راهنماى سعادت و خوشبختى

راهنماى سعادت و خوشبختى0%

راهنماى سعادت و خوشبختى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

راهنماى سعادت و خوشبختى

نویسنده: عبدالله صالحى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 13649
دانلود: 3056

توضیحات:

راهنماى سعادت و خوشبختى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13649 / دانلود: 3056
اندازه اندازه اندازه
راهنماى سعادت و خوشبختى

راهنماى سعادت و خوشبختى

نویسنده:
فارسی

راهنماى سعادت و خوشبختى

نام نویسنده : عبداللّه صالحى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

مقدمه

نكاتى در شناخت اجمالى حقّ و باطل :

شكر و سپاس بى منتها، خداوند متعال را كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم ولايت اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام هدايت نمود.

و بهترين تحيّت و درود بر پيامبر عاليقدر اسلام و اهل بيت گراميش صلوات اللّه عليهم اجمعين.

و لعن و نفرين فراوان بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت، كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.

توجّه شما خواننده گرامى را به نكاتى چند جلب مى نمايم :

از همان دورانى كه خداوند متعال اوّلين فرد انسان يعنى حضرت آدم، ابوالبشرعليه‌السلام را آفريد، تمام نيازمنديهاى درونى و برونى او را تأ مين نمود، از همان زمان دو نوع جبهه حقّ ظاهرى و باطنى تشكيل گرديد، در جبهه ظاهر، به عنوان حجّت و خليفه الهى يعنى؛ انبياء و اوصياء و...عليهم‌السلام وجبهه باطل يعنى شيطان مغرور و متكبّر در مقابل يك ديگر قد علم كرده و مى كنند.

و در جبهه باطن عقل، اين نيروى هدايتگر درون مرزى و باطنى، انسان را در مقابل هواهاى نفسانى و شهوانى مساعدت مى نمايد.

از همان دوران ابتداء زندگى، جنگ و گريز بين اين دو جبهه آغاز گشت و هر كدام تلاش داشته و دارد تا صاحب خود را به سمت سعادت و خوشبختى و يا شقاوت و بدبختى (در دنيا و آخرت) سوق دهد.

و در هيچ زمانى بين اين دو گروه سازش نبوده و نخواهد بود، زيرا بين بين حقّ و باطل سازش وصلح معنا ندارد، مگر به جهت سياست و تقيّه كه آن هم مشروط به شرايطى مى باشد.

تشخيص حقّ و باطل بر بسيارى از افراد، مشكل و چه بسا غير ممكن مى باشد، چون هر كس در هر موقعيّتى كه باشد، با شعارهاى پوچ وظاهرى فريبنده مدّعى حقّانيّت خود خواهد بود و ديگرى را و بر خلاف و باطل مى شناسد.

ولى آنچه مسلّم و مورد قبول همگان است، اين مطلب است كه حقّ يكى، در يك جهت و در پيروى از يك فرد معيّن ثابت و پايدار خواهد بود، بر خلاف باطل كه ممكن است به شكلهاى گوناگون و در جهت هاى مختلف پديدار گردد.

واهل آن هر روز خود را به شكلى بيارايند و با چهره اى جديد جلوه گرى كنند به همين جهت، باطل هميشه متزلزل و ناپايدار است، امّا حقّ و حقيقت ثابت و مستحكم و پا بر جا باقى خاهد ماند، هر چند تحت فشارها و مشكلات عديده قرار گيرد.

در بين تمامى مذاهب و اديان، تنها آن دين و آئينى بر حقّ و سعادت بخش ‍ است كه از جانب آفريدگار و حكيم عَلَى الا طلاق باشد، چون تنها او آشنا به تمام نيازمنديها و جريانات بشر در جهات مختلف مادّى و معنوى مى باشد.

همچنين براى هدايت و سلامت روانى جامعه، نسبت به هر زمان و هر مكانى رهبرى شايسته انتخاب و معرّفى نموده است.

و با طلوع دين مبين اسلام به رهبرى اشرف مخلوقات و افضل پيامبران، حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، تمام أ ديان و مذاهب، منسوخ و باطل گرديد و تنها دين اسلام جامع، كامل و قابل اجراء در هر عصر و زمان براى تمام جوامع بشرى قرار گرفته است.

و از آنجائى كه شياطين در هر زمان به شكلى در جامعه ظاهر گشته و با ايجاد تفرقه و حزب گرائى تلاش براى مخدوش كردن چهره واقعى حقّ داشته و دارند، تا جائى كه پس از شهادت و رحلت حضرت رسول، امّت اسلامى را به چندين گروه متفرّق ساختند كه به طور مسلّم تمامى آنها بر حقّ و واقعيّت نيستند، بلكه در اين ميان تنها يك فرقه بر حقّ و مابقى همه باطل خواهند بود.

همانطورى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز در يك پيشگوئى مهمّ فرمود:

«سَتَفْتَرِقُ اُمَّتى عَلى ثَلاثَة وَ سَبْعينَ فِرْقَة، فِرْقَةٌ ناجِيَةٌ وَ الْباقى هالِكُونَ».(۱) .

يعنى به همين زودى امّت من به هفتاد و سه، گروه متفرّق و پراكنده مى شوند كه تنها يك گروه از ايشان بر حقّ و اهل نجات خواهند بود و ما بقى همه باطل و اهل هلاكت و عذاب مى باشند.

و نيز در حديثى ديگر فرمود:

«عَلىُّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلي، يَدُورُ مَعَهُ حَيْثَ مادارَ»(۲) .

يعنى امام علىّعليه‌السلام در همه حالات همراه حقّ مى باشد و نيز حقّ و حقّانيّت در همه امور و حركات با آن حضرت خواهد بود و حضرت ملاك و محور و مدار حقّ و حقيقت است.

و در جائى ديگر چنين فرمود:

«عَلىُّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلي لَنْ يَفْتَرِقا... »(۳) .

يعنى امام علىّعليه‌السلام هميشه همراه قرآن مى باشد و قرآن نيز در همه احوال با آن حضرت و مؤيّد وى است و اين دو از يكديگر جدائى ناپذيرند.

و امام باقرعليه‌السلام ضمن يك حديث قدسى طولانى فرمود:

«... وَ عِزَّتى وَ جَلالى وَ عُلُوّ شَأ نى، لَوْلاكَ وَ لَوْ لا عَلىُّ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهادُونَ الْمَهْديُّونَ الرّاشِدُونَ، ما خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النّارَ وَ لاَ الْمَكانَ وَ لاَ الاْءرْضَ وَ لاَ السَّماءَ وَ لاَ الْمَلائِكَةَ... »(۴) .

خداوند، به عزّت و جلال خود قسم ياد نمود: كه اى محمّد! چنانچه تو و علىّ بن أ بى طالب و اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام كه همگى هدايتگر و هدايت يافته هستيد نمى بوديد، هر گز بهشت و دوزخ و ديگر موجودات را به عرصه وجود در نمى آوردم.

و در راستاى تبعيّت از فرامين الهى اين ستارگان فروزان، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«إنّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ: كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى أهْلَ بَيْتى فَإنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»(۵) .

يعنى همانا من دو چيز مهمّ و ارزشمند، يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت و اهل بيت خود را در ميان شما به عنوان امانت مى گذارم و آن دو از يكديگر جدائى ناپذيرند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

و در رابطه با اين حديث شريف، امام جعفر صادق از پدران بزرگوارش ‍عليهم‌السلام نقل مى فرمايد كه از اميرالمؤمنين علىّعليه‌السلام پيرامون فرمايش پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «إنّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ...» سئوال شد؟

در پاسخ فرمود: مقصود، من و حسن و حسين و ۹ پيشوا و راهنماى ديگر كه همگى از نسل حسين مى باشند هستيم و دوازدهمين آنها مهدى موعودعليه‌السلام خواهد بود.

و در پايان افزود: ما اهل بيت در همه حالات همراه قرآن و نيز قرآن همراه با ما خواهد بود و هر گز از يكديگر جدائى ناپذيرند تا در روز قيامت بر لب حوض كوثر نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضور يابيم.

و نيز امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرمود: همانا ما اهل بيت رسالت، يكى از آن دو امانت پيامبر خدا هستيم، پيروى از ما همان تبعيّت و پيروى از فرامين قرآن و دستورات الهى خواهد بود(۶) .

و در اين زمينه احاديث شريفه قدسيّه و روايات معتبره بسيارى از طريق شيعه و سنّى وارد شده است، كه همگى دلالت دارند بر اين كه حقّ و حقيقت در همه جريانات و حالات، تنها با امير المؤمنين امام علىّ و يازده فرزند گراميشعليهم‌السلام مى باشد و ايشان اوصياء و جانشينان بلا فصل نبوّت خواهند بود و نيز مدار و ملاك تشخيص حقّ از باطل قرار گرفته اند.

در نهايت، به اين نتيجه مى رسيم كه تنها پيروان و شيعيان مخلص اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام هستند كه اهل سعادت و نجات در دنيا و آخرت خواهند بود، البتّه به شرط آن كه در جميع مسائل و امور مختلف، در حدّ توان، تابع قولى و عملى ايشان باشند، ان شاء اللّه.

به اميد آنكه خداوند متعال، ما را از پيروان راستين آن بزرگواران محسوب نمايد و توفيق انجام وظيفه و بهره گيرى لازم از چشمه هاى زلال معرفت و انواع جواهرات گرانمايه از اين درياى فيّاض را به ما عطا گرداند.

با توجّه به علاقه افراد جامعه اسلامى خصوصاً قشر جوان به فرهنگ و آئين مبين اسلام و نياز همگان به بهره گيرى از درياى بى كران معارف و علوم حيات بخش اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام ، مصمّم شدم تا مجموعه اى از خلاصه حالات چهارده معصوم صلوات اللّه عليهم، همراه با چهل گوهر گرانبها كه مجموعا ۵۶۰ حديث، در دويست موضوع باشد از منابع متعدد گلچين و تاءليف نموده و در اختيار مشتاقان هدايت و تشنه گان چشمه زلال معرفت و حقيقت قرار گيرد.

به اميد آنكه مورد استفاده و افاده عموم در ابعاد مختلف قرار گيرد؛ «جَعَلَهُ اللّهُ ذُخْراً لى وَ لِوالِدَىٍَّّ وَ لِمَنْ لَهُ عَلَىٍَّّ حَقُّ، لِيَوْمٍ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ»، ان شاء اللّه تعالى.

مؤلّف

خلاصه حالات اوّلين معصوم آخرين پيامبر، اشرف مخلوقات

آن حضرت پيش از طلوع سپيده صبح روز جمعه يا دوشنبه، هفدهم يا دوازدهم ماه ربيع الاوّل، عام الفيل ۵۵ روز پس از هلاكت اصحاب فيل در شهر مكّه شعب ابى طالب، ختنه شده و خندان به دنيا آمد و جهانى تاريك را به نور مبارك خود روشن نمود.

هنگامى كه رسول خدا از شكم مادر تولّد يافت، دست چپ خود را بر زمين و دست راست به سمت آسمان بلند نمود و چون كلمه توحيد را بر زبان جارى نمود، نورى از دهان مباركش ظاهر گرديد كه تمامى مكّه را روشنائى بخشيد.

نام : محمّد(۷) ، احمد، محمود،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

كنيه : ابوالقاسم، ابوابراهيم، ابوالطاهر، ابوالطيّب، ابوالمساكين، ابوالدُّرتين، ابوالريحانَتَين، ابوالسِبطَين،

لقب : خاتم، رسول اللّه، رسول الرّحمة، رسول الراحة، نبىُّالرّحمة، نبى التّوبة، سراج المنير، مبشّر، مُنذر، امين، وفّى، مزمّل، مدّثر، عالم ماحى، حاشر، شاهد،

در تورات : مادماد، در انجيل : فارقليط ملّقب شده است.

پدر آن حضرت، عبداللّه فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف بوده است.

حضرت رسول با سى واسطه به حضرت آدم مى رسد، و ۹۹۰۰ سال و چهار ماه و ده روز بعد از وفات حضرت آدمعليه‌السلام متولّد گرديد.

نقش انگشتر: آن حضرت داراى دو انگشتر بود، نقش يكى «لااله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه» و ديگرى «صدق اللّه» بود كه به دست راست خود قرار مى داد.

دو ماه بعد از آنكه در رحم مادر قرار گرفت پدرش عبداللّه وفات يافت و دوران شيرخوارگى را توسط حليمه سعديه سپرى نمود.

در سنين چهار يا شش سالگى مادرش آمنه و هشت سالگى جدّش ‍ عبدالمطلب وفات كرد.

در ۲۵ سالگى از طرف خديجه براى تجارت به شام مسافرت نمود و چند ماه پس از بازگشت با وى ازدواج كرد.

در چهل سالگى در ۲۷ رجب به رسالت و نبوّت مبعوث گرديد.

۹ سال و هشت ماه بعد از نبوّتش كه دو سال پس از خروج از شِعب باشد، عمويش ابوطالب وفات يافت، و سه روز بعد از آن خديجه در سنين ۶۵ سالگى درگذشت.

در سنين سيزده سالگى به همراه عمويش عمران ابوطالب به شام مسافرت نمود و نزد قبائل و قوافل مورد اعتماد و اطمينان قرار گرفت. بطوريكه لقب امين بر او نهاده شد.

هنگامى كه دعوتش آشكار گرديد مورد اذيّت و آزار مشركان و مخالفان قرار گرفت تا جائى كه گفته اند:

پس از گذشت پنج سال از بعثت در محاصره شديد دشمنان قرار گرفت و به ناچار در محلّى به نام شِعب ابوطالب به همراه ديگر يارانش پناهنده شد و مدّت سه سال با تحمّل سختيها و مشكلات فراوان اقتصادى، اجتماعى، سياسى... بسر برد.

و چون اذيّت و آزار دشمنان و مخالفان بعد از وفات ابوطالب و خديجه شدّت گرفت، روز پنجشنبه اوّل ربيع الاوّل (سيزده سال پس از بعثت) در سنين ۵۳ سالگى به همراه يارانش از مكّه به مدينه مهاجرت نمود و دوازدهم همان ماه هنگام زوال خورشيد وارد مدينه منوّره گرديد و مدّت ۱۰ سال در آن شهر اقامت نمود.

آن حضرت حدود يك سال قبل از هجرت از مكّه به مدينه در بيدارى با جسم و روح به معراج رفت و در مقدارى از شب پس از عروج از مسجد الحرام در مسجدالا قصى فرود آمد و طبق فرمايش امام صادق صلوات اللّه عليه : پيامبراسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله يكصد و بيست مرتبه به معراج رفت و در هر مرتبه خداوند بيش از ديگر فرايض و واجبات، به ولايت امام علىّ و ديگر ائمّهعليهم‌السلام توصيه مى نمود.(۸)

در نيمه ماه رجب، سال دوّم هجرت در بين نماز عصر، قبله مسلمان از بيت المقدس به سمت كعبه متحوّل شد.(۹)

در مدّت عمر پر بركت آن حضرت بيش از چهارهزار و چهارصد معجزه توسط حضرتش واقع گرديد.(۱۰)

و آنچه كه توسط ديگر پيامبران الهى انجام گرفته بود به وسيله پيامبر اسلام انجام شد و مهمترين معجزه آن حضرت قرآن بود كه تمامى انسانها از مقابله با آن عاجز و ناتوان بوده و هستند.

روز هيجدهم ذى الحجّه، سال نهم هجرى(۱۱) پس از بازگشت از حجّة الوداع در محلّى به نام غديرخم حضرت علىّ بن ابى طالبعليه‌السلام را به عنوان خليفه خود و امام مسلمين در جمع كليّه حُجّاج از طرف خداوند متعال معرّفى و منصوب نمود كه اكثر مفسّرين و تاريخ نويسان اهل سنّت نيز به آن تصريح كرده اند.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله چهل و هفت سَرّيه براى جنگ با مخالفان اعزام نمود كه در بيست و شش جنگ مشاركت و فرماندهى داشت و در ۹ جنگ مقاتله و جهاد نمود.

و در نهايت بعد از جنگ خيبر توسط زنى يهودى به نام زينب (دختر حارث برادر مرحب) به وسيله زهر در آبگوشت كلّه و پاچه مسموم و مدّتى پس از آن به شهادت رسيد.(۱۲)

در تاريخ وفات حضرت اختلاف است، مشهور آنست كه در ۲۸ ماه صفر، سال دهم هجرت(۱۳) در اثر زهر مسموم و در سن ۶۳ سالگى شهيد گشت.

قبر آن حضرت توسط ابوعبيده جرّاح و زيدبن سُهيل حفر و آماده شد، و جسد مطهّرش توسط امام علىّعليه‌السلام با كمك عبّاس بن عبدالمطلب و فضل بن عبّاس و اسامه، تجهيز و در خانه شخصى خودش دفن گرديد.

دربان حضرت را امام علىّ بن اءبى طالبعليه‌السلام و أ نس بن مالك و ابورافع گفته اند.

در تعداد زوجات حضرت اختلاف است، مشهور آنستكه حضرت از سنين ۲۵ سالگى ببعد، ۱۶ همسر جهت مصالح اسلام و مسلمين انتخاب نمود كه طبق مشهور(۱۴) تمامى آنها به جز عايشه بيوه بوده اند.

و در موقع شهادت ۹ همسر برايش باقى مانده بود.

از خديجه هفت فرزند به نامهاى : قاسم، زينب، امّ كلثوم، رقيّه قبل از بعثت، و طاهر و عبداللّه و فاطمه بعد از بعثت براى حضرت رسول متولّد شد، و از ديگر همسرش (ماريه) يك فرزند به نام ابراهيم بعد از بعثت به دنيا آمد.

در موقع شهادت تنها فرزندى كه برايش به يادگار باقى ماند، حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام بود.

نماز آن حضرت : دو ركعت است، در هر ركعت پس از حمد، پانزده مرتبه سوره قدر، همچنين در ركوع و پس از ركوع و در هر سجده و بين دو سجده و بعد از سجده دوّم پانزده مرتبه سوره قدر قرائت مى گردد، كه جمعاً ۲۱۰ مرتبه در هر ركعت بايد خوانده شود، و بعد از سلام نماز تسبيح حضرت زهرا،عليها‌السلام گفته شود.

و سپس حوائج مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال تقاضا و درخواست نمايد.(۱۵)