معارفى از قرآن

معارفى از قرآن0%

معارفى از قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: مفاهیم قرآنی

معارفى از قرآن

نویسنده: شهيد آيت الله دستغيب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 24976
دانلود: 4114

معارفى از قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24976 / دانلود: 4114
اندازه اندازه اندازه
معارفى از قرآن

معارفى از قرآن

نویسنده:
فارسی

اين کتاب، مشتمل بر خلاصه‌اي از بيانات آيت‌الله «سيدعبدالحسين دستغيب» در تفسير سورة مبارکه «حديد» طي چهل و چهار جلسه است. آيت‌الله دستغيب در شرح و تفسير اين سورة شريف، مطالب متعدد و متنوعي را مدّنظر داشته که عمده‌ترين آن‌ها به شرح زير است: اسماء، صفات و افعال خداوند؛ شأن نزول سورة حديد؛ مالکيت خداوند؛ تسبيح همة موجودات و کائنات؛ دوران آفرينش آسمان‌ها؛ شرح معاني عرش؛ مبدأ و معاد؛ پاداش و جزاي آخرت؛ اختلاف ميان شب و روز به عنوان نشانة عظمت الهي؛ دستورات اخلاقي براي تهذيب نفس؛ علّت وجود نور مؤمن و ظلمت کافر در صراط؛ زمينة ايجاد ايمان وارتباط آن با خشوع دل؛ پيغمبران و کتاب‌هاي آسماني؛ عدل الهي و سفارش به پرهيزکاري. آن‌چه در اين کتاب جلب توجه مي‌کند، استفاده از آيات سورة حديد و تفسير آن‌ها در روشنگري ديني و سياسي است.

۳

بسم الله الرحمن الرحيم

جمعه اول ماه رمضان است. در تمام كشورهاى اسلامى در اين ساعت همه مسلمانان در مساجد جمع شده‏اند، عيد محمد است‏(۳۰)   نداى محمدى است روز جمعه بايد هر مسلمانى دست از كار بردارد فاسعوا الى ذكر الله همه بيايند در مساجد، در خانه خدا به ياد حبيبش محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هر اندازه، عظمت محمد و شوق محمد در مسلمان بيشتر باشد و در آن حال ياد محمد كند بالاترين ذكرهاست، در قرآن وعده داده است‏(۳۱)   يك حسنه، ده برابر، اما گناه يك عقاب دارد ولى صلوات بر محمد و آل - ده برابر، البته هر اندازه تعظيم بيشتر باشد علاقه قلبى بيشتر باشد، ثوابش بيشتر است كه در روايت دارد زيانكار كسى است كه از معامله صلوات سرپيچى كند، چنين معامله پرسودى. روايتى بخوانم:

من صلى على محمد و آله عشرا صلى الله عليه و ملائكته مائة مرة مى‏فرمايد: هر كسى ده مرتبه بر حبيب ما محمد مصطفى و بر آل او صلوات بفرستد، خداى عالم و ملائكه هم (خدا نظر رحمت و ملك طلب رحمت) در برابرش صد مرتبه بر او درود مى‏فرستند، تو ده دفعه ياد محمد مى‏كنى خداى تو صد مرتبه ياد تو مى‏كند(۳۲)

آى كسى كه محمد را دوست مى‏دارى، و آى كسى كه اسمش را مى‏شنوى صلوات مى‏فرستى، بدان محمد تو را بيشتر دوست دارد. الان در اين ساعت روح مقدس محمدى كه روح كلى الهيه است، محيط به جميع عوالم است. مى‏بينيد در اين ساعت، در اين هواى گرم، عده كثيرى در هر شهرى، در بندرها، گرمسيرها، چه جوانهاى عزيزى شانزده ساعت روزه مى‏گيرند، چون محمد فرموده، البته تلافيها خواهد فرمود، همانطورى كه خودش فرموده است، ساعت مرگ همه را از حوض كوثر مى‏چشاند، چنانچه روزه‏تان يقينا پاداشها دارد(۳۳)   روزه دار دو خوشى دارد، يك خوشى مختصر موقت و يك وشى ثابت ابدى، خوشى موقتش اول افطار است، تجربه كرده‏ايد اول افطار چه كيفى دارد، اين چيزى نيست كيف دومش ساعت جان دادن است تا از حوض كوثر به تو نچشانند از دنيا نمى‏روى‏(۳۴)

بسم الله الرحمن الرحيم

اى همه هستى ز تو پيدا شده

گفته شد، تمام علوم قرآن، در فاتحة الكتاب و تمام علوم فاتحة الكتاب در بسم الله و تمام علوم بسم الله در باء بسم است شايد يكى از اسرارش آن است كه هر چه علم و حكمت است اين است كه آدمى برسد به جائى كه خودش را مستقل نداند. خودش را از خدا بداند، قدرت مكنت توانائى هر مخلوقى از خداست، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم بسم الله يعنى به مدد خدا هر چند خوردن يك لقمه نان باشد از خانه مى‏روم بيرون بسم الله، اگر خدا مدد نكند زمين مى‏خورم. ديروز اينها را گفتم كلام رسيد، به اينجا كه حتى توى مستراح هم كه مى‏روى بسم الله بگو والا محل استراحت براى تو نمى‏شود، اگر خدا نخواهد تخليه نمى‏شود مواد موذيه را چطور مى‏توانى از خودت دفع كنى. اگر به اين علم رسيد، به همه قرآن دانا شده يعنى آدمى چسبيدگى خودش را به خداى بفهمد عجز خودش، نيستى خودش، و همه را بفهمد بداند هستى مال يكيست و بس، هر چه توانائى است از خداست.

بسم الله براى دور كردن شياطين

روايت عجيبى براى بسم الله ذكر شده است و مضمونش اين است كه شيپور خطر است يعنى تا بسم الله مى‏گوئى. جن و شيطان در مى‏روند خصوصاً مركزهائى كه شيطان در آنجا زياد است مثلا در حمام، در جاهاى تاريك، جاهاى كثيف، شياطين بيشترند بسم الله خاصيتش اين است كه جن و شيطان فرار مى‏كنند.

الله يعنى واجب الوجودى كه محيط به تمام عالم هستى است هر چه هست از اوست، كون و مكان از اوست، زمان و زمانيان از اوست، زمان آفرين است، از عرش تا فرش از اوست، قادر مطلق عالم مطلق حد و اندازه ندارد، صفات كماليه‏اش، توانائيش، حد ندارد كه بگوئيم تا اين اندازه، نهايت ندارد علمش، قدرتش، حكمتش، و هر كمالى در هر كه هست، آنهم از اوست.

معنى رحمان و رحيم:

امروز از الرحمن الرحيم بگويم: رحمان و رحيم ماده‏اش يكى است رحمت كدام است رحمت به معناى عطف نظر و التفات به مرحوم است، رفع نياز مرحوم كردن است. رحم كرد يعنى توجهى كرد افتاده بود رحمتش كرد يعنى دستش را گرفت، بلندش كرد، كسى برهنه بود فلانى به او رحم كرد يعنى پوشاندش، غرضم معنى رحم، التفات و توجه به سوى مرحوم و رفع نياز اوست به آنچه كه ميسر گردد خداى عالم كه هر كمالى اصلش از اوست اصل رحم، مال خداست. مثل صفات كماليه ديگر، اگر چنانچه علم و حكمت در هر موجودى پيدا شود مال خداست رحم هم همين است، اصل رحم مال خداست در مخلوق پخش كرده، رحمت خدا دو شعبه دارد شعبه اول رحمت رحمانيه، شعبه دوم رحمت رحيميه به تعبير ديگر رحمت ابتدائيه و رحمت اكتسابيه رحمت قوس نزول و رحمت قوس صعود. الرحمن، امام صادقعليه‌السلام مى‏فرمايد: اسم خاص لصفة عامد الرحمن بجميع خلقه‏(۳۵)   رحمان اسم خاص خداست يعنى نبايد اسم كسى را رمان بگذاريد حرام است اسمهاى ديگر مثل كريم، جليل، رحيم، عيبى ندارد، دو اسم از اسماء الله مختص به خداست و به مخلوق گذاشتن حرام است اول الله كه در فارسى خدا گويند. دوم الرحمن به علت اينكه رحمان به معناى عامى است كه هيچ مخلوقى شركت در آن ندارد الرحمن بجميع خلقه‏(۳۶)   عموم رحمت حق مختص به خودش است يعنى خداى عالم رحمان است فرو گذار نكرده از كرم خاكى تا فيل كذائى از خاك تا عالم پاك، از عرش تا فرش، در تمام كره‏ها، در تمام موجودات، تمام رحمت خودش را پخش كرده است و رحمتى وسعت كل شى‏ء هر كجا رو مى‏كنى مى‏بينى رحمت است يعنى هر موجودى هر نيازى داشته به او داده است.

نمونه‏اى از رحمت رحمانيه خداوند

پرنده را مى‏بينى بايد دانه بخورد، منقار مى‏خواهد كه بزند دانه را بچيند، دندان كه نمى‏خواهد، مى‏بينيد خدا منقار قشنگى به او داده، مى‏زند دانه را بر مى‏دارد، فهم و شعورى به او داده همين پرنده از همان بالا چشمش مى‏بيند دانه كجاست خوب و بد را تميز مى‏دهد چه دانه‏اى بكارش مى‏خورد چه دانه‏اى به كارش نمى‏خورد.

خداى عالم به چشم هدهد قدرتى داده كه آب زير زمين را مى‏بيند مى‏فهمد آب كجا هست پرنده‏اى كه خوراكش دانه است بايد بالى داشته باشد كه در بيابانها پرواز كند اين طرف و آن طرف برود، رزقش را به دست بياورد مى‏بينيد به او بال داده من نمى‏دانم چه كسى دانه دانه اين بالها را چيده، اولش بزرگ و ضخيم به رديف، كوچك و لطيف مى‏شود، ۵ قرآن‏(۳۷)   در سوره تبارك يادآورى مى‏فرمايد: آى عاقلها نگاه بالاى سرتان نمى‏كنيد ببينيد اين پرنده‏ها را چه كسى در جو نگهشان داشته؟ بدن به اين سنگينى كه چند كيلو وزنش است چه قدرتى نگهش داشته! رحمت رحمانيه حق است كه هر چه به آن نياز داشت خدا به او داده است آن وقت به هر پرنده‏اى به مقدار احتياجش داده، مثلاً دو بال همه مثل هم نيستند. مى‏گويند كركس از چهارصد فرسخ راه بوى لاشه را مى‏شنود براى اينكه لاشخور است، لاشه را بايد از روى زمين بردارد بوى گند نباشد تا بشر ناراحت نشود، سر چهار صد فرسخى اگر يك حيوانى بميرد، كركس خودش را به آن مى‏رساند. اين قوه شامه را چه كسى به او داده؟ الرحمن.

دندانهاى تيز و پهن علف خواران

نگاه مى‏كنى مى‏بينى اينكه دانه خور نيست و علف خور است احتياج به اره دارد، كارد مى‏خواهد كه علف را ببرد نگاه به دندان جلوش مى‏كنى مى‏بينى كاملاً تيز است واقعاً عجيب است دندان جلوش كه براى چيدن است تيز است، دندان عقب كه آسيا هست پهن است خدايا اين رحمت چه مى‏كند اگر دندان عقب هم تيز بود، كجا علف نرم مى‏شد بايد دندان آسيا پهن باشد و ديگر آنكه بايد حالت گردش داشته باشد نه مستقيم اگر برود پائين و بالا درست نرم نمى‏شود اما اگر بچرخد مثل آسيا كه مى‏چرخد نرم مى‏شود گوشت است بايد گوشت نرم شود برود پائين، سگ استخوان مى‏خورد بايد نرم بشود برود پائين. من و تو كه بايد گوشت را نرم كنيم، بايد فك پائين بچرخد زير فك بالا، وقتى مى‏چرخد مى‏ريزد توى دهن، وقتى كه فك پائين مى‏چرخد زير فك بالا گوشت و خوراكى مى‏ريزد توى دهن، حالا قاشقى مى‏خواهد كه بر گرداندش از دوباره روى فك، قاشق گوشتى خدا خلق كرده است اين زبان چند كار از آن مى‏آيد، عجيب از زرنگى اين زبان! زود لقمه را روى فك مى‏اندازد بدون اينكه تله بيفتد. يك عمر مى‏خوردى متوجه نبودى كه در هر لقمه‏اى چندين بار زبان مى‏رود زير فك و مى‏آيد بدون اينكه تله بيفتد حالا خوراك كه مى‏چرخد تا نرم شود بايد رطوبت داشته باشد. آب دهن چشمه‏اى است، غذا را آماده مى‏كند تا نرم‏تر شود و هم براى پائين رفتن از گلو نرم باشد و هم كمك هضم غذا است. هر لقمه‏اى كه در دهان بيشتر بماند، بهتر هضم مى‏شود. اطبا گفته‏اند مرتبه اول هضم غذا، در دهان است.

مرغ هوا را نصيب دريا

طنطاوى مصرى در تفسيرش مى‏نويسد: در جزيره‏اى به نام آلبانيا حيوانى است به نام سقا، كه خوراكش ماهى است ليكن بر اثر بزرگى جثه قدرت شكار ندارد خداوند هم رزقش را در دريا گذاشته، ولى دستش به رزقش نمى‏رسد. پرنده كوچكى است همان حدود كه به عربى به آن عطاس مى‏گويند: خوراك اين پرنده كوچك كرم است نه ماهى اين پرنده كوچك با زرنگى كه دارد از دريا با منقارش ماهى مى‏گيرد و بلند مى‏كند مى‏آورد بالاى سر سقا تا اين پرنده پيدا مى‏شود حيوان دهنش را باز مى‏كند پرنده هم ماهى را در دهنش مى‏گذارد ماهى را مى‏جود و مى‏خورد، تتمه‏اش كه لاى دندانش مى‏ماند كرم مى‏شود، پس از چند ساعت كرم آزارش مى‏دهد دهنش را باز مى‏كند، آن پرنده مى‏آيد دانه دانه كرمها را مى‏خورد و بدين وسيله با يكديگر كمك مى‏كنند.

در كتاب حيوة الحيوان نوشته: گاهى اين سقا نمك بحرامى مى‏كند موقعى كه دهنش را باز مى‏كند كه آن عطاس كرمها را بخورد يكدفعه دهنش را كه اين همه برايش زحمت كشيده، مى‏بلعد به قوه قاهره الهيه بال عطاس مثل خنجر تيز است كه به هر چيز محكمى بسايد پاره مى‏كند تا بلعيدش، آن هم با آن تيغى كه دارد شكمش را پاره مى‏كند و بيرون مى‏آيد، دستگاه آفرينش و رحمت حق راستى شگفت است!!.

رحمت بينى، بايد ملكه شود

چيزى كه آدم را با خداى خودش بدبين مى‏كند و رحمت ناشناسى مى‏كند، حرص است فردا كه سهل است ماه ديگر، سال ديگر كه سهل است مى‏خواهد هميشه اينجا بماند.

يك نفر به بزرگى گفت، آقا فردا چطور مى‏شود؟ فرمود بنده خدا اگر خدا نماز فردا را امروز از تو خواست: تو هم رزق فردا را از او بخواه، در كم و زيادها نعمتهاى خدا را فراموش مى‏كند، انسان بايد هميشه رحمت بين باشد، جهات هستى را ببيند نه جهات فقد را، پيغمبر اسلام سفارش فرمود: اى مسلمان، در امر دنيا نگاه بالاتر نكن كه مثلاً دنيايش كمى بهتر از تو شده است، نگاه پائين دستت كن، نگاه آن كس نكن كه مرضى ندارد، نگاه كسى بكن كه از تو مرضش بيشتر است، آى مريض نگاه آنكه سالم است نكن، نگاه كن به آن كسى كه مرضش نسبت به تو بيشتر است اگر مى‏خواهى رحمت شناس گردى.

ديگر آنكه بلاها و سختيها از قبيل انواع مرضها تا برسد به مرگ، آدمى به خيالش خلاف رحمت است همينجا اشتباه مى‏كند، رحمت را نمى‏شناسد، اگر چيزى خلاف ميلت ديدى نگو اين خلاف رحمت است يقيناً زير پرده رحمت است.

بيماريهاى كوچك براى جلوگيرى از بيماريهاى سخت

روزى جناب سلمان فارسى زكام كرده بود سرش را بسته بود آمد خدمت اميرالمؤمنينعليه‌السلام حضرت فرمود چطورى، گفت: آقا سرم درد مى‏كند اميرالمؤمنين (حاصل روايت منقوله) فرمود: شش رگ در بدن است كه هرگاه تحركى پيدا گردد(۳۸)   براى پيدايشش خدا با شش چيز آن را جلوگيرى مى‏فرمايد: اگر چنانچه در كسى مقدمه جنون پيدا شود خدا هم، سرماخوردگى به او مى‏دهد، زكام مى‏كند تا مرض جنون دفع گردد براى قوه دماغى زكام نافع است بشرط اينكه آدمى پرهيز كند.

ديگر اينكه، اگر براى كسى زمينه كورى پيدا شود حكمت الهى مبتلايش مى‏كند به چشم درد، چرك و كثافت كه بيرون مى‏آيد جلوگيرى از كورى مى‏شود.

هرگاه زمينه برص پيدا شود كه عبارت است از مرض جلدى رنگهاى عجيب و غريب و مختلف روى پوست بدن پيدا بشود خدا مبتلايش مى‏كند به دمل، يعنى كورك، چركهائى كه مى‏آيد جلوگيرى از مرض برص مى‏نمايد، ديگر آنكه فرمود، هرگاه زمينه بواسير پيدا گردد مبتلا مى‏شود به شكافها در پاشنه پا و همين شكافهاى پاشنه پا از بواسير جلوگيرى مى‏كند، نمى‏دانم بخارات از اينجا رد مى‏شود چطور مى‏شود اين شقاق پاشنه پا هر چند سوزش مى‏كند، كمى درد هم مى‏گيرد اما ارزش دارد چون جلوگيرى از بواسير مى‏نمايد.

عرق جذام، يعنى خوره، آن هم مرض سختى است كه بينى را مى‏خورد، اگر زمينه خوره پيش آيد موهائى در داخل دماغ روئيده مى‏گردد ضمناً مى‏فرمايد موها را نكنيد، كندن موى دماغ غلط است بلكه بچينيد، بودن اين موها لازم است، چون جلوگيرى از جذام مى‏گردد و همچنين مرض سل، كه مى‏خواهد پيدا گردد سرفه عارض مى‏گردد، تا خلطهاى سينه پاك گردد.

اينها براى نمونه است تا كسالتى پيدا كردى نگو خدا هيچكس را مثل من مبتلا نكرده، بدان رحمت است تو چه خبر دارى بسيارى از اين مرضها هست كه سبب مى‏شود تو از گناه پاك گردى بسيارى از مرضها آثار گناهت هست كه خودت نمى‏دانى.

بيمارى در اثر گناه و كفاره آن

در كلمه طيبه ذكر كرده است كه به امام صادقعليه‌السلام گفتند: آقا زاده‏تان اسماعيل ناگهان تب كرده بسترى شده است حضرت بلند شد آمد عيادت، ديد تب نه تب عارضه و مزاجى است، تبى است كه به سبب خاصى پيش آمده است، امام مى‏خواهد سببش را پيدا كند فرمود پسر راست بگو امروز چكار كردى، بالاخره گفت صداى كنيز زدم اعتنا نكرد دنبالش كردم تا او را ادب كنم پايش به دامن پيراهنش گرفت به زمين خورد، من هم او را رها كردم برگشتم مى‏بينم تب كردم افتادم.

امام صادقعليه‌السلام (حاصل روايت منقوله) فرمود شكر خداى را كه تلافى كار فرزند مرا در دنيا قرار داد يعنى اين گناهى كه تو كردى يك نفر مظلوم را دنبال كردى همينجا در دنيا تلافى شد و به آخرت نيفتاد و همچنين كم و زياد شدن مال آن هم حكمتها دارد، حرف اينجا زياد است.

مردن جوان براى خود و والدينش رحمت است

از مردن بگويم: مى‏بينيد جوان قوى بيست و چهار پنجساله يك دفعه تصادف كرد و مرد بستگانش اين را ظلم مى‏پندارند، نمى‏دانند الان مرگ اين پسر رحمت است هم براى خودش و هم براى پدر و مادرش اما براى خودش، چون اين جوان زودتر به منزل رسيد تو به خيالت اگر مى‏ماند اينجا چكار مى‏كردى؟ اگر اينطور بگوئى اى كاش جوانم مانده بود در اين ماه رمضان روزه مى‏گرفت، دعاها و ذكر خدا مى‏كرد، قبول دارم اما تو اينطور نيستى.

اگر از اين جهت مى‏گوئى خلاف رحم است كه جوانم كام نديده است در دنيا كامش چه بود؟ جوان ناكام يعنى چه؟ كام يعنى خوشى، مگر در دنيا خوشى هست، خوشى آدمى سر حوض كوثر در جوار اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليه‌السلام است واقعاً آدمى آنجا نفسى مى‏كشد، جام حوض كوثر را وقتى مى‏چشد، يك صد هزار مزه مى‏دهد خاصيت سيرى و رفع عطش و هزار لذت دارد اين خوشى است.

اجمالاً موت رحمت است، به خدا رحمت است براى جوان رحمت، براى پير رحمت، حتى براى كافر رحمت، براى مؤمن رحمت.

وقتى كه از امام مى‏پرسند مرگ براى مؤمن رحمت است براى كافر و فاسق چرا رحمت مى‏باشد؟ مى‏فرمايد: گناهش كمتر مى‏شود، بگذار اين كافر يا فاسق در جوانى بميرد كه گناهش كمتر و بارش سبكتر باشد، بالاخره رحمت است، خوب است چنانچه براى پدر و مادر و بستگانش نيز رحمت است، به واسطه ناراحتى از فراقش مستوجب اجرهاى عظيمى مى‏گردند و خلاصه رحمت حق كه به واسطه بردبارى به آنان مى‏رسد برايشان از بودن خود اين جوان بهتر است، چنانچه رسيدن جوان به لقاى رحمت خداوند از بودن نزد۸ والدين و بستگان بهتر است‏(۳۹)

رحمت رحيميه ويژه مؤمنين

رحمت رحيميه مختص طايفه خاصى از بشر است در هر كس ايمانى پيدا شد مورد رحمت رحيميه الهى است.

رحمت رحيميه الهى به حسب كيفيت مقابل تمام رحمت رحمانى عامه تكوينى است يعنى يك نفر مؤمن را كه خدا رحم مى‏كند آن رحمت رحيميه‏اش معادل است با تمام رحمتهائى كه به جميع عالم هستى افاضه فرموده است. عنايت و حيات ابدى و سلطنتى كه به مؤمن مى‏دهد هزار سال، صدهزار سال يك ميليون سال نه، بلكه بينهايت (خالدين فيها) آن هم هر چه اراده كند بشود(۴۰)

خيال سلطنتم بود بندگى تو كردم

هواى خواجگيم بود خدمت تو گزيدم

مى‏خواهى حيات هميشگى داشته باشى، بنده خدا شو، مى‏خواهى رحمت تامه كامله باقيه به تو برسد، بنده خدا شو.

رحمت رحيميه خدا به كسى داده مى‏شود كه از رحمت حق در خودش ظهور باشد، اگر رحمى در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار مى‏شوى: آن وقت بگو: يا رب ارحم خدايا رحمم كن، اگر در خودت رحمتى باشد، آن رحمت رحيميه الهى را هم مى‏توانى راستى بطلبى و خدا هم به تو مى‏دهد.

اما اگر خداى نكرده رحم ندارى، نه به زن و بچه، نه به مشترى، نه به يتيم و زيردستت، رحم نمى‏كنى. هر طورى هستى خدا هم همينطور با تو معامله مى‏كند. تا كرم در تو نباشد، توقع كرم خدا غلط است، كرم خوب است يا بد؟ اگر بد است چرا مى‏خواهى، اگر خوب است چرا ندارى؟ به زبانش مى‏گويد خدايا رحم كن، كرم كن. آرى كسى كه مى‏گوئى خدايا فرج امام زمان (عج) را نزديك فرما، امام زمان براى عدل است عدل خوب است يا بد؟ با زنت با بچه‏ات عدل مى‏كنى؟ با همسايه‏ات عدل مى‏كنى؟ با هم مجلسيت عدل مى‏كنى؟ با بدهكارت عدل مى‏كنى؟ مى‏خواهى خدا رحمتت كند بايد رحمى در خودت باشد تا جائى كه بايد مؤمن به جميع خلق رحم كند حتى به كافر، حتى به گنهكار، آى مقدسها اگر رد شدى ديدى يك نفر روزه مى‏خورد، بايد دلت به حالش بسوزد رحم كنى مثل اينكه اگر رد شدى ديدى يك نفر دامن لباسش آتش گرفته و خودش هم ملتفت نيست، از پشت سرش‏۹ نگاه مى‏كنى، مى‏بينى آتش دارد بالا مى‏رود، داد مى‏زنى، از شفقت و مهر، آب هر جا باشد پيدا مى‏كنى آتشش را خاموش مى‏كنى. اگر ديدى در خيابان يك نفر روزه مى‏خورد، دلت بسوزد كه آتش به وجود و هستى خودش زده به آب توبه او را راهنمائى كن، به او بگو شايد مريضى، اگر مريض هستى مريض حق ندارد آشكارا روزه بخورد، حرام است، عذر دارى آى زن، اگر عذر زنانه دارى، اگر مسافر هستى حق ندارى بين جمع روزه بخورى حرام است. ماه رمضان اعلام آتش بس است جنگ با خدا تمام شد، ماه رمضان حريم خداست.

گبر و شفقت به پرندگان

بزرگى نوشته است: بيرون صحرا رد مى‏شدم ديدم گبرى دامن پر از گندم كرده در اين صحراى پر از برف، برفها را عقب مى‏زند مقدارى گندم مى‏ريزد و رد مى‏شود. پيش رفتم گفتم جناب گبر چكار مى‏كنى؟ گفت امروز برف همه جا را گرفته، به فكر پرنده‏ها افتادم. اين شخص مى‏گويد من به او گفتم انما يتقبل الله من المتقين‏(۴۱)   تو كه تقوا ندارى، تو كه اهل توحيد نيستى عملت فايده ندارد، اين چه كارى است كه مى‏كنى، جواب خوبى داد گفت من گبر هستم اما خداى عالم كه خالق اين پرنده‏ها است و خالق من و همه است، آيا مى‏بيند يا نه؟ گفتم البته مى‏بيند گفت برايم كافى است. طولى نكشيد او را در مراسم حج مشاهده كردم رو به من كرد و گفت ديدى خالق من و پرنده‏ها ديد و چگونه تلافى كرد مرا به اسلام هدايت فرمود.