معارفى از قرآن

معارفى از قرآن0%

معارفى از قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: مفاهیم قرآنی

معارفى از قرآن

نویسنده: شهيد آيت الله دستغيب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 26198
دانلود: 4285

معارفى از قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26198 / دانلود: 4285
اندازه اندازه اندازه
معارفى از قرآن

معارفى از قرآن

نویسنده:
فارسی

اين کتاب، مشتمل بر خلاصه‌اي از بيانات آيت‌الله «سيدعبدالحسين دستغيب» در تفسير سورة مبارکه «حديد» طي چهل و چهار جلسه است. آيت‌الله دستغيب در شرح و تفسير اين سورة شريف، مطالب متعدد و متنوعي را مدّنظر داشته که عمده‌ترين آن‌ها به شرح زير است: اسماء، صفات و افعال خداوند؛ شأن نزول سورة حديد؛ مالکيت خداوند؛ تسبيح همة موجودات و کائنات؛ دوران آفرينش آسمان‌ها؛ شرح معاني عرش؛ مبدأ و معاد؛ پاداش و جزاي آخرت؛ اختلاف ميان شب و روز به عنوان نشانة عظمت الهي؛ دستورات اخلاقي براي تهذيب نفس؛ علّت وجود نور مؤمن و ظلمت کافر در صراط؛ زمينة ايجاد ايمان وارتباط آن با خشوع دل؛ پيغمبران و کتاب‌هاي آسماني؛ عدل الهي و سفارش به پرهيزکاري. آن‌چه در اين کتاب جلب توجه مي‌کند، استفاده از آيات سورة حديد و تفسير آن‌ها در روشنگري ديني و سياسي است.

۲۷

بسم الله الرحمن الرحيم

و الذين آمنوا بالله و رسله اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال والاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاماً و فى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من الله و رضوان و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور (۳۰۶) .

ايمان راستى از عمل جدا نيست

مراد به ايمان در اين آيه البته ايمان حقيقى است نه ايمان زبانى كه در ظاهر است ايمان قلبى كه خشوع قلب همراه آن است، بلاشك ايمان راستى بدون انقياد و تسليم نمى‏شود، يك واجبى را كه انجام ندهد به همان اندازه در ايمان ناقص است، يك حرامى را كه ترك نكند به همان اندازه ايمان ناقص است ايمان كامل تصديق بالجنان و عمل بالاركان است ايمان بدون عمل اصلش متحقق نمى‏شود، دروغ است كسى ايمان به خدا و قيامت و به سوال و جواب داشته باشد آن وقت مثلاً ماه رمضان روزه نگيرد چنين چيزى نمى‏شود اگر كسى خداى را بشناسد لزوم اطاعت پيغمبر و قرآن را بشناسد و ايمانى داشته باشد به چه جرأت بدون عذر روزه نگيرد معلوم مى‏شود اصل ايمان خراب است، ضعيف است. غرضم ايمان حقيقى بدون عمل متحقق نخواهد شد به هر اندازه كه باشد لذا اينجا كه مى‏فرمايد والذين آمنوا (يعنى آمنوا تحقيقاً، صادقاً، خالصاً، مخلصاً) هر كس ايمان به خدا و رسولش در دل او جاى گرفت به ايمان راست و درست اولئك هم الصديقون بنابر مشهور، مراد آن است كه ايشان ملحق به صديقين و شهداء مى‏شوند لهم اجر الصديقين و الشهداء از براى آنها است پاداشى كه خدا به صديقين و شهداء داده و مى‏دهد.

صديق بسيار راستگو و درست كردار است

معنى صديق و شهداء كدام است؟ صديق مبالغه در صدق است، صادق يعنى راست البته راستى در گفتار و كردار يعنى دروغ نگويد خلاف واقع و خلاف حقيقت نگويد صادق باشد و از آن بدتر دروغ در كردار است و از صدق در كلام مهمتر صدق در كردار است كه آدمى علاوه بر اينكه بر زبانش دروغ نگويد مطابق با واقع بگويد كردارش هم مطابق گفتارش باشد من صدق فعله قولهيعنى هر طورى كه قول او بوده عملش، راه و روشش هم مطابق آن باشد مثلاً وعده‏اى مى‏دهد اگر تخلف در عمل كند دروغ محسوب مى‏شود، بايد عملش گفتارش را تصديق كند، در امور دينى كه صدق در آنجا خيلى مهم است به زبانش مى‏گويد الله اكبر، خداى عالم از همه چيز بزرگتر است، بايد عملاً بفهماند ظاهر كند، خدا از پول و زن و اولاد و از هر چه تصور شود بزرگتر است بايد در راه و روشش هم اين قسم باشد.

براى پول بيشتر خاضع است

سيد بن طاووس مى‏فرمايد: گاهى آدمى رسوا مى‏شود در چه؟ مثلاً با يك نفر گفتگو دارد از او خواهش مى‏كنى براى خدا رهايش كن قبول نمى‏كند اما اگر مثلاً يك هزار تومانى كنار دستش بگذارى و بگوئى نديده قرار بده مى‏گويد: چشم، براى پول فوراً تسليم مى‏شود اما براى خدا اعتناء نمى‏كند.

غرضم مثال است براى الله اكبر، آيا خدا بزرگتر از پول نيست؟! بى مروت، گاه مى‏شود ترس پاى طرف مى‏گذارى زود تسليم مى‏شود از خدا بايد بيشتر بترسى يا فلان مخلوق؟!

در بيم و اميد از غير خدا رسوا مى‏شود

اگر خوف و رجاء در كار بيايد آنجا صدق خيلى سخت است آدمى خيال مى‏كند مى‏گويد از عذاب خدا مى‏ترسم اما از عذاب خدا بيشتر مى‏ترسى يا از فقر؟ بسيارى از تاجرها هستند به آنها مى‏گوئى اين معامله حرام است. مى‏گويد چاره ندارم، خوف ديگر كدام است؟ رجاء و اميد صادق نيست هر كس دنبال هر چه مى‏رود از اين است كه اميد به آن دارد كسى كه دنبال نماز و روزه نمى‏رود چون اميد به خدا ندارد كسى كه كار خير نمى‏كند چون اميد به بهشت ندارد، دروغ مى‏گويد، زارع اگر اميد داشته باشد كه اگر در اين زمين تخم بپاشد يك دانه صد برابر بهره‏اش مى‏برد، اگر زير زمين باشد تخم پيدا مى‏كند و مى‏كارد. كسى كه اميد داشته باشد يك درهم اگر در راه خدا داد خدا هفتصد برابر به او مى‏دهد چقدر با خدا معامله مى‏كند؟ پس آن كسى كه در راه خدا انفاق نمى‏كند اميد ندارد، دروغ مى‏گويد.

غرضم مسأله رجاء صادق است اگر در دلى پيدا شد از عمل براى خدا جدا نيست، اگر گاهى ياد بهشت بكند هوس است. اگر راست مى‏گوئى چرا دنبال بهشت نمى‏روى؟ چرا براى بهشت خودت را آماده نمى‏كنى؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خدا بهشت را حرام فرموده بر هر لغو گوئى بر هر هرزه‏اى، بر هر بد زبانى، فحش دهنده‏اى كه باك ندارد از هر چه با زبانش بگويد يا بشنود(۳۰۷) بهشت حرام است براى چنين اشخاصى مگر اصلاح شوند. لعنت به مردى كه جلوى روى بچه به زنش فحش دهد علاوه آنچه گذشت بچه‏اش را هم فحش دهنده مى‏كند.

با رئيس صديقين علىعليه‌السلام محشور مى‏شود

اولئك هم الصديقون صدق لعله قوله به زبانت اقرار مى‏كنى من بنده خدا هستم در عملت كبر نكنى‏(۳۰۸) به خودت مغرور نباشى، در اعمالت كبر از تو سر نزند، آدمى كه مى‏گويد: اياك نعبد و اياك نستعين تنها خدا را مى‏پرستم و تنها از خدا يارى مى‏جويم اجمالاً مومن در كارهايش صدق مى‏ورزد تا به صديقين ملحق بشود كه در راس آنها اسدالله الغالب على بن ابى طالب است. يكى از القاب آقا الصديق است. صديق لقب على است نه ديگران، صدق مطلق در علىعليه‌السلام است. كدام صدق مى‏رسد به صدق علىعليه‌السلام از اول تا آخرش، گفت: بنده خدايم قولش، فعلش راه و روشش يك لحظه از طريق بندگى تجاوز نكرد يوم ينفع الصادقين صدقم اى شيعه علىعليه‌السلام تو هم اگر به مقدار خودت در صدق سعى كردى ان شاء الله ملحق مى‏شوى به اميرالمؤمنين سيدالموحدين الصديق الاكبر و الفاروق الاعظم اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليه‌السلام .

يك نفر خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد گفت: يا رسول الله فاصله من تا مدينه بسيار است جمله جامعى به من بفرمائيد تا سرمشقى باشد فرمود احفظ لسانك زبانت را درياب، باز پرسيد ديگر چه، فرمود احفظ لسانك مرتبه سوم فرمود: احفظ لسانك عرب پرسيد سه سوال كردم فرموديد: احفظ لسانك فرمود(۳۰۹) مگر آدمى را در آتش جهنم مى‏اندازد غير از خرمن گفتارهاى او؟!

خرمن يك عمر زبانت آتش شده خيلى مواظبت كنيد گاه مى‏شود به همين زبان كفر مى‏گويد، به اين زبانش دلى را مى‏رنجاند، سرى را فاش مى‏كند، به وسيله يك كلمه، آتشهائى روشن مى‏كند غرضم صدق است ان شاء الله شيعيان علىعليه‌السلام شما مى‏خواهيد برسيد به خدمت صديق اكبر، بيائيد ايمان صادقى كه با عمل همراه باشد پيدا كنيم، به مقدار قوه سعى در صدق كنيم راست بگو با خدا، با محمد، با على، با خلق راست بگو.

براى آشتى دادن دروغ مانعى ندارد

البته چند مورد است دروغ شرعاً اذن داده شده يكى مورد اصلاح است، اصلاح بده هر چند به وسيله دروغ باشد، ميان زن و شوهرى يا همسايه، يا دو نفر مسلمان، اصلاح بده هر چند به دروغ باشد، دروغ كه از گناهان كبيره است، در مورد آشتى دادن بسيار خوب است براى شرح بيشتر و موارد استثناى دروغ، به كتاب گناهان كبيره مراجعه شود.

امامان گواهان امتند

شهداء جمع شاهد و در اينجا بسيارى از مفسرين گفته‏اند به معنى گواه است نه شهداء باصطلاح متاخرين يعنى كسانى كه كشته شده‏اند در راه خدا، بلكه مراد در اينجا شاهد و گواه است گواهها، شاهدهاى خدا و ملائكه و كسانى كه به مقام علم رسيدند به يكتائى خدا(۳۱۰) اين گواهى خيلى مهم است در قيامت هر امامى گواه بر اعمال اهل زمان خودش است‏(۳۱۱) .

گواهان اين امت دوازده نور پاك، دودمان طاهره آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند.

والذين آمنوا كسانى كه ايمان حقيقى پيدا كردند اينها هستند كه ملحق مى‏شوند به صديقين و شهداء لهم اجرهم يعنى لهم كاجرهم البته نه عين آن مقام كه هر كس موحد شد در درجه سيدالموحدين اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليه‌السلام باشد بلكه اجر آنها نيز به او داده مى‏شود وگرنه توحيد علىعليه‌السلام مختص به خود او است‏(۳۱۲) لهم، يعنى براى مومنين است اجرى كه براى شهدا و صديقين است.

آنگاه نقطه مقابل مومن يعنى وضع كافر را هم ذكر مى‏كند.

كافران ملازم دوزخند

والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم آنهائى كه كافر شدند ايمان به خدا نداشته، آخرت را تكذيب مى‏كردند آيات قرآن را، آيات تكوينيه الهيه را كه انبياء و آل محمدند، تكذيب مى‏نمودند، هر كافرى اهل آتش است، اصحاب نار، عبارت است از ملازم آتش يعنى هميشه با آتش است، از جاى خودش تكان نمى‏خورد كه جهنم باشد چون در جهنم رفتن دو قسم است يك وقت زندان و محل پاك شدن از گناه است كه گناهكار را يك ماه يا يك سال يا بيشتر آنجا مى‏برند براى پاك شدن بعد بيرونش مى‏آورند ولى اگر بى ايمان مرد ديگر علاجى ندارد، در جهنم نمى‏ماند مگر كسى كه منكر خدا و رسول است كسى كه تكذيب مى‏كند حرفهاى خدا و امام را(۳۱۳) ديگر علاجى ندارد بلى اميد است آنهائى كه اين طور نيستند امثال من و شماها، خدايا تو شاهدى ما مكذب نيستيم، مصدقيم. منتهى گناه هم از ما سر مى‏زند، صدقى هم نداريم لذا اميدواريم كه خلود براى ما و امثال ما نباشد ان شاء الله، لكن يك ساعتش هم سخت است بلكه يك لحظه هم سخت است.

اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مى‏فرمايد(۳۱۴) خدا بنده‏اى را كه دوست دارد فرداى قيامت نمى‏گذارد نعره جهنم هم به گوشش بخورد(۳۱۵) از راه دور تا جهنم گنهكار را مى‏بيند از همان دور شعله آتش كه او را مى‏بيند نعره عاشقانه‏اى براى گنهكاران و كافران از جهنم بلند مى‏شود كه پرده‏هاى گوش را پاره مى‏كند، مگر اهل تقوا آنهائى كه با خدا سر و كار داشتند، خدا آنها را دوست مى‏دارد نمى‏گذارد نعره جهنم بگوششان برسد.

اى مومنى كه در دنيا خصوصاً ماههاى رمضان العفوها گفتى پناه به او بردى، التماسها و تضرعهاى تو بى اثر نيست در عوضش هم خدا نمى‏گذارد حتى صداى جهنم را هم بشنوى خداوند چشمهايشان را نگه مى‏دارد كه به منظره‏هاى هولناك نيفتد، وقتى كه شعله بالا مى‏رود شايد ديده باشيد جرقه هائى هم پيدا مى‏شود، شعله‏هاى جهنم هم جرقه‏هايش مثل قطعات كوه است چه بهشتش و چه جهنمش قابل توصيف نيست نمى‏شود از بهشت صرفنظر كرد و نه به جهنم مى‏شود تن در داد اگر آدمى در عمر چهل پنجاه ساله‏اش از اول تا آخرش تمام به سختى و ناراحتى بگذراند به اميد اينكه ساعت مرگ وعده‏هاى خدا نصيبش گردد مى‏ارزد هر ناكامى سهل است ولكن به خدا، محروميت از بهشت سهل نيست‏(۳۱۶) .

مكاشفه بهشت برزخى و ناله از فراق آن

مرحوم شيخ محمود عراقى اعلى الله مقامه از اجله تلامذه شيخ انصارى است در آخر كتاب دارالسلام نوشته است شبى پشت بام مدرسه صدر در كربلا بودم بعد مقدارى خوابم برد در آن عالم در برزخ واردم كردند و جائى كه بعد از مرگ بايد بروم نشانم دادند انواع نعمتها، پذيرائيها، دلربائيها خلاصه وضع طورى بود كه من در همان حال عرض كردم پروردگارا، ديگر دنيا را نمى‏خواهم به من گفتند نمى‏شود هنوز زود است بعد كه بيدار شدم به خودم آمدم از فراق آن عالم گريه مى‏كردم.

يك نفر ديگر از اخيار بوده است بعد از اينكه برزخ را مى‏بيند باز بر مى‏گردد به دنيا تا دو ماه گريه مى‏كرده از فراق بهشت برزخى و آن دستگاهى كه مؤمن بعد از مرگ دارد بعد از دو ماه از دار دنيا مى‏رود.

من و تو چون آن بهجت‏ها را نديده‏ايم نمى‏دانيم چه خبر است، وصفهائى كه خدا در قرآن براى بهشت ذكر فرموده اذا رأيت ثم رأيت نعماً و ملكاً كبيراً هفت اقليم كره زمين را خدا در قرآن بازيچه گرفته است چون چيزى نيست، تمام دارائى كره زمين و حكومتش جز دردسر چيزى نيست. لهو و لعب، بازى و سرگرمى بيهوده است اما ملك مى‏خواهى؟ بعد از مرگ است خدا بگويد بزرگ است آن درست است. بى خود نيست كه سرورهاى ما، بزرگان دين ما، ائمه ما چه ناله‏ها داشتند چون پى به آن عالم برده بودند.

در دعاى ابو حمزه است: خدايا ادخلنى الجنة برحمتك و زوجنى من الحور العين بفضلك آنجا وضع ديگرى است. آدمى در اينجا نمى‏تواند حقيقت بهشت را بفهمد، هر كس در هر عالمى است ادراكش از آن عالم تجاوز نمى‏كند. بچه در رحم مادر، بيرون رحم را ادراك نمى‏كند كسانى كه روى خاك هستند بيرون پوسته عالم ماده را محال است ادراك كنند غير از تصديق خدا و محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اجمالاً بهشت صرف نظر كردنى نيست، به اشك چشمت، به انفاق كردنت، آن قدر بايد پشيمان شوى از گناهانت تا بهشت برايت درست شود، كثافتها پاك شود، هر كثافت گناهى، احتياج به پاك كردن دارد(۳۱۷) ديروز گفتم كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: زنها بيشتر جهنمى هستند مگر به انفاق و بذل مال، خودت را برهانى، هر چه دارى در راه رضاى خدا بدهى تا خدا هم تلافى كند. بگذرم هر كس بايد به فكر خودش باشد.

همه از عاقبت كار بايد بترسيم

تو نگو من شيعه هستم، ميزان قلب است و ايمان و تقوا هيچ كس نمى‏تواند به خودش اطمينان پيدا بكند كه من با ايمان مى‏ميرم، چه دانى؟ به قول شيخ شوشترى روى منبر مى‏فرموده: من بدبخت مى‏ترسم ساعت آخر عمرم بدترين ساعاتم باشد، مى‏ترسم وقتى كه مى‏ميرم تابوتى كه برايم مى‏آورند آتش باشد، كفنم، غسلم، قبرم، زمينم، آسمانم، خوراكم، لباسم، از هر طرف رو كنم، آتش باشد. كسى چه داند كه آخر كار چه شود، چه اشخاصى كه مدتها در راه تقوا و صلاح بودند آن را رها كردند در راه فساد و فسق و فجور و كفر افتادند تا به درك واصل شدند. گاهى به عكس است چه اشخاصى كه مدتها از خدا غافل بودند، يك دفعه به ياد خدا افتادند و به راه اصلى ادامه دادند تا مردند. هيچ كس نمى‏داند كه آخر كار چه مى‏شود لذا بايد مثل بيد از ايمان خود بترسند، بلرزند، تمام پناه به خدا ببرند يك لحظه هم در آتش جهنم سخت است، ديدنش هم سخت است. در روايت دارد كمترين كسى كه معذب مى‏شود نعلينى از آتش پايش مى‏كنند ولى تا پايش را در نعلينى مى‏كند، مغز سرش جوش مى‏آيد(۳۱۸) با اين ضعف چطور طاقت دارى؟ اى زنها! چرا پايتان را باز مى‏گذاريد؟ آيا نمى‏ترسيد كه يك جفت نعلين آتش پاى شما كنند. عريان رفتن به خيابان آتش است. دارى خودت و جوانها را آتش مى‏زنى، آتش فتنه بر پا مى‏كنى هيچ ترس هم ندارى؟ چقدر بى باك. سابقين از عباداتشان ترسشان بيشتر بوده تا مردمان كنونى از گناه. بشر امروزه از گناه ترسى ندارد، ترسها به كلى از بين رفته، از همه چيز مى‏ترسند مگر از گناه.

اولئك اصحاب النار خالدين فيها راجع به كسانى است كه بى ايمان مرده‏اند اما آنهائى كه با ايمان مردند ولى از گناه پاك نشده‏اند، هميشه در آتش نيستند البته گناه هم مراتب دارد.

در روايت دارد در دنيا پيش از مرگ بلاهائى به مؤمن مى‏دهند تا كفاره گناهانش بشود(۳۱۹) وقتى مى‏ميرد كمى بارش سبكتر گردد اگر به اين پاك نمى‏شود در جان كندنش معطلش مى‏كنند تا بارش كمتر شود اگر هم به اين نشد از حضرت زين العابدينعليه‌السلام است مى‏فرمايد در برزخ مى‏ماند خدا داند تا هر چه گناه داشته پاك و پاكيزه شود. وارد محشر كه شود ديگر پاك وارد گردد(۳۲۰) و بعضى هستند گناهشان زياد است كه در برزخ پاك نمى‏شوند مى‏افتد به قيامت و آنجا هم به عقبات كه پنجاه موقف، هر موقفى هزار سال معطل مى‏شود در هر موقفى مقدارى اصلاح مى‏گردد.

ندانم اينها اشاره به چه نوع گناهان است مگر بگويم گناهان قلبى مثل كبريا حقد يا حسد يا اينطور گناهان، بايد سالها بگذرد تا اصلاح گردد اگر چنانچه در مواقف هم نشد مى‏رسد به جهنم، آنجا كه رسيد مقدار وقوفش در جهنم به مقدار پاكى از گناهش است وقتى كه پاك شد از جهنم بيرونش مى‏آورند.

اين مطالب روى قاعده است، لكن تبصره‏اى دارد مگر اينكه شفاعتى هم به او برسد شفاعت هم بسته به فضل خداست، از ساعت مرگ تا آخر كار. تا چه وقت حسينعليه‌السلام نظر لطفى كند تا چه وقت خدا اين بزرگان را به فريادرسى برساند ولكن اميد هم زياد است. امام رضاعليه‌السلام فرمود كسى كه زيارت كند قبر مرا، سه جا زيارتش مى‏كنم، نزد ميزان و سنجش اعمال، موقعى كه نامه‏هاى عمل پراكنده مى‏شود و نزد صراط(۳۲۱) .

۲۸

بسم الله الرحمن الرحيم

اعلموا انما الحيود الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال والاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاما و فى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من الله و رضوان و ما الحيوة الدنيا الامتاع الغرور (۳۲۲)

شناسائى حقيقت ويژه انسان

از خصوصيات قرآن مجيد آشكار ساختن حقائق و نشان دادن واقعيات يعنى دانش حقيقى است. در دانستن ظاهر اشياء انسان با حيوان شريك است لكن حقيقتش را دانستن از خصائص انسان است حقيقت و ذات اشياء آنچه كه واقع اوست دانستن آن مهم است خداى عالم در اين آيه مباركه كه تلاوت شد مى‏خواهد عالم دنيا و آخرت را براى شما مسلمانان معرفى كند، بشناساند، دنيا چيست و آخرت كدام است؟ اولاً دنيا زندگى روى خاك است تا ساعت مرگ از هنگام تولد تا ساعت مرگ را دنيا مى‏نامند. عقبى و آخرت از ساعت مرگ الى الابد است اين را هم آخرت گويند متصل به هم است، آخر دنيا، اول آخرت مى‏گردد من مات فقد قامت قيامته طليعه قيامت از ساعت مرگ آدمى است، چرا اين مقدار را دنيا گويند؟

دنيا به معنى نزديكتر يا پست‏تر

دنيا بر وزن صغرى، معناى نزديكتر دارد يا اينكه دنيا، از دنائت يعنى پستى باشد، دنياست يعنى پست‏تر است. نسبت به عالم عقبى كه حقيقت است، اينجا پست و رذل است البته دنيا يعنى منهاى آخرت زندگى مادى قطع نظر از كارهاى آخرتى در پنج عنوان پروردگار ذكر فرموده كه آدمى در اين عمر كوتاه اشتغالش به اين پنج چيز است، اول لعب، دوم لهو، سوم زينت، چهارم تفاخر، پنجم تكاثر، زندگى آدمى منهاى آخرت يكى از اين امور است.

لعب، كار پر رنج ولى بيهوده است

لعب فارسيش بازى است، يعنى زحمت و مشقت مى‏كشد، رنج مى‏برد بيهوده بدون نتيجه، اين را لعب گويند مثل دو تا بچه كوچك كه با هم كشتى مى‏گيرند كه يكى ديگرى را به زمين بزند با اين كار كه چيزى به ذات طرفين وارد نمى‏شود، ذات تو كه رشدى نكرد كمالى نيست اگر چنانچه زورمندى كمال است جناب گاو از ورزشكار بهتر است بلاشك گرگ و فيل و شتر زورشان از جناب ورزشكار بيشتر است، زورمندى كه كمال نيست پس بازى يعنى كار پر رنج بى ثمر.

كسى مى‏گفت براى فيلمهاى ورزشى، بچه‏ها زياد به تماشا مى‏روند!! هر كارى را بخواهيد بفهميد كار درست و عقلائى است يا نه اگر مشتريش زن و بچه شد بدانيد بازيچه است در بچگى دكان درست مى‏كردى، از صبح زحمت مى‏كشيدى، شب كه مى‏خواستى بروى خانه تمام را خراب مى‏كردى حالا هم هفتاد، هشتاد هزار آجر يابيم آهن يا سيمان فرقى نمى‏كند آقاى حاجى زحمت كشيد زايد از حد زحمت كشيد براى يك سر و سايه، اين همه خون جگر مى‏خورد كه آخر كارش به تيمارستان بيفتد آخر براى چه؟! مگر تو چقدر خانه مى‏خواهى تمام زياديها بازى است، تمام لعب است، ساختمانهاى زائد بر حد، بيهوده است يا كارهاى ديگر...

مرگ و پايان بازى

لعب عبارت شد از كار با رنج و محنتى كه ثمره عقلى نداشته باشد، چه موقع همه دست از بازى بر مى‏دارند؟ ساعت مرگ، آفتاب عمر كه غروب مى‏كند آنگاه متوجه مى‏شوند مثل بچه هائى مى‏مانند كه گرم بازى مى‏شوند و از هر كارى باز مى‏مانند، لباسهايشان را هم بيرون مى‏آورند گوشه‏اى مى‏ريزند دزد مى‏آيد لباسهايشان را مى‏برد و نمى‏فهمند، تا وقتى كه هوا تاريك مى‏شود، خواهى نخواهى بايد بروند متوجه مى‏شوند لباس و اسبابشان را دزد برده است با اين وضع چطور پيش پدر و مادر بروند.

اى كسى كه سرگرم بازيهاى دنيا هستى، تا ساعت مرگ از اين بازيهايت متوجه نمى‏شوى، آفتاب عمر كه غروب كرد فهميدى بايد به سراغ گور بروى، لباس تقوا را چه كرده‏اى‏(۳۲۳) .

لهو سرگرمى و باز ماندن از هدف

اما لهو در فارسى به معناى سرگرمى است، آدمى كار و مقصد مهمى در پيش دارد آنگاه به يك كار جزئى كه نفع بيهوده‏اى برايش دارد مشغول مى‏شود كه از كار مهم باز مى‏ماند اين را لهو گويند، لهو يعنى كار جزئى كه آدمى را مشغول كند و از كار بزرگ باز دارد، بچه شغل مهمش آن است كه موقع درس بايد مدرسه برود رفيقش مى‏آيد او را مشغول مى‏كند به مورچه شمردن، تا وقتى كه متوجه مى‏شود وقت كلاس گذشته است، مثال مورچه‏اى كه گفتم براى بچه كوچك بود اما براى بچه‏هاى چهل يا پنجاه ساله داخل سينماها بايد سر در آورند تمام لهو است مناظر خلاف عفتى كه در سينماها است يا عكسها و روزنامه‏ها و ورق پاره‏ها سرگرمى از ذكر و ياد خداست يعنى مشغولت مى‏كنند كه اصلاً به فكر گورت نيفتى. آيا كسى كه در راه فساد است ديگر نگاه قرآن مى‏كند؟ به ياد قبر و برزخش مى‏افتد؟ اشتباه مى‏كند؟ صورتش بجهت و لذت است باطنش تمام آتش و بدبختى است، دنبال ناموس مردم مى‏افتد آن وقت مگر راحتى دارد؟ چه فسادهائى پشت سر دارد كه هر روز در روزنامه‏ها مى‏خوانيم.

بر من واجب است بگويم، بر شما هم واجب است بدانيد اعلموا حقيقت و زندگى دنيا را بدانيد كه خدا آن را رسوا كرده حقائق را آشكار فرموده كه كسى هلاك نشود.

زينت دلربائى است

سوم وزينة جمالى كه زائد بر معمول و موجب دلربائى باشد اين را زينت گويند يعنى چيزى كه آدمى به آن علاقه پيدا مى‏كند هر چيزى كه دل بشر را ربود خواه زينت در لباس باشد يا در مسكن و شكل مى‏شود زينة واى از زينت در لباس خصوصاً اين دوره كه تقليدى شده است و ايكاش تقليدهاى صحيح بود يا تقليد از آمريكا يا تقليد از كشورهاى ديگر است.

يادم افتاد به زمان جاهليت، مى‏گويند دو هزار سال قبل اعيان عرب پس بردار داشتند، قبائى كه مى‏پوشيدند بايد يك وجب خاك بلند كن داشته باشد مثل حالا آن وقت غلام مخصوص داشتند كه دمشان را بالا بگيرد تا خاك بلند نكند زينت براى مرد بر خلاف عقل است بلكه زينت مخصوص زن آن هم براى همسرش مى‏باشد، مرد بزرگتر از آن است كه بخواهد دلربائى كند، زينت زن هم اگر براى شوهرش شد ثمره آخرتش مى‏شود و اگر براى دنيا شد لعنت خدا بر زنى كه زينت كند و در خيابان بيايد نمايش دهد.

دو سه جمله‏اى گفته مى‏شود يادتان نرود، حاضرين به غائبين برسانيد، اين روايت از خاتم انبياء محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است هر زنى كه عطر بزند از خانه بيرون آيد تا برگردد متصل لعنت ملائكه بر او است تا برگردد(۳۲۴) هر چند عطر بزند بخواهد بيايد در مسجد نماز بخواند بايد زن عطر بزند موقعى كه مى‏خواهد نزد شوهرش برود. تو كه مى‏گوئى والقرآن كتابى قرآن مى‏فرمايد: لا يبدين زينتهن الا لبعئلتهن حرام است زن زينتش را آشكار كند مگر براى شوهر و جلوى محرم.

روايتى دارد كه دوره آخرالزمان زنانى مى‏آيند كه چند صفت برايشان ذكر شده: يكى سرهايشان و موهايشان مثل كوهان شتر است آن وقت كاشفات عاريات لباس پوشيده‏اند اما مثل اينكه نپوشيده‏اند نازك است فى الفتن داخلات به شهوات مايلند، در فتنه‏ها سر در مى‏آورند آخرش هم فى جهنم خالدات در دوزخ ماندگانند(۳۲۵) .

زينت خوب است اگر جهت الهى باشد كه چنين امر شده است زن هر چه بتواند زينت كند براى شوهرش. خانمها واجب است بر شما با شوهرانتان آنقدر دلربائى بكنيد كه هيچ زنى نتواند دل او را ببرد. لعنت خدا به زنى كه شوهرش را برنجاند تا رنجيد كسى ديگر دلش را مى‏برد. زينت تو براى شوهرت مثل زينتهاى منحوسه نيست تمام ثواب اخروى براى تو نوشته مى‏گردد كه خودت را زينت كرده‏اى براى شوهرت كه مبادا شوهرت در حرام بيفتد از آن طرف هم مستحب است هر مردى هم زن جوانى گرفت، او هم زينت بكند چون هدف صحيح است به غرض صحيح است كه زنش ميل به مرد ديگر نكند. از اجنبى تا بتوانى خودت را نگهدار.

دوام زناشوئى به واسطه حجاب

سابق وقتى دخترى را شوهر مى‏دادند، مادر اين حرف را بگوشش مى‏خواند، زن با چادر عروسى مى‏آيد، با كفن از خانه شوهرش بيرون مى‏رود حالا چطور؟ چند روز قبل گفتم، در آمريكا ازدواجها به سال كشيده نمى‏شود اگر كسى آنچه در روزنامه‏ها نوشته مى‏شود جمع كند درباره حوادث زنان، تا سر سال يك كتاب قطور هزار صفحه‏اى مى‏شود فقط كتابى بنويسند كه امسال چند تا زن مورد جنايت شده، چندين خانواده از هم جدا شده‏اند.

زينت در مسكن

مسكن چيست؟ يعنى جائى مى‏خواهى كه از سرما و گرما محفوظ باشى اين هم حدى دارد اسراف هم حرام است. اين همه پول ريختن آخر به چه هدف و غرض؟ مگر غرض عقلائى در كار بيايد وگرنه ساختمانهاى كاخ مانند و تشريفات زائد مسؤوليت خدائى دارد.

چهارم تفاخر بينكم واى از تفاخر نوعاً هم فخر به مسكن است مثلاً خانه‏اى جان مى‏كند درست مى‏كند كه فخر بكند ما هم بله، ميهمانى مفصل مى‏دهد تا باغچه‏اش را نشان بدهد.

فخر به نسبت در محضر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

يا فخر به نسبت است فاميل ما، قبيله و طايفه ما. مى‏گويد در مجلس خاتم انبياء محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يك نفر كافر، مشرك پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد فخر مى‏كند شروع به تعريف كردن اجدادش كرد، پدرش تا هشت جدش را شمرد كه پدرانمان چنين و چنان بوده‏اند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم يك كلمه جوابش را داد فرمود: انك عاشرهم فى النار(۳۲۶) . خودت با پدرانت با هم در قعر جهنم جمعيد، فخر به كافر مى‏كنى؟ اگر پدرت كافر بوده اسمش را نياورى بهتر است و اگر هم اهل علم و تقوا بوده است فخرش غلط است، خوبى پدر چه ربطى به تو دارد؟ پدرت زاهدترين روزگار بوده تو خودت چكاره هستى؟ خوبى پدر سبب فخر فرزند نمى‏گردد. خلاصه تفاخر به نسبت، تفاخر به حسب، تفاخر به كسب و كار غلط است. آخرش و تكاثر فى الاموال و الاولاد يعنى زياد كردن مال و ثروت اندوزى كردن صد فرياد از مال جمع كنى، اين جهل و نكبت است هم در دنيا و هم در آخرت خسر الدنيا و الاخرة است غرض از پول، استفاده است. بخور، بپوش، بده، اگر بگذارى روى هم اين نكبت است چه اشخاصى كه مال روى هم گذاشتند هنوز استفاده نكرده، رفتند. ديگر آنكه اگر خدا بخواهد پول بكارت مى‏خورد والا مثلاً اگر ميليون‏ها بدهى سرطانى بگيرى كه علاج نداشته باشد دلت را به چه خوش مى‏كنى؟ پس پول جمع كردن كمال نيست، اگر پول جمع كن شدى به مقام موش و مورچه رسيده‏اى اينها ثروت اندوزى دارند همه‏اش دلشان مى‏خواهد چيزى جمع كنند.

موش و هفده سكه اشرافى

سيد جزائرى نقل كرده است طلبه‏اى در حجره‏اش مشغول مطالعه بود بچه موشى مى‏آيد و اذيت مى‏كند، روى كتاب طلبه مى‏پرد. آقاى طلبه هم مجبور مى‏شود شب كلاهش را بر مى‏دارد روى آن مى‏گذارد چيزى نمى‏گذرد مادر بچه موش آمد ديد بچه‏اش در حبس است، هر چه رفت و آمد كرد علاجى نداشت. در لانه‏اش رفت و يك سكه اشرفى آورد جلوى طلبه گذاشت ولى آزادش نكرد. نوشته است هفده مرتبه رفت و هفده سكه اشرفى آورد باز آزادش نكرد تا اينكه مادر بيچاره رفت كيسه خالى را آورد جلوى روى شيخ انداخت كه ببين تمام شده است آن وقت بچه‏اش را رها كرد. چون جمع كردن شأن حيوان است. تكاثر چنان بيچاره‏ات مى‏كند كه دنيايت خراب و بهره‏اى نمى‏برى. آخرتت هم اول عذاب توست، همين مالهائى كه اينجا روى همگذاشتى قرآن مى‏فرمايد: آتش مى‏شوند پشت و پهلو و پيشانى‏هايتان را سرخ مى‏كنند(۳۲۷) .

يا فخر و تكيه به اولاد كند كه اينها عصاكش و كمكم هستند تمام غلط است نمى‏گويند مالت را دور بريز يا بچه‏ات را طرد و رها كن، مى‏گويند به اينها تكيه نكن، ذخيره نكن، تكيه دلت پولها و بچه‏هايت نباشد، تكيه‏ات خدا باشد يا ذخر من لا ذخر له گنج نكن، پولت را گنج ندان، يا كنز من لا كنز له‏(۳۲۸) نمى‏گويند پولت را دور بريز، دنبالش برو اما در دلت خدا باشد، برو دنبال مال براى رفع حاجت، اطاعت امر بكن اما هر چه خدا برايت خواست.

پروردگارا حالت توكل به همه ما خودت عنايت فرما. قرآن مجيد تين معنى را مكرر تأكيد مى‏فرمايد بلكه مسلمانها هوشيار شوند. هدف از عمر و خلقت را بدانند، حيات دنيا را رسوا مى‏فرمايد(۳۲۹) غرور است، اشتباه است چيزى كه دردسر است و خوشى پنداشته مى‏شود، پولى كه جمع مى‏كنى دردسر است. آخرش را حساب بكن مرد آخر بين مبارك بنده‏اى است پس آقايان سعى كنيد از قرآن دستور بگيريم و عمل كنيم خدا هم كمك خواهد كرد انشاء الله.