(۲) و فرمود: به منطقه اى كه هفت مؤمن در آن باشند، عذاب نرسد.(۵۰۵)

(۳) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمن (فرد نيكوكارى است كه) مورد ناسپاسى قرار مى گيرد.(۵۰۶)

(۴) امام باقرعليه‌السلام فرمود: هرگاه مؤمن بميرد به شماره ربيعه و مضر (دو قبيله بزرگ عرب) شياطينى كه به او مشغول بوده اند بر همسايگانش راه يابند. (يعنى مؤمن سنگر استوار و مقاومى در برابر شياطين است و با رفتن او اين سنگر و سد دفاعى شكسته مى شود. )(۵۰۷)

۴. آزمايشها و گرفتاريهاى مؤمنان

(۱) امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: مؤمن مانند كفه ترازوست كه هر چه بر ايمانش بيفزايد بر بلايش افزوده مى شود.(۵۰۸)

(۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر مؤمن چهل شب نگذرد، جز آنكه پيشامدى برايش رخ دهد كه غمگينش سازد و موجب بيدارى اش ‍ گردد.(۵۰۹)

توضيح : يعنى متذكر شود كه آن پيشامد به سبب گناهى است كه از او سر زده و توبه كند، چنانكه خداى تعالى فرمايد: ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و نيز متذكر شود كه خدا قادر است آن بلا را از او بگرداند، پس دعا و تضرع كند و نيز تذكر پستى و خوارى دنيا شود كه چگونه به كدورت و مصايب آميخته است و به آخرت رغبت كند كه مكان مقدس و تنزه است.

(۳) امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: خدا مؤمن را از بلاهاى تكان دهنده دنيا ايمن نساخته، ولى او را از كور دلى دنيا (كه به سبب آن حق را تشخيص ندهد) و شقاوت آخرت ايمن ساخته است.(۵۱۰)

(۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: حكايت مؤمن حكايت ساقه گياهى است كه باد آن را به اين سو و آن سو كج مى كند، مؤمن را هم دردها و بيماريها خم مى كند.(۵۱۱)

(۵) امام صادقعليه‌السلام فرمود: سخت ترين مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پيغمبرانند، سپس كسانى كه در پى آنانند، و سپس كسى كه از ديگران بهتر است و به همين ترتيب.(۵۱۲)

(۶) امام صادقعليه‌السلام فرمود: چون خدا بنده اى را دوست بدارد او را در بلا غوطه ور سازد، اى سدير! ما و شما صبح و شام با آن دم سازيم.(۵۱۳)

(۷) امام صادقعليه‌السلام فرمود: اجر بزرگ با بلاى بزرگ است و خدا هيچ قومى را دوست نداشته جز آنه آنان را (با گرفتاريها) آزموده است.(۵۱۴)

(۸) امام باقرعليه‌السلام فرمود: مؤمن در دنيا به اندازه دينش گرفتارى ببيند.(۵۱۵)

(۹) امام صادقعليه‌السلام فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده اى به آن نرسد جز با بلايى كه (در دنيا) به بدنش ‍ رسد.(۵۱۶)

(۱۰) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند به كسى كه از مال و بدنش براى او بهره اى نيست نيازى ندارد. (كسى كه زيان مالى و بدنى نبيند خدا به او توجهى ندارد)(۵۱۷)

(۱۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مصيبتها بخششهاى خداست و فقر در خزانه خدا محفوظ است. (و آن را جز به بنده عزيزش كه خواهد او را به خود متوجه سازد ندهد).(۵۱۸)

محاسبه خويشتن

(۱) امام موسى كاظمعليه‌السلام فرمود: از ما نيست كسى كه هر روز (احوال) خود را محاسبه نكند، پس اگر كار نيكى كرده است، از خدا زيادى آن را خواهد، و اگر گناه و كار بدى كرده، از خدا آمرزش خواهد و به سوى او بازگشت كند. (و توبه نمايد. )(۵۱۹)

(۲) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: تو را طبيب خودت كرده اند، و درد را هم برايت گفته اند، و نشانه سلامتى را نيز به تو ياد داده اند، و به دارو هم راهنمايى كرده اند، اكنون بنگر كه چگونه درباره آن رفتار كنى.(۵۲۰)

(۳) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: از (استعدادهاى) خودت براى خودت بهره گير، از تندرستيت پيش از آنكه بيمار شوى و در (حال) توانايى پيش از آنكه ناتوان گردى، و در زندگى پيش از مردن (از قوا و استعدادهاى خود به نفع خويش) بهره مند شو.(۵۲۱)

(۴) امام صادقعليه‌السلام فرمود: چون روز آيد (به مردمان) گويد:اى فرزند آدم در اين روز نيكى كن، تا در روز رستاخيز، در درگاه الهى به آن شهادت دهم، چرا كه من در گذشته پيش تو نيامدم و در آينده هم نخواهم آمد، و چون شب فرا رسد سخنى همانند آن بگويد.(۵۲۲)

مدارا و سازگارى

(۱) امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: جبرئيلعليه‌السلام نزد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و عرض كرد: اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد با مخلوقم مدارا كن.(۵۲۳)

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پروردگارم مرا به سازگارى با مردم امر فرمود، چنانكه به انجام واجبات امر فرمود.(۵۲۴)

(۳) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سازگارى با مردم نصف ايمان است و نرمش با آنها نصف زندگى است.(۵۲۵)

مداومت بر عمل

(۱) امام باقرعليه‌السلام فرمود: دوست ترين اعمال نزد خدا، عملى است كه بنده آن را ادامه دهد، اگر چه اندك باشد. (يعنى اگر چه كوچك باشد يا از لحاظ شماره كم باشد).(۵۲۶)

(۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مبادا عملى را برخود واجب گردانى و تا دوازده ماه از آن دست بردارى.(۵۲۷)

شرح : مقصود اين است كه انجام دادن عملى را پيش خود تصميم بگيرى و بدان ملتزم شوى، نه آنكه از راه نذر و عهد و قسم بر خود واجب گردانى؛ زيرا شكستن و بر هم زدن اين امور جايز نيست، و هر يك كفاره مخصوص دارد.

مزاح و شوخى طبع

(۱) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: هيچ مؤمنى نيست جز اين كه در او «دعابه» هست، عرض كردم دعابه چيست؟ فرمود: مزاح.(۵۲۸)

(۲) حضرت باقرعليه‌السلام فرمود: خدا آن كس را در ميان جمعى شوخى و خوشمزگى كند، دوست مى دارد، در صورتى كه فحشى (در ميان) نباشد.(۵۲۹)

(۳) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: مبادا مزاح كنيد كه آبرو را از بين مى برد.(۵۳۰)

(۴) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: هرگاه مردى را دوست دارى، با او مزاح و ستيزه مكن.(۵۳۱)

(۵) اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: مبادا شوخى كنيد كه كينه آورد، و دشمنى به جاى گذارد، و آن دشنام كوچكى است.(۵۳۲)

(۶) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: شوخى مكن كه بر تو جراءت پيدا كنند.(۵۳۳)

مصافحه

(۱) امام باقرعليه‌السلام فرمود: هنگامى كه دو مؤمن به هم برخوردند و مصافحه كنند، خدا به آنها رو آورد و گناهانشان چون برگ درخت بريزد.(۵۳۴)

(۲) امام صادقعليه‌السلام حد مصافحه را از آن حضرت پرسيدند، فرمود: (به اندازه) گردش دور درخت خرما. (يعنى اگر چه به مقدار گردش ‍ دور درخت خرما از يكديگر جدا شوند، مستحب است با يكديگر مصافحه كنند).(۵۳۵)

(۳) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چون با يكديگر رو به رو شديد، با سلام كردن و مصافحه ديدار كنيد، و چون از يكديگر جدا شويد با آمرزش خواهى جدا شويد.(۵۳۶)

(۴) هرگاه كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردى مصافحه مى كرد، دست خود را از دست او نمى كشيد، تا وقتى كه او دست خود را از دست حضرت مى كشيد.(۵۳۷)

(۵) امام صادقعليه‌السلام فرمود: با يكديگر مصافحه كنيد، زيرا مصافحه كينه را از بين مى برد.(۵۳۸)

معاشرت

(۱) امام باقرعليه‌السلام فرمود: با هر كه معاشرت دارى اگر توانى دست عطايت را به سر آنها بكشى و به آنها خيرى برسانى، چنين كن.(۵۳۹)

(۲) امام صادقعليه‌السلام در تفسير سخن خداى متعال (كه درباره يوسفعليه‌السلام فرمايد:) «ما تو را از نيكوكاران مى بينيم» (يوسف «۱۲» آيه ۳۶) فرمود: براى (يوسف) كسانى كه وارد مى شدند جا باز مى كرد، و به نيازمندان وام مى داد، و به ناتوانان كمك مى كرد.(۵۴۰)

(۳) امام باقرعليه‌السلام فرمود: ياران خود را بزرگ بشماريد و احترامشان بكنيد، و برخى از شما به برخى ديگر هجوم نبريد، و به هم زيان مزنيد و بر هم حسد مورزيد و از بخل بپرهيزيد تا از بندگان با اخلاص (و شايسته) خدا باشيد.(۵۴۱)

(۴) از امام باقر يا صادق (عليهما‌السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: ترش ‍ رويى به مردم دشمنى به بار آورد.(۵۴۲)

(۵) امام باقرعليه‌السلام فرمود: از كسى پيروى كن كه تو را مى گرياند و اندرزت مى دهد، نه از آن كه تو را بخنداند و گولت زند.(۵۴۳)

(۶) امام صادقعليه‌السلام فرمود: با بدعت گذاران هم صحبت و هم نشين مشويد كه در نظر مردم چون يكى از آنها شويد.(۵۴۴)

(۷) امام صادقعليه‌السلام فرمود: بپرهيز از دوستى با احمق زيرا كه تو هر چه از جانب او شادتر باشى، او به بدى رساندن به تو نزديك تر است (مقصود اين است كه هر چه به دوستى او خوشحال تر باشى، احتمال خطر زيان رساندن او به واسطه حماقتش به تو بيشتر شود. )(۵۴۵)

(۸) امام صادقعليه‌السلام فرمود: خوش رفتارى و مدارا كردن با مردم يك سوم خردمندى است.(۵۴۶)

(۹) امام موسى بن جعفرعليه‌السلام فرمود: دوستى كردن با مردم نيمى از خرد است.(۵۴۷)

(۱۰) امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كه دست آزارش را از سر مردم بردارد فقط دستى را از آنها بازداشته، ولى (در مقابل) دستهاى بسيارى از آزار او خوددارى كنند.(۵۴۸)

(۱۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: هرگاه يكى از برادران (دينى) خود را دوست داشتى او را از آن آگاه كن.(۵۴۹)

(۱۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: (احوال باطنى) مردم را بازرسى و تفتيش مكن كه بى دوست مى مانى.(۵۵۰)

شرح : چون در عموم مردم خواه ناخواه نقطه ضعفهايى هست، و كسى كه خالى از هر گونه عيبى باشد، انگشت شمار است. بنابراين اگر كسى در صدد تفحص از عيوب ديگران باشد تا آنكه دوست بى عيبى پيدا كند به چنين آرزويى دست نخواهد يافت و بدون رفيق خواهد ماند. پس بهتر آنكه به همان حسن ظاهر اكتفا كند و در پى تحقيق و كندكاو از احوال درونى مردم برنيايد.

(۱۳) به امام صادقعليه‌السلام عرض شد مردى مى گويد: تو را دوست دارم، من چگونه بدانم كه او مرا دوست دارد؟ (و راست مى گويد) فرمود: دلت را آزمايش كن، پس اگر تو نيز او را دوست دارى (بدان كه) او هم تو را دوست دارد.(۵۵۱)

(۱۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هرگاه بزرگوار قومى بر شما رسيد او را گرامى داريد.(۵۵۲)

(۱۵) امام صادقعليه‌السلام فرمود: تكميل تحيت (سلام گفتن و خوش ‍ آمد) براى شخصى كه به سفر نرفته، مصافحه (دست دادن با او) است، و نسبت به آنكه از سفر آمده، معانقه (و در آغوش گرفتن و دست به گردن همديگر انداختن) است.(۵۵۳)

معانقه كردن

(۱) حضرت باقر و صادقعليه‌السلام فرمودند: و چون (دو مؤمن) با هم ملاقات، و مصافحه، و معانقه كنند، خدا به آنها روى آورد.(۵۵۴)

(۲) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: چون دو مؤمن يكديگر را در آغوش كشند رحمت خدا آنها را فرا گيرد.(۵۵۵)

ميانه روى در عبادت

(۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: عبادت را به خود تحميل نكنيد.(۵۵۶)

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است، پس با ملايمات در آن در آييد و عبادت خدا را به زور به بندگان خدا تحميل نكنيد، كه در اين صورت همانند سوار درمانده اى خواهيد بود كه نه مسافتى پيموده و نه مركبى به جا گذاشته است.(۵۵۷)

حرف : ن

ناسازگارى

(۱) حضرت باقرعليه‌السلام فرمود: آن كس كه ناسازگارى بهره اش گردد، ايمان از او در پس پرده رود.(۵۵۸)

شرح : مجلسى (ره) گويد: سر اينكه شخص ناسازگار از ايمان دور مى شود، اين است كه اولا، مؤمنين را آزار دهد و اين مخالف ايمان است؛ زيرا مؤمن كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده و در امان باشند و ثانيا به واسطه ناسازگارى از طلب دانش - كه به وسيله آن به پايه كمال ايمان رسد - محروم ماند، زيرا اسباب طلب آن برايش فراهم نگردد.

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر ناسازگارى قابل ديدن باشد، چيزى در ميان مخلوقات خدا زشت تر از آن نخواهد بود.(۵۵۹)

نامه و جواب آن

(۱) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: دادن جواب نامه مانند دادن جواب سلام واجب است.(۵۶۰)

نرمى و ملايمت

(۱) حضرت باقرعليه‌السلام فرمود: براى هر چيزى قفلى است (كه آن را بدو حفظ كنند) و قفل ايمان نرمى و ملاطفت است. (چه آنكه هر كس نرمى را از دست دهد و خشم و قهر و خشونت پيش گيرد، ناچار به اعمالى دست مى زند كه ايمانش را دست مى رود).(۵۶۱)

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نرمى ميمنت دارد و خشونت نحوست.(۵۶۲)

(۳) امام باقرعليه‌السلام فرمود: خداوند ملايم است و ملايمت را دوست دارد و پاداشى كه به ملايمت مى دهد به خشونت و سختگيرى نمى دهد.(۵۶۳)

(۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نرمى بر هر چه نهاده شود آن را زينت دهد و از هر چه بر كنده شود، زشتش سازد.(۵۶۴)

(۵) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در نرمى فزونى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد، از خير محروم گشت.(۵۶۵)

(۶) امام صادقعليه‌السلام فرمود: افراد هر خانه اى كه نرمى از آنها دور باشد، خير از آنها دور گردد.(۵۶۶)

(۷) امام موسى كاظمعليه‌السلام فرمود: نرمى نيمى از زندگى است.(۵۶۷)

(۸) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر نرمى مخلوقى قابل ديدن بود، در ميان مخلوقات خدا از او نيكوتر وجود نداشت.(۵۶۸)

(۹) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هيچ گاه دو نفر با هم رفاقت و همدمى نكنند، جز آنكه هر كدام از آنها كه نرميش با رفيقش بيشتر است، نزد خداى پاداشش بزرگ تر و محبوبيتش بيشتر گردد.(۵۶۹)

(۱۰) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: هر كه در كار خود نرمى كند، هر چه از مردم خواهد بدان برسد.(۵۷۰)

نيت

(۱) امام سجادعليه‌السلام فرمود: عملى نباشد، جز به وسيله نيت.(۵۷۱)

شرح : مقصود از عمل، عبادت و طاعات و مراد به نيت قصد تقرب به خداى تعالى است، پس نماز و روزه و حج و امثال آن بدون قصد و تقرب و رضاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجر و پاداشى ندارد و نيز اعمالى كه بر انسان واجب نيست، مانند صدقه دادن و تعليم و ارشاد، زمانى موجب پاداش و ثواب مى گردد كه به نيت تقرب و رضاى خدا انجام گيرد.

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نيت مؤمن بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش، و هر كس طبق نيتش كار مى كند.(۵۷۲)

شرح : مرحوم مجلسى در توجيه و تفسير اين روايت دوازده قول از دانشمندان حديث نقل مى كند، و سپس تحقيقى در اين باره بيان مى فرمايد، كه به واسطه اهميت آن و از نظر اينكه نيت ركن و پايه همه اعمال است، فشرده اى از آن را در اينجا ذكر مى كنيم :

اصلاح نيت از مشكل ترين اعمال انسان است، زيرا نيت تابع حالت نفسانى است و قبول رد شدن آن و درجات كمالش، مربوط به همان حالت نفسانى مى باشد و جز با زدودن محبت دنيا از دل، به وسيله رياضتهاى شاق و تفكرات صحيح ممكن نگردد، زيرا دل سلطان و فرمانرواى بدن است و همه اعضا و جوارح محكوم فرمان او مى باشند و در يك دل، دو محبت متناقض جمع نشود، چنانچه خداى تعالى فرمايد:«ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه؛(۵۷۳) خدا در اندرون هيچ كس دو دل قرار نداده است» و چون دنيا و آخرت دو مطلوب مخالف و متناقض با يكديگرند، محبت آن دو در يك دل جمع نشود، از اين رو كسى كه محبت دنيا در دلش جايگزين شده و آخرت را فراموش كرده است، هميشه فكر و خيال و اعضا و جوارحش متوجه دنياست و هر عملى كه انجام مى دهد نتيجه غايى و مقصود از آن، دنياست، اگر چه به دروغ از خدا و آخرت دم زند، از اين رو در عبادات و طاعاتش هم اعمالى را انتخاب مى كند كه آثار و فوايد دنيوى بيشترى داشته باشد و مثلا به افزايش مال و ثروت بينجامد، و نسبت به طاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنايى ندارد.

و نيز كسى كه حب جاه و شهرت بر دلش مستولى گشته، در همه اعمال و رفتارش از اين هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى ديگر، و عمل بنده خالص نگردد تا زمانى كه تمام اين اغراض فاسد - كه موجب دورى از حق تعالى است - از دل بيرون رود؛ بنابراين درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بى شمار است.

و بلكه هر انسانى در حالات مختلف نيتهاى مختلف دارد كه برخى از آنها موجب فساد و بطلان عمل و بعضى موجب كمال و ترقى آن است. آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است، كه علاوه بر اينكه عبادت را از ثواب ساقط مى كند، موجب كيفر و عقاب هم مى گردد، و ما هرگاه قصد، ريا و ضميمه تابع باشد و يا غير از ريا ضماير ديگرى در نيتش ‍ باشد مانند قصد نظافت و خنك شدن در وضو و غسل تفصيلى دارد كه حكمش در رسائل فقها موجود است.

و اما ضميمه نمودن بعضى از انگيزه هاى مباح دنيوى مانند وسعت رزق و طول عمر را جماعتى مبطل دانسته اند، ولى گفتار آنها خالى از اشكال نيست، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت قرآن و اذكار و دعوات ماءثوره، بدون شك عبادت است و به آن امر شده و اين امور دنيوى از نتايج آنها ذكر شده است و محال است كه انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند، زيرا نيت چنان كه دانستى گفتن به زبان و خطور نيست، بلكه واقع و حقيقت آن در باطل دل انسان مستتر است، و داعى حقيقى انسان هم همان واقع و حقيقت است.

و اما نيت مقاصدى كه موجب كمال عمل مى شود و از اغراض دنيوى خالى است، به حسب اشخاص و احوال ايشان مختلف است و نيت هر كس تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست، كه برخى از آنها را يادآور مى شويم :

۱- نيت كسانى كه به عذاب و عقاب آخرت مى انديشند و دنيا در نظرشان پست مى شود و عبادت خويش را براى ترس از عذاب انجام مى دهند.

۲- كسانى باشند كه نعمتهاى بهشت و حور و قصور آن ايشان را به عبادت تحريك كند.

گروهى از دانشمندان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند، ولى اينان حقيقت تكليف و درجات مردم را به خوبى نشناخته اند، براى بيشتر مردم ممكن نيست كه عبادات خود را به غير از اين دو وجه انجام دهند و غير از اين نمى توانند درك كنند و اين نيت منافى با اخلاص نيست، زيرا عبادت به قصد آنچه در آخرت وعده داده شده، از شائبه هاى دنيوى پاك و خالص ‍ است و دليلى هم نداريم كه عبادت بايد خالصا لوجه الله و حتى از اين گونه اغراض هم خالى باشد، بلكه دليل بر عكس اين عقيده موجود است.

مانند آيه شريفه :ادعوه خوفا و طمعا (۵۷۴) ،ويدعوننا رغبا و رهبا (۵۷۵) .

و نيز امير المؤمنينعليه‌السلام در وقف نامه خود مى نويسد: هذا ما وصى به فى ماله عبدالله على ابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنه و يصرفنى به عن النار.

برخى حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن اينكه تدريسم را براى محبت خدا انجام مى دهم حل مشكل مى شود، غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقمه زبان و ادعايى كاذب بيش نيست و حقيقت نيت همان ميل و توجه دل است به آنچه مى خواهد و اگر محبت خدا مطلوب دل نباشد با گفتن به زبان و خطور به دل به دست نمى خواهد و مثل اين است كه شخص سير بگويد: من به غذا ميل دارم، پيداست كه اين گفتم براى او اشتها نمى آورد.

۳- كسانى كه به نعمتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر منعم را واجب مى دانند، براى سپاسگزارى خدا را عبادت مى كنند، چنانكه امير المؤ منينعليه‌السلام فرمايد: لو لم يتو عبدالله على معصيه لكان يجب ان لا يعصى شكر النعمته.

۴- كسانى كه از راه حيا و شرمسارى عبادت مى كنند، زيرا خدا را بر نهان و آشكار خود مطلع مى دانند، چنانچه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد: اعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك.

۵ - كسانى كه خدا را به قصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب معنوى و علو مقام بنده است كه نقصهاى خود كاسته و به كمال نزديك شود.

۶- كسانى كه خدا براى اهليت و سزاوارى اش به پرستش عبادت، مى كنند چنانكه اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمايد: ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك، ولى اين ادعا از غير خاندان امير المؤمنين پذيرفته نيست، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدا بهشت و جهنمى نمى آفريد، بلكه اگر بر فرض محال مطيعان را به دوزخ مى برد، آنها خدا را عبادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است، چنانچه حضرت ابراهيمعليه‌السلام در دنيا آتش را انتخاب كرد و بر او سرد و سلامت شد، و اولياى ديگر خدا كشته شدن و زجر و شكنجه به دست اشرار را پذيرفتند.

۷- كسانى كه به انگيزه محبت و دوستى خدا او را عبادت مى كنند، و اين بالاترين درجات مقربين است، از اين بيان معنى جمله اخير روايت دانسته مى شود.

اما دوباره بودن نيت مؤمن از عملش و بدى نيت كافر نسبت به عملش از امام باقرعليه‌السلام روايت شده كه علتش اين است كه مؤمن كارهاى خير زيادى را قصد مى كند كه به انجام آن موفق نمى شود و همچنين كافر به مقاصد زشتى در سر مى پروراند كه نمى تواند آنها را عملى سازد؛ نيز از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه چون عمل در معرض رياى بندگان است و نيت خالص براى خداست، نيت مؤمن از عملش بهتر است و خداوند به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.

(۳) امام صادقعليه‌السلام فرمود: بنده مؤمن فقير مى گويد: پروردگارا! به من (مال و ثروت) روزى كن، تا از احسان و راههاى خير چنين و چنان كنم. (مسجد بسازم و اطعام دهم و به بينوايان كمك كنم) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و راست مى گويد، براى او همان اجر و پاداش را نويسد كه اگر انجام مى داد مى نوشت، همانا خدا وسعت بخش و كريم است.(۵۷۶)

حرف : و

واجبات

(۱) امام سجادعليه‌السلام فرمود: هر كه بدانچه خداوند بر او واجب ساخته عمل كند، از بهترين مردم است.(۵۷۷)

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به واجبات خدا عمل كن تا پرهيزكارترين مردم باشى.(۵۷۸)

(۳) حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: خداى تعالى فرمايد: بنده من با چيزى محبوب تر از انجام آنچه بر او واجب كرده ام به دوستى من نگرايد.(۵۷۹)

وسوسه هاى اعتقادى

(۱) از امام صادقعليه‌السلام درباره وسوسه - اگر چه زياد باشد - سؤ ال شد امام فرمود: چيزى در آن نيست مى گويى لا اله الا الله. (يعنى همين كلام و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد).(۵۸۰)

وسوسه هاى مربوط به خداوند

(۱) از امام صادقعليه‌السلام از وسوسه سؤ ال شد - حتى اگر فراوان باشد - فرمود: اشكالى در آن نيست، مى گويى : لا اله الا الله.

(يعنى همين كلام توحيدى و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد، زيرا مقصود از وسوسه همان وسوسه هاى مربوط به خدا و مكان و كيفيت اوست ).(۵۸۱)

(۲) جميل بن دراج گويد: به حضرت صادقعليه‌السلام عرض كردم : در دلم شبهه بزرگى آمده؟ فرمود: بگو: لا اله الا الله، جميل گويد: هرگاه در دلم ترديدى پديد مى آمد و مى گفتم : لا اله الا الله، آن ترديد از دلم بيرون مى رفت.

وعده دادن

(۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: وعده مؤمن به برادر (دينى) خود نذرى است كه كفاره ندارد، پس هر كه به آن وفا نكند، به مخالفت وعده با خدا برخاسته و خود را در غضب او انداخته است.(۵۸۲)

(۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، بايد به وعده اى كه مى دهد وفا كند.(۵۸۳)