معارفى از قرآن

معارفى از قرآن0%

معارفى از قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: مفاهیم قرآنی

معارفى از قرآن

نویسنده: شهيد آيت الله دستغيب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 24985
دانلود: 4114

معارفى از قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24985 / دانلود: 4114
اندازه اندازه اندازه
معارفى از قرآن

معارفى از قرآن

نویسنده:
فارسی

اين کتاب، مشتمل بر خلاصه‌اي از بيانات آيت‌الله «سيدعبدالحسين دستغيب» در تفسير سورة مبارکه «حديد» طي چهل و چهار جلسه است. آيت‌الله دستغيب در شرح و تفسير اين سورة شريف، مطالب متعدد و متنوعي را مدّنظر داشته که عمده‌ترين آن‌ها به شرح زير است: اسماء، صفات و افعال خداوند؛ شأن نزول سورة حديد؛ مالکيت خداوند؛ تسبيح همة موجودات و کائنات؛ دوران آفرينش آسمان‌ها؛ شرح معاني عرش؛ مبدأ و معاد؛ پاداش و جزاي آخرت؛ اختلاف ميان شب و روز به عنوان نشانة عظمت الهي؛ دستورات اخلاقي براي تهذيب نفس؛ علّت وجود نور مؤمن و ظلمت کافر در صراط؛ زمينة ايجاد ايمان وارتباط آن با خشوع دل؛ پيغمبران و کتاب‌هاي آسماني؛ عدل الهي و سفارش به پرهيزکاري. آن‌چه در اين کتاب جلب توجه مي‌کند، استفاده از آيات سورة حديد و تفسير آن‌ها در روشنگري ديني و سياسي است.

۲

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلمو تسليماً (۱۸) .

شيخ صدوق در كتاب امالى نقل كرده، عده‏اى از ملائكه كه به دست آنها صحيفه‏هائى است از نقره بهشتى و قلمهائى است از طلاهاى بهشتى (غير از نقره و طلاى دنيوى است، ملكوتى و بهشتى است) از عصر پنجشنبه به زمين مى‏آيند تا غروب جمعه بر مى‏گردند مأموريتشان اين است اطراف زمين مى‏گردند هر كس صلوات بر محمد و آل بفرستد آن را ثبت مى‏كنند در بين ذكرهاى شب و روز جمعه در رأس همه صلوات بر محمد و آل محمد است.

بذر تخم بر روى سنگ

روز گذشته ذكر شد: در ماه مبارك رمضان به بركت گرسنگى و صفاى دلها، لطافت روح پيدا مى‏گردد و بايد از داشنها و حكمتها بهره‏بردارى شود. تعبيرى است از عيسى بن مريم مى‏فرمايد: اگر روى سنگ تخم بريزند هيچ وقت ثمره‏اى پيدا نمى‏شود، همين طور دل شخصى كه پر خورده است حكمت در آن جا نمى‏گيرد تا نرم نشود لطيف نمى‏شود دانه حكمت كجا در مزرعه دل جا مى‏گيرد.

نكته ديگر عرض كرده‏ام آدمى كه گرسنه است خود اين گرسنگى دستگاه هاضمه‏اش را منظم مى‏كند و حقايق لطيف را درك مى‏كند به عكس اگر زيادى بخورد گيج‏تر مى‏شود نشنيده‏ايد! فكر سالم در بدن سالم است بدن سالم در ماه رمضان است صوموا تصحوا به بركت روزه بدنها سالم‏تر و دستگاه هاضمه فشار برويش نيست، دو روز قبل چه زحمتهائى كه معده داشت، اما امروز معده راحت است.

مجله‏اى نوشته بود ماه رمضان كه مى‏شود مراجعين به مطبهاى دكترها و بيمارستانها صدى بيست كم مى‏شود بلكه نوشته است كه در بعضى مواقع تجربه شده شصت درصد كم شده چون سالمترند مرض كمتر است. بيشتر مرض، مال پرخورى آدمى است به بركت ماه مبارك رمضان صحت بدن به دست مى‏آيد.

در ماه رمضان اعصاب راحت‏تر است

و نكته لطيف ديگر، در ماه مبارك رمضان اضطرابات نفس كم مى‏شود روح را قوت مى‏دهد لذا كسالت و مرض كم مى‏شود، تعداد عمده از مرضهاى بدن مال گرفتارى روح است هر وقت آدمى اعصابش كوبيده مى‏شود در خوراكش هم ترش مى‏كند، در ماه رمضان ذكر خدا غذاى روح است، روح شاداب مى‏شود وقتى قرآن مى‏خواند العفو مى‏گويد اهل اطلاع نوشته‏اند كه حتى تصادفات ماشين در ماه رمضان كمتر مى‏شود راست است چون اعصاب كنترل مى‏شود.

ما مى‏خواهيم در اين ماه مقدارى حكمت و دانش در اصول عقائد، توحيد، عدل و نبوت، امامت و معاد، كه در سوره مباركه الحديد بيان شده تقديمتان كنيم و شما هم بايد آماده باشيد براى ياد گرفتن حكمت از قرآن مجيد.

اولين آيه از قرآن مجيد بسم الله الرحمن الرحيم است يكى از معانى باء در عربى استعانت است بسم الله (استعين باسم الله) يعنى به مدد و يارى خدا، هر كارى كه مسلمان مى‏كند وظيفه‏اش اين است كه بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم هر چه مى‏خواهد بخواند، هر چند يك سطر شعر باشد، اگر حرف مى‏زنى بگو بسم الله يعنى اگر خدا مدد بكند من مى‏توانم حرف بزنم، يا قلم دست گرفته مى‏خواهد چيز بنويسد، اگر مدد خدا نباشد يك كلمه نمى‏تواند بنويسد، از خانه مى‏خواهى بيرون بيائى، بگو بسم الله الرحمن الرحيم، آى آنهائى كه سوار اتومبيل مى‏شويد تا، پشت فرمان نشستى، بگو بسم الله - نه زبان خالى، بلكه ان شاء باشد يعنى به مدد خدا نه خودت، تكيه به خودت را كنار بگذار.

راننده خواب و ماشين در حركت

چند روز قبل راننده‏اى كه اهل تقوا است راجع به همين بسم الله مى‏گفت چند دفعه باى من پيش آمده پشت فرمان كه مى‏نشينم بسم الله مى‏گويم، يك مرتبه بسم الله گفتم نصف شب در ماشين بارى، در جاده سربالا مى‏رفتم خواب ناگهان بر من غالب شد رؤيايش را هم نقل مى‏كرد، يك وقت صداى بوق ماشين از پهلوى گوشم بلند شد بيدار شدم - حسب‏ كردم از آنجائى كه به خواب رفتم تا آنجائى كه بيدار شدم چند كيلومتر رفته‏ام و خواب بودم چه كسى او را نگهداشت؟ جاده آسفالت سربالا، فرمان هم در دست نباشد، پس آنكه از او مدد خواستى به مددت آمده است گفتى بسم الله به مدد خدا او هم ياريت مى‏كند. بشر امروزه غافل از خداست.

آثار بسم الله از روى حقيقت

اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مى‏شود، باور كن كه راست و درست است هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مى‏خواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت.

شنيده‏ايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مى‏كرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مى‏شويد. پاى منبر يك نفر دهاتى كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره راههاى دور را طى مى‏كرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه مى‏خواست برگردد ما چرا خودبخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مى‏رويم گفت بسم الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك روز به فكر رفت و گفت آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مى‏آيد آن طرف. ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمى‏آئى؟ گفت نمى‏شود. گفت همان كه ياد من دادى، بخوان و بيا. گفت آنكه تو دارى من ندارم‏(۱۹)

عقيده به يارى خدا فقط

ايمان مى‏خواهد، شوخى نيست، عمده اين است كه باء استعانت حقيقت مى‏خواهد، نه زبان بازى به مدد خدا. يعنى نه خودم نه ديگرى، فقط او. از هيچكس كارى نمى‏آيد مگر خدا. اين را تا آدمى خوب نفهمد، كجا بهره مى‏برد محتاج به اين است كه صفائى پيدا بكند به بركت ماه رمضان حجابها از پيش چشم دلش عقب رود، حجابهاى ظلمانى خودبينى از بين برود، كم كم نزديك گردد به بركت روزه‏هاى روزهايش، به بركت سحرها، افطارها، ذكرها، مناجاتها، خداى را نزديك مى‏بيند و همه هستيها را از هستى او مى‏داند، تمام قدرتها متلاشى در قدرت او، قدرت تنها مال خدا است. قدرت در مخلوق عاريه است، معنى باء كه واضح شد، بسم يعنى به نام، الله، الرحمن، الرحيم اين سه اسم مبارك كه اسم اعظم است. در روايت است بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديك‏تر است از سياهى چشم به سفيدى چشم، اعظم اسماى الهى الله است يعنى خدائى كه تمام هستيها از اوست. تحقق هر حادثه‏اى از اوست مقوم هر موجودى قيام هر شيئى به اوست القيوم قامت به السموات والارضون هر چه كمال است از اوست، مخلوق به خودى خود، هيچ چيز ندارد چنانكه اصل وجودش از خودش نيست، كمالاتش هم از خودش نيست. من كه يك مشت خاكى بيش نيستم. جوان عزيز مگر غير از خاكى؟ باورت نمى‏شود يك مشت خاك هستى! ان شاء الله بعد از صد و بيست سال ديگر سر قبرت را بردارند در قبرت چيست؟ قبلاً خاك صحرا بودى، كاهو شد، برنج شد، عدس و نخود شد، لوبيا و ماش شد، مرحوم پدرت خورد نطفه و اساس بدن مادى تو پيدا شد، باز همين قسم به بركت تغذيه رشد نموده تا مشت خاك به اينجاها رسيد:

اى همه هستى ز تو پيدا شده

خاك ضعيف از تو توانا شده

زير نشين علمت كائنات

ما به تو قائم چو تو قائم بذات

اين كارخانه‏هاى عظيم كبدت چه مى‏شود؟ دستگاه كارخانه قلب، تصفيه خون، اين لابراتوار محيرالعقول، اين كارخانه چشمت، گوشت، بينيت، ذائقه‏ات، شامه‏ات، ناطقه‏ات، حافظه‏ات، واهمه‏ات، چه بگويم! همين دو متر قامت چندين كارخانه كه هر كارخانه‏اى دستگاه عظيمى است، ميليونها دستگاه و ذرات دائما در حركت، از آن عجيب‏تر قلب و غيره.

خلاصه همه‏اش مى‏خواهم بگويم، عاقل! اين هستى تو، با اين فروعات، از خداى تعالى است.

كور باد چشم دلى كه تو را نبيند

اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مى‏شود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مى‏بيند، جسم لطيف را نمى‏تواند ببيند، آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعه‏هاى نامرئى در جوّ هوا فراوان است كه هيچ چشمى آنها را نمى‏بيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى هستند كه حتى با وسائل هم نمى‏شود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا آب پاكى را نمى‏توانى ببينى حالا هوا يا آب نيست هر چه به چشمت نديدى بايد گفت كه نيست خدا به اين چشم محالست ديده شود، جسم كه نيست خداى عالم آن كسى است كه لطيف و كثيف را او خلق كرده هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خردش كه جسم نيست، آسمان است.(۲۰)   عقلت را كجا بردى.

دل از غير خدا بريده، بگو يا الله

آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا الله.

روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان مى‏خواهد (حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات) فرمود كه: اقطع‏ عن غيره و قل يا الله دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى غير از خدا همه عاجزند باورت نمى‏شود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد سال قبل دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است آنقدر كدخداها و سرهنگها خوابيده‏اند همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند، قدريها مى‏كردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به زودى آنجا مى‏روى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله.

ساعت مرگ، نمونه قدرت خداوندى

در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مى‏خوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او نمايان است‏(۲۱)   قرآن يادتان مى‏آورد، آى مسلمانها مى‏آيد ساعتى كه در بستر افتاده‏اى حالت طورى است، آنهائى كه اطرافت نشسته‏اند مى‏گويند كه: قيل من راق آيا كسى هست بداد اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق ولى خود بدبختش مى‏فهمد كه نه دكتر به كار مى‏خورد نه كارى از دعا و توسل مى‏آيد، معلوم مى‏شود همه‏اش كار خداوند بوده آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مى‏برد مى‏بيند نه رفيق، نه پول به كارش مى‏خورد آيا به پول مى‏شود خريد؟ تا پول بدهم، رفيقها همه دست روى سرشان مى‏گذارند، تمام بستگان همه رها مى‏شوند، اين بيچاره محتضر در آن حالى كه حس مى‏كند از هيچ كس هيچ كارى نمى‏آيد چطور متوجه به مبدأش مى‏گردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مى‏شد بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند. همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا نشوراً(۲۲)   آن وقت خدا را به آن عظمت بشناسد خود و همه را به حقارت، متوجه مى‏شود كه من با اين حقارتم در برابر عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(۲۳)  

علىعليه‌السلام مى‏فرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه مخالفت او را كردى.

بى ادبيهايت، بى حرمتيهايت را بشمار، آيا نرسيده است وقتى كه خودت را به حقارت بشناسى، خودت را اقل اقلين، از ذره پست‏تر بدانى از خاك هم پست‏تر بدانى، يك ماه دو ماه كه مى‏گذرد اگر سر گورت را بردارند از بوى گندت چه مى‏گذرد بر كسانى كه سر قبرت هستند، مگر روحت عالى بشود، به زبان خودت اقرار بكن من با اين حقارت چه كسى‏۰ هستم كه خداى عالم را معصيت كردم امر عظيم پروردگارم را مخالفت كردم، آى كسى كه واجبى از تو فوت شده، چقدر بايد بترسى. هر چه بترسى به مغفرت نزديكترى. بدبخت كسى است كه گناهش را كوچك مى‏شمارد مى‏گويد مگر من چكار كرده‏ام اين گناه، او را به دوزخ مى‏برد كسى كه گناهش را كوچك بداند اين گناه آمرزيدنى نيست اول افطار دعا مستجاب است حالا كه مستجاب است اين دو كلمه را بخوان پيش از اينكه لقمه به دهان بگذارى بگو: يا واسع المغفرة اغفرلى و لوالدى اى خدائى كه رحمت تو خيلى توسع دارد مرا و پدر و مادرم را بيامرز(۲۴)

خدايا رحمتت درياى عامست

وز آنجا قطره‏اى ما را تمامست

اگر آلايش خلق گنهكار

فرو شوئى در آن دريا بيك بار

نگردد تيره آن دريا زمانى

ولى روشن شود كار جهانى

بنام خدا در بهترين و پست‏ترين جاها:

بزرگ بدان گناهت را اگر گناهت را بزرگ دانستى، سر بزير شدى، خداى را ياد كردى، كار درست است.

بايد ياد خدا بر زبانت عادت شود و ياد خدا ملكه‏ات گردد گناهى اگر از تو سر زد، پشت سرش استغفرالله بگوئى، عبادتى اگر از تو سر زد پشت سرش بگوئى يا الله، تو به فضلت قبول كن، قربان آن مسلمانى كه در تمام شؤونش ياد خدا باشد. در مسجد مى‏روى پاى راست را جلو بگذار بگو: بسم الله الرحمن الرحيم يعنى به مدد خدا مى‏آيم كه به ملائكه رحمت نزديك شوم، بتوانم نماز واجبم را انجام بدهم. در مستراح هم كه مى‏روى بگو بسم الله. امام صادقعليه‌السلام مى‏فرمايد: مستراح را كه مستراح مى‏گويند(۲۵)   جائى است كه مومنين در آنجا راحت مى‏گردند و عبرت مى‏گيرند.

اندرزى عجيب و كاملاً صحيح

يحيى بن معاذ رازى موعظه خوبى به هارون الرشيد كرد. او به وعظ و علم مشهور بود، هارون از او خواست اندرزى به او دهد گفت: هارون اگر راه گلويت بند آمد، آب و نان پائين نمى‏رود عطش هم فشار بياورد چكار مى‏كنى؟ گفت: نصف ملكم را مى‏دهم كه راه گلويم باز شود. گفت: هارون اگر راه پائينت بند آمد چكار مى‏كنى؟ گفت براى آنهم نصف ملكم را مى‏دهم بلكه باز شود راحت بشوم. گفت جناب هارون فهميدم قيمت ملكتان چقدر است. قطره‏اى وارد و خارج شود.

بول موذى است، زيادى هضم است، آنچه كه مى‏شد جزء بدنت شود شد، به آن زهراب مى‏گويند واقعاً زهر است آن وقت به آسانى بيرون مى‏آيد آيا اين كم نعمتى است‏(۲۶)

امام مى‏فرمايد: در مستراح هم خدا يادت نرود وقتى بلند شدى دست بكش روى شكمت، هر چند فارسى باشد بگو:(۲۷)   شكر خدائى را كه طيب اين خوراك را جزء بدنم كرد، خبيث و كثيفش را به آسانى بيرون كرد.

اگر خدا نخواهد با هيچ سمبه‏اى نمى‏شود بيرونش كرد خدا يادتان نرود اگر در هر حالى ملكه شود. اين بشارت را مى‏دهم.

در قيامت هم به نام خدا نامه عمل را مى‏خواند

فرمود: مؤمن فرداى قيامت، نامه عملش را به دستش مى‏دهند مگر نه قرآن مى‏فرمايد(۲۸) : هر فردى بايد خودش نامه عملش را بخواند علىعليه‌السلام مى‏فرمايد: كارهائى بكن كه فردا بتوانى آن را بخوانى. مؤمن نامه عملش را به دستش مى‏دهند مى‏گويند بخوان، اين مؤمن چون در دنيا ذكر خدا ملكه‏اش شده، راه مى‏رفت، مى‏نشست، مى‏خوابيد، بلند مى‏شد، مى‏گفت: خدا(۲۹)   در قيامت اين ملكه را دارد تا مى‏خواهد نامه اعمالش را بخواند، بر حسب ملكه مى‏گويد: بسم الله الرحمن الرحيم مى‏بيند تمام گناهانش كه پر كرده بود صفحه سيئات را پاك شد. عرض مى‏كند پروردگارا شايد اشتباه شده، من خودم مى‏دانم گناهانى داشتم، در نامه عملم آن گناهان را حالا نمى‏بينم. ندا مى‏رسد: بنده ما، تو ما را به رحمان و رحيم ياد كردى ما چطور مى‏گذاريم اين گناهان در نامه عمل تو بماند. يا الله.

بالاتر بگويم وقتى مى‏خواهد از صراط رد شود، بر طبق همان ملكه‏اى كه دارد مى‏گويد: بسم الله الرحمن الرحيم آتش از او فرار مى‏كند خدايا توفيق ذكرت را خودت بما بده كه يك آن تو را فراموش نكنيم، در هر حال تو را حاضر و ناظر ببينيم، لطفش، نعمتش را فراموش نكن تا اينكه خداى كريم هم تو را فراموش نكند. ساعتى كه سرازير قبرت‏۲ مى‏كنند ساعت مرگ، در آن سختيها كه هيچ كس، هيچ مخلوقى نتواند از تو دادرسى كند.

زيارت حسينعليه‌السلام در شب جمعه

امشب شب جمعه است، عمل خير ديگرى يادتان نرود آن هم زيارت حسينعليه‌السلام است. در روايتى از امام مى‏پرسد آقا اين همه فضيلت كه براى زيارت قبر حسينعليه‌السلام است آن بيچاره‏هائى كه دور افتادند. دستشان به قبر حسينعليه‌السلام نمى‏رسد آنها چه كنند براى آنها هم چيزى هست امام صادقعليه‌السلام فرمود: در فضائى زير آسمان برو متوجه شو قبر حسينعليه‌السلام را و با دست اشاره كن سه مرتبه بگو: صلى الله عليك يا ابا عبدالله و رحمة الله و بركاته. اضافه كن شهداء را بگو: و على الارواح التى حلت بفنائك السلام على الحسين و على على بن الحسين.